نگاهى گذرا به فهرست کتابِ النص والاجتهاد, نشان مى دهد که نویسنده آن, از جایگاه متکلم شیعى, در گفت وگوهایى که با متکلم اهل سنت در بیش از 90 سال پیش داشته است, براى ثابت کردن یک دیدگاه کلامى: حق بودن خلافت امام على(ع) پس از پیامبر(ص), بحث حاشیه اى برگزیده است به نام: النص والاجتهاد.
و براى رسیدن به هدف خویش: ثابت کردن مخالفت صحابه جانشین پیامبر(ص) با پاره اى از دستورها و فرمانهاى روشن ایشان (نصّ) در زمان حیات و نیز پس از رحلت آن حضرت و به کارگیرى (اجتهاد) و (رأى شخصى) که در این جا, به یک معناست, ناگزیر به موضع گیریهاى یادشدگان در لابه لاى پاره اى از رویدادهاى تاریخى صدر اسلام پرداخته است.
به نظر مى رسد: متکلم ما نمى توانسته جز از راه نقل پاره اى از رویدادهاى تاریخى, دیدگاه هاى خود را ثابت کند و به متکلم سنّى مخاطب خود پاسخ دقیق و درخور بدهد. به راستى چرا او و دیگر متکلمان مذهب ما, مانند: علامه امینى و… این اندازه به تاریخ و رویدادهاى تاریخى استناد مى کنند؟
آیا گزینش این روش, امرى سلیقه اى است که به دیدگاه هاى شخصى متکلمان باز مى گردد؟ و آنان, از روى ذوق و از باب سرگرمى و از کارى به کارى رفتن و گوناگونى بحثها و گفت وگوهاى خویش, گاه به سراغ تاریخ رفته و یارى کننده هایى براى سخن خود جست وجو کرده اند.
ییا این که رویدادهاى تاریخى, چنان در پیدایش و رشد نظریه هاى کلامى نقش داشته و اثرگذارند که این راه, راهى است ناگزیر و بى بدل و هر متکلمى, با هر مذهبى, ناگزیر از پیمودن آن است.
و به دیگر سخن, راه متکلمان از میان رخدادهاى خاص تاریخى مى گذرد و هیچ نظریه کلامى وجود ندارد که مستند و تکیه گاه خود را پاره اى از رخدادهاى تاریخى قرار نداده باشد؟
این نکته آن گاه طرفه خواهد بود که بدانیم, پژوهش گران تاریخ نیز, چون در بررسیهاى خود به منبعها و سندهاى تازه دست یابند و سازوار با آنها نکته ها, بررسیها و تحلیل هاى تازه ارائه کنند, اگر تحلیل ها در حوزه مسائل تاریخى مذاهب باشد, آماج دهها پرسش کلامى قرار مى گیرند و گاه, این درگیریها چنان اوج مى گیرد که گویا ثابت کردن و یا رد کردن یک رویداد تاریخى, آن توان را دارد که یک نظریه کلامى را زیر و رو کند. از این روى همواره این متکلمان بوده اند, یا کسانى از چشم انداز کلامى, که به واکنش گسترده در برابر اظهارنظرهاى مورّخان قد علم کرده اند.
در دوران معاصر دکتر على شریعتى, با رویکردى تاریخى و جامعه شناسانه نظریه هایى را درباره شخصیت هاى دینى اثرگذار و نقش آفرین در تاریخ اسلام ارائه کرد که گروه گسترده اى را به ناسازگارى برانگیخت1 و در میان این ناسازگاریها, ناسازگاریهاى متکلمانه و از چشم انداز علم کلام نیرومندتر بوده و بیش تر قدرت رویارویى نشان داده است.2 چنانکه به دنبال پرسشها, خرده گیریها و انتقادهاى شمارى از محققان معاصر اهل سنت به پاره اى از عقاید شیعى, همچون امامت, کوششهاى متکلمانه عالمان شیعى رنگ تاریخى تازه اى به خود گرفت و کسانى چون علامه امینى براى ثابت کردن نظریه امامت شیعى (امامت خاص) به سراغ گردآورى اسناد واقعه تاریخى غدیر, که ثابت کننده امامت خاصّه است رفتند و کوشیدند تا با استناد به منابع اهل سنّت, نشان دهند که چنان واقعه اى در همه عصرها و قرنهاى اسلامى, در کتابهاى عامّه و نثر و نظم آنها بازتاب داشته است.3
و نیز علامه عسگرى, با آگاهى از ادعاى اهل سنّت درباره نقش و جایگاه عبدالله بن سبا در بنیان گذارى تشیع, که آشکارا نظریه امامت شیعى را هدف گرفته بود, با پژوهشى تاریخى, شخصیت تاریخى ابن سبا را به چالش کشید و آن را افسانه انگاشت.4
از سوى دیگر, کسانى چون احمد کسروى5 نیز, در ناسازگارى با بخشى از عقاید شیعى, به پاره اى از رویدادهاى تاریخى استناد جستند و آنها را پایه رویاروییهاى خود با آراى کلامى شیعه قرار دادند.
با توجه به آن چه گفته شد, بستگى و پیوند علم کلام به تاریخ روشن مى شود و مقوله اى که در مقاله حاضر به بوته بررسى نهاده شده, چگونگى این پیوند و بستگى و آثار و دستاوردها آن است. کوشش خواهد شد در گاه شرح و بیان پیوند و بستگى کلام و تاریخ, براى روشن شدن زوایاى بحث, نمونه هایى از رویکرد سید شرف الدین در این باره نیز ذکر گردد.
