نوع مقاله : مقاله پژوهشی
رسانه هاى تبلیغى و دینى و مذهبى, مخصوصاً حوزوى, باید مخاطبان خود را شناسایى کنند و وضع فکرى مخاطب را در نظر داشته باشند. مخاطبان این نوع نشریه ها, غالباً, طلاب و فضلا هستند و مخاطبان دیگر آن هم, دانشجویان و سایرین که آنها هم, علاقه مند به دین و مذهب هستند.
این گونه نشریات باید در نظر داشته باشند طلاب, واقعاً, در جامعه امروز, به چه مطالبى, نیاز دارند.
نشریه حوزه و نشریه هاى حوزوى, باید سعى کنند, جواب گوى نیاز طلاب جوان حوزه باشند. مسائلى که هم اکنون مطرح است, مانند: حقوق زن, فمینیسم و مسائل مربوط به حکومت. و این که به عنوان مثال, آیا حکومت اسلامى و ولایت فقیه نوعى از استبداد است, یا خود بهترین نوع دموکراسى است و مزایا و برترى آن بر تمام اَشکال دموکراسى در دنیا چیست؟ یا نوع مسائلى که طلاب جوان و مبلغان در اقصى نقاط جهان و ایران, با آن روبه رویند و با افکار و افراد مختلف تحصیل کرده سر وکار دارند.
خلاصه باید دید که طلاب جوان ما, دین و مذهب ما و حکومت اسلامى, از چه نواحى مورد هجمه و انتقاد قرار مى گیرند, تا این آقایان را در برابر آن هجمه ها مجهّز کرد. در عین حال, منافاتى ندارد که طبقه دیگرى, غیر از طلاب; یعنى کسانى که نسبت به مسائل دین بى تفاوت نیستند و درد دین دارند و بعضاً هم دانشجو هستند, مطالعات دینى و گاهاً نقد و انتقاد دارند, مورد توجه باشند و مطالب متناسب براى پاسخ گویى به پرسش هاى آنان, در مجله دینى و حوزوى درج گردد.
نشریات دینى در گذشته خیلى کم بود. به طور مثال زمانى که ما جوان بودیم, در کل کشور, یک روزنامه به نام نداى حق وجود داشت که خوب هم بود و من اشتیاق فراوان براى ارسال مطالب و نوشته هایم به این نشریه داشتم. البته بعدها نشریات دیگرى هم اضافه شد و این انگیزه در خود حوزه به وجود آمد که حوزه باید, علاوه بر کتاب, به روشى دیگر, با مخاطبان خودش چه در داخل و چه در خارج, ارتباط و تعامل و مفاهمه و گفت وگو داشته باشد. این بود که مکتب اسلام نشر یافت که اساس نشر آن, بر پایه یک احتیاج و نیاز بود. در همان سال ها بود که سالنامه مکتب تشیّع, نشر یافت که به نوبه خود در اقناع مخاطبان خود, مؤثر بود. الآن هم احساس مى شود که با ازدیاد این گونه نشریات سؤالها و مخاطبان هم رو به افزایش است.
در سالهایى که مقاله هایى در مکتب اسلام مى نوشتم, دانشجویى از آمریکا براى من نوشته بود:
(پدر من این مجله را مرتب براى من مى فرستد. مقالات شما را پاسخ گوى پرسشها و اشکالهاى خود مى دانم)
نکته جالب این که ایشان نوشته بود:
(در آمریکا, مجله اى را دیدم که در آن, مقاله اى درج شده بود, تحت عنوان (ناخُدا) نویسنده آن مقاله, تمام ادله و براهین وجود خداوند را زیر سؤال برده و مسخره کرده بود.)
این امر باعث شد که من هم مقاله اى تحت عنوان: (با خدا) نوشتم و آن جوان پس از دیدن این مقاله بنده, اظهار رضایت و غرور کرده بود. به هر حال, حوزه باید با اهل فکر و مردم گفت وگو داشته باشد. منبر, همیشه در اختیار آقایان بوده است. کتابهایى هم چاپ شده, ولى روزنامه و مجله این ویژگى را داراست که به طور منظم با مردم ارتباط و تعامل دارد. بنابراین, مجلات حوزوى و دینى, باید طورى مطالب را ارائه بدهند که یک عطش و انگیزه براى پى گیرى و خرید مجدّد را در خوانندگان به وجود آورند. الحمدلله اکنون, شمار نویسندگان رو به افزایش است به برکت انقلاب اسلامى و در سایه رشد حوزه, صدها نویسنده به عرصه آمده اند. در آن زمان, در مکتب اسلام, تعداد نویسندگان به بیش از انگشتان دست نبود. به هر حال, بایستى براى موفقیت بیش تر و جذب مخاطب, برنامه ریزى شود و راهکارهایى براى این امر و هدف مهم تعریف شود.
به طور کلى نشریه ها به گونه اى نباید باشند که خوانندگان فقط به تورّق آنها اکتفا کنند. علاوه بر این, مى بایست جاذبه ها را بررسى و هرچندگاه براى محتواى مجله, نظرسنجى کرد.
البته, درباره محتوا و مطالبى که عرضه مى شود باید از خوانندگان و دارندگان انگیزه دینى پرسید.
مطلب مهم دیگر شکل ظاهرى مجله و طرح روى جلد است که باید از جاذبه خوب برخوردار باشد.
در خصوص محتوا نیز, باید از مطالب و قلم افراد عالم و شناخته شده تر استفاده شود.
مطلب دیگر استفاده از ادبیات رَساست که احساس مى کنم, در حال حاضر, در متون موجود, نوعى نویسندگى ثقیل رایج است. یعنى از کلمات غریب استفاده مى کنند. با وجود این که یک هنر است, ولى باید مطلب به ساده ترین وجه بیان شود.
با کمى تأمل در روزنامه ها مى بینیم که سرمقاله ها با یک ادبیات روان بیان مى شود, روان نویسى باید سرلوحه کار مجله ها و نشریه هاى دینى و حوزوى قرار بگیرد. حتى کتابهاى علمى هم باید به زبان ساده و شیوا بیان شود. مثلاً آن سبکى که صدرالمتألهین اسفار را نوشته است, با آن سبکى که میرداماد کتابهاى فلسفى مختلف, مانند قبسات را نوشته, کاملاً متفاوت است. با آن که مطلب یکى است, ولى یکى بسیار روان و دیگرى بسیار مغلق بیان شده است. مثلاً در کتابهاى درسى همین کفایه را مرحوم آخوند خیلى مغلق بیان کرده, ولى ما تقریرات مرحوم نائینى را که مرحوم کاظمى نوشته مى بینیم که خیلى روان و خوش بیان است.
به هر حال, در انتخاب عناوین و مطالب نیز باید آن مطالبى مطرح شود که بیش تر مورد نیاز و مبتلا به است.
من معتقدم با توجه به این که وظیفه و رسالت اصلى مجله ها و نشریه هاى تبلیغى و دینى, اطلاع رسانى دینى به عموم و اطلاع رسانى از مسائل دینى به اهل دین است و وظیفه اصلى این نوع نشریه ها, توجه به مسائل دینى مرتبط با حیات انسان است. بنابراین, حیات انسان امروز و پیدا کردن مشکلات و راه حلهاى حیات انسان امروز از قرآن, نهج البلاغه, صحیفه و روایات باید طرح شود مجله حوزه هم باید مسائل حیاتِ انسانِ امروز را در ذهنیت حوزویان وارد کند, بعد آنها معادلات و راه حلها را خودشان پیدا کنند.
مسأله و مقوله دیگرى که باید در مجله هاى حوزوى, از جمله مجله حوزه, به بحث گذاشته شود, مشکلى است که اکنون کشور ما با آن مواجه است و آن باز بودن دروازه ها به روى اجناس خارجى است که گاهاً بازار داخلى توان رقابت با آن اجناس خارجى را ندارد و در نتیجه, تولیدگران و تاجران ما, ورشکست مى شوند. الآن در کفش, پوشاک و پارچه و… با چنین مشکلى روبه رو هستیم. این مشکل به خاطر این است که پاره اى از تفکرات غلط در بین تصمیم گیرندگان در بدنه دولت وجود دارد. ولى وظیفه مبلغان و اهل منبر, آشنا و دردمند و دانشمند است که این مسائل را بالاى منابر و در مقاله ها و نوشته هاى خودشان, انعکاس دهند.
یا الگوى مصرف, که اکنون به یک فاجعه جهانى تبدیل شده است. کتابى نوشته ایم, تحت عنوان: (پدیده شناسى فقر و توسعه) که کتاب خوبى است و در آن معادلات زیادى که صبغه اسلامى دارند, مطرح شده است که این معادلات باید به حوزویان اطلاع رسانى شود. به نظر من یک فرد آشناى به این امور, و دانشمندى, این چهار جلد را به صورت فشرده و تلخیص شده در مجله حوزه بیاورد, بسیار خوب است.
یا کنترل اولاد.
یا الگوى مصرف. اسلام بهترین نوع الگوى مصرف را, بدون هیچ گونه آلودگى محیط زیست و زیاده روى در بهره بردارى از منابع, یا آلودگى آب و طبیعت, مطرح کرده است.
اینها را باید روحانیون بشناسند و با بیان آن به تربیت فرهنگى جامعه اقدام کنند. یا مسأله زیاده روى در کاغذ, انرژى و آب و دیگر مسائل را باید روحانیون بدانند و در خطبه هاى نمازجمعه و منابر و سخنرانى ها عنوان کنند.
متأسفانه, ما اینها را نمى شنویم. اینها خیلى ضرورى است. و یکى از بهترین راه هاى آشنا شدن حوزویان, با این گونه مسائل, همین مجله هاى درون حوزوى است (درون گروهى).
مسائل دختر و پسر, باید کم کم, با قلم شیواتر و محتواى بیش تر مطرح شود.
مسائل فمینیسم و نظرهاى مختلف و رایج و در نهایت نظر اسلام به عنوان یک نظر جامع مطرح شود.
حقوق زن, به درستى تبیین شود. مسائل کلام جدید, بسیار ضرورى است که عنوان و درباره آنها, به طور دقیق بحث شود. بخشها و ستونهایى از مجله به اطلاع رسانى به روز در مورد مسائل مبتلا به انسان امروز اختصاص داده شود; مثلاً همین مسأله جهانى شدن را, بخصوص باید روحانیون کاملاً بشناسند و درباره آن بحث شود.
مسأله استقراضهاى خارجى و سیاستگذاریها باید مطرح و بررسى شود.
من عقیده ام این است که مجله حوزه از بین روحانیون آگاه و روشن که براى تبلیغ به سراسر کشور مى روند, بخصوص در دانشگاه ها حضور دارند, کسانى را برگزیند و مجموعه پرسشهایى را درباره رسالت حوزه هاى دین و دیندارى و مقوله هاى گوناگون حیات انسان, با همکارى و همفکرى آنان طرح و بین اهل فکر, فرهنگ و دانشجویان, پخش کنند و از آنان نظرخواهى شود.
پاسخها و دیدگاه هاى دانشجویان و دانشگاهیان را براى مجله حوزه جمع آورى کنند.
مجله حوزه هم پاسخهاى علمى و دقیق به آنها بدهد و در مجله چاپ کند.
مجله حوزه مى تواند در این مسأله بسیار مهم, پیشگام شود و یافتن پرسشهاى نسل جدید را جدى بگیرد.
