مدارا با شهروندان در اندیشه و سیرت امام خمینى

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

چکیده

امام خمینى، فقیه نظریه پرداز، و بنیان‏گذارنظام دینى، به رفق و مدارا، در نظام دینى جایگاه ویژه‏اى داد. در اداره امور و بست و گشاد کارها، درعین قاطعیت از رفق و مدارا بهره‏هاى فراوان گرفت ودشواریهاى بزرگى را با کمک آن از سر راه برداشت. در عرصه‏هاى گوناگون، از جمله تعلیم و تربیت، هدایت مردمان، تبلیغ دین و پیشبرد برنامه‏هاى سیاسى و اجتماعى، این اصل را سرلوحه کار خویش قرار داد. بهره گیرى ازدیدگاه وسیره آن بزرگ در برخورد با شهروندان و گروه‏هاى سیاسى براى پیروان امام، مشعل راه است ومى تواند مردم ما را برسرسفره صلح وصفا بنشاند و درعین پاى بندى براصول ازبحرانها گذر دهد.

کلیدواژه‌ها


مدارا از ماده درى، به معناى ملاطفت،1 و نرمى، تغافل و خطاپوشى، نپروراندن کینه،2 بردبارى و سازگارى و بخشایش از سر فهم و همراهى آگاهانه است. به دیگر سخن، مدارا به معناى کنار آمدنِ همراه با جود و بزرگوارى و جوانمردى، در عین توانایى است. در برابرِ تحمل که همراهى از سر فرودستى و ناتوانى و در برابر شدت و خشونت و انعطاف ناپذیرى.

این واژه، با تسامح،و سمح، صفح، عفو، لین، حلم وکرامت هم افق است.3

مدارا، از ارزشهاى اخلاقى است که در همه حوزه‏هاى فکرى فرهنگى و سیاسى وخانواده و اداره جامعه کار برد دارد.

قرآن، مدارا وگذشت را از رموز پیشرفت دعوت پیامبر در رویارویى با دشواریهاى راه شمرده است.4 از سرمایه‏هاى پرارزش پیامبر(ص) براى پیشبرد دعوت توحیدى در قلب دنیاى شرک و تعصبات جاهلى، آراسته بودن آن حضرت، به حِلیَه حلم و بردبارى بود.5 پیامبر(ص) در پرتو تدبیر و مدارا توانست بدون کوتاه آمدن از معیارهاى اصلى، هم بسیارى از مشرکان را به اردوگاه توحید وارد سازد، و هم با یهودیان و ترسایان به توافق برسد و در کانون رقابتها و درگیریهاى قبائلى اوس و خزرج، نظامى دینى و جامعه‏اى برین در مدینه پى ریزد و آیین اسلام را درمیان شهروندان مدینه به اجرا درآورد.

پیامبر(ص) مى‏فرمود:

»ان الله امرنى بمداراة الناس کما امرنى باقامة الفرائض.»

خداوند مرا فرمان داده با مردم مداراکنم، آن گونه که به پا داشتن واجبات فرمان داده است.

پیامبر(ص) مدارا را نشانه خردمندى و دوراندیشى، و شتاب و تسرع درقضاوت و بى توجهى به خواست مردم را علامت کم خردى و بى مایگى وکم ظرفیتى دانسته است:

»اعقل الناس اشدّهم مداراة للناس و اذّل الناس من اهان الناس»6

عاقل ترین مردم کسى است که بیش‏ترین مدارا را با مردم دارد و خوارترین مردم کسى است که آنان را تحقیر مى‏نماید.

سیره پیامبر(ص) در دعوت دینى و در اجراى آیینهاى گوناگون شریعت، با رفق و مدارا همراه بود و کارها را با نرمى پیش مى‏برد.7

سیره پیامبر، در این راستا به گونه‏اى بود که بسیارى از افراد تندخو و لجوج، دست از تندخویى، خیره‏سرى و کژراهه روى برداشتند و به جمع یاران رسول خدا پیوستند.8

مداراى با شهروندان از حقوق اولیه مردم برحکومت است و بیش از هر وسیله دیگرزمامداران را دراداره جامعه و همراه کردن مردم با خود یارى مى‏رساند.

دولت اسلامى، به منزله پدر و رعیت به منزله فرزندان خانواده بزرگ ملت‏اند و تکریم وحفظ آبرو و جان و مال و ناموس شهروندان از وظایف اولیه نظام است. این مهم بدون اعتماد و حسن ظن به مردم، انجام نمى‏شود. دولتِ با اقتدار و مردمى، از وجود افراد مخالف درجوار خود واهمه ندارد و در برخورد با آنان مرزهاى قانونى را درهم نمى‏شکند و مسائل را با آسان‏گیرى و چشم پوشى از پاره‏اى لغزشها حل مى‏کند.

رفق و سعه صدر حاکم، وى را از شتاب زدگى و داورى غیرقابل جبران دور مى‏دارد و زمینه بازگشت و جبران را براى مخالفان سیاسى و یا افراد روان پریش و هنجارشکن فراهم مى‏سازد و نیز مردم را در همدردى با وى برمى‏انگیزاند. و رفق وگذشت زمامداران از خطاى شهروندان، به انسجام ملى و اطاعت پذیرى آنان کمک مى‏کند. ریشه بسیارى از درگیریها و فروپاشى نظام اجتماعى و وحدت ملى در حساسیتهاى نابجا و از میان رفتن روحیه ى رفق و مدارا و بى اعتمادى و سخت گیریهاى بى مورد حاکمان نسبت به رعایا نهفته است. خشم و خشونت، خیره‏سرى طرف مقابل را برمى انگیزاند; اما احسان و مدارا، چه بسا به خیرسرى و کژراهه‏روى پایان مى‏دهد. هرچه میزان مداراى حکومت‏گران در برابر لغزشها و ناراستیهاى شهروندان، بیش‏تر باشد، از دامنه نفاقها و کارشکنیها کاسته مى‏شود و روحیه تعاون وهمکارى در مردم فزونى مى‏گیرد و این حرکت دوسویه، در قوام و بقاى جامعه کارساز است.

چه بسا این سخن حکیمانه امام على(ع): »با مردم مدارا کن تا از مکر و تزویر آنها در امان مانى.» اشاره به این سیاست باشد. یکى از عوامل مهم فروپاشى حکومتها، حتى حکومتهاى بسیار مقتدر، ریشه در تندروى و برخورد نابخردانه آنها با مردم دارد که نمونه‏هاى بسیارى مى‏توان براى آن ارائه داد. عموم مورخان ناشکیبایى و تندروى سلطان سنجر سلجوقى در برابر نافرمانى ترکان غز را در پرداخت مالیات، از علل شکست دولت مقتدرسلجوقى، از ترکان غز و نابودى شهرهاى آباد خراسان، بویژه نیشابور در سده ششم شمرده‏اند. به نوشته ظهرالدین نیشابورى در سلجوق‏نامه، بنا به اصرار و تأیید امرا به انتقام از غزها »از هفت آب» گذشته به سمت ایشان رفت:

»چون سلطان بدان حدود رسید، زنان و اطفال خویش را در پیش داشتند و به زارى و خوارى تضرع‏کنان پیش‏باز آمدند و از هر خانه هفت - من نقره قبول کردند که بدهند سلطان را برایشان رحم آمد و غنائم بازخواست گردانیدن و عنان را به عطاف دادن. اما حکومت سلطان پیر شده و تقدیر آسمان، خلاف تدبیر ایشان آمد.»9

پیامبر خدا(ص) مدارا را از اصول کشوردارى برشمرده است:

»لاتَصْلُحُ الْإِمَامَةُ إِلاّ لِرَجُلً فِیهِ ثَلَاث خِصَالً وَرَعُ یَحْجُزُهُ عَنْ مَعَاصِى اللّهِ وَ حِلْم یَمْلِکُ بِهِ غَضَبَه وَ حُسْن الْوِلَایَةِ عَلَى مَنْ یَلِى حَتّى یَکُونَ لَهُمْ کَالْوَالِدِ الرَّحِیمِ»10

پیشوایى مردم، جز با داشتن سه ویژگى سزاوار نیست: تقوایى که رهبر را از گناه بازدارد، بردبارى که خشم او را فرو نشاند و مدیریت شایسته.

على(ع) نیز، مدارا با شهروندان را از بن مایه‏هاى سیاست شمرده است.11 سیره آن بزرگ در برخورد با فریب خوردگان، و نیز در گرداورى واحبات مالى، بر مدارا و رفق استوار بود; روشى که اربابان مذاهب اسلامى آن را درس آموز شمرده و مردم را به پیروى سیره آن حضرت فرا خوانده‏اند.12

امام خمینى، رفاقت دربرابر مؤمنان و شدت عمل در برابر کفار و بیگانگان را دو ویژگى مهم قرآن براى جامعه ایمانى13 شمرده است.14 و تأکیدکرده است: اساس کار پیامبران بررفق و مدارا و بشارت استوار بوده و رفتار مهرورزانه و نرم، زمینه ساز آمادگى دلها براى اطاعت پذیرى است.

پیامبران براى دستیابى به قدرت، دست به شمشیر نبرده‏اند، بلکه براى برداشتن بازدارنده‏هاى راه تکامل انسانها، گاه از زور استفاده کرده‏اند.15

امام، مدارا و محبت را در نرم شدن دلها و پیشرفت دین، بسیار اثرگذار مى‏داند، اثرى که هیچ گاه نمى‏توان آن را در درشت گویى و خشونت دید. امام از تجربه خود مى‏گوید. تجربه‏اى که از دوران رضاخان، از درس اخلاق خود در مدرسه فیضیه داشت. این تجربه را این سان بازگو مى‏کند:

»در مسائل، ملایمت و جهت رحمت، بیش‏تر از خشونت، تأثیر مى‏کند. من در زمانِ اختناق رضاخانى، وقتى در مدرسه فیضیه صحبت مى‏کردم، آن گاه که از جهنم و عذاب الهى بحث مى‏کردم، همه خشک‏شان مى‏زد، ولى وقتى از رحمت حرف مى‏زدم، مى‏دیدم که دلها نرم مى‏شود و اشکها سرازیر مى‏گردد و این تأثیر رحمت است. با ملایمت، انسان بهتر مى‏تواند مسائل را حلّ کند، تا شدت.»16

دایره مدارا در منظر امام بسیارگسترده است. رفق و آسان گیرى، هم راه خود سازى وتهذیب نفس را هموار مى‏کند، هم در پیوند و پیوستگى با دیگران کار برد دارد، هم در اجراى احکام دین و هم در گسترش نیکیها و بازداشتن مردم از کارهاى ناروا.

امام خمینى درشرح مدارا سخنان ناب و راه گشا دارد. در نگاه ایشان، مدارا و رفق، ضد عنف و شدت و شتابزدگى است. و بر این باور است که مبارزه از سر خشونت و شتاب زده با منکر، گاه نه تنها ما را به مقصود نمى‏رساند که به منکر و حرام بدترى خواهد انجامید و براى کاستن از تلخى امر به معروف و نهى از منکر، آن را باید با شیرینى رفق و مدارا و حسن خُلق همراه ساخت:

»آن طور که با رفق و مدارا ممکن است انسان تصرّف در قلوب مردم کند و آنها را خاضع و رام کند، ممکن نیست با شدّت و عنف، موفق به امرى از امور شود. فرضاً که با شدّت و سلطه، کسى اطاعت از انسان کند; چون قلب او همراه نشود. از خیانت، انسان مأمون نخواهد شد. ولى رفق و دوستى، دل را رام کند که با رام شدن آن، تمام قواى ظاهره و باطنه رام شود; و فتح قلوب از فتح ممالک بالاتر است. خدمتهاى از روى صداقت و جانفشانیها، همه از فتح قلوب است. با فتح قلوب، فتح ممالک نیز شود. فتوحات اسلامیّه، در اثر فتح قلوب نظامى اسلامى بود، و الّا با آن عِدِهّ و عُدّه، این پیشرفتها غیر ممکن بود. بالجمله رفق و مدارا، در پیشرفت مقاصد، از هر چیز مؤثّرتر است، و چنانچه در مقاصد دنیایى چنین است. در مقاصد دینى از قبیل ارشاد و هدایت مردم رفق و مدارا از مهمّات است که بدون آن، این مقصد شریف عملى نخواهد شد.»17

 

نقش مدارا در وحدت مسلمانان و همگرایى شهروندان

مدارا، گروه‏ها را به هم نزدیک و از پراکندگى، که ویران گر و تباه کننده است، جلوگیرى مى‏کند. اگر در دورانهاى مختلف این اصل پاس داشته مى‏شد، بسیارى از اختلافها، درگیریها و پراکندگیها در بین مسلمانان و پیروان مذاهب اسلامى پدید نمى‏آمد و آن همه آثار سوء به جاى نمى‏گذارد. از این روى فقهاى شیعه روى اصل تقیه مداراتى، تأکید کرده‏اند.

تقیه مداراتى، عبارت است از همراه شدن با مخالف به خاطر وحدت مسلمانان و جامعه اسلامى. مدارا در برابر زمامداران، پیروان فرق و مذاهب اسلامى و نیز مدارا در برابر مخالفان اهل بیت از مصادیق تقیه مداراتى است.

