به یقین نخستین گام براى طراحى و تحول در برنامه حوزه، توجه به هدفهاى آن از کلى به جزئى و از اصلى به فرعى است. حرکت بىهدف یا ابهام در هدفها، آنهم در مجموعهاى بزرگ که گوناگون سلیقهها و دیدگاهها وجود دارد، کمک به رکود و فروپاشى حوزه است. از این روى، شناخت صحیح هدفها و روشنگرى آن در سطح عمومى حوزه، چراغ راه آینده خواهد بود. بسیارى از اختلافها در برنامهریزیها و کارکردها، از گوناگونى هدفها به وجود مىآید. اگر بزرگان حوزه نتوانند آنچه را که از حوزه انتظار مىرود و فردى را که مىخواهند از این حوزه به دست آورند، به خوبى تعریف کنند و در این هدفگذارى، فاصله زیادى با هم داشته باشند، به همان میزان و بلکه بیشتر در برنامهریزیها و بیش از آن در اجرا و عمل با هم اختلاف و گاه تضاد خواهند داشت. و روشن است که چنین حرکتى بیش از آن که به سمت جلو برود، سرگرم تضادها و تفاوتهاى درونى خود خواهد بود. آنچه پیش روى شماست، تلاشى براى بازتعریف هدفهاى کلان و نیمه کلان حوزه و کوششى براى بازشناخت نظام آموزشى حوزه و شاکله کلى آن است. عقیده نویسنده این است که اینگونه مباحث به صورت علمى و با تکیه بر الگوهاى درخور اجرا در حوزه باید بیش از پیش مطرح شود و هر طرحى که ارائه مىشود، به چالش کشیده شود تا در این فرایند عرضه و نقد، طرحِ کامل و دراز مدتى از سوى برنامهریزان حوزوى تهیه شود که نقاط قوت تمام سخنان و طرحها را داشته باشد و نقاط ضعف آنها را پوشش دهد. در این مقال، ابتدا به هدفهاى تربیتى اسلام که در چهار سطح ارتباطى انسان وجود دارد، اشاره شده و سپس با تعریفى جدید که از سطوح و نظام آموزشى حوزه شده، هدفهاى تربیتى حوزه به صورت طولى و عرضى براى موضوعها، لایهها، سطحها و سالهاى مختلف تحصیلى ارائه شده است.
1. هدفهاى تربیتى اسلام
اسلام، دین تعلیم و تربیت و قرآن کتاب تربیت است. هر مکتب تربیتى براى دوام و قوام خود باید از سلسله مبانى و پشتوانههایى مدد بگیرد، تا با آنها، نخست آن که، هدفهاى خویش را کشف و اثبات کند و دو دیگر، راه رسیدن به آنها را بنمایاند.
در تعلیم و تربیت اسلامى، ازسه دسته مبانى، استفاده مىشود تا هدفهاى تربیتى اسلام روشن شود:
1. مبانى تجربى )علمى( .
2. مبانى عقلى )فلسفى(.
3. مبانى نقلى )قرآنى و روائى(.
ما در تصویر هدفهاى تربیتى اسلام از این سه مبنى: )تجربه، عقل و نقل( کمک مىگیریم و هدفهاى کلى تربیت و هدفهاى غایى را معین مىسازیم1:
نمودار شماره 1: مبانى تعیین هدفهاى تربیتى
مبانى علمى، همان علوم انسان شناختى تجربى است که بیشتر حوزههاى روانشناسى، جامعهشناسى، اقتصاد، سیاست، آمار، جغرافیاى انسانى، علوم تربیتى و... را دربر مىگیرد. مبانى فلسفى، ایدهها و اندیشههاى بنیادین عقلى درباره خدا، جهان، انسان و پیوستگى و بستگى بین آفریدهها و... را پوشش مىدهد.
مبانى دینى، همانا آموزهها و دیدگاههاى قرآن و سنت درباره خداوند، جهان هستى، دین، انسان و هدف خلقت و زندگى و انسانشناسى قرآنى و روایى و... است.
با مدد گرفتن از این مبانى، مىتوانیم هدفهاى نهایى زندگى و خلقت انسان را از نظر اسلام بازنماییم، تا برابر آن، هدفهاى تربیتى آن را نیز به دست آوریم. البته روشن است که نقش مبانى دینى در تعیین هدفهاى زندگى و هدفهاى تربیت پررنگتر و مهمتر است، چون به اعتقاد عقلى و نقلىِ ما انسان آفریده خداوند است و خدا بهتر از هر موجود دیگرى مىتواند، هدفهاى زندگى و تربیت انسان را ترسیم کند. برهمین اساس قرآن کریم به طور کامل و از زوایاى گوناگون، هدفهاى خلقت و زندگى انسان را روشن ساخته است. و دقیقتر و ریزتر از آن نیز هدفهاى تربیت وى را بازنموده است. مهمترین هدفهاى آفرینش انسان از نظر اسلام، رسیدن او به مرحله معرفت خداوند،2 عبودیّت و بندگى او،3 نزدیک شدن به خداوند4 و در فرجام، حیات طیّبه5 و زندگى جاوید داشتن است6 و این همان کمال والا و مطلوبى است که دین اسلام براى هر انسان و هر مسلمانى رسم نموده است.7
نمودار شماره 2: هدفهاى غایى زندگى از دیدگاه اسلام
پس از آنکه هدفهاى زندگى انسان روشن شد و جهت آن رسم گردید، مىتوان بر همان اساس، هدفهاى کلّى تربیت را در زندگى او نشان داد. هر انسان در پیوند خود با خدا، طبیعت، دیگران و خود، زندگى را سپرى مىکند و به هدفِ غایىِ حیات نزدیک مىشود. در هریک از این پیوندها و پیوستگیها، نیاز به شناختِ آن سوى پیوند و چگونگى پیوند با او به صورت هدفهاى نیمه کلان و میانى در زندگى مطرح مىشوند. از این روى در پیوندها و پیوستگیهاى چهارگانه8 انسان مىتوان هدفهاى تربیتى اسلام را لحاظ نمود:
نمودار شماره 3: اهداف کلى تربیتى در اسلام
در هریک از پیوندها و پیوستگیهاى یاد شده و زیر مجموعههاى آنها، هدف اسلام دستیابى به بالاترین درجه تکاملى و بهرهورى کامل از پیوند و پیوستگى موردنظر است.
حوزههاى علمیّه تشیع، از دیرباز براى پیاده کردن هدفهاى تربیتى اسلام به وجود آمدهاند و همواره در این مسیر انسانهاى کامل و مربیّان توانا، با سعى و تلاش بىوقفه و بهرهورى از آموزههاى تربیتى اسلام، توانستهاند، هدفهاى غایى اسلام و هدفهاى کلّى تربیتى را به نمایش بگذارند و نمونههاى فراوانى تربیت کنند. از این روى، اینکه حوزه علمیه مقدسترین مرکز تربیتى است و حرکت کلى آن به سوى تربیت اسلامى است، هیچ شکّى نیست. اما آنچه شایسته درنگ است و به عنوان یک وظیفه بر دوش ارباب فکرى و اجرایى حوزه سنگینى مىکند، نگاهى دوباره به نظام آموزشى و هدفهاى تربیتى حوزه است. از این روى، در ادامه مباحث با نگاهى جدید و نگرشى عمیقتر، نظام آموزشى و هدفهاى تربیتى حوزه را بررسى مىکنیم.
2. هدفهاى تربیتى در حوزه
نظام کنونى حوزه در سه سطح )مقدمات، سطح و خارج( طرّاحى شده است.9 هدفهاى آموزشى در این سه سطح، به خوبى روشن و بیان نشده و همین مسأله، نه تنها مدیران و برنامهریزان حوزه و نویسندگان کتابهاى درسى را با دشوارى روبهرو مىکند، بلکه فراگیر را هم در حیرانى و سرگردانى قرار مىدهد و کار استادان را نیز دشوارتر مىکند. ضرورت دارد که پیش از برنامهریزیهاى کلان و خرد براى حوزه، هدفهاى کلى و جزئى، به صورت بلندمدت و کوتاه مدت، مورد بررسى دقیق قرار گیرد تا از آسیب در برنامهریزى و در پى آن، از آسیب در اجرا در امان بمانیم.
سطح بندى سه مرحلهاى در هر نظام آموزشى وجود دارد و امرى روشن است، لکن توازن و ترتّب سطحها بر همدیگر و هدفهاى راهبردى و عملیاتى که در آنها درنظر گرفته مىشود، بسیار اهمیت دارد، به گونهاى که در صورت کوتاهى در این بخش، در واقع سطحبندى سالهاى تخصصى بىفایده است. اگر فرق سطحهاى تحصیلى در حوزه، به گونه روشن باز و شرح نشود، تمام سطحهاى حوزه، همچون یک مجموعه واحد و بدون سطحبندى دیده مىشود که اثرى در پیشرفت کیفى تربیت ندارد.
