بى گمان نهضت جنگل از فرازهاى مهم تاریخ معاصر ایران به شمار مى آید و به سبب اهمیت فراوانى که در تاریخ ما دارد, آن را مهم ترین جنبش ملى مى دانند.با این همه, از جمله مهم ترین, ناشناخته ترین, رویدادهاى تاریخى میهن ماست.
بر همین مبنى, امروز بیش از هر زمان دیگرى به ارزیابى آسیب شناسانه این نهضت نیازمندیم, تا کاستیها و نارساییهاى آن را بازشناسى و بازکاوى کنیم. نوشته حاضر با این نگاه, ضمن تصویرى اجمالى از بنیان گذارى و مرحله هاى شکل گیرى نهضت جنگل, کوشیده است تا سستیها و نارکارآمدیهاى آن را در عرصه عمل نشان دهد.
نگاهى به شکل گیرى نهضت
داستان نهضت جنگل, در متن آشفتگیهاى حاصل از جنگ جهانى اول, در گیلان پدیدار شد و در پى بروز این جنگ, استعمارگران بین المللى براى حاکمیت خود بر دنیا و تقسیم مستعمرات و به دست آوردن سرمایه ها و امتیازها در بازار جهانى, ایران, به خلاف بى طرفى دولت, میدان تاخت وتاز دولتهاى استعمارى قرار گرفت.
نیروهاى انگلیسى و روسى از یک سو و ترکیه عثمانى, از دیگر سو, کشور ما را در چنگ گرفتند و چتر سیطره خود را گستراندند.
این, در حالى بود که رژیم نوبنیاد مشروطه ناکام مانده بود و مشروطه خواهان درگیر اختلافها و درگیریهاى درونى و از گشودن گره هاى اساسى کشور ناتوان مانده بودند.
در چنین چگونگى و حالى بود که میرزا کوچک خان, سردار قیام ملى گیلان, با رویدادها و آشفتگیهاى ایران و نابسامانیهاى کشور, مسیر زندگى خود را تغییر داد و رسالتى بر عهده اش قرار گرفت, تا صداى مستضعفان ایران را با غرش گلوله به گوش جهانیان برساند.
ییونس, معروف به میرزا کوچک خان, فرزند میرزا بزرگ, در سال 1256هـ.ش در خانواده اى مذهبى در محله استادسراى رشت, چشم به جهان گشود.او در سالهاى نخستین عمر, به مدرسه حاجى حسن واقع در صالح آباد رشت, دوره فراگیرى دانشهاى مقدماتى خود را آغاز کرد و براى ادامه فراگیرى دانشهاى دینى, مدتى هم در مدرسه محمودیه تهران, در محضر استادان پارسا و نیک محضر حاضر شد.
خاطره هایى که از طلاب و دوستان روزگار تحصیل وى شنیده شده, تأیید کننده این معنى است که میرزا کوچک از همان دوران مدرسه, داراى ویژگیهاى عالى اخلاقى بوده و بین طلاّب و همگنانش شاگردى با استعداد و طرفدار عدل و پشتیبان ستمدیده به شمار مى رفته است.1
اندیشه ها و کارکردش در طول نهضت هفت ساله جنگل, به خوبى زیباییها و جلوه هاى نیک را فرا دید مى نهد و مى نمایاند که میرزا کوچک, مردى بود متدّین, پارسا, ملى, آزادى خواه و انگیزه اى جز حفظ استقلال ایران نداشت.
میرزا کوچک خان در راه پیاده کردن و جامه عمل پوشاندن این نیّت, گام پیش نهاد و در محیط مساعد گیلان که مردمى پیشرو و آماده مبارزه داشت, به تشکیل کانون مقاومت پرداخت و به افشاندن بذر انقلاب دست زد.در مدت کوتاهى توفیق یافت از علاقه و پایگاه مردمى برخوردار شود و در قلبها جاى بگیرد و توجه بسیارى از انقلابیون و آزادى خواهان را به خود جلب نماید.
اگر این حرکت به تمام و کمال جلوه گر مى شد و این قیام مقدس دچار خیانتهاى درونى نمى شد, بى گمان مسیر تاریخ کشور نیز عوض مى شد و چه بسا که غنچه هاى امید و آرزوى آزادگان این سرزمین شکوفا مى گشت و در وضعى قرار مى گرفتیم که اکنون شرح و بیان دورنماى آن بى نتیجه است.2
مرحله هاى شکل گیرى نهضت
بررسى و بازشناسى و آسیب شناسى نهضت جنگل, بسته به شرح و بیان تاریخ این جنبش است. حرکت پرفراز و نشیب نهضت جنگل را به طور کلى مى توان به سه دوره تقسیم کرد:
مرحله نخست: میرزا کوچک خان در راه پیاده کردن و جامه عمل پوشاندن به هدفهاى خود در سالهاى 1294 ـ 1295 شمسى, پس از رایزنى با آزادى خواهان و چند تن از علما و روحانیون وقت و سران ملیون ایران, اعضا و وابستگان به اتحاد اسلام در تهران, برخلاف ممنوع بودن از ماندن وسکنى گزیدن در گیلان, به سوى رشت حرکت کرد. پس از چندى زندگى مخفى, با فراهم دیدن زمینه مبارزه در گیلان, کانون مقاومت را در فومن, آشکارا تشکیل داد. مردم انقلابى گیلان, فوج فوج, چون پروانه به گرد شمع وجود میرزا گرد آمدند و میرزا کوچک, آشکارا مبارزه مسلحانه خود را علیه روس و انگلیس که سراسر خاک ایران را اشغال کرده بودند, آغاز کرد.
