حوزه اى که آقا حسین خوانسارى و فرزندان در چندین دهه عهده دار سرپرستى آن بودند از حوزه هاى زنده و پر تکاپو و به معناى درست آن مدرسه اى متعهد و داراى رسالت و پیام بود. مشعل فکریى که آقا حسین خوانسارى در مدرسه جده1 و شیخ لطف الله2 برافروخته بود در میان مراکز فرهنگى آن روز افروزندگى ویژه اى داشت و روشنى و گرماى آن قلمرو پردامنه اى را دربر گرفته بود در این کانون اندیشه شاگردان بسیار از شهرها و سرزمینهاى گوناگون تربیت شدند و در دانشهاى فقه کلام هیأت ریاضیات و دیگر دانشهاى رایج خوش درخشیدند.
عالمانى چون میرزا محمد شیروانى محمد سراب تنکابنى آقا
( 14 )
خلیل قائنى شیخ جعفر کمریى امیر ذوالفقار همدانى ملامسیحاى فسایى ملا اسماعیل فدشکویى ملا سعید مازندرانى و… تربیت شده و دانش آموخته این حوزه بودند. در یک کلمه بسیارى از ناموران و استادان آن دوره از محضر آقا حسین خوانسارى و فرزندانش استفاده برده اند.3
شاخ و برگهاى این درخت تنومند تا دور دستها گسترش یافت و از سایه سار و میوه هاى شیرین آن دیگر مراکز علمى و اجتماعى مانند حوزه خراسان قزوین شیراز و… بهره ها برده اند.
در جهت نشر آثار مکتوب نیز این کانون پرتلاش و کامیاب بود کتابهاى ارزنده و پرمایه اى که به خامه دست پروردگان مدرسه خوانساریها پدید آمد در سیر حرکت و پیشرفت حوزه ها و بیدار کردن اندیشه هاى خفته تأثیرى به سزا داشت. نوشته هاى آقا حسین و آقا جمال خوانسارى به سرعت در میان طلاب رواج پیدا کرد و بسیارى از آنها در گروه کتابهاى درسى حوزه قرار گرفت و اساتید بزرگ بر آنها حاشیه نوشتند.4
آنچه مهم مى نماد و امروز سخت بدان نیاز است کندوکاو در زمینه ها و انگیزه هاى بالندگى آن کانِ پرگوهر است.
مدرسه خوانساریها تا آن جایى که از تاریخ بر مى آید و دستاورد آن و آثارى که عرضه کرده مدرسه موفقى بوده است حال باید با وارسى آن از روشهاى تربیتى و آموزشى که داشته و توانسته از گذرگاههاى دشوار گذر بگذرد و شاگردان بزرگى تحویل اجتماع بدهد بهره گرفت و به حوزه هاى تشنه دگردیسى جرعه اى از آن چشمه سار زلال نوشاند.
در مدرسه آقا حسین خوانسارى اصول و عواملى به چشم مى خورد که بى گمان استادان و مربیان از آنها سود جسته اند که توانسته اند شاگردان برجسته اى تحویل اجتماع دهند. اینان نیز هرکجا که رفته اند با استفاده از اصول آن مکتب دگرگونى ژرف آفریده و انسانهاى والایى را تربیت و به جامعه تحویل داده اند. و اکنون اگر آن اصول موبه مو اجرا شود و آن مدرسه الگو قرار گیرد حوزه هاى علمیه دچار رکود و واپس گرایى علمى و معنوى نخواهند شد.
( 15 )
پیرایش جان
خودسازى و پیراستن روان با فراگیرى دانش دین پیوند تنگاتنگ و ناگسستنى دارد و در کار آمدى و مفید افتادن آن نقش به سزایى دارد. ناپارسا با فراگیرى دانش دین ره به جایى نمى برد و دانایى او براى دیگران راهى نمى گشاید بلکه زیان آموخته هاى او براى جامعه بیش از بهره آنهاست; از این روى تهذیب نفس و تربیت طلاب در سرلوحه برنامه حوزه هاى علمیه بویژه مدرسه آقا حسین خوانسارى بود و حوزویان در کنار تحصیل علم در پالایش روان و صفاى روح نیز تلاش مى ورزیدند.
حوزه اصفهان در آن روزگار هنوز در گرما و شعاع سخنان انسان سازِ بزرگان علم و اخلاق چون محمد تقى مجلسى میرداماد میرفندرسکى شیخ بهاء و… به سر مى برد و در پرتو اندرزهاى حکیمانه و سیرت نیکوى آن راد مردان ره مى پیمود و هنوز آهنگ صداى میرداماد در کوى جانها پژواک داشت که گفته بود:
(مقصود از تحصیل حکمت عمل به آن است و براى رسیدن به مقامات بالا مى بایست خود را پاک کرد و از گناهان پاکیزه گرداند و لغزش در راه خطر بى دینى را در پى خواهد داشت.)5
آقا حسین خوانسارى خود از دست پروردگان و اخلاق آموختگان مکتب فکرى و عملى شیخ بها و میرفندرسکى بود. و این ویژگى بزرگ و دهها ویژگى دیگر سبب شده بود که آقا حسین خوانسارى بتواند پایه هاى استوارى براى حوزه پى بریزد.
بله اگر زعیم حوزه خودساخته باشد و به نیکیها آراسته و مسائل اخلاقى را موبه مو اجرا کند و از امور ناپسند و ناخوش آیند دورى گزیند و اسیر مقام بیت مرید و جلب عوام نباشد و دنیا و مافیها در نزد او پست و حقیر باشد انقلابى ژرف در حوزه زیرنظر خود پدید خواهد آورد و جامعه را در شور و هیجانى وصف ناشدنى فرو خواهد برد و مردم را فوج فوج به سوى
( 16 )
دیندارى خواهد کشاند و امّا اگر زعیم و زعیمان حوزه چشم به دنیا دوختند و جایگاه علمى و ظاهر آراسته خود را پلى قرار دادند براى دنیا مقام و رونق و شکوفایى بیت و بَه بَه و چَه چَه مریدان عوام حوزه را در باتلاقى سهمگین و هراس انگیز فرو خواهند برد و شاگردان را که چشم به رفتار و کردار آنان دارند به کژراهه خواهند کشاند به گونه اى که از دانش دین براى دنیاى خود بهره خواهند برد و دانش دین را پلى قرار خواهند داد براى رسیدن به دنیا و این براى حوزه ها آفتى است جبران ناپذیر.
به نظر ما خوانسارى از دنیا دامن گرفته بود که توانسته بود حوزه اى سالم بنا کند و شاگردان مهذّبى تحویل جامعه بدهد. امروز ما به چنین الگوهایى سخت نیازمندیم. حکومت دینى است دژهاى دنیا کم وبیش به روى کسانى که از دانش دین برخوردارند گشوده شده و از آن سوى کسانى و جریانهایى در کار یار گیریند و آنان نیز سفره هاى رنگینى گسترده اند و از دیگر سو درسهاى اخلاق و وسائل معنوى آن گونه که باید و شاید جلوه ندارند و یا دنیاگراییِ پررنگ و پرجلوه آنها را از جلوه و رنگ انداخته اگر فکرى براى پى ریزى و شالوده ریزى میدان معنوى حوزه ها نشود خداى ناخواسته حوزه بى سروسامان و پرآفتى خواهیم داشت.
از این روى ما الگوهایى را مطرح مى کنیم و زندگى و ویژگیهاى آنان را مى نمایانیم تا شاید زمینه اى شود براى انقلاب ژرف روحى درحوزه هاى علمیه ان شاء اللّه.
آقا حسین خوانسارى پیش از آن که سرپرستى حوزه را به عهده بگیرد و به کار تربیت طالب علمان بپردازد بر نفس خود چیره شده بود و لجام آن را در دست داشت و بر این همه نزدیکان و آشنایان و شاگردان مدرسه او گواهى داده اند. در این جا به تقواى عملى و علمى او از زبان دیگران اشاره مى کنیم که به گمان ما اینها رمز توفیق او در آموزش و پرورش طالب علمان بوده و همین رفتار سبب شده که بتواند
( 17 )
حوزه را از گزندها به دور نگهدارد و از گذرگاههاى دشوار گذر بگذراند.
خوانسارى در نزد مردان ثقه روزگارش ثقه شناخته مى شد6 و درنزد شاگردان انسانى مهربان گرم صمیمى و دلسوز.7 این ویژگیها اگر در بزرگ حوزه باشد یعنى هم همگنان او به او اطمینان داشته باشند و ارادت و هم شاگردان و بدنه حوزه کارها به خوبى پیش مى رود و اگر غیر از این باشد حوزه نمى تواند به هدفهاى عالى خود برسد.
خوانسارى تقواى علمى داشت و اهل انصاف و حق گویى بود. در گفت وگوهاى علمى در پى پیدا کردن حقیقت بود و از خودپسندى و برترى جویى دورى مى گزید و بارها در مسأله اى خود پس از کاوش به پاسخى رسیده و بر آن گواه مى آورد ولى شاگردى پژوهشى نو نشان مى داد و پایه هاى نظریه استاد را مورد خدشه قرارمى داد با فروتنى در پیش شاگردان آن را مى پذیرفت و از دیدگاه خود در مى گذشت.8 این روش شاگردپرور است و استعداد طالب علمان را شکوفا مى سازد و زمینه پیشرفت و تعالى حوزه را فراهم مى آورد. و دانش دین را مى گستراند.
