پرسش ریشه در گوهر انسان دارد و از سرشت و فطرت او سرچشمه مى گیرد. احساس نیاز آدمى به آگاهى و کشف و شناخت ناشناخته ها ابهامها و دشواریهاى علمى دینى اجتماعى و… از یک سو و شوق به تکامل و دستیابى به دیگر میدانهاى فکرى از دیگر سوى او را به پرسیدن وا مى دارد.
پرسش نه کاستى که کمال است و راه رسیدن به دانایى و توانایى. انسان خاموش که در درون تلاش و تکاپویى ندارد و از تفکر خود و دیگران استفاده نمى کند موجودى است نارسا که نه تنها توانائیهایش نخواهد شگفت که اندک اندک مایه هاى فطرى و طبیعى اش ناتوان خواهد شد و از رشد و بالندگى باز خواهد ماند. آدمى در پرتو غریزه کنجکاوى مى تواند گره از مشکلات خود برگشاید و خود را به قلمرو نور و روشنایى برساند.
دراساس یکى از زمینه هاى رشد اندیشه ها سرشت ماجراجویى بشر بوده و
( 146 )
امید به کشف علل پدیده هاى طبیعى و دستیابى به دانشهاى گوناگون و فرانمایى ناشناخته ها انسانها را بر پلکان دانش بالا برده است. اسلام به این ودیعت گرانبها ارج نهاده و از مردم خواسته فکر و اندیشه خود را به کار گرفته و از هوش و خرد خود بهره برند.
بخش مهمى از آیات قرآن و روایات به خردورزى و اندیشه ورزى فرا مى خوانند. بدون تردید اندیشه ورزى جداى از پرسش گرى نیست. حیرت و شک نخستین پله پژوهش است و گذر از آن بدون کاوش و پرسش ممکن نیست. قرآن به روشنى فرموده که گمان و پندار ایستگاهى نابسامان و فرجامش گمراهى است و براى رسیدن به ژرفاى حقایق باید از آن گذشت و به یقین رسید. قرآن مردم را تشویق کرده: آنچه نمى دانند از دانایان بپرسند و با راهنمایى فرزانگان راستى را از نادرستى بازشناسد.1 پیامبر(ص) با آن همه دانائى و دانش در پى افزایش حوزه دانایى خود بود و از خدا مى خواست بر داناییش بیفزاید.2 امامان به یاران مى گفتند در نادانى فرونمانند و با پرس وجو از آگاهان و دانشوران جهل و نادانى را از خود دور کنند و به آگاهى دست یابند.3
بخش بزرگى از میراث مکتوب و گنجینه معارف اسلامى در عقاید و اخلاق و احکام و… گردآورى پرسشها و پاسخهایى است که مردم از بزرگان دین جویا شده اند و پاسخهاى در خور شنیده اند و آنها نسل به نسل منتقل شده تا به ما رسیده است.
امامان به یاران مى آموختند که در گفت وگو و پرسشها باید اجازه داد پرسش کننده عقده ها و ناخرسندیهاى خود را بازگو کند و آنچه در دل دارد بگوید تا همچون دریچه اطمینان فشار و تراکم درونى او را خارج کرده و زمینه براى گفت وگوى سالم و شبهه زدایى فراهم آید. بدین جهت در متون دینى به عالمان سفارش شده با مخاطبان اندکى همراهى نشان دهند و پرسشِ
( 147 )
پرسش گر را قطع نکنید و چنان که سخنورى مى آموزند گوش کردن نیز یاد بگیرند.4
على(ع) به یاران که از پرسش پرسش کننده کستاخ به خشم آمده بودند و اجازه خواستند که به دهانش بکوبند فرمود:
(دعوه و لاتعجلوه فان الطیش لایقوم به حجج اللّه و لاباعجال السائل تظهر براهین اللّه. ثمّ التَفَت الى الرجل وقال له: سَل بکلّ لسانک و مبلغ علمک اجبک ان شاء اللّه تعالى بعلم لاتختلج فیه الشکوک ولاتهیجه دنس الزیغ.)5
او را به حال خود واگذارید که با سبک مغزى و خشونت دین خدا استوار نمى گردد با شتابزدگى پرسش گر برهانهاى دین آشکار نمى شود.
سپس رو به آن مرد کرد و فرمود: با هر زبانى بخواهى بپرس و از نهایت دانش خود استفاده کن. من اگر خدا بخواهد به تو جواب خواهم داد با دانشى که در آن تردید و انحراف راه نیابد. رفتار فروتنانه و پاسخهاى امام به پرسش گر وى را نرم کرد و شادمانه اشعارى در ستایش امام سرود.
نشر دانش و پربار شدن فرهنگ اسلامى و درنوردیدن بسیارى از سرزمینها به برکت همین پرس وجوها و طرح شبهه ها و پاسخ عالمانه و دقیق و راهگشا به آنها بوده است. پرسشهاى پرسش گران درباره عقاید باورها و ارزشهاى اسلامى سبب شده علماى حوزه بر دامنه کار بیفزایند و بر شتاب کاروان اندیشه بیفزاید. بخشى مهم از کتابهاى کلامى و فقهى در پاسخ بر پرسشهاى مردم و یا در پاسخ شبهه هاى مخالفان نوشته شده است. کتابهاى ارزنده اى چون (کافى) (مبسوط) (غیبت نعمائى و…. در سده چهارم و پنجم در پاسخ به پرسشهاى مردم نگاشته شده است. در دوره صفویه و قاجار از طرف
( 148 )
حوزه رساله هاى کلامى و فقهى فراوان در جواب شبهه هاى غیرمسلمانان و نیز در دفاع از باورهاى شیعى و یا مسائل سیاسى روز منتشر شده است.6 کتاب تنزیه الأمّه را میرزاى نائینى در جواب شبهه هایى نوشت که شمارى به مشروطیت وارد کرده و آن را غیراسلامى مى خواندند.7
پس از مشروطه حرکت مکتبهاى الحادى و افراد کژاندیش علیه اسلام و تشیّع و روحانیت دو چندان شد و شبهه ها و پرسشهاى تازه اى در جامعه رواج یافت. حوزه ها در این برهه دامنه کار فرهنگى و علمى خود را گسترش دادند و کارهاى علمى حوزویان سبب شد دین که در غبار فتنه ها و تهمتها و خرافه ها گم شده بود دوباره روحى تازه یابد.
حضرت امام خمینى در پاسخ به شبهه هاى حکمى زاده در کتاب اسرار هزار رساله کتاب ارزشمند کشف الاسرار را نوشت8 و براى این کار دو ماه همه فعالیتهاى علمى و فقهى خود را تعطیل کرد.9
بسیارى از عالمان آگاه و بیدار و زمان شناس پیش از پیروزى انقلاب اسلامى و پس از پیروزى در این میدان تلاشهاى درخور و ماندگارى انجام داده اند که کارنامه درخشان و با شکوه اینان افتخار شیعه و دین است. پیش از انقلاب اسلامى شبهه ها به گونه اى و پس از انقلاب اسلامى به گونه اى مطرح شده و پاسخهایى هم داده شده که شهید مطهرى پیشاپیش این کاروان بزرگ در حرکت بوده است و جایگاه ویژه اى دارد.
او در این عرصه بسیارى از شبهه افکنان را از میدان به در کرد و زمینه را براى رشد و بالندگى اندیشه ناب اسلامى فراهم آورد. این نوشتار نگاهى است به اندیشه و کارنامه درخشان شهید مطهرى در این عرصه.
