هجوم فرهنگ غرب به جهان اسلام در سده هاى اخیر, فروپاشى امپراتورى اسلامى, شکل گیرى دولت اسرائیل, پیدایش انقلاب مشروطیت, ظهور مارکسیسم و نفوذ استعمار, ذهن و فکر مسلمانان را بیش از پیش بحران زده کرد. در فضاى این بحران, وهم, گمان و پندار, حرف اول را مى زد و به همین دلیل گفت وگوى مسلمانان از لبّ دین, که مى توانست مولّد و فرهنگ ساز باشد, بیش تر به قشر آن کشیده شد و آثار مذهبهاى اسلامى در این دوره, همانند برهه هاى پیشین تاریخ, آکنده از طعن و لعن گردید. اهل سنت شیعه را از غلات مى انگاشت و شیعه اهل سنت را ناصبى مى خواند, تا جایى که این جنگ و جدال, هدف را از یاد برد و به جاى آن, هوادارى از مذاهب, نادیده گرفتن سودها و نیازهاى اساسى جامعه اسلامى و تقلید و مبارزه با اجتهاد و برخورد ناشایست و واژگونه, با علم کلام رایج گردید. دانش کلام, در این برهه بسیار حساس, به جاى دفاع خردمندانه از اندیشه و فرهنگ اسلامى, به ابزارى براى رویارویى و اختلاف نظر و کشمکش میان مسلمانان و عاملى براى شکل گیرى گفت وگوها و برخوردهاى فتنه انگیزانه بدل شد و فقه رهاشده از جهت دهى کلام در قالب یک دانشى قدسى ظهور یافت و احتیاط و تعبّد به جاى اجتهاد, رونق بیش ترى گرفت و نظر و عمل از هم دور شد. در چنین هنگامى, تجددگرایى و اصلاح در اندیشه هاى دینى اهمیت خود را نشان مى داد و براى بازگشت روح دین به کالبد آن, حفظ وحدت گام اول مى نمود. راهى که بزرگانى چون شیخ مفید, سید مرتضى, شیخ طوسى, علامه حلى, شهید اول و شهید دوم, با الهام از آموزه هاى پیشوایان شیعه, با گامهایى استوار در راستاى آن حرکت کرده بودند و در سده گذشته سید جمال الدین اسدآبادى بار دیگر با هدف بازگشت وحدت و بیدارى جهان اسلام, این تلاشها را از سر گرفت و به دنبال او شیخ محمد عبده, راه او را در میان اهل سنت ادامه داد. آنان کوشیدند دشمنى بین شیعه و سنى را کم کنند و عصبیت جاهلى را از ساحَت شیعه دور کنند و از مسلمانان خواستند تا یک جبهه در برابر استعمار غرب, بویژه بریتانیا به وجود آورند. بعد از محمد عبده, شاگرد وى, محمد رشیدرضا, همانند استادش و سید جمال الدین, مسلمانان را به اصلاح بر اساس قرآن و سنت فراخواند و به دنبال او حسن البنا و دیگران راه تقریب را در جهان اهل سنت در پیش گرفتند. این اندیشه, چنانکه خواهیم دید, از مصر آغاز شد و به سوریه, تونس, ایران, لبنان, الجزایر و مراکش گسترش یافت.
مى توان گفت نخستین گام در راه نزدیک کردن مذهبهاى اسلامى را سیدشرف الدین موسوى جبل عاملى, با نوشتن کتاب: (الفصول المهمه فى تألیف الامّه) در سال 1327هـ.ق, کم وبیش همزمان با انتشار کتاب تنبیه الامّه, اثر میرزاى نائینى برداشت. وضع و حالت فراهم آمده در جهان اسلام و نیازهاى غیردرخور انکار جامعه اسلامى آن روز, چنان حرکتهایى و پدید آوردن چنان عرصه هایى را بایسته بود. سیدشرف الدین موسوى (1290 ـ 1377هـ.ق) در میان چهره هاى برجسته تقریب که مورد کندوکاو این مقال قرار گرفته است, نمونه عالى تقریب هم از نگاه و زاویه عملى و هم از بعد نظرى بود. او به خانواده اى بستگى داشت که در آن فقیهان و پیشوایان بزرگ ظهور کرده بودند. در کاظمیه بغداد چشم به جهان گشود, بعد همراه پدر به جبل عامل برگشت و بار دیگر در سال 1310هـ.ق. روانه عراق و نجف اشرف شد و در حلقه درسى شیخ حسن کربلایى, شیخ محمد طه نجف, شیخ محمدکاظم خراسانى, سید محمد کاظم یزدى و شیخ الشریعه اصفهانى شرکت جست و در فقه و اصول و حکمت و کلام و تفسیر و حدیث به کمال رسید و سال 1322هـ.