حقوق متقابل دولت و شهروندان از دیدگاه امام خمینى

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

چکیده

 اسلام، به حقوق و وظایف شهروندان و دولتمردان، اهمیت ویژه داده و آن را از مسائل بس مهم برشمرده است. و در میان انظار فقهى امام خمینى، این مسأله نمود و ویژگى برجسته‏اى دارد که هر پرسش کننده‏اى را به خود جلب مى‏کند. دیدگاه امام دراین حوزه، از یک سو، امتیازهاى فقه سیاسى آن فقیه بزرگ را مى‏نمایاند و به ما نشان مى‏دهد واز دیگر سوى، مردم و کارگزاران نظام اسلامى را باحقوق ووظایف اساسى شان آشناتر مى‏سازد. این مقال، در دو بخش سامان‏دهى شده است: حقوق شهروندان. حقوق دولتمردان برمردم.

کلیدواژه‌ها


مقدمه

حق به مفهوم ثابت، راستى، حقیقت، بهره واولویت و تکلیف به معناى دَین و زحمت است.1 حق وتکلیف دو سویه و متضایف‏اند. هرجا امتیازى وجود دارد، تکلیف و وظیفه وغایتى نیز در میان است و هرجا وظیفه‏اى برکسى مسّلم شد، حقى نیز براى وى در نظرگرفته شده است. هیچ کس داراى حقوق یک طرفه نیست. زن وشوهر حقوقى دوجانبه دارند. این نکته ریشه درسرشت انسانها دارد و در آموزه‏هاى اسلامى جلوه و جایگاه ویژه دارد که هیچ مکتب و مرامى به این پایه نرسیده و نتوانسته دست یابد. رسول خدا، محمد مصطفى(ص)، کسى را که بارى بردوش دیگران باشد و بارى از دوش دیگران برندارد، ملعون خوانده است.2 وامیرمؤمنان فرموده است:

»ِ لایجْرِى لِأَحَدً إِلاّ جَرَى عَلَیهِ وَ لَا یجْرِى عَلَیهِ إِلاّ جَرَى لَه»3

کسى را حقى نیست، جز این که بر او نیز حقى است و بر او حقى نیست، جز آن که او را حقى بر دیگرى است.

دولت و شهروندان نیز دراین قاعده جاى دارند. در دولتهاى استبدادى، حقى به سود مردم بر زمامدار تعریف نشده و خدمتهاى دولت براى مردم احسان و تفضل نامیده مى‏شود. نظامهاى لیبرال سرمایه‏دارى، که براساس لذت گرایى وتوجه به منافع فرد بنا شده‏اند، تنها از حقوق مردم گفت‏وگو مى‏کنند. در تفکر دینى، هرکسى به اندازه‏اى که به کارى مى‏پردازد، حق دارد و به میزان بهره ورى از بهره بازخواست مى‏شود. هرکس به هراندازه که بهره مى‏برد به همان میزان باید بار جامعه وحکومت را به دوش بکشد.

دراسلام، درتعامل دولت و شهروند، وظایف و حقوقى بیان شده است. درفرهنگ اسلامى، پیوند دولت و شهروند برتر ازدائره قرار دادهاى اجتماعى، رابطه‏اى است معنوى وبراساس اخوت و سرپیچى از آن، افزون بر سلب پاره‏اى از بهره‏هاى مادى، محرومیت از ثوابهاى معنوى رانیز درپى خواهدداشت. اجراى بسیارى از آیینهاى اجتماعى درپرتو نظام ممکن است و دولت مشروعیت خود را ازشریعت مى‏گیرد.4 به نظر امام خمینى ورود در حکومت هم حق است و هم تکلیف و مردم وظیفه دارند در ساختن دولت دینى مشارکت کنند5:

»حکومت کردن وزمامدارى دراسلام، یک تکلیف ووظیفه الهى است که یک فرد درمقام حکومت وزمامدارى، گذشته از وظایفى که برهمه مسلمین واجب است، یک سلسله تکالیف سنگین دیگرى نیز برعهده‏اش است که باید انجام دهد. حکومت وزمامدارى دردست فرد یا افراد، وسیله فخر و بزرگى بر دیگران نیست. »6

در نگاه آن فقیه نکته بین، دولت اسلامى عصاره و تبلور اراده ملت است. دولت و ملت پیوند، بستگى و بده بستان دارند واز هم جدایى ناپذیرند.7 از مؤلفه‏هاى انقلاب اسلامى، احقاق حقوق مردم است. رهبرى نظام از پایگاه معنوى ریشه دارى در میان مردم بهره دارد. انقلاب اسلامى به سازمان، گروه و قشر ویژه‏اى بستگى نداشته و ندارد. و توده‏هاى بى نام ونشان بار آن را بر دوش داشته، پشتیبان اصلى آن بوده و هستند. در طول انقلاب، این جناحهاى فکرى و سیاسى بودند که به دریاى مردم پیوستند، نه این که مردم، دنباله رو آنان باشند. مردم در سایه رهبرى امام خمینى، مبارزه کردند، به پیروزى رسیدند و پایه‏هاى انقلاب اسلامى را استوار کردند.

امام به مردم باورداشت. در برابر بزرگانى که به مردم باور نداشتند و به مردم به چشم شریکانى نیمه راه نگاه مى‏کردند، واکنش نشان مى‏داد. امام خمینى در هنگامى که به حال تبعید، در نجف به سر مى‏برد، از آیت الله سیدمحسن حکیم خواست به ایران سفرکند واز نزدیک ببیند رژیم شاه برسر دیانت و فرهنگ و معیشت مردم چه آورده است؟

آیت الله حکیم، دلسرد از حمایت مردم عراق ازمبارزات روحانیت، مردم را افرادى بى وفا خواند که فدایى دین در میان‏شان اندک است.

امام خمینى در پاسخ یادآور شد: ویژگیهاى مردم ایران و عراق تفاوت دارد. مردم ایران در جریانهاى اخیر دردفاع از اسلام، از خود صداقت و وفادارى نشان دادند واگر علما براى انقلاب واصلاح حرکت کنند، مردم فرمانبردارى مى‏کنند:

»مردم درپانزده خرداد جوانمردى و صداقت خود را نشان دادند... ماکه قیام کردیم از احدى به جز مزید احترام و سلام و دست بوسى ندیدیم. و هرکه کوتاهى کرد حرف سرد شنید و مورد بى ارادتى مردم واقع شد. »8

امام خمینى، با مردم زیسته بود و ایرانیان را در هنگامه‏هاى خطر آزموده بود و به وفادارى آنان باور و اطمینان داشت. پس از توکل به خدا، اطمینان رهبرى به شهروندان، ازمهم ترین زمینه‏هاى پیروزى نهضت بود. این تکیه گاه اطمینان بخش، اکسیرى بود که در نزد دیگران کم رنگ مى‏نمود.

امام در فراز و فرودهاى دوران انقلاب اسلامى، در مناسبتهاى گوناگون درباره حقوق و وظایف دولتمردان و شهروندان بسیار تأکید داشت. این رهنمودها از سوى رهبرى اسلام شناس و کارآزموده، مشعل راه است و مردم و دولتمردان، با پیروى از این دستورها و رهنمودها، به بهروزى دست خواهند یافت و خواهند توانست الگویى دقیق و روشن از تمدن اسلامى به جهان نشان دهند. گفتمان غالب امام در باره شهروند، واژه ملت است، برگردان امت; گروهى که دین و زمان و مکان آنان را به هم پیوند داده باشد.9 تعبیر دیگر، واژه مردم است. دربرابراز واژه دولت و مسؤولان براى کارگزاران استفاده کرده است.

 

حقوق شهروندان بردولت

1. تکریم شهروندان

تکریم شهروندان در نگاه امام، ازمهم‏ترین کارها و رسالتهایى که دولت اسلامى برعهده دارد و باید در انجام آن تمام تلاش خود را به کار بندد، نگه‏داشت کرامت شهروندان است وتاکید برشرافت وحقوق انکار ناپذیر مردم. دولت در جایگاه زمامدارى و سرپرستى مردم، وظیفه دارد ازآبرو و شخصیت تک تک شهروندان پاس بدارد. این حق، سنگ زیرین و بنیادین شخصیت آدمى است. آدمى در پرتو این حق و عزت نفس، خواهد توانست از دیگر حقوق انسانى خود به دفاع برخیزد. درنگاه قرآنى امام، مردم کریم و آزاد و آزاده آفریده شده‏اند10 و باید از این گوهرقیمتى مراقبت کرده وآن را درپاى ناکسان نریزند. از این روى امام پس از انقلاب اسلامى، تاکید داشت مردم عادى ودولتیها، حق دارند از کرامت وشرافت خود دربرابر اتهامهاى دیگران دفاع کنند و قوّه قضائیه باید آن را دنبال کند.11

البته امام، این نگاه عزت‏مندانه و غیورانه را پیش از انقلاب اسلامى، از همان اوان حرکت، در اوج داشت و همین نگاه و باور، گوهر وجود آن مرد بزرگ را به مردم شناساند.

امام، نگاه تحقیر آمیز نیکسون12 رئیس جمهور آمریکا را به شاه، برنتافت و این آدم حقیر و فرومایه را شایسته رهبرى مردم ایران نشمرد.13

امام دربرابر قرارداد مصون بودن ماموران آمریکائى از نظارت دستگاه قضائى ایران)کاپیتولاسیون(14 به پا خاست وهتک شرافت مردم خودرا نتوانست برتابد.

در عرصه بین المللى نیز ازکرامت وعزت مردم محافظت مى‏کرد. قیام با عظمت 15 خرداد نیز در دفاع از رادمردى انجام گرفت که براى دفاع از کرامت مردم به میدان آمده بود. به تعبیر رهبر انقلاب:

»امام علاوه براین که خود مظهرعزت واقتدارمعنوى بود، روح عزت را درملت هم زنده کرد. همت امام که رهبر این انقلاب... بود براین گماشته شد که روح عزت ملى را دراین مردم احیاء کند. عزت آنها را به آنها برگرداند. امام بزرگوار، فرهنگ ما مى‏توانیم را به دهان مردم انداخت ودردل آنها جایگزین کرد. این همان فرهنگ قرآنى است که فرمود: وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ.15 خود ایمان به معناى علو است. ایمان وسیله علو مادى است. امّا فقط این نیست، نفس ایمان علو آوراست، عزت آوراست، یک ملت را رشد مى‏دهد. خود امام جلو افتاد رهبرى کرد. آن وقت انگیزه‏ها درمردم بیدارشد استعدادها جوشیدن گرفت وعمل مردم و حضور مردم در صحنه، زمینه جلب رحمت الهى شد. »16

نگاه احترام‏آمیز و کرامت مندانه امام به مردم از دو منبع، سرچشمه مى‏گرفت: اوّل، مردم بندگان خداوندگارند و از مایه‏هاى انسانى یکسانى بهره دارند و مؤمنان ارزش خود را دارند. و دیگر مردم ولى نعمت دولتمردان‏اند17 و بایسته است مدیران جامعه از عزت نفس و آبرو و حقوق آنان پاس بدارند.

مردم باورى امام، روشن بود، هرکسى مى‏توانست آن را به خوبى دریابد; امّا براى کسانى که لایه بر لایه زندگى رهبران بزرگ جهان را مطالعه کرده بودند و امام را نیز مى‏شناختند، مردم باورى امام را از سنخ دیگر مى‏دانستند، ناب، خالصانه، با زوایایى بس گسترده و ژرفایى شگفت. شهید مطهرى مى‏گوید:

»من سرگذشت تمام رهبران بزرگ دنیا، اعم ازمذهبى و غیرمذهبى را به طور دقیق مطالعه کرده‏ام; اما هیچ کدام از آنها به اندازه امام، معتقد به مردم نیافتم. امام، ضمن اعتماد واطمینان به امت مسلمان، براى آنان ارزش واحترام قائل بود و مردم را ولّى نعمت خود مى‏دانست. »18

انقلاب اسلامى، انقلاب ارزشها بود. توده مردمى‏که به حساب نمى‏آمدند و به چشم تحقیر به آنان نگریسته مى‏شد، ارزش پیدا کردند. در مردم، دگرگونیهاى روحى وروانى عظیمى پدید آمد. بارى بزرگ از سینه و دوش مردم برداشته شد. توده‏هایى که سالها در حصار و تنگناى تحقیر دولتمردان وخوانین و قدرتهاى استعمارى بودند، رها شدند. گمنام ترین مردم نیز به هویت خود پى بردند و نسبت به شخصیت خود احساس احترام و اعتماد پیدا کردند. مردم درسایه انقلاب دینى، احساس کردند شهروندند و رأى ونظرشان ارزش دارد. حصارهاى نفوذ ناپذیرى که درگذشته، دولتیان را از مردم جداکرده بود، فرو ریخت. کسانى برکرسى قدرت نشستند که مردم آنان را از نزدیک دیده و حرف‏شان را شنیده بودند و با ایشان آشنایى داشتند و آنان را از خود و برخاسته از میان خود احساس مى‏کردند.

