مقدّمه
پیشینه نگارش در سبک زندگى اسلامى را، به معناى عامّ آن، مىتوان در آثارى که در بیان سیره نبى مکرّم اسلام (ص) و معصومان(ع)، تألیف یافته است، پىجست.
کتاب المعیشة فروع کافى، شیخ کلینى، و ابوابُ احکامِ العِشرة فى السَّفَر و الحَضَر از کتاب حجّ وسائل الشّیعه، شیخ حُرّ عاملى، در شمار مهمترین کتابهاى سامان یافته در سبک زندگى اسلامى است.
شمارى از دانشوران در روزگار ما نیز، تألیف و تدوین آثار را با گرایش و رویکرد یاد شده، یعنى عامّ، همچنان دنبال مىکنند و به نگارش کتابهاى: سُنَنُ النّبى، سیرةُ النّبى و سیره معصومین اهتمام دارند.
ایشان، با هدف معرّفى و ارائه الگوهاى شایسته گفتارى و رفتارى و ترغیب مسلمانان و مؤمنان به پیروى از اسوههاى حسنه، مىکوشند تا اصول حاکم بر گفتار و رفتار معصومان)ع( را تبیین کنند.
البته نگارشهاى فراهم آمده، در حوزه سبک زندگى اسلامى به معناى عامّ، از تنوّعى در عناوین برخوردارند، عناوینى مانند: آیین زندگى، آیین معاشرت، آداب زندگى، آداب معاشرت، اخلاق معاشرت، اخلاق و معاشرت در اسلام و... .
از سویى دیگر، اگرچه پارهاى از آثار با عناوین یاد شده و مانند آن تألیف نشدهاند، امّا همچنان در موضوع سبک زندگى اسلامى به معناى عامّ مىگنجند. آثارى چون: این است آیین ما، محمّد حسین کاشف الغطاء، ترجمه: ناصر مکارم شیرازى; آیین زندگى و درسهاى اخلاق اسلامى، میرزا جوادآقا تهرانى; برنامه ایمان آوردهها، على گلزاده غفورى; زندگى در پرتو اخلاق، ناصر مکارم شیرازى; بهشت خانواده، دکتر سید جواد مصطفوى; آیین همسردارى، ابراهیم امینى; اخلاق و معاشرت در اسلام، دکتر على قائمى; رستگاران، محمّدتقى مصباح یزدى; سیماى سرافرازان، محمّدتقى مصباح یزدى; اخلاق معاشرت، جواد محدّثى; خوبان خدا، چشماندازى به نشانههاى اهل سعادت، عبدالرّضا جمالى و... .
دیگر آنکه برّرسى کتابهایى را که در موضوع سبک زندگى اسلامى از دیدگاههاى خاصّ، مانند: دیدگاه امام خمینى، مقام معظّم رهبرى و... تألیف شدهاند، خود نیازمند مقال و نوشتارى دیگر مىیابیم.
بارى، اهتمام و پرداختن به موضوع سبک زندگى اسلامى، به معناى خاصّ آن، در سالهاى اخیر و در پى عنایت ویژه مقام معظّم رهبرى به آن )بجنورد، پاییز 1391) با برگذارى همایشهاى علمى و ملّى و نگارش کتابهاى تخصّصى استمرار یافته است. در این مدتِ نه چندان طولانى، پژوهش و نگارش در حوزه سبک زندگى اسلامى به معناى خاصّ، به ارائه آثار و تألیفاتى سودمند و راهگشا انجامیده است; امّا همچنان به تدوین و عرضه آثارى که مؤلّفههاى سبک زندگى اسلامى را در بخشهاى گوناگون آن تبیین، آسیب شناسى و... کند، چشم امید گشادهایم. امیدواریم که شمار کتابهاى عرضه شده در این موضوع چندان فزونى یابد که به جریان یافتن گفتمان سبک زندگى اسلامى در میان ایمانیان بینجامد.
در این نوشتار، به کتابشناسى توصیفى و گاه تحلیلى شمارى از آثار فراهم آمده در موضوع سبک زندگى اسلامى مىپردازیم. معرّفى کتابها را، با توجّه به اهمّیت و بازتاب محتواى آنها در میان مخاطبان، به تفصیل و گاه با اجمال برگذار کردهایم. نخست به معرفى دو کتاب: »الحیات« و »مفاتیح الحیات« مىپردازیم. اگرچه این دو کتاب، به نام و عنوان سبک زندگى اسلامى نیست; اما محتواى آنها پیوندى آشکار با سبک زندگى اسلامى دارد. از همین رو، و نیز به دلیل اهمّیت و چاپهاى متعدّد و شمارگان فراوان به تفصیل معرفى مىکنیم.
الحیات، محمّدرضا حکیمى، محمّد حکیمى، على حکیمى، قم: انتشارات دلیل ما
این مجموعه بزرگ، از جمله آثار خواندنى درباره موضوع سبک زندگى اسلامى و زیست مسلمانى و از الگوهاى عرضه عصرى و تمدّنى قرآن و سنّت است.
مؤلّفان »الحیات« کتاب خود را فراخوان و دعوتى به بازنگرى عمیق و فراگیر در ابعاد هدایت اسلامى دانستهاند.
ایشان برآنند که:
»هدایت اسلامى، شامل تربیت است و سیاست... و به خوبى پیداست که تربیت صحیحِ فردى، بدون سیاست صحیحِ اجتماعى، تحقّق پذیر نیست; چنانکه سیاست صحیحِ اجتماعى، بدون تربیت صحیحِ فردى تحقّق پذیر نه. و مقصود از سیاست، مدیریت جامع اجتماعى است که در برگیرنده همه بُعدهاست: اقتصادى، سیاسى، قضایى، ادارى، فرهنگى، آموزشى، دفاعى و... «1
از آن جا که هدایت )رهنمونى به صراط مستقیم و پیمودن آن( در پیروى از دو رکن پیوسته به هم; یعنى »قرآن و عترت« منحصر است; بنابراین:
»الحیات... یک هدایت طلبى جامع از دو چشمه الهى علم و هدایت است و به تعبیر عصرى: استخراج یک جهانبینى و جهان شناسى )ایدئولوژى( اسلامى است از دو رکن دین اسلام: قرآن - حدیث به صورت مستقیم. «2
اهتمام مؤلّفان الحیات بر آن است که به فراخور توان خود به معرّفى جامع، درست اسلام و پیراسته از پیرایهها، به صورت برنامهاى عملى و عمومى بپردازند و در این باره، به قدر میسور، با الهام از تعالیم اسلامى، به قرآن کریم و حدیث شریف استناد کنند.
این امر جز با »تفقّه در دین اسلام«; یعنى شناخت بخشهاى گوناگون دین، به صورت پیوسته و در پیوند با یکدیگر و چون مجموعهاى یگانه، نه به صورت فصلهایى پراکنده و بخشهاى جدا از هم فراهم نمىآید.
بارى، مؤلّفان کتاب الحیات در خاتمه مقدّمه خود بر جلد نخست، که آن را در تابستان سال 1358 نگاشتهاند، از استاد خود: شیخ مجتبى قزوینى، مؤلّف کتاب »بیان الفرقان« یاد کردهاند.
