اساسنامه مدرسه حقانى و گزینش طلبه×

نوع مقاله : مقاله پژوهشی


طول مدت تحصیل در مدرسه حقانى - طبق اساسنامه‏اى که آیت‏اللّه بهشتى نوشته بود - 16 سال در چهار دوره بود. این چهار دوره عبارت‏اند از: سه سال دوره مقدمات، پنج سال دوره سطح، شش سال دوره خارج فقه و اصول و دو سال دوره تخصصى در رشته‏هاى مختلف اسلامى از قبیل: فقه، اصول، فلسفه، حدیث و تفسیر.1 طلاب پس از گذراندن دوره مقدمات و سطح - که هشت سال طول مى‏کشید - اگر در روستا یا شهرستانى نیاز به تبلیغ بود، اعزام مى‏شدند. طلابى که در دوره خارج فقه و اصول شرکت مى‏کردند، پنج‏شنبه‏ها یادداشتهاى آنان توسط استادشان بررسى مى‏شد و از این طریق مدرسه در جریان کار آنان قرار مى‏گرفت.2

اما مهدى حائرى تهرانى، از بنیان‏گذاران مدرسه حقانى، طول مدت تحصیل را 12 سال مى‏داند; چهار سال دوره ادبیات، پنج سال دوره فقه و اصول و سه سال رشته تخصصى.3

سید محمدرضا طباطبایى، مدت تحصیل را 18 سال تا رسیدن به اجتهاد مى‏داند و توضیح بیش‏ترى در این زمینه نمى‏دهد.4

محمد مقدم در مورد تحصیل در دوره خارج و شیوه آن مى‏گوید:

»بعد از این که مراحل سطح را در مدرسه گذراندیم، دوره خارج خوانده مى‏شد. مدرسه حقانى دوره خارج را به دو بخش تقسیم کرده بود: بخشى از آن دروس در خود مدرسه انجام مى‏گرفت. دو استاد در این زمینه در خود مدرسه کار مى‏کردند: آیت‏اللّه آذرى قمى و آیت‏اللّه یوسف صانعى. بخش دیگر دوره تحقیق بود که در این وضعیت طلاب به صورت گروه تحقیق درمى آمدند. گروه تحقیق کارش این بود که در هفته، ساعاتى به مطالعه و تحقیق مى‏پرداخت. یک موضوع را به طلبه مى‏دادند و براى تحقیق به خودش واگذار مى‏کردند. انتخاب درس اصول یا فقه، با خود طلبه بود. مى‏توانست استاد را از بیرون انتخاب کند، اما این دروس باید به صورت هفتگى تقریر و به عربى نوشته مى‏شد و اساتیدى که در ارتباط با مدرسه کار مى‏کردند، تصحیح مى‏کردند.«5

به نظر مى‏رسد این شیوه‏ى آموزش بویژه دو مرحله آغازین آن، از قوانین و مقررات آموزش و پرورش متأثر باشد. آیت‏اللّه بهشتى معلم رسمى آموزش و پرورش بود و از سال 1330 در دبیرستان حکیم نظامى هم زبان انگلیسى تدریس مى‏کرد. در تدوین اساسنامه مدرسه‏ى حقانى، شاید او درصدد تلفیق شیوه‏هاى نوین آموزشى و نظام حوزوى بوده و از شیوه‏هاى آموزش و پرورش مدرن نیز استفاده نموده است، اما:

»به صورت کپى بردارى و تقلید کورکورانه نبود. برداشتهاى مثبتى بود از جنبه‏هاى خوبى که در آموزش و پرورش، یا در دانشگاه، یا حتى در مراکز علمى و آموزشى خارج از کشور جریان داشت.«6

آیت‏اللّه بهشتى براى ایجاد ارتباط بین دین و دانش، دبیرستان »دین و دانش« را در سال 1333 در قم تأسیس نموده بود و از تجربیات آن نیز در مدرسه حقانى استفاده نمود. على معلى مى‏گوید:

»چون شهید بهشتى قبل از تأسیس این مدرسه، یک مرکز فرهنگى در قم تأسیس کرده بود، به عنوان مدرسه نمونه و با این نام، دانش‏آموزان را در مدارس جدید تربیت مى‏کردند. قاعدتاً کسى که آن مدارس را مدیریت کرده، در مدارس جدید خود هم از تجربیات مدیریتى خویش استفاده خواهد کرد. این نظم و برنامه‏ى تدریس و انضباطى که در مدرسه بود، گاهى برنامه‏ها را به نظام آموزش و پرورش آن زمان نزدیک مى‏کرد.«7

برخى معتقدند، هدف دست اندرکاران مدرسه حقانى، ایجاد یک نظام آموزشى حوزوى نوین بود و شیوه‏هاى مثبت حوزه را با مقررات آموزشى آموزش و پرورش نوین تلفیق نمودند. به گفته محمود مهدى‏پور:

»مدرسه به فکر اصلاح کمبودهاى موجود در نظام آموزشى حوزه بود. ممکن است از آموزش و پرورش و نظام آموزشى دانشگاهى هم استفاده شده باشد، اما تلاش مى‏شد شیوه‏هاى مثبت حوزه هم حفظ شود. حالتى نبود که بگوییم شیفته نظام آموزش و پرورش بودند، بلکه در همان موقع گردانندگان مدرسه در نظام آموزش عمومى کشور نقایصى را احساس مى‏کردند و بر آن انتقاداتى را وارد مى‏دانستند. در واقع تلاش این بود که یک نظام حوزوى نوین ایجاد گردد، نه گرایش حوزه به سمت سیستم آموزش و پرورش.«8

 

چگونگى پذیرش طلبه

مدرسه حقانى در نوع گزینش طلاب نیز با مدرسه‏هاى دیگر حوزه علمیه قم تفاوتهایى داشت و براى پذیرش طلاب ضوابط و مقرراتى داشت. حسین حقانى که جزء نخستین اعضاى هیات مدیره مدرسه است، در مورد چگونگى و شرایط پذیرش طلبه مى‏گوید:

»قبل از انقلاب، پذیرش طلاب به طور مستقل و با مراجعه داوطلبین به مدرسه انجام مى‏گرفت. داوطلبین، حداقل، باید داراى مدرک سوم راهنمایى مى‏بودند که با امتحان ورودى و آزمایش هوش پذیرفته مى‏شدند. علاوه بر مصاحبه حضورى براى آگاهى دقیق از وضع خانوادگى، استعداد، احراز سلامت جسمى و روانى، آگاهى از انگیزه و هدف در علوم دینى ورود به سلک روحانیت، احراز عدم وابستگى منحرف و... انجام مى‏شد. پس از این آزمایشها و آگاهى‏ها، داوطلب باید تضمینى از سوى دو نفر از بزرگان و اساتید معروف حوزه جهت تأئید جهات اخلاقى بیاورد. پس از پذیرش، تا سه ماه نیز، به طور موقت و آزمایشى مشغول به درس مى‏شد. در این مدت، برآورد مى‏شد که آیا استعداد کافى براى تحصیل علوم دینى و روحانى شدن دارد یا خیر؟ اگر نداشت عذرش خواسته مى‏شد.«9

