سرمقاله

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده


حرکت اصلاحى الهام گرفته از وحى حیات نوین به جامعه مى بخشد روحهاى مرده را زنده مى کند قلبهاى بى تپش را به تپش وا مى دارد.

در چنین رستاخیزى زندگى سرشار از صفا مى شود همه چیز زیبا جلوه مى کند آفاق جدیدى به روى مردم گشوده مى شود و نقبى به دنیاى بى آلام زده مى شود و روزنى به بهشت بَرین.

با اصلاح سرشار از زلال وحى آب حیات به کف خواهد آمد و چشمه هاى جوشان و ناب زندگانى از صخره هاى سخت برخواهد جوشید.

در سایه سارِ اصلاح ناب خستگیها از تن ها به در مى رود دردها و رنجها از سینه ها مى کوچند و گاهواره زندگى با آرامشى تمام و در فضایى عطرآگین و در دنیایى به دور از دردها و رنجها و خستگیها به جنبش در مى آید.

در پرتو خورشید اصلاح ناب است که مى توان بر سیاهیها چیره شد و تباهیها را زدود و راه حق را نمایاند و به سوى فرداى روشن رخت کشید.

بانواى شورانگیز اصلاح مى توان در اسیران فقر و بدبختى شور انگیخت تا زنجیرهاى سخت و تن آزار را از هم بگسلند و به دنیاى زیباى آزادى گام نهند.

با نغمه شورآفرین اصلاح است که مى توان از قیدوبند ستم رها شد و طلسم ستم را درهم شکست.

با اصلاح همیشه جارى و سارى در شریانهاى جامعه جامعه سالم نمونه و متعالى پا مى گیرد.

با اصلاح ناب و زلال غبارها سترده مى شوند برادریها همدلیها و همراهیها قوام مى یابند کینه ها از صفحه سینه ها پاک مى گردند ناهنجاریها هنجار مى یابند همه چیز به سامان مى آید و هر چیزى در جاى خود قرار مى گیرد عدالت اجتماعى تبلور مى یابد.

در دنیاى شورانگیز اصلاح اصلاح مدارى اصلاح گرى اصلاح جویى اصلاح خواهى مردمان فوج فوج طلسم شب طلسم سیاهى و تباهى را مى شکنند به سوى خورشید حرکت خویش مى آغازند.

در بَر و بومى که نسیم اصلاح هر پگاه مى وزد درماندگى فاقه مندى درد و رنج ستم و بیداد بهره کشى و حق کشى نابرابرى نابرادرى کینه ورزى غارت گرى و… از صفحه و ساحَت آن سرزمین برچیده مى شوند.

 

 

 

( 2 )

با اصلاح ناب خرافه هاى بنیان برافکن ویرانگر هستى سوز کژ راهه آفرین تباه کننده خرد زوزه کشان سینه و ذهن انسانها را ترک مى کنند و در مرداب عفن خود ساخته دفن مى شوند و اندیشه ها و باورهاى بى آمیغ و زلال در جویبار ذهنها و سینه ها جارى مى گردند.

با اوج گیرى اصلاح همه سویه و فراگیر شجره طوبى که همان ولایت حق است شاخ و برگ مى گستراند و انسانها در خنکاى سایه آرامش بخش آن در اوج خوشبختى و سعادت روزگار مى گذرانند.

اصلاح براى زمین آبادانى مى آورد ابرها را باروَر مى سازد دشت و دمن را سبزینه مى پوشاند نهرها و جویبارها را از آب گوارا و زلال لبالب مى کند برکت را در سرتاسر گیتى مى گستراند و فقر و فاقه را از ساحَتِ زمین مى راند.

در گرماگرم اصلاح در گاه حرکت این موکب پرجلال استعدادها مى شکفند خردها بیدار مى شوند چشمه هاى دانش مى جوشند دانایى بال و پر مى گشاید و اوج مى گیرد.

اصلاح کشتى نوح است انسانهایى را که به اصلاح گردن نهاده اند و به آن پاى بندند از طوفان سهمگین و دهشت انگیز و بنیان برافکن مى رهاند و به ساحل نجات مى رساند.

اصلاح عصاى موسى است که اژدهاوش تباهیها فریب و نیرنگها و خرافه ها را یک جا فرو مى برد و کاخ ستم را زیر و زِبَر مى کند و قفسهاى اسارت را مى شکند و انسانها را مى رهاند.

