خرافه‏گرایى در آیین عزادارى

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده


خرافه‏هایى که به عزاداریها، سوگواریها و آیینهاى بزرگداشت امام حسین(ع) راه یافته و ناهنجاریهایى را سبب گردیده، به دو گونه‏اند:

الف. خرافه‏هاى شکلى.

ب. خرافه‏هاى محتوایى.

 

خرافه‏هاى شکلى

خرافه‏هاى شکلى، همانند استفاده از قمه )شمشیرى کوتاه و دودمه( زنجیرهاى تیغ‏دار، ابزار و آلات موسیقى و ناسازگار با مجلسهاى عزا، رفتارها و حرکتهاى نابخردانه و دون شأن انسان و... .

1. قمه‏زنى: این رفتار و استفاده از شمشیر دودم و زدن آن بر فرق سر در شب و روز عاشورا، در روزگار معصومان و پس از آن، مرسوم نبوده و ردپایى از آن در عزاداریها دیده نمى‏شود، بلکه رفتارى است جدید و نوپیدا و گفته‏اند رواج دهنده آن، فاضل دربندى، نویسنده کتاب »اسرار الشهاده» است:

»تیغ زدن در روز عاشورا، از کارهایى است که این آخوند ]دربندى[ در عزادارى وارد و یا لامحاله آن را عمومى کرده است». 1

حال آغازگر آن هرکسى بوده و هر زمانى که این مراسم آغاز گردیده، امروزه عالمان شیعه با پدیده‏اى روبه‏رو هستند که روشنگرى درباره آن ضرورى است و نیاز است که زوایاى آن به دقت در بوته بررسى قرار بگیرد. آنان که آن را روا دانسته‏اند، به چه دلیل و چه تصویرى از آن در ذهن داشته‏اند و آنان که این رفتار را حرام اعلام کرده‏اند، به چه دلیل و برچه اساس است. آیا آنان که این رفتار را روا انگاشته‏اند، در هر زمان، مکان و شرایطى به روایى آن فتوا داده‏اند، یا نه، نمى‏توان از فتواى آنان این چنین برداشتى کرد؟ آیا مى‏توان گفت که هر نوع قمه‏زدن و قمه بر فرق سر فرو آوردن را روا دانسته‏اند؟

از میرزاى نائینى پرسیده مى‏شود: آیا قمه‏زنى رواست. ایشان در پاسخ مى‏نویسد:

»اما قمه زدن، یا شمشیر زدن، کما هو المرسوم، آن هم جایز است، مشروط آن که ایمنى از ضرر باشد و فقط خون جارى شود و بدون آن‏که به استخوان صدمه رسد و به حسب عادت، خونِ فوق‏العاده، که موجب ضرر است، خارج نگردد... ». 2

اگر اطمینان به دست آید که این سخن از میرزاى نائینى است که نمى‏توان آن را به همه زمانها سارى و جارى کرد و حکم کرد که هر شرایطى را دربر مى‏گیرد. از این فتوا برمى‏آید که جناب نائینى یک حرکت نمادین را روا مى‏داند. حرکتى که حزن و اندوه عمیق را بنمایاند و اندکى خون جارى شود و هیچ زیانى به قمه‏زن وارد نسازد.

پس نمى‏توان به فتوایى که یک حرکت نمادین و بیان‏گر اندوهِ عمیق را روا مى‏داند، تمسک جست و رفتارهاى خشن، نابخردانه، تیغ‏زدنهاى دهشت‏انگیز که چه بسا به مرگ، بیمارى و... قمه‏زنها بینجامد را شمرد.

دسته دیگر از علما، قمه‏زنى را روا دانسته‏اند، اما به شرط این‏که موجب وهن نباشد.

از فتواى این دسته از عالمان دینى نیز نمى‏توان برداشت کرد که هرگونه قمه‏زدنى رواست. باید به جست‏وجو برخاست و پیرامون قضیه را بررسى کرد، شرایط زمان و مکان را سنجید و از هرگونه حرکت و رفتار وهن آلود پرهیز کرد. این‏که حرکت و رفتار وهن‏آلود چیست؟ این را باید آگاهان و خردمندان و آشنایان به امور سیاسى روشن کنند و بازگویند.

از فتواى این دسته از عالمان نیز استفاده مى‏شود، حرکت نمادین را که یادآور حماسه عاشورا باشد و اندوه عمیق را برساند، روا دانسته‏اند و نه حرکت و رفتار غیرمعمول و نابخردانه که شمارى از خود بروز مى‏دهند.

روشن است که پذیرش این فتواها، در صورتى است که قمه زدن را عزادارى بینگاریم و آن را بیان‏گر حزن عمیق بدانیم; اما اگر این مطلب را نپذیرفتیم و گفتیم که عرف هم آن را عزادارى و بیان‏گر حزن عمیق نمى‏داند، دیگر جاى بحث درباره آنها باقى نمى‏ماند و به روشنى مى‏گوییم هر نوع قمه زدنى، حتى قمه‏زدنى که کوچک‏ترین خراش بر بدن وارد سازد نارواست و تنها در صورتى رواست که یک حرکت نمادین صرف باشد، بدون وارد ساختن کوچک‏ترین خراش بر بدن و یا رفتارهاى نابخردانه و هنجارشکنانه.

به هرحال، امروزه راه بر کسانى که با استناد به فتواى عالمان بزرگ، در شب و روز عاشورا قمه مى‏زنند و دسته و گروه قمه‏زن به حرکت درمى‏آورند، بسته است; زیرا نه تنها آن فتواها مهر تأیید بر رفتار آنان نمى‏زنند که در روزگار ما، حکم حاکم اسلامى راه را بر آنان مى‏بندد و هیچ توجیه شرعى براى حرکت و رفتار خود ندارند. پس قمه‏زنى بر آنان حرام است. این راى کسانى است که پاى‏بند به شرع‏اند و کسانى پاى‏بند به شرع و احکام دینى نیستند، حساب دیگرى دارند و باید با آنان برخورد دیگرى کرد که اینان برنامه‏ریزى شده رفتار مى‏کنند و داراى اغراض سیاسى‏اند و با این‏که حکم شرعى بر آنان روشن است و از حکم حکومتى نیز آگاهى دارند، اما به رفتار هنجارشکنانه خود ادامه مى‏دهند، هدفى جز خدشه‏دار کردن و بد و زشت جلوه دادن تشیع و خرافى نمایاندن آن ندارند. البته نه همه آنان که تیغ بر سر مى‏زنند، بلکه گردانندگان و کسانى که پشت صحنه این رفتارها و دسته‏هاى قمه‏زن و شاخ حسینى قرار دارند.

رهبر انقلاب، پرده از چهره اینان برمى‏دارد و آنان را از کسانى ناآگاهانه دست به این کارها مى‏زنند و رفتار ناشایست از خود بروز مى‏دهند، جدا مى‏سازد:

»نباید این طور باشد... ناگهان با این توهم و با این وسوسه که اصل عزادارى امام حسین(ع) زیر سوال برده شده، جریانى درست شود; کما این که ما دیدیم در قضیه قمه‏زنى این طور شده. به نظر ما قمه‏زنى یک خلاف شرع قعطى بود و هست. ما این را اعلام کردیم و بزرگان هم حمایت کردند. اما بعد دیدیم از گوشه و کنار، کسانى در جهت عکس این عمل مى‏کنند.