شیخ انصارى (1281ق( تقیه مداراتى را از زیر مجموعه تقیه خوفى و آن را مستحب دانسته است.18

امام خمینى، تقیه مداراتى را عدیل تقیه از سر ترس شمرده است وآن را دستورى واجب مى‏داند.19 دراین نگاه، همراه شدن با پیروان دیگر مذاهب در انجام پاره‏اى از کارها و ترک پاره‏اى از اجزاء واجب به خاطر وحدت وهمدلى مشروع مى‏شود.

امام براى مشروعیت تقیه مداراتى، افزون برعمومات تقیه، به روایات خاصه نیز استدلال کرده است، ازجمله: اخبارى که مردم تشویق شده‏اند ازبیماران پیرو دیگرمذاهب اسلامى عیادت کرده و درتشییع جنازه آنان شرکت جویند. درروایت هشام کندى آمده است:

»قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللّه(ع) یَقُولُ إِی‏اکُمْ أَنْ تَعْمَلُوا عَمَلًا نُعَیَّرُ بِهِ فَإِنَّ وَلَدَ السَّوْء ِ یُعَیَّرُ وَالِدُهُ بِعَمَلِهِ کُونُوا لِمَنِ انْقَطَعْتُمْ إِلَیْهِ زَیْناً وَ لاتَکُونُوا عَلَیْهِ شَیْناً صَلّوا فِى عَشَائِرِهِمْ وَ عُودُوا مَرْضَاهُمْ وَ اشْهَدُوا جَنَائِزَهُمْ وَ لایَسْبِقُونَکُمْ إِلَى شَیْ‏ء ً مِنَ الْخَیْرِ فَأَنْتُمْ أَوْلَى بِهِ مِنْهُمْ وَ اللّه مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَیْ‏ء ً أَحَبّ إِلَیْهِ مِنَ الْخَبْ‏ء ِ قُلْتُ وَ مَا الْخَبْ‏ء ُ قَالَ التّقِی‏ةُ»20

شنیدم امام صادق (ع) مى‏فرمود: بپرهیزید از کارى که ما با آن کار سرزنش مى‏شویم. همانا فرزند، بد با کار بدش، پدر را در معرض نکوهش قرار مى‏دهد. براى کسانى که به آنان دل بسته‏اید، ]ائمه[ زینت باشید، نه مایه شرمندگى. با آنان ]دیگر مسلمانان[ درمیان قبیله‏هاى‏شان نماز بگزارید، به عیادت بیماران‏شان بروید، در تشییع جنازه مردگان‏شان حاضرشوید. آنان نباید در کارهاى نیک بر شما پیشى بگیرند; زیرا شما به کارهاى نیک سزاوارترید. سوگند به خدا، پروردگار به چیزى بهتر از خبأ پرستیده نشد. پرسیدند خبأ چیست؟ فرمود تقیه.

امام خمینى در دلالت روایت بر رفق ومدارا مى‏نویسد:

»ظهور روایت، در مقامِ تشویق انجام عمل برطبق نظریات آنها و خواندن نماز در مساجد ایشان است و بى شک خواندن نماز در مساجد پیروان دیگر مذاهب، مستلزم ترک برخى از اجزاء و یا شرایط و یا انجام برخى از موانع است. با این وصف، حضرت فرموده: این عمل بهترین عبادت است و این عبادت دفع استبعاد و صحت عمل است.»21

امام به استناد تقیه مداراتى فتوا داده است:

»نمازگزاران مى‏توانند به پیش‏نمازانِ غیرشیعه، از شافعى وحنفى ویا حنبلى ومالکى مذهب اقتدا کنند و نیازى نیست نماز را دوباره بخوانند.»22

رفتار همگرایانه، زمینه پیوند و حسن ظن وحس مثبت اندیشى را میان شهروندان فراهم مى‏سازد و نمى‏گذارد تفاوتهاى مذهبى وقومى وسیاسى شهروندان به عقده، تنازع و رویارویى بینجامد. پیروان مذاهب اسلامى، بستگى شدید به مذهب و راه و رسم خود دارند و با تقدس و احترام به آن مى‏نگرند. و شهروندان باید از هر رفتارى که با دل بستگى آنان و نگاه احترام‏آمیز به مذهب شان در ناسازگارى باشد، بپرهیزند. رفتار از روى ادب و احترام‏آمیز به باورها و دل بستگیهاى پیروان مذاهب، و در آرامش فکرى وتعامل اجتماعى مردم با یکدیگر، اثرگذار است و راه را بر فتنه انگیزى و فتنه انگیزان، خواهد بست.

در سالهاى پیش از انقلاب اسلامى، برخى از شیعیان دراثر اختلاف فتاوى در نمازهاى جماعتى که در مسجد النّبى، مسجدالحرام و دیگر مساجد به امامت علماى اهل سنت، گزارده مى‏شد، شرکت نمى‏کردند و شمارى از حج‏گزاران شیعى نیز در پى تفاوت دیدگاه‏ها در رؤیت هلال ماه ذى الحجه، گاه مراسم عید قربان را با تقدیم و یا تأخیر برگذار مى‏کردند واین خود میان مسلمانان جدایى مى‏افکند.

در چنین گیرودارى، فتواى امام خمینى دراحترام گذاردن به عقاید مذهبى شهروندان واقتدا به پیش‏نمازان حنفى و شافعى مذهب و نیز پیروى از دولت میزبان درموسم حج و رفتار از روى رفق و مدارا، زمینه‏هاى پیوند بهترمیان شهروندان، پیرو دیگر مذاهب اسلامى، در داخل کشور و همبستگى امت اسلامى رافراهم آورد.

رهبر معظم انقلاب اسلامى، در جمع کارگزاران فرهنگى و اجرایى حج، توصیه مى‏کند:

»شما از این طرف مراقب باشید، بدانید تحریک عواطف مذهبى برادران اهل سنت کار بسیار غلط و گناه است; این را به عنوان یک اصل بپذیرید. یک نقاط اختلافى وجود دارد. تکیه بر روى این نقاط شعله ور کردن آتش تعصبات در این نقاط اختلاف، این درست همان چیزى است که امروز سازمانهاى جاسوسى آمریکا و اسرائیل دنبالش هستند، این همان چیزى است که آنها مى‏خواهند. بعضیها، ناخواسته و بدون جیره و مواجب مى‏شوند مزدور آنها. همان کارى که او باید پول بدهد و به دست بیاورد، آن را بدون این که از او اجر و مزدى بگیرند برایش دارند انجام مى‏دهند و خشم الهى و سخط الهى را براى خودشان فراهم مى‏کنند.»23

 

مدارا در اجراى برنامه‏هاى اقتصادى

امام على (ع) مدارا با شهروندان درامور مالى و مالیاتى را زمینه‏ساز آبادانى بیت المال و همراهى مردم با حکومت مى‏داند; از این روى، کارگزاران مالیاتى را به رفق و مدارا با مردم سفارش مى‏کند. در نامه 53، به مالک اشتر والى مصر، دستور مى‏دهد:

»اگر ]مردم[ از سنگینى مالیات شکایت کردند، یا از آفتى که به کشت رسیده، یا آبى که کشتهاشان بریده، یا باران بدانها نباریده، یا بذر زمین بر اثر غرق شدن، یا بى آبى تباه گردیده، بار آنان را سبک گردان، چندان که مى‏دانى کارشان سامان پذیرد بدان. و آن چه بدان بار آنان را سبک گردانى بر تو گران نیاید، چه آن اندوخته بُوَد که به تو بازش دهند، با آبادانى که در شهرهایت کنند و آرامشى که ولایتها دهند; نیز ستایش آنان را به خود کشانده‏اى و شادمانى که عدالت را میان شان گسترانده‏اى، حالى که تکیه بر فزونى قدرت آنان خواهى داشت، بدان چه نزدشان اندوخته‏اى: از آسوده ساختن خاطر آنان و به دست آوردن اطمینان، که به عدالت تو خو گرفته‏اند و به مداراى تو آشنا گردیده و بسا که در آینده کارى پدید آید که به عهده آنان گذارى، با خاطرِ خوشش بپذیرند و خرده نگیرند. که چون شهرها آبادان بُوَد، هرچه به عهده مردم آن نهى، بَرَد; و زمین جز با تنگدستى ساکنان آنان، ویران نشود.»24

حضرت در نامه‏اى دیگر، به مأمور برگرفتن زکات یادآور مى‏شود:

»چون به قبیله رسى، بر سر آب آنان فرود آى و به خانه هاشان در مَیاى. پس آهسته و آرام سوى ایشان رو، تا به میان آنان رسى و سلام‏شان کن و در درود گفتن، کوتاهى مکن. سپس بگو: بندگان خدا، آیا خدا را در مالهاى شما حقّى است، تا آن را به ولىّ او بپردازید؟ اگر کسى گفت: نه، متعرض او مشو; و اگر کسى گفت آرى، با او برو، بى آن که او را بترسانى، یا بیمش دهى، یا بر او سخت‏گیرى، یا کار را بر او سخت گردانى.»25

امام خمینى نیز، از دولتمردان مى‏خواهد در مطالبات مالى با شهروندان با مدارا رفتار کنند; چه شرایط روحى و معنوى مردم متفاوت است; آماده کردن زمینه‏هاى ذهنى و روانى واجتماعى و تکریم مردم و مشارکت دادن آنان دربرنامه‏ها، به دولت کمک مى‏کند، تا شهروندان نظام را از خود بدانند و الزامات مالى خود را از روى رغبت بپردازند. امام در مقایسه میان مأموران اداره مالیات منطقه خمین )دوره رضا خان( با ماموران مالیات صدر اسلام ابراز مى‏دارد:

»وقتى که... من بچه بودم رئیس مالیه‏اش هم خرّاص بود... . از مردم به زور چیز مى‏گرفت... ! نه این‏که همان مالیات را... و مأمور هم »قُلّق» )رشوه( مى‏خواهد. و کدخدا... . مأمورین هم وقتى مى‏رفتند مردم را عذاب مى‏کردند و آن طور نبود که حضرت امیر دستور مى‏دهد که بروید صدا کنید... . بگویید. . زکات‏تان را داده‏اید یا نداده‏اید؟ اگر گفتند داده‏ایم، برگردید بیایید. و آنها هم تخلف نمى‏کردند. وقتى یک حکومت آن طور شد و مردم در مقابل خدا مسؤول شدند و خداوند را شاهد دیدند، آنها هم تخلف نمى‏کردند و آنها هم مالیاتى را که باید بدهند مى‏دادند; زکات را مى‏دادند; خمس را مى‏دادند... . همه بدانیم که عقل هم اقتضا مى‏کند به همان طورى که اسلام دستور داده با مردم رفتار بشود. حکومتها... وقتى که در صدر اسلام مأمورین را مى‏فرستادند، همان که سردار بود، همان که استاندار بود، امام جماعت هم بود... مردم او را به عدالت مى‏شناختند که به او اقتدا مى‏کردند و با او نماز مى‏خواندند. و همان هم جنگ مى‏رفت و مردم هم به او اعتنا مى‏کردند. اگر یک همچو چیزى بشود و ما بتوانیم که یک دستگاه دولتى‏اى که دولت اسلامى باشد، با مردم باشد... چه قدرخوب است.»26

 

گذشت از هنجارشکنان سیاسى، زمینه ساز اصلاح وجبران

عفو و گذشت به هدف اصلاح و بازگشت رشد نایافتگان، ناسازگاران سیاسى، فریب خوردگان و حتى غرض ورزان به صف دیگر شهروندان، از مصادیق بارز مداراست.

در بینش امام خمینى، هدف از حکومت، تربیت و رشد مردم است. حدود الهى براى تربیت و پویایى وکمال مردمان تدوین شده، نه انتقام جویى.27 حاکم اسلامى اگر گاه دست به تازیانه و شمشیر مى‏برد، به قصد اصلاح است، نه تشفى دل. بسان طبیب دلسوز که هم از مرهم استفاده مى‏کند و هم از تیغ، و تا کار به نهایت نرسد، نباید از تیغ استفاده کرد.28

امام خمینى، مالک اشتر را الگوى کارگزار مطلوب معرفى کرده که در برابر اهانت فردى نا آگاه و سبک‏سر، با بزرگوارى و تغافل از ماجرا گذشت و موضوع را پى نگرفت. این خود اصلاح و انقلاب روحى فرد هتاک و بى ادب را به دنبال داشت.

از آغاز پیروزى انقلاب اسلامى، گروه‏ها وفرقه‏هاى گوناگونى درمعارضه با اساس نظام دینى، لواى مخالفت برافراشتند و با اغواگرى و گستراندن بساط فریب و نیرنگ، فضاى کشور را مسموم و امنیت روانى واجتماعى را از شهروندان سلب کردند.