جایگاه پرسش در نظر استاد: در منظر استاد اسلام دینى است زنده و پر نشاط که بر پایه عقل و خرد بنا شده و براى گفته هاى خود دلیل و برهان دارد. زیر و رو کردن این مجموعه و پرس وجو از زوایاى آن نه تنها به آن آسیبى
( 149 )
نمى رساند که بر شادابى آن مى افزاید. در پرتو پژوهش و پویش گرد و غبار جهالتها و تحریفها از آن کنار رفته و چهره زیباى آن نمایان تر خواهد شد:
(اساسا دینى که منطقش براساس فکر و عقل است براساس حساب است بر اساس فلسفه است براساس یک سلسله مصالح است در این جهت نگرانى ندارد. روى همین حساب از صدر اسلام تاکنون آزادى تفکرى که اسلام به مسلمین و به ملل دیگر درباره اسلام داده هیچ ملت دیگرى نداده است و این از افتخارات اسلام است.)10
اسلام ایمانى را مى پسندد که آگاهانه و از روى بصیرت باشد و ایمان کورکورانه و بدون دلیل و روشنایى در حوزه دیانت جایگاهى ندارد و خطر چنین گرایشهایى براى دین بیش از سود آنست. تفاوت عالم و جاهل در این است که جاهل در صدد است خود را با قلاب وهم و جهل به چیزها نزدیک سازد و از دور تماشا کرده و درباره اش خیال پردازى کند ولى عالم راستین علاقه مند است به باور خود نزدیک شود و از روى قرائن و دلائل آن را مطالعه کند.11
شهید مطهرى برخلاف گروهى از دینداران که از پرسش و کندوکاوى در مسائل دینى هراسناک بوده و هستند و آن را براى دین خطرناک مى شمرده و مى شمرند پرسش و کاوش را رمز تداوم و حیات و پویایى و شادابى دین مى دانست و بر این باور بود که:
(این آئین مقدس آسمانى در هر جبهه از جبهه ها که بیش تر مورد حمله و تعرض واقع شده با نیرومندى و سرافرازى و جلوه و رونق بیش ترى آشکار شده است. خاصیّت حقیقت چنین است که شک و تشکیک به روشن شدن آن کمک مى کند.)12
استاد در بررسیهاى تاریخى این را به روشنى نشان داده که: عالمان و
( 150 )
مرزبانان دین اسلام در طول تاریخ از برخورد با مخالفان روى بر نتافته و همواره در مناظره ها و گفت وگوها از جایگاه برتر با دیگران روبه رو شده اند. پرسش و شبهه آن وقتى زیان بخش است که مرزبانان دین خفته باشند و دشمن بیدار چونان برهه اى از دوره مشروطیت که بسیارى از مسائل دین زیر سؤال رفت و روشنفکران وابسته در بین جوانان و ناآگاهان از مبانى دین درباره بسیارى از ارزشها و باورهاى دینى شبهه افکندند و چهره دین را زشت جلوه دادند; امّا پاسخى مناسب و درخور دریافت نکردند.13
این در جبهه داخلى و در برخورد با شبهه افکنان خودى هم افق با بیگانگان و یا ناآگاه در پى آگاهى و پرسش گر و در پى پاسخ که استاد راه گفت وگو و پرسش و پاسخ را بهترین راه مى داند و کارسازترین آن . زیرا به عقیده استاد اسلام چنان قوى است که به این چیزها خم به ابرو نمى آورد.
امّا در برخورد با غیرمسلمانان ناگفته نماند که بسیارى از غیرمسلمانان براساس دلیلهایى که براى خود دارند و آنها را بى خدشه مى پندارند به باورهاى خود پاى بندند و روش خود را حقیقت پنداشته و در برخورد با اسلام نیز سعى دارند خود را حق بنمایانند و این را ثابت هم بکنند; از این روى جدا کردن آنان از راهى که پیش دارند و شکستن حصارهایى که اندیشه شان را دربرگرفته با زور و شتابزدگى ممکن نیست و با تبلیغات و هیاهو نمى شود و تنها از راه برهان و روشهایى که خود و عواطفشان را به کُرنش وادارد ممکن است آنان را به اسلام متوجه کرد. استاد در تفسیر آیه شریفه:
(لم یکن الذین کفروا من اهل الکتاب والمشرکین منفکین حتى تأتیهم البیّنه.)14
مى نویسد:
(این آیه علاوه بر تفاسیرى که شده معنى جالبى هم دارد و آن این که تا شما براى مشرکین دلیل و برهان نیاورید و با آنها به
( 151 )
بحث آزاد ننشینید دست از کار و راه خود بر نمى دارند و این خود دلیل روشنى است که قرآن به اندیشه و گفت وگوى همراه با دلیل و برهان اهمیت مى دهد و آن را جدّى تلقى مى کند.)15
استاد از نوجوانى و آغاز زندگى علمى به دین و مسائل وابسته به آن با تدبر و اندیشه روى به روى شد هیچ چیز را بى دلیل نمى پذیرفت و تا خرد و بینش خود را قانع نمى کرد در برابر آن سر تسلیم فرود نمى آورد. او تیز هوش و مسأله یاب بود و در برخورد با مسائل و پدیده ها مسأله آفرینى مى کرد و پرسشهاى فراوانى را درباره گذشته و حال و آینده و رابطه و تأثیر پدیده ها مطرح مى کرد و براى پرسشهاى نو پاسخهاى نو مى جست.
استاد همواره در متن جریانهاى فرهنگى جامعه قرار داشت و نسبت به پرسشها و شبهه هاى دیگران به دین و مذهب هوشیار و حساس بود. گفته ها و نوشته ها را مى خواند و خط سیر گروههاى فرهنگى را پى مى گرفت. اگر به شبهه اى بر مى خورد از آن بى تفاوت نمى گذشت از جمله خبر شد: کتابى پر حجم منتشر شده و در آن باورها و ارزشهاى اسلامى به نام دین تحریف شده و ممکن است ذهن جوانان را آلوده سازد و آنان را به دین بدبین سازد. از این روى از مرحوم شهید باهنر درخواست کرد کتاب را برایش فراهم آورد. استاد پس از مطالعه دقیق کتاب حدود سیصد و پنجاه مسأله آن را مخالف مبانى دینى دانست16 و بر آنها پاسخ نوشت و تک تک آنها را به بوته نقد گذاشت.
بیش تر نوشته ها و سخنرانیهاى استاد پیش از پیروزى نهضت اسلامى و پس از آن درباره پرسشها و شبهه هایى بوده است که درباره مسائل اساسى اسلام و تشیع و روحانیت در جامعه مطرح بوده و پاسخهاى مناسب خودرا طلب مى کرده است.
( 152 )
ریشه یابى تاریخى پرسشها: شهید مطهرى در بررسى پرسشها و شبهه ها به سراغ ریشه ها و انگیزه هاى پیدایش آنها مى رفت و خاستگاه آنها را در دنیاى معاصر و یا در فرهنگ کهن پى مى گرفت و سیر تحول آن را در ادوار تاریخ تا روزگار معاصر دنبال مى کرد و مسأله را از ریشه و بُن به سامان مى رساند. ایشان در بررسى شبهه هاى مادى گرایان نسبت به دین و نیز مسأله قضا و قدر این نکته را به دست مى دهد که این مسائل نوپیدا نیستند بلکه بسیارى از اینها از روزگار گذشته و پیش از اسلام در جامعه و جود داشته و در گذر از فرهنگها و زمانها به اشکال گوناگون جلوه کرده اند و در هر منطقه جامه سازوار با آن را پوشیده و علما در هر دوره سازوار با آن پاسخ داده و این تبلیغات و شگردهاى دشمنان است که آن را به صورت شبهه جدید و بى پیشینه به عرضه آن پرداخته اند.
( 153 )
امروز و در عصر جدید وظیفه حوزه ها امروزى کردن پاسخها و هماهنگى آنها با زبان روز است.
آگاهى ژرف استاد از سیر تحول دانش و ریشه یابى مفاهیم اسلامى و نیز سرگذشت شبهه ها و پرسشهاى دینى او را توانا ساخت تا سرچشمه التقاط ها و تحریفها و دگردیسیها را در مفاهیم و فرهنگ اسلامى به جامعه نشان دهد و بستر تاریخى رویدادها را به درستى بنمایاند.
نمونه هاى زنده اى از ریشه یابى تاریخى مسائل و پرسشها و تحریفها را استاد در مباحث مربوط به تاریخ کربلا به بحث گذاشته و نیز در گفتاگوییهاى فقهى به تناسب تاریخچه بحثها و اصطلاحات را بررسى کرده و سرچشمه تاریخى شبهه ها را روشن ساخته است. در این باره ایشان در بررسى فراز و نشیب خردگرایى در فقه و سرچشمه و انگیزه هاى پدید آمدن اخبارى گرى در روزگار صفویه نکته هاى نو و جالب ارائه کرده است.
استاد شناسنامه اندیشه هایى که در حوزه دین فلسفه جامعه شناسى و… ابراز مى شد مى دانست که ازکیست چه وقتى ارائه شد و چرا؟
(چه بسیار کتابى در اطراف تاریخ اسلام و یا جامعه شناسى دین به دست استاد مى رسید و ایشان پس از مطالعه مى گفت: این فصل کتاب از کدام جامعه شناس امریکایى است و فلان بخش از فلان اندیشه ور فرانسوى و این سخن مربوط به دوره معاصر و آن نکته برخاسته از سده پیشین است.)17
وى با ریشه یابى مسائل شبهه ها را از ریشه و بُن مى نمایاند و اسلام خالص و ناب را از ناسره ها جدا مى کرد.
توجه به اولویتها: استاد در پژوهشهاى علمى به دنبال اولویتها بود براى سرگرمى و تفنن و یا فضل فروشى و خودنمایى چیزى نمى نوشت و هر آنچه را مى دانست به زبان نمى آورد. او نیازها را در نظر مى گرفت که چه کارى مهم
( 154 )
است و در کدام یک از مقوله ها و احکام اسلامى کمبود و جاى پرسش وجود دارد. اگر فردى دیگر به تحقیقى مشغول بود که توانائى انجام آن را داشت استاد آن را پى نمى گرفت و به دنبال سنگرهاى خالى از سنگربان بود به تعبیر خودش:
(ابن بنده هرگز مدعى نیست که موضوعاتى که خودش انتخاب کرده… لازم ترین موضوعات بوده است. تنها چیزى که ادعا دارد این است که: به حسب تشخیص خودش از این اصل تجاوز نکرده که تا حدى که برایش مقدور است در مسائل اسلامى عقده گشایى کند… و در این جهت (الاهم فالاهم) را لا اقل به تشخیص خودش رعایت کرده است.)18
مسائلى که استاد بدان مشغول بود چون: مسأله اسلام و حقوق زنان مسأله ناسیونالیسم اسلام و فلسفه تاریخ فلسفه دین مسأله نبوت و خاتمیت ثابت و متغیر در دین مسأله اسلام و حکومت و شیوه اداره جامعه از نظر دین و… مهم ترین مسائل روز در زمان استاد بود. هم اکنون نیز این مقوله ها در قالبهاى نوترى در جامعه ما مطرح اند.
