نقش مقدس اردبیلى در احیاى حوزه نجف

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده


حوزه نجف از مراکز علمى کهن دنیاى اسلام است و شیخ طوسى در قرن پنجم با هجرت از بغداد به نجف آن را بنیان نهاد.

این کانونِ بزرگ و با شکوه به مدیریت شاگردان شیخ روزگار دراز مشعل دار علم و دانش بود و طالبان براى بهره ورى از میراث به جاى مانده شیخ راهى آن شهر مى شدند.

نوپایى حوزه نجف و واکنش مهربانانه و باور ژرفِ علماء نسبت به شیخ سبب شد که همگان نسبت به دیدگاههاى او با احترام بنگرند و نوشته هاى آن بزرگ بیش از یک 

قرن مهم ترین مستند و تکیه گاه علمى حوزه ها گردد.1

ظهور ابن ادریس در قرن هفتم در حله تحولى دیگر در تاریخ حوزه ها پدید آورد.

او با کند و کاو بیشتر در مبانى و دلیلهاى فقهى طرح مباحث جدیدتر و مهم تر و نقد اندیشه هاى شیخ روح جدیدى را در کالبد فقه دمید و به حرکت علمى حوزه ها شتابى دیگر بخشید. این خیزش فرهنگى حلّه و در پى آن پیدایش شخصیتهایى چون محقق حلّى و علامه حلى سبب شد که طلاب براى استفاده از دیدگاههاى نوین علماى آن شهر راه حله پیش گیرند.2 شرایط اجتماعى و اقتصادى نابسامان نجف در آن برهه از زمان نیز در این مهاجرتها بى تأثیر نبود.3

رونق حوزه حلّه رکودى بى سابقه بر حوزه نجف تحمیل کرد و جوار على(ع) از وجود علماى تراز اول خالى شد و جز شمار اندک از علماء و طلاب و شمارى مدرسه خبرى از جنب و جوشهاى علمى پیشین نبود و نجف از این مورد خسارتهاى بسیارى دید. پیدایش دولت صفوى و پدید آمدن شرایط نوین سیاسى و اجتماعى در آستانه هاى مقدّس این احساس را در عالمان زنده کرد که این کانون ولایت که همواره الهام بخش آگاهى و اجتهاد بوده شکوه دیرین خود را باز یابد و مدارس و محافل علمى آن که گرد و غبار جدا ماندگى بر آن سایه افکنده بود دوباره آوردگاه اندیشه وران گردد و این مهم به دست پارساى اردبیلى که شجاعت و استوارى کم مانند داشت انجام یافت.

مقدس اردبیلى سکوت و خلوت و غربت دیار علوى را نپسندید و با هجرت به نجف با کوله بارى از حکمت و فقه به احیاى حوزه نجف پرداخت و با توشه هایى که از خرمن اساتیدى چون مولانا جمال الدین محمود شیرازى4 سید على صائغ5 احمدبن نعمةالله عاملى 6 شیخ ظهیرالدین میسى7 و… اندوخته بود مشعل کلام و تفسیر و حدیث و فقه را در مدارس نجف برافروخت. طلاب با استفاده از این فرصت تاریخى راه آستانه پاک على(ع) را پیش گرفتند و از سراسر عراق و ایران و شام به نجف آمدند. بدین سان آبى تازه در جویبار دانش جارى شد و مدارس آکنده از طلاب گردید. و 

مقدس در سمتِ سرپرستى حوزه به کار تعلیم و تربیت حوزویان پرداخت و تا پایان عمر به حوزه نجف گرمى بخشید. آن جناب احیاى حوزه و رونق میراثهاى شیعه و تربیت طلاب را مهم ترین رسالت خود دانست و تمام کوشش و فرصتهاى خود را به این کار اختصاص داد و اصرار دولتمردان صفوى را براى بازگشت به ایران نادیده گرفت8 و بدین گونه حوزه نجف به عنوان مرکز دیگرى در برابر حوزه اصفهان احیاء شد.9

درباره انگیزه هجرت شیخ حسن و سید محمد از شاگردان لبنانى اردبیلى به نجف نوشته اند:

(وهاجرا الى النجف سنة بضع و ثمانین و تسعمائه للحضور على المقدس الاردبیلى(ره) لانه الرئیس فى ذلک العصر و من یشد الیه الرحال.)10

آن دو در سال نهصد و هشتاد و اندى براى حضور در درس مقدس اردبیلى به نجف هجرت کردند; زیرا ریاست حوزه در آن دوره بر دوش وى بود و دانش پژوهان به خاطر استفاده از محضرش از هر سو آهنگ نجف مى کردند.

علامه سید حسن صدر در اهمیت نقش مقدس در شکوفایى حوزه نجف نوشته است:

(به روزگار مقدس اردبیلى دوباره رحله هاى علمى به سوى نجف آغاز شد و بر این اثر حوزه قوت گرفت و توجه به سمت آن از اطراف و اکناف شدت یافت و این شهر از بزرگ ترین مراکز دانشهاى دینى گردید.)11

احیاى حوزه و نیاز دو چندانِ تحقیق مبانى دینى ایجاب مى کرد همه توانهاى تحصیلى بدان کار اختصاص یابد و طلاب با استفاده از فرصت به دست آمده خلأهاى علمى که در گذشته هرج و مرجهاى اجتماعى و تسلط حاکمان غیر شیعى مانع انجام آن بودند پر کنند.

در پى این هدف مقدس اردبیلى مهم ترین فرصتهاى علمى خود را به کار تبیین شریعت و گسترش شیوه فقاهتى اختصاص داد و در سایه امنیتِ نسبى نجف و جو سرشار 

از معنویت و بى آلایشِ مشهد على به تربیت اسوه هاى علم و تقوا و سیاست پرداخت و آنان را براى بازگشت به سرزمین خود براى تربیت فرهنگى مردم و نشر معارف اهل بیت و احیاى کانونهاى علمى در دیگر سرزمین ها آماده کرد.

آن عالم متعهد و هدفدار براى تجدید حیات علمى حوزه نجف دو حرکت مهم انجام داد:

1 . مهم جلوه دادن فراگیرى دانش.

2 . برنامه ریزى تربیتى و آموزشى

 

مهم جلوه دادن فراگیرى دانش:

محقق اردبیلى براى به درآوردن نجف از رکود علمى و گرم نگهداشتن بازار دانش و پى ریزى مدرسه عظیم دین در گفتار و کردار به فراگیرى دانش دین جلوه بخشید و آن را مهم نمایاند. در این عرصه هم به پند و اندرز پرداخت و هم از فقه کمک گرفت و هم در عمل آن را بزرگ جلوه گر ساخت.

