نوع مقاله : مقاله پژوهشی
در ام القراى اسلامى هدف اللّه است.
شعله شوقى که هیچ گاه خاموش نمى شود نمى فسرد نمى پژمرد پایدار است و انگیزاننده و شفاف. در این مادر شهر مردمانِ سالم هدف مند و پویا در تکاپویند که به هدف نزدیک شوند و هرچه نزدیک تر مى شوند افقهاى تازه و دیدگاههاى کشف نشده اى در برابر دیدگانشان آشکار مى گردد و شعله شوق آن به آن در دلِ آنان فروزان تر مى شود.
اینان دگرگون سازند و آفریننده و هر آن شاداب تر و تواناتر به سوى هدف به پیش مى روند و بازدارنده ها را از سر راه بر مى دارند و خداوند هم راههاى ناشناخته و نارفته را براى آنان مى گشاید و به راه خود راهشان مى نماید:
(الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا)
در این جامعه چون هدف مطلق است و از محدوده زمین و زمان بیرون پویندگان این راه هم فراخ اندیش و گشاده سینه اند و براى پیاده کردن گسترش دادن و فشاندن عطر صفات و خوییهاى رحمانى چون دادگرى دانش توانایى مهربانى بخشندگى و… حدّ و مرز نمى شناسند و از محدوده و قلمرو تنگ انسان مادى بیرون مى آیند و به دنیاى فراخ و گسترده و بى کرانه انسان الهى وارد مى شوند.
انسان الهى دنیا را فراخ مى بیند و نگاه او به زمین و زمان از افق بالایى است و خود را مسؤول مى داند در برابر آنچه در زمین مى گذرد در برابر بیمارى زمین بیمارى زمینیان ستمى که بر زمینیان مى رود و دوزخى که در زمین برپاست.
با ستم در هر کجا به هر لباسى که باشد در مى افتد.
با کژیها ناراستیها دروغها و فریبها در هر کجا و از هر کس هر گروه و دسته باشد مى ستیزد.
او به عدل مطلق مى اندیشد که پایان نایافتنى است.
از این روى امپراطور ایران آن گاه که از عبادة بن صامت مى پرسد:
به چه انگیزه اى شما مسلمانان به نبرد با دستگاه امپراطورى برخاسته اید؟
وى در پاسخ مى گوید: براى رهایى ستمدیدگان!
لرزه بر اندامش مى افتد که دین یعنى عدل مطلق پایان ناپذیر و مرزنشناس و همیشه انگیزاننده. انگیزه ها باید قوى باشند تا عدل دامن بگسترد ستم ریشه کن شود تباهیها و زشتیها دامن برچینند و سختیها آسان شوند.
با انگیزه هاى محدود با انگیزه هایى مانند: آب نان مسکن و… نمى توان وحى را در جاى جاى زمین پرتو افکن کرد و به سوى هدف مطلق رهسپار شد که هدف محدود از حرکت انسان به سوى هدف مطلق باز مى دارد.
کسانى که در برابر ستمى که بر ملت شان مى رود حساسیت نشان مى دهند و بر مى آشوبند امّا در برابر گردن کشیهاى قدرتهاى بزرگ و ستمى که آنان بر ملتهاى مظلوم و دربند جهان روا مى دارند ساکت و بى تفاوتند در حقیقت بر ستمها و کژیها و ناراستیها صحّه مى گذارند و از هدف مطلق بازمانده اند.
کسانى که در برابر ناراستیها و کژیهاى گروههاى دیگر حساسیت نشان مى دهند و بر مى آشوبند و هیاهو به راه مى اندازند و وا اسلاما سر مى دهند امّا در برابر ناراستیها و کژیهاى گروه خود ساکت و بى تفاوتند و یا به توجیه مى پردازند در صف امت ام القرى جایى ندارند.
کسانى که شعار (داد) مى دهند و بر (داد) پاى مى فشارند و مسؤولان را به (دادگرى) فرا مى خوانند; امّا نه براى خود و گروه خود که براى دیگران در جرگه عدالت خواهان راه ندارند.