خوشبختانه, زمینه اجراى یک چنین نیّت و بارور شدن یک چنین نهال امید بخشى از پیش آماده شده بود; چه مردم ستمدیده و اهل درد, که مزه چیرگى بیگانگان و بى عدالتیهاى ناشى از دخالتهاى آنان را چشیده, فراوان بودند که از همان روزهاى نخست به مجرد شنیدن نغمه آزادى, پروانه وار سر از پا نشناخته به جانب نهضت شتافتند, به گونه اى که در برهه اى از زمان, کانون فروزانى در جنگل پدید آمد که پروانه هاى عاشق پیشه را گرداگرد این مشعل به پرواز در آورد.3
این نهضت, با پیوستن دکتر حشمت, حاج احمد کسمایى و شمارى از روحانیان, چون: شیخ بهاءالدین املشى, از روحانیون انقلابى مشروطه, در جنگلهاى فومن بنیان گذاشته شد و شکل گرفت و کم کم دسته هاى مسلح کُرد به فرماندهى خالوقربان و احسان الله خان, عضو پیشین گروه انقلابى کمیته مجازات و شمارى از روشنفکران و… به نهضت پیوستند.
میرزا کوچک, در این مرحله تلاش کرد تا به استوارسازى یگانگى, یکدلى و هماهنگى نیروها و سامان دهى درونى و سازمانى بپردازد و نیروهاى کارآمد را به سوى خود بکشاند و نیز در این مرحله, تلاش بسیار مى ورزید, منابع و پشتوانه هاى مالى نهضت را تأمین کند.
هدف جنگلیها, در آغاز, پیاده کردن و جامه عمل پوشاندن به چند شعار بود:
1 . بیرون راندن نیروهاى بیگانه.
2.برقرارى امنیت و رفع بى عدالتى.
3. مبارزه با خودکامگى و استبداد.
جنگلیها, ایدئولوژى و مرام سیاسى خود را چنین بیان کرده اند:
(ما قبل از هر چیز, طرفدار استقلال مملکت ایرانیم, استقلالى به تمام معنى کلمه; یعنى بدون اندک مداخله هیچ دولت اجنبى, اصلاحات اساسى مملکت و رفع فساد تشکیلات دولتى, هر چه بر سر ایران آمده از فساد این تشکیلات است.ما طرفدار یگانگى عموم مسلمانانیم. این است نظریات ما که تمام ایرانیان را دعوت به هم صدایى کرده, خواستار مساعدتیم.)4
آنچه به ما در بازشناسى نهضت جنگل کمک مى کند, سه ویژگى اصلى این مرحله است:
ویژگى نخست: نهضت جنگل, در روزگار خود و در آن برهه حساس, و از جنگ جهانى اول به این سو, مهم ترین, والاترین و ژرف ترین تلاشى بود که براى بازیابى مشروطه, پیشرفت و رهایى کشور از زیر سلطه بیگانگان شکل گرفت.
این جنبش از ابتدا, تا خرداد 1299, که جمهورى اعلام شد, جلوگیرى از ادامه ستم و بى عدالتى و مبارزه با استبداد و استقرار کامل رژیم مشروطه را در دستور کار خود قرار داده بود که براى رسیدن به این هدفها توجه کامل به بیرون راندن بیگانگان از ایران را لازم و ضرورى مى شمرد.
اما از این تاریخ تا آذرماه 1300, در هدف خود تغییر جهت داد و به جاى استوارى بخشیدن به رژیم مشروطه, خواستار لغو این رژیم و برقرارى جمهورى در ایران شد و سیاست جنگل را بر بنیاد مردم سالارى استوار ساخت. بدین ترتیب بود که نخستین جمهورى در قسمتى از کشور ما; یعنى گیلان تشکیل شد و این سرزمین را پایگاهى براى ادامه مبارزه با استبداد در آورد.
بدین سان, نظر جمهورى بر باطل شناختن قراردادها با بیگانگان, لغو کاپیتولاسیون و الغاء سلطنت قرار گرفت. اما ترویج کمونیسم که لغو مالکیت به طور مطلق را به همراه داشت, به سبب ناسازگارى آن با اسلام, نه تنها هماهنگ با باور و آیین و خوى منش و رفتار مسلمانان و همه ایرانیان نمى دانست, بلکه آن را مایه از هم گسستن جنبش جنگل به شمار مى آورد.
