نگرشى دیگر به خلاقیت و نظریه‏پردازى

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده


شناسنامه و چکیده بحث:

موضوع بحث: بررسى شاخصهاى خلاقیت و نوآورى و هویت کرسیهاى نظریه‏پردازى.

هدف بحث: دستیابى به راهبرد فعال‏سازى کرسیها.

مفاهیم اصلى: نظریه‏پردازى، سطوح فهم و ادراک، خلاقیت، شاخصهاى خلاقیت، شبکه هستى، کشف واقعیت.

محتواى بحث: تعریف نظریه، خلاقیت، فهم، تبیین سطوح فهم و ادراک، تبیین شاخصهاى ده‏گانه خلاقیت، توصیف وضعیت موجود کرسیهاى نظریه‏پردازى، نقد این وضعیت، توصیف وضعیت مطلوب و تبیین راهبرد فعال‏سازى کرسیهاى نظریه‏پردازى.

چکیده بحث: ایجاد تحولى در کرسیهاى نظریه‏پردازى هدفى است که این مقاله نشانه گرفته است. کرسیهاى نظریه‏پردازى در وضعیت موجود، عملیات نظریه‏سنجى و نظریه‏شناسى را انجام مى‏دهند، نَه نظریه‏پردازى را. در این مقاله با تعیین شاخصهاى ده‏گانه‏اى براى خلاقیت و نوآورى که جوهره نظریه‏پردازى است، پیشنهاد شده است که موقعیتى علمى بر اساس شاخصهاى یاد شده براى صاحبان فکر خلاق و ایده‏هاى نوین، فراهم شود تا در آن موقعیتها با کمک صاحب‏نظران به پرورش و تکمیلِ ایده و نوآورىِ خود بپردازند.

 

پیش‏نیاز: اصول موضوعه بحث

1. واقعیت کلان، شبکه معادله‏هاى وجودى1 است.

2. واقعیتِ خُرد، جزیى از شبکه معادلات وجودى )جزء در ضمن کل(.

3. فهم، کشف این معادلات و روابط است.

4. تعمیق فهم، حرکت به سمت کشف روابط بیش‏تر است.

 

تعریفها:

1. نظریه: مجموعه گزاره‏هاى داراى انسجام درونى و بیرونى که واقعیتى را به فهم مى‏رساند.2

بنابراین نظریه‏پردازى یعنى:

تبیین موقعیت موضوع در ضمن شبکه معادله‏هاى وجودى، تا با اطلاع از کمیت و کیفیت اثرگذارى و اثرپذیرىِ آن نسبت به بقیه اجزاء، بتوان برآیندهاى موردنظر در شبکه را تولید کرد. نظریه‏پردازى در سطحِ »فهم خلاّق» از سطوح فهم و ادراک قرار دارد.

2. سطوح فهم و ادراک: در فضاى علم حصولى، انسان دوگونه اطلاعات را در خود مى‏یابد: اطلاعات تصویرى، اطلاعات مفهومى. اطلاعات تصویرى )یا دانش تصویرى( حاصل کارکرد آیینه‏اى ذهن است، یعنى چیزى را مى‏بینیم و تصویر آن در ذهن نقش مى‏بندد. این‏گونه از اطلاعات، فقط زمینه‏ساز براى فعالیتهاى دیگر ذهنى هستند و به تنهایى کاربردى ندارند. اطلاعات مفهومى )یا دانش مفهومى( حاصل فعالیت ذهن بر دانشهاى تصویرى یا دانشهاى مفهومى قبلى است. اصول فعالیتها و کارکردهاى ذهن عبارت‏انداز:

، مقایسه: دو تصویر، یا دو مفهوم با هم مقایسه مى‏شوند و نتیجه گرفته مى‏شود که این دو با هم مشابه یا مغایر هستند و نقاط تشابه و یا تغایر آنها مشخص مى‏شود.

، تجزیه: یک تصویر، یا یک مفهوم به اجزاء تشکیل دهنده‏اش تجزیه مى‏شود و هر جزء آن تصویر یا مفهوم جدیدى را ایجاد مى‏کند.

، ترکیب: چند تصویر یا مفهوم در کنار یکدیگر قرار مى‏گیرند و با تکمیل یکدیگر، تصویر یا مفهومى جدید را ایجاد مى‏کنند.

، انتزاع: یک تصویر یا مفهوم از ارتباطاتى که با دیگر موضوعات دارد جدا مى‏شود و از زاویه دید جدید و با جایگاه جدیدى موردنظر قرار مى‏گیرد; در مَثَل وقتى حکم کلّى صادر مى‏کنیم که هر انسانى قدرت تفکّر دارد، تصویر ذهنى انسان را از عالم مادى جدا کرده و هرگونه مشخصات مادى را از آن سلب نموده‏ایم که در نتیجه مشترکات، صورتها به دست مى‏آید; اما نه در قالبِ یک تصویر، بلکه در قالبِ یک مفهوم جدید )ارتقاء و تعالى از تصاویر به مفاهیم، از محسوس به معقول، از جزء نگرى به کل نگرى(.

