گستره نقد و ویژگیهاى آن در مجلّه حوزه

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده


دانش, با نقد شادابى مى یابد. قلب دانش, با خون نقد مى تپد. کاستیها و ضعفها, با نقد شناخته مى شوند. ساحلهاى ناشناخته بحث, با ابزار نقد گشوده مى شوند. برترى اندیشه ها در نقد آشکار مى گردد. نقد واقعیت را نشان مى دهد و ظاهر فریبنده را رسوا مى سازد. نقد, پرده نیرنگ را مى درد. دیدگاه هایى را که به ناروا در اوج قرار گرفته اند, به زیر مى کشد و سخنِ کم شمرده شده غیر معروف را در چهار سوق دانش قرار مى دهد.
مجلّه حوزه از آغاز تاکنون, نقد را سرلوحه کار خود قرار داده است; امّا نه براى طعن و سُخره گرفتن دیگران, یا فروش و بازارگرمى و بالا رفتن تیراژ که براى روشن شدنِ حقیقت. در جامعه علمى ما, از آن روى نقد جا نیفتاده و جایگاه خود را پیدا نکرده که با بیماریهاى گوناگونى دست به گریبان است:
گروهى نقد را دستاویز طعن به دیگران و بیرون راندن رقیب از صحنه قرار داده اند.
گروهى نقد را ابزار فروش نشریه و کتاب خود ساخته اند.
گروهى براى رسیدن به مقام و دست یافتن به شهرت, از نردبان نقد بالا مى روند.
گروهى آن را میدان نبرد گلادیاتورهاى علمى و ادبى ساخته اند.
در این میان, شمارى, از نقد خوب بهره مى برند و از آن, به جا استفاده مى کنند, در راه رشد علمى و از میان برداشتن کاستیها و رسیدن به کمال.
مجلّه حوزه, از همه ظرفیتهاى خود استفاده کرده که از نقد بهره درستى ببرد و آن را وسیله اى سازد براى کمال یابى و رشد علمى, اجتماعى, فرهنگى و سیاسى.
با توجه به زمان انتشار مجلّه در سالهاى آغازین انقلاب اسلامى و نبود نشریه هاى تخصصى حوزوى, مجلّه بیش ترین توجه را به نقد سازمان روحانیت و نمایان کاستیهاى حوزه هاى علمیه داشت.
در آغازِ حرکت شتابان انقلاب اسلامى, فرصتها باید هدر نمى رفت. از هر فرصتى باید استفاده مى شد, تا کاستیهاى سازمان روحانیت و حوزه ها, که نقش بنیادین را در انقلاب داشتند و مى باید ایفا مى کردند, شناسایى و نسبت به آنها هشدار داده مى شد. زیرا اگر در آن مجال, کاستیها شناسایى نمى شد و با آنها به گونه ریشه اى برخورد نمى گردید, چه بسا, انقلاب اسلامى, دچار آفتها و آسیبهاى جبران ناپذیر مى گردید, از این روى مجلّه حوزه, براى در امان ماندن انقلاب اسلامى از کژاندیشیهایى که ریشه در سازمان روحانیت و حوزه ها داشت و کارامدى روحانیت و حوزه ها را تحت الشعاع قرار مى داد, به نقد جدى سازمان روحانیت و نمایاندنِ کاستیهاى حوزه ها روى آورد و جزء هدفهاى خود اعلام کرد:
(این سنت دیرین حوزه هاى علمیه بوده است که بحث و گفت و گو کنند, بنویسند, انتقاد کنند و انتقاد بپذیرند. و در نوشته هایى به نام (اسئله) و (أجوبه) مشکلات خود را طرح کنند و مسائل مورد نیاز را پاسخ گویند. درسهاى اجتهاد نمونه روشن آن است که با مبادله افکار و نزدیکى و انس و صمیمیت ویژه محیط علمى به رشد روز افزون رسیده است.)1
در مستندات نقد و تضارب آرا, به سخن خداوند در قرآن کریم استناد شده است که مى فرماید:
(الذین یستمعون القول فیتبعون أحسنه)
آنان که سخن را شنوند و نیکوترش را پیروى کنند.
در شماره دوم مجلّه, گویا به خاطر اهمیتى که این مقوله در آن زمان داشته و مجلّه نیاز دیده به طور ویژه به آن بپردازد, در سرمقاله از آن سخن به میان آورده است. در این مقال, از اهمیت نقد و فرق آن با قدح, بحث شده است. نقد, به معناى (تصفیه و پیرایش از حشو و زوائد) و راهى به سوى کمال و از عوامل مهم رشد, و قدح, به معناى سرزنش و تحقیر دانسته شده است. در این مقال, بر این نکته تأکید شده است که:
(نقد و انتقاد در بینش اسلامى یک تکلیف است و همگان, در جامعه اسلامى مکلف اند که در برابر ناهنجاریها, چشم بر هم ننهند و از کنار مسائل و حوادث, بى تفاوت نگذرند. انتقادِ سازنده, تکلیف است براى فرد نسبت به فرد, فرد نسبت به جمع, جمع نسبت به فرد, فرد نسبت به دولت, دولت نسبت به فرد, همه نسبت به هم.
در تعالیم اسلامى, با بیانات گوناگونى اهمیت انتقاد بازگو شده است و ما در این جا به نمونه هایى چند از آن بسنده مى کنیم:
1. امام على(ع):
(لیکُن احب الناسِ الیک من هداک الى أمرٍ ارشدک و کشف عن معایبک)
دوست ترین افراد براى تو کسى است که تو را در کارها هدایت کند و راه را به تو نشان دهد و از عیبهایت پرده بردارد.
2. امام صادق(ع):
(أحب اخوانى إلى ّ من اهدى الی عیوبى)
بهترین دوستان من کسى است که مرا به عیوبم آگاه کند.
تنها نقد نیست که اهمیت دارد, بلکه نقدپذیرى نیز, از جایگاه ویژه اى برخوردار است. افراد باید به جایگاهى از ریشه عقلى و فکرى برسند که انتقادپذیر باشند. جامعه اى که افراد انتقادپذیر از سیاستمداران و فرهیختگان در آن بسیار باشند, جامعه رو به رشد و کمال است و خیلى زود خواهد درخشید. یعنى رشد جامعه در عمل افراد به این تکلیف است.
مجلّه حوزه در مقال یادشده این نکته را در کانونِ توجه خود قرار داده است:
(چنانکه انتقاد لازم شمرده شده است, انتقادپذیرى نیز تکلیف شده است. انتقادپذیرى, نشانه رشدِ فرد و جامعه است. افراد و گروهى که روح متعالى دارند و از فرهنگى برتر برخوردارند و اصولى فکر مى کنند, به استقبال انتقادها مى روند و از منتقدان سپاسگزارى مى کنند.)
و در شماره 10, انتقادناپذیرى را از آفات و عوامل دورى گزیدن جامعه از حساسیت سیاسى دانسته است:
(یکى دیگر از آفتها و عوامل دورى گزیدن جامعه از حساسیت سیاسى محروم بودنِ آنان, بویژه مسؤولان از روحیه انتقادپذیرى است.)
مجلّه حوزه با چنین رویکردى و با توجه به عنوان مجلّه و گرایش آن که (ویژه حوزه هاى علوم دینى) است, نقدِ سازمان روحانیت را به مقاله اى از استاد شهید مرتضى مطهرى, زیر عنوان: (مشکل اساسى سازمان روحانیت) آغاز و در سه شماره تقدیم خوانندگان مى کند.
مجله انگیزه خود را از طرح این نوشته استاد شهید, که در سال 1342 به نگارش آمده, در نخستین شماره خود, آبان 1362, چنین بیان مى کند:
(مقاله (مشکل اساسى در سازمان روحانیت) یکى از نمونه هاى برجسته و زنده تفکر آزاد و صمیمى, شور دینى و سوز اصلاح طلبى استاد شهید و عالم گرانقدر اسلامى, شیخ مرتضى مطهرى است. این مقاله, که اکنون بیش از 20 سال از نوشتن آن مى گذرد, نشان دهنده این حقیقت است که متفکرانِ اسلامى, از سالها پیش, موضوع تصفیه روحانیت و سازماندهى به این نهاد عظیم را از واجب ترین وظایف مى دانسته اند. ما این مقاله واقع شکافِ بیدارى آفرین را, که ممکن است اکنون در دسترس بسیارى از خوانندگان نباشد, در شماره نخست از مجلّه حوزه, به چاپ مى رسانیم و در پیش دید استادان و مدرسان آگاهِ آزاداندیش, با اخلاص, و طلابِ جوانِ پرشور و انقلابى قرار مى دهیم, باشد که موجبِ پدیدآمدن پاره اى از بیداریها و حرکتهاى لازم که اکنون و در عصر انقلاب از هر وقت دیگر لازم تر و ضرورى تر است, بشود و افکار را به اصلاحات بنیادى فراخواند.)
حوزه نقد مجلّه حوزه, ویژه تشکیلات حوزه هاى علمیه نیست, بلکه در حوزه ها و ساختهاى دیگر حوزه ها, که چه بسا مهم تر و بنیادى تر است نیز, در سرلوحه دفتر نقد مجلّه حوزه قرار داشته و دارد.
سلسله مقاله هاى آفاتِ علم, نقد اخلاقى و عملى علماست و بیان خطرها و آسیبهایى که آنان را تهدید مى کند و به تجربه ثابت شده که بسیارى از اهل علم, علم شان آنان را گرفتار غرور, حسد, دنیاطلبى, و جدال و مذهب سازى کرده است.
مجلّه حوزه, هیچ گاه از نقد اندیشه ها و رفتارهاى حوزویان, اهل علم, خود را برکنار نداشته و خوددارى نکرده و آن را به عنوان اصل ضرورى مورد توجه قرار داده است. از باب مثال, در شماره 93 در مقاله اى با عنوان: (فرهنگ نقد از نگاه امام خمینى) به بررسى زوایاى نقد در چهارچوب سخنان امام خمینى, پرداخته است.
ییا در شماره 122, ویژه شهید مطهرى, نقد معیار را از نگاه شهید مطهرى نمایانده است. حال جاى این بحث وجود دارد که مجلّه حوزه, در چه زمینه هایى به نقد پرداخته و چه مقوله هایى را در بوته نقد قرار داده و چه شیوه اى را در نقد پیش گرفته, با چه ویژگیهایى؟

