حوزه در نگاه رهبرى

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده


براى پى بردن به محتواى یک متن یا سخنرانى، تنها خواندن متن یا شنیدن آن کافى نیست، بلکه آن‏چه شایسته است این که خواندن و گوش دادن به متنى بر قاعده‏هاى دقیقى انجام گیرد، تا به زوایا، اهمیت و جایگاه آن پى برد و درجه درستى، معناى دقیق و بُرد واقعى آن معلوم گردد. بر این اساس، تکنیک‏هاى جدید بازخوانى متون به این امر کمک مى‏کند. یکى از این روشها، تکنیک تحلیل محتواست که بدان وسیله مى‏توان بر اساس آن، ویژگیهاى زبانى یک متن، گفته یا نوشته را به گونه واقع‏بینانه یا عینى و به طور سیستماتیک شناخت و از آنها نیز نتیجه‏گیریهایى درباره مسائل غیرزبانى یعنى درباره دیدگاه‏ها و گرایشهاى گوینده یا نویسنده نمود.

مراد از متن یا محتوا، کلیه ساختها، از علائم گوناگون زبانى و نمادى است، که از راه آن پیوند برقرار مى‏شود. در واقع این تکنیک براى بررسى جنبه‏هاى گوناگون یک متن به کار گرفته مى‏شود و سازوار با هدفها و زمان اجراى هر طرح پژوهشى، مى‏توان به تجزیه و تحلیل کمى و یا کیفى متنها اقدام کرد.

نوشتار حاضر، بررسى سخنان مقام معظم رهبرى، در جمع استادان، فاضلان، پژوهشگران و نخبگان حوزوى در آذرماه 1386 است که هدف اصلى از اجراى آن، طبقه‏بندى سخنان ایشان است درباره مسائل حوزه علمیه.

این مطالعه کمى امکان مقایسه، ارزیابى و میزان تاکید بر مقوله‏هاى خاص را فراهم مى‏سازد، به گونه‏اى که مى‏توان ضمن بازشناسى پاره‏اى از مسائل به شناسایى راهکارهاى مدنظر ایشان و میزان اهمیت آنها نیز آگاه گردید.

همچنین طبقه‏بندى سخنان ایراد شده مى‏تواند براى تحلیل کیفى هر مقوله در فرصتهاى آتى مورد استفاده قرار گیرد.

و در پایان سعى شده با استفاده از دانش آمار، طبقه‏بندى سخنان ایشان در چهار محور: شوراى‏عالى مدیریت حوزه علمیه، وضعیت حوزه، مسائل حوزه و راه‏حلها، نمودارهاى مناسب طراحى شود تا میزان فراوانى و اهمیت هر طبقه از سخنان به صورت تصویرى به آگاهى خوانندگان برسد.

شایان ذکر است کلیه مطالب داخل گیومه از سخنان مقام معظم رهبرى است که به مناسبت موضوع تقطیع گشته و مرتب‏سازى شده است.

 

الف. شوراى‏عالى مدیریت حوزه علمیه

در مقوله شوراى عالى مدیریت، در خصوص مسائل مدیریتى، مقام معظم رهبر نکته‏هایى را یادآور شده است از جمله این‏که تحول در حوزه برابر با سایر بخشهاى نظام اجتماعى، امرى گزیرناپذیر است، از این روى مدیریت تحول ضرورى و لازم است و سزاوار است این امر به درستى صورت گیرد و در این فرایند شایسته است نکته‏هایى رعایت شود:

نخست آن‏که: نسبت به آن‏چه از دست رفته و گذشته و باعث عقب‏ماندگى شده تدبیر شود و به صورت متناسب با روند پیشرفت، عقب‏ماندگیها جبران شود و برابر با سرعت تحول، برنامه‏ریزى انجام بگیرد. و مهم‏تر از آن این که این تحول و دگرگونى روزافزون را پذیرفت و سازوار با آن مدیریت کرد.

دو دیگر، تحول آغاز شده داراى سکان دارى واحد و هماهنگ با شرایط مدیریتى روزآمد باشد که بتواند از تمام ظرفیتهاى به دست آمده، استفاده بجا و مناسب داشته باشد.

در فرازى از سخنان رهبرى، به این امر اساسى اشاره شده است که دگرگونیها و نگارش اساسنامه، نظامنامه و چشم‏انداز که لازمه یک مدیریت روزآمد است، بدون یک مدیریت کارآمد امکان‏پذیر نیست. لذا سزاوار است، عناصر مدیریت کارآمد در یک نهاد فرهنگى، که بخش تولید فرهنگ دینى را عهده‏دار است، متناسب با پیشرفتهاى سایر اجزاء نظام، تحول‏پذیر باشد، و بتواند مدیریتى هماهنگ با این عناصر به وجود آورد و آن را گسترش‏دهد. چون نگارش اساسنامه، نظامنامه و چشم‏انداز، تدوین نخواهد گشت مگر این‏که مدیران این نهاد در تعامل با نخبگان و سرآمدان علوم مختلف، نیازهاى مشروع جامعه را به دست آورند و از طرفى درباره پدیده موردنظر، که حوزه‏هاى علمیه و نیروى انسانى آن است، شناختى عمیق و همه‏جانبه داشته باشند و در نهایت این ابعاد شناختى است که مى‏تواند پایه و اساس محکمى براى تنظیم منشور و میثاق جاودان براى مدیریت و حوزویان شمرده شود.

براساس همین توجه به ظرافتها و دقتهاى لازم در امر مدیریت است که در فرازى چنین ابراز مى‏دارد:

»کلید همه اقدامهاى مثبت سازمان‏یافته... مدیریت است.«

وجه اقدامهاى مثبت سازمان‏یافته مدیریت، توجه به همین زوایاى شناختى است که تمام عناصر تدوینى شناسایى مى‏شود. بنابراین، بهره‏مندى از نخبگان علم مدیریت و سازمانها براى تدوین چنین منشورات مهمى امر ضرورى است و بر این اساس است که ایشان در فرازى دیگر مى‏گوید: »ما باید مدیریت را در حوزه تکمیل کنیم.« بهره‏مندى از کارشناسان علم مدیریت و سازمانها، بخشى از این پازل مدیریتى است که بدان اشاره شد. کارشناسان امر آموزش کارآمد، روان‏شناسان آموزش، جامعه‏شناسان و... مى‏توانند به جمع گروه کارشناسان مدیریت اضافه شوند.

بخشى دیگر از سخنان ایشان ناظر به پذیرش نهاد مدیریت در حوزه است. چنانکه ظهور هر نهادى نشان‏دهنده پاسخ به نیازى است و سازمان‏دهنده روابط داخل یک گروه است و تا زمان حیات آن نهاد بیانگر ضرورت به آن مى‏باشد. سازمان روحانیت نیز از این قاعده مستثنى نیست; به طور طبیعى این سازمان نیازمند به مدیریتى است که بتواند شکل روابط، چگونگى پاسخ به نیازها و... را سازماندهى کند. اگر چنین توجیهى در بین اعضاى این سازمان درونى شود ضرورت آن نیز به طور طبیعى خواهد آمد و نیازمند به اثبات ندارد. احساس خوشبختى به دلیل مورد پذیرش قرار گرفتن شوراى عالى مدیریت در حوزه، نشان‏دهنده این امر است که حوزویان چنین توجیهى را درونى کرده و به اهمیت آن آگاه بوده و شاهد دستاوردهاى خوب و فایده‏هاى آن نیز هستند و آن‏چه که مى‏تواند این فایده‏ها و برکتها را تداوم بخشد، توجه به برآوردن نیازهاى درون‏سازمانى و برون سازمانى است و از طرفى توجه به بالندگى و تحول‏پذیرى جامعه‏هاى بشرى است و از دیگر سو، ایجاد هسته‏هاى کارشناسى در جهت مطالعه دقیق و مستمر در راستاى تامین این نیازهاست.

