گفت وگو در زبان فارسى, دیالوگ (Dialogue) در زبان انگلیسى و حوار در زبان عربى, مفهومى ناظر به عمل ارتباطى ـ زبانیِ انسان در مقام ارتباط با دیگران است. در اصل عمل گفت وگوى, زمانى شکل مى گیرد که پاى (دیگرى) به میان باشد و (دیگرى) جایى شروع مى شود که (من) تمام شده باشد و شناخت (دیگرى) بستگى به شناخت من است. سقراط, تفکر را گفت وگو مى داند. در نظر او, تفکر, سخن گفتن روح با خویش است. گویا که روح آدمى, در کار پاسخ گویى به پرسش پرسنده و یا نقدکننده و خرده گیر فرضى است. سقراط و افلاطون, گفت وگو را منطق تفکر مى دانند و بر این باورند: در گفت وگو با دیگرى, واقعى و یا فرضى, اندیشه زاده مى شود. گفت وگو در قرآن و سنت در قرآن, براى گفت وگو, واژه هاى گوناگون آمده است: قول,1 جدال,2 محاوره,3 مکالمه4 و مراء.5 قول براى نفس سخن گفتن به کار برده مى شود. در قرآن, این مفهوم هم براى بیان گفت وگویى که جنبه اخبارى دارد و رخ داده است, به کار برده شده و هم براى بیان گفت وگوهاى انشایى. از این روى قول در قرآن, همراه با قید وصف است: (فقولا له قولاً لیّناً.)طه,44 (قلن قولاً معروفاً.)احزاب,32 (وقولوا قولاً سدیداً.) احزاب,7 (القول غروراً.) انعام,112 (قول الزور.) حج, 30 جدال و مجادله, گفت وگویى است که با پافشارى و اصرار دو طرف براى قانع کردن یکدیگر انجام بگیرد. (قالوا یا نوح قد جادلتنا فاکثرت جدالنا.) هود,32 این گونه گفت وگو, در بسیارى از آیات قرآن و روایات اهل بیت(ع) بازداشته شده است; زیرا در این گونه گفت وگو, راهى به حقیقت, هدایت و روشنایى نیست, مگر این که جدال, جدال احسن6 و همراه با علم و معرفت7 باشد. مراء, گفت وگویى است که در موضوع آن, شک و تردید باشد. یا همان جدل و گفت وگویى است که به پیکار و دشمنى مى انجامد, حقیقت انکار مى گردد 8 و… از این روى, در قرآن و روایات, از مراء, پرهیز داده شده است. بنابراین, جدل و مراء در اسلام, رفتارى است نادرست و انجام آن سبب ناخشنودى خداوند. در روایتى, جدل, عامل شک و تردید9 و گمراهى,10 و سلطنت شیطان بر انسان معرفى شده است.11 مراء نیز آدمى را از درک حقیقت ایمان باز مى دارد,12 اگرچه حق با مراءکننده باشد.13 در روایات دیگر آمده که شک چهار شعبه و رکن دارد که مراء یکى از این چهار رکن است.14 مفاهیمى چون مکالمه, قول و محاوره در قرآن, اگرچه به معناى گفت وگویند; امّا نه گفت وگو در یک فرایند نظرى و معرفتى, یا نظریه راهبردى, بلکه به معناى مکالمه هاى روزمره است. اما در پاره اى از آیات, در گفت وگوى اعتقادى نیز به کار برده شده است: خداوند از رسول گرامى خود مى خواهد گفت وگو با اهل کتاب را براساس اصل مشترک ادیان ابراهیمى, مبنى بر اعتقاد به خداى یگانه و انباز نگرفتن براى او, داشته باشد: (قل یا اهل الکتاب تعالوا الى کلمة سواء بیننا وبینکم الاّ تعبد الاّ اللّه ولاتشرک به شیئاً ولایتّخذ بعضنا بعضاً ارباباً من دون اللّه. فان تولّوا فقولوا أشهدوا بأنّا مسلمون.)15 بگو: اى نامه داران, به سوى سخنى آیید که در میان ما و شما, یکى