نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نامه اى از اداره روزنامه کرخ به تاریخ اول جمادى الثانى 1355هـ.ق. برابر با 19 اوت 1936 میلادى به حضرت حجة الاسلام والمسلمین کاشف الغطاء رسیده که در آن از معظم له تقاضا شده بود مطالبى درباره زندگانى مرحوم آیت الله العظمى نائینى براى روزنامه یاد شده ارسال بدارد تا در شماره ویژه به یاد بود آن بزرگوار منتشر گردد.
هنگامى که از وجود این نامه آگاه شدم از ترس آن که گرفتاریهاى روزمره ایشان مانع از تحقیق این موضوع گردد فرصت را غنیمت شمرده چند دقیقه مزاحم اوقاتشان شدم. از ایشان خواهش کردم: آنچه از زندگانى آن مرحوم قدس سره در نظر دارند بیان کنند. در پاسخ فرمود:
آن نفسى را که در پرواز به سوى ملکوت اعلى نزدیک تر بود تا به گرایش به عالم مُلک زیاده از چهل و پنج سال است که شناخته ام.
آن بزرگوار که پیوندش به افق عالم ارواح مجرده بیش از پیوندش به عالم ارواح مادّى بود از سال هزار و سیصد و ده هجرى قمرى شناختم.
نخستین دیدار من با ایشان در سامرا در زمان حیات مرحوم میرزاى بزرگ شیرازى رحمة اللّه علیه بوده است و در آن روز محضر آن مرحوم پر از بزرگان روحانیان و مجتهدان بود که در محضر استاد بزرگ شیرازى به فراگیرى دانش مشغول بودند. على رغم جوانى با بُزرگان و علما معاشرت داشتم تا از گفت وگو و همنشینى با بزرگان درسهایى از اخلاق و فضائل فرا گیرم.
در آن روزگار بود که میرزاى نائینى را که در حدود چهل سال1 از عمر مبارکش مى گذشت شناختم. با وجود آن که سن کمى داشت مورد نظر همگان و مرکز
مشورت بود. ایشان بر دیگر شخصیتها و بزرگان علمى امتیازاتى داشت نه در یک جهت بلکه در جهتهاى گوناگون:
ییکى از آن جهتها قیافه ایشان بود که از آن شخصیّت و بزرگى نمایان بود.
دیگر روش لباس پوشیدن ایشان بود که پاکیزه ترین و لطیف ترین لباسها را مى پوشید
ونیز سایر جهتهاى زندگانى از خورد و خوراک ومسکن و….
ایشان خویها و اخلاقیات خود را بدون اِبا اظهار مى داشت; چرا که بزرگ زاده بود و از معنونین دیار خود به شمار مى رفت.
میرزاى نائینى(ره) در نزد مراجع بزرگ مورد اعتماد و مشورت بود. در امور مهم که اهل حل و عقد در آن جمع مى شدند نظر ایشان مورد احترام بود.
از آن جا که سیاست آن روز ایران دائر مدار روحانیت بود فتواى مرحوم میرزاى شیرازى در مهم ترین مسائل مورد پیروى مردم واقع مى شد چنانکه جریان تحریم تنباکو2 یکى از شواهد اوضاع آن روز است.
میرزاى نائینى را من در آن روزگار با اخلاق فاضله و همّت والا شناختم و چند روزى در تماس با ایشان بودم تا این که با بازگشت به نجف اشرف از ایشان جدا شدم. پس از هفت سال میرزاى شیرازى به دیار بقا شتافت و مسلمانان را به مصیبت بزرگى دچار کرد
پس از ارتحال آن عالم ربّانى حوزه علمیّه سامرا از رونق افتاد و طلاب و فضلا متفرق شدند و بیش تر استادان و عالمان آن حوزه به نجف کربلا کاظمیه ایران هند و دیگر شهرها و کشورهاى اسلامى مهاجرت کردند.
میرزاى نائینى در آن روزگار که حدود سال 1314 هجرى قمرى بود به نجف اشرف مهاجرت کرد و در آن جا رحل اقامت افکند. همه روزه با مرحوم اخوى اقا شیخ احمد 3 یراى درس نزد ایشان حاضر مى شدیم و این برنامه ادامه داشت تا موضوع انقلاب [مشروطیت] در ایران رُخ داد. حوزه علمیه نجف اشرف به دو قسمت تقسیم شد.
گروهى از علماء و روحانیان تصمیم بر این گرفتند که روحانیت در این سیاست مداخله نکند و تصمیمى نگیرد چون به نظر اینان نتیجه انقلاب معلوم نبود آیا به سود اسلام و روحانیت خواهد بود یا به زیان دین; از این روى مناسب ندیدند علماء و روحانیان در کارى که نتیجه اش روشن نیست مداخله کنند که در اثر آن ادامه خونریزى و از بین رفتن اموال باشد و در نتیجه خداى نخواسته دست بیگانگان به ایران باز گردد
گروه دوّم دخالت روحانیان و حجج اسلام و علماى اعلام را ضرورى مى دانستند و شرکت آنان را جهت اصلاح امور و اخذ تصمیم و ایجاد نظم و انتظام در مملکت برابر معیارى شرعى واجب مى شمردند; از این روى فرصت را مغتنم شمردند و در این امر دخالت کردند.
این جانب موافق با گروه نخست بودم و مرحوم میرزاى نائینى از معتقدان به مشى گروه دوم از این روى تنبیه الأمّه و تنزیه الملّه را در سال 1327 هجرى قمرى مرقوم فرمود که به چاپ رسید.
انتشار این کتاب بین روحانیّت سروصدایى به راه انداخت و بین من و ایشان در این موضوع اختلاف نظر پدید آمد.
پس از گذشت چند سالى جنگ اول جهانى آغاز گردید که در آن خرابى و ویرانیهاى فراوانى به بار آمد. قطع راهها و سایر خرابیها تا سال 1340 هجرى ادامه داشت. در طول این مدّت مرحوم آیت اللّه نائینى رضوان الله علیه از مردم به دور بود و تنها به تدریس و عبادت اشتغال داشت تا آن زمان که آیات عظام: آقاى آخوند ملامحمد کاظم خراسانى و آقا سید محمد کاظم یزدى وفات یافتند و مرجعیّت به آیت اللّه آقا میرزا محمد تقى شیرازى درکربلاى معلّى رسید4 و پس از دو سال که آیت اللّه شیرازى دار فانى را وداع گفت مرحوم آیت اللّه بزرگ میرزاى نائینى که مشهورترین مرجع تقلید و ظاهرترین عالم زمان خود بود به عنوان شیخ العلما و بزرگ ترین مجتهد وقت مقام ریاست عامه را از هرجهت احراز کرد و فضلا و مدرسان حوزه دور ایشان گرد آمدند و از فضل و دانش وى استفاده مى کردند. در این روزگار بود که دوستى بین ما بازگشت و از ایشان همان علاقه و صمیمیت گذشته ظاهر شد.
1. با توجه به تاریخ ولادت حضرت آیت اللّه نائینى که 1272هـ.ق. بوده وتاریخ این دیدار که 1305 بوده باید ذکر مى شد: سى سال.
2. انگلیسیان با ناصرالدین شاه پادشاه وقت ایران قرارداد مى بندند و این قرارداد به زیان ایران تمام مى شود زیان مادى و معنوى یعنى تسلط انگلستان بر ایران. شاه این قرارداد را امضا مى کند; یعنى بندگى و اسارت خود و ایران را در برابر انگلستان مى پذیرد. موضوع این قرارداد ننگین به مرحوم آیت اللّه شیرازى بزرگ گزارش مى شود. ایشان مقتضى مى بیند که تنباکو کشیدن را حرام اعلام کند; از این روى فتواى تاریخى خود را: (کشیدن تنباکو محاربه با امام زمان است) صادر مى فرماید.
3. آیت اللّه شیخ احمد کاشف الغطا از مراجع تقلید شیعه در عراق بود و از شاگردان آیت اللّه نائینى. وى در سال 1345هـ.ق. دار فانى را وداع گفت.
4. در زمانى که آیت اللّه میرزا محمد تقى شیرازى زعامت شیعه را به عهده داشت و در کربلا مى زیست انگلیسیها براى اشغال عراق که در فرمان عثمانیها بود وارد عراق مى شوند. مرحوم میرزا محمد تقى شیرازى حکم جهاد علیه قواى اشغالگر انگلیس را مى دهد.
روحانیان بزرگ از جمله: آیت اللّه سید ابوالقاسم کاشانى پدربزرگوارشان آیت اللّه آقا سید حیدر آل حیدر و… در این جنگ شرکت مى جویند. برخى از روحانیان غرق مى شوند.
بالآخره در این جنگ قواى انگلیس پیروز مى شوند وعراق را به زیر سلطه خود در مى آورند. پس از مدتى ملک فیصل را از حجاز به عراق مى آورند و حاکم عراق قرارش مى دهند.
ملک فیصل انتخاب مجلس نیابى را شروع مى کند. آیت اللّه خالصى فتوا به تحریم انتخابات مى دهد و مرحوم میرزاى نائینى و دیگر روحانیان بزرگ آن را امضا مى کنند و این حرکت سبب تبعید علماى دین از نجف وکربلا به ایران مى شود.
شیخ و استاد بزرگ ما آقا میرزا محمد حسین غروى نائینى قدس الله نفسه الزکیه یکى از پیشینیان صالح و بیرقها و نشانه هاى خداوند بود که بزرگى و ویژگیهاى والا در گفتار و کردار او آشکار بود. یکتا عالم زمانه که در هشتاد و دو سال زندگانى شریف خویش درخشش چشمگیر و امتیاز فوق العاده اى در مسیر طریقت و اخلاص به ظهور آورد.
خصلتهاى عالى که در خور هرگونه ستایش است مرا بر آن داشت تا به شرح زندگانى آن شخصیت بزرگ بپردازم و گوشه اى از مقامات ایشان را بازگویم باشد تا طلاب و فضلا راه و رسم زیستن را فرا گیرند و با مدارج آن عالم فقیه آشنا شوند; زیرا شخصیتى با آن درخشندگى و زندگانى پُر ثمر که دربردارنده همه برتریها و کمالهاى معنوى و علمى است هنوز در افکار و حقیقت مرام عوام و خواص رسوخ نکرده و زمانه توانا به درک مقام و منزلت او نشده است. شاید بتوانم ذهنها را به سوى آنچه در معرفى آن عالم یکتا مى توان گفت بکشانم تا در برگیرنده همه خوبیها بى آلایشیها و پاکیهاى وى باشد. هر چند که حق کلام ادا نخواهد شد.
تولد فقید سعید در سال 1273هـ.ق. در شهر نائین از توابع اصفهان به وقوع پیوست. همان اصفهانى که مهد علم و دین و اقامتگاه طلاّب و در زمان صفویّه پایتخت ایران بود. آن فقید با به پایان رساندن دروس ابتدایى و سپرى کردن معالم اخلاقى و عرفانى زیر نظر اساتید و بزرگان در ولادتگاه خویش به سال 1293هـ.ق. راهى اصفهان دار علم و ادب و فقه و فلسفه شد. با افکندن رحل اقامت در آن جا به تحصیل علوم دین و حکمت متداول پرداخت و پس از گذشت ده سال به طلب فلسفه و ریاضى و ادبیّات عربى و فارسى اهتمام ورزید و به برتریهاى کامل اخلاقى و علمى دست یافت به گونه اى که به طور کامل در ادبیّات و لغت فارسى و عربى از ربقه مهره درآمده به زبان
عربى ممتاز سخن مى گفت و نامه هاى خویش را به هر دو زبان انشا مى فرمود و به شیوایى سخن مشهور بود.
در شمار مشهورترین و بلند آوازه ترین اساتید ایشان در فقه و اصول مى توان از آیات عظام: حاج شیخ محمد باقر اصفهانى والد علامه بزرگ آقا شیخ محمد تقى اصفهانى نجفى صاحب حاشیه بر معالم و آقاى میرزا محمد حسن نجفى نام برد و این دو بزرگوار از اساتید بزرگ علوم فقه و اصول و فلسفه در وقت خود بودند1….
مرحوم آیت اللّه نائینى اصفهان و مرکز علمى آن را ترک نکرد و از حضور به محضر آن اساتید کوتاهى نمى ورزید.
پشتکار و سعى ایشان در فراگیرى معارف تا بدان جا رسید که مجمع علمى اساتید و در پیشاپیش آنان اساتید بزرگ ایشان که از مفاخر زمان بودند آن مرحوم را شایسته مقام اجتهاد دانستند و قوه استنباط احکام شرعى و صدور فتوا را در ضمیر آن بزرگوار دیدند و با اتفاق ایشان را به عنوان مدرّس فقه و اصول برگزیدند.
مرحوم میرزاى نائینى بر این مبنا به نجف اشرف هجرت فرمود و در آن مکان مقدّس به تدریس و تعلیم پرداخت و با توجّه به فقه و اصولى که علاّمه بزرگ شیخ مرتضى انصارى قدس سره آنها را تدوین کرده بود مى توان به مقام والاى شاگردان آن فقید سعید پى بُرد.
خانواده: فقید سعید میرزاى نائینى در خانواده خود یگانه و کم نظیر و شخصیتى بزرگ بوده است. در تحصیل علوم دین به درجات عالیه فضل و تقوا رسید. نه فقط ایشان بلکه خانواده محترم وجلیل القدر آن فقید سعید در نائین واصفهان ستوده به ستایشهاى نیک بوده اند تا آن جا که لقب شیخ الاسلام در سلسله جلیله آبا و اجداد ایشان مرسوم بود. اجداد ایشان پیش از عهد قاجار اهل ادب و علم و تقوا و ملقّب به شیخ الاسلام بودند.
با فوت پدر مرحوم آیت اللّه نائینى که در آن زمان در سامرا سکنى گزیده بود مى بایست به لقب شریف شیخ الاسلام نائین ملقب شود لیکن برادر خویش را بدان لقب
ملقّب کرد و خود به عنوان شیخ الاسلام در تمام جهان مشهور شد که نه تنها کاستى مقام ایشان را به همراه نداشت بلکه این منصب حقیقى و الهى حاکى از والایى مقام و والایى روح آن بزرگ مرد بود
مهاجرت به عراق: در سال 1303 هـ.ق. استاد ما نائینى به بغداد وارد و به زیارت کاظمین علیهما السلام مشرف شد و پس از توقّف کوتاهى به جانب سامرا (مرکز سابق معتصم خلیفه عباسى) به زیارت مرقد مطهّر حضرت عسکریین علیهما السلام مشرف شد که در آن وقت روشن به نور حوزه علمیه و روحانیت و علماى اعلام و در رأس آنان استاد بزرگوار و رئیس مجتهدان وقت در قرن چهارده میلادى حضرت آقاى میرزا محمد حسن شیرازى قدس سره بنیانگذار حوزه بود. استاد معظم آنچه را مى خواست در شخص میرزاى شیرازى یافت; از این روى تصمیم به افکندن رحل اقامت خود در آن شهر گرفت و کم کم مورد توجه میرزا واقع شد.
فوت پدر مرحوم نائینى: در زمان این مهاجرت و اقامت پدر ایشان اقا شیخ عبدالرحیم شیخ الاسلام نائین وفات کرد. از فوت آن مرحوم میرزاى بزرگ آگاه شده و سه روز اقامه فاتحه و عزا کرد از روى احترام به مقام والاى فرزند ارجمندش.
در سال 1312 استاد بزرگ دار فانى را وداع گفت به ملکوت اعلى پیوست. به نظر مى آمد که ایشان پس از وفات استاد معظم خود در سامرا اقامت خواهند فرمود و مانند هم ردیفان خود: علاّمه سید محمد اصفهانى علاّمه سید اسماعیل صدر عاملى علاّمه آقا میرزا محمد تقى شیرازى و علاّمه جلیل القدر محدث نورى حوزه علمیه سامرا را نگهدارى و برنامه استاد و حوزه را حفظ خواهند کرد لکن سیاست ترکیه گرایش به این معنى نداشت که حوزه باقى بماند و وضعى پیش آمد که علما و محققان حوزه سامرا پراکنده شدند و از سامرا به مشاهد مشرفه دیگر رخت کشیدند. آیت اللّه نائینى به نجف اشرف و مرحوم آقا میرزا محمد تقى شیرازى و آقا سید اسماعیل صدرعاملى به کربلاى معلى مهاجرت کردند.
مهاجرت: آیت اللّه نائینى در سال 1314 هـ.ق. به نجف اشرف مهاجرت کرد و
طرف مشورت دوست قدیمى خود مرحوم آیت اللّه آخوند ملا محمد کاظم خراسانى رئیس حوزه علمیه نجف اشرف که از زمان مرحوم میرزاى شیرازى به تدریس علم فقه و اصول اشتغال و شهرت گسترده اى در مرجعیّت داشت و عهده دار زعامت مشروطیّت در ایران بود قرارگرفت و نیز به تدریس فقه و اصول پرداخت و مورد توجه حوزه علمیّه نجف اشرف واقع شد.
مرحوم خراسانى در گرفتاریها و مسائل مُهم با آیت اللّه نائینى مشورت و در امور مهم به رأى و دیدگاههاى ایشان عمل مى کرد و بدین جهت بر تنبیه الأمّه و تنزیه المله تقریظ مرقوم و آن را تأیید و ترویج فرمود.
این کتاب میرزاى نائینى در تأسیس دولت اسلامى و حکومت از نظر اسلام براى علما کتاب استدلالى و براى عوام رساله تقلیدى به شمار مى رود که احکام آن استنباط از قرآن کریم و احادیث نبوى(ص) است. متخصصّان در حقوق بین الملل و اسلام از نگارش مانند آن ناتوانند و متفکّران برآنند که این اثر جامع بین عالم روحى و مقام عالى سیاسى و حاکى از فراخى نظر و دقت فکر است.