امت ام القرى امت وسط است امت میانه نمونه نه این سوگرا و نه آن سوگرا:
(کذلک جعلناکم امة وسطاً لتکونوا شهداء على الناس ویکون الرسول علیکم شهیداً.)
اینان براى جهانیان الگو و نمونه اند و پیامبر اسلام(ص) براى آنان.
امت وسط امت شریفى است نه زیاده روى مى کند و نه کُند روى مشى معتدل دارد. نه به کلى در جهانِ ماده فرو مى رود و دنیاگرایى را پیشه مى کند و از معنى به دور مى شود و نه در جهان معنى فرو مى رود و از جهان ماده بى خبر مى شود.
امت وسط نه بر دانسته هاى خود جمود دارد و درهاى دانش و استفاده را برخود مى بندد و نه مى گوید:
(انا وجدنا آباءنا على امة وانا على آثارهم مقتدون.)
و نه در پى هر بانگ کننده اى مى دود بلکه به اصول و روشهایى که دارد سخت پابند است. حقیقت گمشده اوست هر جا آن را بیابد مى گیرد.
امت وسط نه بسته اندیش است که هیچ فکر و دیدگاهى را درحصار اندیشه خود راه ندهد و هیچ اندیشه جدیدى برنتابد و نه چنان باز اندیش که حصارها را بردارد و به همه اندیشه ها و فکرها بى رادع و مانع میدان جولان بدهد.
امت وسط امتى است که اندیشه ها فکرها فرهنگها آداب و… را با معیارهاى دقیقى که دارد محک مى زند سره از ناسره جدا مى سازد آداب و فرهنگ و اندیشه اى را مى گیرد که ناسازگار با اصول ارزشهایش نباشد و در کوران زندگى به کارش آید. امت وسط دوران کودکى بشر را پشت سر گذاشته و در میان زمان ایستاده و هرگونه وهم و خرافه دوران کودکى را از خود به دور کرده و میراث روحى دوره هاى پیامبرى را با دستاوردهاى عقلى به هم آمیخته و به سوى تعالى پیش مى رود.
امت وسط در سازمان زندگى نه تنها زندگى را به دست ادراک و وجدان مى سپارد و نه تنها به قانون و مجریان آن وا مى گذارد. ضمیر بشرى را با راهنمایى و صیقل دادن بالا مى برد و زندگى را با قانون و کیفر نگاه مى دارد.
امت وسط شخصیت فرد و عناصر سازنده آن را از بین نمى برد و شخصیّت وى را در شخصیت دولت و اجتماع متلاشى نمى کند و از سوى دیگر او را به حال خود وا نمى گذارد که تنها از اندیشه خود پیروى کند و هیچ انگیزه اى جز هواى نفس در زندگى اش کارگر نباشد. از عواملى که سبب رشد فرد مى شود و امیالى که شخصیت فرد را محقق مى سازد جلو نمى گیرد; امّا با باز دارنده هایى جلو زیاده روى فرد را مى گیرد.
امت وسط نه رو به قبله مسیحیان نماز مى گزارد و نه رو به قبله یهودیان.
امت وسط نه خودباخته غرب است و نه خودباخته شرق.
امت وسط امت معیار است و گواه بر مردمان و پیامبر(ص) گواه بر آنان. چنین امتى شایستگى دارد که گواه بر مردمان باشد و برنامه آنان را طرح ریزى کند و انحرافها و کژیهاى آنان را آشکار سازد و راه راست را بر آنان بنمایاند.
چنین امتى شایسته است که پیشواى مردمان باشد و این بار سنگین و مسؤولیت گران را بر دوش گیرد:
(کنتم خیر امّة اخرجت للناس.)