معیار کرامت درنگاه امام، پاى بندى به ارزشهاى دینى است. خداجویى، حق طلبى و راستى، معیار برترى افراد بر یکدیگر است. عقل وخرد، افراد مسؤولیت پذیر را با مردم ارزش گریز، دریک ترازو نمى‏نهد.

پیش از انقلاب اسلامى، احزاب کمونیست به نام خلق و توده، درجهان سوم، از جمله ایران، میدان دارى مى‏کردند و به رقباى خود برچسب ضد مردمى مى‏زدند. انقلاب اسلامى، پرچم مردمدارى را از دست احزاب چپ گرفت و ارزشهاى نوینى را جایگزین ارزشهاى رایج انقلابهاى معاصر خود کرد19 امام در بیانى، معیار کرامت وارزش انسانها را پارسایى و وارستگى ورفتارهاى انسانى و پیامبرانه شمرد20 و از معیار ارزش درنظام اسلامى این‏سان سخن گفت:

»اسلام، با صراحت مى‏گوید که: آنى که پیش خدا کرامت دارد، آدم مُتقى است. آدمى است که روشش صحیح باشد; تقوا داشته باشد، فاسد نباشد; مُفسِد نباشد. و نسبت به همه عرب و عجم و کرد و ترک و اینها به طور على السواء به همه نظر دارد. همان طور که خداى تبارک و تعالى، در ایجاد یک طایفه با طایفه دیگرى فرق نگذاشته... . پیغمبر اکرم، در عین حالى که خودشان عرب بودند... . فرموده‏اند که فخرى از عرب بر عجم نیست; و از عجم بر عرب نیست. هیچ کدام به دیگرى تَفوّقى ندارد. همه آنها از یک پدرند و از یک مادرند، و على السواء هستند... جمهورى اسلام همین معنى را مى‏خواهد پیاده بکند21»

رسوب رگه‏هاى اشرافى‏گرى و یا خان‏زدگى، موجب شد، در سالهاى آغازین انقلاب کسانى براى توده بى نام و نشان حق راى برابر و ابراز نظرقائل نباشند. امام در برابر این پندار ناسازگار با فرهنگ دینى که درپوشش مصلحت اندیشى خود را نشان مى‏داد، ایستاد. به مردم شخصیت داد وافرادى که دیده نمى‏شدند، حق رأى پیدا کردند. امام خمینى معیار کرامت وارزش را تقوا و پاکى خواند وافراد زراندوز وعافیت طلب را بیرون از مرزهاى ارزشى اسلام جاى داد.22

حاج احمد آقا، ًآقاشیخ محمدحسین بروجردى را براى صرف نهار دعوت کرده بود. عده‏اى از یاران امام نیز بودند. امام نیز به احترام مهمان به این جمع پیوست. این میهمانى، با سفر آیت الله خامنه‏اى به سازمان ملل همراه بود. آقاى بروجردى براى سلامتى امام دعا کرد و افزود به برکت امام، اسلام در مجامع بزرگى مانند سازمان ملل مطرح مى‏شود. امام با فروتنى گفت:

»این ملت است که راه خود را یافته است و مسؤولان هم مى‏دانند که چه باید انجام دهند. حال چه من باشم و چه نباشم، این راه ادامه خواهد یافت. این حضور ملت درصحنه است که براى ما عزت آورده است... من مطمئن‏ام که ملت ایران درصحنه باقى خواهد ماند وحتى کیفیت حضور آنان بهتر از این نیز خواهد شد.»23

امام شایستگیهاى مردم را مى‏ستود. از توده‏هاى بدون نام و نشان، ازروحانیون، پزشکان و پرستاران24، روستاییان وکشاورزان، زنان، استادان و دانشجویان، دانش آموزان و معلمان، به بزرگى یاد مى‏کرد. از طلاب و دانشجویان رنجدیده دلجویى مى‏کرد. امام به طلاب آسیب دیده درجریان واقعه پانزده خرداد پناه داد و آرزو کرد: اى کاش چوبى که برسرطلبه‏ها زده‏اند برسر وى زده مى‏شد.25 امام درحد توان تشریفات زائد و وسایط میان خود ومردم را حذف مى‏کرد.26 پس ازانقلاب، با جان و دل با مردم دیدار مى‏کرد و با بشاشت به احساسات پاک آنان پاسخ مى‏گفت.

امام، رزمندگان دفاع مقدس ومرزبانان کشور را مى‏ستود. سپاس‏گزارى امام از ایثارگران، رنگ تقدیس به خود مى‏گرفت، آنان را آبروى پیامبر وامام زمان در درگاه خدا مى‏خواند و به داشتن چنین همراهانى مى‏بالید.27 فروتنى رهبرى دربرابر افراد با گذشت و پرهیزکار، برعزم و فداکارى مردم مى‏افزود. امام با همه اهتمام به امور جنگ و جهاد، پاى بند حفظ مرزهاى دین بود واز نگه‏داشت آبرو و شرافت و دارائى شهروندان غافل نبود. به مسؤولان امنیتى و بازرسى سفارش مى‏کرد: امین باشند واسرار مردم وخانواده آنان را نگهدارند و بیش از مقدارى که باید در نزد قضات روشن باشد، اسرار مردم را فاش نکنند که خداوند به حفظ آبروى مردم سفارش کرده است.28 امام تاکید کرد اگر مأموران امنیتى دربازرسى از خانه‏هاى تیمى گروهکها به اشتباه به منزل ویا محل کسب افرادى وارد شدند و به آلات قمار وفحشاء برخوردند، حق ندارند آن را افشا کرده وآبروى شهروندى را از میان ببرند29. امام، مراقب بود به دستاویزِ درماندگى دولت، حقى از مردم پایمال نگردد. درپیام هشت ماده‏اى به روشنى نوشت:

»قابل قبول نیست که به اسم انقلاب و انقلابى بودن، به کسى ظلم شود و کارهاى خلاف مقررات الهى و اخلاق کریمه اسلامى از اشخاص متوجه به معنویات صادر شود. »30

در گرماگرم دفاع مقدس و نیازهاى نظامى واقتصادى، مراقب بود که به نام جنگ، مردم در تنگنا قرار نگیرند و یا به اجبار برکارى وادار نشوند. یکى از فرماندهان سپاه پاسداران مى‏گوید:

»در موردى، نیازمند هزار کامیون مردمى براى نقل وانتقال نیروها و مهمات به منطقه جنگى بودیم. مساله را پیش امام بردیم. امام فرمود: چاره دیگر نیست؟ عرض کردم: نه، وگفتند که: چهار تا شرط دارم: ]اول[ به اندازه نیازتان بگیرید. دوم اگرراننده کامیون نخواست بیاید، نبرید. سوم بیش از حد معمول به آنها کرایه بدهید وچهارم اگر وسیله عیب کرد به احسن ما یکون جبران کنید.»31

 

2. حق برخوردارى ازتعیین سرنوشت

دولت اسلامى ایران، برشالوده آراى شهروندان استوار است و خواسته مردم دراستقرار وتداوم آن، نقش حیاتى دارد. امام خمینى، نشان داد چگونه مى‏توان جمهوریت را درچارچوب اسلام تفسیر و انتخاباتى صد درصد مردمى ودینى برگذار کرد. امام، جمهوریت را درکنار اسلامیت، رکن نظام شمرد و مردم را صاحب حق و رأى. وى مردم‏سالارى دینى را در فرهنگ سیاسى جاى داد وآن را نهادینه کرد. رهبرى انقلاب، روز رأى مردم به جمهورى اسلامى و الغاء رژیم سلطنتى را، روز امامت امت32 و روز عید ملت و قدرت ملى33 خواند که نشان دهنده رکن بودن نقش مردم درتکوین و پیشبرد نظام است و بدون آراى مردم دین باور، حکومت دینى، به حقیقت نمى‏پیوندد.

در انگاره امام، حکومت اسلامى هم باید مردمى باشد و هم رأى مردم بیعت با خدا به شمار آید.34 مشورت با مردم در جهان امروز، در قالب رایزنى با نمایندگان مردم و مجلس تبلور پیدا مى‏کند. درنظر امام، مقدرات کشور دردست مجلس است، مجلس با قوت حافظ نظام وعامل پیشرفت واستقلال جامعه است. امام از مردم مى‏خواست درگزینش نمایندگان خود دقت کنند ووکیل شایسته براى قانونگذارى ونظارت برمقدرات کشوربرگزینند.35

روحانیت، ازمردمى ترین نهادهاى جامعه وچشم بیدار مردم است وعلماى دین، طبیعى ترین رابطه را با مردم دارند. آنان هماره درسختیها و خوشیها درکنار آنان بوده و بهتراز هرکس مصالح مردم را درک واز آن دفاع کرده‏اند. امام به دولتمردان سفارش مى‏کرد از تجربه‏هاى علما و معتمدان شهرها نیز استفاده کنند:

»اگرشماها بخواهید کشورتان... آسیب نبیند، باید کارى بکنید که در هر محلى مشورت بکنید با آقایان... آنها به مسائل محلى آشنا هستند و استاندارها، غالباً از خارج رفته‏اند... آقایان هم همه مقصدشان این است که اسلام تقویت بشود و گرفتاریهاى مستضعفین و مردم بیچاره رفع بشود. »36

امام به افکارعمومى و داورى مردم درباره دولتمردان بها مى‏داد.37 گزارشهاى مورد نیاز از راهِ نامه، دیدارحضورى و افراد مورد اعتماد به وى مى‏رسید و براساس آن، آهنگ انجام کارى را مى‏کرد و یا از کارى باز مى‏داشت.38

امام، در مسائل مهم انقلاب از خبرگان نظر مى‏خواست. براى بست و گشاد کارهاى بنیادین، شوراى مصلحت نظام را بنیان نهاد. مجمع تشخیص مصلحت براى برداشتن بازدارنده‏ها از سر راه نظام و مشورت رهبرى به صورتى که درعرض قواى دیگر نباشد، به وجود آمد.39

 

3. آزادى بیان

آزادى بیان، از حقوق اساسى شهروندان درجامعه اسلامى است. دراندیشه امام، آدمى حر وآزاد آفریده شده واز محدودیتهاى ناعادلانه و بازدارنده‏اى که حکومتها به وى تحمیل مى‏کنند، باید رها شود. دراین نگاه، ریشه آزادى انسان به توحید و عبودیت خدا بر مى‏گردد40 امام، به روشنى بیان مى‏کند آن که داراى منطق و برهان است از سخن مخالف واهمه ندارد. در دوره پیامبر و امام على، مخالفان اسلام آزادانه سخن خود را بیان مى‏کرده‏اند.41 واین رقباى مکتب اهل بیت بوده‏اند که براى به کرسى نشاندن خواسته‏هاى خود، از سلاح تکفیر و خنجر استفاده کرده و مى‏کنند. امام آزادى را گوهرى نفیس مى‏داند و نیازمند مراقبت. به خطر نیفتادن آزادى وکرامت دیگران از مرزهاى آزادى است. اهانت به دین، گمراه کردن مردم و فتنه گرى، هتک حرمت و غیبت و تهمت به مردم، آزادى را زنجیر مى‏کند. برابر این مبنى، آزادى واقعى وقتى جلوه پیدا مى‏کند که سخن و قلم براى بیان حقیقت به کار افتد.

امام، بى بند و بارى و رواج خمر و مواد مخدر و ابزار وآلات فحشا را با شرافت و دیانت شهروندان درتعارض مى‏دید. در منطق امام، دفاع از پوشش، حراست ازعفاف و کرامت زنان است و رواج بى حجابى مقدمه بى بند و بارى و این خود، آفت بزرگ کرامت و آفت آزادى معنوى است. در این نگاه، آزادى نباید درخدمت توطئه و به خطر افتادن تمامیت ارضى و اختلاف مذاهب و قومیتها و تجزیه کشور قرار گیرد که درآن صورت، نمى‏توان آن را آزادى، که باید هرج و مرج نامید و هیچ خردمندى اجازه تخریب ارزشها را به دیگران نمى‏دهد.42

 

4. احیاى شعائر دینى و تقویت دین باورى شهروندان

دولت برخاسته از متن توده‏هاى مسلمان و جامعه دینى، باید به باورهاى دینى شهروندان پاى بند و در گستراندن آن کوشا باشد و درتقویت و رشد فرهنگ دینى بکوشد. تفکر حاکم برغرب معاصر، ارزشهاى معنوى را حقى فردى مى‏شمارد و براى آن جایى درحوزه ارزشهاى خود قائل نیست. در نگاه غرب، اگر سخن از سعادت مى‏شود، تنها سعادت دنیوى و همان رفاه وآرامش در معیشت است و دولت حق ندارد مردم را به سعادت دلخواه خود وادارد. دراین نگاه تنها زندگى آرام و درکنار هم سعادت آوراست و بس.43 درمکاتب غربى، لذت جسمانى فایده و پایان انحصارى فعالیتهاى انسان است.44

امام درگفت‏وگو با حامد الگار، متفکر نومسلمان فرانسوى، ابراز مى‏دارد: حکومتهاى دنیوى، دولت را تنها در برابر امنیت و رفاه شهروندان پاسخ‏گو مى‏دانند. و مسائل دینى و ارزشى، حتى عدالت را بیرون ازحیطه حقوق شهروندى مى‏شمرند.45

در نظر امام، حکمت حکومت، استقرار توحید است. دراین نگاه، دیانت و سیاست درهم تنیده و زمامداران نمى‏توانند از برابر انحراف فکرى شهروندان بى تفاوت بگذرند. دولت به عنوان نماینده مردم، باید زمینه اجرایى آیین اسلام را فراهم سازد.