میرزاى نائینى به اصلاح شؤون جامعه نظر داشت به درجه اى که افزون بر نگهداشت شخص خود بود. وى همه چیز را براى مردم مى خواست و خواهان اصلاح و موفقیّت آنان بود. ایشان پس از انتشار این کتاب با مزاحمتهاى بسیار رو به رو شد به درجه اى که خود ایشان دیگر مایل به انتشار آن نبود 2 و حکومت ایران و ایرانیان به آن عمل نکردند و دستورالعمل دولت ایران قرارنگرفت. اثر علمى آن فقید معظم ناشناخته باقى ماند و شاید با گذشت زمان قدر این کتاب را بفهمند و قدر نویسنده بزرگ آن را به شایستگى بشناسند3.
مقام علمى فقید سعید: فقید سعید در بین علماى نجف اشرف با آگاهیهاى گسترده در دانشهاى ریاضى حکمت فلسفه و عرفان و احاطه به فقه شرع مقدس و اصول فقه امتیاز ویژه اى داشت.
استاد بزرگوار علم اصول را با دقّت تمام و به گونه شگفت آورى با آراى درست
آراست و با کوشش پیوسته به استوار کردن و زدودن نارساییها و باب بندى اصول پرداخت و احکام مستدل و قواعد متین و کامل از آن بیرون آورد به صورتى که آگاهان و صاحب نظران این فن ایشان را مجدد علم اصول به شمار آوردند و احکام شرعى بر این قواعد اصولى (اصول میرزاى نائینى) و دیدگاههاى مستدلّ و روشن ایشان تنظیم گردید. به همین جهت است که درنجف اشرف یا در جاهاى دیگر (حوزه هاى علمیّه) طلبه اى نیست مگر در جریان دیدگاههاى مرحوم میرزاى نائینى و آراى ایشان قرار دارد بلکه افکار و آراى همه علما در سرتاسر جهان تشیّع: هند ایران عراق جبل عامل و دیگر کشورهاى اسلامى در مهمّات فنون دینى دیدگاههاى مرحوم میرزاى نائینى است نه دیگرى. اینان یا خود به گونه مستقیم از آیت اللّه نائینى بهره برده اند و یا به گونه غیرمستقیم: از درسها و یا نوشته هاى شاگردان و یا از تقریرات درسهاى ایشان.
دیگر کسى نمى گوید: این بود قول شیخ خراسانى بلکه امروز و فردا بر منبرها و در حلقه هاى تدریس در دروس عامّه و خاصّه مى گویند: این است رأى میرزاى نائینى.
قواعد اصول فقه: میرزاى نائینى قواعد اصول و فقه را به گونه اى مستدل و منظم و آسان و بدون پیچیدگى به ثبوت رسانید و به ذهنها نزدیک ساخت و به گونه منظّم و برابر فکر درست اثبات کرد.
صاحب فنّ قدیم گمان مى کند رأى میرزاى نائینى تازه است. بلى تازه است از نظر قواعدى که میرزاى نائینى بر آن اصول قرار داده و روش استدلال که به روشنى توجیه کرده و آسان و بدون پیچیدگى در اختیار طالبان آن قرار داده است خلاف آنچه علماى پیشین ذکر فرموده اند.
رهبرى دینى میرزاى نائینى: در سال 1339 مرجعیت شیعه در تمامى بلاد شیعه به ایشان رسید; از این روى ایشان مقلّد آنان و مرجع اقطار شیعى گردید تمامى اهل عراق به ایشان مراجعه و از وى تقلید کردند. مرجعیّت میرزا به گونه اى نیست که با فوت ایشان از بین برود بلکه این بزرگى باقى و پایدار است و باقى هم خواهد ماند مادامى که اصول علوم دینى براى مذهب تشیع و ائمه اطهار صلوات اللّه علیهم اجمعین باقى است. علم
فراموش شدنى نیست و فضل و دانش دانشمند بزرگ میرزاى نائینى فراموش شدنى نیست.
چه پیش از آن که مرجعیّت مستقل پیدا کند و چه پس از آن اهل فضل و دانش در هر روز و شب از دانشى که آن مرد بزرگ القا مى فرمود استفاده مى بردند. حوزه علمیّه از وجودِ ایشان بهره مى برد و براى بهره مندى از وجود میرزاى نائینى دانشمندان از اطراف و اکناف به درس و تعلیمات خاص ایشان حاضر مى شدند و از دیدگاههاى دقیق و با ارزش ایشان استفاده مى بردند.
دقت نظر و تحقیقات علمى ایشان محور حرکت علمى در نجف اشرف شده بود. این استفاده ها و دقّت نظرها و تحقیقات علمى محدود به وجود شخص ایشان بود و در شخصیّت ایشان همه چیز جمع بود.
خدمات اصلاحى فقید سعید: تاریخ فراموش نمى کند خدماتى که مرحوم میرزاى نائینى درهمکارى با رؤساى قیام مشروطیت ایران و انقلاب عظیم آن داشت.
وى در تأسیس حکومت دستورى ترکیه نیز نقش داشت. چون آن انقلاب به حقیقت پیوست از ذکر آن صرف نظر کرد. این موج به عراق رسید و حرکتهایى در عراق به وقوع پیوست و پس از جنگ بین الملل اول عراق به حکومت دستورى عربى رسید. از آن تاریخ بود که رهبر بزرگ اسلامى از خدمات سیاسى اصلاحى کناره گیرى گرفت و بر آن شد که وجود خود را وقف خدمات دینى و اجتماعى و اخلاقى کند و در امور سیاسى مُداخله اى نداشته باشند. از این روى سالهاى پایانى زندگانى خود را صرف شؤون دینى و اجتماعى کرد و نمونه بارزى در اصلاح امور مسلمانان و در تدریس در حوزه علمیّه در صبح و شام بود.
تربیت شاگرد: از مزایاى آن فقید سعید که در سایر مراجع دیده نشد عنایت خاصى بود که ایشان به تربیت شاگردان خود و به حوزه علمیّه داشت. شاگردانى با تقوا و فضیلت تربیت کرد که هر یک از آنان همان فضل و تقوایى را که خود ایشان دارا بود داشتند.
امید و آمال آن فقید سعید به آن شاگردان والا مقام بود که با احراز مقام شایسته براى خود باقیات صالحاتى براى ایشان باشند. به همین جهت بود که در گفتار و کردار در
تهذیب و تعلیم و اخلاق و تقواى آنان اهتمام کامل مى ورزید. در اخلاص و تقوا و علم تمامى آنان داراى فضایل و نیکوییها و اخلاق برجسته و کم نظیر بودند و تعلیمات آن مرد بزرگ را سرمشق عمل و رفتار خود قرار داده به درجات عالیه از مرجعیّت عامّه و خاصه رسیدند و مورد تقلید و مرجعیّت قرار گرفتند. و نیز شاگردانى به همان سبک و روش آن فقید سعید تربیت کردند و تعلیم دادند. مطالب و دروس استاد را به رشته تحریر درآوردند و به چاپ رسانده و منتشر ساختند و دیگران تا به امروز از آن نوشته ها و تقریرات استفاده مى کنند و مدار و محورند در حوزه هاى علمیّه.
به این وسیله میرزاى نائینى و دیدگاههاى ایشان را حفظ کردند و زنده نگهداشتند. در حقیقت میرزاى نائینى نمرده و باقیات صالحات آن راد مرد زنده و جاوید است.
سیره و روش علم و روحانیت آنچنان که امام نائینى تنظیم کرده بود باقى است و نام او و نام شاگردان او که از بهترین شاگردان و از جهت تقوا علم و فضل نمونه بارزى بوده اند باقى و جاوید خواهد ماند.
نوشته هاى فقید سعید: در فقه و اصول:
* وسیلة النجاة (عربى) فقه استدلالى.
حاشیه عروة الوثقى که با دقّت نظر و استدلال خاص مرقوم فرموده در دو جلد در مطبعه العرفان صیدا ـ لبنان به چاپ رسیده است.
* مختصر وسیلة النجاة (عربى).
* مناسک حج (عربى) که در هیچ یک از مناسکهاى حج چه قدیم چه جدید به این شرح سابقه نداشته و در این اواخر آیت اللّه حکیم آن را به زیور طبع آراسته و حواشى خود را بر آن افزوده است.
* رسائل عملیّه به نام ذخیرة العباد (فارسى).
* رساله لباس مشکوک.
* قاعده لاضرر ولاضرار فى الاسلام.
و بعضى قواعد و رساله هاى دیگر در اصول.
* سؤال وجوابهاى استدلالى که مرحوم حجةالاسلام والمسلمین آقا شیخ حسین حلّى قدس سره در دو جلد جمع آورى کرده ولى متأسفانه تا به کنون به چاپ نرسیده و براى گرفتن آنها از فرزند آقاى حلّى اقدام شده ولى بى نتیجه مانده امید است در آینده نزدیک موفقیت حاصل و در چاپ و نشر آنها اقدام و خدمت بزرگى به علم و اهل علم انجام گردد. انه ولیّ التوفیق.
اخلاق و خویهاى نیک فقید سعید: آن مرحوم عنایت خاص به کمال رساندن و تهذیب نفس و اخلاق و انواع فضائل داشت. کسى که در سفر و حضر با ایشان همراه بود شاهد عنایت خاص ایشان به تکمیل نفس و اخلاق و معرفت و سیر و سلوک و تهذیب نفس مى شد. همان روشى که در سامرا داشت در سفر نیز داشت. پایبند به ذکرها و دعاهاى مخصوص و تعبد به درگاه پروردگار یکتا بود و به طور دائم به این امر اشتغال داشت.
مرحوم شیخ فتحعلى سلطان آبادى که از رجال برجسته و صاحب کرامات و مکاشفات و معروف به آخوند بود دوست مخصوص ایشان و از یاران نزدیک ایشان به شمار مى آمد.
و این ویژگیها استفاده هایى است که در زمان استاد بزرگ مرحوم میرزاى شیرازى کرد به همین جهت است که ایشان از تمام جهات وارستگیهاى خاصى داشته و نمونه تقوا و صلاح و رشاد و اخلاص و داراى تمامى ویژگیهاى برجسته و نمونه و از عیب و کاستى به دور بود. چنانچه خداشناسى را مى خواستى کافى بود یک هفته ملازم آن مرحوم مى شدى و مى دیدى شب و روز او را که در نهان و آشکار با خداى خود چه مى کند.
شانزده سال در خدمت علم و خدمت مردم و رهبر روحانى بود هیچ کس از ایشان یک کلمه ناشایست نشنید و یا ندید که حقّى از کسى پایمال کند و یا حقّى کسى بر او داشته باشد ادا نکند.
با شرح صدر و روى باز با مردم گفت و شنود داشت. با اهل علم و علما به
گفت وگوى علمى و یا مباحثه فقهى مى پرداخت.
این اخلاق عالى و برجسته و تهذیب نفس مخصوص به خود آن فقید سعید بود نه دیگرى. در هزینه شخصى کمال اقتصاد را داشت و در بیت المال مسلمانان با زُهد و ورع و تقوا تصرف مى کرد. تا جایى که ممکن بود در مال اِمام و حقوق شرعیه دیگر براى مصارف شخصى خود تصرف نمى کرد. آنچه مى رسید به مصرف حقیقى مى رسانید و هزینه هاى شخصى خود را از درآمدهاى املاک خود در نائین برآورده مى ساخت. درآمد آن جا هزینه هاى شخصى ایشان را کفایت مى کرد مگر در اواخر که در آمدهاى املاک نائین کم شده بود و هزینه هاى زندگى ایشان زیاد زیرا اولاً بر ایشان افراد زیادى وارد مى شدند و ثانیاً مریض بود براى دارو و درمان هزینه بسیار لازم بود. بدین خاطر ناگزیر شد از هدایا و سهم امام علیه السلام به مقدار ضرورت خرج کند.
وفات مرحوم آیت اللّه در ظهر روز شنبه 26 جمادى الاول سال هزاروسیصد و پنجاه و پنج هجرى قمرى در نجف اشرف واقع گردید و جنازه معظم له را به چرى نجف انتقال دادند. مرحوم حجةالاسلام آقاى حاج شیخ على قمى (مشهور به زاهد) امام جماعت مسجد هندى نجف عهده دار غسل و کفن آن مرحوم گردید و از آن جا جنازه را به صحن مقدس حضرت امیرالمؤمنین علیه افضل التحیة والسلام با تجلیل و تشییع علماى اعلام و آیت اللّه اصفهانى و دسته هاى سینه زنى و سایر گروهها آوردند و ایشان نماز را اقامه کردند و در مقبره مرحوم آقا سید محمد اصفهانى متصل به مقبره مرحوم شریعت اصفهانى به خاک سپرده شد. رحمه الله برحمته الواسعه واسکنه فسیح جنانه.
همه ممالک اسلامى به این مصیبت عزادار شدند بویژه ایران هند عراق و لبنان.
مسلمانان رهبر بزرگ اسلامى خود را که خاتمه پیشینیان صالح بود و مانند او را هرگز دهر و زمانه عوض نخواهد داد از دست دادند. او نمونه بارزى در صلاح و رستگارى و بلندى فکر و دقت و تحقیق علوم فقهى و دینى بود.
مردم از فقدان آن راد مرد در اندوه و سرگردانى شدید باقى ماندند. مانند نائینى را
که نمونه صالح و مایه رفع شبهات و گرفتاریهایشان بود نخواهند یافت. از جاهاى دور و شهرهاى بسیار براى تسلیت به فرزندان گرامیش: آقا میرزا على آقا آقا میرزا مهدى و اقا میرزا محمد مى آمدند و تسلیت مى گفتند.
خداوند بر دین مقدس اسلام این فراق و کمبود را جبران فرماید و خداوند متعال تأیید کننده دین خود است و حول و قوّتى نیست مگر خدا نه غیر او.
1. برابر بررسى این جانب (مترجم) اساتید مرحوم آیت الله نائینى در اصفهان آقا سید محمد باقر صاحب روضات الجنات آقا شیخ محمد باقر نجفى معروف به آخوند کاشى آقاى جهانگیرخان استاد حکمت آقاى حاج میرزا بدیع استاد فلسفه و آقاى آخوند ملامحمد باقر فشارکى بوده اند.
2. با این که کتاب با استدلال به قرآن کریم و احادیث شریفه نبوى(ص) به نگارش درآمده بود و به موجب خوابى که دیده شده بود مورد توجه ولى عصر ارواحنا له فداء واقع گردیده بود سبب دلسردى ایشان از نشر آن تغییر و تحول اوضاع ایران بود: روى کار آمدن مستبدان نمایان شدن انگشت بیگانگان اعدام شیخ فضل اللّه نورى و…
3. یکى از روحانیان بزرگ مى گفت: تنبیه الامه از کرامات مکتب ائمه هدى سلام اللّه علیهم اجمعین است که براى اثبات مشروعیت مشروطه نوشته شده و اهمیت به سزاى آن در اثبات سیاسى و اجتماعى اسلام و نقشه و هدف کلى حکومت اسلامى است.
4. مانند تقریرات حضرات آیات: خوئى شیخ محمد على کاظمى خراسانى آقا شیخ موسى خوانسارى آقا سید جمال الدین گلپایگانى آقا سید محمود شاهرودى آقا شیخ محمد تقى آملى آقا سید محسن حکیم و….
5. نماز شب ایشان هیچ گاه نه در حضر و نه در سفر ترک نمى شد و ملزم بود که در تمام شبها پیش از طلوع فجر یک ساعت الى دو ساعت با خداى خود راز و نیاز داشته باشد.
چیزى نمى بینم که یادآورى آن ضرورى باشد مگر امام نائینى شخصیت ناشناخته اى بود که خواسته باشم ایشان را بشناسانم.
میرزا ناشناخته نبود همه او را مى شناخته اند و مى شناسند. میرزا منزوى بود و گرایش به انزوا داشت. زمانه و عصر نتوانست ایشان را آن گونه که باید بشناسد و بزرگى و اخلاق فاضله ایشان را درک کند. چنان برترى بر دیگران داشت که همرزمان او حسرت و غبطه او را مى خوردند.
میرزا زندگانى ممتازى داشت. در خانواده ممتاز و شریف و عزیز متولّد شد. داراى مقام و منزلت و تمکّن بود. دروس مقدماتى خود را تکمیل کرد و به شهرهاى بزرگ و مراکز دینى که در آنها دروس دینى و علوم اسلامى تدریس مى شد رفت مانند: اصفهان و سامرا و ازدرسهایى عقلى و نقلى مُدرّسان و علماى رده اول استفاده کرد. معارف الهى اسلامى معقول و منقول فلسفه و اصول حکمت و منطق آموخت و مدتى نگذشت که فضل و دانش در ایشان ظاهر شد. نبوغ و علم در وجود ایشان درخشش داشت و هرکس با ایشان گفت وگو و نشست داشت فضل و فضیلت و علم و کمال و ادب و دانشمندى ایشان را تشخیص مى داد و مى دید و بر گستره دانشها و اشراف ایشان بر دانشهاى گوناگون: فقه اصول حکمت و فلسفه درایه و علم حدیث رجال ریاضیّات نجوم و تمامى دانشهاى قدیم و جدید و اتقان ایشان در مبانى استنباط آگاه مى شد.
خبرگان و دانشمندان علم اصول مرحوم میرزاى نائینى را مجدد علم اصول مى شمردند.
ژرفاى آگاهى میرزاى نائینى به اندازه اى بود که هرکس از او مى پرسید در همان مجلس پاسخ کامل را از ایشان مى شنید. در کم ترین مدّت و با اندک فکر و درنگ جواب را با استدلال کامل و قانع کننده به گونه مشروح و روشن بیان مى فرمود و پرسش کننده از این آگاهى و حضور ذهن شگفت زده مى شد.
همچنین وقتى که بر منبر درس و محاضره قرار مى گرفت در اجتماع بزرگ علمى عمومى
گاهى به ابیات الفیّه استدلال مى جُست و گاهى ابیات منظومه حکیم سبزوارى در بحث وجود و ضدّ وجود گاه قول یکى از روایات احادیث یا یکى از علماى معاصر خود یا علماى پیشین را بیان مى فرمود و چیزى را کم و کسر نمى گذاشت و مطلبى را فراموش نمى کرد. مطالب را با شرح و بسط و جزئیات و کلیّات آن بیان مى فرمود. چقدر ما را شگفت زده مى ساخت که یک روز به شعرى از اشعار سعدى علیه الرحمه استشهاد مى فرمود و روز دیگر آرایى از مورخان ادب عرب را در اشتقاقات لغوى یا چگونگى وضع آن لغات و مبانى آن بیان مى فرمود.