اگر قمه‏زنى اشکال هم نداشته باشد و حرام هم نباشد، واجب که نیست; چرا در جاهایى براى این چیزهاى بعضاً خرافى انگیزه وجود دارد؟

آنهایى که جنبه خرافى محض ندارد، لااقل، این مقدار هست که در دنیاى امروز، در ارتباطات امروز، در فرهنگ رایج جهانى امروز، در عقلانیاتى که امروزه در داخل خانه‏هاى ما و بین جوانان و دختران و پسران ما رایج است، عکس‏العمل نامناسب ایجاد خواهد کرد. اینها از بینات شرع نیست که ما بگوییم چه دنیا بپسندد و دنیا نپسندد، ما باید این کارها را انجام دهیم. حداقل اینها، چیزهاى مشکوک فیه است. »

3دلیلهاى اقامه شده بر جواز قمه‏زنى

کسانى، براى جواز قمه‏زنى چند دلیل اقامه کرده‏اند و به گمان خود خواسته‏اند این رفتار را به شرع گره بزنند و توجیه شرعى براى آن بتراشند:

1. رفتار حضرت زینت در گاه دیدن سر اباعبداللّه الحسین بر سر نیزه:

»از مسلم کچکار روایت کرده‏اند که گفت: عبیداللّه بن زیاد مرا به تعمیر دارالاماره گماشته بود. هنگامى که دست در کار بودم، ناگاه صیحه هیاهویى عظیم از طرف محلات کوفه شنیدم. پس به آن خادمى که در نزد من بود گفتم که: این فتنه و آشوب در کوفه چیست؟

گفت: همین ساعت سر مردى خارجى، که بر یزید خروج کرده بود، مى‏آورند و این انقلاب و آشوب، به جهت نظاره آن است.

پرسیدم که: این خارجى که بوده؟

گفت: حسین بن على.

... بیرون شدم تا به کناسه رسیدم. پس در آن هنگام که ایستاده بودم و مردم نیز ایستاده، منتظر آمدن اسیران و سرهاى بیرده بودند، ناگاه دیدم، قریب چهل محمِل و هودج پیدا شد که بر چهل شتر حمل داده بودند... سرهاى شهیدان را بر نیزه کرده بودند، آوردند و از پیش روى سرها، سر حسین(ع) را حمل مى‏دادند... زینب را چون نگاه به سر مبارک افتاد، جبین خود را بر چوبِ مقدم محمل زد، چنانچه خون از زیر مقنعه‏اش فرو ریخت. »

 

نقد و بررسى4

بر این روایت تاریخى، که مورد استناد شمارى از کسانى که قمه‏زنى را روا دانسته‏اند، قرار گرفته، خدشه‏هایى وارد است.

1. روشن نیست که این رفتار از حضرت زینب سرزده باشد، تا بتوان آن را ملاک عمل مهمى مانند قمه‏زنى قرار داد. علامه مجلسى این روایت را به طور مرسل، آن هم از کتاب منتخب طریحى و نورالعین نقل مى‏کند!

شیخ عباس قمى درباره این خبر، که آن را گچ‏کار کاخ ابن‏زیاد روایت کرده مى‏نویسد:

»ذکر محامل و هودج در غیر خبر مسلم جصاص نیست و این خبر را، گرچه علامه مجلسى نقل فرموده، لکن مأخذ آن منتخب طریحى و کتاب نورالعین است که حال هر دو کتاب بر اهل فن حدیث مخفى نیست... . »

25. محتواى این روایت را نیز نمى‏توان پذیرفت; زیرا این روایت، با سفارش پیامبر اعظم به دخت گرامى‏شان فاطمه زهرا)س( ناسازگار است:

»محمدبن یحیى عن سلمه بن الخطاب عن سلیمان بن سماعه الخزاعى عن على بن اسماعیل عن عمرو بن ابى المقدام قال: سمعتِ اباجعفر(ع) یقول: تدرون ما قوله تعالى: »ولا یعصینک فى معروف»

قلت لا.

قال: إنَّ رسول اللّه(ص) قال لفاطمة(ع) اذا انا متُّ فلا تخمشى على وجهاً ولا تنشرى على شعراً ولا تنادى بالویل ولا تقیمى على نائحةً.

قال: ثم قال: هذا المعروف الذى قال اللّه عزوجلّ. »

6مقدام نقل مى‏کند: امام باقر(ع) فرمود: مى‏دانید مراد خدا از آیه »و زنان از تو در هیچ کار نیکى سرپیچى نکنند» چیست؟

گفتم: نخیر.

فرمود: رسول خدا(ص) به فاطمه)س( فرمود: دخترم وقتى که من فوت کردم، چنگ به صورتت نزن، موهایت را به خاطر من پریشان نساز و صدایت و را به واویلا بلند نکن و مجلس نوحه برایم برپا نکن.

پس امام فرمود: این همان معروفى است که خداى متعال فرموده است.

مراد رسول اللّه در این روایت که به فاطمه فرمود: »برایم مجلس نوحه برپا نکن» مجلس نوحه با محتوا و سبک دوران جاهلیت است، نه بامحتوا و سبکى که اسلام آن را تأیید مى‏کند.

و نیز گزارشى که از رفتار حضرت زینب)س( در هنگام دیدن سر بریده امام حسین(ع) از زبان مسلم جصاص نشر یافته، با سفارشهاى امام حسین(ع) به ایشان ناسازگار است:

»... قال لها یا أختاه انى اقسمتُ علیک فأبِّرى قَسَمى لاتَشُقّى علىَّ جیباً ولا تَخمِشى علىَّ وجهاً ولا تَدَعى علىَّ بالویل والثُبور اذا انا هلکت. »

7خواهرم! من تو را سوگند مى‏دهم - و باید بدین سوگند رفتار کنى - چون من کشته شدم ]در عزاى من[ گریبان چاک مزن، و روى خود مخراش و ویل )واى( و ثبور )هلاکت( براى خود مخواه )یعنى آن‏سان که رسم زنان عرب است، واویلا و واثبورا مگو(.

این‏گونه رفتار که مسلم جصّاص از آن سخن گفته، از بانویى چون زینب(ع) با آن شأن و مقام معنوى بعید به نظر مى‏رسد. بویژه آن حضرت رهبرى داغدیدگان حماسه کربلا را بر عهده داشت و پناهگاه و دژ استوارى بود براى اسیران و دربندیان اهل‏بیت گرامى رسول اکرم.

شیخ عباس قمى مى‏نویسد:

»و نسبت شکستن سر به جناب زینب، سلام اللّه علیها، و اشعار معروفه نیز بعید است از آن مخدره که عقیله هاشمیّین و عالمه غیرمعلمه و رضیعه ثدى نبوت و صاحب مقامِ رضا و تسلیم است. »

8آن‏چه در کتابهاى تاریخ درباره اسیران کربلا آمده، حکایت از آن دارد که اسیران بر اشترانى حمل مى‏شده‏اند برهنه و بدون محمل و هودج.

علامه مجلسى از لهوف نقل مى‏کند:

»... ثم رحل بمن تخلّف من عیال الحسین(ع) وحمل نساءه على احلاس اقتاب بغیر وطاء. »

9]عمر بن سعد[... آن‏گاه بازماندگان و اهل و عیال حسین(ع) را از کربلا کوچ داد و زنان حرم ابى عبداللّه را بر شترانى سوار کرد که پاره گلیمى بر پشت‏شان انداخته شده بود، نه محملى داشتند و نه سایبانى.

شیخ عباس قمى درباره چگونگى حمل اسیران کربلا مى‏نویسد:

»و آن‏چه از مقاتل معتبره معلوم مى‏شود، حمل ایشان بر شتران بوده که جهاز ایشان پلاس و روپوش نداشته. »

10در این صورت، محملى نبوده که حضرت زینب سرش را به آن بزند و از آن خون جارى شود. پس سالبه به انتفاى موضوع است.

4. نکته دیگر درخور یادآورى در گزارش مسلم جصّاص، اشعارى است که به حضرت زینب نسبت داده شده است. این اشعار، با واقع همخوانى ندارند. از جمله از قول آن بانوى بزرگ نقل شده است:

یا اخى فاطم الصغیرة کلّمها

فقد کاء قلبها ان یذوبا

11اى برادر با فاطمه کوچک حرف بزن

که نزدیک است قلب او آب شود.

نخست آن‏که: فاطمه دختر امام حسین(ع) که از او در این شعر نام برده شده کوچک نبوده، بلکه در سنى بوده که پیش از رویداد کربلا، با حسن مثنى ازدواج کرده است.