ق. 1905م در 23سالگى1 به جبل عامل رفت و مورد استقبال شیعیان آن جا قرار گرفت. سید حسن صدر, دایى ایشان و شیخ محمدرضا آل یاسین پسرخاله اش بود. او با آقا بزرگ تهرانى و بسیارى از چهره هاى برجسته شیعه در درس آخوند ملا محمدکاظم خراسانى از نزدیک آشنایى داشت. سید عبدالحسین شرف الدین پس از بازگشت به جبل عامل, زندگى نوینى را آغاز کرد. در این زندگى نوین امر به معروف و نهى از منکر, جایگاه برجسته اى داشت. تأکید بر اصلاح امت اسلامى و یگانگى مسلمانان و دورى از هرگونه سخن و رفتار تفرقه انگیزانه, مشى و روش او در حرکت جدید قرار گرفت. از ویژگیهاى شخصیت علمى سید شرف الدین, جامع بودن ایشان در همه معارف رایج آن روز از جمله: فقه, کلام, حکمت, اصول, تفسیر, حدیث, تاریخ, سخنورى, مناظره و ادبیات بود. او همه این دانش گسترده خود را در راه گسترش اسلام و حفظ وحدت مسلمانان و کنار زدن پرده هاى جهل و بى خردى آنها به کار گرفته بود. وقتى سیل بنیان کن تمدن و فرهنگ غرب متوجه جهان اسلام شد و همه دانشوران به سمت مدارس جدیدى که براساس تربیت اسلامى پایه ریزى نشده بود, روى آوردند, سید شرف الدین که به خوبى و با هشیارى دریافته بود: نمى توان با این جریان سهمگین به صورت رویارو به مبارزه پرداخت و نمى توان مردم را از شرکت در این مدرسه هاى نوبنیاد بازداشت, مدرسه هاى جعفرى و دانشگاه جعفرى را براى پسران و دختران بنیان نهاد, تا از باورها و ارزشهاى دینى آنان پاس بدارد.2 باشگاه امام صادق ـ نادى الامام الصادق(ع) ـ از بنیادهاى عام المنفعه اوست. این بنا براى جشنها و جلسه هاى فرهنگى و مذهبى مورد استفاده قرار مى گرفت. او برخلاف مرجعیت و کارهاى بسیارى که داشت, متوجه نیازهاى مردم بود و در رفع آنها از هیچ حرکت و کارى فروگذارى نمى کرد و در این حال, ده ها کتاب مفید, راهگشا و روشنگر نگاشت. سید شرف الدین, از ذهن نقاد برخوردار بود و در آثار خود با روشهاى خاصى مى نوشت که برجستگیهاى آنها از آثار دیگران, به خوبى خود را مى نمایاند. او تاریخ اسلام را به خوبى مى شناخت و آن را غربال کرده و درستى و نادرستى گزارشهاى تاریخى را از یکدیگر به درستى باز مى شناخت. چنانکه سنت نبوى را در منابع اهل سنت و شیعه دنبال مى کرد و در سایه این پژوهشها به حقیقتهاى نابى دست یافت که بیش تر علماى پیشین به آنها دست نیافته بودند. چنین بود که مى دانست چگونه از اسلام به حراست بپردازد و چگونه نیرنگ دشمنان اسلام را بشناسد و آنها را نقش بر آب کند. سید شرف الدین, هرگز از حرکتهاى اصلاحى, اجتماعى و رهبرى مردم دست نکشید و دغدغه اصلى ایشان ترسیم زوایاى زندگى اجتماعى مردم مسلمان بود. او در این راستا با حکام دوران حاکمیت عثمانى ها به مخالفت برخاست و خود را به خطر افکند.3 وقتى استعمارگران فرانسوى سوریه را اشغال کردند, شرف الدین قد عَلَم کرد و بر ضد قواى اشغال گر دست به کار شده و در وادى الحجیر کنگره اى تشکیل داد و علماى سراسر لبنان را فراخواند و علیه استعمار فرانسه فتواى جهاد داد و عموم حاضران فتواى ایشان را مورد تأیید قرار دادند.4 در جریان این موضع گیریها بود که فرانسویان در شهر شحور, خانه سید را آتش زدند و این در حالى بود که پیش از این نیز در صور خانه اش را به آتش کشیده و کتابخانه اش را غارت کرده بودند.5 سید, مجبور شد به سوریه برود و در دمشق ملک فیصل با آغوش باز او را پذیرفت. فیصل یکى از روزها به وسیله گماشته ویژه خود, احسان جابرى, مبلغ 5هزار دینار طلا را براى ایشان فرستاد, ولى سید از قبول آن سرباز زد. فهماند براى دنیا به حرکت بزرگ روى نیاورده, آن چه او را به این وادى پر خطر افکنده و خستگى ناپذیر در گوناگون جبهه ها, علیه استعمار, پراکندگى, تحریف و خرافه مى ستیزد, خداست. ویژگیهاى زیباى او, در کارهاى فرهنگى و سیاسى همه را شگفت زده کرده بود. از این روى امیر شکیب ارسلان درباره او نوشت: (کسى را به اندازه بزرگوارى شرف الدین که انقلاب جبل عامل را علیه فرانسویان در سال 1337هـ.ق/ 1919م رهبرى کرد, در عمر خود ندیده ام.)6 سید شرف الدین از سوریه به فلسطین و از آن جا به مصر رفت. او در یکى از سخنرانیهاى خود گفت: (سیاست, شیعه و سنى را از هم جدا کرده و باید سیاست آنها را با هم جمع کند.)7 شرف الدین در اواخر سال 1338هـ.ق از مصر خارج شد و در سال 1339هـ.ق با میانجى گرى دایى زاده اش سید محمد صدر به لبنان بازگشت و مورد استقبال مردم قرار گرفت و مبارزات او تا استقلال کامل لبنان در سال 1323هـ.ش/ 1364هـ.