* هجرت براى فراگیرى دانش دین مهم تر از جهاد: محقق اردبیلى هماره بایستگى فراگیرى دانش و هجرت براى آن را یادآورى مى شده و بر این نکته تأکید مى ورزیده که مهاجرت علمى بویژه براى یادگیرى واجبها و آموزش آنان به مردم مهم تر از جهاد است:

(هجرت در راه خدا ویژه جهاد و مهاجرت از سرزمین مشرکان نیست بلکه سفر براى فراگیرى دانش را نیز در بر مى گیرد بلکه این هجرت از دگر سفرها برتر است.)12

* شرط نبودن اجازه پدر براى فراگیرى واجبات عینى و کفایى: محقق اردبیلى به یادگیرى دانش دین چنان بها مى دهد و به آن ارج مى نهد و جامعه دینى را بدان نیازمند 

مى بیند که مى نویسد:

(براى شناخت واجبات عینى چون عقاید اجازه پدر لازم نیست و در واجبات کفایى نیز اگر به افرادى ویژه گردد باز چنین است.)13

* پیش داشتن فراگیرى دانش را بر هر کارى: محقق اردبیلى به طلاب که از راههاى دور و نزدیک به نجف آمده بودند بسیار سفارش مى کرد که درس و بحث را بر هر کارى پیش بدارند. خود نیز چنین بود تدریس و پژوهشهاى علمى را بر هر کارى حتى بر زیارت مزارهاى شریف ائمه(ع) پیش مى داشت تا بدان جا که اگر براى زیارتهاى مخصوص به مسافرت مى رفت با این که در بین راه از کار علمى باز نمى ماند باز هم نماز را جمع مى گزارد:

(انه کان اذا اراد الحرکة الى الحایر المقدس لاجل الزیارات المخصوصه یحتاط فى صلواته بالجمع بین القصر والاتمام و یقول: اِنّ طلب العلم فریضة و زیارة الحسین(ع) سنة. فاذا زاحمت الفریضة یحتمل تعلق النهى عن ضد الفریضة بها و صیرورتها من اجل ذلک سفر معصیة. مع انه کان فى الذهاب والایاب لایدع مهما استطاع مطالعة الکتب والتفکر فى مشکلات العلوم.)14

وى در سفر براى زیارتهاى مخصوص از باب احتیاط نماز را هم شکسته و هم تمام مى گزارد و در این باره مى گفت: (فراگیرى علم واجب است و زیارت امام حسین(ع) مستحب. و اگر عمل مستحبى با واجب مزاحمت کند ممکن است نهى به عمل مستحبى تعلق بگیرد و سفر سفر معصیت گردد) با آن که وى در رفت و برگشت از مطالعه کتابها و اندیشه در مسائل مشکل دانشها به کنار نبود.

* دورى گزیدن طلاب از عوامل باز دارنده: محقق اردبیلى رکود و خمودى حوزه ها را در نبود طلاب مستعد نمى دانست بلکه وى عوامل مهم ترى را در این رکود 

دخیل مى دانست از جمله:

1 . کم کارى: وى بر این باور بود که اگر طلبه تلاش بورزد و از فرصتها بهره برد به قوه اجتهاد دست خواهد یافت و در استنباط فروع از اصول ناتوان نخواهد بود:

(اگر افراد در استنباط فروع از اصول ناتوانند نه به خاطر بى استعدادى و نداشتن قوه اجتهاد که به خاطر کوتاهى و کم کارى آنان است.)15

2 . گناه: گناه عامل باز دارنده مهمى براى طالبان دانش دین به شمار مى رود. آنان که بى پروا گرد گناه مى گردند گرچه گناهان کوچک نباید انتظار داشته باشند به پایگاه مقدس و برین اجتهاد دست یابند. اگر با کوله بارى از گناه به دانشهاى دیگر بشود دست یافت ولى در دانش دین با روحى آلوده نمى توان توفیق یافت.

توفیق در دانش دین و رهیابى به پایگاه اجتهاد بر کسانى ممکن است که از آلودگیها خود را پاک گردانند و تلاش ورزند که گرد گناه نگردند.

محقق اردبیلى دورى از گناه را مهم ترین عامل رشد و بالندگى دانش دین مى داند و بر این باور است که طالب دانش ناگزیر است که از گناهان دورى کند:

(ولا بد من ترک السیئة…)

3 . سستى و تنبلى: سستى براى طالب علم آفتى است مهلک که تمام راههاى ترقى و تعالى را بر وى مى بندد. از این روى محقق اردبیلى هشدار مى دهد که اگر خواهان حوزه رشد یافته و پر رونق و گرم هستیم باید سستى را از تن به در کنیم و با شادابى به کار پردازیم:

(ولابد من ترک… السنه و الکسله و سایر المهلکات الخسیسه العظیمه.)16

جوینده دانش مى بایست… از سستى و تنبلى بپرهیزد و همه عوامل سقوط را از کوچک و بزرگ از خود دور سازد.

* تشویق استادان براى بذل دانش: محقق وظیفه استادان مى داند که سرمایه و اندوخته هاى علمى خویش را به شایستگان انفاق کنند و از بذل آن به علاقه مندان دریغ نورزند.

چرا که علما وارثان پیامبرانند و وظیفه دارند در آگاهى بخشیدن به جامعه و تربیت دانش پژوهان تلاش ورزند.

او بر دانشوران واجب مى دانست به میان مردم بروند و جاهلان را راه بنمایند و با این کار افزون بر اداى زکات علم دَرِ بهانه را بر نادانان ببندند.

وى در شرحى که بر آیه ذیل دارد این نکته را به روشنى بیان مى کند:

 

(ولا یحسبن الذین یبخلون بما آتاهم اللّه من فضله هو خیرا لهم بل هو شرا لهم.)17

آنان که در نعمتى که خداوند به آنان عطا کرده است بخل مى ورزند مپندارند که در بخل ورزیدن بر ایشان خیر است نه شر است.

(دور نیست که آیه دلیل باشد بر واجب بودن بخشش علم به نیازمندان و جویندگان دانش اگر بازدارنده اى نباشد; زیرا عموم آیه افزون بر زکات مال زکات علم را نیز در بر مى گیرد و خصوص سبب [زکات مال] آن را محدود نمى سازد. پاره اى از روایات وارده درباره جزاى کسانى که از بذل دانش خویش خوددارى مى ورزند آیه را تأیید مى کنند. از پیامبر(ص) روایت شده: هر کسى دانشى را بر نادان بپوشاند خداوند او را به پوزبندى از آتش لجام مى زند.

و على(ع) فرمود: خداوند پیش از آن که بر یاد گرفتن از نادان پیمان گیرد با علما بر یاد دادن پیمان بسته است.)18

محقق اردبیلى پاى بند به این باور بود. تمام زندگى خود را در این راه گذاشت و از دانش خود همگان را بهره مند ساخت.

*.*.*

محقق اردبیلى همه سونگر بود. اگر طلاب را تشویق به درس خواندن و ماندن در حوزه براى دانش اندوزى مى کرد و اگر از آنان مى خواست شب و روز خود را ویژه فراگیرى دانش کنند و تربیت نفس خود در فکر چگونگى اداره زندگانى آنان نیز بود و به 

نیازهاى مادى آنان نیز توجه داشت; از این روى در ارائه دیدگاه فقهى خود در باب هزینه زکات و خمس به گونه جدّى مسأله رونق دادن حوزه هاى علمیه را از این بودجه و اداره زندگى طلاب را در نظر داشت.

محقق اردبیلى براى این که طلاب دغدغه زندگى نداشته باشند و فارغ بال به فراگیرى دانش دین بپردازند نظر مى دهد که طالب علم مى تواند کار و کسب را رها کند و به فراگیرى دانش بپردازد و زندگى وى از راه زکات اداره شود.

