حوزه‏ها و رسالت ابلاغ مکتب اهل‏بیت به جهان اسلام

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

چکیده

در این مقال، سخن از رسالت بزرگى است که حوزه‏هاى علمیه و عالمان دین و دستگاه‏هاى پیام رسانى دینى بر عهده دارند و آن تبیین دقیق و روشنِ مکتب اهل بیت است و رساندن پیام آن به مسلمانان جهان از هر قوم و نژاد و با هر مذهب و مسلک.
 زیرا این مکتب، اگر درست و روشن و به دور از فرقه‏گراییهاى کور و غرضها و کینه‏ورزیها، مجال یابد در عرصه‏ها و میدانهاى علمى، سخن و پیام خود را به گوش اهل فکر برساند و توده‏هاى مسلمان، یا گوهر و جوهر آن آشنا شوند، بى گمان توان آن را دارد که انسان امروز را به سرچشمه‏هاى روشنایى برساند و از گرداب حیرت رهایى بخشد.
 اکنون، که پاره‏اى از بازدارنده‏ها برداشته شده و کم و بیش، به برکت انقلاب اسلامى فرصتهایى به وجود آمده و گشایشهایى پدید، هرگونه فرصت سوزى، پیامدهاى زیانبارى را در پى خواهد داشت.
 آن چه در این مقال نسبت به آن هشدار داده شده این که حوزه‏هاى علمیه و عالمان دین، در این سى و اند سال از این فرصتها بهره‏هاى لازم را نبرده‏اند و در ابلاغ معارف بلند و روح بخش مکتب اهل بیت، به جهان تشنه این مکتب، کارنامه درخشانى ندارند و اگر همین سیر ادامه یابد، در آینده نیز نخواهند داست. و این که چرا و چه بازدارنده‏هایى بر سر راه بوده و حوزه‏ها با چه کاستیهایى دست و پنجه نرم مى‏کنند که نتوانسته و نمى‏توانند از عهده این رسالت بر آیند و جایگاه مکتب اهل بیت و مرجعیت علمى آن را بنمایاند، پرسشى است که نیاز به بررسیهاى فراوان دارد که به بخشهایى از آن در این مقال اشاره شده است.

کلیدواژه‌ها


 از رسالتهاى بزرگ حوزه‏هاى شیعى، شناساندن و ابلاغ مکتب اهل بیت است. رسالتى که عالمان زمان شناس شیعى در دورانهاى گوناگون، آن را پاس داشته‏اند.
 از جمله پاسداشتها، روشنگریهایى است که درباره عناصر و آموزه‏هاى حماسه‏آفرین آن انجام داده‏اند.
 دفاع از ارزشها و اصول مکتب اهل بیت و پاسخهاى در خور به شبهه‏هاى پدید آمده از سوى مخالفان و... در کارنامه علماى روشن اندیش، بیان گر رسالت بانى، وظیفه‏مدارى و تعهد راستین آنان در طول تاریخ تشیع است.
 عالمان شیعى، با پیروى از رسول گرامى اسلامى، بسان طبیب دوّار به میان مردم مى‏رفتند و به درمان بیماریهاى روحى و فکرى مى‏پرداختند و آنان را به اصولى رهنمون مى‏شدند که در مکتب اهل بیت پى‏ریزى شده بود.
 در راه ابلاغ مکتب اهل بیت و رساندن پیام آن، از شبهه شبهه‏افکنان، هراسى به دل راه نمى‏دادند، بلکه با پاسخهاى دقیق، علمى، فنى و راهگشا، گشایشى براى شیعه پدید مى‏آوردند و بر فضاى تنفسى شیعه مى‏افزودند.
 در این باره نمونه‏هاى بسیارى را مى‏توان ارائه داد. از جمله پاسخ گویى سه تن از علماى زمان آگاه، دغدغه‏مند و متعهد: شیخ آقا بزرگ تهرانى، سیدحسن صدر و شیخ محمدحسین کاشف الغطاء به شبهه‏اى است که غرض‏مندان بر سر زبانها انداختند که:
 »انّ الشیعه لیس لها مؤلفات یستفید بها خلفهم فى شتى العلوم و لا جرم أنهم متطفلون على موائد غیرهم متسولون من البعداء متکففون فى علومهم. «
 11شیعه در دانشهاى گوناگون، نوشته‏هایى که آیندگان از آنها بهره برند، ندارد. ناگزیر بر سر سفره دیگران فرود مى‏آید. با این حال، شیعیان به نوشته‏هاى نداشته خود مغرور هستند. و دست‏شان در دانشها بسته است.
 و جرجى زیدان در »تاریخ آداب اللغة العربیه« مى‏نویسد:
 » ان الشیعه طائفة صغیره لیس لها آثار یعتدبها و انهم الان فى خبرکان«.
 2شیعه، گروه کوچکى بود که آثار در خورى نداشت و اکنون شیعه‏اى در دنیا وجود ندارد.
 هنگامى که این شبهه طرح شد و دستهایى آن را در کانونها و محفلهاى علمى پراکندند و در صدد بودند شیعه را به انزوا بکشانند، عالمان یاد شده هم پیمان شدند که هر یک اثرى پدید آورند، تا شبهه طرح شده از زوایاى گوناگون، پاسخ داده شود و چهره علمى و پایگاه والاى شیعه نمایان گردد.
 سیدحسن صدر، تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام را نگاشت و حرکتهاى علمى شیعه و سهم آن را در بنیان گذارى و کامل کردن علوم اسلامى نمایاند.
 کاشف الغطاء، به نقد کتاب »تاریخ آداب اللغه« جرجى زیدان پرداخت و اشتباه‏هاى آن را نمایاند.
 شیخ آقا بزرگ، الذریعه را پدید مى‏آورد. اثر ارزش مندى که تألیفات علما و نویسندگان شیعه را به زیبایى مى‏نمایاند. این کتاب در حدود 30 جلد و بین 50000 تا 60000 تألیف شیعه را از زمانهاى دور، تا دوره خود، در دانشهاى گوناگون مى‏شناساند. 
 کار این بزرگان در جهان اسلام، جلوه گر شد و شمارى از اهل فکر و صاحبان قلم به آن ارج نهادند. از جمله استاد عبدالرحیم محمد على (عضو رابطه ادبیات نو - قاهره) در کتاب: شیخ الباحثین آغا بزرگ الطهرانى، روح علمى و اهمیت آثار آقا بزرگ تهرانى را به خوبى شناساند و استاد محمدرضا حکیمى، در اثر ارزش‏مند خود: شیخ آقا بزرگ تهرانى، از این کتاب بهره مى‏برد و درباره این که چرا این سه عالم هوشمند و زمان شناس، دست به تألیف این سه اثر اثرگذار مى‏زنند، از این کتاب، نقل مى‏کند: 
 »علت تألیف »الذّریعه« کار جرجى زیدان (درگذشته 1914 م. ) مورخ معروف بود. او بدون غرض، یا با غرض - در کتاب مشهور خود »تاریخ آداب اللغة العربیه« که تاریخ ادبایت عرب است در 4 جلد، درباره شیعه سخنى بدین مضمون گفت: شیعه طایفه‏اى بود کوچک و آثار قابل اعتنایى نداشت و اکنون شیعه‏اى در دنیا وجود ندارد. 
 این شد که شیخ آقا بزرگ و دو همردیف و دوست علمى‏اش، سید حسن صدر (م: 1354 ه. ) و شیخ محمد حسین کاشف الغطاء (م: 1373 ه. ) هم پیمان شدند تا هر یک در بابِ معرفى شیعه و فرهنگ غنى تشیع، کارى را بر عهده گیرند و سخن این نویسنده جاهل یا مغرض را به دهن‏اش باز پس بکوبند. 
 قرار شد علامه سید حسن صدر درباره حرکات علمى شیعه و نشان دادن سهم آن در تأسیس و تکمیل علوم اسلامى تحقیق کند. ثمره کار او کتاب »تأسیس الشیعة لعلوم الاسلامى« شد. این کتاب به سال 1370 ق. در 445 صفحه چاپ شد. شیخ آقا بزرگ در چاپ آن دخالت داشت. 