امام، به روشنى یادآور مى‏شود کتابهاى گمراه کننده و شبهه افکن و خرافه‏گستر، نباید مورد استفاده افراد ناتوان فکرى قرارگیرد.46 و دولت صلاحیت دارد از برنامه‏هاى عبادى و غیرعبادى مخالف اسلام جلوگیرى کند.47

فرهنگ دینى، زندگى اجتماعى را نیز دگرگون مى‏کند. دین، روح فداکارى را در شهروندان تقویت و به مردم آگاهى و هوشیارى و مسؤولیت پذیرى مى‏بخشد. درسایه آگاهى وتعهد وفضاى معنوى بر توان امنیتى جامعه افزون شده و دولت در محیطى آرام و سالم برنامه‏هاى خود را پیش مى‏برد.

امام، سّرفروپاشى ارزشهاى معنوى درغرب را در دین گریزى رهبران آنان نهفته مى‏داند.48 این نکته از نگاه منتقدان غربى نیز پنهان نمانده وافراد بیدار، چشم پوشى از ارزشهاى انسانى را نابودکننده اساس شهروندى و پیوندهاى اجتماعى دانسته وغربیان را برده‏هاى شادکام نامیده‏اند.49

امام، از آغاز نهضت اسلامى، بر اجراى فرهنگ و آیینهاى زندگى ساز اسلام تاکید داشت وعلما ومردم را تشویق مى‏کرد شرایط را براى اجراى آیینهاى دینى فراهم سازند:

»لازم است که فقها، اجتماعاً یا انفراداً، براى اجراى حدود و حفظ ثغور و نظام، حکومت شرعى تشکیل دهند. این امر اگر براى کسى امکان داشته باشد، واجب عینى است و گر نه واجب کفایى است. در صورتى هم که ممکن نباشد، ولایت ساقط نمى‏شود، زیرا از جانب خدا منصوب‏اند. اگر توانستند، باید مالیات، زکات، خمس و خراج را بگیرند و در مصالح مسلمین صرف کنند; و اجراى حدود کنند. این طور نیست که حالا که نمى‏توانیم حکومت عمومى و سراسرى تشکیل بدهیم، کنار بنشینیم; بلکه تمام امور ]ى[ که مسلمین ]بدان[ محتاج‏اند و از وظایفى است که حکومت اسلامى باید عهده‏دار شود، هر مقدار که مى‏توانیم باید انجام دهیم.»50

درنگاه امام، مدیریت و رهبرى جامعه فایده‏اى شخصى و قابل اسقاط نیست. اداره جامعه براى افراد توان‏مند تکلیف است و زمامدار وظیفه دارد در سایه اقتدار موجود شعائر دینى را عملى سازد. انجام این رسالت دشوار با عافیت طلبى سازگار نیست و رقابت براى زمامدارى درصدراسلام به چشم نمى‏خورد.51

تقویت باورهاى مذهبى دررأس برنامه‏هاى امام بود. هرجا میان مصالح دینى و پیشرفت اقتصادى تعارض مى‏افتاد، دین را پیش مى‏داشت. انگیزه بنیادین معارضه غرب با نظام اسلامى ریشه در پاى بندى امام به آیینهاى دینى داشت. غرب دین را مرده مى‏پنداشت و هواداران غرب درایران، به دستاویز سست شدن ایمان دینى مردم، شعار جدایى دین از سیاست سر دادند. امام با انقلاب دینى همه بافته‏هاى سیاستمداران غرب را نقش برآب کرد.52 غرب احکام فردى واجتماعى، اسلام چون اجراى قصاص، مبارزه با ارتداد و یا مبارزه با هم جنس گرایى و یا ضرورت حجاب و عفاف بانوان را برنتافت و نظام وفادار به اسلام را ناقض حقوق بشر خواند. امام در این باره کوتاه نیامد و به نکوهش غربیان اعتنایى نکرد و دراوج همداستانى شرق و غرب علیه ایران، سلمان رشدى دین ستیز را مرتد وسزاوار مجازات خواند53; فتوائى که مخالفت گسترده اردوگاه غرب را درپى داشت. مقام معظم رهبرى دراین باره مى‏گوید:

»دومین چیزى که امام بر روى آن نهایت اهتمام را داشت، احیاى روح دینى و تقویت ایمان در مردم بود; همان ایمانى که در خودش وجود داشت; لذا روى مسائل دین تعبّد و هر آن‏چه که به دین مربوط مى‏شد نهایت کوشش و دقّت را داشت و هیچ حاضر نبود در این زمینه کوتاه بیاید; چون دین علاج‏کننده است... . اثر روح دینى، در زندگى اجتماعى منعکس مى‏شود... وقتى دین در یک جامعه بود، روح فداکارى در آن جامعه هست. وقتى دین در یک جامعه بود، آگاهى و هوشیارى و احساس مسؤولیت دریک جامعه هست. این‏که شما مى‏بینید امروز درجامعه و کشور ما نسبت به مسائل دینى، تا آن‏جایى که به اطّلاع مردم مى‏رسد، در مردم احساس مسؤولیت و احساس غیرت هست... دشمن مى‏خواهد این روح را تضعیف کند. امام این روح را در همه‏ى ارکان جامعه، چه ارکان حکومتى، چه آحاد مردم به شدّت تقویت مى‏کرد; یعنى در دولت، در مجلس، درقوّه قضائیّه، در قوانین، در شوراى نگهبان، در انتخابات و در همه چیز. امام بر روى ایمان دینى و تعبّد دینى و تقید دینى تکیه مى‏کرد. امام این دو خصوصیت را در اولویتِ اوّل قرار داد. غالب آن‏چه را که امام به عنوان دستورالعمل در مقابل پاى این ملت گذاشته است، مربوط به این دو چیز است.»54

 

5. عدالت اجتماعى

عدالت، فلسفه دیگرتشکیل حکومت دراسلام است. حذف امتیاز و فاصله‏هاى بى دلیل و محو ظلم، گفتمان غالب امام را تشکیل مى‏دهد. درنگاه امام، عدالت اجتماعى در همه شؤون اعتقادى، عبادى و اجتماعى اسلام ریشه دارد و با معنویت، ولایت و عقلانیت اسلامى درهم تنیده است و عدالت معیارى مطمئن براى سنجش اندیشه ورفتار انسانها به شمار مى‏آید.

دراندیشه آن فقیه بیدار، تشکیل حکومت مقدمه توحید و عدالت اجتماعى است و ولایت، بالاصاله ارزش و اصالتى ندارد. وحکومت اسلامى، براى اجراى قانون وگسترش عدالت خدایى میان مردم پایه ریزى شده است55.

امام، آیینهاى دینى را هم وسیله‏اى براى استقرار عدالت، خوانده است ودر واقع احکام دینى درنظر ایشان جنبه طریقى و آلى دارد، تا با انجام آنها عدالت جامه عمل پوشد56 امام در گفت‏وگو از ولایت فقیه نیز تصریح دارد:

»اسلام به قانون نظر آلى دارد، یعنى آن را آلت و وسیله تحقق عدالت در جامعه مى‏داند.»57

امام درشرح حدیث: »العلماء امناء الرسل»58، عالمان را نماینده پیامبران درگسترش عدالت اجتماعى معرفى کرده است59.

در اندیشه امام، دولت اسلامى باید دغدغه عدالت اجتماعى داشته باشد و هدف از فرستادن پیامبران گسترش توحید و عدالت در زمین بوده است:

»پیغمبر... تا آن روزى که حکومت تشکیل نداده بود، معنویات را تقویت مى‏کرد. به مجرد این‏که توانست حکومت تشکیل بدهد، علاوه بر معنویات، اقامه عدل کرد... . و این مستمندان را از زیر بار ستمگران، تا آن قدر که اقتضا داشت... نجات داد... . حکومت اسلام، باید اقامه عدل بکند، در عین حالى که معنویات را تصحیح مى‏کند و ترویج مى‏کند... ما باید این دو امر را تقویت کنیم. »60

در این نگاه، حفظ نظام به تنهایى، به دولت مشروعیت نمى‏دهد و عدالت و مراقبت از چهره زیباى اسلام، باید درراس برنامه‏هاى دولت قرارگیرد.61 قیام امام در برابررژیم پهلوى براى پاسدارى از اسلام و عدالت بود. امام پس از نخستین انتخابات کشور، جمهورى اسلامى را جمهورى عدل اسلامى خواند و با آن خط سیر نظام را ترسیم کرد:

»مبارک باد بر شما روزى که پس از شهادت جوانان برومند... و رنجهاى طاقت فرسا... فرعون زمان را از پاى درآوردید، و با رأى قاطع به جمهورى اسلامى، حکومت عدل الهى را اعلام نمودید. حکومتى که در آن، جمیع اقشار ملت، با یک چشم دیده مى‏شوند و نور عدالت الهى بر همه و همه به یک طور مى‏تابد، و باران رحمت قرآن و سنت بر همه کس به یک‏سان مى‏بارد. مبارک باد شما را چنین حکومتى که در آن اختلاف نژاد و سیاه و سفید و ترک و فارس و لر و کرد و بلوچ مطرح نیست; همه برادر و برابرند; فقط و فقط کرامت در پناه تقوا و برترى و به اخلاق فاضله و اعمال صالحه است. »62

عدالت اجتماعى، به معناى تعادل و توازن وارتباط منطقى در توزیع امکانات میان شهروندان است، عدالت در توزیع بیت المال. عدالت درتوزیع مساوى امکانات بهداشتى وآموزشى و بارورکردن استعدادها و مساوات در توزیع عادلانه منابع مالى در مناطق دور و نزدیک. و به تعبیر روشن تر، تقسیم کارهاى اقتصادى و سیاسى و فرهنگى، به طور متوازن میان افراد.

رهبرانقلاب درباره نظام ناعادلانه ستم شاهى، مى‏گوید:

»طبیعت نظام آنها این بود که هرجایى که دور از مرکز است، بایستى محروم باشد; مثل باغچه‏اى که تراز آن غلط است; آب که ریختى، به همه جاى این باغچه نخواهد رسید. باغچه‏ى تراز، آن باغچه‏اى است که اگر از یک طرفش آب ریختى، کانال‏کشى‏ها آب را به‏طور برابر به پاى هر بوته‏اى برساند. وقتى تراز غلط بود، آب به یک نقطه‏هایى اصلاً نمى‏رسد. بنابراین، تراز یک نظام ضد بشرى، تراز غلطى است. »63

درنگاه امام، اسلام، با فاصله‏هاى هولناک اقتصادى به شدت سر ناسازگارى دارد و به هیچ وجه چنین وضعى را بر نمى‏تابد. از این روى، از صاحبان فکر واندیشه مى‏خواست با طرحهاى کاربردى، فاصله‏هاى ظالمانه اقتصادى وروابط ناسالم میان مردم را از میان بردارند.

امام در این مهم به سخنان امیرمؤمنان استدلال کرده است که پذیرش مسؤولیت خطیر حکومت براى آن بوده که خداوند از عالمان پیمان گرفته که سیرى ظالم وگرسنگى مظلوم را برنتابند.64

انقلاب اسلامى، نظام طبقاتى گذشته را از میان برداشت. برنامه‏ها و قانونهاى مترقى براى ازمیان بردن فاصله‏هاى اجتماعى واقتصادى ریخته شد و به تصویب رسید. کارهاى انقلابى، مانند مصادره اموال باد آورده و ایجاد بنیاد مستضعفان براى کم کردن فاصله اقتصادى شهروندان انجام گرفت. کارهایى انجام گرفت و برنامه‏هایى ریخته شد تا ثروتهاى خدادادى میان ویژه خواران دست به دست نشود و همه بتوانند از خزانه ملى، به گونه عادلانه استفاده کنند.

امام خمینى، مراقب بود زندگى کارگزاران نظام از سطح متوسط مردم، فراتر نرود و هشدار مى‏داد مبادا به زندگانى اشرافى و سفره‏هاى رنگین روى آورند; زیرا این رویه، آنان را از انقلاب دور مى‏کند و نمى‏توانند پرچم دارحکومت دینى باشند و مردم جهان از جمهورى اسلامى مأیوس خواهند شد.

