دانش با نقد شادابى مى یابد
قلب دانش با خونِ نقد مى تپد.
ساحلهاى ناشناخته بحث با کشتى نقد گشوده مى شود.
قانون آشکار شدن اندیشه هاى برتر درحکومت نقد سامان مى پذیرد.
نقد پیرى را از جان دانش مى زداید و روحى شاداب به آن مى بخشد.
لحظه هاى پرشکوه دانش در دستان نقد شکل مى گیرند. گاهى آنچه را که همه پذیرفته اند از اوج به زیر مى آورد و گاه سخن کم شمرده شده را چون ستاره برتارک علم مى نشاند.
علم اصول نیز چون دیگر دانشها مدیون نقد است. شاید هیچ دانشى در حوزه معارف دینى مانند اصول تشنه نقد نیست. این علم از یک سوى عهده دار بیان شیوه استنباط است و از سوى دیگر عمده بحثهاى آن تراوشهاى اندیشه بشر است. با این حساب ذهن بشر باید کشتى شیوه استنباط را هدایت کند اگر از عهده
وظیفه خویش برنیاید هیچ گاه ساحلهاى احکام بد او نمایان نخواهد شد; از این روى باید نقد را به یارى ذهن اصولى فرستاد. سره گر باید هر آن اشتباهها را گوشزد کند تا کژى هر چند کوچک در شیوه استنباط به کژى بس بزرگ در کشف احکام نیانجامد. با این همه امروز نقادى و سره گرى در دانش اصول به گونه بایسته انجام نمى گیرد. زمینه ها معیارها و چارچوبه هاى نقد اصولى هنوز به درستى روشن نشده است. اکنون که آماسیدن بحثها اصول را زمین گیر کرده است شایسته مى نماد براى درمان بیمارى بادکردگى بحثى مستقل درباره نقد اصولى بگشاییم.
شهید حاج آقا مصطفى خمینى درزمینه هاى نقدهاى اصولى حرفهایى نو دارد. نقدهاى او ما را با زمینه ها و معیارهاى نقد (که دو بحث مهم هستند) آشنا مى کند.
او را بحق باید قهرمان میدان نقد اصولى دانست.
نوشتار حاضر مى کوشد تا دیدگاههاى شهیدمصطفى خمینى را در (نقد اصولى) ارائه دهد باشد تا دست مایه اى براى ژرف نگرى این بحث قرار گیرد.
جستارهاى این نوشتار در سه مدار سامان مى گیرد:
1 . نقد همه.
2 . نقد همه زمینه ها.
3 . نقد همیشگى.
نقد همه
نقد گوهر ذهن بشراست. نقد مرز نمى شناسد. شهید مصطفى خمینى این جایگاه نقد را به درستى مى شناخت; از این روى گاهى در برابر آراى استادان مى ایستاد و گاه به سره گرى دیدگاههاى پدر مى پرداخت اگر چه همه وجودش لبریز از فروتنى نسبت به مقام علمى او بود و وى را مجدّد عالم اسلام مى شمرد1 و صاحب نوآوریهاى اصولى2. و گاهى هم در برابر همه اصولیان یکه و تنها قرار مى گیرد.
سره گرى که اندیشه زمان خود را به نقد مى کشد به واقع حصارهاى پیرامون خود را مى شکند ولى تنها ذهنهاى موشکاف و باریک بینند که از همگنان خود پیش مى افتند و به کرانه هاى آن سویِ برداشتِ غالب دست مى یابند و شهید مصطفى خمینى چنین بود. درنگاشته هاى او اصحاب بارها و بارها نقد شده اند.
نقد همه زمینه ها
آنچه میان اصولیان فراگیر است نقد آراى دیگران در پاره اى از مسائل اصولى چون: مشتق اجتماع امر و نهى براءت و… است شهید آقا مصطفى خمینى افزون بر این کار درزمینه هاى دیگرى نیز به نقد دست مى زند.