است, که جز خدا نپرستیم و او را انباز نیاریم, برخى مان برخى دیگر را از فرو دست خداى, خدایان نگیرد. پس اگر پشت کنند, بگویید: گواه باشید, ما, را مان ایم. روشن است که در این آیه شریفه, گفت وگو به معناى مکالمه هاى روزمره نیست, بلکه راهى براى اندیشیدن براساس یک ایده و عقیده است. آیات 76ـ81 سوره انعام نیز, گفت وگوى ابراهیم(ع) با کافران و ستاره پرستان, به عنوان یک مقوله معرفتى و راهى براى دستیابى به حقیقت مراد است. قرآن در سوره نحل, آیه125 براى گفت وگو مراحل چندى را مطرح مى کند: حکمت, موعظه و جدال احسن: 1. حکمت: گفت وگویى است که با برهان و دلیل پیش مى رود. 2. موعظه: سخن نیکو و بیانِ خیر و صلاحِ طرفِ گفت وگو, به بیانى که قلب او را مورد تأثر قرار دهد و احساسهاى او را خرسند, راضى و قانع سازد و به انگیزش و جنبش درآورد, گفته مى شود. موعظه در زمانى است که طرف گفت وگو, با برهان و استدلال, حق و حقیقت را پذیرفته است و موعظه براى این است که فراموشى او را فرا نگیرد. یا مخاطب به لحاظ رشد فکرى و عقلانى, در حدى نیست که بتوان با او با برهان و دلیل فلسفى سخن گفت. 3. جدال احسن: زمانى است که نه برهان در شخصى که آن سوى گفت وگو قرار گرفته اثر مى گذارد, و نه موعظه. در این صورت, قرآن جدال احسن را پیشنهاد مى کند, به شرط آن که پست انگارى طرف گفت وگو نینجامد. بلکه تلاش شود حقیقت در فرایند گفت وگو روشن گردد اگرچه در عمل نپذیرد و لجاجت بورزد. اما اگر دقیق جدال احسن صورت بگیرد, تسلیم مى شود و قدرت بیان او پایان مى گیرد و لکنت زبان پیدا مى کند. علامه طباطبایى این سه مرحله گفت وگو را در قرآن, با برهان و خطابه و جدال در منطق ارسطویى, یکى مى داند; اما به اعتقاد ایشان قرآن تأکید مى ورزد که موعظه (خطابه) باید حسنه و جدل باید احسن باشد.16 شرف الدین متکلم برجسته بیش تر آثار نوشتارى شرف الدین, درحوزه مسائل کلامى است: الکلمة الغراء فى تفصیل الزهراء, فلسفة المیثاق والولایة, اجوبة مسائل جارالله, الى المجمع الغربى بدمشق, سبیل المؤمنین, النصوص الجلیه وتنزیل الایات الباهره. بویژه کتاب المراجعات و النص والاجتهاد ایشان که از بى مانندترین آثار کلامى به حساب مى آیند. قسم دیگرى از میراث مکتوبى که از شرف الدین بر جاى مانده است, در حوزه تاریخ, همچون المجالس الفاخرة, زینب الکبرى, مؤلفوا الشیعه فى صدر الاسلام است. و در دانش حدیث, ثبت الاثبات فى سلسله الرواة, تعلیقة على صحیح مسلم و تعلیقة على صحیح البخارى و تحفة المحدثین که با رویکرد کلامى به نگارش درآمده اند.17 رویکرد کلامى به تاریخ, گونه خاصى از تاریخ نگارى است که به تاریخ, نه به عنوان یک رشته علمى مستقل در کنار سایر دانشها, بلکه علمى مى داند که براى پاربرجا کردن گزاره هاى کلامى ـ اعتقادى, علم کلام را یارى مى رساند. در تشیّع این نوع تاریخ نگارى با شیخ مفید شروع شد. شرف الدین در گفت وگوهاى کلامى, به مسائل تاریخى روشنگرى آنها بسیار توجه دارد. نظریه گفت وگو, شیوه عملى براى خروج از بحران کتاب الفصول المهمه, نخستین