 امّا علامه شیخ محمد حسین کاشف الغطاء قرار شد کتاب »تاریخ آداب اللغة العربیه« جرجى زیدان را نقد کند و اشتباهات وى را بازگوید و این کار را کرد و نقدى جامع و علمى بر هر چهار جلد کتاب زیدان نوشت و مطالب مشتبه را به اصول اصلى آنها بازگردانید و مؤلف را به اشتباه‏هایش - حتى خطاهاى املائى - متوجه کرد... . 
 اما شیخ آقا بزرگ - از میان این سه یار علمى - متعهد شد فهرستى براى تألیفات شیعه بنویسد. « 
 3نمونه یاد شده، یکى از صدها نمونه‏اى است که عالمان شیعه به پاسخ گویى و شبهه زدایى پرداخته‏اند. 
 البته، این نکته را باید یادآور شد که آن چه در حوزه‏هاى شیعه انجام گرفته در باب پاسخ گویى و روشنگرى، فردى بوده است، نه تشکیلاتى و سازمانى. یعنى حوزه‏هاى علمیه، به عنوان یک نهاد علمى، با برنامه‏ریزى و به کارگیرى اهل دانش و بهره‏گیرى از توانهاى موجود در هر زمان و برهه، دست به کار نشده و به شبهه‏ها، به گونه روزآمد، پاسخ نگفته است، که این کاستى بس بزرگى است و بسیار خسران بار. 
 امروزه، با پیچیدگیهایى که دشمنان در برنامه‏هاى فرهنگى خود پدید آورده‏اند، انتظار مى‏رود افزون بر عالمان و ارائه کارهاى فردى، نهاد و تشکیلات حوزه به میدان بیاید و مکتب اهل بیت و مسائل کاربردى و نقش آفرین آن در هدایت بشر و سامان دهى به زندگى او را به روشنى بیان کند. 
 انجام این تکلیف در شرایط جارى، از جهات گوناگون مهم مى‏نماید: 
 الف. احساس نیاز به مکتب اهل بیت. 
 ب. تهاجم گسترده دشمنان و بدخواهان به شیعه و مکتب اهل بیت. 
 ج. فرصتهاى موجود تبلیغى و روشنگرى. 
 1. احساس نیاز به مکتب اهل بیت: مکتب اهل بیت، ارائه دهنده تفسیر زلال، روشن، زندگى ساز و امید آفرین از اسلام است. یعنى اسلام را ناب و بى غل و غش و به دور از تفسیرهاى به رأى، طرح مى‏کند و این خلوص بسیار راهگشا و زندگى آفرین و امیدبخش است و معنویت زا، همان عناصرى که دنیاى امروز، سخت بدانها نیاز دارد. هر جا و هر زمان، بارقه‏اى از این مکتب در دنیا پرتو افکنده، واکنشهاى مبارکى را از سوى مردم در پى داشته است. پیش از طلوع انقلاب اسلامى در ایران، بسیارى اسلام را همانند مسیحیت مى‏انگاشتند، دین فردى و بى تفاوت در برابر ستمِ ستمکاران؛ اما وقتى با انقلاب اسلامى رو به رو شدند که از زلال مکتب اهل بیت بهره مى‏برد، دریافتند اسلام دین زندگى است، دینى که به نیازهاى مادى و معنوى، سیاسى و اجتماعى، پاسخ مى‏دهد و از کنار آنها بى تفاوت نمى‏گذرد. از این روى، بسیارى به مطالعه این مکتب پرداختند و به اسلام از این زاویه نگریستند. در گذشته، اسلام، در سطح جهان، مساوى بود با عربیت. مسلمان، یعنى عرب و یا عرب، یعنى مسلمان. و هیچ تصویرى از مکتب اهل بیت و اسلام شیعى در ذهنها وجود نداشت. اما امروز، اسلام شیعى، در سطح و گستره جهان، بویژه در میان عدالت خواهان و نسل جوان، مطرح و از جایگاه ویژه برخوردار است. ظهور و جلوه‏گرى اسلامِ ناب پس از انقلاب اسلامى نگاه‏ها را به سوى اسلام و اسلام شیعى کشانده و این پدیده مبارک بى گمان، مسؤولیت عالمان دینى را بسیار سنگین مى‏کند و تلاش گسترده و برنامه‏ریزى دقیق را از سوى حوزه‏هاى علمى مى‏طلبد. 
 2. تهاجم گسترده دشمنان: مکتب اهل بیت در طول تاریخ اسلام، مورد تهاجم قدرتها و حکومتهاى غاصب در قلمرو جهان اسلام بوده است. اکنون نیز، چون انقلاب اسلامى، دشمن سر سخت استکبار جهانى و نظامهاى ناعادلانه، الهام گرفته از مکتب اهل بیت است، دشمن، این مکتب را نشانه گرفته است و تلاش مى‏ورزد در غوغاى اختلافها و بدفهمیها، آن را از جلوه گرى و نقش آفرینى بیندازد. استکبار جهانى به روشنى دریافته نظام جمهورى اسلامى بر اساس آموزه‏هاى این مکتب ره مى‏پوید و جهت خود را مشخص مى‏کند؛ از این روى سیاست راهبردى خود را در رویارویى با اسلام، به گونه‏اى پى ریخته که به هدم و نابودى این مکتب بینجامد و خاموشى آن را در پى داشته باشد. 
 این تهاجم برنامه‏ریزى شده و راهبردى استکبار جهانى، با برنامه‏ریزى و پى‏ریزى سیاست دقیق و راهبردى فرهنگى، دامن بر مى‏چیند و خنثى مى‏شود. ولى متأسفانه، زوایاى ویران‏گر این فاجعه، آن گونه که شاید و باید درک نشده است. 
 این درک و فهم نشدن، پس از آن همه تلاش و روشنگریهاى دقیق و همه سویه امام و رهبر فرزانه انقلاب اسلامى، شگفت مى‏نماد. 
 اکنون جاى این پرسش وجود دارد که چسان حوزه‏ها در برابر این همه فریاد و اعلام خطر بنیان‏گذار و رهبر فرزانه انقلاب اسلامى آن واکنش بایسته و مورد انتظار را نداشته‏اند و گامهاى بلند و استوار در برنامه‏ریزى و چگونگى برخورد عالمانه با تهاجمهاى سخت و شکننده استکبار علیه اسلام ناب بر نداشته‏اند. 
 تهاجمهاى دشمن، به روز باید پاسخ داده شود. آثارى که نشر مى‏یابد علیه شیعه و فضاى فکرى جامعه را مى‏آلایند، اگر سریع، به روز و عالمانه و به دور از هیاهو و جنجال و تکفیر به بوته نقد گذارده نشوند و حوزه‏ها در برابر آنها، واکنش خردمندانه و حساب شده‏اى نداشته باشند، بى گمان در ذهنها مى‏مانند و بیرون کردن آنها از ذهنها، کارى بس دشوار و زمان بَر خواهد بود. 
 3. فرصتهاى موجود تبلیغى: حوزه‏هاى علمیه و عالمان دین، از فرصتهاى تبلیغى بسیار خوبى بهره‏مند هستند. فرصتهایى که با رنج بسیار به دست آمده‏اند. 
 درخت تنومند و پر شاخ و برگى که به پاى آن خونهاى پاک بیرون از شمار مردانِ جان بر کف ریخته شده است. این فرصتها اکنون در اختیار است، چه در داخل و چه در خارج از مرزها. باید این فرصتهاى به دست آمده را غنیمت شمرد و پاس داشت، تا فرصتهاى جدیدى به دست آید. 
 تمامى کسانى که آشنایى به تبلیغات دینى و پیام رسانیهاى دینى و چگونگى مهیا شدن زمینه‏هاى پیام رسانى دینى را دارند، از فرصتهاى خوب به دست آمده به برکت انقلاب اسلامى سخن گفته و بر غنیمت شمارى آن تأکید ورزیده‏اند. از باب نمونه، مقام معظم رهبرى در این باره مى‏گوید: 
 »در طول تاریخ هزار و چهارصد ساله اسلام، به گمانم، هیچ برهه‏اى را نداریم که علماى دین، چنین فرصتى را براى تبلیغ احکام اسلامى پیدا کرده باشند، نه در دوران ائمه(ع) و نه بعد از دوران آنها. نه دورانى که حکومتهاى طرفدار فقه حنفى و شافعى در ایران بر سر کار بودند. در هیچ یک از دوره‏هاى گوناگون، براى علما، چنین فرصتى پیدا نشده بود که امروز، پیدا شده است.« 
 4 حوزه و علماى دین، در برابر یک آزمایش بزرگ قرار دارند، آزمایش بس بزرگ و تاریخى و بى مانند و بى شبیه در گذشته و البته گذران. با قدرشناسى از این نعمت و پاسدارى از آن و بهره‏گیرى درست از فرصتهاى پیش آمده، که همان شکرگذارى است و پاس نعمتهاى خداوندى، بر دامنه این نعمت بزرگ، روز به روز افزوده مى‏شود و در صورت ناسپاسى و غنیمت نشمارى این نعمت عظیم، بى گمان عذاب خداوند شدید خواهد بود. 