دو دیگر: براساس پاره‏اى از گزارشها، فاطمه دختر امام حسین، در دروازه کوفه براى مردم سخنرانى کرده و از جنایت امویان پرده برداشته و کشته‏شدگان کربلا و اسیران را شناسانده است:

»وروى زید بن موسى قال: حدّثنى أبى عن جدى قال خطبت فاطمةالصغرى بعدان وردت من کربلا فقالت: الحمدللّه عدد الرمل والحصا وزنة العرش الى الثّرى احمده وأومن به وأتو کل علیه وأشهد ان لا اله الاّ اللّه وحده لاشریک له وأنّ محمداً عبده ورسوله وأنّ اولاده ذبحوا بشط الفرات بغیر ذحل ولاتراث....»

12زید بن موسى روایت کرده است: پدرم از جدم نقل کرد: فاطمه صغرى، از کربلا که رسید خطبه‏اى خواند و فرمود: سپاس خداى را، به شماره ریگها و سنگها، و به گرانى از عرش تا خاک، سپاس او گویم و ایمان به او دارم و توکل به او کنم. و گواهى مى‏دهم که به جز خداوند یکتاى بى‏انباز، خدائى نیست و محمد، بنده و فرستاده اوست و فرزندان‏اش در کنار رود فرات بدون سابقه دشمنى و کینه سر بریده شدند.

سه دیگر: از جمله گزارشهایى که از مجلس یزید در دست است و در کتابهاى تاریخى آمده، گزارشى است که فاطمه صغرى از آن مجلس شوم داده است.

پس فاطمه صغرى آن‏چنان کوچک نبوده که در شعر نسبت داده شده به حضرت زینبت بازتاب یافته، بلکه او زن جوانى بوده داراى توانایى بالا در بازنمود فجایع کربلا، شناساندن دستان پلید، شناساندن حماسه سازان کربلا و گزارش‏دهى از مجلس یزید و....

نادرستى این شعر حکایت از آن دارد که کل داستان مسلم جصّاس، البته باتوجه به نارساییها محتواى روایت، ساختگى است و اصالتى ندارد.

گیریم که گزارش مسلم جصاص درست است، رفتار حضرت زینب، به هیچ روى نمى‏تواند مجوزى باشد براى قمه زدن و رفتار نابخردانه‏اى که از شمارى از افراد بى‏توجه به مبانى شرعى سر مى‏زند. زیرا:

1. شاید حضرت زینب)س( درگاهِ دیدن سر بریده امام حسین(ع) بر نیزه، بى‏توجه سرش را به دیواره محمل کوبیده و از آن خون جارى شده است.

2. حتى اگر رفتار آن حضرت را باتوجه و از روى عمد بدانیم و بگوییم حضرت زینب در عزا و ماتم سرور شهیدان، این رفتار از او سرزده، نمى‏تواند براى شیعیان حجت باشد و به پیروى از آن حضرت در عزاى حسین(ع) تیغ بر سر زنند و از سر خود خون جارى سازند.

 

جریانهاى انحرافى و تبلیغ از قمه‏زنى

امروزه، بویژه باتوجه به استقرار و قدرت خیره کننده نظامِ جمهورى اسلامى، دستهاى آلوده‏اى به کار افتاده‏اند که با رواج خرافات و تبلیغ از رفتار ناپسند قمه‏زنى، چهره‏اى خشن، تاریک و خرافى از شیعیان ایران، همانا پدیدآورندگان نظام مقدس و ضداستکبارى جمهورى اسلامى، به جهانیان بنمایانند که در این گردونه و چنبره، شمارى از افراد ناآگاه گرفتار آمده‏اند و با تعصب بسیار بر آن پاى مى‏فشارند. البته در این بین، کسانى که پاى‏بندى به شرع ندارند و در میان مردم خوشنام و خوش‏سابقه نیستند، بیش‏تر دیده مى‏شوند!

این جریان، در برابر عالمان دین، آگاهان و اسلام‏شناسان دقیق‏اندیش، ایستادگى مى‏کند و با پخش کتابها، جزوه‏ها، نوارها و سى‏دى‏ها، به طور گسترده تلاش مى‏ورزد که این رفتار خرافى را بگستراند و نهادینه سازد.

پیش از محرم 1428، دو عدد سى‏دى، از سوى یکى از جریانهاى خرافه‏پراکن و مشکوک، پخش شد و در آن گردآورندگان و تهیه‏کنندگان، کوشیده بودند »قمه‏زنى» را روا قلمداد کنند. از نامى که بر آن گذاشته بودند )قمه‏زنى حقیقت مظلوم( تا مطالبى که در آن آمده بود، همه و همه، حکایت از برنامه‏ریزى دقیق مى‏کرد. اینان باتوجه به علاقه شیعیان به امام حسین(ع) و در نظر گرفتن مسائل روحى و روانى آنان، به تولید سى‏دى یاد شده دست زده بودند و در آن از راه‏هاى گوناگونى براى اثرگذارى هرچه بیش‏تر، بهره برده‏اند. برانگیزاندن احساسات، درآمیختن حق و باطل، تحریف سخنان مراجع بزرگ و یا استفاده گزینشى از سخنان آنان و بیان این‏که از این دست کارها در میان پیروان دیگر ادیان، از جمله مسیحیت نیز موجود است و... یعنى مسیحیت کارهایى مانند قمه‏زنى را در عزاى حضرت مسیح از پیروان خود پذیرفته و آنان را از این گونه کارها باز نداشته است.

در این سى‏دى، کسى به عنوان ذاکر امام حسین(ع) مى‏گوید:

»از آیت‏اللّه بروجردى بزرگ خواستند که فتوا به حرمت قمه‏زنى بدهد، ایشان بالاى منبر رفت، روضه خواند و سپس گفت: مردم! از من خواسته‏اند که به حرمت قمه‏زنى فتوا بدهم.

]به آنان گفتم[: هرسال 365 روز است و مردم تمام روزهاى سال را از ما تقلید مى‏کنند و یک امروز ]روز عاشورا[ را از امام حسین تقلید مى‏کنند. »

در این سى‏دى، از زبان ذاکر امام حسین! سخنان آیت‏اللّه بروجردى تحریف شده و رویداد، دگرگونه جلوه داده شده است. اما شاگردان آیت‏اللّه بروجردى، رویداد و سخنان آیت‏اللّه بروجردى را به گونه‏اى دیگر بازگو کرده‏اند.

شهید مطهرى مى‏نویسد:

»در سالهایى که در قم بودیم یادم هست که در آن‏جا یک نمایشها و شبیه‏هاى خیلى مزخرفى در میان مردم بود. سالهاى اول مرجعیت مرحوم آیت‏اللّه بروجردى، رضوان‏اللّه علیه بود که قدرت فوق‏العاده داشتند.

قبل از محرم بود به ایشان گفتند که وضع شبیه‏خوانى ما این جور است.

دعوت کردند تمام رؤساى هیئتها به منزل ایشان آمدند.

از آنها پرسیدند شما مقلد کى هستید؟

همه گفتند: ما مقلد شما هستیم.

فرمودند: اگر مقلد من هستید، فتواى من این است که: این شبیه‏هایى که شما به این شکل درمى‏آورید، حرام است.

]رؤساى هیئتها[ با کمال صراحت به آقا عرض کردند که: آقا ما در تمام سال مقلد شما هستیم، الا این سه - چهار روز که ابداً از شما تقلید نمى‏کنیم. »

13این، یعنى انحراف. امام حسین(ع) با انحراف درافتاد، با انحراف به مبارزه برخاست. این، یعنى سرپیچى از دستورهاى دین و زیرپا گذاردن احکام دین. در حالى که اصل و اساس حرکت امام حسین(ع) براى احیاى آیین و احکام دین بود. او چون سرپیچى سازمان یافته از دستورهاى دینى را برنتابید، به مبارزه برخاست. اگر بنا باشد در عزادارى آن گرامى، که فلسفه آن احیاى دین است، احکام دینى زیرپا نهاده شود، چرا عزادارى باید انجام بگیرد؟

 

2. رواج سبکها و اشعار غنایى

امروزه در پاره‏اى از مراسم عزادارى امام حسین(ع) کارهایى انجام مى‏گیرد و رواج دارد که با شأن آن بزرگوار، ناسازگار است و نیز با هدف و برنامه‏اى که او داشت و حرکت خویش را بر آن اساس و پایه سامان داده بود.

