بشر, از آن روزى که پاى به عرصه زیست گذاشت و به سخن دقیق تر, از برهه اى زندگى اجتماعى را آغاز کرد, دوره هاى گوناگون زیستى را تجربه و از سر گذرانده است. این دوره ها هر یک, ویژگیهایى داشته که بدان وسیله تعریف و از یکدیگر, باز شناخته مى شوند.
این ویژگیها, نه فرآورده و فروافتاده از جهانى دیگر و غیر انسانى, بلکه برآمده از ذهن انسانهایى بوده است که بسترهاى زیستى را براى زیستن و زندگى خود, سامان بخشیده اند.
در مرحله کنونى که بشر در فراگرد تجربه آن قرار دارد و از آن به عنوان جهان معاصر و دنیاى نوین و مدرن (به معناى عام کلمه و شامل دنیاى مدرن و پسامدرن) یاد مى شود نیز ویژگیهاى خود را دارد, مانند سازمندى, گونه گونى, دگرگون پذیرى, سرعت, پویایى, آفرینندگى, دانش و دانایى, آزاداندیشى و….
این چشم انداز از دنیاى جدید, به روشنى نمایان گر نقش کلیدى عنصر و هیأت انسانى است; چه تمامى ویژگیهاى یاد شده, حالتها و برساخته هاى ذهن بشرى و سامان یافته در قالب اندیشه ها و انگیزه هاى اوست.
بنابراین, نقش و جایگاه کسان, گروه ها و نهادها در این عصر, در گرو میزانِ توجه به قوه و نیروى فکر انسانى و سهم آن در شکل گیرى این روش و نوع تفکر است.
ناگزیر, عملیاتى شدنِ این مهم, نیازمندِ پاره اى از سازوکارهاى نرم و سخت است. رسانه هاى گروهى در دنیاى جدید, و عصر ارتباطات, از کارامدترین این سازوکارها به شمار مى آید; زیرا پیوند و پیوستگى یکراست, با نوع و روش تفکر و نیروى ذهنى انسان دارد و از این مجرا, به اجتماع سرازیر مى شود.
ناگفته پیداست که رسانه ها, چون دیگر کارهاى انسان, از سیر تکاملى برخوردارند و گونه هاى گونه گونى دارند: شنیدارى, نوشتارى و دیدارى.
این نوشتار, در پى آن است که به یکى از رسانه هاى نوشتارى, آن هم در حوزه ویژه, بپردازد و نقش آن را در چهره کاستیها و بایستگیهاى آن ارزیابى کند.
مجله حوزه, با سابقه انتشار 21ساله, داراى خاستگاهى دینى و حوزوى است که, به طور طبیعى, ارزیابى نقش رسانه اى آن نیز, در راستاى رسالت دینى ـ اسلامى آن, معنى پیدا خواهد کرد. از این روى, بایسته است, پیش از هر چیز به این پرسشها پاسخ گفت, در جهان جدید چه رسالت, یا رسالتهایى دارد و مى تواند داشته باشد.
رسالت دینى ـ اسلامى,داراى درجه ها, رتبه ها و پایه هاى به هم پیوسته اى است که کلیدى ترین و فراگیرترین آن, همانا راهبرى و راهنمایى جامعه بشرى به سوى استوارترین و پایدارترین روش زندگى, است این رسالت, بیش ترین همسویى را با اساسى ترین کارکرد رسانه ها, که همانا راهنمایى و راهبرى جامعه بشرى باشد, دارد.
این رسالت بزرگ در آیه شریفه زیر, به زیبایى جلوه گر شده است:
(انّ هذا القرآن یهدى للتى هى اقوم.) اسراء,9
هر آینه این قرآن رهنمون به راهى شود که خود راست تر است.
این قرآن, به سوى پایدارترین و استوارترین چییزها راهنمایى و هدایت مى کند. همان گونه که به سوى اندیشه ها و گفتار پاک, روشهاى پسندیده و رفتار شایسته ره مى نماید.
(وهدو الى الطیب من القول و هدوا الى صراط الحمید) حج,24
به سخن پاک و راه خداى ستوده رهنمون شان شدند.
این راهبرى و راهنمایى, یک سویه نیست, بلکه فرایندى است دوسویه که دو طرف چونان کنش گران پرکار و کارى وارد میدان مى شوند.
اسلام, از یک سوى بر عهده خود و رسالت خود که روش زندگى برتر و پایدارتر را بیان کند:
(ما کان الله لیضل قوماً بعد اذ هداهم حتى یتبین لهم مایتقون.) توبه,115
خداوند, نه آن است که مردمى را, زان پس که رَه بنمودشان, گمراه کند. مگر براى شان بازنماید که از چه پرهیز کنند.
و از دیگرسو, پیام گیران مى باید برخوردار از یک سرى ویژگیهاى ذهنى و انگیزشى شوند, تا راهبرى, جامه عمل به خود بپوشد:
(والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سُبلنا.) عنکبوت,69
کسانى که در راه ما بکوشند, راه هاى خویش را هر آینه بنماییم شان.
بنابرآن چه از این آیات شریفه استفاده مى شود و عقل نیز بدان حکم مى کند, پیروزى در انجام رسالت راهبرى جامعه, در گرو آماده سازى و آمادگى پیام گیران و جایى است که پیام بناست در آن بازتاب یابد از این روى, کارکردى شدن این رسالت, در جهان کنونى, نیازمندِ سازوکارهاى زیر است:
1. پیش زمینه ها
2. تلاشهاى گسترده برون و درون مرزى
3. ابزار و روش
بى گمان, رسانه هاى جمعى دنیاى جدید, از حیث ساختار نرم افزارى و سخت افزارى, کارامدترین گزینه این سازوکارند. چرا که به مثابه ابزار و روش کار, پیش زمینه ها و گونه هاى این کار را فراهم مى آورند.