عدالت قضائى از شاخه‏هاى اصلى عدالت اجتماعى است. نگاه یک‏سان قوه قضائیه به شهروندان و نگاه برابر قاضى به دو سوى دعوا. در مبناى قرآنى امام، اسلام به برخى امتیازهاى ویژه‏اى نداده و شمارى را بر شمارى ناروا برتر ننشانده است. امام تاکید داشت، دادستان باید متعهد و پاک باشد و از دائره حقیقت پا بیرون ننهد. آشنایى با متون حقوقى و پاى بندى به سوگند نامه قضائى معیار گزینش قضات درغرب است. دراسلام افزون برآشنایى قضات با شیوه دادرسى، داور باید از ملکه تقوا برخوردار باشد و پاى بند به شعائر دینى. واجبات دینى را به موقع انجام دهد و خودرا از شبهه وحرامخوارى دورنگه دارد. امام، عدالت را از شرایط اصلى نفوذ حکم قاضى مى‏داند.65 امام آرزو داشت دستگاه قضائى ما نمونه‏اى از نهاد قضائى امیرمؤمنان باشد، چنان که مظلوم با آرامش و بدون لکنت زبان و هزینه‏هاى کمرشکن، بتواند از حقوق خود دفاع کند. امام درپى آن بود حکومتى بسازد و پایه‏هاى آن را بالا برد که مردم بتوانند آزادانه و بدون دغدغه، براى احقاق حق خود با بزرگ‏ترین ثروت‏مند و یا وزیر و وکیل درافتند واز حق خود دفاع کنند.

 

6. خدمت به شهروندان

از واژه‏هاى بسیار پرکاربرد در سخنان امام، خدمت به مردم است. بیش از پانصد مرتبه واژه خدمت‏گزاران و خدمت گزار برزبان وقلم امام جارى شده است. امام خدمت به بندگان خدا را خدمت به خدا مى‏دانست66 و سفارش مى‏کرد مدیران جامعه، بدون منت به مردم خدمت کنند. خدمت به شهروندان را ارزش و عبادت و خود را خدمت‏گزار مردم مى‏شمرد67 وى با این نگاه، به کار ادارى رنگ دینى داد. این تفکر، به زندگى کارمندان نشاط و معنى داد و آنان را از روز مَرّگى و تکرار و احساس خستگى به دور داشت.

»مردم ما واقعاً خوب‏اند... این مردم خوب را با خودتان همراه کنید... . تمام این استاندارها بنا را بر این بگذارند که کارهاى خودشان را خوب انجام بدهند، در خدمت مردم باشند... . پیغمبر اکرم خدمت‏گزار مردم بود، با این‏که مقامش آن بود، ولى خدمت‏گزار بود. »68

وقت و فرصت مهم ترین سرمایه مردم است. امام به کارگزاران نظام، سفارش مى‏کرد از کاغذ بازى و سرگردان کردن مردم بپرهیزند وکارهاى مراجعه کنندگان را با سرعت انجام دهند.69

 

اولویتهاى خدمت رسانى

رژیم ستم شاهى، مردم را درفقر وفلاکت فروافکنده بود. آب بهداشتى و نان و برق و دیگر امکانات اولیه زندگى، براى مردم آرزو بود. نشانى از تحول به چشم نمى‏خورد. گروه‏هاى چپ، شعار هوادارى از محرومان وطبقه کارگر مى‏دادند و مذهب را افیون توده‏ها مى‏شمردند.70 کمونیستها و هواداران شوروى باور نمى‏کردند کسى جز آنان انقلاب کند، با فقر و نکبت بستیزد و به رفاه مردم بیندیشد و... امام از درون مردم جوشید و آرزو داشت اشک چشمان مردمان فرودست را پاک کند و هیچ دهانى بى غذا نماند.

امام باحمایت از ناتوانان وکارگران و پیشه وران، پرچم دفاع از محرومان را از دست کمونیستها و جریان چپ گرفت و به مردم آگاهى داد و مى‏گفت: به همان میزان که غرب درکار غارت جهان است، شوروى نیز ثروت محرومان دنیا را به سوى خود مى‏کشد71 و بازگشت به اسلام، تنها راه رهایى از سیطره مستکبران است و بس.

امام، امید تازه‏اى در جان محرومان جهان براى آزادى از سیطره صاحبانِ زر و زور دَمید. خاستگاه اصلى انقلاب در نظر امام، توده‏هاى محروم بودند. به دولتمردان سفارش مى‏کرد با پیش داشتن معیشت فرودستان، راه رابر عدالت اجتماعى هموار سازند. امام واژه‏هایى چون: استضعاف، استکبار واسلام مستضعفین در برابر اسلام امریکایى و مرفهان بى درد را به فرهنگ این مرز و بوم و مسلمانان سریان داد. طبقات فرودست را ولى نعمت دولتیان مى‏نامید که با عشق وایمان وبدون مزد و منت براى انقلاب فداکارى کردند و شهید دادند و همین گروه درطول تاریخ مدافع اسلام و روحانیت بوده‏اند واکنون که شرایط آماده است، سزاوار آن‏اند که به حق خود برسند.72

آن مشعل دارعزت، محرومان را پیشگامان دفاع مقدس مى‏شمرد. بر این نظر بود که اینان، بیش از دیگران، حق استفاده از دستاوردهاى انقلاب را دارند و رسیدگى به معیشت و آموزش فرزندان ایثارگران عین عدالت است.

امیرمؤمنان استفاده از بیت المال را سزاوار کسى مى‏دانست که براى به دست آوردن آن رنج برده باشد73. کسانى که در حراست و توسعه بیت المال سهیم نبوده‏اند، از دست رنج دیگران استفاده مى‏کنند. ثروتهاى ملى و نفت و معادن کشور به قیمت خون سربازان و بسیجیان به دست آمده است و دیگران باید حق‏گزار این گروه باشند. امام با کمک به ایثارگران درپى آن بود که بر توان علمى واقتصادى افراد ازخودگذشته افزوده شود وآنان بهتر بتوانند به طبقات فرودست خدمت کنند. جدایى نظام ازمستضعفان موجب مى‏شود هم محرومان، ناتوان‏تر شوند و هم نظام پایگاه اجتماعى خود را ازدست بدهد. طبقات مرفه و برخوردار، اگر امروز کم و بیش، با نظام اسلامى همراهى نشان مى‏دهند، در درون تمکین ندارند. امام از دوره طلبگى با فرودستان حشر ونشر داشت. درحد توان بدانان همراهى نشان مى‏داد. در وقت تبعید به نجف نیز، پیوسته اخبار مناطق محروم ایران را دنبال مى‏کرد. از گرسنگى وکمبود پوشاک زمستانى مردم دلش به درد مى‏آمد.74 به وسیله نامه و پیغام، مردم را تشویق مى‏کرد به قحطى زدگان و زلزله زدگان کمک کنند.75

در حالى که در دوران حیات امام تلاشهاى گسترده نظام نوپاى اسلامى درمحرومیت زدایى از مردم کم نظیر بود و افزون بر خدمت رسانى وزارت خانه‏هاى دولتى و نهادهاى انقلابى، از جمله جهاد سازندگى، ارزنده ترین خدمتها را درباره روستاییان وعشایر به انجام مى‏رساندند; امّا امام به این تلاشها بسنده نکرد و براى خودکفا شدن اقشار آسیب پذیر وکم درآمد، افزون بر تقویت سازمان بهزیستى، کمیته امداد را بنیان نهاد; نهادى که شاهکار نهادهاى خدمت رسانى دنیاى معاصر بود، و میلیونها نفر درمانده از برکتهاى آن استفاده مى‏کردند و در پرتو حمایتهاى آن به خود کفائى رسیدند. تلاش وکوشش مسؤولان درفقرزدایى، از چهره مردم در جاى جاى کشور، هماره ستایش امام را درپى داشته است.76

در سالهاى آغازین نهضت، روحیه خدمت‏گزارى در دولتمردان موج مى‏زد. نیرو و شوق فراوانى براى تماس و خدمت به توده در میان مسؤولان انقلابى وجود داشت. بویژه درنیروهاى جوان سرزندگى و نیروى حیاتى جوشان و لبریزى دیده مى‏شد. همه برآن بودند با شور و شوق، تحولى بنیادین ایجاد کنند. همه درپى انجام وظیفه وخدمت بیش‏تر بودند. نهادهاى نو پاى انقلابى، نه تنها دراندیشه مزد و مواجب نبودند که مأموریتهاى دشوار را بدون هرگونه چشم داشت مادى، انجام مى‏دادند. پرکارى مسؤولان و کارگزاران وظیفه شناس، دردمند و آشناى با درد و رنج مردم، افراد زیر مجموعه و حتى محرومان را نیز به تلاش بیش‏تر وامى‏داشت.

امام به روحانیون توصیه مى‏کرد: صفاى ساده‏زیستى را نگهدارند و مبادا عافیت طلبى آنان را به مرفهان بى درد نزدیک سازد و پرچم هزارساله دفاع از محرومان از دست آنان گرفته شود و دستاویزى شود براى جریانهاى رقیب و معاند اسلام.77 امام درپیام براءت حج(1366) به زائران خانه خدا نوشت:

»خدا نیاورد آن روزى را که... سیاست مسؤولین کشور ما پشت کردن به دفاع از محرومین و رو آوردن به حمایت از سرمایه دارها گردد... . معاذ اللَّه که این با سیره و روش انبیاء و امیر المؤمنین و ائمه معصومین(ع) سازگار نیست، دامن حرمت و پاک روحانیت از آن منزه است... . این از افتخارات و برکات کشور و انقلاب و روحانیت ما است که به حمایت از پابرهنگان برخاسته است... . جهانخواران، به همان میزان که از شهادت طلبى وسایر ارزشهاى ایثارگرانه ملت ما واهمه دارند، از گرایش و روح اقتصاد اسلام به طرف حمایت از پابرهنگان در هراس‏اند و مسلّم هر قدر کشور ما به طرف فقرزدایى... حرکت کند... گرایش ملتهاى جهان به اسلام زیادتر مى‏شود و روحانیت... افتخار تاریخى و بیش از هزار ساله پناهگاهىِ محرومان را براى خود حفظ کنند... و ما نباید گرایش و توجه بى‏شائبه محرومین را به انقلاب و حمایت بى دریغ آنان را از اسلام فراموش کنیم و بدون جواب بگذاریم. »78

امام، نه تنها خود در رفتار و گفتار با پابرهنگان همسویى و همراهى داشت و از آنان پشتیبانى مى‏کرد، که از رهبران جامعه مى‏خواست فراتر از دائره حق و تکلیف با طبقات ناتوان همدردى نشان دهند. مواسات رهبران از دامنه درد و رنج شهروندان مى‏کاهد. به فرموده امام على(ع) خداوند بر پیشوایان عدل و حق واجب کرده است، بسان ناتوانان زندگى کنند، تا فقیر به خاطرنادارى به هیجان نیاید و فقرش موجب انحراف وى نشود.79 فقرا با دیدن زندگى ساده رهبران خود احساس شخصیت مى‏کنند و دولتمردان در سایه زندگى بسان فرودستان، رنج آنان را بهتر در مى‏یابند.

امام، پیش از نهضت اسلامى و پس از آن، با مردم همدردى نشان مى‏داد، بسان طلاب، ساده زندگى مى‏کرد. در گرماى نجف که بسیارى از خانواده‏هاى متمکن، راه کوفه را پیش مى‏گرفتند، براى مواسات با دیگران نجف را ترک نمى‏کرد. به گفته یکى از دست اندرکاران بیت امام:

»سالى که امام از ترکیه به نجف تشریف آوردند، بنده در عراق بودم... منزل کوچکى براى امام اجاره کرده بودند... هر چه به امام عرض کردند: اجازه بدهید در حیاط منزل کولر بگذاریم، ایشان مخالفت مى‏فرمودند... . در حیاط منزل امام، یک پنکه سقفى کهنه وجود داشت که به زحمت مى‏چرخید و ایشان آن سال را با هواى گرم نجف و بدون کولر گذراندند»80

زندگى امام، پس از پیروزى، با دوران مبارزه، تفاوتى نکرد. مدت ده سال درخانه‏اى کوچک درکنار حسینیه جماران زندگى کرد. آن سراى کوچک، قبله محرومان بود و رنج نادارى را بر توده‏ها آسان مى‏ساخت. امروز نیز، این خانه به مردم درس ساده زیستى مى‏دهد؟ مکانى که هم محل زندگى و هم کانون سیاست بود. چه بسیار افراد با دیدن آن زندگى ساده و زاهدانه و به دور از زیب و زیورهاى دنیوى، دگرگون شده و احساس کرده‏اند گویا در محضر رسول الله قرار دارند81.

