نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
چکیده
کلیدواژهها
درآمد
سخنان رهبر فرزانه انقلاب درباره لزوم تبیین سبک زندگى، پیام روشنى براى نقشآفرینان عرصه اندیشه و فرهنگ و بویژه هنرمندان دارد; زیرا هنرمندان با ابزار هنر مىتوانند بر ارزشها و نگرشهایى که به شکل گیرى و جهت دهى افکار و رفتار مردمان مىانجامد، اثر بگذارند; ارزشها و نگرشهایى که با نفوذ در ذهن مردم، سبک زندگى فردى و اجتماعى آنان را تعیین مىکند. هنرمند با قدرت جاذبه خود واثرگذارى بر مخاطب، قادر خواهد بود موجبات فرهنگسازى را، در زمینههاى گوناگون زندگى، فراهم آورد و با بهکارگیرى این ابزار کارآمد، سبک زندگى اصیل ایرانى - اسلامى را ارائه دهد و شاخصهاى مورد نیاز را تبیین نماید. بنا براین، هنر در تمامى زوایاى خود، این توان را دارد که در انتخاب سبک زندگى، عاملى تعیین کننده باشد; زیرا با ابزارها و شیوههاى جذبى که در اختیار دارد، به خوبى از عهده الگوسازى در جامعه برخواهد آمد و خواهد توانست با الگوسازى، سبک زندگى دلخواه را در جامعه نهادینه کند.
پیش از انقلاب اسلامى، ابزار هنر در خدمت سبک زندگى ایرانى - اسلامى نبود، بلکه رواج دهنده سبک زندگى غربى بود. درعرصه هنر، بسیارى از هنرمندان، تسلیم فرهنگ مهاجم بودند. امّا پس از انقلاب اسلامى گامهاى بلندى در راه احیاى هنرهاى سنتى وفهم ودرک فلسفه هنرهاى اسلامى برداشته شد وکوشش شدتا به جنبههاى کاربردى هنرهاى اسلامى وملى درزندگى فردى واجتماعى توجه شود. هم اکنون بسیارند هنرمندانى که کارهاى هنرى خود را بر بنیان ارزشهاى انسانى و فرهنگ اسلامى استوار کردهاند. این تحول فکرى در ساحَتِ هنر، وقتى به ثمر مىنشیند که نگاه هنرمند به اسلام، مدام رو به رشد باشد.
از راههاى آشنایى هنرمندان متعهد با هنرى که با سبک زندگى اسلامى هماهنگى و همخوانى دارد، مطالعه افکار شخصیتهایى است که افزون بر فهم دقیق اسلام، به مقوله هنر نیز آشنایى دارند، زوایاى پیدا و پنهان هنر را مىشناسند و از روى آشنایى و آگاهى و درک این موضوع سخن مىگویند. به اعتراف اهل خبره از شخصیتهایى که در این زمینه اندیشه ورزانه سخن گفته است، مقام معظم رهبرى است. از این روى، براى دستیابى به دیدگاه ایشان در زمینه هنر، که در دنیاى امروز، به مثابه یکى از ضرورى ترین ابزار سبک زندگى است، اندیشههاى هنرى ایشان را بررسى مىکنیم. با این تذکر که سعى شده است، تا دیدگاه رهبرى بیشتر با سخنان خودشان بیان گردد.
جایگاه ویژه هنر اسلامى
در نطریه رهبرى، ازمیانِ زوایاى گوناگون مباحث مربوط به هنر، بیشتر به آفرینش هنرى، دریافت، اجرا و نقد هنر توجه شده است. هنر در دیدگاه ایشان، در مفهوم عینى و خارجى بهکار رفته است، نه در مفهوم نفس الامرى آن. و این رویکرد سبب شده است تا در تفکر ایشان کاربرد هنر و مدیریت آن در جامعه اسلامى جانشین بحثهاى انتزاعى رایج ومصطلح در فلسفه هنر گردد، اتفاقى که در میان نظریه پردازان هنر، آن هم در ردیف علما و صاحب نظران حوزههاى علمى شیعه، بىمانند است و از یک جهش در تفکر شیعى - ایرانى و رویکرد تمدنى آن حکایت دارد و مىتواند در تبیین سبک زندگى مبتنى بردادههاى هنر، نقش اساسى به عهده گیرد.
از نظر رهبرى، هنر، روایتگر نوعى عقلانیت ووسعت فکرى است وماهیت پیچیده دارد. مىتوان آن رادرمفهوم کلى به معنى اوج زیبایى و کمال یک روش1 یا یک کنش2 یا برخوردارى از یک جامعیت دانست3. امّادر معنى خاص آن، هنر بیان زیباییها و تخیلاتى است که انسان در ذهن خود از زیبایى دارد.4 به بیان دیگر، هنر از مقوله ابتکار و خلق است5 که ارزش آن را همه کس نمىفهمند و براى خیلىها ناآشناست.6 با این حال، با خود هنر و مایه هنرى کسى نمىتواند مخالفت کند7. تا قریحه و استعداد هنرى در انسان نباشد، هر قدر هم که او زحمت بکشد8، همچنان در خَم اوّل باقى خواهد ماند.