(دور نیست جایز بودن هزینه زکات براى کسى که به خاطر کسب دانش کار را رها کرده است.)19

یا:

(افراد مى توانند براى طلب علم کسب و کار را رها کنند و از زکات بهره برند; زیرا بنا به گفته فقها و روایات تحصیل علم به مانند جهاد و بالاتر از آن است.)20

یا:

(آموزش دانشهاى دینى و آشنا کردن مردم با قرآن و دانشهاى ادبى از مصالح عمومى مسلمانان است و براى این کار مى توان از بیت المال کمک گرفت.)21

درباره هزینه خمس مى نویسد:

(احتیاط آن است که در حد ممکن خمس به امام داده شود و در دوران غیبت در راه تربیت طلاب امین و درستکار به کار رود. احوط آن است که بودجه روزانه داده شود یا در صورت احتیاج در راه اداى قرض یا خرید لباس و مسکن به مصرف برسد و دور نیست که بودجه به صورت سالیانه داده شود همان گونه که امام(ع) خرج سال را به مستحقان داده است.)22

برنامه ریزى تربیتى:

محقق اردبیلى بر آن نبود تنها سطح علمى حوزه ها را بالا برد و انبوهى از دانشوران را گرد آورد که به اصطلاحات مسلط باشند و از دانشها بهره کافى را برده باشند و… وى به گونه اى حوزه نجف را هدایت مى کرد که هم حوزویان از نظر علمى رشد کنند و بالا روند و هم از نظر معنوى. تلاش مى ورزید که طالب علم با دو بال: علم و معنى رشد کند تا هم علم کارآیى داشته باشد و هم معنویت زیر خوب درک کرده بود که علم بدون معنویت رهزن است و معنویت بدون علم مشکل آفرین; از این روى بر نکته هاى زیر تأکید مى ورزید:

1 . تحصیل براى خشنودى خدا: رسالت اصلى حوزه ها دستیابى به معرفت است و کلید اصلى رسیدن به آن اخلاص.

محقق اردبیلى تلاش مى ورزید در حوزه نجف به گونه اى بر نامه بریزد که طلبه حوزه را براى دنیا بر نگزیند و حوزه را سکوى رسیدن به موقعیتهاى اجتماعى قرار ندهد و از آن نخواهد بهره بردارى مادى بکند بلکه جز خشنودى خدا چیزى در سر نداشته باشد.

ساختن حوزه اى با این ویژگى کارى است دشوار که تنها از کسانى ساخته است که چون محقق اردبیلى از دنیا بریده باشند و به عقبى پیوسته باشند.

وى مزد گرفتن براى آموزش معارف دین بویژه قرآن را ناسازگار با خلوص مى داند:

(مبالغه شدیدى که در این روایات برنگرفتن مزد براى آموزش قرآن هست برکسى پوشیده نیست.

تنها قصد نگرفتن مزد براى آموزش بسنده نیست بلکه باید ولى دانش آموز را بیاگاهانند که گرفتن مزد براى آموزش قرآن روا نیست و آنچه به او مى دهند براى غیر قرآن است و دادن هدیه و تحفه نیز حیلتى است نامشروع. و نیز این روایات دلالت دارند که نباید به برخى از چاره 

جوییهایى که در میان فقها وجود دارد اعتنا کرد.

البته از جهت ناسازگارى با دیگر روایات و نیز اصل و شهرت آن را حمل بر کراهت مى کنیم نه حرام بودن و نیز احتمال دارد روایات را مرتبط بدانیم به آموزش قرآن براى واجبات نماز و یا آن که آموزش قرآن براى اجتهاد و شناخت آیات الاحکام باشد و احتمال مى رود براى فراگیرى قرآن باشد و مردم بیشتر از آن استفاده کنند.)23

محقق اردبیلى ناخالصى را باز دارنده بزرگى براى نرسیدن به حقیقت مى داند و بر این باور است که عالمان در سایه توکل به خدا و اخلاص در نیت خواهند توانست به حقیقت دست یابند و از شبهه ها رها شوند.24

رفتار محقق اردبیلى گویاى گفتارش بود. سخن را با عمل پیوند داده بود. درس و بحث او به دور از غوغا و شهرت طلبى انجام مى گرفت و آن گاه که شبهه ریا به میان مى آمد صحنه مباحثه را به محیط دیگر مى کشاند.25

او حتى در پرداخت شهریه به گونه اى برخورد مى کرد و شرایطى را گذارده بود که اخلاص را تقویت مى کرد و در عمل آنان را به سوى اخلاص ورزى مى کشاند.26

2 . عبادت و تقوا: مقدس اردبیلى حیات معنوى و علمى جوینده دانش را در آن مى داند که با تقوا بزید و برکردار و گفتار خود مراقبت کند و زبان را از لهو و پرگویى و قضاوتهاى نابجا نگهدارد27 و با دعا و نیایش دل را جلا بخشد و با رازهاى نهانى نیمه شب از درگاه خداى دانش بخش توفیق معرفت گیرد.

در سخنى پرمایه پس از بیان اختلاف علما در استنباط حکم نماز جمعه در روزگار غیبت امام زمان تقوا و عبادت خدا را از عوامل رهیابى و رهایى از وسوسه هاى علمى مى شمرد:

(و بالجمله الخلاص من الشکوک و الشبهه للمومنین مما لایمکن الابظهور ولى الامر و الناطق بالحق الیقین و اما من دونه فالامر صعب الله یفرج عنا الهموم و دفع الشکوک والغموم بحق مدینه العلم و بابها المعصوم بظهور 

وارث الحکم والعلوم. ولعل الحکمة فى ذلک عدم الغفلة والاشتغال بجمیع انواع العبادات واکتساب الکمالات لعله تقع حسنة من الحسنات عندالله من المقبولات. فلم یعذبه بعذاب اوجبته السیئات.)28

رهایى از تردیدها جز در سایه ظهور ولى امر و گوینده حقیقت آشکار ممکن نیست و بدون کمک او دریافت حقایق بسیار مشکل است.

خداوند به آبروى شهر علم و باب معصوم آن و ظهور وارث علم و حکمت و حکومت اندوه هایمان را بزداید و تردیدها و غصه ها را بر طرف سازد.

شاید حکمت تردیدهاى علمى ما آن باشد که ما از راهیابى به حقیقت غفلت نورزیم و به انواع عبادتها و کسب کمال مشغول باشیم. شاید حسنه اى از آن در درگاه خداوند پذیرفته آید و کیفر گناهان و کوتاهیها ما را فرو نگیرد.

در دیدگاه اردبیلى عبادت نیز هماهنگ با دیگر شرایط کارساز است: با اخلاص و توکل29 و به دور از زیاده روى و کُند روى و نگهداشت سایر حقوق فردى و اجتماعى.

محقق اردبیلى تصریح مى کند که در نماز شب میانه روى لازم است چرا که چشم و خانواده بر نمازگزار حقوقى دارند.30

سهم گسترده اى از توفیقات مقدس در عرصه حیات علمى درگرو ورع و شب زنده دارى با برنامه بود. چه بسیار از طلاب که بر اثر زیادروى و کُندروى در عبادت و تحصیل راه به جاى نبردند.

نوشته اند:

(مقدس باطلبه اى به نام میرزاجان باغ نوى همدرس بود. باغ نوى شب را تا سحرگاهان مطالعه مى کرد و آن چنان در این کار زیاده روى مى کرد که کتاب را حتى براى قضاى حاجت به کنار نمى نهاد. این روش او را به بیماریهاى خطرناکى مبتلا کرد.