در پاره‏اى از عزاداریها از آهنگهاى ویژه مجالس لهو و لعب استفاده مى‏شود. مداحان و نوحه‏خوانان اشعار غنائى را مى‏خوانند که بسیار ناپسند است.

شاید این سبکها و بهره‏گیرى از این آهنگها و اشعار غنایى، در کوتاه مدت شور و هیجانى بین جوانان پدید آورد، ولى بى‏گمان در دراز مدت، آثار ناگوارى را در فکر و ذهن آنان پدید خواهد آورد و سبب انحراف عزادارى از مسیر اصلى خود که همان آگاهى‏بخشى و احیاى اسلام ناب و حماسه‏آفرینى است، خواهد شد.

عزادارى شایسته است که سینه‏ها را از حزن مقدس لبالب سازد و روح حماسه را در سینه‏ها شعله‏ور کند. به گونه‏اى که همیشه بتواند با الهام از حماسه کربلا، در برابر ظالمان قد افرازد و دست مظلومان را بگیرد.

عزاداران، مرثیه‏سرایان، مجلس گردانان، همه و همه، باید هوشیارانه آن‏چه در پیرامون عزاداریها مى‏گذرد رصد کنند که مباد رفتار مقدس‏شان و گامى که در راه احیاى شعائر دینى برمى‏دارند، به حرام آلوده شود و کارهایى انجام داده شود و از عزاداران، مرثیه‏سرایان و مجلس گردانان سر زند که با آموزه‏هاى اسلامى ناسازگار باشد. مرثیه امام حسین(ع) را در قالب آهنگهاى خارج از عرف مرثیه‏هاى مذهبى و ویژه مجلسهاى لهو و لعب عرضه کردن و یا سرودن اشعار غنایى، لهوآمیز و ناسازگار با مجلس عزادارى امام حسین، رفتارى هنجارشکنانه و بدفرجام است که باید علما، روحانیان، اهل فکر و فرهیختگان مذهبى، با سخنرانیها و نوشته‏هاى خود با آن برخورد کنند.

مقام معظم رهبرى درباره این گونه عزاداریها هشدار داده است و تأکید کرده که مداحان به هیچ روى نباید از آهنگها و شعرهاى عشقى در مجلسى که به نام امام حسین(ع) تشکیل شده است، استفاده کنند. بلکه باید در عزادارى سیدالشهداء، از آهنگهاى ویژه عزادارى استفاده ببرند و آیاتِ والاى معرفت را در آن آهنگها بریزند:

»در برخى موارد از آهنگهاى نامناسب استفاده مى‏شود.

مثلاً فلان خواننده طاغوتى و یا غیرطاغوتى، شهر عشقى چرندى را با آهنگى خوانده، حال ما بیاییم در مجلس امام حسین(ع) براى عشاق امام حسین(ع) آیات والاى معرفت را در این آهنگ بریزیم و بنا کنیم آن را خواندن، این خیلى بد است. خودتان آهنگ بسازید. این ذوق و این همه هنر وجود دارد. یقیناً در جمع علاقه‏مندان به این جریان، کسانى هستند که مى‏توانند آهنگهاى خوب و مخصوصِ مداحى بسازند، آهنگ عزا، آهنگ شادى....»

 

314. آلات موسیقى و علامتها

استفاده از آلات موسیقى، همانند ارگ و... یا حمل علامتهاى چندصد کیلویى، با عرض 8 تا 12 متر، از جمله کارها و رفتارهاى خرافى است که هیچ‏گونه سازاگارى با عزادارى امام حسین(ع) ندارد.

عَلَم و علامت، به معناى نشانه است. در جنگها، فرماندهان عَلَم و علامتى در دست مى‏گرفته‏اند. حال تصور کنید که اگر علمدار کربلا، حضرت ابوالفضل، چنین عَلَمى را در آوردگاه نبرد با لشکریان یزید در دست مى‏داشت، چگونه مى‏توانست با دشمن بجنگد؟

حال، چرا این علامتهاى بسیار سنگین و طولانى در روزهاى تاسوعا و عاشورا در دسته‏هاى عزادارى حمل مى‏شوند؟ حکایت‏گر و نماد چه حرکت و رفتار امام و یاران در روز عاشوراست؟

با بررسى دقیق و همه‏جانبه درمى‏یابیم که نمادِ حرکت، رفتار و شعارى نیست. چون علمدار کربلا از چنین عَلَمها و علامتهایى استفاده نکرده است و در آن روز هیچ نشانى از این نشانه‏ها دیده نمى‏شود.

ما اگر امروز، براى هرچه باشکوه جلوه دادن آن روز بسیار بزرگ و حماسى، نتوانیم از نمادها و شعارهاى آن روز امام و یاران آن حضرت بهره ببریم و یا از نمادها و شعارهایى که نزدیک به آن شعارها و نمادهاست، بى‏گمان به کژراهه مى‏افتیم.

چه بسا دستهاى در کار بوده که با به میدان کشاندن و بر دوش عاشقان اباعبداللّه نهادن این آهن آلات، خواسته‏اند آنان را از گِرد شعارهاى بنیادین روز عاشورا که فضا را آکنده بود و بر ارکان سپاه دشمن لرزه مى‏افکند، دور کنند.

اگر در عزاداریهاى ما رایَتها و بیرقهایى حمل مى‏شد و مردم در روزهاى تاسوعا و عاشورا آنها را پیشاپیش دسته‏هاى عزادارى خود حمل مى‏کردند که روى آنها سخنانى نوشته مى‏شد، بیان‏گر روح حماسى امام حسین، هدفها و برنامه‏هاى آن والاگهر، امروزه بسیارى از راه‏هاى ناگشوده به روى ما گشوده بود و درپاى بازدارنده‏ها زمین‏گیر نبودیم. چه زیبا، شورانگیز، حماسه‏آفرین، هماهنگ با روح حماسى عاشورا بود، اگر روى بیرقهاى برافراشته در هیئتهاى عزادارى، در هر کوى و برزن، با افتخار و با اعتماد به نفس و از سر عشق و علاقه به راه و مرام حسین بن على(ع) مى‏نوشتیم:

»مَوت فى عزَّ خیر من حیاةً فى ذُلَّ»

مردن باعزت و شرافت، از زندگى باذلت بهتر است.

»انّى لاارى الموت الاسعادةً ولا الحیوة مع الظالمین الاّ بَرَما»

15من مردن را براى خودم سعادت، و زندگى با ستمگران را موجب ملامت مى‏بینم.

الموت اولى من رکوب العار

والعار اولى مِن دخولِ النار

16کشته شدن به زندگانى ننگین

ننگ هم از آنش خداى نکوتر

»هیهات منّا الذلَّه»

17هرگز مباد که ما ذلت را بر مرگ اختیار کنیم.

»واللّه لااُعطیکم بیدى اعطاءَ الذلیل ولا اَفَرُّ فرار العبید»

18به خدا سوگند که نه دست ذلت به شما مى‏دهم و نه بسان بردگان، فرار مى‏کنم.

حوزه‏ها وظیفه دارند و از رسالت عالمان آگاه است که این شعارها را زنده کنند و در روح و روان عاشقان اباعبداللّه جارى سازند و علاقه‏مندان به آن امام همام را از زیر بار کارهاى پرزحمت، رنج‏آور، مانند: تیغ‏زنى، قفل‏زنى، حمل عَلَم و کُتل، اما بى‏ثمر، رهایى بخشند و آنان را با روح بزرگ امام حسین آشنا سازند که اگر در این راه رنج و دردى را ناگزیر باید بکشند و تحمل کنند، براى هدفى بزرگ و پرثمر باشد.