براى شرح بیشتر باید بگوییم که آنچه امروزه در حوزه مىبینیم، تنها آموزش است و طلبه از دوره مقدمات تا خارج، تنها آموزش مىبیند و کارى به پژوهش و کارورزى و استقلال علمى ندارد. حال آنکه این مسأله با استانداردهاى تربیتى مورد قبول دنیا و آنچه که از قدیم در حوزه رواج داشته در ناسازگارى کامل است. در اصل باید دوره اول در حوزه، دوره آموزش باشد )آموزش دانشها و مهارتها(.
دوره دوم که طلبه با مفاهیم و اصطلاحات علوم اسلامى در حد متوسط آشنا گردیده، دوره پژوهش اولیه و آشنایى با روش تحقیق در علوم مختلف است و اگر آموزشى هم هست، آموزش پژوهش و یاد گرفتن روش پژوهش در علم است.
دوره سوم، که فراگیر از دانشآموز بودن به دانش پژوه بودن ارتقاء یافته است، دوره کارورزى علمى و پژوهشى و کسب تخصّص در امر پژوهش و رسیدن به سطح تولید علم در قلمرو دانش مربوط است. همین مرحله سوم است که فرد را به استقلال رأى و اجتهاد در علوم و فنون مىرساند. بنابراین، هدفهاى کلى آموزشى در حوزه علمیه، در سه پایه آموزش، پژوهش و کارورزى تخصّصى مطرح مىشود.10 نمودارهاى زیر هدفهاى نادرست و درست آموزشى را در سطحهاى گوناگون حوزه و در سطح کلان نشان مىدهد:
نمودار شماره 4: هدفهاى نادرست تربیتى در دورههاى درسى حوزه علمیه
براساس این نمودار، طلبه از روزى که وارد حوزه مىشود تا روزى که تاریخ براى آن نمىتوان تعیین کرد، در کار درس و بحث است. و با این برنامه، شاگرد بودن در طلبه، نهادینه مىشود. اندیشه و توان استقلال علمى را در او کم رنگ مىکند. نتیجه طبیعى حرکت فعلى در حوزه، بىتصمیمى، بىارادگى و پذیرش تصمیم دیگران و سرگردانى آنان در تحصیل رشتههاى موردنیاز و ناتوانى در پژوهش و دینشناسى اجتهادى است. نمودار بعدى دورهها و سطحهاى حوزه را در سه نظام هماهنگ، همسنگ و رو به رشد نشان مىدهد:
نمودار شماره 5: اهداف صحیح تربیتى در حوزه علمیه
چنانکه دیده مىشود، سطح آموزش علوم و فنون از سطح پژوهش و کارورزى جدا شده است و در صورت روشنگرى درست سطحها و هدفهاى جزئىتر آنها، مىتوانیم به نتیجه مطلوب در نظام آموزشى حوزه دست یابیم. اکنون براى روشنتر شدن نظام آموزشى حوزه و هدفهاى سطحهاى سهگانه، ساختار حوزه را در سه سطح آموزش، پژوهش و کارورزى ترسیم مىکنیم. نمودار زیر دستهبندیهاى مختلف از نظام آموزشى حوزه در سبک کلاسیک و نوین آن را نشان مىدهد:
نمودار شماره 6: انواع نظامهاى آموزشى حوزوى
311. روشنگرى ساختار نظام حوزه علمیه:
اگر سطح بندى حوزه علمیّه بر اساس )آموزش ، پژوهش ، کارورزى تخصّصى( طرحریزى شود و بخواهیم وضع موجود را بدون تغییر اساسى، اصلاح و کامل کنیم، لازم است ساختار و نظام تربیتى حوزه علمیه، در هر دو بخش: سختافزار و نرمافزار، بر اساس آموزش و پژوهش و کاروَرزى تعریف بشود، تا تمامى اجزاى نظام تربیتى از آغاز تا پایان تربیتِ طلبه، در ساختارى منطقى، پیوستگى داشته باشند.
با پذیرش این فرض، به جاى یک نظام آموزشى که بر هر سه سطح مشرف است، سه نظام مستقلّ آموزشى و پژوهشى و کاروَرزى تخصّصى خواهیم داشت که هدفها و برنامهها و کارکردهاى هریک، ویژه خود آنهاست. اگرچه این سه نظام، در طول یکدیگرند و مراحلى از یک سیر.
1. نظام آموزشى حوزه )نظام سطح یک(:
نظام آموزشى حوزه، همان دوره عمومى درسها و برنامههاى حوزوى است که بر مدار آموزش مىچرخد و هدف اصلى و کلى این دوره، آشنایى فراگیر با کلیات، مبادى و منابع اسلام و علوم اسلامى و ارائه چهرهاى هماهنگ و اولیه از دین اسلام است. براى رسیدن به هدف این دوره، لازم است مدیران ویژه آموزش تربیت شوند و برنامهریزى جامع آموزشى انجام گیرد. استادان و مشاوران آموزش، دورههاى تربیتى ویژه را بگذرانند. کتابهاى درسى، براى آموزش، نگاشته و مدرسههاى آموزشى بنیاد نهاده شود و ابزار، و تکنولوژى آموزشى تهیه و طراحى شود. تمام موردهایى که بیان شد در ساختار سختافزارى حوزه بازشناسانده مىشوند و همگى به ابزارى مىمانند که هریک به نوبه خود، در شکوفایى علمى طلبه، نقش دارند. در نظام آموزشى مطلوب حوزه، پس از طرحریزى سختافزارى، با دقت و هوشیارى و بیان ویژگیهاى لازم، گزینش طلبه انجام مىگیرد و برنامههاى لازم جهت آموزش، سازوار با او طراحى مىشود. این برنامهها، از پیش نیازهاى طلبگى شروع شده و به آموزش متنهاى اصلى مىرسد و از آنجا حرکت کرده و به مهارتهاى ویژه دوره آموزشى و سپس از مهارتهاى مخصوص دوره عمومى )سطح یک( گذشته و به پایان نامه آموزشى ختم مىشود. در میان برنامههاى آموزشى براى سطح یک، باید اخلاق و آداب طلاب و خانواده آنان در کانون توجه باشد. طلبه پس از پیمودن دوره آموزش و تدوین پایان نامه آموزشى، شایستگى براى بهرهورى عمومى در جامعه را داشته و بتواند دستکم، کارهایى را که یک روحانى نسبت به آنها باید پاسخگو باشد، به گونه شایسته به انجام رساند و بدینترتیب، سیستم نرمافزارى نظام آموزشى هم کامل مىگردد.
2. نظام پژوهشى حوزه )نظام سطح دو(:
نظام پژوهشى حوزه آغاز دوره تخصّصى در حوزه بوده و برنامههاى حوزوى در این دوره، بر مدار پژوهش )در متن( مىچرخد. در این دوره رشتههاى تخصّصى شروع شده و سطح درسهاى حوزه به آموزش روش تحقیق علوم یا آموزشِ پژوهش مىرسد.12 هدفِ اصلىِ این دوره آشنایى دانشپژوهان با کلیات روش تحقیق در متونِ علوم اسلامى و پژوهش تخصّصى در متن رشته موردنظر دانشپژوه و ارتقا دادنِ طلاب از سطح فراگیر به سطح پژوهشگر است. براى رسیدن به این هدف، لازم است یک بخش سختافزارى که سازمان گیرنده از مدیران پژوهشى، برنامهریزان پژوهشى، استادان پژوهشى، مشاوران پژوهشى، کتابهاى درسى پژوهشى، مدرسههاى پژوهشى و ابزار پژوهشى است، طرحریزى و سازماندهى شود و سپس با معیارهاى ویژه گزینش براى سطح پژوهش، از میان کسانى که دوره آموزشى خود را به پایان رساندهاند، باتوجه به علاقه و استعدادهاى درونىشان در رشتههاى تخصّصى ثبتنام شود و پژوهشگر، با فراگیرى پیش نیازهاى پژوهش، به کار روى متون اصلى دوره پژوهش بپردازد و سپس مهارتهاى پژوهش را در یک رشته خاص، فرا بگیرد، آنگاه با پایاننامه دوره پژوهش، سطح دو را به پایان برساند و بتواند در جامعه، برابر آشنایى که به یک فن پیدا کرده، به بهرهبردارى از علم و مهارت خود بپردازد.