زمینه هاى نقد در مجلّه حوزه

1 ـ حوزه و روحانیت: مجلّه حوزه, چون بر این باور بوده و هست که اگر روحانیت نقد شود و سازمان روحانیّت در بوته نقد قرار بگیرد و براى اصلاح آن برنامه ریزى شود, جامعه اصلاح خواهد شد. از این روى, بیش ترین توجه را به نقد سازمان روحانیت داشته است. نقد مدیریت حوزه2, نقد نظام تشکیلاتى حوزه3, نقد حوزه هاى قدیم4, نقد حوزه نجف5, نقد شهریه و تعطیلات حوزوی6, نقد بودجه حوزه7, نقد کتابهاى درسى حوزه8, ارزیابى نوارهاى درسى حوزه9, نقد عالم متهتک و روحانیان متحجر10 و… .
مجلّه حوزه, خطر تحجر را دریافت و از آغاز روى این پدیده ویرانگر حساسیت نشان داد و افزون بر نوشته ها و مقاله هایى که در این باب سامان داد, سخنان امام خمینى را در نقد تحجر, بهترین سخنان یافت و به بازتاب آنها پرداخت. از جمله نامه آن بزرگوار را به آقاى سید حمید روحانى در باب تحجر و مقدس مآبى, چون با راهى که در پیش گرفته بود و با عقیده و باور خود سازگار مى دید, بازتاب داد. امام در این نامه بسیار مهم از آقاى سید حمید روحانى, مى خواهد که درباره متحجران به روشنگرى بپردازد و بازگوید که در مرگ آباد تحجّر و تقدس مآبى چه ستمها بر روحانیان پاک باخته روا داشته شده است:
(شما باید به روشنى ترسیم کنید که در سال 1341, سال شروعِ انقلاب اسلامى و مبارزه روحانیت اصیل, در مرگ آباد تحجّر و تقدّس مآبى, چه ظلمها بر عده اى روحانى پاک باخته رفت, چه ناله هاى دردمندانه کردند و چه خونِ دلها خوردند. متهم به جاسوسى و بى دینى شدند, ولى با توکل به خداى بزرگ, کمر همت را بستند و از تهمت و ناسزا نهراسیدند و خود را به طوفان بلا زدند و در جنگ نابرابرِ ایمان و کفر, علم و خرافه, روشنگرى و تحجّرگرایى, سرافراز, ولى غرقه به خونِ یاران و رفیقان خویش, پیروز شدند.)11
اگر حوزه ها, روى سخنان امام در باب تحجّر و نمایاندنِ چهره کریه متحجران, حساسیت نشان مى دادند و به نقد جریان تحجّر مى پرداختند و با قلم و بیان, زوایاى نگاه امام را روشن مى ساختند, بى گمان, امروز نظام مقدس اسلامى و جریانهاى فکرى روشن اندیش, آسان تر به هدفهاى خود دست مى یافتند.
امام خمینى, متحجران و مقدّس نمایان را در پیام اسفند 1367 خود به روحانیان, مروج اسلام آمریکایى و دشمن رسول خدا معرفى کرده است. سخن بلندى که در حوزه هاى علمیه, هیچ گاه طرح نشد و زوایاى آن کالبدشکافى نگردید و درسهاى لازم از آن گرفته نشد!
مجلّه حوزه, در حد توان خود, سعى کرده به پیروى از ایشان, در نقد عملکردها و دیدگاه ها, گامهایى بردارد و اندیشه هاى واپس گرا را نقد کند و با نقد اسلام آمریکایى و نمایاندن چهره اسلام ناب, یک حرکت هدف مند را شروع کند.

2ـ نقد نظام آموزشى دانشهاى حوزوى: مجلّه اگر به نقدِ نظام آموزشى حوزه, کتابها و متونِ آموزشى, روش تحصیلى و کارایى علوم حوزوى: ادبیات, کلام12, اخلاق13, اصول فقه14, فقه و حتى شیوه نگارش رساله هاى عملیه15 پرداخته و کاستیهاى آنها را به روشنى نمایانده, در راستاى هدفى بوده که داشته است و آن تلاش در راه ساختن حوزه اى که از تحجّر و بسته ذهنى به دور باشد و به سمت و سویى حرکت کند که تحجّر, کهنه گرایى, بسته ذهنى گریبان گیرش نشود و همیشه شاداب و نوآور باشد.
مجلّه حوزه, در راستاى وظیفه و رسالتى که داشت, کاستیهاى پاره اى از دانشهاى حوزوى را گوشزد کرد, تا شاید خبرگان فن و اهل آن دانشها و صاحب نظران به فکر بیفتند و اصلاحات لازم را به عمل آورند.
از باب نمونه در شماره 25 به پاره اى از کاستیهاى دانش فقه, که در حوزه ها آموزش داده مى شود و مهم ترین دانش حوزوى به شمار مى آید, چنین اعلام کرده است:
الف. ظاهر بسندگى در افتا و پژوهش.
ب. نگرش غیر سیستماتیک.
ج. عدم توجه به موضوعات نوین.
د. دورى فقه از حاکمیت و واقعیّتها.
هـ. شکل گیرى فقه بر اساس دوران تاریخى خاص.
و. ورود عناصر بیگانه با فقه در فقه.
ز. گستردگى مباحث فقه و عدم رشته بندى آنها.

امّا این که چه بازدارنده ها و عاملهایى در سر راه احیاى فقه وجود دارد, از مقوله هایى است که ذهن بسیارى از فقیهان روشن اندیش را به خود مشغول داشته است; اما مجلّه حوزه, در برهه اى آنها را آشکارا بیان مى کند و این مقوله را به مطبوعات و رسانه هاى نوشتارى مى کشاند که گفت و گو و بحث از چنین مسائلى, نوعى فضا شکنى, نوآورى و رویارویى با کسانى به شمار مى آمد که سخت به وضع موجود دل بسته بودند و آن را مقدس مى شمردند.
در نگاه مجلّه حوزه, بازدارنده هاى احیاى فقه را, از جمله مى توان در این پنج عامل جست و جو کرد:
الف. نهادى شدن نظریات.
ب. حفظ عوام.
ج. ترس از مسخ شدن فقه.
د. دفاع از روابط اقتصادى موجود.
هـ. شخصیت زدگى.