مسأله پیچیده اى را که راهى براى حل آن نبود مگر با نظر دقیق آن را با بیان روشن ثابت مى فرمود با ادله عقلى و نظر صحیح پیچیدگیها را روشن مى فرمود به گونه اى که براى هر یک از ما مشکل آسان مى گردید و هیچ ابهامى در مسأله باقى نمى ماند.
آن درایت و احاطه علمى که در وجود امام نائینى یافت مى شد کم نظیر بود و آنچه در او وجود داشت در کم تر کسى از بزرگان گذشته و حاضر یافت مى شد. در جوانى در کهنسالى در مرجع تقلید بودن و در رهبر عامه بودن نفس متواضع داشت که در این درجات مختلف ایشان فرقى نکرده بود و به همان حالت نخست بوده. هشتاد سال از عمر خود را گذرانده بود در حالى که وقتى در خیابان و کوچه و بازار راه مى رفت ابتدا به سلام مى کرد. با قیافه بشّاش و خُلق خوش از طرف احوالپرسى و دلجویى مى کرد و وضعیّت داخلى و حال او را سؤال مى فرمود. معلوم بود که احوال او براى ایشان خیلى مهمّ است و علاقه مندند که از وضعیّت و احوالش آگاه شوند. این خوش رویى و راه رفتن ساده و خالى از تبختر و خودخواهى در شخص ایشان بود که قلوب بیش تر مردم را فریفته ایشان مى ساخت. مردم با علاقه و محبّت به ایشان ارادت مى ورزیدند. مسبب این شکسته نفسى و نرمى اخلاق این بزرگ مرد تاریخ و این اخلاق و عادات و حسن معاشرت تهذیب نفس و ریاضت همنشینى بااهل معرفت و سلوک و معارف و ریاضت بود. تهذیب نفس و اخلاق و فروتنى و حقیقت شناسى و رسیدن به حقایق و انصراف از ماده و عالم دنیوى و توجّه به آخرت در ایشان بالاتر از حدّ تصوّر و خیال بود. معرفت نفس و توجّه به عالم دیگر مورد توجه ایشان بود. از خوشیها و لذتهاى دنیا و زرق و برق و جمال آن بى نیاز
بود و به عالم بالاتر و کمال بیش تر توجّه داشت.
آیت اللّه نائینى اعلى اللّه درجته فى الجنة توجه به دنیا نداشت با این شخصیت و مقام فضل و تقوا علم و عمل خود را هیچ مى دانست.
فقیهى بود خالى از خودبینى. صوفى بود نه آن گونه که صوفى نمایان مى نمایانند. قدس و تقوایى داشت حقیقى. صفاى با طنى داشت که تصورش امکان ندارد. این سبب شده بود که سیرت ایشان دستخوش دگرگونى نگردد. شخصیت و تقوایى داشت که مکان و زمان با رنگهاى گونه گونش در او اثر نمى کرد و فرقى پدید نمى آورد. همیشه به یک گونه و یک زندگانى و با همان اخلاق و همان مهربانى بود نه از گذشته متأسف بود و نه به آینده خوشدل تمام همّ خود را صرف تربیت اهل علم و علما و اهل فضل و فضلا و مجتهدان مى کرد. با اخلاص و محبّت فوق العاده با جدّ و جهد خستگى ناپذیر براى همه نمونه جدّ و جهد بود.
آیت اللّه نائینى مجدد علم اصول و فقه و مجدّد دین بود چنانچه درحدیث شریف نبوى صلى اللّه علیه و آله و سلم وارد شده است.
خداوند در سر هر صد سالى کسى رامى فرستد که دین خدا را از اشتباهها ونارساییها بیرون آورد و آن گونه که هست حفظ کند و به مردم بشناساند.
نائینى مجدّد سیر علم و دین و اداره کننده محورى بود که در آن دوران نظیر نداشت نه در نجف و نه در دیگر مراکزى که فقه و اصول تدریس مى شد. او بود که با افکار درست خود روش تدریس علم اصول و فقه را تغییر داد و پیچیدگیهاى آن را برطرف کرد و به گونه اى متین و قوى بنیان گذارد. علماى پیشین نتوانسته بودند این دانشها را به سادگى بیان و روشن کنند. البته پیشینیان از علما و فقها زحمتهاى بسیار کشیده بودند و نوشته ها و تحقیقات دامنه دارى کرده بودند ولى به این درجه که میرزاى نائینى در گشودن دشواریها کوشیده و به ژرفاى مطالب رسیده بود دست نیافته بودند وخداى متعال براى حفظ این امانت علمى و ثروت گرانبها کسى را عطا کرد که توانایى حفظ آن را داشته باشد و هرچیزى را در موضع خود قرار دهد و
زحمت و فکر خود را در راه دانش به کار برد و با اراده و توان قوى و قلبى سرشار از دوستى علم و دوستى تدریس و تفهیم آن را به اهل علم بیاموزد و حلّ مشکلات را آسان سازد به گونه اى عمل کند که بتوانند آراى خود را عرضه کنند و اختلافها را از بین بردارند.
آیت اللّه نائینى که رحمت خدا بر او باد و خداوند متعال درجه او را رفعت بخشاید روزانه مطالب علمى و دانش خود را بر فضلا و علما و دانشمندان حوزه علمیّه خود بیان مى فرمود به گونه اى بسیار شایسته که بهترین راه براى فهماندن و قانع کردن و نتیجه گرفتن بود. وقتى موضوعى علمى را مطرح مى فرمود مقدمات چندى براى آن موضوع بیان مى کرد و اصل موضوع بحث را روشن و ساده و شیوا و نیکو شرح مى داد پس از آن که مقدمات بحث روشن مى شد وارد اصل مبحث مى شد و به گونه اى آن را بیان مى فرمود که هیأت علمیّه و حوزه قبول و تصدیق مى کردند و بى هیچ نگرانى و تردیدى مى پذیرفتند و با این شرح شنوندگان مجلس با استدلالهاى استوار قانع مى شدند و ایرادى براى آنان باقى نمى ماند.
امّا اندیشه وران که در تاریخ به آنان تکیه مى شود دوگونه اند:
گونه نخست کسانى که دانش آنان در درجه بالا قرار دارد و دانشهاى خود را صیقل زده با لباسهاى گوناگون بر مجتهدان و علما عرضه مى دارند و آنان با بیانات شیوا و ظریف مطالب حل شده و دسته بندى شده را مى پذیرند و به کار مى برند.
گونه دوم کسانى که افکار خود را با دانشهایى که به دست آورده اند مى سنجند و از آنها مسائلى تدوین مى کنند که درتحقیق و سنجش پرارزشند.
گونه سومى از دانشورانند که با فضل و فضیلت و شاخص درتاریخ و قرونند. جمع کننده بین فضل و دانشند و با دو بال پرواز مى کنند و جمع کننده بین جد و جهد و اجتهادند. اینان افکار گسترده خود را با آراى دانشمندان پیش از خود صیقل مى دهند و آنچه خوب و صحیح باشد به سبک روشن و نیکو به دانشمندان حوزه خود عرضه مى دارند و آراى خود را با دلیل و برهان بیان مى کنند به گونه اى که از هیچ مطلبى غفلت نمى شود و بحثها به روشنى و با بیان ساده تشریح مى شوند.
آیت اللّه نائینى از جهت دانش و فضل و دلیل و برهان از این گروه است کسى ایشان را درست
نشناخته و مردم درزمان حیات پر برکت ایشان چنانکه باید قدرشان را نشناخته بودند. اکنون که به بهشت جاوید شتافته است نعمت وجود آن بزرگوار را بهتر خواهند شناخت; زیرا نعمت شناخته نمى شود مگر بعد از نبود آن. این مرد بزرگ را نیز کسى درست نشناخت مگر بعد از فقدان او.
از جهت علم فردى بود که همتا نداشت و بى بدل بود و تاریخ درنزدیک و دور این مرد بزرگ را به بزرگى یاد خواهد کرد.
شناخت آینده این دانشمند گرامى از امروز شروع مى شود و این محفل و محضر که بزرگ ترین شخصیتهاى دانش و دین و تقوا در آن گرد آمده اند نشانه بزرگى و نبوغ آن مرد بزرگ است. بیش تر حاضران از شاگردان و تربیت شدگان آن فقید سعیدند و به یاد او این مجلس برپا شده است و او در قلب فرد فرد حاضران زنده است. همه از فقدان او حسرت و اندوه به دل دارند. اینان در آینده نزدیک مراجع تقلید و راهنماى مردم و مدرّسان حوزه هاى علمى خواهند بود و این خود بر بزرگى و شخصیّت آن فقید سعید دلالت دارد و نمودار آن است که روز فوت و فقدان آن شخصیت بزرگ چه روز پردرد و اندوهى است.
او بود که گرفتاریها اندوهها و دردها را برطرف مى کرد. کجا چنین شخصیتى یافت مى شود و کجاست روشنیهاى این مرد بزرک در شبهاى تار و تاریک. انتظار روشنایى او را داریم و در پى آن مى گردیم و چیزى نمى یابیم. آنچه یافت مى شود مسائل الدیار است که شاعر عرب مى گوید:
فأسالنها واجعل بکاک جواباً… تجد الدمع سائلاً ومجیبا….
از او مى پرسم و قرار بده گریه را جواب خود مى بینید اشک چشمان سؤال کننده و جواب دهنده را.
پس شما اى نائینى بزرگ! راحتى و آسوده اى; زیرا به سعادت ابدى رسیده اى; چون از عمّار دنیا نبودى. به دوستان و یاران صالح خود ملحق گشتى و به درجه عالیه اى که دنیا براى شما و اعمال صالحه شما ساخته و پرداخته رسیدید و براى ما غیر از حسرت و ندامت ابدى نمانده است. آتشى افروختى که ما نمى توانیم آن را در دلهامان خاموش کنیم.
همه مصیبت زده و همه عزا داریم. حول و قوت و صبرى نیست مگر به خداى متعال جلّت عظمته.
امام نائینى را از حیث اخلاق و معارف سخت است که بتوانم به حاضران محترم معرفى کنم.
قلم و بیان نارساست که شخصیتى مانند ایشان را تحلیل کند و بیان کننده زندگانى ایشان باشد.
براى آن که حقیقت شخصیت بزرگى مثل میرزاى نائینى را عرض کنم باید بعضى از حقوقى که ایشان به اهل علم بویژه نویسنده دارد در این جا ادا کنم.
زندگانى گرانقدر این مرد بزرگ از هر سوى که توجّه شود ویژگیها و مزایایى دارد; از این روى خواستم این گفتار و بیان مختص به اخلاق و معارف گرانبهاى ایشان باشد.
اخلاق فاضله ایشان: صاحب نظران بسنده نمى کنند بر آنچه از اخلاق خوش و ویژگیهاى برتر در شخصیت ایشان ظاهر و نمایان گردیده بى نظر در مجاهداتى که صاحب آن خصلتها در جنگ بانفس و غلبه بر هواى نفسانى کرده است. این اخلاق زیبا و پسندیده را یکى پس از دیگرى نمایانده گویى در محکمه الهى است و از همه زوایا محاسبه مى شود. چنان نفس را از اخلاق پست پاک و از خصلتهاى ناپسند دور کرده بود که اگر کسى بر همه شؤون اخلاقى و رفتار و برخورد ایشان با اشخاص آگاه شود خواهد شناخت در مکارم اخلاق و جهاد با خواسته هاى نفس و مخالفت با هوا و هوسهاى نفسانى به چه درجه اى بوده و آن هواها را چسان نابود مى ساخته و خود را چه درجلوت و چه در خلوت نسبت به بارى تعالى مخلص ساخته و پرداخته بوده که روح او یگانه محک براى کشف سرائر و اظهار آنچه که در ضمیر است شده است.
با استاد فقید هم پیش از آن که بر کُرسى رهبرى و زعامت الهى بنشیند و هم پس از
آن که بر کرسى رهبرى و زعامت نشست معاشرت داشتم.
ایشان را از پیش صاحب اخلاق عالى و نیکو شناختم که ظاهر و باطنش یکى بود مرد صلاح و سداد بود.
زمانى که ریاست روحانى و خدایى را بر عهده گرفت جلال و اُبهتى داشت به بهترین جلوه ظاهر شد. نیکیها و زیباییهایى از او پدیدار گردید که به شمار نیایند.
در زمانى که هنوز ریاست و رهبرى را به عهده نگرفته بود آنچه پس از رهبرى و ریاست از ایشان دیده شد دیده نشده بود. پس از آن که بر منصب الهى و دینى تکیه زد خوش رو و خوش برخورد بود و با مهربانى و خوش رویى همه را شیفته خویش ساخت. اگر از ایشان بر میزان اسلام و دستورات شرع اقدس تقاضایى مى شد با کمال خوشحالى انجام مى داد امّا اگر تقاضاى خلاف شرع و مخالف دستورات اسلامى بود حال ایشان دگرگون مى شد و اندوه و ناراحتى بر ایشان چیره مى شد و گاهى حال ایشان چنان تغییر مى کرد که گفتى دشمن لدود تقاضایى کرده است. اشخاص را در ایشان راهى و طمعى و رغبتى به درخواست ناروا نبود. نا امیدى بر چنین درخواست کننده اى چیره مى شد. بى گمان این طبع از غرائز اهل ایمان و ارباب صفا و راستى است.
ایشان را خوش محضر دیدم. مجلس ایشان بهترین مجلس بود دربردارنده سخنان شیرین و نکته هاى خوش و به دور از ملال بلکه شخص دانا میل به ادامه آن داشت تا بیش از پیش استفاده کند و سود علمى ببرد چنانچه از کسى خلافى در سنجش با میزان و روش دینى ظاهر مى شد دگرگون مى گشت حتى از اشخاصى که نزد ایشان عزیز بودند. این مزایا از پاکى قلب و پاکى باطن و حق پرستى سرچشمه مى گیرد.
ایشان را چنین شناختم که اگر کسى نسبت به ایشان بدى مى کرد هر کس که مى بود به تلافى نمى اندیشید هیچ وقت در سخنان از کسى به تعریض یاد نمى فرمود. این از صفات اهل گذشت است. همیشه زمام زبان خود را در اختیار و بر بیان خود تسلط کامل داشت. زبان ایشان ترجمان دل بود و بیان ایشان پیرو گامهایى
بود که به سوى بهشت بر مى داشت.
این ویژگى از بهترین و درخشنده ترین ویژگیهاى ایشان به شمار مى آمد.
ویژگیهاى نیک ایشان بسیارند و در مختصر نمى گنجند و از شمارش آنها معذورم.
دانش و معارف الهیه: دانش فقهى و اصولى این مرد بزرگ را نمى توانم برشمارم.
این مهم از نوشته هاى شاگردان ایشان که به رشته تحریر در آمده و چاپ و منتشر شده اند و از شاگردان مجتهد و عالمى که تربیت کرده است به دست مى آید.
آن فقید سعید به درجه اى از علم و معارف رسیده بود که اگر به روش ترجمه نویسان بخواهم بیان کنم: علم فلسفه را از احمد و علم حکمت را از حمید و علم اخلاق را از حامد و… فرا گرفته بود براى شما قانع کننده نخواهد بود و از خویهاى وى چیزى در یاد شما نخواهد ماند.
میرزاى نائینى فکرش از دنیا و مافیها و زرق و برق دنیا و زخارف آن به دور بود. هواى نفس خود را کشته بود براى این که نزد خداى خود زنده و پایدار و جاوید بماند.
ساعتى که وارد مجلس درس مى شد و بر منبر تکیه مى زد نخست آغاز به دعا و زارى به سوى پروردگار یکتا مى کرد. در حالى که خاشع و خاضع بود از او کمک مى طلبید. همچنین درس را با دعاى خاص خود بین خود و خداى خود به پایان مى رسانید. همیشه در ذکر خدا و یاد خدا بود. همچنین در وقتى که مرگ را تذکر مى داد تمام خوشیهاى زندگانى را به هیچ مى شمرد. تمام توجّه و نظر و تکیه او به حیات باقى بود و دار فانى را هیچ مى شمرد همچنین درمحراب عبادت تمام توجّهش به پروردگارش بود نه دیگرى. توجّهى به همنشین یا همدمى نداشت تنها خدا بود و بس. این است دلیل این که آن مرحوم از اهل عرفان و صفات اهل مراتب سامیه و عالیه بوده است.
آیا اطلاع دارید در هنگام ایستادن بر کنار میّت و جنازه اى که مى خواست نماز میّت بر او بخواند اندوه ایشان را فرا مى گرفت و در برابر خداوند خشوع مى کرد. چیزى درنظر
ایشان نبود مگر مردن و آنچه در ماوراء آن است از راههاى سخت و خوف انگیز و این آسان مى کند سکرات مرگ وخوابیدن در قبر را و آنچه در پیش است. همیشه خود را به خداى خود متوجّه مى دید و به غیر او به چیز دیگرى فکر نمى کرد.
توجه همیشه وى به سوى خداى متعال بود درجمعهاى عمومى یا خصوصى همیشه به یک حالت بود و هیچ فرقى و یا اختلافى در ایشان دیده نمى شد. گاهى مجلس خود را با روایات تاریخى و گاهى با سخنان شیرین گرم مى کرد و گاهى از حاضران پرسش مى فرمود و دستورهایى صادر مى فرمود. از بعضى نیازها مى پرسید. و گاهى در فکر عمیق فرو مى رفت سپس متوجه مى شدیم که در مسأله اى که دشوار است فکر مى کند و راه حلّ آن را مى جوید و گاهى دیده مى شد اندوه سرتاپاى ایشان را فرا گرفته و ترس بر ایشان چیره شده است. از سیماى ایشان روشن مى شد که به سوى خداى متعال متوجّه گردیده و با تمام وجود به او توجّه و از غیر او بریده است.
از ارباب فضیلت و اهل بصیرت و اهل حکمت و معرفت بود و داراى ویژگیهاى صاحبان معرفت و بصیرت و اهل خلوت با خداى متعال. از پیچیده ترین و مشکل ترین اسرار این ویژگى آن است که دیده نمى شد که خود را مفتخر به این مزایا و اعتبارات بداند و یا ادّعایى به آن منازل و جهات شامخ و عالى داشته باشد و یا مدّعى مقاماتى باشد.