3. نظام کارورزى تخصّصى حوزه )سطح سه(:
نظام کارورزى یا فوق تخصّصى براى طالب علمانى طرحریزى مىشود که موفق شدهاند سطح دوم )پژوهش( را به پایان برسانند و از آمادگى براى تخصّص کامل و اجتهاد در رشته موردنظر برخوردارند. برنامههاى حوزه در طول این دوره، حول محور کارورزى و پژوهشهاى تولیدى )تولید معرفت( مىچرخد. هدف اصلى این دوره رساندنِ پژوهشگران از پژوهشها و مهارتهاى ابتدایى و متوسط به پژوهشها و مهارتهاى عالى و نوآورانه است. براى رسیدن به هدف این دوره باید نظام سختافزارى و نرمافزارى ویژه کارورزى تخصّصى طراحى شود. این سطح، در بخش سختافزار به مدیرانِ کارورزى، اساتید و مشاوران کارورزى، کتابهاى درسى کارورزى، مراکز ویژه کارورزى و ابزار ویژه کارورزى نیاز دارد و در بخش نرمافزار با معیارهاى گزینش براى سطح کارورزى تخصّصى، شمارى از میان نخبگان دوره دوم، براى فراگیرى سطح سوم گزینش مىشوند و سپس با فراگیرى پیش نیازهاى این دوره، وارد برنامههاى اصلى مىشوند و در پایان با کامل کردن پایان نامه کارورزى تخصّصى )اجتهاد( در رشته موردنظر، دوره سطح سه را تمام کرده و سازوار با تخصّص خود، به بهرهورى در حوزه و جامعه مىپردازند. باتوجه به آنچه گذشت، مىتوانیم نظام حوزه را در سه بخش: آموزش، پژوهش و کارورزى تخصّصى به شکل زیر نشان دهیم:
نمودار شماره 7: نظامهاى سهگانه حوزه علمیه
4. روشنگرى و بیان ساختار هدفهاى تربیتى حوزه:
در ساختارى که براى حوزه علمیه پیشنهاد شد، هدفهاى تربیتى را مىتوان، با توجه به ویژگى ساختارهاى آموزشى، پژوهشى و کاروَرزى تخصّصى و از سوى دیگر، وضعیت فراگیران، پژوهشگران و کارورزان، به سادگى تعریف کرد; چرا که آنچه تعیین هدف تربیتى براى یک سطح و دوره را با دشوارى روبهرو مىسازد، ناآگاهى از توان مخاطبان آن دوره است. در حوزه علمیه سه سطح علمى و مهارتى داریم و سه دسته مخاطب که هرکدام با هدفهاى ویژه، این دورهها را مىگذرانند.
نمودار شماره 8: پیوستگى سطحهاى حوزه و مخاطبان آن
باتوجه به آنچه گذشت باید براى حوزههاى علمیه سه دسته از هدفها را به صورت طولى و در راستاى هم تعریف کنیم:
، هدفهاى آموزشى )سطح 1): هدف کلى: آشنایى با علوم اسلامى و منابع دینى و مهارتهاى ابتدایى سازوار با حوزه.
، هدفهاى پژوهشى )سطح 2): هدف کلى: آشنایى با پژوهش و تتبع در علوم اسلامى و متنهاى حوزوى و مهارتهاى متوسط براى ترویج دین و علوم دینى.
، هدفهاى کارورزى متوسط )سطح 3): هدف کلى: تخصّص در پژوهش دینى و ورزیدگى در فهم دین و ترویج آن.
هریک از سطحهاى سهگانه حوزه، از چندین سال تحصیلى تشکیل مىیابد که هرسال باید براى خود یک هدف اصلى و پارهاى هدفهاى فرعى داشته باشد. هدفهاى اصلى، سالها در طول هم بوده و به همدیگر ضمیمه شده و هدف کلى یک سطح را فراهم مىکند. نمودار زیر هدفهاى اصلى هر سال تحصیلى را در سطحهاى سهگانه نشان مىدهد:
نمودار شماره 9: هدفهاى تربیتى حوزه در نگرش طولى، از سال اوّل تا چهاردهم
الف. هدفهاى کلى تربیتى سطح یک:
سطح یک حوزههاى علمیه )پایه اول تا ششم( در حال حاضر به صورت دوره آشنایى با علوم اسلامى و فهم و درک مفاهیم کلى علوم اسلامى و توانایى استفاده اولیه از منابع دین )قرآن و احادیث( و گرایش یافتن به آداب و سنن اسلامى و پىریزى صحیح شخصیت اجتماعى طلاّب طراحى شده است.
از این روى طراحان و برنامهریزان در این سطح، در پى آن نیستند که فراگیر، به فهم عمیق معارف دینى و علوم دینى برسد و به اخلاق الهى آراسته گردد و خوى بگیرد و سیر و سلوک پیشه سازد و... . هدف آنان ساختن مسلمان مؤمن و آراسته به آداب دینى است که از آگاهىهاى لازم براى دیندارى و نگهداشت ظواهر دینى برخوردار باشد. امّا این را براى خود کافى نمىداند و با علاقه و انگیزه بالا، قصد دارد به فهم کامل دین برسد و رفتار خویش را با آن برابر سازد و زمینههاى اجرا و ترویج آن را بیابد. از این روى اگر بخواهیم این هدف کلى را ریزتر نموده و در قالب شش سالِ سطحِ یک به نمایش بگذاریم، باید هدفهاى هرسال را به گونه مستقل; امّا پیوسته با سالهاى دیگر در نظر بگیریم:
1. هدفهاى سال اول: سال اول براى هر طلبه سال ورود به حوزه است و یک دگرگونى اساسى در تمام، یا بسیارى از زوایاى وجودى و زندگى او رخ مىدهد. چون پیرو دگر شدن محیط درسى، از دبیرستان به حوزه و یا از دانشگاه به حوزه، دوستان، استادان و کتابهایى که روزانه با آنها سر و کار دارد، دگرگون مىشود. و هرکدام از این دگرگونیها و دگر شدنها، نیاز به آگاهى بخشى به او و هدایت او را در مسیر جدید افزایش مىدهد. از این روى، مىتوان گفت بزرگترین هدف سال اول حوزه، پدیدآرى سازگارى و انس در طلبه است با محیط جدید امّا از آنجا که در راه انس با حوزه و دانشهاى حوزوى، گام اول و اساسى آشنایى به زبان این دانشهاست، ادبیات عرب به صورت هدف اصلى سال اول قلمداد مىشود، اگرچه فراگیرى پارهاى از گزارههاى دیگر، همچون: احکام و آداب اسلامى نیز براى اُنس طلبه با نهاد فرهنگى - علمى جدید که همانا حوزه باشد، ضرورت دارد.
2. هدفهاى سال دوم: در سال دوم، که انس با ادبیات عرب و زبان قرآن به حقیقت پیوسته و طلبه احساس مىکند در مسیرى قرار گرفته که پس از مدتى مىتواند به آسانى کتابهاى عربى و متون اسلامى را بخواند و بفهمد، نوبت آن است که به دومین گام در فهم دقیق علوم اسلامى پرداخته شود و این سال با این دغدغه سپرى شود. این گام، چیزى جز منطق نیست. منطق در واقع، زبان استدلالى براى تمامى علوم و دانشهاست و فراگیرى دقیق آن در این سال ضرورى است. اما از آنجا که طلاّب در طول پژوهشهاى چندین ساله خود، با تمامى علوم اسلامى در پیوند خواهند بود و در سطح یک، کلیات این علوم را فرا مىگیرند، مناسب است در کنار هدف اصلى که منطق است، تاریخچهاى از هریک از این علوم عرضه شود، تا طلاّب با شناخت عالمان هر فن، کتابها، ادوار و مکاتب علوم حوزوى، نگاهى اولیه، امّا جامع نسبت به آنها به دست آورند.
3. هدفهاى سال سوم: در سال سوم پایه ادبى و استدلالى طلبه رشد کرده، اما براى استوار سازى این دو و کامل کردن این آگاهىها و مهارتها و انس بیشتر، لازم است به »بلاغت و فصاحت« عربى که بسیار اثرگذار در فهم دقیقههاى متون دینى است، بپردازد و در کنار آن، تمرین و کارورزى در صرف و نحو و منطق را،13 که در دو سال پیش خوانده، در سرلوحه کارهاى علمى خود قرار دهد.
دانشهایى که از آنها سخن رفت، دانشهاى مقدمى بود و با پایان یافتن این سال، طلبه براى ورود به دانشهاى اصلى آماده است. مباحث اخلاق اسلامى در این سال اهمیت بیشترى مىیابد، چون طلبه در آستانه یک جهش علمى قرار دارد و خوىگیرى به اخلاق الهى، ضامن حفظ سلامت در این جهش است.