ائمه ما, برابر حیات انسان امروز, مطلب دارند و این از اعجاز سخنان امامان و آیات قرآن است که متأسفانه ما اینها را کم تر مى شنویم. وقتى در ذهن روحانیان امروز این مسائل وجود نداشته باشد و درباره پرسشها کنکاش نشود, چگونه مى توانند این گونه مسائل را مطرح کنند؟ راه حل ورود این مسائل به حوزه هاى علمیه کسب آگاهى هاى ابتدایى و اطلاعات لازم و کافى درباره این مسائل است و آژیرهاى خطرش را هم مجله حوزه مى تواند به صدا دربیاورد.
هر رسانه امروزى, چه رسانه هاى دیدارى و چه رسانه هاى شنیدارى, در شرایط فعلى, باید مرجعى براى مقتضیات روز باشد.
در واقع مسائل اجتماعى, سیاسى, فرهنگى و اقتصادى, در کانون توجه رسانه قرار بگیرد و براساس آنها راهکارهاى متناسب با آن تعریف شود.
نکته دوم این است که: باید از ابتدا در هر رسانه اى روشن شود که مخاطبش کیست, از چه گروه و صنفى. روشن شود که آیا گروه خاصى مورد خطاب هستند, یا عموم مردم مخاطب این نشریه اند؟
رسانه باید براساس نوع مخاطب و نوع زبان و فرهنگ مخاطب, مطالب خود را ارائه دهد. منظور من از نوع زبان, زبانهاى رایج دنیا, یا انگلیسى, فارسى, عربى و… نیست. مقصود آن نوع تخاطب و تفاهمى است که در فرهنگ مخاطبان وجود دارد و مطالب باید متناسب با آنها عرضه شود. نکته سوم, یکسرى مسائل شکلى است که باید عزیزان دست اندرکار, با توجه به اهدافى که آن رسانه دارد, به آن عنایت داشته باشند. مثلاً در روشهاى متعارف حوزوى, که ما مطرح مى کنیم, یک نوع چینشى را براى عرضه مطالب برمى گزینیم که چینش منطقى است. یعنى مطلب از یک نقطه اى شروع مى شود; مثلاً از بیان مسائل آغاز و سپس به مطالب تفصیلى, اقوال, استدلالها, نقد اقوال و در نهایت, به نتیجه گیرى مى رسد. این یک روش منطقى است و در مواردى براى برخى از مخاطبان, بدون شک, بسیار روش مطلوبى است. اما براى برخى دیگر از مخاطبان, عرضه بحث به این شکل, به هیچ وجه مناسب نیست. یعنى باید از یک نقطه اى بحث را شروع کرد که براى مخاطب جاذبه بیش ترى داشته باشد. از باب مثال, در برخى مقالات و مطالب, حتى مطالب علمى, سردبیر سعى دارد که مطلب را از جایى که جذّابیت بیش ترى براى مخاطب دارد, شروع کند; در حالى که در روش منطقى, آن نکته چه بسا باید در آخر بیان شود.
اینها مجموعه ویژگیهایى هستند که به نظر مى رسد یک رسانه, بویژه رسانه نوشتارى باید از آنها برخوردار باشد.
مجله ها و رسانه هاى دینى و تبلیغى هم, باید به موارد فوق توجه داشته باشند.
نشریه هاى دینى ما, با توجه به پیشرفت زمان, دگرگونیها, تحولات و نوآوریهایى داشته اند که قابل مقایسه با گذشته نیست, هم به لحاظ کمیت و هم کیفیت. شمار نشریه هاى دینى, گرایشها و ویژگیهاى عرضه آن بسیار بسیار متنوع شده و شمار کسانى که صاحب قلم هستند و در زمینه هاى دینى مطالبى را مى نویسند, افزایش پیدا کرده و در مجموع وضعیت در مقایسه با گذشته تغییرات بسیارى داشته است.
اما با توجه به مجموعه نیازهایى که وجود دارد; یعنى اقشار مختلفى که نیازمند اندیشه ها و معارف دینى هستند, چه در داخل و چه در خارج کشور, ما براى پوشش تمام این سطوح و اقشار, متأسفانه گسترش کافى را در رسانه هاى دینى نمى بینیم. یعنى نتوانسته ایم با توجه به کلیه علاقه ها و سلیقه هاى مختلف, علاقه مندان مطالب و مباحث دینى و تطبیقى, رسانه یا نشریه داشته باشیم. در بعضى زمینه ها, نشریه ها و مجله هاى بسیار بسیار مطلوب وجود دارد, ولى فاصله بین وضعیت موجود و وضعیت مطلوب بسیار زیاد است که باید در سالهاى آینده با برنامه ریزى بیش تر و بهتر, این فاصله پر شود.
مجله حوزه به عنوان رسانه و نشریه اى که به پاره اى از پرسشهاى موجود در بین مخاطبان و خوانندگان پاسخ منطقى و مناسب داده است, با نظرات و قضاوتهاى مختلفى مواجه است. بنده به دلیل این که شاید از همه آن چه تاکنون چاپ و منتشر شده, اطلاع دقیق نداشته باشم, نمى توانم قضاوت عادلانه اى داشته باشم, ولى آن چه که نسبت به وضعیت آینده مى توانم بگویم همین نکته اى است که در ابتدا اشاره کردم.
ییک مشکلى که به نظر من در نوع نشریه هاى ما و از جمله در نشریه حوزه وجود دارد, این است که این نشریه معمولاً براى مخاطبان خیلى خاص نوشته مى شود. اگر این نشریه مخصوص یک گروه خاص و متخصصان است, مى تواند بدون در نظر گرفتن جذابیتهاى هنرى و تنها براساس دیدگاه هاى علمى بیان شود. در واقع اختصاص پیدا مى کند به متخصصان و کسانى که کارشان در این زمینه است. بنابراین کسانى باید در این گونه نشریه هاى تخصصى, مطلب بنویسند که با آخرین اطلاعات و تحقیقات آشنا بوده و نکته تازه اى را عرضه کنند. معناى این که یک ژورنال تخصصى لازم نیست جذابیتهاى هنرى را در نشریه بیان کند, این نیست که تهیه ژورنالهاى تخصصى آسان تر از تهیه ژورنالهاى عمومى است. مجله هاى تخصصى, باید به گونه اى باشند که یک مقاله 10صفحه اى, حاصل گزارش یک کتاب 1000 صفحه اى باشد. یعنى هزار صفحه اطلاعات باید در قالب 10 صفحه, به صورت بسیار بسیار دقیق عرضه شود. بالأخره, در آن جا مطلب تازه اى را بتواند عنوان کند. در غیر این صورت, این یک نشریه تخصصى و جذاب نیست. متأسفانه چیزهایى که ما مى بینیم, حتى در نشریه هاى تخصصى, در واقع فصول یک کتاب هستند, نه مقاله تخصصى به معناى خاص کلمه. اگر نشریه, هدفش وسیع تر از این است; یعنى یک نشریه تخصصى به معناى خاص کلمه نیست, مثلاً نیمه تخصصى است و مى خواهد یک قشر وسیع ترى را دربر بگیرد, این جا عناصر شکلى در مجله اهمیت بیش ترى پیدا مى کند و باید بیش تر مورد اهتمام واقع شود.
ییکى از عناصر شکلى بسیار مهم این است که آن نشریه به زبان جذّابى مطرح و مطالب, جذابیت داشته باشند. خیلى ها فکر مى کنند مقصود از عناصر شکلى, مثلاً طراحى و گرافیک و جلد و کاغذ است. اینها بیش تر در نشریه هاى عمومى مورد توجه است. در یک نشریه تخصصى, ویژگى (علمیّت) مورد توجه است و در نشریه نیمه تخصصى ویژگى (جذّابیت) مهم است. البته جذابیت در کنار علمیت مطرح است. و آن درجه از علمیّت که در یک نشریه تخصصى لازم است, در یک نشریه نیمه تخصصى لازم نیست; اما بدون شک, یک نشریه نیمه تخصصى, باید یک بار علمى مناسب و متناسب با مخاطب داشته باشد. بنابراین, مجله حوزه, به هیچ وجه در زمره مجله هاى عمومى قرار نمى گیرد و لازم نیست درباره ویژگى مجله هاى عمومى صحبت شود. همچنین یک نشریه نیمه تخصصى علاوه بر داشتن محتواى علمى و جذاب, باید از یک ویژگیهاى شکلى خاصى برخوردار باشد.
توجه به اندیشه ها و پرسشهاى مخاطبان, یک مسأله بسیار مهم است. امروز, پرسشهایى در سطح جامعه وجود دارد که روحانیت باید پاسخ گوى آنها باشد و اندیشمندان باید پاسخهاى مناسب براى این پرسشها را طرح و بیان کنند. ممکن است همه روحانیان براى این پرسشها, پاسخهاى مناسب نداشته باشند. اگر نشریه حوزه بتواند این پاسخهاى مناسب را از صاحب نظران دریافت کند و در اختیار حوزویان, اساتید دانشگاه و کسانى که علاقه مند به مطالعه این گونه امور هستند, قرار دهد, به یک کار مهمى در داخل کشور توانسته ایم دست بزنیم و پاسخ گوى نیاز فکرى و پرسشهاى فکرى موجود در کشور باشیم. با توجه به این که اکثریت جامعه ما را جوانان تشکیل مى دهند, و پرسش گرى و طرح پرسش از ویژگى این طبقه است, ما امروز با پرسشهاى زیادى در سطح جامعه, روبه رو هستیم. افزون بر این, ویژگى عمومى ایرانیان که از ذهن خلاّق و جست وجوگرى برخوردارند, باعث شده است که سطح عمومى پرسشها در کشور ما با سطح عمومى پرسشها در کشورهاى دیگر, بسیار بسیار متفاوت باشد. مردم ما, هم پرسشهاى بیش ترى دارند و هم پرسشهاشان از سطح بالاترى برخوردار است. در چنین شرایطى, روحانیت, به عنوان مهم ترین مرجع دینى مردم, با این پرسشها روبه روست. و براى این که بتواند پاسخ گوى چنین پرسشهایى باشد, به تغذیه توسط نشریه ها, کتابها, مجموعه هاى تخصصى و مجموعه هاى پژوهشى نیاز دارد که نشریه حوزه مى تواند در تأمین این هدف گام بلندى را بردارد. این در صورتى است که بتواند از اندیشه اندیشمندانى که توانایى پاسخ گویى به این پرسشها را در سطح وسیع دارند, استفاده کند. منوط بر این که بتواند این پرسشها را با ملاحظه اولویّتها شناسایى و آنها را از پرسشهاى با اولویت کم تر تفکیک کند. بنابراین, اهتمام اصلى مجله باید طرح پرسشهاى جدید و اولویت دار و بیان پاسخهاى مناسب باشد.
, آن چیزى را که مى توانم بیان کنم, این که: اگر نشریه در رصد پرسشهاى اجتماعى بتواند از امکاناتى, مثل مجموعه هاى مرتبط با نشریه و دیگر واحدهاى زیرمجموعه دفتر تبلیغات حوزه علمیه استفاده و پرسشها را اولویت بندى کند و یک پشتوانه پژوهشى, قبل از این که حتى یک
مقاله سفارش داده شود, وجود داشته باشد و بعد مقاله ها به افراد صاحب نظر جدّى سفارش داده شود, بسیار مؤثر خواهد بود. حتى اگر آقایان فرصت ندارند که خود مقاله بنویسند, مقاله زیر نظر و با نظارت آنها تهیه و تأمین شود و یا یک گروه سردبیرى و یا گروه مشاوره بسیار قوى در نظر گرفته شود, مى تواند در ارتقاى کیفى مجله مفید باشد و مجله بهتر از گذشته به رسالت خودش عمل کند.
