نوع مقاله : مقاله پژوهشی
* با این که در روزگارى که من آغاز به تحصیل کردم در کنار مدرسه هاى دولتى مکتب خانه ها نیز رایج بودند ولى من نه به مدرسه دولتى رفتم ونه به مکتب خانه بلکه از پنج سالگى در خدمت والده مکرمه ام به فراگیرى دانش پرداختم. ایشان الفباى قرآن مفاتیح الجنان شیخ عباس قمى عین الحیاة علاّمه مجلسى و… را به آموزاند.
پس از دو سال تحصیل در محضر والده براى تحصیل علوم حوزوى تحت تعلیم وتربیت مرحوم والد قرار گرفتم.
تمامى سطح را از محضر ایشان فراگرفتم. البته از محضر دیگران هم به گونه پراکنده بهره بردم ولى مدرس اصلى من مرحوم پدرم بود.
در هفده سالگى به درس خارج مرحوم آیت اللّه العظمى سید محمود شاهرودى حاضر شدم و حدود هیچده سال. از درس فقه و اصول ایشان بهره بردم.
درهمین بین با آیت اللّه العظمى شهید سید محمد باقر صدر آشنا شدم و حدود چهارده سال از محضر آن شهید بزرگوار فقه و اصول فرا گرفتم.
در این اواخر که مرحوم آیت اللّه العظمى سید محمد شاهرودى به خاطرکبر سنّ تدریسش را کنار گذاشته بود تنها در درس شهید سیّد محمد باقر صدر شرکت مى کردم.
در جمادى الاولى سال 1394 هجرى قمرى به عنوان فرار از حکومت ضد اسلامى بعث عراق به ایران مهاجرت کردم و تاکنون درحوزه علمیه قم مشغول به تدریس هستم.
* بله. افزون بر فقه و اصول در فلسفه و اقتصاد از محضر ایشان بهره برده ام بدین گونه که دو اثر مهم ایشان را: (اقتصادنا) و (فلسفتنا) را با دقت مطالعه مى کردم و هر کجا شبهه و پرسش پیش مى آمد در محضر ایشان مطرح مى کردم و آن بزرگوار مطلب را براى من باز مى کردند و به پرسشها پاسخ مى دادند.
همچنین کتاب (اسس المنطقیه) را در نزد ایشان خوانده ام.
* بله. در تدوین بخشى از کتاب (اسس المنطقیه) با حضرت ایشان همکارى علمى داشته ام. این کتاب در حساب احتمالات و بیان چگونگى رسیدن احتمالات به علم است.
* شهید صدر درحوزه نجف از جایگاه علمى بلندى برخوردار بود. وى بحق نابغه بود. آن هم در زمینه هاى گوناگون وگواه بر آن نگاشته هایى است که از آن عالم فرزانه به یادگار مانده است که از نظر اتقان و نوآورى و ابتکار شگفت انگیزند. برخى از آثار ارزش مند ایشان هنوز بى مانندند.
تدریس ایشان نیز داراى ویژگیهایى بود: دقیق عمیق فراگیر و همه سونگر. از این روى در محضر ایشان شاگردان بسیار خوبى پرورش یافتند.
در ابتداى آشنایى من با ایشان بحث ایشان درباره (ترتّب) بود. پس از مدتى شرکت در درس براى من مشکلاتى پیش آمد که بر آن شدم در درس حاضر نشوم.
ایشان از این جریان آگاه شد و از من خواست به حضور در درس ادامه دهم و فرمود:
(اگر پنج سال در این درس حاضرشوى من اجتهاد تو را تضمین مى کنم.) این نشان دهنده توان علمى و روش مندى درس ایشان بود که به مدت کوتاه شاگرد به درجه اجتهاد مى رسید.
* حوزه نجف از نظر علمى وضع خوبى داشت. تلاشهاى علمى شور ونشاط علمى و تحقیقى چشمگیر بود. ولى از جهت سیاسى وضع خوبى نداشت; چه از جهت موضع گیریهاى دولت در برابر حوزه فشارهاى سیاسى بعثیان و اختناق حاکم برحوزه که به از هم پاشیدگى حوزه منجر شد و چه از نظرموضع گیرى حوزه در برابر اوضاع سیاسى حاکم بر جامعه که متأسفانه حوزه نجف به خاطر ناآگاهى و به دور بودن از مسائل سیاسى و صحنه سیاست در برابرآنچه که درعراق مى گذشت نمى توانست موضع و تحلیل درستى داشته باشد.