ولى مقدس عبادتش روى برنامه بود بهنگام به بستر مى رفت سحر بیدار مى شد نافله شب به جاى مى آورد و سپس به مطالعه مى پرداخت. در 

سایه عبادت و مطالعه با آرامش بیش از آن چه همدرس وى در سراسر شب درک کرده بود از این مطالعه با برنامه به دست مى آورد.)31

3 .تواضع علمى: از دیگر آموزه هاى محقق اردبیلى در احیاى سیرت صالحان فروتنى علمى است که در کردار و گفتار بر آن پاى مى فشارد و تلاش مى ورزد که این ویژگى سترگ اخلاقى را در لایه هاى گوناگون حوزه رسوخ دهد.

او فقیهى فروتن بود و در بحث و مناظره و تدریس بردبار. چه بسیار در تحقیق مسائل مورد اختلاف اگر نظرى خلاف آراى علماى پیشین داشت با فروتنى مى گفت: (شاید اشتباه از من باشد نه دیگران)32

از گفته ها و نوشته هاى عالمان معاصر با احترام یاد مى کرد و حجاب هم دوره بودن مانع گواه آوردن و استفاده از دیدگاههاى آنان نمى گردید.33

با شاگردان مهربان بود. از ایشان اظهار نظر مى خواست و با لقبهاى کریمانه آنان را خطاب مى کرد. شاگردان موفق و پرکار بیش از دیگران مورد احترام او بودند.

مقدس در دفاع از صاحب مدارک و معالم که سرعت تحصیل و مطالعه آنان مورد پسند دیگر شاگردان نبوده گفته است:

(آنان را مسخره نکنید. به زودى آنان به درجه اجتهاد خواهند رسید و من نیز محتاج آن خواهم بود که آنان اجتهادم را تصدیق کنند.)34

صاحب معالم پس از پایان تحصیل در محضر مقدس به هنگام وداع سخنى براى یادگار از استاد درخواست کرد. مقدس پس از نوشتن چند حدیث براى وى نوشت:

(این کلمات را بنده اى براى پیروى دستور مولى براى آقاى خود نوشته است. براى این که یادآور او باشد و در هنگام تنهایى و در پى نمازها او را فراموش نکند. خداوند وى را به آنچه مورد رضایت اوست توفیق دهد)35

مقدس اردبیلى طلاب را توصیه مى کرد در درس و تبلیغ با شاگردان و مردم مدارا کنند و از اخلاق خوش بهره گیرند.

او از روش برخى عالم نمایان معاصر خود که با کج خلقى و تبختر با مردم رو به رو مى شدند خرده مى گرفت و آن را به دور از شؤون آموزشى و تبلیغى مى شمرد.

وى در تفسیر آیه (ادع الى سبیل ربک بالحکمة والموعظة الحسنه)36 نوشته است:

(یعنى بهترین راه را براى بحث و گفت و گو برگزین. آن گونه که خود برترى و فریاد و کوچک شمارى دیگران در میان نباشد آن گونه که عادت برخى طلاب و عالم نمایان است. نگوید چیزى از گفته هایت را نمى فهمم. باطل را با مقدمات حق رد کند تا شبهه رخت بر بندد و با سکوت و فریاد با باطل رو به رو نشود و نگوید این مسأله اى است روشن و نیازى به پاسخ ندارد.

در یک کلام بحث و جدال در نهایت مدارا انجام گیرد نه با خشونت و فشار)37

و خود در این وادى آیت دیگران بود. در طرح مسائل از جدال به باطل و طرح مسائل علمى به انگیزه تحقیر دیگران و فضل فروشى به شدت پرهیز داشت. چه بسیار در رد گفتار دیگران به یادآورى کتاب نویسنده اکتفا مى کرد و یا مى فرمود ما به مقاصد نویسنده پى نمى بریم و او داناتر به گفته اش هست.38

 

برنامه ریزى آموزشى:

محقق اردبیلى براى آموزش طلاب برنامه ویژه داشت و حوزه را به گونه اى هدایت مى کرد که در قالب آن برنامه ها جاى بگیرد و بتواند از فرصتهاى کم استعدادها و توانها بیشترین بهره ها را ببرد و این برنامه ها به گونه اى نبود که فقط از مقام بالایى صادر شود و دیگران وظیفه داشته باشند انجام دهند بلکه چنان مشى مى کرد و خود را در آن برنامه قرار مى داد و به آن پایبند بود که کم کم همه حوزویان را در خود مى گرفت. اینک اجمالى از آن برنامه ها:

1 . اولویتهاى آموزشى: تعلیم و تعلم نه هدف که راه است و مقدمه رسیدن به 

کمال و دانش پژوهى ابزارى براى رهیابى و سپس به کار بستن آن در رفتارو عمل.

محق اردبیلى بر این باور بود که فرصتها اندک و کارها بسیار و مى بایست با برنامه دقیق و استفاده از روشهاى متناسب از کم ترین اوقات براى آموزش استفاده برد. و اولویتهاى آموزشى را بسان عقاید و تفسیر و فقه بر دیگر کارهاى جنبى و مستحبى پیش داشت.

در دیدگاه وى هر چیزى که انسان را از هدف باز دارد و فایده اى براى کمال آدمى نداشته باشد لهو است و طالب علم باید خود را از آن به دور دارد.

(هر باطل بازدارنده از خیر و هر چیز بى هدف و بى ریشه لهو است مانند وقت گذرانى با نقل اساطیر و سخنان بى ریشه خرافات و سخنان خنده آور و کلمات بیهوده و ناشایست و نیز به بازى گرفتن قرآن و نقل روایات دروغ و داستانهاى بازدارنده مردم از قرآن و قصه و حکایات بى فایده گذشتگان و در یک جمله هر چیزى که عبادت نباشد لهو است.)39

بر این اساس حوزه محقق هدفدار و صاحب رسالت بود. با تدریس واجبات و حذف مسائل غیر ضرورى در ادبیات و منطق و فقه در کم ترین فرصت شاگردانش را به قله رفیع اجتهاد رهنمون مى ساخت و این براى دیگران مایه شگفتى بود. صاحب ریاض در این باره نوشته است:

(آن گاه که شیخ حسن صاحب معالم و سید محمد صاحب مدارک شرح مختصر را در نزد او مى خواندند هر کجا به مسأله اى مى رسیدند که به باور او مداخله اى در امور دینى نداشت احتیاط مى کرد و از توضیح و تحقیق درباره آن خوددارى مى ورزید و به آن دو هم اجازه نمى داد تا آن مسأله را بر وى قراءت کنند و در نتیجه از آن مسأله گذشته و به تحقیق مسأله اى دیگر که سودمند بود مى پرداخت.)40

وى در تعلیقه امل الامل نیز در این باره مطالبى سودمند به نقل از اساتید خود بیان کرده است.41

سید نعمت الله جزایرى در این باره افزوده است:

(آن دو در نزد مقدس از شرح شمسیه بخش مباحث الفاظ و برخى از قضایا و قیاساتى که اجتهاد به آنها بستگى دارد خواندند وگویا اینها بیش از ده درس نبود و نیز از شرح عضدى بر مختصر ابن حاجب آن مقدار که نقش در استنباط داشت بر مقدس قراءت کردند.)