ق/ 1945م ادامه یافت. وى همواره خطر از دست رفتن فلسطین را در سخنرانیهاى خود گوشزد مى کرد و در این که کانال سوئز, به دست دشمن افتاده بود, بسیار ابراز نگرانى مى کرد. از رویدادهاى مهم دوران حیات شرف الدین, مى توان به ظهور امپراتورى کمونیسم و به وجود آمدن دولت اسرائیل با پشتیبانى مالى, سیاسى و فرهنگى دولتهاى غربى و فروپاشى امپراتورى عثمانى و تقسیم قلمرو آن به کشورهاى کوچک تر اشاره کرد. چالشهاى جهان اسلام در دوره سید شرف الدین با توجه به رویدادهاى مهمى که به آنها اشاره شد, گوناگون و ژرف بود. یکى از این چالشها تهدید ثبات سیاسى و اجتماعى جهان اسلام بود. مراد از ثبات سیاسى و اجتماعى وجود پیوندها و بستگیهاى نظام مند میان دولتمردان و ملتها, در جامعه هاى اسلامى است که در برابر آن نابسامانى ناشى از حالت ناپایدار و آشفتگى و پریشانى سیاسى و اجتماعى قرار دارد. بیش تر ملتهاى مسلمان, زیر نفوذ امپراتورى عثمانى و در زیر کیان سیاسى به هم بافته اى با عنوان خلافت اسلامى روزگار مى گذراندند; اما با فروپاشى حاکمیت خلافت اسلامى, جغرافیاى یک پارچه اسلامى تجزیه گردید و به شکل حاکمیتهاى قومى, نژادى و مذهبى تبلور یافت و خلافت اسلامى, جاى خود را به پراکندگى و اختلاف در شکلهاى گوناگون داد که ریشه شمارى از آنها در کشمکشهاى مذهبى و فرقه اى قرار داشت. سید شرف الدین, راه هاى دستیابى به ثبات سیاسى و اجتماعى مسلمانان را در چنین برهه و هنگامى و با چنین زمینه هایى در سه جریان زیر دنبال کرد: 1. اصلاحات اعتقادى 2. پویایى فرهنگى 3. وحدت اسلامى
سید شرف الدین به منظور جامه عمل پوشاندن به سه جریان بالا به مدینه, مکه دمشق, قاهره و فلسطین سفر کرد نخستین عالم شیعى بود که در مسجدالحرام به امامت پرداخت و همه به او اقتدا کردند و در اواخر سال 1355هـ.ق/ 1937م به عراق رفت و به شیخ محمدرضا آل یاسین وارد شد و با بزرگان علماى آن جا دیدار کرد و مورد استقبال اعیان و وزرا در بغداد قرار گرفت. بعدها, سفرى به ایران داشت که سفر پرخیر و برکتى بود. انگلیس در دوره حاکمیت خود, سفیرش را به بیروت براى دیدار علما فرستاد. ولى ایشان, سفیر انگلیس را نپذیرفت. پس از اصرار زیاد دوستان, ایشان اجازه داد تا نمایندگان انگلیس به دیدارش بیایند و وقتى آنان جلوى خانه وى رسیدند, امام سید شرف الدین پنجره خانه خود را باز کرد و از آن جا در حالى که به نمایندگان دولت انگلیس نگاه مى کرد, سوره شریفه زیر را قرائت کرد: (بسم الله الرحمن الرحیم, قل یا ایها الکافرون لا اعبد ما تعبدون ولا انتم عابدون ما اعبد ولا انا عابد ما عبدتم ولا انتم عابدون ما اعبد لکم دینکم ولى دین.) بعد پنجره را بست و دَرِ خانه خود را به روى آنان نگشود. سفیر انگلیس در حالى که به همراهان خود نگاه مى کرد, گفت: (امکان ندارد ما با مسلمانان بویژه شیعه بر سر یک میز بنشینیم و به آنان چیره شویم.)8 آفاق اندیشه هاى امام شرف الدین بسیار گسترده و پهناور است. او با همه صاحب نظران هم عصر خود, شیعه و سنى, در پیوند بود و آثار آنان را مطالعه مى کرد و در صورت نیاز به نقد, به نقد آنها مى پرداخت و اشتباه هاى آنان را گوشزد مى کرد و آنان را از تندروى و یا کندروى نسبت به نقد آنها باز مى داشت. او در عصر خود از بزرگ ترین داعیان وحدت اسلامى و تقریب بین مذاهب اسلامى بود. همه را به وحدت نظر و تشکیل یک جبهه فرامى خواند و در این راه همه توان خود را به کار مى گرفت. بیش ترین رویکرد آثار سید شرف الدین از نخستین آنها که کتاب الفصول المهمه فى تألیف الامه است و در سال 1287هـ.ق/1327هـ.ق/ 1910م نشر یافت, تا آخرین آنها یعنى النص والاجتهاد, چاپ 1334هـ.ش/ 1375هـ.ق/ 1956م, توجه عمده به حفظ وحدت کلمه بود. در سفر سال 1290هـ.ش/ 1329هـ.ق/ 1911م به مصر, علماى بلند پایه قاهره به رهبرى شیخ سلیم بشرى, شیخ الازهر, به دیدار او رفتند این دیدارها ادامه داشت, تا به جلسه هاى بحث و گفت وگو انجامید. در این جلسه ها, مقوله هاى مهم مورد اختلاف در علم کلام و اصول, به بحث گذاشته شد و میان آنها رساله هاى علمى زیادى به شکل سؤال و جواب ردّ و بدل گردید و کتاب المراجعات, دستاورد این پیوندها, نشست و برخاستها و دیدارهاى حضورى ایشان است. این دیدارها و تبادل نظرها را مى توان در ردیف حرکتهایى دانست که پایه هاى اصلى تقریب را به وجود مى آورد. المراجعات در شهر صیدا در سال 1355هـ.ق چاپ شد و در بغداد سال 1365هـ.