شهید صدر و شاگردان وى و مرحوم امام درمدت اقامت درنجف از این جهت بسیار در رنج بودند.
* شهید صدر درعرصه هاى گوناگون قلم زده و آثار جاودان به بازار دانش عرضه داشته است و در هر یک از این آثار نوآوریهایى دارد:
در فقه (بحوث فى شرح العروة الوثقى) را دارد که چهار جلد آن چاپ شده است. در اصول (تقریرات) بحث ایشان وجود دارد که به قلم شاگردان آن بزرگوار به رشته تحریر در آمده و نیز حلقات (بحوث فى علم الاصول) که به قلم خود ایشان است. در فلسفه (فلسفتنا) را دارد که بخشى از آن فلسفه جدید را بردارد.
درکلام (الرسل والرسول و الرساله) را دارد که در آغاز رساله عملیه ایشان به چاپ رسیده که در آن برخى از مسائل کلامى بر اساس حساب احتمالات به بوته بررسى نهاده شده است.
درتفسیر تفسیر موضوعى قرآن را دارد که دو جزوه مختصر ولى پر محتوایى به چاپ رسیده است.
در تاریخ کتاب (فدک) را دارد که در اوائل جوانى نگاشته و نیز درحالات ائمه(ع) نگاشته اى دارد به نام: (اهل البیت تنوع ادوار و وحدة هدف).
تمامى این نوشته ها که حکایت از گستردگى اندیشه آن شهید عزیز دارند مشمول هستند از نوآورى خلاقیت هم درمحتوا و هم در دروس استدلال و تبیین و دسته بندى و سامان دهى و هم در چگونگى عرضه که اشاره به تک تک این نوآوریها از حوصله این گفت وگو خارج است و من در مقدمه کتاب: (تقریرات اصول) به پاره اى از این نوآوریها اشاره کرده ام به عنوان نمونه: شما همین الفتاوى الواضحه را بنگرید که رساله عملیه ایشان است و با دیگررساله هاى عملیه مقایسه کنید و آن گاه پى خواهید برد به عمق نوآوریهاى ایشان. کتاب با مقدمه اى در باب مسائل اعتقادى با روشى نو هم در استدلال و هم در تبیین و عرضه شروع مى شود.
در این اثر ارزش مند افزون بر دیدگاه فقهى شکل بیان دسته بندى مسائل و موضوعات نیز نو و ابتکارى است.
در مجموع دوچیز به تمامى آثار ایشان برجستگى بخشیده است: یکى عمق و دقت و دیگرى گستردگى و همه سویه بودن بحثها. درخصوص فقه نگاهى اجتماعى دارد و به فقه با دید فردى نمى نگرد و فقه را توانا براى اداره تمام جوانب حیات بشرى مى داند و این گونه نگاه به نوآوریهاى زیادى انجامیده است که در آثار فقهى ایشان مى توانید ببینید.
* حضرت استاد در دهه آخر عمر شریف جلسه هفتگى در منزل ترتیب داده بود که در آن جلسه شاگردان زبده ایشان شرکت مى جستند.
موضوع بحث در این گردهماییهاى هفتگى مسائل مهم و مشکلات فکرى و فرهنگى حوزه و جهان اسلام بود. یکى از مسائل مهمى که در آن جلسه مطرح شد و چند هفته به درازا کشید موضوع (المرجعیة الصالحه و المرجعیة الموضوعیة) بود که ایشان به این بحث اهتمام زیاد مى داد. پس از پایان بحث به بنده فرمود خلاصه مطالب را بنویسم و بنده امتثال کردم و خلاصه مطالب را به اضافه پاره اى از پیشنهادها که درحاشیه جلسه مطرح مى شد نوشتم و تقدیم حضرت ایشان کردم.
ایشان هم پس از ملاحظه دوباره آنها را با قلم شریف نگاشت و تغییراتى در آنها داد که عین نوشته آن بزرگوار و پیشنهادها را در مقدمه کتاب اصول که تقریرات بحث قطع ایشان است آورده ام.