تمام فعالیتهاى بالا، در حقیقت یک کارکرد بیش‏تر نیستند: کشف رابطه‏ها. ذهن با مقایسه شروع مى‏کند و به دنبال دستیابى به رابطه‏هاست )نقاط اشتراک و نقاط اختلاف(، تجزیه مى‏کند تا سرچشمه رابطه‏ها، تعداد و نوع آنها را به دست آورد. با کشف یک سرى از رابطه‏ها به سوى ترکیب و تجرید مى‏رود، تا تصاویر یا مفاهیم موردنیاز خود را تولید کند. »فهم» در حقیقت کشف روابط بین اجزاء و رابطه هر جزء با کل و رابطه هر کل با دیگر کل‏هاست.

مراحل عملیات ذهن در دستیابى به یک »فهم» عبارت‏اند از:

، دیدن، لمس کردن، احساس کردن = ایجاد تصور اولیه.

، مقایسه تصورات با یکدیگر = درک تفاوتها و تشابه‏ها = درک مفهوم جزء و کلّ.

، ندیدن کل و توجّه استقلالى به اجزاء = انجام عمل تجزیه.

، بررسى رابطه اجزاء با یکدیگر )چگونگى اثرگذارى و اثرپذیرى آنها بر یکدیگر( = ایجاد فهم جزئى.

، برقرار کردن رابطه بین تمام اجزاء با یکدیگر = انجام عمل ترکیب.

، بررسى ارتباط مفاهیم و یا تصاویر مرکب با یکدیگر = ایجاد فهم کلان.

پس اولین فعالیت ذهن، تصویربردارى از واقعیتها و نگهدارى این تصاویر در حافظه است. )تصور اولیه(، مرحله دوم، برقرار کردن رابطه بین مفاهیم موجود یا از پیش دانسته شده است. )فهم اولیه(، در این قسمت بسیارى از افراد با درک رابطه معلومات خود با دیگر موضوعات، دست به عمل مى‏زنند و از معلومات خود براى جهت‏دهى و اثرگذارى در فعالیتهاى عملى خود استفاده مى‏کنند. )فهم کاربردى(، وقتى محتویات ذهنى و فکرى به عالم عمل و تجربه وارد شد باید خود را با قانونهاى حاکم بر هستى، هماهنگ کند وگرنه درخور استفاده نخواهد بود و در موقعیت خیالى خود باقى مى‏ماند. ضرورت هماهنگى با قانونهاى خلقت سبب مى‏شود که آن‏چه در ذهن بى‏عیب و نقص دیده مى‏شد، در بسیارى از موارد مشکل ساز بشود و نقصها یا ضررهایى را از خود بروز دهد و عمل انسان را با شکست مواجه سازد. بروز این‏گونه ناهنجاریها و کاستیها، ذهن را به سوى بازنگرى نسبت به محتواى فکر سوق مى‏دهد. این بازنگرى با انجام عملیات تجزیه و تحلیل اجزاء و ارتباطات آنها صورت مى‏پذیرد. )فهم تحلیلى(، در بسیارى از موارد، پس از تجزیه موضوع به اجزاء تشکیل دهنده آن و تحلیل روابط بین اجزاء، اجزاء و ارتباطات جدیدى شناخته مى‏شوند که باید با یکدیگر ترکیب شوند و یک کل را تشکیل دهند، تا تصور صحیحى از موضوع به دست آید. )فهم ترکیبى(، نظریّات و برنامه‏ها، فهم‏هاى ترکیبى هستند که درصدد عرضه واقعیتها مى‏باشند، اما بارها مى‏بینیم که دچار خطا و اشتباه مى‏شوند. براى این‏که بتوان به یک فکر یا عقیده اعتماد کرد و سرمایه‏هاى وجودى را براى آن مصرف کرد، باید بتوان آنها را نقد و بررسى کرد و در نهایت ارزشیابى و قضاوتى را در مورد آنها به انجام رساند. )فهم نقادانه(، رشد در زندگى و حرکت در چرخه حیاتى که متصل به کل هستى است، نیاز به اطلاع از شبکه معادلات وجودى دارد. )فهم خلاق و شهودى(.