بخش بزرگى ازکالاهاى مصرفى دوره دفاع مقدس، از راه کوپن دراختیار مردم قرار مى‏گرفت. خانواده امام نیز بسان دیگران از سهمیه استفاده مى‏کردند82 کارگزاران نظام نیز، این روش را داشتند. این سخن پیامبر، هماره مورد توجه رهبرى نظام بود:

»با ثروت‏تان مردم را نمى‏توانید با خودهمراه کنید. آنان را با خلق و خوى خود خرسند سازید. »83

امام، به دولتیان سفارش مى‏کرد با نیازمندان با خلق و خوى مثبت روبه‏رو شوند تا درصورت برآورده نشدن نیاز آنان، از فشارهاى درونى‏شان کاسته شود. اگر دست اندرکاران بیت با مراجعین فقیر، سرد برخورد مى‏کردند، امام به خشم آمده و یادآور مى‏شد، مراجعه کنندگان چه بسا نیازمند باشند واگر ما نتوانیم نیاز همه افراد را برآورده کنیم، با برخورد کریمانه ناراحتى آنان برطرف شود.84 به گفته رهبرى معظم انقلاب اسلامى:

»افتخار نظام اسلامى آن است که امام عظیم الشأنش تا پایان عمر، در زى طلبگى زندگى کرد و مسؤولان کشور، بدون استثناء، دامان خودرا از طرز زندگى رایج مسؤولان در سایر کشورها پاکیزه نگه داشتند و مانند قشرهاى متوسط مردم خود زندگى کردند. مردم میان خود و مسؤولان آن فاصله عمیقى را، که در همه جاى دنیا میان مردم و مسؤولان هست، مشاهده نکردند، حرف خود را بى محابا زده و اگر انتقادى داشته‏اند، به راحتى مطرح ساخته‏اند.»85

 

7. افزایش ثروت ملى

ثروتهاى عمده کشور)انفال( دراختیار دولت است، تا آن را با عدالت درراه رفاه شهروندان به کاربندد و از تکاثر وگردش سرمایه میان ویژه خواران جلوگیرى کند.86 توان مالى بیت المال، به معناى افزایش توان خرید مردم و بالارفتن قدرت دولت است. توان‏مندى اقتصادى، مستلزم نظارت افراد دین باور و اقتصاددان، برگلوگاه‏هاى اقتصادى کشور است و صرفه جوئى دولت نیز توان مالى جامعه را بالا مى‏برد. بیت المال حوزه‏اى گسترده دارد. منابع مالى، نفت وگاز.87 وقت و فرصت کارمندان، مطبوعات و رادیو و تلویزیون و فرصتهاى نظامیان وارتشیان، همه از بیت المال است. امام به مطبوعات سفارش کرد، خبرهاى بیهوده ننویسند و رادیو وتلویزیون نیز از اسراف بپرهیزد و دغدغه وقت و فرصتهاى مردم را داشته باشد. امام یادآور مى‏شد، ثروت ملى براى تشریفات زائد هزینه نشود. دولت از نیروهاى موجود به جا استفاده کند و با افزایش کارمند و مشاور و سمتهاى بى فایده، هزینه بیت المال را بالا نبرد. امام دراهمیت حراست از بیت المال، به سیره امیرمؤمنان در صرفه‏جویى از ثروتهاى عمومى استناد جسته است:

»امیرمؤمنان به کاتبان خود فرمودند: سر قلمها را نازک بگیرید، سطرها را نزدیک هم بنویسید، از چیزهایى که فایده ندارد، احتراز کنید... .

این طور حضرت امیر، سلام اللَّه علیه، در وقت حکومتش دستور مى‏دهد براى صرفه‏جویى. او مضایقه مى‏کند که در یک صفحه که مى‏شود ده سطر نوشت، پنج سطر نوشته بشود; یک قلم... سرش ریزه باشد تا کم صرف بشود، حرفهاى غیر اصولى نوشته نشود، که صرفه واقع بشود. باز از ایشان نقل شده است که: حساب بیت المال را مى‏کشیدند، چراغى روشن بود، شمعى روشن بود و کسى آمد با ایشان حرف دیگرى مى‏خواست بزند، شمع را خاموش کردند، فرمودند که این مال بیت المال است، تو مى‏خواهى حرف دیگر بزنى... . این دستور است درطول تاریخ براى کسانى که متکفل حکومت هستند که تا اندازه ممکن در بیت المال تصرف نکنند، یک دِرهَمش در آن طرف حساب دارد. حکومتهاى اسلامى باید بیت المال مسلمین را براى جلال و جبروت خودشان صرف نکنند. »88

سکاندار انقلاب اسلامى، به سفراى ایران در دیگر کشورها سفارش مى‏کرد سفارتخانه‏ها باید اسلامى و ساده وسفیران ساده زندگى کنند و نمونه‏اى ازاسلام را به نمایش بگذارند، تا مردم دنیا به اسلام علوى گرایش پیدا کنند.89

امام پرکار وکم هزینه بود.90 میزان وجوه پرداختى و نذر و هدایاى مردمى به امام پس از پیروزى انقلاب، بیش از دیگر مراجع تقلید بود. فراوانى بودجه تغییرى درزندگى شخصى امام پدید نیاورد و فرزندان و نزدیکان وى، بسان دیگران زندگى را مى‏گذراندند. امام در مصرف آب و برق91 و از مصرف قلم، تا مصرف غذا صرفه جو بود.

آقاى رسولى محلاتى که بیش از یک دهه درخدمت امام بوده، یادآورشده است:

»امام در امور شخصى و بیت المال قانع و صرفه جو بودند. با وجود آن که هدایاى بسیارى براى وى مى‏آوردند و مى‏توانست لباسهاى بهترى و نوترى بپوشد تنها به دو دست اکتفا کرد، جامه‏هاى وى از دو دست تجاوز نمى‏کرد پارچه و لباسهاى دوخته و ندوخته سوغاتى را به دیگران مى‏بخشید. »92

نزدیکان امام ازصرفه جویى ایشان در استفاده از تلفن و مصرف آب، برق و کاغذ، هزینه‏هاى بیت،93 میوه و غذا، سخن به میان آورده و افزوده‏اند: امام زیاده روى درمصرف را اسراف و حرام مى‏شمرد و به شدت در برابر زیاده روى مى‏ایستاد.94

 

8. پاسدارى از امنیت شهروندان

امنیت از مؤلفه‏هاى اساسى زندگى شایسته است. نبود تهدید و ترس وآرامش فکرى و فیزیکى از تعریفهاى مورد قبول امنیت است. بشردر صورت مهارنکردن خواسته‏هایش، به حریم دیگران تجاوز مى‏کند. بدون امنیت دیگر ارزشهاى انسانى مانند دیانت، عدالت، آزادى، و پیشرفتهاى علمى به بارنمى‏نشیند. اسلام، به عنوان نظامى ارزشى و حقوقى به آرامش شهروندان توجه ویژه دارد95. اشرار و دزدان و رهزنان، تهدید خارجى، وجود اختلاف درمیان رهبران جامعه و ترس و وحشت سیاسى از مصادیق نا امنى به شمار مى‏آید. مبارزه با نا امنى و شرارت و نیز مبارزه با بدگمانى و تهمت و غیبت و دروغ از راه کارهاى دین براى ایجاد امنیت فیزیکى و فکرى مردم است. فتنه انگیزى وایجاد تفرقه در میان مردم وایجاد تفرقه و دشمنى درمیان شهروندان، جامعه را نا امن مى‏کند.96 رهبرکبیر انقلاب، حفظ نظم، رفع ستم، بستن مرزها وجلو گیرى از تجاوز بیگانگان را از حکمتهاى تشکیل دولت شمرده است وآن را به دلایل عقلى وشرعى استوارکرده است.97

امام، امنیت را پیش شرط همه موفقیتهاى مادى و معنوى انسانها شمرده و عدالت اجتماعى را پیش شرط امنیت; چه بى عدالتى و بى چیزى درکنار کاخ‏هاى برافراشته، روح را به عصیان وامى دارد وجامعه را نا امن مى‏سازد. امام امنیت پایداررا درگرو توازن اجتماعى مى‏داند:

»رسول خدایى که سالهاى طولانى در سلوک بوده است، وقتى که فرصت پیدا کرد یک حکومت سیاسى ایجاد کرد براى این‏که عدالت ایجاد بشود. تبع ایجاد عدالت، فرصت پیدا مى‏شود براى این‏که هر کس هر چیزى دارد بیاورد. وقتى که آشفته است نمى‏توانند. در یک محیط آشفته نمى‏شود که اهل عرفان، عرفان‏شان را عرضه کنند، اهل فلسفه، فلسفه‏شان را، اهل فقه، فقه‏شان را، لکن وقتى حکومت یک حکومت عدل الهى شد و عدالت را جارى کرد و نگذاشت که فرصت طلبها به مقاصد خودشان برسند، یک محیط آرام پیدا مى‏شود... بنا بر این، »ما نُودِى بِشِى‏ء مِثْلَ ما نُودِىَ بِالوِلایه» براى این‏که حکومت است.98

به نظر ایشان، حفظ امنیت، مهم ترین وظیفه واجب نیروهاى نظامى وانتظامى است. برابر مبناى امام، قانون لاضرر ولاضرار فى الاسلام، 99 نگهبان حریم مردم است. دایره لاضرر درتفسیر امام، زیانهاى مالى وجانى را دربرمى گیرد و نیز اکراه وحرج، درتنگنا قراردادن دیگران، و برهم زدن وحدت مردم و مضطرب کردن روحى و روانى مردم نیز درحوزه لاضرر داخل است.100 امام لاضرررا از احکام حکومتى اسلام مى‏داند که دولت اسلامى، با بهره گیرى از آن مى‏تواند امنیت شهروندان را تامین و هر قانونى را که به اموال و یا روان مردم آسیب وارد سازد، لغو کند.101

امام تاکید داشت مردم حق دارند با طمأنینه زندگى کنند. اطمینانى که شایعه درآن تاثیرگذار نباشد وآسایش روانى واقتصادى مردم دستخوش تزلزل نگردد.102 امام به قواى انتظامى سفارش کرد با رفتار خود، اطمینان مردم را به دست آورند و خود باعث ناامنى نباشد.103 افزون بر نیروهاى انتظامى، دیگر مقامات مرتبط با مردم مانند قوه قضائیه و ائمه جمعه نیز باید براى آرامش حوزه کارى خود بکوشند.104

حفظ اسلام، پیش شرط امام براى امنیت شهروندان است. در تزاحم میان مال وجان شهروندان وحفظ اسلام، اسلام مقدم است و همه وظیفه دارند چونان پیامبر براى حفظ شعار و آیینهاى دین از جان خود بگذرند.105 امام به مردم سفارش کرده براى حفظ کیان اسلام با کارگزاران نظام وامور امنیتى کشور همکارى کنند.106

 

وظایف شهروندان دربرابر دولت

1. نظارت خیرخواهانه

رابطه دولت و شهروند درنظام اسلامى پیوندى معنوى و بر برادرى دینى استوار است. دولت از مردم برخاسته و مردم باید خیرخواه کارگزاران خود باشند. و نیز مدیران را راهنمایى کنند و نارساییهاى کشور را دلسوزانه بدانان بنمایند. درمتون اسلامى، فصلى به نصیحت ائمه مسلمین اختصاص یافته است. به فرموده پیامبر:

»ثلاث لایغل علیهن قلب امرء مسلم اخلاص العمل لله والنصیحة لائمه المسلمین واللزوم لجماعتهم»107

قلب هیچ مسلمانى در سه چیز نباید تردید داشته باشد. اخلاص درکارها، نصیحت رهبران جامعه و شرکت در اجتماع آنان.