مجلّه حوزه, براى رسیدن به وضع مطلوب در زمینه فقهى, به اجتهاد پویا و کارآیى فقه تأکید ورزید. و باب بحثهایى را با عنوان اجتهاد و فقه پویا در برابر فقه سنتى گشود, از جمله بحث روشنگر و دقیقى را از شهید بهشتى در باب اجتهاد پویا, که ناگزیر به فقه پویا مى انجامد, ارائه داد:
(اجتهاد پویا در حقیقت بیان این امر است که در برخورد با مسائل, یک وقت, کسى که مجتهد است خود را ملتزم مى کند به آراى گذشته و یک وقت, مجتهدى است که با شهرتِ قبلى, با کمال شهامت, پویا برخورد مى کند.)16
از نگاه شهید بهشتى, که مجلّه حوزه به آن گرایش دارد و در بازتاباندن آن, تمام تلاش خود را به کار مى بندد, حریّتِ علمى علما, براى بهره مند شدن از فقه پویا اساس و شرط کار است.
در این نگاه, در صورتى فقه از سکون به در مى آید و وپویا مى گردد, که فقیهان, حریّت علمى داشته باشند و از بستگى غیر منطقى به دیدگاه هاى پیشینیان بپرهیزند.
به دیگر سخن, علما نباید مقلد باشند, بسان علمایى که پس از شیخ طوسى, در برهه اى طولانى از فتوا بر خلاف دیدگاه هاى فقهى و فتاواى وى, پرهیز داشتند که این روش و رویّه, سکون آفرین و رخوت زاست.
و به گفته شهید مطهرى مجتهد نباید همه توش و توان خود را به کار بندد که على الاحوط را به على الاقوا و یا برعکس, تبدیل کند!
روشن است که دانش فقه, با این گونه مجتهدان, نمى تواند کاستیهاى خود را بر طرف سازد. در وقتى مى تواند کاستیهاى خود را بر طرف سازد که اهل آن فن و عالمان آن رشته, با دیدگاه ها پویا برخورد کنند.
در آن دوره اى که مجلّه حوزه به بحثهاى اجتهادى دامن مى زد, بحث از فقه پویا و سنتى, در بین اهل نظر گرم بود و هر فرد و گروهى در این مقوله اظهار نظر مى کرد. این بحثها از آن جهت مطرح مى شد که هم نظام نوپاى جمهورى اسلامى به اجتهاد پویا و در چهارچوبِ معیارها نیاز داشت و هم حوزه هاى علمیه و محافل علمى اجتهادى مى باید براى دگرگونى در درون خود و پاسخ گویى به نیازها, در این راستا حرکت مى کردند.
این بحث از چنان حساسیتى برخوردار بود که امام به اظهار نظر پرداخت و دیدگاه خود را اعلام کرد, تا جهت گیریها بر اساس درستى شکل بگیرد و انحرافى در این مسأله مهم پیش نیاید. امام بر استنباط جواهرى و سنتى تأکید ورزید; امّا با این نگرش که فقیه باید باور داشته باشد فقه اسلام پویاست و زمان و مکان در آن تعیین کننده است:
(این جانب معتقد به فقه سنتى و اجتهاد جواهرى هستم و تخلف از آن را جایز نمى دانم. اجتهاد به همان سبک صحیح است. ولى این بدان معنى نیست که فقه اسلام, پویا نیست. زمان و مکان, دو عنصر تعیین کننده در اجتهادند. مسأله اى که در قدیم داراى حکمى بوده است, به ظاهر همان مسأله در روابط بر سیاست و اجتماع و اقتصاد, یک نظام ممکن است حکم جدیدى پیدا بکند.)17
امام در فتواهایى که داد, به روشنى نمایاند که ممکن است حکم با توجه به زمان و مکان, تغییر کند. از باب مثال شطرنج در فتواى ایشان, چنین حالتى پیدا کرد. چون از ابزارى براى قمار در عصر ما خارج شده بود و در مسابقه هاى فکرى و علمى به کار مى رفت, امام در فتواى خود, حکم به حلال بودن به کارگیرى آن داد. یا وقتى که محققان و کارشناسان شیلات, ماهى اوزُن برون را ماهى فَلْس دار اعلام کردند, امام فتوا به حلال بودن آن داد.18
مجلّه حوزه, فتاواى یادشده را سرآغازى براى تحول فقه انگاشت و به شرح آنها و نمودن اثرگذارى این گونه فتواها در اندیشه هاى فقهى و رشد دانش و شکوفایى تمدن بشرى پرداخت:
(تمدن کنونى را نه مى شود انکار کرد و نه باید انکار کرد. آن چه که مقبول و معقول است, ارائه فکرى و طرحى برتر و بالاتر است که اسلام در جوهره خویش از آن برخوردار است. و عنصر اجتهاد, تضمین چنین توانایى است. امام امت, سالهاى سال است که به اشاره و کنایه, حوزه هاى علمیه را به اجتهادى نو در موضوعاتى جدید فراخوانده است ; امّا هیچ جواب مثبتى نشنیده است و حوزه ها بر سیره سابق, بى توجه به ضرورت زمان, تأکید ورزیده اند. در پاسخ امام امت, به شعار تحسین و تبریک بسنده کردند, که نه امام را مطلوب بود و نه پاسخ درستى به آن همه اشاره و کنایه به شمار مى آمد.
امام امت, از سال گذشته در پى سؤال وزیرکار و امور اجتماعى, خود, زادِ راه برگرفته و گام در راه نهاد, تا ضرورت تحول را گوشزد و طریق تحصیل آن را آموزش دهد. هر بار سؤالى پیش مى آمد, پاسخى بود و تذکارى که آخرین آن, پاسخ آقاى قدیرى است که به صراحت خاطرنشان شده است: اجتهاد مرسوم, فارغ از نگرش حکومتى و اجتماعى, فاجعه انکار تمدن و پناه جستن به کوخ نشینى را مى طلبد.)19
تحوّل در فقه و هر دانش حوزوى, بدون تحوّل در نظام آموزشى و دانشهاى حوزوى و نقد آنها ممکن نیست. مجلّه حوزه براى رسیدن به این خواست و زمینه سازى براى تحول در رشته هاى گوناگون و نظام آموزشى حوزه, تمام توان خود را به کار بست, تا دیدگاه شخصیتهاى بزرگ حوزوى و عالمان را به دست آورد و نقد آنان را از نظام آموزشى حوزه و دانشهاى حوزوى بازتاب دهد که بخش مهمى از مصاحبه ها و دیدار با صاحب نظران, به این امر اختصاص یافته است.
توجه, به دیدگاه هاى شخصیتهاى برجسته علمى حوزوى که سالها در حوزه بوده و با اجتماع پیوندى وثیق داشته, مشکلات و نیازها را مى شناخته اند, دست مایه اصلى نقدهاى مجلّه حوزه بوده است.
مجلّه حوزه, دیدگاه هاى دقیق و فنى علمى را پشتوانه نقدهاى خود قرار داده است که در این میان, توجه به دیدگاه هاى امام, در مجلّه جایگاه ویژه اى دارد.
مجلّه حوزه, با سرلوحه کار خود قرار دادن اندیشه هاى اصلاحى شهید مطهری20, سید محمد باقر صدر, مقام معظم رهبری21 (دیدگاه هاى ایشان, درباره مسائل حوزه, اصلاح, ترمیم و پیشرفت آن, سه شماره مجلّه را به خود اختصاص داد که بعدها این مجموعه, تحت عنوان: (گذشته, حال و آینده حوزه در نگاه رهبرى) منتشر شد)
محمد جواد مغنیه22, شیخ محمد عبده23, سید محمد حسین فضل اللّه.24 آقاى فضل اللّه بر این نظر است که دست کم, هر ده سال, یک بار باید متون درسى بازنگرى شوند. ایشان دو اشکال به متون درسى وارد کرده است:
الف. کتابها و استدلالها و مبانى اصولى کتابهاى درسى باید برابر قواعد اصول فقه متداول و مورد قبول اصولیین متأخر تدوین شود و جدیدترین نظرات را در بر بگیرند.
ب. بسیارى از فروع زائد و خارج از محل ابتلاى مسلمانان معاصر, از کتابها حذف شود.

3ـ نقد جریانهاى فکرى درون انقلاب: حضرت امام خمینى, به سال 1367 براى الفت نیروهاى انقلاب و پیوند استوار آنان در سایه برادرى اسلامى بیانیه داد و آن بیانیه به منشور برادرى نامبردار شد. مجلّه حوزه از این فرصت بهره برد و ضمن تأیید جناحهاى فکرى موجود, به تلاش برخاست تا علتِ اختلاف و کشمکش را ریشه یابى کند و براى ایجاد محیط سالم براى تبادل آراء, طرح عملى ارائه دهد. در این طرح, که در شماره 30 آمده, روى سه نکته تأکید شده است:
1ـ فرق نقد اندیشه و نقد اندیشه گر.
2ـ پرهیز از تفسیق و تکفیر.
3ـ حفظ مرزهاى عاطفى و انسانى, با نقد.

مجلّه حوزه در نقد جریانهاى فکرى, اختلاف فکرى را طبیعى مى داند و لازمه انسان بودن, امّا اختلاف را اگر از مرز نقد اندیشه بگذرد و به گونه اى اندیشه گر زیر پتک قرار بگیرد و از حیثیت و جایگاه اجتماعى بیفتد, هرگز برنمى تابد. عناد در نقد و اختلاف در غیر ساحَتِ فکر و اندیشه, ویران گر است. مجلّه حوزه, جریانهاى فکرى انقلاب را مى پذیرد و اختلاف فکرى را مایه رشد و شکوفایى جامعه علمى و در پى آن کل جامعه; امّا نسبت به اختلافهاى غیر فکرى و نقدهاى خارج از حوزه اندیشه, که به گونه اى موجب ترور شخصیت افراد و لکه دار شدن صاحب اندیشه اى بشود, هشدار مى دهد و آن را زیان آور مى داند:
(در محیط مناظراتى جامعه, اشتباهاتى که بسیار معمول است, خلط نقد اندیشه و نقد اندیشه گر است. نقد اندیشه, فرق اساسى با نقد اندیشه گر دارد. داشتن اندیشه اى خاص, هیچ گاه ملازم با انحراف و کج روى و یا احیاناً فساد نیست. در مناظراتِ ناسالم, معمولاً طرح یک فکر و ایده مخالف اندیشه مرسوم و مقبول, مساوى با بى اعتبار شدن صاحب فکر و ترور شخصیت وى است. چنین محیطى, موجب خود سانسورى اندیشه گران و فرار از ارائه اندیشه هاى نو و ابتکارى مى گردد و صاحبان فکر براى آن که زمانه با آنان نمى سازد, از ترس برچسب و اتهام, همرنگ جماعت مى گردند و با دست شستن از ایده هاى خویش, با زمانه مى سازند.
تبادل آرایى که موجب رشد و شکوفایى مى گردد, در این گونه محیطها, به تیغ زنگى تبدیل مى شود و حلقوم اندیشه و فکر را مى بُرّد.
دلسوزان به مکتب و انقلاب, که علاقه مند به شکوفایى آن هستند, باید محیطى به وجود آورند که در آن, اندیشه به نقد اندیشمند کشانده نشود و بین آن دو فرق گذاشته شود.)25