 رهبر فرزانه انقلاب این نعمت را مصداق آیه شریفه: »و اذ تأذّن ربّکم لئن شکرتم... . « مى‏داند و مى‏گوید: 
 »جامعه علمیه و حوزه‏هاى علمیه شیعه و علماى دینى تشیّع در مقابل یک آزمایش عظیم تاریخى، بى نظیر و غیر قابل تکرار و بدون شبیه در گذشته تاریخ قرار دارند. این نعمتى است که مصداق آیه شریفه قرآن است: »و اذ تأذّن ربّکم لئن شکرتم لازیدنکم و لئن کفرتم ان عذابى لشدید. « 
 
 5نگاهى به وضع موجود حوزه 
 این که حوزه‏هاى چه کارامدیهایى دارند و در کجاها و چه بخشهایى کارامدیهاى لازم را ندارند موضوعِ بسیار مهم در خور بررسى است. 
 حوزه‏اى که بخواهد به تبیین مکتب اهل بیت بپردازد، ویژگیها و تواناییهاى آن را در تعالى بخشى به مسلمانان، در بین مسلمانان با ملیتها و فرهنگها و زبانهاى گوناگون، شرح و بازگو کند، بى گمان باید خود را براى حضور در چنین عرصه‏هایى کارامد سازد و کارامد سازى حوزه از هر جهت، بستگى به شناخت دقیق تواناییها و کاستیهاى آن دارد. 
 آیا حوزه تاکنون به گونه سازمان یافته، با برنامه‏ریزى دقیق و با مطالعه دامنه دار و با بهره‏گیرى از تواناییها و ظرفیتهاى موجود، به چنین بررسى دست زده است؟ آیا بررسى کرده است که نیروهاى آموزش دیده و کارآمد که بتوانند در بین ملتها، با فرهنگها، زبانها و مذهبهاى گوناگون نقش بیافرینند چقدر در حوزه‏ها وجود دارند و در حقیقت چقدر در اختیار دارد و مى‏تواند در برهه‏ها و جاهاى گوناگون از آنان بهره ببرد؟ 
 آیا بررسى کرده است که از آن چه از پژوهشها و مطالعات دینى انجام گرفته، از گذشته تاکنون، چقدر از آنها مى‏تواند کاربرد جهانى و بین‏المللى داشته باشد؟ 
 آیا بررسى کرده است که از نظر علمى در پایه‏اى قرار دارد که با دیگران رقابت و هماوردى کند. 
 آیا آمار دقیقى از نویسندگان، سخنرانان و پژوهشگرانى که نوشته‏ها، سخنان و پژوهشهاى‏شان کاربرد جهانى، بین المذاهب و بین الادیانى دارد که در برهه‏هاى خاص و یا به طور دائم بتوان از دستاورد فکرى و اندیشه‏اى آنان در نشریه‏ها، روزنامه‏هاى بین‏المللى و پرتیراژ و محافل علمى، با اطمینان خاطر، بهره برد، وجود دارد؟ 
 آیا بررسى کرده است که چسان مى‏تواند از اندیشه‏هاى ناب تفسیرى، کلامى، فلسفى و فقهى شیعه در گستره جهان و جهان اسلام بهره ببرد. 
 آیا بررسى کرده است که سفیران نامور، پرآوازه و موفق تشیّع، مانند سید جمال‏الدین اسدآبادى و... چگونه مى‏توانند براى سفیران امروز تشیع الگو باشند. یعنى آیا گروهى تشکیل شده است که روى تجربه‏ها، دستاوردها و کارنامه درخشان یک یک آنان مطالعه کند و تجربه‏ها و دستاوردهایى که امروزه نیز کارآیى و کاربرد دارند، در اختیار گروه‏هاى اعزامى بگذارد. 
 بررسیها نشان مى‏دهد و در مصاحبه‏ها و سخنرانیهاى دست اندرکاران حوزه و مدیریت آن نیز بازتاب یافته که نه تواناییها حوزه به طور دقیق روشن است و نه کاستیهاى آن. 
 اگر تواناییها و کاستیها به طور دقیق روشن باشد و برنامه‏هاى تبلیغى داخلى و خارجى بر آن اساس جهت داده شود، آینده روشنى در پیش خواهد بود وگرنه، به هیچ روى نمى‏توان چنین آینده‏اى را پیش بینى کرد. 
 به گمان ما، پاره‏اى از کاستیهاى کمى و کیفى که جا دارد حوزه‏هاى علمیه براى رفع آنها هر چه زودتر دست به کار شوند از این قرار است: 
 1. کمبود نیروهاى کارامد: حوزه‏هاى دینى در تربیت نیروهاى کارامد، توانا و همه سو نگر و دقیق اندیش براى عرصه دارى در بیرون از مرزها و بین مسلمانان و غیر مسلمانان گامهاى بلند و اساسى را نتوانسته‏اند بردارند و در این حوزه، با کمبود و کاستى جدى روبه‏رو هستند. این کمبود و بى بهره‏مندى بسیارى از شهرها و مراکز اسلامى از عالمان دینى، بسیار نگران کننده است. و این مشکل در بین پیروان اهل بیت، با توجه به استعمار ستیزى و رویارویى پیروان این مکتب در ایران، لبنان و... و کینه توزیهاى دشمن نسبت به این مکتب و ریشه‏هاى آن، بیش‏تر احساس مى‏شود. چون در جاى جاى جهان، بى پناهى پیروان مکتب اهل بیت، در برابر شبیخون فرهنگى دشمن و لجن پراکنیهاى او علیه باورهاى اصیل تشیع، به روشنى دیده مى‏شود. 
 حتى در بسیارى از کشورهاى اسلامى، روشنگران و بیان کنندگان آموزه‏هاى اهل بیت، حضور ندارند، با این که دشمنیها علیه آن، بسیار شدید و برنامه‏ریزى شده است و باید توجه داشت که در بسیارى از کشورها و سرزمینها، میدان دارى دشمن، از آن روست که شیعه براى طرحِ آموزه‏هاى خود و پاسخ به شبهه‏ها، استوانه‏اى ندارد و از عالمِ آگاه و آشناى به مصالحِ جهانىِ اسلام بى بهره است. 
 2. کمبودِ آثار: شناساندن معارف دینى و مکتب اهل بیت، از راه آثار و کتابهاى فنى، عالمانه و دقیق یکى از مهم‏ترین ابزارى بوده که از دیرباز تاکنون، عالمان شیعه از آن بهره برده‏اند. آثارى که در دوران معاصر و پس از انقلاب اسلامى نشر یافته چشمگیر بوده و جاى خوشوقتى است. اما در برابر نیازها و شبیخونهاى آن به آنى که به مکتب اهل بیت مى‏شود، مى‏توان گفت آن چه نشر یافته و مى‏باید از کتابهاى علمى و فنى و راه گشا، بسیار کم است و با آنها نمى‏توان در برابر موج فراگیر ضدشیعى ایستاد و به شبهه‏ها پاسخ گفت و معارف ناب اهل بیت را شناساند. 
 3. نارسایى در چگونگى و شکل ارائه معارف: چگونگى و شکل ارائه معارف اهل بیت، که حوزه‏هاى علمیه عهده دار آن هستند، نارساست و با کاستیهاى بسیار دست و پنج نرم مى‏کند. 
 نخست آن که: محدود است. تنها در قالبِ سخنرانى و کتاب انجام مى‏شود که البته کاش این قالب نیز از زیباییها و جذابیتها و برجستگیهایى برخوردار مى‏بود. 