نصیحت دلسوزانه سازنده است و کرامت مردم و نظام مصون مى‏ماند. بسامان ترین سازمانها اگر ازچشم نظارت دور ماند، به تدریج فاسد مى‏شود و ویژه خواران آن را از راه اصلى جدا مى‏کنند. در اصل امربه معروف و نهى از منکر، نقش نظارتى دارد و حراست از نهادهاى اجتماعى، مهم ترین عرصه این تکلیف است. مردم با فرستادن نماینده به مجلس، نباید نقش خود راتمام شده بینگارند و یا به رهبران حزب و گروه خود اعتماد ورزند و کار و تلاش و برنامه‏هاى آنان را زیر نظر نگیرند و از نظارت چشم بپوشند و از وظیفه امر به معروف و نهى از منکر خود، شانه خالى کنند. تجربه دنیاى معاصر نشان مى‏دهد، رهبران احزاب و یا نمایندگان تشکل‏هاى مردمى نیز، چه بسیار که به انحراف کشیده شده و از سیره مردمى خویش دست کشیده اند. همه شهروندان باید چشم بیدار نظام باشند. امام خمینى ملت را سرنشینان یک کشتى مى‏داند که سلامت ماندن آن درگرو هوشیارى همه مسافران است. از این روى، امربه معروف وباز داشتن از منکر را واجبى عقلى مى‏داند و چنان که ترک منکر واجب است، بایستى از کج‏رویهاى دیگران بویژه انحراف حاکمان جلو گیرى کرد.108 و همه مردم از روحانى و بازارى وظیفه دارند برکارکرد دولت نظارت کنند.109 امام تأکید داشت مردم جسارت انقلابى خود را درمبارزه با فساد حفظ کنند و دربرابر افزون طلبى، زراندوزى، اشرافى گرى و بى عدالتى و خیانت کارگزاران بى تفاوت نمانند که فسادهاى بزرگ وفاصله میان دولت وملت از چیزهاى کوچک شروع مى‏شود.110 و بایسته است مردم در مواردى با روحیه تهاجمى با انحراف روبه‏رو شوند. اگر مردم از صحنه کنار روند وکار را به دیگران واگذارند و یا عافیت طلبى بر افراد غلبه کند، افراد فاسد درادارات نفوذ کرده وکوششهاى صالحان در برپایى نظام دینى برباد مى‏رود.111 امام در این باره هم به سیره و سخنان پیامبر استدلال مى‏کند و هم از سیره مسلمانان صدراسلام مثل آورده که چگونه شهروندان نظام اسلامى با جسارت دربرابر خلیفه و والى مى‏ایستادند و بر انحراف وگناه راه مى‏بستند:

»همه ملت، موظف‏اند که نظارت کنند... . اگر من یک پایم را... کج گذاشتم، ملت موظف است که بگویند پایت را کج گذاشتى... اگر دیدند که یک کمیته خداى نخواسته بر خلاف مقررات اسلام دارد عمل مى‏کند، بازارى باید اعتراض کند... کشاورز باید اعتراض کند، معممین و علما باید اعتراض کنند... . اساس وجهه اسلام است... . کُلّکُم راعً. بگویند... چه حکومت باشد و چه... از این دادگاه‏ها باشد، هر جا باشد... . عمر... وقتى در منبر... ]گفت[ اگر من یک کارى کردم شماها چه بکنید. یک عربى شمشیرش را کشید گفت: ما... با این شمشیر راستش مى‏کنیم. باید این طور باشد. باید مسلمان این طور باشد که اگر... دید... خلیفه مسلمین و... هرکه مى‏خواهد باشد... پایش را کنار گذاشت، شمشیرش را بکشد که پایت را راست بگذار. »112

خواص و نخبگان مى‏باید بیش از دیگران در حراست از دستاوردهاى نظام به میدان بیاند. شیوه حضور علما در رابطه با نظام، بستگى به اهمیت موضوع دارد. درنگاه امام، اگر فساد و انحراف کارگزاران نظام به مرز بدعت برسد و سکوت علماى دین سبب هتک حرمت اسلام و سستى باورهاى اعتقادى مردم باشد، بر علما واجب است به هر وسیله ممکن با آن به رویارویى برخیزند; چه به صحنه آمدن علما درریشه کن کردن فساد اثرگذار باشد و یا نباشد و اگر سکوت افراد اثرگذار در رویارویى با فساد مفسده‏انگیز باشد، ملاحظه حرج و ضررلازم نیست. مهم ملاحظه اهمیت موضوع است.113

دایره نظارت همه کارگزاران، از بالاترین مقام سیاسى و اقتصادى و فرهنگى تا پایین‏ترین را دربر مى‏گیرد. رهبرى نظام نیز، از حوزه نظارت مردم بیرون نیست. مردم دیدگاه‏هاى اصلاحى خود را درباره رهبرى، به خبرگان رهبرى منتقل کرده و نمایندگان خبره مسائلى چون ناتوانى و یا انحراف رهبرى را به شور گذاشته و درباره آن تصمیم مى‏گیرند. تداوم رهبرى بستگى به پاى بندى وى به وظایف و مسؤولیتهاى تعیین شده درقانون اساسى دارد. به باور امام، فقیهى که دربرابر احکام اسلامى بى تفاوت باشد و یا بخواهد به مردم ستم روا بدارد، از دایره ولایت خارج است.114 این موضوع مهم دراصل صد و یازده قانون اساسى آمده است. امام بارها تاکید کرده است که من نیز از انتقاد معاف نیستم.115

پیش شرط خیرخواهى رازدارى است. در نگاه امام، راز دارى ارزشى انسانى است و آبروى نظام اسلامى، کم‏تر از آبروى افراد نیست. کسانى که به رازى درباره نظام اسلامى دست یافته‏اند، نباید به نام نصیحت و راهنمایى آن را نشر دهند. دشمنان اسلام ونظام اسلامى، نقطه‏هاى ضعف کوچک را بزرگ کرده واز آن دستاویزى براى تبلیغ علیه اسلام ونظام دینى فراهم مى‏آورند. مردم باید مسائل ویژه را پنهانى به مسؤولان برسانند واز آنان بخواهند تا آن‏چه که خیر و صلاح هست به کار گیرند. و کارگزاران نیز راه سالم انتقال اندیشه‏هاى خیرخواهانه را به روى ناصحان باز نگه دارند. افراد صاحب نفوذ و نمایندگان مجلس و هر مسأله‏اى را بدون ارزیابى همه جوانب آن درمیان مردم پخش نکنند. در سال 1364 و اوج کینه ورزیهاى دشمنان، تنگناها و بحران اقتصادى، شمارى از نمایندگان مجلس، در سخنرانیهاى پیش از دستور، بى پرده سخن مى‏گفتند، به گونه‏اى که به ناامیدى مردم از دولت و کارگزاران و حل دشواریهاى کشور، دامن مى‏زد و موجب سستى پایه‏هاى نظام مى‏شد. امام این پرسشها را نابجا وبى موقع خواند وخواستار انصاف نمایندگان درداورى ورازدارى گردید:

»جاى بسى تأسف است که مجلس محترم شوراى اسلامى، که اولى به حفظ آبروى جمهورى اسلامى است، و در حال حاضر که جهان استکبار و بستگان‏شان بر ضد اسلام و مصالح کشور اسلامى کوشش بى‏وقفه دارند، در نطقهاى مجلس ناخودآگاه یا خداى نخواسته با آگاهى و براى اغراض غیر انقلابى، کوشش در پخش مطالبى مربوط به دولت و ادارات دولتى مى‏کنند که پیش شنوندگان بى خبر، انعکاس آن، چنان مأیوس‏کننده است که گویى ادارات دولت اسلامى به طور دسته جمعى مشغول غارت مردم... هستند... و این امر، باعث سستى مردم بعض مناطق کشور در شرکت در نماز جمعه و در جبهه‏ها شده است. آقایان مى‏دانند که اگر در یک اداره بعض اشخاص تخلفاتى داشته باشند و به طور عمومى به کارمندان و ادارات دولتى نسبت ناروایى دهند، ارتکاب معصیت کبیره شده و در پیشگاه خداوند جواب لازم دارد. »116

 

2. قانون پذیرى

پیروى از حاکم اسلامى تعریف شده است. در منابع دینى، حاکم قوانین دینى را اجرا مى‏کند و تا وقتى به وظیفه عمل مى‏کند، حق اطاعت دارد. امیرمؤمنان اطاعت پذیرى شهروندان را از جمله حقوق زمامدار بر مردم شمرده است:

»والاجابة حین ادعوکم والطاعة حین آمرکم.»117

دولت اسلامى نظامى است مشروع و فقیهى خبره و زمان شناس برآن نظارت دارد. نمایندگان مردم قانون‏گذارند و دولت مجرى قانون است. در نظر امام خمینى، اطاعت از برنامه‏هاى چنین دولتى واجب است. افزون برآن، حفظ نظام و انتظامات ازواجبات شرعیه118 و از فلسفه‏هاى حکومت است. امام در بیانیه‏هاى خود پیروى از دستورها و برنامه‏هاى حکومت شرعى را واجب قانونى و شرعى، مخالفت با آن را حرام دانسته و سزاوار مجازاتهاى سخت.119 نظام اجتماعى بسامان و موفق، بسته به حمایت شهروندان از برنامه‏ها و دستورهاى آن دارد و با تخلف مردم از دستورهاى دولتى، هرج و مرج، جاى امنیت وآرامش را مى‏گیرد. دولت به عنوان مدیر جامعه، اختیاراتى دارد و مردم باید براى حفظ مصالح اجتماعى خود در آن چهارچوب حرکت کنند. درنگاه امام درتعارض احکام فردى و اجتماعى، مصالح جامعه بر مصالح افراد، تقدم داشته مى‏شود. دولت براى مصالح عمومى حق نرخ‏گذارى دارد و یا در برابر ارائه خدماتى چون آب و برق، مردم را به شرایطى ملزم سازد120. مشروعیت دولت دینى، به ولایت خداوند و پیامبر بر مى‏گردد. امام در12 بهمن 1357 مهندس مهدى بازرگان را به عنوان رئیس دولت برگزید. برخى از گروه‏ها، وزارت بازرگان را برنتافته و با تجمع و فتنه‏انگیزى، مردم را به سرپیچى از این حکم دعوت مى‏کردند. امام در16 بهمن 57 طى سخنانى فرمانبردارى از دولت مهندس بازرگان را واجب شرعى دانست که به دستور ولىّ فقیه واجب الاطاعه برسرکار آمده است. امام درپاسخ گروه‏هاى معارض پس از شرح دلایل مشروعیت نظام افزود:

»این دولت... یک حکومت شرعى است... همه کس واجب است بر او که از این حکومت اتّباع کند. نظیر این‏که مالک اشتر را که حضرت امیر، سلام اللَّه علیه، مى‏فرستاد یک جایى و منصوبش مى‏کرد، حاکم واجب الاتّباع بود; یعنى حاکم الهى بود، حاکم شرعى بود. ما هم ایشان را حکومت شرعیه دادیم و حکومت قانونى هم که هست، بنا بر این واجب الاتّباع است. قیام بر خلاف حکومت اسلامى، قیام بر خلاف حق است و مجازات دارد... . و خیلى هم سخت است آن جزا. از این جهت ما... اعلام مى‏کنیم که آقاى مهندس بازرگان حکومت شرعیه دارد از قِبَل من; و بر همه واجب است که اطاعتش را بکنند. »121

امام به مردم سفارش مى‏کرد از آن چه در مجلس شوراى اسلامى به تصویب مى‏رسد، حمایت کرده وآن را تضعیف نکنند.122 و به نمایندگان توصیه مى‏کرد از نظر شوراى نگهبان سرنپیچند. امام مصوبات شوراى عالى فرهنگى را نیز لازم الاطاعه بر مى‏شمرد.123

امام آن دسته از گروه‏هاى احناف و شافعى مذهب را که به ادعاى سنت وجماعت، علیه نظام دست به اسلحه برده بودند و با حربه تکفیر و تفسیق، خون بیگناهان را مى‏ریختند، منافق خواند و به روشنى یادآور شد: این کسان گمراه کننده و دروغ‏گو هستند. و مانند احبار و رهبان، راه را برشناخت واقعیتها بسته‏اند. از سنت وجماعت چیزى نمى‏دانند. اینان مزدوران امریکا واسرائیل‏اند که درنقاب سنى گرى پنهان شده‏اند و باید با آنها برخورد امنیتى کرد وگرنه به نص فتواى فقهاى اهل سنت، اطاعت از اولوالامر واجب است واینان به روى اولو الامر شمشیر کشیده‏اند:

»اینهایى که اظهار اسلام مى‏کنند، لکن مردم را در بلاد ایران، به آتش مى‏کشند، خرمنهاى مردم را به آتش مى‏کشند، جوانهاى ما را در اطراف مى‏کُشند، در کردستان عزیز، آن قدر از جوانهاى ما را و از خود کُردها را کشتند، و اینها در عین حال مى‏گویند ما مسلم هستیم، قرآن مى‏فرماید که شماها منافق هستید، شماها مسلم نیستید، شمایى که قول‏تان غیر عمل‏تان است، حرف‏تان غیر واقعیت‏تان است، شما مسلم نیستید، شما منافق هستید; شما مى‏خواهید مردم را گول بزنید. شمایى که الآن در کردستان دست به خرابى زده‏اید و مع ذلک مى‏گویید ما سنى هستیم و اهل سنت هستیم، شما اگر اهل سنت هستید، به حسب فتواى علماى بزرگ اهل سنت، واجب است اطاعت کنید از اولى الامر. اولى الامر امروز دولتِ ما و ما هستیم. بر شما واجب است به حکم اسلام، که تبعیت کنید; و به حکم قرآن، به حسب رأى علماى خودتان، به حسب رأى مشایخ خودتان. شما اگر چنانچه مسْلم هستید، چرا تبعیت از قرآن نمى‏کنید؟ چرا به حسب آن طورى که علماى شما استفاده ]کرده‏اند[ از آیه شریفه أطیعوا اللَّه و أطیعوا الرسول و اولى الأمر منکم اطاعت نمى‏کنید؟ شما در صورت مسلمان هستید. »124

قانون مدارى به معناى فرمانبرى چشم بسته از دستورات رئیس دولت نیست و چنان که برخى گفته‏اند نقش مردم در کارآمد کردن نظام خلاصه نمى‏شود. نظارت شهروندان برکارگزاران تنها در پرتو آگاهى و هوشیارى مردم ثمربخش است. درقرآن و سنت برارزش شعور و آگاهى تأکید شده است. و دولتمردان متعهد، نمایندگان دین و دنیاى مردم‏اند و شهروندان در پیروى از آنان مأجورند.