ق تجدید چاپ گردید و علامه شیخ حیدرقلى سردار کابلى آن را ترجمه کرد و با نام المناظرات در سال 1365هـ.ق در تهران به چاپ رساند. این کتاب, سپسها به انگلیسى و هندى نیز برگردانده شد. دو سال پس از چاپ المراجعات بود که شیخ محمدتقى قمى براى حرکت تقریبى خود به قاهره سفر کرد و ما در جاى خود به شرح آن خواهیم پرداخت. سید شرف الدین در سال 1375هـ.ق النص والاجتهاد را چاپ کرد. همه آثار سید شرف الدین, در راستاى روشنگرى مقوله هاى مذهبى مورد خلاف و دفاع خردمندانه از باورهاى اسلامى شکل گرفته است. او با این که به وحدت اسلامى معتقد بود و بر این باور بود که یک آن نباید از تلاش براى به حقیقت پیوستن و بیان آن کوتاهى کرد. کتاب (الى المجمع العلمى العربى بدمشق) از آثار دیگر سید شرف الدین است که در سال 1369هـ.ق در صیدا چاپ شد. ایشان در این نوشته به نقد مقاله محمد کردعلى, رئیس مجمع, پرداخت.9 حق مدارى سید شرف الدین ایشان را به سمت پرهیز از غلو کشاند. او شیعه امامى را امت وسط مى دانست.10 به همین دلیل, به امانت دارى, در روایت تاریخ امت اسلامى, بسیار اهمیّت مى داد و استاد محمد کردعلى, رئیس مجمع عربى دمشق را, به دلیل آزادگى و به دور بودن از وابستگى عاطفى به امویان مى ستود.11 او چرایى و سرمنشأ کندوکاو تاریخى خود را ضعف بصیرت و کمبود آگاهى ها و ناآشنایى معاصرین به نقد رجال و احوال آنان مى داند.12 نگاه ایشان به تاریخ, یک نگاه تحلیلى اجتهادى است. ایشان هرگز در هزار توى نقلهاى راست و ناراست تاریخ گم نمى شود. نگاه ایشان تند و تیز است و در میان رویدادهاى بى شمار تاریخى, سراغ رویدادهایى رفته است که اثرگذارتر و اختلاف آفرین بوده است. تاریخ از منبعهاى معرفتى امام شرف الدین است. کندوکاوهاى ژرف تاریخى ایشان در آثارى چون مولفوا الشیعه فى صدر الاسلام والکلمات13 و الفصول المهمه و آثار دیگر بازتاب یافته است. از مطالعه این آثار, روشن مى شود که ایشان عصر جاهلیت و دوره ظهور اسلام و عصر خلفا و دوره امویان و عباسیان را به دقت پژوهش کرده است. او با مرور به گزارشهاى تاریخى و باورهاى پیشین سعى مى کند اختلافهاى برآمده بر بستر زمان را کنار بگذارد. ایشان از سخنان و داعیه هاى خلاف واقع که فاقد منشأ انتزاع هستند و در میان فرقه هاى اسلامى, بسیار راه یافته است, سخت نفرت داشت و در همه آثار خود اثر بد و ویران گر این گزافه ها را گوشزد مى کرد.14 او, بگومگو در مسائل خلاف را به لحاظ منطقى, صغروى مى دانست و بر این باور بود مسلمانان در کبراى قضیه با هم درگیرى ندارند.15 ایشان در این راستا به دیدگاه شیخ جمال الدین قاسمى دمشقى, از علماى اهل سنت, در رساله میزان الجرح و التعدیل و به دیدگاه رشیدرضا در مجلد17 المنار/17, استناد مى کند و یادآور مى شود آنان نیز دیدگاهى همانند او دارند. در اصل همه مذاهب از نظر سید شرف الدین, بر این باورند که رویکرد آنها به حق و کشف حق است.16 دعوت ایشان به وحدت و کنار گذاشتن جانبداریهاى کور و غیر منطقى و بى ریشه است و هشیاران و عالمان را به روش مندى در ارائه اندیشه دعوت مى کند. روش ایشان در راه دعوت, با تکیه بر بازگشت به قرآن و سنت و نشان دادن آثار ویران گر ناسازگاریها در متن تاریخ و تجربه هاى سیاسى در خلال حیات پربار و برخوردارى از برهان و دلیل است. ایشان در یادداشت خود به مجمع علمى عربى به دمشق یادآور مى شود: (خواسته من از گردانندگان مجمع و همه مسلمانان این است که از جانبداریهاى کور مذهبى خود پرهیز کنند و فقط پیرو دلایل شرعى باشند, کارى که پیشینیان ما در صدر اسلام کردند.)17 او در الفصول المهمه پس از بیان حقایق بى شمار تاریخى, براى ترازسازى برخوردها و پیوستگیهاى شیعه و اهل سنت و اظهار شگفتى از تندروى هاى شمارى از افراد نابخردى چون نشاشیبى در دمشق و شمارى از نویسندگان تندرو المنار که بر راه معاویه پافشارى مى کردند و با نوشته هاى خود میان مسلمانان تفرقه به وجود مى آوردند, مى نویسد: (پروردگارا ما را به زشت کاریهاى نادانان مان نگیر, خدایا از سرکشیهاى شیطانى و کوردلیها و خوابهاى سفیهانه اى که براى ما مى بینند و از بیدادگریهاى پست فطرتان