به شرط این که پیش از این رستاخیز عظیم جهانى و خیزش سترگ تاریخ از آزمون بزرگ پیروى از رهبرى سربلند به درآمده باشد و درجه فرمانبردارى او از رهبرى ام القرى براى خود و همگان آشکار شده باشد:
(وما جعلنا القبلَة التى کنت علیها الاّ لنعلَمَ من یتّبع الرسول ممن ینقلب عى عَقبیه…)
و آن قبله اى که روبه روى آن مى ایستادى دگرگون نکردیم جز بدان سبب که بدانیم چه کسى از پیامبر پیروى مى کند و چه کسى به خلاف او بر مى خیزد….
امتى که در ولایت ذوب نشده باشد و در کوران حوادث بر فرمان ولایت نباشد و بر مدار ولایت نچرخد و در پرتو کلام رهبرى رفتار و مشى او حرکت نکند و به بهانه هاى گونه گون شانه از زیر بار تعهد خود به در برد هرگاه به سود خود نبیند از فرمان رهبرى سربپیچد و هرگاه به سود خود ببیند هیاهو به راه اندازد و همه گاه بر محور میل و هوى و هوس و سلیقه و فکر خود بچرخد نمى تواند در رهبرى جهانى نقشى داشته باشد و بر بام بلند جهان نداى حق سر دهد و مردمان را از بند جهل و خرافه و ستم برهاند و علیه نارواییها بسیج کند. امتى که در دورن خود از هم پاشیده باشد و از هم گسسته و هرکس و هر دسته به سویى در حرکت باشد و به قبله اى روى بیاورد در پى فکر و اندیشه و صدایى به حرکت در آید نمى تواند جلوى از هم گسستن جهان و نیروهاى شوم پراکنده خواه گسسته گر و هرج و مرج طلب را بگیرد و جهانیان را علیه قانون جنگل به پاخیزاند.
امتى که بر یک اندیشه شفاف و روشن که از اندیشه رهبرى سرچشمه مى گیرد وفاق و استقرار نداشته باشد نمى تواند جهانیان را به پیروى از اندیشه خود فرا بخواند.
به کدام اندیشه باید فرا بخواند کدام اندیشه معیار خواهد بود. اندیشه کدام گروه و دسته در خور پیروى است؟ از کدام اندیشه باید پیروى کرد که راه به حقیقت بُرد و گرفتار سراب نشد.
اندیشه هایى که رنگ گروه و دسته و باند دارند نمى توانند تمام حقیقت باشند. تنها اندیشه اى تمام حقیقت است که از صافى ناب ولایت گذشته باشد.
امتى که در درون خود گرفتار پراکندگى فکرى است هر دسته و هر گروه تفسیرى از اصول اساسى و اسلامى ارائه مى دهد نمى تواند پرچمدار امت وسط باشد.
امت وسط باید معناى روشنى از عدل عدالت اجتماعى سیاست نه شرقى و نه غربى آزادى استقلال مردم فقر و چگونگى مبارزه با آن سرمایه دارى و چگونگى مبارزه با آن تحجر و تجددگرایى افراطى و چگونگى مبارزه با آنها و… داشته باشد تا بتواند در دنیا قد علم کند و سخن درخور ارائه داشته باشد. و این مهم ممکن نمى شود جز این که همه اندیشه ها فکرها و تفسیرها از کوثر ولایت سرچشمه بگیرد.
رئیس جمهور ام القرى باید نماد و جلوه امت وسط باشد و تمام ویژگیهاى امت وسط را دارا تا بتواند به پیشوایى امت الگو و نمونه دست یابد و آن را بر محور ولایت ثابتقدم نگهدارد و با اجراى دقیق فرمانها و رهنمودهاى رهبرى آنان را بر راهى قرار دهد که رهبرى پیشاپیش رفته و هموار کرده است.
هشیار باشد و مراقب که مردمان بر درّه هایى که از این سوى و آن سوى راه رهبرى دهان باز کرده اند فرو نغلتند و ایادى شیطان از کمینگاهها بر آنان یورش نبرند.