اثر قلمى شرف الدین است که به سال 1327ق. آن را نگاشت و سپس در صیداى لبنان و سال 1347 در نجف به چاپ رسید. این کتاب, شروع یک حرکت فکرى و سیاسى در زندگى سید شرف الدین است که در تمام عمر, گسترش و عملى شدن آن کوشید و با کتاب المراجعات و النص والاجتهاد تکمیل و پایان یافت.18 در کتاب الفصول المهمه, گفت وگو به عنوان یک رویکرد عملى طرح مى شود و در کتاب المراجعات و النص والاجتهاد, نظریه گفت وگو, زوایاى نظرى و معرفتى پیدا مى کند. سید شرف الدین مى کوشید که از دل این فرضیه و انگاره, بتواند به یک راهبرد در حلّ دشواریها و گرفتاریهاى جهان اسلام برسد. جهان اسلام, در عصر سید شرف الدین, به شدت دچار بحران قومیتهاى مذهبى بود که وفاق اجتماعى و سیاسى جامعه اسلامى را به خطر انداخته بود و خرده فرهنگ ها به جاى این که در فکر رشد و گسترش تمدن اسلامى باشند به جنگ و ستیز روى آورده بودند. پیدایش و گسترش تمدن استعمارى غرب در عصر شرف الدین, سبب شده بود که خطر بحران قومیتهاى مذهبى, جدى ترین خطر در نظر سید شرف الدین جلوه کند; چون غرب که با قدرت و آمادگى و تکنولوژى نظامى برتر و بالاتر, در صحنه رقابت آماده شده بود, مى کوشید آن چه را که با قدرت نظامى نتوانسته عمل کند و موفق باشد, از بحران قومیتهاى مذهبى استفاده کند, تا بتواند آسان تر به هدفهاى خود برسد. تئورى وحدت, به مثابه گفت وگو, زاییده این دشواریها, گرفتاریها و بحرانهاست. سخن در این مقام, این است که چگونه مى توان این گرفتاریها و بحرانها را از سر گذراند. چگونه مى توان جهان اسلام را از تنگنا و گرداب به در آورد, گردابى که فرهنگ و تمدن اسلامى را به خطر انداخته است. یعنى هیچ بحثى درباره گزاره هاى اعتقادى و کلامى نیست و اگر بحثى صورت کلامى دارد, براى توجیه بایستگى گفت وگو, از باب رویکرد عملى آمده است, مانند بحث از وحدت و اتحاد و معناى اسلام و ایمان در منابع شیعى و سنى که مورد بازخوانى قرار گرفته است.19 گفت وگو, از چشم انداز یک رویکرد عملى در کتاب (الفصول المهمه) بازتاب یافته است. بنابراین, نظریه گفت وگو, راهى است که مى توان با آن به وحدت اسلامى مسلمانان دست یافت و بر نابسامانیها چیره شد و آنها را مهار کرد و فرهنگ و تمدن اسلامى را که به سبب اختلافها و ناسازگاریها, بسیار نحیف و لاغر شده, نجات داد: (تنها با وحدت کلمه است که مى توان امیدوار بود عمران و آبادى شکل بگیرد و راه توسعه و رشد هموار گردد و تمدن و مدنیّت پیدا شود و رفاه و آسایش به خانه هامان برگردد و از بردگى و بندگى رها شویم, دلها را یکدل کنیم و عزم اراده ها را متمرکز, و در راه اعتلاى اسلام و مسلمین بکوشیم و مقام و موقعیتى که شایسته آن بوده ایم برسیم.)20 ارائه تئورى وحدت با منطق گفت وگو, برخاسته از شخصیت فقهى ایشان است. چون متکلم فقط از گزاره هاى کلامى و اعتقادى سخن مى گوید که بعد نظرى و معرفت شناسانه دارد و از نگاه عقل, آن چه متکلم بنیان مى گذارد و رواج مى دهد, نظرى و معرفتى است, نه معرفتى ناظر به عمل و دشواریها و گرفتاریهاى