میزان تحصیلات براى ورود به مدرسه، متفاوت ذکر شده است. سید محمدرضا طباطبایى آن را پایان دبیرستان، على مبشرى و محمود مهدى‏پور آن را ششم ابتدایى ذکر کرده‏اند. علت این گوناگونیها این است که براى آیت‏اللّه قدوسى میزان تحصیلات تنها معیار لازم نبود، بلکه او طلبه‏هایى را جذب مدرسه مى‏کرد که با ذکاوت، فعال، سالم، جدى و داراى روحیه اخلاقى مناسب بودند.10 مدرسه امتحان ورودى سختى داشت که اغلب به صورت مصاحبه بود. محمود مهدى‏پور در این مورد مى‏گوید:

»شهید قدوسى با معیارهاى مشترکى که در شورا به تصویب رسیده بود، افراد را گزینش مى‏کردند، یعنى مصاحبه مفصلى انجام مى‏شد. در مصاحبه اگر انگیزه‏هاى معنوى و توانایى، هوش و استعداد بالایى در افراد احساس مى‏کردند، مى‏پذیرفتند، اگر احیاناً انگیزه‏هاى غیرمعنوى را از طلبه شدن در افراد مى‏دیدند و با تواناییهاى کم‏تر از میزان متوسط استعداد احساس مى‏کردند، ممکن بود افراد را نپذیرند... شهید قدوسى در اجراى برنامه به شدت دقیق بود و هیچ توصیه‏اى را ولو از شخصیتهاى علمى و مراجع، در صورتى که افراد واجد شرایط نبودند، نمى‏پذیرفت و دقیقاً بر اساس ضوابط حرکت مى‏کرد.«11

به گفته طلاب مدرسه حقانى، این مصاحبه‏ها طولانى و سه ربع ساعت، یک ساعت و حتى چند جلسه طول مى‏کشید. آیت‏اللّه قدوسى هوش و استعداد طلبه داوطلب را مى‏آزمود و از »ادبیات« و »گلستان سعدى« و... پرسش مى‏نمود.12

طلاب مدرسه حقانى انگیزه‏هاى تقریباً یکسانى از انتخاب این مدرسه جهت تحصیل از میان ده‏ها مدرسه حوزه علمیه قم مطرح کرده‏اند. برنامه منظم و مدون مدرسه در حوزه بى‏نظم و بى‏برنامه، تدریس علوم نوین در کنار علوم حوزوى، داشتن اساتید مجرب و کارآمد، مدیریت آیت‏اللّه قدوسى و بهشتى، انقلابى‏گرى گردانندگان مدرسه و گریز از آزادى بى‏نظم حوزه، از جمله عواملى است که طلاب مدرسه حقانى در گزینش آن بیان کرده‏اند.13 عامل »استخاره« در انتخاب این مدرسه براى برخى از طلاب بى‏تأثیر نبوده است.14

على فلاحیان، که در جست و جوى یک مدرسه انقلابى و سیاسى، مدرسه حقانى را برگزیده است، در این‏باره مى‏گوید:

»ما تحت تأثیر انقلاب اسلامى و نهضت امام بود که طلبه شدیم. از جوانهاى آن زمان بودیم که تحت تأثیر نهضت اسلامى، مبارزاتى داشتیم و به قم که وارد شدیم، شنیدیم که عده‏اى از فضلاى قم که انقلابى هستند، مدرسه‏اى را تأسیس کرده‏اند که هم علوم اسلامى تدریس مى‏کند و هم علوم جدید را بر طبق نیازهاى زمان آموزش مى‏دهد. تحقیقى که کردیم دیدیم این مدرسه هم داراى برنامه است و هم اساتید خوبى دارد و هم برنامه خوب. ما به آن‏جا رفتیم.«15

 

اصلاح نظام آموزشى حوزه

در پایان دهه 1330 برخى از روحانیون به فکر متشکل کردن حوزه علمیه و سازماندهى آن برآمدند. نقطه آغاز این حرکت، تهیه طرح مشخصى براى تنظیم امور حوزه علمیه بود و تأسیس هیأت مدرسین، سال 1337 ش، که امروزه با نام »جامعه مدرسین« شناخته مى‏شود، در این راستا قرار داشت.

همان‏طورى که پیش‏تر گفته شد، اصلاح نظام آموزشى حوزه با یک برنامه مدوّن و منظم با تأسیس مدرسه حقانى آغاز و شکل عملى به خود گرفت. پایه‏گذاران مدرسه حقانى نظام آموزشى سنتى حوزه را با نظام جدید تلفیق کردند و سبک نوینى در نظام آموزشى حوزه بنیاد نهادند که تا آن زمان همانندى نداشت. آنان ضمن حفظ ویژگیهاى نظام سنتى حوزه، ابزارها و روشهاى جدیدى در بازسازى نظام آموزشى حوزه به کار گرفتند که در حوزه معمول و مرسوم نبود. برنامه‏ى کلاسى، دفتر حضور و غیاب، استفاده از صندلى و تخته سیاه، برنامه امتحانى و زنگ; شیوه‏هاى نوین آموزشى مدرسه‏ى حقانى بود. روح‏اللّه حسینیان ابعاد دیگرى از نوآورى آموزشى مدرسه را بازگو مى‏کند:

»براى اولین بار در حوزه یک نظام آموزشى با محتوا و شکل خاص خودش طرح شد. قطعاً در حوزه هیچ‏گاه چنین شکلى نداشتیم. اولاً طلبه وقتى مى‏خواست بیاید وارد مدرسه حقانى شود، یک امتحان ورودى داشت، امتحان کتبى مى‏گرفتند و امتحان از ادبیات فارسى و گلستان سعدى، اطلاعات عمومى و مسائل شرعى بود. بعد که در امتحان کتبى قبول مى‏شد، مصاحبه مى‏شد. مصاحبه را معمولاً آیت‏اللّه قدوسى شخصاً اجرا مى‏کردند، یا آیت‏اللّه جنتى. در این مصاحبه بسیار سخت‏گیرى مى‏شد. شخصیت فردى که وارد مدرسه حقانى مى‏شد باید از نظر سطح درک، انگیزه، فکر و بینش شناخته مى‏شد. بعد از این بود که به مدرسه راه پیدا مى‏کرد. مثل سایر مکانهاى آموزشى جدید، ساعات مشخصى داشتیم. مشخص بود که ساعت اول چه درسى داریم. زنگ زده مى‏شد، استراحت مى‏کردیم. دوباره مى‏رفتیم سر کلاس. صبح و بعد از ظهر هر هفته پنج‏شنبه از مجموعه درسهایى که خوانده بودیم، امتحان گرفته مى‏شد و این امتحانات ثبت مى‏شد. امتحانات پایانى نیز که هر نیم سالى یک مرتبه بود، گرفته مى‏شد و در پایان مشخص مى‏شد که طلبه در چه درسهایى قبول شده و در چه درسهایى قبول نشده است. سخت‏گیرى هم تا به این حد بود که نمره‏ها از 14 لحاظ مى‏شد; یعنى اگر کسى زیر 14 نمره مى‏آورد مردود مى‏شد، اگر چند درس را زیر 14 مى‏آورد، از مدرسه اخراج مى‏شد و تنها اگر یک درس را کم مى‏آورد باید در سال دیگر این درس را جبران مى‏کرد. این یک نوع نظام آموزشى جدیدى بود. در عین حال، هم نظام آموزشى سنتى حفظ مى‏شد، یعنى مباحثه، که جزء نظام سنتى حوزه‏هاست، درسى که خوانده مى‏شد بلافاصله آن درس را دو نفر با هم به مباحثه مى‏نشستند و آن را بحث، جدل و نقد مى‏کردند که وقتى طلبه وارد کلاس بعدى مى‏شد، درس قبل را درک مى‏کرد، یعنى تلفیقى بود از نظام سنتى و نظام جدید.«16