از باب نمونه, راهبرى افکار عمومى, عقیده ها و دیدگاه ها و واکنشى که بخش بزرگى از مردم باید در برابر رویدادهاى اجتماعى از خود نشان بدهند, در ایالات متحده آمریکا و بیش تر کشورهاى اروپایى, در دست صهیونیستهاست.
این صهیونیستها هستند که واکنش مردم را در برابر رویدادهاى اجتماعى, برابر اندیشه و خواست خود راهبرى مى کنند; زیرا رسانه هاى بزرگ و نقش آفرین در چنگ آنهاست.
خاندان سولتز برگر, از جمله صهیونیستهایى است که از سالها پیش, امپراطور رسانه نیویورک تایمز را اداره مى کند1 و دیگر رسانه ها, همچون: سینما, تلویزیون, مطبوعات و حتى اینترنت نیز در زیر فرمان این خاندان قرار دارند. از این روى, هرگونه برنامه تلاش و حرکتى که در جهت دفاع و پشتیبانى از مردمِ ستم کشیده باشد, به نتیجه نمى رسد و آوارگى, ستمدیدگى, قتل و غارت آنان از سوى دولت غاصب اسرائیل, به هیچ روى نمود نمى یابد, بلکه به عکس, چهره خشن, خون آشام و تروریست از آنان ترسیم مى گردد.
هالیوود, به تنهایى براى واژگونه جلوه دادن چهره اسلام و مسلمانان, فیلمهاى صد میلیون دلارى مى سازد و از سال 1985م تا اکنون, بیش از 700 فیم سینمایى, علیه اسلام تولید کرده است.2
نقش ذهنیت سازى در هر تلاش و تکاپوى فکرى, بویژه در امر مهم مدیریت و رهبرى جامعه, بسیار حیاتى است. مراد از ذهنیت سازى در خُرد (فردى) و کلان (جامعه ملى, محلى و بین المللى) این است که زیرساختها و روساختهاى یک جامعه, ملت و یا مجموعه انسانها, همسو با چیزى ساخته شود که قرار است برایشان عرضه و بدان سوى حرکت داده شود.
به دیگر سخن, ذهنیت سازى به معناى ساخت و سازماندهى بینش, دانش, ارزش و روش انسانهاست که به نظر مى رسد حوزه علمیه, با رسالتى که در هدایت و راهبرى جامعه دارد, به گونه بایسته و شایسته, در روشها و تاکتیکهاى نوین ساماندهى و مدیریت اندیشه ها و انگیزه ها, نمود و حضور فراگیر ندارد. یکى از این روشهاى جدید, که بسیار کلیدى است, همانا مطبوعات است و فناوریهاى نوین اطلاعاتى و ارتباطى. مطبوعات, از میان فناوریهاى نوین اطلاعاتى و ارتباطى در جهان امروز, از ارکان عمده قدرت و زیرساختهاى راهبرى و هدایت جامعه و نیز شاخص اندازه گیرى تولید فکر شناخته مى شود که در حوزه هاى علمیه تاکنون, جایگاه خود را پیدا نکرده است.
تولیدهاى علمى, فرهنگى, اجتماعى, تبلیغى و اعتقادى حوزه هاى علمیه که در روزنامه ها و مجله ها بازتاب مى یابد, از نظر کمّى, سازوارى با رسالت, مسؤولیت و قلمروهاى کارى حوزه ندارد. و فراخور نظام دینى حاکم بر ایران اسلامى نیست و به هیچ روى نمى تواند با غولهاى رسانه اى صهیونیست که علیه اسلام قد افراشته اند, به هماوردى بپردازد.
آمریکا, سالیانه 200 هزار ساعت برنامه تلویزیون, ویژه کشورهاى دیگر تولید مى کند از 90 هزار کلمه در واحدهاى ریز زمانى, به دیگر سرزمینها, بویژه آسیا مى فرستد.
غرب, به معناى عام آن, 90 درصد کل طیف امواج رادیویى را در اختیار دارد. در مجموع, بیش از 28 هزار فرستنده موجود در دنیا, تنها, بیش از 21هزار و 850 دستگاه فرستنده در کشورهاى غربى مستقر است.3
هفته نامه اشپیگل, بیش از 200 نفر کادر علمى, با گوناگون تخصصها دارد. به طور میانگین در هر هفته, بین 50 تا 100 مقاله تخصصى در پاره اى از مرکزها و کانونهاى پژوهشى تولید مى شود. شاخص تولید علم, نشریه ها و مقاله هاى علمى و تکنولوژى, در ایالات متحده آمریکا, اتحادیه اروپا و ژاپن و پاره اى از کشورهاى دیگر, ارقامى را به نمایش مى گذارند که بیان گر فاصله زیاد ما با آنهاست. در حدود 85 درصد از میزان کل نشر علمى در جهان, به کشورهاى OECO (سازمان همکاریهاى اقتصادى و توسعه) بستگى دارد. آمریکاى شمالى حدود 40درصد و اروپا (اتحادیه اروپا, به اضافه پاره اى از کشورهاى اروپاى شرقى و مرکزى) بیش از 35درصد از کل تولید علمى در جهان را ویژه خود ساخته اند.