مطبوعات در عرصه فرهنگ و فرهنگ سازى و تولید کالاهاى فکرى, علمى و فرهنگى براى جامعه و بویژه مراکز علمى (دانشگاهى یا حوزوى) نقش اساسى را بر دوش دارند و بسیار تأثیرگذار هستند. مطبوعات دینى, در گذشته (قبل از انقلاب) از یک جایگاه حاشیه اى و نه در متن برخوردار بودند و از کمیت متناسب و کیفیت مورد انتظار از یک مطبوعه دینى یا علمى, بهره مند نبودند. اگرچه کوششهایى شایسته تقدیر به عمل مى آمد. ولى پس از انقلاب اسلامى, کم کم, به مطبوعات دینى در رشته هاى فقهى, علمى, کلامى و دینى توجه شد و دفتر تبلیغات از پیشتازان این ساحَت علمى به شمار مى رود. این دفتر یک گام بلند و خیزش قابل تقدیرى را در آن شرایط, که شاید حتى مراکز دانشگاهى هم به فکر توسعه مجله هاى علمى نبودند, برداشت و تأثیراتى که این گامِ بلندِ دفتر تبلیغات در برانگیختنِ توجه و ایجاد فضاى تأمل و دعوت به نوآورى و نواندیشى و شکل دهى به ادبیات فارسى علمى, بویژه در فقه, در برداشت, غیر قابل انکار و غیر قابل اغماض است.
کم نیستند کسانى که در حوزه از روند و حرکت توسعه مجلات علمى متأثر شده و به عرصه پژوهش و تحقیق گرایش پیدا کرده اند. بنابراین, در یک تحلیل جامع و منصفانه باید این گامِ برداشته شده توسط دفتر تبلیغات را منشأ تحول در توجه به پژوهش در تاریخ حوزه به شمار آورد.
سؤال اساسى این است که آیا دفتر تبلیغات اسلامى, متناسب با آن گامى که در آن شرایط به عنوان گام اول برداشت, بعدها توانست متناسب با آن انتظار و یا آن اقتضا, تلاشهاى تکمیلى را انسجام و تکامل بخشد؟ این از مواردى است که جا دارد و باید مورد تحلیل و بحث قرار گیرد.
آیا توانسته آن وضع آرمانى مطلوب را به پیش ببرد و در این زمینه وضعیت مطبوعات دینى را به یک جایگاه ایده آل ارتقاء بخشد, باید به درستى تحلیل و روى آن درنگ شود.
شاید بتوان گفت که این روند, اگرچه خوب و مفید بوده است, ولى نباید آن را یک روند ایده آل و مطلوب تلقى کنیم. به نظر مى رسد که اگر ما شاخصهاى وضعیت ایده آل را در عرصه توسعه مطبوعات شناسایى کنیم, بتوانیم هم گذشته را تحلیل و هم براى آینده برنامه ریزى داشته باشیم.
به نظر این شاخصها و یا استاندارهاى وضعیت ایده آل و فعالیتهاى مطبوعاتى عبارتند از:
1. مجله باید همیشه خاستگاهى براى نقل و انتقال اندیشه ها باشد, آن هم با سرعت و در بیش ترین حجم و با بهترین کیفیت. اگر یک مجله در یک حوزه, با عرصه کلان علمى به تریبونى براى ارائه اندیشه ها و دریافت نقدها و اشکالات علمى بدل نشود, در یک وضعیت مطلوب و ایده آل قرار ندارد. و آن تأثیرگذارى مطلوب را نخواهد داشت. یک مجله الزاماً مى بایست محلى براى دریافت سریع و بدون فوت وقت اندیشه ها و انعکاس نقدهاى متوجه اندیشه هاى ارائه شده باشد.
2. رسانه هاى موجود دینى و تبلیغى باید متناسب با رسانه هاى روز و داراى وضعیت ایده آل اطلاع رسانى, همراه با نظم و هماهنگى کلى باشند.
3. رابطه بین مجله و کتاب, باید منطقى, سامان مند و منظم باشد. به این ترتیب که مجله ها و نشریه ها, همیشه و در همه حال, حالت پیشتازى خود را حفظ کنند و به طرح و بیان موضوعها و مقوله هاى جدید و بى سابقه, براى نخستین بار, در همه حوزه ها و زمینه ها بپردازند و کتابها از آنها پیروى کنند و فرآورده هاى کتاب, باز دستمایه اى براى تحلیلهاى بعدى و پردازش آراء و اندیشه هاى جدید در نشریه ها باشد.
کتاب وجود ماندگارتر و پایدارترى دارد و طبیعى است که مطالب زودگذر و موقتى نمى تواند در آن مطرح شود. کتابها باید در فضایى که مجلات پدید مى آورند, هویت و پایدارى پیدا کنند که متأسفانه در حال حاضر, این شاخص مشاهده و رعایت نمى شود.
4. نشریه دینى در عین حال که باید پیشتاز باشد, از هرگونه هرج و مرج علمى هم باید بپرهیزد. در نشر مجله, باید مقید به اصول و موازین علمى و موزون بود. هر مطلب جدید, تنها به خاطر نو بودن, بدون چارچوب اولیه نباید مطرح شود.
5. زبان مجله, باید زبان روز باشد. ادبیات روز, به گونه دقیق باید در ارائه مطالب آن, رعایت شود.
به نظر من اگر این پنج شاخص, در کنار درک و ملاحظه فرهنگ و اندیشه هاى مطرح در جامعه امروز به کار بسته شود, ضریب موفقیت مجله, افزایش مى یابد.
بنده معتقدم بین مجله ها و نشریه هاى دینى, باید تعادل آرا و نظرات وجود داشته باشد و مجله هاى دینى مى بایست فصل بندى و هرکدام از آنها در حوزه خاصى حرکت کنند و حوزه هاى کارى مجله هاى دینى سطح بندى شوند. پس باید براى رهایى از هرگونه تکرار ملال آور, خوب است که این کارها انجام بگیرد:
1. هم اندیشى و تبادل نظر.
2. ارائه مطالب از سوى مجله اى به گونه تخصصى و در حوزه خاص.
3. انجام سطح بندى در هر حوزه.
در زمینه فقه نیز, اگرچه حوزه تخصصى داریم, لیکن متأسفانه, به هر حوزه, به طور سطحى, سرکشى مى شود که نیاز به تعمّق بیش ترى وجود دارد.
به نظر من, مجله حوزه از پیشتازان مطبوعات دینى و مذهبى در کشور است. به همین دلیل, یعنى به خاطر این که در عداد مجله هاى نخستین است, طرفداران و مخاطبان زیادى دارد و بازتاب زیادى نیز ایجاد کرده است; ولى باید توجه داشت که این بازتاب مرهون چند عامل است:
1. انحصارى بودن فضا. مجله حوزه در فضایى منتشر شد و پا به عرصه گذاشت که مجله و نشریه دیگرى میدان دار نبود.
2. ابتکارى بودن خط مشى.
3. طرح مقوله ها, عنوانها و حرفهاى جدید. حرفهایى که آن زمان کم تر شنیده مى شد.
به نظر من موفقیت نشریه حوزه در آن زمان, به دلیل آن بود که مطالب و عنوانها و نکته هایى که تا آن زمان مطرح نشده بود, مطرح کرد. نکته هاى ناگفته زیاد داشت. مصاحبه ها به عنوان یک شاخص و نیز ویژه نامه ها بسیار خوب بود. ولى این طور نیست که اگر یک مجله در یک زمانى جاذبه پیدا کرد, این نقش همیشگى و ابدى باشد.
من معتقدم به دو دلیل مجله اى که از جاذبه و رونق بیش ترى برخوردار بوده است, در آستانه خطرپذیرى بیش ترى هم قرار دارد:
1. چون به نقطه آمال و پاسخ گو بودن پرسشهاى اذهان مخاطبان تبدیل شده است و مخاطبان, در زمان و همراه با زمان حرکت مى کنند, آن مجله مجبور است خود را به روز نماید که در غیر این صورت, (یعنى در جا زدن و یا احیاناً عقب گرد) آن مجله سقوط و با فروپاشى مواجه خواهد شد و به دلیل این که این مجله پر مخاطب با اقبال خوب و مؤثرى مواجه است و مخاطبان فراوان دارد, اگر نزول و سقوط در پیش باشد, این سقوط با سقوط یک مجله ضعیف و کم مخاطب, تفاوت دارد.
2. آفت دوم این که یک مجله با قدمت و خط و مشى روشن, باید بکوشد که مخاطبان جذب شده را حفظ کرده و دیدگاه هاى آنان را محترم بشمرد و از دیدگاه ها و گاه قلم آنان در داخل مجله استفاده کند و اگر تنها بر نویسندگان اولیه (تولیدکنندگان مطالب در ابتداى انتشار) توجه و کفایت شود, رفته رفته, مجله مخاطبان خود را از دست مى دهد; چرا که یک دهه زمانى یا بیش تر پیش رفته ولى نتوانسته است که از مخاطبان, یارگیرى کند. در این صورت, ناموفق خواهد بود.
درباره مجله حوزه, در یک نقد منصفانه باید بگویم به رغم جاذبه هاى اولیه, کوشیده است خود را با زمان همراه کند, لیکن باید اعتراف کرد که توقع و انتظار از این مجله بسیار سنگین است و مخاطبان وظایف مهم و سنگینى بر دوش دارند. مجله هم باید کوشش مضاعف داشته باشد و علاوه بر حفظ جاذبه هاى اولیه به جاذبه ها و روشهاى نو و جدید نیز, توجه کند.
مطلبى که شما اشاره کردید, یعنى: بایسته ها و اقتضاءات یک رسانه تبلیغى, یک مفهوم عام و به معناى تمام مباحثى است که به خود رسانه مى پردازد, ولى مهم این است که: ببینیم در رسانه هاى تبلیغى کنونى, که بخشى از آنها به صورت سنتى و برخى نیز در سالهاى اخیر در خدمت تبلیغ دینى درآمده است, این بایسته ها و اقتضاءات تا چه حدّ رعایت مى گردد. بخشى از بحث, مربوط مى شود به این که آیا پیامهایى که ما براى ارسال به مخاطب, انتخاب کرده ایم, پیامهاى متناسبى است, یا خیر؟ یعنى مأموریت ارسال پیامهاى دینى را چطور مى دانیم؟ خود این, مطلب مهمى است; بویژه اگر این مأموریت, متعلق به یک بخش حوزوى هم باشد که باید ببینیم, على الاصول, چه پیامهایى در حوزه عملکردى ما قرار مى گیرد.
این یک بحث است که باید یک فاز از مطالعات بر روى همین عنوان باشد که پیامهاى ما, هم به لحاظ کلى و هم لحاظ گزاره اى, مربوط به چه حوزه هایى است.
دیگر این که: در تعریف رسانه, به مخاطبان هم, به عنوان یک اصل توجه مى شود. باز این در آن مأموریت تعریف شده خودمان مى گنجد. مخاطبان, تنها به لحاظ سنى مطرح نیستند; بلکه باید طبقه بندى از آنان داشته باشیم. به لحاظ عنوانهاى موردطرح براى مخاطبان. این که مخاطب ما چه دیدگاه هایى, انتظارهایى دارد. بخشى از وظیفه ما مخاطب شناسى است. یعنى آیا شناخت درستى از مخاطب خودمان داریم, یا خیر؟ بخصوص, ما در شکلهاى سنتى تبلیغ, توجه نداریم که یک نسل عوض شده است. چه بسا آن ویژگیهاى درنظر گرفته شده براى مخاطب این روش تبلیغ, جابه جا شده و عواملى جدید در آن دخالت داشته باشد.