ایشان خود را در درک حقایق، علوم و معارف الهى و اسلامى وامدار آن حکیم الهى و کتاب خود را ثمرهاى از ثمرههاى مکتب قرآنى ناب وى دانستهاند.
جلد نخست الحیات، از یک مقدّمه و چهار باب فراهم آمده است که هر باب خود نیز فصولى چندگانه دارد.
عناوین بابهاى چهارگانه آن عبارت است از:
1. شناخت و اصالت آن )شناخت; یعنى آنچه هر انسانِ بهرهمند از فطرتى سلیم، آن را مىجوید. (
2. عقیده و ایمان )عقیده و ایمان به خداوند سبحان که از طریق معرفت به دست مىآید. (
3. عمل )که رهآورد ایمان درست است. (
4. امتیازهاى جهانبینى الهى (معرفت، ایمان و عمل به تکالیف فردى و اجتماعى از سوى انسان مؤمن جهانبینىاى براى او فراهم مىآورد که داراى امتیازاتى است. )
جلد دوّم الحیات نیز داراى شش باب است:
5. اصول کلّى رسالت پیامبران (ایمانیان خود را به هدایت و رهنمونى پیامبران الهى نیازمند مىدانند. )
6. قرآن (معجزه و کتاب آخرین پیامبر الهى که در آن، هر چه در تأمین سعادت دنیا و آخرت انسان دخالت دارد، فراهم آمده است. )
7. رهبران راستین (امامان معصوم )ع( در هدایت مؤمنان نقشى شایسته دارند. (
8. عالمان دین )سلسله رهبران راستین در روزگار غیبت معصوم )ع( به عالمان ربّانى دین مىرسد. (
9. ولایت و حکومت )تحقّق آرمانهاى جامعه دینى در گرو در اختیار داشتن ابزار و قدرت اجرایى است. (
10. تکالیف و مسؤولیتهاى حاکم اسلامى
باب یازدهم و دوازدهم الحیات، با عناوین: مدخلى بر خطوط کلّى بحث اقتصاد اسلامى، مدخلى بر اصول کلّى بحث اقتصاد اسلامى در جلدهاى سوم، چهارم، پنجم و ششم آن آمده است.
و امّا:
»درباره دوره دوّم الحیات، جلد هفتم تا دوازدهم، یادآورى این نکته لازم است که این دوره ویژه انسان است; اگرچه همه مجلّدات الحیات چنین روشى را برگزیده است; لیکن این جلدها ویژگى بیشترى به انسان و مسائل انسانى دارد و احوال انسان، جامعه انسانى، تربیت، اخلاق، خانواده، سیر و سلوک شرعى و اصول ریاضت وتربیت نفس و سرانجام مقام عرفانى انسان را ارزیابى مىکند و در پرتو تعالیم وحىنامه قرآن کریم و تعالیم پیامبر اکرم )ص( و امامان معصوم )ع( و با استناد به متون اصلى، حقایق جاودانى را در دسترس قرار مىدهد. «3
یادآور مىشویم که آخرین جلد انتشار یافته از کتاب الحیات، جلد یازدهم آن است که در زمستان سال 1393 و از سوى انتشارات دلیل ما منتشر شده است.
مفاتیح الحیاة، آیت الله جوادى آملى، قم: مرکز نشر إسراء، چاپ نهم، 776 1391 صفحه.
این کتاب نخستین بار بهار 1391 چاپ شده است، و ویراست دوّم آن در زمستان 1393 به چاپ یکصد و هفتاد و پنجم رسیده است.
استاد جوادى آملى، با اشرافى کم نظیر بر منابع وحیانى و بهرهورى از کتاب، سنّت و عقل برهانى و به مدد ژرف اندیشى ویژه خود بر آن شد که:
»همان طور که بزرگ محدّث روزگار ما، جناب حاج شیخ عبّاس قمى، با اثر ماندگار و سودمندش; یعنى مفاتیح الجنان راه سلوک بندگان و ارتباط انسان با خدا را از طریق انجام دادن اعمال عبادى، در سه بخش: نماز، دعا و زیارات و بهرهمندى از ثواب و پاداش آنها هموار کرد، کتاب دیگر لازم است که جلد دوّم و کامل کننده آن باشد و شؤون دنیایى، بویژه امور اجتماعى بندگان را نیز با همان رویکرد، با آموزههاى وَحیانى مرتبط سازد تا آدمى در زندگى خود از این برنامههاى الهى بهرهمند گردد و از آثار آن، هم در دنیا و هم در عُقبى، سود ببرد.
از این رو، این کتاب، مفاتیح الحیات نام یافت. «4
این اثر را اصولى پانزدهگانه سامان مىبخشند که استاد جوادى آملى پارهاى از آن اصول را در مقدّمه کتاب بیان کرده است.
وى در اصل هشتم، چنین نگاشته است:
»اسلام، که جهان شمولى خود را با دو اصل کلّیت و دوام; یعنى همگانى و همیشگى بودن خویش اعلام داشت، کیفیت تعامل صحیح بشر با یکدیگر و نیز با زمان و زمین و سپهر، همانند چگونگى رفتار و گفتار و کردار با ساحت فراطبیعت را به خوبى بیان کرده است. «5
در جهانِ انسانِ متمدّن، که تمدّناش در آیینه تدیّن ظهور دارد، و در مرحله چهارم سلوک حق مدار خود در مسیر إلى الله; یعنى »سفر مِنَ الخلق إلى الخلق بالحقّ«، هیچ موجودى مرده و بى روح نیست.
»بنابراین پیام کتاب مفاتیح الحیات تنها گشودن راه زندگى متمدّنانه و متدّینانه بشر نیست; بلکه باز کردن راز مُهر شده کیفیت زندگى هر چیزى است که از هستى سهمى دارد. «6
این کتاب، در بخشهاى پنجگانه خود، که هرکدام فصولى چندگانه دارند، به تعامل انسان با: خود، همنوعان، نظام اسلامى، حیوان و خلقت زیست محیطى مىپردازد و با خاتمه فرجام مىیابد.
سامان دهى کتاب »مفاتیح الحیات«، چنان که ناشر آن در مقدّمه بازگفته است، در همه مراحل و فرآیندهاى فراهم آمدن آن; یعنى طرح، تخریج آیات و روایات، تحقیق و تنظیم، رفع شُبهات و جمع میان روایات متعارض و بازخوانى نهایى متن، با »هدایت و اشراف« استاد جوادى آملى بوده است.
همه این اثر، پس از تکمیل متن، به رؤیت و قراءت مؤلّف رسیده و وى نکتههاى لازم را نیز بر آن افزوده است.
از آنجا که این کتاب مشحون از احادیث نبوى )ص( و روایات معصومان )ع( است; امّا تبیین این امر، با همه اهمیت، جایى در میان اصول پانزدهگانه استاد جوادى آملى پیدا نکرده است.