تمام این تلاشها براى به نظم درآوردنِ حوزه و سامان دادن به تحصیل علوم دینى و جلوگیرى از آزادى و بى‏نظمى بود. در این راستا اساسى‏ترین مساله »وقت شناسى« بود. هم استاد و هم طلبه باید زمان را درک و آن را رعایت مى‏نمودند. مدرسه حقانى در این زمینه تلاشهاى جدیدى به عمل آورد و نه تنها طلبه، بلکه استاد را هم منظم نمود. به گفته ابوالقاسم رامندى در مدرسه حقانى:

»وقت مهم بود. طلبه وقتش کنترل مى‏شد. وقتى مى‏بایست حضور و غیاب شود، سر وقت بیاید و سر ساعت برود، خوب این خودش عاملى بود که طلبه از زمانش حداکثر استفاده را بکند و هیچ چیزى مانع اتلاف وقتش نشود. این منظم بودن وقت هم براى استاد بود و هم براى شاگرد. براى شهید قدوسى استاد مهم‏تر از شاگرد بود و بیش‏تر تقلا مى‏کرد در انتخاب استاد. گاهى به یک استاد مى‏نوشت که شما در این ماه 19 دقیقه تأخیر داشته‏اید و این قدر هم از حق الزحمه‏ى شما کم مى‏شود. چون ساعت مى‏گرفت، سر ساعت زنگ مى‏خورد. ایشان در بالکن مدرسه حضور داشتند، استاد هم دیر مى‏آمد شهید قدوسى به ساعتش نگاه مى‏کرد، یعنى قبل از این که به او ابلاغ کند، عملاً به استاد ابلاغ کرده بود. استادان هم خودشان را موظف مى‏دانستند. استادهاى متدین، باتقوى و منظم را انتخاب کرده بود. چون ممکن است خیلى‏ها تقوى داشته باشند، متدین باشند، اما منظم نباشند. طلاب هم خود را مسؤول و متعهد به اجراى برنامه مى‏دانستند و رعایت برنامه را براى خودشان تکلیف مى‏دانستند.«17

مدرسه حقانى نوسازى و نوگراییهاى دیگرى هم داشت که تا آن زمان پیشینه‏اى در حوزه نداشت و چیز نویى بود. على حجتى کرمانى مى‏گوید:

»وقتى مى‏خواستم از جلوى مدرسه فیضیه روزنامه بخرم، اطراف خود را نگاه مى‏کردم که دیگران متوجه نشوند. آهسته روزنامه‏اى مى‏خریدم و آن را زیر عبا مخفى مى‏کردم و به مدرسه مى‏آمدم. در یکى از شبها، یکى از آقایانى که در نماز جماعت آقاى اراکى پهلوى من نشسته بود، وقتى فهمید من روزنامه خریده‏ام، به شدت به من حمله کرد که چرا روزنامه مى‏خوانم! و این که معنى ندارد طلبه روزنامه بخواند! و من هم بدون این که جوابى بدهم، بلند شدم و رفتم.«18

در حوزه »روزنامه یا رادیو« مطرود بود.19 آیت‏اللّه شریعتمدارى در سخنرانى خود در سالن شبستان مدرسه فیضیه گفته بود:

»ان‏شاء اللّه که دروغ است، ولى من شنیده‏ام که بعضى از آقایان در حجره‏هاى‏شان جعبه دارند.«

حتى اسم رادیو را هم نمى‏برد. شاید اسمش را نجس مى‏دانست. در حوزه خرید و فروش رادیو را حرام مى‏دانستند.20 روزنامه خواندن در قم یک »جرم و یا یک عمل ناشایستى محسوب مى‏شد«، اما طلاب مدرسه حقانى، بویژه کسانى که »اهل مبارزه بودند« براى آشنایى با »مسائل سیاسى، اقتصادى، اجتماعى دنیا و کشور« ایران و نیز »رویدادها و تحولات جهانى« به »طور مرتب شبها بعد از انجام مطالعات تحصیلى‏شان روزنامه‏ها را مى‏خواندند.«21 به گفته محمود شریفى:

»در حوزه اگر تمام مدارس علمیه را مى‏گشتید، هیچ رادیو پیدا نمى‏شد، حتى براى اخبار گوش کردن، یا اگر احیاناً تک و توکى بود، خیلى مخفیانه.«22

اما به تدریج رادیو در بین طلاب رایج شد. یکى از کسانى که در توزیع رادیو بین طلاب موثر بود، مرحوم محمد منتظرى است. برخى از طلاب نجف‏آباد از جمله مصطفى پاینده رادیو مى‏خرید و به طلاب به صورت قسطى مى‏فروخت.23 وجود رادیو در یک »مدرسه دینى« یک چیز »خیلى ناجورى« بود، اما در مدرسه حقانى طلاب از رادیو استفاده مى‏کردند و اخبار رادیوهاى خارجى را گوش مى‏دادند و »تحولات داخلى و بین‏المللى« مانند »جنگ اعراب و اسراییل« را تعقیب مى‏کردند. برخى از طلاب به »رادیوهاى عربى« گوش مى‏دادند و براى آنهایى که بلد نبودند، تعریف مى‏کردند.24 به گفته على‏جنتى:

»از سالهاى 49 و 50 و شاید همان سالهاى 48... در رادیوهاى بغداد یک برنامه‏اى به اسم صداى روحانیت توسط آقاى دعایى اجرا مى‏شد که خوب بسیارى از اطلاعیه‏ها، بیانیه‏ها، مواضع مبارزین، اخبار و رویدادها و تحولاتى که مربوط به نهضت اسلامى بود، در آن‏جا بیان مى‏شد و ما با علاقه این مسائل را دنبال مى‏کردیم و همواره یکى از جاهایى که مرتب گوش مى‏کردیم همین رادیوى صداى روحانیت مبارز ایران بود.«25

طلاب مدرسه به مطالعه کتابهاى جدید علاقه‏مند بودند. به همین جهت برخى از طلاب مدرسه »کتابخانه سیار«ى غیر از آن‏چه که مدرسه داشت، درست کردند که در واقع یک »کتابخانه سیاسى« بود و:

»کتابهایى که ممنوع بود، ساواک مى‏گرفت و یا مشکل داشت، این کتابها یک جا جمع بود، مثلا توى حجره یکى از دوستان، دیگران مى‏رفتند امانت مى‏گرفتند و آن کتابها را مى‏خواندند.«26

افزون بر این، به گفته مصطفى پورمحمدى:

