آشنایى با واژه هاى سیاسى

نوع مقاله : مقاله پژوهشی


 

آنارشیسم 2
آنارشیسم غالبا مترادف با هرج و مرج و بى نظمى بکار مى رود و منظوراز آن گروههائى بکار مى رود و منظوراز آن گروههائى هستند. که حاضر به پذیرش هیچگونه نظم و ترتیبى نیستند. لیکن این تعریف از نظر تئوریک بازگو کننده تمامى این طرز فکر نیست و هر چند آنارشیسم در عمل متهم به بى نظمى واختلال در نظم اجتماعى مى گردد لکن از جنبه نظرى هواخواهان این طرز فکر منکر نظم و سیستم اجتماعى نیستند بلکه معتقدند وجود دولت و سازمانهاى دولتى بدانگونه که تابحال مرسوم بوده بیشتر مایه شراست تاخیر و نظم اجتماعى تنها باید محدود به توافق و هماهنگى خودجوش بین اعضاى یک جامعه باشد. 1

آنچه که از طرز فکر آنارشیستى متعلق به عدم اعتقاد به دولت و سازمانهاى دولتى است در تاریخ سابقه اى قدیمى دارد. بعنوان مثال زنون فیلسوف یونانى در رابطه با عدم لزوم وجود دولت مطالبى رااظهار داشته است . لکن آنارشیسم به معنى جدید آن بر پایه آثار گادوین و پرودن قوام گرفته است . آنارشیستها با توجه به زمینه هاى فکرى و گرایشهاى مختلفشان به گروههاى مختلفى تقسیم شده اند همچنین از نظر علمى آثارشیستها به دو فرقه مسالمت جو وافراطى تقسیم شده اندواین فرقه افراطى بوده است که غالبا بااعمالى نظیر ترور توجه جامعه را به خود جلب کرده است . آنارشیسم بعنوان یک جنبش سیاسى ظاهرا در نیمه قرن بیستم رو به افول نهاد لکن ادامه نفوذاین طرز فکراز جهت معنوى تا زمان حاضر میتواند محل بحث و مطالعه باشد.

در کتاب فرهنگ علوم سیاسى (جاسمى ) ذیل واژه آنارشیسم آمده است : آنارشیسم :از لغت یونانى آنارشیاANARCHIA به معنى ( عدم حکومت ) مشتق شده است آموزه اى سیاسى است که قدرت سیاسى و سازمان یافته را در هر سیستم اجتماعى مردود شمرده و آن را عامل ایجاد بدبختى بشر مى داند اساس تشکیل دهنده این دکترین خصومت با دولت است زیرا دولت است زیرا دولت را تجسم سازمان یافتگى نیروهاى حاکم بر جامعه بشرى به شمار آورده و در نابودى آن رهائى افراد جامعه رااز قوانین مقررات سیستم هاى کهن تکوین یافته توسطه دولت مى بیند. بر خلاف پندار بسیاى ازاشخاص آنارشیست به معناى هرج و مرج طلب نیست بلکه با وجود آنکه به تمرکز قدرتهاى سیاسى واقتصادى واجتماعى در دولت اعتقاد نداشته وانهدام آن را مى طلبد طالب سیستم (نظام ) جدیدى است که در آن با همکارى آزادانه افراد وگروههاى اجتماعى امر تولید توزیع مصرف جامعه عملى شده و مناسبات جدید جایگزین مناسبات کهن گردد. چنانچه ملاحظه مى شود در نهایت آنارشیسم نیز به وجود سیستم معتقداست و آن را یکباره نفى نمى کند مکتب آنارشیسم انسان را ذاتا اجتماعى به شمار آورده بنابراین به اصل روابط اجتماعى معتقد بوده ولى در پى یافتن بهترین شکل مناسبات اجتماعى مى باشد. واز آنجا که تاریخ بشرى نمایانگر مظالم و ستمکاریهاى حکومت هااست آنارشیست ها دولت را که مظهر تجلى نیروهاى درون جامعه تمرکز یافته مى باشد بانى این سیاه کاریها دانسته و آن را نفى مى کنند. ·

آنارشیستهااعتقاد دارند که بااز میان رفتن اجبار و زور و بااطلاع از تمایل آزادى طلبانه ذاتى نوع بشر اموراقتصادى جریان بهترى خواهد یافت .ازاین نظر محدود نمودن افراد به مشاغل و کارهاى مشخص باعث ایجاد عدم تعادم در گروهها و طبقات اجتماعى خواهد گشت .