جدولى که در زیر ملاحظه مى‏کنید ارائه دهنده مراحل فهم و شاخصه‏هاى قابل تشخیص و اندازه‏گیرى از آنهاست.3

 

سطح فهم

تصور اولیه

)سطح حافظه‏اى(

فهم اولیه

)سطح ادراکى(

فهم کاربردى

)سطح کاربردى(

فهم تحلیلى

)سطح تجزیه و ترکیب(

 

فهم استدلالى

)سطح نقد و ارزیابى(

فهم شهودى

)سطح تولید و خلق(

خلاقیت: کشف متغیرها و روابط جدید در شبکه معادله‏هاى وجودى است که به تغییر در وضعیت موجود مى‏انجامد4 عمل‏کرد ذهن در خلاقیت و تبدیل آن به یک نظریه را مى‏توان تا حدودى به صورت زیر ترسیم نمود:5

1. طرح‏ریزى عناصر لازم براى حرکت به سمت تولید یک دستگاه و سیستم فکرى

أ. تعریف وضعیت موجود: )تعریف متغیر نیاز(

، چه نیازى سبب شده است که فکر به کار افتد و درصدد چاره برآید؟

، آیا این نیاز یک نیاز بسیط است، یا این‏که خود از چند عنصر تشکیل شده است؟

، این نیاز چقدر مهم است؟ )ضریب اهمیت نیاز(

، اگر مشکل حل نشود و نیاز برطرف نشود، چه تبعاتى خواهد داشت؟

، آیا این نیاز یک نیاز واقعى است، یا یک نیاز کاذب و ساختگى است؟

، تعیین نیازهاى سلبى )آن‏چه نمى‏خواهیم و نیاز داریم که نشود کدام‏اند؟(.

ب. تعریف هدفها )تعریف وضعیت مطلوب(

، تعیین هدف کلّى و اساسى و ضریب اهمیّت آن )اگر حاصل نشود چه پیامدهایى دارد؟(.

، تعیین هدفهاى میانى )هدفهایى که بین وضعیت موجود و مطلوب قرار دارند و براى رسیدن به هدف نهایى زمینه سازى مى‏کنند(.

، تعیین زمینه اولیه )شرایط اولیه براى شروع حرکت به سوى هدفهاى بالا(.

، تعیین اجزاء درونى هدفها )تعریف متغیرهاى درونى(.

، تعیین کمیت و کیفیت عناصر بالا )از هرکدام چقدر و با چه کیفیتى؟ یعنى عناصر بالا به صورت قابل اندازه‏گیرى تعریف شوند(.

، تعیین ضریب اهمّیت هریک از عناصر یاد شده.

، تفکیک بین حداقل لازم )مقدارى از هدف که به هیچ وجه قابل صرف نظر نیست و باید حاصل شود( و حداکثر مطلوب.

، تعیین اهداف منفى )آن‏چه نمى‏خواهیم و نباید بشود(.

ج. تعریف ارتباطات

، )تعریف عنصرهاى مرتبط با وضعیت موجود و هدفهاى مطلوب; تعریف متغیرهاى بیرونى + ارتباط آنها با متغیّرهاى درونى(.

، چه چیزهایى سبب پیدایش نیاز و مشکل شده‏اند؟ ضریب تأثیر هرکدام در پدیدآمدن مشکل چقدر است؟ )تشخیص سرچشمه‏ها(.

، چه مسائلى در اثر این مشکل به وجود آمده‏اند؟ )این مشکل، چه آثارى را ایجاد کرده است؟ بر چه نقاطى تأثیر گذاشته است؟ )تشخیص آثار و نتایج(.

، چه عنصرهایى مى‏توانند مفید باشند؟ ضریب مفید بودن هریک چقدر است؟ )تشخیص امکانات(.

، چه عنصرهایى مى‏توانند مضر باشند و براى رسیدن به اهداف مانع ایجاد کنند؟ ضریب مانعیت هریک چقدر است؟ )تشخیص موانع(.

، بررسى فعل و انفعال هریک از متغیرها با یکدیگر; یعنى کلیه ارتباطات محتملِ عنصرهاى درونى با هم، عنصرهاى بیرونى با هم، عنصرهاى درونى و بیرونى نسبت به یکدیگر فهرست شود و کمیت و کیفیت اثرگذارى آنها بر یکدیگر مشخص گردد. )تشخیص ارتباطات(.

، قانونهایى از خلقت که سرمنشأ تک تک این ارتباطات هستند، مشخص شوند و فعل و انفعال این قانونها با یکدیگر تعریف شود. )تشخیص معادلات و قوانین حاکم بر ارتباطات(.

، چه تغییراتى در این ارتباطات مى‏توان ایجاد کرد؟ )بهبود امکانات(.

، چه ارتباطات جدیدى را مى‏توان ایجاد کرد؟ )توسعه امکانات(.

، ایجاد تغییر عنصرها و ارتباط آنها یا ایجاد عناصر و ارتباطات جدید چه آثار مثبت و منفى مى‏تواند داشته باشد؟ )بررسى هزینه تغییر(.