انقلاب جنگل, با همه جداییها و ناسانیهایى که با انقلاب مشروطیت داشت, یک وجه مشترک با مشروطیت داشت و آن این که:
(اگر در جنبش مشروطه, جناح به اصطلاح چپ جنبش به رهبرى حیدرخان عمواوغلى وسیله اعمال مقاصد شوم استعمارى روس و انگلیس و استبداد و ارتجاع داخلى ایران شد, در نهضت جنگل نیز, جناح به اصطلاح چپِ خالوقربان و احسان الله خان, آلت اجراى مقاصد شوم اتحاد جماهیر شوروى از یک سو و امپراطورى انگلیس و رژیم ایران از سوى دیگر شد.)5
در بازشناسى نهضت جنگل, شناساندن چهره واقعى کسانى چون: حیدرخان عمواوغلى, خالوقربان, احسان الله خان, سلیمان میرزا, تقى زاده و… ضرورى و گزیر ناپذیر است.
پیش از مطالعه و داورى درباره نهضت جنگل و ترسیم چهره واقعى میرزا کوچک خان, شناساندن این چهره ها امرى سخت ضرورى مى نماید. دربازشناسى که تا کنون از نهضت جنگل صورت گرفته است, این چهره ها کم تر شناخته شده اند. شخصیتهایى که ماهیت ضد مردمى خود را آشکارا در انقلاب مشروطیت, نشان دادند.
در هر دو انقلاب بیگانگان شمال و جنوب(روسیه و انگلیس) براى خلع سلاح و نابودى انقلاب, دست به دامن چپ روترین و انقلابى ترین و سوسیالیست ترین لوچ هاى وطنى شده اند.
به راستى نقش واقعى اینان در نهضت جنگل چه بوده است. آیا به راستى حیدرخان عمواوغلو, این شخصیت به اصطلاح (چکیده انقلاب) همچنان که حزب توده مى گوید, براى برقرارى همدلى و یگانگى بین سران قوم قدم به گیلان گذاشت؟
چه کسانى علیه نهضت جنگل و شخص میرزا کوچک خان کودتا کردند؟
چه کسانى وقتى ضربه نهایى را بر پیکر نهضت جنگل زدند, بر کشتى نشستند و به کرملین نشینان پیوستند.
چه کسانى سر بریده رهبر نهضت را جهت خوش خدمتى نزد رضاخان بردند؟
حیدرخان عمواوغلو را چه کسى به گیلان فرستاد و هدف از فرستادن اوچه بود؟
آیا فرستادن حیدرخان با یک کشتى اسلحه از یک سو و ارسال نامه هاى روتشتین براى میرزا کوچک خان از سوى دیگر, همان سیاست به ظاهر دوگانه و ناسازگار و در حقیقت, سیاست سازش و مذاکره را براى نابودى انقلاب, پى گیرى مى کرد.7
با این همه, نهضت جنگل نسبت به انقلاب مشروطیت وجه امتیازهایى نیز دارد که از مهم ترین آنها, مى توان به موارد زیر اشاره داشت:
1. در انقلاب گیلان, زمین داران بزرگ, خانها و تجار بزرگ, با دستگاه سلطنت و حکومت مرکزى و در نتیجه با استعمار انگلیس همکارى داشتند.
به طور طبیعى با این دسته بندى, صف و دسته مردم محروم, از مخالفین روشن و جدا مى گردید.
2. در تفاوت با جنبش مشروطه, نقش دهقانان و زحمت کشان شهرى در انقلاب گیلان برجسته بود.
3. مرزبندى لایه ها, دسته ها, رسته ها و گروه ها در دوره انقلاب گیلان, بسیار روشن تر از دوران مشروطیت بود. بر این اساس , خواسته هاى لایه هاى گسترده مردم زحمت کش نیز, روشن تر بیان مى گردید.
4. در انقلاب گیلان, تلاش و شرکت دهقانان وجه بارز بود.
5. در جنبش مشروطه, با این که تلاش و تکاپوى گسترده اى براى تشکیل مجلس و استقرار حکومت قانونى انجام گرفت; امّا مخالفتى بنیادى با رژیم سلطنتى نشد, ولى در جنبش گیلان, مسأله استقرار جمهورى و نابودى سلطنت مطرح گردید و همین امر, نشان دهنده جهت تکاملى جریان اجتماعى انقلابى ـ ملى بود.
ویژگى دوم: دوره نخست پیوند این جنبش با هیأت اتحاد اسلام بود که رهبرى معنوى و مرکز ثقل و مغز متفکر قیام جنگل را تشکیل مى داد که در آغاز, بیش تر آنان از علماى دین ساکن رشت و تهران بودند.
