حوزه: با تشکر از حضرت عالى که مصاحبه با مجلّه حوزه را پذیرفتید در آغاز شمّه اى اززندگى تحصیلى و علمى خود را بیان کنید و چه درسهایى را از محضر مبارک علاّمه شهید سید محمد باقر صدر رحمة اللّه علیه بهره برده اید.
* تحصیل حوزوى من در سال 1969م. برابر هـ.ق. درنجف اشرف در دوره مرجعیت مرحوم آیت اللّه العظمى سیّد محسن حکیم قدس سره آغاز شد. در آغاز مانند هر طلبه اى مقدمات و سطح را نزد استادان بزرگوار از جمله: حضرت شیخ محمد سعید نعمانى سید محمّد غروى شیخ هادى قرشى شهید سید مجید حکیم و… فرا گرفتم.
پس از به پایان بردن کفایه و مکاسب از علامه شهید سید محمد باقر صدر رحمة اللّه علیه اجازه خواستم در بحث خارج ایشان شرکت کنم.
ایشان به یکى از شاگردان برجسته خود گفت از من فقه و اصول را امتحان بگیرد.
آن آقا برابر دستور شهید صدر از من امتحان گرفت و نتیجه را به ایشان اعلام کرد و آن شهید بزرگوار هم اجازه داد که در بحث خارج ایشان حضور بیابم و موفق شدم چهار سال از محضر مبارک ایشان بهره ببرم. علامه شهید بر آن بود که برنامه اى ویژه بریزد که طلبه ها را براى شرکت در درس خارج بیازماید و آنان که شایستگى شرکت را دارند شناسایى کند و با این تدبیر از کسانى که شایستگى شرکت در درس خارج را نداشتند جلو بگیرد.
حوزه: چگونه با شهید صدر آشنا شدید.
* از آغاز ورود به حوزه نجف اشرف با این انسان والا آشنا شدم بدین گونه: در اوان ورود به حوزه نجف من و گروهى از طلاب شهر نعمانیه به خاطر شور و شوق و اهتمامى که از ایشان براى بیدارى دینى و آینده نگرى جهت برپایى حکومت اسلامى سراغ داشتیم به محضر آن بزرگوار شرفیاب شدیم. از وى خواستیم که ما را راهنمایى کند و پند دهد.
آن بزرگوار درخواست مارا پذیرفت و از بایدها و نبایدها سخن گفت و افزود:
(از شما مى خواهم افزون بر انجام بایدها و پرهیز از نبایدها زودتر از یک سال به شهر خود نعمانیه برنگردید; زیرا از یک سو در این مدت بهره اى بسیار از فرهنگ فکرى و فقهى اسلامى فرا خواهید گرفت که شما را در پاسخ به پرسشهایى که مى شود توانا خواهد ساخت و از دیگر سوى ماندن شما در حوزه نجف به مدت یک سال نگاه اجتماعى مردم شهر را نسبت به شما دگرگون خواهد کرد و محبت و اعتماد ایشان را نسبت به شما استوار خواهد ساخت.)
در واقع این دستورالعمل براى ما بسیار سخت بود; زیرا به دورى از خانواده و دوستان هنوز عادت نکرده بودیم. با این حال برخى از ما تصمیم گرفتیم دستور شهید صدر را اجرا کنیم و شکر خدا موفق شدیم یک سال تمام در نجف بمانیم.
وى از حال ما با خبر بود. پس از به پایان رسیدن یک سال پیام فرستاد که اکنون مى توانید به شهر خود نعمانیه بروید و با خانواده و دوستان خود دیدار کنید و درباره آنچه باید کرد ما را رهنمون شد و تشویق کرد تا سربازانى براى اسلام و براى خدمت به مسلمانان باشیم.
این چنین پیوند من با شهید صدر برقرار شد و روز به روز قوت گرفت و استوار تا روز شهادت او.
حوزه: حضرت عالى تا واپسین روزها درکنار شهید صدر به سر برده اید آن بحران بزرگ و حالتهاى روحى سیّد شهید را شرح کنید و این که برخورد وى با بعثیان چگونه بود.
* نمى توان آن گونه که باید و شاید این فاجعه عظیم را شرح کرد و درد و رنج آن عزیز را نمایاند بویژه در این گفت وگو نشاید که به همه زوایاى آن فاجعه دردناک اشاره داشت. به گوشه هایى از آن قصه پرغصه درکتاب: (الشهید صدر سنوات المحنه وایام الحصار) پرداخته ام ولى اگر لازم باشد در این گفت وگو بگویم باید به اختصار بگویم:
حکومت تبهکار بعث دریافته بود که سیّد شهید دو ویژگى دارد:
نخست ایشان مرجعى است که آهنگ برانداختن حکومت بعث و بر پایى حکومت اسلامى در عراق را دارد.