 معارف ناب اهل بیت، اگر با ادبیات و قالبهاى پرکشش مجال طرح یابد، بى گمان با همه پیشرفتى که رسانه‏ها در عرصه پیام رسانى دارند، باز هم اثر گذارند. 
 خطیبهاى برجسته، آگاه، اسلام شناس و آشناى با دقایق مکتب اهل بیت، چون محتوا را در قالب زیبا مى‏ریزند و به مخاطب ارائه مى‏دهند، سخن‏شان به دلها راه مى‏یابد. 
 و نیز نویسندگانى که به قالبهاى روز آشنایى دارند و از آنها براى ارائه پیام‏شان بهره مى‏برند، در جذب افراد بسیار موفق هستند. 
 هر اثرى که از سوى شیعه نشر مى‏یابد، افزون بر این که مى‏بایست به گونه‏اى نمایان گر زاویه‏اى از زوایاى علمى مکتب اهل بیت باشد، از نظر قالب و شکل و نحوه ارائه مطالب، فنى و به روز و آرایه‏هاى چاپ به طور دقیق در آن رعایت شده باشد. 
 کتابهاى علمى، تفسیرى، کلامى، فقهى و تاریخى شیعه، در ردیف گنجینه‏هاى بزرگ دانش بشرى قرار دارند، اما پاره‏اى از آنها به خاطر چاپ غیر منقح، پر غلط و در هم و برهم و نامرغوب و غیر فنى و بدون فهرستهاى لازم، در کنج کتابخانه‏ها خاک مى‏خورند و اهل مطالعه و پژوهش، رغبتى به آنها نشان نمى‏دهند و این خسرانى است بزرگ براى تشیّع. 
 رهبر انقلاب اسلامى، نگرانى و دغدغه‏مندى خود را از این وضع، این چنین اعلام مى‏کند: 
 »کتابهایى که از فقه مذاهب دیگر براى ما مى‏آورند و من گاهى در بین آنها بعضى چیزهاى خیلى سطحى و کم ارزش را از لحاظ علمى مى‏بینم، که تحقیق شده، تصحیح شده، فهرست بندى شده و ارائه شده، در حالى که در فقه ما، این طور نیست. ما مثلاً سبوط شیخ طوسى، با این عظمت را - که چاپ تهران است ولى ظاهراً چاپ دیگرى هم دارد؛ اما من ندیده‏ام - که نه یک غلط نامه درست و حسابى دارد، نه یک فهرست دقیق دارد، در اختیار چه کسى بگذاریم.« 
 6ایشان، این نوع عرضه کردنِ آثار شیعى را، ارزان فروختن آن سرمایه‏ها و گنجینه‏ها مى‏داند و مایه حقیر و کوچک کردنِ آثار شیعى. 
 به نظر ایشان، اگر بخواهیم کتاب مبسوط را با وضعیت موجود، به یک فقیه و یا حقوق دان که با مسائل فقهى آشنایى دارد، ارائه کنیم، کتاب خودمان را کوچک کرده‏ایم. 
 4. بى توجهى به تجربه‏هاى دیگران: دست اندرکاران امر تبلیغ، نبایستى به روش و روشهاى سنتى که خود با آنها آشنایى و سالیان طولانى، با همان روش به تبلیغ دین و ارشاد مردمان پرداخته‏اند، بسنده کنند، بلکه باید تجربه‏ها و راه و روشهایى را که دیگران و دستگاه‏هاى تبلیغى دیگر مذاهب و ادیان از آنها بهره برده و مى‏برند نیز، مور مطالعه قرار دهند و بررسى کنند و اگر دیدند روش و یا روشهاى مناسبى است از آنها بهره بگیرند. کار مهم و چه بسا راهگشایى که تاکنون مطالعه‏اى روى آن صورت نگرفته است. 
 مسیحیت امروز، از رشته‏هاى گوناگون هنرى: رمان، فیلم نامه، تئاتر، فیلم، نقاشى، کاریکاتور، طنز، موسیقى و... بهره مى‏برد و در جهان و در بین توده‏ها، جاى پاى خود را محکم مى‏کند، حتى در کشورهاى اسلامى. 
 بسیارى از مسلمانان، در داخل کشور خودشان در درون خانه‏هاى‏شان، ناخودآگاه، تحت تأثیر برنامه‏هاى تبلیغى کلیسا قرار دارند. 
 رهبر انقلاب اسلامى، با رصد دقیق، از برنامه‏هاى تبلیغى مسیحیت از راه فیلم و برنامه‏هاى تلویزیونى چنین پرده بر مى‏دارد: 
 »کلیسا داراى علم دین به صورت عمیق و مدوّن و استدلالى نیست، ولى در عین حال، از لحاظ تبلیغى جلو هستند، آنها بسیارى از فیلمها را ساخته‏اند که ظاهرش هم نشان نمى‏دهد؛ اما تبلیغ مسیحیت است. حتى دوستانِ خود ما، در تلویزیون، ایّام ژانویه و کریسمس که مى‏شود، به مناسبت این که عده‏اى از هم میهنان ما مسیحى هستند، از روى ملاطفت، یا مثلاً مجامله با آنها، چند فیلم مسیحى و کلیسایى را پخش مى‏کنند. من نگاه کردم دیدم اغلب اینها تبلیغ کلیساست... . کسى که این فیلم را مى‏بیند، متأثر مى‏شود. کشیشى را در یک چهره نورانى نشان مى‏دهد که فلان کار را مى‏کند.«7 
 4. کمبودهاى محتوایى و علمى: منظور این نیست که شیعه از نظر ذخائر و منابع علمى، کمبود دارد و یا از نظر علمى ناتوان است. شیعه، ذخائر بسیار دارد و منابع سرشار و تواناییهاى ناشناخته و استفاده نشده و متون لبالب از رهنمودهاى زندگى ساز و مورد نیاز انسان امروز. 
 سخن در این است که امروز و همین اکنون، مطالب در خور شأن شیعه و اندیشه‏هاى ناب شیعى، که بتوان در بسته‏هاى علمى عرضه کرد و علاقه‏مندان را از آنها بهره‏مند ساخت، در اختیار نیست. جهان امروز، تشنه اندیشه‏هاى ناب است. اندیشه‏هاى سرچشمه گرفته از وَحى، بى گمان این تشنگى را فرو مى‏نشاند. 
 حوزه‏ها این رسالت را بر دوش دارند که براى انسان امروز، با بهره‏گیرى از آموزه‏هاى وَحیانى مکتب اهل بیت، اندیشه‏هایى را تولید کند. 
 تولید فکر، به طور دقیق با شناخت نیازهاى فکرى مردمان جویاى حق، در ارتباط است. اگر تولید، سواى از این نیازها باشد، بى گمان، تبلیغ و عرضه آن ره به جایى نمى‏برد. 
 باید بررسى شود چه مطالبى براى دنیاى اسلام و مردمانِ علاقه‏مند و حق طلب لازم است؟ و تا چه اندازه مى‏توان از تولیدات پیشین استفاده کرد و تا چه اندازه باید دست به تولیدات جدید زد. 
 و نیز باید آمار دقیقى از تولیدات دشمن علیه شیعه و مکتب اهل بیت داشت و این که چه محورهایى بیش‏تر مورد هجمه و یا نقد قرار مى‏گیرد. 
 پس از این آگاهییها است که پاسخهاى علمى، منطقى و جهت دار، جاى خود را باز مى‏کنند و کارگر مى‏افتند. 
 شاید به ذهن بیاید درباره شیعه و معارف اهل بیت و پاسخ گویى به شبهه‏ها آثار بسیارى در دسترس است و هر روز نیز شاهد نشر آثار جدید هستیم. 
 البته این مایه خوشوقتى است. از این آثار مى‏توان در راستاى آن هدفى که ترسیم کردیم به بهترین وجه بهره برد. اما روشن است که آثار زیاد دلیل بر برآورده شدن نیازها و پاسخ گویى کامل و همه جانبه و دقیق و عالمانه به شبهه‏ها و پرسشها نیست. 
 سازماندهى پژوهشها و سره از ناسره‏شناسى آنها و کنار زدن آثار سست و ضد تبلیغ و گاه شبهه آفرین و مایه وهن شیعه و مکتب اهل بیت، گامى است بزرگ که حوزه باید بردارد و تولیدهاى نو به نو نیز عرصه بدارد. 