اتحاد اسلام, سازمانى بود که با الهام از اندیشه هاى اندیشه وران و اصلاح گرانى چون:سید جمال الدین اسدآبادى, سید عبدالرحمن کواکبى, شیخ محمد عبده و رشید رضا پدیدار گشت و هدف آن مبارزه با استبدادیان و جلوگیرى از رخنه گرى بیگانگان در کشورهاى اسلامى و برقرارى هماهنگى, یکدلى و همدلى و یگانگى سیاسى بین کشورهاى اسلامى بود. در واقع, اتحاد سیاسى که میرزا پدید آورد, به پیروى از این اندیشه وران بود.
میرزا کوچک خان , پس از بازگشت به زادگاهش, به فکر سازمان دهى قیامش افتاد و شمارى را بدون توجه به منشأ طبقاتى (روحانى, بازارى, روزنامه نگار و…) در هیأتى به نام اتحاد اسلام, که سپسها این مرکز, به کمیته تغییر نام داد, به سال 1344 هـ.ق. در طالش جمع کرد.و پس از چندى مرامنامه این کمیته در 34 ماده نگاشته و سامان داده شد که همین مرامنامه, در واقع خط مشى نهضت جنگل را بیان مى کرد.8
هرچند تصویر روشنى از هیأت اتحاد اسلام در این دوره از نهضت, فراروى نیست و اطلاعات به جاى مانده, بیش تر, ناقص است; ولى سه نکته شایسته یادآورى است:
1. به چه علت این هیأت به کمیته تغییر نام داد؟در این باره دو تحلیل ارائه شده است:
نخست این که: زمینه حضور بیش از پیش غیر روحانیون در آن هموار شود.
دوم این که: این وضع که شمارى از روحانیان زمام کار را به دست گرفته و رهبرى امور انقلاب را عهد ه دار بودند, به مذاق شمارى خوش نیامد و ترتیبى دادند که هیأت اتحاد اسلام به کمیته دگر شود و در نتیجه این دگرگونى در نام, غیر روحانیان نیز بتوانند به عضویت رسمى آن درآیند و بیش ترین اعضاى کمیته را به دست آورند.
2. حضور و میدان دارى شمارى از روحانیان در ابتداى این دوره, چشم گیر بود, ولى در پایان این دوره, خیلى کم رنگ شد و در دوره هاى دیگر حضور نداشتند. با توجه به این که در طول پنج سال اول عمر نهضت جنگل, با نام هیأت اتحاد اسلام نقش آفرینى مى کردند و حوزه نفوذ آن در شرق تا استرآباد, در غرب تا زنجان, در شمال تا آستارا و در اردبیل و در جنوب تا طارم سفلى گسترش یافته بود.
3. یکى از نقطه هاى بحث انگیز و داراى ابهام نهضت جنگل, مسأله مرامنامه است که باید مورد بازشناسى و بازکاوى دقیق قرار گیرد که آیا این مرامنامه از آن هیأت اتحاد اسلام است, یا از آنِ گروه سوسیالیستى که با نام (اجتماعیون) بین سالهاى 1294 تا 1298ش, در عرصه بوده و تلاش مى کرده است.
شمارى از محققان, این مرامنامه را با توجه به بندهاى : تساوى حقوق زن و مرد, جدایى روحانیت از سیاست و… نتوانسته اند بپذیرند که مرامنامه از آنِ هیأت اتحاد اسلام است.9 امّا شمارى پذیرفته و آن را از آنِ هیأت اتحاد اسلام دانسته اند.
ویژگى سوم: یکى دیگر از ویژگیهاى دوره نخست نهضت جنگل, ایمان به خدا, راستى و درستى و همت و شجاعت و جانبازى در راه آزادى سرزمین و میهن مقدس از چنگ بیگانگان بود, به گونه اى که:
(در نخسیتن سالهاى قیام, با چوپ و چماق و داس و تبر و تعدادى سلاح کهنه, به جنگ دشمن مى رفتند و معتقد بودند که همین وسایل ناچیز, با مقدارى عشق و ایمان به وطن براى غلبه به خصم کافى است. تنها اندیشه شان این بود که چگونه مى توانند به آزادى خدمت کنند و در تأمین آسایش هموطنان بکوشند.)10
این وضع, تا زمانى که هنوز مسأله سازمان نظامى مطرح نشده بود و جنگلیها در دایره محدودى از قدرت مى زیستند, ادامه داشت. ولى تخم نفاق و خودخواهى پس از این دوره بود که گریبانگیر نهضت نوپاى جنگل شد ,و یک پارچگى, هماهنگى و همدلى جنگلیها را بر هم زد و بین آنان دوگانگى و ناهماهنگى پدید آورد.