یکى از اجزاى کارآمد و تداوم‏بخش فایده‏ها و برکتها در نهادهاى علمى، ایجاد انجمنهاى علمى در جهت بالندگى هرچه بیش‏تر به گستره علم و دانشى است که مى‏تواند تحت لواى مدیریت کارآمد هدایت گردد. بر این اساس رهبرى به ایجاد این انجمنها صحه گذاشت و به تداوم و پویایى آن تأکید ورزید.

یکى از شرایط توفیق‏مندى یک سازمان، سیاستگذارى بر اساس اساسنامه آن است که این سیاستها بتواند زمینه به حقیقت پیوستن اساسنامه و چشم‏انداز آن‏را برآورد و بدون تدوین چنین اساسنامه‏اى امور دچار اختلال و پراکندگى شده، وقت و انرژى افراد بسیارى را از کادر مدیریتى گرفته، سبب رکود شده و حرکت سازوار با پیشرفت سایر اجزاى نظام را از نهاد روحانیت سلب مى‏کند.

باتوجه به این مهم، رهبرى تدوین چشم‏انداز و سیاستگذارى در نهاد روحانیت را از وظایف شوراى عالى مدیریت مى‏داند و خواهان وقت‏گذارى بیش‏تر اعضاء براى این کار است. این سخن بر این اصل مدیریتى استوار است که مدیر یک سازمان باید تمام همّ و غم خویش را در افزایش راندمان کار و نگاه به آینده به کار بندد تا بر آن اساس میثاق‏نامه‏اى تدوین کند که خط مشى حرکتى آن را تبیین کند. از این روى، در ادامه مى‏گوید:

»حوزه نمى‏تواند به صورت حاشیه‏اى اداره بشود باید وقت بگذارند.«

شیوه‏هاى وقت‏گذارى اعضاى شورا براى تدوین منشورات و ارائه سیاستگذاریها مى‏تواند گونه‏گون باشد. یکى از این شیوه‏ها مى‏تواند در قالب بهره‏مندى از تیم کارشناسى قوى شکل بگیرد و از قابلیتها و ظرفیتهاى به دست آمده در درون حوزه، بهترین استفاده را بکند; چنانکه در سخنان رهبرى تأکید بر استفاده از فضلاى حوزه و سرآمدان شده است.

یکى دیگر از انتظارها، تدوین برنامه جامع در راستاى به حقیقت پیوستن حوزه کارآمد است و این امر به صورت گسترده از فضلاى حوزه مورد انتظار است که بدین‏وسیله نهادینه گردد و به مرحله تثبیت یافتگى برسد و در تمام سطحها و لایه‏هاى از مدیریت، بزرگان حوزه و مراجع عظام را شامل مى‏شود. از این روى، براى جامه عمل پوشاندن چنین امرى، تشکیل هسته شوراى برنامه‏ریزى و جذب نیروهاى کارآمد، متخصص و زبده ضرورى است. این شورا باید بتواند برنامه‏هایى را که جنبه اجرایى و عملیاتى دارد، تدوین کند و برنامه‏هاى بلندمدت و کوتاه مدت را مدنظر داشته و سازوار با ظرفیتها، زمینه‏ها و نیازهاى زمانى و مکانى طراحى کند و زمینه به حقیقت پیوستن آن را ترسیم کند. بنابراین، تشکیل هسته‏اى که از توان فکرى و اجرایى قوى برخوردار باشد گربرناپذیر است.

در مقوله سیاستگذارى، رهبرى، به زوایاى گوناگونى اشاره دارد که نیازمند به واکاوى و تدبر و درنگ بیش‏ترى است:

»ما مگر نمى‏گوییم مى‏خواهیم علم تولید شود و پیشرفت کند. خُب کدام علم؟ معناى پیشرفت علم فقه چیست؟ معناى پیشرفت علم اصول مثلاً چیست؟ پیشرفت کند یعنى چه؟ سمت و سوى این پیشرفت به سمت چیست؟ اینها همه سؤالهایى هستند که پاسخ لازم دارد. سیاستهایى که در مرکز شوراى عالى نهاده مى‏شود، به این سؤالها پاسخ مى‏دهد. «

پاسخ‏گویى به این پرسشها در راستاى تدوین سیاستگذارى، مى‏تواند به عنوان بخشى از منشور سیاستگذارى باشد و ده‏ها سوال دیگر که باید ابتدا شناسایى شده، سپس ابعاد و زوایاى پیدا و پنهان آنها مورد کاوش قرار گیرد و در نهایت راهکار اجرایى و عملیاتى آنها در شوراى برنامه‏ریزى طراحى شود.

مى‏توان مدعى شد که تاکنون، بخش درخور توجهى از این پرسشها پاسخ داده نشده و یا این‏که مورد چالش جدى حوزویان قرار نگرفته است تا مورد تضارب آراء صاحب‏نظران قرار گیرد و برآیند آن به عنوان سیاستهاى حوزه تلقى شود; از این روى به نظر مى‏رسد ابتدا این شورا مى‏تواند پرسشهاى مبهم و درخور چالش را در حوزه نظر و عمل شناسایى کند و در ادامه آنها را به بوته نقد و بحث بگذارد و از اندیشوران متخصص در هر زمینه دعوت کند تا زمینه نقادى را فراهم آورند، تنقیح مناط صورت گیرد، سپس به عنوان امرى که داراى وفاق جمعى و با پشتوانه عقل جمعى است، پذیرفته و بر آن اساس برنامه‏ریزى شود. سزاوار است این کاستى و آسیب را منصفانه بپذیریم، هنوز پرسشهایى از قبیل معناى پیشرفت علم در حوزه، سمت و سوى آن و... که از سوى رهبرى بیان شده و خیلى از پرسشهاى دیگر پاسخ دقیق و روشنى در بین حوزویان ندارد، تا براى آن سیاستهاى روشنى تدوین شود و روشن است برنامه آن نیز طراحى نگشته است. از این روى، حوزه از زمان عقب‏مانده است:

»حوزه‏هاى علمیه در برهه زمان معاصر به طور طبیعى کمى از زمان عقب‏ماندند.«

این فرازها مى‏تواند هشدار دهنده باشد و از دیگر سو بارقه‏هاى امید نیز در این سخنان وجود دارد:

»]حوزه[ مى‏تواند با سرعت لازم با جدیت این ]عقب‏ماندگى[ را جبران بکند.«

و طبیعى است که تدارک و جبران عقب‏ماندگى با میزان سازمان‏یافتگى امور حوزه در امر سیاستگذارى، برنامه‏ریزى، تدوین چشم‏انداز، عملیاتى کردن سیاستها و برنامه‏ها رابطه مستقیمى دارد. بدین‏معنى حوزه، هرچه در این امور از سازمان‏یافتگى بیش‏ترى برخوردار باشد، میزان پیشرفت آن بیش‏تر خواهد بود و عقب‏ماندگى گذشته را نیز تدارک خواهد کرد.