نگاه جامعه شناختى رهبرى به هنر، هنر را در سطح یکى از عوامل اثرگذار در سبک زندگى تعریف مىکند. یک هنرمند مىتواند زندگى دریک کشور و بلکه دنیایى را با هنر خودش پوشش بدهد و ذهنیتهایى را بسازد و هدایتهایى را براى افراد بیافریند و یا لذتهاى روحى و معنوى را به کسانى که اهل التذاذ هنرى هستند، ببخشد.9 هنر در میدانهاى عمل در پرورش روح ایمانى، بسیار کارساز و مؤثر است10. و چیزهایى را بازتاب مىدهد که بیان ساده و عادى نمىتواند آنها را; بویژه به نسلهاى آینده و همینطور به نسل کنونى منعکس کند.11
البته باید دانست که اثرگذارى هنر در سبک زندگى انسانها، یک امر ناخودآگاه است و به خواست کسى که مخاطب هنر است، وابستگى ندارد. او بخواهد یا نخواهد، هنر این اثر را خواهد گذاشت12 و تا نهایىترین لایههاى ذهن انسان نفوذ مىکند و این تأثیر ماندگار و سازنده است.13
باید به این نکته توجه داشت که همه اقسام هنر اعم از شعر، خوانندگى14، طنز15 قصّهگویى،16 قالى بافى17، منبر18 و سینما مىتواند درخدمت زندگى و ارتقاى فرهنگ جامعه قرار گیرد. با این حال از میان انواع هنرها، هنر هفتم، یعنى سینما، بیشتر مورد تاکید ایشان است. در جایى، سینما را بدون شک یک هنر برتر مىداند که برترى آن ناشى از روایتگرى کاملًا مسلط آن است، که هیچ روایتگرى تاکنون در بین این شیوههاى هنرىِ روایت واقعیت و حقیقت، تا امروز به این کارآمدى نیامده وسینما درواقع یک هنر پیچیده، پیشرفته و متعالى است.19
هنر در اندیشه رهبرى، بخشى از فرهنگ حاکم بر جامعه است و در ارائه سبک زندگى از سوى هنرمند و در یک قالب هنرى، به مخاطب انتقال مىیابد. یک هنرمند لازم است از هویت فرازمندى که به او سلطه دارد و محدودش مىکند، رها شود. بایسته است هنرمند نگاه متعهدانه به رابطه هنر و اجتماع داشته باشد. بنابراین، در اندیشه رهبرى، مفهوم هنرمند به منزله موجودى غیراجتماعى، که برخوردار از موهبت نبوغ و در انتظار الهامات و معارف از هنجارهاى مراودات اجتماعى باشد، مفهومى محدود وفاقد معنى است. هنرمند بر این اساس، بایسته است از حاشیه به متن باز گردد و به تعهدات خود پاىبند باشد.
رهبرى در جایى به پارادوکسیکال بودن رابطه هنر و تعهد اشاره مىکند: چون از سویى ضرورت دارد هنر، استقلال و عزت خود را حفظ کند20 و از سویى نیز باید متعهد باشد. لذا براى ایشان این پرسش به جد مطرح است که این دو چگونه مىتوانند با هم سازگار باشند؟ در پاسخ، ایشان تاکید دارد که این تصور درست نیست. چون بحث مسؤولیت و تعهّد هنرمند، قبل از هنرمند بودن او به انسان بودن او برمىگردد. یک هنرمند قبل از اینکه یک هنرمند باشد، یک انسان است و انسان نمىتواند مسؤول نباشد21. به بیان دیگر، کسى که این موهبت از سوى پروردگار مثل همه ثروتهاى دیگر به او داده شده است، باید بار مسؤولیتى را هم براى خودش قائل باشد. این تکلیفها، لزوماً همه دینى و شرعى نیست; تکلیفهایى است که بسیارى از آنها از دل انسان برمىخیزد.22 بر این اساس، هنرمند، هم در باب فرم و قالب هنرِ خودش و هم در قبال مضمون، نسبت به جامعه تعهّد ذاتى دارد. کسى که قریحه هنرى دارد، نباید به سطح پایین اکتفا کند. این یک تعهّد است. هنرمندِ تنبل و بىتلاش، که براى تعالى کار هنرىِ خودش و ایجاد خلاقیت تلاش نمىکند، در حقیقت به مسؤولیتِ هنرى خودش در قبال قالب عمل نکرده است.23 پس مىتوان نتیجه گرفت که از نظر رهبرى، تز هنر براى هنر، یک مقوله انحرافى است; هنر باید در خدمت هدف باشد. از نظر ایشان درگذشته، هنرمندان بزرگ، هنرهاى خودشان را در خدمت اهدافى قرار مىدادند و اهداف امروز ما، مقدسات و ارزشهاى والاى اسلام و انقلاب است.24 پس نباید اهداف هنرى جامعه را بیگانگان تعیین کنند. به بیان دیگر هنرمندانى که هنرشان در خدمت اهداف بیگانگان است، هرچند هنرشان برجسته باشد، ارزشى ندارد.25
حضور کلى و جهان شمول هنر نظرگیرتر از آن است که بتوان هنر را نوعى کالاى تجملى بدانیم که در جامعههاى مدرن تکوین یافته است. در بیانات رهبرى هنر به منظور نقش آفرینى در زندگى انسان، به جز تعاملى که با دین دارد و ما در بحث سرچشمههاى هنر به آن اشاره خواهیم کرد، با اخلاق وسیاست نیز تعامل دارد; هنرمى تواند در این حوزههاى مهم اجتماعى اثرگذار باشد.