فقید سعید نفس تزکیه شده اى داشت که آن سبب دارنده همه کمالها و برتریها شده و او را به مرتبه اعلاى فضل و دانش رسانید بود.
به فقدان این شخصیّت بهره مندى از کمالهاى روحى و علوم ایشان قطع شد. فانا للّه وانّا الیه راجعون. سلام بر روزى که به دنیا آمدى. سلام بر روزى که از دنیا رفتى و سلام بر روزى که زنده و برانگیخته مى شوى.
کسى نیست از آقایان حاضر از شخصیت کم نظیر میرزاى نائینى و امتیاز علمى او آگاه نباشد تا این جانب بخواهم ایشان را بشناسانم. من توانایى آن را ندارم که شرح رفتار این فقید سعید را آن گونه که باید بیان کنم یا در طومارى گرد آورم و فضایل پنهان این مرد بزرگ را ظاهر و آشکار سازم و آیندگان را به بعضى از حالات این شخصیت با عظمت آشنا سازم. اهل قلم نیز قادر بر این نیستند; زیرا زمانه مانند او را نخواهد دید مگر گاه به گاه و زمانه مانند او را نخواهد نشان داد مگر به اتفاق. توفیق بهره با آنان بود که موفّق به درک محضر این مرد بزرگ شدند و از محضرش استفاده هاى علمى و ادبى و اخلاقى بردند و تمامى مزایاى خاص ایشان را دیدند. به اختصار خواستم این گفتار را به محاضرات علمى خاص ایشان اختصاص دهم; زیرا شؤون زندگانى ایشان بسیار است و جمع آورى آنها در این اوراق امکان ناپذیر. نه نویسنده استادى توانا به آن خواهد بود و نه خطیب و دانشمند زبردستى توانایى آن را خواهد داشت.
عادت ایشان این بود که وقتى بر بالاى منبر قرار مى گرفت عباى خود را به دور خود جمع مى کرد و دو زانو مى نشست مانند نشستن شاگرد جلوى استاد. گمان نمى کنم این گونه نشستن برمنبر جز براى بزرگداشت از علوم اهل بیت عصمت و طهارت و هدایت و ارشاد افراد بود. با دیدن ایشان باهیئت زیبا بر روى منبر شکوه در دلها افکنده مى شد. بى آن که کسى آدمى را وادار کند به علم و عالم و تقوا احترام مى گذاشت و مقام ایشان را مقدس و محترم مى شمرد.
پس از استقرار و نشستن به این صورت بدیع جز به دعا ابتداء نمى کرد. دعایى چنان آهسته که به گوش نمى رسید و تنها حرکات دو لب ایشان دیده مى شد. بعضى از اوقات خواندن دعا طولانى مى شد به حدود ده دقیقه مى رسید. اگر مختصر مى فرمود
کم تر از پنج دقیقه نمى شد. در هنگام خواندن دعا با خضوع روى به سوى پروردگار متعال مى کرد و با تمام وجود به سوى خدا متوجّه مى شد گویى از عالم اجساد مجرد گشته و روح قدسى او به ملکوت اعلى متصل گردیده است. اگر کسى با دقّت تمام متوجّه حالت ایشان مى شد قلبش آکنده مى شد و به ایشان اقتدا مى کرد بى آن که متوجه حال خود باشد یا قصد آن را داشته باشد و به پیروى از آن مربّى بزرگ تمامى وجود خود را در حال دیگرى مى دید.
با این رفتار خودسازى و فضیلت و تقوا را در عروق شاگردها رسوخ مى داد تا این تربیت و رفعت در آنان باقى بماند.
درسهاى اصولى: کسى که در دریاى فقه شنا کرده باشد مى داند چقدر احتیاج به مباحث اصول دارد و پیشینیان مسائل اصول را همراه مسائل و بابهاى فقه بیان مى کردند و فقه و اصول را از یکدیگر جدا نمى ساختند و هر چه گفت و گو و بحث در مسائل فقهى گسترده تر شد مسائل اصولى نیز گستردگى یافت. اگر کسى بخواهد قواعد اجتهاد و راه استنباط را به دست آورد تا علم اصول را در دست نداشته باشد از عهده این کار بر نخواهد آمد; از این روى علم اصول فقه درعصر حاضر علم مستقلّى قرار داده شده در ردیف دیگر علوم. براى علم اصول محاضرات و قواعد خاصى تدوین گردیده و این علم داراى بابها بخشها و فرعهاى گوناگونى شده و مطالبى بر آن افزوده شده که پیش از این وجود نداشت.
طلبه اى که علم اصول مى خواند نمى داند به چه مقدار از علم اصول احتیاج دارد و چه فرعى از فروع اصول اساس و مبناى علم فقه قرار مى گیرد تا آن که بتواند آن را تطبیق دهد و عمل کند به آنچه از استاد خود فرا گرفته است. لکن استاد ما قدس سره الشریف به اندازه نیاز علم فقه علم اصول را تعلیم مى داد و آنچه از فصلها و بابهاى علم اصول بیان مى کرد مسائلى بود مربوط و در تماس خاص با استنباط بابهاى فقه و آنچه فقیه مستنبط به آن نیاز دارد تا قواعد را استنباط کند و نشان مى داد که کدام فرع مبتنى بر کدام اصل است به شرحى مبسوط و بیانى وافى. مسائل فقهى را با اصول تطبیق
مى داد و به بیان شیرین و روشن روابط بین دو علم را روشن مى ساخت. و در درس علم اصول مسائل فقهى را که مبناى آنها بر علم اصول است مطرح مى ساخت و توجه مى داد در چه مسأله فقهى از کدام مسأله اصولى باید استفاده کرد و عمل استنباط دائر بر کدام محور است. تشریح مى کرد که اساس و مدرک فرع در علم اصول است; مگر آن که در آن اصل اختلاف رأى باشد که در این صورت درس گستردگى خاص پیدا مى کرد و با محاضرات خاص ایشان مسأله روشن مى شد و این ویژگى بود که فقط در شخص ایشان یافت مى شد و در دیگر مدرسان حوزه هاى علمیّه به این کیفیت دیده نشده بود که مطالب را براى شاگردان روشن سازند به گونه اى که از هر جهت دانش پژوهان به مسائل آشنا شوند و روشن گردند که چگونه علم اصول و مسائل آن را در مباحث فقه به کار برند و مسائل فقهى را اجتهاد کنند.
درسهاى فقهى: باز بودن باب اجتهاد نزد شیعه امامیّه سبب شده است که روح زنده اى در روحانیت شیعه موجود باشد که در سایر مذاهب اسلامى وجود ندارد.
اعتماد بر نفس در مسائل اجتهاد و استخراج احکام کار آسانى نیست. بسا که براى دقّت در درستى و نادرستى یک خبر به احاطه بر همه لوازم از احادیث و خبر و دلیل عقل و اجماع و قرآن حاجت پیدا مى شود. مجتهد باید داراى علوم گوناگونى باشد توانایى آن را داشته باشد مسأله را استنباط و اجتهاد و استخراج کند.
آن مرحوم در شاگردانش روح مى دمید و آنان را توانا مى کرد و آماده مى ساخت که بتوانند در آینده قدرت وتوانایى علمى و فقهى داشته باشند و مسائل فقهى واصولى را به گونه روشن و صحیح اجتهاد و استنباط کنند و رأى خود را عرضه بدارند.
تحصیل این اعتماد واطمینان به نفس در استخراج مسائل آسان نیست و بسا احتیاج پیدا مى کند به حضور علمى و احاطه بر همه مسائل و قوه برابرسازى و اگر کسى این مقدمات را داشت و افزون بر آن از قدرت فکرى و نظر درست و حسن ذوق برخوردار بود شخصیتى برجسته و ممتاز خواهد بود و کسى که بخت با او یارى کرده و در حلقات درس و بحث این مرد علم و تقوا و عمل حضور پیدا کرده باشد مى داند که فقید سعید
جامع همه این ویژگیها و خصال عالى بود و از اسرار روایات و فهم اخبار آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین که براى مستنبط ضرورت دارد آگاهى داشت و بر لغت عرب از جدید و قدیم آگاه بود و چیزى از فکر و نظر ایشان پنهان نمى ماند.
فکر قوى و تعمق فکرى بسیار داشت در جمع بین اخبار ناسازگار و روایات متباین و هیچ کس قادر نیست که به این دقایق توجه کند مگر آن که جامع فضائل و دانشهاى گوناگون باشد و ایشان از این حیث بى همتا بود; زیرا دانشهاى فقهى و اصولى و مقدمات لازم براى اجتهاد و استنباط مسائل گوناگون علمى و عملى در ایشان جمع بود. استدلال عالى و بلند ایشان در جمیع مسائل فقهى و اصولى فراموش ناشدنى است. بر ایشان هیچ چیز در مسائل پوشیده نمى ماند. آنچه شاگردانشان مى جستند از فضل و فضیلت در ایشان یافته بودند و ایشان را اصولى مجدد و فقیهى متبحّر و دانشمند مى دانستند.
روش بیان: در علم فقه و اصول فقه همه روزه درس خود را به گونه روشن و زبان عربى شیوا و واژگان شیوا و گرانمندى و استوارى ترکیب و اِعراب ارائه مى داد.
اگر گاهى از روى فراموشى و بى توجهى در اعراب و تلفظ کلمه اى اشتباهى مى کرد بر مى گشت و به اصلاح آن کلمه مى پرداخت. اگر درس را شروع مى کرد گمان مى کردى مثل سیل از کوه سرازیر شده است. مطالب را پیاپى بدون درنگ بیان مى کرد و زوایا چگونگیها و نکات جزئى مسائل را شرح مى داد تا موضوع بحث به پایان رسد. اگر پرسشى از ایشان مى شد به پاسخ و شرح مى پرداخت. خسته نمى شد و ضعف که لازمه سن ایشان بود بر ایشان چیره نمى گردید. در حین بحث تمامى شرکت کنندگان سکوت مى کردند و اگر یکى از شرکت کنندگان با کناردستى خود سخنى مى گفت بعد متوجّه مى گردید چه فرصتى را از دست داده که گوش به سخنان استاد نداده و نکته اى از او فوت شده است و باید موضوع بحث را با زحمت زیاد از مدرّسان بپرسد تا از دست داده خود را جبران کند.
این دروس هر روزه استاد ما بود که مطالب را به شرح و ساده و روشن و فشرده بیان مى کرد و در وقت کم مطالب بسیارى را ارائه مى داد که از غیر ایشان مى بایست در
ساعتهاى بیش ترى آن مطالب فرا گرفته مى شد. در اواخر عمرشان به جهت ضعف و کسالت مزاج نمى توانستند تمام مطالب خود را به شرح آن گونه که مى خواهند بیان کنند; زیرا ضعف فوق العاده عارض ایشان مى شد و ایشان را از شرح و بسط زیاد باز مى داشت. چنانچه شبهه اى درنظر داشت و در بین بحث نتوانسته بود آن را القاء فرماید پس از آن که پاى منبر مقدارى استراحت مى کرد و رفع خستگى از ایشان مى شد آن موضوع را دوباره بیان مى فرمود که مبادا چیزى از آقایان و حوزه علمیّه پوشیده مانده باشد.
نکته هاى بین درس: در بین درس شاگردان محضر خویش را به نکته هاى ظریف و مناسب مقام: مطالب تاریخى ترجمه بعض علما و رجال حدیث آشنا مى کرد و یا از گروههایى یاد مى کرد که براى گفت وگو و تحقیق مسأله علمى مهمّى تشکیل شده بودند و گاهى محل اجتماع سال و روز تشکیل نام شرکت کنندگان در آن مجلس تصمیمهاى گرفته شده بعد از گفت وگو را نیز مى گفت.
چگونگى به پایان بردن درس: از آن جا که براى هر بحثى پایانى است و براى هر تحصیلى تعطیلى در پایان درس و بحث یا به پایان رسیدن روزهاى تحصیل در آخرین جلسه درس سخنان خود را به دعا پایان مى داد.
بیش تر دعاى ایشان براى صلاح عامه و خاصه بود و این که خداوند تبارک و تعالى اهل علم را راهنما وهدایت کننده قرار دهد و گمراه کننده نباشند.
در بین ذکر دعا شکسته نفسى و فروتنى در ایشان دیده مى شد و ترس از خداى متعال بر ایشان چیره مى گشت و باچشمان اشکبار به سوى پروردگار متوجه مى شد.
اگر به حال ایشان توجه مى کردى منقلب مى شدى و از دیدن ترسى که بر ایشان چیره شده بود بى اختیار اشک از دیدگانت سرازیر مى شد.
این مختصرى بود از زندگانى استاد فقید ما جزاه اللّه عنا و عن الاسلام والمسلمین خیرا و غمره الله تعالى بواسع مغفرته و رضوانه و اسکنه برحمته بحبوحة جناته.
بهشت برین براى شماست اى پدر على. به راستى به حق وحقیقت بودى و شجاعى از شجاعان دین. بر مردم ابلاغ کردى رسالت مقدسه خداى متعال را و به خلق خدا بیان کردى آنچه در توان داشتى و از هیچ چیز کوتاهى نکردى. تا توان داشتى به خدمات بزرگوارانه ات ادامه دادى با چراغ و روشنایى و نور تابنده اى که داشتى از دانشها و با علوم سرشارى که حامل آن بودى.
همیشه و به گونه پى گیرانه بر خود هموار کردى که شبها را به بیدارى ومطالعه و بندگى خداى متعال و به پرستش بگذرانى.
در تدریس به شیفتگان علم با جدّ و اجتهاد مطالب را بیان مى فرمودى و علم و تقوا را به ما ارائه و تعلیم مى دادى تا آن که برمسند رهبرى عامه نشستى. از هر جهت اطمینان کامل به تو بود و بزرگ ترین شاهد آن منبر بلند پایه اى بود که بر آن مى نشستى و از پیرامون آن نورى که روشنگر آن بود و به سوى آسمان بالا مى رفت و منبر شرف یافته بود به این که خداى متعال شیخ العلما را بر آن نشانده بود و بدین وسیله شأن آن بالا رفته بود و ثابت مى ماند قواعد واستوانه هاى آن و بلندى آن نمایان مى شد. جمع بزرگان و شاگردان نیک در پیرامون منبر شما گرد مى آمدند و مى شنیدند سخنان و تحقیقات علمى شما را و بهره مى بردند از آن دانشها و تحقیقها و مى نوشیدیم از کأس دانش و دروس وتحقیقات علمى شما و مى نوشیدند از آب زلال و گواراى افاضات شما.
از بلندى و والایى که داشتید آنان را یارى مى کردید و از علوم سرشار خود به شرح وافى و به بیان کافى روشن و منطق قانع کننده و استنباط عالمانه و حکیمانه با جست و جو و استقراى دقیق براى آنان بیان مى کردید و اگر مشکلى در فهم آنان به وجود مى آمد و
نمى توانستند سخنان وافى و شافى شما را درک کنند با آن شرح صدرى که در شما بود مطالب را براى آنان مى شکافتید و شرح مى دادید و بحث را براى آنان دوباره ارائه مى دادید و اسرار آن را به صورت روشن فاش مى کردید به گونه اى که هیچ اشکالى در پیرامون آن مسأله براى آنان باقى نمى ماند.
پس بى گمان اگر بگویم مدرسه دینى بزرگى و امامى و راهنمایى چون شما را از دست داده گزافى نگفته ام. روزى که امّت و علماى دین شما را براى رهبرى و امامت خود برگزیدند و شما هم به خواسته و انتظار آنان پاسخ دادید و به نفوس آنان آنچه اقتضا داشت بخشیدید و راهنما و پناهگاه آنان بودید و واسطه پیوند آنان به کعبه وادى ایمن. به سوى پرچم شما پناه بردند و زیر آن پرچم قرار گرفتند. بزرگ ترین علما به تقلید شما روى آوردند دلهاى صالحان را جذب خود کردید.
خبر رحلت شما قلب آنان را از جا کند و همه را مدهوش ومبهوت کرد.
این خبرِ سخت و کوبنده و مصیبت بزرگ آنان را از پاى درآورد و از اندوه از حال رفتند. خبر درد آور وفات شما همه جا پخش و اعلام گردید و بر مردم درد شدیدى از مصیبت شما عارض شد و آنان را به سوگوارى و عزادارى مشغول ساخت. این مصیبت و دردبزرگ است و موجب تسلیت و آرامش دلها باقى مانده ورثه علم و تقواند.
خداوند متعال آنان را براى حفظ دین و بقاى شریعت مقدسه و رهبرى بندگانش و امینان در بلادش نگهدارد
کشورهاى اسلامى بویژه ایران عراق و هند و خلیج [فارس] به مصیبت بزرگى مبتلا شدند. فقدان رهبر بزرگ فاجعه شدیدى براى عموم مسلمانان است بویژه در این وقت و زمان.
نائین و ادب: نائین زادگاه آیت اللّه نائینى شهرى است در نزدیکى اصفهان مشهور به شهر علم. اصفهان پایتخت پادشاهان صفوى و مرکز علم و ادب و فقه و فلسفه بوده و نائین در حرکت فکرى و ادبى آن شهر همراهى داشته است. نمونه بارز آن وجود و شخصیت این بزرگوار است.
خانواده فقید سعید: از خانواده هاى سربلند و با شخصیت و ممتاز در آن بلاد بوده است. آن فقید سعید داراى کمالات عالیه از ادب اخلاق و معارف فارسى و عربى بود. در مدارس ایرانى ادب فارسى و عربى را فرا گرفت به درجه اى که لغت عربى را در نوشتن وگفتن به درجه ممتازى به کار مى برد. و سخن گفتن ایشان به زبان عربى در کمال استوارى و امتیاز بود و درسهاى خود را به زبان عربى بیان مى فرمود. به این جهت در حوزه درس ایشان شمار طلاب عرب از عراقى لبنانى بحرینى و دیگر کشورهاى خلیج[فارس] نسبت به دیگر حوزه ها بیش تر بود.