محیط پیرامونى تبلیغ, ویژگیهاى مخاطب را براى ما تعریف و روشن مى کند که متأسفانه, به آن توجه نمى کنیم. آشنایى با محیط پیرامونى تبلیغ, امر بسیار مهمى است.
دخالت دادن عنصر زمان هم, بسیار اهمیت دارد. ممکن است ما یک پیامى را به شکلى مطرح مى کردیم, ولى امروز چون مخاطبان ما, ذهنیت دیگرى پیداکرده اند, آن نتیجه را ندهد. نتیجه, به طور کامل فرق کند.
ییکى از مسائلى که تبلیغ مفاهیم دینى, با آن روبه روست, همین فهم درست از ویژگیهاى مخاطب است.
عنصر سوم که مى توان به آن اشاره و بایسته ها را بر مدار آن تعریف کرد, بحثى است که امروزه, تحت عنوان قالبهاى پیام و یا شکلهاى عرضه پیام, مطرح مى شود.
پیام باید در شکلى عرضه شود که بیش ترین جذابیت را داشته باشد. به این نکته هم توجه کنیم که مدلهاى رسانه اى و شکلهاى عرضه در بازار امروز, بسیار متنوع است که ما نمى توانیم به آنها توجه نداشته باشیم.
ما به شکل کلى مى توانیم بگوییم که این مفاهیم, چه بایسته هایى باید داشته باشد. ولى اگر دقیق بخواهیم بحث کنیم, باید 3گونه کار پژوهشى داشته باشیم و براى رسانه تبلیغى خودمان بِه سامانى, و ویژگیهایى را در نظر بگیریم. پیامهاى ما, ممکن است در دوره اى, بیش تر, فقهى باشند به اصطلاح خود فقها, ناظر به فقه مکلف.
پیامهاى ما, ممکن است در دوره اى, بیش تر اخلاقى باشند.
پیامهاى ما ممکن است در دوره اى, بیش تر اعتقادى و فلسفى باشند. و ممکن است به یکسرى از پیامها, بیش از اندازه اهمیت بدهیم و تکیه کنیم و حتى ممکن است این اهمیت دادن در آن مورد, درست نباشد.
ممکن است در یک جامعه, ویژگیهاى مخاطبان, چنان دگرگون شود که وقتى ما روى پیامهاى فقهى تأکید مى کنیم, باعث تفسیر نا درست از مفاهیم دینى بشود و حتى چهره زشتى از دین جلوه دهیم.
در هر صورت, متناسب با فضاهاى مختلف و افراد مختلف, با وزن و آهنگ متناسب, مطالب دینى را باید ارائه کنیم. امکان این که یک الگوى ثابت و خیلى کلى هم ارائه کنیم, به طور قاطع وجود ندارد, مهم انجام مأموریت به روش صحیح است.
پس مهم ترین مسأله تفکر میدانى, حرکت بر گرد این سه محور است که اشاره شد. ما شاید تا کنون, روى پیامهاى هنرى زیاد فکر نکرده باشیم, ولى الآن اشتیاق نسل جوان و نوجوان ما به دنبال این مسأله باشد و دیگران هم پیامهاى خود را براى این گروه, با روشهاى مختلف القاء مى کنند. ممکن است به این سمت گرایش پیدا کنیم و وظیفه رسانه هاى با این گرایش در قبال این گروه, بیش تر بررسى شود.
هرچقدر از بحثهاى کلى فاصله بگیریم و نقشهاى ریزتر را مورد مطالعه قرار دهیم, بیش تر نتیجه مى گیریم. فقط مهم این است که این زیرمجموعه ها باعث نفى یکدیگر و یا تورّم در یکى از زیرمجموعه ها نباشد و مخاطبان ما در این بازار عرضه, جنس مورد علاقه خودشان را پیدا کنند.
مطلب دیگر این که: کلانِ تبلیغ ما, مدیریت درستى ندارد. یعنى ما یک ستاد کلان تبلیغى لازم داریم که بیاید کل تبلیغ دینى را تعریف و اعلام نیاز کند و بر اساس آن نیازها و عنوانها, استراتژى منظمى را تعریف کند و خلأها معلوم و دستورالعمل ها معین گردد. حتى شاهدیم که اکنون رسانه هاى تبلیغى ما, حجم زیادى پیدا کرده, لیکن چون کلانِ تبلیغ ما, مدیریت مناسبى ندارد, گاهى تکرار داریم و با وجود نیروهاى فراوان, توانها درست به کارگیرى نمى شود و حتى رسانه ها یکدیگر را پوشش نمى دهند و برخى جاها, تورّم و در برخى موارد کمبود داریم.
در سالهاى اخیر, به نظر مى رسد در بخش رسانه هاى تخصصى علمى, حتى پیشرفت هم داشته ایم, ولى در حوزه رسانه تبلیغى چنین پیشرفتى نداشته ایم. شاید به دلیل سختى کار باشد. در ظاهر, اداره رسانه تبلیغى, آسان مى نماد, ولى در واقع چنین نیست.
به نظر مى رسد, رسانه هاى تبلیغى, خیلى هوشمندانه تدبیر و اداره نمى شوند. هم شکل پیام, هم محتواى پیام و هم قالبهاى عرضه و نوع ارتباط با مخاطب جاى بحث دارد. ما نقطه هاى زیادى را در آموزه هاى دینى داریم که اگر اینها به هم بپیوندند, شبکه اى از مفاهیم را به طور روزآمد و کارآمد, به ذهن مخاطبان القا مى کند.
اگر نهاد و دستگاهى باشد که به گونه روز آمد و منظم صحنه فرهنگ ما, میزان خواسته ها و نبض خواسته هاى مخاطبان و ویژگیهاى خواسته ها را و نوع مخاطبان را مطالعه کند و دستاورد این تلاش را در رسانه هاى تبلیغى بازتاب دهد و رسانه هاى تبلیغى را با خواسته ها هماهنگ سازد وخطاب آنها را با نوع مخاطبان سامان بدهد, بى گمان رسانه هاى تبلیغى ما, توفیقهایى به دست خواهند آورد.
در حال حاضر, رسانه ها, بر حسب علاقه شخصى و در نهایت در حد توان دست اندرکاران و اداره کنندگان, وارد عرصه شده اند. رسانه هاى تبلیغى ما بر اساس علاقه ها و سلیقه هاى شخصى و چه بسا از روى احساس مسؤولیت هم, شکل گرفته اند, ولى با اندکى درنگ مى بینیم, شکل گیرى آنها جامعه شناسانه نیست. لذا مى بینیم که دست مخاطبان, بویژه جوانان ما, از این رسانه ها و آموزه ها, خالى است البته رسانه ها که مى گوییم, مراد ما تنها رسانه هاى نوشتارى نیست. ما انواع رسانه ها را داریم که باید از آنها استفاده کنیم, از صدا و سیما, تا برسیم به مطبوعات.
صدا و سیما با آن امکاناتى که دارد, اگر داراى پشتوانه مطالعاتى باشد, مى تواند برنامه ریزى مثبتى داشته باشد و کم کم از سطحى نگرى به تعالیم دینى به در آید. البته من فکر مى کنم یک هوشمندى به وجود آمده و توانسته است حرکت رو به جلو داشته باشد. ولى حجم فعالیتهاى دینى, بویژه در ایام خاص زیاد است و شاخص یک فعالیت رسانه اى را ندارد. یک برنامه را از یک واعظ و یک مجلس ضبط کردن و در ایام خاصى پخش کردن, فکر مى کنم فعالیت متناسبى نیست. در دنیاى امروز, که اصلاً این قدر وقت براى ارائه این حجم پیامها نمى گذارند و خیلى کوتاه تر و ظریف تر و عمیق تر به پیامها توجه مى شود.
در وضعیت فعلى, اشکالى که وجود دارد, یک مرزبندى بین محل عرضه مطالب دینى و رسانه هاى تبلیغى است. یعنى یک مرزبندى اتفاق افتاده و گاه یکدیگر را خنثى مى کنند. در و دیوار شهر و فضاهایى که ممکن است القا داشته باشد, از مدرسه گرفته تا جاهاى دیگر که در مشتریان فرآورده هاى فرهنگى اثرگذارند, یک چیزهایى به آنها القا مى شود و بعد مى خواهیم در یک فضاى دیگر, به شکل مجرّد و انتزاعى, چیز دیگرى را به مردم القا کنیم. گاهى خود این, مخاطبان را دچار تضاد مى کند. ارتباط مدیریت در فعالیتهاى فرهنگى ما با سایر دستگاه ها, یک ارتباط انضمامى است. کالاى فرهنگى ارائه شده باید کاملاً فرهنگى و بدون تضاد باشد.
, جواب کامل به این سؤال, نیازمند مطالعه تاریخى گسترده اى است, ولى باید قبول کنیم که گرچه رسانه هاى دینى از سر اخلاص به ارائه معارف دینى پرداخته اند, اما نسبت به سایر رسانه ها از جاذبه هاى کم ترى برخوردار بوده اند. نسبت به حجم زیاد رسانه ها و با توجه به این که بسیارى از رسانه ها توانسته اند از آمار و یا دیگر ابزارها بهره بگیرند, متأسفانه پاره اى از مجله ها و مطبوعات دینى, از رویکرد ضعیف و شعارى استفاده مى کنند. اما آن گاه که عالمانه به طرح شبهه ها و پاسخهاى مستند و کارشناسى شده در حوزه دین برخاسته اند, تحسین غیرمتدیّنین را نیز برانگیخته اند.
از سوى دیگر, در عصر حاکمیت دین در این کشور اسلامى و حضوررسانه هاى دیگرى مثل صدا و سیما, شبکه قرآن و شبکه معارف و… نشریه هاى دینى, باید حساب شده تر از گذشته به طرح مسائل و مباحث دینى بپردازند و از تکرار آن نوع ادبیات دینى که واقعاً ملال آور و مخاطب گریز است, بپرهیزند.
همچنین اگر مخاطبان, شبهات و مسائل نوظهور در حوزه فرهنگ دینى را از جاهاى دیگر بشنوند و رسانه هاى دینى این مخاطبان را در پاسخ گویى و مواجه درست با این مسائل یارى نکنند, آینده بد و تاریکى در انتظار این رسانه ها تصور مى شود.
اساساً, هرگاه رسانه خواسته هاى مخاطبان را برآورده نکند, آنها را از دست مى دهد و رسانه مهجور مى شود.
بیست سال پیش, در شرایطى که تقریباً هیچ نشریه علمى با این ویژگیها, حوزویان را مورد خطاب قرار نمى داد, انتشار مجله حوزه جرقه امیدى در دل حوزویانى بود که به آینده حوزه مى اندیشیدند و آرمانهاى بلند دینى را در نظر داشتند.