 در تولید اندیشه، دقت، عمق، هوشیارى و جامع نگرى و جهان شمولى و... ضرورت دارد. بویژه اندیشه‏هایى که براى جهان اسلام تولید مى‏شود، باید به دور از هرگونه مطالب سست، نابخردانه و تفرقه‏انگیز باشد. 
 با تولید انبوهِ آثار بى محتوا، وهن آلود و خرافى، به نام شیعه و دفاع از مکتب اهل بیت! و نشر آنها و پر کردن بازارها و کتابخانه‏ها از این دست آثار، نمى‏توان ادعاى تولید اندیشه کرد و انجام رسالت. 
 بلوک شرق، بویژه شوروى سابق، با تولید انبوه کتاب، مجله و... و نشر آنها در سرتاسر کشورهاى تحت سلطه، نتوانست ماندگارى مارکسیسم را تضمین کند که تولید انبوه آثار گسسته از نیازهاى فکرى و عقیدتى مردم، ره به جایى نمى‏برد. 
 این تجربه، یعنى تولید انبوه کتاب و نشریه براى مخاطب فرضى و خیالى و بر اساس توهمات، به نام تولید اندیشه، خود را فریب دادن است. 
 کار فرهنگى، وقتى اثرگذار است که با برنامه و حوصله تمام مدیریت شود و زود به زود، روى اثرگذارى تولیدات فکرى مطالعه دقیق انجام بگیرد. 
 
 چه باید کرد 
 با توجه به آن چه از کمبودهاى کمى و کیفى عرضه داشتیم، روشن شد که حوزه با تربیت مبلغان ویژه، کارامد، زبان دان، آشناى با فرهنگ مخاطبان، از هر گروه و مذهب و سرزمین، آشنایى عمیق با قرآن و متون روایى و تاریخ اسلام و سیره رسول الله و ائمه هدى، و غنى سازى محتواى بسته‏هاى تبلیغى و چگونگى ارائه مطالب و محتواى مورد نظر به مخاطبان و... گامهاى نخستین را در افشاندن عطرِ دلاویزِ مکتب اهل بیت، مى‏تواند بردارد. این در کوتاه مدت؛ اما در دراز مدت، مطالعات دامنه دارى مى‏باید انجام بگیرد و از همه ظرفیتهاى علمى و تجربى به کار گرفته شود، تا طلایه داران مکتب اهل بیت در گستره جهان حضورى اثر گذار داشته باشند. 
 آن چه که ضرورى و بایسته است سرلوحه کار تبلیغى در خارج از مرزها قرار بگیرد، سیره و سخن رسول‏الله و ائمه هدى است. هر برنامه و راهنماى تبلیغى، مى‏بایست به گونه‏اى الهام گرفته از سیره و سخن ناب معصومان باشد. 
 در این جا، به چند روایت از انبوه روایاتى که مى‏توانند راهگشاى امر تبلیغ باشند اشاره مى‏کنیم که به نظر ما اگر دستگاه روحانى و تبلیغى و مبلغان ما، آنها را سرلوحه حرکت تبلیغى خود قرار بدهند و هر مبلغى بر اساس پیام آنها خود را بسازد و نهاد حوزه و دستگاه تبلیغى و شخص مبلغ، هر یک، در جهت‏گیرى تبلیغى و حرکت ارشادى، آن به آن از آنها الهام بگیرد، در امر تبلیغ و شناساندن مکتب اهل بیت، دگرگونیهاى ژرفى پدید خواهد آمد: 
 
 1. دعوت مردم به دین به غیر زبان، با عمل 
 ابو اسامه مى‏گوید: از امام صادق(ع) شنیدم که مى‏فرمود: 
 »علیک بتقوى الله والورع و الاجتهاد و صدق الحدیث و أداء الامانة و حسن الخلق و حسن الجوار و کونوا دعاة الى انفسکم بغیر السنتکم و کونوا زَیناً و لا تکونوا شیناً و علیکم بطول الرکوع و السجود. فأن احدکم اذا أطال الرکوع و السجود هتف ابلیس من خلفه و قال: یا وَیلَه اطاع و عصیتُ و سَجَدَ و أبیت.« 
 8بر تو باد که پرهیز از خدا و پارسایى را از کف ننهى و در طلب رضاى حق کوشا باشى. 
 بر تو باد به راستى در گفتار و أداى امانت و نیک خوئى و حُسن همجوارى. مردم را به سوى خود دعوت کنى، اما نه با زبان، بلکه با حُسن اعمال زیور ما باشید، نه مایه ننگ ما. 
 بر شما باد که رکوع و سجود خود را طولانى کنید که چون آدمى زاده، رکوع و سجود خود را طولانى کند، فریاد ابلیس برآید که: اى واى، او اطاعت کرد و من عصیان کردم. او سجده کرد و من طغیان کردم. 
 اما در روایتى دیگر، خطاب به عیسى بن عبدالله مى‏فرماید: 
 »لیس منّا - و لا کرامة - من کان فى مصرٍ فیه مائة الفٍ أو یزیدون و کان فى ذلک المصر أحد أورعَ منه.« 
 9از ما نیست - و شرافتى ندارد - کسى که در شهر باشد که صد هزار تن و بیش‏تر در آن باشند و در آن شهر شخصى پارساتر از او بوده باشد. 
 امام موسى بن جعفر(ع) مى‏فرماید: 
 »کثیراً ما کنت اسمع ابى یقول: لیس من شیعتنا من لا تتحدّث المخدّرات بورعه فى خدورهنَّ و لیس من اولیائنا من هو فى قریةٍ فیها عَشَرَةُ آلافِ رجلٍ فیهم من خلق اللّه اَورعَ منه. « 
 10من از پدرم بسیار مى‏شنیدم که مى‏فرمود: از شیعیان ما نیست کسى که (در پارسایى و ورع به درجه و پایه‏اى از شهرت نرسد که) زنان پرده نشین در میان پرده خویش از ورع او سخن گویند. 
 و از دوستان ما نباشد کسى که در شهرى باشد که ده هزار مرد در آن باشند و پارساتر از او در میان آنان خدا خلق کرده باشد. 
 
 2. شناخت و شناساندن قرآن و اهل بیت 
 براى رسیدن به اسلام ناب و سرچشمه‏هاى زلال معارفى آن، باید راه روشنى را جست، راهى که از هر جهت، اطمینان آور باشد و به انسان آرامش قلبى بدهد و این ایمان را به او بدهد که اگر جان خویش را بر سر آن مى‏گذارد، بى دغدغه باشد و بداند که فرجام خوشى خواهد داشت و به بهشت برین دست خواهد یافت. 
 این راه روشن را اسلام به پیروان خود شناسانده است و خدا، رسول خود را واداشته که زوایاى راه را به درستى به مسلمانان بشناساند، تا با قرار گرفتن در آن راه و پوییدن آن، از صراط حق منحرف نشوند. 
 ثعلبى سمعانى از سُلیم بن قیس هلالى روایت کرده که گفت: زمانى که من با حُبش بن المعتمر در مکه بودیم، ابوذر غفارى به پا خاست حلقه در کعبه را گرفت و گفت: من از رسول اکرم(ص) شنیدم که فرمود: 
 »انىّ تارک فیکم ما ان تمسّکتم بهما لن تضلوا، کتاب اللّه و عترتى، لن یفترقا حتى یردا علىّ الحوض. « 
 11از احمدبن عبداللّه بن سلام از حُذَیفة الیمان روایت شده است که گفت: رسول خدا(ص) در خطبه‏اى چنین فرمود: 
 »... و اِنّى تارک فیکم الثقلین، کتابَ الله و عترتى اهل بیتى. ان تمسّکتم بهما لن تضلّوا و انهما لن یفترقا حتى یردا علىّ الحوض فتعلَّموا منهم و لا تعلَّموهم فانّهم اَعلم منکم.« 
 12من، واگذارنده دو چیز گرانبها در میان شما هستم: کتاب خدا و عترتم، خاندانم. که اگر به آن دو تمسّک جویید، هرگز گمراه نخواهید شد. و این دو هرگز از هم جدا نمى‏شوند، تا سَر حوض بر من وارد شوند. از ایشان فراگیرید و به آنان یاد ندهید، زیرا از شما داناترند. 