اصلاح سینه پرسوز و گداز و معجزه بزرگ محمّد(ص) است که شور مى انگیزد و جامعه جاهلى را به جامعه انسانى و اسلامى دگر مى کند و از انسانهاى سرکش و وحشى انسانهاى نمونه مى سازد که در تاریخ نامشان جاودانه مى ماند.

از این روست که انبیاء همگى حرکت خویش را با اصلاح مى آغازند و تا واپسین دم این مشعل مقدس و پر فروغ را افراخته نگه مى دارند.

خداوند شعیب را بر قوم مَدین برمى انگیزد مهربانانه و برادرانه: (وإلى مَدْیَن اَخاهُم شعیباً…)

او ندا در مى دهد:

 

(… یا قوم اعبدوا اللّه مالکم من اله غیره….)

چرا که دعوت به توحید و یکتاپرستى دعوت به فروکشیدن طاغوتها از سریر قدرت و حکومت جابرانه و درهم شکستن سنتهاى جاهلى است و هرگونه اصلاح اجتماعى و اخلاقى بدون آن ممکن نخواهد بود. آن گاه به یکى از ناهنجاریها بیمارها و مفاسد اقتصادى که از روح شرک و بت پرستى سرچشمه مى گیرد و در آن برهه در میان اهل (مَدْیَن) رایج بود اشاره کرده و مى فرماید:

 

(لاتنقصوا المکیال و المیزان.)

به هنگام خرید و فروش پیمانه و وزن کالاها را کم نکنید.

کم کردن مکیال و میزان به معناى کم فروشى و نپرداختن حقوق مردم است.

رواج این دو کار نمونه اى بود از غارتگرى استثمار و ستم در جامعه سرشار از ثروت آنان.

 

 

 

( 3 )

پس از این مى فرماید: (إنّى اراکم بخیر) من خیرخواه شما هستم. من در پى اصلاح کار شما هستم. اگر این اندرز و پیام اصلاحى مرا بپذیرید درهاى خیر و برکت به روى شما گشوده مى شود: بازرگانى رونق مى یابد قیمتها پایین مى آید و آرامش جامعه را فرا مى گیرد. اگر نپذیرید مى ترسم این بیمارى و فساد اقتصادى خانمانتان را براندازد و عذابى فراگیر شما را فرا گیرد:

 

(إنّى أخاف علیکم عذاب یوم محیط.)1

او دست از این حرکت اصلاحى خود برنمى دارد و در آیه بعدى خداوند تأکید این پیامبر بزرگوار را روى نظام اقتصادى مى نمایاند.

در این آیه شعیب قوم مَدْیَن را به اصل مهم و کارساز و نگهدارنده پایه هاى اجتماع و استوارکننده آنها که همانا وفاى به پرداخت حقوق مردم باشد فرا مى خواند:

 

(و یا قوم اوفوا المکیال والمیزان بالقسط.)

این اصل بلند و والا یعنى اقامه قسط و عدل و دادن حق هر کسى به او باید بر سراسر جامعه شما حکومت کند.

سپس مى فرماید:

 

(ولا تبخسوا الناس اشیاءهم.)

بر کالاها و جنسهاى مردم عیب مگذارید و چیزى را از آنها کم نکنید.

بَخْس به معناى کم کردن و ستم است. اگر به گستره مفهوم این واژه نظر بیفکنیم دعوتى است به نگهداشت حقوق فردى و اجتماعى براى همه ملتها و امتها و (بَخْس حق) در هر محیط و هر عصر و زمان به شکلى نمایان مى شود.

در پایان آیه شریفه از قول شعیب مى فرماید:

 

(ولاتعثوا فى الارض مفسدین.)2

با کم فروشى با غصب حقوق دیگران با دست اندازى به حقوق مردم با برهم زدن مقیاسها و میزانهاى اجتماعى با عیب گذارى بر مال و کالاى مردمان و… فساد نینگیزید و جامعه را به تباهى نکشید.

این دو آیه شریفه و حرکت اصلاحى شعیب پیغمبر به خوبى مى نمایاند که پس از مسأله اعتقاد به توحید اقتصاد سالم از اهمیت ویژه اى برخوردار است و نیز نشان مى دهد که به هم ریختگى و از هم گسستگى نظام اقتصادى سرچشمه فساد گسترده در جامعه خواهد بود.