کشورهاى آسیایى, هند, استرالیا, زلاندِنو و… سهمى برابر با 6/15 درصد از میزان تولید علمى کل جهان را در اختیار دارند.4
مسیحیت و کلیساى کاتولیک با رفتارهاى اخلاقى و تلاشهاى گسترده اقتصادى, در جهان و جامعه بیرون از حوزه زیستى خود, رخنه کرده و جایگاه هایى به دست آورده است. با این حال, به این بسنده نکرده, براى گسترش دامنه اثرگذارى خود, به شدت به تکنولوژى رسانه اى رو آورده در این عرصه سرمایه گذارى مى کند.
در ایران, بیش از 800 عنوان نشریه با شمارگانى در حدود 5/2 میلیون نسخه در روز نشر مى یابد.5 افزون بر این که همین رقم هم, کاستیهاى بسیار از حیث درونمایه و چگونگى نشر دارد, هیچ گونه سازوارى در میدان هماوردیها و رقابتها, نه با کشورهاى پیشرفته صنعتى و برخوردار از تکنولوژیهاى بالا ندارد, که با پاره اى از کشورهاى آسیایى و منطقه اى, مانند ترکیه, که شمارگان روزنامه هایش, در روز 5/4 میلیون نسخه است نیز, نمى تواند هماوردى کند.
با این حال, حوزه, با این که در رأس هرم نهادهاى دینى قرار گرفته و همه نهادهاى دینى و مردم مسلمان, باورهاى دینى شان را با پیوند به این آبشار بلند, هماره, شاداب نگه مى دارند, و با رسالت جهانى که دارد, گامهاى بسیار کوتاه در عرصه تلاشهاى رسانه اى, بویژه در شکل پیشرفته و روزآمد آن برداشته است. حوزه هاى علمیه تاکنون از هیچ گونه رسانه دیدارى و شنیدارى ویژه خود, بهره مند نبوده و سهم مجله ها و روزنامه هاى برآمده از نهاد حوزه (قم, مشهد, اصفهان) از مجموع 800 عنوان نشریه داخل کشور, کم تر از 20عنوان است.
حوزه علمیه قم, در طول زمان پس از پیروزى انقلاب اسلامى, به تلاش برنخاسته که روزنامه اى را بنیان گذارد و در اصل گویا از جمله سیاستهاى راهبردى و کلان این نهاد مقدس نیست که از رسانه هاى شنیدارى, دیدارى و نوشتارى براى رساندن پیام دینى و انسانى خود به جهانیان استفاده کند.
حوزه هاى علمیه, کم تر از نیم درصد امواج رادیویى و دیدارى جهان را در اختیار دارند. حوزه تاکنون به این سمت حرکت نکرده و براى رسیدن به چنین عرصه و منبرى, هیچ تلاشى از خود بروز نداده است. این یعنى سکوت و بى واکنشى در برابر امواج بنیان برافکن و سهمگین رسانه هاى غرب.
در حوزه هاى علمیه, در برابر 200 هزار ساعت برنامه تلویزیونى و 90 هزار کلمه ارسالى از سوى آمریکا, حتى 2 ساعت تولید تلویزیونى و 90 کلمه ارسالى در برنامه کارى خود قرار نداده است. به جهت همین ضعف و ناتوانى زیرساختهاى فنى و مهارتى حوزه در عرصه تکنولوژیهاى نوین رسانه اى, هیچ گاه نقش حوزه در تولید علم و اندیشه جلوه اى نداشته است. زیرا نشر مقاله هاى تخصصى در مجله هاى جهانى, یکى از شاخصه هاى اندازه گیرى تولید علم است که به دلیل رشد نکردن آن در حوزه, پیشرفتى براى حوزه, ذیل این مبحث, ثبت نشده است.
بنابراین, حوزه, اگر بنا دارد رهبرى و هدایت دینى و فکرى انسان امروز را به دست بگیرد, بایستى سازوکارهایى سازوار با نیازها و بایستگیهاى هر عصر و زمان فراهم آورد. که در عصر کنونى, مطبوعات, رسانه هاى نوین مطبوعاتى, از کلیدى ترین بخشهاى این سازوکار به شمار مى آیند.
کارکرد مجله حوزه در ذهنیت سازى و ذهنیت بخشى
حال باید به این پرسش اساسى پرداخت که مجله حوزه, با پیشینه بیست ویک ساله و پیشگام در حوزه علمیه قم پس از انقلاب اسلامى, چه کارکردى در زمینه ذهنیت سازى و ذهنیت بخشى به جامعه داشته و آیا کارکرد آن در این مدت, کارکردى کامل بوده یا خیر؟
روشن است که نقش مجله حوزه, بسان دیگر رسانه هاى نوشتارى, در امر ذهنیت سازى, نیازمند بازبینى کارنامه آن است و درنگ در کاستیها و تواناییها و کارامدیهاى آن.
به طور کلى, رسانه هاى گروهى, از جمله (حوزه) هنگامى مى توان گفت نقش رسانه اى خود را به خوبى ادا کرده که در عرصه هاى زیر تلاش ورزیده باشد:
1. پدیدآورى پیوسته پیام و داده: ساختار ذهنى انسان به گونه اى است که هرگاه پیامها, دَمادَم به آن عرضه شود, ماندگار و اثرگذار خواهد بود; چه ذهن انسان در این پویش, هماره با کالاى عرضه شده در پیوند است و این دادوستد, دمادَم نو مى شود. اما اگر این پیوستگیِ پیام و ذهن بریده شود, ذهنیت انسان نسبت به کالاى عرضه شده, رفته رفته, بیگانه مى شود و ضریب اثرگذارى پیام بر ذهنیت انسان کم و سرانجام بى فروغ مى شود. بنابراین پدیدآورى همه گاه و دمادَم داده ها و پیامها, شرط بنیادین عمل و اثر آنها بر ذهنیت انسان است.