شاید بتوان میان رویدادهاى تاریخى و نظریه هاى کلامى, از جهت پیش و واپس بودن, سه گونه پیوند, انگاشت:
الف. پیش داشتن رتبى رویدادهاى تاریخى بر نظریه هاى کلامى و آثار آن:
چنین انگاشتى از پیوند رخدادهاى تاریخى و نظریه هاى کلامى بر این پایه استوار است که هماره رویدادهاى تاریخى از نظریه هاى کلامى جلوترند. ابتدا, پدیده اى رخ مى دهد, سپس آرا و نظریه هاى کلامى در پى آن متولد مى شوند. در مَثَل در تاریخ اسلام واقعه تاریخى (قرآن بر سر نیزه کردن) به سال 37 هجرى, سبب پیدایش گروهى به نام خوارج شد که به دنبال بحث و جدلها و گفت وگوى بسیار در حوزه عقاید اسلامى, سرانجام این گروه, بازشناخته و جداى از مسلمانان دیگر شدند. شمارى از نویسندگان اهل سنت, کوشیده اند تا پیدایش تشیع را یک رخداد سیاسى به شمار آورند, مانند سقیفه یا کشته شدن عثمان.6
در یکى از پر مناقشه ترین جُستارهاى فکرى امروز جامعه اسلامى: (حکومت اسلامى) شمارى, براى ثابت کردن آن, به برهانهاى قرآنى و روایى چنگ زده اند7, و در برابر, مخالفان این دیدگاه کوشیده اند, تا خلافت نبوى را تنها یک رخداد تاریخى برخاسته از نیاز و ضرورتهاى عصرى بدانند, نه یک وظیفه دینى برخاسته از وحى قرآنى.8
بى گمان هواداران این دیدگاه مى توانند به بسیارى از رویدادهاى تاریخى دست یابند که منشأ پیدایش آراى کلامى شده اند. از پیامدهاى مهم این نظریه آن است که نظریه هاى کلامى, حتى در اصول اساسى خود, مانند اصل امامت براى شیعه و اصل خلافت براى اهل سنت, برآیند رویدادها و بایستگیهاى تاریخى اند, نه برگرفته از وحى الهى. و در نتیجه, با پایان یافتن آن ضرورتها و نیازها از گردونه خارج و بى اعتبار مى شوند و نظریه هاى کلامى دیگر جاى آنها را مى گیرد. و این نکته, همان موضوعى است که هیچ یک از فرقه هاى مذهبى, در اصول پایه خود آنها را نمى پذیرند; زیرا در صورت پذیرش, گویا اصالت و ریشه دار بودن خود را زیر سؤال برده و جدایى خود و فرقه خویش را از اصول ثابت دینى پذیرفته اند. و درست به همین دلیل است که پاره اى از فرقه ها مى کوشند تا پیدایش فرقه هاى رقیب را زاییده رویدادهاى تاریخى دانسته و اصول اساسى آن فرقه را از اصول اساسى و ثابت وحى و دین الهى جدا سازند. چنانکه بخشى از کوششهاى متکلمان اهل سنّت درباره شیعه, در راستاى ثابت کردن همین نکته بوده است.
ب. پیش داشتن رُتبى نظریه هاى کلامى بر رویدادهاى تاریخى و پیامدهاى آن.
دیدگاه درخور انگار دیگر این است که: نظریه هاى کلامى, هماره بر رویدادهاى تاریخى از نظر رُتبى پیش بوده اند. همواره, نظریه هاى کلامى, رویدادهایى را پدید آورده و زاده اند; در مَثَل واقعه تاریخى کربلا, خود, زاییده رفتار دو گروه, با دو باور کلامى جدا و در برابر یکدیگر است. از یک سو, دیدگاه امامت شیعى و از سوى دیگر, دیدگاه خلافت سنى. بر پایه دیدگاه امامت شیعى, هرگونه خلافت غیر معصوم غاصبانه است و در صورت وجود زمینه هاى لازم, قیام علیه آن واجب است. از این روى, قیام امام حسین(ع) از جایگاه امامت شیعى, علیه حکومت یزید, به دلیل همراهى اولیه مردم, واجب بوده است و براساس دیدگاه خلافت سنى, خروج علیه حاکمیت, خروج علیه خلیفه واجب الطاعه به شمار مى آید و خروج علیه دیانت ارزیابى مى گردد و انجام دهنده آن مرتد و خون او هدر!
نویسندگان شیعى, واقعه عاشورا را رویارویى دو دیدگاه فکرى قلمداد کرده اند.9
در دوره هاى میانى تاریخ اسلام, رویارویى دو اندیشه اسماعیلیه و اهل سنّت, رویدادها و رخدادهاى تاریخى فراوانى را سبب شده است10 یا پیش تر از آن در واقعه عام المحنه در سال 213 هجرى, یک موضوع کلامى رویدادهاى وحشتناک سیاسى را به دنبال داشته است.
پیامد این دیدگاه آن است که: همه رویدادهاى تاریخى را با پیشینه اى تئوریک و بناشده بر اراده قبلى و قطعى شخص یا اشخاص تحلیل کرده و نقش پیش آمدهاى ناگهانى در رویدادهاى تاریخى را به پایین ترین حدّ مى رساند.