1. هنر و اخلاق
از مسائل مربوط به تعامل هنرواجتماع، تأثیرى است که هنرمى تواند روى عواطف، احساسات و اخلاقیات انسانها بگذارد. آیا آثار هنرى که انسانها را مىرنجانند و آنان را به خشم و خشونت دعوت مىکنند، قابل پذیرش هستند؟ آیا آثار هنرى مىتوانند شیوههاى زندگى تثبیت یافته و قابل دفاع آدمیان رادگرگون کنند و آنها را مدام در برابر مسائل و مباحث ناروا و ناراست قراردهند و آرامش اجتماعى را به هم بریزند یا انگیزههاى غریزى و شهوى را افزایش دهند ویا همدلى با بزهکاران وجنایتکاران رادرمیان آحادجامعه ترویج کنند؟ آیاهنرى که به تمرد وخشونت، جلوه دل پسندى مىبخشد، مىتواند دردسترس عموم قرار داشته باشد؟ این پرسشها وصدها پرسش دیگر، ریشه در تعامل هنر و اخلاق دارد و در نظریه رهبرى، هر جامعه و هر انسان و هر مجموعه بشرى، مایل است که هنر در خدمت ارزشهاى مقبول خودش قرار بگیرد26 بر این اساس، هنر با دین و اخلاق، نه تنها منافات ندارد، بلکه خلّاقیت هنرى مىتواند صددرصد در خدمتِ ارزشهاى دینى و اخلاقى باشد. با این حال، در دنیا، هنرمندان زیادى وجود دارند که واقعاً صاحب ذوق و هنر هستند و از پولهاى بىحسابِ دلارهاى نفتى مىگیرند و کتاب مىنویسند.27 ایشان این روش را بسیار نکوهیده مىداند و معتقد است یک هنرمندِ متعهد باید جنبههاى ارزشى را رعایت بکند وتوصیه مىکند:
»استفاده بهینه از هنر و روشهاى هنرى; باید در خدمت اهداف انقلاب و اسلام باشد. «28
این توصیه براى آن است که:
»به بهانه آزادى تخیل یا آزادى هنرى، فضیلتسوزى و هتک اخلاق نشود. «29
ه:
»هنر ذهن و دل مخاطب را به سمت گناه و فساد نلغزاند«30
پس هنر و آثار هنرىاى مطلوب است که مبتنى براخلاقیات اصیل و ارزشهاى والاى الهى وانسانى باشد وسبک خاصى از زندگى را که مورد نظر اسلام است، مورد نظر و پسند قرار دهد و رشد وتوسعه آن را امکان پذیر نماید.