پدیدآورى پیوسته و دمادَم پیام, بیش تر به دو صورت انجام مى گیرد:
الف. کمّى: به گونه اى که از زاویه کمّى, میان کالاهاى عرضه شده, نوعى پیوستگى وجود داشته باشد. اگر از این زاویه به مجله حوزه بنگریم, هم خود مجله, به عنوان یک فرآورده و کالاى عرضه شده و هم گونه گونى کمّى مطالب آن, بسیار خوب بوده است.
انتشار مجله حوزه, از سال 1362 آغاز, و تا نیمه سال 1384, شماره از آن چاپ و نشر یافته است. یعنى برابر برنامه از پیش, پیش بینى شده, در هر فاصله زمانى دو ماهه, یک شماره از آن, در دسترس اهل فضل و علاقه مندان به بحثهاى بنیادین اسلامى قرار گرفته است.
هرچند اگر بخواهیم با نگاه انفرادى نسبت به تولید کمّى بنگریم, بى نظمى در آن مشهود بوده است; زیرا گاهى پیش آمده, مجله در زمان مقرر نشر نیافته و انتشار شماره هایى از آن, با دیرکرد بوده است که اثرگذارى آن را در ذهنیت سازى نباید ناچیز شمرد. لیکن در نگره کلى و جمعى, تولید پیوسته مجله حوزه را شاهد بوده ایم که این امتیازى است در کارنامه آن.
اندازه و چندى مسائل و گزاره هایى که مجله حوزه ارائه داده و در کارنامه اش بازتاب یافته, خوشایند است و دامنه گزاره هاى طرح شده: مقوله هاى در پیوسته با زمان و مورد نیاز هر برهه, مدیریت, سیاست, اقتصاد, حقوق, فقه, اخلاق فردى و اجتماعى, آموزش, علم و تکنولوژى, تبلیغ, رسانه ها, اعتقادى, اجتماعى, تاریخى, هنر, نقد, بیان رسالت حوزه ها و حوزویان, مرجعیت, نمایاندن چهره شخصیتهاى اثرگذار در تاریخ ایران و اسلام, رو کردن دست تحریف گران تاریخ اسلام, تشیع و روحانیت, روشنگریهاى دینى, اجتماعى و صنفى و… در آن نمود داشته است که این خود, یکى از کارکردهاى اثرگذار رسانه اى به حساب مى آید.
امام خمینى این نقش رسانه اى را مدرسه سیّار مى داند:
(مطبوعات باید یک مدرسه سیّار باشند, تا مردم را از همه مسائل بخصوص مسائل روز آگاه نمایند و به صورت شایسته از انحرافات جلوگیرى کنند.)6
(مدرسه سیّار) تفسیر بسیار دقیق, بنیادى و راهبردى از رسانه ها و از جمله رسانه هاى نوشتارى است. یکى از پیامدهاى قطعى این سخن, عبارت است از این که رسانه هاى نوشتارى چون مجله حوزه, باید هویت فرایندى تکاملى و پویا داشته باشند و اگر جز این باشد, مرگ آنها حتمى است.
ب. کیفى: این ویژگى, نقش بس حیاتى در هدایت و راهنمایى پیام گیران دارد.
مرادِ از پیوستگى کیفى این است که:
نخست آن که: پیامى که حاوى و دربردارنده یک, یا چند مسأله است, باید آنها را به گونه روشن و شفاف, تا جایى که کم ترین پرسش در آنها باقى نماند, پاسخ دهد.
دو دیگر: پیامى که بناست گروه هاى بسیارى را پوشش بدهد, مقوله هاى گوناگونى را ناگزیر تولید کرده و در بر دارد و این گونه گونى در مطالب, برهه اى نیست, بلکه همیشه و همه گاه, این حالت حفظ مى شود و برقرار مى ماند, تا گروه هاى گوناگونى را, بدون گسست, به سوى خود بکشاند. چیزى که در قرآن کریم, به طور کامل دیده مى شود. رسانه هاى نوشتارى, برابر رسالتى که بر دوش گرفته اند, ناگزیر از چنین سیاستى هستند و مى بایستى پدیدآورى پیوسته کیفى و محتوایى را به دو معناى پیش گفته, پى بگیرند.
مجله حوزه, هرچند از نظر کمّى, بازتاب دهنده نکته ها, گزاره ها و مقوله هاى بسیار مهم و گوناگونى بوده; اما از نظر کیفى, کاستیهایى داشته است. از باب مثال: یک شماره از مجله به موضوع ویژه اى, مانند: حکومت اسلامى, حقوق,
معرفت شناسى دینى و… پرداخته و این روند در شماره هاى بعد, به طور کامل قطع; اما پس از یکى ـ دو سال, یا بیش تر, دوباره به همان بازگشته و آن را در بوته بررسى نهاده است.
شماره هاى:8, 11 و18 مجله نمونه اى است از این روند. در آنها, مسائل دانشگاه و حوزه به بوته بررسى نهاده شده, پس از مدتى, در شماره 72 مسائل مربوط به حوزه تکرار شده است. بنابراین, وجود فاصله بین انتشار این شماره ها و وحدت موضوعى آنها, بیان گر دغدغه اى است که در دو برهه وجود داشته است. از آن جا که شماره 18 در مَثَل, نتوانسته به تمام پرسشهاى بنیادى و راهبردى در مسأله مورد بحث, پاسخ بدهد و مسأله را به گونه روشن, از همه زوایا, بیان کند, شماره دیگر نیز به این موضوع ویژه شده, تا پرسشها بى پاسخ نمانند.
