دعوت به حیات طیبه(1)

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده


جامعه اسلامى، جامعه زنده است، همیشه در حرکت، تپش، تکاپو و خیزش. جویبارِ همه آن جارى و در حالِ زلال سازى و پیراستن آلودگیها از تن و جان خود.

ساختار و سازه آن به گونه‏اى است که ایستایى را بر نمى‏تابد. بر روى ارّابه زمان استوار است. عناصرى در درون و لایه لایه جامعه اسلامى وجود دارند و به کارگرفته شده‏اند که با بهره‏گیرى درست از آنها و فعال سازى آنها، رخوت، بى تفاوتى، ایستایى و رکود، در آن راه نمى‏یابد.

زلال است، هر آلودگى را خیلى سریع از درون خود بیرون مى‏افکند و یا چنان بر آن تار مى‏تند و در حصارش مى‏گیرد که دیگران و دیگر جاها را نیالاید.

بر پا دارندگان جامعه اسلامى، همان باورمندان ناب اندیش و حاضر در میدان و آوردگاه عمل، به رایَت افرازى مشعل افروزى، فرارَوى، تلاش، نیوشیدن و نیوشاندن کلام حق، نو شدن، از بیغوله کهنگى به در آمدن و گام گذارى در فراخنا، گستره و فرازاى جهان فرا خوانده شده‏اند.

برابر آموزه‏هاى زلال، شفاف، رخشان و شادى افزاىِ وَحیانى، سالم سازى فرد و جامعه، در همه آنات روز و شب مى‏بایست انجام بگیرد و با آن چه فرد و جامعه را از نوشدگى، کهنه زدایى و حرکت به سوى پاکیها و ارزشهاى الهى باز مى‏دارد، مبارزه شود.

شهر دین را، خواب فرا نمى‏گیرد، غفلت دروازه آن را نمى‏گشاید. رصد گران، دیده‏بانان هشیار و تیزنگر مدام، همه گاه، در کار رصدگرى و دیده‏بانى‏اند، کوچک‏ترین حرکتِ دشمن را رصد مى‏کنند و به آگاهى اهل شهر مى‏رسانند. دشمن را در هر لباس، با هر اندیشه و مسلک، مى‏شناسانند و چهره و دَستان او را مى‏نمایانند.

تار و پود آن با تولّى و تبرى تنیده شده است. دوستیها و دشمنیها، مهربانیها و روى گردانیها، مهرورزیها و خشم ورزیها، بر این مدار شکل مى‏گیرند.

در این جامعه، پیوندها تنگاتنگ، ژرف و ناگسستنى است. باورمندان، نظامى در هم تنیده و اجتماعى به هم پیوسته دارند. خود را عضو یک پیکر مى‏دانند و از ژرفاى دل ایمان دارند که اگر به حقیقت مؤمن باشند، سستى و اندوه را به خود راه ندهند، بسان پولادِ آبدیده، سخت و محکم مى‏شوند، مى‏توانند راه‏هاى دشوار گذر را بپیمایند، صخره‏ها را درنوردند، سدهاى بزرگ و بازدارنده را درهم شکنند، قلبها را دگرگون کنند، سینه‏ها را به نور خدا بشکافند و برترى خود را بر جهان و جهانیان به اثبات برسانند.

جامعه مؤمنان و جامعه ساخته و پرداخته اهل ایمان و جامعه‏اى که سازه و ساختار آن را عشق به خدا، تشکیل مى‏دهد، همیشه خیمه و خرگاه‏اش در آوردگاهِ بَس سهمگین حق و باطل برافراشته است; از این روى مؤمنان از خرد به دور مى‏دانند و بر خلافِ اوامر دینى و سیاست راهبردى جامعه اسلامى، که اختلاف و نزاع را به این آوردگاه و خیمه و خرگاه خود بکشند و آنى از دشمن و میان دارى باطل، غافل بشوند.

جامعه اسلامى، چون موجود زنده است، داراى درک و شعور و احساس، در برابر هر تهدید و خطر و هر آواى شوم، واکنش نشان مى‏دهد و رو در روى تهدید و خطر مى‏ایستد و حالت دفاعى به خود مى‏گیرد و نمى‏گذارد کوچک‏ترین آسیبى به اعضا، بویژه اعضاى رئیسه‏اش وارد آید. ترمیم و بازسازى در این جامعه، همیشگى است. کارگاه آن، همه آن، به کار است، لَختى نمى‏آساید و هیچ درنگى را بر خود روا نمى دارد. همه کسانى که در این کارستان به کارند، در برابر آسیبها و آفتهاى وارد شده بر این بناى سترگ، فرسودگیها و خرابیهاى آن، خود را مسؤول مى‏دانند; از این روى، همان سان که نماز مى‏گزارند، روزه مى‏گیرند، حج مى‏گزارند، به دعا و نیایش مى‏پردازند، به ترمیم و بازسازى جامعه مى‏پردازند.