جزایرى اضافه کرده که آن دو در مدت هشت سال به مرتبه اجتهاد رسیدند42 همه این باریک بینیهاى محقق اردبیلى برخاسته از تقدس و احتیاط شدید در انجام تکلیف بود.

مقدس در تألیف کتاب نیز به نگارش مباحث ضرورى بسنده مى کرد و مطالب غیر ضرورى و تکرارى را حذف مى کرد و در بحث جهاد چون وجوب آن را مشروط به روزگار حضور امام معصوم مى دانست نیازى به طرح تفصیلى آن ندیده و به اجمال از آن گذشته است:

(بدان بیشتر مسائل کتاب جهاد با حضور امام درخور اجراست. پس احتیاجى به تحقیق و دانستن آن نیست. بر این اساس ما فقط اندکى از آن را که مرتبط به زمان غیبت و داراى ثمره و فایده عینى است شرح مى دهیم و به مسائل مورد احتیاج و امور ضرورى بسنده مى کنیم.)43

در سایر جاها نیز آن جا که مطلبى روشن بوده و نیازى به طرح دلیل براى آن نبوده و یا دیگران پیرامون مسأله تحقیق کرده و یا بیان آن به مصلحت نبوده به اجمال از مسأله گذشته است. از جمله: در بحث امر به معروف و نهى از منکر مى نویسد:

(اصل واجب بودن مسأله چون از ضروریات است نیازى به طرح و بحث در آن نبوده و از دایره مسئوولیت فقه خارج است و نیز در این بحث که آیا واجب بودن امر به معروف و نهى از منکر عقلى است یا نقلى ثمره اى وجود ندارد; زیرا اصل مسأله به وسیله دلیلها ثابت شده و نیازى به طرح آن از این بُعد نیست.)44

و نیز در کتاب ارث در بحث عول و تعصیب نوشته است:

(یاران ما در این باب کلام را به پایان رسانده و در اثبات باطل بودن 

تعصیب و حق بودن خلاف آن از دیدگاه عقل و شرع سخن بسیار گفته اند پس نیازى به طرح آن جز به اشارت وجود ندارد.)45

و نیز پس از بیان اندکى از ویژگیهاى طواف مستحبى در رابطه با مستحبات بَیت نوشته است:

(شاید سکوت از آشکار کردن مانند این دقتها و ننوشتن آن در کتابها بهتر باشد; زیرا یاد اینها براى تازه کاران به وسواس و و ترک پاى بندى خواهد انجامید بدین جهت این مطالب را پیشینیان و پسینیان تا زمان علامه در کتابها یاد نکرده اند.)46

پیامد این روش عالمانه بود که دست پروردگان مکتب وى از بیهوده کارى و کارهاى تکرارى پرهیز داشتند. فرصتهاى تحقیقى تحصیلى را به کارهاى به جاى مانده و مسائل حل نشده اختصاص مى دادند. درباره شیوه تحقیقاتى صاحب معالم و صاحب مدارک نوشته اند:

(هرگاه یکى از ایشان بعضى از احکام شرعیه را از روى اجتهاد استنباط مى کرد اگر همان حکم را از دیگرى مى پرسیدند امر به مراجعه به اولى مى کرد و مى گفت: او مرا از زحمت استنباط این مسأله آسوده کرده است.)47

2 . شیوه تدریس: شیوه تدریس محقق اردبیلى به دو گونه بود:

نخست براى عموم شاگردان به روش مرسوم حوزه ها کتاب را بر شاگردان مى خواند و آن را شرح مى کرد و در پایان دیدگاههاى خود را براى آنان بیان مى داشت.

دوم شاگردان تیز هوش و پر استعداد متن کتاب را بر استاد قراءت مى کردند و مقدس به آن گوش فرا مى داد و براى سرعت در کار تنها در مواردى که دیدگاه جدید و یا نکته اى خلاف نوشته مؤلف داشت بیان مى کرد. صاحب معالم و مدارک به این روش در نزد مقدس درس خوانده اند.48

3 . اجازه روایت و فتوا: مقدس نیز همانند سیره گذشته حوزه ها در پایان تحصیل شاگردان را مى آزموده و به کسانى که از نظر علم به حدیث و فهم مضمون آن و تقوا در نقل روایت داراى شرایط بوده اند اجازه حدیث49 و نیز به کسانى که صلاحیت فتوا و استنباط داشته اند اجازه فتوا مى داده است و یا به کسانى که شرایط اداره امور اجتماعى چون اقامه جمعه و جماعت را دارا بودند اجازه اقامه جمعه و جماعت مى داده است.

درباره مولى عبدالله تسترى نوشته اند:

(وقد سکن فى مشهد على والحسین قریبا من ثلاثین سنة فى خدمة المولى المجتهد المغفور مولانا احمد الاردبیلى و کان یستفید من خدمته العلوم والفضائل و المسائل ویقال انه اجاز له فى اقامة صلوة الجمعة و الجماعة و تلقین المسائل الاجتهادیة ایضاً.)50

او در کربلا و نجف زندگى مى کرد و حدود سى سال در خدمت مقدس اردبیلى بود و از دانشها و ارزشهاى والاى او استفاده برد. گفته مى شود مقدس به او اجازه اقامه نماز جماعت و جمعه و فتوا داده است.

4 . استفاده از دانش خبرگان: استعداد طبیعى و تلاش سازنده مقدس او را در بسیارى از دانشهاى عقلى و نقلى زمان خود کار آزموده و خبره ساخته بود. او همان گونه که در فقه استاد مسلم بود در دانشهاى عقلى و تفسیر و رجال نیز صاحب نظر بود.51 بدین جهت اهمیت و جایگاه هر دانشى را مى شناخت و بر این عقیده بود که هر دانشى افراد ویژه اى مى طلبد که توانایى خود را در آن راه به کار بسته و آن را به انجام رسانند. بر همین مبنا شاگردان مقدس هر یک با پى گیرى رشته اى از دانشها در آن صاحب نظر گردیدند و آثار ارزشمندى از خود به جاى گذاشتند: میرزا محمد استرابادى و امیر فیض الله در رجال صاحب معالم در اصول و سید محمد در فقه و… متبحر شدند.

محقق اردبیلى با شناختى که از دارندگان هر دانش داشت علاقه مندان را به خبرگان آن فن ارجاع مى داد.

(ولما سئل عن المقدس الاردبیلى عند وفاته عمن یستحق ان یرجع الیه بعده اما فى الشرعیات فالى الامیر علاّم و اما فى العقلیات فالى الامیر فضل الله.)52

و چون در وقت وفات مقدس اردبیلى از او پرسیده شد: پس از او چه کس سزاوار مرجعیت است؟

گفت: در فقه و امور شرعیه امیر علاّم و در امور عقلى امیر فیض اللّه. میرزاى استرابادى مؤلف رجال کبیر از شاگردان مقدس چون در نگاه استاد شرایط لازم را براى مرجعیت فقهى و کلامى نداشت مقدس به وى اشاره نکرد.53

مقدس اردبیلى در بحث قبله پس از اظهار نظر درباره ستارگان به جایگاه علمى و تخصصى دایى دانشمندش الیاس اشاره مى کند و مى نویسد:

(اهل این دانش در این روزگار اندکند و من آن را منحصر در دایى ام که روزگار همانند او در این رشته پس از خواجه نصیر کم تر به خود دیده است یافتم و استفاده از این دانش را جز از او نشاید.)54

مقدس اردبیلى خود بخشى از مسائل نجوم که در راستاى استنباط احکام شرعى و شناخت موضوع لازم داشت در محضر الیاس فراگرفته بود.

