( 162 )
امام خمینى با الهام از این لطیفه و اشاره قرآنى در بحث بیان بایستگیهاى ناقدان مى گوید:
(آنهایى که مى خواهند صحبت کنند… بنشینند و باخودشان فکر کنند ببینند این زبان چماق است و مى خواهد بر سر یکدسته دیگر کوبیده شود یا این که زبان زبان رحمت است و براى وحدت.
اگر چنانچه مالک نفس خودشان هستند و این امر مهم را که مالکیت شخص بر نفس خودش است… و مى توانند ادعایى را که حضرت موسى پیغمبر بزرگ کرد آنها هم بکنند که: (لا املک الاّ نفسى واخى) [سخن بگویند و انتقاد بکنند] امّا کسى که به این مقام نرسیده باید بگوید: (انى لااملک نفسى ولا اخى.)43
شخصى که قلم به دست مى گیرد و مسائل سیاسى و اجتماعى و فرهنگى را به بوته نقد مى نهد باید تقواى قلم و سخن داشته باشد و این تقوا پشتوانه اى محکم و استوار مى خواهد که نامش (مالکیت بر نفس) و زمامدارى خویشتن خویش است.
آن که خودش در اختیار خودش نیست و هواهاى نفسانى او را به هر جا که مى خواهد مى برد و مى کشد چگونه مى تواند تضمین کند که آنچه مى گوید و مى نویسد از روى خیرخواهى و اصلاح امور است و نه براى مطرح کردن خود در سطح جامعه و مردم.
اگر تو امربه معروف و نهى از منکر
بر این طریق کنى بر تو اهل دل خندند
تو راست خانه پُر از مار و جامه پرکژدم
زروى خلق مگس رانى از تو نپسندند
ناقد خودساخته داراى سعه صدر و دریادل است زود از میدان به در نمى رود به هنگام خشم میزان و معیار از دست نمى دهد حق پوشى و کتمان نمى کند و در هر فضایى که قرار گرفت به کاستیها و کمبودها و ناشایستگیها با عینک عدل و انصاف مى نگرد و میزان داوریش من حیوانى او نیست:
(در باطن ذات همه هست که آن که با من خوب است خوب است و
|