4. هدفهاى سال چهارم: سال چهارم براى طلاّ ب با نوعى دلگرمى و احساس علاقه بیشتر همراه است، چون خود را از بحثهاى به ظاهر خشک ادبى و منطقى فارغ مىبینند. اگر هدفهاى سالهاى پیش به درستى به دست آمده باشد، در این سال وقت آن است که طلبه با علاقه سراغ فهم متون دینى برود. اما در شروع باید روش برداشت از متون و روش فهم دین را در حد ابتدایى یاد بگیرد، از این روى، با دقت و درنگ روى تجربههاى گذشته طلبه که آشنایى با ادبیات و منطق است، سزاوار است سال چهارم، سال »عقاید و اصول فقه« نامیده شود. زیرا هم کلام و هم اصول با منطق پیوند تنگاتنگ دارند و بسیارى از جستارهاى بلاغى در اصول فقه مطرح است و ادبیات نیز در علم اصول حضور دارد. البته سنگینى بحثها و هدف اصلى باید به سمت »اصول فقه« باشد، تا با تلاش گسترده در این سال پایههاى اجتهادى طلاّب تقویت شود.
5. هدفهاى سال پنجم: سال پنجم را باید سال »فقه« نامید و در سر تا سر این سال، مهمترین دغدغه طلبه »علم فقه« و فهمیدن چارچوب و درونمایههاى آن و پیاده کردن قواعد اصول فقه در آن باشد.14 اگر به گونه دقیق، همه جانبه و تمام وقت، تنها یک سال روى این مقوله و گزاره کار شود، نتیجه آن از برنامه سه ساله کنونى بیشتر خواهد بود. با پایان این سال، آموزش در سطح یک به پایان رسیده و طلبه مىتواند براى ورودِ به سطح دو آماده شود.
6. هدفهاى سال ششم: سال ششم آخرین سال تحصیلى از سطح یک است. در این سال، باید مهمترین هدف طلبه آمادهسازى »پایان نامه سطح یک« یا »پایان نامه آموزشى« باشد، که در دو دانش »اصول« و »فقه« صورت مىپذیرد. در این سال باید کارگاههاى پژوهش عمومى تشکیل شود، تا طلاّب با روش تحقیق و نویسندگى به صورت کلى آشنا شوند و با نظارت استاد راهنما بتوانند مقالهاى ابتدایى یا متوسط درباره درسهایى که خواندهاند بنویسند. در کنار این تلاش اصلى، درسهاى اخلاقى و آشنایى با سطح دوم در رشتههاى تخصصى حوزه براى این سال بسیار مناسب است.
ب. هدفهاى تربیتى سطح دو:
سطح دوم حوزه شروع کارهاى تخصصى است و طلبه در این سطح، از دوره فراگیرى به پژوهشگرى در حرکت است و حوزه کارىاش، جست و جو در متنهاى رشته تخصصى است که برمىگزیند. آشنایى با متنهاى اصلى هر دانش، یکى از مرحلههاى مهم تخصص در آن علم به شمار مىرود. در سطح یک، از آنجا که هدف کلى، آشنایى اولیه با مفاهیم علوم اسلامى است، نه متنهاى آن، ضرورتى براى عربى بودن متن و یا استفاده از متنهاى کهن احساس نمىشود; اما در سطح دوم، که هدف کلى فهم تخصصى این علوم است، باید انس با متنها به حقیقت بپیوندد. براى این کار، باید براى چهار سال، که تا پایه دهم حوزه را در برنامه کنونى دربر مىگیرد، برنامه ریزى و هدفهاى هر سال را به گونهاى دقیق روشن کرد.
1. هدفهاى سال هفتم: سال هفتم، سال انس اولیه با پژوهش و »متن پژوهى« در علوم اسلامى است. در این سال، طلبه در رشته تخصصى خود، باید با بخشى از متنهاى اصلى رشته برگزیده که مباحث کلى و ابتدایى آن دانش را بررسى مىکند، آشنا بشود و توانایى فهم، ترجمه و تحلیل آنها را به دست آورد و راه پژوهش و جست و جوى در آنها را فراچنگ آورد، و توانایى آن را بیابد که با ویژگیهاى متنهاى یاد شده آشنا شود. براى رسیدن به این هدفها، لازم است در این سال، روش پژوهش در علوم حوزوى به عنوان یک درس رسمى و در سطح کلى مورد بررسى قرار گیرد و در رشتههاى تخصصى هم، روش پژوهشى هر دانش در کانون توجه باشد. از این روى سزاست که این سال را سال آشنایى با پژوهش در متنهاى ابتدایى دانشهاى حوزوى نامید.
2. هدفهاى سال هشتم: در سال هشتم که فراگیر با الفباى »متن پژوهى« آشنا شده و در بخشى از متنها نیز کار کرده، باید وارد بخشى دیگر از متنهاى دانش موردنظر شود که سطح متوسطى از مباحث آن در این متنها وجود دارد. کتابهایى که کم و بیش به شرح و استدلالى، به نگارش درآمدهاند، در این سال مورد بررسى قرار مىگیرد. از این روى این سال را مىتوان سال پژوهش در متنهاى متوسط دانشهاى حوزوى نامید.
3. هدفهاى سال نهم: در سال نهم که تجربه »متن پژوهى« رشد کرده و بسیارى از متنهاى رشته تخصصى بررسى شده، نوبت آن است که طلبه و فراگیر سراغ متنهاى سطح عالى هر دانش برود. طلاّب باید در این سال روشهاى بررسى و تحلیل این سطح را از متنها به خوبى یاد گرفته و با مقولههاى مطرح شده در این کتابها و زبان تفهیمى آن به صورت دقیق آشنا شوند. از این روى سزاست این سال را سال پژوهش در متنهاى استدلالى دانشهاى حوزوى بشناسیم.
4. هدفهاى سال دهم: سال دهم، آخرین سال براى سطح دوم حوزه است. در این سال طلبه باید به دنبال طرحریزى و تدوین پایان نامه پژوهشى باشد و بتواند با استفاده از تجربههایى که در سه سال قبل به دست آورده، پژوهشى کامل و جامع در یکى از گزارههاى رشته موردنظر انجام دهد. از این روى، این سال را مىتوان سالِ »پایان نامه پژوهشى« نام گذارد.
ج: هدفهاى تربیتى سطح سه:
در سطح سوم طلاب فراتر از متن فکر مىکنند و فراتر از متنها و علوم حوزوى، کار پژوهشى انجام مىدهند. در این سطح، باید براى اجتهاد در رشته مورد نظر، آماده شد. از این روى، در سطح سوم باید یک کارورزى تخصصى در دانشهاى حوزوى صورت بگیرد و خارج از متن کتابها و خارج از متن علم به آن نگریسته شود. کارورزى تخصصى و اجتهاد در هر علم نیز، در سه زاویه کلى انگاشته مىشود:
1. اجتهاد در مسائل علم )نگاه درونى به علم(.
2. اجتهاد در مبانى علم یا فلسفه و روششناسى )نگاه بیرونى به علم(.
3. اجتهادِ تطبیقى در علم )نگاه ارتباطى به علم و دانشهاى دیگر(.
براى هرکدام از این سه جهت، مىتوان یک سال اختصاص داد. طلاّب پژوهشگر با بهرهگیرى از تجربههاى قبلى به آسانى مىتوانند هدفهاى این سالها را پیاده سازند.
1. هدفهاى سال یازدهم: این سال، سالِ انس با اجتهاد و نظریهپردازى تخصّصى در مسائل علوم و کارورزى تخصصى در علوم و فنون حوزوى است. در این سال باید روش اجتهاد در مقولههاى دانش موردنظر، به صورت تخصصى بررسى شود و گزارههایى براى پژوهش تخصّصى طلاّ ب ارائه شود، تا هر طلبه بتواند تا پایان سال، با کار در چندین گزاره جزیى و کلى توان و مهارت لازم را براى ادامه این روش در دیگر مقولهها و جستارهاى علم موردنظر به دست آورد. پس سال یازدهم سال »اجتهاد در مسائل علم« خواهد بود.
2. هدفهاى سال دوازدهم: در سال دوازدهم، که نگاه جزیى و درونى به علم، به حقیقت پیوسته، باید گامى بلندتر داشت و از سطحى بالاتر دانش موردنظر را بررسى کرد. فلسفه و روششناسى علوم حوزوى، مىتواند موضوع اصلى مقولهها و گزارههاى اجتهادى این سال باشد و همانند سال قبل با کارورزى تخصصى طلاّب در مبانى دانش موردنظر، این سال به پایان برسد. این سال را باید سال »اجتهاد در مبانى علم« نامید.