استاد جوادى آملى، در اصول پانزدهگانه کتاب خود، از مبانى و ملاکهاى حجّیت و اعتبار احادیث و روایاتِ نقل شده، سخنى نگفته است; اگرچه در سخن ناشر آمده است:
»اغلب روایات این اثر معتبرند و برخى از آنها بر مبناى تسامح در ادلّه سُنن مورد استفاده قرار گرفتهاند; در همان حال از آوردن نقلهایى که با اصول عقلى و نقلى معارف اسلامى هماهنگ نیست، پرهیز شده است. «7
درنگ دیگر آن که، کتاب در زمینه کاوشهاى فقه الحدیثى و نقد حدیث وِزان شایستهاى ندارد.
برطرف کردن ابهامهاى موجود در روایات نقل شده، به دست دادن مدالیل تفصیلى روایات )فقه الحدیث( و اهتمام به پالایش روایات موجود در باب، با نقد روایاتى که به اضطراب و رکاکت )معیارهاى نقد درونى متن( مبتلا هستند، یا به مخالفت با قرآن، سنّت قطعى و عقل )معیارهاى نقد بیرونى متن(، بر اعتبار علمى این کتاب خواهد افزود.
در خاتمه کتاب، از سنّتهاى: نوروز، چهارشنبه سورى، شب یلدا و فال یاد شده است. چون این موضوعات روزآمد و ناظر به فرهنگ ایرانى است و اکنون نیز در جامعه ما رواج دارد، به دیدگاههاى کتاب یاد شده توجّهى افزونتر مىکنیم.
استاد جوادى آملى، با صرف نظر از بررسى سند روایات مربوط به نوروز، بر آن است که:
»به نظر مىرسد ردّ و تأیید ]نوروز[ در... روایات به لحاظ رسمهاى ناپسند و پسندیده نوروز باشد; یعنى روایت نفى درباره سنّتهاى نادرست آن باشد و روایت تأیید، سنّتهاى خوب آن را تأیید مىکند. «8
و البتّه این احتمال را بیان کرده است که:
»روایت تأیید... به جهت نزدیک بودن این روز با حادثه غدیر و ولایت حضرت امیرمؤمنان، سلام الله علیه، باشد; چرا که بر اساس برخى محاسبات ریاضى و نجومى، جریان غدیر در سال دهم هجرت در روز 27 اسفند ماه بوده است.
پیامبر اکرم (ص) نیز تا سه روز جهت بیعت گرفتن در سرزمین غدیر درنگ فرمودند. پس نوروز سال دهم هجرى، همزمان با غدیر بود. «9
مؤلّف درباره چهارشنبه سورى، بر این نظر است که:
»در هیچ یک از متون باقى مانده پیش از اسلام، اشارهاى به جشن چهارشنبه سورى نشده است. در اوستا، کتیبههاى عیلامى، هخامنشى، اشکانى و ساسانى و نیز در متون پهلوى و حتى در روایتهاى مورخان یونانى درباره ایران و جشن چهارشنبه سورى نیز مستند و سخنى در دست نیست... . نخستین و کهنترین کتابى که در آن به آتش افروزى ]ایرانیان[ در جشن چهارشنبه سورى اشاره شده، کتاب تاریخ بخارا ]مزارات بخارا[ نگاشته ابوبکر محمّد بن جعفر نَرشَخى )م: 358 ق( است.
در این کتاب، که به نام مزارات بخارا نیز شناخته مىشود آمده است که وقتى امیر منصور بن نوح سامانى«، در ماه شوّال 350 قمرى به ملک نشست، دستور داد که هنوز سال تمام نشده، در شب چهارشنبه چنانکه عادت قدیم است، آتش عظیم برافروختند. «10
استاد جوادى آملى، بر این نظر است که:
»آتش افروختن، جَستن از روى آن، شادى کردن کنار آن، ترقّه زدن و منفجر کردن مواد منفجره در چهارشنبه آخر سال، نه برهان عقلى دارد، نه دلیل نقلى و نه منفعت ملى و جز خرافه و در مواردى زیان بارى غیرقابل جبران، چیز دیگرى نیست... ]و نیز[ »سنّت سیّئه و ظلم به فرهنگ مردم بزرگ ایران است و نه تنها مبناى عقلى و نقلى ندارد; بلکه برخلاف نظم و امنیت و آسایش افراد و همنوعان است و آزادى آنان را سلب مىکند و آسیبها و تلفات فراوان در پى دارد. «11
استاد درباره واژه »یلدا« ابتدا، به ریشه یابى مىپردازد و آن گاه از سنتها و آداب آن شب سخن مىگوید و این که مناسب است چگونه این شب سپرى شود. در باب واژه یلدا، با استفاده از لغت نامه دهخدا مىنویسد:
»این واژه، سریانى و به معناى میلاد است و چون شب یلدا را با تولد حضرت مسیح)ع( تطبیق مىکردند، آن را به این نام خواندهاند. چون ایرانیان این شب را، شب تولد میترا )مهر( مىدانستهاند، آن را با تلفظ سریانىاش پذیرفتهاند. و در واقع یلدا با نوئل (leon) اروپایى که در 25 دسامبر، تثبیت شده، معادل است، بنابراین نوئل اروپایى همان شب یلدا، یا شب چلّه ایرانى است. «
در شب یلدا، که از آداب و سنّتهاى آن شب نشینى، دیدار با خویشان و دوستان، قصّهگویى پیرترها، رفتن به خانه بزرگترها، خواندن اشعار شاعرانى چون حافظ و فردوسى و فال زدن به دیوان حافظ و... است،
»مناسب است مؤمنان در چنین فرصتهایى با زوایاى زندگى و سیره معصومان، سلام الله علیهم، در جهت رشد و کمال علمى و معنوى آشنا شوند. «12
فال، یکى از سنّتهاى مرسوم و به معناى اطّلاع دادن از آینده و آگاهى از حوادث خوب یا بد از راه شنیدهها و دیدههاست.
استاد مىنویسد:
»آنچه امروز درباره فال و فالگیرى مرسوم است، یک نوع تنبُّؤ و تکهُّن )پیشگویى، غیبگویى( است که در اسلام براى افراد عادى ممنوع و حرام است و پذیرفتنى نیست; ولى تفأُّل )فال نیک گرفتن( در برابر تطیُّر )فال بد زدن( در اسلام پذیرفته شده است. « درباره پیامبر خدا )ص( نقل شده است که:
»... آن حضرت برخى امور را به فال نیک مىگرفت; از جمله در واقعه حدیبیه، نام سهیل بن عمرو را که شنید، به تناسب هم خانواده بودن دو واژه سهیل و سهل )آسان( آن را به فال نیک گرفت و به صلح حدیبیه انجامید و واقعه، فرجام نیک یافت.«13
مهارتهاى زندگى از منظر اسلام )با رویکرد خانواده(، على قائمى، تهران: امیرکبیر، چاپ اوّل، 264 1393 صفحه.
در این اثر، سخن از مهارتهاى زندگى از دیدگاه اسلام و از نگاه صاحب نظران غیر مسلمان، با تأکید بر حقوق خانواده است.