این ناهماهنگیها و جداییها و درگیرییها, در چند برهه و زمان حساس, نهضت را از حرکت بازداشتند و نگذاشتند نهضت از دستاوردهاى خود بهره برد و به ثمره تلاش خود دست بیابد.11
دراز ترین دوره نهضت جنگل, همین دوره بوده است, با فراز و نشیبهاى فراوان.در پایان این مرحله, رویدادهایى رخ داد که در روند نهضت, گسست پدید آورد و سبب فرود و افول آن را فراهم ساخت. یکى از مهم ترین رویدادها, تشکیل کابینه وثوق الدوله بود.
پس از آن که وثوق الدوله از طرف انگلستان مأمور تشکیل کابینه شد, وى, سعى فراوان کرد که مشکل نهضت جنگل را به سود اربابش, براى همیشه حل کند.
وى,ابتدا به میرزا نامه مى فرستد که اگر به قواى دولتى تسلیم شود, به فرماندارى گیلان, گمارده خواهد شد. وقتى از طرف میرزا کوچک خان جواب رد شنید, تیمورتاش را, که در سفاکى شهره خاص و عام بود, به فرماندارى گیلان برگزید. تیمورتاش نیز با ترساندن و طمع انگیزى و نامه پراکنى, سعى کرد سران نهضت را به تسلیم وادارد و بین جنگلیها بذر تفرقه و نفاق افشاند.
همسو و هم جهت با تلاشهاى ویران گر تیمورتاش , انگلستان نیز وارد کار شد و نیروهاى آن کشور پایگاه ها و سرزمینهایى را که در اختیار جنگلیها بود, بمباران کردند. در این هنگام وضع داخلى نهضت چندان رضایت بخش نبود. شمارى از یاران میرزا, از جمله حاجى احمد کسمایى خود و نیروهاى تحت امرش را تسلیم دولت کرد. این حرکت, روحیه مجاهدان جنگل را خراب کرد و سبب گردید سستى و ناتوانى در بین آنان راه یابد. همزمان با بمباران پایگاه ها و جایگاه هاى جنگلیها از سوى نیروهاى انگلیسى , قزاقان از راه رشت و ماسوله و شفت به حرکت در آمدند. جنگلیها, ناگزیر فومنات را ترک و به سوى لاهیجان حرکت کردند. در لاهیجان نیز با نیروى بیست هزارنفرى دولتى روبه رو شدند, و در یک جنگ تعقیب و گریز با نیروهاى انگلیسى و دولتى, به سوى دامنه هاى کوه هاى لنگرود روان شدند. در این هنگام دکتر حشمت همراه با سیصدنفر از نیروهاى فرمانبر خود, تسلیم دولتیان شد. کارگزاران حکومت, به خلاف قولى که در پشت قرآن به وى داده بودند, او را به دار آویختند.
خیانت خواسته یا ناخواسته دکتر حشمت به نهضت جنگل, بیش ترین ضربه را به نهضت وارد کرد.با تسلیم شدن دکتر حشمت ارکان نهضت جنگل از هم پاشید . به طور دقیق بعد از این دوره بود که مسیر نهضت عوض شد و میرزا ناگزیر شد به سوى شمارى از افراد معلوم الحال دست اتحاد و همکارى دراز کند.
میرزا, بعد از چند هفته تعقیب و گریز با نیروهاى دولتى و انگلیسى, در نقطه اى, به نام (گاوین) به پیروى از مولى و سرورش, حسین بن على(ع) همراهانش را گرد آورد و به آنان یادآور شد: هر راهى را که مى خواهند پیش بگیرند و اگر بیش از این توان ادامه ایستادگى, مبارزه و جنگ را در خود نمى بینند, اسلحه شان را تحویل دهند و راه خانه را در پیش گیرند. بدین گونه شمار زیادى از همراهانش پراکنده شدند و بیش از هشت تن با او نماندند.
میرزا, پس از چندین روز مخفى شدن در نقطه اى با گروه هاى احسان اللّه خان و خالوقربان برخورد کرد و برخلاف اختلافهاى عقیدتى و سیاسى, با هم دوباره هماهنگ شدند.ولى در عمل نمى توانستند کارى از پیش ببرند. از این روى, آتش نبرد جنگلیان با قواى قزّاق و انگلیس, اگر چه خاموش نشد, ولى رو به افول گذاشت.12
مرحله دوم: این مرحله, پس از قرارداد ننگین 1919, به تاریخ 1298 شمسى که میان وثوق الدوله و دولت انگلیس به امضا رسیده بود, شکل گرفت.این قرارداد ننگین که به موجب آن, ایران تحت الحمایه انگلیس قرار مى گرفت,نقطه عطفى در مبارزه ها و خیزشهاى بعدى انقلابیون قرار گرفت. جنگلیها که منتظر چنین فرصتى بودند, این قرارداد را سند فروش ایران نامیدند و فصل جدیدى را در مبارزه ها و حرکتهاى خود علیه نفوذ بیگانگان در خاک ایران گشودند.
این مسأله به همراه حادثه دیگر, یعنى ورود ناوگان ارتش سرخ شوروى به سواحل غازیان و انزلى, انقلاب جنگل را وارد مرحله جدیدى کرد.