وى در شناخت نجوم و تأثیر ستارگان طلاب را به تحقیقات ارزشمند سیدبن طاوس ارجاع مى دهد.55

معرفى و ارزش دادن به متخصصان سبب مى شد که کار به کاردان سپرده شود و دانش پژوهان خود را بى نیاز از دستاوردهاى صاحبان فن ندانند. این خود همکارى علمى چند جانبه اى را میان حوزویان و عالمان برجسته در پى خواهد داشت و چنین بود که در آن دوره علماى هر فن در نزد صاحب نظر در دانشِ دیگر حاضر مى شدند و دانش فرا مى گرفتند. چه بسا عالمى از شاگرد خود که در رشته اى دیگر استاد بود دانش مى آموخت و این را بر خود عیب نمى دانست. صاحب مدارک و معالم در نزد مولى عبدالله شهاب آبادى مسائل عقلى را مى آموختند و او از آن دو فقه فرا مى گرفت.56

5 . آزاد اندیشى: علم و آزادى همراه و همزادند و هر یک در رونق و گسترش دیگرى سهم بسزایى دارد. به بند کشیدن اندیشه در مرزهاى تنگ تعصب و تحجر آن را از بالندگى باز مى دارد و آن را تباه مى سازد. مدرسه علامه حلى و مکتب خواجه نصیر که مقدس از شاگردان هر دو مکتب بود از منادیان علم و آزادى بودند و زمینه اى مناسب براى تعلیم و تربیت پدید آوردند. در مدرسه خواجه طوس طالبان از گروههاى گوناگون در کنار یکدیگر کسب دانش مى کردند و دانشهاى گوناگون بشرى: حکمت ریاضى فقه طب… تدریس مى شد تأثیر این آزادنگرى بود که کتابهاى خواجه مانند تجرید الکلام از سوى علماء دو گروهِ شیعه و سنى شرح شده است.57 در دوره بعد نیز عالمانى چون شهید اول و دوم علامه دوانى و… همین روش را دنبال کردند.

در مکتب جمال الدین محمود شیرازى کسانى چون مقدس اردبیلى و مولانا میرزاجان شافعى در یک صف درس حکمت مى آموختند58 پیروان مذاهب گوناگون با یکدیگر رفتارى مهربانانه داشتند و آراى یکدیگر را تحمل مى کردند.

مقدس اردبیلى در تداوم سیره پیشینیان صالح خود آزاداندیش بود و از تحجر و و بسته ذهنى و برخورد غیر منطقى به دور. ورع بى همتایش در میدان علم و تحقیق افقهاى تازه اى را بر او گشوده بود و آزادى اندیشه و میدان دادن به صاحبان فکر و نظر در حوزه درس او مراعات مى شد. اینک جلوه هایى از آزا دنگرى وى:

1. تضارب آراء: محقق اردبیلى گرچه بر آراى بزرگان و اساتید احترام مى گذارد و کم تر کس به مانند او در برابر تحقیقات فقهى و کلامى علماى پیشین فروتن بود ولى احترام قلبى مانع از تضارب آرا و نقد علمى سخنان آنان توسط اردبیلى نمى شد. او آزادانه گفته هاى بزرگان را به بوته نقد مى گذارد و تصریح مى کند که اختلاف نظر به عدالت زیان نمى رساند بلکه تضارب اندیشه ها و بحث علمى لازمه دانش است و راهى براى دگرگونى و پیشرفت:

(اختلاف اندیشه هاى علما در فروع فقهى و کلامى در صورتى که ناسازگارى یقینى با نص صریح نباشد زیانى به عدالت وارد نمى سازد و 

جایز است ناسازگارى ظواهر مثل مخالفت ظواهر قران و خبر متواتر به دلیل اقوى و برتر ولى مخالفت نص صریح که به گونه یقین بر مطلبى دلالت دارد جایز نیست.)

در توضیح مسأله اردبیلى به نقل از شرح شرایع نوشته است:

(مخالفتِ اصول اسلام چون تشکیک در توحید و عدل و نبوت به عدالت زیان مى رسانند; ولى اختلاف در فروع فقهى ضرر ندارد; زیرا این بحثها گمان آورند و اختلاف در آنها در میان فقهاى شیعه بسیار. گروهى از علما تفاوتهاى فکرى میان شیخ مفید و سید مرتضى را که استاد و شاگرد بوده اند در حدود صد مسأله نوشته اند چه رسد به اختلافهاى دیگران.)59

روحیه نقد علمى که مقدس اردبیلى مروج آن بود در میان شاگردانش تأثیر به سزایى گذاشت و به آزاد اندیشى آنان کمک مؤثر کرد آن گونه که شاگردان او با همه اعتبار و منزلتى که براى استاد قائل بودند به نقد علمى پاره اى از دیدگاههاى او دست زدند. در مسأله امر به شىء آیا نهى از ضد مى کند صاحب معالم و مدارک و میر فیض الله و افضل الدین ترکه بر استاد رد نوشته اند.60

سید فضل الله شاگرد دیگرش نیز در رد دیدگاه محقق اردبیلى مبنى بر پاک بودن خمر رساله اى نوشت.61

2 . در برخورد با اهل سنت: مقدس در رابطه با کتابها علما و پیروانِ اهل سنت نیز برخوردى شایسته دارد و سیرت آموزشى او بر حقیقت بینى و نقد و نظر استوار است. اختلاف مسلکى او را از جاده انصاف دور نکرده نسبت به دیگران نگاه بدبینانه ندارد و زبانش به گفته هاى ناصواب گویا نمى شود.

او عقیده دارد که در کتابهاى عامه درست و نادرست در کنار یکدیگر قرار گرفته و نمى توان همه را یکسره جزو کتابهاى گمراه کننده شمرد و آنها را به جرم گمراه گرى به کنار نهاد بلکه به جز مسائلى که ساختگى بودن آنها روشن است نگهداشتن آنها رواست و 

مى توان از آن استفاده کرد این در حالى بود که گروهى در آن زمان نگهدارى هرگونه کتابى از اهل سنت را ناصواب مى دانستند.

محقق اردبیلى استدلال مى کند که ما پیرو استدلالیم هر حقیقتى که به وسیله دلیل به دست آید مى پذیریم خواه از موافق باشد خواه از مخالف:

(نگهدارى صحاح سته جز احادیثى که ساختگى بودن آنها روشن است روا خواهد بود همان گونه که احادیث ضعیفى در کتابهاى ما از روایات زیدى یا فطحى یا واقفى روایت شده است.