مهارت:
»ورزیدگى در یک کار و عمل است و مفهوم ورزیدگى این است که فردى، رفتار، کردار و یا گفتار خود را تندتر و با اشتباه کمتر انجام دهد. «14
و زندگى:
»عبارت است از مجموعه حالات، حرکات، اتّخاذ مواضع، گفتار و کردار اندیشیدهاى که آدمى در گذران اوقات روزانه، ماهانه و سالانهاش از خود بروز مىدهد و براى هر یک از موارد فوق، هدف، برنامه و راه و روشى وجود دارد که براى افراد مختلف در سنین و شرایط گوناگون، متفاوت است. «15
کتاب مهارتهاى زندگى از منظر اسلام در هفت بخش فراهم آمده است:
بخش نخست آن، که مفاهیم لغات و بررسیها نام دارد، داراى چهار فصل است: کلید واژهها، نظرات درباره زندگى، در چرایى نظر اسلام ]درباره زندگى[ و ضرورت مهارت دارى در آن.
در بخش دوّم، دین و منافع آن، در دوازده فصل، بررسى مىشود: دین و کارکرد آن، مباحث و موضوعات دین، منابع دین، شروط دیندارى موفّق، مباحث دین در رابطه با جنبههاى جسمانى، غریزى، ذهنى، عاطفى، روانى، بُعد عالى رشد، معنوى )رابطه خدا و پدیدهها( و مهارت دارى در رابطه با خدا.
در بخش سوم کتاب، عنوان مهارتها در جنبه جمعى حیات، در فصولى چهارگانه: مهارتهاى اجتماعى در جنبههاى فرهنگى، اقتصادى و سیاسى بیان شده است.
در بخش چهارم کتاب، از رابطه دین با اخلاق و حقوق، سخن به میان آمده است.
در فصولى سه گانه نخست، رابطه دین با اخلاق، رابطه دین با حقوق، بحث شده و در فصل پایانى این بخش، پارهاى از ضمانتهاى اجرایى اسلام، در قوانین و مقررات جامعه، بازگو شده است.
در این بررسى، آگاهى از فواید قوانین و مقرّرات، ایمان، ملاحظات دینى، ملاحظات اجتماعى، دلگرمى یا ایمان و اعتقاد به وعدههاى الهى، بهرهمندى از وجدانى زنده و بیدار، برخوردارى از فطرت الهى پاک و بیدار، از ضمانتهاى اجرایى قوانین و مقرّرات در جامعه به شمار آمده است.
در بخش پنجم کتاب، نقش دین در روابط زوجین بازتاب یافته است.
در فصول پنجگانه این بخش، از تعریف خانواده و اهمّیت آن، مقاصد و شرایط تشکیل خانواده، حقوق مشترک زوجین، مطالبات زنان و حقوق شوهران، به شرح، سخن گفته شده است.
و در بخش ششم، حقوق و رعایتها، در سه فصل: حقوق فرزندان، حقوق والدین و پارهاى از رعایتها.
بارى، بخش پایانى کتاب; یعنى بخش هفتم آن، که تداوم حیات خانواده و فرجام آن نام دارد، به آسیب شناسى خانواده، عوامل تداوم آن و مسأله جدایى و طلاق اختصاص دارد.
بخشى از عوامل مهمتر در تداوم خانواده از نگاه نویسنده، عبارت است از:
ایمان دارى، اخلاق، فضاى امن )فضایى پاک و سالم و دعوت کننده به سلامت و شرافت(، دلجویى و همدردى، قدردانى و تشکّر، سازگارى با خویشان، فراهم سازى موجبات لذّت، آسایش و سُرور، تحمّل یکدیگر، امانتدارى، پرهیز از توقّعات بسیار، اعلام جنبههاى اخلاقى به زبان و عمل، تهیُّؤ )آمادگى( براى زناشویى و به دست آوردن رضایت همسر در این باره، زیبایى و آراستگى، یادآورى خاطرههاى شیرین زندگى، اعلام خرسندى و رضایت از ازدواج، هشیارى در دوران حمل و اعلام خرسندى و سرافرازى از باردار بودن همسر، تکیه کردن بر جمال معنوى و ارتباط با خدا، مجاهده با نفس و در گذشتن از عیبهاى یکدیگر و بیرون راندن کینه از دل.
نویسنده، داراى درجه دکتراى علوم تربیتى از دانشگاه سوربُن پاریس )فرانسه( و دانش آموخته دوره دکتراى جامعه شناسى مذهبى از دانشگاه یاد شده است.
وى، حدود دویست اثر تألیفى در زمینه تربیت، خانواده، اسلام شناسى و مسائل دنیاى اسلام دارد که مهمترین آنها دورهاى با عنوان اصول و مبانى نظام تربیتى اسلام در صد وسى جلد است که جلد نود و پنجم آن را در دست نگارش دارد.
کتاب مهارتهاى زندگى از منظر اسلام )با رویکرد خانواده(، کتابى است خوشخوان که به اختصار، مطالب فراوانى را با خوانندگان در میان مىنهد و در عین حال، راه را بر خواستاران و پىجویان تفصیل گشوده مىدارد.
مؤلّف، به مدد برخوردارى از تجارب و پیشیینه پنجاه و شش سال تدریس مستمر و نگارش دهها اثر تربیتى، با بیانى پیراسته و بهرهمند از سبکى ویژه، کتاب خود را نگاشته است.
سبک زندگى )فرهنگنامه کاربردى مهارتهاى رفتارى و اجتماعى(، دکتر محمّد دشتى نیشابورى، مشهد: نشر بشکوه، چاپ اوّل، 660 1392 صفحه.
در این فرهنگ، مطالب بر پایه ترتیب الفبایى سامان یافته است و دیگر آن که موضوع در همه مطالب آن ملاحظه شده است.
نویسنده در تعریف فرهنگ مىنویسد:
»اندیشهها، آداب، رسوم، معارف، رفتارهاى پسندیده و کنش و واکنشهایى که زندگى را خوشتر و آرامتر مىسازد و انسانها را به سوى سعادت و آسایش بیشتر سوق مىدهد و آنان را شایسته گفتوگو و انس پایدار با معبود کریم مىکند. «16
در این اثر کوشیده شده است تا مخاطبان به خواصّ یا عوام، محدود نشوند و همگان، به فراخور درک و دانش خود، از مطالب آن بهرهمند گردند.
این فرهنگ موضوعى، داراى 600، مدخل در زمینه اخلاق، آداب و سُنن و مهارتهاى زندگى است.