براى فراهم سازى زمینه گفت وگوى علمى و تبادل نظر امروز این سیره و منش باید در حوزه ها احیا شودو بزرگان چنین زمینه اى را فراهم سازند تا شبهه ها و مقوله هاى فقهى اصولى کلامى فلسفى و… در خود حوزه مطرح و پاسخهایى درخور داده شود و طلبه با ذهنى نقاد سره از ناسره شناس وارد جمعها و محیطهاى علمى گردد و با ذهن منسجم و منطق قوى و استدلال پخته به دفاع از دین بپردازد.
آقا حسین خوانسارى روش بسیار نیکویى داشت و آن این که اگر به کسى خشم مى گرفت و شخص رنجیده خاطر مى شد با مهربانى آن را جبران مى کرد:
(روزى در معناى عبارتى میان من و استاد گفت وگو افتاد سخن به درازا کشید. او با آن که بسیار بردبار بود به خشم آمد و به من
( 18 )
تندى کرد…. پس از درس با ناگوارى به خانه آمدم و با پریشانى دوباره به اندیشه نشستم. با خود گفتم: اگر من درست مى گویم چرا استاد آن را نپذیرفت و اگر حق با استاد است چرا اندشه من آن را به خود راه نمى دهد. سرانجام به همان نکته دیروز رسیدم. ناگاه دیدم استاد وارد سکونتگاه من شد. با او معانقه کردم. استاد اندکى نشست و سپس بازگشت. چون فردا به درس رفتم در پاسخ استاد از معناى عبارت همان سخن گذشته را بازگفتم. یاران زبان به سرزنش من گشودند ولى استاد گفت: حق با مشهدى على اصغر است. سپس مرا بسیار ستود و دوستان از گفته هاى خود شرمسار شدند.)9
در بحث فلسفه آقا حسین خوانسارى بر عدم امکان اعاده معدوم استدلال مى کند و بر آن پاى مى فشرد. یکى از شاگردان پس از پژوهش به سخن استاد خدشه وارد مى سازد و براى امکان اعاده معدوم سخنى از مولا على را گواه مى آورد. استاد پس از درنگ فروتنانه آن را مى پذیرد و از نظریه خود بر مى گردد.10
او در برخورد با ارباب مذاهب دیگر نیز نرمش داشت و انصاف و درستى از رویه اش دور نمى شد و از موضع گیرى نابجا مى پرهیزید. سخن دیگران را مى شنید اگر حقیقت بود آن را مى پذیرفت و اگر آن را مبهم و ناگویا مى یافت از درنگ در آن و مطالعه همه سویه آن خوددارى نمى کرد.
در آن روزگار گفته هاى شمارى ازعرفا و صوفیه مانند: اتحاد واجب و موجود در جامعه بازتاب یافته بود و مخالفان و موافقانى را پدید آورده بود: شمارى گوینده آن را تکفیر کرده و او را بیرون از دین و شریعت مى پنداشتند و شمارى نگاهى دیگر داشتند. آقا حسین در حاشیه الهیات شفا به مناسبتِ باورهاى شیخ صفى الدین اردبیلى در وحدت وجود و موجود و این که ماهیات ممکنه از تعیّنات و
( 19 )
اعتبارات وجودند و بالعرض موجود نوشته است:
(ما معناى این گزاره را نمى فهمیم. ممکن است که براى آن معناى پنهانى باشد که ما آن را نفهمیده باشیم. و اگر بگویند که این مسائل از امور وجدانى باشد و یا به مکاشفه باید به آن دست یافت و اگر به عبارت و لفظ نیز درآید براى فهم آن قابلیت و استعداد ویژه اى لازم است که بسیارى از مردم آن را ندارند با ایشان سخنى نیست و کار ایشان با خداست.)11
آقاحسین خوانسارى در کنار بحثهاى علمى و مَدْرِسى توجه ویژه به پیوند بین شاگردان مدرسه با خدا داشت. چون خوب مى دانست اگر خیمه دانش دین این ستون را نداشته باشد دیر یا زود فرو مى ریزد. از این روى به شاگردان مکتب خویش اندرز مى داد: در همه حال خدا را از نظر دور ندارند و پارسا و شکیبا باشند و گرد گناه نگردند.
( 20 )
در اجازه ایشان به مولا ذوالفقار همدانى آمده است:
(… از او همان پیمانى را مى گیرم که از من گرفته شده که همواره پرهیزگار باشد که این اندرز خداوند به پیامبران و اولیا و صالحان است و این که در پنهان و آشکار خدا را از نظر دور ندارد و از او پیمان مى گیرم که در همه کارها سنجیده رفتار کرده و درجاى تردید و گمان درنگ ورزد که آن بهتر است از فرو رفتن در تباهى. و نهایت کوشش خود را در دانش پژوهى به کار گیرد و آن را از اهلش دریغ ندارد. همه این کارها در راه خرسندى خداوند و دور ماندن از ناخشنودى او انجام گیرد و از خودنمایى و مردم ستیزى به دور باشد….)12
آقا جمال نیز راه پدر را مى پیمود. خود ساخته و کردار را با گفته در هم آمیخته بود. دادورز بود و با انصاف. در درسها و نوشته ها از سخنان همگنان و معاصران شاهد مى آورد و حجاب معاصرت مانع استفاده از آنان نمى شد.13 آنچه نمى دانست به روشنى مى گفت: نمى دانم و آن را بر خود ننگ نمى شمرد.14 اگر به ژرفاى گفته ها و استدلالهاى مخالف خود در مسأله اى علمى نمى رسید همه راهها را بر آن نمى بست و مى گفت شاید من مقصود او را نفهمیده باشم.15 او همواره شاگردان خود را به پارسایى سفارش مى کرد و آنان را به پیرایش روان و پیوند بیش تر با خداوند فرا مى خواند. جویندگان دانش را به یکرنگى و پاکدامنى دعوت مى کرد و بدیشان پند مى داد که: با کردار باشند و خویشتن را فراتر از نان و نام بشمرند. او در شرح این حدیث على(ع): (علمى که ترا به صلاح نیاورد ترا گمراهى است) مى نویسد:
(مراد به علمى که صلاح نیاورد علمى است که عمل به آن نشود و بودن آن گمراهى است به اعتبار این که سبب زیادى وِزر و وبال گردد; زیرا که گناه عصیان عالِم زیاده است از گناه عصیان جاهل
( 21 )
بلکه در بسیارى از امور معذور است که عالم در آنها معذور نباشد.)16
مدرسه خوانساریها حوزه دانش و بندگى بود و طلاب با راز و نیاز و دعا دمساز بودند و همواره تلاش مى شد با وعظ و ترجمه و شرح کتابهاى دعا فرهنگ نیایش آگاهانه در حوزه و جامعه نشر یابد. آقا حسین خوانسارى کتابهایى در دعا از جمله صحیفه سجّادیه را ترجمه کرد و آقا جمال کتاب مفتاح السائل شیخ بها را و محمد تقى طبسى از شاگردان آقا جمال مهج الدعوات و ادعیة الاسابع را به پارسى برگرداندند.17
این روش تربیتى در سیرت شاگردان بسیار کارگر افتاد و نیک نفسى در خُلق و خویشان نمایان شد.18
جامع معقول و منقول
حوزه اصفهان در دوره خوانساریها دریایى بود پهناور که در آن دانشهاى گوناگون: فلسفه کلام فقه و هیأت و ریاضیات و… تدریس مى شد. حوزه هاى مهم درسى چون مدرسه میرداماد شیخ بها و میرفندرسکى جامع و فراگیر بودند. سه استاد یاد شده همان گونه که در فلسفه و کلام دستى توانا داشتند در فقه و حدیث و هیأت نیز سرآمد دیگران بودند و آموزش این دانشها را براى شناخت و نشر اسلام بایسته مى دانستند. در برخى از حوزه هاى درسى به فلسفه و حکمت بدبین بودند و به فیلسوفان و حکیمان و شاگردان مکتب آنان روى خوش نشان نمى دادند. اینان دایره نگاه عقل را چه درعقاید و چه در شریعت و فقه محدود و بسته مى دانستند و افزون بر ناسازگارى با فلسفه از اصول نیز که عقل را یکى از منابع کارآمد در استنباط احکام مى شمارد رویگردان بودند. این گروه فلسفه را رهاورد غیر اسلامیان و میراث یونانیان مى پنداشتند که کندوکاو در آن نه تنها سودبخش نیست که به باورهاى مؤمنان آسیب مى رساند. شمارى از اینان جز فقه و اصول دیگر دانشها را دانش نمى شمردند و یادگیرى آنها را بیهوده به شمار مى آوردند.19
کسانى چون مولانا محمد طاهر قمى آقا خلیل قزوینى محمد على استرآبادى و… در رد فلسفه کتابها نگاشته و تا مرز تکفیر فیلسوفان پیش رفتند.20
علامه مجلسى نیز با فیلسوفان میانه خوبى نداشت. او سخنان بسیارى از فیلسوفان را ناسازگار با ادیان آسمانى مى دانست و همراهیهاى شمارى از فیلسوفان را با سخنان پیامبران برخاسته از پنهانکارى و ترس از خشم توده هاى مسلمان مى شمرد.21
میرزا عبدالله افندى مؤلف کتاب ریاض العلماء با فلسفه مخالف بود. او میرزا ابراهیم فرزند ملاصدرا را که در فلسفه با پدر همراه نبود مى ستاید و او را زنده اى مى داند که از دامن مرده برخاسته است.22
آقا حسین خوانسارى در این آوردگاه پیرو راه میرداماد بود و شاگرد فندرسکى و مولى حیدر خوانسارى و شیخ بها و محمّد تقى مجلسى.23
او فقیهى بود ژرف نگر که در فقه و اصول و حدیث صاحب نظر بود و در شمار مدرسان بنام فقه و کتاب شرح او بر دروس شهید اول و مقالات فقهى او در حوزه ها رواج داشت و تدریس مى شد. بر کتاب زبدة الاصول شیخ بهایى نیز شرح نوشته بود.24 در حکمت مشاء صاحب نظر بود و کتابهاى فلسفى بوعلى را تدریس مى کرد.25
فرزندش آقا رضى نیز جامع معقول بود و منقول و افزون بر این از اساتید معروف فقه بود و در حکمت نیز نوشته هایى داشت.26
آقا جمال نیز چونان پدر و برادر در عرصه حکمت و فقه صاحب نظر بود. او هدف از تحصیل دانش را دریافت حکمت و تفقه در دین مى دانست و مراد از آن را نه حکمت و یا فقه رایج و اصطلاحى که تفقه را اصل اساسى دین و شناخت روح اسلام معنى مى کرد.