بنده از همان ابتدا, واقعاً در انتظار انتشار شماره هاى این نشریه (که به صورت دو ماهنامه منتشر مى شد) بودم تا حرفها و حدیثهایى را بیابم و به راهى که در حوزه علمیه قم آغاز کرده بودم, امیدوارتر شوم و آینده را روشن تر ببینم. بدون اغراق, در آن روزهاى آغازین و روزهاى فقدان نشریات تخصصى در حوزه دین, واقعاً این کار, یک قدم گستاخانه و گام بایسته اى بود که طلاب و فرزانگان را به رسالت خودشان فرا مى خواند و علیه جمود و تحجر و تنسک فریاد برمى آورد و مبارزه مى کرد.
بنابراین, مجله حوزه, وظیفه اصلى رسانه بودن را به خوبى در بر داشت و از این حیث بر سایر نشریات حوزه (به استثناى یکى دو تا از نشریات قبل از انقلاب) تقدم دارد.
مجله حوزه در تبلیغ افکار دینى, با پرهیز از رویکرد روزمرگى خوشبختانه رویکرد (شعارآفرینى) را دنبال کرده که گام مثبتى است. اما در استفاده از ابزار تبلیغى مدرن, وضعیت مطلوبى نداشته و ایده آل نبوده است.
من فکر مى کنم, مجله حوزه در عصر IT و ICT و اینترنت در پى شیوه هاى جدیدترى باید باشد. به خصوص که مخاطبان دیروز و امروز به اندازه تفاوت زمانى دو دهه, تفاوت دارند. اگر مجله حوزه, دیروز از مناهج فقهى و اصولى مى نوشت ـ که خیلى هم خوب بود ـ امروزه علاوه بر آنها از حقوق معنوى و کپى رایت (Copy Right) و تجارت دیجیتال (E. Commerce) و مسائل فراوان نوظهور در عرصه فقه پزشکى و شاخه هاى جدیدى که دیدگاه و منظر دین را مى خواهد نیز باید سخن به میان آورد. همان طور که باید مناهج و شیوه هاى جدید اجتهاد را در ادامه بحث مفید سالهاى گذشته, یعنى درباره تجزى در اجتهاد را دنبال کند.
در مقایسه با اهداف, انصافاً تلاش زیادى صورت پذیرفته است. اگرچه نسبت به شماره هاى اولیه گاهاً از عمق و محتوا کاسته شده و یا شاید شاهد تکرار در مباحث باشیم, ولى باز جایگاه خود را تا اندازه زیادى حفظ کرده است. البته در طول چند سال گذشته در شماره هاى زیادى مسائل اخلاقى مطرح شده است که من هم خواننده این مطالب بوده ام. مثلاً در شماره هاى اخیر به رویکرد نوین طرح مسائل اخلاقى اشاره شده که موضوع جالبى است. این مجله گران سنگ که على رغم تعدّد نشریه ها در حوزه ها, همچنان جایگاه خود را حفظ کرده است ـ در بیان آفات علم و عالم و فضاهاى غیر حوزوى که مى تواند, براى حوزویان تهدید کننده باشد, موفق بوده است.
در باز شناساندن چهره هاى ماندگار فقه و اصول و حدیث و قرآن, به طور برجسته موفق عمل کرده و واقعاً تلاشهاى خوب صورت گرفته است. در بیان مناهج فقهى و گاهى آسیب شناسى و ارائه تحلیلهاى فرهنگى, تاریخى, سیاسى براى اهل حوزه موفق بوده است.
اما به نظر من, در بیان شیوه هاى مدرن و امروزى تحقیق که اکنون در جهان مطرح و کاربرد دارد و در بیان شیوه هاى جدید متدولوژى و روشهاى تحقیق, طلاب را راضى نکرده است.
در بیان و معرفى و آشنایى طلاب با علوم غیر حوزویِ مرتبط, به طور کامل کارى صورت نگرفته و از برخى عرصه ها که توضیح خواهم داد غفلت شده است که امیدوارم در این وادى نیز, گامهاى مثبتى در آینده برداشته شود. همچنین بایسته است که مجله حوزه شیوه هاى جدید تدریس و تحصیل در حوزه ها و دگرگونیهاى لازم در نظام آموزشى حوزه ها را بنمایاند و از این استعدادهاى انبوه و پاک و مخلص در حوزه ها به طور کارآمدتر استفاده شود; چرا که با یک نظام کارآمد در حوزه, پس از پیروزى انقلاب اسلامى که دیگر گرفتاریها و دشواریهاى بسیار قبل از انقلاب (مثل مسائل امنیتى رژیم شاهنشاهى و…) براى حوزویان وجود ندارد, انتظار ظهور شخصیتهایى مانند امام خمینى, شهید مطهرى و… بیش تر مى رود و بویژه این که مخاطبان امروزه حوزویان, فراتر از مرزهاى جغرافیایى ایران است. و اگر از سرچشمه زلال وحى که عمدتاً در حوزه هاست, سیراب نشوند, سرخورده و مأیوس مى شوند و دین و اهل دین هم, به ناکارآمدى و عدم پاسخ گویى متهم.
در بیان آرا همچنان باید از افراط و تفریط پرهیز کرد و بر مسلک تحقیق و انصاف به طرح انظار و نقد سَره از ناسره پرداخت, تا اعتماد مخاطبان خدشه دار نشود.
یکى از تحولات مجله در سالهاى اخیر, ارائه موضوعى مباحث است که دانشنامه اى از فرهنگ دینى را براى حوزویان به ارمغان آورده است. ولى ضمن تنوع بخشیدن به نویسندگان از انعکاس و تکرار متون درسى به جاى تحقیق به طور جدّ باید پرهیز گردد و در عصر اینترنت Communication یا ارتباطات و سرعت زیادِ پخش و انتشار شبهات جدید در عرصه دین در سطح دنیا, همچنان باید فاصله خودمان را با زمان کم تر کنیم و این مسأله براى آینده مجله فوق العاده مهم است.
اگر عزیزان دست اندرکار مجله حوزه, به ارائه گزارشهاى تحقیقى جامع و گسترده اى در زمینه مناهج فقهى, اصولى و علوم قرآن و حدیث و اخلاق و… مى پردازند ـ که در جاى خودش شایسته و بایسته است ـ جا دارد به مباحث اقتصادى در حوزه دین نیز بپردازند.
وظیفه رسانه متعهد و کارآمد و به روز, این است که به این خلأهاى موجود در فرهنگ و دین بپردازند. این طور نباشد که در حوزه هاى علمیه هزاران دانش آموخته فقه و اصول داشته باشیم; اما آشنایان به فقه اقتصادى که بتوانند در عصر حاکمیت دین و در آستانه هزاره سوم بعد از میلاد, اندیشه هاى اقتصادى اسلام را از نصوص و متون دینى و منابع اولیه اسلام, بخصوص قرآن و سنت و روایات اهل بیت(ع) به مردم ارائه کنند, به عدد انگشتان دست باشد.
به نظر بنده, مجله حوزه در این زمینه توفیق کمى داشته است. این مجله وزین بارها در بسیارى از زمینه ها مثل مسالک اخلاقى و عرفانى به شکلهاى سنّتى و جدید آن پرداخته است, اما معتقدم از این عرصه مهم غفلت شده و اگر گاهى مطلبى هم انعکاس یافته ضعیف بوده است و حال آن که رجوع به صاحب نظران و متخصصان, در همه زمینه ها یک حکم قطعى و عقلى است.
اگر مجله وزین حوزه چنین حساسیتى را در حوزه ها برنینگیزاند, شاید قاطبه مخاطبان به اهمیت پرداختن به این موضوعات پى نبرند.
به نظر بنده چون مخاطبان به اهمیت پرداختن به چنین موضوعاتى حساس نشده اند, لذا یک عدم تناسب در رویکرد طلاب مستعد و علاقه مند نسبت به علوم انسانى در حوزه دین مشاهده مى کنیم. وظیفه مجله حوزه است که این حساسیتها را افزایش دهد.
من توصیه مى کنم که از نویسندگان و اهل قلم دلسوز و فاضلى استفاده شود که علاوه بر شناخت نظام آموزشى سنتى در حوزه, نظام علوم جدید در دانشگاه را هم فرا گرفته و به معناى درست و کامل اهل حوزه و دانشگاه باشند. بخصوص طى مسیر بى بدیلِ شهیدانِ بى نظیرى همچون شهید مطهرى و شهید مفتح, براى تحقق شعار مهم وحدت حوزه و دانشگاه, که حضرت امام بر آن تکیه داشتند, بدون شناخت نزدیک دانشگاه و علوم دانشگاهى تصوّرى است که از ناآشنایان به حوزه و دانشگاه سر مى زند.
و چه خوب است که این رسانه, بهره گیرى از اندیشه ها و دیدگاه هاى آشنایان و نویسندگان به حوزه و دانشگاه را, که در عرصه هاى گوناگون اثرگذار بوده اند, جدى بگیرد.
و مایه این بحثهاى موضوعى مفید مجله حوزه, گزاره هاى علوم جدید را, دست کم, در علوم انسانى هم, شامل شود. به نظر من, اهل قلم درد آشنا و متعهد حوزوى, که دانشگاه دیده نباشد, در عمل نمى تواند با نوشته هایش چنین قشرى را راضى کند و یا خیلى استثناست و چه بسا چنین مخاطبانى, در عین حال که تشنه حقیقت و به دنبال پیامهاى دینى و اندیشه ها و دیدگاه هاى دینى, در حاشیه علوم انسانى جدید هستند, سراغ مجله هایى بروند که شاید از دانش دینى کافى برخوردار نباشند.
و نکته دیگر این که: از آن جا که از حدود 30سال پیش, بسیارى از ژورنالیستها به انتشار مطالب بر روى لوح فشرده (CD) پرداخته و اخیراً سایتهاى اینترنتى را راه اندازى کرده اند, دست اندرکاران این نشریه هم, از این ابزار مهم و مؤثر بهره بگیرند, تا مخاطبان خود را در سطح دنیا, از فرآورده هاى فکرى خود بى نصیب نگذارند.
من معتقدم عدم استفاده از این تکنولوژى مدرن براى مجله اى که از شماره هاى اول تاکنون, به صورت یک گنجینه نفیس ظاهر شده و حاصل قلم اهل تحقیق در طول این دو دهه بوده, یک خلأ است.
به نظر من, چنین مجله پیشاهنگى, که روزى در اوان انتشار و در دوران ابتداى حاکمیت حکومت اسلامى, بذر امید را در دل طلاب جوان و با نشاط مى پاشید و اکنون پس از 20سال هنوز شمع پر نورش مى درخشد و حرف هاى فراوانى براى گفتن دارد, جا دارد که امتیاز علمى و پژوهشى را از وزارت علوم, تحقیقات و فن آورى کسب کند که هم به ارتقاى سطح علمى خودش کمک مى کند و هم مخاطبان حوزوى ـ دانشگاهى را که علاوه بر حوزه, از نزدیک دستى در علوم دانشگاهى دارند, باز هم با خودش همراه مى کند.
این مجله پیشتاز, همچنان باید از سیاست زدگى و روزمرّگى بپرهیزد و همچنان با شعورآفرینى که تاکنون انجام مى داده است, نقش بشارت و نذیر بودن را دنبال کند و همچنان بر اهداف اولیه پاى بند باشد که حیات و مانایى رسانه ها در عصر تنوع آنها حرکت بر مسیر وسطى است:
(الیمین والشمال هى المضلّه والطریق الوسطى هى الجاده.)
آرزوى موفقیت براى شما و دست اندرکاران مجله دارم.