قوم کوتاه اندیش و کژفکر وسود جو و فسادانگیز (مَدْیَن) براى از اثر انداختن شعار مقدس این پیامبر بزرگ دست به کار شدند و با تبلیغات گسترده خود چنین وانمودند که او براى دستیابى به ثروت و مکنت از اصلاح اعتقادى و اقتصادى دَمْ مى زند.

شعیب پیامبر در برابر این نیرنگ بزرگ و هوچى گرى تبلیغاتى و در بوق و کرنا دمیدنها بر مى خیزد و مى فرماید:

 

 

 

( 4 )

 

(وما ارید ان اخالفکم الى ما انها کم عنه.)

نپندارید که من مى خواهم شما را از چیزى باز بدارم ولى خود به سراغ آن بروم.

مى فرماید: تنها یک هدف دارم و آن اصلاح شما و جامعه شماست تا آن جا که قدرت دارم:

 

(ان ارید الاّ الاصلاح ما استطعت.)

راهِ بسیار دشوارى است. راه پرفراز و نشیبى است توان را مى فرساید پیمودن آن از هر کسى بر نیاید مرد راه مى خواهد و اراده پولادین.

شعیب دشوارى راه را به خوبى مى داند و از گردنه هاى دشوار گذر و نفس سوز و سنگلاخهاى بسیار آگاهى دارد. مى داند در هر گامى که براى اصلاح مردم و جامعه بردارد پیش پایش چاهى ژرف دهان باز خواهد کرد و باز دارنده هاى بسیار از این سوى و آن سوى او را در حصار خود قرار خواهند داد و موجهاى سرکش و سهمگین قد برخواهند افراشت تا زورق او را در هم شکنند.

از این روى براى پیمودن این راه و براى رسیدن به قلّه بلند اصلاح و نگون سارى گردنکشان و زدودن زشتیها نارواییها و ناپاکیها از ساحَت جامعه خود را به آن منبع لایزال مى پیونداند و با تمام وجود مى گوید: (ما توفیقى الاّ باللّه.)

رسالتى است بس بزرگ و راهى است پرخطر و هول انگیز که اگر تکیه گاه و بازگشت گاهى چون او نباشد به سرانجام نمى رسد; از این روى مى گوید: (علیه توکلت و الیه انیب.)3

دیگر سفیران سعادت ابدى و رحمت سرمدى نیز چنین بودند این راه را پوییدند و این رسالت را به انجام رسانیدند.

پیامبر اسلام(ص) در دوران و جامعه اى به رسالت اصلاح فرد و جامعه برانگیخته شد که قرنها و دوران بسیار دراز در آن سرزمین نور هدایتى پرتو نیفکنده بود.

جامعه از هم گسسته بود. تباهى شب سیاهى هول انگیز و دهشت زا سایه شوم خود را از کران تا به کران گسترده بودند.

روحها مرده بود. زندگیها آلوده به گناه بود. نشانه هاى راستى و درستى رایتهاى ستم ستیزى همه و همه در هم شکسته بود.

دیّارى بر صراط نبود. صراط حق را شنها و رملهاى گناه و خارهاى مغیلان پوشانده بودند. هیچ کس به یاد نمى آورد آن نشانه ها آن رایتها در کجا برافراشته شده بودند و آن جاده روشن که پیامبران پیشین ترسیم کرده بودند در کدامین سو بود و به کدامین سو امتداد داشت.

نه کسى در پى حق بود و نه کسى در اندیشه دادن آن و نه کسى در تکاپوى گرفتن آن. ستمکار کار خود مى کرد و ستمدیده رنج خود مى برد و در آتش درد و حرمان خود مى سوخت.

تاریکى همه جا را و همه چیز را فرا گرفته بود. تاریکى تاریکى مى آورد و سیاهى سیاهى. قرنها و سالها بر این نسق گذشته بود و هیچ روزنى به روشنایى گشوده نشده بود.

در افق صفاى کم ترین گشایشى و پرتو امیدى نمى تابید و تا چشم کار مى کرد آسمانها گرانبار

 

 

( 5 )

ابرهاى ظلمانى جهالت و صاعقه هاى دشمنى بود.

او از ناهنجاریها و نابسامانیهاى جامعه خود در رنج بود.