نظام ارزشیابى از اصول اساسى در هر سازمانى است که نقش عیب‏یابى در سازمان را ایفا مى‏کند. عیبها و کاستیها و دشواریهاى احتمالى را در سازمان، به برنامه‏ریزان و سیاستگذاران گوشزد مى‏کند و زنگ خطرى براى آنان است تا نسبت به آن‏ها آگاه باشند و از طرفى نقش بالندگى مجموعه را نیز مى‏تواند عهده‏دار شود، تا نسبت به برنامه‏هاى قوى و کارآمد و شناسایى نخبگان و سرآمدان ایفاى نقش نماید. بر این اساس، رهبرى نیز از این مهم چشم نپوشیده و در ردیف نکته‏هاى محورى و اساسى از آن یاد مى‏کند که این امر، باید در سازمان حوزه نضج گیرد و زمینه پویایى آن فراهم شود. البته بدیهى است که این مهم جامه عمل نخواهد پوشید، مگر با شناسایى و آگاهى از وضعیت کانونى و فراکانونى این نهاد مقدس تا پس از شناخت دقیق و عمیق، بر آن اساس بتوان سره از ناسره را شناسایى کرد و خوبیها را تقویت و نسبت به کژیها ارائه طریق کرد و راه صواب را نشان داد. و یکى از این راه‏هاى ارتباطى، بهره‏گیرى از ساز و کار آمارگیرى است که اطلاعاتى را پیش روى برنامه‏ریزان قرار مى‏دهد و در مرحله تکمیلى آن نظرسنجیهایى است که مى‏تواند راهگشا و جهت‏دهنده باشد.

یکى از نکته‏هاى اساسى و مورد توجه در این گفتار، توجه به ادامه تلاشها و کارهاى بهتر است و بسنده نکردن به آن‏چه که در گذشته انجام شده است، بلکه استفاده از تجربه‏ها و بهره‏گیرى از شکستهاى گذشته در راستاى اعتلاى نهاد حوزه است:

»به آن‏چه که تاکنون در زمینه تشکیلات‏دهى و سازماندهى در حوزه انجام گرفته، مطلقاً نباید اکتفا کرد.«

در این سخن از تلاشهاى گذشته به نوعى قدردانى شده است و با توجه به کارهاى صورت گرفته، این نکته در کانون توجه قرار مى‏گیرد که به آن‏چه صورت گرفته، نباید بسنده کرد. امّا این‏که چگونه انتظارها باید برآورده شود; یعنى دولت اسلامى باید آنها را برآورد، ایشان راهکار این مسأله را گسترش سازماندهى و تشکیلات مى‏داند:

»بعضى از اینها ]توقعات از دولت[ البته هیچ‏گاه عملى نیست، تا وقتى که حوزه آن مرکزیت منسجم را پیدا بکند. «

شرایط سازماندهى را این‏سان توصیف مى‏کند:

»حوزه سازماندهى‏اش جورى باشد که آن مرکزیت مدیر و متفکر و مسلط بر امور و مورد اعتماد همه، آن مرکزیت ان‏شاءاللّه تکمیل بشود، شکل بگیرد. بعد مى‏شود با او ]دولت اسلامى[ تعامل کند.«

و حتى خیلى از پیشنهادهاى مطرح شده از سوى شمارى نخبگان حوزوى را نیازمند به ایجاد ظرفیت و امکانات حوزه دانسته و بر این باور است که این ظرفیتها، پدید نخواهد آمد، مگر در شکل‏گیرى تشکیلاتى منسجم که نسبت به برآوردن آنها گام بردارد.

 

ب. وضعیت حوزه در نگاه رهبرى

یکى از محورهاى سخنان رهبرى انتظارها از حوزه‏هاى امروز است. ایشان بر اساس توفیقها و بهروزیهاى امروز حوزه و آن‏چه در درازناى تاریخ به دست آمده، به انتظارها از حوزه‏هاى امروز مى‏پردازد. این انتظارها را ایشان در قالب بایستگیهاى حوزه بیان مى‏کند. در قسمتهایى اشاره به کاستیها دارد و خواستار رفع آنهاست، تا باعث رکود و عقب‏ماندگى نشود و در بخشى از سخنان خویش، این نکته را یادآور مى‏شود که اگر این کاستیها برطرف نگردد، آسیبهاى جدى بر پیکره این شجره طیبه وارد خواهد شد که ممکن است جبران‏ناپذیر باشد.

 

توفیقها

درباره توفیقهاى حوزه‏هاى علمیه فراوان سخن گفته شده و نکته‏هاى بسیارى در این زمینه مى‏دانیم، ولى آن‏چه که شاید بیش از این امور رهبرى انقلاب را خشنود و خرسند کرده وجود نسل پویا، خلاق و مبتکرى است که امروزه در حوزه‏هاى علمیه وجود دارد:

»این نسلى که امروز در حوزه‏ها در حال بالندگى است... بدون تردید خواهد توانست کارهاى بزرگى را که ما از حوزه دانش دین انتظار داریم، انجام بدهد«

این سخن، ناظر به این مطلب است که با شناختى که از ویژگیهاى این نسل داریم، مى‏تواند بسیارى از کاستیها و نارساییهایى را که در حوزه دانش دین است، شناسایى کند و پاسخى درخور آن را به جامعه دینداران ارائه دهد. ایده‏ها، اندیشه‏ها، و خواستها، طرحها و خط مشى‏ها و... بسیارى از مطالب که از سوى بخشى از نخبگان حوزوى در حضور رهبرى ارائه گردید، باعث شناخت ایشان از حضار گردید:

»آن‏چه که من امشب در این جلسه مشاهده کردم از همه آن‏چه که در این زمینه ]توفیقات حوزه علمیه[ شنیده بودم براى من شیرین‏تر و مطلوب‏تر و باور کردنى‏تر بود.«

بر این اساس، سزاوار است این سرمایه حوزه علمیه را که ویژگى نسل مبتکر و خلاق است، حفظ کرد و زمینه پویایى و شکوفایى آن را فراهم آورد و با مدد آن بسیارى از نارساییها را که تبیین مى‏گردد، برطرف ساخت و همچنین زمینه ارتقاء و بالندگى آن را نیز ایجاد نمود.

رهبرى از رونق علمى حوزه‏ها در گذشته سخن به میان آورد و یادآور شد:

انتظار مى‏رود همان روح جدیت و تلاش‏گرى به حوزه‏هاى امروز دمیده شود تا دستاوردهاى آن حوزه نیز امروزه جلوه‏گر گردد. با این وصف که حوزه‏اى مانند نجف، از این بالندگى برخوردار بود، ولى فاقد سازمان‏یافتگى بود و این امر به عنوان یک کاستى مطرح مى‏شود و این سخن:

»خوشبختانه... بحث شوراى عالى مدیریت، بحث نهاد مدیریت در حوزه مورد قبول قرار گرفت و اقدام شد و فواید و برکاتش را هم دارید. «

ناظر به همین ویژگى است که نهاد مدیریت مى‏تواند ویژگى سازمان یافتگى را در حوزه‏هاى علمیه پدید آورد و آن را برخوردار از یک به هم بافتگى درون سازمانى و برون سازمانى کند. از این روى، وجود مدیریت مى‏تواند وجه امتیاز حوزه امروز با گذشته باشد که درعین حال که حوزه‏هاى علمیه از شکوفایى و پویایى برخوردار باشند، با هدایت و راهنمایى مدیران توان‏مند و فهیم جهت داده شوند.

ایجاد انجمنهاى تخصصى از چشم‏انداز رهبرى از بهروزیها و کارسازیهاى حوزه امروز برشمرده شده که با توجه به عاملهاى بالقوه وجودى افراد و علاقه‏ها و انگیزه‏هاى خودجوش طلاب از یک‏سو، زمینه پویایى و بالندگى و از دیگرسو پرورش استعدادهاى گوناگون را فراهم مى‏آورد. از این روى به نظر مى‏رسد حمایت انجمنها از سوى مدیران حوزه و ارتقا و تثبیت جایگاه علمى آنها مى‏تواند به تداوم و پیشرفت روزافزون آنها کمک کند.