مجله وزین حوزه از آن دسته نشریات حوزوى است که داراى سابقه و مخاطب فراوان بوده و مطالب خود را در پنج بخش: فرهنگى, اعتقادى, سیاسى, اخلاقى و امور حوزوى شروع کرده است. در شماره هاى بعدى به مسائل بیش ترى, همچون: مصاحبه ها, دیدارها, بحث پر جایگاه و امروزى مهدویّت و نقد کتب پرداخته است. انتشار این نشریه قدم بسیار مثبتى است که باید پر رنگ تر و پر محتواتر گردد. من به عنوان یک خواننده مجله حوزه, در ابعاد محتوا و قالب و بخشهاى دیگر, نکته هایى را عرض مى کنم گرچه به طور اجمال به آن اشاره مى شود, امیدوارم مورد توجه دست اندرکاران زحمتکش این مجله قرار گیرد.
راجع به قالب و ظاهر مجله, بنده همانند برخى از دوستان که از خوانندگان این مجله هستند, معتقدم قطع مجله احتیاج به بازنگرى دارد و باید متناسب با خوانندگان این مجله و هماهنگ با جایگاه این مجله وزین باشد. از چیزهایى که در شماره هاى گذشته کم تر به آن توجه مى شد (سوتیتر) است که اگر خواننده را در هنگام تورّق جذب کند, مطلب را کاملاً مى خواند و اگر سوتیتر جذّاب نباشد, با این حوصله هاى کم و ضیق وقت در جامعه امروزى کم تر به آن مسأله و مطلب توجه مى شود. در کنار سوتیتر, توجه به روتیتر, تیتر و کیفیت صفحه آرایى هم به این مسأله کمک مى کند.
مطلب دیگر این که در صفحه آرایى از عکسهاى مصاحبه شوندگان کم تر استفاده مى شود که درخور توجه است و حداقل مى طلبد که از طرحهاى مرتبط و متناسب استفاده گردد و بخصوص از جاذبه عکس غفلت نشود.
در مورد قطع باید مسأله دسترسى آسان به محتوا و مطالب مورد توجه قرار بگیرد, به گونه اى که در همه جا و هر حالت, قابل استفاده باشد. در این خصوص, قطع هایى مانند پالتویى براى مطالعه در مسافرتهاى طولانى به وسیله قطار و دیگر وسائل نقلیه پیشنهاد مى شود که اگر مورد توجه قرار گیرد, در جذب بیش از پیش خوانندگان مفید خواهد بود.
بحث ویژه نامه ها و این که مجله موضوعى باشد یا مجله اى جامع, جاى تأمّل دارد و بایستى به صورت دقیق تر و در چارچوبى منطقى ارزیابى شود. اما در کنار این مسأله, بحثى که اهمیتى فوق العاده دارد, بحث (مخاطب شناسى) است که من پیشنهاد مى کنم مخاطب این مجله از حوزه هاى علمیه به حوزه دانشگاه و نیز به حوزه هاى خارج از کشور تعمیم پیدا کند و در صورتى که مدیران و هیأت تحریریه صلاح بدانند بخشهاى کوتاه ترجمه یا متن عربى و انگلیسى به آن اضافه شود, تا مخاطبان حوزوه هاى علمیه در لبنان, کشورهاى عربى و اروپا هم جذب شوند و به تریبونى براى همه حوزه هاى علمیه و دینداران در اقطار عالم تبدیل شود.
سنى و شیعه البته یک بحث دیگرى است که ظرافت خاصى نیاز دارد و اگر مجله بتواند به چنان درجه اى از محتوا و مطلب برسد که مخاطبان اهل سنت را هم جذب کند, بدون شک یک قدم بسیار مثبتى به شمار خواهد آمد.
پیشنهاد بنده این است که مجله حوزه در حرکت جدیدى که مى خواهد پیش بگیرد هم به جهانى شدن و هم به رایانه اى شدن بیش تر بیندیشد. در بحثهاى محتوایى هم به بحث مذهب و سنت هاى مذهبى با توجه به آفتى که ممکن است در آینده گریبان گیر ما بشود, و همین طور بحث تبلیغ و منبر و مداحى و به طور کلى اداره جلسات مذهبى که پایگاه فکرى انقلاب ما و روحانیت بوده است, باید بیش تر توجه شود.
به نظر من در بحث منبر و مداحى و عزادارى اباعبدالله الحسین(ع) باید با جدیّت بیش ترى در جهت زدودن خرافات و ایجاد تحول کیفى دست به یک آگاهى بخشى همه جانبه زد و مجله مى تواند در تحقق چنین هدفى پیشگام شود و بسیارى از زوایاى ناگفته, یا ناگشوده بحث را در یک فضاى علمى باز و مطرح کند.
بحث مهدویت هم یک بحث روز است که در شماره هاى پیشین به آن اشاره شده بود, اما به عنوان یک مطلب کلى و فراگیر بهتر است از نقطه نظر نویسندگان متعدد استفاده شود.
همچنین در بحث مذاهب, باید مذاهب موجود بیش تر مورد طرح و بحث قرار گیرند. مثلاً به مسأله وهابیت, اهل سنّت و مسائل عرفانى و اخلاقى بیش تر توجه شود.
ادیان و مکاتب دینى و ایدئولوژیکى از دیگر موارد محتوایى این مجله است که باید بیش تر مطرح و بحث شود. همین طور بحث آینده جهان باید براى خوانندگان, هم به صورت اعم و هم به صورت اخص مطرح شود.
نقد مکاتب فکرى جدید و شبهات طرح شده علیه اندیشه اسلامى از دیگر موضوعاتى است که مى تواند در دستور کار مجله قرار گیرد.
به طور کلى دغدغه اصلى مجله مى تواند نشان دادن توان مندى اسلام باشد که براى این منظور مى بایست ضعف دیگر مکاتب بیش تر مورد نقد قرار گیرد.
اضافه مى کنم در بحث آموزش و کتابهاى درسى و روشهاى تحصیلى حوزه, بیش تر کنکاش شود و بحث روشهاى آموزش دینى دانشگاهى و نظامهاى مختلف حوزوى و دانشگاهى هم بیش تر مورد تأمل قرار گیرد.
بخش دیگرى که خوب است از این به بعد به آن پرداخته شود بخش اطلاع رسانى درباره پایگاه هاى اینترنتى مربوط به مسلمین و نرم افزارهاى اسلامى و مطالب منتشر شده در این پایگاه ها و احیاناً پاسخ گویى به شبهات آنها مى تواند باشد. به طورى که در این مطالب و موضوعات دیدگاه شخصیتهاى اسلامى در سراسر جهان, بیش تر مورد توجه قرار گیرد.
عرض کنم که اگر بنا باشد این همه زحمت کشیده شود; اما مجله در دسترس خوانندگان قرار نگیرد, هرگز کار موفقى نخواهد بود. بنابراین باید مسأله در دسترس بودن مجله و رساندن آن به دست تمامى مخاطبان و طالبان مجله مورد بررسى و مطالعه قرار بگیرد. ممکن است نقص و اشکال از جهت نحوه ارسال و توزیع باشد, یا عوامل دیگرى در این نقص دخالت داشته باشد. شاید بد نباشد که تدابیرى نظیر برگذارى مسابقات در مجله اندیشیده شود که مجله به دست طلبه هاى جوان در هر گوشه کشور برسد و آن را مطالعه کنند و زمینه عضویت همگان هم فراهم شود.
مطلب دیگر این که مجله انتشار اینترنتى همزمان با انتشار کتبى داشته باشد و همیشه در کامپیوترها در دسترس همگان باشد و مطالب یا فهرست مطالبى که در طول ماه یا دو ماهى که مجله منتشر مى شود, در مطبوعات یا پایگاه هاى مختلف اینترنتى درج شود تا از این طریق در خصوص موضوعات مورد توجه نشریه, اطلاع رسانى صورت پذیرد. این اقدام احتمالاً در جذب مخاطبان بیش تر و افزایش شمار خوانندگان مفید و مؤثر باشد.
به نظر من مجله حوزه به لحاظ نوع قلم, موفق و در نوع خود در استفاده از یک قلم نو و جدید نقطه عطفى در بین مطبوعات به شمار مى آید, ولى مجله باید زکات این مسأله را بدهد. به این معنى که کارگاهى داشته باشد که طلاب در کنار عزیزان ارجمند و نویسندگان محترم قرار بگیرند و عملاً نویسنده تربیت کنند. اگر چنین اقدامى در مجله صورت بگیرد, پس از مدتى مى توانیم شاهد تکثّر نویسندگان باشیم.
در بحث محتوا شاهد توجه کم تر به عرصه هنر هستیم. به نظرم در صورتى که هیأت تحریریه به بحث رسانه هاى جارى و جادویى و سینما و هنر بپردازند, در جذب مخاطب جدید موفق خواهد بود. امیدوارم زحمات عزیزان دست اندرکار, مورد قبول و رضایت خداوند باشد.
براى رسانه تبلیغى دینى و مذهبى اقتضاءاتى وجود دارد که فکر مى کنم مهم ترین آن شناخت زمان و داشتن زبان و ادبیات متناسب با آن باشد که اگر همه نشریات, بخصوص این دسته از نشریات از این دو عنصر استفاده نکنند, توفیقى نخواهند داشت.
مسأله دیگر توجه به نیازهاست. ممکن است یک مطلب کاملاً دینى, علمى و پژوهشى باشد, لیکن مورد ابتلاى امروز جامعه و مخاطبان نباشد; لذا چون مورد نیاز امروزه جامعه مخاطبان نیست, مورد توجه واقع نمى شود.
در طول سالیانى که رسانه هاى مختلف پا به عرصه وجود گذاشته اند, در هیچ دوره اى مثل زمان فعلى, نشریات و روزنامه ها و مجله ها مورد توجه نبوده و به این تیراژ منتشر نمى شده اند. لیکن یکى از مسائلى که مى توان از آن به عنوان نقیصه یاد کرد, سیستم توزیع و دسترسى همگان (یعنى جامعه مخاطبان) به این نشریات است.
الآن این گونه نشریات در استانهایى, همچون: تهران, قم, مشهد متمرکز شده و به میزان کافى توزیع مى شوند; اما سایرین در استانهاى دیگر به آن دسترسى ندارند. بسیارى از نشریات دینى و حوزوى در مکانهاى محروم و کوچک توزیع خوبى ندارند و به دست مخاطبان نمى رسند که امیدوارم رسانه هاى تبلیغى و دینى در این باره و براى رساندن پیامها و اطلاع رسانى مناسب و جذب نظرات آنان اقدام مناسبى داشته باشند.
به نظر من مجله حوزه در تبلیغ و ترویج افکار دینى به توفیقاتى دست پیدا کرده است. البته این توفیق نسبى است. به نظر مى رسد در طول دهه اول انتشار, مجله حوزه از موفقیت نسبى بیش تر و بهترى برخوردار بود. البته در آن زمان تعداد مجلات کم تر بود و اصحاب این مجله (حوزویان) توجه بیش ترى به آن داشتند و لذا تأثیر زیادى در بین طلبه ها و حوزویان داشت.
مجله حوزه در طول سالهاى ابتدایى انتشار خود, به کاستیها و امور طلبه ها و حوزه ها به نحو احسن اشاره مى کرد که هم اکنون یک مقدارى از آن حالت فاصله گرفته است.
در دوره اخیر, این ضرورت وجود دارد که مجله در کنار جذب مخاطبان جدید به مخاطبان اصلى و اولیه این حوزه نیز توجه لازم و کافى داشته باشد. البته شاید آقایان براى این تغییر روش, دلیلى داشته باشند, ولى بیرونیها و بسیارى از خوانندگان بر این نظر هستند که بهتر است مجله مخاطبان اولیه خود را فراموش نکند.