دوم ایشان شخصیت برجسته اى است که مى تواند ادامه دهنده حقیقى انقلاب اسلامى در ایران به رهبرى امام خمینى قدس سره باشد و مى تواند مردم عراق را به آن حرکت بزرگ تاریخى پیوند دهد و به دفاع از آن برخیزد و به فداکارى در راه آن بپردازد و از نظر فکرى پشتیبانش باشد. بر رژیم بعث محتواى ژرف پیامهاى آن شهید بزرگوار که در تأیید انقلاب اسلامى به گونه آشکارا و بدون هیچ گونه ملاحظه و احتیاطى صادر مى کرد پوشیده نبود.
اگر تاریخ عراق را باز بینى کنیم. درخواهیم یافت که شهید صدر تنها مرجعى است که آشکارا در کنار انقلاب اسلامى ایران و پیشواى آن امام خمینى قدس سره ایستاد. این امر رژیم بعث عراق را وا داشت که هرچه بیش تر در پى انتقام از آن سید بزرگوار باشد. یکى از شرطهاى رژیم بعث براى دست برداشتن از آزار و اذیت وى و خانواده اش و به شهادت نرساندن وى این بود که ایشان از تأیید انقلاب اسلامى ایران و رهبر عزیز آن دست بردارد. این را مى شود از لابه لاى مذاکره ها و گفت وگوهاى نمایندگان رژیم بعث با سیّد شهید دریافت. ولى آن انسان والا مقدار بر خلاف تمام گرفتاریهاى جانکاه از پاسخ به این خواسته سرباز زد و هیچ گاه دست از تأیید حرکت امام خمینى قدس سره سرباز نزد. وى بر این باور بود که امام خمینى با انقلاب خود خواست و آرمان پیامبران بزرگ الهى را تحقق بخشید.
رژیم بعث براى واداشتن سیّد شهید به پذیرش شرطهاى خود طرحها و برنامه هاى بسیارى را اجرا کرد از آن جمله:
1 . قطع آب و برق و تلفن به مدت یک ماه.
2 . جلوگیرى از رسیدن مواد غذایى به مدت یک هفته.
3 . جلوگیرى از رساندن دارو از جمله قرصهاى فشارخون که براى آن شهید عزیز و مادر گرامیش که نزدیک به هفتاد سال سن داشت بسیار بسیار ضرورى بود.
به یاددارم آن صحنه هاى غم انگیزى را که سیّد شهید را در تنگنا قرار مى داد و آن وقتى بود که مى دید فشار خون مادرش بالا رفته و نزدیک است از هوش برود یا دختر بچه اى را مى دید که از درد شکم رنج مى برد یا از درد دندان فریاد مى زد و… ولى آن سیّد مهربان نمى تواند کارى بکند.
4 . رژیم بعث جنگ روانى شدیدى علیه شهید صدر به راه انداخت که گونه هاى گوناگون داشت: اتهام سیاسى تهدید اعدام تهدید به بى حرمتى به عرض و ناموس و…
بر سیّد شهید پوشیده نبود که رژیم بعث هیچ پروایى در اجراى تهدیدهاى خود ندارد. او خوب مى دانست که این رژیم تنها به سرکوب و کیفرهاى دهشت انگیز باور دارد با این حال دست از موضع و تکلیف شرعى خود بر نمى داشت و تکلیف شرعى خود را در موضع گیرى علیه رژیم خون آشام بعث و پشتیبانى از حرکت حماسى امام خمینى مى دانست.
او مى گفت:
(آیا عاقلانه است که مرجع دینى چون آقاى خمینى حکومت اسلامى بر پا کند که از رؤیاهاى ما بود اکنون به تأیید و پشتیبانى وى نپردازیم چون رژیم بعث بر ما غضب خواهد کرد.)
شهید صدر با شجاعتى که از تکلیف شرعى سرچشمه مى گرفت پایدارى بسیار کرد و این یک حرکت عاطفى و مصلحتى نبود و دلیل بر درستى این سخن پایدارى ایستادگى و اصرار و تسلیم نشدن آن شهید عزیز بود تا این که به لقاى پروردگار خود پیوست که این را خود برگزیده بود.
حوزه: از ویژگیهاى اخلاقى و معنوى و راز و نیازهاى علامه شهید اگر خاطره اى دارید براى ما و دیگر دوستاران آن عزیز بگویید.