گفتنى است که هر یک از انگارهاى دوگانه بر گونه اى از انسان شناسى استوار است. پرسش اساسى درباره انسان این است که: آیا همواره رفتارهاى او بر اراده و آگاهى پیشین استوار است, یا خیر؟
در سطح کلامى اجتماعى, آیا همه رویدادهاى تاریخى با کُنش آگاهانه انسانها رقم مى خورند, یا نقش پیش آمدهاى ناگهانى و شانس را نیز نباید فراموش کرد؟
هرگونه پاسخى به دو پرسش بالا مى تواند مبناى پذیرش یکى از دو انگاره گردد; اما در جهان بیرونى و به حکم تجربه شخصى و جمعى, در کُنشهاى انسانى, انگیزه ها و سببها و علتهاى بسیار نقش دارند, هم آگاهى و اراده و هم سببهاى محیطى, نیز شانس و پیش آمد. با این حال, شاید بتوان از نظریه سوم سخن به میان آورد. همان گونه که در عرصه فردى همه کنشهاى انسانى در اختیار و انتخاب و آگاهى او نبوده, در سطح کلان اجتماعى نیز, نمى توان همه رویدادهاى تاریخى را زاییده و برانگیخته یک تفکر ریشه دار و آگاهى و براساس نقشه پیشین انسانى دانست, چنانکه نمى توان همه کُنشهاى انسانى را نیز برانگیخته زاییده رویدادهاى کور و بى ربط و ناخودآگاه او به حساب آورد. اى بسا, رویدادهاى تاریخى که پنداشته مى شود به گونه ناگهانى و ناخودآگاه رخ داده اند و زاییده و برانگیخته زندگى اجتماعى و پیوندها و پیوستگیهاى جمعى بوده اند; اما این رویدادها, در ادامه و براى نسل بعدى, دگرگونیهایى را در عرصه فکرى به وجود آورده و زمینه هاى رشد یک نظریه هاى کلامى را سبب شده باشد. شاید بتوان داستان پیدایش خوارج را از این نمونه ها, به شمار آورد.
آن گونه که نظریه هاى کلامى نیز در به وجود آوردن رویدادهاى تاریخى اثرگذارند, تا جایى که گروهى از پیروان مذهبى آگاهانه و براساس یک باور, به جنگ گروه مذهبى دیگر رفته اند, مانند درگیریها و نزاعهاى شیعه و سنى در عصر صفویان و عثمانیان در ایران و ترکیه. نکته درخور توجه آن است که شمارى از علما و نویسندگان اهل سنت, کوشیده اند تا مذهب تشیع را زاییده رویدادهاى سیاسى بدانند که پیش از این به آن اشاره شد و انگار خود را از کُنشهاى انسانى به نمایش گذاشته اند; یعنى عامل پیدایش تشیع را رویدادهاى کور و پیش آمدهاى ناگهانى تاریخى به حساب آورده اند که بدون یک باور ریشه دار به دیانت و تنها زاییده رویدادها و مسائل سیاسى است. گویا شناخت آنان از انسان شیعى, چنین شناختى است که: در حوزه معرفتهاى اساسى دینى, ژرف اندیشى نکرده و براساس احساس و هوس و دلبستگى سیاسى در دامان بدعت افتاده و مذهبى را پدید آورده اند.
و در برابر این جریان, متکلمان شیعى نیز با نشان دادن ریشه رویدادهاى سیاسى و دینى صدر اسلام, به آن سان که بتواند تجلى بخش باورها و عقاید شمارى از صحابه باشد, رفتارها و کُنشهاى انسان سنّى را استوار و بنا شده بر تفکر همیشگى او در کارها و داشتنِ طرح و نقشه پیشین در همه رفتارهاى دینى دانسته اند.
در مَثَل, به موضوع کارکرد صحابه بنگرید: اهل سنت, به عدالت صحابه باور دارند. ناسانى آشکار آرا و کارکرد آنان را با عنوان اجتهاد توجیه مى کنند. سید شرف الدین نیز, در کتاب النص والاجتهاد, کوشیده تا با قرار دادن اجتهادها در برابر نصّ قطعى, بى اعتبارى آنها را ثابت کند. اما موضوع اجتهاد و مجتهد نیز, مقوله ساده, حتى با نگاه تاریخى به صدر اسلام نیست; یعنى آیا میزان درک و دریافت صحابه از سیره پیامبر(ص) بى گمان و بى تردید, ناسان است.
سببها و انگیزه هایى چون باورهاى ذهنى قبلى, سن کسان, زمان ایمان آوردن ایشان و… در میزان دریافت و درک آنها از سیره اثرگذار بوده است؟ در مَثَل خالد بن ولید, که سید شرف الدین تأویلهاى او را در برابر نصوص شرعى یاد مى کند,11 با توجه به پیشینه فکرى و زمانى که اسلام آورده, چند ماه پیش از فتح مکه, چگونه مى توان از اجتهاد او سخن گفت و رفتار او را در فتح مکه, به پاى اجتهادش گذاشت؟
البته این نکته درخور توجه است که چون اهل سنّت, از یک کنار, همه صحابه را مجتهد مى دانند, سید شرف الدین هم این نمونه تاریخى را ذکر مى کند, تا نشان دهد چقدر مفهوم و اثر اجتهاد به ابتذال کشیده مى شود, اگر چنین حکم کلّى درباره همه اصحاب صادر شود. با این وجود, وجود تئورى خود سید شرف الدین نیز, در رویکرد به کارها و رفتارهاى این صحابه دچار اشکال مى گردد. هرچند در بسیار جاها: داستان سقیفه,12 سریه اسامةبن زید,13 سهم مؤلفة قلوبهم,14 سهم ذوى القربى,15 قتال با سرباززنندگان از پرداخت زکات در آغاز وفات پیامبر(ص) با وجود نص بر ناروایى ستیزیدن با گوینده شهادتین,16 رأى خلیفه اول درباره قاتل مالک بن نویره,17 داستان یوم الخمیس,18 صلح حدیبیه,19 داستان متعة النساء در عهد پیامبر(ص),20 و… به سبب حضور و اثرگذارى اصحاب بنام و بانفوذ پیامبر(ص) در این ماجراها, داستان اجتهاد مفهوم واقعى خود را پیدا مى کند و تحلیل سید شرف الدین درخور پذیرش است; اما با توجه به پاره اى از نشانه هاى تاریخى مانند: آن چه بعدها خلیفه دوم در باب گزینش ابوبکر در سقیفه گفت و آن را یک حرکت ناگهانى خواند,21 احتمال این که در رویدادهاى دیگر, یک امر ناخواسته و غیر درخور پیش بینى, اثر گذارده باشد, وجود دارد و چه بسا همان اصحاب درجه یک پیامبر(ص) نیز, خود, اسیر این چنین رویدادهایى گردیده باشند. از این روى, تنها مجتهد بودن ایشان, در صورت پذیرش, نمى تواند عامل اصلى همه رویدادها در همه زمانهاى حضور, یا خلافت آنان باشد.