3. هدفهاى سال سیزدهم:در سال سیزدهم دانشهاى حوزوى در پیوند با دانشهاى دیگر مورد بررسى و دقت قرار مىگیرد که از نظر علمى بالاتر از دورهها و سطحهاى قبلى است و نیاز به اجتهاد در دانشهاى حوزوى و آگاهىهاى جامع و کامل از دانشهاى پیوسته دارد. بدین جهت، براى این سال نیز مىتوان یک سلسله درسهاى روششناسى پژوهشِ تطبیقى را در برنامهها گنجاند و گزارههایى را براى کارورزى تطبیقى ارائه داد، تا طلاب کاروَرز با کار در نمونههایى از آنها، به صورت عملى با روش کار و دشواریهاى تطبیق دانشها آشنا شوند.
4. هدفهاى سال چهاردهم: سال چهاردهم آخرین سال حضور در دایره تحصیلى حوزه است. سال پایان نامه سطح خارج است. و طلبه محقق باید بتواند رساله فوق تخصصى خود را در یکى از گزارههاى پیوسته با رشته خود به انجام رساند. در این سال کارورزان حوزوى زیر نظر استادان راهنما، در یکى از گزارههاى پیوسته به مسائل، یا مبانى و یا مسائل تطبیقى نظریهپردازى و اجتهاد مىکنند و توان علمى و فوق تخصصى خود را نشان مىدهند. نمودار زیر ساختار هرمى هدفهاى چهارده ساله حوزه را که برابر با نظام کنونى حوزه است، نشان مىدهد.
نمودار شماره 10: ساختار هرمى اهداف سالانه سطوح حوزه
5. طبقهبندى هدفهاى برنامه درسى و کتابهاى درسى:
پس از آنکه هدفهاى سطحهاى سالهاى تحصیلى به طور دقیق روشن شد، باید به برنامهریزى درسى براى هر سال و بازشناسى هدفهاى تربیتى هریک از کتابهاى درسى پرداخته شود. براى بازشناسى هدفهاى تربیتى هریک از برنامههاى درسى و کتابهاى درسى، آشنایى با طبقهبندى هدفهاى آموزشى ضرورى است.15 از جمله طبقهبندیهاى به نسبت کامل براى هدفهاى آموزشى، طبقهبندى معروف به »طبقهبندى بلوم« است. این طبقهبندى به وسیله گروهى از متخصصان آموزش و اندازهگیرى و ارزشیابى )بلوم16، انگلهارت17، فرست18، هیل19، و کراتول1956 20) تهیه شده و به نام دکتر بنجامین بلوم که سرپرستى گروه را بر عهده داشته، شهرت یافته است. در این طبقهبندى، هدفهاى آموزشى، ابتدا به سه دسته کلى، با نامهاى حوزه شناختى21، حوزه عاطفى22 و حوزه روانى - حرکتى23 تقسیم شدهاند، وهریک از این حوزهها هم، پارهاى از طبقهها را دربر مىگیرد.
24حوزه شناختى دانش، معلومات، تواناییها و مهارتهاى ذهنى را دربر مىگیرد. به عبارت دیگر، هدفهاى حوزه شناختى به جریانهایى که با تلاشهاى ذهنى و فکرى سر و کار دارند پیوسته مىشوند. در مَثَل وقتى استاد از این بابت نگران است که یکى از طلبههاى او در حل کردن مسائل درس منطق با دشوارى روبهروست، نگرانى او از مشکل فراگیر، بسته به حوزه شناختى است. بنابراین، به روشنى پیداست که بخش مهم تلاشهاى آموزشى استادان و کوششهاى فراگیران براى فراگیرى، در دوران تحصیل، به حوزه شناختى بستگى دارد.
حوزه عاطفى، با علاقه، انگیزش، نگرش یا قدردانى، و ارزشگذارى سر و کار دارد. براى مثال، وقتى استاد از این بابت نگران است که یکى از شاگردان او علاقهاى به درس فقه نشان نمىدهد، نگرانى او از مشکل فراگیر، به حوزه عاطفى بستگى دارد. همه استادان در ضمن آموزش هدفهاى حوزه شناختى، مستقیم و غیر مستقیم، در تحقق بخشیدن به هدفهاى عاطفى نیز مىکوشند. با این حال، چون بیشتر، محتواى برنامههاى درسى را هدفهاى حوزه شناختى سامان و شکل مىدهند، کاربردهاى حوزه عاطفى در مدرسههاى حوزوى به اندازه حوزه شناختى زبانزد نیست.
حوزه روانى - حرکتى، به مهارتهاى حرکتى، یا کارها و تلاشهاى بدنى بستگى دارد. به عبارت دیگر، هر تلاش و کارى که علاوه بر جنبه روانى، داراى جنبه جسمانى هم باشد، در این حوزه جاى دارد. از باب نمونه، وقتى استاد از این بابت نگران است که یکى از طلبهها نمىتواند حروف را به روشنى ادا کند، یا از عهده سخنرانى در برابر مردم برنمىآید، نگرانى او از این مشکل فراگیر، بسته به حوزه روانى - حرکتى اوست. فرق مهم هدفهاى این حوزه با هدفهاى حوزه شناختى و حوزه عاطفى در این است که هدفهاى حوزه شناختى، به کارها و تلاشهاى شناختى پیوند مىیابند و هدفهاى حوزه عاطفى، بیشتر به تلاشهاى عاطفى بستگى دارند، اما هدفهاى حوزه روانى - حرکتى هم به تلاشها و کارهاى شناختى و عاطفى و هم به تلاشهاى جسمى وابستهاند. متأسفانه امروزه هدفهاى حوزه روانى - حرکتى به اندازه هدفهاى حوزه شناختى در سطح مدرسههاى دینى کاربرد ندارند. در ادامه، طبقهبندى سه گانه بالا را بیشتر شرح مىدهیم.
1. طبقهبندى هدفهاى آموزشى حوزه شناختى:
همان گونه که پیش از این گفته شد، هدفهاى حوزه شناختى، به آنچه با ذهن و اندیشه آدمى سر و کار دارد، بستگى دارد، مانند: حفظ، فهم، استدلال و قضاوت. ما در اینجا طبقه بندیهاى اصلى و طبقههاى فرعى )خرده طبقههاى( این طبقه را با ذکر هدفهاى نمونه براى هر یک از آنها مىشناسانیم. حوزه شناختى به دو بخش: دانش و تواناییها و مهارتهاى ذهنى تقسیم شده و هریک از این دو بخش نیز، داراى تقسیمهایى به شرح زیر است:
الف: دانش25: دانش شامل یادآورى26)بازخوانى27 و بازشناسى28) امور جزئى و کلى، روشها و فرایندها، الگوها، ساحتها، یا موقعیتهاست. در واقع دانش عبارت است از حفظ و نگهدارى ذهن از مطالب آموخته شده.
طبقههاى فرعى دانش به شرح زیر:
1. دانش امور جزئى، یادآورى اطلاعات مشخص و مجزا.
2. دانش اصطلاحات:
- تعریف کردن اصطلاحات علمى و فنى درس منطق.
- بیان معانى لغتهاى تازه درس، تجزیه و ترکیب.
3. دانش واقعیتهاى مشخص:
- بازگویى رویدادهاى مهم تاریخى اسلام.
4. دانش راهها و راهکارها و فن برخورد با امور جزئى. دانش راههاى سازمان دادن، بررسى، داورى و انتقاد کردن.
5. دانش امور قراردادى:
- شرح قواعد ویرایش مورد استفاده در نوشتههاى گوناگون.
- بیان قواعد و قوانین آداب و معاشرت در اسلام.
6. دانش روالها و توالیها:
- شرح اثرگذارى صنعتى شدن یک جامعه بر روابط فرهنگى و بینالمللى آن جامعه.
- بیان اثرگذارى مشترک عوامل مادى و معنوى بر سعادت فرد.
7. دانش طبقهبندیها و طبقهها:
- بیان گرایشهاى گوناگون رشته کلام.
- بیان شکلهاى مختلف قیاس و اقسام مختلف وجود.
8. دانش ملاکها:
بیان ملاکهاى مورد استفاده در تعیین حکم شرعى.
- بیان ملاکهاى طبقهبندى علوم حوزوى.
9. دانش روشها یا روششناسى:
- نام بردن روشهاى مناسب بررسى مسائل علوم قرآنى.
- بیان روشهاى مورد استفاده دانشمندان براى پاسخ به پرسشهایى که درباره جهان است.
