شیوه نویسندگى و نگارش

نوع مقاله : مقاله پژوهشی


 

پیش از هر چیز باید بگویم که نویسنده این سطور ادعایى درین زمینه ندارد تنها مى خواهد دراین مقاله و مقالات آینده خواننده عزیز[ حوزه] را باالفباى نویسندگى و نگارش - در حد لزوم - آشنا کند چنان که خود در طول سالها معلمى با آن آشنا شده و قواعد آن را بکار بسته است .

نویسندگى و نگارش قاعده یا قواعد محدود معین مدونى مانند برخى از حرفه ها و فنون ندارد که با آموختن آنها بتوان براستى نویسنده شد آن هم نویسنده اى که در دلها نفوذ کند و عقلها را تسخیر نماید. شک نیست که نویسندگى و نگارش در مراحل ابتدائى شیوه ها و قواعدى دارد که باید یاد گرفت و مهمتر آن که باید به کار بست ولى نه در حد [نویسنده] شدن به معنى عالى و متعالى کلمه- بلکه در حدالفباى کار - همچنان که اشاره کردم] .

فرض کنید کسى مى خواهد شناگر قابل یا راننده ماهرى شود. چنین کسى از کجا باید شروع کند؟

اول باید کتابى در زمینه شنا کردن بخواند یا قواعد آن رااز استاد فن بشوند یا جزوه فن رانندگى و علائم آن را دقیقا بخواند و حفظ کند تا بتوانداز لحاظ[ نظر] و[ تئورى] قواعد را یاد بگیرد و به خاطر بسپارد.

اما آیا کار به همین جا ختم مى شود؟ -

خیر

علاقمند به یادگرفتن شنا ابتدا باید در حوضچه اى و سپس حوض و برکه واستخرى و حواشى رودخانه اى و کم کم کنار و گوشه دریاچه اى زیر نظر مربى به شنا بپردازد عملا در آب فرو رود غوطه خورد تا بتواند کم کم باامواج سهمگین دریا دست و پنجه نرم کند تا به مرور زمان راننده شود و قس على هذا...

آرى:

سالها باید که تا یک سنگ اصلى ز آفتاب
لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندریمن

بنابراین نویسندگى هم مقدمات و لوازمى دارد و هم قواعد ومقرراتى ولى در مرحله بدوى و ابتدائى آن هم نه لازم و کافى بل لازم و نه کافى . زیرا: هزار نکته باریکتر زمواینجاست ...

یکى از آن[ هزارانکته] ذوق و قریحه خدا داداست و همان است که [ اصلى] رااز[ بدلى] جدا مى کند. به قول شاعر[:قبول خاطر و لطف سخن خداداداست] واین همان است و همان[ آن] است که فى المثل غزل لطیف حافظ رااز غزل] خواجوى کرمانى] و[ وحشى بافقى] و حتى[ استادسخن : سعدى] و دیگران جدا مى کند و سخن شناس با شنیدن[ غزل] شاعر بى آنکه[ مهر تخلص] را در پاى غزلش زده باشند آن رااز دیگران باز مى شناسد یا سخن شناس دانا[ نثر مسجع و دلپذیر]سعدى رااز نثر جامى در [بهارستان] و یا قاآنى در[ پریشان] تشخیص مى دهد و[ نکته هاى] دیگر که ما به برخى اشاره خواهیم کرد. بدین جهت که[ مقدمات] براى نویسندگى [لازم] است اما کافى نیست بااین همه نباید دست روى دست نهاد و زانوى غم در بغل گرفت واز سر حسرت سخن گفت :

[چه فایده ؟ چرا زحمت بکشیم و به دنبال کارى برویم که دست یافتنى نیست]!

- خیر برادر خواهر چنین نیست . به قول معروف:[ مالا یدرک کله لا یترک کله] .

آب دریا رااگر نتوان کشید
هم به قدر تشنگى باید چشید

با تمهید مقدمات و آموختن شیوه ها و قواعد کار تا خیلى جاها مى توان پیشروى کرد و باید هم چنین کرد. گفتیم:[ طلبه حوزه] امروز به[ نویسندگى] به شیوه اى صحیح و پسندیده نیاز دارد. براى بهره جوئى از محتویات ذهنى و تجربیات فکرى براى نوشتن و درست نوشتن آنها باید بااصول و مبانى کار نویسندگى در حد مقدور آشنا شود.

هدف براى همه طلاب [ نویسنده] شدن نیست بلکه هدف[ نویسنده] بودن است در حد لزوم واین کار به تمرین و بکار بستن مقدمات و قواعد بستگى دارد.

پس مصمم باید پیش رفت . چه بسا که صاحبذوقان درین وادى فراوان باشند و هستند.

واما مقدمات :
خوب است[ مقدمات] کار نگارش و نویسندگى را به دو بخش تقسیم کنیم : طبیعى اکتسابى .

مقدمات طبیعى و غریزى آنهائى هستند که از طرف خدواند متعال با تفاوت درجات دراشخاص بودیعت نهاده شده است . مانند: ذوق و قریحه قبول خاطر و... که بدان اشارت رفت ...

دوم:اکتسابى : چیزهائى هستند که باید[ کسب] کرد و مى توان هم براثر ممارست بدانها دست یافت مانند: مطالعه آثارادبى یادداشت برداشتن از آنها به خاطر سپردن کلمات قصار و سخنان حکیمانه اشعار مناسب آشنا شدن با مقالات کتابها و آثار نویسندگان و گفتگوى با آنها و...