آداب و رسوم و چگونگى برپایى جشنها و سوگواریها و آیینهاى مذهبى و... در بین ملتها و قومیتها در گردش است. هر ملتى و قومى، پاره‏اى از آداب و رسوم قوم دیگرى را مى‏گیرد و آنها را در مراسم خود مى‏گنجاند که با بررسى آدابها و سنتهاى هر قومى مى‏توان این مطلب را دریافت و به ریشه‏هاى آنها پى برد.

از این روى، جا دارد که بحثهاى دقیقى روى پاره‏اى از کارهایى که در مراسم سوگوارى ما شیعیان انجام گرفته و مى‏گیرد، پژوهش شود و به درستى ریشه‏یابى گردند، بویژه باتوجه به این که پاره‏اى از آنها پیشینه‏اى در بین مسلمانان نداشته و ناسازگاریهایى با شعائر و شعارهاى دینى و مذهبى دارند.

اگر درباره عَلَم و کتل‏ها مطالعه بشود و یا آلات و ابزار موسیقى که در عزادارى امام حسین(ع) از آنها استفاده مى‏شود، به دقت کندوکاوى انجام بگیرد، به نتیجه‏هاى درخور درنگى مى‏توان رسید. چه بسا این بررسیها و مطالعات اگر دامنه‏دار انجام بگیرد و زوایاى قضیه به درستى روشن شود، روز به روز بر دامنه آگاهى‏ها افزوده شود و این رفتار و آداب و رسوم راه یافته از دیگر ملتها، ادیان و فرقه‏ها به شیعه، شناسایى گردند و از هاله تقدس به درآیند، شاید در این صورت، بتوان به عنوان عنصرهاى خرافى، با آنها برخورد کرد.

در این‏جا، پاره‏اى از دیدگاه‏ها را درباره چگونگى ورود آداب و رسوم و فرقه‏هاى دیگر به میان شیعیان و اثرپذیرى و تقلید از مراسم و آیین آنان را یادآور مى‏شویم:

دکتر على شریعتى، سرمنشأ دگرگونى در برگذارى مراسم عزادارى امام حسین را از دوران صفویه مى‏داند و آن هم با پیروى از مراسم مسیحیان در سالگرد به صلیب کشیده شدن مسیح:

»در دوران صفویه، ناگهان نهضت تشیع که همیشه در زیرزمین‏ها مبارزه مى‏کرد، روى کار، و در عرصه باز جامعه آمد. اما اقلیت شیعه ایرانى، چون که هرگز در طول تاریخ نتوانسته یک جامعه مستقل بسازد )جز در دوره کوتاه حکومت آل‏بویه و حکومتهاى محلى موقت چون سر بداریه هیچ‏گاه آزاد نبوده( و امکانات انجام اعمال اجتماعى نداشته و در تقیه به سر مى‏برده است، هنوز شعارهاى اجتماعى ندارد، هنوز مراسم عملى ندارد، هنوز نمى‏داند که چگونه و در چه فرمهاى جمعى و نمایشهاى عمومى تجلى کند. سبمل و علائم و مراسم اجتماعى ندارد.

اکنون که رژیم صفوى به همه اینها احتیاج دارد، باید کارى کند. این کار بسیار ساده انجام شد. یک مقام رسمى وزارتى به وجود آمد، و شخصیتى به اسم »وزیر امور روضه‏خوانى» ماموریت یافت تا در این زمینه دست به کار شود. این وزیر، اولین تحفه‏هاى غرب را در قرن 16 و 17 به ایران سوغات آورد. و این اولین تماس فرهنگى ایران با غرب است.

وزیر امور روضه‏خوانى و تعزیه‏دارى، به اروپاى شرقى رفت. و درباره مراسم دینى و تشریفات مذهبى آن‏جا تحقیق کرد، مطالعه کرد و بسیارى از سنتها و مراسم جمعى مذهبى و تظاهرات اجتماعى مسیحیت و برگذارى و نقل مصیبتهاى مسیح و حواریون و نیز علائم و شعائر و ابزارها و وسایل خاص این مراسم و دکورهاى ویژه محافل دینى و کلیسا را اقتباس کرد و همه را به ایران آورد. به طورى که ناگهان در ایران سمبل‏ها و مراسم و مظاهرِ کاملاً تازه‏اى، که هرگز نه در ملیت ایران سابقه داشت و نه در دین اسلام، و در مذهب شیعى، به وجود آمد. مراسمى از نوع تعزیه‏گردانى، شبیه‏سازى، نعش، علم، کتل، عمارى، پرده‏دارى، شمایل‏کشى، معرکه‏گیرى، قفل‏بندى، زنجیرزنى، تیغ‏زنى، موزیک، سنج‏زنى، تعزیه‏خوانى و فرم خاص و جدید و تشریفاتى مصیبت‏خوانى و نوحه‏سرایى جمعى و... که همه شکلش اقتباس از مسیحیت است و هرکسى با آن آشناست، به سادگى تشخیص مى‏دهد که تقلید است.

قفل‏زنى، سینه‏زنى، زنجیرزنى و تیغ‏زنى، حتى هم اکنون به همین شکل در لورد (sedruoL) سالیانه در سالروز شهادت مسیح برگذار مى‏شود و این است که با این‏که از نظر اسلام این اعمال محکوم است و علماى حقیقى اسلامى، نه تنها آن را تأیید نکرده‏اند، که جداً مخالف‏اند و این نمایشها را برخلاف موازین علمى شرع مى‏دانند.

حرمتى که مسلمان و شیعه براى ائمه و خاندان پیغمبر و بخصوص حرم پیغمبر و امام قائل است بر کسى پوشیده نیست. اما در تعزیه‏خوانى یک نره مرد نتراشیده، سکینه یا زینب مى‏شود! و در صحنه ظاهر مى‏شود. یا موسیقى که علما آن همه با کراهت و حرمت تلقى مى‏کنند، در شبیه و تعزیه حفظ شده است و پیداست که از مسیحیت آمده است.

شبیه و تعزیه و نعش، تقلید کورکورانه از مراسم »میسترهاى هفتگانه» (Vseretsym) و »میراکل» (selcariM) و نمایش نعش عیسى بر صلیب و فرود آوردن براى دفن و صعود و دیگر قضایاست.

این مراسم و تشریفات رسمى و مخصوص عزادارى اجتماعى و رسمى همه فرمهاى تقلیدى از عزادارى و مصیبت‏خوانى و شبیه‏سازى مسیحیت اروپایى است و حتى گاه به قدرى ناشیانه این تقلید را کرده‏اند که شکل صلیب را هم که در مراسم مذهبى مسیحى‏ها، جلوى دسته‏ها مى‏برند. صفویه بدون کم‏ترین تغییرى به ایران آوردند و همین الان هم بدون توجه به شکل رمزى و مذهبى آن در مسیحیت، جلوى دسته‏ها راه مى‏برند و همه مى‏بینند که شاخصه نمایان هر دسته‏ى سینه‏زنى همین صلیب، یعنى جریده است. و در عین حال در نظر هیچ‏کس معلوم نیست براى چیست! و هیچ‏کس از آنهایى هم که آن را مى‏سازند و حمل مى‏کنند، نمى‏دانند براى چه چنین مى‏کنند!

اما با این‏که این جریده در میان ما هیچ مفهومى ندارد و کارى نمى‏کند، همه شخصیت و عظمت و افتخار یک دسته به همان جریده‏اش وابسته است! و دعواها سر جریده است! ارزش و اعتبار و شکوه و اندازه ایمان و شعور دینى یک دسته به بزرگى و سنگینى و زیبایى و گرانى جریده‏اش بستگى دارد!!

جریده، نه تنها از نظر شکل همان صلیب است، بلکه از نظر لفظ هم همان اسم صلیب است که همراه مسمى از اروپاى شرقى و از زبان لاتین به فارسى آمده، چون کلمه »جریده» نه در فارسى و نه در عربى به این شکل هیچ مفهومى ندارد. به نظر من کلمه »جریده» اصولاً تلفظ فارسى »جروئیده» (xiorC) به معنى صلیب است. و حرف C در ایتالیایى و لاتین صداى »ج» مى‏دهد.