روشن است, بسیارى از گزاره ها و موضوعهاى مورد نیاز در یک, یا دو شماره به صورت کامل روشن نمى شود و ناگزیر, بایستى چند شماره اى را ویژه کرد, آن هم پیاپى, تا از یک سوى, موضوع به طور همه جانبه بازکاوى گردد و از دیگر سوى, بین پیام گیران و خوراک ذهنى شان جدایى نیفتد; زیرا این فاصله, بر روند یادگیرى و اثرپذیرى به صورت معکوس عمل مى کند و به بیگانگى ذهن با مسأله یاد شده مى انجامد.این سیاست,
نخست آن که: فرایند ذهنیت سازى را کُند مى کند.
دو دیگر: پراکندگى و گسست ذهنى را پدیدار مى سازد که این, سبب مى شود پیام گیران, همیشه واپس تر از زمان حرکت کنند و در نتیجه راهبرى و راهنمایى به سوى هدفهاى عالى و استوارترین راه زندگى عقیم بماند.
مانند این حالت, کم و بیش در شماره هاى 52, 91 و121 و… دیده مى شود.
البته این بدان معنى نیست که مجله, هیچ گاه نسبت به گزاره ها و موضوعهایى که پیش تر به آنها پرداخته, بازگشتى نداشته, یا بازپردازى نکند. بلکه بایسته است برابر نیاز زمان و روشهاى نوین, رویکردى نسبت به آنها داشته باشد.
ممکن است گفته شود: اگر چند شماره پیاپى از مجله, یک موضوع را دنبال کند, خوانندگان, از دیگر گزاره ها و موضوعهایى که در قلمرو رسالت مجله است, باز مى مانند و این نیز, فرایند ذهنیت سازى را کُند مى سازد و از حرکت پیشروانه باز مى دارد.
پاسخ این پرسش و دغدغه این خواهد بود که قلمروهاى موجود در حوزه رسالت مجله حوزه, براساس مرامنامه و هدفها, عبارت است از: حوزه هاى علمى, اعتقادى, فرهنگى, سیاسى. این مجله مى تواند این رسالت را به دو گونه انجام دهد:
1. به گونه ویژه نامه: در این روش, یک موضوع در دایره پیام قرار مى گیرد. یعنى هر شماره از مجله, درباره یک موضوع سخن مى گوید و آن را به خوانندگان پژوهشگر و علاقه مند به آن موضوع, ارائه مى دهد.
در این روش, روشن است که یک گروه از پیام گیران بهره مند مى شوند, همانان که در پى آن موضوع اند و در جست وجوى باز شدن زوایاى آن اند.
این خود, سبب مى شود فرایند ذهنیت سازى و ذهنیت دهى, از سوى یک رسانه نوشتارى, با گسست روبه رو شود. این گسست, تا حدودى, از میزان کارامدى رسانه نوشتارى مى کاهد.
2. ستونهاى ویژه: بدین معنى که به سازوارى حوزه هاى رسالتى رسانه, در هر شماره یک ستون ویژه باز شود و در آنها پیامهاى محکم و مستدل پدید آید و عرضه شود.
مانند: ستونهاى: علمى سیاسى, فرهنگى, گزارش, اطلاع رسانى و…
خوبى این روش در این است که رسانه به طور همزمان و پیوسته, با کسانى, داراى سلیقه ها, اندیشه ها و نگرشهاى گوناگون, در دادوستد و گفت وگوست. این پیوند, کم کم رشد مى کند, دامن مى گستراند, از دایره کوچک و کم شعاع به در مى آید و گروه هاى بسیارى را در بر مى گیرد.
روشن است که در این روش ذهن خواننده و مخاطب ستون, هر دَم هدف گیرى و تمام لایه ها و زوایاى آن برانگیخته مى شود و در مسیر دلخواه قرار مى گیرد.
پیداست که در این دادوستد فکرى, پیوستگى ذهنى حفظ مى شود و گسترش مى یابد و ذهنیت اجتماعى, دگرگونى, اصلاح, تولید, جایگزینى آموزه ها, ارزشها, روشها, دانشها و بینشها را برمى تابد و به آن, پاسخ مى دهد.
در این چگونگى, رسانه نوشتارى در امر ذهنیت سازى و ذهنیت دهى, که زیرساخت فرایند راهبرى و راهنمایى جامعه به سوى تعالى است, بسیار کارآمد و نقش آفرین و اثرگذار ظاهر مى شود.
مجله حوزه, در اوائل, به گونه دوم عمل مى کرد, لیکن در اواخر و اینک, الگوى نخست را برگزیده است. اما به نظر مى رسد, با توجه به گستردگى قلمرو رسالت مجله, بایسته است روش دوم پیام رسانى (ستونهاى گوناگون و ویژه در هر شماره) برگزیده شود. مانند ستونهاى: پژوهشهاى راهبرى و ابتکارى, نظرى و بنیادى و اطلاع رسانى در قالب مصاحبه و گزارش, آمار آموزش و دیگر بخشهاى لازم و عصرى.
بى گمان در چنین حالتى است که مجله حوزه مى تواند, چند رسانه اى عمل کند. افکار و اندیشه ها را بسازد, انگیزه ها را سامان دهد و به نهضت بیدارى یارى برساند.
مجله حوزه با این روش, مى تواند آگاهى و توانایى فکرى مخاطبان خود را بالا ببرد و آنان را به خودباورى برساند.