 از ابن عباس روایت شده است که گفت: رسول خدا(ص) فرمود: 
 »یا معشر المؤمنین انّ الله عزوجلّ اَوحى اِلیَّ اَنّى مقبوض، اقول لکم قولاً ان عملتم به نَجَوتم و ان ترکتموه هلکتم. ان اهل بیتى و عترتى هم خاصّتى و حامّتى و انّکم مسؤولون عن الثّقلین، کتاب الله و عترتى. ان تمسّکتم بها لَن تضِلّوا فانظروا کیف تَخلُفُونى فیها.« 
 13اى گروهِ مؤمنان! من چیزى به شما مى‏گویم که اگر بدان عمل کنید، نجات مى‏یابید و هر گاه ترکش کنید، هلاک مى‏شوید. همانا اهل بیت من و عترت من از خاصّان و نزدیک‏ترین خویشان من هستند. و همانا شما از این دو چیز گرانبها مؤاخذه مى‏شوید، کتاب خدا و عترت من. اگر به آن دو تمسک جویید، هرگز گمراه نخواهید شد. پس بنگرید که به جانشینى من، چگونه با آنها رفتار مى‏کنید. 
 از این سخن بلند و استوار رسول خدا که شیعه و سنى بر آن اتفاق دارند و آن را در کتابهاى روایى خود نقل کرده‏اند، راه براى هدایت گرى و چگونگى پیام رسانى دینى روشن مى‏شود. هدایت در حرکت کردن در پرتوى این دو »ثقل« بزرگ است و گمراهى در حرکت نکردن در پرتوى آن دو »ثقل« بزرگ. 
 با توجه دقیق به این اصل بزرگ و افروختن این مشعل مقدس، امکان هدایت مردم وجود دارد و به عبارتى، خداوند متعال هدایت مردمان را در به پا داشتن مشعل کتاب و عترت، تضمین کرده است. 
 پس آن چه مهم است و رسالت اصلى، شناخت عالمانه این دو »ثقل« است و شناساندن آنها که هر راه دیگرى پیموده شود و یا یکى گرفته شود و دیگرى رها، فرجام کار خوشایند نخواهد بود. 
 الف. قرآن: یکى از دو »ثقل« قرآن است که امت اسلامى باید در پرتو آن حرکت کند و مبلغ دینى و حوزه‏هاى علمیه، قرآن را از همه جهت محور کار و برنامه خود قرار دهند که بدون محور بودن قرآن، نه این که هدایتى صورت نمى‏گیرد که گمراهى و ضلالت چتر خواهد گستراند. 
 از امام على بن ابى طالب(ع) از رسول خدا(ص) نقل شده است که فرمود: 
 »علیکم بکتاب الله فیه نبأء ما قبلکم و خیرُ ما بعدکم و حکم ما بینکم. هو الفصل لیس بالهزل. من ترکه من جبّارٍ قصمه الله و من التمس الهدى فى غیره أضلهُ الله و حبل الله المتین و الذکر الحکیم و الصراط المستقیم. هو الذى لا تزیغ به الاهواء و لا تشبع منه العلماء و لا یخلق على کثرة الردّ و لا تنقضى عجائبه و من قال به صَدَقَ و من حکم به عَدَلَ و من خاصم به فَلَجَ و من دعا الیه هُدِىَ الى صراط مستقیم.« 
 14به کتاب خدا تمسک بجویید. در قرآن است خبر آن چه پیش از شما بود و خبر آن چه پس از شماست و حکم آن که چگونه بایدتان زندگى بود.
 قرآن، جدى، قطعى و فصل است، هزل و لغو نیست. هر گردن کشى که آن را ترک کند، خداوند پشت او را خواهد شکست و کسى که هدایت را از غیر قرآن بخواهد، خداوند او را گمراه مى‏کند. قرآن، ریسمان محکم خداست و پند راست و درست و راه راست است و هواى مردم آن را از حق منحرف نمى‏کند. 
 و دانشمندان از آن سیر نمى‏شود و به کثرت تکرار کهنه نمى‏شود و شگفتیهاى آن پایان ندارد. 
 گوینده به قرآن راستگوست و حاکم به آن عادل و کسى که مخاصمه و احتجاج به قرآن کند، پیروزمند مى‏شود و کسى که دعوت به سوى قرآن کند، به راهِ راست هدایت مى‏شود. 
 حال که چنین است و هدایت بشر، رهایى او از گمراهى، پراکندگى، آشفتگى، بسته به تمسک راستین به قرآن دارد، راهى که در آن کژى راه ندارد، هیچ گاه با بهره‏بردارى و تکرار کهنه نمى‏شود و پیروزمند میدان، در هر عرصه‏اى، کسى است که در پرتو قرآن گام بردارد، بر ارشادگران و مبلغان دینى است که با فهم و درک درست واژه به واژه، جمله جمله و آیه آیه آن، و دریافت پیامها و درسها و نکته‏هاى آن براى انسان امروز، پا به عرصه تبلیغ بگذارند و در جمعهاى کوچک و بزرگ، در خارج و داخل و بین گروه‏هاى مسلمان و غیر مسلمان، شیعه و سنى حاضر شوند آن چه براى مبلغ شیعى، که بناست زینب اهل بیت باشد و نه مایه ننگ، شرط است براى ورود به عرصه جهانى و نمایاندن چهره علمى و اصلاحى ائمه اطهار و برنامه‏هاى عدالت محور مکتب اهل بیت که از قرآن اشراب مى‏شود و سرچشمه مى‏گیرد، در قرآن تدبر کند و این تدبر در قرآن، بر تحصیل مقدماتى استوار است که حوزه‏هاى علمیه باید آنها را براى طلاب و فضلا و مبلغان دینى فراهم آورند و زمینه را به گونه‏اى بسازند که طلاب، یعنى همانانى که قرار است در آینده به تبلیغ دین از منظر اهل بیت بپردازند، بتوانند مقدمات را تحصیل کنند و آن گاه وارد وادى تدبر شوند. 
 لغت عرب جاهلى را بشناسند، احوال عرب را در آن عصر بدانند، به طور دقیق از حالات رسول گرامى اسلام آگاهى یابند، دانش شأن نزول را بیاموزند با سیره و سخن امامان معصوم مأنوس و دمساز باشند، دیدگاه‏هاى مفسران بنام را فرا دید نهند آن گاه با خرد ورزى و در نظر گرفتن اوضاع و احوال جوامع بشرى امروز و نیازها به تدبر بپردازند و به رسالت جهانى خویش جامه عمل بپوشانند. با این اعتقاد ژرف و گسترده که: 
 »و ما هى الا ذکرى للبشر. « 
 15»و ما هو الا ذکر للعالمین. « 
 16»و ما ارسلناک الا کافة للناس. « 
 17»تبارک الذى نزل الفرقان على عبده لیکون للعالمین نذیرا. « 
 18»و تذیراً للبشر. « 
 19ب. اهل بیت: این که اهل بیت، چه کسانى هستند و با چه ویژگیها و کارنامه‏اى و پیرو و دوستدار اهل بیت، چسان و چگونه و با چه معیارها و ترازهایى این جایگاه و پایه را مى‏یابد، از جمله عناصرى است که مى‏باید در مدرسه‏اى که بناست مکتب اهل بیت در آن آموزانده بشود و محور و مدار قر بگیرد، کالبدشکافى دقیق بشود. 
 بهترین و با اطمینان‏ترین راه براى شناخت و شناساندن اهل بیت، همان راهى است که رسول خدا(ص) و ائمه اطهار فراروى مسلمانان قرار داده‏اند و تلاش‏شان بر آن بوده که آن را نشان دهند و نشانه‏هاى آن را بازگویند. 
 اگر حوزه‏هاى علمیه در شناساندن مکتب اهل بیت و ائمه اطهار، همین راه را بپیمایند و از در پیش گرفتنِ راه‏هاى ناشناخته و ناهموار خوددارى کنند، بى گمان کسانى که بر اساس برنامه‏هاى آنها رشد مى‏یابند، دانش مى‏اندوزند و به مسائل روز و دنیاى پیرامون خویش آشنا مى‏شوند، توانایى شناساندن مکتب اهل بیت را دارند. 