تاریخ تفکر آنارشیستى به یونان قدیم باز مى گردد. زنون فیلسوف یونانى در سه قرن قبل از میلاد نوشته است که با وجود غریزه خود پرستى درانسان طبیعت غریزه دیگرى که همانا میل به زندگى اجتماعى مى باشد در وجود بشر نهاده است بدین نحوانسان به قانون و دولت و ثروت واحتیاج ندارد و شخصیت او در جامعه بدون دولت پرورش بهترى مى یابد. آناباثیست ها و مساوات طلبان در قرون وسطى نیز چنین عقایدى رااظهار مى نمودند و سعى در ترویج آن داشتند. ویلیام گادوین (1756 - 1836) دراوایل قرن نوزدهم آنارشیسم با معناى امروزى آن را بنانهاد. وى در کتاب[ تحقیق در عدالت سیاسى] مى نویسد که قوانین امروزى نتیجه عقل پدران ما نبوده بلکه حاصل شهوات ترس کینه ورزى و جاه طلبى آنها هست و علاج تجویزى این قوانین از مفاسدى که براى دفعشان بوجود آمده بدتر مى باشد

گادوین راسیونالیست در پى یافتن جامعه عقلائى بود وى با وجود حکومت به هر شکل و نوعى مخالف بود و حقوق و قوانین و مقررات را با عقل مخالف مى شمرد[ زیرا آنهااز بطن حکومت بوجود آمده اند] وى مى گفت مردم مى توانند خود در صلح و صفا زندگى کنند و باایجاد جامعه هاى کوچک مستقل و آزاد بوده وامور خود را بچرخانند.

آنارشیسم عهد جدید با پرودون آغاز میشود واز همین زمان بصورت جنبش اجتماعى در مى آید.

پرژوزف (18651809) فیلسوف فرانسوى در کتاب[ مالکیت چیست] به بررسى افکار و عقاید خود پرداخته و مى نویسد[ : هرگونه مایملکى از دزدى بدست مى آید]. بااین وجود وى با مالکیت فى نفسه مخالف نبوده بلکه مالکیت خصوصى را مردود میشمرد و میگفت براى از بى نبردن مالکیت خصوصى باید بانک ملى در هر جامعه تاسیس گردد که اساس آن اعتماد باشد تا در آن بانک هر مولد ثروت محصول خود را به بهاى تمام شده عرضه نموده و با محصول دیگران معاوضه کند. پرودون آنارشیست اندیویدوالیست بود. پس از پرودون معروفترین صاحبنظران آنارشیسم کرو پاتکین و باکونین بودند.

کرو پاتکین شاهزاده روسى معتقد بود که اگر سیستم مزایاى طبقاتى و توزیع ناعادلانه ثروت از میان برداشته شود به عدالت نیازى نخواهد بود وى با وجود دولت نیز مخالف بود و پیشرفت بشر را به طرف آرزوى فردى میدانست . کرو پاتکین موجد آنارکو کمونیسم (آنارشیسم کمونیستى ) بود. وى اندیشه هاى کمونیستى را با آنارشیسم در هم آمیخت و با کونین آن آموزه را در مسایل روسیه دراواخر قرن نوزدهم بکار میبرد.

. میخائیل با کونینى (18761814) رهبر آنار کوکمونیسم انقلابى اروپا بود که در بین الملل اول با مارکس شرکت و همکارى داشت و به علت اختلاف نظرى با مارکس از آنجااخراج شد. وى اعتقاد داشت که از طریق هرج و مرج وایجاد وحشت باید حکومت ها را برانداخت پس از آن نیز حکومت بایداز بین برود در صورتى که مارکس به انقلاب پرولتاریاى صنعتى و تسلط حزب کمونیست وابقاى حکومت معتقد بود.