بامداد روز 28 اردیبهشت 1299 ناوگانى از ارتش سرخ, با شلیک چندین تیر توپ از دریاى خزر به سواحل غازیان, به انزلى وارد شد.فرماندهى ناوگان ارتش سرخ, راسکولینکوف به همراهى اعضاى کمیته عدالت باکو, خواهان دیدار با رهبر جنبش جنگل, میرزا کوچک خان , شدند. آنان در دیدار با میرزا, اعلام کردند هدف از ورود به آبهاى ایران, خاموش کردن فتنه دنیکن, ژنرال ضدانقلابى روس است.در همین دیدار دست همکارى به سوى میرزا دراز کردند.13
میرزا در این برهه, چاره اى جز همکارى با بالشویکها را نداشت. بدین گونه , دو طرف پس از تبادل نظر و گفت گوهاى بسیار, با شرطها و قیدهایى, از جمله: دخالت نکردن شورویها در انقلاب ایران, به اجرا نگذاردنِ اصول کمونیزم, از حیث مصادره اموال و الغاى مالکیت و تبلیغ نکردن از مرام کمونیستى, به توافق رسیدند.
میرزا پس از امضاى قرارداد, براى اجراى آن, که مهم ترین و اصلى ترین ماده آن بنیان گذارى جمهورى بود, به رشت بازگشت.14
با این پیمان, جان دوباره بر کالبد نهضت دمیده شد. مجاهدان دوباره یک پارچه شدند و بر ادامه مبارزه, هماهنگ و یکدل گردیدند. جنگلیها, دوباره شهر رشت را در اختیار گرفتند, و نخستین جمهورى ایران را اعلام کردند و به آگهى مردم رساندند.
(1. جمعیت انقلاب سرخ ایران اصول سلطنت را ملغا کرده و جمهورى را رسماً اعلام مى نماید.
2. حکومت موقت جمهورى, حفاظت جان و مال عموم اهالى را به عهده مى گیرد.
3. هر نوع معاهده قراردادى که به ضرر ایران قدیماً و جدیداً با هر دولتى شده لغو و باطل مى شناسد.
4. حکومت موقت جمهورى, همه اقوام بشر را یکى دانسته و تساوى حقوق در باره آنان قایل و حفظ شعائر اسلامى را از فرایض مى داند.)15
هر چند میرزا, از این وضع چنان خرسند نبود و هدفها و آرمانهاى بلندتر از این داشت و آن چیزى جز اجراى احکام دین مبین اسلام نبود.ولى کمونیستها به همین رضایت ندادند و اصول پیش گفته را نیز زیر پا گذاشته و دست به پاره اى کارهاى ضد دینى و مذهبى زدند و به تبلیغ اندیشه هاى کمونیستى روى آوردند.و با مصادره ملکهاى خرده مالکان, سببها و انگیزه هاى ناخشنودى, اذیت و آزار مردم را فراهم آوردند. میرزا کسى نبود که این همه بى عدالتى را ببیند و سکوت کند. اینها سبب شد میرزا از این جمهورى فاصله بگیرد و به نشانه اعتراض به حرکتهاى ناشایست و چپ روانه مهاجران, به جنگل واپس بنشیندو زمام امور به دست رقبا, احسان الله خان و خالوقربان بیفتد.
مرحله سوم: با ورود حیدرخان عمواوغلو, سوسیال دموکرات مشهور دوران انقلاب مشروطه به گیلان و تشکیل جمهورى شوروى گیلان و جلوگیرى از حرکتها و کارهاى تندروانه سران جمهورى, براى اتحاد و تشکیل جبهه واحد, با میرزا کوچک خان وارد گفت و گو شد و بدین ترتیب جمهورى شوروى گیلان را تشکیل داد.
ولى این ائتلاف نیز پایدار نماند. اختلاف و دودستگى, افترا و بدگمانى, به اوج خود رسید. و حیدرخان عمواوغلى در یک درگیرى درون گروهى کشته شد و احسان الله خان نیز با شمارى از نیروهاى خود, انزلى را به قصد شوروى ترک گفت.
سرانجام با اتحاد سه جانبه شوروى, انگلیس و دولت وقت, نهضت جنگل بیش از پیش روبه افول گذاشت و ضعیف شد. هر سه قدرت بر نابودى نهضت جنگل, هم پیمان شدند. با این یورش سنگین و در هم کوبنده سه قدرت شوم, یاران میرزا کشته, تسلیم و یا پراکنده شدند .
حسن آلیانى, مشهور به معین الرعایا, از جمله کسانى بود که خود و همراهانش را تسلیم و امان نامه دریافت کرد. معین الرعایا براى این که خیانت خود را کامل کند, تمام پناه گاه ها و جاى اسلحه هاى جنگلیها را به نیروهاى دولتى گزارش داد و بدین ترتیب, عرصه بر میرزا تنگ و تنگ تر شد.