* اخلاق او جبلّى بود. با تعارف که در وراى خود آنچه برابر با واقع نیست پنهان مى کند ناآشنا بود. مردم را از ژرفاى قلب خویش و زوایاى جانش دوست مى داشت.
آنچه براى خود دوست مى داشت براى دیگران نیز دوست مى داشت و آنچه براى خود نمى پسندید براى دیگران نیز نمى پسندید. دیگران را بر خود برترى مى داد. در این باره شواهدى است که با یاد کرد آنها سخن به درازا مى کشد.
امّا درباره راز و نیاز وى با خدا آنچه مرا تکان داد ملزم کردن خویش بود به این که نماز را بر پا ندارد جز با خشوع و انقطاع تمام.
این چیزى است که جز اندکى از خداجویان و بندگان بدان نرسند; زیرا نماز راستین نمازى است که دل در آن بر آفریدگارش اقبال کند و به رغم دلمشغولیها و دشواریهایى که مى خواست بر تمام زوایاى پاک آن پاک سرشت چیره شود مى کوشید که در هنگام نماز از همه چیز دورى جوید و (انقطاع الى اللّه) را حاصل کند.
حوزه: از زهد علامه شهید بگویید بویژه از آن نمونه هایى که حوزویان را به کارآید.
* زهد آن گونه که از سخنان ائمه هدى(ع) بر مى آید آن است که خار و خس دنیا بر انسان مالک نشود و زاهد راستین آن نیست که نداشته باشد بلکه آن است که مالک باشد بى آن که مملوک باشد.
با سیّد شهید زیستم در حالى که مالک چیزى که چشم گیر باشد نبود. آنچه که دیگر مراجع در اختیار داشتند او در اختیار داشت: از دارایى شخصى حقوق شرعى هدیه ها و دهشها و… ولى همیشه یک حالت داشت.
شهید صدر منزل شخصى نداشت با این که مى توانست از دارایى شخصى خود خانه اى بخرد. این واقعیت با خط شریف آن عزیز در نامه اى که در بخش مدارک کتابى که درباره وى نگاشته ام آمده و ثبت شده است. در طول زندگى و در هنگام شهادت مستأجر بود نه مالک.
اتومبیل هم نداشت. با این که شخص نیکوکارى اتومبیل خود را به وى بخشید که در زمان خود گران قیمت بود و به آن نیاز بسیار داشت با این همه آن را فروخت و بهاى آن را بین طلبه ها و نیازمندان پخش کرد.
در همه جنبه هاى زندگى چنین بود. زندگى خصوصى وى نیز بر همین روش بود. اهل و عیال و فرزندان خود را بر این رویه پرورش داده بود.
او در تمام کردار و رفتار هدفدار بود و قصد خدمت به دین حنیف و رسالت مقدس آن را داشت. بر این نظر بود که سطح زندگى مرجع نباید بیش از سطح زندگى تهى دستان باشد. او به سبب برخى از جنبه هاى منفى که از رفتار بعضى از کسان تراویده بود و مردم را تحریک مى کرد و اعتماد آنان را به عالمان دین سست و لرزان مى ساخت در پى چاره جویى کار آمد بود و یکى از راههایى را که پیش گرفته بود تا چاره این درد بشود همانا هم سطح کردن زندگى خود با زندگى تهى دستان و طلبه ها بود.
بسیار غمگسار مردم بود و این از درخشان ترین نقطه هاى زندگى اوست. غمگسارى وى در سطحى نبود که تعارف اقتضا کرده باشد بلکه غمگسارى راستین بود. گرفتاریهاى مردم را در مى یافت و از اوضاع و احوال آنان پرسش مى کرد و با آنان همدردى مى کرد و این امر سبب شد هر که وى را ببیند دوست بدارد و به گونه اى شگفت دلباخته او شود.
حوزه: کدام یک از ویژگیهاى آن شهید عزیز اثرى ژرف در دل و جان شما باقى گذارده است.
* مهم ترین ویژگى که مرا شیفته سیّد شهید کرد از خودگذشتگى و جان نثارى وى در راه هدف مقدس بود. درمثل آن گاه که مرجعیت آیت اللّه حکیم از سوى رژیم بعث عراق مورد تهاجم قرار گرفت با تمام توان در کنار آن بزرگوار ایستاد با این که بسیار احتمال داشت که این کار به شهادت او بینجامد.