امام هم به عنوان رهبر و هم به عنوان شهروند، قانون پذیر بود. آن بزرگوار برنامه‏هاى نهضت را نهادینه کرد. درآستانه پیروزى انقلاب اسلامى، شوراى انقلاب را تاسیس کرد و دستورداد پیش نویس قانون اساسى تهیه شود. پس از پیروزى انقلاب، مجلس خبرگان تشکیل شد و قانون اساسى تدوین گردید و دولت و نهادهاى انقلابى و مردمى استقرار پیدا کردند. امام، کارها را از راه قانون و برنامه پیش مى‏برد و سعى داشت نهضت متکى به فرد نباشد که با رفتن فرد نظام از هم بپاشد.125

امام، بر رعایت قوانین تأکید داشت. قانون مدار واقعى بود. تاکید مى‏کرد که باید قوانین راهنمائى و رانندگى به درستى رعایت شود126. عوارض نوسازى به موقع پرداخت گردد. به قوانین مربوط به آب و برق و تلفن عمل شود. امام، بدون هماهنگى با مسؤولان دفتر به کسى وقت ملاقات نیز نمى‏داد.

سیداحمدآقا خمینى، در خاطره‏اى، از پاى‏بندى امام به قانون، این سان گزارش مى‏دهد:

»روزى حضرت امام به من فرمود: کتاب کشف الاسرار مرا از کتابخانه نزدیک جماران، تهیه کن و برایم بیاور. به ایشان گفتم: اگر شما بفرمایید چشم، کتاب را مى‏گیرم و مى‏آورم، امّا قانون این کتابخانه این است که کتاب، دست کسى براى بیرون بردن نمى‏دهد، بلکه کتاب را تنها همان جا باید مطالعه کرد. امام فرمود: پس اگر قانون‏اش این است، شما نمى‏خواهد از آن جا کتاب بیاورید. به این ترتیب، من کتاب کشف الاسرار را از جاى دیگرى تهیه کردم و به ایشان دادم. »127

امام، هماره به مردم هشدار مى‏داد، افزون طلبى و بى نظمى و یا ناخرسندى از عملکرد کارگزاران، آنان را به شکستن مقررات کشور واندارد. در پاسخ پرسشهاى حقوقى مردم درارتباط با دولت، تاکید داشت که رعایت مقرّرات دولت اسلامى بر ملّت و مسؤولین واجب است. از جمله مواردى که به شدت مردم و مسؤولان و کارگزاران را از آنها پرهیز مى‏داد و هرگونه سرپیچى از این دست مقررات را خلاف شرع مى‏شمرد، بدین شرح است: کم و زیاد شدن جریمه به وسیله افسر راهنمایى، مخالفت با قوانین راهنمایى و رانندگى، استفاده از امکانات بیت المال براى زندگى شخصى، استفاده از وسایل یک اداره و نهاد براى نهاد و سازمانى دیگر، احتکار وگرانفروشى، فروش اشیاى عتیقه، ورود کالاهاى قاچاق به داخل کشور، مصادره اموال مردم بدون اجازه محکمه شرعى128 خرید اجناس متروکه وبدون صاحب، استفاده از اموال ادارات براى ساخت مسجد، استفاده مهمانان از غذاى ادارات دولتى، استفاده از بنزین سهمیه دیگران، فروش کوپن مواد غذائى، دادن بلیط مسافرتى سهمیه‏اى کارمند به دیگرى، دیر آمدن به سرکار وجبران آن در خارج از وقت، استفاده از دوحقوق دولتى برخلاف مقررات مصوبه، درس خواندن در حین کار دولتى، رانندگى بدون گواهینامه،129 منع خرید وفروش ونگهدارى سلاح بدون نظارت دولت،130 منع گرانفروشى واحتکار کالا بویژه درمواد غذائى.131

به نظر امام، مؤلف برنوشته خود حق ولایت دارد وکسى نمى‏تواند بدون اجازه مالک، آن را طبع و نشر کند و مقررات دولت اسلامى در این باره باید رعایت شود.132

امام، در دیدار با دانشجویان دانشکده افسرى، تاکید دارد قوام ارتش ودیگر نیروهاى نظامى وانتظامى به نظم است. خداوند هرج ومرج را نمى‏پسندد واطاعت از فرماندهى ورعایت سلسله مراتب درمیان نیروها واجب است و بى انضباطى، تضعیف قواى مسلح را درپى دارد. در زمان حضرت امیر نیز نیروها از فرمانده خود اطاعت مى‏کردند.

در تلقى امام، اطاعت از فرمانده به یک تعبیر اطاعت از اولى الامر است.133 در روزهاى اول انقلاب، شمارى با شعار جامعه توحیدى، خواهان حذف همه مراتب نظامى وادارى از جامعه بودند که امام، جامعه توحیدى را جامعه الهى وعادلانه خواند وسلسله مراتب نظامى رالازمه نظم و مدنیت به حساب آورد که با عدالت وتوحید درتعارض نیست.134 امام به ائمه جمعه نیز سفارش کرده در امور اجرایى، به طور مستقیم دخالت نکنند و به ارشاد کارگزاران و مسؤولان بپردازند و از نکته ضعفهاى کارگزاران در منابر سخنى به میان نیاورند و در خلوت نکته‏هاى لازم را به آنان یادآور شوند.135

 

3. مشارکت در سازندگى

دولت مردمى نیازمند یارى شهروندان است. این مشارکت هم حق است و هم تکلیف. شهروند با مشارکت در برنامه‏هاى عمومى، خود را در نظام اجتماعى سهیم و بارمدیران را سبک مى‏کند. این پاسخى است به دعوت قرآن به تعاون، پاکى و نیکى.136 دایره مشارکت گسترده است: دفاع از کشور، تعلیم و تربیت، صرفه جوئى در طرحهاى اقتصادى و... . موفقیتهاى کشور درگذشته برخاسته از مشارکت مردم بوده است. به فرموده امام، تعلیم و تربیت تنها برعهده نهادهاى رسمى نیست. مردم باید درتعلیم و تربیت فرزندان خود پیش قدم باشند.137 امام بسیجیان را تشویق مى‏کرد خود را درمحدوده وظایف نظامى زندان نکنند و وارد عرصه تعلیم و تربیت شوند که بسیج استادان و دانشجویان در بخشهاى گوناگون نظام مى‏تواند اثربخش باشد. ملتى که چشم به راه اقدام دیگران است به خودکفایى نمى‏رسد.

امام به دولتیان سفارش مى‏کرد به جاى تصدى گرى، نظارت کنند، کارها را به دست مردم بسپارند ومجلس ودولت نظارت کند که مالکان درحق زیردستان وکارگزاران ستم نکنند.138

درآغاز انقلاب، مردم شهرها و روستاها در دیدار با امام، از کمبود آب بهداشتى و برق و جاده و مدرسه و بیمارستان شکوه مى‏کردند. امام در پاسخ به مردم سفارش مى‏کرد: براى آباد کردن خرابه‏ها دست دردست هم بدهیم و به خود تکیه کنیم. در همین راستا، جهاد سازندگى بر اساس رهنمودهاى امام شکل گرفت.139

امام به دست اندرکاران فرهنگ، بویژه ائمه جمعه و جماعات، رادیو وتلویزیون و ارشاد توصیه مى‏کرد: فضا را براى مشارکت مردم در سازندگى آماده کنند، تا مردم درساختن کشورسهیم باشند و به سهم خود بارى را از دوش مسؤولان بردارند. مبلغان با تبلیغات مناسب زمینه مشارکت مردم را در کارها فراهم آورند. صاحبان فکر نظریه پردازى کنند و مدیران و صاحبان مال کارآفرینى، تا از دامنه مشکلات کاسته شود.

امام، به مردم توصیه مى‏کرد براى راه افتادن چرخهاى اقتصادى، از سپردن سرمایه‏هاى کوچک خود به بانکها دریغ نورزند که درافزایش تولید و به کارگیرى جوانان کارساز است.

»حوزه‏هاى مقدسه علمیه در تمام کشور، در تربیت قضات شرع و مبلغان و فقها و دانشمندان، بیش از پیش کوشش نمایند... . علماى اعلام و ائمه جماعت و خطباى محترم بر حجم ارشاد و رهنمودهاى خود بیافزایند و قشرهاى میلیونى مردم را متوجه طرق نگهبانى از اسلام و احکام مقدسه و حراست از جمهورى اسلامى نمایند، و به توده‏هاى متعهد میلیونى اسلامى لزوم تشریک مساعى در تمام امور کشورى و لشکرى و اقتصادى و اجتماعى و فرهنگى را گوشزد نمایند و به آنان توصیه کنند که براى کمک به اقتصاد کشور، که امروز از اهم مسائل است، از اسراف، تبذیر و استعمال امور تشریفاتى و تجملى اجتناب نمایند، و از سپردن پولهاى خود، اگر چه اندک باشد، به بانکهاى دولتى براى به راه افتادن چرخهاى اقتصاد و کمک به دولت اسلامى دریغ ننمایند، و از کمک کردن به جنگ و جنگ‏زدگان غفلت ننمایند. و از شرکت در بسیج مستضعفان و تعلیم و تربیت دیدن براى حراست از اسلام عزیز کوشا باشند.»140

اقشار مردم از طلاب و دانشجویان و پیشه وران براى خدمت به دولت انقلاب به میدان آمدند. جویبارهاى کوچک احسان و بخشندگى، به سیلى خروشان تبدیل شد و توانست کارهاى بزرگى را پیش برد. جهاد سازندگى ایجاد شد. دشواریهاى بسیارى به برکت حضور مردم در میدانهاى سازندگى برطرف شد. درعرصه دفاع مقدس، هزاران داوطلب وارد عرصه شدند وکمبودهاى نظامى را پرکردند. تولید قدرتى که امام، با تکیه برنیروى مردم فراهم کرد، توانست جلوى ماشین جنگى رژیم بعث عراق را در آغازین روزهاى جنگ سد کند.

مشارکت شهروندان درایجاد روحیه خودباورى وسازندگى کشور معجزه مى‏کند. فرهنگ ایثار و فداکارى، کهنه پذیر نیست و همه شاخصه‏هاى تحول اجتماعى و تمدنى، چون فرهنگ خودباورى، نشاط اجتماعى و نیز عدالت اجتماعى درفرهنگ بسیجى وجود دارد. تنها شکل کار تفاوت مى‏کند. اصل 44 قانون اساسى، طرحهاى انقلابى تعاون، هیأتهاى هفت نفره و... همه درراستاى سرعت بخشیدن به سازندگى واحیاى روح تعاون انجام گرفت.

نیرو سازى براى اداره کشور از مؤثرترین شیوه مشارکت است. دانشگاه و حوزه درآماده کردن نیروى کارآمد براى اداره نظام مى‏توانند نقش آفرین باشند. کارگزاران، با درجریان قرار دادن مردم و نخبگان و آشنا کردن آنان با کمبودها و پیشرفتها، در مواقع لزوم به آسانى مى‏توانند از آنان کمک بگیرند. تربیت استادان پخته و دلسوز در علوم انسانى، تربیت قاضى و حقوق دان، تربیت نیروهاى مومن درحوزه علوم تربیتى و جامعه شناسى مذهبى و تاریخ و دیگر نیروهاى کار آمد برعهده حوزه و دانشگاه است. غفلت از این مهم آسیبهاى جدى به کشور وارد مى‏کند.

 

 نتیجه

در بینش امام خمینى، دولت و شهروندان دربرابر هم حقوق ووظایفى دارند حقوق ووظایفى مشترک و تکالیفى ویژه; برخى از حقوق قابل اسقاط و واگذارى و برخى لازم وبایسته انجام.

حق تکریم و بزرگداشت شهروندان از حقوق دوجانبه دولت وشهروندان است. توجه به شخصیت وعزت وآبرو ودفاع از حقوق شهروندان، از مهم ترین نیازهاى روحى مردم است که درسایه آن مى‏توانند به دیگرحقوق خود دست یابند.

حق تعیین سرنوشت، از دیگر حقوق شهروندان بردولت است. نظام اسلامى با آراء مردم بنا شده است ودولت باید خود را نماینده مردم ببیند و به خواسته‏هاى مردم درشیوه اداره کشور ارج نهد. با نمایندگان مردم رایزنى کند وکارهاى مهم را با صلاح دید آنان اجرا کند.

اهتمام به شعائر و آیینهاى دینى از دیگرحقوق مردم بردولت است. مردم مسلمان‏اند ونماینده مسلمانان، باید دغدغه دین داشته باشد و درپیش برد شعائر وترویج فرهنگ دینى بکوشد واز بیت المال، براى دین ودنیاى آنان هزینه کند وفرزندان مردم درفضاى معنوى نشو و نما کنند.