نکته‏اى دیگر که به عنوان کامیابى حوزه امروز از آن یاد شده وجود نیروى انسانى زبده و کارشناسى است که مى‏تواند به مدد مدیران حوزه بیاید و این یکى از نعمتهاى لایزال الهى است که مى‏تواند حوزه‏ها را از آسیبهاى جدى پرهیز دهد. و از این جهت، این نهاد علمى برخوردار از ویژگى است که در درون خود زایش دارد و مولد است و مى‏تواند کاستیهاى خود را از میان بردارد:

»خوشبختنانه در حوزه ما داریم این بدنه کارشناسى را، همین شماها آقایانى که امشب صحبت کردید و بسیارى دیگر از شماها که صحبت نکردید و شاید افراد زیادى در حوزه علمیه از این فضلاى جوان و خوش‏فکر ]باشند[ اینها یقیناً یک بدنه کارشناسى خودکفا را تشکیل مى‏دهند.«

نکته پایانى که در قالب کامیابیها حوزه‏ها از کلام رهبرى استفاده مى‏شود، وجود آزاداندیشى علمى در حوزه‏هاست. این امر افتخارى جاویدان براى حوزه‏هاى علمیه است که به تعبیر رهبرى نظیرى ندارد. آزاداندیشى، به دنبال خود فواید و برکات بسیارى را داشته و باعث ایجاد نحله‏هاى فکرى متکثر شده و این تکاثر زمینه چالشهاى جدید و سرانجام خلق افکار نو را فراهم آورده است.

در بیان کامیابیها و توفیقهاى حوزه‏ها و نیروهاى زبده، از نخبگان و سرآمدان سخن به میان آمد و از خواجه نصیر طوسى، محقق حلى، ابن سعید، صاحب جامع الشرایع، وحید بهبهانى و... از علماء و مجتهدانى یاد شد که مغزهاى متفکر نهاد حوزه تشیع بوده و سبب رونق همه جانبه حوزه‏ها گردیده‏اند. ویژگى برجسته این بزرگان به تعبیر رهبرى هنر فقهى و عمق کار آنها بوده است. این امر در سایه پشتکار و جدیت و زهد مستمر آن بزرگان بوده که بدین‏وسیله دیگران را نیز بهره‏مند ساخته‏اند.

 

داشته‏ها

دیگر محور مورد توجه رهبرى وجود »داشته‏هاى« حوزه‏هاى علمیه است که داراى فواید و برکاتى بوده است که در این مجال به برخى از آنها اشاره مى‏شود.

»حرکت پرجوش و خودجوش دینى و علمى ]را در حوزه علمیه[... ما مشاهده مى‏کنیم، مى‏بینیم که این همه دستاورد را داشتیم. «

این ویژگى پرجوش و خودجوش، عامل پویایى و بالندگى حوزه‏هاست و پرهیز از اعمال دیکته شده و ابلاغ شده رسمى است که ممکن است غیرکارشناسى هم باشد، از این روى وجه امتیاز این نهاد علمى از دیگر نهاد علمى، همین زایش درونى است که این نهاد دارد و باعث گستردگى آن نیز شده است.

در فرازى دیگر، رهبرى حوزه‏هاى علمیه را به ارگانیزم همانند کرده است. ارگانیزمى که تمام آن ویژگیها و پارامترهاى اساسى موجود زنده را دارد که عمرى چند صدساله از آن مى‏گذرد و همچنان وجود دارد و به حیات خود ادامه مى‏دهد. برشها و برهه‏هایى از تاریخ از بالندگى بسزایى برخوردار بوده و نیروهاى پرجوش و خودجوش آن برهه‏ها، جزء افتخارات حوزه‏ها شمرده شده‏اند، ولى در برهه‏اى از زمان رکود و ایستایى بر آن سایه افکن بوده است. مانند موجود زنده، هم رشد داشته و هم رکود و...

»حوزه به مثابه یک کل داراى ابعادى است و اجزایى است. یک موجود زنده است; یعنى رشد دارد، تحرک و نشاط دارد، جمود و رکود دارد، حیات دارد، ممات دارد. یک موجود زنده است. دلیل‏اش هم تاریخ حوزه‏هاى علمیه است. «

رهبرى، در فراز دیگرى یادآور مى‏شود: در حوزه‏هاى علمیه کار زیادى صورت گرفته است، بر حوزویان است تداوم بخش کارهاى صورت گرفته باشند و پدیدآورنده کارهاى بسیارى که هنوز نشده و نیازمند به احیاى آنها هستیم.

نیروى انسانى یکى از ارکان اساسى و مهم در هر سازمان اجتماعى است که نقش تداوم بخشى، رکود و توقف به آن نسبت داده مى‏شود. تلاش و پویایى این عنصر مهم مى‏تواند سازمان را به ایده‏هاى آرمانى برساند و تعالى‏بخش باشد و مى‏تواند در جهت عکس، عامل رخوت، سستى و ایستایى باشد. اما حوزه امروز در کلام رهبرى برخوردار از نیروى انسانى زبده، کارآمد، فعال و پویاست که مى‏توان امید بسیارى به آن داشت تا زمینه حرکت به سوى جلو و تعالى‏بخش را داشته باشد. ایشان نمونه‏هاى بسیارى از حوزویان را برمى‏شمارد که داراى این ویژگیهاى هستند:

»تولید نیروى انسانى زبده در این سطحى است که امروز ما داریم مشاهده مى‏کنیم، یک نمونه‏اش را من امشب در گفته‏هاى آقایان دیدم... نمونه‏هاى دیگرش را هم من در بعضى از جمعهاى فضلا که با من ملاقات کردند مشاهده کردم... جمعى از فضلاى کاوش‏گر در علوم عقلى، فلسفه و کلام و عرفان و منطق و اینها یکى دو سال پیش از این ملاقات کردم... فضلایى که با دانشگاه‏ها ارتباط دارند. آن‏جا هم من همین ]نیروى انسانى زبده[ انطباق و انعکاس را در ذهن خود داشتم. «

در ادامه شرایط به وجود آمدن این چنین نیروى انسانى زبده را رهبرى شرایط طبیعى و ساختارى حوزه‏هاى علمیه مى‏داند که به پاره‏اى از این ویژگیها در گذشته اشاره شد. از باب نمونه: وجود کانونهاى آزاداندیشى، حرکتهاى پرجوش و خودجوش دینى، سابقه‏هاى درخشان حوزه‏هاى علمیه، پشتکار و همت والاى حوزویان و عمق کار آنها، رونق حوزه‏هاى علمیه و سازمان‏یافتگى و... اقتضا مى‏کند که چنین نیروى انسانى زبده را تربیت کرده و پرورش دهد. طبیعى است که »روحانیت هم مولود و ساخته دست حوزه علمیه است« و محصول این حوزه‏هاست که با توجه به شناخت ماهوى از این ساختار مى‏تواند نسبت به رفع مسائل و مشکلات اقدام نماید:

»از جهت مسائل حوزه‏اى هیچ احتیاجى به کس دیگرى نداریم... مى‏توان از این فضلا استفاده کرد«

 

بایستگیها

در حیطه بایستگیهاى حوزه، نهادینه کردن امورى چند براى حوزه‏هاى علمیه امرى لازم و ضرورى دانسته شده است که این امور باعث بالندگى بیش از پیش حوزه‏ها مى‏شود:

توجه به فقه و عمق بخشیدن به محتواى فقهى مى‏تواند باعث شادابى و سرزندگى حوزه‏هاى علمیه شود. سرآمدان حوزه با به کار بستن این اصل، مى‏توانند موجبات رشد و توسعه حوزه‏هاى علمیه را فراهم آورند و توشه آیندگان حوزه را فراهم سازند، تا از این آبشخور سیراب شوند.