با این حال، و با همه زخمهایى که این کسان و گروه‏ها بر پیکر جامعه زدند، امام به دست اندرکاران امور انتظامى وامنیتى سفارش مى‏کرد با رفتار انسانى و دوستانه و اسلامى،29 زمینه بازگشت اینان را به دامن اسلام وانقلاب فراهم آورند و با روشهاى آشتى جویانه، افراد ستیزه جو و ناراضى را با نظام همراه سازند. درهنگامه‏هاى گوناگون مخالفتها و ترورهاى سیاسى بزرگان و کارگزاران نظام در آغاز انقلاب، امام تأکید داشت همه افراد در برابر دادگاه برابرند و نگاه قاضى به افراد باید از تبعیض به دور باشد.30 تا پیش از اثبات جرم، دادگاه باید غیرعلنى برگذار شود و آبروى افراد مصون بماند;31 چه خداوند خواسته آبرو و حیثیت افراد مصون بماند. از این رو براى اثبات جرائمى مانند زنا شرایط بسیارى قرارداده است32. افزون برنگه‏داشت آبروى افراد اشاعه فحشا و گناهان پنهان نیز جایز نیست.33

امام، همیشه توصیه‏اش بر این بود که در مجازات مجرمان زیاده روى نشود و اگر به مجرمى که براى اعدام مى‏برند کسى سیلى زد، او مى‏تواند قصاص کند.34

امام خمینى، بسیار مراقب بود که مباد فضاى انقلابى حاکم برجامعه، رهبران و مردم انقلابى را از مرزهاى شریعت دور سازد و ماموران اجرایى دربرخورد و مجازات مخالفان از حدود خدا تجاوز کنند.35

و بر این نکته تأکید داشت که مجرمان حق دارند در محکمه از خود به دفاع برخیزند و در مدت بازداشت از غذا و استراحت مناسب برخوردار باشند و معامله با آنان، اسلامى وانسانى باشد36.

امام در این دستورها و توصیه‏ها، به آیات قرآن، سیره پیامبر و امیرمؤمنان در برخورد با افراد معارض استناد مى‏جست:

»پیامبر(ص) پس از غلبه برکفار قریش درمکه، همه مخالفان وکسانى که با وى جنگیده بودند، جز تعدادى اندک را بخشید.»37

»مشرکان از کارهاى ناپسند و غیرانسانى خود در حق مسلمانان ابراز پشیمانى کردند و سلاح بر زمین گذاشتند و رسول خدا از گذشته شان چشم پوشید. »38

امام على (ع) نیز مقتداى دیگر امام در برخورد با مخالفان بود.

امام در چگونگى برخورد با معارضان نظام، به سیره امیرمؤمنان درجنگ جمل و صفین و نهروان استناد جسته و آن را براى همه جامعه‏هاى بشرى درس آموز شمرده است.39

»امیرالمؤمنین (ع) آغازگرجنگ نبود و تا چندین نفرکشته نمى‏شدند، دست به مقابله نمى‏برد و در وقت شروع جنگ نیز، مداهنه نکرده و با خوارج و سپاهیان معاویه با قاطعیت برخورد کرد.»40

جنگ افروزان در جمل، عرصه را بر على (ع)، امیرالمؤمنان تنگ کردند. پاسداران بى دفاع بیت المال را در بصره کشتند و اموال مسلمانان را غارت کردند و به وى اعلان جنگ دادند.

امام على (ع) با سپاهى از مهاجر وانصار از مدینه روانه بصره شد. به پیمان شکنان چندین بار پیشنهاد صلح وآشتى داد، ولى آنان از سر غرور، از آن سرباز زدند41 و نبرد را آغاز کردند.42 على(ع) پس از اتمام حجت با آنان به نبرد برخاست و سپاه دشمن را از هم فروپاشاند. شکست خوردگان ابراز پشیمانى کردند. امام، برخلاف خواسته شمارى از سپاهیان خود که در آرزوى تقسیم غنائم واموال به جاى مانده صحنه نبرد بودند، زن و فرزندان معارضان را اسیر نگرفت و فراریان را دنبال نکرد و دست به اموال آنان نبرد. و تنها اسب و سلاح به جاى مانده درلشکرگاه را تقسیم کرد.43 اسیرى را نکشت و همه تسلیم شدگان را عفو کرد. به گزارش معاذبن عبدالله تیمى:

»امام به جوانان قریش حاضر در نبرد گفت بازگردید، تا با قوم خود کنار آییم و یا به من بپیوندید.

على(ع) خودش ندا داد: هرکس سلاح بر زمین نهد، درامان است و هرکس وارد خانه خود شود، در امان است. و به خدا سوگند هیچ کس را بخشنده تر وکریم تر از او ندیده‏ام.»44

امام اعلان کرد: دو طرف نبرد مى‏توانند کشته‏هاى خود را به خاک سپارند. او خود کشته‏شدگان سپاه خود را با جامه به خاک سپرد.45 جوانان قریش حاضر در کارزار را بخشید و مروان حکم را، که زخمى شده بود، عفو کرد.46 و نیز عبدالله بن زبیر را که زخمى شده بود، بخشید.47

امام، عبدالله بن عباس را به کارگزارى بصره برگمارد و به وى سفارش کرد با مردم مدارا پیشه کند.48

ام المؤمنین عایشه را نیز عفو کرد و او را به مدینه فرستاد:

»چون امیرالمؤمنین تصمیم گرفت به کوفه برود، به عایشه پیغام فرستاد و دستور داد به مدینه برود. و چون عایشه آماده شد، على(ع) بر چهل زن عمامه وکلاه خود پوشاند و شمشیر از دوش آنان آویخت و دستور داد: از عایشه در طول راه حفاظت کنند و درسمت چپ و راست و از پشت سرش حرکت کنند. عایشه در طول راه مى‏گفت: خدایا خودت جزاى على بن ابى طالب را بده که چنین کرد و چهل مرد را همراه من گسیل داشت و حرمت پیامبر را درباره من رعایت نکرد. ولى چون به مدینه رسیدند، آن زنان عمامه‏ها و کلاه خودها را از سر برداشتند و شمشیرها را کنار گذاشتند و همراه او وارد خانه‏اش شدند و چون عایشه چنان دید و دانست آنان زن هستند از دشنامهایى که به على داده بود، پشیمان شد وگفت: خداوند به پسر ابوطالب جزاى خیر عنایت کند که حرمت پیامبر را درمورد من رعایت کرده و پاس داشته است»49

امام خمینى، در برخورد با مخالفان زندانى، به سیره امام در رسیدگى به احوال و غذاى ابن ملجم مرادى، پس از ضربه زدن به امیرمؤمنان استناد مى‏جوید.50

امام در نابود کردن غده‏هاى سرطانى واصلاح ناپذیر جامعه، به جنگ صفین مثل زده که حضرت با جنگ افروزان اموى به شدت مقابله کرد و فراریان را بخشید.51

 

مدارا با کارگزاران رژیم شاه

امام، پس از پیروزى انقلاب اسلامى، همه کارگزاران رژیم شاه، جز شمار اندکى از مفسدان وکشندگان مردم را بخشید. ادارات دولتى وارتش و شهربانى تعطیل نشد وکارمندان گذشته در نظام جدید به کار گرفته شدند.

پاره‏اى از گروهکها، پس از پیروزى، انحلال ارتش را مطرح و شعار خود قرار دادند و به پندار خود خواستار تشکیل ارتش خلقى شدند.

امام با انحرافى و توطئه‏آمیز خواندن این شعار، از نظامیان حمایت کرد.52 و تضعیف ارتش را حرام شمرد.53 امام، با این تصمیم درست و دقیق و آینده‏نگرانه، بدنه ارتش را با نظام اسلامى پیوند داد و نظامیان با دلگرمى و پشتوانه‏اى بس استوار، از تمامیت ارضى کشور در برابر یورش و حمله حزب بعث عراق به ایران دفاع کردند. این شیوه حکومت، شگفتى جهان را برانگیخت. امام از جرم نیروهاى نظامى و افراد شهربانى به جز موارد ویژه درگذشت و به روشنى و هوشمندانه اعلام کرد:

»اما قضیه‏اى که فرمودند راجع به عفو... آنهایى که خیانتکار بودند، آنها را مجازات کردند و خواهند کرد. و اما ارتش، ژاندارمرى، و همین طور سایر طبقات دیگر، از قواى انتظامى، شهربانى... اگر... خداى نخواسته مرتکب یک جرم صغیرى... شده باشند، این را عفو کردیم. و خداوند تبارک و تعالى به واسطه برگشت آنها به دامن اسلام و برگشت آنها به دامن ولى عصر)س( آنها را عفو فرمود و ما به تبع امام زمان )س( عفو عمومى نمودیم... و خداى نخواسته مرتکب بعضِ صغایر ذنوب شدند ]گذشتیم[. خداوند همه شما را عظمت، عزت و قدرت عنایت کند.»54

امام، در همان اوان پیروزى انقلاب اسلامى، به دست اندرکاران دستور داد: براى دستگیرى کسانى که مورد پى گرد هستند، از نیروها و مأموران فهمیده، هوشیار و دین آشنا بهره بگیرند تا مبادا نفوذیها، به دستاویز دفاع از انقلاب، با مردم با خشونت و غیر اسلامى برخورد کنند و مردم را از دین بِرَمانند.55 و تأکید داشت که ماموران به هیچ روى نباید افراد را خود سرانه بازداشت کنند.56 بایستى در دستگیریها دقت لازم را به خرج دهند که اسلام رضایت ندارد که انسان بى گناه، ساعتى در حبس بماند.57

در آغازین روزهاى پیروزى، با حساسیت، پى گیر بازداشت شدگان بود.

به فرمان ایشان، کسانى که دست‏شان به خون مردم آلوده نشده بود و به کشور خیانت نکرده بودند، نمى‏بایست در زندان بمانند.58

در جریان انقلاب، شمارى از سران و جنایت‏کاران رژیم شاه، در کمیته استقبال امام، بازداشت بودند. امام خمینى مردم انقلابى و وابستگان شهدا را از تعرض به دستگیرشدگان باز مى‏داشت. درباره تیمسار رحیمى )فرماندار نظامى تهران و مسؤول قتل هزاران بى گناه( گفته بود: تا محاکمه نشده نباید بى احترامى شود.59

بسیارى از امراى بازداشت شده ارتش و ژاندارمرى و شهربانى، که دست‏شان به خون مردم آلوده نشده بود، آزاد شدند.60 امام درباره نصیرى رئیس ساواک هم سفارش کرده بود: محاکمه شود. نصیرى پس از محاکمه و اعتراف به جنایتهاى خود، اعدام شد.61

غذاى افراد کمیته استقبال، پیرامونیان امام و دست اندرکاران امور انقلاب، ساده بود. امام نیز از همان غذا استفاده مى‏کرد واز همان غذا نیز به بازداشت شدگان داده مى‏شد:

»یکى از افراد بازداشت شده از سران رژیم سابق گفت: من از این غذاها نخورده‏ام براى من مرغ بیاورید. این مطلب را به رهبر عظیم الشأن انقلاب گفتیم. امام هم فرمودند: هرچه دوست دارند نزدشان ببرید. شب بچه‏ها مجبور شدند از بیرون برایش زرشک پلو، با مرغ تهیه کنند.»62

امام، در اسفند 58 همه متهمان وابسته به رژیم منفور پهلوى، از نظامى و غیرنظامى و نیروهاى امنیتى، که دست‏شان به خون بى‏گناهان آلوده نشده بود، مورد عفو قرار داد و اعلام کرد: کسى حق تعرض به آنان را ندارد.63

امام مراقب بود درمصادره داراییهاى وابستگان به رژیم پهلوى، موازین شرعى رعایت شود و تأکید داشت: اگر دادگاهى اموال بى گناهى را مصادره کند، از معاهده‏اى که ما با اسلام کرده‏ایم جدا افتاده است.64

بنابر فتواى امام، اموالى که به وسیله دادگاه‏هاى انقلاب مصادره مى‏شد، اموال شخصى افراد نبود; بلکه مربوط به بیت‏المال و زمینهاى مواتى بود که رژیم منحوس پهلوى بدون این که حقّى داشته و مالک باشد، به دیگران فروخته بود و ضبط این گونه داراییها و زمینها، روى موازین شرعى انجام مى‏گرفت.65

 

رفتار امام باحزب خلق عرب

پس از پیروزى انقلاب اسلامى، دسته‏هاى سیاسى گوناگونى، به دستاویز دفاع از خلق وآزادى، به رویارویى با نظام و امام پرداختند. پاره‏اى از این گروه‏ها، براى به کرسى نشاندن اهداف خود دست به سلاح بردند. امام درآغاز با آنها، راه رفق و مدارا پیش گرفت. به سران آنها اندرز داد و با استدلال و برهانهاى استوار، کژراهه روى‏شان را نمایاند. امام و یاران، با همه گرفتاریهایى که اوان پیروزى و تشکیل نظام نوپاى جمهورى اسلامى داشتند، از روشن‏گرى، آنى دریغ نکردند، با سران گروه‏ها به طور خصوصى نشستند، سخنان آنان را شنیدند و در حد توان خواسته‏هاشان را، تا آن جا که با معیار شرع و منافع ملى سازگارى داشت، برآوردند، و با آنان اتمام حجت کردند و توانستند با این روش، شمار بسیارى از دل‏بستگان و وابستگان به این دسته‏هاى سیاسى را به آغوش ملت بازگردانند.