ناله دردمندان بى پناهان بینوایان او را در اندوهى عمیق و جانکاه فرو مى برد.

از این که مى دید انسانها پست شمرده مى شوند و حقوق آنان به هیچ انگاشته مى شود و بسان کالا در نگاه ها مى آیند آه از نهادش بر مى آمد.

از این که مى دید شرک این بلاى خانمانسوز انسانها را مسخ کرده جویبار اندیشه ها را خشکانده خردها را به نابودى کشانده مهر و مهرورزى را از صفحه دلها زدوده و کینه و دشمنى را در آنها رویانده چتر بهره کشى نارواى انسان از انسان و استثمار انسانهاى ستمدیده را بر فراز شهر و دیار گسترانده لجن زارهاى بویناک و مشام آزارى در جاى جاى شهر و دیار پدید آورده چشم به افق مى دوخت و در اندیشه اى ژرف فرو مى رفت که چه سان زورق اصلاح را در این دریاى کران ناپیدا راند و بر موجهاى خشماگین پیروز آمد و به ساحل رسید؟

در لمحه اى مبارک بر قلّه کمال بالا آمد و در برابرش به ناگاه از دل کویرى خشک و خوشیده چشمه اى زلال برجوشید جرعه اى از آن نوش کرد و دستور یافت جرعه جرعه از آن چشمه زلال بر کام مردم تشنه فرو چکاند. چنین کرد و رستاخیزى بزرگ آفرید.

او در نخستین حرکت اصلاحى و بیدارگرانه خود به توحید فرا خواند به سرچشمه همه زیباییها پاکیها و زلالیها و از شرک و پرستش خدایگان پرهیز داد از ما در همه تباهیها و فسادها.

مردم زن و مرد بلندپایه و دون پایه شریف و وضیع آزاد و اسیر همه و همه دریافتند که در این رستاخیز بر سر کدامین گروه صاعقه فرود خواهد آمد و بر کدامین گروه باران رحمت خواهد بارید.

دریافتند که این صور اسرافیل بندبند شرک را از هم خواهد گسست و بر همه تباهیها که از مُرداب عفن شرک رویده اند خواهد توفید و زمین را از این نکبتها و ننگها پاک خواهد ساخت.

دریافتند که این نداى بلند که در زیر سقف جهان طنین انداخته به زودى در جانهاى شیفته دگرگونى ژرفى پدید خواهد آورد و آنان به مرکز صدا سرچشمه خوبیها و زیباییها رو خواهند نمود و پرچم توحید را برخواهند افراشت و پرچم شرک را به زیر خواهند کشید.

این جاست که پاکى پا مى گیرد زیبایى جلوه گر مى شود و اصلاح واقعى و ناب در همه زوایا در پرتو نظام توحیدى رخ مى نماید.

در پرتو چنین نظامى است که کسى نمى تواند زندگى را با بهره کشى به ناروا از دیگران سپرى کند. هرکسى باید به بازوى خود و تلاش خود متکى باشد.

در پرتو چنین نظامى است که دوران امتیازهاى ناروا به سر مى آید و معیار برترى پرهیز از گناه مى شود نه ثروت و قدرت و طبقه.

در پرتو چنین نظامى است که جنایت از هر کس سر بزند چه شریف و چه وضیع چه دارا و چه نادار

 

 

( 6 )

چه بر خوردار و چه نابرخوردار چه قدرت مند و چه ضعیف و… به جزاى عمل خویش خواهد رسید.

وقتى که توحید سایه بگستراند و در همه جا پرتو افکند کسى نمى تواند برابر نظام جاهلى حکم براند و مردم را زیر سلطه خود بگیرد و هرگاه هوس کرد زیردستان را شکنجه و آزار بدهد و به زیر تازیانه بکشد.

این جا بود که پست شمرده شدگان ستم دیدگان زجرکشیدگان شکنجه دیدگان بردگان بینوایان و… قامت راست کردند و برق امید در دلشان درخشید و به گرد آن پیام آور نور آن زیبا آفرین و آن جارى گر آب زلال و گوارا بر جویبارهاى زندگى و آن جان جانان حلقه زدند و به فرمانش گردن نهادند و شورى انگیختند به یادماندنى.