2. هنر و سیاست
هنر مىتواند یکى ازانواع فعالیتهاى سیاسى باشد. دولت مىتواند هنرمندان رابه کارگیرد تا لباسهاى متحدالشکل راطراحى کنند، آهنگ بسازند، سرود بخوانند، معمارى شهر را تغییر دهند. دراین حالت، سیاست، حالت کارفرما را نسبت به هنر ایفا مىکند. بااین حال، سفارشهاى دولتى، مىتواند میان داعیه خودمختارى هنرمندان وداعیههاى مربوط به مصالح عمومى تعارضاتى راشکل دهد. باتوجه به اهمیت تعامل هنر وسیاست است که این رابطه اهمیت بسیار زیادى در سخنان رهبرى یافته است. فرهنگ استعمارى مىکوشد همه دنیا را تسخیر کند و ابزار ومرکب اصلى آن چیزى جز هنر نیست31 و این بهره کشى به دوره حاضر اختصاص ندارد.32 و اگراستعمارگران:
»اینقدر روى هنر سرمایهگذارى مىکنند، این امربه علت کارایى هنر است. «33
براین اساس باید قدرى عمیقتر به هنر و سیاست نگاه کرد.34 باید توجه داشت که:
»مستکبران، هنر، سینما، فیلم، شعر، نوشتن، مغز و استدلال و فلسفه را در راه منافع استکبارى و چپاولگرى خودشان استخدام کردهاند. «35
آنها از شعر و نقاشى و داستان و فیلم و نمایش و بقیه شعبههاى هنر، به عنوان ابزارى براى کوبیدن فضیلت، از بین بردن حقایق و فضایل معنوى و اسلامى، و سوق دادن به مادّى گرى و عیش و عشرت مادّى، سوءاستفاده مىکنند. و به همین دلیل، هنر حتى از قالب گروهى و جناحى نیز باید بیرون باشد تا به ابزار قدرت براى افراد سیاست زده بدل نشود:
»نگذارید خطوط و جناحهاى سیاسى و شبه حزبها بیایند و وارد این مقوله شوند و آن را قبضه کنند; زیرا در این صورت همه چیز تباه خواهد شد. «36
شناخت هنر متعهد
در این بخش، مناسب است نگاه انسان شناسانه وتعهدگرایانه رهبر نسبت به هنر را دنبال کنیم. درنظریههاى انسان شناسى هنر با دو نگرش: هنر، به مثابه شکل و هنر به مثابه کارکرد، روبهرو هستیم، که دومین نگرش ازاقبال بیشترى میان انسان شناسان هنر برخوردار بوده است و کارکردگرایى هنر در نقطه مقابل سه دیدگاه دیگر; یعنى تطورگرایى× وساختارگرایى ونمادگرایى، مورد توجه بیشتر رهبرى است. ایشان هدف هنررا رسیدن به تالیفى میان دوجنبه فناورانه و بازنمودى هنر مىداند تا بویژه بتواند مقولههاى بیان غیرکلامى را در کارکردى ارتباطى به وجود بیاورد. این دیدگاه توانایى آن را دارد که هنر را در همه ابعاد و جنبههاى زندگى انسان منطبق کند.
در اندیشه رهبرى، هنراز این دو ویژگى برخوردار است:
1. گوهر بسیار گرانبها و عطیّه الهى است که دلها و چشمهایى را به خود جذب مىکند.37 پس هرگز نمىتوان هنر را مساوى با لاابالىگرى و بىدینى و بىبندوبارى دانست38. آنچه در هنر ایراد دارد و اهل بصیرت همیشه ایراد گرفتهاند، جهت غلط هنر است. کشاندن هنر به اغواگرى و بىبندوبارى انسان، بد است; هنر اگر با جهتگیرى دین باشد، از برجستهترین پدیدههاى وجود انسانى است.
2. هنر دانستههاى ذهنى را به صورت ملموس در اختیار آدم مىگذارد39. در واقع روند فهم هنرى از حقیقت چنین است که ابتدا ادراک و احساس هنرى شکل مىگیرد، بعد هنرمند با چراغى که در درون او برافروخته شده است، ظرایف و دقایق و حقایقى را ابراز مىکند.40
پس دستیابى به این عطیه گران سنگ، وقتى ممکن خواهد بود که پیش از هر روایتى، رؤیتى براى هنرمند تحقق پیدا کند. چون کار هنرمند فقط روایت هنرى نیست; روایت هنرى آن بخشى از کار هنرمند است که همه آن را مىبینند و مىدانند که هنرمند با هنر خودش دارد، چیزى را روایت مىکند; امّا بخش مهمى قبل از این وجود دارد و آن رؤیت هنرى است. هنرمند این رؤیت را با بیان هنرى خود گزارش مىکند.41
آنچه در مرحله رؤیت اتفاق مىافتد، این است که زمینه بصیرت هنرمند براى دیدن واقعیت، فهم آن و انتقال آن به زبان هنر را فراهم مىکند. براین اساس، نمىتوان چیزى جز واقعیت را به هنر دیکته کرد. این اهانت به هنر است که ما تذبذبهایى را که در ذات خودمان است و یا ناشى از احساسات غلطى است که در خودمان وجود دارد، به پاى هنر ببندیم.42 اگر یک کارگردان، هنرپیشه، فیلمنامهنویس وعامل مؤثر در پدید آمدن یک اثر نمایشى و دراماتیک جاذب و جالب، به عنوان کسى که در این میدان فعال است، نقش ایستادگى و نقش دشمنشناسى را ایفا کرد، نقش خود را شناخت و به آن عمل کرد، او خود قهرمانِ یک داستان حقیقى خواهد بود; آن وقت اثرى که مىسازد، بازیى را مىکند، باروحتر، گرمتر، گیراتر و جذابتر خواهد شد.43
سرچشمههاى هنر متعهد
از منظر رهبرى، هنر متعهد داراى سه سرچشمه: »باورهاى دینى«، »انقلاب« و »جنگ« است. این منابع پایان ناپذیر، مىتوانند به لحاظ معرفتى هنر مورد نیاز ما را برآورده و از پناه بردن جامعه به اهداف و منابع بیگانگان بىنیاز کنند:
1. باورهاى دینى
دین، بدون تردید از مهم ترین سرچشمههاى هنرمتعهد است. این هنر، بیانگر حقایق ماورایى; امّا تأثیرگذار و عمیق و منبعث از دین اسلام است. در تفکر رهبرى، در میان باورهاى دینى، بویژه براى شیعه، محبت اهل بیت، مهم ترین منبع شمرده مىشود. این قلمرو، عرصه شایستهاى براى هنرنمایى در هنر اسلامى است و در میان این مجموعه نور، محبت فاطمه زهرا، سلاماللهعلیها، جاى ابراز هنر، ذوق و ظرافت طبع ویژه است. فاطمه زهرا، سلاماللهعلیها، کلمة اللّه پرمضمون و مانند یک دریاى ژرف و عمیق است44. هرچه فکر، ذوق و طبع ظریف صاحبان طبع در این زمینه کنکاش و تدبر و تأمل بیشترى کند، گوهرهاى بیشترى به دست خواهد آورد.
