امام خمینى و تواناسازى مردم و دولت

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

چکیده

در نگرش وبینش اسلامى، انسانها موجود حق‏اند و مکلف، هر دو را با هم دارند، با هم درآمیخته و همزمان. حق‏مندى و تکلیف و یا حقوق و مسؤولیتها، بایستى در عینیت زندگى سریان وجریان عملى بیابد. کارکردى و عینیت یابى آنها هم نیازمند توانایى وتوان‏مندى است و هم بازنمود توان‏مندى جامعه و دولت. به همین جهت تواناسازى مردم شرط حتمى پیشرفت، سعادت و برآوردن حقوق مردم است. از این رو، در این نوشتار، سازوکار و عناصر تواناسازى مردم )از سوى خود مردم، نقش وسهم رهبرى به معناى عام و دولت در صورت خاص( بر بنیاد عدالت وانسانیت درنگرش اسلامى و ازنگاه امام خمینى بازگو شده است. و براى روشن‏گرى این مهم و برآوردنِ این هدف، چهار عامل کلیدى و کارکردآنها در تواناسازى مردم، در کانون توجه قرار گرفته است. آن چهار عامل عبارت‏اند از: تولید و تقویت سرمایه دینى - مذهبى، توسعه و تولید سرمایه انسانى، زایش ورویش سرمایه اجتماعى ودرنهایت سرمایه مالى - مادى.

کلیدواژه‌ها


درآمد

از جستارهاى بس مهم، نه تنها در حوزه مسائل فکرى ومفهومى، بلکه مهم‏تر از آن، در فرایند زیست اجتماعى و سیاسى، همانا چگونگى تعامل و مناسبات بین مردم و دولت است. مشروعیت وکارآمدى دولتها، شکل ومحتواى آنها، پیشرفت و پسرفت جامعه، عزت و ذلت مردم، شادابى و پژمردگى ملتها، پیوند ناگسستنى بااین مناسبات دارد. دراین باب هرچند سخن به فراوانى گفته شده و تحلیلهاى دراز دامن ارائه گردیده است، ولیکن فضا ومکان بر افزودن همچنان گشوده است. و شاید دلیل و علت‏اش این است که از سویى هنوز بین گفتار و رفتار فاصله وجود دارد و واقعیتهاى اجتماعى، زیستى، سیاسى و اقتصادى جامعه‏هاى انسانى، نیازها، ضرورتها و کمبودهاى فراوانى را در این عرصه نشان مى‏دهد; واز سوى دیگر، حیات اجتماعى و سیاسى شناور و تحول پذیر است و در فرایند تحول پذیرى، برآمدن فراز و فرودها طبیعى مى‏نماید. از این رو نوشتار فراروى، ناظر برهمین بحث است و مساله وپرسشى را که دنبال نموده و بازمى‏نماید »تواناسازى مردم از سوى دولت و یا رهبرى« است.

پیش از آن‏که سازوکار تواناسازى مردم، کالبد شکافى گردد، یاد کرد دو نکته لازم به نظر مى‏رسد:

1. سرمایه مالى ومادى، اصطلاحى است که هرچند به‏صورت آکادمیک توسط کارل مارکس مطرح شد ونقش تعیین کننده آن در توان‏مند سازى، رشد و انباشت سرمایه بازگوگردید; لیکن بشر از دیر باز با این نوع سرمایه آشنا بوده وبه نقش وسهم تعیین کننده و انحصارى آن در پیشرفت و توانایى مردم ودارندگان آن اذعان داشته است. حتى تا چند دهه پیش، سرمایه مادى و مالى، عامل اصلى توسعه و توان‏مندى به شمار مى‏رفت. تا این‏که در دهه اخیر و بخصوص پس ازدهه 60، این یقین به گمان دگر شد ونقش سرمایه انسانى به عنوان عامل کلیدى و تعیین کننده رشد وپیشرفت وتوان‏مندى ملتها و کشورها، برجسته وتثبیت گردید و سرمایه مادى ومالى از جایگاه انحصارى فرد، فرود آمد. طورى که در سالیان اخیر، توسط بانک جهانى در 192 کشور مطالعاتى انجام گرفت و رهیافت آن، این واقعیت را بازگو کرد که سرمایه مادى)فیزیکى( و مالى به طور متوسط 16ً، سرمایه طبیعى 20ً، وسرمایه انسانى64ً ثروت وقدرت یک کشور را تشکیل مى‏دهد و در توسعه آن سهیم است.

ازدهه 70 بدین سوى، به نقش نوع دیگر از سرمایه، که بهره‏ورى ومولدیت گونه‏هاى دیگر سرمایه وبویژه سرمایه انسانى درگرو آن است، آگاهى پیدا مى‏شود وآن سرمایه اجتماعى است. امروز باور بر این است که درهم آمیختگى گونه‏هاى سرمایه و بخصوص سرمایه انسانى و اجتماعى، عامل اصلى توان‏مندى و پیشرفت جامعه‏هاى انسانى است. داستان سرمایه دینى و مذهبى به گونه دیگر است وچون سرمایه‏هاى یاد شده، خط سیر واحدى را دنبال نکرده است; یعنى در برهه و بازه زمانى، سرمایه مذهبى و دینى عامل پیشرفت وتوانایى شمرده مى‏شود و در برهه و بازه‏هاى دیگر زمانى به عکس آن باور مى‏گردد واین تصویر شناور، همچنان ادامه دارد.1

نگاه ونگرش اسلام نسبت به سهم و نقش هر چهار نوع سرمایه یاد شده، برخلاف روندى است که از آن یاد گردید. به این معنى که اسلام از همان آغاز، نقش هم‏پوشان انواع سرمایه، بخصوص درآمیخته شدن سرمایه انسانى و اجتماعى را در فرایند پیشرفت وتوان‏مند سازى مردم و ملتها بازنموده واثبات مى‏کند.

2. گرچه تقسیمها، اصطلاحها وسازوکارهاى سرمایه‏ها که دراین نوشتار بازنموده شده‏اند، بعینه در کلام وسیره امام خمینى وجود ندارد; اما عناصر، سازه‏ها ومصادیق سرمایه‏هاى نامبرده مثل اعتماد، آگاهى، نفت، دانش، تجربه ومهارت، اقتصاد مولد و پرهیز از مونتاژ، صنعت، بیدارى و بینایى، مسؤولیت‏پذیرى، همکارى، آزادى وعدالت، همدلى، اسلام و... . در سیره عملى و فکرى ایشان به روشنى بازتابیده است و دراین نوشتار نیز بازگو گردیده‏اند. از این‏رو محتواى گفتارها ورفتارهاى امام خمینى را مى‏توان درقالب یاد شده گنجانید.

 

تواناسازى مردم

روشن است که دولت و مردم وظایف، مسؤولیتها و حقوق متقابل فراونى نسبت به همدیگر دارند که از مهم‏ترین آنها مى‏توان از عزت‏مندى وتوان‏مندشدن مردم یاد نمود. بنابراین، در این جستار سازوکار و عوامل توان‏مند سازى مردم و جامعه، بویژه از سوى دولت بر بنیاد اندیشه‏هاى امام خمینى تبیین و توضیح داده مى‏شود.

در شمار عوامل محبوبیت و پیروزى وتوفیق امام خمینى در رهبرى مردم وانقلاب، مى‏توان توجه به »عزت و توان‏مند شدن مردم« در مهندسى و ساماندهى حیات اجتماعى ومدیریت سرنوشت سیاسى‏شان را از کلیدى‏ترین بر شمرد.