دکورها و پوشش‏ها و پرده‏هایى که در اروپاى شرقى و ایتالیا و قالب کلیساهاى کاتولیک وجود دارد و همه مى‏بینند، با همان شکل به ایران آمد و چون در ابتدا مسجد امکان پذیرش این مراسم و تزیینات جدید را نداشت و براى چنین کارهایى ساخته نشده بود، ساختمانهاى خاص این امور بنا شد، به نام »تکیه».»

19دیدگاه‏هاى دیگرى نیز در این باب مطرح شده است، از جمله:

از اعراب گرفته شده است.

از فرهنگ و آیین هندوان به عزاداریهاى شیعیان راه یافته است.

و...

صلیب گونه‏اى که در روزهاى تاسوعا و عاشورا، پیشاپیش دسته‏ها به حرکت درآورده مى‏شود، از هرجا، هر گروه، مذهب، دین و ملتى که گرفته شده باشد، با شعائر دینى و شعارهاى مذهبى نشأت گرفته از آموزه‏هاى راستین دینى هماهنگى ندارد و نیز بسیارى از علامتها و عَلَمها.

به هرحال، این عَلَم و کتل‏هایى که بر دوش مردم عزادار امام حسین(ع) حمل مى‏شوند، نماد توحید و حرکت توحیدى آن بزرگوار نیستند و شائبه این هست که نماد شرک و بت‏پرستى باشند. چه از مسیحیان گرفته شده باشد، یا زردشتیان و یا دیگر گروه‏ها و فرقه‏ها، فرقى نمى‏کند، نماد حرکت شورانگیز امام حسین به شمار نمى‏آیند که باید از آنها پرهیز کرد. چرا که اسلام از درآمیختگى عبادات و شعائر دینى به این گونه نشانه‏هاى شرک‏آلود، به شدت نهى کرده است.

بایسته است در حرکتهاى مذهبى، عزاداریها، جشنها و هرگونه مراسمى که به گونه‏اى به آیین و مذهب بستگى دارد، از علامتها و نشانه‏هایى استفاده شود که اگر در بین مسلمانان پیشینه‏اى نداشته‏اند، دست‏کم، با فرهنگ، اندیشه، آموزه‏ها و باورهاى دینى و مذهبى ناسازگارى نداشته باشند.

مقام معظم رهبرى درباره عَلَم و کتل، که در عزاداریهاى مذهبى، بویژه عاشورا، رسم شده آنها را به حرکت درمى‏آورند، مى‏گوید:

»... شکل‏اش هم شکل جالبى نیست. شکل صلیب است. و اصلاً این ترکیب، جزو ترکیبات مأنوس اسلامى نیست، نه شکل محراب است، نه شکل گنبد است، نه شکل هیچ چیزى از این چیزهایى که در تاریخ اسلام و در سنتهاى اسلامى ما سراغ داریم. شکل علم هم نیست. »

 

 

خرافه‏هاى محتوایى20

در محتواى حرکت بزرگ و حماسه تاریخى امام حسین(ع) خرافه‏هاى بسیار راه یافته که با همه تلاش و بیدارگرى عالمان دینى در دورانهاى مختلف، باز هم چهره کریه این پدیده را در عزاداریها و مراسمى که به نام اباعبداللّه الحسین(ع) برگذار مى‏شود، مى‏توان دید.

1. تحریف هدف قیام: از جمله تحریفهاى انجام گرفته، تحریفهایى است که هدف قیام امام حسین را نشانه گرفته‏اند، مانند:

1. قیام امام حسین و عزادارى براى آن حضرت، کفاره گناهان شیعه است.

2. قیام امام حسین(ع) ویژه آن حضرت و از اسرار الهى است.

3. برگذارى مراسم عزادارى امام حسین(ع) که هرسال تجدید مى‏شود، براى تسلى خاطر فاطمه زهرا)س( است.

و...

این پندارباقیها از سوى هرکس و گروهى رواج یافته باشد، بى‏گمان هدف تحریف محتوایى عاشورا و قیام امام حسین بوده است. هدف آن بوده که علاقه‏مندان به راه و هدفهاى والاى امام حسین را از راهیابى به ساحَتِ راه و هدف او باز دارند و نگذارند هدف آن حضرت را بیاموزند و با مرور هرساله آن و تراز کردن زندگى خود با هدف بنیادین امام، از هرگونه کژراهه روى بازداشته شوند.

شیعیان، پس از شهادت امام حسین و یاران، به راهنمایى بازماندگان حماسه آفرین آن حضرت، حضرت سجاد و حضرت زینب، و سپسها با راهنمایى ائمه اطهار و علماى ربانى و آگاه، با زوایاى هدف امام حسین آشنا شدند و در تمام دوره‏ها، با فراز و نشیبهایى، حرکت و جنبشهاى خود را بر آن اساس سامان دادند، و همیشه بر آن راه پوییده و اکنون نیز، همچنان از آن الهام مى‏گیرند.

هدف امام در سخنان خود آن حضرت به زیبایى ترسیم شده و اگر آنها، کلمه به کلمه، جمله به جمله، فراز به فراز، از سوى عالمان، خطیبان، نویسندگان و شاعران آیینى، بازگو و ترسیم مى‏شد و یا سخنان امام سجاد و حضرت زینب، به روشنى بیان مى‏گردید و از سخنان آن بزرگواران فرازهایى که هدف امام به زیبایى نمود شده است، سرلوحه برنامه‏هاى عاشورایى قرار مى‏گرفت، بى‏گمان امروزه، شاهد این گونه تحریفها نبودیم.

وقتى که امام حسین(ع) به روشنى هدف خود را از قیام بیان فرموده، دیگر جاى آن نیست از هدفهایى سخن به میان آورده شود که در سخنان امام به آنها اشاره نشده است. و خردمندانه نیز نیست که امام براى آنها قیام کرده باشد.

1. امام در هنگام خارج شدن از مدینه، در وصیت‏نامه‏اى، هدف خویش را از اصلاح امت اعلام مى‏دارد:

»وانّما خرجت لطلب الاصلاح فى أُمَّةِ جدّى. »

21من فقط براى اصلاح در امت جدم از وطنم خارج شدم.

2. در نامه‏اى به بزرگان بصره، هدف خویش را از بین بردن بدعتها و زنده کردن اسلام و سنت پیامبر(ص) اعلام مى‏کند:

»فانّ السنة قد امیتت وانّ البدعةَ قد أُحیِیَت»

سنت اسلام مرده و بدعتها جاى آن را گرفته است.

3. و در خطبه‏اى، به هنگام روبه‏رو شدن با حر بن یزید، هدف خود را روشن کرده است:

»ایها الناس ان رسول اللّه(ص) قال: من رَأى سلطاناً جائراً مستحلاً لِحُرُمِ اللّه ناکثاً لعهداللّه مخالفاً لسنة رسول اللّه یعمل فى عبادللّه بالاثم و العدوان فلم یُغیرّ ما علیه بفعل ولا قولً کان حقّاً على اللّه ان یُدخِله مدخله.

الا وانّ هؤُلاء، قد لزموا طاعة الشیطان وترکوا طاعة الرحمن واظهره الفساد وعطّلوا الحدود واستأثروا بالفى‏ء واحلّوا حرام اللّه وحرّموا حلاله وانا احقُّ من غَیّر. »

22اى مردم! رسول خدا فرموده است: کسى که ببیند زمامدار ستمگرى، به حقوق الهى و احکام دین تجاوز مى‏کند و پیمان خدا را مى‏شکند و با سنت پیغمبر(ص) مخالفت مى‏ورزد و با بندگان خدا بر اساس ظلم و گناه رفتار مى‏کند و براى تغییر روش چنین زمامدار ستمگرى، به گفتار، یا کردار اقدام نکند، خداوند او را به همان جایى مى‏برد که آن ستمگر را مى‏برد.