این شورانگیزى بر گرداگرد آن عزیز محروم نواز به گونه اى بود که سران قریش اشراف و اشراف زادگان را به خشم آورده بود و آنان از روى طعن به پیامبر(ص) مى گفتند:

(انّما جُلَساؤک عبد بنى فلان و مولى بنى فلان….)

همنشینان تو بنده ها یا آزادکرده هاى فلان قبیله هستند.

ییا مى گفتند:

(یا محمد أنما یجالسک الفقراء والمساکین وضعفاء الناس.)

اى محمد! با تو تنها بى چیزان و مسکینان و ضعفاى مردم نشست و برخاست مى کنند.

آورده اند صهیب از گروندگان به پیامبر(ص) از مستضعفان بود. وى روزى با یاران خود از کنار مجلسى از مردم قریش مى گذشتند که قریشیان به یکدیگر گفتند:

(انظروا الى الاراذل! هؤلاء الذین مَنّ اللّه علیهم من بیننا؟)4

به مردان پست نظر افکنید آیا اینان هستند که خداوند از میان همه ما بر ایشان منت نهاده است [که اسلام را پذیرفته اند].

هدف پیامبر(ص) فروپاشاندن نظام جاهلى در همه زوایا بود: (اعتقادى اخلاقى و اقتصادى) که چنین به ستوه آمدگان را برانگیخت.

ناگفته نماند که بینوایان براى رسیدن به نوا به پیامبر نگرویده بودند. آنان در جست وجوى نان نبودند که پیامبر(ص) نانى در کف نداشت و آینده حرکت هم نوید ثروتهاى سرشار را به آنان نمى داد. آنان در پى آن نظام توحیدى و عادلانه اى بودند که پیامبر(ص) نوید آن را داده بود. روشن است که براى پدیدآوردن و به پاداشتن نظام عادلانه توحیدى باید با نگهبانان نظام ناعادلانه جاهلى در افتاد. این جا قصه قصه مرگ و زندگى است که این را پابرهنگان به خوبى دریافته بودند. مى دانستندسرانجام این عاشقى و این دلدادگى و شیدایى درد و رنج و محنت است که باید کشید و چشید.

از این روى با این که بیش ترین شکنجه ها بر این بى کسان بى قبیلگان و غریبان روا داشته شد و از همان لقمه نانى که تا دیروز برده داران به سوى آنان پرتاب مى کردند محروم شدند باز دست از مرام و آیین خود

 

 

( 7 )

برنداشتند و از آن عزیزترین عزیزها از محمد مهربان روى برنگرداندند. اگر قصه قصه نان بود و رفاه و آسایش باید همه برده ها همه پابرهنه ها همه گرسنه ها به پیامبر مى پیوستند که چنین رویدادى روى نداد.

بله شیفتگى و عشق و علاقه اینان به پیامبر(ص) به خاطر راهى بود که وى در پیش گرفته بود و مرامى بود که از آن سخن مى گفت:

این راه و مرام بشر را از تحقیر مى رهاند و به او عزت مى داد و او را به بالاترین درجه کمال مى رساند که به خدا نزدیک شود و با خدا سخن بگوید و با او راز و نیاز کند.

این راه و مرام انسان را از درّه به قلّه مى رساند و جایگاه انسانى انسان را به او مى نمود.

این راه و مرام امروز و آینده بشر را رقم مى زد و راه را بر او مى نمود; آیینى بود براى او تا قیام قیامت ماندگار و پرتوافشان.

محرومان و ستمدیدگان و پابرهنگانى که دل در گرو پیامبر داشتند آن دنیاى زیبا و جامعه برینى که اسلام بنا بود بسازد از همان اوان به چشم بصیرت دیده بودند که چنین بى تابانه و مشتاقانه جان خود را نثار آن مى کردند.

پس اصلاح پیامبرانه اصلاح ناب محمّدى(ص) با درد و رنج و حرمان درآمیخته است. در اصلاح پیامبرانه مستضعفان طلایه دارند; آنان که با همه بى برگى در طلیعه سپاه اصلاح ثابت قدم و استوارند.