4ـ نقد اندیشه ها و جریانهاى انحرافى: مجلّه حوزه, از آغاز, وظیفه و رسالت خود دانست که با جریانها و اندیشه هاى انحرافى, به رویارویى برخیزد. بازتاب این رسالت را در بسیارى از شماره هاى آن مى شود دید.
امام اسلام آمریکایى را مطرح کرد و نسبت به پیامدهاى خطرناک آن در جامعه هاى اسلامى و شیعى و در ذهن و فکر افراد هشدار داد و امت اسلامى را از نزدیک شدن به آن پرهیز داد.
مجلّه حوزه, افزون بر موضع گیریهاى تند و جسورانه علیه اسلام آمریکایى و انحرافى و بازدارنده, در بسیارى از شماره هاى خود و قرار دادن آن در برنامه راهبردى خود, در مقاله اى, زمینه هاى حاکمیت و رشد اسلام آمریکایى را, به شرح بازگو کرد. در این مقاله, پس از ارائه تعریف از اسلام آمریکایى, به تبیین عوامل و زمینه هاى رشد اسلام آمریکایى در کشورهاى اسلامى و در بین ملت مسلمان پرداخت, و به پاره اى از آن عوامل اشاره کرد, از جمله: راحت طلبى, رفاه طلبى و تجمل گرایى, زراندوزى و تکاثرطلبى, ذلت پذیرى, تحجّر و مقدّس مآبى و روحیه نفاق!
مجلّه در حوزه نقد اندیشه ها, به نقد اخبارى گرى پرداخت, چون بر این باور بوده و هست که اخبارى گرى جریان و اندیشه اى است که حوزه هاى علمیه, دمادَم و در هر زمان و برهه اى باید به رویارویى با آن برخیزند. هر جا دیدند که این جریان و اندیشه در حال ریشه دوانى و گسترش قلمرو خود است, باید فرصت را از دست ندهند وگرنه عرصه را بر هر اندیشه خردورزانه و برداشت ناب از اسلام, تنگ مى کند.
مجلّه حوزه, چون شاهد رشد این اندیشه و جریان بود, در بسیارى از مقاله ها و شماره هاى خود و مقاله هاى مستقل, به نقد عالمانه آن کمر همت بست. از جمله در شماره 54, ویژه نامه شیخ مفید و از زبان او, که آشنایى دقیق و کامل از جریان اهل حدیث و اخباریان خردگریز داشته است, مى نویسد:
(اصحابِ اخبارى مسلک ما, اصحاب سلامت هستند, ولى به دور از تعمق و بهره کمى از هوشیارى. بدون دقت و وارسى از کنار احادیث مى گذرند و در سند آن تأمل نمى کنند و حق و باطل آن را از هم جدا نمى سازند و نمى دانند اگر آن احادیث را درست بشمارند, چه مشکل بزرگى گریبان گیر آنان خواهد شد.)26
ییا در نقد تفکر غُلات اگر به تکاپو برخاست و مقاله هایى را در این مقوله سامان داد, چون مى دید اندیشه هاى غلوآمیز در ذهنها راه یافته و در رفتارها بازتابهاى نابخردانه اى دارد و موجب وهن اسلام و تشیع شده است.
مجلّه به مناسبتهاى گوناگون, به این مقوله پرداخته, عوامل و انگیزه ها و اثرات ویران گر آن را یادآور شده است.
(اندیشه غلوّ در دوران خلافت امیر المؤمنین(ع) بروز محسوس یافت و بعد از شهادتِ آن حضرت, گروهى, از جمله: پیروانِ محمد بن حنفیه, به علو و ارتفاع گراییدند. در زمان امام باقر(ع) اندیشه هاى غلوآمیز, رو به رشد نهاد و در دوران امامتِ امام صادق گروه هاى زیادى از غلات به وجود آمدند که تا دوران امام رضا(ع) عقاید انحرافى آنان رونق داشت. به نظر مى رسد که گرایشهاى غلوآمیز, تا زمان غیبت کبرى و بعد از آن نیز رواج داشته است. با این تفاوت که غالیان در آغاز الوهیتِ امامان را مطرح مى کردند و از زمانِ امام رضا(ع) به بعد, نوعى تنزّل در عقاید آنان به چشم مى خورد و گرایش به تفویض بیش تر است. ائمه را مخلوق دانسته و دخالت در تدبیر جهان و رزق عباد را به آنان نسبت مى دادند… .
امامان شیعه, از ابتداى پیدایش اندیشه هاى غلوآمیز, با آنها به مبارزه پرداختند. امیر المؤمنین(ع) مبارزه جدى و سختى را علیه آنان آغاز نمود و غالیان را در آتش افکند و ائمه بعد از وى, بخصوص امام صادق و امام رضا علیهما السلام, با آنان مبارزه شدیدى داشتند. یاران خود را به دورى از این گروه هاى انحرافى و تبرّى از آنان توصیه مى نمودند.
علماى تشیع به پیروى از امامان خود, به ردّ عقاید آنان پرداختند و کتابهاى مستقلى در ردّ غلات نگاشتند.)27
از جمله عالمان بنام که با جریان غلو به رویارویى برخاست, محمد بن نعمان, معروف به شیخ مفید بود. مجلّه حوزه, در ویژه نامه اى که براى این عالم بزرگ ترتیب داده است, او را از مصادیق این سخن بلند پیامبر اعظم دانسته که امام صادق(ع) از آن بزرگوار نقل مى فرماید:
(یحمل هذا الدین فى کل قرنٍ عدول ینفون عنه تأویل المبطلین و تحریف الغالین و انتحال الجاهلین کما ینفى الکَیر خبث الحدید.)28
مسؤولیت حفظ دین را, در هر قرن, مردمان عادلى بر دوش دارند که تأویل باطل اندیشان و تحریف غالیان و گزافکاران و برساخته هاى نادانان را از آن دور و نابود مى کنند, همان گونه که کوره, پلیدى و ناخالصى آهن را از آن دور مى کند.
شیخ مفید از پیشگامان مبارزه علیه غلات بود و این رسالت بزرگ را به خوبى انجام داد و به درستى تأویل باطل اندیشان, تحریف غالیان و برساخته هاى نادانان را از ساحتِ دین, با آثار فراوانى که عرضه داشت, دور کرد.

وى درباره غلات مى نویسد:
(غلات, گروهى از متظاهرین به اسلام هستند که امیر المؤمنین و امامان از فرزندان وى را به الوهیت و رسالت نسبت داده اند و آنان را به فضائلى در دین و دنیا مى ستایند که از حدود شرعى تجاوز کرده و از راه میانه بیرون رفته اند. و آنان مردمى گمراه و کافرند. حضرت امیر المؤمنین, فرمانِ قتل آنان را صادر کرد و آنان را در آتش افکند. ائمه نیز, آنان را کافر و خارج از اسلام دانسته اند.)
مجلّه حوزه, در برابر خرافات, سخنان, نوشته ها و رفتار خرافه آمیز, از خود حساسیت نشان داده و به عنوان عضو سالم از جامعه دینى, در برابر این بیمارى مقاومت کرده است و در جاى جاى نوشته هایى که عرضه کرده به این مهم پرداخته و از جمله در سرمقاله ویژه نامه آیت اللّه بروجردى, درگاه برشمارى ویژگیهاى این عالم بزرگ خرافه ستیزى ایشان را ستوده و آن را فرازى مهم از زندگى علمى وى برشمرده است. 29
و در همین راستا و براى خرافه زدایى از ساحتِ اندیشه ها و باورهاى راستین, مجلّه حوزه ویژه نامه اى براى ولى ّ عصر, سامان داد, تا این باور دگرگون آفرین, روشنایى زا را با خرافه زدایى, ناب به ذهن ها و به پیشگاه اندیشه ها عرضه بدارد که این را رسالت و وظیفه خود مى دانست و مى داند و رسالت هر پرورش یافته مکتب اهل بیت, هر عالم دردآشنا و آگاه و هر روحانى و طالب علم, و رشحه اى از این رسالت بزرگ در این ویژه نامه نمایانده شده و بویژه در سرمقاله, روى سه حوزه از رسالت حوزه ها, در دوران غیبت و در عصر انتظار تأکید شده است:
(1 ـ ائتمام و اقتدا: أسوه گیرى از آرمانهاى مهدى (عج) و سامان دادنِ زندگى و تلاش حوزوى و سیرت و رفتار عالم دینى و طالب علمان, بر اساسِ سیره حضرت مهدى (عج) و پرتوگیرى از آن انسان کامل.
2 ـ وراثت: پاسداشتِ مکتب مهدى, حراست از معارف ناب اسلامى و خرافه زدایى از زلال سیماى مکتب وحى و معارف الهى.
3 ـ نیابت: برفراز داشتن پرچم هدایت, نگاهداشت روح عدالت خواهى و ستم ستیزى, سرپرستى امتِ اسلامى در غیبت بزرگ و طولانى حضرت مهدى.)30
و در ویژه نامه امام حسین(ع) مجلّه حوزه افزون برده ها هدفى که براى سامان دادن و عرضه کردن این ویژه نامه, در سرلوحه کار خود داشت, خرافه زدایى و رویارویى با تحریفات عاشورا و نقد سخنان سست و بى پایه و تاریخ سازیهاى بى بنیاد, از محورى ترین سرفصلهاى پژوهشى آن بود که انجام داد و بایستگى تحریف زدایى از نهضت عاشورا را فرایاد آورد:
(… از همان آغاز قیام, امویان به تکاپو مى افتند تا این زلال را گل آلود بنمایانند و نگذارند کسى به زلال این جریان و جوى همیشه جارى و چشمه همیشه جوشان, راه یابد و تشنگى خود را فرو نشاند. در این جریان سازى, دروغ پراکنى و فتنه گرى, با گوناگون انگیزه ها, از سوى نادانان و فریب خوردگان دشمن در لباس دوست نیز, تحریف هایى در روایت رویداد عاشورا افزوده مى شود و زوایاى فاجعه دامن مى گسترد و اندیشه ناب, بى آمیغ و زلال حسین بن على به قربانگاه برده مى شود و به گفته شهید مطهرى, افزون بر شهادت تن آن بزرگوار, اندیشه آن بزرگ والاتبار نیز, به زیر تیغ جلاّد مى رود و قربانى مى شود و باژگونه جلوه دادنِ رویداد عاشورا, مصیبتى بر مصیبت کربلا افزود و به گفته محدث نورى, مصیبتى بزرگ تر از مصیبت کربلا.