بخشهاى گوناگون اگر در مجله باز شود و در هر بخشى به گونه دقیق از آخرین دستاوردها استفاده شود و فرادید مخاطب قرار بگیرد, (مدرسه سیّار)( که نیاز جدّى امروزِ اهل علم و جویندگان دانش و آگاهى است, نمود مى یابد و جلوه گر مى شود.
مجله حوزه, با پیش گرفتن این روش و حرکت در این چهارچوب, از یک سوى, بهترین جایگاه و کانون, براى دادوستد افکار و آراى گوناگون خواهد بود و از دیگر سوى, گروه هاى مختلف علمى و فکرى را به سوى خود مى کشد و دین و آموزه هاى ناب آن را در قابى زیبا جلوى دیدگان آنها مى نهد. و در حضور دین در جامعه و در بین نسل تحصیل کرده, نقش به یادماندنى از خود بر جاى مى گذارد.
2. کارآمدى و پاسخ گو بودنِ پیامها: کارآیى و کارآمدى در امر راهنمایى و راهبرى, یکى دیگر از سازوکارهایى است که کالاهاى رسانه براى ذهنیت سازى به آن تکیه دارند.
مجله حوزه, به عنوان رسانه نوشتارى از این قاعده جدا نیست.
کارآمدى آن, در گرو دوگونه سازوکار خواهد بود که هر دو عرصه, در کنار گامهاى بلندى که برداشته, کاستیهایى نیز داشته که به روشنى به چشم مى آید:
1. سخت افزارى: یکسرى چیزهایى در ذیل این بخش مى آید که به کار بستن آنها براى کارآمدى مجله, بسیار حیاتى است.
1ـ1. تلاشها و تکاپوهاى درون مرزى. هرگاه به کارنامه مجله حوزه از این چشم انداز بنگریم, به کاستیها و ناکامیهاى زیر پى مى بریم:
1. مجله حوزه در میان دانشگاهیان, بویژه کسانى که در رشته هاى علوم انسانى تحصیل مى کنند, آن گونه که باید و شاید و در حدّ درخور پذیرش, مخاطب پیدا نکرده است. در حالى که در پیوند ژرف و دَمادَم نبودن با این گروه از دانش آموختگان, به عنوان سازه اصلیِ روند رشدِ جامعه اسلامى, بسیار خطرناک و بازدارنده است. یک مقایسه و سنجش اسلامى بین پاره اى از نشریات و مجله حوزه, نشان گر این است که آنها در جذب این گروه از دانش آموختگان, گویا پیش ترند.
در حالى که مجله حوزه, به خاطر خاستگاه دینى خود, داراى هدفهاى بس گسترده ترى است و رسانه پیام دینى است و بنابراین تعریف, على القاعده مى بایست گروه هاى بسیارى از مخاطبان را زیر پوشش فکرى خود قرار بدهد که چنین نیست و این, یک کاستى است. کاستى که باید خیلى زود چاره شود.
حال چرا و به چه علت این کاستى گریبان گیر مجله شده است, گمانه زنیها بسیار است; امّا آن چه به نظر ما باید در سرلوحه کار قرار بگیرد تا این کاستى از میان برداشته و یا کم رنگ شود, بازبینى فنى, محتوایى و راهبردى است.
2. مجله حوزه در فضاسازى براى شکل گیرى دادوستدهاى فکرى و رویارویى اندیشه ها و هماوردى در میدانى باز و به دور از دستها و اندیشه هاى بازدارنده, آن گونه که انتظار مى رفت, نتوانسته است عمل کند. هرچند به خوبى توانسته است اندیشه هاى ناهمساز و گوناگون را بازتاب دهد و گامهاى بزرگى را در جهت برخورد اندیشه ها بردارد. مراد ما این نیست که مجله حوزه در کار نقد اندیشه ها و یا رویارو کردن آنها, کوتاهى ورزیده, بلکه سخن ما در این است که برخلاف تلاش گسترده این نشریه در این عرصه ها, فضاى لازم را براى طرح شبهه ها, پرسشها و دیدگاه هاى ناسازگار با مدعیات دینى و حتى نقد جدى روحانیت را فراهم نکرده است و گروه مخالف, هنوز نتوانسته در فضاى این رسانه و در قالب گفت وگوهاى مستقیم حضور پیدا کند و دیدگاه ها و مقاله هاى خود را ارائه دهد.
بنابراین اگر مجله حوزه, که با هدف نشر پیام ناب اسلام, پا به عرصه خانواده مطبوعات گذارده, در این مهم پیشگام نشود, بى گمان اندیشه هاى ناسازگار در رسانه هاى دیگر و بیرون از حوزه نقد این نشریه تراوش مى یابند که در درازمدت, بیش از آن که به تفاهم بینجامد, سر از دشمنى درمى آورد.
به گمان ما, مجله حوزه و رسانه هاى همانند در نهاد کهن و اثرگذار حوزه علمیه, اگر با سعه صدر, مجالى در اختیار صاحبان اندیشه هاى ناهماهنگ و ناسازگار قرار بدهند, ضریب تفاهم, اطمینان, بازى با قاعده, بیش تر خواهد شد.
شرط ورود اندیشه هاى ناسازگار در این عرصه, آمادگى و توانایى فکرى و مدیریتى مجله در برخورد دقیق, همه سویه, برهانى و منطقى با آنهاست.