امام خمینى، به حقیقت پیوستن و کاربردى شدن این مهم را در گرو توسعه وتولید چهار نوع سرمایه در جامعه ازسوى همگان و به‏طور خاص از سوى دولت مى‏دانست. چهار نوع سرمایه‏اى که درکلام، نگاه و رفتار ایشان، با زبانى مخصوصِ به خود ایشان، بازتابیده است، عبارت‏اند از: سرمایه انسانى، سرمایه اجتماعى، سرمایه مالى ومادى، سرمایه دینى - مذهبى.

دو ویژگى گوهرى وبنیادى سرمایه که در نبود آن دو، چیزى به نام سرمایه به حقیقت نمى‏پیوندد و موجودیت عینى نمى‏یابد، عبارت‏اند از: »پویش« و »زایش« یا به دیگر سخن »حرکت« و »مولدیت« که این دو ویژگى، در تمامى گونه‏ها واشکال سرمایه وجود دارد. و به طور دقیق، بدین جهت عامل و عنصر توانا سازى و توان‏مندى به شمار مى‏رود.

 

سرمایه دینى - مذهبى

سرمایه دینى و مذهبى، هرچند از حیث منبع و سرچشمه و نیز مقصد و غایت، با سه نوع سرمایه نامبرده دیگر تفاوتهایى دارد; امّا از جهت کارکرد توانا زایى وحرکت آفرینى واین‏که لایه‏هاى حیاتِ فردى و اجتماعى آدمیان، بستر پرورش و بالندگى است، یک‏سان و همانند است. این نوع سرمایه، رابطه چند سویه وتکمیلى با دیگر گونه‏هاى سرمایه دارد و مى‏تواند داشته باشد. افزون برآن که قلمرو نفوذش فراگیرتر از آنها قرار مى‏گیرد.

سرمایه انسانى، سرمایه اجتماعى، وسرمایه مالى - مادى نسبت به پاره‏اى از اصول و ضروریات حیات انسانى، مثل: عقلانیت، عدالت، حقانیت، اخلاق ومعنویت خنثى و بى طرف هستند و هرکدام کارکرد و محصول متناسب خود را تولید مى‏کنند، بى آن‏که به تولید، توسعه وتقویت آن اصول وضروریات توجه داشته باشند.

سرمایه دینى - مذهبى، بویژه در سیماى اسلامى - توحیدى آن معنویت و اخلاق، عدالت همه سویه)نه تنها عدالت ناظر بر شرایط پیش از فعالیت و یا معطوف به پس از عمل و متمرکز بر محصول فعالیت، بلکه نافذ وناظر بر تمامى فرایند عمل و فعالیت آدمى( عقلانیت متنوع متکثر وحقانیت )نه صرفا هواخواهى آن، بلکه بیش از همه بر برپادارندگى حق و حقانیت( را چونان هنجار حاکم بررفتار و معیار و مبناى عملکرد سرمایه‏هاى سه گانه یاد شده معرفى و در عینیت هرکدام، عملگر مى‏سازد. از این رو است که در رفتار و گفتار امام خمینى، بر اسلام بیش از هرچیزى تاکید فراوان رفته است. ایشان رضایت خدا و اسلام را چونان هنجار و معیار عمل معرفى مى‏کند:

»هرکس بر اساس این معیارهاى اسلامى با مردم حرکت کند، مورد قبول و محبوبیت مردم خواهد بود... در اسلام، معیار، رضایت خداست ونه شخصیتها. ما شخصیتها را با حق مى‏سنجیم ونه حق را با شخصیتها، معیار حق وحقیقت است«2

ایشان باور دارد که در سایه اسلام و این نوع سرمایه، همه چیز، از جمله سرمایه‏هاى سه گانه دیگر نیز، فراچنگ مى‏آید، استوار مى‏گردد و ادامه مى‏یابد و عزت‏مندى و پیروزى در همه زمینه‏ها و عرصه‏ها چهره مى‏گشاید.

»اسلام، انسان را آزاد خلق کرده است وانسان را مسلط بر خودش و بر مال‏اش وبر جان‏اش و بر نوامیس‏اش خلق فرموده است... . «3

»اسلامى بودن، بیش ازایرانى بودن بین افراد ملت ایران روابط مستحکم برقرار کرده است. «4

»ملى کردن نفت پیش ما مطرح نیست. ما اسلام را مى‏خواهیم، اسلام که آمد، نفت هم مال خودمان مى‏شود. «

از این رو:

»دوچیز پیروزى براى ما آورده است... یکى، ایمان و اسلام و یکى وحدت کلمه... . «5

وحکومت اسلامى را برابر حاکمیت عدل در تمامى ساحَتها مى‏داند:

»ماکه مى‏گویم حکومت اسلامى، مى‏گویم حکومت عدالت... «6

»علم، به تنهایى فایده ندارد. علم با معنویات علم است... درخلال علم، که تحصیل مى‏کنید، معنویات را تحصیل کنید.«7

 

سرمایه انسانى

از دیگر گونه‏هاى سرمایه که جهت توان‏مندى سازى مردم وتأمین ودستیابى آنها به حقوق سیاسى، اجتماعى، اقتصادى وفرهنگى شان لازم و ضرورى است، تولید و توسعه سرمایه انسانى است. منظور از سرمایه انسانى، همانا مجموعه مرکب از دانشها، فنون، مهارتها و تجربه‏هاى سامان یافته فرد آدمى است که او را در رسیدن به هدفها و خواسته هایش، قادر و توانا مى‏سازد. مصادیق و زیرمجموعه سرمایه انسانى، طیفى از عناصر وعوامل را مى‏سازند که در این جستار، به برخى از آنها اشاره مى‏گردد.

1. دانش وفن: چنانکه بازگو شد، دانش و علم از عناصر بس مهم و اثرگذار سرمایه انسانى است، طورى که با وجود آن:

نخست آن که، بهره‏ورى کار و تلاش و رفتار و به پیرو آن بهره‏ورى منابع، چند برابر مى‏گردد که در جهان معاصر، علت پویایى و پایایى، ماندگارى و استوارى، اثرگذارى وتوانایى افراد و ملتها در گرو بهره‏ورى کار و تلاش آدمى است.

دو دیگر، خلاقیت ونوآورى، نه تنها در عرصه نظریه و فکر، بلکه در باب روش وشیوه، ساختار وابزار، به زایش ورویش مى‏انجامد. پیامد این‏گونه نوآورى، همانا افزایش مرزهاى کمى و کیفى دانش، تقویت وتنوع فن آورى و مهارتها، پرهیز از مونتاژو سرهم بندى وکپى کردن در صنعت وتولید، کاربردى شدن علوم وپیوند آن با واقعیتهاى زیستى واجتماعى است، که خود نمود ونمادى از توسعه ظرفیتها و توان‏مندیهاى افراد انسانى است.