استاد طرح اصلاح حوزه را در یک افق بالاترى مى دید: (مرجعیت صالحه و اهداف آن) ایشان در این طرح و تمامى دگرگونیهاى بنیادین حوزه را که مرجعیت صالحه نماینده آن است پیشنهاد مى کند: دگرگونى کتابهاى درسى نظارت بر درسها و مراحل تدریس درحوزه بر آوردن نیازهاى فکرى فرهنگى جهان اسلام اشراف و نظارت برمراکز علمى و تحقیقاتى پیوسته به حوزه بایستگى ارتباط باجهان خارج و… در پرتو (مرجعیت صالحه و اهداف آن) امکان پذیر مى داند.
از این روى این طرح شایسته دقت و بررسى است و بایست از سوى حوزویان مورد توجه جدّى قرار گیرد.
* اخلاق بسیار نیکو و شایسته ایشان هر کسى را شیفته خود مى کرد. بیان رساى آن شهید عزیز که کم مانند بود توانایى علمى و اهتمام جدّى به تربیت علمى و اخلاقى شاگردان و… از جمله اسباب موفقیت وى در پرورش شاگردان بود.
در این جا خاطره اى نقل مى کنم که هم گویاى اخلاق شایسته ایشان و هم گویاى اهتمام جدى وى به تربیت علمى و اخلاقى شاگردان است:
روزى در جمع نخبگان درس که در محضر ایشان بودند فرمود:
(این که حوزه تنها به فقه واصول اکتفا مى کند روش درستى نیست. شما باید با دانشهاى گوناگون اسلامى آشنا باشید و به فقه و اصول بسنده نکنید.)
در این جلسه وى پیشنهاد کرد: (فلسفتنا) را بین خود به بحث بگذارید.
پیرو فرمایش ایشان دوستان قرار گذاشتیم این مباحثه درمنزل انجام گیرد. اولین روز مباحثه بود که متوجه شدیم کسى در منزل را مى زند. رفتم و دررا گشودم دیدم استاد عزیز ما شهید صدر است. تشریف آورد داخل و در جلسه مباحثه ما شرکت جست و فرمود:
(من به این جلسه آمدم; زیرا براین باورم که اکنون جلسه اى با فضیلت تر از این جلسه در پیشگاه خداوند نیست جلسه اى که در آن از معارف اسلامى گفت وگو مى شود. دوست داشتم در چنین جلسه اى حاضر شوم.)
دقت کنید که آن عالم بزرگوار چگونه شاگردان خود را تشویق مى گرد و چقدر به کسانى که در راه فهم معارف اسلامى و کمال بخشیدن به خود گام بر مى داشتند مورد احترام ایشان بودند.
در اساس پیوند و رابطه ایشان با شاگردان به گونه پیوند و رابطه پدر و فرزندى بود آن هم پدرى بسیار مهربان. پس از مهاجرت شمارى از شاگردان آن استاد فرزانه از بیم رژیم خون شام بعث به ایران پیامى را روى نوار ضبط مى کند و براى آنان مى فرستد و در آن پیام جمله هایى در فراق و دورى از آنان به کار مى برد که کم تر پدرى درفراق فرزند چنان جمله هایى به کار مى برد. یکى از دوستان که در هنگام ضبط پیام در محضر استاد شهید حضور داشته مى گفت:
(هنگامى که جمله ها از زبان استاد جارى مى شد اشک نیز از دیدگانش جارى مى شد. با چشم گریان مى گفت:
(السلام علیکم ایها الأخیه من ابیکم البعید عنکم بجسمه القریب منکم بقلبه الذى یعیشکم فى اعماق نفسه و فى کل ذکریاته….)
متن این پیام و برخى از نامه هایى را که به شاگردانِ خود نوشته در مقدمه کتاب اصول آورده ام. با مطالعه آنها به اوج علاقه مندى ایشان به شاگردانش و پیوند عاطفى وى با آنان پى خواهید برد که در کم تر استاد و شاگرد بلکه پدر و پسرى مى توان یافت.
* ایشان بر آن بود که یک دوره فقه معاملات به گونه مقایسه اى با حقوق غرب بنگارد.
وى به نگارش این اثر بزرگ بسیار اهمیت مى داد; زیرا مى خواست با خلق این اثر برترى حقوق اسلامى را در اداره جامعه برحقوق غربى بنمایاند که مترسفانه گرفتاریهاى آخر عمر و شهادت آن عزیز جامعه علمى رااز چنین اثرماندگارى محروم کرد.
اگر وى توفیق مى یافت و این اثر و اندیشه را به جامعه اسلامى عرضه مى داشت بسیارى گرههاى کور باب معاملات گشوده مى شد و حقوق اسلامى جایگاه ویژه خودرا درجهان به دست مى آورد.