 على(ع) در نهج البلاغه، اهل بیت را شناسانده است، به زبانى که هیچ گاه کهنه نمى‏شود و همیشه نیاز مسلمانان را در کنار قرآن برآورده مى‏سازد. 
 على(ع) اهل بیت را نشانه‏هاى راه مى‏داند که رهروان اگر نشانه‏ها را همیشه در نظر داشته باشند و جهت حرکت خویش را با آنان تراز کنند، هیچ گاه راه را گم نخواهند کرد و به بى راهه فرو نخواهند غلطید. 
 امام(ع) از این که مردم عترت را رها کرده‏اند و از جاهلان عالم نما پیروى مى‏کنند، شکوه مى‏کند و راه نجات را فقط در پیروى از خاندان رسول خدا(ص) مى‏داند: 
 »فاین تذهبون و انّى تؤفکون والاعلام فائمة، و ال‏آیات واضحة و المنار منصوبة فاین یُتاه بکم. بل کیف تعمهون و بینکم عترة نبیکم و هم أزمة الحق و اعلام الدّین و السنة الصدق، فأنزلوهم بأحسن منازل القرآن و ردوهم و رودهم الهِیم العطاش. « 
 20پس، کجا مى‏روید؟ و کى باز مى‏گردید؟ که علامتها بر پاست. و دلیلها هویداست. و نشانه‏ها برجاست. 
 گمراهى تا کجا؟ سرگشتگى تا کى و چرا؟ 
 خاندان پیامبرتان میان شماست که زمامداران حق و یقین‏اند. پیشوایان دین‏اند. با ذکر جمیل و گفتار راست قرین‏اند. پس همچون قرآن، نیک حرمتِ آنان را در دل بدارید. و چون شترانِ تشنه که به آبشخور روند، روى به آنان آرید. 
 و در خطبه‏اى دیگر از جایگاهِ والاى اهل بیت در اسلام، این گونه سخن مى‏گوید: 
 »نحن شجرة النبوة، و محطّ الرسالة و مختلف الملائکة و معادن العلم و ینابیع الحکم. ناصرنا و محبّنا ینتظر الرّحمة و عدوّنا و مغبضنا ینتظر السّطوة.« 
 21ما درخت نبوّتیم و فرود آمد نگاه رسالت و جاىِ آمد شدِ فرشتگان رحمت، دکانهاى دانش و چشمه سارهاى بینش. یاور و دوست ما، امید رحمت مى‏بَرد؛ و دشمنِ کینه جوى ما، انتظار قهر و سطوت. 
 و یا مى‏فرماید: 
 »فاذا حُکِمَ بالصّدق فى کتاب الله فنحن احقّ الناس به و ان حُکِمَ بسّنة رسول الله صلى الله علیه و آله، فنحن اولاهم به. « 
 22پس اگر از روى راستى به کتاب خدا داورى کنند، ما از دیگر مردمان بدان سزاوارتریم. و اگر به سنت رسول خدا(ص) گردن نهند، ما بدان اولى تریم. 
 از این فرازها استفاده مى‏شود که بدون اهل بیت و روشنگریها و پرتوافشانیهاى اعتقادى، اخلاقى و تفسیرهاى ناب آنان از قرآن و سنت، نمى‏توان به درک و فهم درستى از اسلام رسید و در ظلمتها راهى به روشنایى یافت. 
 بر حوزه‏هاى علوم دینى است که مبلغانى را به گونه‏اى تربیت کنند و به دانش دین بیارایند که براى شناساندن زوایاى روشن دین، همیشه چون شتران تشنه به آبشخور زلال آنان روى آورند و این نیاز شدید را در خود احساس کنند و به مرحله و پایه‏اى برسند که این سخنان حضرت امیر(ع) و جز آنها را درباره جایگاه والاى اهل بیت، معارف ناب آنان و مرجعیتى که در احکام دین دارند، براى مردم به روشنى بازگویند. که با بازگویى اینها دلها به قرآن نزدیک مى‏شود و با نزدیک شدن هر چه بیش‏تر دلها به قرآن، زمینه براى ساختن جامعه قرآنى که هدف اهل بیت بوده است، به حقیقت مى‏پیوندد. 
 
 شاخصه‏هاى مکتب اهل بیت 
 مکتب اهل بیت در طول تاریخ اسلام، با نمادها و نشانه‏هایى از دیگر فرق بازشناخته مى‏شده است. نمادها و نشانه‏هایى که براى برفراز نگه داشتن آنها خونهاى پاکى ریخته شده و انسانهاى بسیار بزرگى جان‏شان را فدا کرده‏اند. 
 مکتب اهل بیت در بین مسلمانان، با همه جفاها، حق کشیها و کتمان گریهایى که در حق آن روا داشته شده، ریشه دار است و این به خاطر شاخصه‏هایى است که دارد و همیشه آنها را پاس داشته است. 
 امروزه، اگر مبلغان شیعى براى برافراشتن پرچم اهل بیت و مکتب رهایى بخش این خاندان، به تلاش برخاسته‏اند، راهى براى برافراشته ماندن آن ندارند، جز آن که به این شاخصه‏ها، نمودها و نمودارها، از بُن جان باور داشته باشند و براى گسترش عالمانه آنها، راه‏هاى منطقى و خردمندانه را پیش بگیرند. 
 در این جا به پاره‏اى از آنها اشاره مى‏کنیم، که به گمان ما، راهِ ورود عالمانه و خردمندانه در بین فرقه‏ها، مکتبها و نحله‏ها و انسانهاى خردورز است: 
 1. عدل: شیعه از عدلیّه است. به اصل عدل باور عمیق دارد. خلقت و تکوین عالم را بر اساس عدل مى‏داند: »بالعدل قامت السموات و الارض. « 
 نظام تشریع را نیز تابع میزان عدل مى‏داند. همه احکام عادلانه وضع شده‏اند و تابع یک حقیقت، مصلحت و مفسده واقعى است. 
 در مقابل، جریان قوى در بین مسلمانان بود که به این اصل باور نداشت. نمونه‏هایى از آفرینش و احکام را مطرح مى‏کرد که در آنها عدلى وجود ندارد؛ اما چون کار خداست، باید از روى تعبد پذیرفت. این دو جریان در عرصه علمى به بگو مگو و مجادله‏هاى سخت پرداختند، تا این که جریان منکر عدل الهى به حکومت دست یافت و قدرت را در دست گرفت و این عقیده، عدالت اجتماعى را نیز تحت تأثیر قرار داد و شیعه در عرصه‏هاى سیاسى و اجتماعى، با این جریان درگیر شد و به ستیز برخاست و به عنوان گروه عدلیّه، عدالت محورى را در جامعه اسلامى شعار بنیادین خود قرار داد و على(ع) را به عنوان طلایه دار این حرکت بزرگ در همه جا مطرح مى‏کرد و به بازخواست از حاکمان مى‏پرداخت و مردم را بر مى‏انگیخت که در برابر بى عدالتیها بى تفاوت نمانند. 
 امروزه این اصل بنیادین را حوزه‏هاى علمیه و مبلغان دینى، باید هم در حوزه اعتقادات و نظام تشریع و هم در حوزه اجتماع، عالمانه و انقلابى پاس بدارند. اصلى که اگر به درستى شرح شود و از آن پاسدارى شود، شیعه در سرتاسر جهان حرف براى گفتن دارد و مى‏تواند مردمان عدالت خواه بسیارى را با خود همراه سازد و علیه بى عدالتیها قد افرازد. 
