( 13 )
فاصله بسیار دراز جز پرواز با بال و پر اندیشه.
اندیشه آن هم از گونه ناب آن که ریشه در قرآن داشت.
مردم به قرآن عشق مى ورزیدند امّا نمى دانستند چگونه با بال و پر این عشق به پرواز درآیند و سینه آسمان را بشکافند. چگونه با این بُراق تیزتک بسان صاعقه بیابان را در نوردند.
چگونه از آن بهره گیرند و در زندگى به کار بندند.
آیا به جز در خلوت ساکت زندگى به کار دیگرى هم مى آید یا خیر؟
از این روى وقتى بیدارگرى ناب اندیش قرآن را فرا روى آنان مى گشود و کلام وحى را به گونه اى مى خواند که گویا همین اکنون از سوى حضرت بارى به زمین نازل شده که به زیبایى و به روشنى دردها و درمان دردها را یک به یک باز مى گوید آتش عشق در سینه هاشان شعله ور مى شد.
این شعله ها که در کانون سینه بیماران زبانه مى کشیدند خود درمان درد بودند بهترین درمان.
شعله افروزان هم در پى همین شعله ها بودند که در سینه ها زبانه کشند و جانها را صیقل دهند.
عشق تا شعله نشود شعله تا زبانه نکشد نمى تواند ریشه تباهیها زشتیها و پلیدیها را در عاشق و جامعه اى که او در آن مى زید بسوزاند.
عشق آن گاه مقدس مى شود و ستودنى و در اوج قرار مى گیرد که ریشه آلودگیها و گناهان را در عاشق و در جامعه بسوزاند و نگارستانى از زیباییها را از دلِ آن برویاند.
بیدارگران در پى همین قَبَس بودند که از کوه هاى طور برگیرند. وقتى آن را بر گرفتند توانستند علیه فرعونیان قد برافرازند.
رمز و نشان بین آنان و مردم همین شعله مقدس بود. در هر کجا و
|