در آغاز انقلاب اسلامى، سازمانى به نام حزب خلق عرب درخوزستان به دعوى دفاع از حقوق اعراب خطه خوزستان، در برابر جمهورى اسلامى پرچم مخالفت برافراشت. این فرقه کوچک، با پشتوانه بیگانگان، بویژه یارى‏گریهاى معنوى، اقتصادى و نظامى حزب بعث عراق، در منطقه نفت خیز جنوب به فتنه گرى پرداخت.66 و با استفاده از ساده لوحى و ناآگاهى شبیرخاقانى و شمارى از فرزندان وى،67 توانست در بهار 1358 در خرمشهر غائله ایجاد کند و خواسته‏هاى نامشروع حزبى خود را به نام ملت عرب به مردم تحمیل سازد.

این گروه با هجوم به مراکز ادارى و نظامى و انفجار لوله‏هاى نفت، راه را بر دخالت نظامیان عراق درایران هموارکرد.68 امام اشرار وکسانى که لوله‏هاى نفت را منفجر مى‏کردند، مفسد خواند و از دادگاه‏هاى انقلاب خواست تا با آنان به عنوان محارب و مفسد فى الارض برخورد کنند.69

فتنه انگیزى حزب خلق عرب و همکارى با صدام درطول جنگ ادامه پیدا کرد. امام درسال 64 به دادستان کل کشور دستور داد، با اشرارى که درلواى قومیت گرایى، با صدام همکارى مى‏کنند، شدت عمل به خرج دهد.70

نظام اسلامى، حساب توده مردم عرب خوزستان را از حساب شمارى مزدور جدا کرد. حتى با فریب خوردگان، از در دلسوزى و هدایت گرى وارد شد و اشتباه‏هاى آنان را به چیزى نگرفت و با عفو فریب خوردگان، به همه آرامش خاطر داد. امام آقاى شبیر خاقانى را از خوزستان به قم آورد و به وى محبت کرد و دست اشرار را از وصول به وى کوتاه ساخت.71

شیخ محمدطاهر، از حزب خلق تبرى جست72 و غائله با هوشیارى امام و پیروى دقیق نیروهاى مردمى، دولتى و انتظامى از سیاستها و رهنمودهاى امام، به خوبى به پایان رسید.

برخلاف سیاستها، تبلیغها، دسیسه‏ها و تفرقه افکنیهاى دشمن، مردم عرب زبان خطه خوزستان و خرمشهر با مقاومت در برابر متجاوزان، پندارهاى واهى دشمنان و بعثیها را در همراهى اعراب جنوب با خود نقش برآب کردند و عده بسیارى از آنان در رویارویى با متجاوزان بعثى به شهادت رسیدند.73

 

امام و غائله حزب خلق مسلمان

حزب خلق مسلمان، پس از پیروزى انقلاب اسلامى به دعوى آزادى و پیشرفت ایران پا به میدان سیاست گذاشت74 و رفته رفته چهره واقعى خود را نشان داد و کسانى را به حلقه خود وارد ساخت که وابستگى آنان به آمریکا، جاى هیچ شک و شبهه‏اى نبود. با نفوذ و پیوستن عناصر وابسته به آمریکا و سیا، مانند مقدم مراغه‏اى75، به این حزب، حرکت آن علیه نظام شتابِ بیش‏ترى گرفت. راه قدرت طلبى را پیش گرفت و به جمع مخالفان سرسخت و وابسته نظام پیوست. این گروه سیاسى با همنوایى با گروه فرقان و چریکهاى فدایى خلق، پرچم معارضه با نظام اسلامى را برافراشت76 و با قانون اساسى و ولایت فقیه، به رویارویى برخاست.77 شمارى از سران حزب که با سلطنت طلبها در ارتباط بودند، براى همراه کردن مردم بویژه آذربایجانیها، خود را مقلد و پیرو آقاى سید کاظم شریعتمدارى مى‏شمردند و ادعا مى‏کردند براى دفاع از حقوق مردم به صحنه آمده‏اند. این گروه سیاسى فعالیت خود را علیه رهبرى نظام و نهادهاى انقلابى و ائمه جمعه کشور، بویژه آذربایجان شدت بخشید. شهر تبریز را به آشوب کشید و با زور سلاح، رادیو، تلویزیون و ادارات دولتى را چند روزى اشغال کرد.78 ایجاد فتنه و فضاى رعب و آشوب در قم، برنامه دیگر این حزب بود. حزب خلق مسلمان براى نشان دادن قدرت و نا امن جلوه دادن کانون انقلاب، وایجاد درگیرى، شمارى از مردم نا آگاه را با همکارى سلطنت طلبان وتجزیه طلبان کردستان79، به دستاویز حمایت از شریعتمدارى به قم آورد و به آنان سفارش کرد بر ضد نظام شعار بدهند و به رهبر نظام توهین کنند. سران فتنه، درصدد بودند میان پشتیبانان اصلى انقلاب اختلاف ایجاد کنند و با جارى کردن خون، راه هرگونه همبستگى میان پیروان اهل بیت را از میان بردارند و میان آذربایجان و تهران دیوار بى اعتمادى پدید بیاورند.

امام، که به روشنى از نقشه‏هاى فتنه گران آگاهى داشت و دستهاى آلوده را در آن مى‏دید، تلاش ورزید مردم را از فتنه گران جدا کند و نقشه فتنه‏گران را فراروى آنان بنمایاند. از این روى، بیانیه‏اى صادر کرد و نقشه دشمن را نقش بر آب کرد. امام در این بیانیه، هوشیارانه از مردم خواست احترام همه مراجع و شخصیتهاى مذهبى را داشته باشند و با افراد ناآگاه که دستاویز فتنه گران واقع شده‏اند، با مدارا رفتار کنند و با مودت ورزى آنان را به اشتباه خود آگاه سازند:

»من این را اعلام مى‏کنم که اگر کسى به من سَبّ بکند، فحش بدهد، عکس من را پاره کند، احدى حق ندارد که به او تعرض بکند. حرام است تعرض کردن به کسى که به من سَب کند، به من فحش بدهد، عکس مرا پاره کند، مرا بزند، هر کارى بکند. احدى حق ندارد در این وقتى که ما گرفتار هستیم در این مصیبت بزرگ، با او مقابله کند، تا این‏که به زد و خورد برسد و غائله ایجاد بشود. امروز آرامش ما مى‏خواهیم. غائله نباید ایجاد بشود. باید همه با هم دست به هم بدهید و ایجاد غائله نشود. همه دست به هم بدهید. آرامش خودتان را حفظ بکنید. و همه توجه به این داشته باشید که این گرفتاریهایى که الآن براى ملت ما پیش آمده است، این گرفتاریها رفع بشود. این را من به همه ملت مى‏گویم: به کردها عرض مى‏کنم، به بلوچها عرض مى‏کنم، به ترکها عرض مى‏کنم. به فارسها عرض مى‏کنم، به سیستانیها عرض مى‏کنم... به عربها عرض مى‏کنم، به همه ملتها عرض مى‏کنم. امروز اسلام در مقابل کفر واقع شده. قضیه ایران نیست، قضیه اسلام است... همه باید اختلافات‏شان را کنار بگذارند و با ما موافقت بکنند. سر یک امور جزئى چرا باید با هم اختلاف بکنند؟»80

تندرویها و روشن شدن مواضع خصمانه حزب خلق مسلمان علیه انقلاب اسلامى، در کنار مداراى امام با مخالفان، شمار بسیارى از هواداران و حتى شمارى از بنیان گذاران حزب را از حزب جدا کرد81.

در بلواى قم هم افراد فریب خورده نیز با مشاهده رفتارِ با رفق و مدارا و کریمانه امام، نظام، مردم و طلاب قم با آنان، از رفتار نا بجاى خود پشیمان شدند و فهمیدند در فتنه‏اى سیاه و پیچیده گرفتار آمده‏اند و نا خواسته آب به آسیاب دشمن مى‏ریزند. هواداران حزب خلق مسلمان به تدریج به صف موافقان امام وانقلاب پیوستند و در دفاع از کشور، فداکاریها از خود نشان دادند. و با آشکار شدن ماهیت ضد انقلابى حزب براى مردم، مسلمانان غیور آذربایجان و مردم انقلابى مناطق دیگر، به مخالفت با حزب خلق مسلمان برخاستند و ریشه‏هاى اختاپوسى آن را قطع کردند.

 

امام خمینى ومهار فتنه حزب دموکرات وکومله

پس از پیروزى انقلاب اسلامى، گروه تجزیه طلب کومله و حزب دموکرات درآذربایجان غربى وکردستان علیه جمهورى اسلامى دست به سلاح بردند82. هیأتى از سوى دولت موقت در 30 بهمن 1357، براى مذاکره با دموکراتها وارد مهاباد شد. فرداى آن روز (1 اسفند( دموکراتها پادگان مهاباد، از زیر مجموعه لشکر64 ارومیه را تصرف کردند و صدها قبضه سلاح را به غارت بردند. به دنبال آن، شهرهاى غرب کشور نا امن شد. پادگانهاى بانه و پیرانشهر و سنندج، محاصره و بسیارى از شهروندان عادى و سربازان و نظامیان، به جرم وابستگى به نظام اسلامى درشهرها وگذرگاه‏ها کشته شدند.83 دموکراتها، براى به تسلیم واداشتن مدافعان انقلاب، زنان وکودکان بى گناه را به گروگان مى‏گرفتند84 و دست مدافعان نظام در دفاع از خود بسته بود. حزب بعث عراق با همه وجود از تجزیه طلبان پشتیبانى مى‏کرد و سردمداران عراق آن را پنهان نمى‏کردند.85 سازمان خلق بلوچ نیز حمایت خود را از تجزیه طلبان دموکرات اعلان کرد. مرداد ماه 1358 حزب کومله و دموکرات به پاوه حمله بردند و به قتل عام هواداران انقلاب دست زدند. دموکراتها راه‏ها را بستند واجازه نمى‏دادند امدادگران مجروحان را از صحنه نبرد بیرون ببرند. هزاران نفراز زنان و مردان کرد درهراس از دموکراتها در انتظار کمک‏هاى دولت بودند. ده‏ها نفر از بیماران وکادر درمانى بیمارستان شهر، به دست دموکراتها کشته شدند86 شگفت آن که برخى از روزنامه‏هاى وابسته نیز از اشرار جانبدارى مى‏کردند87 و دانشگاه تهران نیز به ستاد کمک رسانى تجزیه طلبان تبدیل شده بود.88

امام، نخست تجزیه طلبها را اندرز داد واز آنان خواست سلاح خود را بر زمین بگذارند و دست از یاغى گرى بردارند و به آغوش اسلام برگردند; ولى دموکراتها سرمست از پیروزیهاى موقت، بر دامنه دست‏اندازیها و حرکتهاى قهرآمیز خود افزودند. امام، وقتى دید، رفق و مدارا و رأفت اسلامى و اندرز و پندهاى دلسوزانه، در دلِ سنگِ گردانندگان فرقه دموکرات و کومله، کارگر نیست، آتش خشم خویش را بر آنان فرو ریخت. با مفسد فى الارض خواندن آتش افروزان و تجزیه طلبان و یغماگرانى که به نام آزادى و دفاع از خلق جنایت مى‏کردند، و زدن مُهر کفر و نفاق به پیشانى سران این گروه‏هاى خون آشام، عرصه را بر آنان تنگ کرد و به نیروهاى مسلح دستورداد امنیت را به کردستان و پاوه برگردانند.

امام آن دسته از کارگزاران دولتى را که در سرکوبى اشرار مسامحه و این دست و آن دست مى‏کردند، تهدید کرد: اگر وارد میدان نشوند، خود به تهران آمده وانقلابى رفتار خواهد کرد.