عملى. اما فقیه و علم فقه, دنبال معرفتى است که او را در عملِ اجتماعى و فردى موفق گرداند و رهنمون باشد. پس نظریه وحدت به منزله گفت وگو, ریشه در تفکر فقهى و معرفت فقهى شرف الدین دارد. وحدت به مثابه گفت وگو, مدل تحلیلى است که سید شرف الدین آن را از قرآن الهام گرفته است که مى فرماید: (ولاتنازعوا فَتَفشلوا و تذهب ریحکم.)21 با هم مستیزید که زبون شوید و شکوه تان برود. از سوى دیگر مى فرماید: (قل یا اهل الکتاب تعالوا الى کلمة سواء بیننا و بینک الاّ نعبدوا الا اللّه ولانشرک به شیئاً ولا یتخذ بعضنا بعضاً ارباباً من دون اللّه.) اى اهل کتاب بیاید بر سر سختى که میان ما و شما یکسان است, بایستیم و گفت وگو کنیم, تا به حقیقت برسیم. از جمع این دو آیه, مدل تحلیلى به دست ما مى آید که بتوانیم سببها و انگیزه هاى افول یا رشد فرهنگ و تمدن اسلامى را بشناسیم و آن پراکندگى, دوگانگى, پس از پذیرش یگانگى خدا و پیروى رسول است. راه نجات از این بحران یکدلى, هم فکرى براساس اصل مشترک: خدا و رسول و گفت وگو براساس آن اصل است. پرسش دیگر درباره این نظریه این است که چه هدفهایى را این نظریه دنبال مى کرد؟ این نظریه در مقام اوّل, ارائه یک مدل تحلیلى براى تحلیل, بیان و روشنگرى حالت و وضع اجتماعى و سیاسى جامعه هاى اسلامى بود که کجا هستیم و چه عواملى و عللى در رسیدن به این حالت اثرگذار بوده است. در مقام دوم رسیدن به یکسرى هدفهاى روشن است: 1. نزدیک کردن فهمها و فکرها به یکدیگر و برقرارى حسن تفاهم بین مذاهب, بویژه دو جریان مهم اسلام: تشیع و تسنن. 2. کم کردن تنش میان مذهبهاى اسلامى و جایگزین کردن گفت وگو به جاى آن. 3. پدید آوردن یکدلى و هم فکرى بین مسلمانان در برابر جبهه غرب که تنها رقیب جدّى به شمار مى آمد. 4. رسمى کردن تشیّع در جهان اسلام و نمایاندن جایگاه ویژه آن بین مسلمانان. 5. گسترش پژوهشهاى علمى در بین مذهبهاى اسلامى, براى رسیدن به شناخت واقعى از یکدیگر و آشنایى با باورها و ارزشهاى مورد پذیرش همه. نظریه سازى وحدت معطوف به گفت وگو نظریه وحدت گرایى شرف الدین, نظریه گفت وگوست. یگانگى, یکدلى, همراهى و پذیرفتن دیگرى, یعنى هم کلام شدن با او و فهم او براساس یک سرى واقعیتها, بود و هستها و بایستگیهاى عملى و عینى, یا این که پذیرفتن این نکته که انسان در گفت وگو و مباحثه با دیگران به فرایند و تجربه هایى مى رسد که اطمینان و آرامش مى یابد که حقیقت امر را دریافته است. چون انسان موجود محدود و وجود امکانى است و در نتیجه درک و فهم او نیز از حقیقت, محدود خواهد بود. این جاست که گفت وگو با دیگر همگنان براى درک حقیقت یک نیاز وجودى بشر است. شرف الدین در کتاب الفصول المهمه, گفت وگو و وحدت اسلامى را نیاز و ضرورت عملى نظریه پردازى و دفاع دانسته است. پرسشى که این جا مطرح مى شود این است: سید شرف الدین با تئورى وحدت معطوف به گفت وگو, چگونه نظریه سازى مى کند؟ سید شرف الدین گفت وگو را به ساحَت گفتمان اعتقادى ـ کلامى مى برد و این را مى توان نتیجه بازخوانى پروژه فکرى سید جمال الدین اسدآبادى, در طرح نظریه وحدت دانست که بدون شک اشراف و توجهى نیز, به مناظره هاى کلامى مثل شیخ مفید و سید مرتضى در دوران خلافت اسلامى داشته است. سید جمال الدین, نظریه وحدت مسلمانان را در مرحله دگرگونیهاى سیاسى کلان و دگرگونى حاکمیتها و حاکمان در سرزمینهاى اسلامى دنبال مى کرد, بیش تر ناظر به بازگرداندن مجد و شکوه خلافت اسلامى در برابر تمدن نوظهور غرب بود. امّا به نظر شرف الدین, دستیابى به چنان آرمانى, راه و روش دیگرى مى خواست; زیرا بنیادهاى عقلانیتِ فرهنگ و تمدن اسلامى را بحران فرا گرفته بود و تا زمانى که به این بحران از سر نمى گذشت و مهار نمى گردید, تمدن اسلامى, نمى توانست مانند گذشته به رشد و شکوفایى خود برسد و بدون شک, یکى از پدیدآورنده هاى این بحران پراکندگى میان امت اسلامى بود. در نظر شرف الدین, این پراکندگى و گسستگیها, آن گاه از میان مسلمانان رخت برمى بندد و به وفاق و اتحاد پایدار دگر مى شود که ریشه هاى اختلاف را جست وجو کنیم و با نگاه ژرف به حلّ ریشه اى بحران بپردازیم. به اعتقاد شرف الدین آن چه امت اسلامى را در بحران, پراکندگى و ناسازگارى فرو برده است, فراتر از مسائل سیاسى ـ اجتماعى است. در نگاهِ ایشان, دوگانگیها و پراکندگیها, سرچشمه اعتقادى و فرهنگى دارند در این میان, موضوع امامت شیعى, سرچشمه و منشأ بیش ترین تنشها میان شیعه و سنى شده است. شرف الدین به این مى اندیشد که با پدید آوردن فرهنگ گفت وگو, بویژه در ساحَتِ اعتقادى ـ کلامى, بسیارى از بدفهمى ها, کژاندیشیها و… که زمینه ساز پراکندگى و دوگانگى اند, دامن برمى چینند و از میان مى روند و همه جریانهاى مذهبى مى توانند در سایه سار اسلام گرد آیند و توانمندیهاى خود را نشان دهند. به باور ایشان, گفت وگوهاى اعتقادى در حوزه باورها, سبب مى شود تا از میان همه اختلافهاى فرقه اى به اصول مشترکى دست یابیم و هم فکرى میان مذاهب اسلامى در حوزه هاى دیگر نیز ممکن شود.
در تلاشهاى شرف الدین دو مدل از دیده مى شود: 1 . گفت وگوى شفاهى, 2 . گفت وگوى نوشتارى.
1. گفت وگوى شفاهى: در سنّت دینى, و در بین مسلمانان, گفت وگو, جایگاه ویژه داشته است. علمِ مناظره از رشته هاى علمى مورد تدریس در نظام آموزشى سنتى ما بوده است. سنت مباحثه از ابعاد مهم در فرایند تعلیم و تربیت است. از این روى, یکى از انتقادى هاى جدّى و مهم فیلسوفان اسلامى از متکلمان, این است که در گفت وگو, چرا از جدل استفاده مى کنید. در جدل, مقدماتِ غیر ضرورى بسیار است و پذیرفته شده ها(مقبولات), نه فطریات و اولیات, به کار گرفته مى شود که به کار چیرگى بر رقیب مى آید, نه به کار هدایت و درک حقیقت. مسأله گفت وگو از این جهت, هماره مورد توجه متکلمان بوده است. مناظره کلامى شیخ مفید با ابوبکر باقلانى, على بن عیسى زمانى که از بزرگان معتزله زمان خود بود, و پیش از آن مناظره هاى کلامى هشام بن حکم با متکلمان چیره دست و خبره معتزله, چون عمرو بن عبید و ابوهذیل علاّف, از موارد بارز مدل گفت وگوى شفاهى است که در تاریخ ثبت شده است.