از این روى، امام خمینى، هشدار مى‏دهد که نوسازى نباید از طریق مونتاژ دنبال گردد:

»ما در برنامه صنعتى کردن مملکت ونوسازى ایران، هرگز چون امروز سراغ مونتاژ نمى‏رویم. ما در ایران صنایع مادر ایجاد خواهیم کرد ونوسازى را به بهترین وجه انجام خواهیم داد....«8

سه دیگر، فرایند کارآفرینى، تقویت، تنوع و تسریع پیدا مى‏کند و سه عنصر بهره‏ورى، نوآورى و کارآفرینى موجب ومولد خود اتکایى، خودگردانى و خویش مدیریتى فرد و جامعه مى‏گردد. وزمینه شکل گیرى وآزاد شدن انواع سرمایه‏ها را فراهم مى‏آورد وضریب بازدهى سرمایه‏ها و نیز امنیت آنها را افزایش مى‏بخشد. اشتغال ودرآمد مکفى رابراى نسلها فراهم مى‏سازد. رشد وتوسعه پایدار و همه جانبه درون زا را ایجاد و تضمین مى‏نماید. برون‏داد وخروجى منطقى و وجودى این وضعیت، عزت‏مندى و توان‏مندى مردم خواهد بود، چنانکه خود محصول توانایى نیز هست.

امام خمینى، علم ودانش را از آنِ همه و ملک مشاع همگان مى‏داند وبر این مبنى، یاد گیرى وفراگیرى، توزیع و نشر آن را مسؤولیت ورسالت همگانى مى‏خواند. وسواد آموزى را به صورت یک نهضت درمى آورد وعزت‏مندى ملت و دور ماندن از بلاها وآسیبها را وابسته به داشتن این سرمایه مهم مى‏بیند.

»در علم وتقوا کوشش کنید... . علم مال همه است... . تمامى خواهران و برادران با سواد، براى یاد دادن بپاخیزید. «9

»باید کوشش درراه علم وبه دست آوردن تخصص در رشته‏هاى مختلفه، اساس فعالیت دانشجویان عزیزباشد... وکشور ما، با کوشش شما، خودکفا شود«10

»این‏جانب به همه نوجوانان و جوانان در مرحله اول، وپدران ومادران و دوستان آنها درمرحله دوم وبه دولتمردان وروشنفکران دلسوز براى کشور در مرحله بعد وصیت مى‏کنم که: دراین امر مهم; آموزش وتحصیل علم و نشر آن، که کشورتان را از آسیب نگه مى‏دارد، با جان ودل کوشش کنید. «11

2. بینایى وبیدارى: دو سازه کلیدى و تعیین کننده در سرمایه انسانى، بینایى وبیدارى است.

بینایى، یعنى درست وبه موقع اندیشیدن، درک و فهم سالم از محیط بیرونى و پیرامونى، ارزیابى دقیق وروشن ومستمر ازمنابع و امکانات آماده وبالفعل وممکن الحصول خویش، داشتن چشم انداز نسبت به موقعیت آتیه وپیش روى.

بیدارى برابر است با خوب ودرست عمل کردن، منشاء اثر بودن و اثرگذارى، واکنش به موقع داشتن، تولید وایجاد تقاضاى صحیح وسازنده در محیط زیستى و اجتماعى و نیزبرآوردن و عرضه آنها به تناسب منابع وامکانات، نیازها وضروریات حیاتى. وهمچنین ایجادارتباط و تعامل سازنده با محیط بیرونى ودرونى.

روشن است افراد و جامعه‏اى که از این دو ویژگى بهره مند هستند، هماره بیگانه با افراط وتفریط، تحجر و ذهن گرایى بوده و در مسیر اعتدال واعتلاء درحرکت خواهند بود. وضریب مقاومت و رویارویى آنان با آفات وگرفتاریها و نیز قدرت درمان‏گرى شان نسبت به امراض و آسیبهاى متنوع افزون وبالنده است. از این‏روست که در تفکر اسلامى و قرآنى بر آن دو ویژگى تاکید فراوانى رفته است.

»وَابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللّهُ الدَّارَ الآخِرَةَ وَلا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدّنْیا وَأَحْسِنْ کَمَا أَحْسَنَ اللّهُ إِلَیکَ وَلا تَبْغِ الْفَسَادَ فِى الأرْضِ إِنَّ اللّهَ لا یحِبّ الْمُفْسِدِینَ« القصص، 77

»وَهُدُوا إِلَى الطَّیبِ مِنَ الْقَوْلِ وَهُدُوا إِلَى صِرَاطِ الْحَمِیدِ«           حج، 24

»هَذَا بَصَائِرُ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَرَحْمَةُ لِقَوْمً یوقِنُونَ«                      جاثیه، 20

وعالمان روشن بین وبیدار اسلامى، آن را بخشى از هویت انسانى انسان خوانده‏اند. امام خمینى مى‏گوید:

»مساله آگاهى وبیدارى سیاسى مردم ما وهویت اسلامى آنها و معیارهاى اسلامى است. «12

3. حق‏مندى ومسؤولیت: رفتار وتعاملات انسانها برساخته و تابع نوع نگرش و بینش نسبت به ماهیت آدمیان است. هرگاه انسان، تنها موجود حق‏مند دانسته شود، در فرجام و در سطح فراگیر و عمومى، توازن در برخورداریها از مواهب حیاتى، به سود مجموعه‏هاى محدود و معدود )افراد و دولتها( به‏هم مى‏ریزد. واین مجموعه محدود، هماره، به بهانه حق مندى تمامى خیرها و خوبیها را مال و ملک خویش دانسته و براى خود مى‏طلبند، بى آن که دیگران را ببینند و براى آنها نیز طالب و خواهان باشند، چنانکه در غرب و بویژه در قلمروهایى که ایدئولوژى لیبرال، حاکم است، نسبت به دیگران وملتهایى که پیرو ایدئولوژیهاى غیر لیبرال هستند، شاهد هستیم. پیامد این ایستار ونگرش تجاوز و استعمار خاموش، گسترش ناامنى و بى نظمى براى دیگران است. هرگاه انسان، تنها موجود مکلف و مسؤول شناخته شود، ناگزیر برایندش استبداد و جبریت بیش نیست. روشن است که استبداد و جبریت و نیز نابرخورداریها، تجاوز و به هم ریختن توازن زیستى، و رفتارى و ارتباطى میان مردم و ملتها به شدت سرمایه انسانى را در مقیاس کلان و فراگیر آسیب مى‏رساند.

بر عکس دو تصویر پیش، بینش و نگرشى که انسان را حق‏مند و مکلف به صورت توأمان مى‏داند، از گزند هردو آفت نامبرده درامان مى‏ماند; زیرا در نتیجه آن، تمامى خیرها و خوبیها همان‏گونه که براى خویش خواسته مى‏شود، پیش از آن براى دیگران نیز طلبیده و خواسته مى‏شود. ودرواقع سیماى حقیقى و واقعى حقوق شهروندى بر بنیاد این نگره، نگرش و ایستار نمود مى‏یابد. از این روست که اسلام مولد و مؤید چنین بینش ونگرش به ماهیت انسان است ورسول گرامى اسلام مى‏فرماید:

»لایومن احدکم حتى یحب لاخیه مایحب لنفسه«13

بر بنیاد این نگرش، طیفى از حقوق، تکالیف ومسؤولیتها را در حوزه‏ها و ساحَتهاى گوناگون، در سیره فکرى و عملى امام خمینى باز گو مى‏کنیم، مانند: آزادى بیان اندیشه واعتقاد، آزادیهاى مدنى، حق تعیین سرنوشت، پاسدارى از حریم خصوصى افراد، رشد وتکامل و...