»من اعلام مى‏کنم به این قشرهاى فاسد در سرتاسر ایران که اگر سر جاى خودشان ننشینند، ما به طور انقلابى با آنها عمل مى‏کنیم. مولاى ما، امیرالمؤمنین، سلام اللّه علیه، آن مرد نمونه عالَم، آن انسان به تمام معنى انسان، آن‏که در عبادت آن طور بود و در زهد و تقوا آن طور و در رَحم و مروت آن طور... با مستکبرین و با کسانى که توطئه مى‏کنند شمشیر را ]مى‏کشید و[ مى‏کشت... . خداى تبارک و تعالى، در موضع عفو و رحمتْ، رحیم است و در موضع انتقام، انتقام جو. امام مسلمین هم این طور بود، در موقع رحمت، رحمت; و در موقع انتقام، انتقام. ما نمى‏ترسیم از این‏که در روزنامه‏هاى سابق، در روزنامه‏هاى خارج از ایران، براى ما چیزى بنویسند... . ما مى‏خواهیم به امرخدا عمل کنیم، و خواهیم کرد. أَشِدّاءَعَلَى الکُفَّارِ رُحَمَاءَ بَیْنَهُمْ.89. این توطئه گرها در کردستان و غیر آن در صف کفار هستند، با آنها باید با شدت رفتار کرد. ژاندارمرى با شدت رفتار کند; ارتش با شدت رفتار کند... . اگر مسامحه بکنند، با شدت رفتار مى‏کنیم. مسامحه حدودى دارد... . دادستان انقلاب، موظف است مجلاتى که بر ضد مسیر ملت است و توطئه‏گر است، تمام را، توقیف کند، و نویسندگان آنها را دعوت کند به دادگاه و محاکمه کند. موظف است کسانى که توطئه مى‏کنند و اسم »حزب» روى خودشان مى‏گذارند، رؤساى آنها را بخواهد و آنها را محاکمه کند. ما باز تا چندى مهلت مى‏دهیم به این قشرهاى فاسد; و این اعلام آخر است و اگر چنانچه در کار خودشان تعدیل نکنند و به ملت برنگردند و دست از توطئه‏ها برندارند، خدا مى‏داند انقلابى عمل مى‏کنم. مى‏آیم تهران و رؤسایى که مسامحه مى‏کنند، با آنها انقلابى عمل مى‏کنم... . عذرها را کنار بگذارید! بروید فاسدها را سرکوب کنید، بروید توطئه گرها را سرکوب کنید; مسامحه نکنید! دولت مسامحه نکند، ارتش مسامحه نکند، ژاندارمرى مسامحه نکند، پاسداران مسامحه نکنند.»90

مدافعان اسلام و انقلاب از سراسرکشور براى نجات محاصره شدگان، روانه پاوه شدند و شهید مصطفى چمران، با اندک یارانِ از جان گذشته، قهرمانانه مقاومت مى‏کردند و پیش از رسیدن نیروهاى کمکى، با دلاورمردیهاى مردان مرد از سپاه پاسداران ونیروهاى انتظامى موجود توانست پرچم اسلام را بربلنداى قله‏هاى پاوه برافرازد و پوزه دشمن جرّار را بر خاک بمالد.

امام خمینى با فریب خوردگان حزب دموکرات با رفق و مدارا برخورد کرد. جنایات هولناک دموکراتها، کشتار بى رحمانه، سبعانه و فجیع مردم، سربازان و پاسداران انقلاب، امام را بى تاب و ناشکیبا نساخت و در رویارویى با اشرار، از مسیر عدالت و انصاف جدا نکرد. شهروندان کُرد، در شهرهاى کردستان وآذربایجان غربى، در پناه نیروهاى ارتش و سپاه درامنیت زندگى مى‏کردند. تجزیه طلبان با پناه گرفتن درمیان مردم عادى و بى طرفِ شهرها و روستاها، به روى نیروهاى نظامى و امنیتى آتش مى‏گشودند. دست نیروهاى انقلاب از وصول به دموکراتها کوتاه بود. دموکراتها واعضاى کومله، در حّقِ سربازان و پاسداران و مردمان عادى، شقاوتهاى بى مانندى انجام دادند. جوانان برومند و فداکار بسیارى به دست کومله شکنجه و با فجیع ترین وضع به شهادت رسیدند. تجزیه طلبان به نام مردم کُرد دسترنج مخالفان خود را به آتش مى‏کشیدند و زنان را به گروگان مى‏گرفتند.91

نیروهاى انقلاب، که با مردم درارتباط بودند، نتیجه گرفتند در صورت سلب حمایت افراد اغفال شده از شورش گران، شورشیان قادر به مقاومت طولانى در برابر نظام نخواهند بود. آنان براى رسیدن به این هدف، به آگاهى بخشى و کار فرهنگى روى آوردند و با روشن‏گرى و نمایاندن دستهاى پشت پرده و نیتهاى پلید و پشتیبانان جهانى و منطقه‏اى ضد انقلاب، راه درست و ناب و مایه سعادت دنیا و آخرت و عزت و سربلندى را به مردم نشان دادند و زمینه‏هاى جدایى آنان را از فرقه‏هاى وابسته به بیگانگان و صهیونیزم جهانى فراهم ساختند. روحانیان، بسیجیان، سپاهیان آگاه و غیور، با استفاده از رادیو، شعار نویسى بر در و دیوار، روزنامه، تریبونهاى نماز جمعه و گفت‏وگوهاى سازنده درمدارس وانجمنهاى اولیا و مربیان، کوشیدند تا به مردم منطقه بفهمانند دموکراتها و کومله‏ها و دیگر گروه‏هایى که به سوى مردم آتش مى‏گشایند و با نظام اسلامى به رویارویى برمى‏خیزند، براى رضایت استکبار حاضرند دست به هر جنایتى بزنند.92

حضور هماهنگ فضلاى جوان حوزه و معلمان و دانشجویان روشنفکر و متعهد در مدارس و آموزشگاه‏ها و مجالس پرسش و پاسخ و گفت‏وگوهاى رویاروى با جوانان، در جدا شدن مردم از اشرار بسیار موثر بود.

شهرها و روستاهایى که جنایتکاران دموکرات درآن پناه مى‏گرفتند، از سوى ارتش و سپاه هدف قرار نگرفتند. در رویارویى مدافعان انقلاب با اشرار کردستان، بى گناهى کشته نشد، خانه‏اى غارت نگردید، چشمه‏اى ویران نگشت و... .

زندانیان کومله و دموکرات درزندان از همان غذایى استفاده مى‏کردند که محافظان آنان، و نیز در زندان کتاب، روزنامه، مجله در اختیار داشتند و از امکانات بهداشتى و رفاهى برخوردار بودند. با وجود خشونت و جنایتهاى بى حد و حصر دموکراتها درباره سربازان و پاسداران انقلاب اسلامى، دموکراتهاى دستگیرشده زخمى، مورد عطوفت قرار مى‏گرفتند و پس از مداوا و به دست آوردن تندرستى محاکمه مى‏شدند. نیروهاى مؤمن به انقلاب به درون زندان رفته و براى روشن‏گرى، با آنان به بحث و گفت‏وگو مى‏پرداختند و با استدلال و برهان آنان را به اشتباهات خود آگاه مى‏ساختند.

خانواده‏ها، به جرم پیوستن فرزندى ازخانواده به گروه هاى ترور، مورد بازخواست قرار نمى‏گرفتند و بسان دیگر خانواده از مزایاى اجتماعى و معیشتى دولت بهره مند بودند. این رفتار پیامبرانه، جمع بسیارى از جوانان پرحرارت و فریب خورده را به دامن انقلاب اسلامى بازگرداند. کمیته امداد و بهزیستى و جهاد سازندگى، با وجود ناامنى و خطر مرگ، با همه امکانات موجود به خدمت رسانى در مناطق کُرد نشین مشغول بودند. مقایسه جنایتهاى حزب بعث عراق درحق مردم کُرد زبانِ شمال عراق و تخریب خانه‏ها، و چشمه‏ها، نسل کشى و... . با رفتار مهرورزانه جمهورى اسلامى با کُردهاى شهروند خود، در گرایش مردم به انقلاب اسلامى مؤثر بود.

امام دردیدار با گروهى از مردم کردستان، بر عمران وآبادانى کردستان تأکید کرد.94 و جهاد سازندگى همه تواناییهاى خود را براى رسیدگى به رفاه وآسایش مردم در کُردستان وآذربایجان غربى به کارگرفت. جهادگران با وجود نا امنى و تهدید دائمى عوامل دموکرات و کومله، بدون سلاح به مردم محروم کُرد خدمت مى‏کردند و شمار بسیارى ازداوطلبان خدمت در جهاد سازندگى درحال خدمت وآبادانى روستاهاى دورافتاده، به دست اشرار به شهادت رسیدند.

عبدالرحمن قاسملو )رئیس حزب دموکرات( گفته بود:

»کارى که جهاد سازندگى درجدا کردن مردم کردستان از دموکراتها ایفاکرد سپاه پاسداران نکرد.»

امام، هیچ‏گاه از بازگشت فریب خوردگان به آغوش اسلام و انقلاب ناامید نشد. امام بارها، راه بازگشت را براى آنان بازگذاشت و بارها چتر عفو و رحمت بر سر آنان گشود:

»برادران کردستانى من! عزیزان من! کسانى که گول خوردید از این سران خودفروخته، برگردید به اسلام، اسلام عفو دارد، اسلام براى همه است، اسلام باب رحمت است. برگردید به دامن اسلام. دست برداریداز این حزبها; از این گروه‏هاى فاسد. اسلام با شما با عطوفت رفتار مى‏فرماید و با خائنان با خشونت. خائنان را سرکوب مى‏کند، با شمشیر، با اسلحه و به شما رحمت مى‏کند و با شما مدارا مى‏کند. باب رحمت باز است، باب عفو باز است. بیایید به باب رحمت حق... .»95

برخورد کریمانه فرزندان برومند انقلاب، با مردمان شافعى مذهب کُرد واحترام به مذهب و فرهنگ بومى آنان، موجب شد شهروندان درکردستان وآذربایجان غربى و کرمانشاه به کمک انقلاب بیایند و با تشکیل سازمان پیشمرگان مسلمان کُرد96 دوش به دوش پاسداران انقلاب با اشرار مبارزه کنند.

پیشمرگان مسلمان کُرد در راه مبارزه با تجزیه طلبان صدها شهید درراه خدا تقدیم کردند.

امامان جمعه و جماعت کردستان نیز در مبارزه با تجزیه طلبان فعالیتهاى ثمربخشى از خودنشان دادند و شمارى از آنان دراین راه به دست دموکراتها به شهادت رسیدند. شهید شهرى کندى امام جمعه مهاباد، اولین شهید محراب آذربایجان غربى، از آن جمله است. وى احزاب دموکرات و کومله را بیگانه با ملت و فرهنگ و مذهب مردم ایران و باغى و متجاوز خواند و با آیات وروایات مستند ثابت کرد افرادى که به نام کُرد علیه نظام اسلامى دست به سلاح برده‏اند، نه تنها از اسلام جدا هستند و با آن میانه‏اى ندارند که برخلاف قرآن از اطاعت اولو الامر، سرپیچیده و باغى شمرده مى‏شوند.

 

برخورد امام با کودتاگران نوژه

دربهار 1358 برخى ازارتشیان و خلبانهاى ارتش جمهورى اسلامى در دام توطئه‏اى آمریکایى گرفتار شدند و به اغواى سلطنت طلبان و شاپور بختیار )م: 1370) آخرین نخست وزیر شاه، درصدد برآمدند علیه انقلاب کودتا کنند. برنامه آن بود که شمارى از افراد برانداز به همدان بروند و به بهانه مقابله با هواپیماهاى جنگى عراق پرواز و مراکز حساس نظام جمهورى اسلامى را بمباران کنند،97 امام را از میان بردارند و سلطنت طلبها را بر سرکار آورند98. حمله‏هاى ایذائى عراق به ایران، زمینه را براى این ماجراجویى خونین فراهم ساخته بود. به اعتراف دستگیرشدگان، رهبران کودتا براى پیروزى خود از کشتن هزاران نفر، بلکه از کشتن میلیونها نفر از بى‏گناهان نیز روى‏گردان نبوده‏اند99.

آمریکا به کودتا چیان قول داده بود سازمانهاى بین المللى دربرابر قتل عام مردم ایران به دست آنان سکوت خواهند کرد. این توطئه به همت خانواده‏ها و خلبانهاى وفادار به انقلاب کشف شد100 و عمده عناصر فریب خورده در 59/4/18، دستگیرشدند101.

افزون برآمریکا، انگلیس و حزب بعث عراق نیزبا کودتاگران همکارى مى‏کردند.102 عمده بازداشت شدگان از افراد فریب خورده بودند و متوجه شدند در دام توطئه‏اى بزرگ گرفتار آمده‏اند.