2 . گفت وگوى نوشتارى: این نوع دیالوگ و گفت وگو در سنت کلامى ما, که به تلاش و اراده خواجه نصیرالدین طوسى و علامه حلى با کتاب تجرید الاعتقاد و کشف المراد شروع شد, به گونه برجسته اى نمایان است: نقد قوشجى از کتاب تجرید الاعتقاد و روزبهان شیرازى از اثر مهم علامه حلى, منهاج الکرامه و نقد نورالله شوشترى از نقد قوشجى, یعنى نگارش احقاق الحق و نقد اردبیلى از نقد روزبهان شیرازى. در این گفت وگوها, هر دو طرف, امیدوار بودند که حقیقت را با فهم خویش روشن سازند. در واقع, در هر دو نمونه و الگو از گفت وگو, براى متکلم, پذیرفتن این نکته که مى توان با بهره گیرى درست از این فن, حقیقت را براى رقیب روشن کرد, پیش فرض مهمى است که اگر حقیقت به گونه دیگرى بر او جلوه نمود, یعنى حقیقت را در کلام و مدّعاى طرف گفت وگوى خود یافت, برابر منطق, باید بپذیرد. البته متکلم حقیقت را پیشاپیش با تعبد یا با استدلال و برهان پذیرفته و به دنبال این است که این حقیقت را در گفت وگوى آزاد با دیگران, به بوته تجربه بزند و آزمون بگذارد و مِحَک بزند. در صورتى که از این تجربه و آزمون در گفت وگوى با دیگران, سربلند بیرون آمد, به سود دین از آن بهره برد. بنابراین, هر دو نمونه از گفت وگو در سنت اسلامى, پیشینه داشته و از آنها براى بیان حقیقت استفاده شده است. از این روى, این روش در بین مسلمانان مورد توجه قرار گرفته است. سید شرف الدین, با بازخوانى این سنت دینى و احیاى آن و کشف تواناییهاى پنهان در آن, از گفت وگو, به عنوان نظریه اى براى روشن کردنِ جاهاى اختلاف, ریشه هاى آن بهره برده و از این پایگاه, چشم اندازى نو به روى اهل فکر و مسلمانان گشوده است.
المراجعات, از ارزنده ترین آثار شرف الدین, بلکه یکى از ارزنده ترین آثار کلامى قرن چهاردهم هجرى است. این کتاب ارزشمند, اثر مهم و ماندنى در تألیف قلوب بین دو جریان مهم اسلامى, و شناساندن چهره واقعى تشیّع در میان مذهبهاى اسلامى, داشته است. این اثر, در دورانى پا به عرصه گذارد و هنگامه آفرید و سدّ بهتانهاى علیه شیعه را شکست که موجهاى پیاپى بهتان, آرام و قرار را از شیعه گرفته بود و شیعه در غربت قریبى گرفتار آمده بود. شرف الدین با این اثر ماندگار و آفرینش شگفت, راه هاى ناهموار بین شیعه و سنى را هموار کرد و زمینه را براى نشست و برخاستهاى علمى فراهم آورد و گفت وگوى بین مذهبى را پس از مدتهاى طولانى بى توجهى به آن, احیا کرد. المراجعات, مجموعه 112 گفت وگوى نوشتار ناب, روشنگر, دگرگون کننده, راهگشا و وحدت آفرین است که بین سید شرف الدین و سلیم بشرى, مفتى و رئیس اسبق جامع الازهر, ردّ و بدل شده است. سید شرف الدین, بعد از نگارش کتاب الفصول المهمه, در سال 1327هـ.