»تمام اعلامیه‏هایى که در حوزه منتشر مى‏شد، در اولین فرصت به مدرسه مى‏آمد و به در و دیوار مدرسه الصاق مى‏شد. تمام جزواتى که از سوى گروه‏هاى روحانیون مبارز و سازمان مجاهدین خلق منتشر مى‏شد و جزواتى که گروه‏هاى چپى منتشر مى‏کردند، به سرعت به مدرسه مى‏آمد.«27

استفاده از ضبط صوت در کلاس، از نوآوریهاى دیگر مدرسه حقانى بود.28

براى بالا بردن حس همکارى و مسؤولیت پذیرى طلاب، اردوهاى دسته جمعى تشکیل مى‏شد و روزهاى جمعه به جمکران مى‏رفتند. آیت‏اللّه بهشتى مخالف تنبلى، تن‏آسایى و حجره‏نشینى طلبه بود. اقدام دیگر آیت‏اللّه قدوسى سر و سامان دادن به وضع پرداخت شهریه طلاب بود. ایشان پرداخت شهریه طلاب را به مدرسه منتقل کردند و تمام تلاش‏شان این بود که این طلبه‏ها که مى‏خواهند با جامعه و اجتماع سر و کار داشته باشند، اولین ابزارش - گذشته از تقوا - مناعت طبع او باشد.29

 

دروس مدرسه حقانى

دروس مدرسه را گروه‏هاى آموزشى زیر برنامه‏ریزى مى‏نمودند:

1. گروه اخلاق و انضباط.

2. گروه فقه و اصول.

3. گروه قرآن کریم )تفسیر، تجوید، حفظ قرآن، مفردات قرآن(.

4. گروه ادبیات عرب )صرف و نحو، معانى، بیان، لغت(.

5. گروه ادبیات فارسى )املاء، انشا، قراءت، خط(.

6. گروه زبان )انگلیسى و عربى(.

7. گروه ریاضى )حساب، هندسه، جبر و هیئت(.

8. گروه منطق، فلسفه و کلام.

9. گروه علوم طبیعى )فیزیک، شیمى و طبیعى(.

10. گروه حدیث‏شناسى )تاریخ حدیث، درایه و رجال(.

11. گروه دین‏شناسى و تاریخ ادیان )ملل و نحل(.

12. گروه علوم انسانى )روان‏شناسى، جامعه‏شناسى، اقتصاد اسلامى، تاریخ و جغرافیاى اسلامى(. 30

با دقت در فهرست بالا آشکار مى‏گردد که گردانندگان مدرسه حقانى از یک طرف قصد داشتند ریشه‏هاى مختلف علوم اسلامى که در گذشته در حوزه‏هاى علمیه رایج بوده و در دوره‏هاى اخیر به محدودیت گراییده بودند و حوزه‏ها به تعبیر آیت‏اللّه مطهرى به صورت »دانشکده فقه« درآمده بودند، احیا کنند و از طرف دیگر علوم نوینى که ریشه در غرب دارد، در آن‏جا تدریس شود. به این ترتیب احیاى علوم فراموش شده اسلامى، تجدید نظر در دروس و کتابهاى متداول در حوزه و تدریس علوم نوین; سه عامل بسیار مهم است که این مدرسه را از مدارس دیگر حوزه علمیه قم متمایز مى‏سازد. سید محمدرضا طباطبایى در مورد دروس مدرسه‏ى حقانى مى‏گوید:

»موادى که در برنامه مدرسه آمده بود، مرکب بود از مواد درسى سنتى حوزه‏ها و یک سرى موادى که مورد نیاز روز بود. یعنى همان اهدافى که اقدام به برنامه‏ریزى جدید را ایجاب کرده بود. همان ضرورتها و نیازها ایجاب کرده بود یک سرى موادى که مورد نیاز روز است. در آن زمان آن‏چه را که یک عالم دینى و یک روحانى براى ایفاى نقش پیامبرگونه خودش در هدایت انسانها به آنها نیاز داشت، در حد امکان در برنامه مدرسه گنجانده شده بود. خوشبختانه باید گفت این برنامه‏ریزى و طراحى بسیار موفق بود; چرا که در عین حالى که دروس سنتى حوزوى به نحو شایسته مورد توجه قرار مى‏گرفت و به قدر کافى به آنها پرداخته مى‏شد و شاید هم بهتر از وضعیتى که در مراکز دیگر حوزه ما بود، وقتهاى اضافى طلاب و جوانها، صرف آموختن مواد مورد نیاز آن روز هم مى‏شد. از علائم موفقیت آن طراحى و برنامه‏ریزى این است که امروز به حمداللّه همان برنامه در واقع گسترش پیدا کرده است. سرانجام مراکز آموزشى حوزه علمیه قم و همه حوزه‏هاى شهرستانهاى کشور و حتى مراکز حوزوى خارج از کشور را در برگرفته و جریان پیدا کرده، که ریشه این شجره طیبه همان شهید بهشتى رضوان اللّه تعالى علیه، و برنامه مدرسه حقانى است.«31

بنیان‏گذاران و اساتید مدرسه حقانى، در دروس و کتابهاى درسى متداول در حوزه، تجدیدنظر کردند. کتابهاى درسى حوزه داراى متنى سنگین، خسته کننده و مشکل بود. برخى از کتابها حذف شدند; »جامع المقدمات«، که مدتها در حوزه تدریس مى‏شد، حذف شده و به جاى آن کتاب »صرف ساده« تدریس مى‏شد. این کتاب توسط سید محمدرضا طباطبایى، از نخستین شاگردان مدرسه حقانى، تدوین شده بود. این کتاب:

»از حیث متن و روش بسیار سهل و روان تدوین شده بود و علاوه بر آن ابتکار تازه‏اى در آن وجود داشت که تا آن زمان هیچ کتابى در حوزه علمیه به خود ندیده بود. هر درس با تمرینهاى مناسب همراه بود، تا شاگردان و طلاب با حل کردن آنها قوت علمى خود را بیازمایند و بدون تجربه و آزمایش از آن درس رد نشوند.«32

به جاى »سیوطى« )شرح سیوطى بر الفیه ابن مالک(، »مبادى العربیه« خوانده مى‏شد که هم با زبان ساده‏تر و هم با مثالهاى فراوان و تمرین همراه بود.33

برخى کتابها نیز تلخیص شدند. در اصول فقه و فقه دو کتاب »الرسائل« و »المکاسب« شیخ مرتضى انصارى توسط آیت‏اللّه مشکینى تلخیص و تحریر شد. این کتابها به آن شکل گسترده‏اى که در حوزه‏ها خوانده مى‏شد، در مدرسه حقانى خوانده نمى‏شد. آیت‏اللّه مشکینى، بحثهاى زاید و لفظى و آن‏چه را که به درد طلاب نمى‏خورد، برداشت و آن چیزهایى که به درد مى‏خورد و مفید بود، انتخاب کرد. به این ترتیب کتاب »الرسائل« به شکل تلخیص شده به نام »الرسائل الجدیده« چاپ و منتشر گردید.34 کتاب »المکاسب« همچنین توسط آیت‏اللّه صانعى تلخیص و تحریر شد.35 کتاب »لمعه« نیز پس از حذف بحثهایى که »موضوعیت« نداشت، مثل »بحثهایى در مورد غلام و کنیز و بحثهایى مشابه که هیچ وقت موضوعیت نداشته و مفید فایده براى طلبه‏ها نبوده« دوباره تحریر گردید و تحریر و تلخیص شده آن در مدرسه حقانى تدریس مى‏شد که طلبه‏ها مسائل اساسى را یاد بگیرند و از اتلاف عمر آنان کاسته شود.36 در حوزه »مطوّل« خوانده مى‏شد، اما در مدرسه حقانى »مختصر المعانى« تلخیص شده مورد استفاده قرار گرفت.37