به تو پناه مى بریم. بارالها ما از این نعره هاى پر کینه و سر و صداهاى تعصب آمیزشان سخت بیزاریم, اینان با رفتار خود, جمعیت مسلمانان را پراکنده کرده و سستى به وجود مى آورند و اقتدار اسلام را به باد فنا مى دهند و قلبها را پاره پاره مى کنند).18 او در مقام نیرومندسازى عاملها و عنصرهاى پیونددهنده میان فرقه هاى اسلامى بود. اما ایشان این همبستگى را نه از راه کم رنگ کردن عاملها و انگیزه هاى تفاوت زا, بلکه از راه عاملهاى پویا و بالنده میان آنان, دنبال مى کرد. ایشان, به این منظور از درافتادن به دام روایتهاى بنیادگرایانه, با گشوده نگه داشتن باب نقد, از افتادن در حلقه جزمیات و حقیقت انگاشتن باورهاى بى اساس دورى مى جست. او باب نقد را همیشه گشوده نگه داشته بود. وحدت مورد نظر سید شرف الدین, وحدت عقیده, وحدت عمل و پیروى, وحدت رهبرى, وحدت هدف, وحدت مکارم اخلاقى و وحدت فرهنگى است. یگانگیهایى که از چشم انداز صاحب نظران و دانایان به هدفهاى اسلامى, همیشه خوشایند بوده و قلب مسلمانان براى رسیدن به آن تپیده است و به دلیل وجود عنصرهایى چون اختلاف مذاهب, گوناگونى و بسیارى حکومتها, اختلافهاى قومى, اختلاف زبانها, جهل, طعن, عوام زدگى و مصلحت نظام هاى سلطه در میان مسلمانان, به حقیقت نمى پیوندد. دفاعهاى او و سید محسن امین و کاشف الغطا از تشیع و طرح علمى مسائل مورد اختلاف تشیع و تسنن, از بزرگ ترین عاملها و انگیزه هاى هم فکرى امت اسلامى و بزرگ ترین مبارزه با بذرافشانى تفرقه, کینه توزى جاهلانه و مرتجعانه و دشمنان خارجى بوده است.
دیدیم گام نخست را در راه تقریب مذاهب اسلامى سید شرف الدین جبل عاملى برداشت. حرکت درست او در شکل گیرى دارالتقریب, یعنى آماده سازى زمینه هاى پذیرش این حرکت بنیادین در جامعه اسلامى بى اثر نبود. در اصل, نظریه سازى سید شرف الدین بود که تأسیس دارالتقریب را از سوى مرحوم شیخ محمدتقى قمى, امکان پذیر ساخت. قمى ابتدا براى آشنایى با گویش زبان عربى به لبنان سفر کرد و پس از آشنایى کافى با این زبان, به سال 1357هـ.ق/ 1938م به مصر مهاجرت کرد و با بزرگان علماى الازهر از نزدیک آشنا گردید. در آن زمان, شیخ مصطفى مراغى, ریاست الازهر را به عهده داشت و هم او, زمینه را براى تلاشهاى بیدارگرانه و وحدت آفرین قمى فراهم ساخت و پس از درگذشت شیخ مراغى, شیخ مصطفى عبدالرزاق و امام عبدالمجید سلیم نظریه تقریب را مورد حمایت قرار دادند. در این ایام, جنگ جهانى دوم (1358ـ1364هـ.ق/ 1939ـ 1945م) روى داده و شهرهاى زیادى به ویرانى کشیده شد. این جنگ, مجالى را پیش آورد براى طراحان تقریب, تا پیش از آن که استعمار حرکت خود را دنبال کند, به گرفتاریهاى خود رسیدگى کرده و براى حل آنها چاره اندیشى کنند. در این ایّام, هرچند جریان تقریب به صورت موقت رها شد, ولى شیخ محمدتقى قمى در سال 1365هـ.ق/ 1946م بار دیگر به مصر بازگشت و مرحله دوم تقریب از این سال آغاز گردید. در این زمان, شیخ مصطفى عبدالرزاق شیخ الازهر بود و مقرر شد ایشان از بیرون مجمع تقریب را مورد حمایت قرار دهد و شیخ عبدالمجید سلیم در جماعت حضور مى یافت.19 پس از درگذشت شیخ مصطفى عبدالرزاق, شمارى از نابخردان یک جانبه گرا, تلاش کردند جلو کارها و تلاشهاى مجمع تقریب را بگیرند, ولى این بار, پشتیبانیهاى معنوى عبدالمجید سلیم, سد راه آنان شد.20 ایشان تا پایان حیات, از جریان تقریب پشتیبانى کرد, تا این که شیخ محمود شلتوت که از اعضاى جماعت بزرگان علما و استاد دانشگاه الازهر بود, در جماعت تقریب شرکت جست و به پیشنهاد ایشان مجمع تقریب به دارالتقریب تغییر نام یافت. ایشان در نخستین دیدار خود با شیخ محمدتقى قمى در قاهره, تحت تأثیر زندگى ساده و اندیشه هاى بلند او قرار گرفت و از همان دیدار نخست, دوستى استوارى میان آنان به وجود آمد.21 شیخ محمود شلتوت خود درباره داستان شکل گیرى تقریب مى گوید: (امام مصلح محمدتقى قمى, نخستین کسى بود که دعوت تقریب را مطرح کرد و به خاطر آن به شهر قاهره آمد و در این جا درنگ نمود و با بردبارى بذرى را که پاشیده بود به ثمر رساند.)22 و در پى آن, ایشان مقدمه اى بر تفسیر مجمع البیان نوشت, تا