10. دانش امور کلى و مسائل انتزاعى یک رشته. دانش مربوط به طرحها و الگوهایى که به وسیله آنها پدیدهها و اندیشهها سازمان مىیابند.
11. دانش اصلها و تعمیمها:
- بیان اصول فلسفه مربوط به وجود.
12. دانش نظریهها و ساختها:
- بیان نقاط اشتراک و اختلاف و نظریههاى اخباریان و اصولیان.
- شرح نظریههاى مهم درباره مکتب تفکیک.
ب: تواناییها و مهارتهاى ذهنى: هدفهاى مربوط به تواناییها و مهارتهاى ذهنى، بر فرایندهاى سازماندهى و تجدید سازمان مطالبِ آموخته شده، که براى منظورى معین لازماند، تأکید مىکنند. این هدفها، درک و فهم مطالب، توانایى استفاده از آنها در زمانها و فرصتهاى تازه، تجزیه و تحلیل مسائل، ابداع و پدیدآورى آثار تازه، و داورى و قضاوت درباره امور مختلف را شامل مىشوند. این بخش از حوزه شناختى از پنج طبقه به شرح زیر تشکیل یافته است:
1. فهمیدن29. فهمیدن یعنى درک مطالب. فهمیدن یک مرحله بالاتر از دانش است. زیرا در دانش از یادگیرنده خواسته مىشود مطالبى را که آموخته، بدون دخل و تصرف زیاد در آن، به یاد آورد، اما در این طبقه یادگیرنده، افزون بر حفظ مطالب، باید آنها را بفهمد. فهمیدن از سه خرده طبقه به شرح زیر تشکیل یافته است:
11. ترجمه یا برگردان: برگردانیدن معنى از شکلى از گفتار، به شکلى دیگر. ترجمه با توجه به میزان تبدیل و تغییر مطلب به هر طریق، از شکلى به شکل دیگر است. در مَثَل وقتى از طلبه مىخواهیم شعرى را که حفظ کرده است به زبان خود تعریف کند، با ترجمه سر و کار داریم. یا وقتى که اقسام قضیه را که از صورت توضیح به شکل و نمودار یا به عکس تبدیل مىکند، باز هم کار ترجمه را انجام مىدهد. البته تبدیل مطلبى از یک زبان به زبان دیگر مانند ترجمه کتاب، از زبان عربى به زبان فارسى هم، موردى از ترجمه است.
12. تفسیر. شرح دادن، یا بیان کردن مطالب از راه معنى کردن، یا ارائه نمونهها و مثالها، یا خلاصهاى از آنها. در حالى که ترجمه، برگردان عینى و بخش به بخشِ مطلب، از یک صورت به صورتى دیگر است. تفسیر بازچینى و بازآرایى مطلب، یا ارائه دیدگاهى تازه از آن است.
- توانایى بازشناسى و بیان نتیجهگیریهاى درست و نادرست از مجموعهاى از اطلاعات.
- توانایى درک و بیان اندیشه اصلى یک اثر، یا یک مطلب، به صورت خلاصه.
13. برون یابى30 و درون یابى31. گسترش اطلاعات به وراى معلومات موجود. شخص در برونیابى به پیشبینى امور مىپردازد. شق دیگر برونیابى، درونیابى است. درونیابى شامل پر کردن فاصلههاى موجود در یک رشته اطلاعات است.
- توانایى پیش بینى، یا برآورد دستاورد کارها و اقدامهاى گوناگون حکومت اسلامى.
- توانایى بازشناسى عاملهایى که نتیجهها و دستاوردهاى نادرست بهبار مىآورند.
2. کاربستن32. استفاده از مطالب انتزاعى )اندیشههاى کلى، قواعد اجرایى، روشهاى کلى( در زمانها و فرصتهاى ویژه و عینى.
- توانایى استفاده از اصول و قانونهاى تحقیق در کارورزى علوم حوزوى.
- توانایى استفاده از قاعدههاى منطقى و اصولى در فرصتها و موقعیتهاى عملى زندگى و علوم دیگر.
3. تحلیل33. شکستن یک مطلب، یا موضوع به اجزا، یا عنصرهاى تشکیل دهنده آن، به گونهاى که سلسله مراتب اندیشهها به صورتى روشن نشان داده شود و پیوندها و پیوستگیهاى میان اندیشههاى بیان نشده روشن گردند. این طبقه از سه خرده طبقه با نامهاى زیر تشکیل یافته است:
31. تحلیل عنصرها. شناسایى عنصرهاى موجود در یک مطلب.
- توانایى بازشناسى واقعیتها از فرضیهها.
- توانایى بازشناسى فرضهاى بیان نشده در یک مطلب خواندنى.
32. تحلیل روابط. شناسایى پیوندها و داد و ستدها بین عنصرها و اجزاى یک مطلب.
توانایى بازشناسى پیوندها و بستگیهاى علت و معلولى از سایر پیوندها.
- توانایى بازشناسى سفسطههاى منطقى در استدلالها.
33. تحلیل اصولى سازمانى. شناسایى سازمان و آرایش نظامدار یک مطلب که هم ساختار آشکار و هم ساختار نهان آن را شامل مىشود.
4. ترکیب. کنار هم گذاشتن عناصر و اجزا براى پدیدآورى یک کل یکپارچه و تولید طرح یا ساختى که پیش از این، به شکل فعلى وجود نداشته است. ترکیب، همان تلاش ذهنى است که به آفرینندگى یا خلاقیت معروف است. ترکیب از خرده طبقههایى به شرح زیر تشکیل یافته است:
41. تولید یک اثر بىهمتا یا منحصر به فرد. مراد پدید آوردن اثرى است که در آن پدید آورنده، اندیشهها، احساسها، تجربههاى خود را به دیگران منتقل مىکند.
- توانایى نوشتن یک داستان، مقاله، یا شعر ابتکارى.
- توانایى بیان تجربههاى شخصى به گونه اثرگذار.
42. تولید یک نقشه، یا یک مجموعه پیشنهادها، براى پدید آوردن نقشه انجام یک رشته کارها.
- توانایى پیشنهاد دادن راههاى تهذیب و تنقیح علم اصول.
- توانایى طراحى یک طرح آموزشى براى تدریس در یک زمان و مجال ویژه.
43. استنتاج مجموعهاى از روابط انتزاعى. یعنى تولید یک مجموعه روابط انتزاعى براى دستهبندى یا روشنگرى دادهها، یا اندیشههاى معین، یا استنتاج پیشنهادها و پیوندها از یک مجموعه پیشنهاد اساسى یا بازنماییهاهاى نمادى.
- توانایى تدوین یک نظریه فقهى درخور استفاده در جهان معاصر.
- توانایى انجام اکتشافها و تدوین اصول و قواعد در علوم حوزه.
5. ارزشیابى. داورى درباره ارزش مطالب و موضوعها و گزارهها براى هدفهاى معین که از دو خرده طبقه زیر تشکیل یافته است:
51. داورى بر اساس شاهدهاى درونى. ارزشیابى درستى یک اثر با توجه به شاهدهایى مانند منطقى بودن، همسانى اجزا و سایر ویژگیهاى درونى.
- توانایى سنجش درستى یک مطلب، با استناد به دقت به کار رفته در بیانها، مستندها، دلیلها و...
- توانایى نشان دادن اشتباههاى منطقى یک بحث.
52. داورى بر اساس ملاکهاى بیرونى. ارزشیابى یک اثر با مراجعه به ملاکهاى موجود خارج از اثر.
- توانایى ارزیابى نظریهها، مفاهیم، تعمیمها و واقعیتهاى یک اثر اجتهادى.
- توانایى مقایسه یک اثر، با بهترین معیارهاى شناخته شده در رشته مربوط به آن اثر.
پیوندها و پیوستگیهاى میان طبقههاى ششگانه حوزه شناختى در شکل 51 نشان داده شدهاند. آنگونه که در این شکل پیداست، پایینترین طبقه این حوزه، طبقه دانش است که زیربناى پنج طبقه دیگر به حساب مىآید. طبقه بعدى فهمیدن است که بر طبقه دانش استوار است; اما خود این طبقه براى طبقههاى بعدى، یعنى کار بستن، تحلیل، ترکیب و ارزشیابى، زیربنا به شمار مىآید. به همین روش، این رابطه سلسله مراتبى براى دیگر طبقهها نیز صادق است.
نمودار شماره 11: نمودار طبقهبندى هدفهاى آموزشى)حوزهشناختى(
هنگام استفاده از این طبقهبندى، براى تعیین سطوح مختلف هدفهاى آموزشى، باید هر هدف را در بالاترین طبقه قرار دهیم، زیرا موردهایى از طبقههاى پایینتر که در هدف گنجانیده شدهاند، گامهاى مقدماتى هستند که براى رسیدن به هدف موردنظر لازماند. در ضمن، هنگام تعیین سطح هدفهاى مختلف، یعنى قرار دادنِ آنها در طبقههاى مختلف این طبقهبندى، لازم است تجربههاى پیشین یادگیرنده را در نظر بگیریم.