تحصیلات خود را در ایران نزد استادان بزرگ اخلاق و عرفان و فلسفه و اصول و فقه اسلامى گذراند و سپس براى کامل کردن دانش خویش به عراق و نجف اشرف مهاجرت کرد. و در مدرسه عالى آن به درجات بالاتر رسید. در سامرا از محضر آیت اللّه بزرگ شیرازى استفاده شایانى برد و نیز از مصاحبت آقایان آخوند خراسانى و میرزا محمد تقى شیرازى که همطراز بودند بهره برد. در آغاز قرن چهارده هجرى قمرى وارد نجف اشرف گردید. چون مرحوم علاّمه انصارى مدرّس بزرگ نجف به رحمت ایزدى پیوست مقرر شد که مرکز در سامرا باشد و مدرسه علمى در آن جا تأسیس گردد. مدرّس بزرگ آن مرحوم شیرازى بود و مرحوم نائینى و خراسانى و شیرازى و صدر و اصفهانى و… از حواشى آن فقید سعید و حَمله اسرار ایشان بودند. این اجتماع در سامرا از دیگر مدرسه هاى علمى دیگر متمایز و انگشت نما بود و هیچ اجتماعى به
این درجه نرسیده بود. این مرکز در عراق نخستین مدرسه ممتاز و عالى گردید. بویژه در آن هنگام که مرحوم میرزاى شیرازى در برابر سلطان وقت ناصرالدین شاه قاجار قیام کرد و قرارداد تنباکو را که به زیان ایران تمام مى شد تحریم کرد و بدین جهت تمام ایرانیها فتواى مرجع تقلیدشان را به اجرا در آوردند و به آن عمل کردند و این قرارداد را به هم زدند. حتى خود شاه به سربازخانه مى رود در آن جا مى بیند که هیچ یک از سربازان قلیان نمى کشند و همه آنان فتواى مرجع تقلیدشان را عمل کرده تحریم آن را به اجرا گذارده اند. سپس به کاخ خود باز مى گردد و دستور شکستن همه قلیانها را مى دهد و این عمل سبب مى شود که قرارداد به هم بخورد و سیادت و آقایى ایران حفظ شود و جریان به شکست مفتضحانه خارجیان در ایران منجر بگردد.
همچنین در قضیه مشروطیّت که مرحوم آخوند خراسانى در آن پیشقدم شده بودند و بر اثر آن انقلاب عظیمى به وجود آمده بود. و نیز در مشروطیت در دیگر ممالک: ترکیه و عراق اثر به سزایى داشت.
همچنین آیت اللّه میرزا محمد تقى شیرازى در عراق اعراب را علیه دولت انگلیس شوراند و با آن دولت به جنگ برخاست و آیت اللّه کاشانى و آیت اللّه سید حیدر آل حیدر در آن جنگ شرکت کردند و در ابتداى امر انگلیسیها مفتضحانه شکست مى خورند ولى در نهایت پیروز مى شوند و پس از مدتى ملک فیصل را به پادشاهى عراق بر مى گزینند. استقلال عراق از همان نهضت و قیام مرحوم شیرازى پایه ریزى شد و در پرتو فداکاریهاى ایرانیان و شیعیان آن مرز و بوم این استقلال تا به امروز باقى مانده است.
آیت اللّه نائینى در هر سه انقلاب مشارکت جدّى داشت و قدمهاى مؤثر و بلند برداشت و در سالهاى بیست و بیست ویک و بیست ودو و بیست وسه تمام اوقات خود را وقف اصلاح و سیاست و خدمات عمومى ومردمى کرد. در این اواخر تصمیم گرفت که دخالتى در امور سیاسى نداشته باشد. و فقط اوقات خود را به خدمات دینى و اجتماعى و اخلاقى مردم و تدریس فقه و اصول اختصاص دهد.
رهبرى و مرجعیّت: فقید سعید دور از رهبرى و مرجعیّت عامّه نبود; زیرا ایشان در خدمات اولیه وهمراهى و کمک به مرحوم میرزاى شیرازى در سامرا و نیز کمک به آخوند خراسانى در نهضت مشروطیت ایران شرکت داشت و از مراجع ومورد مشورت و اعتماد مرحوم میرزا محمد
تقى در جنگ با انگلیسیها و نهضت و استقلال عراق بود و پس از آن به مقام رهبرى و مرجعیّت عامّه عراق و ایران و سایر سرزمینهاى اسلامى در سال 1920 میلادى برابر 1300 هجرى قمرى رسید و در خلال شانزده سال تصدى مرجعیّت تقلید عامه نمونه برجسته اى از تقوا و صلاح و اصلاح جمیع شؤون علمى و دینى بود.
ویژگیهاى اخلاقى: آیا امکان دارد نویسنده اى وصفِ اخلاق و مزایاى بارز این بزرگوار را به رشته تحریر درآورد. آیا توان آن را دارد که چیزى از اخلاق و مزایا و ویژگیهاى اخلاقى ایشان را بیان کند؟
از خصوصیات و اخلاق فاضله ایشان پاى بندى به اخلاق و ارزشها و تلاش براى کمال و تغذیه نفس به انواع فضیلت بود و زمانى که وجوه معیّنه به ایشان دیر مى رسید قرض مى کرد و به اقتصاد مى گذراند تا این که وجوه خود را دریافت مى داشت بدهکاریها را مى پرداخت و به زندگانى خود گشایشى مى داد.
از مزایاى ایشان این بود که همیشه با لباسهاى فاخر و تمییز و با جلال و وقار حرکت مى کرد و در لباس و پوشیدن آن خیلى ذوق و سلیقه به کار مى برد و در هنگام سخن گفتن و سخنرانى سخن خود را با بیان شیوا ادا مى کرد.
از مزایاى ویژه ایشان در امور دینى و ارشادهاى مذهبى این بود که مسائل وارده و جوابهاى آن را با نظم و ترتیب ثبت دفتر مخصوص مى کرد تا چنانچه پس از آن در آن موضوع مراجعه و یا پرسشى مى شد بدان دفتر و پاسخى که مرقوم فرموده بود مراجعه مى کرد و پاسخ مى داد و این ثبت موضوعى تمامى مسائل را در بر مى گرفت اعمّ از فارسى و یا عربى. چقدر به من شوق و سرور برانگیخت که در بعضى از جوابهاى ایشان دیدم در پاسخ سؤال کننده مرقوم شده بود بدین گونه: نظیر این سؤال در ماه و سال فلان از من شده و جواب به این صورت داده شده است!
آیا دیده شده ثبتى و ضبطى دقیق تر از این جواب و پاسخ استوارتر از این باشد؟ و این گلى است از گلهاى باغ فضیلت این فقید سعید و درّى از دریاى گسترده مزایاى اخلاقى او رحمة اللّه تعالى علیه رحمةً واسعة.
خداوند عوض این فقدان را جبران عطا و مرحمت فرماید و کسى باشد که بتواند جاى ایشان را بگیرد.
انه ارحم الراحمین.
زمانى بخت به من روى آورد و کامیابى بهره من گردید که موفّق شدم در نجف اشرف در سلک دانشگاه بزرگ نجف درآیم. آن دانشگاه در آن روز به مردان فضل و فضیلت و صاحبان مبادى عالى از ادب اسلامى درخشان بود.
فضلا از عرب و عجم جبل عامل خلیج فارس ایران هند آذربایجان قفقاز و دیگر بلاد اسلامى شیعى در آن جمع آمده بودند و فروع آنها در دیگر بلاد پراکنده بودند. نجف به عنوانِ مرکز علمى و دانش مشهور گشته بود; زیرا مردان علم و فضیلت و نمونه هایى به چشم مى خوردند که در هیچ عصرى چنین نبود. هر یک از آنان داراى علم و اخلاق و ادب و تقوا بودند و افراد آن جمع ستارگانى بودند که بعدها هریک از آنان در شهرى یا اُستانى مى درخشیدند و تک تک آنها کمال فضیلت و علم و تقوا و آراستگى و دانشهاى گوناگونى را دارا بودند. مدرسه اصفهان و دیگر مدارس این ویژگى و اجتماع را نداشت; از این روى همگان نمایندگان خود را به این شهر معظم تاریخى گسیل مى دادند.
در اصفهان منبرى از ادب عالى و برجسته از فقهاى برازنده و محدّثان ارزنده و متکلمان شایسته بر پا گشته بود و دانشگاهى از منطق بیان فلسفه و… تأسیس شده بود.
در نجف در روزگار درس خواندنم نزد شخصى بزرگ و فقیه دانشمند میرزاى نائینى در آن شخصیت همه چیز را جمع و نمایان دیدم.
مدرسه اى بود از دانشهاى: اصول فقه اسلامى حکمت معارف قرآنى عرفان اخلاق فلسفه انشا و آداب محاضره و بیان. دور ایشان را جمعى از فضلا و علما از فرهیختگان حوزه و جامعه نجف احاطه کرده بودند و هرکجا مى رفتند و هر کجا
مى نشستند روحانیان معظم ایشان را ترک نمى کردند.
چون وجود ایشان را مغتنم مى شمردند و مانند ایشان را ندیده بودند و در حقیقت مانند نداشت. یک شخص این گونه جامع همه دانشها و همه خصال باشد بى مانند بود از هر جهت. شخصى دانا و بصیر و آگاه و هشیار بود. در همه شؤون به ایشان مراجعه مى شد. گشاینده همه دشواریها بود و رأى و نظر ایشان را از عالى و دانى فرمانبردار بودند. قلم ایشان بیان گر حق و حقیقت و روشنگر فکر و عقل و تفکر صائب ایشان بود. کلمات و انشاء ایشان تکان دهنده دربار قاجارى بود. درخشندگى ایشان از سامرا شروع شد و در نجف با حکمت و ارشاد و قوه ایمان در خدمت به دین و مذهب مشغول شد و قیام بر اصلاح کرد. حق طلبیهاى آن فقید سعید ضرب المثل عام و خاص بود در عالم اسلامى بویژه در عراق. در روزهاى قیام و نهضت مشروطیت در ایران روزهاى خونین انقلاب دستورى در ایران و بلاد عثمانى و در جنگ اول جهانى در انقلاب عراق و استقلال آن و زمان تأسیس حکومت استقلالى در عراق از رهنمودهاى آن فقید سعید استفاده مى شد.
در انقلابها و هیجانها قلم و افکار برجسته و شایسته ایشان مؤثر بود.
در زمانهاى گوناگون به خوبى و با فکر صحیح و نظر صائب کارهاى خود را انجام مى دادند.
دروس و دانش میرزاى نائینى: اما منبر این شخص بزرگ که من مشرف شدم به حضور ایشان و خداوند مرا موفق فرمود که خوشه اى از خرمن علم و تقوا و فضل و فضیلت این مرد بزرگ بچینم باید گفت که منبر نجف چون شخص میرزاى نائینى را ندیده و نخواهد دید چون شخصیت میرزاى نائینى وصف ناپذیر و قلم و بیان ناتوان از اداى حقیقت و واقع آن است.
وقتى که بر منبر درس قرار مى گرفتند چشمه آبى مى دیدى که در فوران است. مثل سیل مطالب و سخنان خود را به زبان عربى فصیح و شیرین القا
مى فرمود. چشمه هایى از مباحث علمى از او مى جوشید. با هیمنه علمى و هیبت ادبى دروس را القا مى فرمود. در اطراف منبر ایشان صدها عالم برجسته و فاضل برجسته و وارسته نشسته و از گفتار علمى و گرانبهاى ایشان استفاده مى کردند و مثل زمین تشنه از آب سیرآب مى گردیدند و از سخنان ایشان بهره مند مى گشتند در حالى که تمامى مجلس را سکوت محض فرا گرفته بود سکوتى با هیبت و خشوع. صداى ایشان به سرتاسر مجلس مى رسید. مطالب را بیان مى فرمود و به عبارات گوناگون به شرح و بسط مى پرداخت و از فیضى به سوى فیض دیگر منتقل مى شد تا این که موضوع بحث را کامل و توجیه مى فرمود آن گاه از منبر پایین مى آمد و در مجلس مى نشست و سر و صداهاى شنوندگان مجلس را فرا مى گرفت. به گفت وگو در موضوع بحث مى پرداختند. گفتارها و دیدگاهها را مى شنید و اشکالهاى آنان را برطرف مى ساخت. اگر سؤالى و ایرادى داشتند باز هم پاسخ گوى آنان بود. مثل ماه تابنده اى در بین آنان بود براى یکى بیان مى فرمود براى دیگرى شرح مى داد با یکى صحبت مى کرد و جواب او را تمام مى داد آن گاه به دیگرى پرداخته جواب او را مى داد و باز به شرح و بسط مسأله ادامه مى داد تا این که طرف را قانع مى ساخت آن گاه مجلس را ترک مى فرمود. این بود مجملى از حالات و حیات علمى و تاریخ ادبى این فقید سعید.
امّا تاریخ رهبرى: قیام ایشان به شؤون اجتماعى و مردمى از سال 1339 هـ .ق. شروع مى شود. پیش از این تاریخ کناره نشین نبود بلکه از بهترین کمک کاران میرزاى بزرگ شیرازى و آقاى خراسانى و آقا میرزا محمد تقى شیرازى بودند و در دورانهاى گوناگون و قیامها و نهضتها با آنان همکارى داشتند و مجاهدات ایشان براى همگان هویدا و ظاهر است. پس از آن که نامبردگان به رحمت ایزدى پیوستند و دنیاى فانى را وداع گفتند به خدمات دینى و شوون اجتماعى قیام فرمود و مسائل و مشکلات را بر عهده گرفتند و در تمام رخدادها
راهنماى همه بود. بر مسائل دینى و اجتماعى احاطه داشت در مقام و مرتبه و عقل و فکر کم نظیر بود. روش اصلاحى و کارها و افکار ایشان نشانگر همین معنى بود. در مجلس و محفل و سفر و حضر یکسان و بر یک روال بود و اختلافى در ایشان دیده نشد.
آنچه از قلم و بیان ایشان صادر مى شد در ثبت و ضبط آن خیلى تأکید داشت و اهمیّت به آن مى داد بویژه در آراى علمى و مسائل فقهى. در همین موضوع با دیگر مراجع اختلاف آشکار داشت و آنان به این موضوع مهم اهتمام چندانى نداشتند و موضوعها را ثبت و ضبط نمى کردند. ایشان در ضبط و ثبت اهتمام عجیب داشت و تأکید مى فرمود که تمام آنها ثبت و ضبط گردد. به همین جهت بود که محاضرات علمى ایشان و نامه هاى وارده و صادره مى بایست ثبت گردد و این کمک بزرگى در راه روشن شدن مسائل و رخدادهاى گوناگون است.
مرحوم میرزاى نائینى در تربیت علمى و تغذیه فضلا و رساندن آنان به درجات عالیه از فضل و اجتهاد و دانش کوشا و با اقتدار بود. گویى دانش عیال اوست و یارى کنندگان آن و فضلا و دانشمندان خویشان نزدیک اویند.
او براى ما چراغهاى درخشنده در شب تار و تاریک و گنجینه هایى از دانش و تقوا و فضل باقى گذاشت.
این بود یکى از مزایاى روشن و درخشنده فقید سعید(ره) و نمونه بارزى از گذشتگان صالح. خداوند متعال ایشان را در بهشتهاى خود قرار دهد و عنایت فرماید و بلاد اسلامى را عوض عطا فرماید که این خلاء را پُر کند و جایگزین ایشان باشد.
رهبرى دینى در زندگانى اجتماعى و سیاسى اهمیت فراوان دارد و براى این رهبر بزرگ را اعمال برجسته و آثار بزرگى است; زیرا توانسته است افکار مردم را به خود متوجه سازد و آراى رسا و درست خود را به آنان بفهماند و آنان را بیدار سازد و بر مشکلات خاص و عام پیروز آید بویژه بر مشکلات اهل علم و رجال دین و روحانیان مبارز و مراجع تقلید و مدرّسان عالى مقام و مجتهدان جامع شرایط و در مجاهدت به اصلاح امور عامه از دینى و اجتماعى و تربیتى.
مرحوم آیت اللّه میرزاى شیرازى با صدور یک فتوا توانست حکومتِ ایران را به لرزه درآورد و سلطان وقت (ناصرالدین شاه قاجار) را وادار به عقب نشینى و لغو امتیاز تنباکو کند و مانع آن شود که مملکت ایران را به خارجیها بفروشند.
آیت اللّه آخوند خراسانى در فتواى خود بر واجب بودن زندگى انتخابى سر و صداى عظیمى در ایران به راه انداخت و نظام حکومتى را در عهد محمد على شاه قاجار در ایران برگرداند.
همین روحانیان بودند که درجنگ عراقیها را وادار به دفاع از حکومت ترکیه عثمانى اسلامى در برابر انگلیسیها کردند و فتواى وجوب جهاد و جنگ در برابر کفّار را دادند و مرحوم آیت اللّه آقا میرزا محمد تقى شیرازى به نام پدر این جنگ و جهاد در عراق مشهور گردید.
و علامه آقا شیخ شریعت اصفهانى و ایت اللّه خالصى تنظیم کننده و امام نائینى و اصفهانى کمک کار و هموار کننده این جهاد بودند. همین بزرگان و مراجع تقلید بودند که فتوا به تحریم انتخابات در مجلس مؤسسان عراق دادند و آن انتخابات را تحریم کردند.
اگر سیاست بازى نبود اگر طمعها و خودخواهیها نبود اگر زد وخورد بر سر مسندهاى بى پایه نبود اگر هماهنگى به وجود مى آمد براى مردان دین و رجال علم شأنى غیر از این شأن بود و قسمتى و مقامى در زندگانى غیر از این قسمت و این مقام داشتند. بلى اگر این عوامل و شرایط تغییر مى کرد و دین و دیانت و مقتضیات آن بسیار روشن مى شد آثار و نتایج آن دیده مى شد و آرزوها برآورده شده آشکارا به چشم مى آمد.