در مدرسه حقانى کتابهاى جدیدى براى نخستین بار متداول و تدریس گردید. در حوزه، کتاب »قوانین الاصول« میرزاى قمى را مى‏خواندند، اما در مدرسه حقانى، کتاب »اصول فقه« شیخ محمدرضا مظفر که خوب و جامع و روان بود، براى نخستین بار تدریس گردید و پس از آن در تمام حوزه رایج شد.38 کتاب »المنطق« مظفر نیز در همین مدرسه تدریس شد.39

اقدام دیگر پایه‏گذاران و اساتید مدرسه حقانى احیاى علوم اسلامى فراموش شده بود; مانند تفسیر قرآن، نهج‏البلاغه، معارف قرآن، محاوره عربى، علم درایه، رجال و تاریخ اسلام. این علوم در سالهاى 1345 - 44، به هیچ وجه در حوزه رایج نبود، اما در مدرسه حقانى جزء دروس رسمى شد.40 در حوزه علمیه قم یک جلسه عمومى تفسیر قرآن وجود داشت و آن هم جلسه تفسیر قرآن آیت‏اللّه مشکینى در مسجد امام حسن)ع( در سال 1350ش. بود. در حالى که تفسیر قرآن جزء برنامه درسى مدرسه حقانى شد.41 به گفته سید احمد طباطبایى:

»تا آن‏جا که من یادم مى‏آید به جز آیت‏اللّه مشکینى و امثال ایشان براى تعدادى از طلبه‏هاى حوزه در بعضى جاها مثل فاطمیه درس اخلاق داشتند، اساساً درس اخلاق به عنوان یک درس رسمى در حوزه متداول نبود. تنها در مدرسه حقانى بود که رسماً شهید قدوسى درس اخلاق را بنا گذاشتند و حتى تا آن حد به آن عنایت داشتند که حضور و غیاب هم براى طلاب مدرسه که پنج شنبه‏ها درس اخلاق داشتند الزامى بود.«42

آیت‏اللّه بهشتى درصدد تربیت طلبه‏اى »آگاهى دهنده« بود نه »مصرف کننده آگاهى‏هاى اسلامى«. به باور او، طلبه براى »وارد شدن به بحر مواج سنت« افزون بر علوم دینى رایج، به علوم دیگرى نیز نیاز دارد که برخى از آنها در گذشته در حوزه‏ها و مدارس دینى مسلمانان تدریس مى‏شد و برخى دیگر نیز ره آورد غرب است. علوم طبیعى مثل: شیمى، فیزیک طبیعى در حد متعارف، دین‏شناسى و تاریخ ادیان، اقتصاد، جامعه‏شناسى، فلسفه غرب، ادبیات فارسى و زبان انگلیسى از علوم نوینى است که آیت‏اللّه بهشتى و همکارانش به طور »حساب شده« در برنامه‏هاى درسى طلاب گنجاندند. آنان نه تنها تعارضى بین علوم طبیعى و شریعت نمى‏دیدند، بلکه به باور بهشتى:

»همه اینها براى رفتن به سراغ کتاب و سنت مقدمه هستند. براى استفاده درست و کامل از کتاب و سنت به این رشته‏ها نیاز هست.«43

برخى از اصلاح‏گران حوزه در آغازین سالهاى تاسیس مدرسه حقانى به این نتیجه رسیده بودند که:

»افراط در مباحثه و گسترش علم اصول طرز تفکر طلاب را از واقع بینى در مسائل اجتماعى دور مى‏کند و به واسطه این که حتى منطق تعقلى ارسطویى نیز به قدر کافى تحصیل و تدریس نمى‏شود، روش فکرى طلاب بیش‏تر جنبه جدلى و بحثى دارد و این بزرگ‏ترین عاملى است که سبب مى‏شود طلاب در مسائل اجتماعى واقع بینى نداشته باشند.«44

رویکرد پایه‏گذاران مدرسه حقانى به علوم نوین، بویژه انسانى، ناشى از نیازها و چالشهایى بود که فراروى آنها قرار داشت. روحانیت; به گفته سید محمدرضا طباطبایى:

»مى‏بایست خودش را براى پاسخ‏گویى به مردم زمان آماده کند. انبیا هم چنین بودند »و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه« هر پیامبرى که مبعوث مى‏شد با زبان مردم زمان در حد فهم و زبان قابل درک مردمى که با آنها مواجه بود، صحبت مى‏کرد و این کار به صلاح بود و نمى‏توان گفت روحانیت بگوید من مى‏خواهم توده‏ها و انسانها را هدایت و امتحان کنم و آنها را به دین اسلام و معارف اسلامى رهنمون باشم، اما با زبان رایج بین مردم، بخصوص طبقات تحصیل کرده و روشنفکر بیگانه و ناآشنا باشد.«45

فراگیرى این علوم سبب ارتباط برقرار کردن طلاب با جامعه و ترویج علوم اسلامى مى‏شد.46 طلبه با فراگیرى جامعه‏شناسى مى‏تواند »کنش و واکنش نهادهاى مذهبى در ارتباط با انسانها را« بیازماید و مطالعه کند تا بفهمد با کدام تاکتیک تبلیغ کند و کدام را تاکتیک بسازد و حرکت کند.47

اصلاح‏گران حوزه به این نتیجه رسیده بودند:

»روحانى که مى‏خواهد مبلغ باشد و اسلام را نه تنها به جامعه خودمان، بلکه به جهانیان معرفى کند، باید به علوم روز آگاهى داشته باشد. بیش‏تر اهداف شهید قدوسى و شهید بهشتى که سالیان زیادى در آلمان بود، این بود که انبیا واقعاً مى‏خواستند اسلام‏شناسان جامع، بار بیاورند و تربیت کنند که بتوانند پاسخ‏گوى جهان اسلام باشند و مبلغانى نه تنها در کشور خودمان، بلکه براى کشورهاى دیگر هم داشته باشند. طبعاً ضرورت داشت که دروسى غیر از دروس حوزوى را هم آن‏جا آموزش ببینند.«48

به همین جهت آیت‏اللّه بهشتى براى زبان انگلیسى اهمیت خاصى قایل بود و براى این درس شهریه ویژه‏اى تعیین کرده بود. هر طلبه‏اى که ساعات بیش‏ترى زبان انگلیسى مطالعه مى‏کرد. پس از ارایه گزارش کار، شهریه خاص را دریافت مى‏کرد.49

آیت‏اللّه بهشتى افزون بر زبان انگلیسى، فلسفه غرب )فلسفه هگل، کانت، دکارت( را تدریس مى‏نمود. کتاب فلسفه هگل تألیف »استین« و تاریخ فلسفه »فردریک کاپلستون« از جمله منابع مطالب فلسفه غرب بودند.