آزادى: آزادى مسؤولانه در عرصه اندیشه، باور و بیان، از ارزش‏مندترین سرمایه‏هاى انسانى به شما مى‏ررود که نبود آن برابر است با زوال انسانیت و کرامت او. در سایه آزادى مسؤولانه است که استعدادها و ظرفیتها شناسایى شده و به فعلیت مى‏رسند، رقابت سالم و همیارانه در ساحَت اندیشه وعمل عملگرى گردد. همگرایى، نه تنها در قالب سیستمى آن، بلکه به صورت اجتماعى، فرهنگى و اعتقادى نمایان ونهادینه مى‏شود. نظارت و اجتماعى شدن ارزشها وهنجارها از سوى مردم و در قاعده جامعه، به‏طور خودیارانه و همیارانه، نه از بالا و به گونه‏اى دستورى و بخش نامه‏اى استقرار و استمرار مى‏یابد. شیوه‏ها و سبک‏متفاوت زندگى در صحنه زیست اجتماعى، سیاسى، اقتصادى ودینى حضور یابیده وموقعیت وبهره مندى آنها از مواهب زندگى براساس میزان فعالیت و مشارکت شان در ساختن جامعه، تعیین وتأمین مى‏گردد، نه بر بنیاد طبقه اجتماعى، روابط و نسبتهاى خونى، نژادى، قومى، جنسى وجنسیتى، خانوادگى ومحلى. در چنین ایستارى است که حقوق شهروندى به تجربه عینى و عملى در مى‏آید وتوان‏مندى وتوانا سازى مردم وملت محسوس وملموس مى‏گردد.

امام خمینى، آزادى و دیگر حقوق شهروندى را از ارزشهاى اسلامى و از وظایف حکومت اسلامى مى‏داند. ایشان شکل حکومت اسلامى را برآمده وبرساخته انتخاب آزادانه مردم مى‏داند و وظیفه دولت و رهبران را تواناساختن مردم و ملت در انتخاب کردن و شدن مى‏داند، نه انتصاب نمودن.

»حکومت جمهورى اسلامى مورد نظر ما از رویه پیامبر اکرم(ص) و امام على(ع) الهام خواهد گرفت ومتکى به آراى عمومى ملت خواهد بود وشکل حکومت، با مراجعه به آراى ملت تعیین خواهد گردید... درجمهورى اسلامى زمامداران باید ضوابط اسلامى را درجامعه ودر همه سطوح، به دقت رعایت کنند... به آراى عمومى، در همه جا احترام بگذارند. هیچ‏گونه دخالت و یا تسلط اجانب را در سرنوشت مردم نباید بپذیرند...«14

امام خمینى، از آزادى مسؤولانه رسانه‏ها، تشکلات، تجمعات، احزاب ونهادهاى مدنى حمایت کرده و مى‏گوید:

»مطبوعات در نشر همه حقایق و واقعیات آزادند. هرگونه اجتماعات واحزاب از طرف مردم، در صورتى که مصالح مردم را به خطر نیندازند، آزادند واسلام در تمامى این شؤون، حد ومرزآن را تعیین کرده است... «15

»همان‏طورى‏که مکرراً عرض کرده‏ام، انتخابات در انحصار هیچ‏کس نیست; نه در انحصار روحانیون است و نه در انحصار احزاب است ونه در انحصار گروه‏ها است. انتخابات، مال همه مردم است... مردم سرنوشت شان دست خودشان است... براى این‏که امور سیاسى مخصوص یک طبقه نیست. «16

ایشان، آزادیهاى یاد شده و همچنین تکثر فرهنگى و فکرى، تبادل وآزادى افکار و مهم‏تر از همه، نقد پذیرى وانتقاد به فرهنگ عمومى را عامل پیشرفت و رشد و توان‏مندى جامعه ومردم ونیز فاصله گرفتن از افراط و تفریط، تمامیت خواهى و مطلق انگارى مى‏داند، نه موجب تفرقه و عقب ماندگى.

»... ولى این بدان معنى نیست که همه افراد تابع محض یک جریان باشند. با این دید گفته ام که انتقاد سازنده معنایش مخالفت نبوده وتشکل جدید مفهومش اختلاف نیست. انتقاد بجا وسازنده، باعث رشد جامعه مى‏شود... هیچ کس نباید خود را مطلق ومبراى از انتقاد ببیند... . باتبادل افکار واندیشه‏هاى سازنده، مسیر رقابتها را از آلودگى وانحراف وافراط وتفریط باید پاک نمود. «17

امام خمینى، آزادیها وارزشهاى سیاسى ومدنى، اجتماعى و اقتصادى، فرهنگى واعتقادى که فهرست بلند ودراز دامنى را مى‏سازند وپاره‏اى آنها در بالا یاد شده است، از شمار حقوق مسلم انسانها مى‏داند که در داشتن و تأمین آنها هیچ تفاوت وامتیازى بین فقیر و غنى، رهبر ورهرو، دولت وملت، زن و مرد، اقلیت واکثریت وجودندارد.

»حکومت اسلامى یک همچو حکومتى است که حاکم‏اش با آن ادنى ]پایین‏ترین[ فردش در حقوق مثل هم است... درجمهورى اسلامى، زمامداران مردم نمى‏توانند با سوء استفاده از مقام، ثروت اندوزى کنند ویا درزندگى روزانه امتیازى براى خود قائل شوند. «18

امام خمینى، بر بنیاد اسلام وفقه اسلامى، همان‏طورى‏که حوزه عمومى را ملک مشاع همگان مى‏دانست و حق تصمیم گیرى، دخالت، مشارکت، مهندسى و ساماندهى آن را، نه تنها حق، بلکه مسؤولیت و تکلیف همگانى مى‏دانست. در مقابل، حوزه خصوصى را محیط و قلمرو مربوط به فرد مى‏یابید که هیچ کس جز خود فرد حق تسلط، تصرف وتصمیم گیرى درمورد آن را ندارد. وهرگونه تحسس، تجسس ودخالت در آن را از سوى دیگران و بخصوص دولت خلاف موازین شرعى، عقلى، حقوقى و اخلاقى مى‏دانست. این مطلب در سخنان ایشان، در دیدارى که با مسؤولان وزارت کشور و استانداران در سال 1361 داشته، به خوبى بازتاب یافته است:

»نباید با مردم طورى کرد که مردم در خانه‏هاى‏شان مطمئن نباشند، در زندگى‏شان، در تجارت‏شان در کسب‏شان مطمئن نباشند. دولت اسلامى، باید مردم را مطمئن کند در همه چیز. در سرمایه‏هاشان در کسب‏شان، در کارخانه‏هاشان، در همه چیز، مردم در آرامش باشند و دولت، ابداً نمى‏تواند که تأذى بکند به آنها و نباید تأذى بکند. و اگر یک کسى تأذى کرد، آن تأدیب خواهد شد«19

در فرمان هشت ماده‏اى نیز همین امور مورد سفارش امام خمینى قرار گرفته است. روشن است که این نوع نگرش ورفتار به توان‏مند سازى، سعادت‏مندى و استقلال مردم و ملت، مى‏انجامد.