میرزاى نائینى از آثار و نتایج آن راد مردان تاریخ و بقیه آن بزرگان بود که به آنان عزّت و آبرو جست. راد مرد تاریخ دینى و سیاسى عراق بود که عبادت و بندگى خدا او را از امور مردم و اصلاح و ارشاد آنان باز نمى داشت. مرد جامد و خشکى نبود که از حوادث و وقایع کناره جوید و در آنها دخالت نکند بلکه مرد شجاعى بود در گرفتاریها ایستادگى و بُردبارى مى کرد به سیره علماى گذشته تلاش گر و بیدارگر بود. مشکلات سیاسى و قضایاى دینى را به گونه جالب و صحیح و با نظر صائب حل و فصل مى کرد در مسائل دینى عقیده راسخ و حجّت قوى و متین داشت و به مخالفت کسان اعتنا نداشت. کتاب ایشان به زبان فارسى به نام تنبیه الاُمّه و تنزیه الملّه که بر روش استاد خود مرحوم میرزاى شیرازى نگاشته شده و بر مبناى حکومت شرعى و زندگانى برابر احکام اسلامى تشریح گردیده بهترین وسیله زندگانى مردم و ضامن بقاى آنان است. کتابى است هماهنگ با احکام قرآن و احادیث شریف نبوى صلى اللّه علیه وآله وسلّم که باید به گونه گسترده چاپ و نشر گردد و در دسترس همگان قرار گیرد تا استفاده کردن و سود بردن آن همگانى گردد.
چیزى که ما را متأسف و اسفناک مى کند فقدان آن شخص بزرگ و عظیم است آن هم در وقتى که احتیاج بسیار به مانند ایشان داریم; زیرا در عصرى هستیم که متفکران و دانشمندان باب اجتهاد را باید باز نگهدارند. عصرى که به مجتهدان و مقلّدان خردمند و دانشمند سخت نیاز است که با افکار و آراى
صحیح خود گرفتاریهاى جامعه را برطرف و راه شریعت و نجات را برابر معیارهاى عصر بیان کنند راه و دستورات را روشن بیان کنند و مردم و آیندگان را با مسائل حل شده و احکام بیان شده راهنما باشند و بدین وسیله دست کسانى را که به کژراهه مى روند و بر دین و اهل دین یورش مى برند کوتاه و قطع کنند; زیرا آنان مى خواهند مردان دین را از سیاست کنار بگذارند و خانه نشین کنند و آنان را به مسجد و محراب و تدریس در حوزه هاى دینى منحصر سازند تا قناعت ورزند به فقه بدون اصول و منقول بدون معقول و نوشتن رساله هایى که از بابهاى عبادات فرا نرود و تنها پاکیها و پاک کننده ها و ناپاکیها و نماز و روزه در آن باشد و همه وجهه همت مجتهد و مرجع و رهبر محدود به این مسائل باشد و بس تا بسنده کند به نوشتن حاشیه بر رساله هاى پیشینیان جهت طلب راحتى و سلامت در کارها و دخالت نکردن در امور مردم و منزوى و برکنار بودن از همه چیز و نزدیک ساختن اجتهاد به تقلید و دورى از تجدید اظهار نظر صائب به مانند مجتهد فقیه.
خداوندا زیاد فرما مردان دینى ما مانند شیخ بزرگوار مرحوم را که به وفات و فقد ایشان دیوار و سدّ بزرگى از دین شکاف بر مى دارد و راهنماى صلاح و اصلاح از میان اُمّت مى رود و باقى علما و روحانیان را براى ما پشتیبان و راهنما قرار بده.
درزمانى که مادیّات و شهوات طغیان کرده خودخواهى و هوسرانى به اوج رسیده و شریران بر فرزندان آدم حاکم گردیده اند مصلحان و علماى صالح و پرهیزکار کمیابند و مردم نیاز به علماى روحانى براى اصلاح امور دارند اُمّت اسلامى بزرگى از بزرگان والا مقام خود را از دست داده است که زمانه مانند او را نخواهد یافت.
او آیت اللّه آقا میرزا محمد حسین غروى نائینى از بزرگ ترین مراجع دینى شیعى جعفرى است. چنانچه بخواهید با علوّ مقام و بزرگى این شخصیّت بزرگ آشنا شوید بخواهید بزرگى فکر و دانش و فضل و تقوا و ایمان و یقین شخصى را که به خداى خود پیوسته بشناسید به سیرت این فقید سعید و آثار گرانبهاى این مرد خدا و بزرگى وى توجّه و نظاره کنید که با در گذشت ایشان نام ایشان سالهاى سال باقى و زنده خواهد بود.
مرحوم نائینى بزرگ بود و صاحب نظر و رأى و به بزرگى انگشت نماى عامّ و خاص بود و بزرگان و مجتهدان نسبت به ایشان توجّه زیادى داشته اند و همیشه از آراء صائب و فکر والاى ایشان در امور مهم بهره و کمک مى جستند; مثلاً مرحوم آخوند خراسانى که با استبداد در ایران مبارزه مى کرد و استبداد ایران را سرنگون ساخت از آراء آن فقید سعید مستغنى نبودند. و کارهایى که انجام مى دادند با همراهى و کمک ایشان انجام مى دادند. در قانون و دستورالعمل حکومت اسلامى کتابى به رشته تحریر درآوردند به نام: تنبیه الأمّه وتنزیه الملّه که بزرگ ترین حقوق دانان و دانشمندان در آن سرگردان مانده اند و نویسنده آن را بزرگ مى دارند و مى ستایند ولى متأسفانه در آن وقت به آن کتاب و دستور عمل نشد با این که سرآمد تمامى قوانین گذارده شده است. این کتاب اندوخته اى علمى شمرده مى شود که آیندگان به آن عمل خواهند کرد و از نویسنده
بزرگ آن به بزرگى یاد خواهند کرد. این نبود مگر نمونه کوچکى از آثار بزرگى آن فقید سیعد. اگر بخواهم ویژگیها و برجستگیهاى آن مرد را به رشته تحریر درآورم یک مجلد پر حجم خواهد شد که توان حمل آن نخواهد بود.
مزایاى مخصوص ایشان را نمى توان به رشته تحریر در آورد ولى آنچه که به اختصار بیانش ممکن است عرضه مى دارم.
فقید بزرگ جامع علوم معقول و منقول و فلسفه و ریاضیات بود. آنچه درنجف تدریس مى گردد از قدیم یاجدید کسب کرده بوده. ایشان را از نوآوران علم فقه و اصول مى شمردند. درنجف یا غیر نجف طلاب علوم و مجتهدان بزرگ یافت نمى شوند مگر آن که از فکر و نظر مرحوم میرزاى نائینى بهره برده باشند. عالمان و روحانیانى که در بلاد اسلامى به سر مى برند بى واسطه یا با واسطه از شاگردان مدرسه آن فقید سعیدند.
ایشان درعلم اصول و فقه شیوه اى خاص و دلیلهاى تازه اى آورده که پیشینیان نتوانستند مانند آراء و دلیلها و قواعد آن فقید سعید را بیاورند از این روى ایشان را مجدد علم اصول و فقه نامیدند.
مرحوم میرزاى نائینى مبانى اصولى را به گونه جدید و خالى از مشکلات و پیچیدگى بنا نهاد و به ذهنها نزدیک کرد و مشکلات را از پیش پا برداشتند.
آراى ایشان درهمه حوزه هاى علمیّه تا به امروز دایر است و روى آنها پایه گذارى شده و مى شود. ایشان آراى پیشینیان مانند صاحب کفایه و صاحب معالم را از مسائل زائد و پیچیده پیراسته و مسائل اصولى و قواعد آن را ساده و خالى از هرگونه پیچیدگى و روشن و با بیان ساده در دسترس همگان گذارده به گونه اى که گویى قواعد و اصولى به گونه نو و غیر از آن که پیشینیان در نوشته هاى خود آورده بودند بنا نهاده است. مى توانیم به قطع بگوییم علم دینى و اصول فقه امروز بر پایه همان افکار و آراى مرحوم نائینى است و بس.
مرحوم میرزاى نائینى نزدیک نود سال عمر کرد و ظهر روز شنبه بیست وششم
جمادى الاول 1355هجرى قمرى برابر با پانزدهم آب اغسطس 1936 میلادى پس از جهاد گسترده و طولانى در راه اسلام و مسلمانان به رحمت الهى پیوست و سرمایه بزرگ علمى براى آیندگان و آنان که از آن علوم بهره مند مى شوند باقى گذاشت. راه و روش آن فقید سعید در علوم فقه و اصول فقه سرمشق علما و صلحا و اخیار باقى خواهد ماند.
مردم در فقدان این عالم جلیل و روحانى بزرگ دچار اندوه و دریغ و رنج شدید روحى و جسمى شدند چون عالمى از اعظم بزرگان علم و عمل و تقوا را از دست دادند. مغازه ها در نجف بسته شد و سکوت همه را فرا گرفت و مردم در حیرت و دهشت فرو رفتند. بعضى این خبر را باور نمى کردند. پس از اطمینان زن و مرد بیرون ریختند سر و سینه زنان و گریه کنان به راه افتادند.
اهل علم و طلاب علوم دینى جنازه آن فقید سعید را بر دوش و بر سر دست بلند کردند و براى غسل و کفن به سوى جدول امیرغازى حرکت دادند. جسد ایشان در آنجا غُسل داده شد و حنوط و کفن گردید و جنازه را به سوى صحن مقدس و حرم مُطهر حضرت امیرالمؤمنین على بن ابى طالب علیه السلام حرکت دادند و تشییع کنندگان از زنان و مردان نجف و شهرهاى نزدیک حاضر بودند و جنازه را تا صحن مُطهّر تشییع کردند و در صحن نماز بر آن فقید سعید گزارده شد سپس براى طواف و زیارت به حرم مقدّس حضرت علوى برده شد پس از زیارت طواف داده شد و وداع آخر با آن حضرت انجام گرفت سپس به مقبره مرحوم آقا سید محمد اصفهانى در صحن مطهّر برده شد و در آن جا دفن گردید. تشییع کنندگان چهل الى پنجاه هزار نفربودند و همگى به سر و سینه مى زدند و صداى گریه و ناله آنان در تشییع به گونه اى بود که هیچ کس به یاد نداشت براى مرجع تقلیدى چنین گریه و زارى شده باشد.
خداوند باقى دارد بقیه علماى صالح را و رحمت فرماید آن فقید سعید را به رحمات واسعه خود و به ما صبر و اجر صابران را عنایت فرماید.
درخشانى علم در هر زمان به نوآورى است که بیاید و آن را نو کند. و قواعد آن را استوار سازد. و رسوم آن را از نو پى ریزد.
از آن جا که درمذهب شیعه باب اجتهاد باز است امتیاز خاصى در این مذهب وجود دارد به خلاف دیگر مذهبها که باب اجتهاد در نزد آنان بسته است و تنها ائمه چهارگانه مذاهب: حنبلى شافعى حنفى و مالکى حق اجتهاد داشته اند و دیگران از این حق محروم هستند و کسى حق تحقیق و اجتهاد درمسائل دینى و فقهى را ندارد و این حق را ویژه همان چهار نفر دانسته اند و این سبب شده است که مذاهب چهارگانه محدود بى تحرک و جامد بمانند و بر پایه هاى سست قرار بگیرند.
امّا شیعه اثنى عشرى چون باب اجتهاد را گشوده مى داند و بر این باور است: هر کس که به درجه اجتهاد برسد و ملکه استنباط احکام را از دلیلهاى چهارگانه شرعى: قرآن حدیث دلیل عقل و اجماع بیابد مى تواند با ورع و تقوا استنباط حکم شرعى کند و با احتیاط کامل حکم خدا را استخراج و عمل به علم درست بکند و از عمل به غیر علم بپرهیزد; از این روى درهر زمانى گروهى از دانشمندان وقت خود را صرف مى کنند تا به درجه اجتهاد برسند و توانا بر اجتهاد بشوند و با ملکه عدالت از قرآن حدیث دلیل عقل و اجماع حکم مسأله را در آوردند و برابر رأى خود به مقلدان ارائه دهند.
علم اصول فقه قاعده اى است براى استنباط احکام که به مرور زمان وگذشت روزگار به فنها و گونه هاى گوناگون تقسیم شده و پیش رفته است.
فقه جعفرى به درجه اى بالا رفته که (ینحدر عنه السیل ولایرقى الیه الطیر) زیرا آن مرتبه حضرت مولى الموالى على بن ابى طالب علیه التحیة والسلام است.
و مرکز علمى آن از زمان ائمه هدى سلام اللّه علیهم اجمعین شهرهاى گوناگون بوده است به مناسبت وجود شمارى از دانشمندان در آن شهر یا مهاجرت دانشمندِ نامى به آن شهر. قم مرکز علمى نامیده شد زمانى که در آن شهر عالمانى چون: احمدبن محمد خالد برقى (م:274) محمدبن حسن صفار (م:290) سعدبن عبداللّه اشعرى (م: 301) محمدبن على بن بابویه شیخ صدوق (م:381) و دیگر دانشمندان (تا اواخر سال 400هـ.ق) در آن جا مى زیستند.
پس از فوت شیخ صدوق مرکز علم به بغداد منتقل شد و پس از چندى به شهر رى انتقال یافت و دوباره به بغداد و بغداد به عنوان مرکز علمى مشهور شد و این بدان خاطر بود که وکلاى امام زمان(عج) در آن شهر مى زیستند.
پس از آن ابى جعفر محمدبن یعقوب کلینى ظاهر شد و پس از ایشان ابى على محمدبن همام بن سهیل کاتب اسکافى سپس سلامة بن محمد ارزنى. در قرن پنجم شیخ مفید شریف رضى و سید مرتضى علم الهدی§… ظهور کردند تا رسید نوبت به شیخ الطائفه ابى جعفر محمد حسن طوسى.
از قرن ششم تا قرن هشتم مرکز علمى به شهر حلّه انتقال یافت. در این مرکز ابن ادریس یحیى بن بطریق اسدى ابن نما محمدبن جعفر ابن هبة اللّه محقق جعفربن سعید صاحب شرایع الاسلام پسر عمّ ایشان یحیى بن سعید هذلى علامه حسن بن یوسف بن مطهر حلّى و… پرتو افشانى مى کردند.
تا این که محقق حلّى ابن مطهر در اواخر عمر به نجف اشرف منتقل شد و در همان جا به سال 726 درگذشت و مرکز علمى نجف شد و حوزه نجف بهره مند گردید از وجود شخصیتهایى چون: فخرالمحققین فرزند علامه محقق ثانى على بن عبدالعال کرکى على بن عبدالعالى میسى شیخ محمد شمس الدین شهید اول شیخ زین الدین صاحب معالم صاحب مدارک حسین بن عبدالصمد جبعى پدر شیخ بهایى.
پس از آن مرکز علم از نجف به اصفهان انتقال یافت. این مرکز علمى از وجود دانشمندانى چون: مولى عبداللّه تسترى فرزند وى مولى حسن بن على شیخ
بهاءالدین عاملى آقامیرزا محمدباقر داماد محمدباقر مجلسى و شاگردان آن مرحوم بهره مند بود.
در اواخر قرن دوازدهم کربلا مرکز علمى شناخته شد و عالم بزرگوار محدث بحرانى وحید بهبهانى شاگردان آن مرحوم و… آن مرکز را به نور دانش خویش روشن ساختند.
تا این که مقرر شد سید بحرالعلوم درنجف اشرف سکنى گزیند و سید صاحب ریاض درکربلا باقى بماند.
نجف اشرف مرکز دینى و حوزه علمیه علماى اعلام و فقهاى عظام شد و عالمانى چون: سید بحرالعلوم شیخ جعفر کاشف الغطاء شیخ حسین نجف و… در آن مرکز محور دانش دین بودند.
شیخ و استاد بزرگ آیت اللّه فقید اقا میرزا محمد حسین نائینى قدس سره در سال 1276 هجرى قمرى در نائین متولد شد. پدر ایشان اقا میرزا عبدالرحیم شیخ الاسلام نائین بود. مقدمات و دروس ابتدایى خود را در نائین کامل کرد و به درجه اى از فضل و کمال و دانش رسید سپس در سال 1295 هجرى به اصفهان که مرکز علم و حوزه علمیّه آن روز بود مهاجرت کرد.
اصفهان در آن زمان دانشگاه ایران بود از زمان محقّق بزرگ آقا شیخ محمد تقى تهرانى صاحب حاشیه و بعد از ایشان حجة الاسلام آقا سید محمد باقر رشتى و محقق دانشمند کلباسى صاحب اشارات و آقا سید حسن مدرّس و دیگر دانشمندان بزرگ استاد بزرگوار ما درس فقه را نزد مرحوم حاج شیخ محمد باقر اصفهانى و اصول را نزد علاّمه میرزا ابوالمعالى خواند و نزد اقا شیخ محمد باقر اصفهانى تا سال 1300 به کسب فیض اشتغال داشت تا آقاى اصفهانى در این سال به نجف اشرف مشرف شد و در آن جا به رحمت ایزدى پیوست.
استاد ما تا مدت دو سال دیگر در اصفهان مانده و از درس اقا شیخ میرزا محمد حسن نجفى و علاّمه آقا شیخ محمد تقى استفاده مى کرد سپس تصمیم به مهاجرت به
عراق و سامرا گرفت و به سرّ من راء مشرف شد و در آنجا به محضر استاد بزرگ میرزاى شیرازى رسید و از درس و محضر ایشان استفاده مى کرد و با مرحوم آقا سید محمد فشارکى اصفهانى نیز مراوده و مذاکره علمى داشت. ولى تنها درسى که شرکت مى جست درس میرزاى شیرازى بود. از استاد خود همواره با عبارت: سیدنا الاستاد یاد مى کرد و منظور ایشان فقط میرزاى شیرازى بود نه دیگرى. سخنان و آراى مرحوم میرزاى شیرازى را با احترام یاد مى کرد. امّا وقتى که از آقا سید محمد فشارکى نام مى برد عبارت سیدنا الاستاد را بر زبان نمى آورد. بعضى از شاگردان ایشان گاه تصور مى کردند که غرض ایشان از سیدنا الاستاد آقاى فشارکى است ولى چنین نبوده است فقط همان میرزاى شیرازى را در نظر داشته است نه دیگرى. شنیده نشد که در بحثها و گفت گوهاى خود از آقایان دیگر غیر از این دو بزرگوار اسمى ببرد مگر یک بار که از آقا شیخ محمد باقر اصفهانى به مناسبت دلیل انسداد حجیّت ظن است در طریق و بر این حکم دلیلهاى زیادى اقامه کرد که عمده آنها را شیخ بزرگ انصارى قدس سره در رسائل آورده و به ایرادها و اشکالهاى بسیار قسمت کرده و بعد مرحوم شیخ باقر به کمک پدر شتافته و در رساله اى که ملحق به حاشیه یاد شده بوده شرح داده و در تهران به چاپ رسیده است.
