( 230 )
نـهـادها هر چند بزرگ و بـا ارزش بـاشـنـد آفتها و خطـرها یشان بیش تر و در هـم کوبنده تر اسـت. امـانـتها و رسالتها نیز ایـن چنیـن هستند به میزان بزرگـى والایـى و ارجـمـنـدى و گرانبهایى که دارند مـواظبت فزون ترى را خـواسـتارند و نگهبانان و رسالت بـانـان هشیـارتـر و زیـرک تـرى نیـاز دارند.
حـوزه از کانونهاى پرارزش و والاه جاه اسلام است و جایگاهى بس در اوج و پـرفـراز دارد; بـا رسـالـتى بزرگ بسان رسالت پیامبران داراى پـیـشینه اى شایسته و درخشان. روشن است آفت زدگى و رنجور شـدن ایـن کـانـون مقدس اسلام و مسلمانان را با خطر رو به رو و سستى آن به ناتوانى امت اسلامى مى انجامد.
بـه گواه تاریخ هر جا این نهاد به درماندگى و کاستى دچار گشته و نـیـروهاى آن در انجام رسالت خویش کوتاهى کرده یا آن گونه که بـاید و شاید تلاش نورزیده اند اسلام با مشکل روبه رو شده است.
امـام خمینى چونان نگهبانى تیزبین و دورنگر بر بلنداى حوزه به دیده ورى ایستاده
( 231 )
بود و با نگاهى نافذ به گذشته و اینده خطرها و دردهـایـى کـه سـلامـت ایـن مـرکز را تهدید مى کند شناسایى و پـیـشاپیش اعلان کرد. هشدار داد: آسیب دیدن بنیان حوزه نه تنها نـابودى روحانیت را در پى دارد که پیامد بازتاب آن اسلام وجامعه را نـیـز بـه بـحـران مى کشاند مردم روحانیت را نگهبان دین مى شـمـرنـد آنـچه مردم را به دنبال حوزه به حرکت درآورده میراث هـزارسـالـه عـلما بوده که هر کدام قطره اى بر آن افزوده و این ذخـیـره بـزرگ پدید آمده است. راهیابى و رسوخ آفت به بدنه حوزه هـا خـسـارتى است هول انگیز و بر باد دهنده دستاوردهاى پیشین و نـیـز مـکـتـبـى کـه حـوزه بـه دفاع از آن رسالت دارد اگر مردم دربـاورهـاى خود سست شدند و بار بر زمین نهادند دین از حرکت و بالندگى باز مى ماند.
ایـن نـوشـتـار مـرورى دارد بر نگرانیهاى امام درباره مسائل ارزشـى آمـوزشـى اجـتـماعى و تشکیلاتى حوزه و روشهایى که براى جلوگیرى از خطر به کار بسته است.
1. نگرانیهاى امام از کم رنگ شدن ارزشها
الـف. تجمل گرایى: افزون طلبى و پافرانهادن عالمان و روحانیان از آنـچه براى یک زندگى میانه ضرورت دارد از دل نگرانیهاى مهم امام به شمار مى رود.
در نـگـاه آن پیر پارسایان درخت آگاهى آن گاه میوه مى دهد که بـا کردار همدم بوده و جوینده دانش به صفات نیکو آراسته باشد و تـجـمـل گـرایى و شیفته دنیاى دون به درخت آگاهى آفت مى زند و ایـن چـراغ پـرتوافشان و راهیاب از پرتو افشانى و راهیابى باز مى دارد و ویرانگریهایى را در پى دارد:
1. تباهى معنویت: معنویت که هدف و جانمایه اصلى این نهادست در لـجـن زار شیفتگى به زخارف دنیا تباه مى گردد. خود جویى به جاى خـدا خواهى مى نشیند و نیرو و توانى که بایستى در یارى دین خدا به کار رود در خدمت
( 232 )
خودخواهیها به کار گرفته مى شوند.
2 . پژمرده شدن نهال دانش: دانش پژوهش در پرتو ساده زیستى و به دور مـانـدن از تـجمل گرایى و حرکتهاى تبذیرى و اسراف گرایانه بـه کـمـال مى نشیند و راه پیشرفت را مى پوید. آن که همه فکر و انـدیشه اش براى رفاه بیش تر به کار گرفته مى شود مزه دانش را نـمـى چشد و پرنده فکرش در راه کشف دقایق علوم به پرواز در نمى آید.
امـام تـاکـیـد دارد: کـسانى که سر منشا کارهاى بزرگ شدند و در مـیـدان فـقـه و فـلـسفه و اجتماع پیشتاز بودند ساده زندگى مى کـردنـد و در خـانه هاى کوچک و تهى از امکانات معمولى کتابهاى پـرارزش نـوشتند و شاگردان بنام تربیت کردند. صاحب جواهر و شیخ انصارى زندگى ساده و بى پیرایه داشتند و شیخ عبدالکریم حائرى و شـیخ ابوالقاسم قمى و شیخ مهدى و میرزا محمد تقى برقعى و میرزا مـحـمـد ارباب که آن همه برکتها به دستشان جارى شد ساده زندگى مى کردند.1
(تمام مصنفین از این کوخ نشینان بودند... آن اشخاصى که این فقه را بـه ایـن غـنـا رساندند و آن اشخاصى که این فلسفه را به این غـنـا رسـاندند کاخ نشین نبودند کوخ نشین بودند. شیخ طوسى که مـبـدا ایـن امور و ارزنده ترین اشخاص در جامعه تشیع بوده است یـک کـاخ نـشین نبوده است... در قشر مرفه نمى شود یک همچو کارى انـجام بگیرد... صاحب جواهر که یک همچو کتابى نوشته است... کاخ نـشـیـن نـبـوده... از یک آدمى که علاقه به شکم و شهوات و مال و منال و جاه و امثال اینها دارد این کارها بر نمى آید.)2
امـام در گامى فراتر به دست اندرکاران حوزه هشدار مى دهد: بیش از ایـن
( 233 )
که در اندیشه تشکیلات ظاهرى و زیاد کردن ساختمان باشند تـلاش ورزنـد ساختار درونى و معنوى ساکنان آن را دگرگون سازند و سطح آگاهیها و ارزش پذیریها را بالا برند.
یـادآور مـى شـود: در گـذشته مراکز بزرگ علمى و با برکت با کم تـریـن امکانات رفاهى و دم و دستگاه بیشترین بازده را داشتند و اکـنـون نـیـز زنده داشتن سیرت نیکوى آنان دور از دسترس نیست. امـام از گـسترش بخش ادارى حوزه و همانند شدن این نهاد با دیگر سازمانها و اداره هاى دولتى نگران بود و هشدار مى داد: اگر به هـمـپـا و هـمـراسـتاى آن طلاب در میدان علم و اخلاق رشد نکنند و شـکـوفا نشوند خطرآفرین است و حقیقت فداى ظواهر و پوسته خواهد شد:
(مساله دیگر مساله تشریفات حوزه هاى روحانیت است که دارد زیاد مـى شـود. وقـتـى تـشـریـفات زیاد شد محتوا کنار مى رود. وقتى سـاخـتـمـانها و ماشینها و دم و دستگاهها زیاد شد موجب مى شود بـنـیـه فـقهى اسلام صدمه ببیند; یعنى با این بساطها نمى شد شیخ مـرتـضى و صاحب جواهر تحویل جامعه داد. این موجب نگرانى است.)3
امـام در پـیامى به مدرسان حوزه قم هشدار مى دهد: مبادا توجه بـه گـسـترش بناها و ابزار دست و پاگیر ادارى آنان را از مساله اصـلـى; یعنى فقاهت باز دارد. رواج فرهنگ عافیت طلبى در نسلهاى بـعدى اثر بد مى گذارد و میراث پیشینیان صالح فراموش مى گردد و خداى نکرده بر سر حوزه آن خواهد آمد که نگرانیم.4
3. بـه خـدمت ستمکاران در آمدن: دنیاطلبى در فکر و اندیشه عالم شـیـفته دنیا رخنه مى کند و زبان و کردارش را به خدمت مى گیرد. چـنـیـن کـسـى یـاراى آن ندارد که از ستمدیدگان و محرومان این یـاوران بـى شـائـبه اسلام و انقلاب دفاع
( 234 )
کند و براى احقاق بهره پـایـمـال شـده آنـان با یغماگران بستیزد. دردناک تر دنیاجویى زمـیـنـه سازش با ستمگران را پدید مى آورد. دنیاخواه هماره در پـى خـواسـته هاى خود است. مترفان از این نقطعه ضعف در او رخنه مـى کـنـنـد و وى را نردبان قرار مى دهند براى رسیدن به هدفهاى ناپسند خودتـوجـه بـه ایـن آفتها بود که علماى بزرگ خودرا از دایره نفوذ سـرمایه داران بى درد و خوانین و زورداران و زورمندان دور نگاه مـى داشـتـند و همواره در رویارویى جبهه فقر و غنا در اردوگاه پـابـرهـنـگـان و ستمدیدگان جاى داشته و زبانشان در خدمت حقیقت بود.5
4. به بیراهه کشیده شدن مردم: دنیا طلبى عالمان دین و روحانیان بـه مـردم سرایت مى کند و بر شتاب ارزش گریزى جامعه مى افزاید. رفـتـار و گـفـتـار عـالمان بویژه مانند امامان جمعه و جماعت قـاضـیـان دادرسـان کـه مـسـوولـیت عمومى دارند و در زیر نگاه مـردمـنـد در فـرهـنـگ عـمومى جامعه اثر مى گذارد اگر راهنماى کاروان به کژراهه افتاد قافله ره بیراهه مى گیرد.
اگـر ایـن افراد حتى در استفاده از مباح و لذتهاى مشروع زندگى زیـاده روى کـنـنـد دیـگران از مرز گناه و خط قرمز نیز در مى گـذرنـد چـه برسد که خداى ناخواسته دست به حرام ببرند و چراغ دنیاى خود را با پول بیت المال روشن نگهدارند!6
5. گـریـز از مـبـارزه و مـقاومت: از مهم ترین خطرهاى دنیازدگى روحـانـیـت گـریـز از مبارزه و مقاومت است. روحانى و عالم دین وقـتى دنیا را هم خود قراردهد هم دیگرى ندارد و توان مبارزه و ایـستادگى در برابر دشمن نخواهد داشت و در اصل گرد چنین مسائلى نـمـى گـردد و حـاضر نیست دنیاى خود را به خطر بیندازد. در طول روزگـاران آنـچـه مردم را در کنار حوزه نگهداشته و به
( 235 )
مبارزه و مـقـاومت واداشته زهد و وارستگى علما و شکیبایى آنان در برابر سـختیهاى زندگى و نتیجه و دستاورد مبارک آن ایستادگى در برابر دشمنان دین بوده است. مردم وقتى بنگرند رهبران روحانیشان در پى دنـیـایـنـد و خـود و یـا نزدیکان از زرق و برق زندگى رویگردان نـیـسـتند و آرمانها در نزد آنان برانگیزانده نیست در آرمانها بـه تـردید مى افتند و در رفتارشان بازنگرى مى کنند و از ایثار و فـداکارى سرباز مى زنند و اسلام و انقلاب اسلامى بى پشتوانه مى ماند.
امـام زى طـلـبـگـى عـالـمان دین و بى آلایشى بسان مردم روزگار گـذرانـدن و هـمـراهـى آنان با توده هاى فروتر را مهم ترین رمز تـوفـیق و حمایت مردم از عالمان دین بر شمرده و جدا شدن از شان روحـانـیـت و فـاصـله گرفتن از طبقات متوسط و محروم و همراهى و دمـسازى با مترفان و سرمایه داران را دلیل جدایى مردم مى داند:
(... از اهـم مـسـائـلى که باید تذکر بدهم... و همیشه نگران آن هـسـتـم کـه مبادا مردمى که همه چیزشان را فدا کردند و به اسلام خـدمـت نـمـوده و بـه ما منت گذاشتند به واسطه اعمال ما از ما نـگـران بشوند; زیرا آن چیزى که مردم از ما توقع داشته و دارند و به واسطه آن دنبال ما و شما آمده اند... کیفیت زندگى اهل علم اسـت. اگـر خـداى نخواسته مردم ببینند که آقایان وضع خودشان را تـغـیـیر دادند عمارت درست کردند و رفت و آمدهایشان مناسب شان روحـانـیـت نـیـست و آن چیزى که نسبت به روحانیت در دلشان بوده اسـت از دست بدهند. از دست دادن آن همان و از بین رفتن اسلام و جمهورى اسلامى همان.)7
ه هـایـى از دلنگرانیهاى امام اینک در پیش روى ماست. در برابر تـوده طـلاب و روحـانـیـون کـه با قناعت و مناعت زندگى مى کنند گـروهـى انـدک راه خود را از حوزه جدا کرده و به جاى مسابقه در ارزشـهـا بـا افـزون طـلـبـان هـمراهى و
( 236 )
همسفره شده اندو در پى چـیـزهـایـى هـستند که دنیا طلبان و مترفان بى درد در پى آنند.
مـتـاسفانه شیوه ناپسند این گروه اندک که در مواردى بر سر خوان بـیـت المال و سهم سادات و سهم امام نشسته و هرگونه دخل و تصرف شـخـصـى را در آن روا مـى شمرند علاوه بر ویرانگرى فرهنگ قناعت و... سـبب مى شود توده ها و طبقات کم بضاعتى که با دسترنج اندک روزگـار را بـه سـختى مى گذرانند و درد جانکاه زندگى زانوان آن را خـمانده نسبت به حوزه نگران شوند و خداى ناخواسته در پیمودن راه تـعـالـى سـست شوند و نیز مترفان با دستاویز قرار دادن کار ایـن گـروه خود را در استفاده نامشروع از ثروتهاى ملى و اموال دولـتـى و مـنـابع زیرزمینى و هرگونه دست اندازى به بیت المال مـجاز بدانند. وجود همین گروه اندک و زیاده خواه و همه جا حاضر و فـرصـت طلب و نان به نرخ روز خور سبب مى شود بیش تر عالمان دیـن و روحانیان آگاه و به دور از زخارف دنیا نتوانند درامربه معروف و نهى از منکر نقش بایسته را داشته باشند و خیرخواهیها و نـصـیـحـتـهـا و پـند و اندرزهاى آنان اثر چندانى نداشته باشد.
فـرعـونـها و قارونها در جامعه رشد کنند و در کنار زندگى سرد و فـقـیـرانـه توده مردم که پشتیبان اسلام و انقلاب هستند سرمایه داران و شـادخـواران و کـاخ نشینان میدان یابند و جولان بدهند و در کـنـار حقوق از میان رفته میلیونها انسان ثروتهاى بادآورده سربرآورد و این آغازرجعت جاهلى است و بس خطرناک.
2 . اخـتـلاف: از دیـگـر نـگرانیهاى امام که ریشه در کمرنگ شدن ارزشـهـا دارد نـاسـازگـارى عـلما با یکدیگر است. نقد و نظر و تـضـارب آراء رمز شکوفایى دانش دین است. در سایه بحثهاى طلبگى و دوستانه حقیقت رخ نموده و مشکلات و بدگمانیها رخت بر مى بندد.
امـام از ایـن نـگران بود که گوناگونى سلیقه ها از مرز حق طلبى بـگـذرد و جدایى نظرها به کینه و کدورت بدل شود. دوستان دیروز دشـمنان امروز و فردا گردند و به جاى همکارى در پیشبرد هدفها
( 237 )
و آرمانها نیروها براى از میدان به در کردن رقیب به کار افتند.