نهادینه ساختن برنامه‏ریزى در تمام سطحها و لایه‏هاى حوزه‏ها و فراهم نمودن زمینه تحقق آن، با توجه به سرعت پیشرفت فناورى اطلاعات از امور گزیرناپذیر است. عصر امروز را، عصر ارتباطات و فناورى اطلاعات نامیده‏اند که یکى از وجوه نامگذارى آن سرعت روزافزون است. براین اساس، زوایاى زندگى بشر، باید با آن تنظیم شود، تا بتواند همزمان با تحول و دگرگونى هم‏جهت و همسو شده تا موضعى مناسب را اتخاذ کند و نهاد حوزه علمیه به عنوان یکى از نهادهاى اثرگذار نمى‏تواند فارغ از آن عمل کند، لذا برنامه‏ریزى مناسب بایسته مدیران حوزه است.

شناخت عقب‏ماندگیها و چگونگى تدارک و جبران آنها، همزمان با سرعت تحولات از امور بایسته حوزه است که این امر باید مدیریت و سازوار با آن حرکت شود. یکى از پارامترهاى جدى و لازم در امر آموزش، توجه به متون درسى مناسب با هدفهاى از پیش تعیین شده و نیازهاى روز بشرى است. این امر در کانونهاى علمى - آموزشى، به صورت روزآمد در حال بررسى است و حوزه‏هاى علمى به عنوان یکى از کانونها و نهادهاى زنده و پویا نمى‏تواند از این قاعده مستثنى گردد. از این روى شایسته است هماهنگ و سازوار با طبقه‏بندى کارهاى حرفه‏اى روحانیون، متنهایى مناسب تهیه و تدریس شود و فراگیران علوم حوزوى، نسب به فراگیرى آن دست به کار شوند و همت بگمارند. در حالى‏که در پاره‏اى از ادوار، شاهد تغییر نکردن این متنها هستیم و چه بسا متنهایى که مربوط به چندین دهه پیش بوده و نیازمند به بازنگرى دوباره، تدریس مى‏شود و یا ممکن است طلابى که با هدفهاى گوناگون تبلیغى، قضاوت، اجتهاد و... متنهاى واحدى را فرا مى‏گیرند! چنانکه این الزام در سخنان رهبرى چنین آمده است:

»کتاب درسى... حتماً باید... تغییر پیدا کند، در این هیچ شکى نیست.«

در قسمتى دیگر اشاره دارد که متنهاى گذشتگان که داراى بار علمى فراوان و غناى لازم است، باید به ادبیات امروز تغییر پیدا کند، تا زمینه فهم آسان فراهم شود:

»مکاسب را تسهیل کنند، همان مطالب شیخ را بیاورند روى یک کتاب دیگرى.«

البته توجه به این مهم دارند که تغییرات در متون نباید منجر به تولید آثارى ضعیف و ناقص گردد:

»یک نوشته متین و قرص و محکم ]تنظیم شود[ که در همه مجامع علمى اسلامى وقتى رفت... ممتاز شناخته بشود، ایراد لفظى و متنى و قلمى نداشته باشد.«

از جمله ابزارهاى شناختىِ امروز، بهره‏گیرى از یافته‏هاى علوم مدرن در جهت سیاستگذارى و برنامه‏ریزى است، تا بتوان بر آن اساس به اهداف مدنظر و هماهنگ و همسو با چشم‏اندازها و اساسنامه گام برداشت. بر این اساس، توجه به دانش آمار و بهره‏گیرى از یافته‏هاى آن، یکى از این علوم است که باید در حوزه‏هاى علمیه، به طور جدى دنبال شود، تا بتوان از برکات و فواید مترتب بر آن بهره جست:

»یکى از کارهایى که باید حتماً انجام بگیرد، سریع هم باید شروع بشود و چندسال هم طول خواهد کشید; اما برکاتش خیلى زیاد خواهد بود، همین مسأله آمارگیرى است، از طلاب حوزه، از سطوح‏شان از مقدار و اندازه درک‏شان، از درسى که خواندند، از پیشرفت تحصیلى‏شان، از اینها آمارگیرى داشته باشید. بدانید تحت زیردست مجموعه مدیریت حوزه چیست؟«

لازمه امر مدیریت اطلاع و آگاهى از جنبه‏هاى مختلف است، تا بر اساس این شناخت بتوان برنامه‏ریزى سازوار طراحى نمود.

یکى از شرایط ایجاد توفیق در مجامع علمى فراهم نمودن فضاهاى آزاداندیشى در جهت زایش و اشاعه و تراوش افکار نوآمد است. اجازه طرح آراى مختلف، براى شکل‏گیرى تضارب آراء، به توسعه علم مى‏انجامد. چنانکه این مهم از گذشته در حوزه‏هاى علمیه بوده و از افتخارات دیرینه برشمرده شده است. در گذشته، افراد مختلف با سلیقه‏هاى گوناگون علمى در کنار هم زندگى مسالمت‏آمیز داشته و در داد و ستد فکرى با یکدیگر بوده و به سر مى‏برده‏اند. به نظر مى‏رسد این مهم، در حوزه‏هاى علمیه کمرنگ شده است که رهبرى به آن اشاره مى‏کند:

»چرا این کرسى‏هاى آزاداندیشى در قم تشکیل نمى‏شود؟ چه اشکالى دارد؟... ما تحمل را در حوزه باید بالا ببریم... کرسى نظریه‏پردازى تشکیل بشود و مباحثه شود. «

هر نظامى در راستاى ارتقاى سطح بهره‏ورى، نیازمند تعامل با نهادهاى فرهنگى - علمى آن نظام است تا با مشاوره با این بخش در حوزه فرهنگ، بتواند به توسعه فرهنگى مطلوب برسد. بویژه این‏که در نظام دینى، صاحب‏نظران دینى، رکن اساسى در روشنگرى مسائل فرهنگى و ارائه راه و طرح هستند. بنابراین، حوزه‏هاى علمیه در این زمینه مى‏توانند داد و ستد فکرى و علمى سازنده و پویایى با دولت اسلامى داشته باشند. اما این امر جامه عمل نمى‏پوشد مگر این‏که حوزه‏ها در راستاى برآوردن نیازهاى دولت اسلامى، از یک چارچوب دقیق و هماهنگ با استانداردهاى جهانى برخوردار باشند و برابر آن به داد و ستد فکرى و علمى دست زنند. این نکته مهم در کلام رهبرى، این‏سان بازتاب یافته است:

»حوزه سازماندهى‏اش جورى باشد که آن مرکزیت مدیر و متفکر و مسلط بر امور و مورد اعتماد همه، آن مرکزیت، ان‏شاءاللّه تکمیل بشود، شکل بگیرد. بعد مى‏شود با او ]دولت اسلامى[ تعامل کند. «

البته این فراز به معناى بریدن پیوند با نظام تصمیم‏گیرى نیست، بلکه آن‏چه اهمیت دارد، پیوند اثرگذار و پایدار، نیازمند به آن است و تا رسیدن به آن ایده‏آل، زمینه‏هاى داد و ستد فکرى و علمى در اشکال دیگر ممکن است:

»نظام اسلامى موظف است که استفاده کند از حوزه و این تعامل را داشته باشد، لکن بخشى از تعامل‏هایى که ذکر شد، الان هم عملى است. «