با بررسى و درنگ روى متنها و کتابهایى که به این رویداد ویژه شده و پرداخته اند, بر هر ژرف نگر و درنگ ورزى, روشن مى شود که آن چه فراروى ما قرار گرفته, زیر عنوانِ تاریخ عاشورا, از زوایایى دستخوش طوفانِ تحریف قرار گرفته و نکته هاى درس آموز و عبرت انگیز آن, واژگونه, کدر و فرورفته در گردابى از خرافه عرضه شده است.
روشن است که نمایاندنِ چهره راست و راستین کربلا و نهضت امام حسین(ع) نیاز همگانى و همیشگى جامعه ماست و جامعه شیعى و اسلامى, بدونِ این چشمه زلال و آبشخور و فرات همیشه جارى, مى پژمرد و از هستى فرومى افتد. از این روى نیاز است که نهضت تحریف زدایى, آغاز شود.)31
مجلّه حوزه, افزون بر نقدهاى یاد شده و تاریخى, یکسرى کژاندیشیها را به بوته نقد گذارد. کژاندیشیهایى که زمینه ساز تکفیر شده بودند و اگر با آنها در این روزگار به رویارویى برخاسته نشود, تکفیرهایى را موجب خواهند شد.
مجلّه حوزه, وظیفه و رسالت خود دانست که این مهم را در کانونِ توجه خود قرار بدهد, تا ازتکفیرهایى که خدشه بر سیماى اسلام وارد مى سازند, جلوگیرى شود.
(… جهالت, خودبینى, حقد, حسادت, تعصبهاى بى جا و…
عوامل دیگرى هستند که هر کدام سهمى در پیدایش تکفیرها واتهامات در تاریخ داشته است. و در تداوم انقلاب, ممکن است این حربه با همان انگیزه و هدف, امّا با شیوه ها و دستاویزهاى دیگر, به وسیله افرادى چه بسا ناآگاه, مورد استفاده قرار گیرد, تا فرزندان انقلاب را از انقلاب جدا سازند و فرصت طلبان جاى آنان را پر کنند و انقلاب را به انحراف و یا شکست بکشانند.
این هشدار امام را بشنویم که در جمع فقهاى شوراى نگهبان فرمودند: (امروز, ما گرفتار دو جریان هستیم: یکى آن جریانى است که: همین که به نفع مستضعفین و محرومین سخن گفته مى شود و از کاخ نشینها و غاصبین حقوق مردم, صحبتى مى شود, مى گویند: این همان کمونیزم است. و جریان دیگر این که: وقتى گفته مى شود: خودسرانه به تقسیم زمین, یا گرفتن اموال اقدام ننمایید, مى گویند: طرفدارى از سرمایه دارها و فئودالهاست, در حالى که همان طور که مى دانید, اسلام, نه با سرمایه دارى موافق است و نه با کمونیزم.)
بدیهى است که دستاویزها, یکى ـ دو تا نیست و به همین جا ختم نمى شود, بلکه هر روز موضوعى تازه را شاهدیم. چنانکه سخن از وحدت مسلمین و هفته وحدت, که ضرورت آن بر کسى پوشیده نیست و براى حفظ آن شخصیتى همچون على بن ابى طالب سالها متحمل سختیها و رنجها مى شود و بزرگان دین, امثال سید جمال الدین حسینى اسدآبادى و یارانش, آیت اللّه بروجردى, حضرت امام مدظله العالى, زحمتها کشیده و خون دلها خورده اند و جزء مهم ترین آنان بوده اند, بعضى آن را بدعت در دین و برخى دیگر ضد ولایت و اهل بیت مى دانند و از این طریق به کوبیدن انقلاب و شخصیتهاى آن مى پردازند.
و یا یک اظهار نظر در رابطه با این که فقه را باید با توجه به حوادث زمان و نیازهاى اجتماعى و تحولات آن مورد بررسى قرار داد و باب اجتهاد را بر اساس اصول پیشینیان, همچنان مفتوح است, فوراً دستاویزى دیگر براى اختلاف و تفرقه و کوبیدن و تکفیر کردن پیدا مى شود. و فقه پویا و سنتى مطرح مى گردد و به محافل و منابر و مطبوعات کشانده مى شود و یا گاهى موافق نشدن با یک عده و یا مخالفت با یک جمع, مخالفت با اسلام و حوزه فقه و فقاهت, به شمار مى آید, آن چنان که گویى آنها تمام اسلام و دین و فقاهت هستند.)32
این نگاه و این زمینه سازى و حرکت علیه ایجاد فضاى اختناق فکرى, در سلسله مقاله هاى مرز اسلام و کفر و حربه تکفیر به روشنى بازتاب مى یابد که با توجه و تکیه بر آیات و روایات و سیره و سخن معصومان و عالمان آگاه و زمان شناس, منبع بسیار در خور توجهى براى مراجعه اهل فکر سامان مى یابد.
مجلّه حوزه با ارائه سلسله مقاله هاى: (مکتب و مصلحت) و ارائه نمونه هایى از مصلحت گرایى در اداره جامعه در دوران حکومت نبوى وعلوى و حسنى, بر آن بوده تا فضا را براى نشر و نهادینه شدنِ این اندیشه و مبانى آن مهیا سازد و به گونه اى با کسانى که دخالت عنصر مصلحت را در فقه و اداره جامعه بر نمى تابند, به یک جدال احسن و دقیق و همه سویه بپردازد و سقف انعطاف پذیرى دین را بنمایاند.
(از عمده ترین و کلیدى ترین مسائل, که بویژه در سطح عموم در یک سال اخیر طرح گردید, میزانِ انعطاف پذیرى دین در مواجهه با مصالح اجتماعى است.
این بحث از یک سوى, وسواس سنت گرایان را در بطن خود دارد که در حفاظت از اصول, متعصب اند و هراس آن را دارند که مباد به بهاى توجه به مصالح عینى و رایج, انحراف در کلیت دیانت و یا احکام الزامى آن پدید آید و از سوى دیگر, دغدغه واقع بینان و مجریان وجود دارد که مباد به بهانه حفظ آراى ظاهرین دین, از تطبیق موفق بازماند و با اصالت دادن به ظواهر شریعت, از تحکم اصول آن غفلت ورزد.
این دو گرایش, همواره از مسائل جدى انقلابهاى مکتبى بوده اند و اتهامات دو جانبه: خشک اندیشى و یا انحراف, ابزار رایج مقابله به شمار آمده اند; اما آن چه راهگشا مى نماید مباحث اصولى و بنیادى است که در حل ّ و یا تخفیف تعارض, یارى مى رساند و تفکر را به تفسیر واقعى, نزدیک مى کند.)33
مجلّه حوزه در نقد جریانى که تلاش مى کرد بین سیاست و دیانت جدایى بیفکند و در حقیقت به یک کار سیاسى انحرافى به نام دین دست بزند, از همان آغاز به رویارویى جدى برخاست, به گونه اى در نهضت مقابله با این جریان فکرى خطرناک در صف پیشگامان در آمد.
در مقاله (سیاست و حوزه هاى علمیه) که در شماره سوم مجلّه به چاپ رسیده آمده است:
(در سیر حرکت علما و اندیشمندان اسلامى, بارها بر طرز فکر جدایى دین از سیاست, شورش شده است. جدایى که محصول دورى از تعالیم وحى و پاسداران آن به شمار مى رفت. امّا هیچ گاه این نوع حرکتها قابل مقایسه با آن چه ما اکنون مواجه با آن هستیم نبوده و نیست.
حرکتى که خود را در 15 خرداد نشان داد و با طرحِ مسأله (ولایت فقیه) به صورت مدوّن و منسجم, از تئورى خاص حکومتى برخوردار شد.
امروزه در جوّ و فضایى که ما زندگى مى کنیم و با راهنماییهاى پیاپى امام و نمونه هاى روشن اثرات مثبت دخالت مذهب در سیاست, جدایى دین از سیاست, راه اساطیرى را در پیش گرفت. لیکن نباید فراموش کرد که هنوز در آن سوى مرزهاى جغرافیایى و حتى در داخل کشور, پیروان این تفکر از پایگاه هایى بر اندیشه هاى برخى طبقات اجتماعى برخوردارند. تفکراتى که ممکن است بر زبان نیاید, امّا در اعمال و حرکاتشان, به وضوح خود را نشان مى دهد.
این اندیشه, با تکیه بر القائات حاکمیت سلاطین جور و برخوردارى از قداستى عوام پسند, قادر است که در ذهنهاى نا آگاه ایجاد شک نموده و تردیدهایى را بیافریند.)
این سیر و نگاه در مجلّه حوزه ادامه مى یابد, در جاى جاى مقاله ها و نوشته هاى آن بازتاب روشنى دارد. مجلّه با تکیه بر مبانى, به طور جدّى در سراسر حیات خود, به رویارویى با جریانهاى فکرى مى پردازد که به جدایى دین از سیاست قائل هستند و به رواج آن کمر بسته اند.