اخـتلاف و گوناگونى دیدگاههاى عالمان و روحانیان در وراى مسائل علمى و فنى در درون مدرسه و مدرس و محافل علمى نمى ماند و گام بـه بـیـرون مـى نـهـد بـگـومگوهاى سیاسى و دسته بندیها و گروه گـرایـیـهـا بـه دیگر گروههاى جامعه سریان مى یابد و جامعه به دسـتـه هـاى گـونـاگون تقسیم مى شود و بسان گذشته کوچه و بازار جـولانـگـاه جـنگهاى حیدرى و نعمتى مى گردد و شعله هاى سرکش این اخـتـلافـها و کشاکشها و درگیریها خرمن اسلام و انقلاب را در خود مى گیرند و خداى ناخواسته به تلى از خاکستر دگرشان مى کند:
(مـطـلـب دیـگـر کـه باز انسان را مى ترساند که خداى نخواسته مـبـادا ایـن انقلاب به واسطه این مطلب صدمه ببیند این است که بـیـن آقایان بلاد اختلاف باشد... اگر در صنف کامیونداران... اگر اخـتـلافى... وارد شود به صنف دیگر سرایت نمى کند... اما اگر در سـنـخ مـا... اخـتـلاف پیدا شود این اختلاف به بازار هم کشیده مى شود....)9
امـام که هیچ گاه در طول دوران طولانى مبارزه از دشمنان خارجى آمریکا و کارگزاران و ایادى آن نهراسید ولى بارها بیمناکى خود را از اخـتـلافهاى خانگى و ریشه دار شدن آنها اعلام کرد. بله آن عـزیـز بـه خـوبـى دریافته بود: علما که رهبران جامعه اند و مى بـایست منادى وحدت و اتحاد باشند به جاى همدلى و تفاهم همدیگر را بـکـوبند و سبب شوند عزت و حرمتها شکسته شود و مشتهاى آهنین از توان بیفتند دشمنان میدان دار خواهند شد و ملت و امت اسلامى را یـک بـه یک و جدایى از یکدیگر و در جلوى چشم هم نابود خواهد کرد.
امـام به تجربه دریافته بود و تاریخ هم آن را گواهى مى دهد: در روزگـارانى که علماء با هم همداستان بودند و دستان و بازوانشان بـا یـکدیگر گره خورده بود دشمن نتوانسته بود در اردوگاه اسلام نـفـوذ بـکـنـد ولى آن جا که همدلى و وفاق
( 238 )
دینى جاى خود را به سـردى و بـى مـهرى داده بود در باروى مسلمانان رخنه ایجاد شد بـدخـواهـان بـه درون قـلـعه اسلام پا نهادند و امت اسلامى را با نـیـروى خودى به هزیمت واداشتند. میرزاى شیرازى چون در مبارزه بـا استعمار پشتیبانى همه حوزه ها را در کنار خود داشت و علماى ایـران و عـراق از فتواى تحریم تنباکو جانبدارى کردند و فتواى او را حـکـم خـدا شـمردند حوزه در مبارزه با سلطه اجانب پیروز آمـد ولـى در مـشـروطـه اختلاف درونى از عواملى بود که قدرت و یـکپارچکى حوزه را از میان برد و نیروهاى کارآمد به جاى مبارزه بـا بیگانگان و همدلى براى پیشبرد نهضت در برابر یکدیگر به صف آرایـى ایـستادند. بازار کافرخوانیها و فاسق خوانیها رونق گرفت و مدارس و محافل مذهبى و بیوت شمارى از مراجع در جانبدارى و یا مخالفت مشروطه در برابر یکدیگر به مخالفت برخاستند:
(تاریخ یک درس عبرت است براى ما شما وقتى که تاریخ مشروطیت را بـخوانید مى بینید که در مشروطه بعد از این که ابتداء پیش رفت دسـتهایى آمد و تمام مردم ایران را به دو طبقه تقسیم بندى کرد. نـه ایـران تنها از روحانیون بزرگ نجف یک دسته طرفدار مشروطیت یک دسته دشمن مشروطیت. علماى خود ایران یک دسته طرفدار مشروطه یـک دسته دشمن مشروطه... به آن جا رساندند که آنهایى که مشروطه خواه بودند به دست یک عده[ دیگر] کوبیده شدند...)10
زمـینه هاى اختلاف: امام نه تنها از اختلاف احساس نگرانى مى کرد که با ریشه یا بى ژرف و روانکاوى انسانها و بررسى شرایط تاریخى و اجـتـماع ریشه هاى اختلاف و زمینه هاى شکل گیرى و بروز آن را به مردم نشان مى داد و نگرانى خود را از آن ابراز مى داشت.
از جمله: آن معلم اخلاق هواى نفس را از انگیزه هاى اصلى پیدایش
( 239 )
نـاسـازواریـهـا مى شمرد. و خطربزرگ و ویرانگر و تباهى آفرین و زنـدگـى بـربـاد ده مـى دانـسـت که آدمى به جاى پیروى از دستور خـداونـد سـر در پى هوس نهد و براى به کرسى نشاندن خواسته هاى دل به نزاع برخیزد.
او بـارهـا از انـبـیاء مثال مى زد و خودساختگى آنان و فرمان پـذیرى و فرمانبرى آنان از خداوند و عمل به تکلیف را رمز همدلى و هـمـراهـى آنـان مـى شمرد. در نگاه ایشان چون پیامبران همدل بـودند اگر همه آنان در یک جا گرد مى آمدند تفاوتى در میانشان پدید نمى آمد.11
انـگـیزنده دیگر اختلاف ترفندها و دسیسه هاى دشمن است. دشمن با شـناسایى نقطه هاى تاریک و پرابهام در ماجراها قدم مى نهد و با پـخـش شـایـعـه تـوسـط خناسان و عوامل فتنه گر بزرگ نشان دادن اخـتـلافـهاى کوچک اصلى کردن مسائل فرعى و کم اهمیت و دور کردن دیـدگـاهـهـا از یـکدیگر افراد و جریانها را دورا دور نسبت به یـکـدیـگر بدبین مى سازد و زمینه تفاهم و همکارى را از میان مى برد.
امام از آغاز نهضت با پیگیرى حرکتهاى سیاسى نقطه هایى که دشمن از آن بـه سـود خود استفاده مى کرد به یاران نشان مى داد و از عـلـماء مى خواست: با روشن بینى بیش تر در خاموش کردن غائله ها بـکوشند. ماجراى اختلاف بر سر کتاب شهید جاوید ماجراى کشتن آیت الـله شمس آبادى اختلاف بر سر سخنرانیها و کتابهاى دکتر شریعتى و... از مـسائلى بود که امام دست دشمنان اسلام و حوزه را در پشت ماجرا به روشنى مى دید.
سـاواک و عـوامـل امریکا براى مشغول کردن نیروهاى جوان حوزوى و سـخنوران و نویسندگان به مسائل فرعى و بازداشتن آنان از همکارى بـراى مـبـارزه بـا شـاه و آمریکا بدان دامن مى زدند و بهترین روزهـاى تبلیغى مانند: ماه محرم صفر و رمضان که زمینه مساعدى بـراى بـیـدار کـردن مردم و هدایت آنان بود صرف بگومگو درباره مسائل فرعى مى شد:
( 240 )
(دسـتـهایى توطئه مى کنند که این قشرهایى که با هم انسجام پیدا کـرده بـودنـد حـلـش کنند. از سابق این طور بود که قبل از ماه رمـضـان و قـبـل از ماه محرم که وقت یک نتایج اسلامى بود... یک وقـت مـى بـیـنـید درست شد شهید جاوید... همه حرفها شهید جاوید بـود... مى دیدند که اگر این قوه ما با هم باشند... توجه بکنند بـه آن کـه گرفتارشان کرده شهید جاوید را پیش مى آوردند. ما هم غـفـلت کردیم از مسائل روز و از مسائل سیاسى همه به جان هم مى افـتـادیـم... بـعـد کـه تـمـام شـد... آقـاى شمس آبادى را پیش کـشـیـدنـد... بـعـد ایـن هـم یک خرده اى کم شد شریعتى را پیش کـشـیـدند. هى دامن بزن از این طرف تکفیر از آن طرف تمجید... هر دو کلاه سرتان رفته و آنها نتیجه بردند....)12
در هـمـان روزهـا تـفاوت دیدگاههاى فکرى شمارى از بزرگان حوزه دربـاره انقلاب سبب پیدایش پرخاش و مجادله در بدنه حوزه گردید. شـمـارى از طـلاب جوان و کم تجربه به بهانه انقلابى نبودن شمارى از افـراد بـدانـان اهـانت مى کردند. این رفتارهاى نابجا و به دور از خـرد و اخـلاق اسـلامـى افزون بر شکسته شدن مرزها و حرمت افـراد آبـرومـنـد به اختلافهاى درون حوزوى دامن مى زد و آینده نـهـضـت را از درون تـهدید مى کرد. امام از این جریان انحرافى احـسـاس خطرکرد و به حوزویان هشدار داد: رواج شایعه ها و سخنان نـاروا درباره افراد از سوى دشمن و استعمار به هدف بر هم زدن اتحاد حوزه صورت مى گیرد.13
یـگـانـگى و وفاق روحانیت و دیگر گروهها انقلاب را پیروز کرد و تـوطـئـه هـاى بیگانگان نافرجام مانده با این حال دشمن بیکار نـنـشـسـت. تـفـاوتهاى فکرى و اختلاف سلیقه روحانیون از یک سو و نـاپـارسـاییها از دیگر سو روزنه هایى بودند که بدخواهان از آن وارد مـیـدان شـدنـد و کـوشـش کردند میان
( 241 )
حوزه و دانشگاه فتنه ایجاد کنند.
عـوامـل بیگانه براى بر هم زدن وحدت مراجع که قدرتى بزرگ براى پـیـشـبـرد اسلام بودند نقشه ها کشیدند آنان با نزدیک شدن به نـزدیـکان و پیرامون شمارى از مراجع و به موضع واداشتن آنان در برابر امام و نهضت در قم جریانهاى تلخى آفریدند.14
در دیـگـر شهرستانها نیز خط ایجاد اختلاف میان علماى شهرستانها توسط دشمن دنبال مى شد.
آنـان بـا سـوء اسـتفاده از احساسات پاک جوانان آنان را بر مى انـگـیـختند علیه امامان جمعه و روحانیان بنام حرکتهاى ناپسندى را سـازمان دهند و با رودرو قرار دادن علما پایگاه آنان را در بـیـن مـردم سـسـت کـرده و امام را از بازوان تواناى خود محروم سـازنـد. امـام خـط توطئه را نشان داد و اهانت و بى اعتنایى به عـلما و عمر پیمودگان حوزه را از شگردهاى دشمن براى مقابله با اسلام شمرد:
(... یـک جـریـانى در کار است که مى خواهند با این جریان ایجاد اخـتـلاف بـیـن مـلت بکنند....بعد از آن که از این راههاى مختلف ایـنـهـا مایوس شدند... دوباره یک جریانى... که با آن جریان مى خـواهـنـد ایـجـاد اختلاف بکنند به چشم مى خورد....به من کرارا اطـلاع دادنـد که بعضى از جوانها و بعضى از بى خبرها یا اشخاصى کـه با طرح وارد شدند و آنها را اغفال کرده اند به بعضى مراجع بـزرگ اسـلام اهـانـت مى کنند. یک جریانى در کار است که نسبت به عـلـمـاى بـلاد نـسـبت به اهل علم نسبت به علماى جماعات اهانت بکنند. )15
اخـتـلاف جـنـاحهاى اصلى روحانیت در صحنه که آن روز به روحانیت سـنـتى و پویا شهره بودند و بر سر برخى مسائل قضایى و اقتصادى از جـمـله حدود اختیار دولت در امور اقتصادى دیدگاههاى یکدیگر را نـقـد مى کردند مایه
( 242 )
نگرانى امام بود; چرا که این کشمکش ها جـامعه را به دنبال خود مى کشید افکار رزمندگان را پراکنده مى سـاخـت و جـبـهـه هاى نبرد را تحت تاثیر قرار مى داد و دشمن با استفاده از این فرصت آسیبهایى به ما وارد مى کرد.
امـام هـشدار داد:اختلاف شکننده است و راه را بر رخنه بد خواهان هـموار مى کند. به نظر ایشان در آن روزهاى حساس که دشمن از هر سـوى یـورش مـى آورد مـرزها ناامن بود در داخل خون آشامان از دیـن روى گـردانـده بـه خـون آشـامى مشغول بودند و آمریکاى زخم خـورده هـمـیشه و همه آن در فکر براندازى بود. رواج بگو مگوهاى سـران نـظـام در حـوزه و مـجـلس و کشاندن بحثهاى مدرسه به درون جـامـعـه و نـفـى و تـکفیرها نه کار نیروهاى خودى که این دست اهـریـمـن بـود کـه بـا این کار نظام اسلامى را هدف گرفته بود و انـتـظـار داشت نیروها به دست خود خود را قلع و قمع کنند راحت تـریـن و کـم هـزیـنـه ترین راه براى جهانخواران .آن گاه دشمن پـیـروز مـنـدانـه وارد شـود و عـنـوان مصلح و آرام کننده فضاى ناآرام کاخ آرزوهاى خود را بنا کند.
امـام از این وضع بسیار نگران بود و از این که مباد نظام که با خـون شـهیدان قوام گرفته و شاخه هاى آن در هر سو گسترش یافته و کـعـبـه امیدى شده براى محرومان و مستضعفان .ضربه بخورد و غمین از ایـن کـه اگـر چـنـیـن شود اسلام تا مدتها نخواهد توانست به میدان باز گردد:
(... راسـتـى شکست هر جناحى از علما و طلاب انقلابى و روحانیون و روحـانـیـت مبارز و جامعه مدرسین پیروزى چه جناحى و چه جریانى را تـضمین مى کند. جناحى که پیروز شود یقین جناح روحانیت نیست . و اگـر آن جـنـاح چـه الزاما به روحانیت رو آورد راستى به سـراغ کـدام قـشـر و تـفکر از روحانیت مى رود ....وقتى نیروهاى مـومـن بـه انقلاب به اسم فقه سنتى و فقه پویا به مرز جبهه بندى برسند آغاز باز شدن راه
( 243 )
استفاده دشمنان نخواهد بود؟)16
نـگـاهـى دوباره به غائله تیرماه 78 تهران پیش بینیهاى امام را آشـکـار مـى سازد. به راستى چه چیزى دشمنان داخلى و خارجى اسلام را امـیـدوار کـرد چنین جسارتى علیه نظام بکنند و این فتنه را سـازمان دهند و عوامل تبلیغاتى و اطلاعاتى خود را در سطح گسترده وارد مـاجرا سازند.آیا این امید جز از خالى بودن صحنه به خاطر رویـارویـى نیروهاى اصیل انقلاب بود؟ آیا فتنه جز از اختلافهاى و حرکتهاى غیرمنطقى و نابخردانه و اظهار نظرهاى کودکانه و مطالعه نـشده از چیز دیگرى مایه مى گرفت و آیا این حرکت شیطانى جز در بـسـتـر غفلت حافظان انقلاب از محکمات انقلاب و مشغول شدن نیروها بـه هـدفـهـاى فرعى رویید؟ آمریکا در این حرکت شتابزده که توسط عـوامل داخلى و همکارى برخى همسایگان انجام گرفت این را پنهان نـکـرد که در نظر دارد نظام را بر اندازد و رژیمى دست نشانده و هـوادار غـرب بـسـان حـکـومـت تـرکیه روى کار آورد که به عقیده هـانـتـیـنـگـتـون (نـظریه پرداز آمریکایى مدیر موسسه مطالعات اسـتـراتـژیـک دانشگاه ها وارد و هماهنگ کننده طرح امنیتى براى شـوراى امـنیت ملى امریکا): ترکیه تنها کشور دموکراتیک در میان کـشـورهـاى اسـلامـى اسـت. و جـمـهـورى اسلامى باید راه ترکیه را پیماید.17
روشـن است که در حمام خونى که توسط بازماندگان گروه سرهنگ رکنى ب
و مـهـدیون و مهدى سمسار و ... ایجاد مى شد 18نه جایى براى چپ مـى مـانـد و نـه راسـت و هـمه کسانى که در راه پیروزى انقلاب و نـگـهـبـانى از آن تا کنون فداکارى کرده اند به جرم مخالفت با دموکراسى مورد نظر امریکا از میان خواهند رفت.