امام با هوشیارى توطئه را پى گرفت و بر دستگیرى ومجازات دست اندرکاران اصلى این فتنه آمریکایى به عنوان مفسدین فى الارض تأکید کرد:

»کسانى که خداى نخواسته یک انحرافاتى دارند، اگر قابل اصلاح‏اند با موعظه، با نصیحت، با هدایت اینها را اصلاح بکنند و اگر نیستند، پاکسازى بکنند. و آنهایى که در این مسائل، در این مسأله آخر همراه بودند، با این خیال فاسد کودتا، تمام اینها به حسب حکم قرآن حکم‏شان قتل است، بلااستثنا، یک استثنا درش نیست; هیچ کس حق ندارد که یک کسى را عفوش بکند، یک کسى را مسامحه با او بکند. اینها به حکم اسلام و حکم قرآن فاسد و مفسد هستند و ]براى[ اینها چهار حکم در قرآن هست که از همه کوچک‏تر کشتن است.»103

امام، پس از آن موافقت کرد با شرایطى به افراد فریب خورده تخفیف داده شود، از جمله احراز اغفال و اطمینان از خیانت نکردن آنان به کشور درفضاى دفاع مقدس وضدیت نداشتن با انقلاب اسلامى.104

فرمانده کل قوا، پس از مدتى، فریب خوردگان را بخشید وابراز ندامت و عذر آنان را در ناآگاه بودن از برنامه‏هاى رهبران کودتا پذیرفت و به آنان اجازه داد به خدمت برگردند. به گزارشى، کسانى از این گروه، خطاى گذشته خود را با خون سرخ خود در مقابله با تهاجم صدام جبران کردند.105

احسان نراقى نماینده سابق ایران در یونسکو، که مدتى با خلبانهاى دستگیر شده این ماجرا در اوین زندانى بوده، از اعدام سرهنگ مهدیان از رهبران اصلى کودتا سخن به میان آورده است.106 وى در شرح هجوم عراق به ایران در شهریور 59 و رشادت نیروى هوایى در دفاع از کشور نوشته است:

»نجات یافتگان اقدام نافرجام نوژه که به زندانهاى طویل المدت محکوم شده بودند، باشروع جنگ سریعا توسط ]امام[ خمینى، یعنى همان کسى که خیال از بین بردن‏اش را داشتند، مورد عفو قرارگرفتند و به عنوان خلبان شکارى بمب افکن، براى دفاع از کشور اعزام شدند. این افراد کم‏ترین کوتاهى درجنگ روا نداشتند و حتى تعداد زیادى از ایشان در نبردهاى هوایى ازمیان رفتند و بدین ترتیب، آن دسته از مسؤولین جمهورى اسلامى را که پیشنهاد عفو آنها، به ]امام[ خمینى نموده بودند، رو سفید کردند. پاسداران اسلامى هم که در ابتداى جنگ، به شدت نسبت به این افسرانِ کاملا غرب‏زده احساس نگرانى و تردید داشتند، بالاخره چند هفته پس از حمله عراق به ایران، شجاعت آنها و توانایى رزمى شان را به عنوان خلبان جنگى مورد ستایش قراردادند.»107

برخلاف رژیمهاى استبدادى که با پیوستن فردى نظامى به دشمن، همه اعضاى خانواده‏اش از حقوق شهروندى محروم مى‏شوند، امام تنها خلافکار را مجرم مى‏شناخت و دیگر اعضاى خانواده او، از مجازات وى سهمى نداشتند. پس از اعدام کودتاگران نوژه، هیأتى براى رسیدگى به خانواده آنان مأمور مى‏شوند. در این هنگام، امام ابراز امیدوارى مى‏کند که بازماندگان اینان بتوانند در پناه اسلام و ملت اسلامى در رفاه روزگار بگذرانند و سعادت دنیا وآخرت خود را به دست آورند.108

یکى از اعضاى بیت امام نقل کرده است:

»درآغاز جنگ، گرفتن ویزا براى خروج از کشور دشوار وارز هم به شدت کم بود. یکى از خلبانها در آغاز جنگ، هواپیمایى را ربوده و به اسرائیل برده بود. برادرزاده و یا خواهرزاده خلبان، دانشجویى بود که براى ادامه تحصیل مى‏خواست به خارج برود و نگران خیانت خویشاوندش بود. وى را به وزیراطلاعات معرفى کردم و او با بزرگوارى گفت: ما به همسران افسرانى که به عراق و یا به جاهاى دیگرپناهنده شده، پاسپورت مى‏دهیم و به وى ویزا دادند.»109

 

رفتار امام با توطئه گران حزب توده

حزب توده (1320) از احزاب با سابقه مارکسیستى وابسته به شوروى بود. پس از انقلاب اسلامى، با استفاده از فضاى باز سیاسى، شروع به جذب نیرو و فعالیت کرد. این حزب، سیاستى همسو با شوروى داشت.110 به سال 1361، براثر رویدادى که امام آن را کرامت الهى نامید،111 روشن شد که حزب توده به کار جاسوسى براى شوروى و عراق و نفوذ در بدنه نظام وارتش مشغول است. اسناد غیرقابل انکار و گویایى دراین باره کشف شد و رهبران حزب به خیانت خود اعتراف کردند.112 از جمله اعترافات سران حزب، این بود:

»ما در حالى که از جمهورى اسلامى و از قانونیت خودمان صحبت مى‏کردیم، در عین حال، با تشکیل چاپخانه مخفى و بدون مجوز قانونى، دست به اعمال خلاف قانون مى‏زدیم. ما در شرایطى که جمهورى اسلامى، به خاطر حفظ موقعیت ارزى، خروج ارز را از کشور منع کرده بود، با این وجود چندین بار اقدام به خروج ارز کردیم. ما در زمانى که رزمندگان ایثارگر در جبهه‏هاى جنگ، با نثار خون خودشان از هستى مى‏گذشتند و خون خود را فداى انقلاب مى‏کردند، نقشه‏هاى جنگى و طرحهاى نظامى را به وسیله عنصرهاى نفوذى سازمان نظامى حزب به شورویها مى‏دادیم. سیاست ما در مورد جنگ هم همین طور بود.»113

گرچه نورالدین کیانورى دبیر اول حزب در خاطرات خود، وابستگى خود به شوروى را نپذیرفته و پنداشته که دستهاى انگلیسیها در انحلال حزب نقش داشته114، ولى پرونده این حزب فکرى - سیاسى، به روشنى وابستگى آن را نشان مى‏دهد و از وطن فروشى این حزب پرده برمى‏دارد و احتیاجى به دخالت کشورى دیگر براى اثبات وطن فروشى و انحلال آن نیست.

امام خمینى حزب توده را حزبى منافق صفت نامید که درپوشش دفاع از جمهورى اسلامى، درحق آن جنایت مى‏کند.115 حزب توده تعطیل شد، عده‏اى از سران سیاسى و فکرى حزب از جمله نورالدین کیانورى واحسان طبرى و مهدى پرتوى دستگیرشدند. مسؤولان زندان اوین، افراد متفکرحزب را درکنار کتابخانه جاى دادند، به گونه‏اى که دسترسى آنان به کتابهاى سیاسى و مذهبى آسان باشد. شمارى از اعضاى سرشناس حزب توده پس از مدتى بازداشت، در زندان ابراز مسلمانى کردند.116

احسان طبرى )م: 1368) مغز متفکر و مهم ترین تئوریسین مارکسیسم درخاورمیانه از مذهب الحادى مارکسیسم، به اسلام بازگشت117 مدیران زندان اوین از آغاز دستگیرى طبرى، با وى با مدارا برخورد کردند و باب گفت‏وگو درباره اسلام را با وى گشودند.

طبرى، درباره اسلام و اندیشه‏هاى متفکران اسلامى پژوهشهاى پردامنه‏اى را به انجام رساند و متحول شد و برخلاف گفته‏هاى کیانورى، نزدیکان وى، تحول فکرى طبرى را جدى و عمیق دانسته و درباره‏اش ابراز داشتند: وى در بیمارستان و در لحظه مرگ هم روحیات مذهبى جدى از خود بروز داده است.118

طبرى، کتاب وزین کژراهه را درباره وابستگى و سیاستهاى غلط حزب توده منتشر ساخت و درجاى جاى آن از تحول فکرى خود از مارکسیسم به اسلام سخن به میان آورد.119 و نیز نقدى نوشت برکتاب: تاریخ نوین ایران، تألیف مورخ شوروى، میخائیل سرگه یویج ایوانف، و از تحلیلهاى یک سویه مارکسیستى نویسنده درباره تاریخ ایران پرده برداشت.

آشنایان و نزدیکان طبرى، مطالعه کتابهاى علامه طباطبائى و شهید مطهرى را درتحول فکرى وى مؤثر دانسته‏اند.

آقاى هادى دوست‏محمدى، از استادان دانشگاه، در دیدار با طبرى درزندان، کتابهاى فراوانى از جمله قرآن ونهج البلاغه وکتابهاى علامه طباطبایى واستاد مطهرى را دراختیار وى دیده است. و طبرى درپاسخ پرسش وى درباره انگیزه مسلمان شدن‏اش، گفته است:

»... خدا را شاکرم که براى من شرایطى ایجاد کرد که به فکر فرو بروم. چرا چشمهاى من بسته بود؟ چرا من فقط یک سرى کتاب خاص مى‏خواندم؟ من چرا؟ من که مدعى بودم یک شخصیت علمى و یک شخصیت جهانى‏ام چرا؟ اصلاً کار به دین و مذهب علامه طباطبایى نداریم; او یک فیلسوف بود، چرا هانرى کربن از فرانسه بلند مى‏شود مى‏آید این‏جا تا علامه طباطبایى را ببیند و با او صحبت و مصاحبت کند، ولى منِ دانشمند ایرانى، حتى یک بار با علامه طباطبایى تماس نگرفتم. چرا کتابهاى منطق دیالکتیک و کتب مارکسیستى را مى‏خواندم، ولى کتب مطهرى را به درستى مطالعه نکردم. اصلاً من چرا تفسیر نخواندم؟»من آثار علامه طباطبایى )م 1360) و شهید مطهرى )ش: 1358) را تهیه کرده ام و مشغول مطالعه هستم و به این نتیجه رسیده ام که تا الآن کور و کر بودم. این جمله‏اى که شما مى‏گویید: »حب الشى‏ء یعمى و یصم» این را من دارم مى‏بینم که این طور بودم و الآن از نو متولد شدم و از نو زندگى را آغاز کردم... .

]آقاى دوست‏محمدى مى‏گوید: [ به ایشان گفتم: شایعاتى بیرون هست که شما شکنجه شده‏اید!

وایشان گفت: متأسفانه وقتى سیاست براى او به معناى شیطنت شد آن وقت دیگر همه چیز جایز خواهد شد. من با مطالعه، با آزادى و با آزادگى به این نتیجه رسیده ام و از خدا مى‏خواهم که مرا در آخرین دقایق عمرم، با همین حال از دنیا ببرد.»120

 

امام و سازمان مجاهدین خلق

سازمان مجاهدین خلق )منافقین( از جمله گروه‏هایى بود که پس از پیروزى انقلاب اسلامى، به رویارویى با نظام اسلامى برخاست. این گروه پیش از انقلاب، با روحانیون مبارز درارتباط بود و سعى داشت خود را به عنوان سازمانى اسلامى و انقلابى برجریانهاى انقلابى اسلامى تحمیل کند.

نمایندگان این سازمان، براى بیان دیدگاه‏هاى خود، چندین بار با امام در نجف اشرف دیدار کردند. امام در این دیدارها از نزدیک، از زبان خود آنان، با خط مشى فکرى سازمان، بیش‏تر آشنا شد و آن را سازگار با آموزه‏هاى دینى ندید. و آنان را از تندروى، غرور و جدا شدن از روحانیت برحذر داشت121 و خطاهاى فکرى و سیاسى شان را یادآور شد و از آنان خواست خود را بى جهت به کشتن ندهند.122

امّا گردانندگان و سران سازمان، به کژراهه رَوى ادامه دادند و به هشدارهاى دلسوزانه امام، وقعى ننهادند و بیش از پیش در باتلاق خود ساخته گرفتار آمدند. تا آن جا که در برابر نظام برآمده از عقیده و رأى مردم ایستادند.

اینان پس از پیروزى انقلاب اسلامى، با بهره بردارى از حسن سابقه رهبران گذشته، به بازسازى گروه خود پرداختند. غرور برخاسته از سابقه مبارزاتى و نفوذ تز اسلام بدون روحانیت دراندیشه رهبران و رخنه فساد و فحشاء در درون سازمان،123 مانع از پیوستن آنان به خط روشن امام گردید. این گروه، همه گروه‏ها و نحله‏هاى فکرى اسلامى را مرتجع و عقب مانده مى‏خواند.

امام، براى به راه آوردن سران و اعضاى این گروه، بسیار کوشید و از آنان خواست با منطق و گفت‏وگو، با نظام روبه‏رو شوند و از راه اسلام و روحانیت جدا نشوند; امّا اینان، هیچ‏گاه نتوانستند از حصار تنگ دیدگاه‏هاى وهم آلود، و پندارهاى خود، راهى به بیرون بگشایند. و چنان عمق جدایى‏شان با مردم زیاد شد که بقا و موجودیت خود را در پیوند و ارتباط با دشمنان مردم و نظام جمهورى اسلامى مى‏دیدند. بخشى از این پیوند و ارتباط در همان اوان پیروزى انقلاب اسلامى آشکار شد. دستگیرى محمدرضا سعادتى (1360) عضو سرشناس و با سابقه سازمان به هنگام جاسوسى براى شوروى در اردیبهشت 58 موضع واقعى سازمان با نظام جمهورى اسلامى را روشن کرد و مسؤولان سیاسى، امنیتى نظامى را هشیار کرد که این گروه سیاسى را نامحرم بدانند.124 پس از آن که نقاب از چهره این گروه فرو افتاد و هویت‏اش روشن شد و پس از آن که صلاحیت مسعود رجوى )رئیس سازمان( براى ریاست جمهورى، رد شد، این سازمان، بیش از پیش، با نظام زاویه گرفت.