یکى از نقشهاى اساسى حوزه‏هاى علمیه از گذشته دور، به عبارتى، از بدو شکل‏گیرى آن، رسالت تبلیغى آن است. نقشى که شاید به صورت قاطع بتوان گفت، هدف از تشکیل حوزه‏هاى علمیه است. بر این اساس اشکال تبلیغ از گذشته تا امروز متفاوت و گوناگون بوده است و با توجه به گروه‏هاى سنى و جامعه‏هاى مختلف و بهره‏مندى از رسانه‏هاى گوناگون و... مى‏تواند تغییر یابد. ولى آن‏چه مسلم است اثرگذارى گفت‏و گوها و داد و ستدهاى فکرى چهره به چهره است. اگرچه شکل سنتى خود را دارد مى‏تواند رسانه‏هاى جمعى را نیز تحت تأثیر قرار دهد. استفاده از منبر از این نوع است که شکل غالب تبلیغ امروز روحانیت به شمار مى‏آید و همیشه در تمام ادوار تاریخ مورد توجه بوده است:

»جزو ترجیع‏بندهاى همیشگى حرف ما همین مسأله تجلیل و تعظیم منبر است.«

تربیت مبلغ نیز یکى از اهداف اساسى حوزه‏هاى علمیه باید باشد. بدین معنى شمارى از طلاب با هدف به کارگیرى آنان در بخش تبلیغ تربیت شوند و متون آموزشى متناسب با این هدف تهیه شود و برنامه‏اى سازوار با آن تدوین و عملیاتى شود.

یکى از بایستگیهاى حوزویان، پایندگى در حرکتهاى اصلاحى در حوزه دانش دینى است و این پایندگى و همیشه بودن، ویژگىِ توسعه‏بخشى و حرکت به سوى جلو را داشته باشد:

»کارهاى بزرگى را که ما از حوزه دانش دین انتظار داریم ]نسل امروز[ انجام بدهد به شرطى این حرکت نُکْس پیدا نکند، توقف پیدا نکند، روز به روز کامل‏تر بشود و پیش برود. «

پرورش استعدادهاى درخشان حوزه و جایگزینى اینان به جاى بزرگان حوزه براى آینده حوزه‏هاى علمى از مواردى است که بایسته مورد نظر رهبرى است و این امر به حقیقت نخواهد پیوست، مگر این‏که شناختى دقیق و همه‏جانبه صورت گیرد و برنامه‏ریزى مناسب ایشان طراحى شود و از توجه خاصى نیز بهره‏مند گردند:

»اگر ]به شناخت و استعداد رشد نیروى انسانى در حوزه[ برسیم یقیناً چندین برابر، شاید ده برابر، فواید و برکات‏اش بیش‏تر خواهد شد... جاى اینها ]بزرگان حوزه[ باید شخصیتهایى رشد کنند، ببالند جاى اینها را پر کنند و بیش از آن‏چه که آنها انجام دادند، انجام بدهند. «

یکى از رسالتها و منزلتهاى روحانیت، هدایت جامعه متدینان است. مسؤولیت این مهم به ایشان نسبت داده و سپرده شده است. و انجام آن، از آنان انتظار مى‏رود.

با این رویکرد، باید حوزه‏هاى علمیه نسبت به تربیت و پرورش روحانیون اقدام کنند و مستفاد از روایات و احادیث نیز همین است که علماى امت رسول‏اللّه عهده‏دار دیندارى جامعه‏اند. بنابراین، حوزه‏ها ابتدا باید افرادى متدین به گفتار و عمل تربیت کنند و بر اساس آن الگوهاى رفتارى، برابر با شریعت، در جامعه دینى، به تربیت یک یک مردم بپردازند:

»مسؤول دیندارى مردم روحانیت است... با این نگاه مسؤولیت را بسنجید.«

یکى از موارد اساسى در سخنان رهبرى در خصوص آموزه حوزه، بهره‏مندى از استانداردهاى آموزشى متناسب با نیازهاى امروز و از طرفى هماهنگ و برابر با معیارهاى کلى پذیرفته شده جامعه‏ها و کانونهاى علمى است. از این روى، تدوین سیاستهاى آموزشى بناشده بر این اصول و مبانى امرى ضرورى و گزیرناپذیر است. مسائلى مانند متون آموزش سازوار با هدفهاى بهره‏مندى از تکنولوژى آموزشى، ایجاد محیطهاى فیزیکى شایسته، تعیین سطحها و لایه‏هاى تحصیلى و تعریف معیارهاى ارزشیابى این سطحها، ارائه مدرک تحصیلى گذرانده شده، به‏کارگیرى نظام ارزشیابى بنا شده بر استفاده از ساز و کارهاى تشویقى و تنبیهى... که هرکدام از این موارد به شکلى در سخنان رهبرى آمده که در این‏جا به پاره‏اى از این موردها اشاره مى‏شود.

درباره تحول در متون آموزشى، پیش از این نکته‏هایى را یادآور شدیم.

درباره نظام ارزشیابى در کلام رهبرى آمده است:

»بنده جزو کسانى هستم که از اوایل بر روى مدرک مستقل حوزه‏هاى تکیه کردم; الان هم اصرار دارم مدرک خود حوزه با اعتبار خودش نه به اعتبار وزارت علوم... اعتبار ]مدرک[ حوزه عمیق‏تر، ثابت‏تر، و مهم‏تر از اعتبار هر وزارتى است«

اصل ارائه مدرک از نظر ایشان، امرى پسندیده است، همان چیزى که امروزه در بسیارى از نهادهاى علمى معاصر وجود دارد و افراد با داشتن مدرک طبقه‏بندى شده جایگاه علمى‏شان تعریف شده است و بر اساس آن، از حقوق و مزایاى اجتماعى مربوط برخوردار مى‏شوند، البته بحث مدرک‏زدگى و آفتها و آسیبهاى آن را یادآور مى‏شود که در بخشى دیگر ما از آن بحث خواهیم کرد.

بحث ایجاد هسته‏هاى علمى از دیگر موردهایى است که در کلام رهبرى به آن اشاره شده است:

»هیأت علمى تشکیل بشود، در قم. یعنى هیأتهاى علمى براى سطوح مختلف، براى رشته‏هاى مختلف رسمیت پیدا کنند... یک نفرى به یک حدى که رسید از یک آزمونى که عبور کرد، جزو هیأت علمى قم بشود، این یک عنوانى باشد. «

درباره دیگر موارد آموزش در دیگر سخنان رهبرى اشاراتى شده که به دلیل به درازا کشیدن نوشتار از یک سو و تکیه این نوشتار بر سخنان اخیر ایشان از دیگر سو، از آنها صرف‏نظر کرده و خوانندگان را به آن متون ارجاع مى‏دهیم.

اهتمام و توجه به مبانى اخلاقى، از اصول اساسى و اولیه در حوزه‏هاى علمیه بوده است که علماى بزرگ، به آن توجه ویژه‏اى داشته‏اند. این امر به عنوان اصلى اساسى و خدشه‏ناپذیر سرلوحه عملکرد ایشان بوده و همیشه به شاگردان خود سفارش به آن مى‏کرده‏اند.