* مسأله ضرورت تشکیل حکومت اسلامى از اندیشه هایى بود که ایشان از دیرزمان در بین شاگردان خاص خود مطرح مى ساخت و جوّ عمومى حوزه اجازه نمى داد که ایشان بتواند این اندیشه را در مجالس عمومى حوزه طرح کند; زیرا بیش تر روحانیان واهل علم نمى توانستند حکومت اسلامى پیش از ظهور حضرت مهدى(عج) را بپذیرند و ایشان هم آن زمان در مقام مرجعیت نبود تا حوزه به طور عموم گوش شنوا از وى داشته باشد و به همین دلیل زمانى که مرحوم امام به عنوان مرجع تقلید بحث حکومت اسلامى را درحوزه نجف شروع کرد شهید صدر بسیار خوشحال شد و آن را مورد تأیید قرار داد.
* تا آن جا که من دارم تلاشهاى سیاسى ایشان برمى گردد به دوران نوجوانى. آن شهید از همان اوان نوجوانى با توجه به هوش و ذکاوت و حساسیتى که نسبت به اسلام و مسلمانان داشته نمى توانسته نسبت به مسائل سیاسى و آنجه درعراق و جهان مى گذشته بى تفاوت باشد از این روى در نوجوانى وارد عرصه مسائل سیاسى مى شود.
* حضرت ایشان از کمک به همه تلاش سالم اسلامى دریغ نداشت. به اندازه توان از حرکتهاى سیاسى و اجتماعى سالم پشتیبانى مى کرد و مورد عنایت قرار مى داد به عنوان مثال: پشتیبانى فکرى و علمى از مدرسه علوم اسلامى آیت اللّه العظمى حکیم به خاطر برنامه هاى ویژه اى که این مدرسه داشت.
پشتیبانى فکرى و علمى از دانشکده اصول دین (کلیة اصول الدین) که داراى برنامه هاى جدید بود و نگارش (معالم الجدیدة) براى تدریس در این دانشکده.
همکارى با تشکیلات اسلامى علماى بزرگ نجف به نام (جماعة العلما فى النجف الاشرف) این تشکیلات درزمان عبدالکریم قاسم به دست تواناى علماى بزرگ نجف پایه گذارى شد و در عرصه اجتماع و سیاست تلاش مى ورزید.
شهید صدر در آن زمان در سنین جوانى بود و عضو (جماعة العلما) نبود ولى از نظرعلمى و فکرى با این گروه همکارى داشت و در مجلّه (الاضواء) نشریه این گروه مقاله مى نوشت. مقاله هاى ایشان تحت عنوان (رسالتنا) از پرجاذبه ترین مقاله هاى مجلّه وتعیین کننده خط مشى و سیاست کلى (جماعة العلماء) بود.
تأسیس حزب الدعوة. این حزب یک حزب سیاسى بود.
نکته دیگرى که بسیار مور د توجه ایشان بود تلاش براى راه اندازى حوزه علمیه کوچک در درون حوزه علمیه نجف بود. این تلاش اگر آن گونه وى آرزو داشت به سرانجام مى رسید و عمر یارا مى داد. و توفیق مى یافت دگرگونى ژرفى درحوزه مى آفرید و آن حوزه کوچک جایگزین حوزه کنونى مى شد.
از دیگر تلاشها وحرکتهاى سیاسى ایشان نقشه براندازى حکومت بعث و حرکت در این راستا بود که درنهایت به شهادت آن عزیز انجامید.
نگارش (فلسفتنا) و (اقتصادنا) رویارویى عمیق و همه جانبه ایشان بود با مکتب الحادى مارکسیسم که در آن روزگار چتر مخوف خود را بر سر کشورهاى اسلامى گسترده بود و سرمایه دارى غرب که جهان در زیر سیطره خود داشت.
* موضع گیرى ایشان دربرابرحزب بعث از همان ابتداى به حکومت رسیدن حزب بعث شروع شد و اولین دستور تغییر شکل مبارزه باحزب بعث از مبارزه فکرى و علمى به مبارزه مسلحانه را ایشان داد. دیدگاه مبارزه مسلحانه بعثیان را تنها از آن وى بود چیزى که حزب الدعوة پس از مدت زمانى آن را پذیرفت.