او در بایستگى آموزش حکمت و فلسفه در حوزه ها به دو نکته همیشه
( 22 )
اشاره مى کرد:
1. کشف و فهم معارف بلند اسلامى.
2. پاسخ به خرده گیریهاى مخالفان.
او بر این عقیده بود که بسیارى از معارف اسلامى بدون آشنایى ژرف با دانش حکمت در خور فهم و درک نیستند و نمى شود به آنها دست یافت. از این روى باید دانش فلسفه را چراغ راه قرار داد تا توانست به زوایاى گوناگون و تو در توى اسلام پى برد. در بعد پاسخ گویى همان گونه که ما باورهاى خود را راست و استوار مى دانیم دیگران نیز چنین مى اندیشند و براى درستى افکار خود دلیل مى آورند و براى ناروا جلوه دادن دیگر اندیشه ها چاره جویى مى کنند. پس اگر کسى با فلسفه آشنایى ژرف نداشته باشد نمى تواند افکار فلسفى مخالف را باطل بسازد و سلاح از دست مخالف بگیرد.27
آقا جمال دو نکته اساسى دیگر را فرا روى پژوهندگان قرار داده است:
1 . ناسازگارى برخى از مؤمنان با حکمت ریشه اش نا آگاهى از حکمت و مرزها و پیامهاى آن است و اگر افراد آن را به درستى بشناسند و با حکیمان و فیلسوفان آشنا شوند خواهند فهمیدکه این دانش نه تنها سر از فرمان شریعت نمى پیچید که همراه و موافق آن است.
2. هر کس نبایددرباره مسائل فلسفى سخن بگوید که راه پر پیچ و خم و درک اصطلاح و رموز و اسرار حکما نیازمند فکر و اندیشه بلند است. کسى که توان پرواز ندارد نباید در این وادى هوسِ پرواز کند. پژوهنده فلسفه در آغاز باید شریعت و قرآن و روایات اهل بیت را بیاموزد و سپس به فلسفه رو آورد و آن گاه با کمک عقل و نقل گفته ها و اندیشه ها را درهم آمیزد و سره را از ناسره جدا سازد:
(مردم دشمن آن چیزند که نمى دانند… مذمت علم حکمت نیز که در این زمان شایع شده از این راه است. با آن که بناى معارف الهیه و نوامیس ربوبیه بر آن است به محض این که نمى دانند و تحصیل ربط به آن مشکل است چاره رفع نقص
( 23 )
خوددر مذمت آن دیده اند و چون شنیده اند که بعضى از مذاهب حکما مخالف شرع است این را دلیل ساخته همه آن را کفر و زندقه مى خوانند. با آن که در بسیارى از مسائل آن مخالفتى با شرع به هیچ وجه نیست بلکه اثبات وجود حق تعالى وعلم و قدرت و بسیارى از عقاید دینیه و مقاصد یقینیه مبنى بر آنهاست… نهایت باید که کسى که در آنها فکر کند عارف به علوم شرعیه باشد تا این که در آن مسائل به امرى که خلاف آن از شرع معلوم شده باشد قائل نشود.)28
آشنایى همه جانبه آقا حسین خوانسارى با حکمت و نیز توانایى بر استنباط احکام به او این امکان را داده بود که مرزهاى عقل و نقل را بشناسد و از هر یک به جاى خود استفاده کند. او همان گونه که در عقاید و معرفت شناسى به اندیشه بشرى میدان مى داد و آن را رکن اصلى در پژوهش ارکان دین مى شمرد در بیان فروعات احکام بسیار دوراندیش بود و براى شرح و تفسیر مفاهیم فقهى و بازشناسى مرزها و قلمرو احکام پیش از هر چیز به سراغ شرع و قانون گذار مى رفت و از به کارگیرى عقل در مواردى که از دیدگاه وى از اختیارات شرع و شارع است پرهیز داشت و به آن گردن مى نهاد. در مثل درباره غسلهاى مستحبى روایتى گزارش شده که امام صادق(ع) به کسى که به غنا و خنیاگرى گوش سپرده بود فرمود:
(براى توبه افزون بر طلب بخشش از خداوند غسل بکن.)
فخرالمحققین در شرح قواعد مستحب بودن غسل را ویژه گناهان کبیره دانسته و نوشته است:
(مقصود امام از غسل در این جا براى بیرون رفتن از همه گناهان بوده نه ویژه غنا.)
آقا حسین خوانسارى بر او خرده گرفته که روایت نصّ است در مورد غنا و با این دستاویزهاى عقلى نمى توان استنباط احکام کرد و اسرار شریعت را دریافت:
( 24 )
(ثابت کردن احکام شریعت بمانند این دستاویزهاى عقلى روا نیست. بله پس از ثابت کردن حکم به دلیل شرعى مى توان از شواهد عقلى آن هم با احتمال شاهد آورد; زیرا فلسفه احکام در موارد بسیار پنهان است و عقل نمى تواند آن را بفهمد و به همه سوى آن پى برد.)29
ییا در مسأله پاک کردن چیز نجس که آیا آب مى باید یکباره بر آن ریخته شود و یا اگر کم کم آب پاک بر چیز نجس وارد شود پاک مى گردد؟
ایشان بر این نظر است که باید به اجماع علما بسنده کرد که مى گویند:
باید آب را بر چیز نجس یک باره ریخت و سریان دادن آن به دیگر موارد نیازمند دلیل است:
(تطهیر مفهومى شرعى است و جاى دخالت عقل در آن نیست.
( 25 )
و به اجماع ثابت شده که ورود یکباره پاک بر نجس پاک کننده است. براى دیگر موارد نص و دلیل نداریم گرچه تفاوت ورود دفعى و تدریجى بر ما آشکار نشود زیرا عقل در این موارد کاربرد ندارد.)30
آقا جمال نیز عقل را در پاره اى از مباحث مستقل دانسته و در بیش تر مقوله ها و گزاره هاى شرعى دایره نگاه عقل را محدود و آن را پیرو دلیل نقلى برشمرده است و مى گوید: اندیشه با کمک شریعت و روایت پیامبر و امام مى تواند به دستورات خداوند دست یابد.31
محور بودن عقایددر حوزه خوانساریها
اصول دین و عقاید سنگ زیرین آموزه هاى مدرسه خوانساریها بود. بنابر دیدگاه خوانساریها دانش عقاید و کلام زیربنا و اساس دیگر دانشهاست. اخلاق و فقه بر مبناى اصول عقاید پى ریزى شده اند. در مسائل و گزاره هاى دینى پیش از هر چیز باید اساس آنها استوار گردد. پیش از هر چیز طالب علمان باید اصول دین را بشناسند تا بتوانند شبهه ها را پاسخ گویند و در برابر خطرها از آن دفاع کنند.
آقا جمال خوانسارى درباره اهمیت اصول دین نوشته است:
(و ممکن است که بودن اینها اصول دین به اعتبار این باشد که مقصود اصلى از علم کلام همین مسائل است. ظاهر است که علم کلام اصول است و سایر علوم دینیه مثل تفسیر و حدیث و فقه و اصول فروع; زیرا که همه آنها موقوف بر آن است.)32
آقا حسین خوانسارى و پرورش یافتگان مکتب فکرى او در باب اصول دین و مسائل زیربنایى آثار بسیار از خود به یادگار گذاشته اند. آقا حسین خوانسارى افزون بر مباحث گوناگون فلسفى و کلامى رساله اى در جبر و اختیار ترجمه نهج الحق علامه حلّى در باب امامت رساله اى در شرح آیه:
( 26 )
(واذا ابتلى ابراهیم….) و رساله اى دررجعت نوشته است.33
با این حال به مناسبت در لابه لاى مباحث فقهى به بیان پاره اى از مقوله هاى کلامى و اعتقادى مى پردازد از جمله: در پایان رساله (تسامح در ادله سنن) روایات و لایت و حدیث غدیر خم را یادآور مى شود و مدارک آنها را از کتابهاى اهل سنت گزارش مى کند.