شهید مطهرى در روزگار هجوم شبهه ها و اندیشه هاى مسموم و تلاش بدخواهان علیه اسلام که تلاش گسترده پیاپى دقیق کارشناسانه شعورمندانه خردمندانه و برنامه ریزى شده حوزه را مى طلبید از نارسایى بى برنامگى حوزه در انجام این تکلیف مهم و فورى رنج مى برد و از این که برخى از پژوهشگران حوزوى به جاى مرزبانى و رسیدگى به پرسشهاى روز و شبهه هاى ایمان سوز که باورها را نشانه رفته و به جاى رویارویى با مهاجمان به دین که با بهره گیرى از همه تواناییها اجتماعى و فرهنگى زمینه گریز نسل جوان را از مذهب فراهم مى آورند خود را به مسائل غیرضرورى سرگرم کرده اند شکوه مى کرد.
( 155 )
استاد اندیشه وران هوشمند و کاردان را سرمایه هاى پر بهاى ملى شمرده که مى باید در مهم ترین کارها و حساس ترین بخشها کار کنند و به کار گرفته شوند و از بدبختیهاى جامعه دانسته که در میان هزاران مشکل فکرى نیروهاى کارآمد خود را به کارهاى تکرارى و بى نتیجه سرگرم سازند و در پى گشودن شبهه هایى باشند که اگر تاکنون قابل حل بود به دست پژوهشگران گذشته گشوده شده بود.
رنج مى برد از این که استادان بزرگ و خبرگان و کارشناسان در مباحث فقهى مسائلى را دنبال کنند که کوچک ترین کارایى در شیوه کار و رفتار مردم ندارد و به تعبیر خود اساتید ثمره عملى ندارد ایشان نمونه مى آورد که در درسهاى خارج استادان (شبهه ابن قبه) را به بحث مى گذارند و هر استاد کار را از جائى شروع مى کند که استاد پیشین آغاز کرده بود که گوئى تنها مشکلى که تا دامنه قیامت درگیر آن هستیم همین شبهه است و بس.19
البته این مشکل اکنون با تلاش شبان و روزان فضلاى جوان و شمارى از اساتید بزرگ زمان شناس تا حدودى حل شده و درسهاى حوزوى از جمله فقه رو به کمال دارند امّا بى گمان کافى نیست و تا قلّه کمال فاصله بسیار است و باید رنج بسیار برد.
استاد درباره بى برنامگى انتشارات مذهبى در دوران پیش از انقلاب نوشته است:
(… انتشارات مذهبى از نظر نظم وضع نامطلوبى دارد. بگذریم از آثار و نوشته هایى که اساساً مضرّ و مایه بى آبرویى است. آثار و نوشته هاى مفید و سودمند ما نیز با برآورد قبلى معین براساس محاسبه احتیاجات و درجه بندى ضرورتها بنا نشده است. هر کس به سلیقه خود آنچه را که مفید مى داند مى نویسد و منتشر مى کند چه مسائل ضرورى و لازمى
( 156 )
که یک کتاب هم درباره اش نوشته نشده است.)20
شهید مطهرى بیهوده نویسى و مسؤولیت گریزى را بیمارى اجتماعى مى دانست که افرادى به نام دین و مذهب هر تر و خشکى را به هم بافته و به نشر سخنانى مى پردازند که سودى به حال مردم ندارد.21 متأسفانه این بیهوده نویسها و دوباره کاریها که جامعه کنونى نیز با آن درگیر است همواره در لواى انجام تکلیف صورت مى گیرد و… در راه آن امکانات فراوانى از بیت المال هزینه مى شود کارى که اگر با همسو کردن هدفها و شکل دادن به نیروها همراه بود مى توانست بارهاى بزرگى را از دوش جامعه بردارد.
استاد به طلاب جوان سفارش مى کرد: پیش از شروع به پژوهش شبهه شناسى کنند و به مسائلى خود را مشغول کنند که جامعه اسلامى نیازمند آنهاست و استادان حوزه در درسهاى فقه کار را از جایى بیاغازند که محققان پیشین به پایان رسانده و کاروان دانش را گامى به جلو ببرند.
آن شهید در آغاز پیروزى نهضت اسلامى به حوزویان هشدار مى داد که آینده نگر باشند و مهم ترین رسالت خود را مبارزه با انحرافها و پاسخ گویى به پرسشها و شبهه هایى بدانند که دین و مذهب با آن روبه رو خواهد شد بویژه که حاکمیت دین و قرار گرفتن آن در جایگاهى ویژه بردامه انتظارها و چاره جوییهاى مردم خواهد افزود و دین ستیزان و بدخواهان مذهب براى بیرون کردن آن از صحنه اجتماعى و سیاسى و بدجلوه نشان دادن آن بیکار نخواهند نشست:
(براى نهضت نیز چنین آینده اى که در آن بازار عرضه افکار داغ باشد قابل پیش بینى است از این رو لازم است روحانیت دهها برابرگذشته خود را تجهیز کند. روحانیت احتیاج به تقویت دارد. احتیاج به برنامه و کار منظم و حساب شده دارد روحانیت باید به سرعت به فکر چاره بیفتد و تا این
( 157 )
سیل عظیم به راه نیفتاده است خود را براى مقابله با آن آماده کند.)22
شیوه بر خورد استاد با پرسشگران: شهید مطهرى پرسش گر را انسانى مى دید جویاى دانش گه در پى حقیقت است وى جوانى و پرسش گرى را همزاد مى شمرد از این روى به پرسش گران میدان مى داد که آنچه در دل دارند آشکار کنند تا در پناه پرسش و پاسخ حقیقت روشن گردد. جلسه هاى درس استاد با پرسش و پاسخ همراه بود. پرسش و پاسخى که گاه ساعتها به طول مى انجامید استاد با همه گرفتاریهاى علمى براى این نشستها و قت مى گذاشت. درس و تدریس برایش شغل و منبع درآمد نبود که جزوه اى را براى دانشجویان باز گوید و بى توجه به پرسشها و شبهه ها راه خود پیش گیرد بلکه هدف او روشن شدن حقایق بود و این کار را با پرسش و پاسخ دنبال مى کرد و البته به نتیجه هاى بسیار خوب هم مى رسید.
شهید بر خلاف برخى از استادان که در برابر پرسشهاى نامرسوم جوانان رخ برتافته و ناخودآگاه این تلقى را در آنان به وجود مى آورد که دین قدرت پاسخ گوئى به شبهه ها را ندارد براى پرسش و طرح شبهه میدانى گسترده فراهم آورده بود به مشکل ترین و شبهه انداز ترین پرسشها گوش مى سپرد و با بردبارى و متانت با آن رو به رو مى شد.
از رسالتهاى حوزه پاسخ گویى به پرسشهاست. علماى پیشین در عصر خود به این وظیفه عمل کرده و در برابر شبهه ها پاسخهاى قوى و قویم داشتند و اعلام مى کردند. چنان بازار پرسش و پاسخ گرم بود که هرگاه شبهه اى مطرح مى شد دهها پاسخ داده مى شد و این حرکت راه را بر گسترش فساد و تباهى فکرى مى بست.
روحانیت باید پیرامون خود را به دقت بنگرد حتى اگر زمینه شبهه و پرسشى دید و احساس کرد وجود دارد به فکر چاره بیفتد.وظیفه روحانیت
( 158 )
منحصر در این نیست که در خانه مدرسه و یا مسجد بنشیند و منتظر بماند که کتابهایى که دیگران درباره اسلام و تشیع نوشته اند ترجمه شود و پس از سالها آن ترجمه و کتاب در ایران منتشر شودو کسانى آن را بپراکنند و این جا و آن جا از آن استفاده شود و در مغزها انباشته شود و فکرها را جهت بدهد و شبهه را به اعماق وجود افراد نفوذ بدهد آن گاه به این فکر بیفتد که ما چه کنیم و کدام بخش آن با اسلام ناسازگارى دارد! حوزه باید در متن رخدادهاى علمى عالم باشد و خود یک سوى درگیرى باشد. پیشاپیش به سراغ شبهه برود و شبهه را در زادگاه خودش زمین گیر کند.