هدایت امت و به دَر بُردن آن از سنگلاخها و بیابانهاى هول انگیز و پرخطر رهاندن آن از دست شیادان و رهزنان و شب پرستان و رساندن آن به کعبه مقصود و وادى ایمن کارى است بزرگ که دقت و هوشیارى و تیزنگرى و اراده پولادین نیاز دارد که از هر کسى با هر اندیشه و راه و روشى ساخته نیست. اندیشه باید ناب باشد و نشأت گرفته از وحى و به دور از التقاط و گرایش به غرب و شرق و راه و روش روشن و آغاز و فرجام آن معلوم تا این کاروان در تار عنکبوتى اندیشه هاى وارداتى گرفتار نیاید و در چاه و پل التقاط فرو نیفتد و در باتلاق غرب و شرق از حرکت به سوى تعالى باز نماند.
ایران اسلامى ام القرى است باید ام القرى بماند در همه عرصه ها: فرهنگ سیاست اقتصاد و… رئیس جمهور جامعه اسلامى براى ام القرى ماندن ایران اسلامى و الگو قرار گرفتن آن باید در عرصه فرهنگ دگردیسى ژرف بیافریند و عرصه اى براى فرهنگ و هنر فراهم آورد که فرهنگ و هنر این مرز و بوم هویت مستقل معنوى بیابد و نشان از اسلام راستین و ناب محمدى داشته باشد و از موضع دفاعى به در آید و روز به روز بر ضعفها و کاستیها چیره شود و زمینه رشد را از فرهنگ غربى بگیرد و سیاستهاى کلى فرهنگى و هنرى در جهتى سوق داده شود که فرهنگ و هنر انقلاب اسلامى زمینه رشد بیابد.
فرهنگ ما باید چنان ببالد و رخشان شود که به گونه الگوى درخور پیروى براى جهانیان درآید و از آبشخور حقیقت انقلاب اسلامى سیراب شود و از غرب و شرق فاصله بگیرد.
فسیل شده هاى نظامهاى پوشیده مغزهاى علیل کوته نگران وطرد شدگان از قافله نور ترویج کنندگان فرهنگ و هنر مبتذل بى عقیدگان به فرهنگ و هنر اسلامى نباید میدان دار فرهنگ و هنر ما باشند. فرهنگ هنر ما باید از ذهن و زبان فرزندان مؤمن و فرهیخته انقلاب بترواد تا به این سرزمین طراوت و شادابى و پاکى و صفا را به ارمغان بیاورد.
در عرصه فرهنگ و هنر باید اعتماد کرد به نسل هنرمند و فرهیخته اى که از کوثر انقلاب اسلامى جوشیده اند و با آن روح بزرگ هم آوا بوده اند و به دم مسیحایى او به عرصه حیات پا گذاشته اند و در دامن او پرورش یافته اند.
رئیس جمهور ام القرى در موضع گیریهاى سیاسى باید تولى و تبرّى داشته باشد. شجاعانه عزت مندان به دور از مسامحه امّا خرد ورزانه در عرصه هاى گوناگون سیاسى پا بگذارد و از نیروهاى غرب باور ترسو مسامحه کار غیر هوشیار دورى گزیند و از ورود آنان به این عرصه جلو بگیرد و زمینه را براى ورود نیروهاى تیز نگر بیدار همه سونگر آشناى به مصالح مؤمن انقلابى معتقد به راه و روش امام خمینى و رهبر معظم انقلاب اسلامى فراهم آورد.
رئیس جمهور امت وسط در اقتصاد باید مشى میانه داشته باشد و برنامه هایى را پى بگیرد و طرح کند که کشور ما را از وابستگى به بلوک شرق و غرب برهاند و الگوى درخور پیروى براى جهانیان بویژه جهان اسلام ارائه دهد که با پیروى از این اقتصاد مستقل و عزت مندانه و ناوابسته بتواند اقتصادى سالم پى بریزند و از زیر یوغ استعمارگران ویرانى خواه به در آیند.
رئیس جمهور آینده باید در پرتو ولایت فقیه و با التزام قلبى و عملى در راهى حرکت کند که تمدن بزرگ اسلامى از افق خونرنگ این سرزمین سر برآورد و رشد کند و بشکفد و سایه بگستراند و ثمر دهد.