جریان شناسى فرهنگى و خویشتن شناسى

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده


 

1. خودیابى و خویشتن شناسى, تنها یک حکم فردى اخلاقى نیست, بلکه قاعده اى است حیاتى که بر مبناى آن انسانها صورتهاى ممکن زندگى و جامعه ها مسیرهاى آینده خود را در تاریخ ترسیم و باز مى نمایند. بویژه جامعه هایى که دوران گذار را سپرى مى کنند و شناخت آن چه که بوده اند و آن چه مى خواهند باشند, براى آنان اهمیتى دوچندان دارد; چرا که دوره هاى گذار براى ملتها و جامعه ها, همیشه, گذرگاه ها و گردنه هایى حسّاس, مهم و پر خطر به شمار مى آمده اند.
جابه جاییهاى تاریخى و دگرگونیهاى سرنوشت تمدنها, همواره با رویدادهایى جانکاه و افت و خیزهایى سخت و سرنوشت ساز همراه بوده است. در این افت و خیزها, بسیارى از چیزها دگرگونى مى یابند, بسیارى از داشته ها, با یافته هاى جدید رد و بدل مى شوند, جهانها و جهان بینى ها دگردیسى مى یابند, بینشها و کوششهاى نو سر برمى آورد, و دشواریهاى کهن, جاى خود را به مسائل جدید مى دهد.
دگرگونیهاى بنیادین نو, انسانها را نگران مى کند; زیرا در این دگرگونیها, بیم از دست دادن خویشتن, و کم رنگ شدن هویت دیرینه مى رود و این بیم و خطرها, زمانى فزون مى گردد که انسانها و جامعه بخواهند این مسیر را نه به گونه گام به گام و آهسته آهسته و همراه با درنگ, بلکه با سرعت و شتابى چند برابر بپیمایند.
جامعه ایرانى ما دیر زمانى است که در آستانه چنین جابه جایى و گذارى واقع شده, جابه جایى که بیش از یک قرن است آغاز شده و ممکن است, روزگارى بلند پس از این نیز به درازا بینجامد, امانباید در حساسیت و اهمیت لحظه لحظه آن هیچ گونه نگاه تردیدى روا داشت. و ما در این حال, بیش از هر زمانى نیازمند شناخت خویشتنیم; زیرا بیش از هر زمان دیگر, نگران از دست دادن خویشتنیم! در چهار دیواریهاى وجود ما نسلهاى جدیدى به دنیا آمده اند که با صورتهاى نوین حیات, مأنوس ترند و ما در این تردیدیم که آیا آنان مى توانند حاملان و حافظان هویتى دیرینه باشند که ما از خویشتن باز مى شناسیم.

2. این خودشناسى, بى گمان نقطه هاى آغازینى دارد که شاید مهم ترین آنها شناخت ویژگیهاى فرهنگى جامعه و شناسایى جریانهاى اثرگذار و سرنوشت ساز در آن باشد.
فرهنگ زیست محیطى است که تمام جنبه هاى زندگى انسان را در برمى گیرد, ضمیر ناخودآگاه جامعه است که در بستر آن کنش ها و رفتارهاى انسانى, نه از سر توجه, بلکه غافلانه شکل مى گیرد.
برخلاف آن چه مى نماید, فرهنگ در محیطى از آگاهى و پیدایى ظهور نمى یابد. در ژرفاى پنهان و تودرتوى آن دادوستدهاى پیچیده اى صورت مى گیرد, تا در لایه هاى پیدایَش, دستاوردهاى به ظاهر روشن و ساده اى ظهور یابد. به همین دلیل فرهنگ شناسان کارى سهل اما ممتنع در پیش دارند. در بخش پیدا, به شرح آن چیزى مى پردازند که همگان از آن باخبرند, اما در بخش ناپیدا, تحلیل دهلیزهاى پنهان و تودرتوى این معماى تاریک, کارى بس سنگین و دشوار است.
فرهنگ شناسى را باید جدى گرفت; زیرا خویشتن شناسى جمعى ما بر آن استوار است; اما نباید آن را سهل و آسان پنداشت; زیرا همان گونه که رخنه کردن در ضمیر ناخودآگاه فردى یک انسان, تلاشى ماهرانه و علمى مى طلبد, راه یافتن به ناخودآگاه جمعى انسانها سلوکى ژرف تر و جدى تر را طلب مى کند.