افزون بر شبهه هاى پیشین امروز شبهه هاى جدیدى مطرح است: شبهه هایى درباره وحى پیامبرى امامت امام زمان و…23
استاد همواره از گفت وگوهاى دو جانبه علمى و مناظره هاى رویاروى استقبال مى کرد. در جلسه اى که ایشان در موضوع امامت سخن مى گوید یکى از شرکت کنندگان مى گوید:
(بحث کردن یک سویه در حضور گروهى که همگى موافق مسأله اند
( 159 )
چندان کارآمد نیست; چه افراد وقتى به عقیده اى وابسته باشند دوست ندارند برخلاف باورشان سخنى بشنوند و چه خوب است در این گونه نشستها افرادى از جناحهاى فکرى دیگر نیز ابراز عقیده کنند.)
این شخص سپس پرسشها و شبهه هایى درباره عصمت امامان مطرح مى کند.
استاد مطهرى این پیشنهاد را سودمند مى خواند و مى گوید:
(مسأله اى که ایشان گفتند: یک افرادى هم باشند در جهت مخالف صحبت کنند البته براى همه جلسات یک امر مفیدى است جواب این را من نباید بدهم. من همین قدر اقرار مى کنم که کار خوب و مفیدى است.)24
سپس استاد به شرح از شبهه و پرسش طرح شده پاسخ مى گوید.
این که از چیزهایى باید پرسش شود و پرسش باید چگونه باشد با چه ویژگیهایى اسلام رهنمود داده و استاد با الهام از آموزه هاى اسلام نکته هایى را یادآورد شده است:
1. پرسشهاى مفید و با ارزش: پرسش گر باید در پى یادگرفتن و آموختن و کشف دانشها و نکته هایى باشد که به کارش آید و به جامعه استفاده رساند و از بحث و گفت وگو و پرسش درباره مطالبى که سودى به حال خود وى و جامعه ندارد بپرهیزد و ذهن و فکر خود را از این گونه مقوله هاى غیرکارامد به دور دارد.
استاد آروز داشت که پرسش گران و جست وجوگران دانشهاى دینى عقلى فلسفى و اجتماعى و… به پایه اى از آگاهى برسند که از نیازهاى واقعى خود و جامعه بپرسند که این حالت صاحب سخن را به سخن مى آورد. و او را به تکاپو و به تلاش عالمانه وا مى دارد. این تلاش ادامه دارد تا پاسخ را دریابد
( 160 )
نه مثل یهودیان:
(عوام یهود هم مى رفتند و از پیغمبر این گونه سئوالات را مى کردند; مثلاً مى گفتند بگو: آن وقتى که نه جزء روز است و نه شب چه وقت است.)25
ییکى از مفاهیم آیه شریفه: (لاتسألوا عن اشیاء ان تُبد لکم تسؤکم)26 ناظر به پرسشهاى بى محتوا و بى نتیجه است و مردم را از پرسشهایى که پاسخ آنها دردى را دوا نمى کند بلکه مکن است بر دامنه مشکلات فکرى آنان بیفزاید بازداشته است.
امامان نیز در همان حال که به پرسشهاى مفید جواب مى دادند یاران را از پرسشهاى ناسودمند و غیرضرور باز مى داشتند.
امام به یکى از یاران که پرسید: آیا رعد سخن مى گوید؟ فرمود:
(از چیزهایى بپرس که برایت مفید است و چیزهاى غیرلازم را فروگذار.)27
و یا زراره و محمد بن مسلم در این که آیا هوا مخلوق است یا خیر اختلاف کردند. یکى از یاران موضوع را به امام صادق(ع) گزارش کرد و گفت: من در این باره سرگردانم و شما که اختلاف یاران را مى بینید تکلیف چیست؟ امام فرمود:
(لیس هذا بخلاف یؤدى الى الکفر و الضلال.)28
این اختلافى نیست که به کفر و گمراهى بینجامد.
امامان در پاسخ کسانى که از خَلق قرآن و یا قدیم بودن آن که جنجالهاى دامنه دارى در زمان مأمون عباسى بر سر آن بر پا شد مى پرسیدند مى فرمودند:
(این موضوع نه براى پرسش گر سودمند است و نه کسى وظیفه دارد آن را پاسخ گوید قرآن کلام خداست و بس.)29
( 161 )
2. پرسشهاى فراتر از اندیشه و خرد: در مکتب اسلام و مذهب اهل بیت(ع) پرسش دامنه اى فراخ دارد و برخلاف سیرت برخى از اهل حدیث چون مالک بن انس که پرسشهاى مربوط به عقاید و ذات و صفات خداوند را بدعت شمرده و با استناد به برخورد تند خلیفه دوم با صبیغ که از متشابهات قرآن مى پرسید30 پرسش از این گونه مسائل مشکل و پیچیده قرآن را ناروا شمرده و بدان پاسخ نمى دادند 31 امامان اهل بیت پرسش درباره متشابهات قرآن و صفات خداوند را بدعت نشمرده و به پرسش گران پاسخ مى دادند. از روایاتى که وجود دارد بر مى آید و گواه بر این مطلب اند که از مسائل اعتقادى بویژه آیات مربوط به عرش کرسى لوح قلم قضا و قدر بارها از امامان پرسیده شده و در همه موارد پرسش گران با پاسخهاى در خور و شرح و تفسیر آیات قرآن روبه رو شده اند.32
روشن است فهم و درک بشرى بسان دیگر تواناییهاى انسان محدود است و همه چیز در قالب اندیشه بشر نمى گنجد و انسان نمى تواند به ژرفاى همه پنهانیها برسد رمز و راز بسیارى از معارف الهى مربوط به خداوند است و سرّ و اسرار بسیارى از احکام و دستورها را باید از اهل بیت جویا شد بدین جهت در روایات دینى چنین آمده که در ذات خداوند نیندیشید و در صفات و کارهاى خداوند فکر کنید که اندیشه ورى در آن ره به جائى نمى برد و مرغ خرداز پریدن در آن وادى ناتوان است و تاکنون هیچ کس بدان راه نیافته و اندیشه ورى در ذات خداوند جز بر سرگردانى چیزى نمى افزاید.
چه بسیار افراد که پا از مرز اندیشه فراتر نهادند و مى خواستند از همه رمز و راز هستى سر در آورند و بدون پیروى از راه انبیا با تکیه به دانش اندک خود جهان را بشناسند که با همه نبوغ و قدرت اندیشه گرفتار زندان بدبینى و انزوا شدند و به یأس فلسفى و پریشانگوئى و بدفرجامى دچار آمدند و کارشان به جنون و خودکشى انجامید. ابوالعلاء معرى و بشار بن برد از ادباى معروف
( 162 )
عرب این گونه بودند و در دوره معاصر نیز بسارند که اسیر همین زندان خویش بوده و هستند دکتر طه حسین مصرى در این باره نکته جالبى دارد:
(ابوالعلاء و مانندهایش مانند: بشاربن برد و متنبى گرفتار غرور عقلى مى باشند. اینها مى خواهند همه مشکلات را به وسیله عقل حل کنند و به همه رموز مسائل پاسخ گویند و در عموم موضوعات و مباحث وارد شوند و از همه رموز و اسرار جهان سردرآورند. اینها از عقل کارى مى خواهند که از عهده اش بر نمى آید و انتظاراتى دارند که فوق قدرت و استطاعت اوست. اگر امثال ابوالعلاء آنچه را که وظیفه انبیاء است به آنها وا مى گذاشتند هم خود از رنجها و و بدبختیهایى که براى خود فراهم کردند مى آسودند و هم میراث گرانبهایى براى آیندگان مى گذاشتند.)34
استاد درباره این دسته از افراد نوشته است:
(اینان که مى خواهند کنجکاوى خود را در همه امور فکرى و رازهاى بشر اشباع کنند به خطا مى روند و فکر و درک بشر از دریافت واقعیات همه نهانیها ناتوان است و بشر هرگز چنین ادعایى را نسبت به محسوسات و مشهورات طبیعت نمى تواند داشته باشد تا چه رسد نسبت به دین که از افقى مافوق عالم طبیعت سرچشمه گرفته است.)35
3. در نظر گرفتن شرایط و استعداد پرسشگران: به طور معمول پرسش گران از نظر هوش استعداد جایگاه اجتماعى و… گوناگون اند و شبهه ها و پرسشهاى علمى آنها در یک سطح نیست.
از این روى در هنگام پاسخ به شبهه ها و پرسشها مى باید گنجایى افراد را
( 163 )
از نظر دور نداشت. چه بساا یک سخن و پاسخ در یک زمان وسیله هدایت و همان سخن در جاى دیگر و براى افرادى دیگر سبب گمراهى باشد. منطقى که یک شخص ساده را چه بسا هدایت کند اگر در برخورد با انسانى دیگر استفاده شود ممکن است کارگر نباشد. و به تعبیر استاد یک کتاب در یک زمان سازوار ذوق عصر و زمان و سطح فکر مردم و وسیله هدایت بوده و همان کتاب در زمان دیگر چه بسا وسیله گمراهى باشد و باید از کتابهاى گمراه کننده شمرده شود.36 از این روى امامان در موقع پاسخ به شبهه ها تواناییهاى فکرى پرسش گران در نظرمى گرفتند.