مدخلهاى فرهنگ، که با »آداب معاشرت - آموزش« آغاز و با »یلدا« پایان یافته و عنوان انگلیسى هر کدام ذکر شده، بسیط و به طور غالب دو بخشى است که »یا رابطه اصلى و فرعى دارند یا یکى مصداق دیگرى است و یا اگر معکوس شوند، رابطه اضافى بینشان برقرار خواهد شد. «17
نویسنده، انگیزه اصلى خود را در تدوین این فرهنگ، احساس عمیق نسبت به ادب و اخلاق دانسته است. وى بر این نظر است که:
»انسان قرن بیست و یکم، به فضایل اخلاقى و آداب انسانى بسیار نیازمند است... ما هم به اخلاق محتاجیم و هم به آداب و هم به یادگیرى بسیارى از مهارتهاى فردى و اجتماعى، تا بتوانیم به سوى آرمانهاى والایى که در پیش داریم، بهتر و استوارتر گام برداریم. بشر امروز به جایى رسیده است که به جاى خداوند، بتهایى از جنس علوم زمانه را مىپرستد... پیوسته گرفتار عقل ابزارى و منفعتاندیش خویش است، خود و تمدّناش را در تناقضهاى بىشمارى غرق کرده و با سرعتى شگفتآور، هویت اصیل انسانى و فطرت پاک الهىاش را در معرض سختترین بیماریهاى کشنده و بىدرمان قرار داده است. بشر متکبّر امروز در هدفها، انگیزهها، اندیشهها و روشها، به کلّى دیگرگون شده است، با تکیه بر پندارهاى خویش مىکوشد به عالَم غیب پشت کند و سَرِ ایمان و عشق برین را در پیشگاه عقل زمینى خویش بِبُرد و انسانیت برآمده از تلاش پیامبران و اولیاى برتر خداوند را در گردابها و باتلاقهاى پدید آمده از تمدّنى کر و کور و بىشعور، به دست نابودى سپارد. او به خیال خام خویش مىخواهد لباس اسطوره بر تن انسانیت بپوشاند و به موزه تاریخاش بسپارد. «18
نویسنده، تواناییهاى اخلاقى ایرانیان را بسیار اندک مىداند و یادآور مىشود که در این باره کارنامه خوبى ندارند.
از این روى، تاکید مىورزد که باید به مدد خداوند سبحان و با همّت و پشتکار، بنایى نو، بنیاد نهاده شود و این کار در سه مرحله و با سه گام به انجام مىرسد:
در گام نخست، آراسته سازى خود، به بهترین زیورهاى عقلانى، اخلاقى و ایمانى.
در گام دوّم، نهادینه سازى اصول و مهارتهاى اخلاقى در سطحى گسترده از رفتارهاى فردى و اجتماعى.
»به عبارت دیگر، در مرحله دوّم ما به یک جهاد عظیم ملّى براى نهادینه کردن و عمومیت بخشى اصول اخلاقى و آداب اجتماعى در سراسر جامعه، بخصوص در بخش مرتبط با دولت و حکومت نیازمندیم. «19
و در این باره، به نقش رسانهها در هدایت حرکت عمومى جامعه به سوى هدفهاى برنامهریزى شده توجّه داده شده است:
»رسانههایى که در نقدِ اخلاقى اصحاب قدرت از آزادى عمل شایستهاى برخوردار باشند; چرا که بداخلاقىهاى بزرگ، که سرچشمه دیگر رذایلاند، همیشه از کانونهاى دانش، قدرت و ثروت که دست توسّل بر داشتههاى خویش مىزنند، نشأت مىگیرد. «20
به نظر نویسنده، پس از فراهم آمدن توفیق نسبى مطلوب در دو گام پیشین، آن گاه مىتوان براى ترویج فرهنگ و آداب شایسته خود، به تلاش برخاست.
نویسنده امیدوار است که جاى خالى اثرش در همه کتابخانهها و منازل ایرانیان فرزانه و فرهیخته پُر شود و مجموعهاى منظّم و کاربردى پدید آورد که گره گشاى مسائل همه مشتاقان اخلاق، آداب و سُنَن و مهارتهاى زندگى باشد.
تابانتر شدن چراغ کم فروغ »ارتباط گفتارى خانواده«، با محور بحث و گفتوگو قرار گرفتن بخشهاى بسیار این کتاب، از امیدهاى دیگر مؤلّف است.
دین و سبک زندگى )مطالعه موردى شرکت کنندگان در جلسات مذهبى(، دکتر محمّد سعید مهدوى کنى، تهران: دانشگاه امام صادق )ع(، چاپ دوّم، 472 1387صفحه.
کتاب در پى پاسخ گویى به این پرسشهاست: چگونه دین در شرایط گذار یک جامعه سنّتى به جامعهاى مدرن بازتولید مىشود و چگونه با تغییر شیوههاى زندگى، قالبها و ابزار آن از یک سو و تحوّل یافتن روابط، نهادها و ساختهاى اجتماعى از سویى دیگر، همچنان هویت دینى افراد شکل مىگیرد و تداوم مىیابد؟
نویسنده، گرچه به دو سویه بودن رابطه )تعامل( دین و سبک زندگى عقیده دارد; امّا رابطه دین با سبک زندگى را پى جُسته است.
در رابطه دین با سبک زندگى نیز، معناى کلّى هر دو را در نظر دارد و پژوهش خود را تدوین مقدّمهاى نظرى، روشى و کاربردى براى طرح دیدگاههاى اسلامى، در این باره مىداند.
و با درخور طرح و برّرسى دانستن تعامل دین با سبک زندگى در حوزههاى دانشى مختلف، پژوهش خود را بر محور انسان شناسى - جامعه شناسى استوار ساخته است.
این اثر در دو بخش تدوین شده است.
بخش اوّل به مباحث نظرى اختصاص دارد و در سه فصل ارائه شده است.
در فصل اوّل، با نام مفهوم شناسى، در قسمت نخست آن تعریفهاى گوناگون دین، دسته بندى، بررسى و نقد شده است.
در قسمت دوّم، تلاش شده است تا تعریفى دقیق از سبک زندگى و مؤلّفههاى آن، فرادید خوانندگان گذارده شود و پیوند مفهوم سبک زندگى، با مفهوم سلیقه تبیین گردد.
در فصل دوّم، دیدگاههاى محقّقان علوم اجتماعى، درباره سبک زندگى بیان و پیوند این دیدگاهها، با مبانى فکرى آنان، بازگو شده است.
در فصل سوم کتاب، به پرسشهاى زیر، پاسخ داده شده است:
1. آیا سبک زندگى هر فرد یا گروه مىتواند متأثّر از دین )یا فرهنگ دینى یا مؤلّفههاى دینى موجود در یک فرهنگ( باشد؟
2. دین چه تأثیرى بر سبک زندگى و مؤلّفههاى آن مىگذارد؟
3. دین چگونه و طى چه فرآیندى بر سبک زندگى تأثیر مىگذارد؟
4. چگونه و با چه روشى مىتوان تأثیر گذارى دین را بر سبک زندگى مطالعه کرد؟21
پاسخ پرسش نخست:
1. مرور ادبیات رابطه دین با سبک زندگى در علوم اجتماعى نشان داد به لحاظ تجربى سبکهاى زندگى در گذشته و حال از دین تأثیر پذیرفتهاند و... به لحاظ نظرى و منطقى این رابطه )تأثیر و تأثّر( امکان پذیر است.22
»طبیعى است پاسخ این سؤال موردى است; به عبارتى باید سؤال کرد این دین خاص بر این سبک]هاى[ زندگى چه تأثیرى گذاشته است23؟»
و پاسخ پرسش دوم:
2. »احتمالا کسى با این نظر مخالف نباشد که اوّل، جهتگیرى فرآیند اثر بخشى دین بر سبک زندگى در بالاترین سطح، جهتدهى آن به سوى اهداف غایى دین است... و حدّاقلِ این تأثیر تجلّى وجوه یا بخشهایى از آموزهها و نمادهاى دینى به عنوان مؤلّفههاى سبک زندگى است و دوّم... غلبه )گفتمان یا فرهنگ( دین معینى مىتواند وحدت نسبى در سبکهاى زندگى یک جامعه ایجاد کند و در مقابل، تکثّر آن مىتواند تکثّر سبکهاى زندگى را باعث شود. «24
پاسخ پرسش سوم:
3. »با مبنى قرار دادن فرآیند شکل گیرى سبک زندگى، اگرچه دین در مرحله شکلدهى به تمایلات و ترجیحات مورد توجّه قرار مىگیرد )و این توجّه هم بجاست(; ولى پارهاى تحقیقات و امکان سنجیها، نشان داد که دین مىتواند در کلّیه مراحل فرآیند شکلگیرى سبک زندگى تأثیر مستقیم یا با واسطه )زمینه سازى( داشته باشد... دلیل امکان حضور دین هم روشن است; دین یک امر فراگیر فرهنگى - اجتماعى است و مىتواند به نوعى در هر امر و فرآیند فرهنگى - اجتماعى و از جمله سبک زندگى به طور مستقیم یا غیر مستقیم تأثیرگذار باشد. «25
پاسخ پرسش چهارم:
4. »روش: مطالعه موردى یکى از جلسات مذهبى.