2.نگرانیهاى امام از آسیب دیدن جایگاه علمى حوزه
دربـاره شـیوه آموزش و مواد آموزشى حوزه و چگونگى دانش اندوزى امـام بـارهـا ابـراز نگرانى کرده و دست اندرکاران حوزه را به آسـیـبـهـایـى که در کمین
( 244 )
جایگاه والاى علمى حوزه است توجه داده است از جمله:
الـف. افـت عـلمى: درس و بحث جانمایه مدارس دینى و روح آن است. بـدون بـحـث و کاوش و پژوهش حوزه قالبى است بدون روح و کاربرد لازم را در بر نخواهد داشت.
امـام کـه ایـن راه را پیموده بود و شهد گواراى دانش را چشیده بـود اصـرار داشـت: طـلاب دقیق و ژرف درس بخوانند و دشواریها و گـرفـتاریهاى زندگى آنان را از راه شکوفایى علمى و دانش اندوزى باز ندارد.
در نـگـاه امـام طلبه باید خود را وقف شناخت اسلام و قران کند و ایـن بـدون تـلاش و سخت کوشى و شکیب بسیار به کف نمى آید آن کس تـوانـمـنـد اسـت خدمتگزارى مفید براى جامعه اسلامى باشد و مردم خـواهان اویند که در مسائل دینى بینش و بصیرت داشته و آگاهیهاى ضرورى را کسب کرده باشد.
( 245 )
پـیـش از پـیـروزى نـهضت گروهى در میان مدارس و طلاب جوان چنین زمـزمـه مى کردند: درس خواندن و این همه در راه ادبیات و فقه و اصـول و رجال به سر دویدن چه سود دارد مبارزه مهم ترین نیاز مـردم است و بس باید دست به کار شد و اقدام کرد. این سخنان که در عـبارتهاى زیبا بیان مى شد سبب مى گردید طلاب جوان و علاقمند بـه نهضت در درس و بحث سست شوند و حوزه مبارز از وجود افراد با بـنـیـه و دانـشور تهى گردد و این خطرى بزرگ براى اسلام و آینده نهضت بود.
امـام در گرماگرم مبارزه با شاه در آن روزهاى سخت طلاب را به یـک حرکت جدى عمیق و همه سویه فراخواند. از یک سو با تیزنگرى و حـرکتى پیامبرانه مبارزه و تلاش در راه برپایى نظام اسلامى را شـورانـگـیز بى بدیل و آسمانى جلوه داد و دیگرسو درس خواندن و مـبـانـى فـکرى توانا ساختن را زیبا نمایاند و زشتى بى سوادى و نـاکـارآمـدى روحـانى کم دانش براى فرداى جامعه اسلامى را گوشزد کـرد. و چـنـان وانـمـود که تنها در پرتو آگاهیهاى ژرف حوزوى و دیـنـى مـى تـوان نـهضت را استوار پیش برد و از انحراف به چپ و راست نگه داشت و در فرداى پیروزى به مردم خدمت کرد.
در فراز زیر به زیبا و روشنى و به گونه همه کس فهم دشمن را که در لـجن زار ناآگاهیها و بى دانشیها رشد مى کند عامل این حرکت معرفى مى کند:
(: ایـن زمزمه بسیار ناراحت کننده که اخیرا بین بعضى شایع شده کـه درس خـواندن چه فایده اى دارد انحرافى و مطمئنا یا از روى جـهـالـت و بـى خـبـرى اسـت و یا سوء نیت. و از القائات طاغوتى شـیـطانى است که مى خواهند طلاب علوم دینى را از علوم اسلامى باز دارنـد کـه احـکـام اسـلامى به طاق نسیان سپرده شود و محو آثار دیانت به دست خودمان تحقق پیدا کند.)19
پـس از پـیـروزى نـهـضت نیاز گسترده کشور به حضور روحانیون در کـارهاى
( 246 )
دادرسى و تبلیغاتى و بعضا اجرایى سبب شد افراد بسیارى از اسـتـادان و فـضـلاى حـوزه وارد جامعه شوند. چه بسا به ضرورت بـرخى از افراد که هنوز نیازمند تحصیل بودند در کارها به خدمت مـشغول شدند. این سیر افزون بر این که به حوزه آسیب مى رساند جـامـعـه را نیز با نابسامانیهایى رو به رو مى کرد. امام نگران آیـنـده حـوزه شـد و در دیـدار بـا حوزویان از برافروختن مشعل فـقـاهـت و دین پژوهى در همه گاه آموزش دقیق و با برنامه طلاب تـوسـط استادان دلسوز نیروسازى در حوزه ها براى خدمت به مردم تـوانـاسـازى حوزه به عنوان عقبه نظام دور نشدن از روش آموزشى حـوزوى تـلاش بـیـش تر کسانى که با مردم و نظام در پیوندند در فـراگیرى دانشهاى اسلامى و تواناسازى بنیه علمى خود و... سخن مى گفت و این سخنان حکایت از عمق نگرانى امام دارند.
او نـگـران بود که مباد روحانیان در افق دانسته هاى پیشین خود بـمـانند و دانشهاى روز از آنان پیشى بگیرند و روحانیان نتواند پاسخ گوى نیازهاى زمان خود باشند.
امـام در فـرازى که در زیر به آن اشاره مى کنیم از نیاز جامعه به عالم نه معمم سخن مى گوید:
(جـدیت بکنید و محصل زیاد بکنید. ملا زیاد بکنید... اسلام با این طبقه به این جا رسیده ست و باید شما با جدیت فقیه درست کنید... مـردم معمم نمى خواهند مردم عالم مى خواهند. این[ عمامه] منتها عـلامت علم است. اگر یک وقت خداى نخواسته حوزه هاى علمیه ما سست شـدنـد در تـحـصـیل سست شدند در این که فقاهت را تقویت بکنند بدانند که این یک خیانت بزرگى به اسلام است.)20
2. مـهـجـور شدن بعضى از دانشها: در نگاه امام دین پژوهى تنها دانـستن فقه و اصول رایج نیست بلکه
( 247 )
دانشهایى چون: عقاید و کلام و تفسیر بلکه تاریخ و مردم شناسى را نیز در بر مى گیرد.
در دو سـده اخیر که حوزه از جایگاه آموزشى عمومى کنار زده شد برخى از دانشها که پیش از آن در دایره آموزش قرار داشتند رها گـردیـدند و حوزه نیازى به استفاده و پژوهش آن را براى خود نمى دیـد و کـار بـه جـایى رسید که دانش کلام حقوق و ریاضیات روان شـنـاسـى سـیاست و... که قدماى حوزه آن را تدریس مى کردند در حوزه ها مهجور شدند:
(مـا محصور شده بودیم در یک کتابها و یک عقاید خاصى. کتابها از جـهـت تـعـلیم و تعلم از طهارت و تجارت و صلاه غالبا تجاوز نمى کرد علوم قضایى و حدود و دیات از علوم غریبه بود.)21
امـام کـم بـهـادادن به علومى چون عقاید و کلام و تاریخ و دانش ادیـان و مـکاتب و حقوق و قضا و اقتصاد و اجتماع و... را پدیده اى تـوطئه گرانه و تحمیلى شمرد و بر این نظر بود: درسهاى موجود بـراى برآوردن نیازهاى جهان اسلام بسنده نیست و براى معرفى اسلام بـه دنیاى معاصر پاسخ به شبهه هاى جدید به صحنه زندگى کشاندن دین تنها با این آموخته ها نمى شود به صحنه رفت.
امام به روشنى حصار بر پیرامون حوزه مى دید که نمى گذاشت پاره اى از دانـشـهـاى جدید و مورد نیاز به داخل حوزه راه یابند. مى گـفـت: ایـن حصارها ناخواسته است و تحمیلى باید آنها را در هم شـکـنـیم و دانشها و فنونى که حوزه در طى هزار سال آنها را پاس داشـتـه و در تـمدن اسلامى نقش بس بزرگ ایفا کرده دوباره احیاء کرد و با کمک آنها به دین خدا یارى رساند.
امـام بـه پیشرفت و ترقى حوزه مى اندیشید و هر دانشى را که در ایـن راسـتـا مورد نیاز مى دید سفارش بهره بردارى مى کرد. دید گـسـتـرده جامع همه سونگر او در جاى خاص و در مقوله خاص ثابت نـمـى ماند و همیشه و
( 248 )
همه گاه مقوله جدیدى را در چشم انداز خود قرار مى داد; از این روى به گونه ظریف مطرح مى کرد: با تکیه بر اجـتـهاد جواهرى مى شود از روشهاى تبلیغى جدید جهان براى تکامل حوزه بهره برد.22
بـارى در نـگـاه امـام هماهنگ بودن آموزه هاى حوزه با نیازهاى جـامـعه ضرورت است درحوزه هاى علمى مى باید همه دانشهاى اسلامى تـدریـس شود و کتابهایى که به بوته فراموشى سپرده شده دوباره پـس از بررسى و برطرف کردن کاستیهاى آنها درگردونه آموزش قرار گـیـرد تـا در پـرتـو آن غـنا و عظمت دیرین حوزه بازگردد و به عنوان دژى استوار و پاینده به دفاع از دین برخیزد.23
در بـیـن همه دانشهاى مهجور و خارج شده از گردونه آموزش تفسیر قـرآن از هـمـه مـهجورتر است و این مهجور بودن قرآن و تفسیر در حـوزه هـا بـى گمان بر بنیه علمى حوزه ها و پایگاه علمى آنها ضـربـه زده اسـت و آنـهـا را از مهم ترین دستاویز استوار محروم کـرده; از این روى امام حوزه ها را توجه به دانش قرآن مى دهد:
(... و شـمـا اى فـرزنـدان برومند اسلام... تدریس قرآن را در هر رشـتـه اى از آن مـحـطـ نظر و مقصد اعلاى خود قرار دهید. مبادا خـداى نـاخـواسته در آخر عمر که ضعف پیرى بر شما هجوم کرد از کرده ها پشیمان و تاسف بر ایام جوانى بخورید.)24
3. کم توجهى به فقه سنتى: بهاندادن به میراث فقهى و سر برتافتن از روش فـقـاهـتـى سـلـف در اسـتـنباط دستورهاى شرعى از دیگر تـشـویشهاى امام است. در بینش آن فقیه بزرگ کارایى حوزه بستگى بـه پیمودن سیره فقاهتى علماى سلف دارد و آنچه اسلام را در فراز و نـشـیب روزگاران از آفتها به دور نگه داشته و احکام آن را به درستى به مردم رسانده این شیوه بوده است:
(حـوزه هـا باید حوزه فقاهت باشد. این حوزه هاى فقاهت بوده
( 249 )
است که هزار و چند سال این اسلام را نگه داشته است.)25
امـام روى بـر تـافـتن از سیرت علماى پیشین در صیانت فقاهت را خـیـانت بزرگ شمرده و هشدار داده: اگر حوزه در حفظ فقه و پرورش فـقیهان کوتاهى ورزد حوزه از میان مى رود و زحمتهاى هزار ساله علما فراموش خواهد شد.
(مـمکن است اشخاصى بگویند که باید فقه تازه اى درست کرد که این آغاز هلاکت حوزه است.)26
بـایـد دید فقه سنتى چیست و چه کسانى در پى انحراف فقه از مسیر گـذشـته خود هستند؟ فقه مجموعه آیینها و دستورهاى اسلام است که تـوسـطـ اسـلام شناسان ارائه مى شود و فقهاى بزرگ در طول تاریخ مـجـمـوعـه گرانبهایى از میراث فقهى فراهم آورده اند. فقه سنتى مـورد نـظـر امـام تـرکـیـبى است از متد علمى و دقیق دقت در روشـهـاى فـقـه و اسـتنباط فروع از قواعدى که در اصول و فقه به درسـتـى تـبـیـیـن شـده است. فقیه به یارى آن روشها دستورها و قـانـونـهـایـى را کـه مـردم در زنـدگـى فـردى و اجـتماعى بدان نـیـازمـندند از کتاب و سنت به دست مى آورد. نمونه آن را صاحب جـواهر در کتاب فقهى جواهرالکلام به گونه شفاف ارائه کرده است. در تفسیر رهبر انقلاب:
(ایـن فـقـاهـت دو رکن دارد: که رکن اول آن اصول معتدل و قوى و آگـاه بـه هـمـه جـوانب استنباط است و رکن دوم: تطور فقه است و هـمـان چـیـزى اسـت که امام در معناى اجتهاد و مجتهد و فقیه مى فـرمـودنـد و تـاکـیـد داشتند که مجتهد باید با دید باز بتواند استفهامها و سئوالهاى زمانه را بشناسد.)27
این فقه پویایى لازم را در متن خود داراست و با نوجویى و سرشت و خـواسـته هاى طبیعى انسان سازگار است. کسى توانمند است به فتوا بـنـشیند که شرایط آن را دارا باشد و دانشهایى چون ادبیات عرب قـرآن. مـنـطق درایت و حدیث و فقه و اصول... را آموخته باشد و بـا تـاریـخ و جـامـعـه و زمان نیز بیگانه
( 250 )
نباشد. و با توجه به جـایـگـاه انسان و جهان و درک پرسشهاى زمانه به سراغ متون دینى برود و پاسخهاى خود را دریافت کند.