در قاهره انتشار یابد و فتواى مشهور خود, درباره جواز عمل به مذهب شیعه را صادر کرد و مذهب شیعه امامیه را همردیف مذاهب چهارگانه رسمى اهل سنت قرارداد و عمل به احکام فقهى آن را براى پیروان سایر مذهبهاى اسلامى جایز شمرد. شیخ محمود شلتوت مى گفت: (کلمه اسلام, دچار چالشهاى عصبى و تفرقه مذهبى شده است. این در حالى است که اسلام با عصبیت هیچ سازگارى ندارد. زمان عصبیت جاهلى سپرى شده, ما همه مسلمان هستیم و مذهب همه ما از یک اصل سرچشمه مى گیرد و آن رسالت محمد, کتاب الهى و سنت رسول خداست.)23 ایشان ریشه اختلافها و ناسازگاریها را در عصر حاضر, نفوذ استعمار مى دانست.24 و در مصاحبه اى گفت: (مهم ترین نکته برنامه من, ستیز با عصبیت مذهبى و فضاسازى براى ارائه علوم دینى در جو صفا و برادرى و بحث از حقیقت و هر چیزى است که سود و بهره اى براى مردم داشته باشد).25 شیخ محمود شلتوت, همانند شیخ محمدحسین آل کاشف الغطا, که تقریب را به مفهوم زایل کردن اصل خلافت نمى دانست و بر این باور بود که خلافت نباید منشأ دشمنى میان مذاهب اسلامى شود و هدف از تقریب, دگر کردن دوریها و درگیریها, به برادرى و نزدیکى است26 و اختلافهاى فقهى نباید موجب دشمنى شود.27 مى گفت: (مراد ما این نیست که همه را به یک مذهب فرابخوانیم و مذهب شیعه را در مذهب سنت درآمیزیم یا مذهب سنت را در مذهب شیعه. مراد و هدف ما این است مسلمانان با یکدیگر, همکارى کنند, همکارى مهرورزانه. عصبیت را کنار بگذارند و از هر گونه بدگمانى بپرهیزند. این امر سبب خواهد شد که اندیشه به گونه آزاد شکل یابد و دستیابى به حقیقت بدون ترس و نگرانى امکان پذیر باشد.)28 شیخ محمود شلتوت راه رسیدن به وحدت را با ترک عصبیت و تمسک به حق, همراه با همدلى, همراهى و انصاف و در یگانه سازى فرهنگ اسلامى مى دانست. از نظر او, وحدت فرهنگى موجب خواهد شد که علوم اسلامى و منابع علمى میان همه مسلمانان, در گردش باشد و این امر, پیوند علمى و عاطفى میان آنان را تشدید خواهد کرد.29 شیخ محمود شلتوت در مقدمه خود بر مجمع البیان امین الاسلام شیخ ابى على فضل بن حسن طبرسى, سخنانى دارد که سلوک عملى ایشان را در جریان وحدت اسلامى, نشان مى دهد و یادآور مى شود که چگونه امین الاسلام طبرسى وقتى از کشاف زمخشرى آگاه شد, کوشش کرد بدون هیچ تعصبى از این تفسیر نیز بهره جسته و از مشرب او آگاه گردد. دارالتقریب بین مذاهب اسلامى با هدف نشر اندیشه هاى وحدت آفرین, به جامعه اسلامى, مجله رسالة الاسلام را به عنوان ارگان رسمى خود, به سال 1368هـ.ق (1949م) در قاهره منتشر مى کرد و این مجله, همزمان به کشورهاى دیگر اسلامى فرستاده مى شد. در این مجله, تقریب با رویکردهاى زیر مورد توجه قرار گرفت: 1. یادآورى وحدت امت و عناصر وجودى آن. 2. نفوذ ظنون در تعامل مذاهب فقهى. 3. بیان و روشنگرى وحدت فرهنگ اسلامى. 4. شرح و باز کردن هماهنگیهاى شیعه و سنى در بحثهاى فقهى. 5. بیان و نمایاندن فراگیرى اسلام. 6. نمودن کارآمدى دین در جامعه. 7. بیان بایستگیهاى مشترک دین و مذهب در میان فرق اسلامى. 8. طرح فرازهاى مهم دست آوردهاى مذاهب اسلامى. 9. ارج نهادن به تلاش پیشینیان, اعم از علما و سیاست مداران در راه وحدت اسلامى. 10. شناساندن نخبگان معنوى و علمى جهان اسلام. 11. شناساندن فرقه هاى اسلامى. 12. تشریح وضعیت کنونى امت اسلامى. 13. نشان دادن چگونگى نفوذ غرب در جامعه هاى اسلامى. 14. شناساندن فقه شیعه و اهل سنت. 15. نمایاندن و آشناسازى اهل فرهنگ با آثار برجسته فرقه هاى اسلامى.
دارالتقریب, کم کم و در ربع قرن تلاش پى گیر, جلوه و نُمادى از همکارى و هم فکرى بین شرق و غرب جهان اسلام درآمد. این مجمع, اصلاح گران اسلامى را از مذهبها و شهرهاى گوناگون گردهم آورد. در آغاز, به گفته شیخ محمدتقى قمى: (سلطان تعصب بسیار قوى بود و عامه مردم حاضر به تحمل تقریب بین شیعه و سنى نبودند.)30 ولى با سیاست و برتابیدن گرفتاریهاى فراوان, دارالتقریب توانست به سرعت ازمرحله زمینه سازى به مرحله پدیدار ساختن و از این مرحله به مرحله سوم, یعنى تنفیذ و راه یابى به درون بازدارنده ها و گذر از آنها, برسد. پیشاهنگان تقریب به