شرایط کنونى ایران و جهان اسلام ایجاب مىکند که باورهاى دینى، به منظور بهرهگیرى درسبک زندگى، در عرصه هنر، بیشتر مورد توجه قرار گیرد. به همین دلیل، ایشان در خطاب به هنرمندان مسؤول مىگوید:
»شما از کسانى که نمىخواهند هنر اسلامى را بفهمند، یا به آن اقرار کنند، نباید خیلى متأثر بشوید. «45
به بیان دیگر، اگر کسانى حاضر نیستند هنر ما را بپذیرند:
»این چیز مهمى نیست، چیز بدى هم نیست. مگر مىشود همه با یک هنرِ برخاسته از یک اندیشه و تفکر خاصى موافق باشند؟«46
لابد عدهایى، با محتوا و جهتگیرى مخالفت خواهند کرد47 ویادآور مىشود:
»کسى که از هنر شما تعریف کند، بر سر شما منّتى ندارد. «48
منشاء اصالت و اعتماد به هنر اسلامى این است که قرآن خود یک کار هنرى است
»اگر قرآن این زبان هنرى را نداشت، شاید یک گوشه کار مىلنگید. «49
از نظر رهبرى، هنر برآمده از باورهاى دینى مجسّمکننده و ارائهکننده آرمانهاى دینى است50 این هنردر اندیشه رهبرى از چند ویژگى برخوردار است:
1. به معناى قشرىگرى و تظاهر ریاکارانه دینى نیست.
2. لزوماً با واژگان دینى به وجود نمىآید. اىبسا هنرى صددرصد دینى باشد، امّا در آن از واژگان عرفى و غیر دینى استفاده شده باشد.
3. معارفى را که همه ادیان - و بیش از همه، دین مبین اسلام - به نشر آن در بین انسانها همت گماشتهاند، نشرداده و جاودانه کرده و در ذهنها ماندگار سازد.
4. عدالت را در جامعه به صورت یک ارزش معرفى کند51. اگر یک هنرمند در باب عدالت، رساترین سخن را در هنرهاى نمایشى مطرح کند، به هنر دینى توجّه کرده است.52
5. در خدمت شهوت و خشونت و ابتذال و استحاله هویت انسان و جامعه قرار نگیرد.53
2. انقلاب
یکى از اثرگذارترین نقشهاى انقلاب اسلامى، هویت بخشى آن است. ما به تعبیر رهبرى به عنوان جزء نود و نهم در امواج حرکات جهانى، غرق و گم بودیم.54 انقلاب ما را زنده کرد و به ما شخصیت داد. انقلاب به ما آموخت که یک ملت مىتواند در اساسىترین مسائل جهانى، سخن و موضع داشته باشد و آن را با روشنى و بدون توجّه به اینکه قدرتمندان و قلدرهاى عالم چه مىخواهند، ابراز کند و پاى آن بایستد.