یا آن گاه که امام خمینى قدس سره با رهبرى پربرکت خود پیروزى بزرگى براى اسلام در ایران به ارمغان آورد با خط شریف خود به شاگردانش در ایران نوشت:
(بر هر یک از شما و برهر فردى که بخت بلندش زیستن در پرتو این تجربه پیشاهنگ را نصیبش کرده واجب است تمام نیروى خود را و هرگونه توش و توانى که دارد در حمایت این حرکت مقدس به کار گیرد و از هیچ تلاشى دریغ نورزد و آنچه دارد در اختیار این تجربه قراردهد. پس نباید از داد و دهش باز ایستاد. این ساختمان براى اسلام برافراشته مى شود و نباید در بذل و دهش حد و مرزى شناخت. رایت این امر با نیروى اسلام به اهتزاز در آمده نباید از کمک به آن اندکى غافل شد. باید بر محور مرجعیت آقاى خمینى که در ایران امروز امیدهاى اسلام را مجسم ساخته گردآمد و براى آن اخلاص ورزید و منافع آن را حمایت کرد و در وجود سترگ وى محو شد به آن اندازه اى که خود در هدف بزرگش محو گردیده است.)
این متن به معناى چشم پوشى از موجودیت مرجعى خود و محو شدن دررهبرى امام خمینى است. این حرکت را ما طلاب علوم اهل بیت باید گرامى بداریم اهل بیتى که به از خودگذشتن فراخوانده اند و این عین از خودگذشتگى است.
بارها آن شهید مظلوم سخنى به این مضمون تکرار مى کرد:
(اگر امام خمینى از من بخواهد براى خدمت به اسلام در یکى از روستاهاى ایران سکنى گزینم هیچ تردیدى در پذیرش این خواسته به دل راه نخواهم داد.)
از حجة الاسلام والمسلمین سید عبدالهادى شاهرودى امام جمعه کنونى على آباد کتول و یکى از طلاب مقرب وى شنیدم که گفت:
(در زمانى پیش از پیروزى انقلاب اسلامى شهید صدر به ما گفت: با من برخورد عاطفى و شخصى نکنید و نگذارید وابستگى تان به من حجابى در برابر واقع بینى شود بلکه بایسته است معیار مصلحت اسلام باشد. بنابراین هر مرجع دیگرى بتواند به اسلام خدمت کند و هدفهاى آن را محقق سازد باید در کنار آن ایستاد و از آن دفاع کرد و در آن محو گردید.)
او پاى بند این رفتار و کردار بود زیرا مى دید مرجعیت و مقامهاى دینى دکان کاسبى نیست بلکه مسؤولیتى سنگین است و دیگر آن که هدف باید اسلام باشد نه چیز دیگر و ما جز سربازانى که باید وظیفه خود به بهترین وجه ادا کنیم چیز دیگرى نیستیم.
آنچه مرا افزون بر جنبه رفتارى و اخلاقى شیفته و دلباخته آن عزیز کرد بى توجهى به اندیشه بیت علمى و دینى بود; از این روى خود را به بهانه این که به یک بیت علمى و دینى نامدار نسب مى برد برتر از دیگران نمى دید و چون این گونه بود برترى جویى نمى کرد بلکه فروتن و آسان گذار بود.
حوزه: از جایگاه علمى وى در بین علماى شیعه و اهل سنت بگویید.
* بى گمان آنچه سید شهید در میدانهاى گونه گون علمى: فقه اصول اقتصاد فلسفه منطق… نوشت بیان گر جنبه هایى از ژرفا اصالت و نوآورى و آفرینندگى است که شخصیت علمى سید شهید را برجسته مى کند.
در این جا نمى خواهم ادعاى بى جا کنم زیرا کتابهاى وى در دسترس ماست و این گفته ها را تأیید مى کند. ما به عنوان طلبه به رهبران دینى و فکرى خود که ابتکار به خرج مى دهند و بر اعتلاى سطح دانش حوزه به عنوان یک مجمع علمى ـ اسلامى ممتاز مى افزایند به خود مى بالیم. کتابهاى سید شهید در عصرحاضر نقطه عطف بزرگى در ترقى و تکامل تشکیل مى دهند و این را به گونه فشرده و مختصر حضرت آیت اللّه سید کاظم حائرى در مقدمه کتاب اصولى خویش آورده است و به نوآوریهاى آن شهید اشاره دارد.
امّا جایگاه علمى و تأثیر فکرى وى در بین علماى شیعه و سنى باید گفت: بسیارى از اندیشه وران و علماى دینى را مجذوب خود کرده بود از جمله دکتر محمد شوقى خنجرى استاد علم اقتصاد و مشاور رئیس جمهور مصر انورسادات سخت تحت تأثیر اندیشه هاى روشن و شفاف شهید صدر قرار گرفته بود.