اوّل، با استخراج آموزههاى دینى مبلّغ در جلسه مورد نظر.
دوّم، برّرسى ارتباط میان آموزههاى دینى مذکور با ترجیحات افراد.
سوم، کشف الگو یا سبک زندگى مشخّصى متناسب با آموزههاى دینى بیان شده. «26
در بخش نخست فصلِ سوم، با نام »رابطه دین و سبک زندگى«، نخست، پیشینه پژوهشهاى سامان یافته درباره تعاملات دین و سبک زندگى مرور شده و آن گاه محدودهاى که مىتوان در آن، رابطه دین با سبک زندگى را مطالعه کرد، تعیین گردیده است.
امّا بخش دوّمِ فصل سوم، با هدف کاربردى کردن مباحث نظرى بخشِ اوّل، به »مطالعه موردى« اختصاص دارد.
در این مطالعه موردى، روابط آموزههاى مذهبى شرکتکنندگان در یکى از جلسات مذهبى، با سبک زندگى آنان بررسى شده است.
در فصل چهارم، با ارائه تعریفى از جلسههاى مذهبى، به ریشه و پیشینه تاریخى آنها پرداخته شده است.
و فصل پنجم کتاب، دربردارنده کلّیات و مباحث زمینهاى مطالعه موردى است.
این کتاب با فصل ششم، که در آن رابطه آموزههاى دینى و سبک زندگى شرکت کنندگان در جلسههاى مذهبى یاد شده از راه بررسى نتایج، نتیجههایى به دست آمده در قالب مصاحبه و پرسشنامه، تحلیل شده است، خاتمه یافته است.
سبک زندگى )زمینههاى پذیرش آداب(، دکتر على حسین زاده، قم: مؤسّسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، چاپ اوّل، 288 1393صفحه.
آن چه در فصل نخست کتاب ارائه گردیده، عبارت است از: تحلیل واژگانى »ادب« تعریف آن: »کیفیت رفتار و صورت نیکوى رفتار« و فرق اخلاق و آداب:
»گزارههاى حاکى از رفتارهاى ارزشى فرازمانى و فرامکانى، ناظر به اخلاق و گزارههاى حاکى از رفتارهاى ارزشى زمانمند و مکانمند، ناظر به آداب هستند. «27
امّا سبک زندگى از دیدگاه نویسنده بر »هیئت ترکیبى آداب و آداب رفتارى برگزیده یک جامعه« اطلاق مىشود:
»یعنى رفتارهاى ساده و جلوههاى ظاهرى ما وقتى به صورت یک پارچه در نظر گرفته مىشود، سبک زندگى ما را رقم مىزند.
الگوى مصرف، معاشرت، لباس پوشیدن، حرف زدن، تفریح، گذراندن اوقات فراغت، آرایش ظاهرى، طرز خوراک، معمارى شهر و بازار، دکوراسیون منزل و امثال آن، در یک بسته کامل از سبک زندگى ما قرار دارند. این جلوههاى رفتارى، ظهور خارجى شخصیت ما در محیط زندگى و نشانى از عقاید، باورها، ارزشها و علاقههاى ما هستند و ترکیب آنها شخصیت فردى و اجتماعىمان را نشان مىدهد. «28
در تبدیل شدن مجموعه عناصر زندگى به سبک زندگى به حدّ نصابِ انسجام رسیدن آنها و وجود همخوانى و تناسب میان آنها ملاحظه مىشود; یعنى باید میان نظام ارتباطى با نظام معیشتى، نظام اعتقادى، نظام فرهنگى و نظام مصرف زندگى تناسب برقرار باشد.
از آنجا که بیشتر رفتارهاى ارزشى پدید آورنده سبک زندگى اختیارىاند، سبک زندگى از قابلیت ایجاد و نیز تغییر برخوردار است; گو این که ممکن است پارهاى از شرایط اجتماعى حاکم، تغییرو تحوّل در سبک زندگى را با دشوارى فراوان روبهرو سازد.
بارى، سبک زندگى هم شخصیت فردى و هم هویت اجتماعى را فراهم مىسازد.
در فصل دوّم اثر، ارکان اصلى هویت اجتماعى جامعه و مایههاى تفاوت جوامع مختلف; یعنى باورها، ارزشها و سبک زندگى آنها بیان مىگردد. آشکارترین لایه هویت هر جامعه، سبک زندگى و بیانگر سبک زندگى، آداب، دانسته شده است.
نویسنده، با توجّه دادن به سبک زندگى جوامع اسلامى، بر این نظر است که:
»بى توجّهى به سبک زندگى ممکن است به باورها و ارزشهاى دینى آسیب بزند. وقتى مردم نتوانند میان شیوه زندگى خود و باورها و ارزشهاىشان ارتباط برقرار کنند، پس از مدّتى ممکن است از باورها و ارزشهاى خود دست بردارند و آنها را ناکارآمد تلقّى کنند و حتّى باورها و ارزشهاى اسلامى را زیر سؤال ببرند و به پندار خود آنها را متعلّق به گذشته و جوامع غیر پیشرفته بدانند.«29
و با توجه به »نقش بیانى« آداب اسلامى در سبک زندگى اسلامى، فصل دوّم کتاب، به رابطه میان مسلمانى و آداب اسلامى اختصاص داده شده است.
از آنجا که شیوه الگویى از اثر گذارترین شیوه تربیتى است، در این فصل، با هدف فراهم آمدن آشنایى درست با مفهوم ادب، از طریق معرّفى الگوهاى رفتارى شایسته، به تحلیل الگوى رفتارى پیامبران وارسته الهى: نوح)ع(، ابراهیم)ع(، موسى)ع(، عیسى)ع(، پیامبر اعظم )ص( و شمارى از معصومان)ع( - امیرالمؤمنین)ع(، امام صادق)ع( - پرداخته شده است.
زمینههاى پذیرش آداب، عنوان فرعى کتاب را تشکیل مىدهد.