دشمنان کوشیدهاند جریان ادب و هنر و فرهنگ انقلابى را در کشور تحقیر کنند و به انزوا بکشانند، ولى انقلاب یک عده عنصر فرهنگى و ادیب و هنرمند و داراى اقتدار فرهنگى تربیت کرد. شعرا، داستاننویسان و نویسندگان قلمزن دقیق فارسىنویس به وجود آمدند. مادر میهن ما، در دوران استبدادهاى اواخر دوران پادشاهى، سترون و عقیم شده بود. آدمهاى بزرگ، نویسندگان بزرگ، هنرمندان بزرگ، بخصوص در بعضى از رشتههاى هنرى، پرورش پیدا نمىکردند. لکن امروز مىبینیم در میان جوانان ما، سینماگران خوب، نمایشنامهنویسان خوب، کارگردانان خوب، شعراى خوب و داستاننویسان خوب، زیادند. انقلاب این نیروها را آزاد کرد.55
از نظر ایشان، هنر زمان، هنرى است که در فضاى انقلاب و از زمین انقلاب بروید.56 و تاکید مىکند:
»انقلاب، در خانه شما اتفاق افتاد. آیا هنرمىتواند از کنار این قضیه بىتفاوت بگذرد؟«57
لازم است هنرمندان، زبان رساى هنر را در خدمت انقلاب و اسلام - که عزیزترین سرمایه مردم است - به کار گیرند و این عطیه الهى را صرف تعالى افکار مردم کنند و هنر را از آمیزش با مظاهر زیانبار فرهنگ بیگانه رها سازند. هنر را با حفظ تعالى آن به میان مردم بَرَند و در ذهن و دل آنان وارد کنند و از شکل کالاى تجملى گروهى خاص خارج سازند.58
و نیز مىگوید:
»تمام منابع مادّى و معنوى این ملت را به غارت بردند. با رنجها و محنتهاى بسیارى، حرکت عظیمى در مقابل این پدیده شوم اتّفاق افتاد و توانست با فدا کردن جانها و با عریان کردن سینهها در مقابل دشنه دشمن غدّار، به جایى برسد. این زیبا نیست؟ هنر چگونه مىتواند از کنار اینها بىتفاوت بگذرد؟ این توقّعِ انقلاب است. آیا این توقّعِ زیادى است؟ توقّعِ انقلاب از هنر و هنرمند، یک توقّعِ زورگویانه و زیادهخواهانه نیست; بل مبتنى بر همان مبانى زیباشناختى هنر است. هنر آن است که زیباییها را درک کند. این زیباییها، لزوماً گل و بلبل نیست; گاهى اوقات، انداختن یک نفر در آتش و تحمّل آن، زیباتر از هر گل و بلبلى است. هنرمند باید این را ببیند، درک کند و آن را با زبان هنر تبیین نماید. «59
3. دفاع مقدس
ایشان دفاع مقدس را از منابع سرشار هنرى مىداند. در جایى یادآور مىشود:
»ملتى در یک دفاع هشتساله با همه وجود به میدان آمد. جوانان به جبهه رفتند و از فداکارى در راه ارزشى که براى آنها وجود داشت، استقبال کردند. شما خاطرات هشت سال دفاع مقدّس را مرور کنید، ببینید براى یک نگاه هنرمندانه به حالت و کیفیت یک جامعه، چیزى از این زیباتر پیدا مىکنید؟ شما در عالى ترین آثار دراماتیک دنیا، آنجایى که به فداکارى یک انسان برخورد مىکنید، او را تحسین و ستایش مىکنید. وقتى فیلم، آهنگ، تابلوى نقاشى، زندگى فلان انقلابى - مثلاً ژاندارک - یا سرباز فداکار فلان کشور را براى شما به تصویر مىکشند، در دل و باطن وجدان خودتان نمىتوانید کار او را تحسین نکنید. هزاران حادثه به مراتب باارزشتر و بزرگتر از آنچه که در این اثر هنرى نشان داده شده، در دوران هشت سال دفاع مقدّس و در خود انقلاب، در خانه شما اتفاق افتاد. آیا این زیبایى نیست؟ هنر مىتواند از کنار این قضیه بىتفاوت بگذرد؟ توقّع انقلاب این است و توقّعِ زیادهخواهانهاى نیست. مىگویند چرا زیبایى دیده نمىشود! کسى که به این مقوله بىاعتناست، نمىخواهد این زیبایى را ببیند.«60
بایستههاى بهره گیرى از هنر
به مجموعه سخنان رهبرى در بهره گیرى از هنر، براى دستیابى به سبک زندگى اسلامى، در چند محور، به اختصار اشاره مىکنیم:
1. هنر در حکم ابزار
»کسانى که امروز پیامى براى مردم دارند; چه پیام رحمانى، چه پیام شیطانى - فرق نمىکند - بهترین وسیلهاى که در اختیار مىگیرند، وسیله هنر است. «61
به کمک هنر، امروز در دنیا باطلترین حرفها را در ذهن یک مجموعه عظیمى از مردم به صورت حق جلوه مىدهند62. پس ما نباید نقش هنر را در کارهاى معمولىِ زندگى خودمان، دست کم بگیریم.63 باید به هنر اهمیت داد و آن را اعتلا بخشید و شکل فاخر هنر را انتخاب کرد. زیرا:
»بدون هنر، حرف عادى جاى خودش را حتى در ذهن کسى پیدا نمىکند، چه برسد به اینکه جذابیت داشته باشد و جاىگیر و ماندگار شود. هنر مهمترین وسیله است براى گسترش یک فکر درست یا نادرست. هنر، وسیله، ابزار و رسانه است. «64
2. بهره گیرى از زبان هنر در زندگى
زبان هنروسبک هنرى، هر دو، معانى و مباحث گستردهاى را دربر مىگیرند وغایات هنراسلامى رامطرح مىکنند. توصیف با عکس، فیلم، مجسمه و شعررامى توان زبان هنرخواند. زبانِ هنر مىتواند حوادث عظیم را تبیین و تشریح کند و ذهنها را روشن نماید. این زبان جاىگزین ندارد. هرچه توصیف هنر، دقیقتر و ریزتر و زبانش رساتر و بلیغتر، حوزه و گستره آن نیز محدودتر است. بهکارگیرى سازنده زبان هنردرزندگى به مهارت وتواناییهاى خاصى نیازدارد: توانایى رؤیت خلاقانه و ارائه عصرى.