مسأله دیگرى که من فکر مى کنم در دوره جدید باید به آن توجه شود, استفاده از نویسندگان جدید است. سابق بر این از تعداد محدودى از آقایان و نویسندگان استفاده مى شد. شاید اگر دایره استفاده از مطالب نویسندگان وسیع تر و از مقالات جدید و متعدد استفاده شود, به اقبال مجله بیفزاید البته در ابتدا به مسأله سیستم توزیع هم اشاره کردم و امیدوارم در دوره جدید, مسأله توزیع هم ملاحظه شود و با تمهیداتى که اندیشیده مى شود, براى بسیارى از طلبه ها و نویسندگان قابل دسترسى باشد.
اگر دست اندرکاران نشریه به مسائل روز و مبتلا به حوزه بپردازند و پاسخى به سؤالات مبتلا به حوزویان داشته باشند, از اقبال بهترى برخوردار خواهد بود. به عنوان مثال چند سال پس از وفات آیت اللّه بروجردى, مرحوم استاد مطهرى به همراه چند تن از دوستان شان مجموعه مقالاتى را تحت عنوان (مرجعیت و روحانیت) جمع آورى کردند که من فکر مى کنم اکنون هم, بهترین کتاب براى مرجعیت, همان مجموعه باشد. مجله حوزه هم یکى دو شماره به این موضوع پرداخت, منتها صرفاً از قلم خود اصحاب مجله و نویسندگان خود استفاده کرد. به نظر من بهتر است درباره مسأله مرجعیت و بهبود آن و بیان ضعفها و نقاط قوت و کلیه امور مربوط به آن از زبان و قلم کسانِ بیش ترى استفاده شود و حیطه نظرات گسترده تر باشد.
مسأله دیگر متون آموزشى و درسى حوزه است که پیش ترها, در مجله حوزه به این موضوع بیش تر توجه مى شد و اکنون توجه به آن کم تر شده است. امورى مثل روشِ مدیریتى حوزه, امتحانات حوزه, نوع مدارج و نحوه پذیرشِ در حوزه, باید بیش تر مورد توجه واقع شود.
فرض بفرمایید مجله حوزه مى تواند درباره سال ورود به حوزه و پذیرش در حوزه, به طور کارشناسى و فنى بحث و بررسى کند. یعنى از نگاه صاحب نظران مشخص شود در چه سالى و چه دورانى براى ورود به حوزه بهتر است؟ یا معین شود که در چندسالگى بهتر است یک شخص وارد محیط طلبگى شود و جذب طلبه با چه توان علمى صورت گیرد. بهتر است شخص سیکل, دیپلم, لیسانس و… باشد و یا نظایر اینها… متأسفانه در سیستم آموزش فعلى حوزه ها, همه کسانى که وارد مى شوند, از یک متن درسى استفاده مى کنند.
در پاسخ باید عرض کنم رسانه در معناى اعم آن, شامل کلیه امکانات صوتى, تصویرى, شنیدارى و نوشتارى است. این رسانه ها با هم متفاوت هستند. هرکدام اینها اقتضاءات و امکانات و مخاطبان ویژه خودش را داراست. رسانه اى مثل صدا و سیما, مخاطبان متنوعى را دربر دارد. طبیعى است بایستى به تعداد سلیقه هاى موجود جامعه, با توجه به سطوح مختلف اجتماعى, برنامه هایى متناسب داشته باشد و فیلمها و برنامه هاى متناسب با این سطوح مختلف جامعه ارائه دهد.
به نظر من, این کار در رسانه اى مانند صدا و سیما متأسفانه در حدّ انتظار عملى نشده است. شاید در ابتداى انقلاب اسلامى, از صدا و سیما انتظار مى رفت که بتواند در عرصه هاى پژوهشى, آموزشى و هنرى کارهاى خوبى ارائه دهد و در بین نسل هاى مختلف بخصوص جوانان, جاذبه هایى براى گرایش به دین ایجاد کند; لیکن این کار به نحو احسن انجام نشده است که جاى بررسى این موضوع, این جا نیست و در یک همایش و گردهمایى مهم باید به بررسى این مسأله پرداخته شود.
منبر به عنوان رسانه قدیمى داراى کارآیى خوب و بسیار بالا بوده و در رژیم گذشته از آن, به عنوان مهم ترین رسانه در اختیار روحانیون و علما, استفاده مى شده است. بسیارى از حقایق از این طریق به مردم عرضه و حرکتهاى اجتماعى بزرگ توسط منابر ایجاد شده است.
دانشمندان بزرگ و علماى ربّانى, براى آگاهاندن مردم, از منبر استفاده مى کردند. منبر, با همه اهمیتى که در تاریخ داشته, بعد از انقلاب آن جایگاه گذشته را از دست داده است. در حالى که انتظار مى رفت با فضاى مناسبى که ایجاد شده, به نحو احسن رسالت خودش را انجام دهد. منبریهاى ما در گذشته, افراد بسیار فاضل, باسواد و عالم بودند و ما کسانى مانند: مرحوم آقاى راشد را داشتیم که فیلسوف, حکیم و دانشمند بود و پیام سنجیده او هنوز هم پس از نیم قرن براى فضلا قابل استفاده است.
مرحوم آقاى فلسفى که از نظر دانش و هنر خطابه در حد بسیار خوب و سخنان او تأثیرگذار بود.
مرحوم مطهرى که شاید یگانه زمان ما باشد.
و….
اما پس از انقلاب, شاهد افت این رسانه هستیم و حتى باید بگویم که بعضى از منبریهاى فعلى, صلاحیت لازم را ندارند. متأسفانه بعضى از اینان, به رسانه هاى گروهى هم راه پیدا کرده و مطالبى منتشر مى کنند. در حالى که منبر رسانه اى بوده است که لااقل در طول این دو قرن اخیر, تحولات فکرى زیادى داشته و سبب شده است, به هر حال, حوزه علمیه قم و دفتر تبلیغات اسلامى براى این مسأله بایستى برنامه ریزى جدّى انجام مى داد و گویندگانى را تربیت مى کرد که براى بیان حقایق به مردم در شهرها, روستاها و خارج از کشور مفید باشند که این هم متأسفانه در حدّ قابل انتظار و کاربردى و مفید نبوده و انجام نگرفته است.
مسأله دیگر بحث امکانات رایانه اى و نرم افزارهاى مختلف و ابزارهایى چون اینترنت است که امروز در اختیار ما قرار گرفته است و باید ببینیم که چگونه از این ابزارها و امکانات, در تبیین و نشر معارف دینى, مقوله هاى اجتماعى و فرهنگى خودمان استفاده مى کنیم؟ به نظر من, از این وسیله بسیار مهم و مفید در ایران به صورت تقلیدى استفاده مى شود و جنبه تشریفاتى پیدا کرده است. اما در مجموع رسانه هاى مکتوب, بخصوص مطبوعات و کتابهاى منتشر شده, تا حدودى توانسته اند حقایق اسلام را در حدّ معمولى بیان دارند. البته برخى از رسانه هاى موجود با مخاطب سنخیّت ندارند. در برخى از این نشریات, کار به روش سنتى است و به دلیل این که از قالبهاى جدید در آنها بهره گیرى نمى شود, نتوانسته اند آن جاذبه مناسب را براى مخاطبان داشته باشند. به طور کلى ما درباره رسانه هاى مکتوب هم, یک سیاستگذارى کلان نیاز داریم, تا بتوانیم معارف دینى را به مردم منتقل کنیم.
باید عرض کنم: مجله حوزه در ابتدا یک حرکت ابتکارى بود. این جریان نوگرا, اصلاحى و آموزشى مکتوب هم از جهت ادبیات و هم از نظر شیوه ویرایش و هم از جهت قالبهاى نو براى محتواهاى کهن بسیار تأثیرگذار بود. بسیارى از مجلات از آن متأثر شده اند. جامعه علمى و دینى ما اقبال خوبى به این مجله داشتند و همواره به مخاطبان آن افزوده مى شد و این کار در نوع خود منحصر به فرد بود. در واقع, مجله دیگرى هم در آن زمان وجود نداشت و مجله حوزه هم در شرایط جنگ و هم در شرایط بحرانهاى داخلى کارى بایسته و شایسته به شمار مى آمد و در کارهاى مطبوعاتى دین, کم سابقه و شاید بى سابقه بود و لذا استقبال خوبى هم از سوى مخاطبانش شد.
اکنون هم انتظار مى رود استقبال مخاطبان از این مجله, که فکر مى کنم نسبت به گذشته ها قدرى کم رنگ شده, افزایش یابد.
در ابتدا باید به این مسأله اشاره کنم که از هر نشریه اى یک انتظار خاص وجود دارد و نشریات داراى جایگاه و مرتبه هاى خاص خود هستند.
برخى نشریات, داراى وظیفه اطلاع رسانى و برخى ترویجى و برخى پژوهشى هستند. طبیعى است هرکدام از این نشریات ویژگیهاى خاص خود را دارند. به عنوان مثال:
اگر نشریه داراى مشى اطلاع رسانى است, باید اطلاعات و محتواى آن, به روز باشد.
اگر نشریه ترویجى است, باید نیازهاى دینى و فرهنگى جامعه را شناسایى کند.
اگر نشریه پژوهشى باشد انتظار نوآورى و ابداعات در عرصه هاى مختلف, از آن وجود دارد.
با این مقدمه من فکر مى کنم نشریه حوزه از جایگاه, منزلت و وظیفه سنگینى برخوردار است.
اگر ما دغدغه یافتن جایگاه مناسب در آینده را داشته باشیم, مى توانیم بر این اساس جایگاه بهترى براى نشریات خودمان تعریف کنیم. به طور کلى با تداوم وضعیت موجود, زمینه افول و ترک خوانندگان فراهم مى گردد; اما براى این که بتوانیم در جامعه و بخصوص در میان نسل جوان و دانشگاهى و اهل فضل و فرهیختگان, جایگاه مناسبى پیدا کنیم, باید هم در شکل و هم در محتواى مطالب, در اندیشه تحوّل باشیم. بویژه دروضعیت موجود, رسانه هاى بیگانه و سایتهاى مختلف و اینترنت و… رقیب ماست و براى مقابله با آنها و ایجاد تحولات تازه باید داراى اندیشه نو و تجربه کافى باشیم.
مجله حوزه, جزو پیشگامان مجلات دینى و ارزش مند است. انعکاس افکار جدید حوزه از وظایف نشریات دینى بخصوص مجله حوزه است که تا حدودى موفق بوده است; لیکن بیش از این باید مورد توجه واقع شود.
به نظر من دایره نویسندگان این نشریه محدود بوده است که باید این مسأله را حلّ کرد. البته در این نشریه مصاحبه هاى خوبى با علما و مدرسان حوزه صورت گرفته است. گفت وگوهاى خوبى با صاحب نظران دینى و کارشناسان حوزوى انجام گرفته است که تحولاتى را در حوزه باعث شده است.