نقش اندیشه تقریب گراى سید شرف الدین در رویکرد او به آراء اهل سنت: بسیار مهم است که بدانیم, سید شرف الدین در میان عالمان شیعه, نخستین متکلمى نیست که در راه مناظره و جدال با اهل سنّت گام نهاده و کوشیده تا از عقاید شیعى دفاع کند. پیش از او دیگر متکلمان شیعى این کار را آغاز کرده بودند; اما آن چه بدون تردید سید شرف الدین را از دیگر همگنان کلامى اش جدا و برجسته مى سازد, روش برخورد او با موضوع اختلاف شیعه و اهل سنت است.
در اصل, در برخورد با آراى مخالف, به دو راه در تاریخ مى توان دست یافت.
الف. راهى که با قصد ویران گرى و پست کردن و سرانجام به وادى نیستى افکندن رقیب دنبال شده است که از این نمونه است جدال فکرى خواجه نظام الملک و غزالى و دیگر مسلمانان از اهل سنت, با فرقه اسماعیلیه که به قصد نابودى آنها انجام شده و پیامدها و آثار گوناگونى نیز در جهان اسلام بر جاى نهاده است.
ب. جدال فکرى که به قصد نشان دادن حقیقت (با این اعتقاد که انسانها در برابر حقیقت, به گونه فطرى سر فرود مى آورند) انجام گیرد.
آن چه از سراسر نوشته ها و کتابها و سیره عملى سید شرف الدین به دست مى آید, نگهداشت اصول زیر در برخورد با پیروان فرقه هاى اسلامى است:
ییکم. آنان را انسانهایى داراى فکر و اندیشه مى دانست.
دوم. در مقام گفت وگو, آرا و عقاید طرف گفت وگو, در نزدش محترم بود و همچنین حرمت انسانى آنان را پاس مى داشت.
سوم. حقیقت گویى و حقیقت جویى را برتر و بالاتر از همه امور مى دانست و تمام تکاپو و تلاشش این بود تا با ابزارهاى گوناگون به مخاطبان خود نشان دهد: راز پاى بندى او به مذهب اهل بیت, تنها و تنها برابرى و همسانى آن با حقیقت است, نه جانبدارى غیر منطقى و جزم اندیشى و شخص پرستى و تقلید کورکورانه.
چهارم. با توجه دقیق و همه سویه به منابع موردِ پذیرش اهل سنت, نمونه هایى را از همانها بیرون مى کشید تا به ایشان نشان دهد که نباید مذهب خویش را به حال خود رها کرد, بلکه بى گمان باید به حال ناسازگاریهاى موجود در آن, فکرى بکنند. از این روى, کوشید تا با نشان دادن این ناسازگاریهاى تاریخى مخاطبان خود را به واکنش بکشاند و آنان را به تأمل وادارد تا حقیقت طلبى را بالاتر از هر تفکر حزبى تاریخى بدانند.
پنجم. سید همگنان متکلم خود را به بهره برى از حق حیات ویژه خود آنها در عصر حاضر, فراخوانده و از آنان خواست تا بررسى دقیق سرچشمه ها و منابع تاریخى, طوق تقلید و تعبد کورکورانه هزارساله را از گردن بگشایند و حقِ حیاتِ امروزین خویش را پاس بدارند. و این جز, با تحقیق و دیدن ناسازگاریهاى موجود در منابع حدیثى و تاریخى و کوشش براى یافتن پاسخى براى آنها میسّر نیست.
ششم. تعبیر: اجتهاد و تأویل نصوص دینى از سوى صحابه, رأى شخصیِ بنا شده بر علم نیز, رویکرد بسیار محترمانه اى است که سید از آن بهره برده است.
او, با پذیرش استقلالِ انسانیِ خلفا و ارجمندى مقام مجتهد و پذیرش اصل اجتهاد, با دقت و ژرف کاوى, نشان مى دهد که اجتهاد, هرکجا از اعتبار برخوردار باشد, در برابر نصّ اعتبار ندارد; زیرا موجب دگرگونى احکام و نصوص دینى مى گردد.
هفتم. اصل گفت وگو و دیدار با متکلمان اهل سنت: سید شرف الدین, مى توانست یکراست و یکسر, کتابهاى اصلى حدیثى و تاریخى پیشین را در بوته بررسى بنهد و نکته ها و جستارهاى مورد نظر خود را در بحثهاى کلامى به دست آورد و براساس آنها همچون دیگر متکلمان به پاسخ گویى بپردازد; امّا او, این راه را برنگزید, و به جاى آن, به گفت وگو و دیدار با معاصران خود, از علماى اهل سنت روى آورد و این روش را برگزید. متوجه این نکته بود که گفت وگوى چهره به چهره و رو در رو, چقدر مى تواند بدفهمى ها را برطرف سازد و زمینه هاى هم فکرى لازم را براى ورود به یک بحث عالمانه, دقیق و هوشیارانه فراهم آورد. از این روى دیدارهاى او با عالمان اهل سنت در مصر و سوریه و دیگر سرزمینها و پیوند دوستانه با آنان, روشى بود که در کانون توجه سید قرار داشت.