او وقتى دریافته بود که شهید صدر در دانشگاهى تحصیل نکرده و مسجد با روح ایمانى و ارزشهاى اسلامى خود دانشگاه او بوده شگفت زده مى شود و مى گوید:
(مساجد صدها بار از دانشگاههاى جهان بهترند.)
وى از افکار و دریافتهاى ژرف تازه ترین نظریه هاى پیچیده ریاضى در (الاسس المنطقیّة) شگفت زده شده بود.
حوزه: از مبارزات سیاسى شهید صدر و دیدگاههاى وى بگویید.
* مى توان دیدگاههاى سیاسى شهید صدر را در چند محور خلاصه کرد:
1 . باور به برپایى حکومت اسلامى داشت تا به آنچه خداوند نازل کرده فرمان براند و نمونه اى ایده آل باشد براى واداشتن ملتهاى دیگر در پیمودن همان راه.
2 . بر این اعتقاد بود که همه تلاشهاى اسلامى باید تحت اشراف و زیرنظر مرجعیّت باشد و یا از موافقت آن برخوردار.
3 . به این باور بود که ساختار اوضاع بویژه در عراق فعالیت تشکیلاتى اسلامى را مى طلبد.
4 . پشتیبانى از جمهورى اسلامى را در ایران بر هر مسلمانى واجب مى دانست و بر تمام مراجع دیگر نیز لازم مى دانست که با مرجعیت امام خمینى در همه مواضع همنوا شوند.
5 . در زمینه فعالیت سیاسى در آغاز جوانى حزبى اسلامى بنیان نهاد و آن را (حزب الدعوة الاسلامیه) نامید و شرح این را در کتاب خود: (الشهید الصدر سنوات المحنة وایام الحصار) یادآور شده ام.
6 . مبارزه مسلحانه را در عراق لازم مى دانست و بر این نظر بود که تلاشهاى مردم در اوضاع سیاسى و امنیّتى عراق باید مسلحانه باشد; زیرا رژیم بعث به هیچ مفهومى از آزادى باور ندارد و هیچ اعتنایى به رأى ملّت و اراده او نمى کند و جز زبان زور هیچ زبانى را نمى فهمد.
حوزه: درحوزه نجف گویا کسانى که به مخالفت با آرا و افکار ایشان برخاسته اند از ویژگیهاى اینان اگر امکان دارد بگویید.
* بله با اندیشه هاى نو ایشان بسیارى مخالفت مى کردند. با طرحهاى ایشان براى دگرگون ساختن نهاد مرجعیت گروهى مخالف بودند گروهى مرجعیت دینى را براى فرزندان و نوادگان خود به ارث مى خواستند و مى خواستند این نهاد در انحصار خانوادگى یا گرایش ویژه باشد درحالى که سید شهید براى درآوردن مرجعیت از حالت فردى و نهادینه کردن آن برنامه ریزى مى کرد. این طرح در آنچه به عنوان (مرجعیت واقع گرا) نوشته روشن است.
بدین بحث باید پرداخت زیرا نمایان گر بذر نیکو و پروژه گران بهایى است که مى شود آن را اجرا کرد و رویه اى بنا نهاد که نهاد مرجعیت رو به کمال رود و هر مرجعى که زمام را در دست مى گیرد ساختمان مرجعیت سابق را کمال بخشد نه این که پس از وفات مرجع پیشین از صفر شروع کند.
اما نسبت به حوزه و دگرگونى آن تلاشهاى سید شهید ابعاد اساسى چندى را در برمى گرفت از جمله: تغییر کتابهاى درسى و تبدیل آنها به کتابهاى درسى روش مند که هم روحِ مبانى پیشین را در خود داشته باشد و هم آخرین دستاوردهایى که علم اصول فقه منطق و… بدانها رسیده اند.
وى در پى آن بود که نیروهاى کار آمد و شایسته از جوانان دانشگاه و روشنفکران را به حوزه جذب کند تا مشارکتى فعال در راه ترقى سطح حوزه علمیه به گونه اى که متناسب به خواسته هاى زندگى و تکامل آن و نیازهاى جامعه باشد پدید آید.
وى مى کوشید تا همه نیازهاى مادى طلاب را برآورد به گونه اى که طلبه بتواند تمام وقت خود را به درس و تحصیل علم ویژه کند.