فقه سنتى و جواهرى در نگاه امام با تخصص و نظام بندى پیوستگى ژرف دارنـد. تـطور زمان و پیدایش مسائل نوپیدا بر دامنه نیازها مـى افزاید و فقها براى استنباط ناگزیرند به دسته بندى پرسشها و نیازهاى انسانى بپردازند و با تقسیم کارها آفاق و مسائل نوین را شـنـاسـایـى کـنـند و با دسته بندى و تفکیک مسائل اقتصادى و سـیـاسى و حقوقى آنها را ابتداء موضوع شناسى کرده و با مراجعه بـه مبانى و قواعد فتوا دهند. امام تاکید داشت: حوزه با نیرویى کـه در اخـتیار دارد این توانایى را دارد که با تقسیم کارها و بـه کـارگیرى استعدادها و علاقه ها در مسیر مناسب به همه مسائل اسـلامـى جـوابـگـو باشد و این کار که وجهه اى از نظم است دامنه حفاظت فقه را بالا برده و بر کار آرایى آن مى افزاید:
(عـلـما هم باید همه ابعاد فقه مختلفه داشته باشند. در تعلیم حـسـب ابـعادى که اسلام دارد و حسب ابعادى که انسان دارد. البته یـک نفر نمى تواند همه این ابعاد را جواب گو باشد لکن یک حوزه مـرکـب از ده هـزار نـفر یا حوزه اى مرکب از مثلا سى هزار نفر ایـنـهـا مـى تـوانند دسته دسته باشند و هر دسته اى یک بعدى را اداره بکنند.)28
پـیـش از انـقلاب گروههایى در درون و برون حوزه مى گفتند و مى پـراکندند: براى استنباط احکام این همه بحث و کار ضرورت ندارد و پـیـمـودن شیوه سلف دست و پاگیر است و مى شود بدون داشتن این شـرایط و کسب مقدمات طولانى به سراغ قرآن رفت و احکام دین را از آن اسـتـخراج کرد. از افراد دیر آمده و مغرور که جز خود دیگران را بـر نمى تافتند بر روش فقهاء و مفسران خرده مى گرفتند و آن را کهنه پرستى و استعمارى مى خواندند.29
ایـن افراد در لفافه سخنان زیبا مى گفتند: اسلام دین سهل و آسان اسـت و از
( 251 )
پـیـچیدگیها به دور و هر کس مى تواند با پیمودن راهى کـوتاه و با اجتهاد آزاد بدان دست یابد و چنان که مسلمانان صدر اسـلام بـا تلاوت احکام قرآن شیفته دین مى شدند ما نیز با مطالعه قرآن نیز توانایى داریم دستورات دینى را به دست آوریم.
شـمـارى از ناآگاهان و روشنفکر نمایان مذهبى آشکارا رساله هاى فـقـهى موجود را سخره مى گرفتند و بر این پندار بودند فقه سنتى نمى تواند با دنیاى جدید و نسل نو همراه شود احکامى چون زکات و خـمـس و مزارعه و اجاره شکلهایى از روش کشاورزى و بازارى قدیم اسـت کـه فـقه اسلامى خود را با آن برابر ساخته و قواعد فقهى به سود طبقات سرمایه دار و به زیان محرومان تدوین شده است.
(بـرخـى دیـگـر کـه بـه مسائل روزتوجه دارند و درباره آینده مى انـدیشند متاسفانه سخاوتمندانه از اسلام مایه مى گذارند سلیقه روز را مـعـیار قرار مى دهند و به نام (اجتهاد آزاد) به جاى آن کـه اسلام را معیار حق و باطل زمان قرار دهند سلیقه و روح حاکم بر زمان را معیار اسلام قرار مى دهند; مثلا مهر نباید باشد چون زمـان نمى پسندد. تعدد زوجات یادگار عصر بردگى زن است پوشیدگى هـمـیـنـطـور اجـاره و مـضاربه و مزارعه یادگار عهد فئودالیسم اسـت... اسلام دین عقل و اجتهاد است. اجتهاد چنین و چنان حکم مى کند.)30
بـسـتر پیدایش این انگاره ها و فرضیه هاى خام دخالت دادن دلائل شـبـه عقلى و اظهار نظر غیر متخصص بود و مرعوب شدن در برابر جو حاکم بر فرهنگ جامعه.
اسـلام دین سهل و آسان و برابر فطرت انسانها ست و مردمان روزگار پـیـامـبـر بـا شـنیدن آیاتى چند روح حاکم بر اسلام و باورها و ارزشـهـاى را دریـافـتـه و شـیـفته
( 252 )
آن مى شدند ولى براى عمل به دسـتورها و دریافت دستور زندگى ریزترین مسائل را از پیامبر(ص) مـى پـرسیدند و همیشه نیازمند پیامبر بودند. آن حضرت آیات قرآن را بـراى مـردم شرح مى کرد و اگر شبهه اى پیدا مى شد بر طرف مى سـاخـت. چـنـین نبود که آیه اى که نازل شد کار تمام شده باشد.
خـیـر از آن پـس کـار پـیامبر(ص) شروع مى شد. کار امامان نیز ادامـه رسـالت پیامبر بود. تا وقتى معصوم در بین مردم بود و با دسیسه و زور مردم را از معصوم محروم نکرده بودند کار به همین مـنوال بود. سپسها با ورود نحله ها و فرهنگهاى قومى گوناگون به حـوزه اسـلام و پـیـدایـش جـاعـلان حدیث و تحریف گران و دخالتهاى نـارواى حـاکـمـان ستم در اجراى قوانین راه فهم قرآن و دریافت احـکـام دشـوار گـردیـد و دریـافـت دیـن و دستورات آن نیازمند فـراگـیـرى دانشهایى چون: ادبیات تاریخ رجال فقه اصول و... گـردیـد و فـقها در ادوار گوناگون تاریخ با استفاده از ابزارى کـه امامان براى استنباط نشان داده اند به استنباط احکام و آفت زدایى از متون فقه ى و روایـى پرداخته اند. وانگهى درست است که جامعه بشرى همیشه در حـال دگـرگـونـى و راه حلهاى نوینى مى طلبد و ارائه این راه حـلها نیز که حوادث واقعه خوانده مى شوند بر عهده حاملان فقه اسـلامى است و سر نیاز به مجتهد زنده در همین است و گرنه دریافت احـکام ثابت نیازى به مجتهد زنده ندارد و این که بخشى از مردم جـهـان مـسائلى چون پوشش زن و حرمت ربا و... را بر نمى تابند دلـیـل نـمـى شـود کـه مـا از محکمات دین دست برداریم و به نام نـوخـواهـى خـود را بـا آن همسو کنیم. و یا بدون آشنایى با همه سـویها فقه و اقتصاد اسلامى احکام اقتصادى موجود را جانبدارى از سـرمـایـه دارى معرفى کرده و ذهن عدالت جویان را نسبت به فقه و فقاهت مخدوش کنیم.
امـام خـمـیـنى در برابر این وسوسه ها و دسیسه ها که میوه هاى تـلـخى براى حوزه و جامعه به بار مى اورد به شدت ابراز نگرانى مـى کـرد و رواج ایـن شبهه ها
( 253 )
و بدگمانیها را سبب از میان رفتن فـقـه و هـرج و مـرج در نظام فتوا مى شمرد. امام روش گروهکها و افـرادى کـه بـدون پیمودن مقدمات اجتهاد و با ردیف کردن الفاظى چـنـد از قرآن و نهج البلاغه به فتوا نشسته بودند و در مواردى از انـکـار ضـروریـات فقهى رویگردان نبودند را تفسیر به راى و راهـشـان را بیگانه با اسلام مى دانست که حق و باطل را با هم در آمیخته و با سخنان شیرین در صدد فریب دیگرانند.31
امـام در پـیامى در مورخه 56/11/21 طلاب و دانشجویان را از این کـه سـلیقه و پیشداورى خود را در تفسیر آیات قرآن دخالت بدهند پـرهـیز داد و راه را راه خطرناک که رواج بدعتها و اندیشه هاى بـیگانگان مى انجامد قلمداد کرد و هشدار داد: این گونه کارها زمـینه را براى از میان رفتن اساس فقه و سیره فقهاى سلف فراهم مى آورد:
(بـاید شما دانشجویان دانشگاهها و سایر طبقات روحانى و غیره از دخـالـت دادن سـلیقه و آراء شخصى خود در تفسیر آیات کریمه قرآن مـجید و در تاویل احکام اسلام و مدارک آن جدا خوددارى کنید.)32
( 254 )
3. دور شدن حوزه از عرصه سیاست و اجتماع
الـف. وازدگى و انزواگرایى: از نگرانیهاى امام درباره حوزه خطر گـوشه گیرى و مردم گریزى است. در نگاه امام عالم دینى مفسر و مـجـرى دین است و در همه حال مسوولیت دارد در کنار مردم بوده و در مشکلات فردى و اجتماعى بدانان خدمت کند.
هـر جـا روحانیت در صحنه هاى اجتماعى حضور یافته و کسانى مانند مـیـرزاى شـیـرازى سـیـد جـمال آخوند خراسانى عهده دار میدان مـبـارزه بـوده انـد اسـلام از انـزوا خـارج شـده و در پرتو آن نـهـضـتهاى مردمى به پیروزى رسیده است ولى هرگاه حوزه از صحنه کـنـار زده شد و علماء به گوشه مسجدها و مدرسه ها بسنده کردند کـشـتى امت به جاى رسیدن به ساحل رهایى در باتلاق تباهى گرفتار آمده است.
مـهـم ترین عاملى که سبب شد انقلاب اسلامى پیروز شود حضور گسترده روحـانـیت در صحنه بود. آنچه مردم را در برابر شاه به صف آرایى واداشـت ایـسـتـادگـى رهـبران روحانى در خط مقدم مبارزه بود و انـگیزاننده اى که ما را در دفاع مقدس به پیروزى رساند و توطئه گـروهکهاى مفسد و مسلح مخالف نظام را نقش بر آب کرد و جود طلاب جـوان و بـزرگـان روحـانیت در صف کارزار بود و آن نیروى قوى که کـشور را از دامن امریکا و لغزیدن به اردوگاه غرب دور نگهداشت تـلاشهاى همه جانبه و استوار رهبران روحانى در عرصه سیاست بود و آن نـیـروى پـاسدار و جاودانه اى که این امکان را داد که قانون اسـاسى برابر دستورها آیینها و قانونهاى اسلام نوشته شود و در عـمل اجرا گردد همکارى شبان روز عالمان و مجتهدان و فضلاى حوزه در مرحله قانون گذارى و اجرا بود. و....
اگـر فـرهنگ گوشه گیرى و انزوا و دورى گزیدن از کارهاى اجتماعى در
( 255 )
حـوزه رسـوخ کـند و منبرها و مجلسهاى وعظ مجلس شورا و نهاد دادرسـى و دانـشگاه و سپاه و ارتش از وجود عالمان راستین محروم بـمانند بر سر اسلام و انقلاب آن مى آید که انقلاب عراق و مشروطه بـدان دچار شدند و بر سر نمادهاى مذهبى و روحانیت آن خواهد آمد که بر سر مسجد قیام گوهرشاد33 و مدرس آمد.
اگـر در آن دوره حـوزه در صـحـنه بود و مدرس یاورانى استوار در کـنار داشت کارگزاران بیگانه را یاراى آن نبود که شرایط دشوار و سـهـمگین را بر حوزه تحمیل کنند و دست دین را از همه صحنه ها کـوتـاه سـازند. حوزه از تاریخ این درس را باید آموخته باشد که هـمـاره پـیـشـتـاز حـرکتهاى سیاسى اجتماعى و علمى باشد و طلاب روحـانـیـان بـیـدار و آگاه پس از کسب آمادگى علمى و مایه هاى اخـلاقـى بـه مـیـان قـوم خـود بـازگردند و سهمى از دشواریها و مسوولیتهاى عمومى را بر دوش کشند.
عوامل انزوا طلبى:
1. تـحـجـر و بـاور نداشتن به پیوند دین و سیاست: که از آن سخن گفته خواهد شد.
2. عـافـیـت طـلبى: امام آرامش جویى را از مهم ترین انگیزه هاى انـزوا جـویـى شـمـرده اسـت. روشـن اسـت کـارهاى اجتماعى چون قـانونگذارى و امامت جمعه و دادرسى و نظارت پاسخ گویى از شبهه هـا پـرسـشها و خواسته هاى مردم امر به معروف و نهى از منکر مـبـارزه بـا فـسـاد در افـتادن با افکار انحرافى با کژ راهه رویـهـاى سـیـاسى شرح و بسط مبانى دینى و... درد سر دارد و با آرامـش و تن آسایى نمى سازد و چه بسا آدمى باید جان بر سر آنها بـنـهـد. آنـچه که امامان را به مسلخ شهادت برد حضور اجتماعى و سـیاسى آنان بود. منافقان و ایادى امریکا عالمانى را به شهادت بـرسـانـدنـد کـه بـیدار بودند و آگاه در محراب
( 256 )
جمعه به مبارزه ایـسـتـاده بـودنـد و گلوله هاى شب پرستان سینه کسانى را نشانه رفـتـنـد کـه در سنگر مجلس و دستگاه قضایى خدمت مشغول بودند و کـسـانـى که به دور از این ماجراها بودند و به کنج انزوا خزیده بودند که نمى باید آسیب مى دیدند که ندیدند.
راحت طلبى سبب شد که گروهى در زمان طاغوت در بیان و بنان امام سـکـوت پـیـشه کنند و براى استفاده بهتر از زندگى دنیا عملکرد خـود را رنـگ دیـنـى بدهند و براى مشروعیت بخشیدن به بى تفاوتى خـود در برابر ستمى که بر اسلام و مردم مى رفت دو روایت سست را کـه اجـازه تـرک جـهـاد و مـبارزه مى داد دستاویز قرار دهند و هـزاران آیـه و روایتى که در ضرورت امر به معروف و نهى از منکر و جـهـاد وارد شـده بـود و سـیره امامان آن را کامل مى کرد را نادیده بگیرند.
(ایـنـها که به امور جامعه و مصیبتهاى مردم اهتمام ندارند و از جـنـایـاتـى که در کشور اسلامى مى شود غافلند و ساکنند و سرگرم خـوردن و لـذت بـردن و زنـدگـى مادى خود هستند مصداق همان آیه شـریـفـه اند: (یتمتعون و یاکلون کما تاکل الانعام و النار مثوى لهم.)34
بـهـره و لـذت مـى برند و مى خورند چنان که حیوانات مى خورند و جایشان جهنم است.
اینها که غافلند و نمى دانند که از بودجه اسلام دارند ارتزاق مى کنند و باید براى اسلام و مسلمین خدمت کنند مثل حیوانند.)35
امـام پـس از شهادت شهید بهشتى از بى تفاوتى گروهى از حوزویان در دفـاع از اسـلام و عـلماى خدمتگزار شکوه کرد و چهره اینان را براى مردم نمایان ساخت:
(راحت طلبى ایشان را به سکوت کشانده است. اگر امام
( 257 )
حسین(ع) نیز در گـوشـه مـدیـنه آرام مى گرفت و در حرم جدش به عبادت و مساله گـفـتـن مـشغول بود با مشکلات تلخ درگیر نمى شد و خط انبیاء از روز اول از خط راحت طلبان جدا بود.)36
اما پس از شهادت علامه عارف حسین از انگیزه دشمنان از به شهادت رساندن او سخن مى گوید:
(روحـانـى وارسـته عاشق خدمت به خدا و خلق او است و براى یارى پـابرهنگان زمین لحظه اى آرام و قرار ندارد و تا سر منزل جانان عـلـیـه کـفـر و شرک مبارزه مى کند و بدین جهت است که مطهریها بـهـشـتـى ها صدرها حکیم ها راغب حربها و کریم ها و... عارف حسینى ها هدف توطئه و ترور مى شوند.)37
3. تـوطـئـه بیگانگان: طى سده اخیر بیگانگان از تلاشهاى گسترده اجـتماعى حوزه خسارتها دیده است. اینان دیده بودند: پیشاپیش هر نـهـضتى هر حرکتى هر حماسه اى هر شور و نشورى گروهى از علما حـرکـت مـى کـنند و مردم سخنان آنان را با گوش و دل پذیرایند و دیـدند که این عالمان ربانى و مردان صمدانى اند که مدرسه را به کـانون رزم دگر ساخته اند و از محراب عبادت به جبهه هاى جنگ در حـرکـت هستند; از این روى تلاش ورزیدند با تحلیلهاى مرموزانه ایـن تـلـقى را در حوزه ها و در مردم به وجود آوردند که کارهاى اجـتـمـاعى و بویژه حکومتى مربوط به دنیا است و علما نباید در آن پـاگـذارند و از شان و مقام و جایگاه عالم ربانى به دور است کـه در ایـن امور دستى داشته باشد و شایسته است که عالم صمدانى تـنـهـا بـه امـامـت جـماعت و درس بسنده کند و هر چه با کارهاى اجـتماعى بیگانه تر باشد و دست چپ و راست خود را نشناسد به زهد و تقدس نزدیک تر است.38
( 258 )
حـرکـت اسـتـعمار تبلیغات مسموم اندک اندک در فرهنگ مردمى و مـذهـبى جاى باز کرد چنانکه در محافل مذهبى واژه آخوند سیاسى نـاسـزا شمرده مى شد.39 بسیارى باور کرده بودند اسلام و روحانیت را بـه جـامـعـه چـه کار؟ این وسوسه هاى شیطانى و اثرهاى ویران گـرانـه آنها بر روى فرهنگ و اندیشه مردم در دورشدن گروهى از علماء از کارهاى سیاسى پس از مشروطه کارگر افتاد.