لئوتولستوى نویسنده روس نیز آنارشیست مذهبى و طالب مسالمت بود. وى وجود دولت را بااصول دین مسیح متضاد دانسته و مى گفت محبت است که باید بر مردم حکومت کند و آنان از پرداخت مالیات خدمت نظامى واعتقاد به مقررات و محاکم باید خوددارى ورزند. در هندوستان نیزاصول[ عدم همسازى با موازین دولت] از دکترین آنارشیسم توسط مهاتماگاندى بکار گرفته شد. گر چه گاندى اصولا آنارشیست نبوده و بر عکس به وجود نوعى حکومت اعتقاد داشت . آنارشیسم در طول سالها شعب و فرق گوناگون یافته که همگى دراصل[ عدم حکومت] همنوا بوده ولى اصول نظرى و عملى دیگرى را نیز بکار گرفته اند.این مکتب از لحاظ نظرى به کنارشیسم مذهبى - آنارکوفرمیسم ( اصلاح طلبى ) آنارکواندیو یدوآلیسم - آنارکو کمونیسم - آنار کوسندیکالیسم - و سایر شعب کم اهمیت تر تقسیم مى شود

از لحاظ عملى به فرقه هئا مسالمت جو وافراطى ( انقلابى ) تقسیم مى شود. فرقه هاى اذراطى براى انهدام دولت اعتصاب ترور هرج و مرج را پیشنهاد مى کننداینان در قرن نوزدهم عده زیادى از سیاستمداران را ترور کرده اند. مک کینلى رئیس جمهور آمریکا نزارالکساندراول امپراطور روسیه هامبرت پادشاه ایتالیا کارنو رئیس جمهور فرانسه الیزابت ملکه اطریش از مشاهیر ترور شده توسط آنان بودند. در سالهاى 1877 و 1907 کنگره ههاى بین المللى آنارشیسم تشکیل گردید اما آنان موفق به ایجاد تشکیلات دائم نگردیدند ولى در بعضى از ممالک آمریکاى لاتین واروپا سندیکالیسم که شعبه اى از آنارشیسم است موفق به ایجاد جنبش هاى توده اى شد.

نظر مارکسیستها در خصوص[ آنارشیسم] در کتاب واژه نامه سیاسى اجتماى نیک آئین بدین شرح عنوان شده :

آنارشیسم یا هرج و مرج طلبى یکى جریان سیاسى است که با منافع و آمال طبقه کارگر و همه زحمت کشان مغایراست از نظر طبقاتى داراى ریشه خرده بورژوائى از نظر سیاسى ارتجاعى است زیرا در جهت تکامل جامعه نیست .

این لغت از واژه یونانى آنارخیا مشتق شده که به معنى فقدان رهبرى و حکومت است . آنارشیستها ضرورت وجود دولت و منجمله دولت پرولتاریائى را در هرگونه شرایطاجتماعى ضرورت وجود حزب وانضباط و مشى سیاسى و برنامه عمل آن را نفى مى کنند. در جنبش انقلابى طرفداران آنارشیسم با رهبرى نهضت از جانب حزب باایدئولوژى آن مخالفند. آنها به بهانه اینکه شخصیت انسان آزاداست تنها عامل انفرادى را قبول مى کنند. در مقابل اقدام جمعى و مبارزه طبقاتى و نهضت اجتماعى را به هیچ مى گیرند. با چنین طرز تفکرى روشن است که آنارشیسم عملا مانع مبارزه مردم و گسترش واتحاد آن مى شود طبقه کارگر راازانجام رسالت تاریخى خویش باز مى دارد نفاق و پراکندگى را به جاى تشکل و همبستگى مى گذارد. 9

آنارشیسم به مثابه یک جریان سیاسى 130100 سال قبل دراروپا به وجود آمد و مبلغین سرشناسى چون ساکس اشتیر STINER پرودون و با کوئین BAKUNIN داشت مارکس وانگلس بنیان گذاران تئورى سوسیالیسم علمى براى ایجاد علمى سازمان کمونیستى طبقه کارگر مبارزه طولانى و سختى را با نمایندگان این جریان سیاسى انجام دادند.

واژه نامه سیاسى اجتماعى (نیک آئین )