براساس اندیشه هایى که در دگرگونى حوزه داشت کتاب (دروس فى علم الاصول) را نگاشت و بر آن بود کتاب: (دروس فى علم الفقه) را نیز بنگارد به گونه اى که پله پله از فتواى محض شروع کند تا به مرحله استدلال عمیق برسد تا فراگرفتن بحثهاى خارج که از عمق بیش ترى برخوردارند بر طلبه آسان گردد. لکن با تأسف فراوان دست جنایت بعثیان پیش از این که آن عزیز بتواند طرح خود را به اجرا در آورد او را در ربود.
حوزه: رژیم بعث چه شگردهایى براى خاموش کردن این شعله فروزان به کار بست.
* حزب بعث در حالى به قدرت رسید که اندیشه هاى الحادى در تار و پود آن تشکیلات شوم رسوخ کرده بود و بر آن بود این اندیشه نامبارک را در بین جوانان مسلمان نفوذ دهد و آنان را از اسلام جدا کند. براى رسیدن به این هدف شوم تلاش بسیار کرد از جمله:
1 . در افتادن با مرجعیت دینى حوزه علمیه; زیرا تنها نهاد نیرومندى بود که با اندیشه هاى الحادى حزب بعث در افتاده بود.
2 . مخالفت سخت با حرکت اسلامى و کوشش در راه نابودى و خاتمه دادن بدان بابهره گیرى از ابزارها و روشها گوناگون.
3 . اعدام هزاران تن از بهترین طالب علمان و مؤمنان که پایه هاى مرجعیت را تشکیل مى دادند.
4 . بیرون راندن عالمان و طلاب از عراق و پراکنده ساختن آنان براى خالى کردن حوزه هاى علمیه عراق از نیروهاى کارآمد و ناتوان ساختن حوزه ها از ادامه راه.
5 . بیرون راندن بسیارى از شیعیان براى از اکثریت انداختن شیعیان و از هم گسستن جمع و تشکیلات شیعى به بهانه ایرانى الاصل بودن آنان.
6 . مبارزه با همه شعائر و نمودهاى دینى چون مراسم امام حسین(ع) حتى اذان نماز جمعه و همچنین گسترش تسلط خود بر مراکز علمى ـ دینى مانند دانشگاه فقه در نجف اشرف و مساجد و حسینیه ها.
7 . پى گیرى طلبه هاى عراقى به بهانه وابستگى آنان به احزاب دینى یا واداشتن آنان به خدمت در نظام و…
با این وجود شهید صدر اصرار داشت راه را ادامه دهد و اداى تکلیف کند و دستاوردها (هر چه خواهد گو باش!).
بر این اساس در ابعادى چند براى پایان دادن حاکمیت حزب دست نشانده بعث و برپایى حکومت اسلامى در عراق به تکاپو پرداخت و برخلاف این که امکانات مادى مجال کافى نمى داد توانست در دانشگاهها مدارس ارتش در بین توده مردم زمینه سازى کند.
با آن که رژیم بعث نتوانست دست آویز و مدرکى که شهید صدر را محکوم کند به چنگ بیاورد ولى نیک دریافته بود که وجود او خطر بسیار براى حاکمیت او دارد; از این روى چند حرکت تبهکارانه انجام داد: تحت نظر قرار دادن ایشان اعدام همه نمایندگان و تعقیب آنان و… که با شهادت آن مظلوم و خواهر مظلومه اش این حرکت پایان یافت.
حوزه: شهید صدر چندبار بازداشت شد و اگر از این بازداشتها خاطره اى دارید بیان کنید.
* وى چند بار بازداشت شد بدین شرح:
نخست در سال 1392هـ.ق برابر با 1971م. هنگامى که ناظم گزارِ جنایت پیشه رئیس سازمان امنیت عراق بود.
دوم در قیام جاودان صَفر سال 1397هـ.ق برابر 1977م.
سوم در رجب 1399هـ.ق. برابر 1979م. پس از دست یازیدن به قیام بزرگى که خواب از چشمان حاکمان بعثى ربود و نزدیک بود که بنیان حکومت آنان را برکند.
چهارم آخرین بار در سال برابر با 1980م. که به شهادت آن عزیز انجامید و شرح این درد جانکاه را در کتاب خود: (الشهید الصدر سنوات المحنه و ایام الحصار) آورده ام.
حوزه: از رابطه شهید صدر با امام خمینى اگر خاطره و مطلبى دارید بیان کنید.
* رابطه شهید صدر با امام خمینى رابطه منحصر به فرد بود. این پیوند تنها یک پیوند عاطفى و احساسى نبود بلکه بر ارزیابى ویژه از امام استوار بود.