در واقع هنگامى که ما از هنر در شرایط کنونى جهان اسلام سخن به میان مىآوریم، با استنباط امروزى تفاوت دارد. هنر در مفهوم اسلامى آن هنوز در انزوا قرار دارد و هنرمندان نیز در بهرهگیرى از زبان هنر معهود، با اهتمام آن به فطرت و امور فطرى و عارفانه به قدر کفایت پخته عمل نمىکند و زباناش در اصل تعقید دارد، چون زبان به کاررفته به دلیل دورى جوامع اسلامى از ریشههاى اصیل خود، زبان رایج وقابل فهم نیست. درست در نقطه مقابل زبانى که هنرهاى رایج غربى از آن استفاده مىکند، باتوجه به این که این زبان، زبان غریزى است، براى بیشتر مردم شناخته شده است وسازگارى با اصولى چون وحدت، تعادل و هماهنگى بافهم توحیدى - که لازمه یک شهود است - ندارد.
ایشان درزمینه ضرورت ارائه عصرى هنر یادآورمى شود که براى تقویت و گسترش اندیشه انقلاب اسلامى که مثل روح و اندیشه معصومى، در دنیاى ناپاک افکار غلط و در روزگار سیاه ما، بالاخره جاى خودش را در دنیا باز مىکند، باید مایه هنرى را غلیظ نمود. چون درتمدن امروزین غرب، هنر و زیبایى یک دریافت نفسانى است وهنرمندان اصیل براى ادامه کار خود با مشکلات زیادى روبهرو هستند. آنها اگر بخواهند به زبان هنر رایج غرب سخن بگویند، از اهداف انسانى و الهى خود دور خواهند شد و اگر به زبان رایج روزگار خود رو بیاورند، گامى دیگر در جهت حاکمیت مطلق نفس برخواهند داشت. ایشان خطاب به صاحب نظران مىپرسد:
»آیا این خدمت به ملت ایران است که در تهاجمى که به مرزها، شخصیت، عزّت، تاریخ و هویت ملى او شده است، اینگونه مردانه ایستاده و شجاعانه دفاع کرده ما آن را آن هم با زبان هنر زیر سؤال ببریم؟«65
3. بومى سازى زبان هنر
در کنار اهتمام به هنر و بهکارگیرى آن در تبیین اندیشههاى انقلاب، باید به این نکته توجه داشته باشیم که انقلاب وقتى مىتواند خودش را در قالب هنر بیاورد، که هنرمندِ خودى داشته باشد و خودش هنرمند را پرورش بدهد.66 این هنرمند است که مىتواند زشتیها و سختیها و دردهایى را به چالش بکشد که از سلطه زر و زور و حاکمیت فساد مالى و قدرت، در دنیا و در سطح بینالمللى به وجود آمده است.
»پول و قدرت، پولى امروز توانسته ظریفترین، لطیفترین و شیواترین حقایق عالم ماده را هم در خدمت بگیرد. امروز برجستهترین و تواناترین مجموعه سینمایى دنیا در »هالیوود« است. هالیوود در خدمت چیست وکیست؟ در خدمت اشاعه فحشا، پوچى، بىهویتى انسان، خشونت و مشغول کردن بدنه ملتها به یکدیگر است تا طبقه بالا بتوانند بىدغدغه زندگى کنند. شعر، قصه، نقاشى وانواع شعبههاى هنر همینگونه است. «67
4. بهره گیرى دقیق و درست از هنر
براساس ارزیابى رهبرى، پیشرفت هنر متعهد و انقلابى درایران، خوب بوده است.68 به کار بردن هنر، مثل همه ابزارهاى دیگر که حامل فکر هستند، باید خیلى دقیق و روشن و درست باشد. پیامبر اسلام )ص( از همه ابزارها، حتّى ابزار هنر، براى حمل فکراستفاده کرده است.69 باید با استفاده از این هنر، محبت را در میان مردم عمق بخشید وتروتازه کرد و برافروخته نگهداشت.70 امروز مردم به چیزهایى نیاز دارند که با زبان هنر قابل برطرف شدن وتأمین شدن است. مامى توانیم با استفاده از هنر، به اصلاح خلقیات خود و جامعه بپردازیم. به صفا و یکرنگى، روح اخوت و برادرى، احتیاج داریم تا هر انسانى در جامعه ما نسبت به همسایگان خودش در خانه، در محل کسب، در خیابان احساس امنیت کند و خود را در امان بداند. ما قدرت ابتکار، شجاعتِ نوآورى، خطرپذیرى براى کارهاى بزرگ را به عنوان یک خصلت ملى نیاز داریم. اینها خصوصیاتى است که اگر در یک ملت باشد، آن ملت راه تکامل را خوب مىپیماید. اینها با زبان هنر مىتواند القاء شود; آنچنان که فضا را پر کند.71