دکتر احمدى نیز فلسفه غرب را تدریس مى‏کرد.

آیت‏اللّه مصباح یزدى کتاب »فلسفتنا« از آیت‏اللّه محمد باقر صدر.

و آیت‏اللّه جوادى آملى، متون فلسفه اسلامى مثل اسفار، بدایة الحکمه و نهایة الحکمه اثر مرحوم علامه طباطبایى را تدریس مى‏کردند. این دو کتاب را علامه طباطبایى بنا به درخواست آیت‏اللّه قدوسى تدوین کرد:

»بدایة الحکمه و نهایة الحکمه دو اثر قیم و گرانقدر استاد علامه طباطبایى، قدس اللّه سرّه الشریف، بنابر درخواست و پیگیرى روزمره شهید قدوسى به وجود آمد که پس از چند دوره تکثیر و تدریس در مدرسه به چاپ سپرده شد. شهید قدوسى چنان در تهیه و تدوین این دو کتاب مشتاق و مصمم و پیگیر بود که انسان احساس مى‏کرد وى در کنار علامه طباطبایى نشسته است، بى‏صبرانه منتظر تمام شدن یک صفحه از دست نوشته‏هاى آن بزرگوار است، تا بدون فوت وقت و از دست دادن کم‏ترین فرصتى به مدرسه بشتابد و با استفاده از ماشین تحریر نامرغوبى که در اختیار داشت، آن را تایپ کرده و شخصاً، بدون این که منتظر این و آن بماند و شؤونات ظاهرى مانع‏اش شود آن را به دستگاه پلى کپى دستى بسپارد و با چرخاندن غلتک دستگاه با دست و آلوده کردن بدن و لباس خود به مرکب، درس را براى همان روز یا روز بعد طلاب آماده نماید.«50

آیت‏اللّه قدوسى و آیت‏اللّه بهشتى و افراد دیگرى که در برنامه‏ریزى مدرسه دخالت داشتند، به دنبال افراد شایسته بودند و هیچ اصرارى نداشتند که اساتید را الزاماً از حوزه تأمین کنند. به تناسب هر درسى استاد بهتر یا بهترین استاد را در نظر مى‏داشتند. دانش، تقوى و تعهد از شرایط لازم براى انتخاب یک استاد بود. اما یک شرط لازم دیگر نیز براى استاد این بود که با اندیشه‏هاى امام)ره( ولو یک استاد زبان انگلیسى یا ریاضى باشد، در تعارض نباشد. حتى بعضى وقتها مى‏شد استادى که در حوزه بسیار مبرز بود در مقایسه با استادى که براى طلبه‏ها تدریس مى‏کرد، به مدرسه حقانى دعوت نمى‏شد. وقتى طلبه‏ها اصرار مى‏کردند که آقا شما چرا فلان استاد را به مدرسه دعوت نمى‏کنید؟ ایشان مى‏گفتند که ما یکى از شرایط لازم براى استاد مدرسه را هماهنگى فکرى با اندیشه امام مى‏دانیم و کسى که با فکر و اندیشه امام هماهنگ نباشد ولو این که ملاّترین استاد حوزه باشد، به هیچ وجه حاضر نیستیم ایشان را به مدرسه دعوت کنیم.51 برخى از اساتید غیرحوزوى و غیر روحانى که دروس علوم نوین انسانى را به عهده داشتند عبارت‏اند از:

حسین نمازى و حسن توانایان فرد، استادان علم اقتصاد; خالقى، استاد جامعه‏شناسى و روان‏شناسى; على شریعتمدارى، استاد روان‏شناسى; اسدى، دبیر دبیرستانهاى قم و سالارى، استاد زبان انگلیسى دانشگاه مشهد; استادان زبان انگلیسى، آیینه‏وند، ادبیات عرب، احمدى - که هم استاد دانشگاه و هم روحانى بود - فلسفه تدریس مى‏کرد و آل عصفور - اهل بحرین - زبان عربى تدریس مى‏کرد.

شگفت آن که در زمانى که در حوزه علمیه قم دانستن زبان عربى به شکل کامل مایه تمایز و تفاخر طلبه بود و علما و مراجع نیز رسائل علمیه را به عربى مى‏نوشتند و زبان انگلیسى و ادبیات فارسى مورد توجه و عنایت قرار نمى‏گرفت، در مدرسه حقانى زبان و ادبیات فارسى سخت مورد توجه بنیان‏گذاران مدرسه قرار گرفت و دانستن آن یکى از شرایط ورود به مدرسه حقانى بود. على معلى در این باره مى‏گوید:

»شاید در سالهاى اولین پیروزى انقلاب، هنوز در کل کتاب فروشیهاى حوزه علمیه قم نمى‏شد کتاب دستور زبان فارسى پیدا کرد. یعنى ادبیات فارسى در بین طلبه‏ها هیچ جایگاهى نداشت، مگر به طور استثنایى، بعضیها مطالعه شخصى مى‏کردند، ولى هرگز به عنوان یک درس به آن توجهى نمى‏شد. در حالى که شهید قدوسى، خودشان، در مدرسه گلستان سعدى تدریس مى‏کردند. و سعى مى‏کردند که طلبه‏ها از قدرت بیان مطالب ذهنى‏شان برخوردار شوند. بتوانند خوب بیان کنند بتوانند خوب بنویسند و به ادبیات درست تکلم کنند. وقتى طلبه‏اى با شهید قدوسى صحبت مى‏کرد اگر در ضمن صحبت‏اش، یک کلمه‏اى را غلط ادا مى‏کرد، همان‏جا به ایشان تذکر مى‏داد و صحبت ایشان را اصلاح مى‏کرد. این در حالى بود که بسیارى از افراد باسواد حوزه از صحبت کردن صحیح فارسى و نوشتن آن عاجز بودند. این از خصوصیات منحصر به فرد مدرسه بود. چون تنها سواد و شناخت براى هدایت جامعه کافى نیست، باید طریقه بیان آن را هم طلبه بیاموزد.«52

 

اساتید مدرسه حقانى

اسامى اساتید مدرسه حقانى به روشنى نشان مى‏دهد که تقسیم کار و تخصص علمى، نقش مهمى در سازماندهى و ساختار علمى این مدرسه داشته است:

 

نام استاد

آیت‏اللّه دکتر سید محمدحسین بهشتى

آیت‏اللّه على‏قدوسى

مصباح‏یزدى

صانعى

آذرى قمى

مفتح

جنتى

خزعلى

یزدى

مقتدایى

جوادى آملى

انصارى شیرازى

احمدى میانجى

حرم پناهى

حاج حسین آقا تهرانى

حائرى تهرانى

محسن مجتهد شبسترى

محمد مجتهد شبسترى

دکتر احمدى ملایرى

محى‏الدین حائرى شیرازى

گرامى

موسوى شبیرى زنجانى

اراکى

محمدى گیلانى

مظاهرى

امینى

حرم پناهى

دکتر احمد بهشتى

رضوانى

دکتر خالقى

دکتر نمازى)وزیر سابق اقتصاد(

دکتر توانایان فرد

اسدى

آیت‏اللّه حسن زاده آملى

قارایى

على حجتى کرمانى

صالحى نجف آبادى

عیسى شبیرى خاقانى

آل عصفور )اهل بحرین(

سالارى )از اساتید دانشگاه مشهد(

نحوى

امینى

بهجتى)امام جمعه اردکان(

مشکینى

معرفت

مومن

سید على محقق داماد

امین

نورى همدانى

بهجت شفق

آئینه‏وند

دکتر شریعتمدارى

نوراللهى

 