ق. به این فکر بود که چگونه مى توان گفت وگوى بین مذاهب اسلامى را عملى کرد و به آن جامه عمل پوشاند. براى این هدف سال 1329 به مصر, که مرکز علم و معرفت بوده است, مى رود و در درس شیخ سلیم بشرى حاضر و با وى آشنا مى شود, از همین جا, گفت وگوهایى را با سلیم بشرى درباره پراکندگى مسلمانان و علتها و سببهاى آن شروع مى کنند و پس از گفت وگوهاى بسیار, قرار مى گذارند بعد از برگشت سید شرف الدین به زادگاهش, این مناظره ها به گونه مکاتبه اى ادامه یابد. و از جمله دستاورد بزرگ این گفت وگوهاى نوشتارى, پدید آمدن المراجعات است. کارى که به نوبه خود بى مانند است و جاویدان. سید شرف الدین با شیخ سلیم بشرى در گفت وگوهاى شان, بر این پیمانند که در ضمن گفت وگوى آزاد و سازنده دوستانه و مهرورزانه به حقیقت برسند.22 اگرچه هر دو نسبت به حقیقت موضع کلامى دارند و آن را پیش فرض گرفته اند, با این حال, آن را در گفت وگو, در تعلیق مى گذارند, تا حقیقت, بنمایاند. نتیجه, عملى که از این گونه مناظره بهره مان مى شود, رسیدن به راهبردى براى حل بحران اصلى جامعه اسلامى, یعنى پراکندگى اختلاف, تا این که راه براى دگرگونیهاى خوشایند هموار گردد. پس گفت وگوى میان مذاهب اسلامى از نگاه سید شرف الدین, هم برآیند دغدغه هاى نظرى است و هم زاییده دشواریهاى عینى و عملى. کتاب النص والاجتهاد, که آخرین اثر سید شرف الدین است. مى توان آن را کامل کننده المراجعات دانست. کتاب الفصول المهمه, المراجعات و النص والاجتهاد, یک خط سیر را دنبال مى کند که گفت وگو و پدید آوردن همدلى و هم فکرى در بین مذاهب اسلامى است. شرف الدین در این کتاب, 99 مورد را ذکر مى کند که برگرفته از موثق ترین منابع و مأخذ اهل سنت است که برخلاف نص پیامبر(ص), تفسیر و عمل شده است و جدایى و پراکندگى مسلمانان را سبب شده است. در واقع, سید شرف الدین در این اثر, به دنبال واکاوى مسائلى است که در سده نخستین اسلامى, ریشه هاى نخستین مذاهب اسلامى است. این 99 موردى که ایشان در این کتاب, به شرح آنها پرداخته, و شرح داده, همان تفسیر و توجیه هایى است که امروز مذاهب اسلامى را شکل داده است در این اثر نشان مى دهد که تفسیرها و تأویلهاى پیشینیان از کتاب خدا و سنت, اجتهاد در برابر نص و تفسیرهاى شخصى است در برابر سخن روشن پیامبر که خدا مى فرماید: (ما اتاکم الرسول فخذوه وما نهاکم عنه فانتهوا.)سوره حشر, 7
1 . اصل نخستین در امر گفت وگو: پذیرفتن تکثر, عقیده ها و دیدگاه هاى گوناگون و اختلاف است در قرآن کریم تکثر در خلقت و فعل الهى, یعنى اختلاف شب و روز23, زبان و قومیتهاى24 گوناگون در جهت گسترش عقلانیت در میان انسانها آمده است و سید شرف الدین در کتاب الفصول المهمه, که فصل اول, در بیان, شرح و بررسى زوایاى وحدت در منابع شیعى و سنّى است در آخر این بحث به این آیات اشاره کرده است: تکثر در امر آفرینش یک امر عقلانى است و در قرآن پذیرفته شده است. او, بر این نکته پاى بندى نشان مى دهد و نظریه وحدت را بر پایه تکثر در خلقت عالم هستى, مطرح مى کند. 2. زبان و ادبیات گفتارى: زبان را اگر به معناى بیان ما فى الضمیر بگیریم, در پیوندها و پیوستگیهاى آدمى, زبان نقش کلیدى و حساس دارد و بیش ترین پیوند زبانى آدمى, پیوند کلامى است. از ابعاد مهم عقلانیت عملى, ادبیات گفتارى است; یعنى صورت کلام آدمى است که در گفت وگوى با دیگران به کار برده مى شود و این که کلام و زبان آدمى, باید از درازگویى و کم گویى مخلّ و مفاهیم دوپهلو که داراى اشتراک لفظى و معنایى دارند, دورى جست تا تفهیم و تفاهم شکل بگیرد.