در این هنگام, میرزا به همراه رفیق آلمانى خویش,به نام هوشنگ(گائوک) آلمانى در حال فرار گرفتار بوران و توفان و سرما شد و سرانجام هر دو بر اثر شدت سرما جان سپردند و چراغ نهضت جنگل , در دل کوهساران پوشیده از برف و یخ, خاموش شد.
آنچه در این مرحله در خور درنگ و درس آموز است این که: میرزا با این که مى توانست به شوروى پناهنده و یا از ایران خارج شود, به همه این موقعیتها , پشت پا زد و بر آرمان و هدف خود پاى فشرد و به شهادت مدارک غیر درخور تردید, همه پیشنهادهاى مصالحه و معامله سیاسى را به دلیل آن که با باورها و
شرافت ملى وى ناسازگار بود, رد کرد و مرگ شرافت مندانه او در میان برف و کولاک , دلیل بارزى است بر این که به هیچ قدرت غیر ملى, سرفرود نیاورد و با وجود راه هاى گوناگون براى رهایى از مرگ و ادامه زندگى زیر بیرق بیگانگان,خود را تسلیم طبیعت کرد, نه تسلیم گرگهاى آدمیخوار. این در حالى بود که رهبران چپ وابسته, که میرزا را ایدئولوک سرمایه دارى مى دانستند و فرصت طلبانى که به او لقب ضد انقلاب مى دادند, با کمک و پشتیبانى دولت شوروى به قفقاز فرار کردند, تا جان به سلامت بیرون ببرند و چند صباحى در زیر بیرق بیگانه بزیند.16
علتها و انگیزه هاى فروپاشى نهضت جنگل
در مورد انگیزه ها و علتهاى شکست این قیام, دیدگاه هاى گوناگون وجود دارد که به چند مورد از آن اشاره مى شود:
1. دیدگاه اول از سوى پژوهش گرانى ارائه مى شود که با نگاهى اسلام گرایانه, عامل شکست نهضت را گرایشهاى مارکسیستى سران آن مى دانند و مى گویند سران این نهضت سعى داشتند با پیوند میان اسلام و مارکسیسم, به هدفهاى خود دست یابند. از این روى همین ترکیب ناهمگون و ناهماهنگ, سبب ناسازگارى ایدئولوژیک و سرانجام شکست نهضت گردید.
این نظریه, اگر در حق شمارى از سران نهضت درست باشد, درباره میرزا کوچک خان نمى تواند درست باشد; زیرا میرزا هر چند به ارزشهاى انسانى, روحیه انقلابى و ضداستعمارى انقلابیون بالشویکها احترام مى گذارد, ولى با این حال, وقتى که شوروى و همه کسانى را که در طرح مطالب ضد مذهبى و ایدئولوژى شتاب داشتند, سرزنش مى کند و با فرزانگى و فراست مى نویسد:
(دفع دشمن جنگجویى لازم دارد, و رسوخ عقیده, ملاطفت, آن هم به مرور زمان)17
2. دومین دیدگاه مبناى مارکسیستى دارد و بیش تر از سوى پژوهش گران مارکسیست بیان شده است. اینان بر این باورند: تا زمانى که دولت مارکسیستى شوروى از این نهضت پشتیبانى مى کرد, این قیام پویا بود; اما به دنبال فروکش کردن تب صدور انقلاب و بر طرف شدن اختلافهاى شوروى با رقیبان خود; یعنى انگلیس (عقد قرارداد 1921) و آلمان (قرارداد برست لیتوسک) این قیام نیز روبه افول و خاموشى گذاشت.
3. دیدگاه سوم, که در واقع نه اسلامى و نه مارکسیستى است, بیش تر تأکید بر ملى بودن این نهضت دارد و با یک دیدگاه جانبدارانه از جنگلیان با ارائه سندها و مدرکها, سعى بر این دارد که میرزا کوچک را یک فرد ملى گرا قلمداد کند. این گروه, عوامل اصلى شکست نهضت را افزون بر ناهماهنگى نیروها و به هم ریختگى سازمان آن, ناتوانى نظامى در رویارویى با قدرت نظامى مرکز مى داند.
4. دیدگاه چهارم, علّتها و انگیزه هاى اصلى پدیدآمدن چنین قیامهایى را بى ثباتى نظام بین المللى مى داند و مى گوید: زمانى که میان بازیگران نظام بین المللى ناسازگاریها و شکافها از بین برود و یا کم گردد, ادامه این قیامها نیز, خود به خود, کارآیى نخواهد داشت.
اینان مى گویند: این نهضت زمانى پدید آمدکه با انقلاب بالشویکى روسیه, نظام بین المللى دچار بى ثباتى شده بود. و شوروى براى گسترش و نفوذ دادن ایدئولوژى خود در دیگر سرزمینها, در تلاش و تکاپوى شدید بود و هر چندگاه در این سو و آن سوى دنیا بحران مى آفرید.