2. ترکیب و طراحى سیستم:

، تعیین تمام احتمالهاى ممکن براى حل مشکل )چه نوع عنصرهایى با چه نوع ارتباطى مى‏توانند وضعیت موجود را به وضعیت مطلوب برسانند؟(

، تعیین حداقل عنصرها و ارتباطات لازم که نمى‏توان از آنها صرف نظر کرد. )شاخص پایه(

، تعیین عنصرها و ارتباطاتى که باید حذف شوند. )موانع(

، پاسخ به سوالهاى زیر: چه چیز، توسط چه کس، تحت چه شرایطى، در چه مکان و زمانى و چگونه باید انجام شود تا نیاز برطرف شود و هدف حاصل شود؟

، مدل سازى )تعیین ترکیب عنصرها و نوع ارتباط آنها براى رسیدن به مطلوب(

، بررسى هزینه هریک از راه حل‏ها.

، رعایت اصل بیش‏ترین اثرگذارى به وسیله کم‏ترین هزینه و زحمت.

، انتخاب بهترین راه حل و راه حل‏هاى جایگزین احتمالى.

، تدوین الگوى اجراء و اقدام به صورت زیر:

- تعیین نقطه شروع

- زمینه لازم براى شروع

- محرک لازم براى شروع

- انجام دهنده کار و شرایط آن

- کیفیت و کمّیت کار

- مراحل کار

- نتیجه‏هاى موردانتظار در هر مرحله

- نقاط توقف و شرایط آن

- محرّک مجدّد

- شرایط اتمام کار

- نقطه پایان

- بازنگرى و ارزیابى

- اصلاح نقاط ضعف، تقویت نقاط قوّت

- ایجاد زمینه لازم براى انجام حرکت‏هاى جدید

در هر کدام از موارد یاد شده در این مسیر، مى‏توان مصداق و متغیرى جدید از شبکه هستى کشف کرد که نتیجه، مدل و دستگاه نهایى حاصل شده از این فرایندها را تغییر دهد و نظریه‏اى جدید تولید شود.

نظریه‏پردازیها داراى سطوحى هستند که مى‏توان از موارد زیر نام برد:

الف. نظریه‏پردازى بنیادى: عمل‏کردى که موجب تغییر و تحول در معادله‏هاى پایه در موضوعات مى‏شود.

ب. نظریه‏پردازى فرایندى: عمل‏کردى که موجب تغییر در فعل و انفعالهاى موجود در موضوع، تغییر روشها و تغییر ساز و کارها مى‏شود.

ج. نظریه‏پردازى فرآورده‏اى: عمل‏کردى که موجب تغییر در یکى از ویژگیهاى موضوع مى‏شود.6

 

شاخصهاى خلاقیت و نوآورى:

در منابع روان‏شناختى و منابع مربوط به خلاقیت، کم‏تر مى‏توان شاخصهایى شفاف براى تشخیص یا اندازه‏گیرى یا فعال‏سازى یا بهینه‏سازىِ خلاقیت یافت;بیش‏تر مفاهیم و عباراتى کلى و مبهم در این زمینه ارائه شده است. در این مقاله براساس مستندهاى درون‏دینى شاخصهاى ده‏گانه‏اى براى خلاقیت پیشنهاد مى‏گردد:

برخى از کلید واژه‏هایى که مرتبط با فضاى خلاقیت و نوآورى در منابع دین هستند عبارت‏اند از: لبّ، اولوا الالباب، اهل‏اللّب، عقل، عاقل، عقلاء، علم، عالم، علماء، فهم، نظر، ذکاء، فکر، فکور، متفکر، متعمق، حکمة، حکیم، حکماء.

جست‏وجو و تحلیل گزاره‏هاى دینى )آیات و روایات( با استفاده از این کلید واژه‏ها، مراتب زیر و شاخصهاى ده‏گانه زیر را به دست مى‏دهد:

مراتب خلاقیت و دانشورى در نگرش اسلام

 

حکیم

 

                                        عالم = حداقلِ نخبه مطلوب

 

  ذواللّب

 

                               عاقل = حداقلِ نخبه موجود

 

شاخصهاى ده‏گانه خلاقیت و نوآورى که نیازمندیهاى نظریه‏پردازى هستند:

1. مهارت سوال‏پردازى

2. مهارت کشف سرچشمه‏ها و معادله‏هاى بنیادین

3. مهارت جست‏وجوى ارتباطات و متغیرهاى درونى و بیرونىِ موضوعات )نیازمند به مهارت نگرش شبکه‏اى(

4. مهارت انتخاب و تصفیه اطلاعات براساس کارآمدى

5. مهارت مطالعات تطبیقى و روندیابى

6. مهارت آینده‏نگرى و تصمیم‏سازى

7. مهارت شبیه‏سازى عملیاتى اطلاعات و الگوها

8. مهارت بهبود مستمر

9. مهارت مدیریت احساس

10. مهارت عبودیت

توضیح این‏که:

1. به استناد سخن امام صادق(ع):

»اِنَّ هذا العلم علیه قفل ومفتاحُهُ المسأله. »7

بر دَرِ این علم قفلى است که کلیدش پرسش است.