آقا جمال نیز رساله هاى بسیارى در این باره دارد از جمله: رساله مبداء و معاد شرح حدیث بساط در ولایت على(ع) و رساله جبر و اختیار.
کتاب (الفصول المختار) از کتابهاى مهم راه گشا و روشن گر شیخ مفید است. این اثر در بردارنده مناظرات شیخ مفید با عالمان و متکلمان بنام دیگر فرقه هاست. در این رساله از گزاره هاى گوناگون سخن به میان آمده و به خوبى و روشنى از مبانى و باورهاى شیعه دفاع شده و از شبهه هاى شبهه افکنان و خرده گیریهاى آنان پاسخ داده شده است.
با طرح دوباره این شبهه ها و رواج خرده گیرى بر شیعه در زمان صفویه اهل اندیشه احساس کردند که باید این اثر ارزشمند شیخ مفید احیا بشود و در دسترس علاقه مندان به این گونه مباحث قرار گیرد; از این روى آقا جمال به ترجمه آن به زبان فارسى پرداخته و براى به پایان رساندن هر چه زودتر ترجمه آن و در اختیار مردم قرار دادن آن تمام کارهاى علمى خود را تعطیل کرد و با چندین ماه تلاش پى گیر ترجمه آن را به پایان رساند:
(دامن سعى بر در میان بستم و سلسله سایر علایق از کمر اهتمام گسستم و شب و روز بیاض دیده و سواد حدقه را وقف سیاه و سفید مشاغل کاغذ و مداد نمودم و گاه و بیگاه آینه اوقات گرامى را در امتثال این امر سامى از زنگ تعطیل زدودم… تا کتاب مجالس شیخ مفید را ترجمه کنم تا فایده آن عام و اثرش در روزگاران تمام باشد.)34
میرزا ابوالقاسم خوانسارى از
( 27 )
شاگردان آقا جمال نیز در باب عقاید و پاسخ گویى به خرده گیریهاى مخالفان به عقاید و باورهاى اسلامى و شیعى سخنها دارد. او که عالمى هوشیار بود دید پس از چیرگى افاغنه بر ایران حوزه ها رو به افول نهاده و بسیارى از علماى بزرگ یا به شهادت رسیده و یا حوزه را ترک کرده و مردم و حتى طلاب حوزه ها دربرابر شبهه هاى مخالفان بى دفاع مانده اند; از این روى با نوشتن رساله هاى کلامى و نشر آن در جامعه و حوزه به پر کردن این خلأ مشغول شد. خود در مقدمه رساله اى درباره عدل الهى در این باره مى نویسد:
(اکثر اهل این روزگار از معظم بلکه از تمامى آنها (اصول عقاید) غافل و بى خبر بودند. حتى آن که اکثر طالبان علم نیز که سالهاى دراز مشقّت غربت و تحصیل علم را کشیده… از آن عدیم الاطلاع بودند… و رسائل و کتبى که در این ابواب از علماى اعلام صادر شده و به نظر این حقیر رسیده هیچ یک وافى به این مقصود به نحوى که از براى معرفت عامه ناس کافى تواند بود نبود و اسباب تطرق شبهات و وقوع در اباطیل و ترهات به علت خمول دین و افول علماى ربانیین تکثر و تظاهر به هم رسانیده بود لهذا این معنى را بر خود لازم دانست و مضایقه از خروج از وضع این رساله ننموده)35
حضور در زمان
از ویژگیهاى مدرسه خوانساریها همراهى با زمان و حضور در عرصه هاى گوناگون اجتماعى بود. درس و بحث در این مدرسه با شکوه مقدمه براى شناخت اسلام و دفاع از دین و خدمت به جامعه بود. دانش آموختگان آن متعهد و مسؤولیت شناس بودند و شانه از زیر بار مسؤولیت خالى نمى کردند.
آقا جمال در شرح این سخن على(ع): (سلامتى در تنهایى است) پس از بررسى روایات انزواگزینى و
( 28 )
احادیث معاشرت این نکته را استنباط مى کند: تنهایى و کناره گیرى از مردم در همه جا پسندیده نیست و روایات بسیارى ازدواج کمک به همنوعان زیارت مؤمنان و کمک به جامعه را تشویق کرده اند و اگر این حدیث از على(ع) صادر شده باشد مراد از آن مردم گریزى نیست و عالمان دینى نمى توانند با تمسک به چنین روایتهایى از رنجها و زحمتهایى که معاشرت در پى دارد گریزان باشند و شانه از زیر بار مسؤولیتها خالى کنند.36
در این جا به گوشه اى از تلاشهاى علمى و حضور قوى دانش آموختگان این مدرسه در عرصه اجتماع اشاره مى کنیم.
الف: حضور علمى: شرایط فرهنگى و اجتماعى دوره آقا حسین خوانسارى بسترى مناسب براى نشر اندیشه ها فراهم آورده بود بویژه در پرتو وزراى دانش پرور شاه سلیمان اربابان افکار گوناگون از مسلمانان و غیرمسلمانان به نشر باورهاى خود مشغول بودند و براى بقاى خود در کشمکش هاى پرشتاب فرهنگى تلاش مى ورزیدند. در این آوردگاه مدرسه خوانساریها در عرصه هاى گوناگون فرهنگى شرکت قوى و مقتدرانه داشت از آن جمله:
نشر کتابهاى سودمند: در کم تر روزگارى به گستردگى این دوره کتابهاى علمى و مذهبى منتشر شده است. دراین برهه هزاران نوشته سود بخش درباره عقاید تفسیر اخلاق تاریخ فقه و… نشر یافته و بخش درخورى از آنها به خامه دانش آموختگان این مدرسه نگاشته شده است.
محقق خوانسارى در زمینه عقاید شیعى و مسائل فلسفى کلامى فقه و… رساله هاى گوناگونى نگاشت و نگاشته هاى او در حوزه ها با استقبال گرم خوانندگان رو به رو شد. مسائل کلامى و فقهى مورد اختلاف و مورد احتیاج حوزه ها بخش مهمى از این نگاشته ها را تشکیل مى دهد.
آقا جمال نیز از نویسندگان پرکار بود و بیش تر نوشته هاى وى در پاسخ
( 29 )
به شبهه هاى علمى و فرهنگى جامعه اسلامى و شیعى است. وجود مکتبهاى فلسفى و مشربهاى فقهى از یک سو و عرضه کتابهاى غیر دینى و تبلیغات گسترده مخالفان علیه شیعه که با پشتوانه مالى و معنوى عثمانى و حاکمان ازبک انجام مى گرفت پرسشهاى گوناگونى را در میان مردم بر مى انگیخت که نیازمند پاسخ بود. رساله آقا جمال به یکى از کارگزاران فرهنگى و سیاسى آن روز که در آن به پانصد مسأله سیاسى فرهنگى و کلامى پاسخ داده شده در راستاى برآوردن این نیاز بود.37
افزون بر این براى نگهدارى نظام شیعى و اجراى دستورات اسلامى و سریان دادن افکار شیعى به تمامى زوایاى حکومت نیاز به نوشته هاى قوى پخته و ژرف بود که این مهم را مدرسه خوانساریها بویژه آقا جمال بر عهده داشت.
آقا جمال خوانسارى در نوشته هاى خود از اهمیت نظام و حاکمیت سیاسى سخن گفته و فرمانروایان را به نگهبانى از میراثى که بر سر تشکیل آن میلیونها انسان تلاش کرده و حوزه ها و مردم در راه آن خونها داده اند دعوت کرده است از جمله در شرح حدیث:
(الامامه نظام الامة) یکى از تفسیرهاى سخن گرانبهاى على(ع) را ضرورت حکومت و رهبرى مردم شمرده که بدون وجود آن نظام اجتماعى از هم گسسته و سبب تباهى کارها خواهد شد:
(امامت و پیشوایى نظام امت است; یعنى تعیین هر امت و قومى امام و پیشوایى از براى خود باعث نظام احوال و انتظام امور ایشان مى گردد; چه ظاهر است که هیچ جمعیتى بى فرمانروایى که همه مطیع و منقاداو باشند و از سخن او تجاوز ننمایند خواه عادل و خواه جائر منتظم نتواند شد و اگر نه هر یک بر وفق هوى و هوس خود سلوک نمایند در اندک فرصتى هرج ومرج شود و همه پراکنده و متفرق شوند….)38
( 30 )
ایشان سخنان حکیمانه و راه گشایى در نوشته ها و آثار خود درباره حفظ نظام و راههاى استوارسازى کشور و ریشه کن کردن عوامل فساد و تباهى حکومتها دارد. ایشان از جمله بر این نظر است که: بى اقتدارى نظام هرج ومرج عمومى خودسریها از یک سو و نیز بى رسمیهاى حاکمان که توده ها را از رهبران دور مى کند از دیگر سوى از مهم ترین عوامل راهیابى آفت و فساد به بدنه حکومت و جامعه و فروپاشى حکومت و از هم گسستگى جامعه است.