شهید صدر به عنوان پشتیبانى از حرکت امام و اندیشه هاى آن بزرگ مرد پس از انتشار کتاب (حکومت اسلامى) امام از شاگردان خود خواست در بحثهاى امام شرکت بجویند و در آن زمان مى گفت:
(امام کسى است که امیدها بدو بسته است براى این که با روشنى به بر پایى حکومت اسلامى فرا مى خواند و از این راه در برابر گروههایى که ممکن نمى دانند برپایى حکومت اسلامى را پیش از قیام مهدى(عج) به چالش گرى پرداخته است.)
امام از جهت دوراندیشى و دریافت نیازها و خواسته هاى عصر و حکمت و شجاعت که شهید صدر در او مى شناخت براى آن شهید عزیز همیشه تحسین برانگیز بود.
حوزه: از آخرین لحظه هاى زندگى علامه شهید و آخرین سفارشهاى آن مصلح بزرگ و دل مشغولی هاى وى در آن لحظه هاى بحرانى اگر مطلبى خاطره و نکته اى دارید بیان کنید.
* سخن در این باره به گونه اى که تمام زوایاى مطلب و اوضاع زمانى را در بر بگیرد آسان نیست ولى بسیار فشرده و مختصر مى توان گفت:
سیر انقلاب اسلامى عراق سیّد شهید را ناگزیر ساخت که جانفشانى و شهادت را به گونه (اندیشه شده) برگزیند به گونه اى که شهادت او جریانى همیشه جاندار توفنده و شاداب باشد تا براى برانداختن نظام بعثى عراق و بر پا داشتن حکومتِ راستین اسلام ملت عراق را برانگیزد. طرح او در تشکیل رهبرى سیاسى انقلابى به نام (رهبرى جانشین) خلاصه مى شود که مسؤولیت رهبرى انقلابى اسلامى عراق را به عهده مى گرفت که از اشخاصى تشکیل مى شد. قرار بود پس از شکل گرفتن سیّد شهید به کارهاى زیر دست یازد:
1 . اعلامیه اى گفتارى و نوشتارى خطاب به ملت عراق بفرستد و به آنان سفارش کند که از (رهبرى جانشین) فرمان برند و تمام دستورهاى آن را به کار بندند.
2 . به امام خمینى نامه اى بنویسد و از وى درخواست کند به اعضاى رهبرى توجه ویژه داشته باشد و از آنان با مهربانیهاى پدرانه و انقلابى پشتیبانى کند.
3 . سید شهید روزى از روزها بین دو نماز مغرب و عشا به صحن شریف امام على(ع) برود و در یک سخنرانى انقلابى به حاکمان بعثى هجوم برد و جنایتهاى آنان را بر شمارد و به ملت رهبرى و ضرورت اجراى فرمانهاى آن را گوشزد کند. وى گفت:
( چنان سخن خواهم گفت که رژیم بعث ناگزیر مرا در صحن امام على(ع) به شهادت برساند و رهبرى جانشینى باید از این واقعه براى شدت بخشیدن به انقلاب و ادامه آن بهره بجوید.)
ضرورى بود همه اعضاى رهبرى در عراق نباشند; از این روى سید شهید به یکى از کاندیداها گفت: به عضویت این جمع درآید و از عراق خارج شود ولى وى به علتهایى که مربوط به خود اوست دو دلى کرده بدین ترتیب خواست سیّد شهید محقق نشد و نقشه او ناکام ماند.
پس از این تنها یکى از دو راه را در پیش داشت یا تسلیم در برابر رژیم بعث و پذیرش همه شرطهاى آن که در این باره مى گفت: (هرگز امکان ندارد مرجعیت را خوار و زبون کنم و به انقلابیان و به شهیدانى که براى انقلاب دعوت کردم و پاسخ گفتند و به مبارزه برخاستند خیانت کنم و سپس پیشاپیش کسانى باشم که عقب مى کشند و در مى مانند دربرابر دست یافتن به چند سال زندگى که هیچ ارزشى ندارد.)
راه دوم شهادت بود هر چند به نوعى باشد که نمى پسندید یعنى کشته شدن در ساختمان سازمان امنیت و این تنها راهى بود که پیش روى داشت و برگزید پس از آن که تک و تنها و بى یار و یاور مانده بود. شرح این قصه پرغصه را در کتاب خود (سنوات المحنه) آورده ام.
حوزه: اگر درباره چگونگى به شهادت رساندن آن سید مظلوم و به خاکسپارى وى مطلبى دارید بیان کنید.