موانع نوسازى آموزشى در مدرسه‏ى حقانى

حرکت مدرسه حقانى در اصلاح نظام آموزشى و ساماندهى آن، مخالفتهایى را برانگیخت و واکنشهایى را در برابر این دگرگونى و نوگرایى آموزشى به وجود آورد که بیش‏تر از درون خود حوزه برخاست. »تکفیر و تحریم قشریون«53 از جمله مشکلاتى بود که مدرسه با آن رویاروى بود. على معلى در این زمینه توضیح بیش‏ترى مى‏دهد:

»اسلام همیشه مواجه بود با کسانى که مسائل عرفى و اجتماعى غیردینى را که در جامعه در بین مذهبیون شایع است. به عنوان احکام مسلّم دینى محترم مى‏شمارند. در حالى که عرف و عادت جامعه گاهى منطبق با دین و گاهى غیرمنطبق با دین و حتى گاهى مخالف دین است که همیشه نباید محترم شمرده شود ]این امور[ باید با احکام و مناسک و مقررات دینى محک بخورد. آنهایى که منطبق است محترم باشد. در حوزه، عرف و عادتى بود که شکستن آنها مشکل بود. مقدمات مبارزات شیعیان براى مدرسه این زمینه را مهیا کرد که آنها بتوانند بیایند برخلاف آن عادات سابقین، عادات حاکم بر حوزه، مدرسه‏اى را تأسیس کنند. مدرسه براى آگاهى طلبه‏ها، آنها را تشویق مى‏کرد روزنامه بخوانند، به اخبار رادیو گوش کنند. در حالى که شاید در حوزه در بین طلبه‏ها خواندن روزنامه و گوش کردن رادیو یک عمل خلاف تلقى مى‏شد، چون در آن زمان برخلاف عرف و عادت بود.«54

مهدى پور نیز به همین عرف و عادت تأکید مى‏کند و مى‏گوید:

»در حوزه برخى از استادان و مدرسان، با برخى از متون خو گرفته بودند. وقتى در آن متون قرار بود اصلاحاتى صورت گیرد، تغییر کند، حذف شود، تلخیص گردد و یا کتابى به جاى کتاب دیگرى به عنوان متن آموزشى جایگزین شود، احیاناً عکس‏العمل اعتراضى به وجود مى‏آمد. برخى افراد، فلسفه تغییر متون را نمى‏توانستند درک کنند و به مخالفت مى‏پرداختند.«55

برخى علل عمده مخالفتها را با مدرسه حقانى و اصلاحات نوگرایانه آموزشى »سیاسى« بودن مدرسه مى‏دانند. به گفته محمد مقدم، مدرسه حقانى

»در بین حوزه با عنوان یک مدرسه سیاسى و در بین بعضى از افراد کوته‏فکر شاید به همین لحاظ مطرود و محکوم بود.«

همین امر سبب ایجاد »شایعاتى« درباره این مدرسه شده بود، که برخى از طلبه‏ها در ورود به این مدرسه به »استخاره« روى بیاورند و به »وسواس وسوسه‏گران و شیاطین« گوش ندهند.56 سید احمد طباطبایى نیز »سیاسى« بودن طلاب و مدرسه را عامل عمده بسیارى از مخالفتها مى‏داند:

»براى شکستن مدرسه، در عرض آن بناهایى تأسیس نمودند، برنامه‏هایى ریختند و بعضاً هم به صورت علنى طلبه‏هاى حقانى را »طلبه‏هاى سیاسى« مى‏نامیدند. آن روزها یادم مى‏آید، وقتى غروبها قدم مى‏زدیم و به مدرسه‏ى فیضیه مى‏رفتیم، با انگشت اشاره مى‏کردند که اینها طلبه‏هاى حقانى‏اند، اینها سیاسى‏اند. سیاسى‏اند; یعنى طلبه‏هایى هستند که بخشى از اندیشه‏هاى سنتى حوزه را شکسته‏اند و یک نوگرایى خاصى دارند. با افکار جدیدى به میدان حوزه آمده‏اند، با برنامه‏هاى جدید درس مى‏خوانند. دروس جانبى مثل زبان مى‏خوانند. اساتید بیرون از حوزه را وارد مدرسه کرده‏اند. برنامه کلاسى و دفتر حضور و غیاب دارند. از طلبه‏ها امتحان مى‏گیرند. با تمام این برنامه‏هاى مدرسه مبارزه مى‏شد، اما شدت و ضعف داشت. چنین افکارى به سختى با مدرسه مبارزه مى‏کردند; حتى مى‏توانم بگویم که موارد متعددى را اطلاع دارم که در آن زمانها مرحوم شهید قدوسى سراغ برخى از اساتید مى‏رفتند که به مدرسه بیایند و تدریس کنند، ولى به دلیل این که این مدرسه برنامه‏ریزى دارد و طراحى‏اش از سوى بزرگانى مثل شهید بهشتى و امثال این عزیزان انجام گرفته بود، عده‏اى با این مدرسه مبارزه کردند و درصدد ضربه وارد آوردن به مدرسه و ناکامى آن برآمدند. آنها تلاش مى‏کردند بعضى از اساتید حوزه به مدرسه حقانى نیایند. به هر حال با مدرسه به سختى مبارزه مى‏شد. بعضى صریح و بعضاً با برنامه‏ریزیهایى که احیاناً بتواند شکننده باشند، از اشاره به این مخالفتها به طور موردى و روشن معذورم، چون اسم بعضى از بزرگان به میان مى‏آید که شاید صحیح نباشد من اسم‏شان را ببرم.«57

محمود شریفى علت مخالفتها و کارشکنیها را نوع نگاه تعدادى از حوزویان به دین اسلام مى‏داند. به گفته او:

»یک عده اسلام را متعلق به »مسجد« و »آخرت« مى‏دانستند و کارى به »دنیا و سیاست« نداشتند. عده‏اى دیگر که در راس آنها امام بود، اسلام را یک دین جامع، نخست براى »اداره بشر« و »ساختن دنیا« و براى »آخرت« به صورت توأم مى‏دانستند. افکار امام و نگاه او به دین اسلام به عنوان یک دین سیاسى - اجتماعى براى عده‏اى قابل قبول نبود و برخى با این جریان فکرى مخالف بودند; حتى امام که به فلسفه علاقه داشتند و فلسفه مى‏خواندند، استکان فرزند ایشان را آب مى‏کشیدند.«58