وى در شرح حدیث (آفة الملک ضعف الحمایه) نوشته است:
(آفت پادشاهى ضعف حمایت است. یعنى سستى کردن در حمایت رعیت و دفع ظلم و تعدى از ایشان یا در جهت حمایت دشمنان; یعنى دفع و منع شر ایشان. و وجه (آفت بودن هر یک از براى پادشاهى) ظاهر است;
( 31 )
زیرا که پادشاهى که حمایت رعیت نکند حق تعالى نیز حمایت او نکند و پادشاهى او به زودى زایل یا ضعیف و باطل گردد و همچنین اگر در دفع دشمنان سستى کند به تدریج دشمنان قوى گردند و دست یابند بر ملک او و چه بسا باشد که بالکلیه او را مستأصل سازند.)39
این روحیه تعهد و وظیفه شناسى و مسئولیت در برابر مسائل فرهنگى و اجتماعى در زندگى همه همدوره ها و شاگردان آقاجمال دیده مى شود. انبوه رساله هاى علمى در ردّ ترسایان دفاع از تشیّع40 رساله هاى اقتصادى در علل پایین آمدن و بالا رفتن قیمتها و رساله در بررسى وضع موجود حوزه ها و مدارس و مساجد آن روز41 از سوى شاگردان این مدرسه نشانه پویایى شادابى و حیات علمى آن است.
میرزا ابوالقاسم خوانسارى از شاگردان آقا جمال در نشر اسلام و دفاع از شیعه و پاسخ به شبهه افکنیهاى بدخواهان نوشته هاى بسیارى دارد. از جمله به هنگام یورش افاغنه به اصفهان و سقوط تختگاه صفویان برخى از مخالفان این شبهه را پراکندند که اگر کیش شیعه درست بود چرا نظام شیعى ایران در برابر مخالفان شکست خوردو نظم سپاه ایران از هم گسست. میرزابوالقاسم براى پاسخ به این شبهه دست به کار شد و با زبان و قلم رسا بین شیعه و نظام حاکم فرق گذاشت و به خوبى نمایاند آنچه شکست خورد نظام بود آن هم به خاطر ناشایستگیهاى حکومت گران و به کژ راهه روى حاکمان و فساد دستگاه حاکم نه شیعه. شیعه مذهبى است که ریشه در اسلام ناب دارد و برنامه ها و احکام نورانى آن اگر درست اجرا شود گزندى به جامعه شیعه نخواهد رسید. حکومت صفوى در برابر گروهى از افاغنه بى فرهنگ و وحشى از پاى درآمد چون امر به معروف و نهى از منکر از جامعه رخت بر بسته بود.
این تحلیل در آن روزگار از بحثها و تحلیلهاى مهم سیاسى به شمار مى آمد.42
( 32 )
شرکت در همایش هاى علمى: حوزه در دوره صفویه نشستهاى بسیارى براى بررسى مسائل علمى و حل مشکلات مذهبى مردم داشته است. در این گردهماییها مسائل اجتماعى تاریخى ادبى و… مورد بررسى قرار مى گرفته و بهره هاى ماندگارى را به جامعه ارزانى مى داشته است. شاگردان آقا حسین در بسیارى از این انجمن ها شرکت داشته و به سهم خود در گشایش تنگناها همراهى کرده اند از جمله:
1. در زمان شاه سلیمان صفوى شیخ على خان زنگنه جلسه اى براى بررسى مسأله نماز جمعه تشکیل داد.علماى بسیار در آن شرکت جستند و گروهى نیز با فرستادن رساله دیدگاه خود را در واجب یا حرام بودن آن بیان داشتند. آقا جمال خوانسارى در این باره رساله اى در واجب نبودن عینى نماز جمعه نوشت.43
2. کتاب (کشف الغمه) اثر ابى الحسن على بن عیسى اربلى از کتابهاى ارزنده تاریخى سده هفتم است نویسنده پس از به پایان بردن آن در سال 678 به تصحیح و اتقان آن پرداخت و آن را بر دوازده نفر از بزرگان علما و حدیث شناسان بغداد خواند. این افراد که شمارى همه کتاب و شمارى بخشى از آن را شنیدند آنچه به نظرشان درست آمد مهر تأیید نهادند و نوشته ها در طى نشستهاى گوناگون تصحیح شد و گردآورنده در 24 رمضان 691 به نگارش نهایى آن دست زد.44 در زمان آقا جمال براى بزرگداشت صاحب این اثر و نیز تصحیح و نشر بهتر آن جلسه اى در مشهد با شرکت گروهى از اندیشه وران تشکیل شد از جمله برگزارکنندگان این مجلس آقا جمال خوانسارى بود. مولانا محمد سراب تنکابنى و میر محمد زمان و محمد مشهدى و محمد جعفر رضوى و… از دیگر دست اندرکاران آن انجمن بودند.45
3. از نشستهاى فرهنگى آن دوره بزرگداشت علامه محمد بن على اردبیلى به سبب نگارش کتاب پرمایه جامع الرواة بود. در این گردهمایى بیش
( 33 )
از سى نفر از علماى سرشناس شرکت کردند. مؤلف درخواست کرد براى خجستگى این اثر رجالى و تأیید آن علما با نوشته خود مقدمه آن را بیاغازند. آقا جمال و آقا رضى خوانسارى علامه مجلسى محمّد سراب تنکابنى میرزا رحیم و سید علاءالدین گلستانه از کسانى بودند که در جلسه بزرگداشت نویسنده جامع الرواة شرکت جستند.46
4. زاد روز ولادت امیرمؤمنان(ع) از دیرباز در میان مسلمانان مورد اختلاف بوده است. شمارى آن را روز هفت شعبان و گروهى هفتم ذیحجه و برخى 14 رمضان و بسیارى نیز روز 13 رجب مى دانستند. منشأ این اختلاف گزارشهاى گوناگون تاریخى بوده است. براى تعیین درست روز ولادت آن حضرت و همداستانى اُمت در بزرگداشت مولاى متقیان انجمنى از علماى بزرگ و تاریخ آشنا از جمله آقا جمال خوانسارى تشکیل شد. پس از گفت وگوهاى بسیار نظر بیش تر عالمان شرکت کننده بر این شد که روز ولادت آن سرور 13 رجب است. این نظر به مردم اعلان و عید رسمى شمرده شد.
خاتون آبادى در این باره چنین گزارش مى دهد:
(پادشاه فرمود تا ایشک آقاسى باشى همه علما و مدرسین و متوسطین را اجتماع فرمود در خانه میرزا باقر صدر خاصه و بعد از منازعات آقا جمال و میر محمد باقر… و قریب هشتاد نفر ترجیح دادند که روز ولادت آن حضرت سیزدهم رجب است. شیخ الاسلام و پسرش میر محمد حسین و دامادش ملاعبدالکریم هفتم شعبان را روز ولادت آن حضرت گمان کردند و هر کس اعتقاد خود را نوشته محصل امر مزبور را به نظر اشرف رسانید. و این مجمع در شنبه یازدهم شهر رجب منعقد شد و پادشاه والاجاه ترجیح مجمع علیه داده را عید قرار داد….)47
( 34 )
ادبیات و هنر در خدمت پیام: هنر و ادبیات در حوزه خوانساریها جایگاهى بس والا داشت. ادبیاتى که متعهد بود و هدف دار و بسان مشعلى براى روشن کردن راه و بیدار کردن اندیشه هاى خفته و برانگیختن احساسات پاک از آن استفاده مى شد و با اغواگریها و هوسها مبارزه مى کرد. آقا حسین ادیب بود و اهل قلم به دو زبان: عربى و پارسى مى نگاشت و شعر روان و زیبا مى سرود.48 او در پى آن بود که شعر رسا و حماسى شیعى میدان یابد و سروده هاى حکیمانه و لطیف چکامه سرایانى چونان کمیت اسدى سید حمیرى و دعبل خزاعى در جامعه نشر یابد و حکمت و دانش اهل بیت بر بالهاى سروده ها دوباره به همه جا سفر کند و زبان طلاب به جاى سخنان سرایندگان جاهلى به سروده هاى حمیرى و دعبل مترنم گردد و فرهنگ آموزشى حوزه ها دگرگون شود. در این جهت آقا حسین به نشر ادبیات شاعران پرآوازه شیعى دست یازید و نخستین کسى که قصیده عینیه سید اسماعیل حمیرى در دفاع از خاندان على(ع) را شرح کرد او بود.49 پس از وى شاگرد دانشمند و ادیبش میرزا على خان گلپایگانى شرحى دیگر از آن قصیده به زبان شیواى فارسى نوشت.50 پس از آن عالمان دیگر به شرح چکامه هاى شاعران شیعى روى آورند.