و سخن رسول اکرم(ص)

»حُسنُ المسألة نِصفُ العِلم.»8

خوب پرسیدن، نیمى از دانش است.

خلاقیت و دانشورى در فضاى احساس نیاز شکل مى‏گیرد. نُماد نیاز، سؤال است. سؤال هدف‏دار و مرتبط با عمل و صحنه زندگى، راه‏گشاست.

بنابراین، کسى زمینه خلاقیت و دانشورى را داراست که ذهنى سؤال‏پرداز داشته باشد و به دنبال اثر علمى سؤالهاى خود باشد )سنجش و ارتقاى توان سؤال‏پردازى(

2. به استناد فرموده بارى تعالى:

»قل سیروا فى الارضِ فانظروا کیف بَدأ الخلق.»9

در زمین بگردید و بنگرید که خداوند آفریدگان را چسان پدید کرده است.

»اولم ینظروا فى ملکوتِ السمواتِ والارض وما خَلق اللّهُ من شى‏ء.»10

آیا در گستره آسمانها و زمین و آن‏چه خداى آفریده است، ننگریسته‏اند.

خلاقیت و دانشورى در فضاى توجه به سرچشمه‏ها، فعال مى‏شود. سرچشمه‏ها، ذرّات بنیادین هر موضوعى هستند. توجه به ذرات بنیادین و معادله‏هاى پایه، راه‏گشاست. پس کسى در فضاى خلاقیت و دانشورى حرکت خواهد داشت که توجهى بیش‏تر و متمرکزتر به ذرّات بنیادینِ در هر موضوع و سرچشمه‏هاى شکل‏گیرى موضوعات، داشته باشد. )سنجش و ارتقاى توانِ توجه به ذرات بنیادین(.

3. به استناد سخن رسول خدا(ص):

»اَعلمُ الناسِ من جَمَعَ عِلمَ الناسِ الى عِلمه. »11

داناترین مردم، کسى است که دانش مردم را با دانش خود، جمع کند.

و نیز سخن دیگر از آن گرامى:

»العلمُ اکثرُ مِن ان یُحصى فخذ من کلِ شى‏ءً أحسَنَه. »12

دانش، بیش از آن است که به شمارش آید. بنابراین، از هر چیزى، نیکوترین آن را فراگیر.

خلاقیت و دانشورى در فضاى توجه به کارکرد دیگران، ابعاد جدید مى‏یابد و اطلاعاتى موجب تقویت خلاقیت است که ثمربخشى داشته باشد. پس کسى در فضاى خلاقیت و دانشورى گسترش و توسعه خواهد داشت که توجهى بیش‏تر و متمرکزتر به اطلاعاتِ ثمربخش قبلى داشته باشد. )سنجش و ارتقاى توان دستیابى به اطلاعاتِ با کیفیت(.

4. و به استناد سخن امام على(ع):

»اِضربوا بعض الرَّأى ببعض یتولّدُ منه الصواب. 13 إمخضوا الرّأى مَخضَ السِّقاء.»

14رأیها را، برخى بر برخى دیگر عرضه کنید )و آنها را کنار هم نهید( که رأى درست این گونه پدید مى‏آید. رأى و نظر را - همچون شیرى که براى بیرون آوردن کره، آن را در میان مشک مى‏ریزند و مى‏زنند - بزنید )تا به وسیله تقابل آرا و برخوردِ اندیشه‏ها، به نظرِ درست برسید. (

و سخن دیگر آن بزرگوار:

»إعقِلوا الخَبَرَ اذا سمعتُمُوهُ عقلَ رِعایةً لاعقلَ روایةً، فَإنَّ رواةَ العِلمِ کثیر ورُعاتَهُ قلیل. »14

چون حدیثى را شنیدید، آن را فهم و رعایت کنید، نه بشنوید و روایت کنید که راویان علم بسیارند و به کار بندان آن اندک در شمار.

و سخن امام صادق(ع):

»اُطلب العلمَ باستعماله. »15

دانش را از راه به کار بستن آن بجوى.

و سخن امام على(ع):

»أستَدِلَّ على مالم یکُن بما قد کان. فإنَّ الامور أشباه. »16

از آن‏چه نبوده است، بر آن‏چه بوده دلیل گیر، که کارها همانندند و یکدیگر را نظیر.

و سخن امام صادق(ع):

»الحق الذى تطلب معرفَتُهُ من الاشیاء هو اربعة أوجه: فاولها أن یُنظَرَ أموجود هُوَ أم لیس بموجود؟ والثانى أن یُعرَف ما هو فى ذاتِهِ وجوهَرِهِ؟ والثالث أن یُعرَفَ کیف هُوَ وما صِفَتُهُ والرابع أن یُعلَمَ لماذا هُوَ ولأیّة عِلّة.»17

طلب شناخت چیزها، براى فرد به چهار وجه تواند بود:

اول آن که: بداند موجود است، یا نه.

دوم آن که: بداند کُنه حقیقت ذات‏اش را.