بى گمان اهمیت نقد در این زمینه ها گاهى از نقد آراى مطرح در مسائل اصولى بیش تر است.
اکنون به این زمینه ها اشاره مى کنیم:
1 . نقد شیوه بحث
اگر به درستى به مباحث اصولیان چون: نائینى آقا ضیاء کمپانى امام و… بنگریم هر یک را در بحث و استدلال داراى شیوه و مکتبى خاص مى بینیم: گروهى به دقتهاى عقلى بها مى دهند گروهى نگاههاى عرفى را معتبر مى دانند وگروهى به روش بحث فلسفى در بحثهاى اصولى روى مى آورند و گروهى دیگر به این روش پایبندى نشان نمى دهند.
با توجه به این که شیوه استنباط که در دامن آن سرنوشت فقه رقم مى خورد اثر پذیرفته از شیوه اى است که در بحثهاى اصولى جریان مى پذیرد به دست مى آید که بررسى و نقد شیوه هاى بحث اصولى بایستگى تمام دارد مقوله اى که جاى آن در بحثهاى حوزوى خالى است یعنى از مکتبهاى اصولى سخنى گفته نمى شود بر عناصرموجوددر هر مکتب اصولى نمى آید آنچه درحوزه ها و درسها و نشستهاى علمى جریان دارد این است که درمثل آقاضیاء عراقى چنین گفت و میرزاى نائینى چنان. امّا هیچ گاه کسى نیامده بگوید آقا ضیاء این شیوه را داشته و نائینى آن شیوه را و دیدگاههایى که دراصول دارند با یکدیگر متفاوت است به سبب این شیوه هاى گوناگون است. بى گمان نقد شیوه ها ومکتبهاى اصولى مهم ترین قسمت در بحث از مکتبهاى اصولى است.
شهید آقا مصطفى خمینى در بحثهاى اصولى نسبت به این مسأله توجّه نشان داده است که اکنون به مواردى اشاره مى کنیم:
الف. نقدِ تکیه بر باریک بینیهاى عقلى در بحث: ایشان تکیه بر باریک بینیهاى عقلى را در بحثهاى اصولى نادرست مى داند و مى نویسد:
(لایعتنى بتدقیقات جمع من الافاضل.)3
نباید به باریک بینیهاى شمارى از فاضلان در اصول اعتنا کرد.
و درجاى دیگرى به افرادى که شیوه تکیه بر باریک اندیشیهاى عقلى براى فهم علوم و احکام شرعى را در پیش گرفته اند خرده مى گیرد4.
ایشان بر این باور است که باید بر دریافتهاى خردمندان و فقیهان تکیه کرد.5
ب. نقد استفاده از دریافتها و قاعده هاى علوم دیگر در بحث: شهید آقا مصطفى خمینى استفاده از مفاهیم و قواعد دانشهاى دیگر را در اصول موضوعى خطرناک مى داند و این استفاده را در صورتى که بدون شناخت دریافتها و قاعده ها و نیز بدون نگهداشت مرزها و قیدها انجام بگیرد به حال بحثهاى اصولى زیان آور مى داند.
در نگاه ایشان باید با دانشى که مى خواهیم از آن معنى و قاعده اى را بگیریم آشنایى ژرف داشته باشیم:
(ألأیصاء إلى اهل الفضل وعلماء الفنون بان لایدخلوا البیوت الا من بابها ولایترخّص الدخول فى کل فنّ الا لمن کان اهلاً له.)6
به اهل فضل و دانشوران در دانشهاى گوناگون سفارش مى شود که به منزلها جز از درهاى آن وارد نشوید. درهر فنّى ورود در آن جز براى کسانى که اهل آن فن هستند روا نیست.