* آن شهید بزرگوار تا هنگامى که امام خمینى درعراق بود همواره از پشتیبانان ایشان بود و در مواردى تنها پیشتیبان آن مرحوم بود. به یاد دارم; روزى که حزب بعث مى خواست امام را از عراق بیرون کند منزل امام درمحاصره شدید نیروهاى امنیتى بود به گونه اى کسى را جرأت آن نبود که از کوچه امام بگذرد تا چه رسد به دیدار ایشان برود. ولى شهید صدر تنها مرجعى بود که به عنوان پشتیبانى از امام خمینى درلحظه هاى حسّاس و خطرناک به دیدن مرحوم امام رفت.
وقتى به ایشان مى گویند: منزل امام در محاصره شدید نیروهاى امنیتى است وکسى را نمى گذارند وارد منزل ایشان شود مى گوید: (من هر طورى شده مى روم هر چه مى خواهد بشود بشود.) پس از بازداشت از جرمهایى که براى ایشان بر مى شمارند و وى را مورد بازجویى قرار مى دهند همین دیداربودهاست پس از پیروزى انقلاب اسلامى ایران آن شهید بزرگوار هم در عمل و هم در فکر و اندیشه به پشتیبانى از انقلاب اسلامى برخاست و به دوستان و شاگردان سفارش مى کرد که از انقلاب اسلامى و امام خمینى به گونه جدى پشتیبانى کننده گواه بر این عملکرد سلسله مقاله هایى است که با عنوان: (الاسلام یقود الحیاة) درخصوص پاره اى ازنیازها و دشواریهاى فکرى انقلاب اسلامى نگاشت و نامه هایى است که به شاگردان خود در ایران نوشته و پیامهایى است براى مردم ایران و پشتیبانى از آنان . او در برابر امام بسیار خضوع داشت و از عمق جان به امام و راه آن بزرگوار عقیده مند بود. از وى نقل شده که گفته است:
(اگر امام خمینى به من دستور بدهد که نماینده ایشان در روستایى باشم فرمان خواهم برد و امر ایشان را اجرا خواهم کرد.)
از جرمهاى سنگین ایشان در پرونده تنظیمى از سوى دستگاه امنیتى بغداد همین علاقه مندى و عشق ایشان به امام و رابطه تنگاتنگى بود که با امام و انقلاب اسلامى ایران داشت.
* خاطرات زیاد است که من در این جا به پاره اى از آنها اشاره مى کنم:
روزى ایشان به من فرمود:
(وقتى کتاب (فلسفتنا) را نگاشتم خواستم آن را به نام (جماعة العلما) چاپ کنم ولى چون آنان نظراتى درجهت اصلاح و تعدیل کتاب داشتند که از دید من پذیرفته نبود ناگزیز به نام خودم به چاپ رساندم. اکنون که چاپ شده و مورد توجه عام و خاص قرارگرفته و نویسنده آن در همه جا مشهور شده و بلند آوازه گاهى وقتها با خودم فکرمى کنم: اگر پیش از چاپ از این شهرت و پذیرش همگانى آگاه مى بودم آیا باز هم حاضرمى شدم که کتاب را به نام (جماعة العلما) چاپ کنم واز یاد نام خود بر روى کتاب خوددارى کنم؟
این تردید در آمادگى نفس بر انجام این کار مرا به شدت ناراحت مى کند.)
ایشان وقتى از این حالت روحى خود سخن مى گفت بسیارناراحت بود که مى خواست گریه کند با این که یک فرض و احتمال بیش نبود ولى از ترس این که اگر چنین امتحانى پیش مى آمد و او آمادگى آن را نداشت ناراحت بود. ببینید فاصله ها چقدر است!
خاطره دیگرى که از آن عالم فرزانه دارم حکایت از اوج فروتنى و سلامت نفس و بزرگى روح آن بزرگوار دارد:
ییکى ازشاگردان وى از دروس استاد و خط فکرى وى فاصله گرفته بود و حتى از ایشان بد مى گفت و استاد هم خبر داشت.
ییک روز در محضر ایشان بودم از روى اتفاق سخن از آن شاگرد به میان آمد آن عزیز فرمود:
(من هنوز به عدالت آن شخص عقیده دارم و آنچه که او درباره من گفته ناشى از اشتباه در باورى است که درباره من پیدا کرده نه ازسر بى مبالاتى در دین.)