سوم آن که: بشناسد چگونگى صفات او را.

چهارم آن که: بداند علت و غایت وجودش را.

خلاقیت و دانشورى در فضاى مقایسه و تحلیل اطلاعات، متولد مى‏شود و تحلیلى موجب بروز خلاقیت است که حداقل به نقاط زیر توجه کند:

ارتباط با فرامعادلات )معادلات خلقت(

ارتباط با عمل )پیامدها و نتایج(

تجزیه تا عمق ذرّات بنیادین + ترکیب با ابرسیستمها )نگرش شبکه‏اى(

روندیابى، مقایسه فرآیندها و فراورده‏ها )سنجش و ارتقاى توان مطالعات تطبیقى و تحلیل اطلاعات(

5. و به استناد سخن بارى تعالى

»واذا قیل لهُم اتبعوا ما أنزل اللّه قالوا بل نتَّبِعُ ما ألفینا علیه آباءَنا أولو کان اباءَهم لایعقلون شیئاً ولا یهتدون. »18

هرگاه گویندشان پیروى از چیزى کنید که خدا فروفرستاده، گویند: نه، که پیروى از چیزى مى‏کنیم که پدران خویش رابر آن یافته‏ایم. هرچند پدران‏شان چیزى درنیابند و ره نشناسند.

ه:

»وتلک الامثال نضربها للّناس وما یعقلها الاّ العالمون. »19

اینها مَثَل‏هاست که براى کسانى زنیم و جز دانایان کس آن را اندر نیابد.

و سخن امام على(ع):

»إنَّ العاقلَ من نظر فى یَومِهِ بغَده وسعى فى فَکاک نفسه و عمل لما لابُدَّ منه ولامحیص له عنه ولیس العاقلُ من یَعرف الخیر من الشَّر ولکن العاقلُ من یَعرفُ خیر الشَّرَّین. »20

خردمند کسى است که در امروزش به فکر فرداى خود باشد و در راه آزاد کردنِ خود )از آتش دوزخ( بکوشد و براى چیزى کار کند که گزیرى از آن ندارد. خردمند کسى نیست که نیک را از بد بازشناسد، بلکه خردمند کسى است که از دو بدى، آن را که کم‏تر بد است، بشناسد.

و سخن امام صادق(ع):

»فى المشاوَرةِ اکتساب العلم والعاقل من یستفیذ منها علماً جدیداً ویستَدِلُّ بها على المحصول من المراد. »21

در رایزنى، فرچنگ‏آورى دانش است و خردمند کسى است که از آن دانشهاى تازه را به دست مى‏آورد و دلیل اقامه مى‏کند بدان، برنتیجه هدف خویش.

و سخن امام على(ع):

»العاقل من کان یومُهُ خیراً من أمسه. »22

خردمند کسى است که امروز او بهتر از دیروزش باشد.

و سخن امام صادق(ع):

»صفةُ الحکیم الثُبات عند اوائل الامور والوقوف عند عواقبها.»23

ویژگى خردمند استوارى در هنگام آغاز کارها و درنگ در هنگام پایان آنهاست.

خلاقیت و دانشورى در فضاى جست‏وجوى ساختارها و الگوهاى جدید، به بلوغ مى‏رسد. براى دستیابى به ساختارها و الگوهاى جدید، نیاز به توابع آینده‏نگرى شبکه‏اى، توابع اولویت‏ساز، معادلات تزاحمى براى تصمیم‏سازى و توابع بهبود مستمر است و زمینه لازم براى تشخیص واقعیات و تفکیک توهمات، شبیه‏سازى فرضیه و مدل کردن اطلاعات است. )سنجش و ارتقاى توان فرضیه‏سازى و مدل‏سازى، توان کشف الگوها، آینده‏نگرى، بهینه‏سازى، تصمیمات و شبیه‏سازى(.

6. با ملاحظه تفاوت میان عقل نظرى و عقل عملى و نیاز به علم مقدس و نخبه عادل و به استناد سخن خداوند متعال:

»... انما یخشى اللّه من عباده العلماء. »24

از بندگان خدا، دانشوران‏اند که از وى ترسند.

و سخن امام على(ع):

»العاقل اذا علم عمل واذا عمل اخلص. »25

عاقل هرگاه بداند چیزى را عمل مى‏کند و هرگاه عمل کند، خالص مى‏گرداند.

خلاقیت و نوآورى، نیازمند مهارت عبودیت و مدیریت احساس است.

بنابراین، مى‏توان گفت: خلاقیت با شاخصهاى ده‏گانه یاد شده در فضایى شش بُعدى شکل گرفته، رشد کرده و به بلوغ مى‏رسد:

1. سؤال‏پردازى.

2. توجه به ذرات بنیادین و معادله‏هاى پایه.

3. جذب اطلاعاتِ کیفى.

4. نگرش و تحلیل شبکه‏اى و روندیابى.