هم از این رو، در فصل سوم، چهارم، پنجم و ششم کتاب، به ترتیب از نقش عقل، اعتقادات، آموزش و معاشرت و همنشینى در پذیرش آداب سخن به میان آمده است.
در فصل سوم کتاب، که به »نقش عقل در پذیرش آداب« اختصاص دارد، آمده است:
»آیین اسلام عقل و تزکیه را با یکدیگر مرتبط و تعلیم و تربیت دینى را به روحیه تعقّل و استفاده مناسب از آن وابسته دانسته است. «30
ه:
»عقل محور نیکیهاست. چنانکه انسان آن را داشته و در عمل بدان پاىبند باشد، دیگر خوبیها، به تبع آن پدید مىآید. «31
در ادامه این فصل، مدارا در رفتار و معاشرت خیر، رفتارهاى متواضعانه، ایمنى دیگران از شرّ، احساس خوشبختى و آرامش، از مهمترین کارکردهاى عقل در حوزه رفتار برشمرده شده است.
در فصل چهارم کتاب به »نقش اعتقادات در پذیرش آداب« پرداخته مىشود.
در این فصل به روشنى بیان مىشود که اعتقاد به: اقسام توحید الهى درعالَم هستى، جایگاه ویژه انسان در عالَم خلقت، عامل خوشبختى انسان )قرب الهى(، محور بودن اعتدال در زندگى اجتماعى )دنیا نه جاى خوش گذرانى و لذّت جویى، بلکه مزرعه آخرت و محل آزمایش است(، رابطه میان ظاهر و باطن انسان و تأثیر و تأثّر متقابل ظاهر و باطن آدمى، تأثیر وراثت و فرهنگ خانواده )تأثیر تقوا و اخلاق در اصالت خانواده(، تقدّس رفتارها حتّى در اوقات فراغت، بزرگ شمردن و حفظ حریم میان نامحرمان در محیط اجتماعى، محور بودن آخرت و وابسته و دلبسته دنیا نشدن در انتخاب نوع و رفتار انسان سخت تأثیر گذار است.
در فصل پنجم »نقش آموزش در پذیرش آداب« مورد بحث قرار گرفته است.
پرورش انسانها در گرو تعلیم و تعلّم است و تعالى علمى زمینه را براى پذیرش آداب از سوى دانش پژوهان هموار مىسازد.
آموزش از ضرورىترین عوامل ترغیب به پاىبندى به آداب در زندگى انسانهاست.
میان دانش و احساس مسؤولیت پیوند برقرار است و در اصل، علم مسؤولیت آور است.
چنانچه آثار و کارکردهاى التزام به آداب و رعایت آنها تبیین گردد و حکمت آنها بیان شود، آمادگى مخاطب در پذیرش آنها افزونتر مىشود.
هم از این رو، در آموزههاى قرآن و عترت، این اسلوب در آموزش به کار گرفته شده است.
در فصل ششم کتاب، نقش معاشرت و همنشینى در پذیرش آداب به بوته بررسى گذارده شده است.
با نقش آفرینى معاشرت در زندگى، که شمارى آن را از اصلىترین نیازهاى روحى و روانى انسان دانستهاند، فضائل و رذایل نمود مىیابند.
»بسیارى از فضایل و رذایل اخلاقى در فضاى ارتباطات ظهور مىیابد; فضایلى چون تعلیم و تعلّم، عدالت و انصاف و رذایلى چون تکبّر، ریا و غیبت در فضاى ارتباط با دیگران خود را نشان مىدهد. «32
بنابراین، آگاهى از آداب معاشرت در انواع آن )انسانى، آیینى، اجتماعى، دوستانه، خانوادگى( ضرورى مىنماید.
از سوى دیگر، همنشینى نیز از مهمترین عوامل تأثیر گذار بر پذیرش آداب از دیگران، خواه در مظاهر حیات فردى و خواه در مظاهر حیات اجتماعى است.
»همنشینى، مناسبات و روابط مستمر و شخصى میان افراد است که محصول مشابهت آنان در علایق منافع و دیدگاههاست و آن را باید درباره گروههایى به کار برد که به دلیل شباهتهایى به یکدیگر پیوند مىخورند و با هم نشست و برخاست دارند. «33
در میزان تأثیر پذیرى همنشینان از آداب و شیوههاى زندگى فردى و اجتماعى یکدیگر، مقدار و عمق ارتباط و اختلاط و مقدار ارزشى که براى هم در نظر دارند، نقش دارند.
انسانها، از رهاورد همنشینى با نیکان و بدان، به آثار و برکات، یا پیامدهاى خوب و بد دچار و از درجات بهره مند یا به درکات مبتلا مىشوند.
از این رو، تعالیم قرآن و عترت در این باره بیانات و توصیههایى دارند.
سبک زندگى و ابزار سنجش آن، دکتر محمّد کاویانى، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، چاپ اوّل، 433 1391صفحه.
کاویانى دانشآموخته رشته روانشناسى اجتماعى در دانشگاه اصفهان و این کتاب پایاننامه دکترى وى است.
مؤلّف، کتاب خود را در سه بخش تدوین کرده است.
بخش نخست کتاب که سه فصل دارد، به کلّیات این پژوهش و ضرورت و اهمّیت آن اختصاص دارد.
در فصل اوّل، مفاهیم و اصطلاحاتى، چون: سبک زندگى، آیین زندگى، کیفیت و استاندارد زندگى، سبک زندگى اسلامى و اخلاق اسلامى تعریف و تبیین شدهاند.
همچنین در این فصل، درباره شاخصهاى به کار رفته در آزمون سبک زندگى اسلامى، مانند: شاخص اجتماعى، عبادى، اعتقادى، اخلاقى و... توضیح داده شده است.
امّا در فصل دوّم و سومِ بخش اوّل کتاب، دیدگاههاى جامعه شناسانه و روانشناسانه شمارى از دانشوران علوم یاد شده ارائه شده است.
در پایان بخش نخست کتاب »درخت سبک زندگى« بر پایه نظریه آلفرد آدلر ترسیم و توضیح داده شده است.
در بخش دوّم کتاب، مدل »درخت سبک زندگى اسلامى« ترسیم شده است.
نویسنده، به مدد آموزههاى قرآن و روایات، کوشیده است تا مدل درخت سبک زندگى آدلر را بازسازى کند.
و براى ریشهها، ساقه، شاخهها و سر شاخههاى مدل پیشنهادى خود، بر پایه دیدگاه اسلامى مفاهیمى دیگر را به کار بسته است.
در بخش سوم کتاب، به شرح، درباره ساخت آزمون سبک زندگى اسلامى و روش اجرا و تحلیل دادههاى آن، بحث شده است.
تعیین اهداف ساخت آزمون، خزانه پرسشها، سنجش روایى محتوایى و صورى، ساخت کلید، جامعه آمارى، روش نمونه گیرى مطالبى است که در این بخش بیان شده است.
در فصل هشتم از بخش سوم کتاب، تحلیل یافتههاى پژوهشى نویسنده بازتاب یافته و به همه پرسشهاى پژوهش پاسخ داده شده است.
بارى، یافتههاى توصیفى و استنباطى تحقیق انجام شده نیز در نمودارها و جداول ارائه شده است.