5 ـ نقد اجتماعى, فرهنگى, سیاسى و اقتصادى: مجلّه توجه خاصى به مسائل اجتماعى و… داشته و دارد از این روى, از آغاز, نقد پاره اى از برنامه ها و عملکردها را در حوزه هاى: اجتماعى و… در سرلوحه کار خود قرار داده است.
در سر مقاله اى, با عنوان (حساسیت سیاسى) به دور بودن جامعه را از این حساسیت, ناشى از به دور بودنِ مسؤولان از روحیه انتقاد پذیرى دانسته است:
(باید پرسید: مسؤولان چه حضورى را از مردم توقع دارند و فاکتور حضور جامعه از نظر اینان چه اندازه است.
آیا مردم باید گوش فرا دهند و عمل کنند و مسؤولان خود دانند و خود. یا در این میان, رشد سیاسى و شرکت فعّال آنان در حاکمیت امور غیر ضرورى است.
در یک کلام, آیا حکومت اسلامى, حاکمیت نخبگان است و تابعیت مردگان یا امانتدارى مسؤولان و نظارت دائمى مردمان؟
ممکن است چنین تصور کنیم که حضور مردم در مراسم مذهبى ـ سیاسى و یا انتخابات در تأثیرگذارى جامعه در سرنوشت سیاسى خود کافى است, لکن این تصوّرى نادرست است, ما این را باور نداریم که شرکت مردم در این گونه موارد, نشانه اى از حضور کامل در صحنه هاى سیاسى است. از این روى, دخالت مردم در صحنه هاى داغ و التهاب آلود اجتماعى, بخشى از حاکمیت مردم است, نه تمام آن.)34
در این مقاله, آفات به دور بودن نسل جوان و جامعه از حساسیتهاى سیاسى, به روشنى بر شمرده شده که بسیار راه گشاست و مى تواند براى امروز نیز درس آموز باشد.
یادآور شده, جامعه اى که از حساسیتهاى سیاسى به دور باشد و یا آن را افرادى به دور بدارند, دچار آفتها و آسیبهایى مى شود, از جمله: رفاه طلبى, درون گرایى, دسته بندیهاى سیاسى, پرهیز از انتقاد و نداشتن روحیه انتقادپذیرى.
آفت آخرین این چنین ترسیم شده است:
(یکى دیگر از آفتها و عوامل دورى گزیدن جامعه از حساسیت سیاسى, محروم بودن آنان, بویژه مسؤولان از روحیه انتقادپذیرى است. به گونه اى که تحمل انتقادِ دیگران مشکل مى نماید و آنان که سخنى نمى گویند و چاپلوسى مى کنند, مقرب تر مى شوند. تا آن جا که معیار گزینش و انتخاب براى مسؤولیتها و نهادها و تشکلها, بر اساس (سِلم) بودن و نرم و آرام بودن انجام مى گیرد و دوستان قدیمى و حامیان اصلى انقلاب, به راحتى کنار زده مى شوند و مشاورین مسؤولین و چرخانندگانِ کارها از قشرى ضعیف و مصلحت جو و فرصت طلب انتخاب مى گردند.
در چنین شرایطى است که جامعه, ناخودآگاه, به سوى خودسانسورى و بى تفاوتى کشیده مى شود ; زیرا انتقاد کننده (اگر فرصت انتقاد بیابد) در فشار و بایکوت و برچسبهاى این و آن قرار مى گیرد و ناچار است براى محروم نماندن از امکانات مادى و معنوى, روى بر سکوت و مصلحت جویى آورد و از هر کارى که موجب ناخشنودى دیگران باشد, پرهیز کند). 35
مجلّه حوزه سعى داشته این باور را رواج دهد که باید نقد و انتقاد از مسؤولان همگانى شود. تک تک مردم آن را وظیفه خود بدانند. به این مقوله و امر مهم, در سر مقاله شماره یازده, زیر عنوان: (نصیحت ائمه مسلمین) پرداخته شده است.
در این نوشتار, نصیحت از نُصح (در برابر غش) به معناى خیرخواهى گرفته شده است:
(نصیحت بسان چراغى است که در پیشدید هر انسانى نهاده مى شود, تا حرکت خویش را در پرتو آن سلامت بخشد, به سخنى دیگر, در نصیحت, به انسان ها, قبل از حرکت, راهِ نیک و بد را نشان مى دهند و گام نهادن در خطِ صلاح و رستگارى را سفارش مى کنند و در انتقاد, پس از پایان راه, یا یک مرحله از راه, کارها و حرکتهاى وى را موشکافى مى کنند و از کارهاى خیرش تقدیر و از اعمال ناشایست وى, نکوهش به عمل مى آورند.)36
مجلّه حوزه با طرح این واژه مقدّس, بر آن بود هم مردم را بر انگیزاند, تا خیر خواهانه نکته هایى را به کارگزاران یادآور شوند و هم در انتقاد خود به ارتباط و پیوستگى بیندیشند زیرا که:
(در معناى نصیحت, علاوه بر خیرخواهى, مفهوم برقرارى رابطه بین اشیاء هم در نظر گرفته شده است. و بر همین اساس به خیاط (نصّاح) گفته مى شود, چون بین قسمتهاى مختلف یک پارچه اتصال برقرار مى کند. همان گونه که بر سرزمین سرسبزى که متصل باران بر آن ببارد و هیچ قسمت آن خالى از سبزه نباشد (ارض منصوحه) مى گویند.)37
در حوزه مسائل اقتصادى و معیشتى, مجلّه حوزه, به پیروى از امام خمینى, در مرحله نخست, زندگى روحانیان را در بوته ارزیابى خود قرار داد و به کسانى که پا از مرز ساده زیستى بیرون زده بودند, انتقاد کرد و رویه اى را که آنان در پیش گرفته بودند, ناسازگار با رویّه معصومان(ع) قلمداد نمود و زندگى ساده و بى آلایش پیامبران و ائمه معصومین و علماى بزرگ را فرا یاد آورد و روحانیان را به الگوگیرى از آنان فرا خواند و ثمرات شیرین و پیامدهاى روشن آن را یک به یک بر شمرد.38
و در حوزه اقتصاد, در شعاعى گسترده تر, به نقد لایحه بودجه مى پردازد و خواستار اصلاح سیاستهاى پولى و اقتصادى مى شود:
(اگر سیاستهاى پولى, مالى و اقتصادى اصلاح نشوند, چشم انداز جامعه انقلابى اسلامى از آرمانهاى عدالت جویانه خود, از این هم دورتر مى شود. زیرا تکرار دوره هاى تورّمى, فاصله هاى طبقاتى را بیش تر مى کند و دو قطب غنى و فقیر را تشدید مى نماید, زندگى بر مستضعفان, روز به روز سخت تر مى شود و انقلاب, مضمونهاى واقعى انسانى و اجتماعى خود را از دست مى دهد. تورّم, ابتدا یک پدیده اقتصادى است, کم کم تبدیل به پدیده اجتماعى ـ اقتصادى شده و غیر از مفاسد اقتصادى, اخلاق و روان و فرهنگ جامعه را تخریب مى نماید, تقلّب و قانون شکنى و ریا و فساد اخلاقى را پرورش مى دهد.)39
از جمله موضوعاتى که از جنبه اقتصادى در مجلّه حوزه در بوته نقد قرار گرفته ثروتهاى باد آورده است:
(ثروتهاى باد آورده به ثروتهایى گفته مى شود که بدون تلاش و انجام کار اساسى و تولیدى مفید و تنها در اثر رخدادى و یا با مقدمه چینیهاى پنهانى و یا آگاهى از وضعیت بازار و نیاز مردم و یا با سوء استفاده از موقعیتهاى اجتماعى و سیاسى ویژه, فراهم آید که بر خلافِ قانون کشور و آیینهاى شرع باشد. اصل 49 قانون اساسى بخشى از ثروتهاى نامشروع و بادآورده را بر شمرده و از دیگر موارد, تعبیر به (سایر موارد نامشروع) کرده است.)40
مجلّه حوزه به انتقاد شدید از کسانى مى پردازد که زمینه حرام خوارى و انباشته شدن ثروت را در دست افرادى خاص فراهم مى آورند. قدرتهایى که به خاطر مشى و رویه ناسالم خود, افراد ناسالم و حرام خوار را به گرد بیت المال جمع مى کنند و با باز گذاشتن دست آنان به غارت گرى ثروتهاى عمومى, زمینه ثروتهاى باد آورده را فراهم مى آورند. وجود ثروتهاى باد آورده را دلیل بر بى عدالتى در جامعه مى داند:
(وجود ثروتهاى باد آورده و نامشروع در جامعه, نشان گر اقتصاد ناسالم و کم رنگ شدن عدالت اجتماعى در بُعدِ اقتصادى آن است. بى عدالتى هرگونه که باشد, در دراز مدت, حکومتها را ضعیف و از هم مى گسلد و اقتدار ملى را متزلزل مى سازد و اجتماع را به هرج و مرج و نابسامانى مى کشاند, کسبهاى نامشروع و ثروتهاى باد آورده, تعادل اجتماع را به هم مى زند. شمارى در رفاه و بى دردى فرو مى روند و گروهى گرفتار فقر و ندارى مى شوند. )41
از دیگر مقوله هایى که از جنبه اقتصادى در بوته بررسى و نقد مجلّه حوزه قرار مى گیرد, مقوله جنگ فقر و غناست. در بحث از این مقوله, به رویارویى با کسانى برخاست که ناآگاهانه به نفى و رد جنگ فقر و غنا پرداختند.
در مرحله اول, با الهام از سخنان و موضع گیرى امام, مى پذیرد که جنگ فقر و غنا وجود دارد:
(امام, دائره تعارض را ملى و منطقه اى نمى انگاشت. ایشان این ستیز را بین المللى مى دانست. معتقد بود که زراندوزان و سلطه داران جهانى در تلاش بوده اند و هستند که با غارتِ محرومان جهان, بر فربهى خویش بیفزایند و راه حیات سالم را بر انبوهِ بى چیزان ببندند.)
و راه مقابله و روش جنگ با جبهه استکبارى زراندوزان را در چند اصل ذیل مى داند:
ـ مقابله و معارضه از پایگاه حکومتى.
ـ تلاش در تدوین طرح هاى مقابله.
ـ توجه به عامل زمان در اجراى طرحها.42

6ـ نقد تاریخ معاصر: مجلّه حوزه از اوان حرکت تاکنون, نقد تاریخ معاصر را سرلوحه برنامه هاى راهبردى خود قرار داده است.
اگر تاریخ معاصر را از عصر مشروطه بدانیم, مجلّه حوزه توانسته ابهامهاى بسیارى از رویدادهاى مهم این دوره را روشن کندو شخصیتهاى روحانى اثرگذار در این دوره را بشناساند ودیدگاه هاى نادرست را درباره آنان اصلاح کند.
مجلّه با نگاهى به مجلس مشروطه (3/7) روحانیت و روشنفکران در نهضت ملى نفت (15/115) زندگى سیاسى ـ علمى میرزاى نائینى (76/77) مبارزات حق طلبانه میرزا کوچک خان جنگلى (111 ـ 112) اندیشه هاى فقهى, سیاسى و اجتماعى امام خمینى, در ویژه نامه هاى متعدد, تاریخ مشروطیت (115, 116 و 117), سلسله مقاله هاى تاریخ نگارى دربارى و استعمارى و… بیش ترین تلاش را در شفاف سازى و نقد تاریخ معاصر داشته است.
افزون بر این, بخش مهم و در خور توجه از تاریخ معاصر, در مصاحبه هایى که ترتیب داده و عرضه کرده, روشن شده است و منبع بسیار مهم و بنیادینى را براى مراجعه اهل تحقیق سامان داده است.
در این مصاحبه ها, بسیارى از زوایاى تاریک تاریخ معاصر روشن شده و نکته هایى از زبان اهل اطلاع, به سینه تاریخ راه یافته که بسیار گره گشا و تأمل برانگیز و براى اهل تاریخ دست مایه و سرمایه گرانبهایى است.
تاریخ زیر نظر درباریها نوشته شده و در این تاریخ نگاریهاى یک طرفه, بسیارى از حقایق و واقعیتها و رویدادهاى مهم و سرنوشت ساز به بوته فراموشى سپرده شده و شخصیتهاى اثرگذار به گونه اى متهم شده اند و یا نقش و اثرگذارى آنان کم رنگ نمود یافته است.
در چنین شرایطى, مصاحبه ها, گره گشایند و ابهام زدا, بویژه که با اسناد به جاى مانده هم سازگارى دارند.
روشنگرى تاریخ معاصر, بویژه هفتاد سال اخیر, کار بزرگى بود که مجله حوزه آن را انجام داد که بدیلى نمى توان براى آن پیدا کرد.
نقد تاریخ نگارى معاصر و روشن فکران تاریخ نگار و وابسته به غرب در مشروطه و نهضتهاى ضد استعمارى در همین راستا مورد توجه و اهمیت است که مجلّه حوزه به روشنى و با دقت بى مانند آن را انجام داده است.

7ـ نقد کتاب: از دیگر تلاشهاى ماندگار, روشنگر و مفید مجلّه حوزه, نقد کتاب است.
مجلّه حوزه, روى کتابهاى حوزه, حوزه فرهنگ و تمدن و علوم اسلامى حساسیت ویژه نشان داده است.
مجلّه حوزه, افزون بر معرفى کتابهایى که در حوزه دانشهاى اسلامى نشر مى شد و نقد آنها, پاره اى از آثار را به گونه ویژه نقد مى کرد, به خاطر موضوعیت و حساسیتى که این گونه آثار داشتند.
مانند نقد وسائل الشیعه, چاپ آل البیت43 نقد ترجمه و تبیین لمعه دمشقیه44, نقد فصل الخطاب محدث نوری45, نقد حدیقة الشیعة و ردّ انتساب آن به محقق اردبیلی46.
هدف مجله از نقد, رفع ابهام بوده است, نه خراب کردن این و آن ; از این روى ادب و انصاف در نقدهایى که ارائه داده به خوبى رعایت شده است و به هیچ روى نگذاشته حق صاحب اثر نیز ضایع شود, پاسخ وى را, پس از دریافت, در اولین شماره به چاپ رسانده است.