ابوبصیر از امام صادق درباره رعد و برق مى پرسد امام به او پاسخ نمى دهد و در جلسه دیگر که آن را از امام مى پرسد امام جواب مى دهد.37
و یا محمد بن مسلم مسأله اى از امام صادق پرسید امام به او فرمود:
(اى محمد! چقدر تنت کوچک و پرسشت مشکل است ولى تو سزاوار و شایسته پاسخ هستى.)38
و یا امام صادق به سفیان ثورى که از لوح و قلم پرسید فرمود:
(اى پسر سعید! اگر تو سزاوار و شایسته پاسخ نبودى به تو پاسخ نمى دادم.)39
استاد در بیان مسائل اسلامى و بررسى شبهه ها گنجایشها و زبان مخاطبان را در نظر مى گرفت و سازوار با عقل و خرد با مردم سخن مى گفت. در همان حال که مطالب بلند فلسفى و کلامى را براى طلاب و دانشجویان به زبان علمى باز مى گفت همان نکته ها را در سخنرانیهاى عمومى براى مردم به زبان ساده تر طرح مى کرد. و این شیوه تبلیغ استاد از عوامل موفقیت استاد در روشن گرى و دفاع از مکتب بود.
4. پرسش براى حقیقت جویى: در دیدگاه استاد مطهرى پرسشى
( 164 )
پسندیده است که از سَرِ حقیقت جویى برخیزد و از غرض ورزى به دور باشد. در متون دینى نیز پرسشهاى برخاسته از سر خودخواهى و فضل فروشى و خرده گیرى نکوهش شده است.40 پرسشهایى که براى شبهه افکنى و جوسازى باشد و گوینده در پى هدفهایى نادرست نه تنها درخور پاسخ نیستند که پرسش گر سزاوار نکوهش است براى پرسش و طرح شبهه ضرورت دارد شرایط زمان و مکانى در نظر گرفته شود و هر شبهه در بستر مناسب خود بیان گردد و از کسى پرسیده شود که به آن مسأله آگاه است.41
سزاوار نیست هر مسأله اى که درباره خدا قیامت و معاد مورد گفت وگو است از هر کس پرسیده و در هر مجلس مطرح شود. چه بسا شخصى که براى پاسخ به پرسش برگزیده شده توانایى پاسخ را نداشته باشد و پرسش به جاى آن که راهى به حقیقت بگشاید شبهه پدید آورد و دیگرانى را نیز به شبهه آلوده سازد.
استاد در این باره به ماجراى شبهه افکنیهاى آریان پور در دانشکده الهیات اشاره کرده است. وى فردى بود داراى گرایشهاى مارکسیستى که بدون پیمودن مقدمات استادى با اشاره مقامات دولتى به دانشگاه راه پیدا کرده بود و در تدریس معارف اسلامى با طرح پرسشهاى فتنه انگیز در باورهاى دینى جوانان خدشه وارد مى کرد و در اندیشه دانشجویانى که آمادگى جواب نداشتند شبهه مى افکند آنان را به دین و مذهب
( 165 )
بدبین مى ساخت. برخى از شاگردان از این خطر با شهید مطهرى سخن گفتند. ایشان این نکته را با آریان پور در میان گذاشت و به وى گفت: طرح این گونه پرسشها در میان دانشجویان نوآموز دور ازشرایط کاووش گرى و پژوهش است. تو مى باید این گونه پرسشها را با امثال من در میان بگزارى و ما با یکدیگر در این باره گفت وگو کنیم. سپس استاد در این ارتباط به رئیس دانشکده نوشت:
(… به عقیده من لازم است در همین جا که دانشکده الهیات است یک کرسى ماتریالیسم دیالک تیک تأسیس بشود و استادى هم که وارد در این مسائل باشد و به ماتریالیسم دیالک تیک معتقد باشد تدریس این درس را عهده دار شود. این طریق صحیح بر خورد با مسأله است و من با آن موافقم; امّا این که فردى پنهانى و به صورت اغوا و اغفال بخواهد دانشجویان ساده و کم مطالعه را تحت تأثیر قرار دهد و برایشان تبلیغ کند این قابل قبول نیست.)42
استاد شهید در نقد دکتر محمد معین بر این نظر است که وى در تحلیل ورود اسلام به ایران در کتاب: (مزدیستا و ادب پارسى) یک سویه قضاوت کرده و بدون بررسى همه زوایاى مسأله و دیدنِ همه اسناد این تلقى را به خواننده منتقل مى سازد که درگاه ورود مسلمانان به ایران زرتشتیان مورد ستم واقع شدند و فرهنگ اسلامى فرهنگى خشن و نابهنجار است. او در این باره شاهد آورده که: پس از هجوم عربها طرفداران آیین مزدیستا متحمل رفتارهاى ناشایست شدند و دستورهاى بسیار خشن در آزار آنان از سوى فرماندهان صادر شد.
این گزارش را به دور از فرزانگى و حقیقت جویى مى داند و سخن از اسناد و مدارک بسیارى به میان مى آورد که بر مهربانى مسلمانان با ایرانیان دلالت دارند
( 166 )
و این که خود ایرانیان به استقبال مسلمانان رفتند و پیشاپیش زمینه ورود اسلام به ایران را فراهم کردند.
ییادآور مى شود: افزون بر این خود آقاى معین در جاى دیگر همین کتاب به این سخن پاسخ داده و نوشته است:
(پس از آن که فرمان زیاد در آزار و بى اعتنایى به غیرمسلمانان خوانده شد… مسلمانان سیستان با این فرمان زیاد به مخالفت بر خاستند و گفتند این فرمان برخلاف سیرت پیغمبر و خلفاى راشدین است و بر ضدّ تعلیمات اسلامى است. مسأله به خود خلیفه که در شام بود ارجاع شد جواب آمد که زردشتیان (معاهد) مى باشند و خون و مال (معاهد) محترم است وکسى حق تعرض به آنها را ندارد…)43
استاد در ادامه از کتاب آقاى معین به نقل از تاریخ سیستان نمونه آورده که:
(گبران بسیارى در آن دیار بر اثر نیکویى سیرت فرماندهان عرب مسلمان شدند.)
شایستگان پاسخ گویى به شبهه ها
پاسخ به پرسشهاى دینى و از میان بردن شبهه ها و بداندیشیها نیازمند آگاهیها و مقدماتى است که بدون فراهم آمدن آن شایسته نیست کس بر آن جایگاه تکیه زند. کسى توانایى دارد به نقد افکار و رد و قبول اندیشه ها بنشیند که نقّاد سخن باشد. آن که بى ساز و برگ به جنگ مى رود شکست مى خورد و زیان نیمه عالم بیش از سود اوست.
کسى که خود اسلام را نمى شناسد به جاى آن که آن را به دیگران بشناساند و تیرگیها را از ذهنها بزداید مردم را گمراه تر خواهد ساخت.
( 167 )
استاد مطهرى که در پاسخ گویى به شبهه ها و پرسشهاى جوانان در زوایاى گوناگون اسلام و مسائل روز کامیباب بود و همیشه پیرامونش از تشنگان حقیقت موج مى زد شرایط پاسخ گویى را دارا بود و خود را پیشاپیش براى ورود به این صحنه آماده ساخته بود.
استاد پیش از گام نهادن به صحنه تبلیغ و دفاع از دین معلومات خود را عمیق و ریشه دار کرد و ابزار علمى لازم را براى رو به رو شدن با پرسشهاى نسل جوان و اهل دانش و مطالعه فراهم آورده و در فقه و کلام و تفسیر مایه هاى علمى فراوانى کسب کرد و از محضر استادانى بزرگ چون: امام امت و علامه طباطبائى و… دانشها آموخت.