 2. عقل: روشن است وقتى که گروهى عدل محور شد و بر مدار عدل به تفسیر و استنباط احکام پرداخت، ناگزیر باید عقل را محور کار خویش قرار دهد. چون وقتى بر این عقیده شد که خداوند بر اساس عدل آفرینش را رقم زده و بر اساس عدل نظام تشریع را به وجود آورده است، در تفسیر و برداشت از آموزه‏هاى اسلام و استنباط حکمى از احکام الهى، در هر زمان، حسن و قبح عقلى را ملاک قرار مى‏دهد، به »عدل« مى‏نگرد و »عدالت« را فرا دید مى‏نهد که آیا حکمى را که از آیات و روایات استنباط کرده، با »عدالت« سازگارى دارد و این سازگارى و عدم سازگارى را به قوّه عقل در مى‏یابد که حق چیست و مقتضاى عدالت چیست. به هر نقلى دل نمى‏بندد. نقلى را در دستور کار قرار مى‏دهد که بر اساس مقتضاى عدالت باشد و عقل به آن حکم کند که: »کل ما حکم به العقل حکم به الشرع« از این رو در قرآن روایات معصومان(ع) روى عقل تأکید فراوان شده است و شیعه در تمام دورانها، از »عقل« بهره برده و از تعبد کورکورانه پرهیز داشته است. تا آن جا که به مکتب عقلى مشهور شده است و همیشه با جموداندیشان، یعنى کسانى که عقل را در استنباط احکام کنار گذاشته و به هر نقلى بسنده کرده و بر اساس آن حکم داده‏اند، درگیر بوده است و از این فکر خطرناک: »دین مقیاس حق و عدالت است« پرهیز داده است و شعار خود را »حق و عدالت مقیاس دین است« قرار داده که امرى است عقلایى. 
 یعنى این که هر برداشتى از دین، دین نیست. برداشتى از دین، دین است که بر اساس حق و عدالت باشد. پس نمى‏توان هر چیزى را به نام دین پذیرفت، بلکه باید به حکم عقل و با تعقل، هر برداشت و استنباطى که با حق و عدالت سازگار بود، پذیرفت زیرا که خداوند احکام خویش را بر اساس حق و عدالت وضع کرده است. 
 3. مرجعیت علمى اهل بیت: هیچ فرقه‏اى از فرقه‏ها و گروه‏هاى اسلامى نمى‏تواند مرجعیت علمى خود را ثابت کند و پاى این ادعا بایستد، جز اهل بیت. آن چه را معصومان گفته و طرح کرده‏اند، سخن وحى بوده است و بر این پاى فشرده‏اند که آن چه از ما مى‏شنوید، سخن خود ما نیست، سخن رسول خداست و آن هم سخن خداست و سرچشمه‏اش وحى. 
 شیعه بر این باور است که پس از رسول خدا(ص) مردم رها نشده‏اند که براى یادگیرى مسائل دین‏شان هر درى را بکوبند و یا به ذوق و سلیقه خود عمل کنند. 
 بلکه بیان دین بر عهده جانشینان معصوم آن حضرت واگذار شده، همانان که در حدیث »ثَقَلین« قرین و توأم کتاب خدا قرار داده شده‏اند. کتابى که خداوند درباره‏اش مى‏فرماید: 
 »لا یأتیه الباطل من بین یدیه و لامن خلفه.« 
 23باطل و نادرستى، نه از پیش رو و نه از پشت سر به آن راه نمى‏یابد. 
 روشن است و بر اهل دقت و درنگ پوشیده نیست که اگر اهل بیت گرد باطل مى‏گشتند، قرین و همراه کتاب خدا قرار نمى‏گرفتند و بسان کتاب خدا حرمت نمى‏یافتند و از این عصمت بالا برخوردار نمى‏شدند. 
 با توجه به این جایگاه اهل بیت، مرجعیت دینى آنان، براى هر کسى که کم‏ترین دقت را روى موضوع بکند، روشن مى‏شود. 
 این جایگاه که در روایات بسیار بازتاب یافته و روایت بنیادین و روشنگر »ثقلین« که به گونه متواتر، از بیست و اندى صحابى نقل شده و در کتابهاى روایى سنى و شیعه به طور گسترده آمده، حجت را بر تمامى مسلمانان پاى بند به سنت رسول الله(ص) تمام کرده است. و این راه را بر مبلغان شیعى در سرتاسر جهان اسلام هموار مى‏کند که مرجعیت دینى اهل بیت را شرح دهند و زوایاى آن را بازگویند و زمینه‏ها را براى وحدت و همگرایى بزرگ بر محور قرآن و سنت، قرآن و اهل بیت فراهم آورند. 
 
 نتیجه 
 1. روشن شد که عالمان بیدار، آگاه و زمان شناس چسان با امکانات بسیار محدود و به دور از تشکیلات و کارگروهى حتى، به شبهه‏هاى علیه شیعه پاسخ گفته و از کیان مکتب اهل بیت دفاع کرده‏اند. 
 2. بر این نکته تأکید شد که امروزه با توجه به پیچیدگى کار تبلیغاتى و شبهه آفرینیهاى دشمن، ابلاغ پیام دین و مکتب تشیع و بیان زوایاى مکتب رهایى بخش اهل بیت، به گونه فردى ممکن نیست و یا خیلى کم بُرد و کم ثمر است و باید کار تشکیلاتى و سازماندهى شده‏اى، در شعاع بسیار گسترده‏اى انجام بگیرد، تا ثمربخش باشد و اثر گذار. 
 3. و نیز بیان گردید و به نسبت، به شرح از آن سخن به میان آمد که تکلیف و وظیفه ابلاغ مکتب اهل بیت در این روزگار و شرایط حاکم بر جوامع انسانى و اسلامى، از جهتهاى مختلف مهم است و بس سرنوشت ساز: 
 الف. احساس نیاز به مکتب اهل بیت. 
 ب. تهاجم گسترده به مکتب اهل بیت. 
 ج. فرصتهاى موجود براى حضور جدّى و علمى مبلغان شیعى در عرصه‏هاى مختلف، به برکت انقلاب شکوه‏مند اسلامى. 
 4. با نگاهى گذرا به وضعیت موجود حوزه‏هاى علمیه، کاستیها و توانییها، در حد اطلاع، به بوته بحث گذارده شد و چگونگى کاستن از کاستیها و بهره‏گیرى درست از تواناییها، مور بحث قرار گرفت. 
 5. و در پایان، پاره‏اى از شاخصه‏ها و نمودها و نهادهاى مکتب اهل بیت، مانند عدالت محورى، عقل گرایى، مرجعیت دینى، که مى‏توانند زمینه ساز حضور مبلغان شیعى در عرصه جهانى باشند، بررسى شد. 

1. الذریعه الى تصانیف الشیعه، شیخ آقا بزرگ تهرانى، ج 1، مقدمه / د، به قلم محمدعلى غروى اردوبادى، دارالاضواء، بیروت. 
 2. تاریخ آداب اللغة العربیه. 
 3. شیخ آقا بزرگ تهرانى، محمدرضا حکیمى / 23 - 24، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران، به نقل از شیخ الباحثین، آغا بزرگ الطهرانى، عبدالرحیم محمد على / 29 - 30، نجف. 
 4. سخنرانى در دیدار با علما و روحانیون دامغان، به تاریخ 1367/4/15 و نیز ر. ک به سخنرانى ایشان در دیدار با وعاظ، به تاریخ 69/12/22. 
 5. در دیدار با علماى دامغان به تاریخ 1367/4/15. 
 6. حدیث ولایت، ج 2 / 14. 
 7 .از سخنان رهبرى در جمع فضلا و نخبگان حوزه علمیه قم، 1374/9/14. 
 8. اصول کافى، ثقة الاسلام محمد بن یعقوب کلینى رازى، ج 77/2، باب الورع، روایت 14، دار التعارف للمطبوعات، بیروت. 
 9. همان، حدیث 10. 
 10. همان، حدیث 15. 
 11. یتابیع المودّة، ج 1، الباب الرابع / 23. 
 12.سنن ترمذى، ج329/5 به بعد، مناقب، تحقیق عبدالرحمان و محمد عثمان، دارالفکر، 1403؛ ینابیع المودة، قُندوزى، تحقیق سیدعلى جمال اشرف / دارالاسره، 1416. 
 13. سنن تُرمذى، ج5 / 329 به بعد مناقب؛ ینابیع الموده، ج112/1. 
 14. نوادر، راوندى / 21. 
 15. سوره مدثر، آیه 31. 
 16. سوره قلم، آیه 52. 
 17. سوره سبأ، آیه 28. 
 18. سوره فرقان، آیه 1. 
 19. سوره مدّثر، آیه 36. 
 20. نهج البلاغه، خطبه 87، ترجمه دکتر سید جعفر شهیدى / 70، آموزش انقلاب اسلامى. 
 21 .همان، خطبه 110 / 106. 
 22 .همان، خطبه 125 / 123. 
 23. سوره فصلت، آیه 42.