3. تعلیق پیش فرضهاى کلامى: به اعتقاد سید شرف الدین, از عنصر مهم در شکل گیرى گفت وگو, فروهشتن پیش انگاره هاى کلامى در امر گفت وگوست و شنیدن مدّعاى یکدیگر, بدون پیش انگاره و داوریهاى پیشین. چون اگر پیش انگاره ها و آگاهى هاى خارجى مان را در گفت وگو, فرو نگذاریم, به فهم حقیقتِ کلام طرف مقابل گفت وگو نمى رسیم و در اصل, به فهم حقیقت نمى رسیم, چون فرض ما بر این است که در فرایند گفت وگو به حقیقت برسیم. در این صورت, اگرچه گفت وگو انجام گرفته; اما نتیجه اى که مى باید از آن حاصل شود, بدست نمى آید و در اصل در چنین حالتى, شنیدن, که مقدمه فهم کلام دیگرى است, در مقام گفت وگو, به صورت درست انجام نمى گیرد. اگرچه گوش چیزهایى مى شنود; اما حواس و توجه او به این است که از سخنان طرف مقابل گفت وگو تأییدهایى براى پیش انگاره هاى خود بیابد, یا چگونه کلام طرف گفتگو را در تأیید انگار و عقیده خود, تأویل و تفسیر کند. در این فرایند است که جدل به وجود مى آید. سید شرف الدین, وقتى در مقام گفت وگو, با شیخ سلیم بِشرى برمى آید, بدون پیش انگاره هاى کلامى اش, مبنى بر این که تنها گروه ناجیه, تشیّع و تشیّع جریان اصلى اسلام است, با او به گفت وگو مى نشیند, تا به فهم حقیقت کلام و ادعایى که طرف مقابل گفت وگو عهده دار بیان آن است, برسد و نیز آن چه در اطلاعات پیشین, داوریها و پیش انگاره ها نهفته است, تکیه نمى کند. شرف الدین هم چنین در کتاب الفصول المهمه از اهل سنت دعوت مى کند که نه براساسِ شناخت پیشینى که از شیعه دارند و بر یکسرى پیش انگاره ها استوار است, بلکه در یک گفت وگوى آزاد و از روى انصاف, به شناختى جدید و پسینى از شیعه برسند.
4. اخلاق گفت وگو: اخلاق یکى از رکنها و زوایاى مهم و کلیدى هر نوع فرهنگى است و گفت وگو براى این که سازنده باشد, چاره اى جز نگهداشت ادب و احترام به شخصیت و اعتقادها و باورهاى طرف گفت وگو نیست. گفت وگوهاى بین مذهبى سید شرف الدین که مجموعه اى از آن در کتاب المراجعات چاپ شده است, از این نگاه, بسیار درخور توجه و دقت است.
جمع بندى: سید شرف الدین, یکى از متکلمان و فقیهان مهم و بزرگ سده چهاردهم هجرى تشیّع است. حیات فکرى ـ سیاسى وى, از حلقه هاى مهم حرکت فکرى ـ سیاسى مرجعیت شیعه, که در اثر رویارویى و چالش با فرهنگ و تمدن غرب به وجود آمده است, به حساب مى آید. مطالعه و تحقیق پیرامون این حرکتها و تلاشها, بدون توجه به حیات فکرى و سیاسى سید شرف الدین, ابتر و ناقص خواهد بود. ایشان وحدت اسلامى مسلمانان را به عنوان تئورى راهبردى در جهان اسلام مطرح کرد و براى عملى شدن آن, تلاشهاى زیادى کرد, نظریه وحدت ایشان, نظریه گفت وگو میان مذاهب اسلامى است. سید شرف الدین گفت وگو را امر نظرى و راه گشا به فهم حقیقت, و ارائه دهنده راه و روش براى حلّ دشواریهاى عملى مى دانست. این خط سیر فکرى سید شرف الدین, با کتاب الفصول المهمه شروع شد و با کتاب المراجعات, عینیت یافت و با کتاب النص والاجتهاد آسیب شناسى و ابعاد نظرى به خود گرفت. در واقع سید شرف الدین با ایجاد فرهنگ گفت وگو, به دنبال احیاى عقلانیتى است که با وجود اختلاف و دوگانگى مذاهب اسلامى, چنان عقلانیتى ممکن نیست.