و مرحوم استاد معظم آقاى نائینى طاب ثراه پس از آن که جهات ضعف دلیلهاى محقق صاحب حاشیه را بیان کرد فرمود: پس از ایشان اقا شیخ محمد باقر فرزندشان به یارى پدر شتافته است و افزود: ایشان شخص دانشمند و فاضلى بوده است. بسیارى از سخنانى که پنجاه سال پیش در اصفهان از ایشان شنیده بودم مایه شگفتى من شد از جمله در مسأله بیع فضولى و جز آن لکن در این مسأله چیزى نیاورده است.
سپس دلیلى را که وى بر آن تکیه کرده بود آورد و سستى و نارسایى آن را روشن ساخت.
دوران زندگانى فقید سعید پس از تحصیل: بى گمان هرگاه فقید سعید مایل به تظاهر و جلوه گر ساختن شخصیّت خود مى بود مى توانست و توانا بر این کار بود.
پس از وفات استاد بزرگوارش مرحوم میرزاى شیرازى توانایى آن را داشت که خود را شخص اول معرّفى کند و مانند کسانى که خود را چنین قلمداد کرده بودند نمایان و ظاهر گردد. لکن آن ورع و تقوایى که در وجود میرزاى نائینى بود نمى گذاشت خود را چنین قلمداد کند و با شاگردان قدیم استاد بزرگوارش در یک صف قرار دهد. آنان در سنین بالاتر بودند و عمر شریف ایشان بیش از چهل سال نمى گذشت. هر چند در فضل و کمال و تقوا هیچ کمى از آنان نداشت. ایشان با آیت اللّه سید اسماعیل صدر که یکى از مدرسان بنام حوزه سامرا بود تا دو سال در سامرا ماند و پس از آن در سال 1314 به کربلا هجرت کرد و در آن شهر مقدس افزون بر با آقاى صدر به تدریس علوم فقه و اصول پرداخت.
پس از آن که تصمیم بر اقامت در نجف اشرف گرفت و به نجف اشرف مشرف شد و رحل اقامت در آن مشهد مقدّس افکند و به تدریس فقه و اصول مشغول شد و سوابقى که با مرحوم آیت اللّه خراسانى در سامرا درحوزه درس مرحوم میرزا داشته اند تجدید گردید ومرحوم خراسانى در امور دینى و سیاسى که در ایران رُخ مى داد و قیام علیه حکومت استبدادى با ایشان مشاوره مى کرد و استاد ما نیز براى مصالح اسلام و مسلمانان از نهضت پشتیبانى کرد و با مرحوم خراسانى همکارى نزدیک داشت. کتاب تنبیه الأمة و تنزیه الملّه را نگاشت که خود نهضتى بود و ایران را به لرزه در آورد. تقریظ آیات عظام: مازندرانى و خراسانى برکتاب یاد شده دلیل بر موافقت و همکارى نزدیک آن دو با استاد ما در این نهضت بود.
کتاب یاد شده مؤیّد به دلیلهاى قاطع و برهانهاى قانع کننده از قرآن کریم و احادیث شریف نبوى علیه الآف التحیّة والسلام است و براى همه افراد کتاب علمى و راهنماى دینى و از کرامات ائمه هدى سلام اللّه علیهم اجمعین به شمار مى رود.
اهمیّت آن در ارائه اصول سیاسى و اجتماعى اسلام و نقشه و هدف کلى حکومت اسلامى است.
مرحوم استاد ما درس مرحوم خراسانى حاضر نشده لکن در جلسه هایى که براى
مشاوره و مذاکره علمى تبادل نظر تشکیل مى شد شرکت مى کرد.
در مسائل فقهى درحواشى بر کتاب نجاة العباد از آراى مرحوم نائینى استفاده برده است. در دروس اصولى خود در آراى مرحوم خراسانى به شرح بحث مى کرد و با طرح مبانى اصولى مرحوم خراسانى نظرخود را که بر مبانى اصولى جدید پى ریزى کرده بیان مى کرد. پس از وفات آیت اللّه خراسانى بیش تر طلاّب به دور ایشان حلقه زدند و براى حضور در دروس فقه و اصول ایشان شتافتند.
ایشان اول مدرّس و اعلم و اتقى درنجف اشرف شناخته شد با این که آیت اللّه شیخ الشریعه اصفهانى حضور داشت حوزه علمیّه نجف اشرف در قبضه ایشان قرارگرفت و هیچ کس در نجف یافت نمى شد که بتواند در فراست و علمیّت ایشان تردیدى برانگیزد از این روى پس از وفات شیخ الشریعه استاد فقید ما مرجعیّت عامه پیدا کرد و بیش تر اهل عراق و دیگر کشورها از دور و نزدیک از خلیج فارس لبنان ایران هند پاکستان همه و همه به ایشان رجوع مى کردند و ایشان مرجع تقلید عامه گردید. از بزرگان قیام ضدّ حکومت عراق در امر انتخابات که مرحوم آیت اللّه شیخ مهدى خالصى فتوا به تحریم آن داده بود ایشان و آیت اللّه سید ابوالحسن اصفهانى بودند که فتواى شیخ را امضا کردند و زمانى که مرحوم خالصى را از عراق تبعید کردند اهالى عراق به تظاهرات علیه دولت پرداختند و کلیه شیعیان عراق علیه این تبعید برخاستند و تظاهرات شدیدى علیه دولت بر پا شد و علماى نجف و کربلا به مبادله رأى و مذاکره نشستند.
دولت عراق دخالت میرزاى نائینى و سید اصفهانى و دیگر روحانیان ایرانى را در این امر مداخله صریح درامور داخلى عراق دانست از این روى مرحوم میرزا و جمعى از علماى وابسته به ایشان مانند: آقا سید جمال الدین گلپایگانى آقا سید حسن بحرالعلوم رشتى آقا سید حسن بیرجندى تهامى آقامیرزا اسداللّه زنجانى و جمعى از بستگان ایشان را شبانه تبعید کردند و نیز اقا سید ابوالحسن اصفهانى از نجف و آقایان سید حسن حجت و سید عبدالحسین حجت را از کربلا تبعید کردند و آقایان در قصر شیرین مورد استقبال ایرانیان و علماى ایران قرار گرفتند و همچنین در کرمانشاه از جانب همه طبقات
اعیان و اشراف و تجار و علما استقبال شایسته به عمل آمد. در قصرشیرین در منزل آقا شیخ على غروى و در کرمانشاه منزل حاج آقا مهدى فیض وارد شدند. در همدان نیز استقبال شایانى از آقایان شد و در منزل مرحوم کبابیان از تجار معروف همدان وارد شدند. چند روزى در همدان توقّف کردند سپس به قم تشریف بردند. در آن جا آیت اللّه حاج شیخ عبدالکریم حائرى یزدى مؤسس حوزه علمیه قم روحانیّت تجار و کسبه و اعیان از ایشان استقبال کردند و مورد تکریم و تعظیم قرار دادند. فقید سعید درمنزل مرحوم آقازاده متولى آستانه قم که از تجار و اعیان قم بود وارد و در حوزه قم مشغول تدریس فقه و اصول گردید و در صحن مطهّر در مکان آقاى آیت اللّه حائرى یزدى به نماز جماعت پرداخت. مرحوم حاج شیخ نسبت به مرحوم میرزا احترام و محبت فوق العاده قایل بود; زیرا دوستى ایشان از سامرا سر منشأ مى گرفت و درمجلس درس مرحوم میرزاى شیرازى با ایشان شرکت داشتند و صمیمیت از آن جا آغاز شده بود. مرحوم حاج شیخ دروس خود را تعطیل کرده بود و تا زمانى که میرزاى نائینى در قم تشریف داشت درس و بحث منحصر به ایشان بود و مى گفت: همه فضلا و طلاّب باید از وجود ایشان استفاده کنند.
پس از مدتى از سوى دولت عراق هیأتى مرکب از حجج اسلام: آقا شیخ جواد جواهرى آقا سید محمد على بحرالعلوم آقا میرزا مهدى خراسانى وچند نفر دیگر از جمله سید باقر بلاط که پیش از آن سرکشیک خدمه حضرت کاظمیین علیهما السلام و از معنونین کاظمین در بلاط و دربار ملک فیصل بود به قم آمدند و از آیت اللّه نائینى و اصفهانى پوزش خواستند و از آنان درخواست کردند که به عراق برگردند. آقایان دعوت را پذیرفتند و به اعتاب مقدسه بازگشتند.
در عراق در همه شهرها استقبال شایانى از موکب آقایان گردید و اهالى نسبت به مراجع تقلید خود احساسات پرشورى ابراز داشتند. مرحوم نائینى به کلیه شؤون ریاست عامّه و زعامت دینى و تدریس فقه و اصول و سایر موارد رهبرى قیام مى فرمود و مورد توجه خاص و عام بود.
عادات و ماثر فقید سعید: شاید تصور شود و به نظر آید که هر کس طالب ریاست عامه و برترى بر دیگران باشد بزرک بینى و برترى جویى و خود خواهى جزء جدایى ناپذیر اوست لکن مى بینیم بعضى از رؤسا و بزرگان داراى چنین صفاتى نبوده اند بلکه به عکس داراى صفات حسنه و نفس کریمه و صفات برجسته از خوبیها و سرشار از ایمان و تقوا و بلند نظرى بوده اند و در اصحاب ایشان و یاران نزدیک ایشان و کسانى که با ایشان رابطه داشتند نیز این صفات عالیه و بزرگى نفس دیده مى شد. در آنان نیز بلند نظرى و تقوا وایمان قوى دیده مى شد و هیچ گاه خود خواه نبودند که بر کسى چیزى تحمیل کنند یا از کسى بدون جهت توقعى داشته باشند تا آن جا که شخص آزاد گاهى در مراجعه و گفت وگوى با آنان مى دید و حسّ مى کرد با چه اشخاصى روبه روست که تجسم ادب و حیا و نجابت و درایت و فهمیدگى هستند و چون خود را با چنین اشخاصى روبه رو مى دید از آنان شرمنده مى شد. این بود احوال بیش تر اهل زمان.
شیخ و استاد ما مرحوم میرزاى نائینى با این که خداوند متعال به او نفوذ کلمه و نام و بزرگوارى تمام عطا فرموده بود و از ریاست عمومى برخوردار بود با همه آوازه و بزرگى و شخصیتى که داشت فروتن و خوش برخورد و با اخلاق و سجایاى برجسته بود. کسى که با ایشان برخورد مى کرد چنان مجذوب ایشان مى شد و اخلاق و سجایاى فاضله ایشان چنان طرف را به خود جلب و جذب مى کرد که از این دیدار سیر نمى شد. ایشان با لطف و عنایت خاص گوش به سخن طرف مى داد. این معنى دراصحاب و یاران و شاگردان و هر کسى که با ایشان رابطه داشت حتى نوجوانان و فرزندان دیده مى شد.
فرزندان همان اخلاق و همان شیوه پسندیده پدر را کسب کرده اند.
همه آنان به یک نسق و با محبّت و لطف معاشرت و فروتنند و اخلاق و رفتارشان مثل پدر بزرگوارشان است و به اخلاق و آداب آن بزرگوار آراسته اند. نیک خلقى و تقواى او بود که آنان را نیرومند و پیرو رفتار و آثار او در علم عمل و تقوى مى ساخت.
اخلاق: آن بزرگوار با ورع و تقوى و متوجه ذات بارى تعالى بود. هیچ توجهى به دنیا و مال و منال دنیا نداشت و به این جهت بود که در تحصیل آن کوششى نمى کرد و
جهت رسیدن به مرکزى از مراکز و یا معرّفى خود یا نمایاندن و شاخص کردن خود یا جلوه دادن خود به گونه اى که بر دیگران مقدم است و بر همه برترى دارد تلاش نمى کرد و هیچ وقت خود را صاحب جاه و مقام یا برتر از دیگران نمى شمرد و به فکر آن هم نبود. اصرار نداشت که خود را به جامعه معرّفى کند و به مردم بشناساند. مردم خود مقام و منزلت و شخصیّت و حقیقت او را شناختند و به او رو آوردند. خود من شاهد آن بودم که بعضى از علماى هند در زمان آیات عظام: خراسانى و یزدى در نجف اشرف بودند ولى مى گفتند از میرزاى نائینى چیزى نشنیده بودیم و به خدمت ایشان هم نرسیده بودیم. از اعلمیّت ایشان اطلاعى نداشتند و پس از وفات شیخ الشریعه اصفهانى در اختیار مرجع بین آنان اختلاف شده بود و بیش تر آنان و مردم هندوستان به ایشان مراجعه کردند و ایشان را اعلم دانستند و تقلید از ایشان کردند و بعض دیگر از علما که به نجف اشرف مشرف شده بودند و در درس ایشان حضور یافته بودند و به خدمت ایشان رسیده بودند و مقام و منزلت ایشان را دیده بودند به اهالى هند خبر دادند و تمامى اهالى هندوستان به ایشان مراجعه و از ایشان تقلید کردند به این جهت است که مى گوییم میرزاى نائینى خود را روى قدمهاى دنیا نینداخت بلکه دنیا خود را در پاى ایشان افکند. به دنیا راغب نبود و علاقه اى به آن نداشت. منزلت بزرگ ایشان نزد خاص و عام معلوم بود همگان ایشان را مى شناختند.
در بیان فتوا با احتیاط بود و از دادن فتواى بدون علم برحذر بود و اهتمام داشت که فتوایى صادر نشود مگر با تأمل و دقّت. اگر فتوایى صادر شده بود و بعد تغییر رأى براى ایشان حاصل مى شد و رساله در چاپخانه بود دستور تغییر آن را فورى صادر مى کرد.
این دلیلى روشن و برهانى قاطع بر این بود که امر شرعى در نزد ایشان خطیر بوده و در امر خدا و احکام شرعى دقّت رأى و نظر داشت و کوتاهى و سستى روا نمى داشت
از عادات ایشان بود چون براى درس بر منبر قرار مى گرفت باخداى خود مناجات مى کرد. با چشمان پُر از اشک و حالت خضوع و خشوع. از ایشان چیزى نمى شنیدیم فقط لبهاى ایشان را مى دیدیم که در حرکت است و چشمان ایشان پُر از اشک. با خالق
یکتا مناجات مى کرد و از او استمداد مى جست و در آنچه به شاگردان خود از تحقیقات علمى و بیانات فقهى یا اصولى بیان مى کرد توفیق و عصمت مسألت مى کرد.
مناجات همه روزه ایشان پیش از درس ده دقیقه طول مى کشید.
درس خود را با بسم اللّه الرحمن الرحیم الحمد لِلّه ربّ العالمین و الصلوة على سیدنا ونبیّنا محمد وآله الطیّبین الطاهرین شروع مى کرد.
دروس را به لغت عربى القا مى کرد ولى دیگر علما به زبان خود که فارسى بود درس مى گفتند. به این جهت و جهتهاى دیگر طُلاّب عرب و عرب زبان در دروس ایشان از دیگر درسها بیش تر حاضرمى شدند.
از عادات ایشان یکى این بود که در هنگام فرا رسیدن تعطیلات در آخرین روز تدریس درس خود را با دعا و مناجات باخداى جلّ وعلى ختم مى کرد دو دست را به سوى آسمان بالا مى برد و با صداى بلند همراه با گریه و زارى دعا مى کرد و براى شاگردان خود از خداى متعال حسن توفیق و قبول عمل و مصونیّت از عاقبت بد و از اشتباه و لغزش را خواستار مى شد.
درجه علمى فقید سعید: این باب کلمه کلام و ذروه بیان است که خود را از اداى حق استاد ناتوان مى بینم و نه مجله (الرضوان) را مستعد آن مى بینم که در خور مقام نائینى بزرگ مطلبى نشر کند. بر آن بودم که شرح وافى ومبسوطى در این باب بدهم و دیدگاههایى را که مخصوص این بزرگوار بود شرح دهم و احوال ایشان را که از مراجع پیش از خود ممتاز بودند بیان دارم.
درعلم اصول کم نظیر و قدرت اجتهاد ایشان بى سابقه بود.
در علم فقه که اساس و مقصود و غایت عظمى است شایسته ترین گواه حاشیه آن مرحوم بر عروة الوثقى است به قیاس به حواشى پیشینیان و پسینیان و امتیازهایى که دارد.
حاشیه ایشان با دلیلهاى علمى مأخذ حکم استدلالهاى منطقى و بیان وافى و دلیلهاى محکم درآمیخته است. این امتیاز حاشیه ایشان با حاشیه هاى دیگران است; زیرا آنان تنها حکم خلاف مسأله را داده اند و یا احتیاط کرده اند و دلیل حکم و مدارک آن را ارائه
نداده اند. ولى در حاشیه شیخنا الاستاد یک به یک شرح وافى داده شده و دلیل و مدارک آن به شرح کافى بیان شده است و چنانچه احوال مساعد گردید امیدوارم در آینده موفق شوم در هندوستان یا در نجف اشرف آن حاشیه ها را جمع آورى ومرتّب و باب بندى کنم. با شرح و بیان لازم از دقایق نظر آن فقید عظیم و حقایق پنهانى در آن حاشیه ها آن کتاب علمى و اثر و فوائد آن براى نسلهاى آینده باقى مى ماند و آنچه آن فقید عظیم جامع و دارا بود با منزلتى که در دانش فقه و دیگر دانشهاى اسلامى داشت به جاى مى ماند.
کاش آقایانى که از من برترند از شاگردان آن فقید سعید این کار را انجام دهند و آن حواشى را جمع آورند و به چاپ برسانند و بر عموم اهل علم منّت نهند و یکى از حقوق واجبه خود را در قبال آن استاد گرانقدر ادا کنند.