حال هر حرکت اصلاحى این نشانه ها را داشت; یعنى از وحى سرچشمه گرفت و سپاهى از زجرکشیدگانِ در راه اعتلاى کلمه حق تشکیل داد و با ستم در افتاد با زورگویان رویاروشد و از حق مظلومان و ستمدیدگان با تمام توان به دفاع برخاست بر رباخواران استثمارگران دست یازندگان به بیت المال از هر گروه و طبقه و با هر پایگاه اجتماعى و فسادانگیزان و خرافه گستران به رویارویى برخاست و مردم را به سوى اعتقاد اخلاق و اقتصاد سالم رهنمون شد اصلاح ناب خواهد بود. وگرنه; یعنى اگر پشتوانه خردمندانه و مکتبى نداشت و مرفهان بى درد زراندوزان از خدا بى خبر دست یازندگان به بیت المال فسادانگیزان استثمارگران بدسابقه ها سفلگان مقام پرستان دنیاداران دوچهرگان رجعت طلبان و… نداى اصلاح سردادند و خواستار اصلاح شدند اصلاح جاهلى خواهد بود و بازگشت به نظام جاهلى.

از این روى وقتى خارج از صف مسلمانان و بیرون از جمعى که پیامبر شمع محفل افروز آنان بود شمارى برخاستند و داعیه دار اصلاح شدند خداوند نقاب از چهره آنان افکند و دستشان را رو کرد و فرمود:

 

(واذا قیل لهم لاتفسدوا فى الارض قالوا انّما نحن مصلحون الا انّهم هم المفسدون ولکن لایشعرون.)5

هرگاه به آنان گفته شود در زمین فسادانگیزى نکنید مى گویند ما تنها اصلاح گریم آگاه باشید که اینان فسادانگیزانند و خود هم به دقت درک نمى کنند.

پس باید هوشیار بود و داعیه داران دروغین اصلاح طلبى را از داعیه داران راستین آن بازشناخت.

 

 

 

( 8 )

باید بازشناخت آنانى را که به جاى آب مردم را به سراب مى کشانند از آنان که به سوى چشمه هاى سارى و جارى و زلال رهنمون مى شوند.

منافقان رجعت طلب خطرى بزرگ براى حرکت اصلاحى پیامبر(ص) به شمار مى رفتند. آنان هیچ گاه به محمد(ص) و آیین او ایمان نیاورده و دل نبسته بودند; امّا به خاطر چیرگى مسلمانان و پیروزى شگفت انگیز آنان چاره اى نداشتند جز این که همراهى نشان دهند و خود را مسلمان بنمایانند در حالى که حضرت امیر(ع) درباره آنان مى فرماید:

 

(ما اَسْلَموا ولکن اسْتَسْلَموا واَسرّوا الکُفْرَ فلمّا وجدوا اعواناً علیه اَظْهَروه.)6

اینان هیچ گاه مسلمان نشدند بلکه تسلیم شدند و خود را مسلمان وانمودند و کفر در دل پروراندند و چون یار و همدستانى یافتند کفرپنهان خویش را آشکار ساختند.

منافقان رجعت طلب با همکارى مشرکان و کافران براى برگرداندن مردم مسلمان از دینشان به آیین جاهلیت و هدم آثار اصلاح جریان ارتداد و ارتجاع را پدید آوردند که خداوند از نقشه شوم آنان پرده برداشت و به مسلمانان هشدار داد که از دامهاى آنان برحذر باشند. از جمله در آیات: 214 سوره بقره 100 101 و 142 سوره آل عمران و سوره توبه بویژه آیات: 47 و 48 از فتنه گرى و فسادانگیزى و حرکت ارتجاعى و اصلاح زدایى این مثلث شوم خبر مى دهد و مؤمنان را مى آگاهاند.

جریان رجعت طلبى پس از رسول خدا به اوج خود رسید و در نخستین گام مقام خلافت تجزیه شد و آن طرح با شکوه و دقیقى را که پیامبر براى رهبرى امت اسلامى درافکنده بود نادیده انگاشته شد و رهبرى مرامى از رهبرى سیاسى و حکومتى جدا گردید.

رجعت طلبان و واپس گرایان که در دوره حیات پیامبر على را به اندازه پیامبر دشمن مى داشتند; چنان که هر کس مى خواست منافق رجعت طلبى را بشناسد از روى دشمنى که با على(ع) داشت مى شناخت:

 

(أما و اللّه انّا کنّا لنَعرِفُ المنافقینَ على عهد رسول اللّه ببغضهم ایّاه.)7

پس از حیات پیامبر سرسختانه با على در افتادند و او را به کناره گیرى و خانه نشینى واداشتند. چون مى دانستند اگر على در عرصه باشد عرصه اى براى رجعت طلبى و حرکتهاى ضداصلاحى و ارتجاعى آنان وجود نخواهد داشت.