به دیگر سخن، تهذیب نفس و ورع را شرط اول آغاز به تحصیل در علوم دینى مى‏دانسته‏اند. بویژه ورود به حوزه اندیشه و خردورزى، همیشه همراه با مخاطراتى است که ممکن است افراد به خود چنین اجازه دهند نسبت به دیگران در مقام داورى، قضاوتهاى نابجایى داشته باشند. از این روى یکى از تأکیدات رهبرى، پرهیز از تکفیر و رمى دیگران است:

»مسأله تکفیر و رمى و این حرفها را بایستى از حوزه ورانداخت آن هم در داخل حوزه نسبت به علماى برجسته و بزرگ. «

یکى از عوامل کامیابى، بهروزى و به هم پیوستگى اجتماعى، بهره‏مندى از تقسیم کار اجتماعى است که این امر، به کامیابیهاى بیش‏تر و پاینده‏تر خواهد انجامید و به وسیله مشارکتهاى همگانى با تخصصهاى گوناگون، عقل جمعى را برمى‏انگیزاند و همین امر توفیقات را فراهم مى‏آورد. بر این اساس، از جمله پیشنهادهاى راهگشاى رهبرى، تلاشها و همکاریهاى همگانى است:

»دامن همت به کمر بزنید، شما وارد میدان باشید، هر کدامى در هر بخشى که نظر دارید و تخصص دارید در آن بخش کار کنید... صد برابر ]کار[ را مى‏شود انجام داد به شرطى که شماها حضور داشته باشید. «

از جمله امورى که در قالبِ همکارى و مشارکت ابراز شده، همکارى و مشارکت در خرد جمعى است:

»از جمله پیشنهادهایى که شد و من خوشم مى‏آید و مى‏پسندم، این است که مدیران مدارس از سر تا سر کشور، مدارس حوزه‏هاى علمیه سمینار تشکیل بدهند، دور هم جمع بشوند، تجربیات را منتقل کنند. اینها خیلى خوب است. «

 

کاستیها

یکى از آفتهاى سازمانهاى اجتماعى وقتى است که آسیب‏شناسى صورت بگیرد و نارساییها و کاستیها معلوم و در قالب گزاره‏هایى، راه نشان داده شود، ولى نسبت به از میان برداشتن آنها کارى جدى انجام نگیرد. آسیب‏شناسى نیز در سازمان روحانیت از گذشته، از سوى بزرگان حوزه، انجام گرفته و زوایاى آن تحقیق شده است. کسانى مانند: امام، شهید مطهرى و شهید بهشتى، رهبر فرزانه انقلاب و... بارها در سخنان و نوشته‏هاى خود از آن سخن به میان آورده‏اند، ولى در عمل زمینه به حقیقت پیوستن پیشنهادهاى اصلاحى مهیّا نگردیده و به از میان برداشتن کاستیها، کم‏تر توجه شده و این مسأله نیز در کلام رهبرى چنین بیان شده است:

»از پیشنهادهایى که بنده در طول این سالها درباره حوزه علمیه کردم... پیشنهادهایى مطرح شده و گفته شده خیلى‏هایش تا حالا تحقق پیدا نکرده یا به صورت نیمه‏کاره و نیمه راهه تحقق پیدا نکرده است... خیلى از آن نظرات اصلاحى هنوز تحقق پیدا کرده«

روشن است که اگر این روند همچنان بخواهد باشد یکى از آفتها و خطرهاى جدى حوزه‏ها خواهد بود. از این روى، براى مبارزه با این کاستى است که تمام دلسوزان و متخصصان حوزوى کمر همت بسته و براى از میان برداشتن عیبها و کاستیها، دست به کار شوند.

شاید این سخن رهبرى:

»حوزه‏هاى علمیه در برهه زمان معاصر به طور طبیعى کمى از زمان عقب ماندند. «

نتیجه توجه نکردن به این کاستیها باشد.

پاره‏اى از این کاستیها بدین شکل ارائه شده است که برنامه‏هاى رایج در حوزه از یک مدرسه تا مدرسه دیگر، یک حوزه علمیه تا حوزه دیگر، برنامه‏هاى درسى یکى از بیوت یا علما با دیگرى و... گاهى ناهمخوانند و سازگارى بین آنها دیده نمى‏شود. این ناهمخوانى، به برنامه‏ها خسارات جبران ناپذیرى وارد مى‏کند.

 

خطرها

اثرگذارى و اثرپذیرى سازمانها و نهادها روى همدیگر و از همدیگر، سبب گسترش حوزه داد و ستدهاى فکرى و علمى آنها مى‏شود و این پیوندها و پیوستگیهاى اثرگذار و اثرپذیر، به حقیقت نخواهند پیوست، مگر این‏که این نهادها و سازمانها، همراه با دگرگونیها، گام بردارند و سازوار با آن موضع بگیرند و استراتژى رسیدن به هدفها را دنبال کنند. بر این اساس، حوزه‏هاى علمیه نیز از این قاعده جدا نیستند. چنانکه در کلام رهبرى اشاره شده است:

»اگر حوزه بخواهد از تحول بگریزد منزوى خواهد شد اگر نمیرد... روز به روز منزوى‏تر خواهد شد. «

افزون بر این مطلب، آینده‏نگرى و اداره حوزه‏هاى علمیه بر این اساس، رهاورد دیگرى است که باید دلمشغولى ذهن مدیران حوزه باشد.

در غیر این صورت انحطاط حوزه‏ها و انحراف از مسیر تعیین شده پیش مى‏آید، و نتیجه آن از دست دادن بخش عظیمى از نیروى انسانى زبده است که در عمل، به زوال سرمایه این نهاد خواهد انجامید.

خطر دیگرى که مى‏تواند متوجه حوزه‏ها باشد، آفت مدرک‏زدگى است. اگر در گذشته در اهمیت گرفتن مدرک سخن به میان آمد، در حدى منظور است که مى‏تواند مفید باشد، ولى اگر این رهیافت فى نفسه ارزشمند شود و خود هدف قرار گیرد، تبدیل به آفت براى حوزه‏ها خواهد شد، چنانکه در کلام رهبرى آمده، اگر طلبه براى گرفتن مدرک درس بخواند، این آفت مى‏شود. همان‏گونه که در پاره‏اى از نهادها و کانونهاى علمى و آکادمى ما متأسفانه این واقعه، موجب علم‏زدگى و رکود علم و در نتیجه غیرمولد بودن علم شده است.

خطرى دیگر که مى‏تواند حوزه‏ها را تهدید کند، خلأ دانایى است که ممکن است از رهگذر پشت کردن به متون اصیل و قدیمى پیش بیاید و از طرفى منابع جدید و با غناى معتنى به، به وجود نیاید. ویرایش و پیرایش متون پیشین به معناى کنار گذاشتن آنها نیست، بلکه همان‏گونه که بزرگان یادآور شده‏اند، آسان‏سازى این متون و تناسب‏سازى متون با گروه‏هاى شغلى است که در حوزه تعریف شده‏اند. از باب مثال کسى که مى‏خواهد مبلغ خوبى باشد، چه نیازى به فراگیرى عمیق و همه جانبه متن کفایه الاصول دارد و یا این که دروس خارج فقه و اصول را سالهاى طولانى فرا بگیرد:

»طلبه در خلأ دانایى نسبت به این مبانى ]متون آموزشى مانند مکاسب و کفایه[ که امروز در فقه و اصول ما عناصر مهمى و اثرگذارى هست، قرار نگیرد. «

یکى دیگر از مسائل جدى سازمان روحانیت، منزلت اجتماعى ایشان است که به طور جدى با حکومت گره خورده است و پایین آمدن منزلت اجتماعى، به عنوان یک مفهوم چندلایه و پیچیده متوجه روحانیت ما شده است که بخشى از آن در رابطه با میزان مقبولیت مدارک تحصیلى است که در این باره راه حل اعطاى مدارک و تشکیل هیأتهاى علمى ارائه شده است که در بحث آموزش، درباره آن توضیح داده شد.