در عصر اخیر همه جا سخن از دیدگاههاى آیت اللّه خراسانى صاحب کفایة الاصول مى رفته و افکار و دیدگاههاى شاگردان ایشان بر سر زبانها بوده و تنها کفایه ایشان تدریس مى گردیده است ولى مرحوم میرزاى نائینى مطالب مرحوم آخوند را بررسى و مطالب تازه خود را به گونه روشن و وافى بیان کرده و معناى تحقیق و تدقیق و تنقیب را نمایانده و حقیقت اجتهاد و استنباط را بیان و شرح داده است. در نجف در آن روزگار با بسیارى شمار مدرسان دو مکتب وجود داشت: مکتب کفایت الاصول خراسانى و مکتب استاد ما آیت اللّه نائینى.
شیخ فقید مجتهد و محققى به تمام معناى کلمه بود و همیشه در مسائل تجدید نظر و در فتاوا فکر مى کرد. اگر نظر تازه اى براى ایشان حاصل مى شد و به رأى دیگرى غیر از رأى و فتواى اولى مى رسید جواب مسأله را عوض مى کرد و فتواى جدید را اعلام مى داشت.
در دوره اخیر تدریس ایشان که در شب دهم شوال المکرم 1345 هجرى قمرى شروع شده بود به حضور در درس ایشان موفّق شدم و بحمداللّه تا آخر این دوره موفّق به حضور در این درس بودم. این دوره که آخرین دوره بود آراى جدید خود را ارائه مى داد و مى توان گفت این دوره بهترین دوره تدریس ایشان و براى افاده و استفاده از همه دوره ها بالاتر و بهتر بود. این دوره نتیجه و چکیده زحمات چندین ساله آن بزرگ مرد بود که خدا
او را به رحمات واسعه خود بیامرزاد و در بالاترین مرتبه جنّات خود جاى دهاد.
رسم ایشان در درس این بود که مسائل مشکل را شرح و بسط وافى و کافى مى داد و مسائل آسان را به اختصار رد مى شد. در مسائلى پُر اهمیت مانند: معانى حرفیّه تزاحم ترتّب شرط متأخر مقدمه موصله تعبدیّه و توصلیّه اجتماع امر و نهى یعنى درمسائل هفت گانه مقدمات و مبانى و افکار قدیم و جدید خود را به شرح بیان مى کرد و به گونه روشن و با دلیل و برهان مطالب را روشن مى ساخت به طورى که براى هیچ یک از شاگردان شبهه یا اشکالى باقى نمى ماند. اگر کسى شبهه یا اشکالى داشت به استاد عرضه مى داشت و ایشان با خوش رویى تمام و کمال محبّت و لطف با بیان شافى و کافى رفع اشکال از موضوع مى کرد و حقیقت امر را روشن مى ساخت و سؤال کننده به حقیقت آگاه و قانع مى شد.
این مسائل به گونه روشن در نوشته هاى ایشان و شاگردان ارجمند ایشان بیان و تحقیق شده است.
از امتیازهاى ویژه ایشان این که دیدگاهها و تحقیقهاى خود را در اصول بر مبناى استدلال و برهان ارائه مى داد و شاگردان خود را با مبانى علوم عقلى آگاه مى ساخت و با درایت و تدبّر و تعمق تربیت مى کرد.
آیت اللّه نائینى افزون بر درایتى که در فقه و اصول داشت درکلام و فلسفه نیز متبحّر و استاد بود و در ادب و لغت نیز امتیاز کافى داشت. در لغت فارسى و عربى و در بیان و فن تألیف امتیازهاى فراوانى نسبت به دیگران داشت. در انشاى فتوا داراى مهارت و تبحّر فوق العاده بود.
در عصر میرزاى شیرازى در قضیّه تحریم تنباکو میرزاى بزرگ را یارى مى فرمود. در عصر آیت اللّه خراسانى و قیام مشروطیّت ایران اعلامیه ها نوشته ها و دستورها به قلم ایشان و برخاسته از افکار ایشان بود. همان نوشته هایى که دربار قاجار را به لرزه درمى آورد و از نجف به دیگر شهرها و کشورها تابان و نورافشان بود و با حکمت و ارشاد و صدق و قوه ایمان همراه.
نوشته هاى میرزاى نائینى: مى توانم بگویم نوشته هاى آن استاد بزرگ به قیاس با دانش کمال و تبحر ژرفى که داشت کم بودند.
درتاریخ علما و زعماى تحقیق و مراجع بزرگ تقلید بوده اند که از آنان نوشته اى دیده نشده است مانند: علامه آقا شیخ حسین ماحوزى. صاحب حدائق د رلؤلؤة البحرین/7 مى نویسد:
(وى هر چند داراى فضل و دانش بسیار است ولى ملکه تصنیف و تألیف ندارد.)
شریف العلما که از جمله شاگردان وى شیخ مرتضى انصارى است نوشته اى ندارد و آنچه از نوشته هاى ایشان در دسترس قرار دارد پیش نویسهایى است که بعدها پاکنویس و مرتب شد.
همچنین آقا موسى ابن کاشف الغطاء با آن درجه عالى و مرتبه بلند در فقه چیزى از نوشته هاى ایشان دیده و شنیده نشده جز شرحى که بر رساله پدر بزرگوار خود به نام: ( بغیه) نگاشته است که آن هم تمام نیست. از برادر ایشان شیخ على کاشف الغطاء پرسش شد که چرا نوشته هاى شما کم است؟ پاسخ داد: (ابائى جیده و ابیت ردیئه) کنایه از این که پدرم خوب بود و من بد. مانند این بزرگان در روحانیّت و بزرگان آنان بسیارند.
امّا استاد ما به این حال نبود لکن بسیار نویس هم نبود. با دقت نظرى که در مسائل داشت نمى توانست نوشته هاى بسیار داشته باشد.
از جمله رساله هایى که نوشته به شرح زیر است:
رساله مفصّل در لباس مشکوک.
رساله در تزاحم و ترتّب.
رساله درتعبدیّه و توصّلیه.
رساله در قاعده لاضرر و لاضِرار فى الاسلام.
رساله در شرط متأخر.
رساله درمباحث الخیارات.
رساله در معاطات و بیع فضولى.
رساله هاى گوناگون در فقه و اصول فقه که بعضى از آنها به چاپ رسیده و بعض دیگر چاپ نشده است.
اما آنچه از شاگردان ایشان در فقه و اصول از تقریرات دروس ایشان به رشته تحریر درآمده و نشر شده بسیارند:
فوائدالاصول در چهار مجلّد نوشته آقا شیخ محمد على کاظمى خراسانى.
اجود التقریرات نوشته آیت اللّه حاج سیّد ابوالقاسم خویى.
امّا آنچه از تقریرات ایشان چاپ و منتشر نشده بسیارند بعضى از آنها برجسته اند به عبارات روشن و زیبا و بعضى به مقدمه. متأسفیم که این نوشته ها تا به کنون به چاپ نرسیده و کاش فرزندان صالح ایشان تلاش ورزند و نوشته هاى ایشان را به چاپ برسانند تا اینکه مورد استفاده واقع گردد.
بر دانش و دانش پژوهان زمانى گذشت که علم در عنفوان جوانى بود و فضل و دانشى جز علم دین امتیاز نداشت و به آن توجّه خاصى وجود داشت و اشتیاق فوق العاده براى کسب این علم نشان داده مى شد.
در هر منطقه از مناطق علمى علاقه مندان فراوان بودند. در نجف مدرس بزرگ مشتاقان آقاى آخوند خراسانى وجود داشت که شاگردان او در حدود هزار و دویست نفر بودند.
اما حالا غیر از گذشته است. بیش تر مردم دانش و فضل را در تحصیل زبانهاى خارجى و غربى مى دانند و علم را همان علوم و فنون عصرى و جدید مى شمارند و به کسب آن دانشها شوق و اصرار دارند و تمامى تلاش خود را صرف آن دانشها مى کنند. به علم فقه و اصول فقه و احکام شرعى و معارف الهى توجّهى ندارند. شمار کسانى که به تحصیل شرعیّه و احکام دینیّه مشغول هستند حتى در مراکز بزرک علمى که باید هزارها دانش جو داشته باشد به هزار نمى رسد. این شمار کم نیز بیش تر مشغول به درسهاى ابتدایى یا متوسطه و پایین تر از سطح هستند و بعضى از آنان به درس خارج حاضر مى شوند و مى توانند به درجه اجتهاد دست یابند.
در این زمان بود که آیت آللّه نائینى براى درس خارج امتیازى بر همه درسها و بحثهاى
موجود درنجف اشرف قایل بود زیرا فضلا و علماى درجه اول که از هر نظر شایستگى داشتند و هر یک مجتهد مطلق و مرجع تقلید بودند در درس حاضر مى شدند. بحث ایشان چنان عالى و مشکل بود که طلاب متوسط از آن چنانکه باید نمى توانستند بهره برند; از این روى اگر حاضر مى شدند مى بایست پس از درس ایشان از تقریر یکى از شاگردان ایشان در درس خارج مانند: آقاى سید جمال گلپایگانى آقا سید محمود شاهرودى آقا شیخ موسى خوانسارى آقا سید على مدد قائنى آقا شیخ محمد على کاظمى خراسانى و آقا شیخ حسین حلّى استفاده کنند.
مبالغه و گزاف نیست اگر بگویم: شاگردان مخصوص ایشان همان کسانى هستند که فردا چشمها به آنان دوخته خواهد شد و آنانند که شیخ و استادشان را زنده نگه خواهند داشت و آثار و تحقیقات علمى ایشان را به نسلهاى آینده معرّفى خواهند کرد.
بیمارى و وفات: رحمات خدا بر آن روح پاک و پاکیزه باد. مدت زمانى بود که به بیماریهاى گوناگون مبتلا مى شد. در سالهاى اخیر که در نجف اشرف درحضور ایشان مشرف بودم هر یک یا دو ماه درس را تعطیل مى کرد تا به استراحت بپردازد.
پس از بازگشت شنیدم بیمارى ایشان شدت پیدا کرده و براى معالجه به بغداد تشریف برده است. مدّتى در آن جا زیرنظر پزشکان به سر مى برد. دولت عراق نسبت به درمان ایشان اهتمام داشت. پزشکان را ملازم و مراقب حال مزاجى ایشان کرده بود. بالآخره درمانها اثر نبخشید و در روز شنبه 26 جمادى الاول 1355 هجرى به رحمت ایزدى پیوست.
روز وفات ایشان روزى عجیب بود. تشییع کنندگان از اطراف نجف و کربلا و حله به نجف اشرف سرازیر شدند و در تشییع ایشان شرکت جستند.
تمامى نجف یکپارچه گریه و زارى بود. پس از غسل که به سرپرستى علاّمه آقا شیخ على قمى معروف به زاهد انجام گرفت به صحن مقدس علوى برده شد. آیت اللّه اصفهانى بر او نماز گذارد و در حجره اى که مرحوم آقا سید محمد اصفهانى در آن مدفون بود دفن گردید. شیعیان در همه جا مجلس فاتحه برگزار کردند. و در هند هم مجلسهاى فاتحه اقامه گردید. رحم الّه الفقید برحماته الواسعه.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.
اَلا بذکر اللّه تطمئنُ القلوب یقول سبحانه عزّ من قائل ـ ومن یعظّم شعائر اللّهِ فانَّها من تقوى القلوبشعار چیزى است که آنچه باشد به او شناخته شود و بر آن چیز دلالت داشته باشد. بزرگ ترین شعائر خداى متعال نیز آن است که دلالت بر او داشته باشد.
شناخت پروردگار به شناختن سُفرا و انبیائى است که از جانب او برانگیخته شده اند. آنان حُجت بر مردمانند. آنان یگانگى خداى متعال و خالق جهان را به مردم شناساندند و نیز آنانند که قوانین و احکام الهى را به بشر رساندند. آنان سبب سعادت دو دنیاى مردم هستند.
اى برادران مسلمان ومؤمن به خدا و رسول خدا و کتاب خدا و معاد او آیا مى دانید کیانند سفیران او در زمین و حجتهاى او پس از انبیا و مرسلین و رسول گرامى او؟ کسانى که وارث علم پیامبر و ائمه طاهرین صلوات اللّه علیهم اجمعین هستند. علماى دین نگهدارنده قوانین و احکام برابر مناهج و قرآن و احادیث نبوى و ائمه طاهرین آنان اند که شریعت سیدالمرسلین را حفظ کرده اند و حرام و حلال و واجب و مستحب و مکروه را به مردم رسانده اند و عمر خود را در تأیید دین پیغمبر گرامى گذرانده اند. اگر خواسته باشید بر دانش ایشان اطلاع یابید و قدر و منزلت آنان را نزد خداى متعال بشناسید نظر کنید به آنچه در قرآن مجید درباره آنان آمده است: (واسئلوا اهل الذکر ان کنتم لاتعلمون) بنگرید که چطور خداوند متعال آنان را معدن علم و منبع علم قرار داده است و علم برترین برتریهاست و گرانقدرترین مراتب فضل است. بارى تعالى: مى فرماید: (اِنما یخشى اللّه مِن عبادهِ العلماء) از بندگان آنان که از خداترس دارند و حساب مى برند
علمایند. آنانند که از خدا مى ترسند; زیرا ترس از خدا پس از معرفت به او و قدر او عزت او وجلال او و نقمت اوست.
و علما اهل این معرفت و دانش اند و براى آنان است مجد و عظمت در نزد خداى یکتا.
خداوند مى فرماید:
شیخ طبرسى در مجمع البیان از امام صادق علیه السلام نقل مى کند: نقص و کمى زمین از اطرافش فوت و فقدان علماست. زمین منوّر به روشنایى علماست. اهل زمین سعادتمند مى شوند و به راهنمایى آنان و متنعّم اند به ارشاد آنان که چون درگذرند زمین از نور روشنایى ایشان محروم مى شود و اهل زمین دچار بدبختى مى شوند و نقصى در زمین پیدا مى شود.
همین آیه شریفه در ستایش آنان بسنده است. اگر اخبار و احادیث را در این خصوص گرد آوریم کتابى پرحجم مى شود. شگفتا کارهاى بزرگ آنان را نمى بینید. جهاد طاقت فرساى آنان و صرف نظر آنان را از خوشى و راحتى دنیا نمى بینید. عمر خود را وقف حفظ قوانین و احکام دین خدا و آنچه بر بندگانش مقرّر و به آنان تکلیف فرموده کرده اند تا آنان را به سعادت ابدى برسانند و از شقاوت و نافرمانى دور دارند. آنان درس خواندند و زحمت کشیدند و بر مشکلات پیروز شدند و با زحمتهاى زیاد مشکلات را آسان کردند و خود را به رنج انداختند شب زنده دارى کردند و شب و روز خود را در راه کسب علم صرف کردند به مخالفت با دشمنان دین به پا خاستند و مُلحدان را از بین بُردند و شبهات آنان را زدودند و احکام خدا را به کرسى نشاندند و آن احکام را به بانگ بلند ندا دادند و در نشر احکام سید المُرسلین هیچ کندى و کوتاهى نورزیدند تا این که آن احکام را به مردمان فهماندند و هیچ کوتاهى روانداشتند تا این احکام نزد همه پیروان حق و حقیقت معلوم و نمایان گردید. به برکت تلاش خود مردم را روشن کردند. اگر آنان نبودند از احکام دین نشانى نمى ماند. اگر آنان نبودند نور پیامبر و نور احکام او به خاموشى مى گرایید و مهره هاى اسلام از هم پاشیده مى شد لکن خداى
سبحان غالب است بر امرش آنان را براى احیاى دین خود فرستاده و توفیقات به آنان عطا فرموده تا بتوانند دین او را زنده بدارند و آن به سبب برکت تلاش و کوشش و زحمتهاى طاقت فرساى آنان است. اگر آنان نبودند علوم دین و احکام شرع مبین کهنه مى شد و انوار و چراغهاى هدایت رسالت پوشیده مى ماند و عروه هاى اسلام از هم مى گسیخت ولى خداى متعال غالب بر امر خود آنان را توفیق و تأیید بخشید تا دین او را زنده نگهدارند و شعائر او نورانى گردانند و دستورهایى که فرموده زنده و باقى بدارند و یکى از آن شعائر عظیم و ستارگان درخشان کسى بود که آقایان محترم این احتفال عظیم را در این دانشگاه بزرگ براى او اقامه کرده اند تا اندوه و ناراحتیهاى خود را در فقدان او ابراز بدارند. من به نوبه خود تعزیت به خودم و جمیع شیعیان و مسلمانان عالم عرض مى کنم. تسلیت به مناسبت فقد این امام بزرگوار و شخصیت روحانى عظیم که حبرالشیعه عالم صالح شیعه علاّمه شیعه و امام شیعه در همه فضائل بود: امام در علم امام در عمل اِمام در زُهد و پرهیزکا رى اِمام در ورع و تقوا اِمام در یقین و اخلاص اِمام در ثبات و بزرگى نفس اِنا لِلّه واِنّا الیه راجعون. چقدر بزرگ است این مصیبت. چه ضایعه اى براى دین که تا روز قیامت جبران پذیر نخواهد بود.
چه آفتابى در آسمان فضل و علم دچار کسوف گشت و چه پرچمى از اعلام هدایت به زیر افتاد.
شیعه به فقدان این فقیه بزرگ مفید و محققّ و علاّمه خود و شیخ طائفه خود را از دست داد. حجة الاسلام و راهنما و چراغ هدایت خود را از دست داد. نمى توانم و قدرت ندارم آنچه روى داد به بیان درآورم. زبان و بیان قاصر و قلم ناتوان از وصف ویژگیها و اخلاق پسندیده اوست و اگر پاره اى از ویژگیها و برتریهاى ایشان را یادآورده باشم خود را ناتوان از اداى حقش مى بینم.
درود بر آن نفس پاک که فنا شد در خشنودى خدا. درود بر آثار برجاى مانده او و خدمتهاى بزرگى که کرده است. سلام بر روزى که زاده شد و سلام بر روزى که به رحمت ایزدى پیوست و سلام بر روزى که زنده و برانگیخته خواهد شد.