مولى مسیحاى فسایى از شاگردان بنام آقا حسین خوانسارى نظم و نثرى لطیف داشت. مسیحاى کاشانى در سرودن شعرهاى فارسى و عربى سرآمد دوران بود. امیرسید على میرزا رفیعا میرزا معز فطرت میرزاى تجلى و دهها نفر دیگر از شاگردان این مدرسه در نثر و نظم جایگاه والایى داشتند. اینان با شعر و ادب کمر به خدمت دین و اخلاق و برانگیختن عواطف انسانى بستند.51
آقا جمال خوانسارى نیز ادیب بود و نویسنده اى چیره دست. به روانى به فارسى و عربى مى نوشت نثر پرمایه و روان او هنوز همچنان زیبا و رخشا در آسمان ادب این سرزمین مى درخشد و مورد استفاده استادان بزرگ
( 35 )
و پژوهشگران ادب پارسى است. شرح وى بر کتاب غررالحکم و دررالکلم آمدى از آثار ماندگار و برجسته زبان فارسى است. وى در این اثر به زبان رسا و شیرین فارسى به شرح سخنان على(ع) پرداخته و گوهرهایى از کانِ حکمت مولى را به جامعه اسلامى هدیه کرده است.
عقایدالنساء یا کلثوم نه نه از دیگر نوشته هاى ادبى منسوب به آقا جمال است در این رساله به زبان طنز عقاید خرافى و رایج در بین زنان نمایانده شده است52 به گونه اى که هر انسان دوستار جامعه نمونه و به دور از خرافه و علاقه مند به اسلام ناب را بر مى انگیزاند که با این پدیده شوم درافتد و نگذارد خرافات تاروپود جامعه را از هم بگسلد.
این اثر در نوع خود اگر به خوبى در آن درنگى شود و پیرایه هایى که در طول زمان به آن بسته شده شناسایى و زدوده گردد انقلابى است در شناسایى دردها و آفتهاى مزمن جامعه.
حضور در عرصه جامعه
مدرسه خوانساریها فریادگر تعهد بود و مسئولیت پذیرى. دانش آموختگان این حوزه پس از به پایان بردن دانشهاى لازم به میان مردم مى رفتند و هر یک در خور توانایى و دانش خود در جایگاهى شایسته انجام تکلیف مى کردند. حضور در کارهاى اجتماعى و سیاسى سبب مى شد آموخته هاى مدرسه به محک آزمون و خطا درآید و نکته هاى تاریک و پیچیده در عمل روشن گردد. اینان رهروان راه عارف نیک اندیش و خدمتگزار مجلسى اول بودند که سراسر زندگیش آمیخته با کارهاى سیاسى و اجتماعى بود. آن جناب در سفر به نجف آهنگ آن کرد تا مدتى در جوار مولى(ع) بار سفر اندازد و به عبادت و نیایش پردازد. ولى اندیشه بحرانهاى اجتماعى اصفهان و دودستگیها و نیاز شدید مردم به وجود عالمان پارسا سبب شد به سرعت به این شهر بازگردد و در خدمت مردم باشد. او به اصفهان بازگشت و به
( 36 )
برکت وجودش امنیت و آرامش در میان مردم بر قرار شد و خدمتهاى بسیار به دست تواناى وى انجام شد.53
شعاع دین گسترى حوزه خوانساریها همه زوایاى جامعه اسلامى آن روز ایران را در برگرفت و دانش آموختگان و تربیت شدگان این حوزه مبارک بسان ستارگان رخشنده در جاى جاى آسمان ایران اسلامى خوش و زیبا و دل انگیز درخشیدند که به چند نمونه از تلاشهاى اجتماعى و سیاسى آنان اشاره مى کنیم:
قضاوت: شمار بسیارى از شاگردان آقا حسین خوانسارى در منصب دادرسى که منشأ خدمتهاى بسیار و سبب احقاق حقوق مردم بود مشغول به کار بودند. آقا جمال خود دادرس اصفهان بود54 و شیخ جعفر کمریى داماد و شاگرد آقا حسین در همین شهر دادرسى مى کرد. او گرچه در آغاز خودرا از کارهاى اجتماعى دور مى داشت ولى سرانجام احساس وظیفه کرد و مسئولیت مهم قضاوت را پذیرفت و این کار را با تمام توان
( 37 )
دنبال کرد.55
ملاحسن گیلانى که در پارسائى الگو بود رئیس دادرسان گیلان بود و تا زمان مرگ در این پُست به جاى بود. او با تمام وجود دراحقاق حقوق مردم تلاش کرد و از هیچ قدرتى هراس نداشت.56
شیخ الاسلامى: شیخ الاسلامى از پُستهاى حکومتى و اجتماعى آن دوره بود. از سوى حاکم یکى از عالمان توانا و وارسته به این کار گمارده مى شد و سرپرستى علما رسیدگى به امور دینى و… برعهده او بود. بسیارى از عالمان برخاسته از حوزه خوانساریها در این جایگاه خدمت مى کردند. ریاست علمى و مذهبى اصفهان بر عهده آقا حسین بود57 و شیخ جعفر قاضى افزون بر سمت قضاوت شیخ الاسلام اصفهان58 نیز بود ملاحسن گیلانى شیخ الاسلام گیلان ملامسیحاى فسوى شیخ الاسلام فارس59 میرابراهیم قزوینى شیخ الاسلام قزوین60 میرزا على خان گلپایگانى شیخ الاسلام گلپایگان61 سید نعمت اللّه جزائرى شیخ الاسلام شوشتر62 و….
ولایت و ریاست: حفظ نظام و حمایت از برنامه هاى حکومت در جهت خدمت به اسلام و مسلمانان در رأس برنامه هاى مدرسه آقا حسین خوانسارى بود. هر جا مشکلى سیاسى و یا اجتماعى براى حکومت روى مى داد و عزّت اسلام و مسلمانان بستگى به حلّ آن داشت براى بر طرف کردن آن دست به کار مى شدند. بخشى از نامه هاى آقا حسین خوانسارى پاسخ به نامه هایى است که از سوى سلطان سلیمان براى وزرا و یا سلاطین دیگر سرزمینها فرستاده مى شد.63 در نامه اى که به خامه آقا حسین به شریف مکّه از سوى شاه سلیمان نوشته شده بر و حدت مسلمانان و همکارى دو جانبه براى برطرف کردن گرفتاریهاى مسلمانان و حاجیان تأکید شده است.64
محمد مسیح فسائى نیز نامه هاى سیاسى حکومت را به دیگر حاکمان انشا مى کرد. پاسخ نامه والى یمن به
( 38 )
خامه ایشان است.65 در گامى فراتر دانش آموختگان این مدرسه به هنگام نیاز و ضرورت از پذیرفتن پُستهاى اجرایى نیز دریغ نمى کردند.
آقا حسین خوانسارى گاه که شاه سلیمان به سفر مى رفت به جاى او به بست و گشادکارها مى پرداخت.66 سلطان العلما از شاگردان نامور وى در آن دوره دوبار به وزارت رسید و از این جایگاه خدمتهاى بسیار ارزنده اى به مسلمانان کرد و با فساد و تبهکارى با تمام توان به مبارزه برخاست.67
ظهیرا کارگزار گرجستان در زمان شاه سلیمان از شاگردان با سابقه آقا حسین خوانسارى بود.68 میرزا معزفطرت که مدت ده سال در مدرسه جده در خدمت ایشان به فراگیرى دانشهاى عقلى و نقلى مشغول بود پس از پایان تحصیل به هند رفت و در حکومت عالمگیر شاه سرپرستى ولایت دکن را بر عهده گرفت و به امور آن دیار سامان داد.69
امر به معروف و نهى از منکر: مبارزه با گناه و فساد از مهم ترین برنامه هاى حوزه هاى علمیه در همه دورانهاى تاریخى بوده است. در دوره صفویه نیز عالمان مهم ترین نقش را در برچیدن دم و دستگاه فسادآفرینان و فسادگستران داشته اند. البته در هر دوره و برهه اى در شیوه ها و روشهاى مبارزه فرقهایى بوده است. شمارى از روحانیان در برابر ستم و تباهى گرى بویژه در برابر بى رسمیهاى شاهان به مبارزه قهرآمیز دست مى زده اند و تا پاى جان در این راه مى ستیزیده اند.
گروهى دیگر در برابر ناهنجاریها تباهیها و فسادانگیزیها مبارزه آرام و گام به گام را در پیش مى گرفتند و اینان نیز چون با برنامه بودند به پیروزیهایى دست مى یافتند.
ملاقاسم از علماى دوره شاه عباس اول به روشنى و شجاعت فریاد برآورد:
(پادشاه باید از سلاله امام و هم جامع علوم زمان خود و کاملاً معصوم باشد و چگونه ممکن است پادشاه نامؤمن شرابخواره و هوسباز و مستغرق در گناه به عالم بالا نزدیک باشد و نور هدایت
( 39 )
را براى راهنمایى بگیرد.)70
و یا وقتى همین زمامدار بنابر شیوٌه ناروایى که در میان شمارى از شاهان وجود داشت و رقباى خود را از خردسالى نابود مى کردند صفى میرزا را کشت ملا میرعلى کاشانى که بسیار شجاع بود زبان به اعتراض گشود.