شهید مطهرى درگاه رو به رو شدن با یک مسأله علمى و یک مشکل بى مطالعه پاسخ نمى گفت. چه بسا براى پاسخ به مسأله اى ساعتها و گاه هفته ها وقت صرف مى کرد و در پیرامون آن مى اندیشید و از هر جا و هر کس و هر نوشته نکته اى فرا مى گرفت.44
از این روى استاد از کسانى که که بدون خبرگى درباورها و ارزشها و آگاهى بر فقه و کلام اسلام بر سکوى پاسخ گویى به پرسشها و مشکلات فکرى جوانان بالا مى روند و با دفاع ناشیانه از دین به آن زیان مى رسانند و نا خود آگاه آب به آسیاب دشمن مى ریزند شکوه مى کند و به سکانداران کشتى دین اندرز مى دهد:
(مربیان دینى اول بکوشند خودشان عالم و محقق و دین شناس شوند و به نام دین مفاهیم و معانى نامعقول در اذهان مردم وارد نکنند که همان معانى نامعقول منشأ حرکتهاى ضدّ دینى مى شوند.)45
استاد یکى از انگیزه هاى دین گریزى جوانان را ضعف منطق و اظهار نظر نابخردانه کسانى مى شمرد که بدون داشتن سرمایه هاى علمى لازم قلم به
( 168 )
دست گرفته و به تحلیل پرسشها دست مى زنند. این افراد بدون آگاهى از مبانى عمیق در فلسفه و عرفان دینى و آگاهى از فرهنگها و سیر تحول شبهه ها در حکمت الهى و قضا و قدر و سرشت و سرنوشت و جامعه و تاریخ و حقوق انسان و… اظهار نظر کرده و کسانى که سخن آنان را مى خوانند چنین مى پندارند که آنچه این بى خبران و ناشیان گفته اند عین مذهب است و چون نمى توانند درک معقول و خردمندانه اى از دین داشته باشند و مفسران راستین مذهب را نمى شناسند از دین زده شده و به مادیت گرایش پیدا مى کنند:
(چقدر مصیبت است براى اهل معرفت که افرادى که نه با مکتب الاهیون آشنا هستند و نه با مکتب مادیون از هرج ومرج و بى نظمى که در سیستم تبلیغات دینى خصوصاً جامعه تشیع وجود دارد استفاده مى کنند. در ردّ مادیون کتاب مى نویسند و لاطائلاتى را به هم مى بافند که اسباب تمسخر و استهزاست. بدیهى است که چنین تبلیغاتى به سود مادى گرى است.)46
استاد در ادامه شکوه مى کند که چرا مى باید در مسائل چون بهداشت و سلامتى جسم به پزشک و داروساز مراجعه کرد و براى اظهار نظر در این زمینه ها سالها جور استاد کشید ولى در موضوعات دینى بویژه در بخشهاى معرفتى که از حساس ترین و ظریف ترین مسائل علمى است هر کس به خود حق دهد پندارهاى خود را به نام دین بگستراند و کسانى بدون فراهم کردن مایه هاى علمى خود را اسلام شناس و جامعه شناس دینى بخوانند و پیشداوریهاى خود را بر دین تحمیل کنند.
امروز نیز متأسفانه نمونه هاى این هرج ومرج فرهنگى و علمى را در جامعه مى بینیم. افراد بى مایه با از بر کردن چند اصطلاح دینى در همه امور دینى: عقاید اقتصاد سیاست تاریخ و… براى خود حق داورى و اظهار نظر
( 169 )
قائل هستند اینان با بخشهایى از احکام و کلام اسلامى همراهى نشان مى دهند و با بخشهایى که با هدفها و خواسته هاى آن ناسازگارى دارد تحریف گرایانه برخورد مى کنند و هنگامى که با اعتراض خبرگان و اسلام شناسان رو به رو مى شوند و بدعتهایشان آشکار مى گردد کار خود را قرائتى نو از دین مى خوانند و با پناه بردن به این باروى زیبا و به ظاهر نفوذناپذیر علاوه بر بستن هرگونه راه انتقاد و مناقشه منتقدان خود را با حربه تحجر و بنیادگرائى و آزادى ستیزى به گمان خود از دور خارج مى کند.
شهید مطهرى پیش از انقلاب اسلامى در غوغاى گفت وگوهاى مذهبى و سیاسى و تلاش گروهها براى یارگیرى به نام اسلام دربرخورد با کسان و گروههایى که به خود حق مى دادند بدون فراگیرى مقدمات لازم قرآن را تفسیر کنند و فلسفه نخوانده فیلسوفى کنند روش آنان را به نقد کشید و آن را غیر علمى و غیرمنطقى خواند و بدانان اندرز داد: این درست نیست که افرادى که (هیچ گونه اطلاعى از قرآن و سنت ندارند و با متون اسلامى و سیره علما و سخنان فقها آشنا نیستند مقوله هاى دینى را به بحث بگذارند و رد و اثبات کنند.)47
استاد دلسوزانه به اینان هشدار مى داد: باطل همیشه با روشنى و شفافیت رخ نمى نماید و چه بسیار کسانى کژاندیش و داراى هدفهاى نادرست براى پیشبرد خود در کنار حق جاى مى گیرند و در پوشش حقیقت افراد را به شبهه و خطا مى اندازند48 و جدا کردن اینها از یکدیگر در صلاحیت هرکس نیست.
به نظر استاد مبلغان دین و دین گستران باید افزون بر آموزش دانشهاى عمومى دین در بخشى از آنها کارشناسى شود و با توجه به علاقه و نیاز جامعه رشته اى را برگزینند و در آن خبره گردند. آن کس که همه توان و نیروى خود را در یک بخش به کار مى گیرد کامیاب تر از آن کسى است که اندکى از نیروهاى خود را بدان ویژه کرده است.
( 170 )
خبره شدن در هر بخش نیز نیازمند تلاش شبان و روزان وسختیهاى بسیار است.
(اجتهاد به مفهوم واقعى کلمه; یعنى تخصص و کارشناسى فنى در مسائل اسلامى چیزى نیست که از هر مکتب گریخته اى به بهانه این که چند صباحى در یکى از حوزه هاى علمیه به سر برده است بتواند ادعا کند. قطعا براى تخصص در مسائل اسلامى و صلاحیت اظهار نظر یک عمر اگر کم نباشد زیاد نیست آن هم به شرط این که شخص از ذوق و استعداد نیرومندى برخوردار و توفیقا الهى شامل حالش بوده باشد.)49
در سخنان و سیره امامان بر اهمیت کارشناسى در دانش تأکید شده است شاگردان امام صادق(ع) با توجه به استعداد و علاقه در تفسیر و کلام و فقه و… صاحب نظر مى شدند و در برخورد با ارباب مذاهب و مکاتب به فراخور دانش خود مناظره و بحث مى کردند و چون در آن رشته کارشناس و متخصص بودند در بحث پیروز مى گردیدند.
هشام بن حکم در کلام و دفاع از باورهاى اسلامى و شیعى نامور بود و در میان یاران امام صادق(ع) جایگاه ویژه اى داشت. در میان متکلمان دیگر فرق نیز زبانزد بود و در گشودن گره هاى کلامى در برابر غیر مسلمانان از او استفاده مى شد کارى که از فقها و ادیبان ساخته نبود. گزارش زیر در اهمیت تخصص در دانش خواندنى است:
(یکى از پادشاهان روزگار هارون الرشید خلیفه عباسى براى او نامه نوشت و از وى درخواست کرد تا کسى را که بتواند دیانت اسلام را به وى درآموزد به دربار او گسیل کند.
رشید یحى بن خالد برمکى(190) وزیر خویش را فراخواند و
( 171 )
نامه را به او نشان داد.
ییحى گفت: براى این کار در این درگاه جز دو تن قیام نتوانند کرد: هشام بن حکم و ضرار بن عمرو.
رشید گفت: هرگز; زیرا آن دو مبتدع اند و اگر بروند به آن قوم فساد عقیده تلقین مى کنند و آنان را بر مسلمین مى شورانند براى این کار جز اصحاب حدیث یا حدیث شناسان سزاوار نیستند.
ییحیى گفت: از اصحاب حدیث این کار به خوبى بر نیاید چه اهل سغد مانوى و ثنوى اند. ابو یوسف از این کار مانع شد و یکى از اصحاب حدیث را براى سغدیان فرستاد. چون این محدث به سغد رسید اهل سغد با حجتها و دلیلهاى خود او را از میدان به در کردند.
پادشاه سعد گفت: دین شما چه مایه ضعیف و دلائل شما تا چه پایه ناتوان است.
محدث خندید. پادشاه گفت: براى چه مى خندى؟
گفت: ما اصحاب دلیل نیستیم. ما مقلد هستیم. ولى نزد ما نیز کسانى هستند که اصحاب جدل و خداوند حجت و دلیل اند و کسى از عهده بحث با آنان برنیاید. یکى از درباریان به خلیفه ما اشاره کرد که مرا به جاى یکى از آنها بفرستد و او را در اشتباه انداخت.)50
محمد بن سنان از یاران امام صادق(ع) در جمع یاران در مسجد کوفه مى گفت:
(هر کس که در جست وجوى دانش فقه و حلال و حرام است به سراغ صفوان یحیى برود و هرکس در پى گشوده شدن پرسشها و گره هاى بزرگ فکرى است نزد من بیاید.)51
( 172 )
بسیارى از علماء به اهمیّت تخصص آگاه بودند و در بخشهاى گوناگون مسائل مردم را به خبرگان فن توجه مى دادند. در دوره شیخ جعفر کاشف الغطاء در راستاى نظم و حفظ مصالح عمومى و استفاده از صاحبان فن سید بحرالعلوم تدریس مى کرد و حوزه را سامان مى داد کاشف الغطاء مرجع تقلید و فتوا بود و به پرسشهاى فقهى پاسخ مى گفت و شیخ فرزند محیى الدین داورى مى کرد و در سایه استفاده از کارشناسان و همدلى علماء امور مسلمانان و حوزه سامان یافته بود.52
سید ابوالحسن اصفهانى در بسیارى از مسائل مهم علمى از شیخ عبدالکریم
( 173 )
جزائرى استفاده مى کرد.53 در این راستا شهید مطهرى از پیشنهاد شیخ عبدالکریم حائرى در تخصصى کردن درسهاى عالى حوزه جانبدارى مى کرد و در سخنان خود ضرورت این کار را مى نمود:
(احتیاج به تقسیم کار در فقه و به وجود آمدن رشته هاى تخصصى در فقاهت از صد سال پیش به این طرف ضرورت پیدا کرده و در وضع موجود یا باید فقهاء این زمان جلو رشد و تکامل فقه را بگیرند و متوقف سازند و یا به این پیشنهاد تسلیم شوند.)54
آگاهى از دیگر مکاتب و مذاهب: اسلام به عنوان مکتبى که در بسیارى از ارزشها و برنامه هاى فردى و اجتماعى با دیگر مکتبها در اساس راه جداگانه اى دارد رقیبان و دشمنان بسیارى نیز دارد و افزون بر استوار سازى خود براى از میدان به در بردن اسلام و نابودى آن هم تلاش مى ورزند. بى گمان براى زمین گیر کردن چنین دشمنان پر تلاش و پرتکاپو و در راه باطل خود پایدار و مقاوم باید طرح و برنامه داشت. بر طرف کردن شبهه ها و ردّ دستاویزهاى اینان بدون آگاهى از اندیشه هایى که دارند و مى گسترانند و روى آنها پا مى فشرند ممکن نیست. متکلم اسلامى بدون اطلاع از تورات و انجیل و مانند مکتبهاى مادى و… نمى تواند آنها را نقد کند. در دوره صفویان کتابهاى تورات و انجیل به پارسى برگردانده شد و در دسترس حوزه ها قرار گرفت55 و علماء با مطالعه و بررسى آنها به آگاهیهایى دست پیدا کردند این خود آنان را در گفت وگوهاى گوناگونى که در دوران صفوى و یا بعدها در دوره قاجاریان با مبلغان بیگانه رخ مى داد در جایگاهى والا قرار داده بود.