دیگر آن که در استفاده از دانشهاى دیگر دربحث اصولى دقت کرده و هر چیزى را وام نگیریم. در این باره به دو مورد اشاره مى کنیم:
1 . استفاده از فلسفه: وى استفاده از قاعده هاى فلسفى را در اصول روا نمى داند; زیرا به باور او پیامدهاى نادرستى این گونه استفاده دارد:
(ومجرّد ان قرع سمع الإنسان ان الامتناع بالاختیار لاینافى الاختیار لایجوز التمسّک به حتّى یلزم ما لزم فى کلمات المستدلّین بها فى الاصول.)7
همین که به گوش انسان این قاعده فلسفى رسید که (الامتناع بالاختیارلاینافى الاختیار) روا نیست به آن در اصول تمسک بجوید تا درنتیجه این تمسّک پیامدهاى نادرستى به بار آید. پیامدهایى که در سخنان اصولیان که به آن تمسّک کرده اند پیش آمده است.
در یکى از تنبیهات باب اجتماع امر و نهى مسأله (الاضطرار إلى ارتکاب المحرم الناشئ بسوء الاختیار) به این قاعده تمسّک کرده اند که امام خمینى در این زمینه مى گوید: آنان میان این قاعده و قاعده دیگر: (انّ الاضطرار إلى فعل المحرّم او ترک الواجب اذا کان بسوء الاختیار لاینافى صحّة العقوبة عرفاً) درهم آمیخته اند.)8
2 . استفاده از لغت: شهید مصطفى خمینى برااس این دیدگاه بحث از مفاهیم لغوى را در اصول در همه موارد روا نمى داند بلکه براى آن مرزى ارایه مى دهد و مى نویسد:
(إن البحث عن المفاهیم اللغویة جائز إذا کان وارداً فى الکتاب والسنة امّا الخوض فیما لایکون فیهما فهو من اللّغو.)9
بحث از مفاهیم لغوى در صورتى جایز است که این مفاهیم در کتاب و سنّت وارد شده باشند. در غیر این صورت فرو رفتن در بحثهاى لغوى عملى لغو است.
وى با استناد به این نقطه نظر بر این باور است بحث اصولیان از مفهوم فساد در بحث (هل ان النهى عن شئٍ یقتضى فساده ام لا؟) نادرست است و این بحث نه تنها لغوى که کژروى است و نتیجه هاى فاسدى به بار نشانده است.
مى نویسد:
(ولاجل هذا الانحراف وقعوا فیما لاینبغى.)10
اصولیان به خاطر این انحراف در آنچه سزاوار نیست فرو لغزیدند.
وى سپس این پیامد فاسد را شرح مى دهد و در پایان مى نویسد:
(ان الاصحاب قدس سرهم لم یردوا الشریعة من بابها.)11
اصحاب در این مسأله به چشمه بحث از درِ آن وارد نشدند.
از دیدگاه شهید مصطفى خمینى شیوه درست در بحث آغاز کردن آن از نقطه درست است. خشت نخست را درست باید نهاد وگرنه بحث به کژراهه خواهد افتاد.
ج . نقد بحث از مسایل غیر کاربردى: شهید مصطفى خمینى بحث از مسائل غیر کاربردى را روا نمى داند هر چند که اصولیان به آن پرداخته باشند و هر چند این اصولیان پیشینیان از اصحاب باشند.
از نظر ایشان طرح یک مسأله در اصول زمانى درست است که کاربرد آن در فقه یقینى باشد.
(قد مرّ منا مراراً انّ للمتأخرین ان ینظروا فیما یصحّ ان یکون مصبّاً للنزاع ویکون مفیداً من الفقه سواء نازعوا فیه ام لم ینازعوا فضلاً عما اذا تشاحوا فیما لا یرجع إلى المحصّل عند المتأخرین.)12
بارها گفته ایم. پسینیان بنگرند تا آنچه درست است و در فقه کاربرد دارد محل نزاع قرارگیرد خواه پیشینیان در آن نزاع کرده باشند یا نکرده باشند. اما اگر آنان درباره چیزى اختلاف کردند که نزد پسینیان بحثى بى نتیجه بود در این صورت بى گمان پرداختن به آن بى معنى خواهد بود.