آگاه باشید این عمال حکومت، پیروى شیطان را برنامه خود قرار داده و اطاعت خدا را ترک کرده و فساد را ظاهر ساخته و رواج داده‏اند و حدود و مقررات دین را تعطیل نموده و خزانه کشور را به خود اختصاص داده و حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام نموده‏اند و من از هرکس شایسته‏ترم که وضع موجود را تغییر دهم.

هدف امام از این سخنان و ده‏ها سخنى که از آن حضرت به جاى مانده، سیره و موضع‏گیریهاى گوناگونى که داشته است، به روشنى به دست مى‏آید و راه را بر هرگونه گمانه‏زنى و پنداربافى مى‏بندد و روشن مى‏کند که قیام امام و عزادارى براى آن حضرت، نه کفاره گناهان شیعه است، نه تسلى حضرت زهرا)س( و نه از اسرار الهى، بلکه یک قیام اصلاحى است که همگان وظیفه دارند رایت آن را برافرازند، چه در مقام طلایه‏دارى و چه در مقام پیروى از طلایه‏داران شایسته.

سنت اسلامى هرگاه به افول گراید، یا بمیرد و بدعتها جان بگیرد و جاى سنت اسلامى را بگیرند، وظیفه همگان است بپا خیزند و به احیاى سنت اسلامى بپردازند و بدعتها را ریشه‏کن سازند. یا علیه جائران، تجاوزگران به حقوق الهى و احکام دین، شکنندگان پیمان خدا، مخالفان سنت نبوى، ستم‏کنندگان به مردم، دست به کارهاى بنیادین و حرکتهاى بنیان برافکن بزنند. همان راهى که امام حسین در آن گام برداشت. پس حرکت امام حسین(ع) از اسرار الهى نبوده که عده‏اى پنداشته‏اند بلکه حرکتى بوده روشن، وظیفه همگانى، در هر زمان و مکان.

مرگ سنت اسلامى و جولان‏گرى بدعتها، چیزى نیست که برکسى پوشیده ماند. اگر کسى عرضه حرکت ندارد و جرأت قیام علیه تباهیها را در خود نمى‏بیند، حق ندارد به تحریف هدف قیام روشن امام حسین بپردازد و با این کار، بى‏عرضگى و ترس خویش را توجیه کند.

2. غُلوّ: گزافه‏گوییها، سخنان نابخردانه و به دور از مبانى و شرک‏آلود در وصف پیامبر خدا(ص) و ائمه اطهار(ع) و نسبت دادن کارهاى شگفت‏انگیز به آنان، ایشان را از اسوه بودن براى مسلمانان برکنار مى‏سازد. کارى که دشمنان دین، در پى آن بوده و هستند. از سیاستهاى راهبردى آنان است که معصومان را از جنس دیگر بشمارند و بشناسانند، جنسى که کارهاى آنان از سنخ دیگر است و درخور پیروى نیستند. در جایگاهى قرار دارند که حرکتهاى دینى، اجتماعى و سیاسى آنان نمى‏تواند سرمشق براى دیگران باشد. در مثل قیام امام حسین(ع) از اسرار الهى است. او باید مى‏رفت و در برابر انبوه لشکر یزید مى‏ایستاد و خون خود را مى‏ریخت. کارى که هرکسى نمى‏تواند و نباید آن را انجام دهد.

روى این اصل، و چون غلّو جامعه اسلامى را زمین‏گیر مى‏کند و از حرکت باز مى‏دارد و در حقیقت فرد فرد غلّو کنندگان را به هلاکت مى‏افکند و جامعه اسلامى را به تباهى مى‏کشاند، قرآن، رسول خدا و ائمه معصومین، مسلمانان را از سخنان و عقاید غلوآمیز پرهیز داده‏اند.

آن‏چه که ما شیعیان با آن دست به گریبان هستیم، غلّو و گزافه‏گویى از روى دوستى و محبت است. به این معنى که شمارى از دوستان و محبان و علاقه‏مندان به ائمه(ع) و اهل‏بیت، از روى دوستى به دام غلّو و غلّو کنندگان و گزافه‏گویان افتاده‏اند. این گروه، یا به خاطر ناآشنایى با مبانى دینى و نشناختن مرز توحید و شرک، گزافه‏گویى و پا را از حد بیرون گذاردن در وصف و بیان ویژگیهاى ائمه، و آن را پاى‏بندى شدید به دین انگاشتن، در باتلاق غلّو فرو مى‏افتند و یا به خاطر ساده‏لوحى که دارند در دام غلّو دشمنان کینه‏توز ائمه(ع) گرفتار مى‏آیند.

حضرت امیر(ع) نسبت به این گونه از دوستیهاى درآمیخته به گزافه‏گویى هشدار داد و فرمود:

»وسیهلک فىّ صنفان: محب مفرط یذهب به الحبُّ الى غیر الحق... . »

23به زودى دو دسته به خاطر من تباه شود: دوستى که کار را به افراط کشاند و محبت، او را به راه غیر حق براند... .

این دوستان گزافه‏گوى ائمه اطهار(ع) در هر برهه‏اى از تاریخ بوده‏اند و با ساده‏لوحیهاى خود کار را بر عالمان و فرهیختگان شیعه دشوار ساخته‏اند و امروزه نیز چنین است و این گروه ندانسته چهره شیعه را خراب مى‏کنند و شیعه را از اوج‏گیرى و ارائه آموزه‏هاى خردمندانه و طرحهاى دقیق و راه‏گشا براى اداره جامعه باز مى‏دارند و سبب مى‏گردند از حضور قوى در محافل علمى و در بین شیفتگان عدالت باز بماند.

دوستان ساده‏لوح و نابخرد ائمه اطهار(ع) ساده‏لوحانه و بدون توجه به هشدارها و سخنان دردمندانه امام(ع) در دوران خفقان، گام در راهى گذارده‏اند که دشمنان ایشان آن را هموار کرده‏اند.

دشمنان ائمه(ع) براى بدنام کردن و از کانون توجه مردم خارج کردن آنان، هر ترفندى که از دست‏شان برآمده به کار بسته‏اند. از جمله آنان را به مقام ربوبى بالا بردند، تا زمینه دور شدن مردم را از آن‏ان فراهم آورند و شیعیان در بین مسلمانان گروهى کافر قلمداد گردند و زبانها به طعن و لعن آنان گشوده شود:

امام رضا مى‏فرماید:

»... انّ مخالفینا وضعوا أخباراً فى فضائلنا وجعلوها على ثلاثة اقسام: اَحَدُها الغُلُو فینا وثانیها التقصیر فى امرنا وثالثها التصریح بمثالب اعدائنا فاذا سمع الناس الغُلّو فینا کفّروا شیعتنا ونسبوهم الى القول بربوبیتنا واذا سمعوا التقصیر اعتقدوه فینا واذا سمعوا مثالبَ اعدائنا باَسمائهم ثلبونا باسمائنا... »

24مخالفان ما، اخبارى را در فضائل ما جعل کرده‏اند و این اخبار را به سه قسم تقسیم کردند:

قسم نخست: اخبارى که دربردارنده غلو درباره ماست.

قسم دوم: اخبارى که دربردارنده تقصیر در امر ماست.

قسم سوم: اخبارى که دربردارنده لعن و طعن صریح دشمنان ماست.

پس هنگامى که مردم اخبارى درباره ما غلو کرده بشنوند، شیعیان ما را تکفیر مى‏کنند و به آنان نسبت مى‏دهند که به ربوبیت ما اعتقاد دارند. و هنگامى که اخبارى را بشوند که دربردارنده تقصیر در امر ما هستند، درباره ما معتقد به تقصیر مى‏شوند.

و هنگامى که اخبارى را بشنوند که دربردارنده طعن مذمت صریح درباره دشمنان ماست و از آنان به نام یاد شده است، در برابر، ما را با ذکر نام مورد طعن و مذمت قرار مى‏دهند.