5. هدایت هنر در جهت سبک زندگى اسلامى و فرهنگ عمومى
امروز، عمده قواى دشمنان در جبهه فرهنگى کار مىکند. این جنگهاى روانى، فعالیتهاى فرهنگى، بودجههاى پنهان و آشکارى که براى منحرف کردن ذهنها مىگذارند، همه مربوط به مسأله فرهنگ است.72 صدا و سیما، باید استقلال فکرى و عملى ملت ایران، نظام جمهورى اسلامى و اصل »نه شرقى و نه غربى« را با ارایه فرهنگ و اندیشه و هنر خودى و اصیل و غنى، ترویج و تحکیم کند و در برابر فرهنگ و هنر و اندیشه تحمیلى و بیگانه، حالت تهاجمى داشته باشد و باید با انتخاب بهترین شیوهها و بلیغترین زبانها، غبار غربت و انزوا را از چهره مفاهیم عمیق اسلام و حقایق درخشانِ قرآن بسترد و ارمغانى را که ملتهاى مسلمان در سراسر جهان، از نظام جمهورى اسلامى انتظار مىبرند; در دسترس آنان قرار دهد.73
پیام هنر، انتخابِ زبان، موضوعِ متناسب و تهى بودن از هر بدآموزى، بهعنوان چهار اصل همیشگى، مورد توجه مدیران و کارکنان و برنامهریزان و مجریان باید باشد.74 باید از پخش موسیقى مبتذل، بویژه آن چه در این رشته هنرى فاقد هویت ملى و اصالت ایرانى است، پرهیز شود. موسیقى ابزارى است که مىتواند حرام و مىتواند حلال باشد. نوع حلال آن به درستى شناسایى و برابر نظرات روشنگر امام راحل، طاب ثراه، در معرض استفاده قرار گیرد و در این باره، بیشتر از هنر اصیل ایرانى، که با ساحت روحى و عاطفى مردم ما همخوان و همنواست کار گرفته شود.75 جایگاه ادب و هنر باید بهوسیله کسانى که مدعى ادب و هنر و بانى این کارند، حفظ و تثبیت شود76 باید توجه شودکه معناى اصطلاحى »عوام« و »عموم« فرق مىکند. مثلاً اگر شما بخواهید براى عامه مردم یک موسیقى پخش کنید، موسیقى خوبى را انتخاب مىکنید; موسیقىاى که مورد علاقه مردم باشد و آن را بپسندند.77
با توجه به طول مدت چندین دهه ارائه دیدگاهها از سوى رهبرى، دسته بندى سخنان ایشان در تبیین مؤلفههاى اساسى و فرعى هنر و مهندسى آن، به مثابه یک متغیر فرهنگى، با توجه به مهندسى کلان نظام، از ضروریات گزیر ناپذیر جامعه هنرى است.
نتیجه
توجه به هنر و زوایاى وجودى آن روشن مىکند که ارتباط با مسأله هنر و هنرمند، از دیدگاه رهبرى جزو مسائل ظریف و به شدّت حساس و دقیق است و مرزهاى دشوارى در این زمینه وجود دارد. اگر ما به این مرزها بىتوجّه باشیم، ممکن است خطا کنیم و برخلاف آنچه که شایسته است، عمل نماییم. باید مرزها را درست بشناسیم، درست قضاوت کنیم تا بتوانیم نظریات ایشان را به گونه جامع در موضوع هنر و ارتباط آن با ارزشهاى اسلامى و اثرگذارى بر سبک زندگى به دست بیاوریم.
این نوشتار، دور نماى روشنى ازمفهوم، جایگاه، ابعاد و مسائل مربوط به هنر متعهد و ارتباط آن با فرهنگ و تعامل آن با اخلاق، سیاست و اقتصاد و نیز سرچشمههاى هنر، اعم از دین، اخلاق، انقلاب و جنگ و ربط منطقى هر یک از این مباحث و عوامل محرک و بازدارنده و نیز ظرفیتهاى بالفعل و بالقوه و مکانیسم برخورد با هنر و هنرمند در جامعه انقلابى ایران و راهبردهاى سامان بخشى و مدیریت آن ومطالبات رهبرى از مدیران و مسؤولان حوزه هنر را براساس دیدگاه رهبرى، دراختیار خواننده قرار مىدهد.