آن چه در 129 شماره نشر یافته دیده مى شود, طرح اندیشه هاى گوناگون است, نه ناسازگار. طرح اندیشه هاى گوناگون که در نتیجه یکسان اند و اهمیت ندادن به طرح اندیشه هاى ناسازگار, که در نتیجه یکسان نیستند و در ستیزند, به نظر ما جامعه علمى و دینى را به سوى شفافیت و شناسایى درست و دقیق حق از باطل, سره از ناسره, ره نمى نماید.
گفت وگوهاى روشن و آزادى که ائمه معصومین(ع) و حتى شاگردان ایشان, با مخالفان فکرى و ملحدان در روزگار خفقان و تنگناهاى شدید سیاسى داشته اند, روشن ترین دلیل است براى این که مجله حوزه, باید رویکردى این چنین داشته باشد.
مجلّه حوزه باید با برنامه ریزى, به این سمت حرکت کند و سازوکارى را به کار بندد که مخالفان و دگراندیشان مجال یابند به روشنى آن چه در سینه دارند, بیرون بریزند و از آن طرف, از صاحب نظران, اندیشه وران و آشنایان به متون دینى و از افراد چیره و ماهر در مناظره و گفت وگوهاى علمى بخواهد که در این عرصه گام بنهند و به نقد آنها و ارائه اندیشه هاى ناب بپردازند که این بى گمان دگرگونى ژرفى در حوزه علمیه خواهد آفرید و حوزه علمیه را از یکنواختى و رکود و سکون خواهد رهاند و به یک شتاب علمى واخواهد داشت.
اکنون در ایران اسلامى که اسلام بر ارکان آن چیره است, جاى هیچ نگرانى براى طرح این گونه بحثها نیست, بویژه اگر طرف ما, که دیدگاه هاى اسلامى را طرح مى کند, در بحث چیره و به مبانى اسلامى به گونه دقیق آشنا باشد.
3. رویکرد مجله, بیش تر از آن که تهاجمى باشد, تدافعى بوده است. البته این کاستى گریبان گیر بسیارى از نشریه هاى دینى است و فضاى فکرى و علمى جامعه نیز این حالت را دارد و همیشه از حالت تهاجمى گریزان است و به حالت تدافعى گرایش دارد.
ورود مجله حوزه به بسیارى از مسائل, با رویکردى اثباتى و در نهایت انتقادى است. ثابت کردنِ آن چه در گذشته بوده, گفته و اندیشیده شده است و یا نقد یک سرى دیدگاه هاى ناسازگار و مخالف. البته این کار لازم است. در کارگاه اندیشه ورزى, ثابت کردن اندیشه هاى منطقى, برهانى و زلال گذشته و نقد مخالفان کنونى, یا پیشین, مقدمه اى است بس مهم و اساسى براى ورود به بحثهاى جدّى روز و عرصه ذهنیت سازى اما ماندن بیش از حدّ در این ایستگاه, رکود مى آورد و از بالندگى باز مى دارد, زیرا در تهاجم است که خار و خاشاک و زواید به کنارى افکنده مى شود و آن چه زلال است و روشنایى آور, مى ماند. آن چه با چهره رسانه اى مجله حوزه همخوانى داشته و دارد و آن را در انجام رسالت بزرگى که بر دوش دارد, یارى مى رساند, سیرت و حالت تهاجمى است.
سیرت تهاجمى در گرو نوآورى است و طرح نو در انداختن و ابتکار داشتن. نوآورى, مخاطبان را از روزمره گى به در مى آورد و دگرگونیهاى ذهنى را در آنان پدید مى آورد.
به دیگر سخن, نوآورى و ابتکار, مولود مسأله داشتن و مسأله زایى است.
با توجه با آن چه بیان شد, وقتى به مجله حوزه نگاه مى کنیم مى بینیم, این ویژگیهاى یاد شده کم تر نمود دارند. از جمله در بخش مصاحبه ها, که حجم زیادى را به خود ویژه کرده است, بیش تر متن محور است, تا پیام. البته مجله بسیار تلاش ورزیده پرسشهاى ذهنى و عینى جامعه امروزى را در چهارچوب ذهن و اندیشه آن بزرگان ارزیابى کند, در حالى که بخشى از آن پرسشها از بُن در متن ذهنى آنان مطرح نبوده و پاره اى دیگر, هرچند مطرح بوده, اما پاسخهاى امروزین و سازوار با فضاى علمى, فرهنگى, سیاسى, تاریخى جامعه را مى طلبد که قهراً پاسخ و راه حل از سوى کسانى ممکن خواهد بود که با فضاى امروز جامعه آشنا هستند و جریانها را دقیق و کالبدشکافانه مى شناسند و با زبان, منطق و روش عصر خود آشنایى کامل دارند وپرورش یافته و دانش آموخته کانونهاى علمى روزگار خویش اند.
البته این سخن به معناى این نیست که نباید اندیشه هاى گذشته را چراغ راه آینده قرار داد. مى گوییم حجم زیاد کار را به پیشینیان ویژه کردن و از نوپردازان, اندیشه وران, عالمان عصر بهره نبردن و یا کم بردن, راه نوآورى را مى بندد. در عرصه رسانه اى باید روشهاى کارآمد را پیشه کرد. همیشه و همه حال, روى بهترین روشها درنگ ورزید و آنها را به کار بست. در مطالعه دیدگاه هاى پیشینیان, آن هم با این حجم بالا, به نظر مى رسد که ضریب مسأله زایى و به تبع آن, طرح نو درانداختن و نوپردازى با رکود روبه رو مى شود و به طور مستقیم روى ذهنیت سازى, اثر ناخوشایند مى گذارد و محدود ساختن مجله, به روش متن محورى, با هدفهاى رسانه اى آن, که همانا (تلاش در راه نواندیشى دینى و مبارزه با بسته ذهنى و کژاندیشى) و (پدید آوردن زمینه در حوزه هاى علمیه براى پاسخ به نیازهاى زمان) است, همخوانى ندارد.