از گذشته تاکنون، شمارى از ساده‏لوحان در رفتار و گفتار خویش و در ذکر فضائل ائمه(ع) این سخن بلند و هشدار دهنده و بیدارگر را ملاک کار و فضائل‏گویى خود قرار نداده‏اند، بلکه در دام اخبارى افتاده‏اند که سازندگان آنها براى بدنام کردن ائمه و شیعیان آنان ساخته‏اند.

البته ناگفته نماند پاره‏اى از گزافه‏گوییها و غلوها با همه تلاشى که دشمنان دین و ائمه اطهار انجام دادند، به خاطر روشنگریها و بیدارگریهاى امامان و عالمان هشیار، شجاع و پیروان راستین مکتب اهل‏بیت، در دوره‏هاى مختلف، در بین شیعیان جا پایى باز نکردند. بویژه غلوها و گزافه‏گوییهایى که امامان را در جایگاه ربوبیت قرار مى‏داد. این گزافه‏گویى و غلو، در بین شمار کمى، آن هم افرادى که از دانش دینى بهره‏مند نبودند، اثرهاى گذرا داشته است; اما نتوانسته به اعتقاد استوار توحیدى شیعه ضربه‏اى بزند و شیعیان از زلال‏ترین عقیده توحیدى برخوردارند.

و یا پندارهاى خرافى که پس از شهادت امام حسین(ع) پیش آمد، خیلى زود از سوى جریان فکرى قوى شیعه طرد شد و شراره‏هاى آن خاموش گردید. از باب نمونه، پس از این رویداد، شمارى اندک و فریب‏خورده به این پندار گراییدند که امام حسین به شهادت نرسیده، بلکه او مانند حضرت عیسى(ع) به آسمان بالا رفته است. آن کسى را که مردم امام حسین(ع) پنداشته‏اند، حنظله بن اسعد شامى بوده که قاتلان فکر کرده‏اند امام حسین است و او را کشته‏اند! امام رضا(ع) این پندار و باور غلط و انحرافى را رد مى‏کند و نیز در توقیعى از امام زمان(ع) به محمدبن عثمان عمرى، بر این باور، مهر بطلان زده شده است:

»تمیم القرشى، عن أبیه، عن احمد بن على الانصارى، عن الهروى، قال: ان فى سواد الکوفه قوماً... وفیهم قوم یزعمون ان الحسین بن على لم یقتل وأنّه القى شبهه على حنظلة بن اسعد الشامى وأنه رفع الى السماء کما رفع عیسى بن مریم ویحتجّون بهذه الآیة »ولن یعجل اللّه للکافرین على المؤمنین سبیلاً».

فقال: کذبوا. علیهم غضب اللّه ولعنته وکفروا بتکذیبهم لنبى اللّه فى اخباره بان الحسین بن على(ع) سیقتل واللّه لقد قتل الحسین وقتل من کان خیراً من الحسین. امیرالمؤمنین والحسن بن على... . »

25هروى مى‏گوید: به امام رضا(ع) گفتم: در حومه کوفه گروهى هستند که مى‏پندارند حسین بن على، کشته نشده است. آن کسى که در کربلا کشته شده و افراد پنداشته‏اند، حسین بن على است، حنظله بن اسعد شامى بوده است. حسین بن على، به آسمان برده شده است، همان‏گونه که عیسى بن مریم به آسمان برده شد.

اینان به آیه شریفه: »خداوند هرگز براى ناباوران بر گرویدگان راهى نمى‏نهد» استدلال کرده‏اند.

امام فرمود: دروغ مى‏گویند. بر آنان باد خشم و نفرین خدا.

اینان با دروغ انگاشتن خبر نبى‏خدا(ص) بر کشته شدن حسین بن على، کافر شده‏اند.

به خدا سوگند، حسین کشته شد و کشته شد کسى که از بهتر بود، امیرالمؤمنین و حسن بن على.

یا کلینى از اسحاق بن یعقول نقل مى‏کند که گفت:

»ورد التوقیع بخط مولانا صاحب الزمان(ع) علىّ على ید محمد بن عثمان العمرى بخطه(ع) اما قول من زعم أن الحسین لم یقتل فکفر وتکذیب وضلال. »

26اسحاق بن یعقوب مى‏گوید: امام عصر(ع) نامه‏اى به خط شریف خودشان به دست محمدبن عثمان عمرى فرستادند که در آن مرقوم فرموده بودند: هرکس بپندارد حسین بن على کشته نشده است، کفر پیشه کرده، دروغ انگاشته سخن رسول خدا را، به گمراهى درافتاده است.

با این حال و با این‏که جریان توفنده و قوى تفکر ناب شیعه، هر تفکر غلط، شرک‏آلود و خرافى را به کنار مى‏زند و نمى‏گذارد حرکت توحیدى شیعه، آسیب ببیند، باید هوشیار بود و انحرافها را رصد کرد و با سرمشق قرار دادن موضع‏گیریهایى روشن ائمه(ع) و علماى راستین، بیدار و روشنگر، با آنها به رویارویى برخاست و هیچ‏گاه و در هیچ برهه، کوتاه نیامد و حتى از کنار کوچک‏ترین انحراف و کژى چشم نپوشید که ممکن است انحرافهاى کوچک، روز به روز بزرگ و بزرگ‏تر بشوند و کار را بر اهل اندیشه و عالمان دشوار سازند. فرقه‏هاى انحرافى، به یکباره پدید نیامده‏اند. اینها کم‏کم از صراط حق انحراف پیدا کرده، تا جایى که صد در صد با عقاید شیعه ناسازگار شده و به طور کامل، راه کفر را پیش گرفته‏اند. عزادارى، باید برابر چهارچوب شرع انجام بگیرد، کوچک‏ترین انحراف ار چهارچوب شرع پذیرفته نیست. مدح و مرثیه براى ائمه و اشعارى که سروده مى‏شود اگر آنان را از حد خود بالاتر ببرد و کارهایى در این اشعار و مدح‏گوییها و مرثیه‏خوانیها به آنان نسبت داده شود که جز در قلمرو قدرت الهى، در هیچ قلمروى نمى‏گنجد، شرک است و انحراف و به طور جد باید از آن پرهیز کرد و عالمان بسان سدّ پولادین در برابر آنها بایستند.

پى‏نوشتها:
1. شرح زندگانى من، عبداللّه مستوفى، ج 276/1، زوار; شرح رجال ایران، مهدى بامداد، ج 138/4، زوار، تهران.
2. رساله مواکب حسینیه، میرزا عبدالرزاق محدث حائرى اصفهانى/126، چاپخانه حیدرى، 1375 قمرى.
3. سخنان مقام مظعم رهبرى.
4. منتهى الامال، شیخ عباس قمى، ج 518 - 517/1، جاویدان.
5. همان/518.
6. کافى، ج 527/5، ح 4; معانى الاخبار/390.
7. ارشاد، شیخ مفید، ج 93/2
8. منتهى الامال، ج 518/1.
9. بحارالانوار، علامه مجلسى، ج 107/45، مؤسسة الوفاء، بیروت.
10. منتهى الامال، ج 518 - 519/1.
11. بحارالانوار، ج 115/45.
12. اللهوف على قتلى الطفوف، ابن طاوس، ترجمه سیداحمد فهرى/149، جهان، تهران.
13. حماسه حسینى، استاد شهید مطهرى، ج 214 - 213/1، صدرا; مجموعه آثار، ج 334/17 و 587.
14. در دیدار با مداحان، 84/5/5.
15. بحارالانوار، علامه مجلسى، ج 381/44.
16. لهوف، ابن طاوس، ترجمه احمد فهرى زنجانى/119.
17. همان/98 - 97.
18. ارشاد، شیخ مفید/235.
19. تشیع علوى و تشیع صفوى )مجموعه آثار 9)، دکتر على شریعتى/170 - 169، چاپخش 1382، تهران.
20. خطبه نماز جمعه 1363/7/20.
21. مقتل خوارزمى، ج 88/1.
22. همان/404.
23. نهج البلاغه، خطبه 127.
24. عیون اخبار الرضا، ج 304/1.
25. بحارالانوار، ج 271/44، ح 4.
26. همان،ح 3.