اینک و در زمان ما منافقانِ رجعت طلب که هیچ گاه به خمینى عزیز و انقلاب شکوه مند او ایمان نیاوردند همیشه دلبسته نظام جاهلى و استکبارى بودند به نام اصلاح طلبى با همکارى و همراهى استکبار جهانى در تکاپویند تا سنتها آداب و آیینهاى جاهلى را زنده کنند و نظام سلطه را در این مرز وبوم به پادارند و چتر اهریمنى آمریکا را بر سقف این سرزمین بگسترانند.

اینان برآنند تا نام خمینى بزرگ و انقلاب شکوه مند او را از صفحه دلها پاک کنند و مردم را به واپس رانند و اعتقاد جاهلى قضاى جاهلى اخلاق جاهلى سیاست جاهلى و اقتصاد جاهلى را از زیر خروارها خاک به درآرند و بر مردم حاکم سازند.

 

 

 

( 9 )

اینان شبان و روزان از راه تریبونهایى که به دست آورده اند و پستهایى که اشغال کرده اند تلاش مى ورزند رایتها و مشعلهاى پرفروغى را که مسلمانان غیور با جانفشانیهاى بسیار برافراشته و برافروخته اند فرو خوابانند و خاموش کنند.

آنان برآنند نشانه هاى راه خدا را که آن مرد خدا آن جان شیفته با همّت مردانه اش و زجرها و زحمتهاى بسیار به یارى مردم در جاى جاى این سرزمین پاک و مقدس برافراشته بردارند تا مردم راه به جایى نبرند نشانه اى نیابند که به سمت نور حرکت کنند و در حیرت و سرگردانى کامل بمانند تا به راحتى طعمه اینان شوند.

آنان برآنند اصلاح اساسى و آشکار و چشمگیرى را که خمینى و یاران در این کشور حرمان زده و ویران پدید آوردند و به وضع اقتصادى مردم رونق بخشیدند و دست تجاوزگران بین المللى را مردانه از ذخائر زیرزمینى این بَر و بوم قطع کردند نابود کنند و دگرباره اقتصاد ویرانگر و ناسالم جاهلى را به این سرزمین بازگردانند.

آنان برآنند رستاخیز بزرگى را که خمینى و یاران در این سرزمین پدید آوردند و بندگان مظلوم خداوند را از شر ستمکاران و تجاوزگران و یاغیان و رهزنان حاکم رهاندند و به آنان امنیت دادند و زمینه اى را فراهم آوردند که بدون آزار و اذیت و ستم زورمندان بتوانند روزگار بگذرانند به محاق برند و بمیرانند و دست استکبار جهانى و وابستگان به او را باز بگذارند تا دگر باره مردم را به غُل و زنجیر کشند و برگرده آنان سوار شوند و از دست رنج آنان بهره گیرند و به زندگى خود رونق دهند.

آنان برآنند آیینها و قانونهاى الهى را که خمینى و یاران فرهیخته و اسلام شناس او از دل کتاب و سنت به در آوردند و نوشتند و به اجرا گذاشتند تعطیل کنند و قانونها و آیینها و نظام دادرسى جاهلى را در این سرزمین حاکم سازند.

پس به هوش باشیم و سیره و صحیفه آن مصلح آگاه را مشعل راه خود قرار دهیم و همیشه افروخته نگه داریم و رایت اندیشه و عمل او را همراه و همپاى مصلح بزرگ و تیزنگر و بیدار و هوشیار زمان خود رهبر والاگُهر انقلاب اسلامى بر بام بلند و با شکوه این بَر و بوم برافرازیم.

 

پى نوشتها:

1. سوره (هود) آیه 84.
 
2. سوره (هود) آیه 85.
 
3. سوره (هود) آیه 88.
 
4. (سیره رسول اللّه) دکتر عباس زریاب119/ سروش. به نقل از تفسیر طبرى ذیل آیه 52 سوره انعام و انساب الاشراف/156.
 
5. سوره (بقره) آیه 11 12 .
 
6. (نهج البلاغه) صبحى صالح نامه 16 .
 
7. (اختیار معرفة الرجال) شیخ طوسى/40 ـ 41 دانشگاه مشهد.