5. شبیه‏سازى تصمیمهاى مربوط به آینده مستمر.

6. عبودیت )احساس حضور خداوند با صفتِ حیات و علم و عظمت بى‏نهایت(.

 

توصیف وضعیت موجود از کرسیهاى نظریه‏پردازى

مشاهدات و گزارشها از کارکرد کرسیهاى نظریه‏پردازى ذهن را به سوى دریافت زیر از هویت این کرسیها رهنمون مى‏گردد که: هویت فعلى کرسى نظریه‏پردازى: مجامع علمى‏اى هستند که به ارزیابى یک نوآورى یا یک نظریه مى‏پردازند.

این هویت با دو نقد زیر روبه‏روست:

1. این هویت با عنوانِ »نظریه‏شناسى» یا »نظریه‏سنجى» مناسب‏تر است تا »نظریه‏پردازى».

2. این هویّت براى ساماندهى و مدیریت نظریات است، نه حرکت به سوى تولید علم.

در فضاى موجود، محققان و صاحب‏نظران با تلاش شخصىِ خود به تولید فکر و نوآورى مى‏پردازند و کرسیهاى نظریه‏پردازى به مانند محکمه‏اى براى صاحبِ نظریه برقرار مى‏شود تا متهم در قبالِ صدق و کارآیى نظریه خود دفاع کند، عینک و روحیه حاکم بر فضاى کرسیها، نقد و عیب‏یابى است. چنین فضایى، خلاقیت و امید به پیشروى در کشف و توسعه مرزهاى دانش را اگر تضعیف نکند، به طور قطع، تشدید و تقویت نخواهد کرد.

از سوى دیگر، وجود چنین کرسیهایى به قطع و یقین ضرورى است، تا هر فکر و اندیشه خامى به نام نظریه علمى و نوآورى، مجال میدان‏دارى در مجامع غیرتخصصى را نیابد. براین اساس پیشنهاد مى‏گردد عنوان کرسیهاى فعلى از نظریه‏پردازى به »کرسیهاى نظریه‏سنجى» تغییر کند و براى »کرسیهاى نظریه‏پردازى» وضعیتى دیگر فعال شود که در ذیل توصیف مى‏گردد:

 

توصیف وضعیت مطلوب از کرسیهاى نظریه‏پردازى

کرسیهاى نظریه‏پردازى، مجامع علمى‏اى هستند که به فعال سازىِ خلاقیت براى تولید یک نظریه مى‏پردازند.

در این منظر، کرسیهاى نظریه‏پردازى، مجموعه‏اى از صاحب‏نظران و روش‏شناسان هستند که با عینک و حالتِ روحىِ مامایى، صاحب ایده و نظریه نو را احاطه مى‏کنند و به او کمک مى‏کنند تا بتواند ایده و فکر تازه خویش را از خامى و بساطت به پختگى و کارآمدى برساند. در این فضا حاضران به جاى نقادى و محاکمه، وکیل مدافع نظریه‏پرداز هستند و تلاش مى‏کنند تا رخنه‏هاى ایده او را ترمیم کنند.