از احادیث نبوى که روایت کرده اند نباید روى گرداند و گویا کتابهاى ممنوع منحصر به نوشته هاى گمراه گر است نه همه کتابهاى دیگران و تفسیرهاى عامه نیز جز جاهایى که باطل بودن و فساد آنها آشکار است نمى تواند ممنوع باشد و گویا در اصول فقه آنان نیز جز در جاهاى اندک کوتاهى وجود ندارد; زیرا حقیقت به دلیل ثابت مى شود و در آن چیزى که برخلاف نص صریح دین باشد وجود ندارد. کتابهاى عامه در نقل خلاف و سخنان سست همانند کتابهاى ما هستند)62

محقق اردبیلى کتابهاى کلامى فقهى و تفسیرى بسیارى را از اهل سنت مطالعه کرده و در مباحث خود از کسانى چون ابو حنیفه شافعى مالک احمد حنبل زهرى عطا عمربن عبدالعزیز ابویوسف فخر رازى یافعى و… نقل مى کند و به بررسى دیدگاههاى آنان در احکام فقهى مى پردازد.63

محقق اردبیلى بر لزوم روابط اجتماعى با اهل سنت تأکید مى ورزد و روایاتى را که در نکوهش ارتباط با مخالف وارد شده بر ناصبیان و دشمنان اهل بیت حمل مى کند نه همه مخالفان. مثلاً روایات واجب نبودن غسل میت مخالف را بر ناصبى تفسیر کرده64 و روایات ناروا بودن دعا بر مخالف منافق را بر کافر ناصبى تفسیر کرده نه هر مخالف عقیدتى.65

همه اینها نشانگر انصاف و آزاد فکرى اردبیلى است که با وجود افکار تند و وجود گروههاى فشار که در صدد بودند حوزه ها را به صف آرایى نامطلوب با صاحبان 

اندیشه هاى گوناگون بکشانند و از آن به عنوان ابزارى کار آمد در راه پیش بُرد مقاصد سیاسى استفاده کنند با تکیه به حقیقت جویى و انصاف راه درست را به حوزویان مى آموزد و آنان را به مدارا و برخورد اسلامى با مخالفان فکرى تشویق مى کند و راه را بر فرصت طلبان مى بندد.

6 . اهمیت دادن به ادبیات: ادبیات عربى از علوم پایه اى حوزه به شمار مى رود و در طول تاریخ آموزش حوزه جایگاه بلند خود را حفظ کرده است. طالب علم در هر رشته اى که تحصیل مى کند باید با زبان و ادبیات عرب آشنا شود تا بتواند در فهم متون اسلامى از آن کمک گیرد.

در میان نوشته هاى علما نثر استوار و برخوردار از فصاحت و بلاغت بهتر توانسته است جاى خود را در میان انبوه نوشته ها و تقریرات حفظ کند و براى نسلهاى دیگر نیز به یادگار بماند. چه بسیار از نوشته هاى عمیق علمى که بر اثر نداشتن نثر استوار و یا خطى ناخوانا در غبار فراموشى فرو رفته و مردم از آن محروم مانده اند.

محقق اردبیلى ادبیات عرب را به خوبى فرا گرفت با آن سخن مى گفت و با آن مى نوشت. وى به این هم بسنده نکرد و نشر دانش و گوهرهاى ارزنده فقاهت را نیازمند نثرى زیباتر مى دید تا سخن چونان آبى روان دلها را سیراب کند و طالبان علم و فقاهت بدون پیچیدگى از آن بهره برند.

از این روى پیش از نشر آثارش آنها را بر شاگردان ادیب خود عرضه مى کرد و فروتنانه از آنان مى خواست آن را مطالعه کنند و در اصلاح عبارتها و روانى نثر آن بکوشند. دو تن از شاگردان وى در این راه به یارى استاد برخاستند و با مطالعه جزوه هاى شرح ارشاد به اصلاح آن پرداختند:

(وکان قدس سره الله روحه یکتب شرحا على الارشاد و یعطى اجزاء عنه و یقول انظروا فى عباراته و اصلحوا منها ما شئتم فانى اعلم ان بعض عباراته غیر فصیح.)66

آن بزرگوار در هنگامِ نوشتن شرح ارشاد جزوه هاى آن را به شاگردان خود

مى داد و مى گفت: آنچه لازم مى دانید از عبارتها اصلاح کنید. من مى دانم پاره اى از عبارتها شیوا نیستند.

محقق اردبیلى به شعر نیز علاقه داشت. در نظر او شاعرانى مورد نکوهش هستند که باطل را رواج مى دهند آبروى مردم را به بازى مى گیرند و براى رسیدن به دنیا به مدح بى جا مى پردازند; ولى شاعرانى که راه حق پویند و در حکمت و موعظت سخن برانند و در مناقب و مصائب اهل بیت زبان گشایند نه تنها نکوهش نمى شوند که سزاوار ستایش هستند و سیرت ائمه وعلماء را بر آن شاهد مى آورد.67

اشعارى به ترکى درباره منطق و کلام به او نسبت داده اند.68اردبیلى آنان را که مایه اى از شعر و ادب داشتند تشویق مى کرد که شعر بسرایند و از این سلاح برنده در راه پیش بُرد مکتب اهل بیت بهره برند. میر طهیرالدین ابراهیم از بزرگان قزوین بود و براى کسب دانش راه عتبات پیش گرفت و در آن جا به خدمت مولانا اردبیلى به کسب علم پرداخت. چون در علوم دینى به سرحد کمال رسید و در نظم نیز دستى توانا داشت مولانا تخلص او را علمى معین فرمود. وى سپس براى انجام تکلیف به ایران بازگشت.69

شیوا و زیبا نویسى وى و توجه به ادبیات در میان شاگردان آن بزرگوار نیز تأثیر گذاشت. آنان سعى مى کردند زیبا گویا و گزیده بنویسند.

درباره روش صاحب معالم نوشته اند:

(کان ینکر کثره التصنیف مع عدم تحریره و یبذل جهده فى تحقیق ما الفّه و تجبیره)70

او از دراز نویسى و نوشته هاى ناپاکیزه پرهیز داشت و تمام تلاش خود را در تحقیق و استوارى نوشته هاى خود به کار مى گرفت.

این مطالب اشارتهایى بود به شیوه تربیتى آموزشى اردبیلى در راه تحول حوزه.

وى در سایه این گونه کارهاى ثمربخش موفقیتهاى بزرگى را براى حوزه به ارمغان آورد و با تلاش در احیاى حوزه نگارش آثار مفید تربیت طلاب و… خسارت سالهاى گذشته را جبران کرد. سواى عالمان بزرگى از معاصران که در سایه همراهى و رهبرى 

خردمندانه مقدس رشد کردند 71 شاگردان او هر کدام فرزانگانى شدند که در نشر فرهنگ و تمدن اسلامى سهمى به سزا داشته و نام و یادشان یادآور بزرگى و شکوه حوزه هاى آن زمانه است:

شیخ عبدالله تسترى دگرگونى بنیادین در حوزه اصفهان به وجود آورد و پایگاه سیاسى تشیع را به کانونى از علم و اخلاق مبدل ساخت. نماز جمعه و جماعت را رواج داد و مدارس بسیارى به دست تواناى وى ساخته شد.