امام آزادى بیان را از حقوق مهم شهروندى شمرده که ریشه در توحید وکرامت انسان دارد. آزادى مشروط به رعایت حقوق وکرامت دیگران است ونباید درتوسعه الحاد وخرافه وهنجارشکنى استفاده شود.

رسیدن به عدالت اجتماعى، فلسفه دیگرِ دولت واز مطالبات مردم از حکومت است ونظام اسلامى باید درحد توان از فاصله‏هاى اقتصادى میان شهروندان بکاهد. عدالت در کنار توحید از فلسفه‏هاى انگیزش پیامبران بوده و دولت اسلامى نیز باید راه پیامبران را طى کند.

عدالت اقتصادى و اجتماعى، از سرشاخه‏هاى اصلى توازن اجتماعى است وجامعه متوازن درپناه قوه قضائیه متوازن مى‏تواند شکل گیرد.

خدمت‏گزارى از دیگر ویژگیهاى دولت حق گزار از نگاه امام است. امام به عنوان رهبر نظام، خود را خدمت‏گزار مردم مى‏نامید واز کارگزاران نظام انتظار داشت با همه وجود خدمت‏گزار مردم باشند. توجه به مردمان محروم درسیره امام جایگاه ویژه داشت و رسیدگى به شهروندان مستضعف را از اولویتهاى دولت دینى مى‏شمرد. تقویت مناطق محروم وایجاد کمیته امداد، از کارهاى بزرگ امام و انقلاب است که در جهت خودکفایى طبقات محروم شکل گرفت.

افزایش ثروت ملى و بیت المال از راه مدیریت درست و صرفه‏جویى در بیت‏المال، از حقوق دیگر مردم بردولتیان است. بیت المال پشتوانه اقتصادى و سیاسى جامعه است وتهى بودن خزانه بیت المال تورم داخلى وناتوانى خارجى را به دنبال دارد وکشورهاى دیگر را براى مداخله درکشورتحریک مى‏کند.

امنیت جسمى وروانى شهروندان در برابر سارقان، اشرار و تهدیدهاى خارجى از وظایف دیگر دولت است.

عدالت اجتماعى، مقدمه امنیت عمومى و حفظ اسلام پیش شرط امنیت است. و باید همه نیرو وتوان مردم درراه حفظ اسلام به کار گرفته شود.

مردم نیز در برابر دولتمردان مسؤولیت دارند. خیرخواهى، نخستین وظیفه شهروندان دربرابر دولت است. مردم از سر خیرخواهى باید راه‏هاى نیک و بد را به رهبران خود بنمایانند. رازدارى و حفظ اسرار نظام و دولت از شرایط اولیه خیرخواهى است.

قانون پذیرى از حقوق مشترک دولت ومردم است. دولت اسلامى، تحت نظارت و اشراف ولى فقیه قراردارد. و برمردم واجب است از دستورها، قانونها و آیینهاى حکومت دینى پیروى کنند.

یارى رساندن به دولت از دیگر وظایف شهروندان است. شیوه مشارکت بسته به توان و خبرویت مردم دارد. پشتیبانى بخشى از نیروهاى نظام برعهده حوزه و بخشى برعهده دانشگاه و یا مردم است.

در نهایت نظارت توده مردم بر امور ادارى، ضامن بقاء و سلامت دولت بوده واز مصادیق بارز امربه معروف ونهى از منکر شمرده مى‏شود. نظارت مردم بر عملکرد دولتیان، افزون بر رشد و بالندگى، کشور را ازسقوط وانحراف مصون مى‏دارد.

- اقتصادنا، سید محمد باقرصدر، دارالتعارف للمطبوعات، بیروت.
- اندیشه‏هاى فقهى سیاسى امام خمینى، کاظم قاضى زاده مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهورى، خرداد1377.
- برداشتهایى از سیره امام خمینى، به کوشش: غلامعلى رجایى، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، 1384.
- پا به پاى آفتاب، گفته‏ها وناگفته‏هایى اززندگانى امام خمینى، امیررضا ستوده، تهران، نشر پنجره، آستان مقدس امام خمینى77.
- حریم امام، نشریه آستانه مقدسه حرم امام خمینى.
- حقوق دراندیشه امام خمینى، محمدجعفرحبیب زاده)ج41تبیان( موسسه تنظیم ونشرآثار امام خمینى، 1391.
- خورشید بى غروب، محمد سپهرى، سازمان تبلیغات اسلامى.
- دنیا، نشریه سیاسى کمیته مرکزى حزب توده ایران، دوره چهارم مرداد 1358.
- صحیفه امام خمینى، مجموعه آثارامام خمینى، موسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینى.
- صحیفه نور، مجموعه رهنمودهاى امام خمینى، وزارت ارشاد اسلامى.
- ظهور و سقوط لیبرالیسم غرب، آنتونى آربلاستر، ترجمه عباس مخبر، نشر مرکز، تهران 1370.
- فرازهاى فروزان، پژوهشى درسیره اخلاقى، تربیتى وعرفانى امام خمینى، غلامرضا گلى زواره، حضور، 1379.
- فرهنگ واژه‏ها عبدالرسول بیات ودیگران، مؤسسه اندیشه و فرهنگ دینى، قم، 1381.
- فقه الحدود والتعزیرات عبدالکریم موسوى اردبیلى مکتبه امیرالمومنین، 1413ق.
- کافى، محمد بن یعقوب، درالکتب الاسلامیه، تهران، 1365ش.
- کتاب البیع، امام خمینى، موسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینى.
- مجله حضور، موسسه آثارامام خمینى.
- مجله حوزه، دفترتبلیغات حوزه علمیه قم.
- مجموعه آثار شهید مطهرى، انتشارات صدرا، 1383.
- المفردات فى غریب القران، راغب اصفهانى، تحقیق محمدخلیل عیتانى، موسسه فرهنگى آرایه، تهران، 1387.
- المنجد فى اللغه والاعلام، بیروت 1997، طبع 36.
- من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق، انتشارات جامعه مدرسین، 1416ق.
- نقدى بر مبانى معرفت شناسى اومانیستى، مریم صانع پور، مؤسسه فرهنگ دانش و اندیشه معاصر، تهران، 1387.
- نهج البلاغه، سید رضى، انتشارات دارالهجره، قم.
- نهضت امام خمینى، سیدحمید روحانى، سازمان انتشارات وآموزش انقلاب اسلامى 1364.
- وسیلة النجاه با تعلیقات امام خمینى، موسسه تنظیم ونشرآثار امام خمینى.
پى نوشتها:
1. المعجم الوسیط، ج 795/21. المنجد/144، مجموعه آثار شهید مطهرى ج234/22.
2. کافى، ج12/4.
3. نهج البلاغه، خطبه 216.
4. کتاب البیع، ج461/2.
5. صحیفه امام، ج15/10.
6. صحیفه نور، ج190/4.
7 صحیفه امام ج486/10.
8. نهضت امام خمینى، ج152/2.
9. المفردات فى غریب القران/33.
10. صحیفه امام، ج301/6.
11. صحیفه امام، ج468/18.
12. ریچارد نیکسون ریچارد میلهوس نیکسون سیاست‏مدار و سى‏وهفتمین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا بود. او از سال 1969 تا 1974 سمت ریاست جمهورى آمریکا را در اختیار داشت و تا به امروز اولین و تنها رئیس جمهور این کشور است که از مقام خود کناره‏گیرى کرده‏است.
13. صحیفه نور، ج157/12; ج86/20.
14. صحیفه امام، ج416/1.
15. سوره آل عمران، آیه/139.
16. از بیانات رهبرى91/3/14.
17. صحیفه امام، ج40/4.
18. مجله حضور، شماره 6160/19.
19. مجله دنیا، شماره 14/1.
20. صحیفه امام، ج453/6.
21. همان، ج292/10.
22. صحیفه امام، ج6/453.
23. پا به پاى آفتاب، ج اول/251.
24. صحیفه امام، ج342/6.
25. پا به پاى آفتاب، ج269/2.
26. پا به پاى آفتاب، ج2ص 80.
27. صحیفه امام، ج109/17.
28. همان، ج239/17.
29. همان، ج171/17.
30. همان، ج142/17.
31. حریم امام، شماره 4/60.
32. صحیفه امام، ج453/6.
33. همان، /464.
34. همان، ج4/460.
35. همان، ج352/7.
36. همان، ج380/15.
37. همان، ج422/19.
38. همان، ج370/19.
39. همان، ج364/21.
40. همان، ج302/7.
41. همان، ج262/6.
42. همان، ج134/7.
43. خرد درسیاست /35.
44. نقدى بر مبانى معرفت شناسى اومانیستى/2221; ظهور و سقوط لیبرالیسم غرب/46.
45. صحیفه امام، ج449/11.
46. وسیلة النجاة /322.
47. صحیفه امام ج452/20.
48. همان، ج89/8.
49. فرهنگ واژه‏ها/561.
50. ولایت فقیه/53.
51. ولایت فقیه /54.
52. سخنان رهبرى1368/8/5 درجمع بسیجیان.
53. صحیفه امام، ج261/21.
54. خطبه نماز جمعه 78/7/9.
55. البیع، ج623420/2.
»فان لزوم الحکومه لبسط العداله... ان الحکومه الاسلامیه انما جعلت لاجل اجرا القانون و بسط العداله الالهیه بین الناس»
56. البیع ،ج633/2. الاحکام مطلوب بالعرض و امور آلیه لاجرائها و بسط العداله.
57. ولایت فقیه /73.
58. کافى، ج46/1.
59. کتاب البیع، ج634/2.
60. صحیفه امام، ج528/17.
61. ولایت فقیه /76.
62. صحیفه امام، ج453/6.
63. حدیث ولایت، ج123/9.
64. ولایت فقیه /37.
65. استفتائات، ج69/3.
66. آداب الصلاة /12، صحیفه امام، ج 502/5.
67. صحیفه امام، ج52/6.
68. همان، ج 384/13.
69. همان، ج 266/6.
70. اقتصادنا /113.
71. صحیفه امام، ج342/3، کژراهه /20و308.
72. همان، ج262/14.
73. نهج البلاغه، کلام 232.
74. صحیفه نور ج94/1.
75. صحیفه امام ج1ص 386.
76. همان، ج342/20.
77. همان، ج342/20.
78. همان، ج342/20.
79. نهج البلاغه، خطبه/207.
80. پا به پاى آفتاب، ج 277/2.
81. خورشید بى غروب / 240.
82. مجموعه مقالات کنگره بررسى اندیشه آثارتربیتى امام خمینى/551
83. من لایحضره الفقیه، ج394/4.
84. پا به پاى آفتاب، ج116/4.
85. راه امام راه ما/37. پیام رهبرى به مناسبت رحلت امام خمینى.
86. سوره حشرآیه/7.
87. استفتائات، ج589/2.
88. صحیفه امام، ج375/19.
89. همان، ج485/13. صحیفه نور، ج117/11.
90. پا به پاى آفتاب، ج2ص94.
91. برداشتهائى از سیره امام خمینى، ج104/2.
92. پا به پاى آفتاب، ج1ص172با تلخیص.
93. مجله پاسداراسلام، شماره 1368/90.
94. فرازهاى فروزان/238237.
95. نهج البلاغه، خطبه /131.
96. فقه الحدود والتعزیرات /787.
97. کتاب البیع، ج620/2.
98. صحیفه امام، ج117/20.
99. من لایحضره الفقیه، ج334/4.
100. الرسائل /3130.
101. همان/54.
102. صحیفه امام، ج 11 45.
103. همان، ج216/9.
104. همان، ج519/8.
105. همان، ج1ص113.
106. همان، ج117/15.
107. خصال صدوق/149.
108. المکاسب المحرمه، ج204/1.
109. صحیفه امام، ج5/8.
110. صحیفه نور، ج30/16.
111. صحیفه امام، ج489/8.
112. همان، ج6/8.
113. تحریرالوسیله، ج473/1.
114. صحیفه نور، ج29/10.
115. صحیفه امام، ج6/8.
116. همان، ج422/19.
117. نهج البلاغه، خطبه/34.
118. کتاب البیع، ج620/2; صحیفه امام، ج25/7.
119. صحیفه نور، ج251/3.
120. صحیفه امام، ج70/6.
121. صحیفه نور، ج69/6.
122. صحیفه امام، ج397/19.
123. همان، ج171/19.
124. همان، ج337/9.
125. برداشتهایى از سیره امام، ج291/4.
126. همان، ج291/4.
127. همان، ج4، ص 291.
5. همان، ج292/4.
128. استفتاءات، ج520/2.
129. همان، ج518/3.
130. صحیفه امام، ج132/6.
131. همان، ج395/6.
132. همان، ج87/17.
133. صحیفه نور، ج409/12.
134. صحیفه نور، ج135/11.
135. صحیفه امام، ج349/16.
136. سوره مائده، آیه /2.
137. صحیفه امام، ج31/4.
138. همان، ج409/19.
139. همان، ج149/7.
140. همان، ج38/15.