پى‏نوشتها:
1. مقصود از کلمه معادله وجودى، تعیین کمیت، کیفیت، جهت، زمان، مکان و رتبه اثرگذارى و اثرپذیرى موجودات بر یکدیگر است به طورى که به حرکت به سوى هدفى خاص بینجامد.
2. نمونه‏اى از تعریفهاى دیگر در مورد نظریه:
، نظریه ساختار منسجمى از گزاره‏هاست که به توضیح، تبیین، و تفسیرهاى مختلفى درباره جهان هستى و پدیده‏هاى آن و وقایع و مناسبات انسانى )و محیطى( مى‏پردازد و امکان تعمیم، تطبیق، پیش‏بینى و تغییر ایجاد مى‏کند.
دکتر عیوضلو، 1386، پایگاه اطلاعاتى هیأت حمایت از
کرسیهاى نظریه‏پردازى، به نشانى:
ri.isrok.www، نظریه گزاره‏اى واحد یا سازه‏اى از گزاره‏هاى منسجم و قابل سنجش است که هستى، چیستى، چسانى، و یا بایایى و شایایى شى‏ء، پدیده، امر، رفتار، و یا ماهیتى اعتبارى را توضیح و تبیین مى‏کند و امکان تغییر ایجاد مى‏نماید.
همان، حجة الاسلام رشاد 1386
3. در کتابهاى روان‏شناسى تربیتى و برنامه‏ریزى آموزشى، در قسمت تعیین اهداف آموزشى، جدول سطوح فهم و ادراک، مورد بررسى و دقت قرار مى‏گیرد. اولین کسى که این سطوح را به صورت قاعده‏مند مطرح کرد فردى به نام بنجامین بلوم بود، پس از او فردى به نام گانیه سطوح پنج‏گانه‏اى براى یادگیرى )نَه فهم و ادراک( مطرح کرد. )مهارتهاى ذهنى، راهبردهاى شناختى، اطلاعات کلامى، مهارتهاى یدى، گرایشها(; در مرحله بعد فردى به نام مریل سطوح سه‏گانه عمل کردى را براى یادگیرى مطرح کرد: عمل‏کرد یادآورى، عمل‏کرد به کار بردن، عمل‏کرد کشف و ابداع. او در آخرین تغییرات خود در طبقه‏بندى هدفهاى آموزشى، محتویات آموزشى را در چهار شکل دسته‏بندى مى‏کند: ماهیت‏ها، فرآیندها، عمل‏ها، ویژگى‏ها و صفات.
مبانى نظرى تکنولوژى آموزشى،
دکتر هاشم فردانش، انتشارات سمت 1384.
4. درباره خلاقیت تعریفهاى مختلفى ارائه شده است که برخى از آنها عبارت‏اند از:
ورتهامیر (1959): خلاقیت عبارت از توانائى نگاه جدید و متفاوت به یک موضوع و به عبارتى فرایند شکستن و دوباره ساختن دانش خود درباره یک موضوع و به دست آوردن بینش جدید نسبت به ماهیت آن.
راجرز (1954): خلاقیت پدیده‏اى است که هنگامى روى مى‏دهد که فرد افکار خود را در جهت فهم متفاوت و بهتر از یک موضوع یا موقعیت سازماندهى مى‏نماید.
تورنس (1965): خلاقیت عبارت از فرایند حساس شدن به مسائل، نواقص، شکافهاى دانش، عنصر مفقوده، ناهماهنگى‏ها و مواردى از این قبیل و شناسائى دشواریها، جست‏وجوى راه حل‏ها، حدس زدنها یا منظم کردن فرضیه‏ها درباره نواقص، آزمودن و دوباره آزمودن و سرانجام به هر مرتبط کردن نتایج.
تودور ریکاردز (1988): خلاقیت عبارت از فرایند کشف شخصى به طور نسبى ناهوشیار و هدایت کننده به سوى بینشهاى جدید و مناسب.
یلیام (1993) بیان مى‏دارد خلاقیت عبارت از فرایند کشف آن‏چه تا به حال در نظر گرفته نشده و عمل ایجاد ارتباطات جدید.
ترزا آمابیلى (1996): خلاقیت عبارت از تولید ایده‏هاى جدید و مفید در همه زمینه‏ها.
گیلفورد (1954) خلاقیت را عبارت از تفکر واگرا )در برابر تفکر همگرا( مى‏داند.
ادوارد دبونو (1968) خلاقیت را عبارت از تفکر جانبى )یا افقى( )در برابر تفکر عمودى( مى‏داند.
برخى صاحب‏نظران، خلاقیت را مترادف حل مسأله دانسته و عده‏اى دیگر آن را ابزار حل مسأله مى‏دانند.
واژه نوآورى به عنوان معادل واژه noitavonnI نیز به شکل زیر تعریف شده است: نوآورى به معنى خلاقیت، عینیت یافته است. در این نوع تعریف نوآورى داراى مفهوم عملیاتى شدن و به مرحله اجرا درآمدن اندیشه‏هاى نو مى‏باشد. از این دیدگاه مى‏توان نوآورى را به معنى خلاقیت عینى به عنوان شکل اجرائى شده و تحقق یافته خلاقیت ذهنى دانست.
کتاب خلاقیت، سیدمهدى گلستان هاشمى، ناشر مؤلف.
5. این فعالیتها را مى‏توان »روش تحقیق با رویکرد مدل‏سازى» نامید.
6. این سه عنوان، از تقسیم‏بندى خلاقیت و نوآورى به این سه سطح، اقتباس شده است.
7. اصول کافى، کلینى، ج 20/1، دارالتعارف، بیروت.
8. تحف العقول، ابن شعبه حرّانى، با تصحیح و تعلیق على اکبر غفارى/56، جامعه مدرسین.
9. سوره عنکبوت، آیه 20.
10. سوره اعراف، آیه 185.
11. امالى صدوق/20.
12. بحارالانوار، علامه مجلسى، ج 219/1، مؤسسة الوفا، بیروت.
13. همان، ج 224/1; ج 96/2.
14. اصول کافى، ج 17/1; نهج البلاغه، حکمت 98.
15. بحارالانوار، ج 224/1.
16. همان، ج 328/68; نهج البلاغه، نامه 31، ترجمه دکتر سیدجعفر شهیدى/306.
17. بحارالانوار، ج 148/3.
18. سوره بقره، آیه 170.
19. سوره عنکبوت، آیه 43.
20. بحارالانوار، ج 6/75.
21. مستدرک الوسائل، ج 344/8.
22. همان، ج 150/12.
23. بحارالانوار، ج 215/1.
24. سوره فاطر، آیه 28.
25. غررالحکم.