جهاد و تلاش در راه اعتلاى کلمه حق، از نشانه‏هاى اساسى و کلیدى جامعه زنده اسلامى است.

جامعه زنده، آنى از این اصل مهم، غفلت نمى‏کند، که حیات، سرزندگى، عزت و شرف خود را در آن مى‏بیند.

در پرتو آن است که مى‏تواند طلسم شب را بشکند، روزنى به روشنایى بگشاید، سپیده را بردَماند، از بندهاى سخت و سهمگین برهد، به قلّه‏هاى سرورى و شرف دست یابد و دیگران را نیز از درد و رنج، باتلاقهاى هراس‏انگیزً مذلت برهاند و به بهشت جاودان، سَرابُستان حقیقت و حیات طیّبه ره نماید.

نشانه حیات جامعه اسلامى، به نمازگزارى، روزه دارى، حج گزارى، صدقه دهى، نیایش گرى و... باشندگان آن نیست، بلکه به تلاش و کوشش و جهاد در راه اعتلاى کلمه حق و در راه تکامل و پیشرفت و رسیدن به کمالات بیش‏تر است.

این مفهوم عالى از حیات، در این سخن خداوند، چه زیبا بازتاب یافته است:

»یا ایهاالذین آمنوا استجیبوا للّه و للرّسول اذا دعاکم لِما یُحییکم... . »

انفال، 23

اى کسانى که گرویده‏اید، از خدا و رسول بپذیرید، هرگاه شما را به چیزى مى‏خواندند که زنده‏تان کند.

جهاد در راه خدا، سرچشمه حیات است. اجتماع، با جهاد و تلاش براى حفظ ارزشها و مقدسات و حقوق انسانها زنده است.

خداوند و رسول گرامى او، باورمندان را به چیزى دعوت مى‏کنند که آنان و جامعه آنان را همواره، در نشیبها و فرازها، در تنگناها و فراخناها، در ضَرّا و سَرّا، زنده نگه مى‏دارد و حیات را بر دَشت و دَمن و سینه و دل آن مى‏باراند و نسیم دل‏انگیز حیات رحمانى را بر کوى کوى آن مى‏وزاند و آبشار حیات را بر دشتهاى آن جارى مى‏سازد.

این آیه شریفه از سلسه آیاتى است که پس از جنگ بدر نازل شده است. پس از پیروزى بزرگ، پیروزى که به »جان» مسلمانان شادابى ریخت و جام جان‏شان را از صهباى پیروزى لبالب ساخت. خداوند با نازل کردن این آیات، خواسته است پس از آن هنگامه بزرگ و پیروزى درخشان، جنگاوران و جهادگران را به هیجان در بیاورد و به شور و نشور وادارد و آنان را براى هنگامه آفرینى در آوردگاه‏هاى گسترده‏تر آماده سازد.

اسلام، ساحَتِ سینه پیروان خود را زیر بارش وَحى قرار مى‏دهد، تا غبار مرگ به آن آستان راه نیابد، زنده بماند، رویش داشته باشد و بالا رَستگى را پیشه کند.

انسان مسلمان و باورمند به آموزه‏هاى وَحیانى، دمادَم در جست و جوى چشمه حیات است.

براى رسیدن به آن، هر رَنج و درد و اَلَمى را به جان مى‏خرد و هر راه دشوار گذر و پر سنگلاخى را مى‏پیماید و با هر بازدارنده‏اى به رویارویى بر مى‏خیزد و خستگى و درماندگى و ناامیدى به سراى جان‏اش راه نمى‏یابد. چون مى‏داند و آگاه است که بى لبالب شدن از چشمه حیات و جرعه نوشى از زلال آن، مى‏فسرد، مى‏پژمرد و با اِدبار و سیه روزى در بیغوله دنیا باید روزگار بگذراند.

این را از آموزه‏هاى دینى آموخته و با تجربه به آن دست یافته است. دیده، شنیده و به گوش جان نیوشیده که بازماندگان از چشمه حیات چه سرنوشتى پیدا کرده‏اند.

جامعه‏هایى که به تلاش برنخاستند که نو شوند ودنیاى خود را برابر نیازهاى روز معمارى کنندو پایه‏هاى آن را نه بر مادّیت که بر معنویت استوار سازند، تا از گزند باد و باران در امان مانند.

انسانهایى که به تن آسایى پرداختند، به چرب و شیرین دنیا سرگرم شدند، شکم بارگى پیشه کردند، پاى ارزشها نایستادند، از کنار رایَت افرازان حق، بى اعتنا گذشتند، فریاد ستمدیدگان را نشنیدند و به زندگى حیوانى خود ادامه دادند، چریدند و لولیدند.