جز نامبردگان, محمدعلى علویه, اندیشه ور و اصلاح گرِ نامى, شیخ آلوسى, فرزند صاحب تفسیر آلوسى, محى الدین قلیبى دانشمند تونسى, حاج امین الحسینى مفتى اعظم فلسطین, شیخ محمد عبداللطیف, رئیس اداره الازهر, شیخ محمد عبدالفتاح العنانى, رئیس مذهب مالکى, شیخ عیسى منون, رئیس دانشکده الشریعه, شیخ حسن البنا, رهبر اخوان المسلمین, محمد کردعلى, رئیس فرهنگستان علمى دمشق بودند. محمد مدنى, محمد عبدالله محمد, محمد عبدالله دراز, احمد امین, فرید وجدى صاحب دائرة المعارف, عبدالجواد رمضان, عبدالوهاب حموره, یحیى الخشاب, توفیق فکیکى, محى الدین, عباس حسن, محمود محمد خضیرى و محمود فیاض نیز در جریان دعوت تقریب قرار گرفته و با آن همراهى کرده اند و کتاب دعوة التقریب من خلال رسالة الاسلام31 نمایان گر همکارى آنان است. به این ترتیب, تقریب در ترکیه, پاکستان, سوریه, یمن, لبنان, عراق, ایران و کشورهاى دیگر, گسترش و این مرکز مورد مراجعه محافل بین المللى چون یونسکو قرار گرفت. شیخ محمود شلتوت از اجتماعها و گردهماییهایى در دارالتقریب سخن مى گوید که مصرى کنار ایرانى, یا لبنانى یا عراقى, یا پاکستانى و یا دیگر قومیتها و نیز حنفى و مالکى و شافعى و حنبلى کنار امامى و زیدى مى نشستند و درباره یک مسأله بحث مى کردند.32 در عکسهایى که بر جاى مانده از دارالتقریب, ما تصویر شیخ حسن البنا, مؤسس و مرشد اخوان المسلمین, على مؤید امام شیعه زیدیه یمن, امام عبدالمجید سلیم شیخ الازهر, امجد الزهارى از علماى بزرگ عراق, حاج امین حسینى از فلسطین, شیخ آلوسى و شیخ محمدتقى قمى مؤسس تقریب را کنار هم مى بینیم. از علماى شیعه, علامه ابوعبدالله زنجانى نیز در آن سالها در دمشق و قاهره حضور داشت و پاره اى از دیدگاه ها و اندیشه هاى خود را در مطبوعات عربى, بازتاب مى داد. ایشان در آغاز سال 1354هـ.ق/ 1936م به قاهره رفت و مورد استقبال اساتید بزرگ دانشگاه الازهر قرار گرفت. و در همین سفر, کنفرانس ارزنده خود را, با عنوان: دوأ المسلمین فى الرجوع الى القرآن در الهدایة الاسلامیه ایراد کرد و متن سخنرانى ایشان در شماره 448 نشریه مصرى الفتح منتشر شد. در همین سفر بود که با علامه مصطفى مراغى, رئیس دانشگاه الازهر, و دکتر عبدالرحمن شهبندر و علامه عبدالوهاب عزام دیدار و درباره وحدت اسلامى و همدلى و هم فکرى مسلمانان به گفت وگو پرداخت. از علماى دیگر شیعه, که در امر تقریب, در شمار پیشگامان به حساب مى آیند, مى توان به نام سید حسن صدر, شیخ محمدحسین کاشف الغطا, شیخ محمدرضا آل یاسین, شیخ جواد مغنیه, سید محسن جبل عاملى, علامه امینى, شیخ مهدى خالصى, هبةالدین شهرستانى, سید ابوالقاسم خویى و شیخ محمدرضا مظفر اشاره کرد. همه اینان, که بزرگان, صاحب نظران و اندیشه وران گروه ها و فرقه هاى اسلامى در کشورهاى لبنان و عراق بودند که دلسوزانه, در راه امر اصلاح و تقریب مسلمانان همت گماشتند.33 در این عصر, آثار طه حسین, جودت السحار, سید قطب, محمد قطب, عباس عقاد, کاتب الشاطى و محمد غزالى از علماى اهل سنت مورد توجه اندیشه وران و فرهیختگان شیعه بود. اما در میان مراجع و چهره هاى برجسته داخل ایران که همزمان با دارالتقریب, گامهاى اساسى در راه تقریب برداشته اند, مى توان از آیت الله سید حسین طباطبایى بروجردى (1292ـ1380هـ.ق) یاد کرد. ایشان علاقه فراوانى به مسئله وحدت اسلامى و هم فکرى و نزدیکى بین مذاهب اسلامى داشت و چند سال پیش از آن که به قم رخت بکشد, دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه در قاهره بنیان گذاشته شده بود و ایشان در دوران مرجعیت خود, با این نهضت همکارى نزدیک داشت و آن را یارى کرد. براى نخستین بار پس از چندین قرن, میان رهبر شیعه و رهبر روحانى سنى, شیخ عبدالمجید سلیم و پس از فوت او شیخ محمود شلتوت مفتى مصر و رئیس جامع الازهر, پیوندها و پیوستگیهاى بسیار راهگشا, بنیادین و دوستانه برقرار شد و نامه هایى ردّ و بدل گردید.34 آیت الله بروجردى, در راه از سرگیرى, گفت وگوهاى علمى, دادوستدهاى فکرى بین سنى و شیعه, کارهاى بزرگى انجام داد و گامهاى بلندى برداشت, از جمله, با همکارى شیخ شلتوت شعبه اى از دارالتقریب