در مرداد1360، رجوى، سرکرده منافقین، با بنى‏صدر، به فرانسه گریخت125 و با پشتیبانى غرب، عملیات خرابکارانه علیه نظام اسلامى را ادامه داد که بیش از شانزده هزار از مردمان بى‏گناه و انسانهاى والا، به دست آدم‏کشان حرفه‏اى این سازمان آمریکایى - صهیونیستى در طول این مدت به شهادت رسیدند.126

امام خمینى، برابر روش و رویه همیشگى، به جوانان هوادار این گروه اندرز داد و از خانواده‏ها و روحانیان خواست با گفت‏وگو، اعضاى فریب خورده و ناآگاه را از فروافتادن دردام فتنه سران این سازمان باز دارند:

»باید در همه منابر به این جوانهایى که گول خورده‏اند از این منافقین و امثال آنها، نصیحت بشوند دعوت به حق بشود. باید فهماند به ایشان که اینهایى که شما را دعوت مى‏کنند که به ضد جمهورى اسلامى قیام کنید، اینها با اسلام بد هستند، با اسم اسلام مى‏خواهند اسلام را از بین ببرند. اینها یک روز با مقاصد اسلامى همراه نبوده‏اند. اینها نهج البلاغه و قرآن را اسباب دست قرار دادند، براى این که نهج البلاغه و قرآن را از بین ببرند. و این جوانهاى بى‏اطلاع... ، دستخوش این تبلیغات سوء ِ اینها شده‏اند و در مقابل ملت ایستاده‏اند.»127

امام از فرو افتادن جوانان دردام فریب افراد فتنه‏گر رنجور مى‏شد و دردمندانه از آنان مى‏خواست به دامن اسلام برگردند و راه خود را از مردم غیور و استکبار ستیز جدا نکنند.

امام، همیشه روى این موضوع پا مى‏فشرد که وابستگان به گروهکهاى محارب با نظام، اگر توبه کردند و آزادى شان خطر ساز نبود، آزاد بشوند و با افراد فاسد و مفسد با شدت برخورد بشود واگر به طور جدى توبه کردند، با ضمانت آزاد گردند:128

»امام... تلاش مى‏کردند که آنها ]افراد التقاطى وگمراه[ را به مسیر تقوا و فضیلت دعوت کنند. در بعضى از موارد من از واسطه‏هاى مکررى بودم که از طرف ایشان پیغام مى‏فرستادم. امام به آنها التماس مى‏کردند که شما راه خودتان را از مردم و توده‏هاى میلیونى جدا نکنید.»129

خانواده‏هاى بسیارى به امام پاسخ مثبت دادند و با فرزندان گرفتارآمده در دام منافقین به گفت‏وگو پرداختند و از این راه، جوانان بسیارى با حقیقت آشنا شدند و به صف مردم پیوستند.130

خانواده‏هاى بسیارى از سرصدق و راستى، با نیروهاى انتظامى همکارى کردند. و حرکتهاى مشکوک افراد خانواده را زیر نظر گرفتند وکسانى که دست‏شان به خون آلوده شده بود، به مراکز امنیتى معرفى کردند.

احسان نراقى مى‏نویسد:

»میزان اعتماد و صداقت مردم نسبت به ]امام[ خمینى به حدى بود حتى خانواده‏ها خودشان فرزندان‏شان را به کمیته‏ها و پاسداران مستقردر شهرها و روستاها لو مى‏دادند.»131

اسلام شناسانِ جریان شناس و آگاه به ترفندها و نقشه‏ها و نقشه‏هاى گروهک منافقین در بازداشتگاه‏ها، به روشن گرى و با فریب خوردگان این گروه، به بحث و گفت‏وگو پرداختند، تا مگر از راه تاریک و غیر انسانى که برگزیده بودند، باز گردند و گام در راه روشن حقیقت بگذارند. امام با سفارشها و دستورهاى مکرر، فضا را باز کرده بود و این فضاى باز را به گونه‏اى شگفت به درون زندانها جارى ساخته بود.

مسؤولان زندان، به طور جدّى کمر همت بسته بودند، تا هدف خیرخواهانه امام را، به حقیقت بپیوندند. شهید کچوئى و شهید اسدالله لاجوردى، از مسؤولان زندان، بسیار تلاش کردند تا اعضاى فریب خورده این گروه و دیگر گروه‏ها را به آبشخور حقیقت بازگردانند که بسیار موفق بودند.132

کسان بسیارى از اعضاى منافقین در پى گفت‏وگوهاى روشن‏گرانه از سازمان بریدند و به نیروهاى انقلاب پیوستند. دانشجویان پشیمان شده ازکارهاى سیاه خود، توانستند درسایه حمایتهاى نظام، به دانشگاه برگردند و به مدارج عالى علمى نائل آیند.

شمارى از زندانیان، زندان را براى خودسازى و تهذیب نفس وآگاهى از مسائل غنیمت و فرصت مى‏شمردند و چنان شیفته دست اندرکاران زندان شده بودند که تز علمى خود را به جاى پدر و مادر و همسر به بازجوهاى‏شان هدیه مى‏کردند.133

رفق و مدارا، به خوبى نتیجه داد و سازمان مخوفى که با عِدّه و عُدّه‏اى که داشت مى‏توانست سالهاى سال، شرارت آفرینى و آدم‏کشى کند، بسیارى از ناآگاهان را به بیغوله‏هاى هراس‏انگیز و تباهى آفرین خود بکشاند و تهدید جدى براى نظام و ارکان آن باشد، از درون فروریخت و پایگاه‏هاى خود را یکى پس از دیگرى از دست داد و براى ادامه حیات نکبت‏بار خود در کنار صدام قرار گرفت، تا در به تباهى کشیدن این سرزمین و نسل‏کشى، سهم و نقشى داشته باشد و از ملت مظلوم ایران انتقام بکشد که تاروپودش را از هم گسسته بود.

 

نتیجه

نظام جمهورى اسلامى و بنیان‏گذار آن در کنار موافقان از جان گذشته، مخالفان سخت جان، خشک مغز و کینه‏توز نیز داشت که به رویارویى با نظام برخاسته بودند و دیگران را نیز به رویارویى فرا مى‏خواندند. در برابر این طوفان که این سوى و آن سوى سرزمین اسلامى ایران را فرا گرفته بود. دژ استوار مدارا بود که بر طوفان فائق آمد.

رفق و مدارا، مخالفان بسیارى را به موافقان پاى برجاى تبدیل کرد.

فریب خوردگان حزب خلق مسلمان که درسال 58 به قصد درگیرى با هواداران امام به قم آمده بودند، با شنیدن پیام مهروزانه آن روح بزرگ، از کرده خود پشیمان شدند و به صف هواداران انقلاب پیوستند.

امام در عین شدت عمل با عوامل اصلى کودتاى نوژه، با نظامیان فریب خورده با مدارا رفتارکرد و پس از مشاهده بازگشت آنان به صف امت اسلامى از جرم آنان در گذشت.

مداراى امام با اعضاى دستگیرشده حزب توده ایران و فضاى معنوى وانسانى که با رهنمودها و تأکیدهاى آن بزرگوار در زندانها ایجاد شد، سبب گردید، شمارى از اعضاى باسابقه این حزب مارکسیستى از صدق دل مسلمان شوند.

شمارى از اعضاى حزب دموکرات وکومله و مجاهدین خلق نیز با مدارا، دست از شرارت برداشتند و به دامن اسلام برگشتند و این برگشتها، چنان با شیب تند به وقوع پیوست که سران آنها نتوانستند، چاره‏اى بیندیشند و به سازمان‏دهى بپردازند که از درون، تاروپودشان از هم گسست و شیرازه‏شان از هم فروپاشید و اعضایى که مدارا و مهروزى امام و یاران صدیق آن بزرگوار را در بازداشتگاه‏ها و دادگاه‏ها دیده بودند و خانواده‏هاى آنان، سد راه تجدید سازمان شدند و حربه‏ها را، یکى پس از دیگرى از دست آنها گرفتند.

برخورد امام با کسانى که از سرعناد ووابستگى به دشمنان اسلام وایران، درمیان مردم فتنه گرى مى‏کردند، قاطعانه بود و مماشات با آنان را به زیان مردم مى‏شمرد. لیبرالهاى شیفته غرب و معارضان با شعائر دین، روحانیون تکفیرى، عناصر نفوذى و سرسپرده وشایعه ساز، سود جویان، ربا خواران، محتکران و گرانفروشان و سوء استفاده کنندگان از بیت المال، مرفهان بى درد و منادیان شعار جدایى دین از سیاست دراین ردیف جاى دارند.

- از کاخ شاه تا زندان اوین، احسان نراقى، ترجمه سعید آذرى، موسسه خدمات فرهنگى رسا 1372.
- اساس البلاغه، محمد زمخشرى، تحقیق عبدالرحیم محمود، بى جا.
- اسناد لانه جاسوسى آمریکا، دانشجویان پیرو خط امام، تهران.
- امتداد )مجلّه( شماره 55 شهریور1389. مقاله: خون خواهى هابیل، امیر جلیلى نژاد.
- انقلاب اسلامى به روایت اسنادساواک، سروش، 1376، چاپ اول.
- بحارالانوار، محمد باقر مجلسى موسسة الوفاء بیروت.
- برداشتهایى از سیره امام خمینى، به کوشش: غلامعلى رجایى، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى 1384.
- پایان جنگ )سیرى در جنگ ایران و عراق( ج 5، محمد درودیان، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، تهران 1378.
- پس از بحران، خاطرات هاشمى رفسنجانى، به اهتمام فاطمه هاشمى، تهران دفترنشر معارف انقلاب 1380.
- پیام انقلاب، سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، 1367/6/5.
- تاج العروس محمد مرتضى زبیدى، بیروت، المکتبة الحیاة.
- تاریخ جنگ، نشریه، ستادمشترک سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، زمستان 1370.
- تحولات سیاسى اجتماعى بعد از انقلاب اسلامى در ایران، یحیى فوزى، تهران، نشر عروج، 1384.
- الجمل، شیخ مفید، مکتب الاعلام الاسلامى، قم، چاپ دوم، 1416ق.
- خاطرات آیت الله محمدیزدى، مرکز اسناد انقلاب اسلامى، 1380ش.
- خاطرات حجة الاسلام ناطق نورى، مرتضى میردار، مرکز اسنادانقلاب اسلامى، 1382ش.
- خاطرات نورالدین کیانورى، مؤسسه تحقیقاتى وانتشاراتى دیدگاه، مؤسسه اطلاعات 1372.
- خرمشهر در اسناد ارتش عراق، اصغر کاظمى، انتشارات حوزه هنرى، تهران 1375.
- خرمشهر درجنگ طولانى، مهدى انصارى، و محمد درودیان، محمد و هادى نجفى، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، 1375.
- خرم ولى خونین، مهدى قیصرى، مرکز اسنادانقلاب اسلامى، 1384.
- الرسائل العشره، امام خمینى، مؤسسه تنظیم و نشرآثارامام خمینى، 1378ش.
- رهنما، ماهنامه مطالعات تروریزم، بنیاد هابیلیان، 1391.
- سازمان مجاهدین خلق پیدایى تا فرجام، جمعى از پژوهشگران، ج 2، مرکز مطالعات و پژوهش‏هاى سیاسى، تهران 1385ش.
- سایت رجاء نیوز، سه شنبه 1390/2/13، استاد هادى دوست محمدى.
- سلجوقنامه، ظهیرالدین نیشابورى، به انضمام ذیل سلجوقنامه ابوحامد محمد بن ابراهیم، تصحیح میرزا ابراهیم افشار »حمیدالملک» محمد رمضانى صاحب کلاله خاور، اساطیر، تهران، 1390.
- شرح حدیث جنود عقل و جهل، امام خمینى مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، 1377
- صحیفه امام خمینى، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، 1379.
- صحیفه نور، مجموعه رهنمودهاى امام خمینى، وزارت ارشاد اسلامى.
غائله چهاردهم اسفند 59، سید عبدالکریم موسوى اردبیلى و همکاران، نجات، تهران 1364.
- فرهنگ احزاب و جریان‏هاى سیاسى، محسن مدیرشانه چى، نگاه معاصر، تهران 1384.
- کافى، محمدبن یعقوب کلینى، دارالکتب الاسلامیه تهران، 1365.
- کژراهه، خاطراتى از تاریخ حزب توده، احسان طبرى، امیرکبیر، تهران 1378.
- کودتاى نوژه، مؤسسه مطالعات و پژوهش‏هاى سیاسى، چاپ دوم، تهران 1368.
- کودتاى شب، محمدرضا سرابندى، مرکز اسناد انقلاب اسلامى، چاپ اول، بهار 1383.
- کودتا و ضد کودتا، سید على موسوى تهران دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1363.
- گذرى بردوسال جنگ، دفترسیاسى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، 1361.
- گفت‏وگو با تاریخ، نورالدین کیانورى، تهران، مؤسسه انتشاراتى نگره، تهران 1376.
- مناسک حج، مطابق فتواى امام و مراجع معظم تقلید، مرکز تحقیقات حج 1386.
- نبرد جمل، شیخ مفید، ترجمه و تحشیه دکترمحمود مهدوى دامغانى، نشر نى، تهران 1367.
- المنجد، لویس معروف، بیروت، دارالمشرق، پرتو، تهران 1371.
- نهج البلاغه، نامه 25.
- نهضت امام خمینى سید حمید روحانى، ج3، مرکز اسناد انقلاب اسلامى، 1372.
- وسائل الشیعه، شیخ حرعاملى، مؤسسه آل البیت.
 