ویژگیهاى نقد در مجلّه حوزه

اگر به درستى به نقدهایى که در مجلّه حوزه انجام گرفته نگریسته شود, مى بینیم این نقدها از شیوه خاصى پیروى مى کنند, از جمله:
1ـ هدف مندى: نقدهاى مجلّه حوزه در جهت ارتقاى سطح علمى طلاب و حوزویان و آگاه نمودن آنان به کاستیهاى آموزشى, تشکیلاتى, اقتصادى, اجتماعى و سیاسى بوده است. نقد و بیان کاستیها, زمینه را براى رسیدن به وضعیت مطلوب فراهم مى سازد. نقد مقدمه اى براى رسیدن به کمال و توجه به کمبودها و دقت در برطرف ساختن آنهاست.
هدف از نقد نظام آموزشى حوزه, توجه دادن حوزویان به نیازهاى نو و برانگیزاندن دست اندرکاران حوزه هاى علمیه براى اصلاح نظام آموزشى و پاسخ گویى به انتظارات جدید بوده است.
پیروزى انقلاب اسلامى, انتظارها و امیدهاى جدیدى در جامعه ایجاد کرده است. قلمرو علمى حوزه را, که در گذشته محدود به احکام فردى بود, به حوزه اجتماع و سیاست گسترش داده است; از این روى براى وارد شدن به این حوزه ها و پاسخ گویى به مسائل نو پیداى اجتماعى و سیاسى و حتى فردى, باید تغییراتى در نظام آموزشى حوزه پدید بیاید.
روشن است که اصلاحِ وضع موجود, همیشه, با شناختِ کاستیها و ارائه راه حلهاى نو ممکن است.
2 .معبارهاى نقد: معیار نقدهایى که در مجلّه حوزه بازتاب یافته, علمى, سودمند و مستدل بودن آن است.
نقد اگر از این ویژگى برخوردار بوده, عرضه شده, گرچه مخالف نظر مشهور بوده است. ملاک مجلّه از نقد و ارائه دیدگاه و طرفدارى از دیدگاهى به هیچ وجه مشهور بودن آن نبوده, بلکه همین که از پایگاه علمى برخوردار بوده و عناصر استدلال را در خود داشته, مجال طرح یافته است.
مجلّه بر اساس (رب ّ مشهور لا اصل له) از نقد دیدگاه ها و نظریات مشهور, ابائى نداشته است.
اگر در مجلّه حوزه (حجاب شرعى) چاپ مى شود و در آن دیدگاهى بر خلاف مشهور, مجال طرح مى یابد به خاطر برخوردارى آن, از معیار نقد است که همانا عبارت است از علمى و استدلالى بودن آن. 47
مجلّه حوزه با تکیه بر همین معیار, به مهم ترین و حساس ترین حوزه هاى کلامى و عقیدتى وارد شده و برداشتهاى انحرافى و نادرست و ناهمخوان با معیارهاى عقلى و شرعى را به بوته نقد گذارده است. مرجعیت, مهدویت و… از جمله حوزه هاى مهم بوده که چون نقدِ برداشتها و تفسیرها و نگاه هاى نادرست, غلط و ناهمخوان با معیارهاى عقلى و شرعى, در این مقوله هاى مقدس, از بار علمى و استدلالى خوبى برخوردار بوده, با همه حساسیتها و مخالفتهایى که ابراز شده, اثر خود را گذارد.
معیار دوّمى که مجلّه همیشه در نظر داشته و نقدهاى خود را در سازگارى با آن ارائه مى داده است, اندیشه هاى ناب امام خمینى است. نقد متحجران, اسلام آمریکایى, عالم متهتک و جاهل متنسک48 و… با توجه به اندیشه هاى امام خمینى, شکل گرفته اند.
سرمقاله هایى که به اندیشه هاى شهید سید محمد باقر صدر, مدرس, مطهرى, بهشتى, مرحوم علامه طباطبایى و… ویژه شده, در حقیقت, طرح اندیشه هاى ناب و طرد اندیشه هاى خرافى, نادرست و ناسازگار با معیارهاى اسلام ناب بوده است.

3ـ ادب: مجلّه, در همه حال, بر آن بوده اگر اندیشه اى را نقد مى کند, از مرز ادب در نگذرد و ادب را سر لوحه کار خود قرار دهد. زیرا بر این باور بوده و هست که نقد به معناى بى احترامى و توهین به دیگران نیست, بلکه شرح و تبیین زاویه دیگرى از یک موضوع است که چه بسا با دیدگاه افراد متفاوت باشد.
مجلّه همیشه روى این شیوه تأکید داشته و آن را از برجستگیهاى ویژه عالمان دین بر شمرده و در بررسى زوایاى زندگى بزرگان روى این نکته به عنوان یک خصلت نیکو, انگشت گذاشته است.
در ویژه نامه مجلّه حوزه درباره آیت اللّه بروجردى آمده است:
(در مقام اشکال علمى به دیگران, ادب خاصى داشتند. اگر مى خواست به سخن کسى اشکال بکند, ابتدا, نقاطِ مثبت آن شخصیت را بر مى شمرد و از او تجلیل مى کرد, سپس انتقادش را مى گفت. در نقد و بررسى انظار افراد ذرّه اى به شخصیت افراد لطمه وارد نمى شد.)49
مجلّه با همین نگاه, که سعى مى کرد آن را در همه مراحل نقد پاس بدارد, بر کسانى که نقد علمى را با مراء و جدال همراه مى کنند, خُردَه مى گیرد و آن را کارى نادرست و به دور از شأن نقد و کار علمى مى شمرد:
(ضعف دیالوگ علمى در جامعه ما, در همه وجوه, خود را نمایانده و مى نمایاند و از جمله آن که هنوز چارچوب قواعد آداب بحث و نقد, مکشوف نشده و یا دست کم نهادینه نگردیده است. به سرعت ناقدان در زمره طعن زنندگان در مى آیند و طعن زنندگان به دشنام گویان دگر مى شوند و… این کاستى فراگیر, بحثها و گفت وگوها, مورد (ولایت فقیه) را نیز پوشش داده و مى دهد و زبان نقد, به سرعت به زبان طعن بدل مى شود و حرمت بحث علمى را درهم مى شکند و آن را به جدال خانمان برانداز سیاسى مبدّل مى سازد.)50
البته گاهى, ممکن است فردى با تمامِ توان, علیه حق موضع گیرى کند, از جاده ادب خارج شود و زبان به طعن و دشنام علیه حق مداران بگشاید که باید امانش نداد و با نیش قلم, تلخى انحراف از جاده حق را به او چشاند و قلم بمانند داروى تلخ و یا تیغ جراحى باید عمل کند.
این گونه برخوردها با حق و حق مداران, بیمارى واگیردار است. به روحهاى سالم سرایت مى کند و آنها را بیمار مى سازد, از این رو, باید با شدت جلوى آن را گرفت و با آن برخورد کرد.
آن جا که مخالف به دنبال رویارویى منطقى و برخورد خردورزانه و استدلالى نیست و غوغا سالارى مى کند و با شانتاژ مى خواهد کار خود را پیش ببرد, مقابله به مثل عین عدالت و ادب است.

4ـ انصاف: مجلّه حوزه در نقدها از مرز عدالت نگذشته و همیشه این مرز را محترم شمرده است. هرگاه بنا داشته نظریه اى را نقد کند, در مرحله نخست, دلیلها و استدلالهاى صاحب نظریه را یک یک آورده, سپس به داورى پرداخته است. این رویه را مى توان به خوبى در نقد مخالفان ولایت فقیه, در بحث ارتباط با امام زمان در عصر غیبت کبرى و… دید.
ییا اگر از تشکیلات حوزه سخن مى گوید و سازمان روحانیت را به نقد مى کشد, از مسیر انصاف گامى فراتر نمى نهد و نقش آفرینى روحانیت را از یاد نمى برد و از آفات بى تشکیلاتى و یا تشکیلات ناسامان مند سخن مى گوید و ذهنها را به آفاتى که ممکن است گریبان گیر حوزه ها بشود, متوجه مى کند.
یا اگر درباره علما و اهمیّت نقش و کار آنان سخن مى گوید, از روى انصاف به نقد پاره اى از عملکردهاى آنان مى پردازد: رفاه زدگى و آثار سوء آن در زندگى روحانیان را یادآور مى شود و نسبت به آن هشدار مى دهد. از کارکردهاى نادرست شمارى از آنان در فراز و نشیبهاى تاریخى در نمى گذرد و به یک یک آنها اشاره مى کند و نقد و انتقاد خود را باز مى گوید.
ییا اگر امتیازهاى حوزه هاى قدیم را بر مى شمارد, مانند: قناعت, پشتکارى در کسب دانش, دقت در تحصیل علم, اهتمام به تزکیه و تهذیب نفس, روابط عاطفى استاد و شاگرد, کاستیهاى آنها را از نظر دور نمى دارد و به آنها مى پردازد, مانند: اتکا به کار فردى, نقص سیستم گزینش, ضعف بینش سیاسى, فقدان سیستم ارتباطات و اطلاعات, ثبات گرایى و…
ییا اگر کاستیهاى حوزه هاى جدید را بر مى شمرد و روى آنها براى اصلاح انگشت مى گذارد و پیاپى هشدار مى دهد, از امتیازهاى حوزه هاى جدید نسبت به حوزه هاى قدیم چشم فرو نمى بندد و از حساسیت سیاسى, جامع نگرى دینى, ارتباط با مؤسسات جدید, بهره برى از ابزارهاى جدید, اعتقاد به نظم و تشکیلات, علاقه به کار گروهى و رواج دادن آن, استفاده از شیوه هاى جدید براى تبلیغ و… یاد مى کند و حوزه هاى جدید را از این بابت مى ستاید.