4. نـاامـیـد از پیروزى: نومیدى از پیروزى و سرخوردگى در انجام کـار از دیـگـر انگیزه هاى انزواى گروهى از علماى حوزه بوده و هـسـت. مبارزه و تلاشهاى اجتماعى شکست و پیروزى دارد و وارد شدن در آن دلـیـرى و پـایـدارى مـى طلبد و کسى را شایسته است که از دشـنـامـها و تهمتها و توطئه ها نهراسد و در برابر فشارها سنگر را بـه دشمن نسپارد. کسانى که از آرمانهایشان کوچک بوده و براى روبـه رو شـدن بـا خطر خود را آماده نکرده اند با هجوم بادهاى مـخـالـف امـید را از دست داده و از صحنه خارج مى شوند واکنش افـراد در برابر کم شدن امید به پیروزى و یا شکست یکسان نیست و بـسـتگى به شرایط روانى و اجتماعى افراد دارد. شمارى شخصیت خود را تباه مى سازند و گروهى همه چیز را به قضا و قدر وامى گذارند و از ایـن کـه شکست را جبران کنند واهمه دارند و کار را رها مى سازند و گروهى سیاست صبر و انتظار را پیش مى گیرند و کسانى نیز استقامت مى کنند.
امـام خـمـینى در ملاقاتى با آقاى حکیم در نجف از بایستگى کار سـیـاسى سخن مى گوید و ایشان را به مبارزه و فعالیتهاى اجتماعى فرا مى خواند.
آن بزرگ در پاسخ همى گوید:
(بـه پیروزى و مقاومت مردم امیدى نیست. مبارزه بى فایده است و مـردم غـیـر درخـور اعتماد. پس از شروع حرکت مردم چونان مردم کـوفـه مـا را در مـعـرکه رها مى کنند و به سراغ زندگى خود مى روند.)
( 259 )
در ایـران نـیز شکست حرکت روحانیت پس از مشروطه و سرکوبى شدید آن تـوسـطـ رضـاشـاه و فـرزندش بسیارى را دلسرد کرده بود و مى گفتند: مشت با درفش هماورد نیست.
امـام امـیدوار بود. تکیه بر خدا داشت حضور ملیونى مردم را در پـانـزده خـرداد نـشـانه همراهى و حمایت مردم مى شمرد و علماى حـوزه و مـرحـوم حـکـیـم را تشویق مى کرد: پایدارى کنند به طور عـمـیق باور داشت: اگر عالمان و روحانیان در صحنه باشند مردم به میدان باز خواهند گشت و رنجها را به جان خواهند خرید.40
اکـنـون خطر انزواجویى در حوزه نه تنها رخت نبسته که در زوایاى جـدید رخ نشان مى دهد. عافیت طلبان که درگذشته خودرا از کارهاى اجـتـمـاعـى و سـیـاسى دور نگه مى داشتند و در دوران دفاع مقدس نـظـاره گـر جـنگ اسلام و کفر بودند امروز آشکارا گذشته خود را تـوجـیه مى کنند و در محافل با یادآورى پاره اى از مشکلات مذهبى و اقـتـصـادى کـه جـامعه با آن درگیر است آن را پیامد انقلاب و دخالت در سیاست مى شمرند.
( 260 )
یـاس از رسـیـدن بـه آرمـانـها و مشکلات کارى نیز گروهى دیگر از حـوزویـان را به درون حوزه برگردانده است که این کم خطر نیست و باید دست اندرکاران حوزه و عالمان تیزنگر شور و نشور در اینان پـدیـد آورنـد و نـگذارند این ناامیدى در نسل نوخاسته حوزه نیز اثـر بگذارد و آنان از کار و تلاش اجتماعى باز دارد. جداى از آن دسـتـه کـه هـمـواره در پى بهانه و انتقادند نق زدن کار همیشگى آنـان است باید هوشیار باشیم که بیش تر نابسامانیها و بحرانها و از کـم کـارى و رخوت و ها کردن صحنه بر مى خیزد. اگر حوزه از نـیروهاى کارآمد به درستى استفاده کند و طلاب و فضلا چونان گذشته در صـحنه باشند دشمن هرگز نخواهد توانست کانونهاى پویش و حرکت را از مـا بـگیرد چنانکه در دوران جنگ دشمن با همه توطئه ها و جـوسـازیـهـا و... نـتوانست کارى پیش ببرد. امروز اگر جامعه با تـهـاجـم فـرهنگى درگیر است و موجهاى تبلیغاتى تا درون خانه ها رخـنـه کـرده از کـم کـارى حـوزه است. در جبهه هاى خارجى اگر امـروز مـسلمانان بویژه شیعیان پیاپى ضربه مى خورند و ایادى امـریـکـا در افغانستان شیعیان مظلوم را دچار تنگنا کرده اند بـاز از کـم کارى و بى تفاوتى عالمان و روحانیان و طلاب آن دیار سرچشمه مـى گـیـرد. ایـن در حالى که هزاران نفر از نیروهاى طالبان از مـدارس اهـل سـنـت وابـسـته وهابیان به یارى ارتش پاکستان در افـغـانـستان برخاسته اند; چرا از هزاران نیروى جوان افغانى که در حـوزه هـاى: قـم مـشهد تهران اصفهان و... مشغول به تحصیل هـسـتـنـد درسـت استفاده نمى شود و سازماندهى نمى شوند و براى تـبـلیغ و رزم و کمک به مردم محروم و ستم کشیده افغانستان گسیل نمى شوند؟ آیا این بى حرکتى برخاسته از ناامیدى نیست؟
ب . تـحـجر: امام بارها خطر تحجر در حوزه را گوشزد کرده و زیان آن را بـراى زمـیـن گـیـر کردن افکار و اندیشه هاى اصیل اسلامى بزرگتر از هر چیز دیگر شمرده است:
( 261 )
(خـطر تحجرگرایان و مقدس نمایان احمق درحوزه هاى عملیه کم نیست و طـلاب عـزیز لحظه اى از فکر این مارهاى خوش و خط وخال کوتاهى نـکنند. اینها مروج اسلام امریکائى اند و دشمن رسول الله... خون دلـى کـه پـدر پـیرتان از این دسته خورده است هرگز از فشارها و سختیهاى دیگران نخورده است.)41
بـاید دید تحجر چیست و امام چه معیارهایى براى شناسایى آن بیان کـرده و مـتـحـجـران در کـدام نـقـطـه با اندیشه هاى اسلام اصیل سرناسازگارى داشته و دارند؟
تـحـجـر; یـعنى سنگ مانند شدن و در اصطلاح پافشارى نابخردانه بر انـدیشه و رفتار است. متحجر در زبان امام جاهلان متنسک کم خرد و لـجـوج انـد واپـس گرایان که با نوآوریها و دگرگونیهاى زمان بـیـگـانـه انـد. کـسانى که افق دید و آگاهیهایشان ناچیز است و تـوانایى ارزیابى رویدادهاى پشت پرده و اینده را ندارند. اینان بـر اثـر جمود فکرى یافته هاى خود را تمام حقیقت دانسته و اسلام را از چـهـارچـوب فـهم خود فراتر نمى برند. نا آگاهى به زمان و کـوتـاه بینى سبب شده اینان پدیده هاى اجتماعى و جغرافیایى را کـه با آن مانوس بوده و در فرهنگ جامعه جاى گرفته بخشى از دین بـشـمارند و از زدودن ناخالصیها از پیکره دین وحشت کنند. شمارى از ایـنـان گرچه از دل و جان عاشق دین هستند ولى ظاهرگرایى و ترس از خطرهاى کاذب و واهى از میدان دادن به اجتهاد.
نـقـش زمـان و مـکـام در دایره احکام آنان را از پاسخ گویى به پـدیـده هاى نوظهور ناتوان کرده است. ساده اندیشى متحجران سبب مـى شـود. زود فـریب بخورند شایعه را به سرعت بپذیرند و ابزار دست دشمنان اسلام گردند.
نـمـونـه بـارز ایـن گـروه در نظر امام خوارج نهروانند که با رفـتـارى زهـد مآبانه و اندیشه هاى خشک زیانهاى بزرگ به حکومت دادگـسـتـر عـلـى(ع) وارد کـردند و مسیر پیروزى را به سود دشمن برگرداندند.42
در سـخنان امام شاخصه و نمونه هایى از رفتار متحجران بیان شده کـه بـاز
( 262 )
شناختن آنها ما را در شناسایى این گروه در دیگر زوایا کمک مى کند:
1. ناسازگارى با رشد و تحول حوزه: متحجران چون در دوران زندگى حـوزه را بـا روشـى که با آن خو گرفته دیده اند در اندیشه شان چـنـیـن جاى گرفته که برنامه هاى حوزه از روز نخست چنین بوده و بـایـد چـنین باشد و اگر در آن دگرگونى پدید آید حوزه زیان مى بـیند پس نباید در درسها و شیوه مدیریت حوزه هیچ گونه تغییرى رخ دهـد. ایـنان این نکته را فراموش کرده اند که: شیوه آموزش و بـرنـامـه هـاى حوزه مى بایستى با نیازها و مصالح جامعه اسلامى هماهنگ باشد:
امـام مـتـحـجـران را مهم ترین و کارسازترین بازدارنده اصلاحات اجتماعى بویژه اصلاحات حوزوى به شمار آورده است.43
شیخ عبدالکریم حائرى موسس حوزه علمیه قم در این اندیشه بودند کـه گـروهـى از طلاب به زبان خارجى و برخى از علوم مقدماتى مجهز شـونـد تـا بـتـوانند اسلام را در دیگر کشورها نشر دهند. پس از انـتـشار این خبر گروهى از کوتاه فکران به قم رفتند و به ایشان خـرده گـرفـتند که وارد کردن زبان بیگانه در برنامه هاى آموزشى حـوزه نـارواسـت و بـودجـه اى که به عنوان سهم امام به حوزه مى رسـد بـراى ایـن نیست که در این جا زبان کفار آموزش داده شود مـرحـوم حـائرى که ادامه این کار را سبب انحلال حوزه و خراب شدن اصول کار مى دید از مقصد بلند خود صرف نظرکرد.44
کـوتـاه فـکـرى سبب شده که شمارى در زمان آقاى بروجردى درسهاى حـکـمـت و عـرفـان را از دانـشـهـاى گمراه کننده قلمداد کنند و یـادگـیـرى آن را بـرابـر کفر و الحاد. در آن دوره ناسازگاران فـلـسـفه چنان عرصه را برحوزه تنگ کردند که بزرگان جرات این که آشـکـارا درس حکمت بگویند نداشتند و تنگ نظران به آقاى بروجردى فـشـار آوردند به استادان حکمت مانند:علامه طباطبائى دستور
( 263 )
دهد درس خود را تعطیل کند.45
حضرت از این دوران پر ادبار با اندوه یاد مى کند:
(... یـاد گرفتن زبان خارجى کفر و فلسفه و عرفان گناه و شرک به شـمار مى رفت. در مدرسه فیضیه فرزند خرد سالم مرحوم مصطفى از کـوزه اى آب نـوشـیـد کـوزه را آب کـشیدند چون که من فلسفه مى گفتم.)46
درس تـفـسـیر حضرت امام نیز که پس از انقلاب از تلویزیون پخش مى شـد چـون جـنـبـه عـرفانى داشت با مخالفت گروهى از ناسازگاران فلسفه روبه رو و تعطیل گردید.47
2. تـفکر دور نگهداشتن دین از جامعه: دور بودن دین از حکومت در ادوار تاریخ این اندیشه را در ذهن گروهى جاى گیر ساخته دین با کـشـوردارى هـمـسـازى نـدارد. این فکر چنان ریشه دوانده بود که هـرگـونـه تـلاش بـراى به قدرت رساندن دین و هر نوع آمادگى براى اداره کـارهـاى بزرگ اجتماعى برخلاف شان روحانیت دانسته مى شد.
بـا آن کـه آمـادگـى رزمـى از بـرنـامـه هاى اساسى پیامبر(ص) و امـامـان(ع) بود پیامبر(ص) امام على و حسن و حسین(ع) بارها در جـبـهـه هـاى نبرد شرکت کرده و فرماندهى جنگها را برعهده داشته انـد مـقـدس نـمـایان پوشیدن لباس رزم و آمادگى نظامى را خلاف مروت و عدالت مى شمردند.48
همین تفکر و اندیشه به دور از خرد سبب شد پس از انقلاب با وجوب نـیـاز شدید کشور به قاضى افرادى به بهانه دورى گزیدن از دنیا از پذیرش این سمت خوددارى کرده و مى کنند. بالاتر از آن افرادى بـه بـهانه زهد و پاکى و پیروى از ولایت و دوستى با اهل بیت(ع) خود را از همه کارها کنار کشیده و در همان زمان که کشور از هر سـوى مـورد یورش دشمنان قرار داشت کوچک ترین
( 264 )
کمکى به رزمندگان نکردند و تماشاگر صحنه بودند:
(اگـر شـمـا اهـل ولایتید چرا الان کشور ولایت در معرض خطر است و نـشـسـتـیـد؟ بـرویـم بـبـینیم امیرالمومنین در مصالح اسلامى چه کردند.)49
تـفـکر مردم گریزى ریشه برون دینى داشت. غریبان براى دور داشتن دیـن داران از نـظـارت بـر سـرنـوشـت خود و به یغما بردن منابع اقـتـصـادى مسلمانان بدان دامن مى زدند و سیاست را دنیا مدارى مـعـنى مى کردند که بهتر است به دنیامداران واگذار شود. همسویى تفکر متحجران با استعمار غرب سبب شد که امام اسلام مقدس نمایان را دشـمـن اسلام ناب محمدى شمرد و آن را اسلام امریکایى خواند.50
3. مـخـالـفـت بـا براءت از مشرکان: ناسازگارى با مراسم براءت بـراءت از کافران در حج از دیگر کارهاى متحجران است. اینان بر ایـن گـمـانـند بیزارى از دین ستیزان ویژه زمان پیامبر بوده و چـون مـشـرکـان حـجاز از میان رفته اند جایى براى براءت به جا نـمـانـده اسـت. یا اگر براءتى در کار باشد باید به تلاوت آیات سـوره بـراءت بـسـنـده کـرد. علاوه حج و مناسک عبادت است و مکه جـایگاه ذکر و نباید آن را با شعار نفرت از دیگران آلوده ساخت. ایـن شـیـوه جـدیـد بـراءت مـانند راهپیمایى و شعار بیزارى از آمریکا و اسرائیل بدعت است!