پى نوشتها:
1. المنجد/214.
2. تاج العروس، ج124/10و309.
3. سوره آل عمران، آیه 159.
4. سوره آل عمران، آیه 159.
5. بحارالانوار، ج 98/167.
6. مکارم الاخلاق /17; سنن النبى /75.
7. مجموعه آثاراستاد شهید مطهرى ج210/18.
»پیامبردرمیان اصحاب نشسته بود که عربى بدوى از پیامبرعطائى خواست. پیامبر به وى چیزى بخشید که قانع نشد و سخن درشت و ناهموارى بر زبان آورد. یاران به خشم آمده ودر پى آزار مرد برآمدند. پیامبراو را به خانه برد و راضى کرد و ]عرب بدوى[ از رسول خدا تشکرکرد. پیامبرازوى خواست براى پیشگیرى از گزند افرادى که دیروز شاهد آن سخنان ناهنجاروى درحق حضرت بودند جملات تشکرآمیز را درحضور اصحاب تکرارکند. اصحاب و یاران رسول خدا خندیدند. پیامبر به یاران فرمود:
»مثل من و این گونه افراد، مثل همان مردى است که شترش رمیده بود، مردم براى کمک به صاحب شتر فریادکنان به دنبال شتر دویدند. شتر بیش‏تر رم کرد. صاحب شتر از مردم خواهش کرد به شترنزدیک نشوند وگفت: من خودم بهتر مى‏دانم از چه راه شتر خویش را رام کنم. همین که مردم را از تعقیب حیوان باز داشت، دسته‏اى علف آورد و به تدریج خود را به شتر نزدیک کرد و مهار او را دردست گرفت. اگر دیروز من شما را آزاد گذاشته بودم، اعرابى درحال بدى به دست شما کشته شده بود، ولى خود با نرمى و ملایمت او را آرام کردم.»
8. بحارالانوار ج199/71.
9. سلجوقنامه/5049.
10. کافى ج407/1.
11. مستدرک الوسائل ج150/12.
12. الجمل /21.
13. سوره فتح، آیه 29.
14. صحیفه نور، ج224/5.
15. همان، ج171/12.
16. صحیفه امام، ج203/18.
17 شرح حدیث جنود عقل و جهل / 317316.
18. رسائل فقهیه/2
19. رسائل العشره/8.
20. کافى، ج219/2; وسائل الشیعه ج219/16.
21. الرسائل العشر /57.
22. مناسک حج/603 مساله1318.
23. از بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با کارگزاران فرهنگى و اجرایى حج، 1386/8/23.
24. نهج البلاغه، ترجمه دکتر سید جعفر شهیدى، نامه 53.
25. همان، نامه 25.
26. صحیفه امام، ج236/8.
27. همان، ج313/ 7.
28. همان، ج128/11.
29. همان، ج243/12.
30. حقوق دراندیشه امام خمینى/22.
31. صحیفه امام، ج186/13.
32. همان، ج373/10.
33. همان، ج146/17.
34. همان، ج336/19.
35. همان، ج357/15 ;156/12.
36. همان، ج286/17.
37. همان، ج466/9.
38. سنن بیهقى، ج118/9.
39. صحیفه امام، ج359/2.
40. همان، ج385/9.
41. نبرد جمل /212.
42. همان/222.
43. همان/243.
44. همان/218.
45. همان/237.
46. همان/248.
47. همان/216.
48. همان/251.
49. همان/249248.
50. صحیفه امام، ج591/11.
51. همان، ج466/9.
52. همان، ج347/13.
53. همان، ج 114/15.
54. همان، ج93/ 7.
55. حقوق دراندیشه امام خمینى/222.
56. صحیفه امام، ج32/13.
57. همان، ج362/7.
58. همان، ج21/ 7.
59. پا به پاى آفتاب، ج60/2.
60. خاطرات حجة الاسلام ناطق نورى/181180.
61. صحیفه امام، ج460/6.
62. پا به پاى آفتاب، ج180/2.
63. صحیفه امام، ج194/12.
64. همان، ج521/11.
65. همان، ج7/8.
66. گذرى بردو سال جنگ/ 58; تاریخ جنگ شماره31/2.
67. رهنما، سال دوم شماره 22/8.
68. همان، سال دوم شماره 42/8; تحولات سیاسى اجتماعى بعد از انقلاب اسلامى در ایران، ج 492/1.
69. صحیفه امام، ج315/12.
70. همان، ج425/19.
71. خاطرات آیت الله محمدیزدى/497. کیهان 26 تیر32/1358. امام اجازه دادند آیت الله شبیرخاقانى پس از مرگ درحرم حضرت معصومه دفن شود.
72. خرم ولى خونین/47.
73. خرمشهر در اسناد ارتش عراق/64. ; خرمشهردرجنگ طولانى/327.
74. فرهنگ احزاب و جریان‏هاى سیاسى/75
75. اسناد لانه جاسوسى آمریکا، ج121/55; انقلاب اسلامى به روایت اسناد ساواک/9492.
76. صحیفه امام، ج202/11.
77. اسنادلانه جاسوسى، ج130129/28. ;ج110;84/23; ج47/17; ج260 /6.
78. صحیفه امام، ج310/11.
79. همان، ج280/21.
80. همان، ج178/9.
81. فرهنگ احزاب و جریانهاى سیاسى/7675.
82. عبدالرحمن قاسملو از اعضاى حزب توده ایران رئیس حزب دموکرات بود. احسان طبرى درباره‏اش نوشته است:
»درسال 1969 کتابى درباره کُرد وکردستان درلندن چاپ کرد ودرآن از تجزیه ایران دفاع کرد. موافق این نقطه نظر، تمام بخش غربى ایران تا خاک بختیارى، کردستان کرمانشاه ، گیلان غرب ولرستان وبخشى از آذربایجان غربى جزو کردستان است.»
کژراهه /300 و340.
83. تحولات سیاسى اجتماعى بعد از انقلاب اسلامى ایران، ج480/1.
84. صحیفه امام ج307/9.
85. مجله حوزه شماره 11913 118 مقاله جنگ درآئینه مبانى.
86. مجله پرسمان، شماره 47/5.
87. صحیفه امام، ج283/9.
88. بیانات رهبرى 68/8/10.
89. سوره فتح، آیه 29.
90. صحیفه امام، ج283/9.
91. همان، ج 9، ص 325285.
92. فصلنامه عملیات روانى، ش 15/12.
93. رژیم بعث عراق درعملیات شمال عراق، موسوم به عملیات انفال خانه وکاشانه مخالفان خودرا آتش زد، چشمه‏هاى آب وجاده را ویران، درختها را قطع کرد و روستاها را ویران و روستائیان را درشهرک حلبچه اسکان داد. دشت شیلر عراق نشانه‏هاى بسیارى از جنایتهاى صدام علیه کردهاى شمال را درخود به یادگار دارد.
94. صحیفه امام، ج18/13.
95. همان، ج93/7.
96. همان، ج22/12.
97. کودتاى نوژه /207; صحیفه امام ج18/13.
98. تحولات سیاسى اجتماعى بعد از انقلاب اسلامى در ایران /633620، کودتاى نوژه /283.
99. کودتاى نوژه/226. بنا به اعتراف دستگیرشدگان، در صورت تظاهرات مردم ارتش همه شرکت کنندگان میلیونى را از میان مى‏برد وآمریکا مانع از محکوم شدن دولت جدید درشوراى امنیت مى‏شد.
100. کودتاى نوژه /263.
آیت الله رى شهرى که مسؤول اصلى رسیدگى به پرونده این کودتا بود، در خاطرات خود نوشته است:
»نخستین نقطه روشن کشف کودتا، اطلاعاتى بود که توسط یک خلبان نیروى هوایى، به توصیه مادرش، در اختیار آیت الله خامنه‏اى قرار گرفت»
و آیت الله خامنه‏اى آن را این گونه نقل کرده‏اند:
»ماجراى اطلاع من از کودتایى که در پایگاه شهید نوژه قرار بود اتفاق بیفتد، به این شکل بود که:
شبى حدود اذان صبح، دیدم در منزل ما را مى‏زنند، به شدت هم مى‏زدند، من از خواب بیدار شدم، رفتم دیدم آقاى مقدم است، مى‏گوید که: یک ارتشى آمده و مى‏گوید با شما یک کار واجب دارد.
گفتم: کجاست؟
گفتند: در اتاق نشسته. داخل اتاق پاسدارها شدم، دیدم شخصى دم در تکیه داده به دیوار، کسل، آشفته و خسته، سرش را فرو برده بود.
گفتم: شما با من کار دارید؟
بلند شد و گفت: بله.
گفتم: چه کار دارید؟
گفت: کار واجبى دارم و فقط به خودتان مى گویم. من حساس شدم.
گفتم: من نمازم را بخوانم، مى‏آیم. پس از نماز او را به داخل حیاط آوردم، گوشه حیاط نشستیم.
گفت: کودتایى قرار است انجام شود. گفتم: قضیه چیست و تو از کجا میدانى؟
او شروع کرد به شرح دادن.
گفتم: شما چطور شد آمدى سراغ من؟
او ماجراى خود را تعریف کرد که جالب بود... آثار بى‏خوابى شب، خیابان‏گردى، خستگى، افسردگى شدید و سراسیمگى در او پیدا بود. حرفش را مرتب و منظم نمى‏زد و من مجبور بودم مکرر از او سوال کنم. خلاصه آن‏چه گفت این بود که:
در پایگاه همدان اجتماعى تشکیل و تصمیم بر یک کودتایى گرفته شده، پولهایى به افراد زیادى داده‏اند، به خود من ]خلبان[ هم پول دادند. عده‏اى از تهران جمع مى‏شوند مى‏روند همدان و شب در همدان این کار ]تصرف پایگاه هوایى شهید نوژه[ انجام مى‏گیرد. بعد مى‏آیند تهران، جماران و چند جا را بمباران مى‏کنند.
پرسیدم کى قرار است این کودتا قرار بگیرد؟
گفت: امشب و شاید گفت فردا شب - دقیقاً یادم نیست. -
من دیدم مساله خیلى جدى است و باید آن را پى‏گیرى کنیم. با این‏که احتمال مى‏دادم او حال عادى نداشته باشد، یا سیاستى باشد که بخواهند ما را سرگرم کنند، امّا اصل قضیه این قدر مهم بود که با وجود این احتمالات، باید دنبال آن باشیم.
گفتم: شما بنشین تا من ترتیب کار را بدهم.»
101. کودتاى نوژه /263; کودتا و ضد کودتا/189; خاطرات حجه الاسلام ناطق نورى/217.
102. کودتاى نوژه /158.
103. صحیفه امام، ج46/13.
104. کودتاى نوژه /388387.
105. همان /152; روزنامه جمهورى اسلامى، 77/4/22.
106. از کاخ شاه تا زندان اوین/338.
107. همان/351350.
108. صحیفه امام، ج43/14.
109. بعثت، شماره 1415/4. دعائى.
110. سیاست و سازمان حزب توده/ 227.
111. صحیفه امام، ج9/13. چون حزب توده با هیاهوى یک سگ کشف شد، امام خمینى از آن به عنوان کرامتى مانند شکست حمله آمریکا به وسیله شن درطبس یاد کرد و گفت: سگ هم مأمور خدا بود.
112. کژراهه/308. از جمله دستگیرشدگان عبارت بودند از: ناخدا افضلى، )رئیس نیروى دریائى( سرهنگ عطاریان، سرهنگ کبیرى و سرهنگ آذر فر )اعضاء شبکه مخفى حزب توده( ناخدا افضلى عامل کا. گ. ب، اطلاعات نظانى از جمله هواپیماى اف 14 وموشکهاى فنیکس را به کا. گ. ب داده بود.
113. خاطرات نورالدین کیانورى / 550.
114. همان/544540، پس از بحران/380.
115. صحیفه امام، ج440/21.
116. خاطرات کیانورى/555.
117. گفت‏وگو با تاریخ/558 110.
118. خاطرات نورالدین کیانورى/527526، و نیز ر. ک: سیاست وسازمان حزب توده از آغاز تا فروپاشى، تهران مؤسسه مطالعات و پژوهشهاى سیاسى.
119. کژراهه /1413 و 314.
120. سایت رجا نیوز، استاد هادى دوست محمدى، با تلخیص.
121. صحیفه امام، ج144/8.
122. نهضت امام خمینى، ج404/3.
123. سازمان مجاهدین خلق پیدایى تا فرجام، جمعى از پژوهش‏گران، ج253/2; نهضت امام خمینى، ج383350/3.
124. مجاهدین خلق پیدایى تا فرجام ج418/2; کژراهه/307.
125. از کاخ شاه تا زندان اوین/381.
126. امتداد، شماره 48/55.
127. صحیفه امام، ج201/15.
128. همان، ج362/17.
129. برداشتهایى از سیره امام خمینى /212.
130. صحیفه امام، ج128/16.
131. ازکاخ شاه تازندان اوین/411.
132. خاطرات حجة الاسلام ناطق نورى/188187.
133. بعثت، شماره 5/1415، به برادر مهدى که مشعلى را فرا راه من افروخت ومن را هدایت کرد.