یادآورى: در استفاده از طبقهبندى حوزه شناختى در برنامه ریزى درسى و طراحى آموزشى، نگهداشت مرحلههاى این طبقه بندى، به صورتى غیردرخور انعطاف، الزامى نیست. به دیگر سخن، ضرورت ندارد که در روند آموزش خود، ابتدا، تنها در سطح دانش کار کند و به این کار ادامه بدهد، تا یادگیرندگان اطلاعات جامعى درباره موضوع درسى به دست بیاورند، آنگاه به سطح فهمیدن برود و در آنجا نیز آنقدر درنگ ورزند و طول بدهند، تا درک و فهم کاملى از دانش بهره یادگیرندگان بشود. و پس از آن به کار بستن را در دستور کار خود قرار دهد.
براساس نظریههاى جدید یادگیرى، بار کردن چنین سلسله مراتب خطى انعطافپذیرى بر آموزش و یادگیرى ضرورى نیست. استدلالهاى تازه در برابر اندیشههاى قبلى این است که: به جاى اینکه ساختار دانش را ترکیب شده از سلسله مرتبههاى خطى بدانیم، بهتر است آنها را به صورت شبکههاى دانش34، که بر مدار اندیشههاى اصلى سازمان یافتهاند، بینگاریم. فایده استفاده از مفهوم شبکهاى دانش در آموزش این است که: ناگزیر نیستیم از پایینترین سطح دانش شروع کنیم و کم کم به سطح بالاتر پیش برویم، بلکه مىتوانیم از هرجاى شبکه که بخواهیم آغاز نماییم. به دیگر سخن، از همان شروع آموزش مىتوان یادگیرندگان را به یادگیرى فرایندهاى فکرى سطح بالا واداشت.
2. طبقهبندى هدفهاى آموزشى، حوزه عاطفى:
طبقهبندى حوزه عاطفى که کار کراتول، بلوم و ماسیا1964) 35) است، پنج طبقه کلى دارد و هریک از این پنج طبقه نیز، از شمارى خرده طبقه درست شده است. چنانکه دیدیم، طبقههاى حوزه شناختى، به گونه سلسله مراتبى درست شدهاند; یعنى هدفهاى آن بنا به اصل پیچیدگى، سازمان یافتهاند. در برابر، هدفهاى طبقات حوزه عاطفى، باتوجه به اصل درونى سازى36، یعنى باتوجه به میزانى که یک علاقه، یا نگرش معین به صورت بخشى اساسى از سبک زندگى فرد درمىآید، سازمان یافته است. در ادامه عنوانها و شرح مختصر طبقهها و خرده طبقههاى حوزه عاطفى را همراه با یک نمونه هدف براى هر یک از آنها مىآوریم.
1. دریافت کردن37)توجه کردن38). حساس بودن و واکنش نشان دادن نسبت به وجود پارهاى پدیدهها و انگیزانندههاى محیطى و گرایش به پذیرش آنها، یا توجه کردن به آنها. این طبقه از سه خرده طبقه زیر تشکیل یافته است.
11. آگاهى. آگاه شدن نسبت به جنبههاى آشکار یک پدیده یا انگیزاننده این خرده طبقه تا اندازهاى جنبه شناختى دارد. اما در اینجا، برخلاف دانش، تأکید بر توانایى یادآورى اطلاعات نیست، بلکه تنها جنبه هشیار بودنِ یادگیرنده نسبت به انگیزاننده موردنظر است، یعنى یادگیرنده فقط از وجود انگیزاننده آگاه مىشود. این خرده طبقه توجه را شامل نمىشود، بلکه در برگیرنده آگاهى ساده بدون تمییز دادن یا شناخت ویژگیهاى عینى محرک است. به سخن دیگر، یادگیرنده ممکن است نتواند جنبههاى محرکى را که موجب آگاهى مىشود به زبان بیاورد.
- آگاه شدن از عوامل زیبایىشناختى و مانند اینها.
12. میل به پذیرش. گرایش به این که روى اندیشهها و عقاید دیگران، درنگ و تفکر بشود و آنها در بوته بررسى نظرى قرار بگیرند. در این خرده طبقه، گرچه در طبقهبندى حوزه عاطفى یک مرحله بالاتر آمدهایم، اما هنوز رفتار یک ظاهر شناختى دارد. در این سطح، دست کم، با رفتاررمیل به تحمل یک پدیده و روى نگردانیدن از آن، و دست بالا، با رفتارِ توجه کردن به یک پدیده سر و کار داریم.
- افزایش واکنش نسبت به نیازهاى انسانى - اسلامى و مسائل مبرم اجتماعى.
13. توجه انتخابى مهار شده. در این خرده طبقه، یادگیرنده مىتواند در سطح هشیار یا نیمه هشیار بین شکل و زمینه، فرق بگذارد. همچنین در اینجا یادگیرنده مىتواند توجه خود را مهار کند و به انگیزانندههاى دلخواه خود توجه کند و به انگیزانندههاى دیگر بىتوجه باشد.
- گوش دادن باتوجه به جنبههاى مختلف آن و شناسایى اثرگذارى هریک از مورد استفاده در کل.
2. پاسخ دادن.39 در این طبقه یادگیرنده، افزون بر توجه کردن به انگیزانندهها، نسبت به آنچه که مىبیند یا مىشنود، تلاش مىورزد. یعنى به آن پىگیرانه پاسخ مىدهد. این طبقه شامل هدفهایى است که زیر عنوان علاقه دستهبندى مىشوند. پاسخ دادن، دربردارنده سه خرده طبقه به شرح زیر است.
21. رضایت به پاسخدهى. در این سطح از طبقهبندى، یادگیرنده پاسخ مىدهد; اما ضرورت و بایستگى آن را به طور کامل نپذیرفته است. نام دیگر این خرده طبقه، پذیرش یا پیروى است. ویژگى شاخص این خرده طبقه، پذیرش رویدادها و مسؤولیتهاست.
- پیروى از قانونها و آییننامههاى مدرسههاى حوزوى
22. گرایش و علاقه به پاسخدهى. یادگیرنده در این سطح از طبقهبندى، از پاسخ دادن احساس رضایت مىکند. علاوه بر احساس رضایت، ویژگى دیگر این خرده طبقه داوطلبانه پاسخ دادن است.
- از روى علاقه شرکت کردن در بحث کلاسى و به طور داوطلبانه انجام دادن تکالیف درسى.
23. خرسندى در پاسخدهى. عنصر اضافى این مرحله نسبت به خرده طبقه بالا، یعنى رضایت به پاسخدهى با پاسخ دادن داوطلبانه، این است که رفتار یادگیرنده در این سطح از طبقهبندى، آمیخته با هیجانِ لذت، خوشى، ذوق یا مسرّت است.
- لذت بردن از مطالعه به عنوان یک سرگرمى.
3. ارزش گذارى.40 ابراز عقیده یا نگرش نسبت به یک چیز. رفتار معرف این طبقه، داراى ویژگیهاى باور41 یا نگرش42 است. یادگیرنده تا آن درجه از اثبات به انجام رفتار مربوط به این طبقه مىپردازد که مىتوان گفت او داراى یک ارزش است. بنابراین، هدفهاى آموزشى بسته به این طبقه را مىتوان با عنوانهاى معمول ارزش، یا نگرش معرفى کرد. ویژگى مهم دیگر رفتار ارزشگذارى این است که این رفتار، وسیله وابستگى فرد به ارزش زیربنایى هدایت کننده رفتارش، برانگیخته مىشود، نه به وسیله علاقه به پیروى یا پذیرش. این طبقه نیز، داراى سه خرده طبقه زیر است.
31. پذیرش یک ارزش. در این سطح از طبقه ارزش گذاردن، یادگیرنده به یک پدیده، رفتار، شىء و... ارزش مىدهد. یکى از ویژگیهاى شاخص رفتار در این خرده طبقه، ثبات رفتار نسبت به پدیدهاى است که باور، یا نگرش به آن مربوط مىشود.
- پذیرش این عقیده که عادتهاى خوب مربوط به تندرستى مهماند.
32. برترى دادن یک ارزش. یادگیرنده در این سطح از ارزشگذاردن، نه تنها با علاقه یک ارزش را مىپذیرد، بلکه تا اندازهاى به آن وابسته مىشود که آن را مىجوید و دنبال مىکند و... .