4. استقلال: از دیگر عوامل، سازه و سازنده‏هاى سرمایه انسانى که تأمین کننده و به وجودآورنده توانایى و عزت‏مندى مردم وملت است، استقلال را مى‏توان نامبرد. روشن است که تابعیت و وابستگى سیاسى، اقتصادى و بخصوص فکرى و اعتقادى، جز تقلید و پیروى را براى افراد و ملتها به همراه نداشته ونمى آورد. فرد مقلد و ملت و مردم پیرو، هماره از دیگران عقب ترند وتجربه توسعه وپیشرفت، خلاقیت ونوآورى وخویش گردانى را نمى‏توانند داشته باشند. رهیافت طبیعى این ایستار، ناتوانى وبازماندن از دستیابى به حقوق و منزلتهایى است که شایسته آن هستند. تغییر این وضعیت به سمت و سوى مثبت در گرو استقلال است)البته استقلال به معناى قطع روابط، تعامل و همکاریهاى علمى وفنى واقتصادى و سیاسى و... با دیگران نیست، بلکه زدودن تقلید وتابعیت وخنثى بودن در مقابل دیگران است. ( از این‏روست که امام خمینى، آن‏همه توجه وتاکید بر استقلال ونفى وابستگى دارد. چون نیک مى‏داند که در نبود استقلال، سرمایه انسانى در درون یک ملت به رویش و زایش نمى‏رسد و مردم، هیچ‏گاه عظمت، عزت وتوانایى را تجربه نخواهند کرد.

»ثبات تابع قدرت‏مندى واستقلال است وما قدرت‏مندى مى‏خواهیم و استقلال. قدرت‏مندى به این است که نظام‏مان را ازگرفتارى که آمریکا برایش پیش آورده، نجات بدهیم ویک نظام متکى بر ملت ما ایجاد بکنیم، نه یک نظام متکى بر مستشارهاى آمریکایى. «20

 

سرمایه اجتماعى

گفته شد که انسانها حقوق، وظایف ومسؤولیتهایى دارند که فراهم آمدن و عملیاتى شدن آنها هم محصول ومولود توانایى وتوان‏مندى مردم و جامعه است و هم مولِد وزاینده توانایى آنها; منتهى در دو سطح و مرحله. از سوى دیگر تواناسازى مردم و رسیدن به توان‏مندى، نیازمند تولید وتوسعه مجموعه‏اى از سرمایه‏هاست که از مهم‏ترین وکلیدى‏ترین آنها سرمایه اجتماعى، با عمق و شعاع فراگیراست. بهره‏ورى عملکرد سرمایه مادى - مالى و سرمایه انسانى در گروحضور فعال سرمایه اجتماعى است; زیرا سرمایه مالى - مادى و نیز سرمایه انسانى افراد را در انجام تکالیف و مسؤولیتهاى‏شان ونیز دستیابى به اهداف وحقوق آنها در مقیاسهاى فردى توان‏مند مى‏سازد; اماسرمایه اجتماعى توان‏مندى جمعى جامعه را در پیش برد اهداف، حقوق و مسؤولیتهاى مشترک‏شان فراهم آورده وارتقاء مى‏بخشد. از این‏رو سرمایه اجتماعى، نسبت به انواع دیگرسرمایه اهمیت و اولویت پیدا مى‏کند. جهت روشنایى بیش‏تر درباب سرمایه اجتماعى یادکردکوتاه پاره‏اى از دیدگاه‏ها لازم به نظر مى‏رسد.

سرمایه اجتماعى، هرچند ریشه وپیشینه در گذشته‏هاى دور دست زندگى انسانى - اجتماعى دارد ولیکن، به‏صورت فنى وتخصصى ودرقالب ادبیات ومفاهیم جدید وبه‏صورت آکادمیک از دهه 1970 - 1961 م وارد گفتمانهاى علمى در حوزه علوم انسانى، مثل اقتصاد، جامعه شناسى، سیاست و مدیریت گردیده است و کسانى چون: گالن لورى اقتصاددان، جاکوب، بوردیو، پاسرون، پرتز، رابرت پوتنام، جیمز کلمن و فرانسس فوکویاما آن را به کار برده و توسعه داده‏اند. بویژه بوردیو، کلمن، پاتنام و فوکویاما، در اهمیت و گسترش بخشیدن به آن سهم بیش‏ترى دارند.

بانک جهانى سرمایه اجتماعى را مجموعه عناصرى مى‏داند که کمیت وکیفیت تعاملات اجتماعى را ارتقاء مى‏دهد.21

پاتنام، سرمایه اجتماعى را از طریق مولفه‏هاى معرفتى)اعتماد، ارزشها( و ساختارى)روابط ومشارکت( آن به تصویر درآورده وآن را مجموعه‏اى از هنجارها و ارزشها وشبکه‏هاى ارتباطى مى‏داند که کنش جمعى وهمکارى اجتماعى را جهت دستیابى به منافع دو سویه کنش گران، تسهیل نموده وکارایى جامعه را بهبود مى‏بخشد.22

فالک وپاتریک، سرمایه اجتماعى را برایند تعاملات اجتماعى که امکان یارى رساندن به بهزیستى مدنى واقتصادى رادر یک جامعه باهدف مشترک وهمسو فراهم مى‏آورد، معرفى مى‏کنند.23

بوردیو، سرمایه اجتماعى راوسیله ومنبع بالقوه و بالفعل شبکه‏اى از روابط نهادینه شده اجتماعى مى‏داند که براى هریک از اعضایش پشتوانه اجتماعى فراهم آورده ودراختیارآنها قرارمى دهد.24

جیمز کلمن، سرمایه اجتماعى را درسیماى کارکردش مى‏نگرد و معرفى مى‏نماید به همین دلیل هنگامى که از آن سخن مى گوید، بیش‏تر معطوف به پیامدهاى اجتماعى و ارتباطى‏اش مى‏شود و آن رادرسایه نمونه‏ها و مثال‏هاى متعدد پردازش مى‏کند. ایشان سه مولفه کلیدى را درسرمایه اجتماعى نشان مى‏دهد: اعتماد، تعهد وانتظار که هر سه در پیوستگیها و دادوستدهاى انسانى - اجتماعى بازتاب و بازنمود دارند و موجب آسان سازى کنش اجتماعى مى‏گردند. از این‏رو هنگامى به وجودمى آید که روابط میان افراد به شیوه‏اى دگرگون مى‏شود که کنش را تسهیل مى‏کند.25

فوکویاما، که سرمایه اجتماعى را در سطح بزرگ‏تر اجتماع مطرح مى‏کند، آن را مجموعه‏اى از ارزشها و هنجارهاى غیر رسمى و خاصى مى‏داند که همکارى و تعامل اجتماعى را میان افراد جامعه تقویت کرده و برمى‏انگیزد.26

نانسى برونى و توماس بوسیرت، سرمایه اجتماعى را در دوسطح فردى واجتماعى به تصویر مى‏کشند. در سطح فردى سرمایه اجتماعى را وسیله و منبع فعالى مى‏دانندکه امکان دسترسى شخص را به منابع دیگر فراهم ساخته و او را در افزایش وارتقاء سلامت وتکامل شخصیت‏اش یارى مى‏رساند. ودر سطح اجتماعى وجمعى سرمایه اجتماعى را منبع و وسیله درهم تنیده و به‏هم پیوسته‏اى مى‏دانند که افراد را توانا مى‏سازد، با به کارگرفتن وبستن منظم وسازمان یافته آن به اهداف جمعى واجتماعى برسند; طورى‏که در نبود چنین منبع ووسیله‏اى، دستیابى به چنان اهداف جمعى ممکن ومیسور نمى‏گردید.27

از مجموعه تصاویر ارائه شده درباب این مفهوم، به این رهیافت مى‏رسیم که مقصود از سرمایه اجتماعى شبکه‏اى درهم تنیده ازروابط، ارزشها، رفتارها، باورها، و هنجارهاى است که آستانه و اندازه همکارى، همیارى و همبستگى را میان افراد افزایش مى‏دهد و آسان مى‏سازد و توانایى جمعى جامعه را در استفاده از منابع و امکانات در راستاى رسیدن و تحقق اهداف مشترک تولید، تقویت وتوسعه مى‏بخشد. بنابراین، سرمایه اجتماعى از ویژگیها، پیوندها و دادوستدهاى انسانى است ودر فرایند زندگى اجتماعى به زایش و رویش مى‏رسد.