3. فرهنگ, هویتى پارادوکسیکال دارد, پدیده اى است دگرگون شونده اما ثابت, واقعیتى واحد و در عین حال متکثر!
فرهنگ رودخانه اى گسترده است که در هر لحظه جویبارهاى بسیارى بدان مى ریزند و چشمه هایى گونه گون از درون آن مى جوشند, سرزمینهاى جدیدى را مى پیماید و در کرانه هاى آن جوانه هاى جدیدترى مى رویند. همه چیز در فرهنگ, در نمودگاه دگرگونى است; اما این دگرگونیها, چنان کند و در درازمدت صورت مى گیرد که محسوس نیست و کم و بیش, چهره اى ثابت از فرهنگ در نظرها مى آید.
زمانى مى توان این دگرگونیها را دید که فرهنگ کنونى را با گذشته بسنجیم و یا در سراشیبهاى تاریخ, ناگهان با بهمنى از دگردیسیهاى فرهنگى روبه رو شویم.
همین گونه فرهنگ جامعه, اگرچه واقعیتى واحد و پیوسته به نظر مى رسد; اما به واقع پدیده اى متکثر و ناپیوسته است که از مجموعه اى گسترده از خرده فرهنگ ها, و فرهنگ هاى کوچک تر قوام یافته و برآیند نظرى و رفتارى آنها صورتى به ظاهر واحد را براى فرهنگ آن جامعه به نمایش مى گذارد.
هر جامعه, خود شکل پذیر از (پاره ـ گروه)هایى است که همیشه در حال دگرگونى و حالى به حالى شدن اند و هریک با تولید یک جریان و موج فرهنگى, جایگاه ویژه اى در هم سنجیها و معادله هاى کلى فرهنگ جامعه بر عهده دارند.
جریانهاى فرهنگى, و به گونه اى مسامحه اى, خرده فرهنگ ها, اگرچه ممکن است در ارزیابى پاره اى ناظران, جریانهایى محدود, با برد و دامنه اى کوتاه انگاشته شوند; اما پاره اى از آنها در شکل گیرى جریان فرهنگى اصلى جامعه و یا در دگرگونى فرهنگها نقش بسیار اساسى بر عهده دارند.
اهمیت این نقش را از چند جهت مى توان مورد بررسى قرار داد:
الف. پاره اى از جریانهاى فرهنگى اگرچه به تنهایى از قوت و بُرد محدودى برخوردارند; اما به دلیل نزدیکیها و یا هم آوایى در پاره اى راستاهاى مشترک, مى توانند به جریانهاى ناپیداى قوى ترى دگر شوند که از شدت و تأثیرگذارى بیش ترى برخوردار است. همچون امواج گوناگون و ناهمگون که مى توانند در اثر تداخل حالت تشدید ایجاد کنند. چنین تداخل و تشدیدى را در جریانهاى عرفانى غیر اسلامى که در این مجموعه مورد بررسى قرار گرفته اند, مى توان دید.
ب. پاره اى از این جریانها, اگرچه در وهله نخست, به گروه ویژه اى از جامعه بستگى دارند, اما به دلیل این که آن گروه بر گروه میانى و جابه جا کننده و سریان دهنده فرهنگ, اثر مى گذارند, مى توان پیش بینى کرد که این گروه, از راه لایه هاى میانى به کل جامعه اثر فکرى و فرهنگى خود را خواهد گذارد.
ج. پاره اى از این جریانها, اگرچه محدود و مشخص هستند; اما به دلیل آن که در گلوگاه هاى فرهنگى ایستاده اند مى توانند از آن ناحیه بر کل فرهنگ جامعه اثر بگذارند. از باب نمونه, جریانهایى که در حوزه ادبیات و هنر یک سرزمین تناور مى گردند و به یک جریان شاخص و عمده دگر مى شوند, مى توانند از دریچه ادب و هنر مورد توجه جامعه بر درون فردا فرد جامعه اثر بگذارند. به همین دلیل جریانهاى فرهنگى اى را که در حوزه هنرهاى پذیرفته شده جامعه شکل مى گیرند و یا بر ارکان ادبیات جامعه حکم مى رانند, باید به دید مراقبت و وسواس مورد بررسى قرار داد.
د. پاره اى از این جریانها, اگرچه طرفداران بسیار انگشت شمار و شناخته شده اى دارند; اما به دلیل آن که همان افراد انگشت شمار, در حوزه سیاست و در هرم تصمیم گیرى جامعه نقشهاى بسیار اثرگذارى دارند, مى تواند به اثرگذاریهاى ژرف ترى در کل جامعه بینجامد.
پاره اى از جریانهاى مورد بررسى این مجموعه از این دست به شمار مى آیند.

4. جریان شناسى فرهنگى, عنوان مجموعه اى است که مى خواهد در مسیر خودشناسى معهود گام کوچکى بردارد. طرح و نقشه این مجموعه بسیار گسترده تر از آن چیزى است که اکنون فراروست. بخشهایى از این مجموعه را در شماره حاضر و آینده از نظر مى گذرانید و امیدواریم که بخشهاى دیگر آن را در آینده نزدیک به پیشگاه اهل نظر عرضه بداریم. بخشهایى از این طرح گسترده, در رساله اى مستقل, با عنوان: (مرورى بر کانون نویسندگان) از سوى دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه مشهد, نشر یافته است. و بخشهایى, همچنان مراحل پژوهش و نگارش را مى پیماید که به امید حق, به زودى به چاپ آنها, نیز همت خواهیم گمارد. اما در مجموع توجه به این نکته بسیار داراى اهمیت است که تمامى این مجموعه, برخلاف تلاش بسیار و توان فرساى گروهى از پژوهش گران, باز هم قطره اى بیش در این مسیر بلند و پیچاپیچ به شمار نمى آید. مسیر فرهنگ شناسى و خویشتن یابى مسیرى بلند و پر خطر است که اهتمامى بیش و رهروانى بیش تر مى طلبد.
امید آن که این اندک, بتواند ذره اى بر زاد و توش دیگر رهروان این راه بیفزاید.