در هنگام ورود تسترى به اصفهان حوزه بیش از پنجاه طلبه نداشت ولى در هنگام رحلت وى در اصفهان افزون از هزار طلبه بود.72

فضل الله ترکه به کارهاى سیاسى اجتماعى روى آورد. وى سرپرستى دادرسى بخش گسترده اى از ایران را به عهده گرفت و امور قضایى آن را سامان داد.73

صاحب معالم و مدارک پس از پایان تحصیل براى سامان دادن به حوزه شام و جبل عامل روانه آن دیار شدند و آن را از خطر انقراض نجات بخشیدند. از آنان آثار مفیدى در فقه و اصول به جاى ماند.74

کسانى چون: ابوالصلاح فرزند مقدس احمد ساوجى75 محمد شولستانى76 تفرشى77 زکى الدین قهپائى78 ضیاء الدین محمد محمود79 سید عباس موسوى بیابانکى80 و شیخ محمد بلاغى81 به کار تحقیقات کلامى و تفسیرى و تبلیغ مشغول شدند.

پى نوشتها:
1 . (دروس فى علم الاصول) محمد باقر صدر ج1/72; المجموعه الکامله لمولفات السید محمد باقر صدر ج3/ دارالتعارف.
2 . (موسوعة العتبات المقدسه) جعفر الخلیلى ج7/56. موسسه الاعلمى بیروت.
3 . (دائرة المعارف الاسلامیة الشیعیه) حسن الامین ج3/33 دارالتعارف للمطبوعات بیروت.
4 . (تتمیم امل الامل) علامه شیخ عبدالنبى قزوینى/100 انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشى قم.
5 . (طبقات اعلام الشیعه) آقا بزرگ تهرانى ج4 قرن10/155 اسماعیلیان قم.
6 . (فوائد الرضویه) شیخ عباس قمى/41.
7 . (تکمله امل الامل) سید حسن صدر/ 248 انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشى.
8 . (روضات الجنات فى احوال العلماء و السادات) سید محمد باقر موسوى خوانسارى ج1/83 اسماعیلیان.
9 . (خدمات متقابل اسلام و ایران) شهید مطهرى ج2/493 صدرا.
10 . (تکمله امل الامل/454.
11 . (موسوعة العتبات المقدسه) ج7/57.
12 . (زبدةالبیان فى احکام القران) مقدس اردبیلى/317. المکتبة المرتضویه.
13 . (همان مدرک)/380.
14 . (روضات الجنات) ج1/81.
15 . (مجمع الفایدة والبرهان) مقدس اردبیلى ج7/548 انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین قم.
16 . (همان مدرک) ج2/364.
17 . سوره (آل عمران) آیه 180.
18 . (زبدةالبیان)/18.
19 . (مجمع الفایده والبرهان) ج4/156.
20 . (زبدةالبیان)/195.
21 . (مجمع الفایده و البرهان) ج8/94.
22 . (همان مدرک) ج4/359.
23 . (همان مدرک) ج8/18.
24 . (همان مدرک) ج2/364.
25 . (الانوار النعمانیه) سید نعمت الله جزایرى ج3/40 شرکت چاپ.
26 . (مجمع الفایده والبرهان) ج4/359.
27 . (زبدة البیان)/49.
28 . (مجمع الفایده والبرهان) ج2/364.
29 . (همان مدرک).
30 . (زبدةالبیان)/49.
31 . (اعیان الشیعه) سید محسن امین ج9/307. دارالتعارف بیروت.
32. (مجمع الفایده والبرهان) ج2/380.
33 . (مجمع الفایدة والبرهان) ج12/14.
34 . (الانوار النعمانیه) ج3/377.
35 . (هدیة الاحباب) شیخ عباس قمى/201 امیر کبیر.
36 . (سوره نمل) آیه32.
37 . (زبدةالبیان)/347.
38 . (همان مدرک)/35.
39 . (زبدةالبیان)/413.
40 . (ریاض العلماء و حیاض الفقهاء) میرزا عبدالله افندى اصفهانى ترجمه محمد باقر ساعدى/90 آستان قدس.
41 . (تعلیقه امل الامل) میرزا عبدالله افندى/97 تحقیق سید احمد حسینى کتابخانه آیت اللّه مرعشى نجفى.
42 . (الانوار النعمانیه) ج3/377.
43 . (مجمع الفایدة والبرهان) ج7/437.
44 . (همان مدرک)/530.
45 . (همان مدرک) ج11/560.
46 . (همان مدرک) ج7/106.
47 . (ریحانة الادب) محمد على مدرس تبریزى ج3 و 4/392 خیام.
48 . (اعیان الشیعه) ج9/196.
49 . (بحار الانوار) علامه مجلسى ج102/111 دارالوفاء.
50 . (ریاض العلماء) میرزا عبدالله افندى ج3/195 کتابخانه آیت الله مرعشى.
51 . (همان مدرک).
52 . (مستدرک الوسائل) محدث نورى خاتمه ج3/395 چاپ سنگى.
53 . (ریاض العلماء) ج5/111.
54 . (مجمع الفایده و البرهان) ج2/72.
55 . (همان مدرک) ج8/81.
56 . (اعیان الشیعه) ج38/71.
57 . (الذریعة الى تصانیف الشیعه) شیخ آقا بزرگ تهرانى ج13/138 دارالاضواء.
58 . (طبقات اعلام الشیعه) قرن 10/91.
59 . (مجمع الفایدة والبرهان) ج12/328.
60 . (طبقات اعلام الشیعه) قرن 11/52.
61 . (اعیان الشیعه) ج 9/196.
62 . (مجمع الفایدة والبرهان) ج8/75.
63 . (همان مدرک) ج2 / 339 و 382; (زبدةالبیان)/11 12 13 27 28 35 38 45.
64 . (مجمع الفایده والبرهان) ج1/171.
65 . (همان مدرک) ج2/438.
66 . (اعیان الشیعه) ج46/104 شماره 2528.
67 . (زبدةالبیان)/612.
68 . (تاریخ اردبیل) ج1/58.
69 . (مینودر) سید محمد على گلریز ج2/523 انتشارات طه.
70 . (تکمله امل الامل)/140.
71 . (اعیان الشیعه) ج38/71; ج36/16.
72 . (همان مدرک)/64 شماره 7672.
73 . (طبقات اعلام الشیعه) قرن 10/210.
74 . (خدمات متقابل اسلام و ایران) استاد مطهرى ج2/492 انتشارات صدرا.
75 . (طبقات اعلام الشیعه) قرن10/202; (الذریعه) ج8/268.
76 . (تراجم الرجال) سید احمد حسینى ج1/73 کتابخانه آیت الله مرعشى.
77 . (ریاض العلماء) ج3/387.
78 . (مجمع الرجال) زکى الدین قهپائى ج1/3 دارالکتب العلمیه.
79 . (طبقات اعلام الشیعه) قرن 10/177.
80 . (تاریخ اردبیل) ج1/58 به نقل از الروضه النضره آقا بزرگ تهرانى.
1 . مؤلف تاریخ اردبیل در شمارش شاگردان مقدس دو نفر به نامهاى: عبدالله شوشترى و عزالدین عبدالله بن حسین شوشترى اصفهانى ذکر کرده است که به نظر مى رسد هر دو مربوط به یک شخص باشند.
2 . و نیز در جزو شاگردان مقدس از مولانا حمزه از حکماى اردبیل م/1099 یاد مى کند که با توجه به تاریخ وفات نامبرده بعید به نظر مى رسد وى شاگرد مقدس باشد مگر این که از عمر طولانى برخوردار بوده و یا تاریخ وفات یاد شده اشتباه باشد.
81 . (ماضى النجف و حاضرها) شیخ جعفر آل محبوبه ج2/79. دارالاضواء.