سبک زندگى; نگاهى به زندگى دینى مسلمانان ایرانى، محمّدرضا زائرى، اصفهان: نشر آرما، چاپ دوّم، 240 1393صفحه.
بیشتر مطالب کتاب فراهم آمده از گفتوگوهاى نویسنده با نشریات، روزنامهها، خبرگزاریها و سایتها است.
هم از این رو، بیشتر محتواى آن به صورت پرسش و پاسخ ارائه شده است.
نویسنده، که خود کارشناس و فعّال فرهنگى است، در این اثر کوشیده است تا ساده و صمیمى با نقش آفرینان فرهنگى، آموزشى و رسانهاى درباره سبک زندگى سخن بگوید و دستمایهاى براى فکر کردن به بحث سبک زندگى دینى و پرداختى جدّى به آن فراهم آورد.
این کتاب، پس از چند خط براى مقدّمه، با مطلبى با عنوان »راهى به سوى تمدّن جدید اسلامى« درباره دیدگاههاى رهبر معظّم انقلاب، درباره سبک زندگى آغاز مىشود.
نویسنده تعبیر »سبک زندگى اسلامى« را تعبیرى باتسامح مىداند و در این باره مىنویسد:
»اگر بخواهیم دقیقتر بگوییم، باید از تعبیر سبک زندگى مسلمانان استفاده کنیم و حتّى کمى فراتر، باید بگوییم سبکهاى زندگى مسلمانان; چون در واقع مسلمانان هم فقط یک سبک زندگى ندارند. «34
ضرورت مطالعات سبک زندگى از دیدگاه زائرى، فاصله افتادن میان اعضاى خانواده و زیاد شدن فاصلههاى نسلى با گسترش ارتباطات و حضور رسانهها است.35
امّا نویسنده، درباره این موضوع، با همه اهمّیت آن، چنین مىاندیشد که:
»چند وقت دیگر این موضوع از مُد مىافتد و سراغ موضوع دیگرى مىرویم و دقیقا دیدگاههاى رهبر را با تساهل تخریب مىکنیم و آن را با تعارف و رفتارهاى کلیشهاى و شعارى از بین مىبریم و تنها آن را تیتر نشریهها و سایتها قرار مىدهیم و سپس فراموش مىشوند. «36
سبک زندگى از نظر نویسنده:
»مجموعه ترجیحها و انتخابها و گرایشهایى که باعث مىشود در زندگى ما به گونه خاصّى مصرف کنیم... انتخاب ما نشاندهنده گرایشهاى درونى، علاقهها، سلیقهها و پسندهاى ما است.«37
»سبک زندگى بارزترین و برجسته ترین جلوه فرهنگى است... جزئى از فرهنگ به شمار مىرود; امّا به علّت حجم و قدرتِ حضور و تجلّىهاى متعدّدش، بارزترین جلوه فرهنگ و به نوعى تجلّى بیرونى هر فرهنگى نیز تلقّى مىشود.
از این رو اهمّیت بسیارى دارد; چون در واقع نشان مىدهد که چه باورها و انگیزهها و عقایدى پشت سرش قرار دارد. «38
نویسنده، فرق میان »سبک زندگى« و »اخلاق« را نیز گوشزد کرده است:
»تفاوت سبک زندگى با اخلاق این است که: سبک زندگى، آن چیزى را که موجود است، نشان مىدهد و راجع به آن حرف مىزند; امّا اخلاق، آن چیزى است که باید و قرار است باشد.
وقتى از سبک زندگى حرف مىزنیم، فرضمان بر این است که اخلاق در این مخاطبِ مسلمان و متدین، باورى ایجاد کرده است و او بر اساس باورش رفتار مىکند.
وقتى از سبک زندگى حرف مىزنیم، در واقع مشغول مطالعه این رفتاریم; ولى این که مطلوب است آن فرد در زندگى چگونه رفتار کند، بحثى اخلاقى است.
اتّفاقا یکى از خلطهایى که الآن به وجود مىآید و زیاد هم پیش مىآید، همین است.
در واقع تفاوت بین بحث اخلاق و سبک زندگى خیلى شفّاف نیست. مثلا مىگوییم مىخواهیم سبک زندگى دینى کار کنیم، سپس بلافاصله ذهن همه به سراغ کتابهاى اخلاقى و کتابهایى مىرود که دستورالعملهاى رفتارى در آنها هست. اینکه خوب است چگونه باشیم، بحثى اخلاقى است. «39
به نظر نویسنده، اسلامى کردن »سبک زندگى ایرانى« چندان دشوار نیست; چرا که:
»اساسا باورهاى اسلامى در خون و گوشت مردم ایران رسوخ کرده است. طى قرنها و در بسیارى از حالتها، زندگى ایرانیان براساس باورهاى اسلامى شکل گرفته است. آنها از ابتدا زمینه پذیرش اسلام را داشتهاند و براى همین اسلام در ایران اینقدر سریع و عمیق گسترش یافته است. «40
وى، درباره »نقش مذهب« نیز در سبک زندگى ما چنین مىاندیشد:
»با داشتن جامعهاى به شدّت مذهبى، اساسى ترین عنصر تشکیل دهنده سبک زندگى، مذهب است. مؤلّفههاى مختلف سبک زندگى ما در بخشهاى مختلف و در عرصهها گوناگون، بر مبناى باورها و اصول مذهبى شکل مىگیرد; از پوشش و خوراک تا نوع روابط اجتماعى. «41
و بر نقش بىنظیر »رسانه« در آموزش مهارتهاى زندگى، سازماندهى نظام فرهنگى، مقابله با تهدیدهاى اجتماعى، تضعیف، یا تقویت خانواده، شکل دادن به روابط درون خانواده، تبیین یا تخریب جایگاه معلّم و نقش مدرسه در شکل گیرى شخصیت دانشآموزان، ترویج کتاب خوانى، مقابله با تحدید نسل، ترویج حجاب و عفاف و توسعه دانش و فناورى تأکید مىکند:
»وقتى از سبک زندگى سخن مىگوییم، باز مىبینیم رسانه مهمترین عامل شکل دهنده سبک زندگى در دنیاى امروز است.«42
ه:
»یکى از شاخصهاى آشکار سبک زندگى، موضوع نام گذارى فرزندان است و همه ما اثر رسانه در این حوزه را به خوبى دیدهایم; مثلا پس از پخش مجموعهاى تلویزیونى و جذّاب، چگونه نامى مانند »ستایش« فراگیر مىشود. «43
نویسنده این نکته را یادآور مىشود که اسلام دین ناراحتى نیست. وى دو علّت براى تلقّى نادرست برخى درباره نبود شادى در سبک زندگى دینى بیان کرده است:
»دو عامل باعث مىشود این تلقّى به وجود آید که در سبک زندگى دینى، شادى و تفریح وجود ندارد.
علّت اوّلاش این است که رسانه، این بخش از سبک زندگى را نشان نمىدهد...
علّت دوّم این است که ناخودآگاه قالبهایى از زندگى غربى را در تفریح و نشاط و خوشى مىبینیم; ولى مشابهاش را در زندگى خودمان جست و جو مىکنیم که وجود ندارد. «44