برگى از جاذبه هاى فکرى شهید مطهرى

نوع مقاله : مقاله پژوهشی


اندیشه هاى زلال, برکه هایى را مانَندْ در دل برهوت.
برهوت دنیا, انسان را به کام خود مى کشد, شرر به جان اش مى ریزد, گرفتار تَف بادش مى سازد و گردبادهاى سهمگین.
برهوت دنیا, سخت هراس انگیز است, آتشناک, قفر و بى پایان. دَمادَم از چهار سوى آن باد صَرصَر مى توفد, مى تازد و سمهاى هلاک کننده بر جانها مى فشاند.
انسانِ گرفتارِ در برهوت دنیا, از این سو به آن سو مى دود, تا مگر جرعه اى از چشمه هاى آن جهان, وطن اصلى خود, به دست آورد و به کام خود فروچکاند و تشنگى اش را فرونشاند و آنى بیاساید و از غربت و دلتنگى به در آید و با زلالى که از آن جرعه به کام جان اش فرومى چکد به جان جهان بپیوندد.
آبشارِ وحى, از آن روى به اراده و مهر حق, از آن جهان, به این جهان سریان یافت, تا جان انسان لَبالَب از عشقِ به حق شود و در پرتو آن عشق, به جست و جو برخیزد و آفتاب کمال و اوج را بر روح و روان خود بتاباند.
اندیشه هاى زلال, آسمانى و وحیانى, که از ذهن و مغز انسانهاى تربیت شده مکتب وحى, مى تراوند و در جاى جاى این غریبستان جلوه گرى مى کنند, پرتوى از آفتاب کمال اند و زمینه ساز اوج و عروج انسان از طبیعت به ماوراء طبیعت.
قرآن, با جاذبه آفرینیهاى بسیار, با استفاده از گوناگون ابزارها, فرا راه انسان غریب و درمانده در برهوت دنیا قرار گرفته, مشعل افروخته, تا انسان را به سوى خود بکشاند و مهرورزانه دردش را درمان کند و او را از این سرگردانى, گرفتارى, درماندگى و تاریکى برهاند و به دنیاها و سراهاى روشن ره نماید.
استاد شهید, پرورده مکتب قرآن, دردمند درد انسان است. وى با الهام از قرآن, سخنان پیامبر(ص)و اهل بیت, چشمه همیشه جوشان نهج البلاغه, مکتب پرفروغِ عرفان اسلامى, با جاذبه آفرینیهاى فکرى, ذوقى و هنرى بسیار, براى انسان, غریبِ غریبستان, راه مى گشاید, تا با گام گذاردن در آن و پیمودن آن, به اوج مجد و تعالى برسد و به ذات حق, نزدیک گردد و به دلهره خویش پایان دهد.
اندیشه و فکر استاد شهید, درمان درد انسان امروز است و پاسخى روشن به ناله غربت و هجران او.
استاد شهید, با موجهایى که پدید مى آوَرد, جاذبه هایى که مى آفریند, کششهاى رخشان, ماندگار و منطقى و برهانى که پدید مى آوَرد, بر آن است که عشق به حق را در سینه ها شعله ور سازد, فطرتها را بیدار کند, حق و حقیقت جویى انسان را بنمایاند و از این راه, به درمان درد او دست بیابد. این اوج, هم در آثار اعتقادى, اخلاقى و هم در آثار تاریخى آن شهید به حق پیوسته, بازتاب یافته است.
به باور استاد, اگر ما ریشه هاى درد انسان را ندانیم و از علت احساس غربت او در این غریبستان آگاه نباشیم, در درمان او راه به جایى نخواهیم برد و به جاى درمان, بر درد او خواهیم افزود. از این روى تمام مکتبها را در درمان درد انسان, ناکامیاب مى داند و بر مکتب وحى و مکتب قرآن, پاى مى فشارد.
او در بررسیهاى تاریخى, به سان کان شناس ماهر, همین رگه را پى مى گیرد, منزل به منزل جاذبه مى آفریند, فکرى نو, بیدارگر, روح انگیز و پر کشش, فراروى انسان جویاى کمال قرار مى دهد, تا به مقصود مى رسد.
از باب نمونه, در مقوله اى که ما, با الهام از اندیشه بلند استاد به بررسى آن پرداخته ایم که اکنون فراروى دارید, همانا چگونگى اسلام آوردن ایرانیان و برچیده شدن نظام شاهنشاهى, استاد حقیقت جویى ایرانیان را علت اصلى آن انقلاب و حماسه بزرگ مى داند.
به باور استاد شهید, ایرانى احساس غربت مى کرد. از نیستان بریده شده بود و در غریبستان گرفتار آمده بود, رنج مى کشید و راه در رَوى نمى یابید. ناله غربت و ناله هجران او, بس شورانگیز بود و جگرسوز, تا آن بامداد فرا رسید و نسیم یاد حق به جان اش وزید و در گاهواره ناز اسلام, به آرامش سُکرآور خداوندى رسید.