در قم بنیان گذارد.35 علامه شیخ محمد صالح حائرى مازندرانى از علماى بزرگ ایران, با دارالتقریب همکارى داشت و رساله اى را براى نشر در رساله الاسلام, با عنوان: منهاج عملى للتقریب نوشت.36 در این مقاله, راه هاى سازش میان اهل سنت و شیعه را در امامت و خلافت و راه هاى سازش امامى و زیدى مطرح شده است. جریان تقریب, پس از آقاى بروجردى, در میان مراجع شیعى داخل کشور, از سوى آیت الله سید محمدهادى میلانى نیز پذیرفته شد. ایشان, هرچند پیش از آمدن به ایران, در لبنان و سوریه و عراق, از نزدیک با صاحب نظران اهل سنت و اندیشه هاى آنان آشنایى داشت و خودش در راه تقریب, نزدیک سازى برادران اسلامى در فکر و عمل, گامهاى بلندى برداشته بود و به همین دلیل در مشهد نیز مورد توجه زایرین دیگر کشورهاى اسلامى, از شیعه و اهل سنت بود. وى, در دیدار با شیخ محمدتقى قمى, وقتى در جریان فتواى شیخ محمود شلتوت قرار گرفت و فتواى شیخ محمود شلتوت را آقاى قمى, حامل فتوا, تحویل ایشان داد, به تلاش برخاست, این فتوا را به بهترین وجه, بازتاب بدهد. از جمله, از علماى بزرگ دعوت کرد و جلسه اى مهم در حرم رضوى تشکیل داد و در آن جلسه, پس از آن که این خبر مهم به آگاهى همه رسید, آقاى میلانى از آقاى قمى خواست که فتواى شیخ محمود شلتوت را براى حاضران قراءت کند. در این جلسه آیت الله سید على خامنه اى و استاد شیخ محمد واعظ زاده خراسانى نیز حضور داشتند.37 در سال 1347هـ.ش/ 1388هـ.ق/ 1970م شیخ محمد فحام, شیخ الازهر نیز, با آقاى میلانى دیدار کرد. ایشان در نامه خود به شیخ حسن سعید از این دیدار یاد کرده است. شیخ محمد فحام دیدار با همه رهبران اسلامى را براى تقریب اسلامى لازم مى دانست.38 دعوت تقریب, بر روشهاى علمى استوار بود و یک دعوت فردى شمرده نمى شد و چنانکه اشاره شد, چهره هاى بزرگى از پیشوایان شیعه و اهل سنت ره یافتهاى آن را تأیید کردند. این ره یافتها, عبارت بود از پایان دادن به فضاى تهمت و بهتان, بازگشت به اصول اولیه, قرآن و عترت, بهره گیرى از تأویل, رویکرد به آینده جهان اسلام, انتقاد از وضع موجود و تلاش براى اصلاح امور دنیوى مسلمانان و تأکید بر اصلاحات ساختارى و نظرى و روش شناسى و پرهیز از تقلید و رویکرد جدّى به اجتهاد و حرمت نهادن به اجماع مسلمانان و خرافه زدایى از دین و رویارویى با عصبیتهاى فکرى و فرهنگى, دفاع عقلانى از اسلام و نمایاندن جهان شمولى اسلام. از آن چه گفته شد و جایگاهى که تقریب مذاهب اسلامى در راه رسیدن به وحدت دارد و با توجه به چیرگى گفتمان غربى, ضرورت و تجدید گفتمان اندیشه اسلامى در دوره حاضر, بویژه بعد از انقلاب اسلامى, بیش تر نمود پیدا کرده است. حاضر نشدن در صحنه هاى تمدن ساز, مانع گسترش دامنه اثرگذارى گفتمان اسلامى شده و بیم آن است که بسیارى از دستاوردهاى اصلاح گران بزرگ که در راه همدلى, هم فکرى مسلمانان به تلاش برخاستند, از جمله سید شرف الدین که در قله این حرکت بود, به بوته فراموشى سپرده شود. از آن جا که تقریب رویکردى است مثبت به گفتمان اسلامى, و در راستاى نیرومندسازى عاملها و سببهاى پایدارى در برابر سرکشى تفکر مهاجم غرب بسیار کارآمد و اثرگذار است, به همین دلیل به دستور مقام معظم رهبرى, مجمع جهانى تقریب بین مذاهب اسلامى در سال 1411هـ.ق تأسیس شد از هدفهاى والاى این مجمع, کوشش در راه به حقیقت پیوستن هم فکرى میان علما و اندیشه وران عالم اسلام در حوزه عقاید, فقه, مسائل اجتماعى و سیاسى و تشکیل جبهه واحد براساس مبادى اسلامى ثابت, در برابر هجوم فرهنگى دشمنان اسلامى, عمل در راستاى اشاعه اندیشه تقریب بین جمهورى اسلامى ایران و دیگر دولتها و ملتها و اشاعه مبدأ اجتهاد و استنباط در مذاهب اسلامى و دستیابى به آراى فقهى مشترک در مسائلى است که در جهان اسلام مطرح هستند. براساس این دیدگاه است که کنفرانسهاى بین المللى در ایران و خارج از کشور راه اندازى شد, دانشگاه مذاهب اسلامى تأسیس گردید و مرکز بحثها و درسهاى فقهى و کلامى راه اندازى شد و مجله رسالةالتقریب منتشر گردید و کتابهاى مفیدى به چاپ رسید. این خط مشى, همان خط مشیى است که چهره هاى تقریب دنبال مى کردند.