شهید با این سخن خط بطلان بر بهانه اى مى کشد که متأسفانه براى بسیارى از اصولیان به گونه یک رویکرد جدى در آمده است و آن پیروى از اصحاب در طرح بحثهاى اصولى است. وجود این رویکرد سرچشمه آماسیدن بحثهاى اصولى و تباه شدن وقت حوزه هاى علمیه و طلاب سطوح خارج شده است; چه آن که بسیارى از بحثهاى اصولى بى نتیجه عملى در فقه تنها به این بهانه که پیشینیان و اصحاب به آن پرداخته اند صدها صفحه از کتابهاى اصولى و هزاران ساعت وقت طلاب را به خود اختصاص داده در حالى که همان پیشینیان و اصحاب اگر امروز سر برآورند و در برابر خود افقهاى روشنى را که پس از آنان در اصول گشوده شده است ببینند به گونه اى دیگر مى اندیشند و هدف را که هر چه بیش تر نارساییها را از شیوه استنباط زدودن و پاسخ گویى به نیازهاست در قربانگاه بحثهاى بى نتیجه و آماسیده ذبح نمى کنند.
د . نقد بى توجهى به واقعیتهاى تاریخى: موضوع استفاده از واقعیتهاى تاریخى درعلم اصول موضوعى حساس و پر ثمر است و نیازمند به بحث و نقد فراوان و گسترده اى دارد. در این جا تنها به این نکته اشاره مى کنیم که شهید مصطفى خمینى در مکتب اصولى خود براى آن جا باز کرده است از باب مثال: ایشان استدلال به اجماع براى ثابت کردن لزوم رجوع به مخصّص را ردّ مى کند بدین خاطر که این مسأله (رجوع به مخصّص) درقرن چهارم پدید آمده است13 و طبیعى است چنین اجماعى چگونه مى تواند حکایت از مشهور بودن حکم نزد اصحاب امامان(ع) کند در حالى که اصل مسأله در قرنهاى پس از آنان پدید آمده است.
موارد از این گونه زیاد است و ذکر آنها را به مجال دیگر وا مى گذاریم.
هـ . نقد عنوان بحث
عنوان نقشى درخور در باز نمود مرز و روند بحث دارد. هر عنوان باید یکى آنکه خالى از پیچیدگى و دیگر آن که: با موضوع بحث برابر باشد; زیرا:
1 . عنوان اگر سربسته و داراى ابهام باشد بحث گاه به بیراهه مى افتد. عنوان مانند پرسش ابتدایِ بحث نقشى مهم در شکل گیرى آن دارد همان گونه که پرسش اگر درست نباشد و یانادرست مطرح شود بحث چهارچوب و جهت درستى نخواهد یافت; عنوانِ نامناسب نادرست بحث کننده را به طرح آنچه نباید مى کشاند.
2 . اگر عنوان محدوده اى را نشان دهد که بیش از موضوع است چه بسا بحث بى دلیل باد کند و به طرح مسائل زاید و در هم ریزنده دچار شود و چه بسا نتیجه گیرى را در هم بریزد. همین گونه اگر عنوان کوچک تر از دایره موضوع باشد بحثها در چهارچوبى کوچک تر از نیازهاى واقعى بحث دربند مى شوند و به نتیچه گیرى درست نخواهند رسید و به بستر پیشرفت پاى نخواهند گذاشت.
شاید بتوان عنوانى را مانند دهانه چاه در نظرگرفت که حلقه چاه تا آخر همسان با قطر آن پیش خواهد رفت. شهید مصطفى خمینى در پاره اى از مباحث خود نسبت به عنوان بحث بى تفاوت نمانده است او در یکى از موارد مى نویسد:
(أخذ العنوان المبهم الاعم فى محطّ النزاع غیر جائز.)14
درمحلّ نزاع آوردن عنوان پیچیده و سربسته که دایره اى گسترده تر از موضوع واقعى بحث دارد روا نیست.