نصرآبادى مى نویسد:
(وقتى که شاه عباس ماضى صفى میرزا را کشت به کاشان که آمد روزى به ملا میر على برخورده جلو شاه را گرفته گفت: که چرا پادشاه زاده ما را کشتى؟ به از خود از حسد نمى توانستى دید و این بیت را… در بدیهه گفت:
هر که فرزند جگر گوشه خود را بکشد
ثانى حارث بى رحم بود تاریخش.)71
در برابر تنگناهایى که شاه عباس دوم براى مدارس فلسفى قزوین در سال 1002 و گروهى دیگر از اربابان مذاهب به وجود آورد میرفندرسکى زبان به اعتراض گشود و کار او را ناسنجیده خواند.72
در زمان وزارت خلیفه سلطان از شاگردان مدرسه خوانساریها به شدت با میگسارى و دیگر ناهنجاریهاى اجتماعى مبارزه شد و براى فسادانگیزان و فسادآفرینان مجازاتهاى سختى برقرار گردید.73
محقّق خوانسارى از پیشاهنگان مبارزه با تباهى و گناه بود و لایحه قدغن شدن شراب و… به خامه او منتشر شد.74
آقا جمال دادستان بود و مبارزه با تبهکاریها از وظایف نخستین این نهاد بود.
در کارنامه جعفر قاضى نیز نوشته اند: در سمت خود در به کرسى نشاندن حق و عدالت و میراندن باطل و تباهى بسیار کامیاب بود.75
علماى حوزه هنگام ریاست سلطان حسین از او پیمان گرفتند: با مفاسد اجتماعى مبارزه کند و او دستورى براى از بین بردن منکرات و شرارتها صادر کرد و گروهى از علما آن را گواهى کردند. میرزا رضى
( 40 )
خوانسارى از کسانى بود که لایحه مبارزه با فساد و ناهنجاریهاى اجتماعى را امضا کرد.76
آقا خلیل قائنى شاگرد آقا رضى در مبارزه با مفاسد اجتماعى کوشا و پى گیر بود. او به قزوین رفت و به برکت وجود وى این شهر که پیش از او در فساد و میگسارى فرو رفته بود و فسادانگیزان میدان دار بودند پاکیزه شد و قزوین نام شهر برین گرفت:
(در سایه رسیدگیهاى او قزوین چون بهشت گشت و امور دین و دنیاى مردم سامان گرفت.)77
کمک به محرومان: دانش آموختگان مدرسه آقا حسین خوانسارى چونان علماى پیشین مردم آمیز بودند و نکوکار و با توده هاى تنگدست همنشینى و اُنس داشتند و بسان آنان زندگى مى کردند و با همرنگى و کمک به فرو دستان بار زندگى و بینوایى را بر آنان سبک تر مى ساختند. آنان با گرفتن واجبات مالى از توانگران و نیز از راه دریافت هدیه ها و نذرها و… به نیازمندان کمک مى کردند. آقا حسین خوانسارى با مردم سلوک دوستانه داشت به زندگى بینوایان و تهى دستان توجه داشت و گره از کارشان مى گشاد.
(کان ملجاء للفقراء و المساکین ساعیا فى حوائجهم.)78
پناهگاه درویشان و بیچارگان بود و در پى برآوردن نیازمندیهاشان در تکاپو بود.
شاگردان او نیز راه استاد را مى پیمودند.
درباره آقا رحیم استرآبادى که مردى خوشخوى و خوش محضر بود و همه ارزشهاى نیکو را در خود گردآورده بود نوشته اند:
(دلسوز طلاب تنگدست و مؤمنان تنگ مایه بود و براى برآوردن نیازمندیها و خرسندیشان در تلاش بود.)79
ملا رفیعا مرد مدار بود و فقر ستیز. او واجبات مالى چون: خمس و زکات را از دارندگان مى گرفت و میان بى بهرگان پخش مى کرد. او همواره پناهگاه نیازمندان و ناتوانان بود
( 41 )
و تنگ مایگان از خانه اش ناامید برنمى گشتند.80
شیوه هاى آموزشى حوزه خوانساریها
حوزه خوانساریها روشهاى ویژه در آموزش و ترتیب طلاب داشته که البته همه آن روشها به ما نرسیده و آنچه رسیده بسیار اندک است ونمى تواند همه زوایاى آن مدرسه را براى ما بنمایاند. مدرسه اى که انسانهاى پرشور و با همت و با حمیت و غیرت مند و داراى سوز و درد دین تربیت کرده باید برنامه هاى ویژه اى داشته باشد و گرنه این همه توفیق از هر مدرسه اى به دست نیاید. طلاب که از دور و نزدیک به دیار اصفهان رخت مى کشیدند اگر در مدرسه خوانساریها رحل اقامت مى افکندند پس از استعدادسنجیها به استادانى ویژه معرفى مى شدند و استاد پس از تدریس کتابى از شاگرد مى خواست که آن کتاب را بر او بخواند و اگر مى خواند و استاد درک و فهم او را گواهى مى داد به مرتبه بالاترى راه مى یافت و گرنه استاد به شرح و تفسیرکتاب مى پرداخت.81
در مرتبه هاى بالاتر استاد کتابهاى مورد نظر را به نقد مى کشید و شاگرد را با این روش آشنا مى کرد و به او شیوه سره از ناسره شناسى را مى آموزاند و از تقلید کورکورانه در عمل دورش مى کرد. از لابه لاى متون و نشانه ها و قرینه ها مى توان پاره اى از ویژگیهاى مدرسه خوانساریها را برشمرد از جمله:
پشتکار و تلاش: حوزه خوانساریها حوزه پرتلاش بود و برخوردار از استادان دلسوز و پرشور و کارآزموده. استادان عشق به تدریس داشتند و عاشقانه در کار آموزاندن بودند. عشقى که استادان به آموختن داشتند بر جاذبه درس مى افزود و طلاب جوان را برمى انگیزاند که دست به تلاش بزنند و این تلاش و پى گیرى استعدادهاى ناشکفته پنهانى آنان را مى شکوفاند.
استادان و مربیان اخلاق که شبان و روزان در این مدرسه به تربیت و اصلاح طلاب مى پرداختند نکته اى که
( 42 )
همه گاه یادآور مى شدند این بود:
عزیزان! قدر جوانى بدانید. حال که رنج غربت را به جان خریده اید به دور از تن پرورى همه توان و شادابى را به کارگیرید تا به مقصد رسیده و گوهر دانش در دامانتان فرو ریزد. آقا جمال در شرح این سخن مولا(ع) که مى فرماید:
(من لم یدئب نفسه فى اکتساب العلم لم یجوز قصبات السبق.)
مى نویسد:
(هر کس تعب نفرماید نفس خود را در کسب کردن علم جمع نکند نیهاى پیشى را. چون شایع بوده که دروقت اسب دوانى نیى در میدان نصب مى کرده اند که هر که پیش تر به آن نى برسد و آن را برباید او برده باشد… و مراد این است که: هر که خواهد که پیش افتد بر دیگران در علم باید که تعب فرماید نفس خود را در کسب آن به تردد نزد علما در سرما و گرما و غیر آن و رحلت از وطن و دورى از اهل و دوستان… و مطالعه زیاد و بیخوابى و گرسنگى از براى آن و صبر بر فقر و بى چیزى هرگاه از اهلِ آن باشد. که اگر این تعبها و زحمتها را بر خود نگذارد رتبه در علم به هم نرساند.)82
آقا حسین خوانسارى سخت کوش بود و پر شکیب شب و روز رنج برد و درس خواند تا توانست بر قله هاى بلند دانش روزگار خود فراز آید و سرآمد همگنان گردد.استاد از خردسالى درمدرسه خواجه ملک به درس مشغول شد و تا رسیدن به مرز بلوغ دانشها آموخته بود. او از شیوه زندگى خود در دوران تحصیل و حجره نشینى چنین یاد کرده است:
(من در ایامى که در مدرسه مى بودم زمستانى را با لحافى کهنه گذرانیدم و قدرت به آتش کردن نداشتم. لحاف را به دوش خود گرفته در میان حجره راه مى رفتم باشد که اندک گرم شوم.)83
او به شاگردان اندرز مى داد: خوب درس بخوانید که کامروایى و
( 43 )
خدمت به دین به کسانى دست مى دهد که اسباب آن را فراهم آورده باشند.