* آنچه از شاهدان عینى دریافتم این است که جنایتکار خیره سر صدام تکریتى خود آن سید شهید و خواهر گرامیش را پس از شکنجه هاى فراوان و با بدترین شیوه ها به قتل رساند.
سیّد شهید را با بندهاى آهنى بسته بوده اند و صدام جنایت پیشه با تازیانه بر سر و صورت وى مى کوبیده و مى گفته است:
(تو مزدور ایرانیان هستى و مى خواهى براى آنان درعراق انقلاب اسلامى بر پاکنى.)
شهید بنت الهدى با برادر عزیزش در یک اتاق بوده اند. شهید بنت الهدى در گوشه اتاق به خاطر شکنجه هاى زیاد و بریدن پستان بى هوش بوده و هر آنچه در پیرامونش مى گذشته متوجه نبوده و پس از این مراحل صدام جنایت پیشه با تیر به زندگى آن دو عزیز خاتمه مى دهد. آنچه را نقل کردم از منبعى آگاه و آشنا به جریان و مراحل تحقیق و شکنجه آنان به گونه خطى ثبت شده و در نزد من موجود است و به خواست خدا در آینده نشر خواهم داد.
حوزه: اگر درباره قهرمانیهاى شهید بنت الهدى مطلبى شنیده اید و ازمبارزات و نستوهیهاى او چیزى دیده اید و خاطره اى دارید بیان کنید.
* نمى توان به این سرعت و در این مجال اندک درباره آن زن قهرمان مطلب درخورى گفت که تمام زوایاى وجودى آن بزرگ زن را در بر بگیرد. آنچه در این مجال بایسته است گفته شود خاطراتى است که از آن قهرمان دارم که به زودى ان شاء اللّه در کتابى نشرخواهم داد که شاید بتواند این بزرگ قهرمان را به جامعه اسلامى بشناساند.
حوزه: به نظر حضرت عالى براى احیاى شخصیت شهید صدر و نشر افکار و اندیشه هاى ویژه وى حوزه هاى علمیه چه باید بکنند اگر پیشنهاد و یا طرحى در این باره دارید بیان کنید.
* شهید صدر در همه ابعاد یگانه بود و ویژگیهاى منحصر به فرد داشت. در جانفشانى فداکارى ایثار مردم دوستى عشق به اهل بیت تبحر در معارف اسلامى و… و این بى سابقه نیست. مکتب اهل بیت از این بزرگمردان و الگوهاى بدیع و ایده آل بسیار پروریده و به جامعه انسانى تحویل داده است.
شهید صدر نقش خود را به گونه کامل ایفا کرد و بر این اساس به عالمان و فاضلان موارد زیر را پیشنهاد مى کنم:
1 . اهتمام به مکتب فقهى اصولى فلسفى و فکرى وى که همچنان نو و گنجینه هایى هستند که ناشناخته مانده اند و نیازمند است کسى براى کشف آنها همت بگمارد و به جامعه و مراکز علمى بشناساند.
2 . چاپ و نشر هر آنچه که مربوط به شرح حال شخصى و مواضع فکرى اوست. زیرا شهید صدر یک شخص نیست بلکه نمایان گر یک وضعیت خاص مذهب اهل بیت و مکتب نبوى اسلامى است. من هیچ مرجع شیعى در تاریخ عراق نمى شناسم بدین گونه و با این پاى فشارى شهید شده باشد و شهادت را برگزیند و این چیزى است که زیبنده و سزاوار است از آن پیروى کنیم و بدان فخر بورزیم.
حوزه: حضرت عالى کتاب ارزنده اى درباره رنجها دردها و جهاد سیاسى و اجتماعى و جایگاه علمى و معنوى آن شهید عزیز و سرفراز نوشته اید از ویژگیهاى این کتاب اگر امکان دارد خلاصه اى بیان کنید.
* این کتاب تمام ویژگیهاى شهید صدر را در بر دارد و از تاریخ زندگى سراسر جهاد و فداکارى وى حکایت مى کند و تنها یک گزارش مختصر و گذرایى از زندگى پربار اوست آن هم از مهم ترین و خطیرترین مراحل زندگى وى.
این اثر نمایش گر مرحله رویارویى مستقیم شهید صدر با تبهکارترین رژیمى است که کشور عراق به خود دیده است.
این کتاب در بردارنده خلق و خوى اوست. امیدوارم که اهل ایمان به طور اعم و فرزندان ملت عراق به طور اخص از آن بهره جویند.
والحمد لله رب العالمین