امـام خـمـینى این استدلالهاى به ظاهر زیبا که در ذهنهاى ساده لـوحان و راحت طلبان اثر مى گذاشت برخاسته از روحیه قشرى گرى و ظـاهـر بـیـنـى مـى دانست که از فلسفه حج که همان اعتلاى شعار تـوحـیدى است بى خبرند. قرآن ویژه زمان و مکان ویژه اى نیست و فـریاد براءت از مشرکان ستم پیشه مخصوص روزگار پیامبر(ص) نبوده و همه دورانها را در بر مى گیرد.51 این پندار نادرست به وسیله عـالمان دین فروش در جامعه پراکنده شده و جاهلان
( 265 )
مقدس نما آن را باور کرده اند:
(و چـه بـسا جاهلان متنسک بگویند که قداست خانه حق و کعبه معظمه را بـه شـعار و تظاهرات و راهپیمایى و اعلان براءت نباید شکست و حج جاى عبادت و ذکر است نه میدان صف آرایى و رزم و نیز چه بسا عـالمان متهتک القا کنند که: مبارزه و براءت و جنگ و ستیز کار دنـیـاداران و دنـیاطلبان بوده است. و ورود در مسائل سیاسى آن هـم در ایـام حـج دون شان روحانیون و علما مى باشد که خود این الـقـائات نیز از سیاست مخفى و تحریکات جهانخواران به شمار مى رود.)52
4. سازش با آمریکا: امام از گذشته دور تحجر و بى بصیرتى را از زمـیـنـه هـاى مـهم شاه دوستى و طرفدارى از رژیمهاى هوادار غرب شـمـرده اسـت. ایـشـان در برابر تبلیغات شاه که پیروان مذهب و روحـانـیت را عقب مانده و مرتجع مى خواند که توانایى همراهى با تـمـدن جـدیـد و دمـوکراسى غربى را ندارند دست به کار شد و در سـخـنـرانیها و بیانیه هاى گوناگون از پیشگامى اسلام در تمدن و ترقى سخن گفت و این باور راستین و بى آمیغ را گستراند:
تـرقـى و تـکـامل راستین در سایه اسلام به دست مى آید و کرامت و آزادى انـسان در این مکتب تضمین شده است. آنچه غرب آن را فریاد مـى کند وجهه حیوانیت و مادیت انسان است. نشانه آن این است که:
بـیـش تـریـن وحـشـى گریها و ستمها بر جهان سوم توسط امریکا و اروپـا در لـواى دفـاع از آزادى و دمـوکراسى روا داشته مى شود.
جـنـایـتهاى رژیم شاه که خود را شاخه اى از مدنیت غرب مى شمرد نـمـونـه اى از آن است. کسانى سنگ هوادارى از او را به سینه مى زنـنـد روشـن بـیـن نبوده و بر اثر بى خبرى از حقایق پشت پرده فـریـب خـورده اند و از این که شاه تظاهر به مذهب مى کند گمان
( 266 )
مى برند او راه اسلام را مى رود:
(... در شرع مبارزات اسلامى اگر مى خواستى بگویى شاه خائن است بـلافـاصـلـه جـواب مى شنیدى که شاه شیعه است. عده اى مقدس نماى واپسگرا همه چیز را حرام مى دانسنند.)53
در گـرمـاگـرم مـبارزه امام با امریکا شمارى از مقدس نمایان و مـتحجران به این دستاویز که شوروى کمونیسم است و اگر ما هوادار امـریـکـا نباشیم ابرقدرت شرق ما را نابود مى کند و مبارزه با امـریـکـا ناروا است و... بر آن بودند که زمینه سازش با آمریکا را فراهم سازند.
سران نهضت آزادى در دوران مبارزه با امام پیغامها دادند که از امـریکا و نفت سخن به میان نیاورد.54 ظاهربینان در نجف با این تـحلیل نادرست که اگر مسلمانان به امریکا تکیه نکنند شوروى بر جـهان چیره خواهد شد علیه حرکتها و خروشهاى ضد آمریکایى امام جوسازى مى کردند.
امام در شکوه از حوزه آن روز نجف مى گوید:
(به دوستان من در قم بگویید که: ما در نجف گرفتار افرادى هستیم کـه معتقدند: انگلیس و آمریکا امروز ملجاء و پناه اسلامند و اگر این دو ابر قدرت نباشند اسلام از بین مى رود.)55
پس از پیروزى سران دولت موقت با همین اندیشه کژ و نابخردانه بـه تـلاش بـراى سـازش بـا امریکا برخاستند و جریانهایى از درون حوزه از آن پشتیبانى مى کرد.
ایـنـان یا نمى دانستند و یا مى دانستند و خود را به ندانستن مـى زدنـد کـه سـر مـنـشـاء بیش تر جنایتها آمریکاست و اسرائیل فـرزنـدغـرب اسـت و بـسیارى از نهضتهاى به ظاهر چپ و مارکسیسم وسـیـلـه سـرانـگـشـتان سیاستمداران و
( 267 )
دستگاههاى جاسوسى امریکا رهـنـمـون مى شوند تا از این راه در اردوگاه رقیب نفوذ کرده و نـیـز با کارهاى تند و افراطى مردم را از اردوگاه شرق رمانده و بى زحمت به دامن خود بکشانند.
5. مـخـالـفـت بـا بـرنامه هاى پویا و انقلابى امام: احیاى اسلام راسـتین مبارزه با ستم و بى عدالتى کمک به مردمان مظلوم جهان و حرکتها و خیزش مقدس اسلامى از برنامه هاى اصیل انقلاب بود.
پـس از پـیروزى انقلاب اسلامى یاران امام با بهره گیرى از فتاوى امـام ثروت غارتگران بیت المال را مصادره کردند و بخشى از حقوق شـرعـى را از سـرمـایـه داران بـى درد گـرفتند و در راه بهروزى مـحـرومـان هـزینه کردند. انفال و ثروتهاى عمومى در اختیارنظام قـرار گـرفـت نـماز جمعه احیا شدو جبهه رزمندگان حزب الله در بـرابـر اسـرائـیـل تقویت گردید. و براى آمادگى دفاع از کشور و سـازنـدگـى زنـان و مـردان بـه آمـادگى رزمى فراخوانده شدند و بـانـگهداشت ترازها و معیارهاى شرعى به خدمت پرداختند. عده اى کـه ایـن برنامه ها را با یافته هاى خود ناسازگار مى دیدند با آن بـه مـقـابـلـه پـرداخـتـند و ناآگاهانه و یا کینه ورزانه و دشـمـنـانـه مصادره اموال نامشروع پیرامونیان شاه را کمونیستى خواندند و بسیج خواهران را مقدمه بى حجابى زنان و...
امـام ایـن شایعه ها را که در لباس اسلام خواهى انجام مى گرفت بـرخـاسـتـه از کوته اندیشى خواند که حرامخواران به آن دامن مى زنندو ساده اندیشان آن را مى پذیرند:
(... دیـروز مقدس نمایان بى شعور مى گفتند: دین از سیاست جداست و مـبـارزه بـا شـاه حـرام اسـت. امروز مى گویند: مسوولین نظام کـمـونـیست شده اند... راستى اتهام امریکایى و روسى و التقاطى اتـهـام حـلال کـردن حرامها و حرام کردن
( 268 )
حلالها اتهام کشتن زنان آبـسـتـن و حـلـیت قمار و موسیقى از چه کسانى صادر مى شود؟ از آدمـهاى لامذهب یا از مقدس نماهاى متحجر و بى شعور. فریاد تحریم نـبـرد با دشمنان خدا و به مسخره گرفتن فرهنگ شهادت و شهیدان و اظـهار طعن ها و کنایه ها نسبت به مشروعیت نظام کار کیست عوام یا خواص؟)56
4. نگرانى از نفوذ دشمن
اسـلام دشمن دارد و حوزه نیز که پاسدار دین است بى بدخواه نیست. ایـادى استعمار بدخواهان دین و مخالفان عرصه دارى اسلام در تلاش گـسـتـرده بـوده و هستند که حوزه را از درون و بیرون به تنگنا افـکـنند و عرصه را بر آن تنگ کنند تا سقف بلند آن در کشاکشها فـرو بـریزد و براى این هدف شوم و تباهى آفرین راهها و روشهاى گوناگونى دارند که به پاره اى از آنها اشاره مى کنیم:
الـف. تربیت روحانى نماها: استعمار براى خرابکارى در حوزه ها و اجـراى بـرنامه هاى استعمارى خود روحانى نما تربیت مى کند به حـوزه هـا گسیل مى دارد.در دوره رضا شاه براى تصرف بى سروصداى حوزه برنامه اى به نام گزینش و امتحان افراد تدارک دیدند با ایـن بـرنـامه مى خواستند کسانى که با شرایط آنان همراه نباشند بـا آنـان سـرسازش ندارند و در برابر رفتارهاى غیراسلامى دستگاه قـد بـر مى افرازند از حوزه خارج کنند و حوزه را مامن و ماواى مـشـتى عناصر خودفروخته مقدس مآب بى درد کژ اندیش و بى سواد قـرار دهـنـد ایـن بـرنـامـه خـطـرناک با هوشیارى علماى آگاه و بیدارباشهاى حضرت امام بى فرجام ماند.57
مـحـمـد رضـا پـهلوى نیز در همین راستا و براى کوتاه کردن دست روحـانـیان
( 269 )
اصیل از مردم بر آن بود سپاه دین تشکیل دهد که با هوشیارى حوزه شکست خورد.58
خطر روحانى نمایان اکنون نیز وجود دارد. باید عالمان روحانیان بـیـدار و آگـاه و انـقـلابـى با دست اندر کاران حوزه همه وهمه هـمـیـشـه و هـمـه گـاه از این گروه که نشانه هایى نیز دارند بـپـرهـیـزنـد و دسـت آنـان را رد کـنـنـد و به افشاى نقشه این دستاربندان بپردازند.
ب. نـفـوذ: ایـن شـیوه اى است دیرپاى که دین ستیزان براى ویران سـاخـتـن جبهه حق از آن استفاده کرده و با رخنه دادن عوامل خود در درون کـانـونهاى دینى آنها را متلاشى ساخته اند. امام بارها و بـارهـا در دیـدار با دست اندرکاران حوزه انجمنهاى اسلامى
( 270 )
و سـپـاه پـاسـداران سفارش کرده از نفوذیها غفلت نکنند بویژه در این جهت حوزه بایستى مراقب تر از دیگران باشد:
(آنـهـا هـمـیشه در فکر بوده اند که در حوزه نفوذ کنند... نفوذ آنـهـا ظـاهـرى نیست که معلوم باشد فلان آقا نفوذى است. چه بسا بـیـش تـر از شما اظهار دیانت بکند معذلک در موقع مناسب کارش را انجام مى دهد. اینها از مشکلات حوزه است.)59
آن مـرزبان هوشیار و تیزنگر و همیشه بیدار در شرح تلاش بیگانگان بـراى نـفوذ در جامعه اسلامى از ماجراى یک یهودى نام مى برد که در نـزد آقا سید عبدالمجید همدانى تظاهر به مسلمانى کرده بوده ولـى ظـاهرنمایى این یهودى آقاسید عبدالمجید را در اخلاص این نو مـسـلمان به شک مى اندازد و پس از بررسى و تحقیق براى وى روشن مـى شود این شخص یهودى براى فتنه گرى تظاهر به اسلام مى کند.60
امـام از کـارشناسان استعمار یاد مى کند براى کسب خبر و اختلاف افـکـنى در جامعه به میان عشایر ایران بختیاریها کردها و... مـى رفـتند و براى جلب اعتماد مردم گاه لباس روحانیت به تن مى کردند.61
امـام در وصـیت نامه نیز به دست اندرکاران حوزه هشدار مى دهد مـراقب رخنه نامحرمان باشند و آن را از توطئه جاسوسهاى دشمن در امان بدارند.
اسـتعمار با نفوذدر حوزه هدفهاى گوناگونى دارد که به پاره اى از آنها به گونه گذرا اشاره مى کنیم:
مـردم به روحانیت و عالمان دین علاقه دارند و این علاقه و پیوند و مـعـنـوى بـیـن عـالمان دین و مردم بسیارى از خطرها آفتها گـرفـتـاریـهـا از هـم گـسـسـتـگـیها و دو دستگیها و اختلافها و نـابسامانیها را از بین مى بردو جامعه را همیشه و همه گاه سالم و سـرزنـده و شاداب نگه مى دارد. جامعه سالم در برابر هر آفتى و هر نیروى خارجى و بیگانه اى و هر دست نامحرمى واکنش نشان مى دهـد و همین
( 271 )
واکنشها سریع و زود درک کردن درد سبب مى شود دشمن ویـرانـگر و تباهى آفرین نتواند در بدنه سالم جامعه راه یابد; از این روى دشمن شبان و روزان از دیرباز تلاش مى ورزد مردم را بـه ایـن کانون مقدس بدبین کند و چه بهتر این بدبینى را به دست افـرادى در همین لباس انجام دهد. افراد نفوذى خود را به کار مى گـیـرد بـا زبـان آنـان شایعه مى پراکند ناامیدى مى گستراند اخـتـلاف مـى افـکـند در بیوت علما نفوذ مى دهد تا سیاست بست و سـخـنان و موضع گیرى عالم و مرجع دینى را در راستاى برنامه هاى خود جهت بدهد .
این محرمان از یک سو در حوزه به این تخریبها دست مى زنند و از دیـگـر سـو در بـیـن مـردم هـمـیـن تـخـریبها و دو دستگیها و نـابـسـامانیها و بى تقواییها را که خود به وجود آورده اند هر چـه بیش تر و پررنگ تر مى نمایانند تا مردم از گرما و نور این شـعـلـه مـقـدس محروم کنند و آن گاه بندهاى استعمارى خود را در پهنه این سرزمین بگسترانند.