او در دادن (اجازه) و پایان نامه تحصیلى به یکى از دانش آموختگان از سخت کوشى و ژرف نگرى او در دانش پژوهى ستایش کرده و به او سفارش مى کند:
(نهایت سعى و توان خود را در طلب دانش به کار بندد و از پالایش علم و جدا ساختن راستى از نادرستى باز نایستد.)84
آقا حسین خوانسارى براى برانگیختن فرزندان به کوشش بهتر از سرگذشت دیگر طلاب ممتاز گواه مى آورد و با نشان دادن الگوهاى موفق اندیشه و احساس آنان را بیدار مى کرد:
(در وقتى که استاد کل در کل آقا حسین خوانسارى حاشیه قدیمه را درس مى داد فرزندش آقا
( 44 )
جمال را به اندیشه ورى و تدبر بیش تر اندرز مى داد و مى گفت: مولانا محمد شفیع خیال از خراسان براى درس این جا آمده و این چنین در کارش کوشا و کنجکاو است.)85
آقا جمال پند پدر را به گوش جان شنید و به کار بست و به قله هاى بلند دانش دست یافت و کرسى تدریس پدر را در دانشهاى عقلى و نقلى به عهده گرفت و خوب از عهده آنها بر آمد و این همه را نه در سایه هوش بلکه در سایه تلاش به دست آورد:
(آقا جمال آنى از اشتغال علمى فراغت نداشته است و به شاگردانش مى گفته: چنان نیست که هوش مرا ندارید بلکه به اندازه من اشتغال به علم پیدا نمى کنید.)86
او به راستى کوشا و پرتلاش بود. چه بسیار شبان و روزانى که در پى گشودن مشکلى علمى سپرى مى کرد و عشق به تحقیق او را از خور و خواب باز مى داشت. گاه از آغاز شب تا بامدادن مطالعه مى کرد و او بدون احساس خستگى و گرسنگى شب را به صبح مى آورد.87
عشق به فراگیرى در مدرسه خوانساریها همه گیر بود. بسیارى از طالب علمان عاشق درس و بحث و یادگیرى بودند و لختى از آموختن باز نمى ایستادند درباره ملاعیسى از شاگردان مدرسه نوشته اند:
(او شب را به عبادت و مطالعه و نوشتن سپرى مى کرد و در حال خوردن غذا نیز از پژوهش و نکته بردارى دست نمى کشید. بسیارى از همدوره هایش گفته اند: مثل او در تلاش و درس و نوشتن و مباحثه و تصحیح کتاب و قراءت بر اساتید کسى را ندیده اند. او در آغاز و نیز در پایان شب درس و بحث داشت.)88
پیش مطالعه: آقا حسین براى بهتر فهمیدن درسها به طلاب پیشنهاد مى کرد پیش مطالعه داشته باشند و این سنت نیکو را که امروز نیز کم وبیش
( 45 )
در حوزه ها رواج دارد و سبب مى شود شاگرد بى مقدمه در پاى درس استاد ننشینند بلکه در آن بنگرند و نکته هاى پیچیده آن را به یاد بسپرد و ذهن خود را براى دریافت بهتر آن آماده سازد. بى گمان چنین کسى پس از قراءت بر استاد و شرح او بهتر به مطالب پى خواهد برد از کسى که آشنایى با مسأله ندارد.
علامه عبدالنبى قزوینى نوشته است:
(من از استادم على اصغر مشهدى شنیدم که از استادش آقا حسین حکایت مى کرد: روش استاد در وقت تدریس حاشیه قدیمه چنین بود: به شاگردان مى گفت: درس آینده عبارتهاى پیچیده اى دارد در آن بیندیشید. استاد با این روش شاگردان را به اندیشه وا مى داشت.)89
پرسیدن درس: به طور معمول در درسهاى عالى کنونى حوزه آموزش یک سویه است. استاد درس را براى طالب علمان بیان مى کند و در پى این که آنان مطلب را به تمام فهمیده باشند نیست. دریافت نکته هاى درسى بستگى به توان و علاقه شاگردان دارد. در حوزه محقق خوانسارى استاد نکته هاى درسى بویژه عبارتهاى مشکل را از شاگردان مى پرسید و یافته هاى آنان را تصحیح مى کرد.90
مجتهد پرورى: از ویژگیهاى حوزه هاى آن روز که نمونه روشن آن درمدرسه خوانساریها دیده مى شود شاگردپرورى و کوشش در رساندن آنان به مرتبه اجتهاد علمى است. در حوزه هاى کنونى دیده مى شود که شمارى از استادان در پى خودکفا کردن شاگردان نبوده و چنان درس را پیچیده و به دور از درک ترسیم مى کنند که جویندگان دانش تصور اجتهاد و خبرویت را از خود دور کرده و خود را همیشه نیازمند شرکت در درس مى دانند.در مدرسه آقا حسین روحیه اندیشه ورى در شاگردان تقویت مى شد و آنان تشویق مى شدند به خود برگردند و استعدادهاى ناشکفته خود را آشکار کنند. از جمله کارهایى که براى
( 46 )
شکوفایى استعدادها انجام مى شد و طالب علمان به سوى راههایى که حرکت آنان به سوى کمال آسان تر مى شد هدایت مى شدند عبارتند از:
میدان دادن به طلاب: به طلاب فرصت داده مى شد بپرسند و دریافتهاى خود را با استاد در میان بگذارند و به درس گرما بخشند. روشن است در محفلى که استاد به فکر و دریافت شاگردان ارزش مى دهد و شاگردان حق نقد سخن دارند روحیه علمى و کاوش در آنان تقویت شده و براى فهم مطالب بالاتر تلاش مى کنند.
ملامیرزاى شیروانى پس از آمدن به حوزه درس شرح اشارات آقا حسین خوانسارى در جلسه نخستین ایرادهایى را بر استاد باز گفت: آقا حسین از نام و نشان او پرسید. چون او را شناخت به وى گفت:
(من در سطح پرسشهاى تو نیندیشیده ام و امشب براى تو درس را مطالعه مى کنم و سپس به تو پاسخ مى گویم.)
چنین شد و استاد در مجلس دیگر به اشکالهاى وى پاسخ داد.
آزاد اندیشى استاد و میدان دادن وى به شاگرد سبب شد ملا میرزا که خود در فلسفه پر مایه بود نزد آقا حسین بماند و شاگردى کند.91
آقامحمد شفیع خیال از مباحثه یکى از شاگردان با آقا حسین یاد کرده که شاگرد بر سخن خودمى ایستد و بر آن استدلال مى کند و استاد در آن جلسه سخن او را نمى پذیرد و در جلسه دیگر شاگرد سخن را دوباره بیان مى کند و استاد سخن وى را مى پذیرد و از وى دلجویى به عمل مى آورد.92
شاگردان بر مطالب استاد حاشیه مى نوشتند. آقا جمال در حاشیه اى که بر سخنان محقق خوانسارى بر حاشیه شرح تجرید نوشته پاره اى از دیدگاههاى استاد را نقد کرده است.93
سید محمد خاتون آبادى در حاشیه اى که بر شرح لمعه دارد در جاى جاى آن به نقد گفته هاى استادش آقا جمال پرداخته و با او در عرصه کتاب مباحثه کرده است.94
سید ابوالقاسم خوانسارى
( 47 )
رساله اى در وجوب عینى نماز جمعه نوشته و مبانى استادش آقا جمال را نپذیرفته است.95
تشویق به تدریس: در حوزه خوانساریها شاگردان برجسته و ممتاز را تشویق مى کردند تدریس کنند. با این کار افزون بر آن که خود افراد در فهم مطلب و نکته هاى علمى پخته تر مى شدند فضل و کمال آنان آشکار مى گردید و دیگران از ایشان استفاده مى کردند و کم کم جاى استادانى که از دور تدریس خارج مى شدند را پر مى ساختند و حوزه دچار خلأ نمى گردید.
درباره آقا خلیل قائنى از بزرگان حکمت و فلسفه نوشته اند:
(او در آغاز شاگرد آقا رضى خوانسارى بود. چون او درگذشت براى استفاده نزد آقا جمال رفت. چون یک دو روز در درس حاضر شد استاد به او گفت: تو بهتر است به جاى درس رفتن تدریس کنى.)96
در پى این سفارش او به تدریس روى آورد و طلاب کم کم به گرد او
( 48 )
حلقه زدند. علاقه شاگردان و تشویق استاد و همگنان97 سبب شد وى اعتماد به نفس بیابد و کم کم استعدادش شکوفا گردد و یکى از نام دارترین استادان فلسفه گردد.
تشویق به نوشتن: نوشتن کتاب و رساله از ابزارهاى مؤثر نشر دانش و فرهنگ در آن دوره بود و نهضتى فراگیر در استفاده از کتاب و رساله در سراسر ایران پدید آمده بود. ابهت و شکوه این کاروان بزرگ اندیشه دانش پژوهان مدرسه آقا حسین خوانسارى را برانگیخت تا دست به کار شوند و اندیشه خود را به روى کاغذ آورند تا مردم از آن استفاده برند.
آقا حسین خوانسارى و فرزندان افزون بر این که خود در صف مقدم اهل قلم بودند دیگران را نیز وا مى داشتند که بنویسند و نوشته هاى علمى آنان را مطالعه و بر آن دیباچه مى نگاشتند. آنان با نبشتن پیشگفتار و تقریظ بر نوشته هاى سودمند و پرمایه سلامت و ارزش آنها را تأیید کرده و به پخش بهتر و بیش تر و فراگیر آنها در جامعه کمک مى کردند و با این کار علاقه نویسندگان نوپا را به عرضه آثار علمى خود دو چندان مى کردند و بازار علم و ادب را رونق مى بخشیدند. ابراهیم بن امیر معصوم قزوینى پس از آن که کتاب تحصیل الاطمینان فى مطالب زبدة البیان در شرح آیات الاحکام نوشته مقدس اردبیلى را نوشت نخستین شماره آن را به استادش آقا جمال عرضه کرد ایشان آن را پسندید و در پشت آن با سخنانى ادیبانه و زیبا از نویسنده آن ستایش کرد و نوآوریها و دقتهاى وى را ستود.98
و نیز آقا جمال بر کتاب شرح ادعیة السر و ترجمه فارسى آن از سید محمد مؤمن طالقانى دیباچه اى نوشت و پس از تأیید این کتاب از نویسنده آن به نیکى یاد کرد.99 و نیز آقا جمال بر رساله مطالع الانوار نوشته مولانا محمّد باقر یزدى در دانش هیئت مقدمه اى نبشته است.100
بله این چنین بود حوزه خوانساریها که چنان اوج گرفت و شاخ و برگ گستراند و ثمر داد.