آن چه به عنوان امور هفت گانه از آن یاد شد, برآیند نگاه تقریب گراى سید شرف الدین است. او به راستى و صداقت نشان داده که در صدد شناخت عالمان دو فرقه از یکدیگر و درک و فهم فکر و دیدگاه هاى هم و آشنایى با موضع گیریهاى فکرى است و این مهم و درک سخن یکدیگر و هم فکرى را پایه ورود در یک گفت وگوى دراز مى دانست که باید اندک اندک, همه سویها و جانبها را بگیرد و گسترش یابد. شاید به همین دلیل بود که گفت وگوهاى نوشتارى خود را تبدیل به کتاب کرد تا به گسترش اندیشه تقریب گرا در میان پیروان دو مذهب نیز کمک کرده باشد. اگر جز این بود سید نمى توانست در میان اهل سنت و هم گفت وگوهاى خویش محترم باشد. آنان, هرگز گمان نکردند که سید در مقام پست انگارى مقام انسانى آنان, با حمله کورکورانه به دیدگاه ها و عقایدشان به قصد نابودى این گروه است, بلکه او را انتقادکننده اى با انصاف, و متکلمى ماهر یافتند که هرگز از جاده حق و داد پاى بیرون نمى نهد.
دستاوردهاى پیوند تاریخ با علم کلام در آثار سید شرف الدین
متکلمان از آن جا که در صدد دفاع از عقاید دینى برآمده اند, از ابزارهاى گوناگون و سازوار و مورد نیاز نیز سود برده اند که یکى از این ابزارها, استفاده از علم تاریخ بوده است که دستاوردهاى مهم زیر را به همراه داشته است:
1. کاربردى کردن علم کلام: کاربردى کردن اصول کلّى و نظرى در هر مذهب و مکتب پذیرفته شده و طبیعى است. در کلام اسلامى, اصل توحید, نبوت و معاد رکن و پایه بشمارند. اسلام و جامعه اسلامى بر این شالوده استوارند. از این روى باید چنان برهانى و خردورزانه مطرح شوند که در مرحله ثبوت و نظر ناسازگار درنیایند و چنان جاذبه داشته باشند که فوج فوج مردمان, با ذهن و فکر بى آلایش خود آنها را بپذیرند. بناى علم کلام, با بحث و نظریه پردازى کامل نمى شود, بلکه آن گاه کامل مى گردد که متکلمان, پس از فتح قلّه هاى نظرى, به میان مردم و عالم واقعى برگردند و بحثهاى خود را فرود آورند و بى درنگ از ثبوت خاصه و امامت خاصه سخن به میان آورند. یعنى مقام نبوت و امامت با همه ارجمندى که دارد, حتما باید نمونه هاى تاریخى داشته باشند وگرنه اصل ارسال رسل از سوى پروردگار و ثابت شده در کلام اسلامى, نامفهوم خواهد شد و وحى الهى واقعیت تاریخى نمى یابد.
متکلمان باید ثابت کنند بزرگان, والاتباران و مردان الهى چون محمد بن عبدالله و على بن ابى طالب وجود خارجى و عینى داشته اند تا آن گاه نبوت و امامت ایشان ثابت گردد و در این مرحله, تنها تاریخ است که مى تواند از بود و نبود چنین کسانى سخن بگوید. با نگاهى به عنوانهاى کتابهاى کلامى سید شرف الدین و موضوعها و گزاره هاى مورد بحث او, که در آنها به جدال احسن با پیروان مذاهب دیگر پرداخته است, به خوبى مى توان دریافت که محورى ترین گزاره مورد بحث او, امامت خاصه است.22 یعنى همان گزاره اختلافى مهم میان شیعه و دیگر مذهبها. سخنان او در باب ولایت امام على(ع) یا جایگاه حضرت زهرا(ع) و دیگر امامان شیعه نیز از همین باب است. از همین روست که آثار کلامى او, بدون حشو و زوائد معمولِ چنین کتابهایى, این حس را به خواننده مى دهد که علم کلام, در چشم انداز او, کاربردى است. به همین جهت دیگر بخشهاى بحثهاى کلامى, در کتابها و نوشته هاى او, بازتاب بسیار اندکى دارد.23 بسیارى ارجاعهاى تاریخى او در همه آثارش, مى تواند از نمایان گر خوب و فهم کاربردى شدن بحثها و دیدگاه هاى کلامى او باشد.
2. گسترش گزاره هاى کلامى: متکلمان پس از ثابت کردن وجود واقعى رهبران دینى, چون پیامبر(ص) و امام به کمک منابع تاریخى, باز هم براى ثابت کردنِ ویژگیهاى گفتار, رفتار و کردار شخص پیامبر(ص) و امام(ع), معجزه ها, کرامتها و… نیازمند تاریخ و منابع تاریخى و حدیثى اند که اگر در منابع تاریخى و حدیثى چنین نکته هایى یافت نشود, متکلمان با دشواریهایى روبه رو خواهند شد.
ناگفته نماند که بخشى از نیازهاى متکلمان در مباحث سیره پیشوایان از طریق منابع حدیثى برآورده شده است که برحسب نظامِ تقسیم علوم, جداى از تاریخ بشمارند; اما نباید غافل بود که در سده هاى نخستین منابع تاریخى و حدیثى ساخت یکسانى داشته در اساس, حدیث پیش درآمد پیدایش تاریخ, در تمدن اسلامى است و بسیارى از سرچشمه هاى نخستین حدیثى, هرچند نام تاریخ بر خود نداشته اند, ولى ویژگیهاى روایتهاى تاریخى را دارا بودند. از این روى, استناد علم کلام و متکلمان به منابع سیره و حدیث باز هم استناد به تاریخ انگاشته مى شود.