امام خمینى، به خاطر بصیرت و بیدارى سرشار ونیز به دلیل آموزه‏هاى اصیل اسلامى، که ناظر بر این نوع سرمایه است، به نیکى و درستى این واقعیت را دریافته بود و بر تقویت و توسعه سرمایه اجتماعى تمرکز فراوان مى‏نمود. ارزشها، هنجارها، باورها ورفتارهاى چون قانون‏مندى، اعتماد، مشارکت، مشورت، فرهنگ کار همگانى، نقد پذیرى، پاسخ‏گویى وخدمات رسانى، از مؤلفه‏هاى مهم و اساسى سرمایه اجتماعى به شمار مى‏روند که در سیره عملى و فکرى امام خمینى بازتاب وسیع وحیاتى دارند. ایشان هر نوع وابستگى محدود ومحدود کننده که به پیوندها، احساس تعلق، همبستگى و همیارى در مقیاس ملت و امت اسلامى وانسانى آسیبب وارد مى‏نماید و به تخریب آن مى‏انجامد را ناروا وحرام مى‏داند وآن را عامل شکست و ذلت مى‏بیند.

امام خمینى باور و عمل به اسلام و انسانیت را از عوامل تولید سرمایه اجتماعى وپیروزى ملت ایران مى‏داند:

»کوششهایى شدتا گروه‏هاى مختلف ملت را به‏هم پیوست... همه دیدند در پناه وحدت کلمه ودر پناه قدرت اسلام این پیروزى را تحصیل کردند... . اى اشخاصى که داد از ملیت مى‏زنید... شما دارید رمز پیروزى ملت را از دست مى‏دهید... «28

»در این نفسهاى آخر عمر، امیدم به طبقه جوان و دانشجویان خارج و داخل، اعم از روحانى و غیره‏مى باشد... . طبقه جوان روشن بین درخارج وداخل، روابط خود را مستحکم ومحکم در زیر پرچم اسلام، که تنها پرچم توحید است، یکدل و یکصدا از حق انسانیت وانسانها دفاع کنند«29

امام خمینى خدمت ومحبت به مردم را عامل تقویت و تولید اعتماد در جامعه; هم اعتماد مردم به دولت و هم اعتماد مردم به یکدیگر مى‏داند که بروندادش، رستگارى و اصلاح ملت ودولت وافزایش توانایى جمعى جامعه است.

»آن چیزى که سبب، یا اسباب ضعف دولت وجدایى مردم از دولت هستند آن عبارت از کیفیت عمل همه دستگاههاست... . باید اینها درخدمت مردم باشند وبه مردم لفظاً و عملاً حالى کنند که ما خدمتگزاریم... وقتى مردم ببینند کسى مشغول خدمت است دیگر دعوا ندارند... . هم صلاح خود شماست وهم صلاح کشور شماست و هم صلاح ملت است که شما بامردم دوست باشید... «30

امنیت، نه تنها نیاز، بلکه بیش از آن یک ضرورت و از مقومات حیات فردى و اجتماعى به شمار مى‏رود که تنها در سایه آن هرگونه پیشرفت و عظمت و سعادت امکان پذیر مى‏گردد. وافزون بر آن، خود شاخص وضریب قدرت وتوان‏مندى یک ملت است. امام خمینى، اثرگذارى سازنده و مستقیم سرمایه اجتماعى بر زایش وپایدارى امنیت ملى و اجتماعى را انکار ناپذیردانسته و آن را ضامن تأمین امنیت درجامعه مى‏داند:

»آگاهى مردم ومشارکت و نظارت وهمگامى آنها با حکومت منتخب خودشان، خود، بزرگ‏ترین ضمانت حفظ امنیت درجامعه است. «31

مشارکت از دیگر هنجارها و اصولى است که اجتماعى سازى ارزشها ورفتارها را درجامعه تسریع وتقویت مى‏کند و ضریب همبستگى و انسجام اجتماعى را افزایش مى‏دهد. هم پذیرى و همیارى را نهادینه مى‏سازد و نظارت وکنترل جمعى بر فرایند فعالیتها و تصمیم گیریها را اجرایى و عملیاتى مى‏نماید. خروجى وبرایند امور یادشده، همانا تولید و توسعه سرمایه اجتماعى است.

امام خمینى، بر مشارکت مردم درتمامى عرصه‏ها تاکید فراوان دارد و آن را نه تنها عامل توان‏مندى جامعه ومردم و مشروعیت بخش قدرت مى‏یابد، مهم‏تر و افزون برهمه، آن را ضامن کارآمدى دولت وحکومت، که عصاره قدرت اجتماعى است، مى‏خواند; چه این‏که با تحقق مشارکت مردم از تصدى گرى، قیم مأبى، دخالت مالکانه دولت در تمامى حوزه‏ها و بخصوص در ساحَتهایى که ملک مشاع همگان است، بازدارى به عمل مى‏آید ومردم خود انجام وظیفه نموده وبه فعالیت مى‏پردازند. ودر مقابل، با کوچک شدن حجم دولت، قدرت خدمات رسانى ومدیریتى او افزایش پیدامى کند:

»یک دولت، تا مشارکت مردم نباشد نمى‏شود اداره صحیح بشود... دنبال این نباشید که هى هرچیزى را دولتى‏اش کنید. نه. دولتى در یک حدودى که معلوم است قانون هم معین کرده است ولیکن مردم را مشارکت بدهید، بازار را شرکت بدهید.«32

قانون، از شمار هنجارهاى رسمى که همگرایى سیستمى را تولید وتقویت مى‏کند وبه افراد جامعه امکان دستیابى به منابع و عوامل بالندگى جمعى را فراهم مى‏آورد.

امام خمینى، به شدت از قانون و قانون‏مندى رفتار در تمامى حالات، سطوح و عرصه‏ها حمایت مى‏کند وهیچ کس را برتر از آن نمى‏نشاند. قانون را تابع عدالت و عامل رشد و پیشرفت جامعه معرفى مى‏کند.

»ما مى‏خواهیم یک حکومتى داشته باشیم که این حکومت قانون را ملاحظه بکند و قانونى باشد. آن حکومتى که تمام قوانین بشرى را زیر پا بگذارد وهرجورى بخواهد با یک ملتى عمل بکند، ما با او مخالفت داریم. ما مى‏خواهیم حکومتى باشد مثل حکومت اسلام که غیر از قانون، هیچ چیزى دیگر حکومت نکند... آن‏هم قانون عدل، قانونى که براى رشد بشر است، براى صلاح بشر است. «33

امام خمینى، بازدهى و بهره‏ورى سرمایه‏ها را در گرو سرمایه اجتماعى مى‏داند و رهنمود مى‏دهد تا بین سرمایه‏ها، همگرایى ایجاد بشود. درمَثَلْ دانشگاهیان و روحانیون را دو نماینده ونماد تعیین کننده سرمایه انسانى معرفى مى‏کند; اما نگران ازهماوردى این دو گروه تعیین کننده است. از این‏روى، تاکید بر وحدت و همدلى آنها دارد.