- دفاع کردن از عقیده خود، زمانى که کس دیگرى آن را زیر سؤال مىبرد.
33. تعهد یا سرسپردگى. در این خرده طبقه باور به درجه بالایى از اطمینان مىرسد. وفادارى به یک مقام یا جایگاه، گروه، یا علت در همین خرده طبقه جاى مىگیرد. فردى که به درجه تعهد یا سرسپردگى رسیده باشد، مىکوشد تا دیگران را نسبت به باور خود باورمند سازد و باور خود را به آنان بپذیراند. از این روى، فرد در یک حالتِ تنش قرار دارد و نیاز دارد که در جهت رفع تنش خود به کارى دست بزند.
- ایمان داشتن به نیروى استدلال و روشهاى پژوهشى.
4. سازمان43 پس از آنکه یادگیرنده براى مدتى پى در پى ارزشها را درونى ساخت، با مجموعه متنوعى از آنها روبهرو مىشود. در نتیجه ضرورت پیش مىآید که ارزشها را به صورت یک نظام سازمانبندى کند و پیوندهاى میان آنها را روشن سازد. به گونهاى که پارهاى از آنها مهمتر از پارهاى دیگر جلوه کنند. سازمان ارزشها، کمکم، پدید مىآید و با کسب هر ارزش جدید، دستخوش تغییر قرار مىگیرد. این طبقه از دو خرده طبقه زیر تشکیل یافته است.
41. درک مفهوم یک ارزش. در طبقه قبلى، یعنى ارزش گذارى، چنانکه دیدیم، ثبات و یک دستى ویژگیهاى یک ارزش، یا باور به حساب مىآمدند. در این سطح از طبقهبندى، ویژگى انتزاعى یا مفهومى نیز به آن افزوده مىشود. این امر، به یادگیرنده کمک مىکند تا پیوند بین یک ارزش را با ارزشهایى که پیش از این آموخته، یا پس از این خواهد آموخت، بفهمد.
- داورى کردن درباره مسؤولیت یک روحانى.
42. سازمان دادن به یک نظام ارزشى. در این سطح یادگیرنده مجموعهاى از ارزشها را به هم ربط مىدهد و آنها را به صورت یک سازمان درمىآورد.
- برنامهریزى براى تنظیم زمان استراحت متناسب با کارها و تلاشهاى خود.
5. شخصیت پذیرفتن به وسیله مجموعهاى از ارزشها،44 دگر کردن نظام ارزشى به صورت یک سبک زندگى، یا یک دیدگاه فلسفى. این کار از هم درآمیزى صِرف ارزشها و بازنمود و آشکارسازى پیوند بین آنها فراتر مىرود و گونهاى فلسفه پایدار زندگى را شامل مىشود. این طبقه نیز از دو خرده طبقه به شرح زیر تشکیل یافته است.
51. آمایه کلى. منظور از آمایه، یا آمادگى در این جا علاقه و جهتگیرى نسبت به پدیدهها، یا یک پیشآمادگى براى عمل کردن به طریقى معین است. آمایه کلى، پاسخى به یک پدیده بسیار گسترش یافته است که به صورت یک جهتگیرى اساسى فرد را قادر مىسازد تا جهان پیچیده پیرامون خود را ساده و منظم کند، تا بتواند به گونه اثرگذار در آن عمل کند.
- داورى درباره مسائل و مشکلات برابر فرصتها و زمانها، مسائل، مقاصد و پیامدهاى مربوط، نه بر حسب تصورها و انگارههاى ثابت و جزمى، یا افکار آرزومندانه هیجانى.
52. شخصیت پذیرفتن. این مرحله بالاترین سطح فرایند درونى سازى به حساب مىآید. در این سطح از طبقهبندى، آن دسته از هدفهاى یادگیرى حوزه عاطفى قرار مىگیرند که به دیدگاه فرد درباره جهان و فلسفه زندگى او اشاره مىکنند.
- ایجاد یک فلسفه پایدار زندگى.
3. طبقه بندى هدفهاى آموزشى، حوزه روانى - حرکتى:
این طبقهبندى با توجه به مرحلهها و پایههاى رشد تهیه شده است. این طبقهبندى، داراى چهار طبقه اصلى و پارهاى خرده طبقه به شرح زیر است: طلابى که در رسیدن به هدفهاى این حوزه مشکل دارند، به طور معمول، در کارهاى مهارتى و تبلیغى ضعیفترند. البته ریشه این دشواریها، به پیش از حوزه بر مىگردد، لکن برنامه نداشتن حوزه براى تقویت تحرک و توان استفاده از بدن، آن را تشدید مىکند.
1. حرکتهاى کلى بدن. رفتارهاى مربوط به این طبقه به وسیله حرکتهاى مستقل اندامها، یا حرکتهاى یک اندام در هماهنگى بین چشم و گوش است. هدفهاى این طبقه، به طور معمول، نیرومندى، سرعت، یا دقت این گونه حرکتهاى کلى را مورد تأکید قرار مىدهند. خرده طبقههاى این طبقه به قرار زیرند:
11. حرکتهایى که به اعضاى بالاى بدن مربوط مىشوند.
12. حرکتهایى که به اعضاى پایین بدن مربوط مىشوند.
13. حرکتهایى که به دو یا چند عضو بدن مربوط مىشوند.
2. حرکتهایى هماهنگ ظریف. الگو یا مراحلى از حرکتهاى هماهنگ که به طور معمول، مستلزم همکارى چشم یا گوش و یا سایر اعضاى بدن است. هدفهاى این طبقه در هنرهاى ظریف، کارهاى دستى، هنرهاى تجارى و تبلیغى، نوشتن، تایپ کردن، و از این قبیل یافت مىشوند. این طبقه داراى خرده طبقههاى زیر است:
21. حرکتها دست و انگشت.
22. هماهنگى چشم و دست.
23. هماهنگى دست و گوش.
24. هماهنگى دست و چشم و پا.
25. ترکیب حرکتهاى هماهنگ دست، پا، چشم و گوش.
3. رفتارهاى ارتباطى غیرکلامى. هدفهاى مربوط به رفتارهاى ارتباطى غیرکلامى که پیامى را بدون توسل به کلمات به گیرندگان پیام انتقال مىدهند. این رفتارها، بیشتر در سخنرانى، نمایش، و سایر کارهاى هنرى اجتماعى - یافت مىشوند. این طبقه به خرده طبقههاى زیر تقسیم شده است:
31. بیان چهرهاى.
32. اشارتهاى سر و دست.
33. حرکتهاى بدنى.
4. ارتباط کلامى. هدفهاى این طبقه در کارها و درسهاى مربوط به سخنورى، علوم ارتباطات، و اصلاح گفتار یافت مىشوند. این طبقه داراى خرده طبقههاى زیر است:
41. تشکیل صدا - کلمه:
- بتواند آیه قرآن، شعر و... را بدون اشتباه در اداى حروف، بخواند. این اشتباه در اداى حروف در شمارى از طلاب به خاطر ضعف در تکلم در حدى است که نمىتوانند قرآن و متون عربى را با لحن درست و گاه در اداى حروف به گونه صحیح بخوانند.
42. برد صدا:
- بتواند در یک محیط پر سر و صدا، به گونهاى سخن بگوید که شنوندهاى که در فاصله حدود 1/5 مترى او قرار دارد 90 درصد حرفهاى او را بفهمد. این هدف در سخنرانیهاى تبلیغى، بسیار اهمیت مىیابد.
43. هماهنگى صدا و اشارات سر و دست.
- بتواند با در دست داشتن یک پیام کلامى مبهم، از طریق افزودن حرکتهاى معنىدار سر و دست به مطالبى که مىگوید، قصد واقعى آن پیام را به هم کلاسیهاى خود انتقال دهد. نمودار زیر انواع هدفهاى تربیتى کتابهاى درسى را به اجمال نشان مىدهد.
نمودار شماره 12: هدفهاى تربیتى کتاب درسى
باتوجه به آنچه گذشت، مىتوان گفت براى هدفگذارى صحیح و دقیق نظام آموزشى حوزه باید در پنج مرحله و از کلى به جزئى هدفهاى حوزه را ترسیم کرد. ابتدا هدفهاى کلان حوزه و سپس هدفهاى هر سطح تحصیلى و سپس هدفهاى هر سال تحصیلى و پس از آن هدفهاى هریک از رشتههاى تحصیلى و کتابهاى مربوط به آن و در پایان هدفهاى هر درس از یک رشته تحصیلى. نمودار زیر سیر این هدفها را از کلى به جزئى نشان مىدهد:
نمودار شماره 13: هدفهاى تربیتى حوزه از کلى و جزئى