علاّمه بلاغى از آن رو توانست کتاب مهم و مفید خود: (الهدى الى دین المصطفى) را در نقد اندیشه هاى یهودیان و مسیحیان بنویسد که در منابع
( 174 )
کلامى آنان پژوهش بسیار داشت و آنها را مو به مو مطالعه کرده بود. میرحامد حسین و علامه امینى بدان جهت در دفاع از مکتب اهل بیت و پاسخ شبهه هاى مخالفان توانا بودند که از زیر و بم همه متنهاى کلامى و فقهى دیگر مذاهب آگاهى دقیق و ژرف داشتند.
امروز پى بردن به فلسفه و مکتبهاى نوین مغرب زمین که خود را بر همه عرصه هاى فرهنگ و ادب جهانیان بار کرده اند; بسیار بسیار ضرورى است; زیرا افزون بر آن که اساس و پایه تمدن غرب بر آن اندیشه ها استوار است گفت و گوهاى کلامى و فرهنگى بین غرب و شرق نیز بر محور آن اندیشه ها مى چرخد; از این روى سزاوار است سخنگویان مکتب و مرزبانان دین سیر تحول فلسفه غرب و مسائل نوپیدا در دنیاى جدید را دنبال کنند و از راه نوشته ها و سفرهاى علمى آن را بشناسند در عرصه گفت وگو و پاسخ به پرسشها از روى آگاهى سخن بگویند و میدان دارى کنند.
شهید مطهرى این احساس را داشت و در هر جا مناسب مى دید سخن از این مقوله بر زبان مى راند. او بر این عقیده بود: حوزه براى رسیدن به کمال و پیروزى در عرصه تفکر و در انجام دقیق تکلیف و پاسخ به پرسشها باید تاریخ ادیان و مکتبهاى الحادى را دقیق و از روى اجتهاد بشناسد.
او آشنایى با فلسفه هاى غرب و شرق تمدنها و فرهنگها را یک نیاز جدى عالمان دین و حوزویان مى دانست و ورود حوزه و علماى دین را در مقوله هاى فلسفى کلامى سیاسى و اجتماعى و… بدون درنظر گرفتن مکتبهایى که در آن مقوله ها سخن دارند ناروا مى شمرد.56
ییکى از کسانى که توفیق درک محضر استاد را داشته است مى گوید: استاد بر این عقیده بود:
(باید کسانى از حوزه و دانشگاه چنان پرورش یابند که قطع نظر از صلاحیتهاى اخلاقى و ایمانى در عرصه نظر سه خصلت
( 175 )
را همراه هم کسب کنند:
ییکى آن که: با معارف اسلامى آشنایى عمیق داشته باشند.دیگر آن که: در حوزه هاى کار با فرهنگها و فلسفه هاى غربى به نحو جدّى آشنا باشند.
و بالاخره اهل اجتهاد و تحلیل و استنباط باشند تحصیل فلسفه علم در واقع بخشى از توصیه علمى استاد است.)57
استاد خود جامع بود. وى افزون بر آشنایى و برخوردارى از تخصصهاى دقیق قرآنى فلسفى کلامى و فقهی… با متون کلامى و استدلالى دیگر مکتبها نیز آشنا بود. بویژه در فلسفه غرب پژوهش درخور داشت. او کتابهاى فلسفى نویسندگان مادى گراى خارجى و داخلى را مطالعه مى کرد . نوشته هاى دکتر ارانى را بارها مطالعه کرده و بر آنها حاشیه نوشته بود. استاد برخى از نوشته هاى مهم فلسفى و کلامى را به بحث مى گذاشت و پس از رایزنیها و نقد گروهى درباره آن نوشتار سخن مى گفت و یا نقد خود را عرضه مى کرد. در درس فلسفه تاریخ در سالهاى 1355 الى 57 بر این روش بود. کتابهایى در موضوعى معرفى مى شد و دانشجویان درباره مباحث کتاب بحث مى کردند و ایشان نکته نظرهاى خود را باز مى گفت.58 این تلاشهاى علمى فلسفى و کلامى مقارن در شکستن صولت و تبلیغات دیگر مکتبها در مراکز علمى کشور نقش بسیار داشت و دیگر مکتبها نتوانستند در برابر فلسفه و اندیشه هاى کلامى اسلام کوچک ترین موفقیّتى کسب کنند.
آشنایى با دانشهاى روز: دانشهاى جدید زبان و گفت وگو و دیالوگهاى مذهبى و فرهنگى جامعه هاى بشرى است. بیش ترین شبهه افکنیها درباره اسلام و فرهنگ اسلامى در حوزه دانشهایى چون: جامعه شناسى اقتصاد حقوق سیاست و… صورت مى گیرند.
( 176 )
کسى که آشنایى بیش ترى با دستاوردهاى علمى بشر در این زمینه ها دارد بهتر مى تواند از اسلام و فرهنگ و ارزشهاى اسلامى به دفاع برخیزد و شبهه ها را بزداید و اصالت و جایگاه والاى فرهنگ اسلامى را بنمایاند.
از این روى استاد به کانونى که اگر بجنبد از آن این کار بر مى آید سفارش مى کند و بر آن پاى مى فشارد که در برنامه آموزشى خود روان شناسى جامعه شناسى جغرافیاى جهانى تاریخ جهان و… را بگنجاند.59
متأسفانه این سفارشها جامه عمل نپوشند حتى پس از انقلاب اسلامى که انتظار مى رفت حوزه به این عرصه وارد شود و طلابى را با این انگیزه آموزش دهد تربیت کند و زمینه تلاش آنان در محافل و مراکز علمى را فراهَم آورد این انتظار برآورده نشد و حوزه در این میدان وارد نشد و اکنون پس از بیست سال که از انقلاب اسلامى مى گذرد. دست حوزه خالى است و یا دست کم به گونه اى نیست که بشود دست به کارى بزند و از روى اطمینان و با قوت وارد این میدان شود و بى هراس به دفاع جانانه بر خیزد و آثار درخورى عرضه کند و نقدهاى عالمانه و آبرومندانه بنگارد.
چون این نیاز برآورده نشده که پس از بیست سال رهبر معظم انقلاب همان سخن شهید مطهرى را در جمع فرهیختگان حوزه باز مى گوید و یادآور مى شود براى دفاع ناگزیر باید با دانشهاى روز آشنا بود:
(حوزه باید در متن حوادث علمى باشد. امروز شما بدانید و در جریان باشید که مثلاً در مقوله جامعه شناسى در دنیا چه نظرات و چه ایده هایى هست و چه فکرهایى مى جوشد. گاهى در این فکرها عناصر مطلوبى هست که آن را جذب کنید عناصر نامطلوبى هست قبل از آن که بیاید دفاع مناسبش را آماده کنید و ذهنیت جامعه را واکسینه کنید.)60
( 177 )
استاد مطهرى باید الگو قرار بگیرد; زیرا وى چنین بود. از این که در دنیا چه ایده هایى هست و چه فکرهایى مى جوشد آگاهى داشت. پیش از آن که آن فکر به سوى سرزمین اسلامى راه پیدا کند راه بر آن مى بست و ابزار دفاع مناسب را آماده مى ساخت و ذهنیت جامعه را واکسینه مى کرد.