بارى، در پایان این بخش، این نکته را یادآور مى‏شویم: اگرچه از گذشته مسائل و دشواریهاى زیادى فراروى بوده است که با تیزنگرى و آینده‏نگرى مدیران و بزرگان حوزه بخش بسیارى از آنها از میان برداشته شده و یا در حال بازسازى است، ولى غفلت از بازدارنده‏ها و دشواریهاى پیش روى و دیگر مسائل موجود، ممکن است سبب روز افزونى دشواریهاى آینده گردد. به گفته رهبرى:

»مشکلات خیلى زیاد است حالا وارد کار که شدید با مشکلات... آشنا مى‏شوید. «

بنابراین در ادامه پاره‏اى از موارد که از منظر رهبرى تبدیل به مسأله شده، جهت روشنگرى بیش‏تر و نشان دادن راه، بیان مى‏شود:

 

ج. مسائل حوزه:

تحول:

مهم‏ترین مسأله‏اى که از آن یاد مى‏شود، بایستگى تحول در حوزه‏ها، همگام با تحولات در سایر اجزاء نظام است که از فحواى سخنان رهبرى چنین استفاده مى‏شود که این حرکت و دگرگونیهاى پس از انقلاب، موجب تغییر و تحول لازم در حوزه‏ها نشده است که نتیجه آن، عقب‏ماندگى در برخى از موارد شده است. بر این اساس سفارش ایشان این است که:

»باید مدیریت کنیم که این تحول در جهت درست انجام بگیرد. «

بویژه تحول در مدیریت که مورد تأکید ایشان بوده و بر این باور است که مدیریت صحیح و کارآمد مى‏تواند بسیارى از عقب‏ماندگى را جبران کند:

»هیچ‏کدام از اینها ]تحولات و نگارش اساسنامه، نظامنامه و چشم انداز[ بدون یک مدیریت کارآمد امکان‏ناپذیر نیست. «

»]حوزه[ مى‏تواند با سرعت لازم با جدیت این ]عقب‏ماندگى[ را جبران کند، تحول را باید پذیرفت و آن را باید مدیریت کرد. «

بخشى از تحول را »در شیوه آموزش، در شیوه پژوهش، در شیوه پذیرش، در کتاب درسى« مى‏داند که باید انجام بگیرد. در خصوص کتابهاى درسى بر این نظر است که:

»کتاب درسى لازم است حتماً... تغییر پیدا کند در این هیچ شکى نیست.«

به این دلیل:

»اگر قرار بود ما کتاب درسى را عوض نکنیم، باید همان معالم را مى‏خواندیم، دیگر قوانین چرا نوشته شد؟ رسائل چرا نوشته شد؟... «

و یکى از کاستیهاى جدى که بر این متون وارد است و موجب الزام به تغییر و تحول مى‏شود، دشوار بودنِ این متنهاست. رهبرى ویژگى کتابهاى درسى را در این مى‏داند:

»کتاب درسى بایستى کارى بکند که همّ طلبه فهمیدن مطلب باشد نه فهمیدن عبارت.

هیچ هنرى نیست در این که ما عبارت را جورى مغلق بگیریم، یا اگر تعمداً مغلق نگیریم بى‏مبالاتى کنیم که عبارت بشود مغلق، تا طلبه مبالغى وقتش صرف این کار بشود. این چه هنرى است....

عبارت را آنچنان واضح بیان کنیم که آن کسى که استعداد فهمیدن مطلب را دارد، راحت‏تر از عبارت مطلب را بفهمد، استاد هم دچار مشکل نشود. «

بر این اساس، رهبرى ضمن توجه به متون، که از بزرگان به ما رسیده و نشان دهنده عمق فهم نگارنده آنهاست، بر این نظر است که محتواى این کتابها را مى‏توان با عباراتى سهل و روان تبدیل به متون جدید کرد:

»براى تفهیم عبارت، فقط مطلب را بیان کنید. خب تبدیل کنید به کفایه جدید چه اشکال دارد؟ ]تبدیل کنید به[ مکاسب ]جدید[. «

و بر این اصل توجه جدى دارد که خلق متون جدید، نباید وهن به متون حوزه‏ها باشد، بلکه باید برخوردار از وفاق جمعى باشد و به عنوان اثر برجسته و تأثیرگذار شناخته شود:

»یک نوشته متین و قرص و محکمى ]تنظیم شود[ که در همه مجامع علمى اسلامى وقتى که رفت چون به زبان عربى است... و همه مى‏توانند استفاده کنند هرجا رفت به عنوان یک اثر برجسته و ممتاز شناخته بشود، ایراد لفظى و متنى و قلمى نداشته باشد. «

 

آزاداندیشى

دومین مسأله‏اى که از آن یاد مى‏شود، آزاداندیشى است که این امر باعث گسترش دانش بشرى و تولید علم و زایش آن مى‏شود و نبود این مسأله و تداوم آن مى‏تواند تبدیل به بحران شود، چنانکه این کاستى را رهبرى با تأکید بسیار، در فرازى چنین بیان مى‏کند:

»یکى از موضوعاتى که حتماً لازم است من عرض بکنم مسأله آزاداندیشى است... چرا این کرسیهاى آزاداندیشى در قم تشکیل نمى‏شود؟ چه اشکالى دارد؟... حوزه‏هاى علمیه ما مرکز و مهد آزاداندیشى علمى بوده... ما افتخار مى‏کنیم و نظیرش را نداریم... این خیلى چیز مهمى است... ]آزاداندیشى[ مال حوزه ماست... در قم باید این‏جورى ]تحمل‏پذیرى و آزاداندیشى[ باشد... این را عرف کنید در حوزه علمیه، در مجلات، در نوشته‏ها«

در ادامه ایشان نمونه‏هایى را ارائه مى‏دهد که نشان دهنده روشى رایج در گذشته بوده و همگان به راحتى آن را پذیرفته بودند:

»در حوزه‏هاى علمیه ما بزرگانى وجود داشتند که هم در فقه سلیقه‏ها و مناهج گوناگونى را مى‏پیمودند. هم در برخى از مسائل اصولى‏تر. فیلسوف بود، عارف بود، فقیه بود. اینها در کنار هم زندگى مى‏کردند، باهم کار مى‏کردند... یکى یک مبناى علمى داشت، دیگرى او را قبول نداشت، اگر نگاه کنید شرح حال بزرگان را، علما را از این قبیل مشاهده مى‏کنید. «

 

د. راه‏حلها

در این نوشتار به راه حلهایى که از سوى رهبرى براى مسائل و دشواریهاى حوزه ترسیم شد، اشاره کردیم، امّا در این‏جا و در پایان مقال، روى یک راه حل به عنوان محورى که از سخنان ایشان استفاده مى‏شود، تأکید مى‏ورزیم.

مقاومت در برابر سنتها و ارزشهاى زمان باخته نیازمند به جرأت و جسارتى است که مى‏تواند چاره بسیارى از دشواریها و گرفتاریهاى هر جامعه‏اى باشد. وقتى نخبگان و سرآمدان پس از بررسى مسائل و دشواریها و فراگیرى راه‏حلها، به اطمینانى رسیدند وارد حیطه برخورد با این سنتها مى‏شوند، از این روى، وقتى رهبرى تأکید مى‏ورزد: »از تحول نباید گریخت« به همین معناست که همراه با تحولات، دگرگونیهاى مناسب باید صورت گیرد:

»اگر امروز ارکان حوزه یعنى مدیران، صاحب‏نظران، اساتید، برجستگان همت بکنند، درست فکر کنند و برنامه‏ریزى کنند، حوزه بیست‏سال دیگر از لحاظ سطح و عمق و عرض و طول و توسعه نفوس از حالا به مراتب بهتر خواهد بود. «

و فضلاى حوزه متکفل هدایت و راهبرى این تحول را به عهده بگیرند:

»این ]مدیریت تحول[ وظیفه موثرین در حوزه است، مدیران حوزه، فضلاى حوزه، صاحب‏نظران حوزه باید همت‏شان این باشد.«