5 ـ صراحت و روشن گویى: نقدهایى که در مجلّه حوزه درباره مسائل سیاسى, اجتماعى, دیدگاه ها بازتاب یافته, به روشنى بیان شده است.
فایده صراحت و روشن گویى آن است که خواننده, به آسانى لب و لباب موضوع نقد شده را در مى یابد و به آسانى مى تواند درباره صحت و سقم آن داورى کند.
صراحت گویى, ممکن است سبب ناراحتى و خشم افراد و جریانهاى مورد نقد نیز بشود.
مجلّه حوزه در موردهاى بسیارى, گویا مصلحت را در صراحت گویى دانسته و با صراحت نقد خود را بازگو کرده است. شاید این روش, شمارى را به خشم آورد و به موضع گیرى تند وادارد ; اما در مسائل حساس, آگاهى را خیلى زود به ذهن ها منتقل مى کند.
مجلّه در نقد متحجران و جریانهاى واپس گرا, روشن و صریح, به میدان مى آید. از جمله در سرمقاله 37 ـ 38, با عنوان: قبله عشق, پس از نقل این فراز از سخن امام:
(آن قدر که اسلام از این مقدسین روحانى نما ضربه خورده است, از هیچ قشر دیگر نخورده است و نمونه بارز آن, مظلومیت و غربت امیرالمؤمنین(ع) که در تاریخ [در برابر خوارج مقدس نما] روشن است.)51
ویژگیهاى متحجران را برمى شمارد:
1. طرح و دفاع از جدایى دین از سیاست.
2. ظاهرنگرى در شناخت افراد.
3. برخورد منفى و تحریم گرایانه.
4. تصویر خاص از روحانیت.
5. مقابله با آموزشهاى نو در حوزه ها.
6. مبارزه با فلسفه و عرفان.
7. تردید در اصل جهاد و مبارزه.
8. تعیّش و تکسّب در پناه تقدّس.
9. ایجاد جوّ عوام زدگى.

و یا در مقاله اى به روشنى زمینه هاى رشد اسلام آمریکایى را برشمرده و از آنها انتقاد کرده است.52
البته, مجله همان گونه که در نقد متحجّران, مقدّس نماها, روحانى نماها, لحن شدید و برخورد قاطع داشت و در برهه هاى گوناگون, آن را پیش گرفت, در دفاع از روحانیت اصیل نیز, جسورانه و شجاعانه وارد عرصه شد و به نقد منطقى و مستدل کسانى و سخنانى پرداخت که به روحانیت اتهام مى زدند.

6ـ همه سونگرى: در نقدهایى که مجلّه بر جریانها, اندیشه ها, جبهه بندیها, ناکارامدیهاى مدیریت سنتى حوزه, آثار, موضع گیریها و… داشته است, یک نوع نگاه همه سویه به موضوع انداخته و همه زوایاى آن را به بوته بررسى نهاده است.
در نقد جریانها و عملکردها, آن جا که حق تشخیص داده, بى باکانه, همه سویه هاى جریان را به نقد کشیده, حتّى اگر به نقد علما و روحانیان انجامیده است.
در آستانه انتخابات مجلس دوم, براى درک اهمیت و نقش مجلس, به تبیین و نقد وقایع مشروطه و مجلسهاى اولیه مى پردازد و در شرح علتها و سببهاى ناکامیها و انحرافها از هدفهاى نخستین مشروطه, از خرده گیرى بر علماى آن دوران نیز سرباز نمى زند و کناره گیرى آنان را از صحنه هاى حرکت مشروطه, ضربه بزرگى مى داند بر پیکر نهضت مشروطیت. با این پیام مى خواهد بگوید کسانى که به بهانه هاى سست و بى پایه صحنه هاى انقلاب اسلامى را ترک مى گویند, باید در انتظار چنان پیامدهایى باشند. اینان براى ترک صحنه, که بسیارى از روى بى حالى و تنبلى و مسؤولیت گریزى است, دلیلهایى هم اقامه کرده و مى کنند که مجلّه, سخت با این تمسکها و دلیل تراشیها درافتاده است.
مجلّه حوزه در نگاه به نهضتهاى اسلامى, هیچ گاه یک سویه نظر نداده, مسؤولیت گریزى را به نقد گذارده و در مقاله اى مستقل به (آسیب شناسى عملکرد عالمان در مشروطه) به نقد کارکرد سیاسى علما پرداخت. یا در بحث از نهضت ملى نفت, کارکرد و موضع گیریهاى هر دو جناح درگیر را به نقد مى گذارد.
در مسائل علمى نیز این همه سونگرى مورد توجه قرار مى گیرد و دیدگاه هاى در خور توجه در هر موضوعى تا جایى که امکان دارد, بى کم و کاست, مطرح مى شوند و مورد نقد و بررسى قرار مى گیرند, از جمله:
ـ در امکان ارتباط با امام زمان در عصر غیبت کبرى, دلایل هر دو طرف: چه کسانى که ارتباط را ممکن مى دانند و چه کسانى که ممکن نمى دانند, ذکر مى شود و پس از نقد و بررسى, نظریه اى برگزیده مى شود.53
ـ در مقاله تخصصى شدن دانشهاى حوزوى دلایل موافق و مخالف مورد بررسى قرار مى گیرد.

7ـ محتوانگرى: در اساس وارد شدن به میدان نقد, نیاز به جسارت و شجاعت و اعتماد به نفس دارد. زیرا فرهنگ نقد در جامعه علمى ما, چنان که باید و شاید, جا باز نکرده, و اهل فکر ما, به مرحله اى نرسیده اند که محتوانگر باشند, نه شخصیت نگر. به محتواى مقاله و نقدى بنگرند که اگر با معیارها سازگارى داشت و دقیق و فنى بود, چاپ کنند, حال این نقد بر اثر و اندیشه فردى گمنام باشد, یا شخصیتى نامور.
بسیارى از نشریه ها نقد علیه اندیشه شخصیتهاى نامور و بزرگ را نمى پذیرند, چاپ نمى کنند و یا نقد را از افراد نامشهور نمى پذیرند. یعنى نگاه به شخص نویسنده مى کنند و معیارشان شخصیت طرف است, نه حرف او. در حالى که در عرصه فرهنگ و اندیشه و دانش, این حرکت بسیار ویران گر و به دور از شأن دانش و جامعه علمى است.
ولى مجلّه حوزه در پذیرش نقدها و چاپ آنها, معیارش محتواست, نه شخصیت نویسنده. در هر نقدى که چاپ کرده, محتوا را در نظر داشته است و این کامیابى بزرگى است.
مجلّه از طلبه هاى جوان, خوش فکر, خوش ذوق و دقیق که به نقد اثر و اندیشه اى پرداخته و مقاله اى را سامان داده اند, به گرمى استقبال کرده, و با توجه به محتواى نقد آنان, که برخوردار از معیارهاى نقد سالم بوده, آن را به چاپ رسانده است. در این جا هیچ توجهى به نامورى و یا نانامورى طرف نداشته است.

8ـ نقدپذیرى: نقد دیگران, با نقدپذیرى به سرانجام مطلوب مى رسد. یعنى هرکس قلم را در نقد به کار مى برد, باید تحمل نقد دیگران را نیز در حدّ بالایى داشته باشد.
مجلّه حوزه, هرگاه نقدى از دیدگاه علمى اش شده, این روحیه را اصحاب مجله داشته اند که بپذیرند و آن را به چاپ برسانند.
با چاپ نقدهایى که به مجلّه مى رسید, شاهد بودیم که فضاهاى خوبى ایجاد مى شد. ناقدان احساس نزدیکى مى کردند و اصحاب مجلّه احساس اداى دَین و تعامل و داد و ستد علمى با اهل فکر و بها دادن به دیدگاه ها.

 
پى نوشتها:
1. حوزه, شماره 1/7, آبان 1362.
2. همان, شماره 18/40 ; شماره 19/39 ; شماره 20/41 ; شماره 21/35.
3. همان, شماره 29/50 ; شماره 30/61.
4. همان, شماره 52/10.
5. همان, شماره 62/58.
6. همان, شماره 65/196.
7. همان, شماره 27/58 ; شماره 28/57 ; شماره 48/180.
8. همان, شماره 52/49 ; شماره 55/68 ; شماره 63 ـ 64/163 ; شماره 72/68; شماره 83/232.
9. همان, شماره 3/107.
10. همان, شماره 5/139 ; شماره 30/160 ; شماره 31/20.
11. همان, شماره 159 ـ 160.
12. همان, شماره 72/90.
13. همان 68 ـ 69/109, 187.
14. همان 81 ـ 82/171.
15. همان 79 ـ 80 / 352 .
16. همان 27/168.
17. صحیفه نور, ج 21/98 ; مجله حوزه شماره 45/105.
18. استفتائات, ج 2/504.
19. مجله حوزه, شماره 28/16.
20. همان, شماره 7/2.
21. همان, شماره هاى 72 ـ 74.
22. همان, شماره 62/58.
23. همان, شماره 52/49.
24. همان, شماره 25/53.
25. همان, شماره 45/118.
26. همان, شماره 54/117.
27. همان, شماره 54/192.
28. همان / 194.
29. همان 43 ـ 44/13.
30. همان شماره 70 ـ 71/5 .
31. همان, شماره 113 ـ 114/145.
32. همان شماره چهار دهه/70 ـ 71 و براى آگاهى بیشتر, ر. ک: شماره هاى 15, 16, 17, 18, 20, 21, 22.
33. همان شماره 28/138 ـ 139.
34. همان, شماره 10/ 4 ـ 5.
35. همان / 11.
36. همان, شماره 11/6.
37. همان/7.
38. همان, شماره 7/3.
39. همان, شماره 3/104.
40. همان, شماره 84/147.
41. همان/151.
42. همان, شماره 37 ـ 38/19 ـ 20.
43. همان شماره 36/136, پاسخ نقد شماره 39/156.
44. همان, شماره 67/179, پاسخ نقد شماره 68 ـ 69/354.
45. همان, شماره 58/165 ; شماره 65/136 ; شماره 66/145 ; شماره 84/203.
46. همان, شماره 67/179, پاسخ به نقد شماره 68 ـ 69/354.
47. همان, شماره 42/33. نقد آن شماره 48/159 و پاسخ به نقد, شماره 55/159.
48. همان, شماره 5/5. 49. همان شماره 43 ـ 44/110.
50. همان شماره 83/4.
51. همان, شماره 37 ـ 38/ 15 .
52. همان, شماره 45/118.
53. همان شماره 70 ـ 71