زعـامـت آقاى بروجردى که باران رحمتى بود براى مردم این مرز و بـوم و چـشـم و چراغى براى شیعیان بلکه مسلمانان جهان و امیدى بـراى عـالمان دینى و حوزه ها دشمن را برانگیخت که دست به کار شـود و نـگذارد این کانون نپاید. از این روى تلاش گسترده اى را آغـاز کـرد و ایادى خود را در حوزه به کار گرفت که بین ایشان و بـارزتـریـن شخصیتهاى حوزوى همو که مى ترسید اگر به این کانون نـزدیـک شـود شـورى و نـشورى بر پا خواهد کرد و دگرگونى ژرف و گـسترده اى خواهد آفرید یعنى امام خمینى اختلاف بیفکند و امام از این مساله و از نفوذیها و بدخواهان بسیار رنج مى برد.62
بـا آن کـه امـام از مـهم ترین حامیان آقاى بروجردى بود و خدشه وارد کـردن سـرپرستى ایشان را بر حوزه جایز نمى شمرد نفوذیها بـر ایـن بـودنـد کـه بنمایانند: ایشان با مرجعیت آقاى بروجردى همراه نیست.63
در هـنـگام بیمارى آقاى بروجردى دربارشاه در صدد بود بفهمد چه کـسـى
( 272 )
سـرپـرسـتى حوزه و مرجعیت عمومى را پس از ایشان بر عهده خـواهد داشت تا خود را براى رویارویى با او آماده سازد. دربار بـا اسـتـفـاده از ایادى نفوذى خود درصدد برآمد ازوصیت نامه و انـدرزهـاى خـصـوصى آقاى بروجردى با خبر شده که با هوشیارى آن زعیم بزرگ توطئه ناکام ماند.64
در سـالهاى نخست دفاع مقدس که کشور در هجوم همه جانبه نیروهاى عـراق و آشـوب گروهکهاى مزدور داخلى مى سوخت و بیت المال اسلامى نـیـازمـند کمک بیش تر مردم بود کارگزاران نظام اسلامى از مردم خـواستند: مالیات خود را به طور دقیق و بى کم و کاست بپردازند تـا گـرفـتاریها و نابسامانیها برطرف شود و دولت در تنگنا قرار نـگـیـرد و بـتواند از این بحران بزرگ پیرومندانه به درآید از پـاره اى از بـیوت زمزمه هایى بلند شد:مالیات نبایدگرفته شود. گـرفـتـن مـالیات درست نیست. کشور را مى شود با سهم امام اداره کرد.
ایـن سـخنان که براى بسیارى از ثرتمندان بازاریان و... شیرین مـى نـمـود در آن بـر هه مى توانست خسارتهاى جبران ناپذیرى به اقـتـصـاد جنگ وارد سازد که امام هوشیارانه به پیشروى شایعه ها راه بـسـت و گفت: اگر این سخن در جاى خود درست باشد اکنون وقت طـرح آن نـیـسـت و القاء این گفته ها در این شرایط از نقشه هاى مـفـسدان است که از سادگى و یکرنگى بزرگان سوء استفاده مى کنند و بـا بـیان آرزوهاى خود از زبان بزرگان قصد دارندانقلاب را به شکست بکشانند:
(آقـا خـودش خـیـلـى خـیلى آدم خوبى است مى رود ده نفر از همین اشـخـاصـى کـه مى خواهند این کارها را بکنند... سلطنت طلبها... طـبـقـات بـالایى که مى خواهند عیاشى بکنند... از منافقین... از احـزاب... با ظاهر خیلى خوب... پیش آقا مى نشینند مى گویند: هى اسـلام دارد از بین مى رود دیدید چه شد. اینها مى خواهند اینجا را... مـثـلا شـوروى بـکـنند... آقافو ر
( 273 )
ا باور مى کند... آقا مى نـویـسـد: مالیات نباید داد... ببینید بى اطلاعى چقدر... خوب بى فـکـر حـرف مـى زنند آقایان. یک کسى مى رود یک چیزى به آنها مى گوید آنها هم... با سلامت نفسى که دارند باورشان مى آید.)65
ح. تـرور شـخـصـیـت: بدخواهان نفوذى در برون و درون حوزه براى شـکستن این نهاد دینى همواره علیه روحانیان کارآمد انقلابى با تـقـوا عـالـم آگـاه بـه زمان و آشناى به ترفندهاى دشمن لجن پـراکـنى مى کنند و یا اگر از طلبه اى و روحانى کار ناشایست آن را ایـن جـا و آن جـا مـى پـراکـنـنـد تا مردم را از الگوها و راهنماهاى خود روى گردان کنند.
مـسـخـره کردن و کوچک شماردن علماى کارآمد و پرهیزکار از دیگر دسـیـسه هاى دشمن است. دشمن بر آن است تا هیبت و حرمت و جایگاه مـعنوى علما را در دلها بشکند و جوانان را از روى آورى به محفل گرم و روحبخش علما بازدارند.
امـام از دوره مـشروطه مثل مى زند که شبه روشنفکران بى ریشه و مـدعـیـان آزادى و دمـوکـراتها با پناه کرفتن در سنگر مطبوعات مـانـند روزنامه ملانصرالدین حیثیتها را نشانه رفتند و با رواج شایعه و استفاده از کاریکاتور و... مسخره گرفتن شیوه طلبگى در صدد برآمدند این گروه را در نظر مردم کوچک کنند.66
در آن دوره نـویـسـندگان مذهب ستیز در جرائد با نشر داستانهاى سـاخـتـگـى از فرهنگ مذهبى و سنتى رهبران مذهبى را عقب مانده مـخـالف نوآورى به شمار مى آوردند و چنان جو را مسموم کردند که بـسـیـارى ازعـالمان و روحانیان عرصه سیاست را ترک گفتند و این پدیده شوم زمینه را براى روى کار آمدن رضاخان هموار کرد.
( 274 )
رضـاخان نیز به نام ترقى و تمدن حوزه را تحقیر کرد و پاى بندى به ارزشها و عمل به دستورها و آیینهاى شرع مقدس و فرهنگ مذهب و مـلـى ایـرانـیان چون: حجاب و عزادارى امام حسین را کهنه پرستى خـواند67 و روشنفکرنمایانى چون کسروى و حکمى زاده که از حمایت رضـاشـاه بـرخوردار بودند آشکارا فرهنگ دینى و احکام مذهبى را به ریشخند گرفتند.68
پـهلوى دوم که به ابزار نوین تبلیغاتى دسترسى پیدا کرده بود بـا لـشـکرى از فرنگ رفته ها و متمدن نمایان راه پدر را ادامه داد. در مـطـبـوعـات و بـنگاههاى سخن پراکنى خود روحانیت را به کهنه پرستى و تمدن ستیزى متهم مى کرد.
(این آخوند ها مرتجع آند. اینها مى خواهند ما را بر گردانند به عصر حجر اینها با تمدن مخالفند.)69
رژیـم شـاه مـزدورى امـریکا رواج فساد و فشحا کازینو آزادى بـیگانگان در امور کشور توهین به مقدسات تحقیر شخصیتهاى بزرگ مـذهبى را آزادى خواهى و لیبرالیسم و تمدن مى خواند و در برابر مـبارزه حوزه با بیگانگان غارتگر رواج فساد حرکتهاى الحادى و انـحـرافـى مخالفت با ستم به مردم و... ارتجاع و مخالف تمدن به مـردم چنین وانمود مى کرد: امام خمینى با اعطاى آزادى و برنامه هاى لیبرالیستى او مخالف است.70
روزنـامـه هـاى وابسته به شوروى نیز با رژیم شاه همگام شدند و چـون خـیـزش حـوزه را بـا مـکتب الحادى خود ناسازگار مى دیدند نوشتند:
(چون اصلاحات ارضى شاه به زندگى روحانیت زیان وارد ساخته با آن مبارزه مى کنند.)71
در همان روزهاى سخت مبارزه براى دلسرد کردن مردم از حمایت امام ایـن شـایـعه را در همه سو پراکندند:(خمینى در کاخ ییلاقى زندگى مى کند.)72
خـوشـبـخـتـانـه رفـتـار پـیامبرگونه امام و توجه دقیق به همه ریـزکـاریها و دورى از هرگونه حرکت شایعه آفرین تبلیغات گمراه کـنـنده دشمن را نقش بر آب کرد
( 275 )
و مردم در پیوند با امام و علما خیلى زود به بى پایگى این شایعه ها پى بردند.
پـس از پـیـروزى انـقـلاب اسلامى ایادى استکبار و مخالفان حوزه دوبـاره سـنـاریوى کهنه خود: تحریف و ابهت شکنى عالمان دینى را در دسـتـور کار قرار دادند. آنان که از تواناییهاى انتشاراتى و هـنـرى فـراوانـى بـرخوردار بودند با لشکرى از نویسندگان رمان نـویسان جامعه شناسان و کارشناسان جنگ روانى روحانیت اصیل را نـشانه رفتند. این بار با این تفاوت که روحانیت از سلاح مظلومیت کـه پـیش تر در اختیار داشت و آن بسیارى از نقشه ها را خنثى مى کرد بى بهره بود.مسئولیت روحانیان در نهادهایى چون:
قوه قضائیه مجلس سپاه و دیگر نهادهاى انقلابى پذیرش شایعه ها را آسـان تـر مـى کـرد. گـروهـکـها که بنیانگذار خشونت بودند و آذربـایـجـان غربى کردستان بلوچستان گنبد پاوه و نقده را به حـمـام خـون پـاسـداران انـقـلاب تـبدیل کرده بودند و در مبارزه تـبلیغاتى و تسلیحاتى علیه نظام از امکانات دولتى دانشگاهها بـویـژه دانـشـگـاه تـهران استفاده مى کردند 73 و بى شرمانه در سـخـنرانیها و نوشته هاى خود امام را دیکتاتور و آزادى ستیز و ولایت فقیه را دیکتاتورى نعلین مى خواندند.74
در آغـاز انـقـلاب دولـت موقت بى کفایتى خود در اداره کشور به حـسـاب مـشکل تراشى حوزه مى گذاشت. و نظارت روحانیت بر کارها و مـبـارزه بـا فـسـاد و بـى بندو باریها را دخالت غیرمسئولانه مى خواند که گفته شهید بهشتى از آن پرده برداشت:
(خـوب براى این که روحانیت از این نقش خلاق و مردمى اش دور شود دشـمن شروع کرده است به توطئه. هر جا کمبود و نقصى است به حساب روحانیت است.)75
ایـنـان یـاران بـرجسته و نقش آفرین و کارآمد و خردمند و عالم امـام را بـا تـیرهاى زهرآگین نشانه رفتند. بدبین کردن مردم به شـهـیـد بـهـشـتى در سرلوحه
( 276 )
کارهاى گروهکهاى وابسته جاى داشت.
بـهـشـتـى زبـان انـقـلاب بود. با آرامش و متانت و برخوردارى از آگـاهـیـهـاى حـوزوى و دانـشگاهى آن را مرزبانى مى کرد.نسبتهاى نـاروا لـجـن پـراکـنى علیه او همه و همه براى آن بود که این بـازوى تـوانـمـند را از انقلاب اسلامى جدا کنند. مى نوشتند و مى پـراکندند که آزادى ستیز است دیکتاتور است همسر آلمانى دارد زیـر سیگاریش طلاست در ساختمانى بزرگ زندگى مى کند که از در که وارد مـى شـوى بـاید یک ساعت راه بروى تا به آن برسى 76 او با آمـریـکـا رابـطـه دارد و ... چنان فضا را آلودند که بسیارى به تـردیـد افـتـادنـد و آن بزرگمرد در فضایى از مظلومیت به شهادت رسید:
(... آنـچـه کـه من راجع به ایشان متاثر هستم و شهادت ایشان در مـقـابـل او نـاچـیـز است و آن مظلومیت ایشان در این کشور بود. مـخـالـفان انقلاب افرادى که بیش تر متعهدند موثرند در انقلاب آنـها را بیش تر مورد هدف قرار مى دهند.ایشان مورد هدف اجانب و وابـسـتگان آنها در طول زندگى بود. تهمتهاى ناگوار به ایشان مى زدنـد. از آقـاى بـهـشـتـى ایـنها مى خواستند یک موجود ستمکار دیکتاتور معرفى کنند.)77
امـام در تـحلیل این جنگ روانى به روشنى و بسیار هوشیارانه به ایـن نـتـیـجـه رسید: همه اینها براى دور کردن روحانیت از صحنه صورت مى گیرد.78
ج. تـوسـل بـه خشونت وحذف فیزیکى بزرگان: دشمن خشونت طلب وقتى هـمـه راهها را: خشونت در بیان خشونت در قلم افترا جوآفرینى شـایـعـه پراکنى ترور شخصیت و ... را پیمود و نتیجه اى نگرفت دسـت بـه حذف فیزیکى شخصیتهاى بزرگ و ارکان انقلاب زد. همان راه و روشى که در خیلى از نهضتها و انقلابها کارگر بوده است.
در جـریـان مـشـروطـه مـخالفان و دست نشاندگان بریتانیا ترور بـزرگان حوزه
( 277 )
را در دستور کار قرار دادند و به نام آزادى خونها ریـخـتـند. شیخ فضل الله نورى نخستین هدف بود که بردار شد و در مـرگ او جشن گرفتند و دست افشانى کردند و بردار شدن او را براى خـود فتح بزرک برشمردند. سید عبدالله بهبهانى که قائمه مشروطه بـود و تـدبـیـر بى نظیر و جرات فوق العاده و فعالیت بى همتا و مـردمـدارى او بـر سر زبانها بود به دست اینان به خون غلطید و خـیـلـى زود زمینه انحراف مشروطیت آماده شد. میرزا محسن محمد بـاقـر اصـطـهـبـاناتى سید احمد دشتکى و ... به بهانه اى ترور شـدنـد.79 آخـونـد خراسانى از حامیان اصلى نهضت و ارکان آن به گونه مرموزى از دنیا رفت. 80
در دوره رضـاخـان این خشونت با تمام زوایاى آن با همکارى قلم بـه دسـتـان و روشنفکرنمایان وطنى ادامه یافت. علما یکى پس از دیـگـرى کـشـتـه
و یا تبعید مى شدند 81 و مدارس دینى یک به یک بـسـتـه شـدنـدو قـلم بمزدان و روشنفکرنمایان هم در کوى و برزن هـمـراه بـا چاقوکشها قاتلها دشنه به دستهاى رضاخان زبان به مـدح وسـتـایـش گـشـوده بودند و رفتار شاهانه را مى ستودند. در دوران پـهـلـوى دوم هـمـیـن برنامه ادامه داشت و قلم بمزدان و روشـنفکرنمایان به مدح و ستایش مى پرداختند و پس از انقلاب دشنه و تـیـغ سـتـم از شـاه گـرفته شد ولى آمریکا تیغها و دشنه هاى فـراوانـى بـه دست پروردهاى روشنفکران مزدور داد و به هر گروهى نـامـى نـهاد و پرچمى داد و نشانى تا به روى مردم تیغ بکشند و فـریـاد بـرآورند آزادى نیست و خشونت همه جا را فرا گرفته است هم مى دریدند وهم مى گفتند;خشونت ما را به ستوه آورده است!
امـام بـراى رانـدن دشـمـن و نـفوذیها و ایادى دشمن افزون بر هـوشـیـاریـهـا کـه یـاد شد برنامه ریزى و مدیریت قوى و نظم و انـضـباط را در حد اعلاى آن لازم مى داند. در بى برنامگى در لجن زار عـفن بى نظمى و هرج و مرج که میکروبها رشد مى کنند در منظر امـام حوزه اى موفق و کامرواست که پیراسته باشد و برخوردار از مدیریتى قوى و منسجم تا در پرتو آن افراد صالح و شایسته را به خـود جـذب کـنـد
( 278 )
اسـتـعـدادهـاى خـدادادى افـراد شکوفا گردد و تواناییهاى آنان به کار مى افتد.
اگر حوزه بى برنامه باشد دروازه هاى آن بى نگهبان بماند و یا در آمـوزش اخـلاق و رفتار امور معیشتى و آینده طلاب و روحانیان فـکرى نکند این نهاد دچار کاستى و فرسایش مى شود و از نگهدارى افراد ناتوان مى ماند و کم کم از درون ضربه پذیر مى شود.