سید شرف الدین, در جاى جاى کتاب النص والاجتهاد, به منابع تاریخى و حدیثى اهل سنت براى ثابت کردن لغزشها و اشتباه هاى خلیفگان24 و دیگر گزاره ها, به منابع حدیثى اهل سنت استنادهاى فراوان دارد, چنانکه آگاهى پیامبر(ص) از آینده را, که از گزاره هاى کلامى و ویژگیهاى پیامبرانه است نیز, از راه اخبار و روایات تاریخى بیان مى کند.25
3. تصحیح برداشت از گزاره هاى کلامى: گزاره هاى کلامى در گذر زمان, دچار دگرگونى و دگردیسیهاى تازه مى شوند و چه بسا که برداشتها و ایستارهاى اولیه از آنها در سده هاى پسینى با واقعیت سازگار نباشد. تاریخ مى تواند با نشان دادن دگرگونیهایى که رخداده و آن چه از برداشتها در گوناگون زمانها رخ نموده, با روشن ساختن مفهوم اولیه, به راست گردانیدن کژیهاى بعدى کمک کند. از نمونه هاى درخور توجه واژه اجتهاد است که از نظر کلامى, اهل سنت همواره آن را براى اصحاب پیامبر(ص) به کار برده و مانند سپرى همه تیرهاى انتقاد را بى اثر ساخته اند.
سید شرف الدین هشیارانه روى این قضیه انگشت مى گذارد و زوایاى آنها را مى کاود.
وى با پذیرش این واژه و استفاده گسترده از آن, با نشان دادن نمونه هاى تاریخى فراوان اجتهاد در عصر خلفا, کوشیده تا نشان دهد که فرق میان اجتهاد و مجتهد, با رأى شخصیِ بدون دلیل چگونه است و در اصل, با جامع بودن کتاب و سنت, چه جایگاهى باید براى اجتهاد در نظر گرفت. با بحث منطقى و استدلالى ثابت مى کند که اجتهاد هم مانند چیزهاى دیگر مطلق نیست و داراى حد و مرز و اندازه هایى است و بى گمان باید در جاى خود به کار رود. از این روى مخاطبان خود را به دقت و درنگ روى اجتهاد درست از اجتهاد نادرست مى کشاند و این تقسیم را او در بین اهل سنت باب مى کند و این نکته را با بیان ویژگیهاى اجتهاد درست و گونه هاى اجتهاد نادرست روشن مى سازد.26 مهم ترین دستاویز سید در پابرجا کردن اجتهاد نادرست, واژه نص قطعى است که این نص قطعى, تنها از راه منابع و گزارشهاى تاریخى ـ حدیثى پابرجا مى شود. و به این ترتیب, در برابر کارکرد و موضع گیریهاى خلفا, زیر عنوان اجتهاد, مى کوشد تا نص مقابل آن را نیز به عنوان یک ملاک قطعى پذیرش اجتهاد نشان دهد و با نشان دادن متن نصّ, به تلاش برمى خیزد تا ذهن متکلمان مذهب اهل سنت را از بدفهمى این واژه رها کرده و با درست کردن برداشتهاى آنها از چنین واژه اى که در بحثهاى کلامى بسیار اهمیت دارد, کمک کند.
همان گونه که از برآیند و دستاورد به کار گرفتن تاریخ در علم کلام سخن گفته شد, مى توان از دستاورد علم کلام در تاریخ نیز سخن گفت و آثار آن را نیز چنین برشمرد.
1. پیدایش تحلیل هاى کلامى ـ تاریخى (معنى بخشى به رویدادهاى تاریخى): از جمله اثرگذاریهاى علم کلام بر تاریخ آن است که این دانش مى تواند رویدادهاى از هم گسسته و ناپیوسته تاریخى را در زمانها و مکانهاى گوناگون به هم پیوند بزند و آنها را از یک تحلیل درون ساختارى بهره مند سازد و نشان دهد که رویدادهاى تاریخى, تنها برآیند پیش آمد ناگهانى نیستند, بلکه زاییده و برآیند کُنشهاى آزاد افراد جامعه انسانى اند که براى زندگى خود هدفى داشته و در عصر خویش معناى روشن به رفتارهاى اجتماعى خود مى داده اند. تحلیل هاى کلامى از رویدادهاى تاریخى, ضمن معنى بخشى به آنها, قدرت تحلیل انسانى را در پدیده هاى تاریخ بالا برده و گزارشها و نقلهاى جزئى تاریخى را به رتبه نظریه هاى کلان, بالا مى برد.
از این چشم انداز, آثار سید شرف الدین بسیار درخور توجه است; چه این که ایشان با قرار دادن رخدادهاى تاریخى صدر اسلام در چارچوب یک منطق کلامى, آنها را به نطق آورده و نشان مى دهد که این رویدادها, تنها ساده و ناپیوسته با هم نبوده و هم خوانیهاى این رخدادها با یکدیگر و تکرار آنها, مى تواند یک تحلیل را به ذهن خواننده فرو افکند. در مَثَل پى گیریهاى تاریخى او در احوال شخصى و موضع گیریهاى صحابه, از عصر پیامبر(ص) رویدادهایى چون: یوم الخمیس, اعزام جیش اسامه و ده ها نمونه پیش و پس از عصر رسول خدا(ص) و در دوران خلافت ایشان, حکایت از اجتهادهاى بسیار و بارها و بار در برابر نصوص قطعى27 دارد و این اجتهادهاى خلاف نصوص قطعى, که در مدت زمان طولانى رخ داده, مى تواند در ذهن خواننده فرو بیفکند که این رفتارهاى تاریخى همانند هم از یک تفکر سرچشمه مى گیرند. بنابراین, یک پیش آمد ناگهانى نیستند.
این کار هوشمندانه و ماهرانه در آثار سید دیده مى شود و او توانست به خوبى با تحلیلى کلامى به رویدادهاى تاریخى, آنها را مفهوم و معنایى تازه ببخشد که در مسیر پابرجایى عقاید او به کار آیند.