بهره گرفتن از حواس وادراکات حسى : مانند: خوب شنیدن دقت کردن در رفتار و گفتار مردم دقیق شدن در مناظر طبیعى که در گوشه و کنار ما هستند ما را بسوى زیبائیهاى خیره کننده خود فرا مى خوانند ولى ما از سر بى اعتنائى از آنها مى گذریم به آسمان پر ستاره و بیابانهاى وسیع ناپیداکرانه ما را به سوى ابدیت مى کشند ولى به قول[ استاد محمد تقى جعفرى] گوئى در پشت گردنمان[ کورکى] دریم که نمى گذارد به بالا بنگریم ! آرى در و دیوار وجود سراسر مشحون است به لطف و زیبائى و هنر واندرز و عبرت و... باید چشم باز کرد و خوب نگریست. :

مرد باید که گیرداندر گوشور نوشته است پند بر دیوار
بهره گرفتن ازاستعدادهاى دیگر ذهنى مانند: تخیل حافظه دقت استدلال 

حلق آثار هنرى : تشبیهات استعارات و مجازات در شعر و نویسندگى و بطور کلى آرایشهاى سخن و دلاویزى هاى کلام زائیده قدرت شگفت انگیز خیال و تخیل است .اینکه حافظ مى گوید:

مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو

و در حقیقت کلام عروف[ الدنیا مزرعه الاخره] را مجسم و متبلور کرده است زائیده خیال شاعر بوده است که[ ماه نو] را به[ داس] و آسمان نیلگون را به[ مزرعه ج تشبیه کرده .

حافظه : مواد و مصالح کار را در ذهن فراهم مى کند حافظه[ انباردار] و[ کتابدار] ذهن آدمى است . منتهى باید چیزهایى به[ حافظه] سپرد تا نگهداریش کند و مطالعه هر چه بیشتر باشد مخزن این کتابخانه غنى تر مى شود.

دقت : دوربین و ذره بین دقیق ذهن آدمى است . باید در جزئیات گفته ها و نوشته ها دقیق شد به زوایا و خفایاى زندگى با دقت نگریست هیج چیز نبایداز نطر تیز بین نویسنده بدور بماند.

تعقل واستدلال حکم و تجرید(انتزاع ) و تعمیم همه و همه از مایه ها وابزارهاى ذهن آدمى است . در قضاوت و صدور حکم باید دقیق بود.اگر نوشته اى مربوط به استدلالات ذهنى است و به اثبات احتیاج دارد باید مقدمات را طورى فراهم کرد و به دنبال یکدیگر آورد مه همان نتیجه مورد نظر بدست آید و خواننده[ اقناع] شود.

استدلال است که مى تواند دراثبات[ حق] وازهاق[ باطل] نقش مهمى بر عهده داشته باشد. وقتى مقدمات فراهم شد و پاى طلب در راه نهادیم دو چیز مهم باید وجود داشته باشد: شوق سفر همسفران موفق تا شوقى نباشد نمى توان در راه گام نهاد. وقتى دانستیم این[ سفر] براى ما ضرورت دارد و ما را با جهانهاى ناشناخت[ اندیشه ها] و[ خیالها]و [واقعیت هاى] زندگى آشنا مى کند و بیش از همه درین برهه از زمان [تکلیف] است و[ تعهد و مسئولیت] تکلیفى شرعى تعهدى اسلامى براى [تبلیغ] و صدورانقلاب به اکناف واطراف جهان بنابراین این[ سفر] را بایدانجام داد و پاى شوق و طلب را بااراده اى استوار به پیش نهاد.

واما همسفران از قدیم گفته اند:[ التوفیق ثم الطریق] باید براى این سفر همسفرى جهت همسفرى موافق و دلسوز کیست آن همسفر موافق در راه نویسندگى ؟

- کتابهاى مفید ارزنده ادبى زیبا شوق انگیز تعهدانگیز و مسئولیت آوراسلامى و... مقالات خوب و پرمحتوا.

خواندن مجلات مقالات داستانها خاطرات در زمینه هاى مختلف .

انتخاب کتاب و نوشته کارى ساده و سرسرى نیست باید بااستادان و معتقدان ادبى مشورت کرد.

بایدازاطلاعات کتابشناسان مرجع آشنا و کتاب دوستان بصیر بهره گرفت .

شوق نویسندگى وانتخاب همسفران موافق هر دو به یکدیگر مدد مى رسانند. یکى به دیگرى مایه مى دهد.

خواندن نوشته هاى خوب و لذت بردن از آنها شعله شوق و نویسندگى و مطالعه را در آدمى بر مى افروزد. واین شعله شوق به انسان گامهایى استوار و نیرومند واراده اى پولادین مى بخشد و بتدریج : مسافرین راه دراز[: توانائیها و ناتوانائیهاى خود را در نوشتن باز مى شناسد و خویش را به کمال نزدیک مى کند خواننده اش را مى شناسد و به او علاقه دارد در میان مردم زندگى مى کند و خود را یکى از آنها که خواننده اثرش خواهند بود مى داند... به مردم در صحنه عشق خواهد ورزید و سعى خواهد کرد چراغ هدایتى فراراه آنها گذارد و آنها را با[حق] آشنا کند واز[باطل] بر حذر دارد و سرانجام آنها را با خود به پیش ببرد...

باید باز هم با یکدیگر در شناخت این سفر و همسفران (" ماخذ و مراجع ) بیشتر صحبت کنیم انشاءالله