»تکلیف مهم آنى است که متوجه این است، این قشر یعنى روحانیون ودانشگاهى‏ها، آن‏که مغز متفکر جامعه است، همین دو طایفه‏اند... «34

یا شیعه وسنى که نمادهایى از سرمایه مذهبى هستند وامکان گرفتار شدن‏شان در تنشهاى فرقه‏اى وجود دارد، رهنمود مى‏دهد تا ارزشها وهنجارهایى زنده نگهداشته بشود که آنها را به‏هم نزدیک وهمدل بسازد. مثل: تمسک به اسلام و سرزمین و نیز امورى که تعلق واحساس وابستگى فراگیر ایجاد مى‏نماید:

»در اسلام، بین شیعه وسنى ابدا تفرقه نیست، بین شیعه وسنى نباید تفرقه باشد، باید وحدت کلمه را حفظ کنید... این مملکت مال همه ماهست... . مال اقلیتهاى مذهبى... مال مذهبیون ما... مال برادران اهل سنت... . «35

به این ترتیب، امام به نقش وکارکرد سرمایه اجتماعى تا بدان‏جا اهمیت مى‏دهد که اقدام در این راستا را از مصادیق رضایت خداوند معرفى مى‏کند.

»به هر حال، یکى از کارهایى که یقینا رضایت خداوند متعال در آن، است تألیف قلوب وتلاش درجهت زدودن کدورتها ونزدیک نمودن مواضع خدمت به یکدیگر است. «36

 

سرمایه مادى - مالى

مقصود از سرمایه مالى ومادى، مجموعه‏اى از امور مانند: منابع زیست محیطى و طبیعى زیرزمینى، روى زمینى و هوایى، موقعیت جغرافیایى، شرایط اقلیمى، دستیابى و تسلط وتملک به آبهاى آزاد، مساحت سرزمینى، کمیت جمعیتى، و افزون براینها در جهان نوین واقتصادهاى مدرن ذخایر ارز و طلا، تکنولوژى وتجهیزات صنعتى وتولیدى و... از شمار سرمایه مادى ومالى مى‏باشند. به طور طبیعى کشورهایى که از بهترین شکل ممکن این منابع، از حیث کمى و کیفى، بهره‏مند هستند، استعداد و زمینه توان‏مندى آنها به شرط حضور و عمل‏گر شدن سرمایه انسانى و اجتماعى فوق العاده بالا خواهد بود.

امام خمینى از موجودیت سرمایه‏هاى مادى ومالى فراوان ومتنوع در ایران و جهان اسلامى ونیز نقش وسهم تعیین کننده آنها در پیشرفت و رشد کشور، استقلال و عزت‏مندى مردم به خوبى واقف و آگاه بود. همچنین تخریب وچپاول آن را از سوى استکبار واستعمار خارجى و استبداد داخلى درک کرده بود و به موقع، خطر را به ملت گوشزد مى‏نمود. از این‏رو، بر حقوق مالکیت مردم بر این منابع، کار وکوشش جمعى خود مردم، مدیریت وبرنامه ریزى دقیق وسالم جهت تخصیص بهینه منابع وتوزیع امکانات، بهره‏ورى فعالیت، توجه به اقشار آسیب پذیرجامعه، مبارزه مستمر با فساد مالى و ادارى و سیاسى، هماوردى ومقاومت در مقابل استعمار و انحصار، اعتماد به نفس وبه فعلیت رساندن نیرو و ظرفیتهاى درونى و خودى تاکید داشت واز آن حمایت مى‏کرد. به تعبیر دیگر از سیره فکرى و رفتارى ایشان به روشنى مى‏توان مدل وراهبرد توسعه و پیشرفت دانش بنیاد عدالت محور - مولد درون زا را دریافت. و در جانب سلبى پرهیز و ستیز با اقتصاد مصرفى، غیر مولد و صدقه‏اى از شاخصه‏هاى تفکر ایشان در این باب است.37

امام، این نگاه و باور وانتظار را که دولت همه کاره باشد و از منابع فراوان خدادادى پول درآورد و بین مردم توزیع بکند، نادرست وعامل فقر، عقب ماندگى ووابستگى ملت وکشور مى‏داند. ازاین‏رو به مردم انگیزه و رهنمود مى‏دهد تاهمگان فعال شده و احساس مسؤولیت نمایند و با نهادینه سازى فرهنگ کار وفعالیت جمعى، توانایى مدیریت و ساماندهى سالم وکارآمد و درون زا، امور کشور و سرنوشت خویش را به دست بیاورند. واز این طریق استقلال وتوسعه مملکت را بیمه نمایند:

»مساله این نیست که دولت بتواند کار بکند، یک قشر از مردم بتوانند، نمى‏توانند. باید هرکس در هرکجاهست مشغول بشود به خدمت، تا این‏که بشود این کار را انجام بدهیم... بلکه ایران به دست همه درست بشود... . بیکار نباشید کار بکنید... مبادا یک وقتى کم کارى بشود وما نتوانیم، شما نتوانید مملکت‏تان را اداره کنید، بعد بگویند اینها احتیاج به قیم دارند... باید همه دست به دست هم بدهید این مملکت را اداره بکنید... واین اقتصاد را سالم کنید واین چرخها را به راه بیندازید. کارخانه‏ها باید به همت شما راه بیفتد وقتى به راه افتاد، منفعت‏اش هم مال مملکت خودتان وخودتان است. «38

در بینش امام، تکنولوژیهاى نوین و صنعتى شدن از عوامل وعناصر مهم توسعه و پیشرفت هستند، اما نه به طور مطلق وکپى شده و وارداتى و گذر کردن قطعى وحتمى از مراحل وگونه‏هاى تکنولوژى و صنعت که چند کشور پیشرفته از نظر تاریخى گذرانیده‏اند. بلکه با توجه و تناسب به نیازها واولویت درونى جامعه ونیز بومى و درونى سازى صنایع و فن آوریها:

»در برنامه صنعتى کردن مملکت نوسازى ایران هرگز چون امروز سراغ مونتاژ نمى‏رویم. ما درایران صنایع مادر ایجاد خواهیم کرد... . ما نیازهاى تکنولوژى خود را از هر منبعى که مفیدتر براى کشور مان باشد، تأمین خواهیم کرد. «39

امام خمینى، اقتصاد تک منبعى وتک محصولى را پیشرو و مولد وبه نفع استقلال مردم نمى‏داند، بلکه سیاست چند محصولى ومنبعى را دنبال وپیشنهاد مى‏کند، تا اقتصاد تولیدى و درون زا گردد واستقلال وخود کفایى تأمین بشود.