وى بر این اساس عنوانهایى را که اصولیان در بحث اقتضاى نهى نسبت به فساد داده اند نقد مى کند و شرحى ارائه مى دهد.15
و . نقد قالب بحث
قالب لباسى است که بحث را در خود مى گیرد و آن را مى آراید; از این روى در هر علمى سازوار با فلسفه و ماهیتى که مسایل آن دارد باید به بحثهاى آن قالب داد تا همه چیز هماهنگ با هم هدفهاى علم را دنبال کند. مسائل اصول که قواعدى کلّى هستند روا نیست به گونه اى جزئى و فرعى مطرح گردند شهید مصطفى خمینى به این موضوع توجه کرده است. او در یک مورد که اصحاب بحث را در قالبى جزئى و پیرامون یک مثال و مصداق معین مطرح کرده اند مى نویسد:
(الکلام هنا حول مسألة اصولیة کلیّة لامن خصوص قوله(ع) اذاکان الماء کرّاً والعجب ان الاصحاب خاضوا فى خصوص المثال المزبور غفلة عن حقیقة الامر وسلکوا فى دلیل المسألة مسلک الجزئى مقیاساً للکلّى.)16
سخن در این جا [ثبوت و یا عدم ثبوت مفهوم در قضیّه شرطیه] درباره یک مسأله کلى اصولى است نه خصوص قول امام(ع) که فرمود: (آب اگر کر بود….) و مایه شگفتى است که اصحاب در بحث نسبت به این مثال بررسى کرده اند درحالى که غافل از حقیقت امر بوده اند. آنان در دلیلِ مسأله راه جزئى را رفته اند و آن را مقیاس براى یک امر کلى قرار داده اند.
همان گونه که پیداست وقتى یک بحث قالب سازوار را پیدا نکند چه بسا نتیجه نادرست به بار نشاند; زیرا بحثى که در مثل نسبت به یک نمونه با ویژگیهاى روشن صورت مى گیرد ناگزیر نتیجه هاى آن درموارد و نمونه هاى دیگر صدق نمى کند.
نقد همیشگى
نقد چون ریشه درختان به هر سوى سرک مى کشد گاه به سنگ مى خورد و گاه به دیوار مى رسد امّا در پایان راه به آب مى رسد و شادى و سرسبزى بیش تر را سبب مى شود.
از این روى باید بازار نقد را همیشه گرم نگه داشت و اندیشه هاى نو را دم به دم به
مشتریان عرضه و ارزانى داشت.
مباحث اصولى شهید آقا مصطفى خمینى سرشار از نقدهاى اصولى است.
البته ایشان با اعتقاد به گسترش نقد نقّادى بى حساب و کتاب را روا نمى دید.
او براى نقدِ اصولى اصولى باور داشت. براین اساس به نقد پاره اى از نقدهاى اصولیان پرداخته است. اکنون به یک نمونه اشاره مى کنیم:
ایشان در بحث (ضد) خرده گیرى و نقد اصحاب بر دیدگاههاى مطرح در مسأله (چگونگى دلالت امر به شئ بر نهى از ضدعام) را به بوته نقدگذارده و مى نویسد:
(و من العجب تعرض الاصحاب تفصیلاً لهذه الاقوال مع انها لاتحتاج إلى مزید بیان فى الابطال وبعبارة اخرى اخذ بعضهم من البحث هنا جدّاً مع انه بالمزاح اولى واقرب.)17
مایه شگفتى است که اصحاب به گونه گسترده به نقد دیدگاهها درمسأله پرداخته اند با آن که نقد و باطل کردن این دیدگاهها به زیاده گویى نیازى ندارد. و به دیگر سخن گروهى از اصولیان در این جا بحث را جدّى انگاشته اند با آن که این بحث به شوخى سزاوارتر ونزدیک تر است.