2. افزایش قدرت اثرگذارى رویدادهاى تاریخى در حال و آینده: علم کلام, با معنى بخشیدن به رخدادهاى تاریخى در گذشته و نشان دادن منطق انسانى نهفته در آنها, اثربخشى این رویدادها را از گذشته هاى دور به زمان حال و آینده مى کشاند و نشان مى دهد: اگر همان منطق انسانى, امروزه نیز وجود داشته باشد, مى تواند رویدادهاى همانند را رقم بزند.
سید شرف الدین, متکلمى است که اگر به گذشته نظر دارد هرگز از باب فراموشى امروز و بدون دغدغه آینده نیست. او, به گفته خویش وضع و حال اسفبار مسلمانان را در امروز دیده است28 و در پى پیدا کردن سببها و علتهاى این عقب ماندگى و اختلافهاى خانمانسوز برآمده و ریشه هاى این مشکل را در گذشته ها یافته و از این روى, با نقبى به گذشته کوشیده تا نشان دهد چگونه پیشینیان, از لغزش و اشتباه در امان نبوده اند.
از همه مهم تر, حوزه نقدگرایى فرهیختگان و اندیشه وران مسلمان امروز, قدرت مند بتواند گذشته ها را نیز فراگیرد تا حال و وضع امروز, بهتر درک شود و راه هاى برون رفت از این مرحله روى بنماید.
سید شرف الدین که در صدد تقریب مذاهب اسلامى از پس صدها سال اختلاف و رویارویى است. تنها با چنین نگاه تاریخى مى تواند از پس این مهم برآید. آن جا که مى کوشد با عبرت از نوع برخوردهاى گذشته از منطقى نو سخن به میان آورد و پیشوایان مذهبهاى اسلامى را به گفت وگوى درازدامن با تکیه بر باورها و ارزشهاى ژرف مورد پذیرش همه فرقه ها, فراخواند.
3 . پیدایش تاریخ فرقه اى: مکتبهاى کلامى, با گرایش خاصى که به تاریخ دارند, از جزءجزء رویدادهاى تاریخى به گونه ویژه استفاده مى کنند و در نتیجه از چیدن این رویدادها در کنار یکدیگر, یک گونه نگرش به تاریخ را نشان مى دهند. برآیند این رویکرد, پیدایش ده ها تاریخ فرقه اى است که هم اکنون در اختیار ماست. همه فرقه هاى اسلامى براى خود تحلیل ها و نگارشهاى تاریخى دارند که بیانگر, برداشتهاى آنها از سیر رویدادهاى تاریخى و تفسیر آنهاست و این نکته بسیار مهمى است که مى تواند در درک صحیح برداشت و دیدگاه هاى یک فرقه به حوادث تاریخى, براى پژوهشگران تاریخ بسیار مفید باشد و آثار سید شرف الدین امروز, همگى, به درستى مى توانند آیینه تمام نماى برداشتها نگرشهاى مذهب شیعه به رویدادهاى تاریخى صدر اسلام باشند.
4. پرورش زمینه هاى پدیدار شدن رشد نظریه پردازیها در تاریخ و مکتبهاى تاریخى: دیدگاه هاى کلامى مى توانند با چارچوبهاى نظرى که ارائه مى کنند, رویدادهاى جزئى تاریخى را در بستر پیدایش نظریه هاى تاریخى کلان قرار دهند. در مَثَل اعتقاد کلامى به موعود در تشیع و اسلام در فلسفه نظرى آینده تاریخ بسیار اثرگذار است. اما سید شرف الدین با کوشش بسیار و بررسى همه جانبه اى که از موضوع اجتهاد خلفا نشان داد و تلاش کرد تا با قرار دادن این اجتهادها در برابر نص قطعى کتاب و سنّت, نخست, ارزش و جایگاه والاى وحى و سنت قطعى را برتر از رفتارها و ایده هاى شخصى خلفا قرار دهد.
دو دیگر, مقام عرفى و انسانى خلفا را که همراه لغزشها و اشتباه هاست, نشان دهد.
سه دیگر, با نشان دادن امکان و وقوع خطا در عملکرد صحابه از زمینه هاى تاریخى اعتقاد به جبر که به خاطر هم رتبه قرار دادن سنت خلفا, با وحى و سنت قطعى پیامبر(ص) پیدا شده بود و جامعه اسلامى را دچار انسداد کرده بود, پرده بردارد و نشان دهد که چگونه نظریه کلان جبر تاریخى با چنین زمینه هایى پیدا شده و رشد کرده و در میان مسلمانان رواج یافته است.
دقت او در نقل نکته هاى جزئى رویدادهاى تاریخى, به نقل از منابع اهل سنت, درباره شخصیتهاى صدر اسلام که در کتابهاى مختلف او نمود یافته است, چنین اهتمامى را نشان مى دهد.
هشدارهاى تاریخ نگاران به متکلمان, یا تاریخ به علم کلام و بازتاب آن در آثار سید شرف الدین
تاریخ نگاران, به خلافِ همکاریهاى گسترده با متکلمان از راه در اختیار نهادن نکته هاى جزئى رویدادهاى تاریخى, این هشدارها را همواره به آنان گوشزد کرده اند.
1. پرهیز از بسنده کردن به یک بخش از رویدادها: تاریخ نگاران مى توانند از متکلمان بخواهند تا در آن بخش از بحثهاى کلامى که بر پایه داده هاى تاریخى استوار مى شود, در حدّ توان, به جست وجو برخاسته و در این جست وجو, این نکته ها را در نظر بگیرند.
الف. اطمینان از اصل رویداد: آیا به اندازه کافى درباره رخداد مورد نظر شاهدها و نشانه هایى وجود دارد که نشان گر روى دادن آن باشد, یا خیر؟ زیرا اگر شاهدها و قرینه ها کافى نباشد, مى توان گاه یک اصل کلامى را زیر سؤال برد. اى بسا, همین دغدغه سید شرف الدین را واداشته تا در جاى جاى آثار خود, از جمله المراجعات و النص والاجتهاد, منابع حدیثى ـ تاریخى بسیارى را درباره اصل رویداد مورد بحث, بررسى کند.