»شاید همین نفت براى اداره مملکت ما کافى است. این هم لازم نیست این قدر که حالا درمى آید، درآید. به مقدار عقلایى به فروش برود وبه مقدار عقلایى خرج بشود... . ما، نه چاه‏هاى نفت را مى‏بندیم ونه درهاى مملکت را به روى خود مى‏بندیم ونه کشور را به بازار مصرف هرچه که غرب مى‏سازد ومى خواهد به ما تحمیل کند، تبدیل مى‏کنیم. ما از نفت استفاده خواهیم کرد واما دلیلى ندارد که همیشه صادرکننده آن باشیم. ما چیزى که نداریم وبه آن نیازداریم از خارج مى‏خریم، ولى چرا خود تولید کننده ما یحتاج خود نباشیم؟ سیاست ماهمیشه بر مبناى حفظ آزادى و استقلال وحفظ منافع مردم است که این اصل را هرگز فداى چیزى نمى‏کنیم. «40

ایشان نتیجه ومحصول چنین راهبرد ومدل توسعه و رشد درجانب ایجابى و سلبى را عظمت و آبادانى ورفاه دنیا و آخرت مردم، به طور توأمان معرفى مى‏کند:

»ماهم دنیارا آباد مى‏کنیم و هم آخرت را... زندگى مادى شما را مى‏خواهیم مرفه بشود، زندگى معنوى شما را هم مى‏خواهیم مرفه باشد، روحیات شما را عظمت مى‏دهیم... «41

 

نتیجه:

رهیافت این جستار این است که:

1. اسلام دین چند ساحَتى و ارگارنیک بوده وناظر بر ابعاد گوناگون زندگى بشر است.

2. خواهان عزت‏مندى وتواناسازى مردم در جهت دستیابى به حقوقى که شایسته داشتن آن‏اند و نیز رسیدن به کمال مطلوب و رساندن آنها به سعادت دنیوى و اخروى است.

3. تأمین چنین هدف مهم و سترگ را بمثابه رسالت همگانى معرفى نموده است، هرچند در این مسیر رهبرى جامعه و مردم به طور عام و دولت به صورت خاص، مسؤولیت ویژه و سنگینى بر عهده دارند.

4. این تواناسازى و توان‏مندى که مؤلفه‏ها و سازه‏ها وسازه کارهاى متنوع دارد، بر بنیاد عدالت وانسانیت استوار است.

5. در سیره عملى و فکرى امام خمینى چنین بینش ونگرش اسلامى به روشنى بازتابیده است.

- بنیادهاى نظریه اجتماعى، جیمز کلمن، ترجمه: منوچهر صبورى، تهران، نشر نى
- صحیح بخارى، محمد بن اسماعیل بخارى، بیروت، دارالفکر
- صحیفه نور، روح الله خمینى، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، مندرج در نرم‏افزار مجموعه آثار امام خمینى، مرکز تحقیقات کامپیوترى علوم اسلامى.
- فرازهایى از وصیت نامه سیاسى - الهى امام خمینى
پى نوشتها:
1. جهت آگاهى بیش‏تر در مورد سرمایه مذهبى، انسانى، اجتماعى، مادى ومالى به منابع زیر مراجعه شود:
- مجموعه مقالات نخستین همایش اقتصاد اسلامى وتوسعه، تدوین وگردآورى: دکتر سید على اکبر رزمى، دکترمحمود هوشمند، مشهد، دانشکده علوم ادارى واقتصادى دانشگاه فردوسى، ناشر: ارسلان، 1388.
- اقتصاد توسعه، گیلیس، پرکینز - رومر واسنودگراس، ترجمه غلامرضا آزاد ارمکى، تهران، نشر نى، 1385.
- سرمایه اجتماعى )اعتماد، دموکراسى وتوسعه(، کیان تاجبخش، ترجمه افشین خاکباز وحسن پویان، تهران، شیرازه، 1384.
- اعتماد وسرمایه اجتماعى، فرانکس تونکیس، ترجمه محمد تقى دلفروز، تهران، پژوهشکده مطالعات فرهنگى واجتماعى، 1387.
- مایکل والزر، حوزه‏هاى عدالت، صالح نجفى، تهران، نشر ثالث، 1389.
- معمارى سرمایه‏هاى انسانى)مفاهیم وکاربردها(، دکتر سعید شهباز مرادى، تهران، مهر جرد.
- قدرت نرم وسرمایه اجتماعى، على اصغر افتخارى، دانشگاه امام صادق(ع)، 1387.
- سرمایه انسانى ورشد اقتصادى درایران، کاظم یاورى ورحمان سعادت، فصلنامه پژوهشهاى اقتصادى دانشگاه تربیت مدرس، 1381.
- نقش سرمایه مذهبى در پیشرفت اقتصادى از دیدگاه قرآن وحدیث، ایوب سرافراز، سیاوش پور طهماسبى، سال انتشار 1390، محل انتشار; چهارمین همایش ملى قران کریم سفینه النجاه عصر.
2. صحیفه نور، ج249/4، موسسه تنظیم ونشر آثار امام، مندرج در نرم افزار مجموعه آثار امام خمینى، مرکزتحقیقات کامپیوترى علوم اسلامى.
3. همان، ج287/1.
4. همان، 84 - 83.
5. همان، ج478 - 477/8.
6. همان، ج509/3.
7. همان، ج534 - 533/7.
8. همان، ج295 - 294/5.
9. همان، ج447/11.
10. همان ج81/10.
11. فرازهایى از وصیت نامه سیاسى - الهى امام خمینى.
12. صحیفه نور، ج249/4، موسسه تنظیم ونشر آثار امام، مندرج در نرم افزار مجموعه آثار امام خمینى - مرکزتحقیقات کامپیوترى علوم اسلامى.
13. صحیح بخارى، محمد بن اسماعیل بخارى(1401)، ج9/1، دارالفکر، بیروت.
14. صحیفه نور، ج335 - 334/4و 268 - 267.
15. همان، ج268 - 267 4.
61. :ptth//ri.yadotwal - حقوق شهروندى از دیدگاه امام خمینى.
17. صحیفه نور، ج181 - 180 /21.
18. همان، ج268 - 267 198/4.
19. همان، ج162 - 161/17.
20. همان، ج98 - 97/5.
.12dlroW
tahW()knaB2002si
.;p.latipoclaicos222treboR()mantuP3991ehT’’suiorepsorPnacirmA’’ytinummoCN.tcepsorP
.23
 
 
.kcirtaP&klaF423012002ueidruoBerreiPsmroF’’()6891fo’’latipacnidnaHkooBfoyroehTdnahcraeseRrofygoloicosfonoitacudE:troptew)neerGdoow
 
p(sserp25248. بنیادهاى نظریه اجتماعى، کلمن، جیمز (1386)، ترجمه: منوچهر صبورى، نشر نى، تهران.
.26
laicoS’’(a)sicnarFamayukuF9991latipacdnalivic’’yticoSrepapderevileD taehtlanoitanretnIyratenoMdnufecnerefnoCnodnocesnoitareneG  smrofeR.
.27
samohTenurB.EycnaN()tressoB9002gnidliuB’’laicoSlatipaCnitcilfnoc-tsop:seitinummoCecnedivEmorf.augaraciNdrawraH loohcSfocilbup
 
 
.ASUAMnotsoBhtlaeHelbaliavAenilno81.yraunaJlaicoS)ecneicSdna
 
.-((enicideM2009688858928. صحیفه نور، ج478 - 477/8.
29. همان، ج208/3.
30. همان، ج384 - 383/13.
31. همان، ج249 - 248/4.
32. همان، ج410 - 409/19.
33. همان، ج408 - 407/4.
34. همان، ج465 - 464/8.
35. همان، ج84 - 83/6.
36. همان، ج181 - 180/21.
37. همان، ج274 - 273/6.
38. همان، ج289 - 288 475 - 474/8.
39. همان، ج295 - 294/5.
40. همان، ج365 - 364 40/4.
41. همان، ج274/6