بى مهریها و طعنه‏هاى دیگرى نیز نسبت به مدرسه حقانى وجود داشت، از این قبیل: طلاب مدرسه حقانى فوتبال بازى مى‏کنند، پیاده‏روى مى‏کنند، دسته‏جمعى با پاى پیاده به جمکران مى‏روند. کار دسته‏جمعى و گروهى براى خیلى‏ها قابل هضم نبود. مخالفان انتقاد مى‏کردند که چرا در مدرسه حقانى بحثهاى »ارث، دیات، حدود و قصاص« تدریس مى‏شود و طلاب مى‏خوانند. اینها چه ربطى به ما دارد.59 برخى از سنت‏گرایان حوزه تلاشهاى نوگرایانه مدرسه را نمى‏پسندیدند و بر این باور بودند که رد یک چنین نظامى که داراى برنامه امتحانى و کلاس و غیره است، طلبه پرورش نمى‏یابد. نظام حوزه، نظام خودجوش و خودانگیزه است که طلبه باید با انگیزه ذاتى خودش به دنبال تحصیل برود و بحث و جدل باعث رشدش شود.60 به گفته شاگردان مدرسه حقانى این مخالفتها و بى‏مهریها به طور معمول در سطوح میانى یا پایین حوزه بود; اما در سطح بالا و از ناحیه مراجع تقلید، با اصلاحات نوگرایانه مدرسه حقانى موافقت وجود داشت و حتى به طلاب این مدرسه نیز شهریه و حقوق ماهیانه مى‏دادند و این کمکها علامت این بود که مدرسه حقانى مورد رضایت‏شان بود. این که آیت اللّه گلپایگانى بزرگ‏ترین مرجعى که در قم بود، خودشان یک مدرسه با برنامه منظم هم تأسیس کردند، این مدرسه اگر چه مانند مدرسه حقانى از نظر متون درسى و غیره، پیشرفته نبود; اما از نظر برنامه، امتحان، کلاس و غیره مدرسه‏اى بود که تقریباً نظام نوینى را در پیش گرفته بود. بنابراین در سطوح بالاى علما و مراجع مخالفتى نسبت به نوگرایى نمى‏شد.61

پى‏نوشتها:
× برگرفته از کتاب تاریخ شفاهى مدرسه حقانى، نوشته بهمن شعبان‏زاده، 127 - 97، مرکز اسناد انقلاب اسلامى، 1384.
1. پایگاه‏هاى جهاد و اجتهاد، مدرسه حقانى، حسین حقانى/131.
2. همان/134.
3. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامى، مصاحبه با مهدى حائرى تهرانى، 1372/9/30، شماره بازیابى 683.
4. همان، مصاحبه با سید محمدرضا طباطبایى، 78/8/26، شماره بازیابى 12632.
5. همان، مصاحبه با محمد مقدم، 1375/2/29، شماره بازیابى 1124.
6. مصاحبه با محمدرضا طباطبایى، پیشین.
7. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامى، مصاحبه با على معلى، 1378/3/31، شماره بازیابى 12639.
8. همان، مصاحبه با محمود مهدى‏پور، 1378/11/20، شماره بازیابى 12626.
9. جهاد و اجتهاد، مدرسه حقانى، حسین حقانى/ 134.
10. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامى، مصاحبه با مصطفى پورمحمدى، 1374/4/23، شماره بازیابى 731.
11. مصاحبه با مهدى‏پور، پیشین.
12. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامى، مصاحبه با محمود شریفى، 1378/11/20، شماره بازیابى 12627; مصاحبه با کاظمى، 1378/11/27، شماره بازیابى 12630.
13. همان، مصاحبه با محمد رامندى، 1379/2/14، شماره بازیابى 12634 و مصاحبه با سیداحمد طباطبایى، 1378/4/25، شماره بازیابى 12629; مصاحبه با شریفى، پیشین و مبشرى 1378/5/28، شماره بازیابى 12624.
14. مصاحبه با مبشرى و محمد رامندى، پیشین.
15. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامى، مصاحبه با على فلاحیان، 1380/12/22، شماره بازیابى 12636.
16. همان، مصاحبه با روح‏اللّه حسینیان، 1380/12/14، شماره بازیابى 12838.
17. همان، مصاحبه با ابوالقاسم رامندى، 1378/11/13، شماره بازیابى 12641.
18. تاریخ شفاهى انقلاب اسلامى، ج 206 - 207 /1.
19. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامى، مصاحبه با مهدى حائرى یزدى، 1372/9/16، شماره بازیابى 558.
20. همان، مصاحبه با على جنتى، 1372/9/23، شماره بازیابى 1180.
21. همان 1374/10/28، شماره بازیابى 1196.
22. مصاحبه با شریفى، پیشین.
23. مصاحبه با على جنتى، پیشین.
24. مصاحبه با على فلاحیان، پیشین.
25. مصاحبه با على جنتى، پیشین.
26. مصاحبه با على فلاحیان، پیشین.
27. آرشیو مرکزى اسناد و انقلاب اسلامى، همان، مصاحبه با مصطفى پورمحمدى، 1372/4/23. شماره بازیابى 731.
28. همان، مصاحبه با محمد مقدم، 1375/2/29، شماره بازیابى 1124.
29. همان.
30. گنجینه دانشمندان، شیخ محمدشریف رازى، چاپ اسلامیه، تهران، 1352، ج 59 - 58 /1.
31. مصاحبه با محمدرضا طباطبایى، پیشین.
32. شهید قدوسى )پارساى پرتلاش(، محمدحسین قدوسى/77.
33. مصاحبه با حسینیان، سیداحمد طباطبایى، پیشین.
34. مصاحبه با حسینیان، محمد رامندى، سید احمد طباطبایى، مهدى‏پور، پیشین.
35. مصاحبه با حسینیان، پیشین.
36. مصاحبه با محمد رامندى، پیشین.
37. مصاحبه با حسینیان، پیشین.
38. مصاحبه با سیداحمد طباطبایى، محمد رامندى، پیشین.
39. مصاحبه به محمد رامندى، پیشین.
40. مصاحبه با سید احمد طباطبایى، پیشین.
41. مصاحبه با حسینیان، پیشین.
42. مصاحبه با سید احمد طباطبایى، پیشین.
43. آینده نگرى در حوزه‏ها، آیت‏اللّه شهید بهشتى، درج شده در نامه شهیدین، سال اول پیش شماره اول تیرماه 7 - 6 /75.
44. مشکل اساسى در سازمان روحانیت، درج شده در کتاب »بحثى درباره‏ى مرجعیت و روحانیت«، 176 - 175، شرکت سهامى انتشار.
45. مصاحبه با طباطبایى، پیشین.
46. مصاحبه با معلى، پیشین.
47. آینده نگرى در حوزه‏ها/10.
48. مصاحبه با شریفى، پیشین.
49. مصاحبه با حسینیان، پیشین.
50. »شهید قدوسى آغازگر یک تحول«، کمال الدین فدایى، 60.
51. مصاحبه با سیداحمد طباطبایى، پیشین.
52. مصاحبه با على معلى، پیشین.
53. شمع عشق افروز بزم سالکان، على معلى، روزنامه‏ى کیهان، 1365/6/13.
54. مصاحبه با معلى، پیشین.
55. مصاحبه با مهدى‏پور، پیشین.
56. مصاحبه با مبشرى، پیشین.
57. مصاحبه با سیداحمد طباطبایى، پیشین.
58. مصاحبه با شریفى، پیشین.
59. مصاحبه با ابوالقاسم رامندى، پیشین.
60. مصاحبه با حسینیان، پیشین.
61. مصاحبه با حسینیان، محمد رامندى، پیشین.