امّا کم کم با آرام شدن اوضاع انقلابى و فراهم شدن زمینه هاى تفاهم میان قدرتهاى برتر و ناسازگار, دیگر ادامه همکارى سیاسى نظامى و پشتیبانى از این گونه قیامها مفهومى نداشت.18
5. در یک جمع بندى و تحلیل کلى براى یافتن علتهاى اصلى شکست این نهضت, افزون بر پذیرش بخشهایى از چهار نظریه یاد شده که براى شکست این قیام بیان شد, رقابت در کانون تصمیم گیرى این نهضت را که در طول تاریخ آن, بویژه در مرحله هاى پایانى, به طور کامل دیده مى شد, باید یاد کرد.
کمیته انقلابى رشت, جلوه تمام و کاملى از ناسازگاریهاى فکرى در کانون تصمیم گیرى این نهضت بود. معروف ترین اعضاى این کمیته: کازانف فرمانده قواى سرخ در ایران, احسان الله خان عضو پیشین کمیته مجازات, کامران آقایف, کمونیست عضو حزب عدالت باکو, جعفر پیشه ورى سر دبیر روزنامه کمونیست گیلان, در کانون تصمیم گیرى از یک طرف در برابر اینان, میرزا کوچک خان با انگیزه هاى قوى دینى و ملى قرار داشت.
این شکاف جدى در جبهه جنگلیان که به دنبال کودتاى حزب کمونیست, ژرفا یافت و سبب شد که میرزا راهش را از دیگران جدا کند و به همراه شمار کمى از یاران, به اعماق جنگلهاى گیلان واپس بنشیند و سرانجام سردى اتحاد جنگلیان به همراه سرماى شدید زمستان جنگل جسم میرزا کوچک را بفسرد; امّا فکر او را هرگز.19
6. یکى از رویدادهایى که سبب از هم پاشیدگى انقلاب جنگل گردید, خیانت شوروى به این انقلاب بود. حکومت تازه بنیاد کمونیستى در روسیه که از سوى انگلیس مورد فشار و هجوم قرار گرفته بود, سرانجام بر آن شد به نهضت جنگل که علیه هرگونه سلطه خارجى مى جنگید, پشت کند و امتیازى به انگلستان بدهد تا دست دولت انگلیس براى روى کار آوردن عامل سرسپرده اش رضاخان باز باشد. بله, میرزا, در اثر سازش شرق و غرب از پاى درآمد و غریبانه گرفتار بوران شد و جان به جان آفرین تسلیم کرد. بى گمان اگر هماهنگى شرق و غرب در سرکوبى نهضت جنگل نبود, دولت وقت هرگز نمى توانست شعله هاى نهضت جنگل را خاموش کند.
چنانکه سرپرسى سایکس, یکى از تاریخ نگاران خارجى در این باره مى نویسد:
(حکومت ایران در مقابل این جنبش, تقریباً, ناتوان بود و اگر اقدامات بریتانیاى کبیر نبود, احتمال مى رفت سلطنت را منقرض کند.)20
در یک تقسیم کلى علتها و سببهاى شکست نهضت جنگل را باید از دو زاویه, مورد نقد و بررسى قرار داد که هر کدام سبب خاصى داشته اند.
1. بعد نظامى که حاصل سازش میان رهبران شوروى و انگلیس و حکومت مرکزى ایران بوده است. بویژه آن که شورویها, پیوند بین جنگلیها و کمونیستها را پدید آوردند, سپس خود آن را از هم گسستند.
جنگلیها در بادى امر, براى جلوگیرى از هرج ومرج, به خطر افتادن استقلال کشور و آسیب دیدن مردم, به گونه تاکتیکى با این پیوند موافق بودند, امّا شورویها, در حقیقت, از جنگلیها, براى هدفهاى خاص خودشان بهره بردارى مى کردند.
2. سببها و انگیزه هاى داخلى و خارجى نقش اثرگذارى در شکست این نهضت ایفا کردند که به پاره اى از آنها در این نوشته اشاره شده است.
سببها و انگیزه هاى داخلى و خارجى اثرگذار در شکست نهضت, به روشنى در خور جداسازى از یکدیگر نیستند. امّا بر مبناى شاهدها, سندها و مدرکهاى موجود و درخور پذیرش, به نظر مى رسد: در آغاز امر, زوال و فروپاشى نهضت, سر منشأ خارجى داشته است.
هر چند شمارى در پى آن هستند که دستهاى خارجى و نقش محورى و تعیین کننده آنها را انکار کنند و بر این پندار پاى بفشارند که سببها و علتهاى شکست نهضت جنگل و دیگر نهضتهاى مانند آن را در ایران قرن بیستم, در ساختارهاى ذهنى اقتصادى ـ جامعه شناختى که رهبرى ایران را شکل مى دهند, جست وجو کنند.