شهید مطهرى آرزو داشت حوزه نیز در همین سمت و سو سیر کند و طالب علمان با اندیشه ها ایده ها آشنا شوند و کم کم گام به مرحله کمال بگذارند و سره از ناسره شناس قوى و چیره دست گردند و پس از اشنایى ژرف با مبانى فکرى غرب که بیش تر شبهه و هجومها از آن سوى به اسلام و دین مى شود به نقد شبهه ها و این مبانى براساس اصل نوشته ها و از روى زبان اصلى بپردازند و زبان اصلى را محور کار خود قرار دهند نه ترجمه ها را.
حوزه و عالمان دینى وقتى به این مرحله رسیدند و توانستند به گونه مستقیم از کتابهاى فلسفى کلامى جامعه شناسى و… استفاده برند زودتر مى توانند خود را براى دفاع آماده کنند و پیش از آن که شبهه فضاى جامعه را در بر بگیرد و ذهن و فکرها در تسخیر خود در بیاورد این گروههاى فکرى حوزوى که با اندیشه ها آشنایند و سرچشمه را مى شناسند و انگیزه را مى دانند به پا مى خیزند و پاسخ مى دهند و شبهه زدائى مى کنند.
این مهم را نمى شود با استفاده از زباندان به سامان رساند. زباندانان تنها بخشى از نیازها را بر مى آورند و در همه جا و به موقع کارایى ندارند. افزون بر این که بسیارى از مترجمان بویژه زباندانان زبانها غربى توانایى انتقال فرهنگ و یا ویژگیهاى مکتبها و مذهبها را ندارند و از مبادله درست پیامها کم بهره اند. چه بسا مترجمان که با اندیشه هاى اسلامى همراهى ندرد به تحریف گفته هاى دیگران دست زده و تصویرى دلبخواه از اندیشه هاى دیگران ارائه کنند و یا آن که اندیشه هاى بیگانگان را در قالب تفکر ملّى و یا اسلامى بدون اشاره به خاستگاه سخن به جامعه عرضه کنند آن چنان که کم وبیش نمونه هایى از این تحریف
( 178 )
علمى و سرقتهاى فرهنگى را در میان فیلسوف نماهاى جامعه خود مى بینیم.
استاد مطهرى با ادبیات قدیم و جدید عربى آشنایى کامل داشت. همواره تحولات فرهنگى دنیاى جدید عرب و مسائل حوزه هاى علمى آن دیار را پى گیرى مى کرد بویژه نوشته هاى نویسندگان مصرى را که در آن روزها در دنیاى عرب پیشتاز بود مطالعه مى کرد به بوته نقد و بررسى مى گذاشت.
با زبان انگلیسى نیز اندک آشنایى داشت.61 و براى استفاده کامل تر از نوشته هاى علمى غربیان از ترجمه کمک مى گرفت و این را نیز نا تمام مى شمرد و براى استفاده بهتر با متن سخنان آنان در صدد کامل کردن زبان خودبود که…
پارسائى و انصاف: کسى که به روشن گرى مقوله هاى اسلامى مى پردازد و در سکوى پاسخ گویى به شبهه ها قرار مى گیرد افزون بر پارسا باشد همه ویژگیهاى لازم باید خداترس پارسا باشد و در بیان دین و پاسخ به شبهه هاى دیگران شتاب نکند و رأى و نظر خود را بر دین تحمیل نکند و غرور و ترس از بدنامى او را به باطل نکشاند که بسیارى از انحرافها و مکتب سازیهاى افرادى چون باب و بهاء و محمد بن وهاب و یا سران گروههاى التقاطى جدید ریشه در خودخواهیها و غرور علمى دارد کسانى که دیر آمده و هیچ پیش کسوتى را به رسمیّت نمى شناسند و در همه مسائل اظهار نظر مى کنند. استاد مطهرى تقوا و خداترسى را شرط نخستین فتوا دهنده و پاسخ گوى به مسائل دینى مى شمرد که بدون آن افراد نه تنها گرهى را نگشوده که خود مشکل ساز شده و دیگران را به گمراهى افکنده اند:
(گذشته از تحقیق و اجتهاد افرادى مى توانند مرجع رأى و نظر شناخته شوند که از حداکثر تقوا و خداشناسى و خداترسى بهره مند بوده باشند. تاریخ اسلام افرادى را نشان مى دهد که با
( 179 )
همه صلاحیتهاى علمى و اخلاقى هنگامى که مى خواستند اظهار نظر بکنند مانند بید به خود مى لرزیده اند.)62
ایشان به مناسبت تفسیر (تکلّف در قرآن) مى نویسد: تکلّف گفتار بدون دانش و آگاهى همه جانبه است. جز پیامبران و امامان دانش افراد دیگر محدود است و درهمه مسائل نمى توانند صاحب نظر باشند و ان کس که ادعا مى کند در همه دانشها مى تواند نظر بدهد نادان است.
استاد آن گاه اشاره به برخورد شیخ انصارى در جمع شاگردان مى کند و این سیره را به عنوان الگویى زیبا و با شگوه فرا راه کسانى قرار مى دهد که در کار نشر اندیشه دینى و قرآنى هستند:
(وقتى چیزى از او مى پرسیدند اگر نمى دانست تعمد داشت بلند بگوید: ندانم ندانم ندانم… این را مى گفت که شاگردها یاد بگیرند
( 180 )
که اگر چیزى را نمى دانند ننگشان نکند بگویند نمى دانم.)63
استاد مطهرى خود چنین بود در برابر پرسشها بدون مطالعه و کاوش اظهارنظر نمى کرد و در پى یافتن پاسخ بود و در برابر پرسشهایى که پاسخ ان را نمى دانست به روشنى و اشکار مى گفت نمى دانم64 و آن را در خود عیب نمى شمرد.
انصاف شاخه اى از پارسایى است. آن که در جایگاه داورى اندیشه ها و پاسخ به شبهه ها مى نشیند باید انصاف و دادورزى را از نظر دور ندارد. براى فهم یک تفکر و اندیشه همه زوایا را بررسى کند و براى پاسخ به شبهه زوایاى سخن را درنظر گیرد و از نکته هاى مثبت و مفید آن چشم نپوشد.
قرآن براى پاسخ به شبهه هاى کافران همه سخن آنان را بازگو مى کند و پیامبر اسلام(ص) در مجادله با کافران بسیار داد مى ورزید و درگاه بحث و مناظره به آنان مى فرماید:
(انّا و ایّاکم لعلى هدى او فى ظلال مبین.)65
از ما و شما یکى برهدایت است و یا بر گمراهى آشکار على(ع) در مجادله و پاسخ شبهه هاى خوارج راه انصاف و خیرخواهى مى پیمود و به خوارج پیشنهاد کرد که بیایید کاوش کنید و بیینید اگر معاویه راه حق مى پیماید و از من به خلافت سزاوارتر است از او پیروى کنید و اگر من بر حقیقت هستم سخن مرا بپذیرید. آن حضرت در پاسخ کسانى که بر این سخن حضرت خرده گرفتند به روش پیامبر استدلال کرد و آیه یاد شده را برخواند و فرمود: پیامبر در راه خود شک و تردید نداشت ولى در بحث با مخالفان راه انصاف مى پیمود و با آنان مماشاة مى کرد و من نیز پیرو آن حضرتم.66
دیده مى شود برخى براى ردّ اندیشه هاى مخالفان سخنان رقیب را مثله کرده و درباره آن داورى مى کنند و حال آن که اگر این بخش در مجموعه
( 181 )
سخن نگریسته شود و روح کلمه درنظر گرفته شود چه بسا داورى دگرگون شود.
چه بسا جمله اى به تنهایى مشکلى نداشته باشد ولى ترکیب نکته ها و قرار گرفتن آن در یک مجموعه مشکل داشته باشد. استاد در مقام پاسخ گویى به پرسشها و شبهه ها به همه زوایاى سخن نگاه مى کرد. در نقد اندیشه ها پر حوصله و بردبار بود و از برخورد سطحى و شتابزده با سخنان مخالف دورى مى کرد. سعى مى کرد ابتداء ژرفاى سخنان دیگران را بفهمد و بر این تأکید داشت که بسیارى از اختلافهاى فکرى برخاسته از نفهمیدن سخنان یکدیگر است.
او به سخنان دیگران گوش مى داد. اگر نکته اى مثبت و پسندیده در آن مى جست آن را مى پذیرفت و اگر انحرافى در آن مى دید به اندازه کژتابى سخن آن را نقد مى کرد:
(در برابر فضل و کمال و لیاقت در هر کس یافت مى شد حتى آنان که از راهش جدا بودند خاضع بود و انصاف مى داد و حتى به زبان مى آورد… این نوع داورى خود حاکى از چند فضیلت است. واقع بینى انصاف دلبستگى به فضیلت حق گویى و تسلط بر اعصاب…)67
استاد در نقد سخنان دیگران و بیان شبهه بهتر از گویندگان آن آن را باز مى گفت و کوچک ترین تحریفى در افکار دیگران روا نمى داشت. به هنگام نقد و بررسى ضعیف ترین نظرات را نیز بیان مى کرد و از طعنه و تحقیر و جوسازى به دور بود.