ایـنـهـا سـبب مى شود که شمارى از منتقدان دلسوز و باانصاف مى گویند و مى نویسند:
بى برنامگى حوزه و نداشتن آینده کارى از جمله عوامل ریزش نیرو در حـوزه هـاى علمیه در سالهاى اخیر است.افراد با شوق و شعف و عـشـق تـحـصیل دانش وارد حوزه مى شوند ولى بى برنامگیها و یا سـیـراب نـشـدن از آمـوزه هاى معنوى و مناسب نبودن متون درسى آنان را از حوزه مى رماند.82
امـام راحـل در بـررسى انگیزه هاى بى نظمى افزون بر مسئوولیت گـریزى شمارى از علما احتمال دست پنهان دشمنان را در ترویج تز نـظـم در بـى نـظـمى دور نمى داند و خواهان مقابله با این فکر خطرناک است:
(و از هـمـه لازم تر حوزه هاى علمیه است که تنظیم و تصفیه آن با مـدرسـیـن محترم و افاضل سابقه دار است با تایید مراجع وقت. و شـایـد تـز: نـظـم در بـى نظمى است از القائات شوم همین نقشه ریزان و توطئه گران باشد.) 83
رهنمودهاى امام براى حراست از حوزه
امـام براى نگهبانى از حوزه و جلوگیرى بروز و گسترش آسیبها راه هایى را به دست اندرکاران حوزه پیشنهاد و پى گیرى کرد:
1. گـزیـنـش: بـراى جذب افراد شایسته و پیش گیرى از آمدن افراد نـابـاب بـه حـوزه از جـمـله تلاشهایى سامان مند که باید انجام شـود.طـلاب فاضل و عالمان
( 279 )
دوراندیش پیشینه داوطلبان به حوزه را کاوش کنند:
اهل کجا وابسته به چه خانواده اى پیشینه خانواده پدر مادر و ... پـیـشـیـنه خود وى در محل به خوشنامى شهره است یا خیر و ...
امـام پـیـش از انـقـلاب اسـلامى در این باره هشدارهایى به دست انـدرکاران حوزه داد و اقداماتى را انجام داده بود 84 و در سال 1365 با استقبال از واحد گزینش حوزه مى گوید:
(گـروههاى مختلف به حوزه نظر دارند; چون در دراز مدت مى توانند کـارهـایى که ما مى کنیم به هم بزنند و این که شما در رابطه با سـابقه افراد تحقیق مى کنید کار خوبى است; چرا که اگر کسى قبل از انـقـلاب و یـا بعد از آن کجروى داشته است و الان مى گوید من تـوبه کرده ام ممکن است این توبه کردن مصلحتى باشد باید توجه داشت که این افراد حوزه را فاسد نکنند.)85
2. مراقبت بر شئوون اخلاقى طلاب: موعظه و ارشاد و مراقبت از طلاب از دیـگـر کـارهاى امام بود; چرا که اندرز نقش موثرى در بهسازى انـسان دارد و یادآوریها او را به خود مى آورد. امام درس اخلاق را از نخستین گامهاى تربیتى حوزه مى دانست.
در هر فرصتى که پیش مى آمد به راهنمایى طلاب مى پرداخت و خطرها و آفـتها و کمینگاهها را گوشزد مى کرد.آن مرد بزرگ اصرار داشت افـراد پـیـش از آن کـه به جامعه وار د شوند خود را بسازند. و پـیـش از آن کـه بـه مـسئولیت و پستهاى اجتماعى برسند در حوزه درسهاى ساده زیستى و مردمدارى را تمرین کرده باشند.86
( 280 )
3. چـشـم پوشى از خطاها: امام براى خشکاندن ریشه فتنه و اختلاف گـاه با نرمش قهرمانانه و چشم پوشى در برابر کارهاى آن گروه از حـوزویـانى که در دام فریب گرفتار مى آمدند زمینه فروخواباندن شرارت را فراهم مى آورد.پس از آن که حزب خلق مسلمان در سال 58 گـروهـى از مـردمـان ساده دل و ناآگاه را به قم آورد و آنان را بـرانـگـیـزاند تا علیه امام و انقلاب اسلامى آشوب بیافرینند 87 امـام چون این افراد را بى خبر مى دانست رویارویى; با آنان را بـه صـلاح حوزه و نظام ندانست و به طلاب و مردم سفارش کرد سکوت و مـدارا پـیـشـه کنند و افزود:اگر عکس مرا نیز پاره کردند واکنش نـشـان ندهید.88 این بردبارى بجا بسیار ى از مهاجمان را که در دام تـزویـر گرفتار آمده بودند به خود آورد و از کرده ناشایست خـود پـشـیـمـان کـرد. ایـن حرکت بزرگوارانه در ختم نهایى این غائله نقش به سزایى ایفا کرد.
امـام در بـرخورد دیگر غائله هاى سیاسى که ریشه در ناآگاهى مى داشـت و مـردم نـاخـواسته درگیر فتنه مى شدند از این اصل ارزشى استفاده مى کرد.
4. اتـحاد جناحها: چنان که یاد شد از بامداد پیروزى انقلاب در بـرخـى از مـسائل نظرى و اجرایى میان روحانیان انقلابى و در خط امـام اخـتـلاف نـظـر وجـود داشت و سرانجام علماى انقلابى در خط امـام بـه دو گـروه روحـانـیـت سنتى و پویا تقسیم شدند. تشدید دیـدگـاهـها نگرانیهایى را میان حوزویان ایجاد کرد و افراد از امـام خـواسـتـار پایان دادن به اختلاف این دو جناح از روحانیان انـقـلابـى شدند. ایشان در پاسخ به یکى از نامه ها پس از تایید انـتـقـاد سـازنده هر دو جناح را از کشمکش بى نتیجه بیم داد و یادآور شد:
اگـر اختلاف زیربنایى و اصولى شد نظام سست مى گردد. از آن جا که هـر دو جناح در اصول مشترک بودند و به اسلام و قرآن وفادار و هر دو گـروه در انـدیـشـه بـهـسازى کارها و در مبارزه با آمریکا و اسـتکبار جهانى همداستان امام راه حل ارائه داد و آن : سازمان دهـى تـلاشها بر محور پیشبرد محکمات انقلاب اسلامى که این
( 281 )
خود اگر درسـت و دقیق و با نظارت و اشراف رهبرى و عالمان و فرهیختگان و پـرهـیـزگـاران خـارج از دو جناج انجام گیرد اختلاف را از میان خواهد برد.
افـزون بـر ایـنـها امام مهروزیها جذب قلبها هشیارى درباره اخـتـلاف انگیزان و شناسایى آنان و حساس بودن روى دشمن مشترک را اساس کار و پایدارى و برادرى مى داند:
( در هر حال یکى از کارهایى که یقینا رضایت خداوند متعال درآن اسـت تـالیف قلوب و تلاش جهت زدودن کدورتها و نزدیک ساختن مواضع خـدمـت به یکدیگر است. باید از واسطه هایى که فقط کارشان القاء بـدبـیـنـى نـسـبـت به جناح مقابل است پرهیز نمود. شما آن قدر دشـمـنـان مـشـتـرک داریـد کـه باید با همه توان در برابر آنان بایستد.)89
5 . دادگـاه ویژه روحانیت: امام همواره بر این نظر بود که حوزه بـاید بر رفتار و کردار افراد خود نظارت دقیق و حساب شده داشته بـاشـد و افـراد ناباب در لباس روحانیت را شناسایى و به دور از دوسـتـیـهـاى قـبـیله اى و طایفه اى و صنفى برخورد جدى با آنان بکند.
بـر ایـن اساس پیش از انقلاب اسلامى براى مقابله با آن گروه از روحـانـى نـمایان که آشکار با رژیم همکارى مى کردند و به وسیله کـردار و رفـتار نامناسب مردم را به حوزه بدبین مى ساختند. به طلاب اندرز مى داد:
(ابـتـدا آنـان را راهـنمایى کنند اگر از روش ناپسندشان دست نـشستند لباس روحانیت را از تنشان در آورده و آنان را از حوزه طرد و اخراج کنند.)90
پـس از انقلاب براى رسیدگى به جرائمى که چه بسا روحانیان انجام دهـنـد و افرادى با رفتار ناپسند به آبروى حوزه آسیب رسانند به دستور امام دادگاه
( 282 )
ویژه روحانیت تشکیل شد.
فـلـسفه وجودى دادگاه ویژه: در سخنان امام سه دلیل براى ضرورت تـشـکـیل دادگاه ویژه روحانیت بیان شده و به کسانى که به ویژگى این نهاد و احکام صادره آن خرده مى گرفتند پاسخ داده است:
الـف: شـنـاخـت بـهـتـر روحانیان نسبت به یکدیگر و این مطلب که حـوزویـان بـهتر از دیگرن در جریان رویدادهاى حوزه و حوادث پیش از انـقلابند و بهتر از دیگران مى توانند انحرافها و کژیهایى که در میان افراد آن روى داده و مى دهد بشناسند.91
ب: تـشدید مجازات روحانیان: عدالت سنگ زیرین قوانین اسلام است و هـر کس به اندازه گناه و پیامدهاى رفتارش کیفر مى بیند. چه بسا بـرافـروخـتـن یک آتش خرمنى را بسوزد و افکندن مانند آن شراره شـهرى را به آذر کشد. پژواک انحراف از افراد معمولى محدود است ولـى انـحـراف یـک حـوزوى افـزون بر انجام گناه دیگران را به روحـانـیـت بـلکه اسلام و دین بدبین مى سازد و این خسارتى اندک نـیست; از این روى امام همواره از روحانیان منحرف نفرت داشته و آنـان را پـسـت تـر از سـاواکى مى شمرد. و انگیزه ایجاد دادگاه ویـژه را بـزرگى و زیانبار بودن خیانت روحانى و رماندن مردم از دین و عالمان دین یاد مى کرد.92
امام بارها به شبهه افکنى علیه دادگاه ویژه پاسخ داده است از جـمـلـه در پـاسـخ کـسـانى که مى گفتند چه ضرورت دارد روحانیون دادگـاه ویـژه داشـته باشند و از دیگر سو چون مجازات کسانى که در ایـن دادگـاه مـحاکمه و محکوم مى شدند سنگین تر از محکومان دادگـاه عـمـومـى بـود به احکام صادره اعتراض داشتند.در مورخه 20/7/58 اظهار داشت:
(خداى تعالى و خداى متعال مى داند این را که قضیه دادگاه ویژه اگـر بـاشـد بـراى ایـن نیت که دفاع باشد براى این است که این دسـتـه اشـخـاص فـاسـد مـى خـواهـنـد اشـخاص آبرومند را از بین
( 283 )
ببرند....ما طرفدارى از اسلام مى کنیم.)93
رهـبـر مـعـظـم انـقلاب نیز در شرح این حرکت انقلابى امام خمینى پـوشـیـدن لـبـاس روحانیت را از عواملى شمرده اند که تنها کیفر افـراد را به وقت گناه سبک نمى کند که بر میزان کیفر و مجازات روحانیان مى افزاید:
(چند سال پیش که مقدمات تشکیل این دادگاه[ دادگاه ویژه روحانیت ]بـود خـدمـت امام رفتم و بر ایشان عرض کردم که: این انقلاب به پـشـتـوانـه هزار سال نفوذ معنوى روحانیت شیعه به پیروزى رسید الان بـا عمل بعضى از ما این ذخیره هزارساله ضایع مى شود و از بـیـن مى رود. ما پول و سرمایه را برداشتیم و خرج کردیم... حالا خود این سرمایه با کار بعضى از ماها دود مى شود.)94
ایشان در دیدار با طلاب حوزه خراسان در پاسخ به این پرسش که چرا بـا روحـانـیـان مـجرم سخت تر از دیگران برخورد مى شود پاسخ مى دهد:
(در برخى از جرائم قاضى در صدور مجازات داراى اختیارات ویژه اى اسـت مى تواند با در نظر گرفتن مصالح مجازات را سبک و یا سنگین صـادر کند و تلبس به لباس روحانیت از عواملى است که مجازات را شدید و سخت مى کند.)95
ج. پـیـش گـیـرى از هـتک حریم روحانیت: دلیل دیگر تشکیل دادگاه ویـژه ضـرورت حـفـظـ شـوون حوزه ها بود. در آغاز پیروزى انقلاب اسـلامـى مـفـسدان و مخالفان روحانیت براى از بین بردن جایگاه حـوزه در مـیان مردم به بهانه تصفیه روحانیت به پرونده سازى و جـعـل سـنـد دسـت مى زدند و اگر گاه از یک نفر متدین و انقلابى لـغـزشـى کوچک مى دیدند با بزرگنمایى آن چهره اجتماعى آن شخص را در هـم مـى کـوبـیـدنـد و یـا کـسانى از بدخواهان به بهانه گوناگون به
( 284 )
روحانیان اهانت و آزار مى رساند.
امام در یکى از بیانیه هاى خود درباره دادگاه ویژه مى نویسد: (... لـکـن بـه طـورى کـه اطـلاع مـى دهند عده اى مخالف اسلام و روحـانـیـت در صدد هستند که به اسم تصفیه روحانیت را بکوبند و راه را بر ستمکاران باز کنند.)96
امـام در ادامـه ایـن پـیـام کتبى انگیزه خود را از تشکیل این نهاد کوتاه کردن دست عوامل بیگانگان بیان مى کند.
امـام بـا هـوشیارى و همه سونگرى کار این دادگاه را در مرحله آغـازین به علماى هر منطقه واگذار کرد که آنان همراه سه تن از مـعـتـمـدان مـنـطقه زیر نظر عالمان درجه اول هر شهر و منطقه تـشـکیل هیات بدهند و پرونده روحانى نمایان را بررسى کنند و پس از ثـابـت شـدن جـرم زیـر نـظر دادگاه انقلاب اسلامى آنان را به مـجـازات بـرسانند.97 بعدها همین هیاتها سازمان یافته تر و با بـرنامه تر و قانون مندتر به دادگاه ویژه روحانیت دگر شدند.98
ایـن حـرکـت پرشور امام انقلاب اسلامى را از زاویه گوناگون بیمه کـرد هـم دسـت دسـتاربندان در خدمت دربار را از سر مردم کوتاه سـاخـت و هـم سـاحت انقلاب اسلامى را از لوث وجود آنان پاک کرد و آلـودگـیها را زدود و نگذاشت به نام دین کارهاى ناشایست از این افراد سربزند و مردم را از دین و حوزه رویگردان کنند.
امـام با این حرکت و روشن کردن حوزه کارى دادگاه ویژه حوزه ها را ازخـطرى بزرگ و انقلاب از آتشى مهیب و مردم را از باتلاقى مرگ آفرین رهاند.
بـرخـورد بـا روحانى نمایان ویرانى خواه مفسده جو یاس آفرین گـسـتـرانـنـده فـرهـنـگ طـاغوتى دین به دنیا فروشان کارى بود کارستان.
پـاک کـردن آیـینه انقلاب و حوزه هاى مقدس از این لکه هاى ننگ و نـفـرت و تـباهى گامى بلند استوار ژرف بوددر راستاى پى ریزى بناى بلند و سر به فلک کشیده اسلام ناب