اسلام »حیات» را براى انسان به ارمغان آورد، حیات پاکیزه و مایه حیات پاکیزه. به او فهماند و به گوش جان او نیوشاند، که دنیا سراى لذت جویى و عیش و نوش نیست که انسان براى رسیدن به هدفهاى بسیار والایى چشم به این جهان گشوده و پا به عرصه گیتى گذارده است. هدفهایى که اگر براى رسیدن به آنها به تلاش برخیزد، تکاپو کند، از جان بگذرد، چشمه‏هاى حیات، فراروى‏اش چشم مى‏گشایند و چنان زندگى در کنار این چشمه ساران لذت بخش مى‏شود که حاضر نیست با هیچ لذت مادّى آن را معاوضه کند.

اسلام، مى‏خواهد انسان را بالا ببرد، دل او را غرق در نور کند، نور خدایى، بدیها و پلشتیها را از سینه‏اش بزداید و برکَنَد و دور بیندازد، که او در همه عرصه‏هاى زندگى لذت معنوى را احساس کند، هم وقتى که به کار دنیوى مى‏پردازد، براى امرار معاش و سیر کردن و در رفاه قرار دادنِ اهل و عیال و هم آن گاه که به نماز مى‏ایستد، دهان از طعام مى‏بندد و یا براى رویارویى با دشمن کمر همّت مى‏بندد.

حیات طیبه، یعنى مادّه و معنى را با هم داشتن. این آن چیزى است که پیامبران مردم را به آن فراخواندند و پیامبر اسلام، با تمام توش و توان آن را دنبال کرد، رایَتِ آن را افراشت میدانهاى گوناگون را براى شکوفایى آن در جانِ انسان و ساحَتِ جامعه، فراهم آورد.

رسول گرامى خدا(ص) با جرعه‏هایى که از »حیات طیبه» به کام »جان»ها فروچکاند، توانست آن هنگامه و رستاخیز بزرگ را بیافریند و انسانهاى سرکش و خشن را آن سان بالا برد و اوج بدهد و در برابر حق به تواضع وادارد که با آن رفتارهاى شگفت در ضرّا و سرّا، جهانى را در حیرت و شگفتى فرو برند.

رسول گرامى خدا(ص) عرصه‏هاى به دست آورى حیات پاکیزه را به باورمندان و ایمان آورندگان، نشان داد و آنان با تلاش بسیار و جست‏وجوى شبان و روزان به آن دست یافتند و مایه فخر اسلام و اسلامیان شدند.

آموزه‏هاى وَحیانى، سیره و سنت رسول گرامى، در مدت بیست و سه سال، به کالبد ملت مرده و مردمان گرفتار در لجن زار قومیت، دَدخو، خون‏آشام، بى شفقت و خشن، حیات دمیدند و تمامى آثار حیات را بر جام جان‏شان فرو ریختند و در راه اهداف مقدس به قیام‏شان واداشتند و به حکمت و علم، ذهن‏شان را آراستند و از مرکب خشونت پایین‏شان آوردند و مهربانى و مهرورزى و نوع دوستى را به آنان آموختند.

عالمان دین، آنان که به جایگاه »تفقه در دین» رسیدند، یعنى شناخت بخشهاى گوناگون دین، به گونه پیوسته و مجموعه‏اى یگانه، نه به گونه بخشهاى از هم جدا، و زمان را شناختند و نیازهاى آن را، در درازاى زمان، در برهه برهه تاریخ بر این آبشخور فرود آمده و رایَتِ پیامبران الهى، بویژه رسول اعظم(ص) و اوصیاى آن گرامى را افراشته و مردمان را به حیات طیّبه دعوت کرده‏اند، به جامعه سازى الهى و قرآنى، به پیروى از پیشواى عادل، جهاد و تلاش در راه اعتلاى کلمه حق، دفاع از کیان اسلام و عزت، اقتدار، شکوه و شوکت جامعه اسلامى، ایستادگى در برابر فتنه‏هاى خانمان برانداز و عقیده سوز و سینه‏هاى پُردَستان و دستهاى گره آفرین.

آخوند خراسانى و همگنان او، که از بزرگان علم و عمل بودند و مردان هنگامه‏ها و آوردگاه‏هاى سخت و سهمگین، در همه آناتِ رهبرى، میدان دارى، طلایه دارى و مشعل افروزى، چه پیش از نهضت مشروطه و چه در آن هنگامه بزرگ، مردمان را دعوت به حیات طیّبه کردند و رسم و نگاره‏اى دقیق از آن در برابر حیات‏هاى حیوانى، مادّى و ناپاکیزه و سراب‏هاى آب نما، بر بوم جامعه نگاریدند و این مهم به روشنى و زیبایى در سخنان، بیانیه‏ها، احکام و رفتار آن بزرگان، بویژه آخوند خراسانى بازتاب یافته است که در شماره فراروى از ژرفا و گستره این دعوت بزرگ، دقیق و روشن گرانه، سخن به میان آمده است.