ییا به هنگام بیرون راندن طلاب ایرانى از عراق طلبه اى را دیدم که براى خداحافظى به خدمت استاد شهید آمد و اواز کسانى بود که با حضرت استاد رابطه خوبى نداشت ولى به هنگام خداحافظى چنان استاد مى گریست که گویى بهترین عزیزش دارد از اوجدا مى شود وهیچ گاه بین آنان کدورتى نبوده است.
ایشان از نظر معیشتى زندگى زاهدانه و سختى داشت چه دروزگار تحصیل و چه در روزگارى که مدرس بود و چه آن گاه که به مرجعیت رسید.
آن شهید والامقدارمى گفت:
(درروزگار تحصیل در فقر شدید زندگى مى کردم. با این حال صبح که از خواب برمى خاستم چنان مشغول تحصیل ومطالعه مى شدم که همه چیز را از یاد مى بردم آن گاه که خانواده غذا درخواست مى کردند تازه سرگردان مى شدم که چه کنم.)
وى هنگامى که مدرس بنامى بود در سختى زندگى مى گرد. در آن هواى گرم نجف در
منزل وسیله خنک کننده اى نداشت. محل درس ما هم که مقبره آل یاسین بود وسیله خنک کننده اى نداشت. آن زمان معمول حوزه نجف بود که تابستانها هم درسها تعطیل نمى شد.
مرحوم سید عبدالغنى یک روز آمد منزل ایشان وگفت:
(آقا! در این گرماى شدید طلبه هایى که در درس حضرتعالى شرکت مى کنند. خیلى سختى مى بینند اجازه بدهید یک کولر بخریم و درمحل درس نصب کنیم. من مى توانم این را براى شما به ارزان ترین وجه آن هم به گونه قسطى که ماهى فقط دو دینار بپردازید تهیه کنم.)
استاد شرمگین از این که بگوید: وضعیت اقتصادى من اجازه نمى دهد سکوت کرد مرحوم سید عبدالغنى اردبیلى سکوت استاد شهید را نشانه رضایت دانست و کولر را تهیه کرد و آورد. وقتى به ایشان خبررسید که کولر خریدارى شد چهره اش دگرگون شد از این که چگونه این مبلغ را بپردازد.
در دوران مرجعیت که وجوهات شرعیه به دست ایشان مى رسید مى گفت:
(به دخترم (مرام) فهمانده ام که این اموال مال ما نیست تا انتظار مصرف شخصى از آن نداشته باشد.
این کودک هم گاهى وقتها که به دیگران مى رسید مى گفت: پدرم پول زیاد دارد ولى مال خودش نیست!)
فرزندانش را چنین تربیت مى کرد. این درحالى بود که مى گفت:
(به روح و جان دخترم (مرام) از همان کودکى کینه صهیونیستها را دمیده بودم; از این روى با این که کودک بود برایش از ستم اسرائیلیها نسبت به مسلمانان گفتم دیدم بسیارناراحت شد و به دنبال آن داستانى هم از رشادتهاى مسلمانان در برابر صهیونیستها برایش گفتم دیدم چهره کودک دگرگون شد و بسیارخوشحال و شادمان گردید.)
داستانى هم از رابطه ایشان با حضرت مولى الموحدین على(ع) نقل مى کنم که خود ایشان براى من نقل کرد:
(درروزگار طلبگى هر روز ساعتى را به حرم امیرالمؤمنین(ع) مشرف مى شدم و آن جا مى نشستم و درمسائل علمى به فکر و اندیشه فرو مى رفت به امید آن که از برکات آن حضرت الهام بگیرم و مشکلات علمى خود را حلّ کنم.
از این نیّت من هیچ کس با خبرنبود تا این که این روش قطع شد مادرم [یاخانم دیگرى از اهل خانواده که تردید از من است] خواب مى بیند و در عالم رؤیا حضرت امیر(ع) به وى [به این مضمون] مى فرماید: به باقر بگو چرا درسى را که از ما مى آموخت ترک کرده است؟)
* حوزه علمیه باید در شجاعت و شهامت و پاسدارى از اسلام عزیز از امام خمینى و شهید صدر پیروى کند.
حوزه علمیه باید دست به کار شود آن فقه مقارنى را که شهید صدر تصمیم بر نوشتن آن داشت و اجل زود رس مانع از آن شد بنگارد و به اهل اندیشه و مراکز علمى ارائه دهد و همچنین برحوزه عملیه است که آرزوهاى این بزرگ مرد را محقق سازد.
* بنده هم از شما متشکرم.