ب. اطمینان از زمان واقعه: بسیار مهم است که اصل رخداد تاریخى, در چه زمانى رخ داده باشد. پیش و پس بودن زمانى بسیارى از رویدادها, در بسیار جاها, مى تواند اصل یا اصلهایى از علم کلام را زیر سؤال ببرد.
سید شرف الدین در داستان واقعه یوم الخمیس, با استفاده از منابع حدیثى ـ تاریخى مهم اهل سنت به زمان واقعه, که نزدیک وفات پیامبر(ص) بوده است, دقت دارد و کوشیده است تا این نکته را که در استدلالهاى بعدى او بسیار به کمک مى آید, مورد توجه قرار دهد.
ج. اطمینان از مکان واقعه: جزءجزء و برخکان رویدادهاى تاریخى, مانند مکان رخداد, گاه در پابرجا کردن مسائل بعدى بسیار اثرگذارند در این باره, مى توان از ماجراى ماء الحوأب سخن به میان آورد که سید شرف الدین در رویدادهاى مربوط به عایشه, کوشش کرده تا مکان رویداد را, روشن کند.30
د. اطمینان از چگونگى واقعه: چگونگى پدید آمدنِ رویدادهاى مهم دینى, مى تواند در پدیدار شدن یا اعلام یک اصل کلامى, اثرگذار باشد. متکلم, به طور دقیق, باید چگونگى رخدادهاى دینى پیوسته به گزاره هاى کلامى را بررسى کند تا بتواند بر مبناى این چگونگى, بناى اصول خود را پى بریزد. از همین روى, سید شرف الدین با دقت و همه سونگرى فراوان, روایات اهل سنت را در گزاره هاى مورد نظر ذکر مى کند و مى کوشد تا به مخاطبان خود, اطمینان کافى از چگونگى واقعه بدهد, تا استدلالهاى دیگرش, درخور پذیرش باشد.
هـ. اطمینان از علتها و انگیزه هاى واقعه: در رویدادهاى تاریخى, شناخت علتها و سببها مهم است و اگر در این بخش دقت و وارسى کافى نشود, مى تواند گمراه کننده باشد و مبناى تحلیل هاى گمراه کننده نیز قرار گیرد. در بحثهاى کلامى این نکته بسیار مهم تر است. سید شرف الدین, بسیار تلاش ورزیده تا با چیدن رویدادها در کنار یکدیگر, علتها و سببهاى واقعى آنها را کشف کند. در مَثَل, رویدادهاى پیوسته به عایشه و جزءجزء آنها.31
2. پرهیز از بسنده کردن به بخشى از منابع: تاریخ نگاران مى توانند به متکلمان این هشدار را بدهند که به اندازه توان, منابع گوناگون را ببینند که مبادا گوشه اى از چشم آنها پوشیده بماند سید شرف الدین, این سفارش تاریخ نگاران را به طور کامل پاس داشته و با وارسى فراوان از منابع گوناگون, نشان داده که هم به اندازه کافى منابع را مى شناسد و هم به آنها رجوع یکراست داشته است. چقدر مناسب بود تا در چاپ کتاب المراجعات یا النص والاجتهاد, فهرست مستقل منابع نیز, در پایان جداگانه ذکر مى گردید تا, علمى بودن کتاب, بیش تر به چشم آید.
3. توجه به نسبى بودن نقلها و گزارشهاى تاریخى: تاریخ نگار مى تواند به متکلم هشدار دهد که منابع تاریخى, هماره, از چشم اندازهاى خاص, به نگارش درمى آیند. از این روى میزان حقیقت نمایى آنها نسبى است; لذا متکلم براى برپایى اصول متکى به مواد تاریخى, باید همه منابع را ببیند و بر قدر مشترکها تکیه کند. به همین دلیل هم سید شرف الدین, منابع شیعه و سنى را با هم دیده و حتى در گفت وگوهاى خود با رقیبان, بیش تر به منابع خود آنها که در نزد آنان پذیرفته تر است, استناد مى جوید.
4. دقت در گزینش روایات تاریخى: تاریخ نگار به متکلم یادآور مى شود: در مراجعه به تاریخ, بى گمان گزینش گرى رخ خواهد داد, بویژه براى متکلمان, اما دقت در این کار, بر میزان درستى استدلالهاى متکلم خواهد افزود و به او کمک خواهد کرد تا استدلالهاى بنا شده بر منطق و رهاى از جانبداریهاى غیر منطقى و تک بعدى نگریها, را ارائه کند, تا بتواند مخاطبان بیش تر را به دست آورد.
سید شرف الدین, با گزینش منابع اصلى حدیثى و تاریخى اهل سنت و روایات صحیح مورد پذیرش آنان, دقت کافى و ممکن را به خرج داده است. از این روى استدلالهاى خردورزانه وى, نظریه هاى کلامى بنا شده بر رویدادهاى تاریخى که ارائه داده, بسیار با اعتبار مى نمایند.
برآیند سخن این که: توجه به تاریخ و پیوستگى آن با دیگر دانشهاى اسلامى, موضوع بسیار مهمى است که مى تواند نگرشهاى حوزویان را دگرگون کند. در این مقال, با توجه به موضوع اندیشه هاى سید شرف الدین, چگونگى دادوستد تاریخ و علم کلام بررسى گردید نمونه هایى از آن, در آثار سید شرف الدین نشان داده شد, اما جا دارد پژوهشهاى گسترده تر درباره پیوند تاریخ و دانشهاى اسلامى, مانند: فقه, اصول, ادبیات و… انجام بگیرد که بسیار مفید و راهگشا خواهد بود.