بنده معتقدم چند ضعف مهم در نشریه حوزه وجود داشته و اکنون هم وجود دارد. امیدوارم گردانندگان این نشریه جالب, در رفع آنها بکوشند. 1 . رسالت این نشریه مبهم است آیا مجله حوزه, یک نشریه اطلاع رسانى است؟ یا یک نشریه ترویجى است؟ یا یک نشریه پژوهشى است؟
اگر خواننده اى به بررسى و مرور این نشریه بپردازد, با این مسائل مواجه خواهد شد. در برخى از صفحه ها به امور ترویجى و در برخى به امور اطلاع رسانى و در برخى از صفحه ها به مسائل پژوهشى پرداخته شده است; در حالى که موضع هر نشریه باید از ابتدا مشخص و معین باشد.
2 . گستردگى یا عدم تعیین موضوع خاصى که این نشریه دنبال مى کند; یعنى هر مطلبى و از هر بابى در این نشریه مطرح مى شده و مى شود و نشریه تاکنون به تمام عرصه هاى تعالیم دینى متعرض شده است. به نظر من این نشریه براى آینده خودش, باید یک رسالتى را تعریف کند و براساس تقسیم بندیهایى که در جهان و ایران وجود دارد, موضوع بندى و در آن مسیر جهت گیرى شود. البته شاید این رسالت براى دست اندرکاران آن روشن باشد لیکن براى خوانندگان شفاف نیست.
3 . استفاده از مطالب نویسندگان تکرارى و همیشگى است. این نوع رفتار را نمى توان به عنوان انعکاس و اطلاع رسانى افکار حوزه و حوزویان نامید, بلکه انعکاس افکار عده اى مشخص است. این نوع نشریه را مى توان مانند یک کتاب تلقى کرد یا به تعبیرى چند کتاب در یک کتاب جمع آورى شده است.
به هر حال, اینها مواردى از کاستیهایى است که به نظر من وجود دارد و متولیان نشریه باید به این موضوع و رفع آن بیندیشند و اقدام متناسب با آن داشته باشند.
به نظر من این نشریه نقاط قوت بسیارى داشته است:
1 . از نقاط قوت و برجسته آن پیشگامى نشریه در برابر همه نشریات دیگر حوزوى است که عرصه را براى دیگر نشریات حوزوى باز کرد و این یک نقطه قوت و ارزش مند است.
2 . پرداختن به حوزه و متون درسى آن, نقاط قوت و ضعف حوزه و ایجاد زمینه براى تحولات در حوزه از دیگر نقاط قوت این نشریه است.
3 . پرداختن به دستورالعملها و توصیه هاى اخلاقى بزرگان و ترویج آنها, براى خوانندگان و مخاطبان, بسیار با اهمیت بوده است.
4 . انجام مصاحبه هاى متنوع که از بزرگان, در این مجموعه به ارمغان مانده است از نقاط قوت نشریه به شمار مى آید و امیدوارم در آینده نیز تداوم پیدا کند.
در مجموع, نشریه امیدوارکننده و خوبى است و کار ارزش مندى صورت مى گیرد. به نظر من جا دارد این نشریه به قضاوت و بررسى نظرات خوانندگان و مخاطبان خود بپردازد و گروهى مأمور تحقیق در این نظرات شوند و از مجموع این نظرات راهکارى براى آینده نشریه تعریف کنند. از دیگر مواردى که مى تواند براى آینده نشریه بسیار مفید باشد, این که بررسى شود چه خلأهایى در حوزه هاى علمیه وجود دارد و نشریه, سمت و سوى خود را براى رفع این خلأها تنظیم کند.
نخست آن که: تبیین و تفسیر و شناساندن معارف و مفاهیم ناب دینى به مخاطبان
دو دیگر: غبارزدایى از این معارف و پیراستن آنها از خرافات و پندارهاى غیر دینى
سه دیگر: دفاع وحیانى و عقلانى از حقیقت دین و سمبل ها و نمادهاى آن بویژه شناسایى شبهه هاى مطروحه در حوزه مباحث دینى و ارائه پاسخ مناسب به آن شبهات براساس تقسیم بندى مخاطبان و میزان تأثیرگذارى آنها و خلاصه کلام آن که رسالت رسانه هاى دینى تبیین دین و دفاع از آن در مقابل شبهات است و پیداست که موفقیت در این حوزه در گرو شناخت درست مخاطبان, درک نیازها و انتظارات آنها از دین و پاسخ به پرسشهاى آنها و گستردن بستر دیالوگ و اثبات عالمانه برترى دین است و البته درین میان اهتمام به جوانان و جوان محورى, در ساحت مخاطب بسیار ضرورى است, براى نیل به این هدف, باید این امور را مطمح نظر قرار داد:
1. شیوا و روان نویسى
2. رعایت قواعد ویرایش و زیبانویسى
3. پرداختن به مباحث جدید
4. پیشگامى و پرهیز از برخوردهاى واکنشى
5. بهره جستن از جلوه هاى زیبایى شناسى در عرصه مطبوعات و اهتمام به صفحه آرایى فاخر و طراحى و گرافیک امثال ذلک.
در ابتدا بایسته است رسانه ها را به سه بخش زیر تقسیم کرد:
1. دیدارى مانند تلویزیون, سینما, اینترنت, تئاتر و تعزیه
2. شنیدارى مانند رادیو, دستگاه پخش صوت
3. مکتوب مانند کتب و نشریات
طبیعتاً آن چه که به تناسب مجله حوزه مورد پرسش قرار گرفته است جایگاه رسانه هاى مکتوب, بویژه مطبوعات دینى و تبلیغى است.
در یک نگره کلى مى توان مطبوعات دینى را به مطبوعات قبل و بعد از انقلاب اسلامى تقسیم کرد.
پیش از انقلاب, مطبوعات در بستر خاصى حرکت مى کردند بدین ترتیب:
نخست آن که: روحانیت به عنوان رهبران و گروه مرجع مردم, منتقد رژیم حاکم بودند, ولى در حاشیه حکومت قرار داشتند.
دو دیگر: رواج و تلقى عمومى از دین, دین فردى و حداقلى بود و رژیم وقت نیز همین را تبلیغ مى کرد.
سه دیگر: رژیم وقت, اجازه نشر آزاد معارف دینى را نمى داد.
چهار دیگر: عوامل و ابزارهاى خنثى کننده تبلیغات دینى, چون سینما, تلویزیون, مطبوعات زرد و غیره بسیار فراوان و در دست مخالفان حاکمیت دینى و سمبل هاى دینى بود.
با این حال, پیش از انقلاب دوگونه نشریات وجود داشتند:
1. نشریاتى که عموماً صبغه فرهنگى ـ دینى داشتند و در عرصه مباحث سیاسى ـ اجتماعى اهتمام مى ورزیدند و از منظر سیاسى به نشر و ارائه مباحث دینى مى پرداختند, مانند مکتب تشیع
2. نشریاتى که صبغه دینى نداشتند و گاه علیه دین و آموزه هاى دینى تبلیغ مى کردند و یا به مسائل مبتذل مى پرداختند و سبب افت فکرى و ضعیف شدن باورهاى دینى مى شدند.
اما بعد از انقلاب اسلامى رویکرد جدیدى در حوزه نشریات دینى انجام گرفت از جمله ویژگیهاى این دوره:
1. رسمیت یافتن اسلام حکومتى و تلقى حداکثرى ازدین و به تبع آن انتظارات فراوان از دین و رسانه هاى دینى
2. آزادى در نشر معارف اسلامى و گشودن فضاى جدید براى تجربه هاى نو و از همین جریان نواندیشى و نوگرایى درست دینى تکوّن یافت.
3. حمایت حاکمیت دینى از این گونه نشریات
4. محدودیّت تعداد نشریات دینى نوپدید و عدم وجود رقیب جدى
امروز وضعیت دهه نخست انقلاب اسلامى دگرگون شده است, روزى در حوزه علمیه تنها دو نشریه پاسدار اسلام و مجله حوزه وجود داشت انتظارات مخاطبان و میزان سواد آنها ـ حتى طلبه ها و روحانیان ـ کم تر از امروز بود, آشنایى با تحصیلات و دانش جدید بسیار کم تر از امروز بود, بویژه هشت سال دفاع مقدس فضاى کشور را به سمت معنویت شکل داده بود و تشنگان معارف اسلامى با ولع به سوى رسانه هاى دینى هجوم مى آوردند; ولى اکنون, چنین نیست, رقیبان مطبوعاتى بسیار زیادى به صحنه رقابت آمده اند, میزان تحصیلات دانشگاهى مخاطبان افزایش چشمگیرى یافته, نشریات به سوى تخصصى شدن حرکت مى کنند. امروز فقط در استان قم نشریات تخصصى فراوانى در زمینه فلسفه, کلام, علوم سیاسى, تاریخ, ادیان, معرفت شناسى وجود دارد و نشریات قابل توجهى براى مقاطع سنى مختلفى در همین استان انتشار مى یابد.
ذائقه مخاطبان بسیار متنوع گشته و به نظر مى رسد نشریاتى از قبیل مجله حوزه فاصله زیادى با مطالبات و نیازهاى مخاطبان, حتى حوزوى دارند.
شک نیست که داورى درست در گرو شناخت درست است و لذا داورى نزدیک به واقع درباره مجله حوزه نیز مستلزم مطالعه و بررسى وضعیت گذشته و حال این مجله است. بنده در دهه نخست انقلاب اسلامى جزو خوانندگان این مجله بودم, ولى اکنون سالهاست که به دلیل کثرت نشریات و عمدتاً گرایشهاى خاص مطالعاتى مطبوعاتى کم تر فرصت دیدن مباحث این مجله را دارم; اما اجمالاً مى توانم عرض کنم که برخى نقاط قوت و کارآمدى این جمله در این امور خلاصه مى شوند:
1. داشتن تیم کارى ثابت و نویسندگان همیشه در اختیار.
2. بهره جستن از ادبیات روز و نگارش مطلوب.
اما پاره اى از نقاط ضعف و نارسایى این مجله عبارتند از:
1. فاصله گرفتن از نیازهاى مخاطبان
2. تبدیل شدن به کتاب واره اى که سالى چند جلد آن منتشر مى شود.
3. محصور شدن در نویسندگان رسمى نشریه.
4. نداشتن آرایه هاى هنرى مطلوب, طراحى, صفحه آرایى چشم نواز و غیره.
5. غیر روزآمد بودن و عدم قدرت رقابت در عرصه هاى جدید مطبوعاتى.
اما این که چه باید کرد, بحثى درازدامن و دامن گستر است ولى اجمالاً مى توان گفت رعایت امور زیر الزامى است:
1. شناسایى مخاطبان از طریق نظرسنجى و نیازشناسى.
2. شناختن جایگاه و رسالت مجله حوزه در میان انبوه مجلات مشابه.
3. بر هم زدن فضاى اعضاى دائرةالمعارف گونه و نویسندگان ثابت.
4. تعیین گرایش تخصصى که فى المثل فقهى است یا کلامى یا سیاسى یا اجتماعى و یا فرهنگى.
5. حرکت به سمت فضاهاى نو و راه هاى نارفته (نوآورى).
6. تغییر ساختار و شکل و فرم مجله متناسب با فضاى جدید تعریف شده.
من نمى دانم شما به چه نتیجه اى خواهید رسید, ولى احساس مى شود که امروز در حوزه علمیه قم چند مقوله بى متولى مانده است:
1. نشریه اى تحلیلى و فاخر که از منظر حوزوى به مباحث سیاسى ـ اجتماعى روز بپردازد.
2. نشریه اى فرهنگى ـ اخلاقى که به ضرورى ترین نیاز جامعه و حوزه پاسخ دهد.
3. نشریه اى که به شبهات دینى در ساحت هاى گوناگون اهتمام ورزد.