باید یادآور شد: با بررسى شماره هاى نشر یافته مجله, 50درصد مطالب در قالب مصاحبه و مقاله هاى تخصصى به معرفى چهره هاى علمى ـ دینى ویژه شده است. البته به نظر مى رسد پرداختن به موضوع در بخش اطلاع رسانى و کتاب شناسى لازم است, اما نه در ستونِ پژوهشهاى موضوعى و مسأله محور. مجله حوزه به مثابه یک رسانه دینى, هنگامى در امر راهنمایى و رهبرى جامعه موفق عمل خواهد کرد که کالاها و پیامهاى آن بتواند به جریان زمان, جهت و هویت ببخشد و این خود, زمانى به حقیقت خواهد پیوست که با توجه به سه عنصر: (واقعیتهاى عینى اجتماعى, خرد بشرى و قرآن و سنت) فراگرد مسأله زایى, تولید دیدگاه هاى جدید و ارائه الگوهاى رفتارى کاربردى, گسترش بیابد.
زیرا در صورتِ داشتن طرح و برنامه و افقهاى نوین براى جامعه بشرى است که مى توان در مدیریت زمان نقش داشت. بویژه در بازار پُر رقابت امروزى که حجم و سرعت تولید الگوهاى رفتارى به گونه چشمگیرى افزایش یافته است.
پس باید در این چنین بازارى, درانداختن اندیشه و انگیزه جدید و برتر وارائه الگوهاى اجتماعى, فرهنگى, سیاسى و اقتصادى پیشگام بود و از حالت تدافعى به در خواهد آمد.
گویا نشریه هاى مسلمانان آمریکا نیز به این کاستى گرفتارند. آنان سالانه نزدیک به 4میلیون دلار جهت تولید بیش از 250 مجله, خبرنامه, نمایشهاى رادیو ـ تلویزیونى هزینه مى کنند;9 اما نقش ذهنیت سازى و راهبرى شان ناپیداست.
4. مطالعات میان رشته اى و پژوهشهاى حقوقى در کالاها و خدمات مجله حوزه, حضور و ظهورى کم فروغ دارد. در حالى که با توجه به جایگاه حوزه هاى علوم دینى و نظام دینى و نیز اوضاع بین المللى, این دسته از مطالعات و پیامها, حیاتى به نظر مى رسند. زیرا مهندسى اجتماعى از درون این سنخ پیام, بویژه از مطالعات و فراورده هاى حقوقى بیرون کشیده مى شود. حتى کسانى مانند راسکوپاوند "Roccopound" پایه گذار جامعه شناسى حقوقى آمریکا, علم حقوق را علم مهندسى اجتماعى خوانده است.
دین اسلام, نزدیک ترین پیوند را با حقوق دارد. به سخن رساتر, چهره حقوقى اسلام پر رنگ تر از ابعاد دیگرش است.
پیداست که زندگى سالم و حرکت به آن سوى, بدون قانونها و ترازهاى سامان دهنده رفتارها و سازواریهاى انسانى ممکن نیست.
این گونه قانونها و ترازها و قاعده ها که عین فرایند مهندسى اجتماعى است, از متن حقوق, بیرون کشیده مى شود. از دیگرسوى, زندگى اجتماعى بشر, در عصر حاضر, گسترده, پیچیده, گونه گون و در تمامى زوایا, به شدت به هم پیوسته است. به طور دقیق, همین ایستار, پدیدآورنده چالشها, دشواریها, مسائل و نیازهاى فراوانى است که یافتن راه حلّ و پاسخ گویى به آنها در گرو همسویى و فنون (مطالعات میان رشته اى) و سیستم حقوقى عادلانه و کارآمد (حقوق) خواهد بود.
بى گمان, این امر در راستاى رسالتِ دینى ـ اسلامى بوده و مجله حوزه, مى بایست در همان مسیر گام بردارد.
2ـ1. تلاشها و تکاپوهاى برون مرزى: اسلام, دین جهانى است. پیامهاى آن سازوار ساختار انسانى, در حالتهاى گوناگونِ جغرافیایى, فرهنگى, زبانى, نژادى و… است.
مجله حوزه, به عنوان رسانه حوزوى و داراى رسالتِ اسلامى, مى بایست هماهنگ و هم برابر با ویژگیهاى پیام اسلام گام بردارد. از این روى, یکى از مهم ترین گامهایى که مجله حوزه در این مسیر مى تواند بردارد, تلاشهاى برون مرزى است.
برخلاف این بایستگى, کاستیهایى در کارنامه آن وجود دارد که به موردهایى اشاره مى شود:
1. مجله حوزه در مرکزهاى فرهنگى و فکرى اسلامى بیرون از ایران حضور ندارد.
در حالى که امروز, نمایشگاه هایى در زمینه تولیدات فکرى و فرهنگى کشورهاى گوناگون, از جمله ایران, در سرتاسر جهان برپا مى شود که برپایى این نمایشگاه ها نوعى از ذهنیت دهى, با ارزیابى و تبلیغ و معرفى بدنه مادى فرهنگها را هدف گیرى مى کند. البته اولویت در این گونه کارها, با بدنه معنوى و غیر مادى فرهنگهاست. چه بسیارى از کشورهاى پیشرفته صنعتى, از طریق تکنولوژیهاى نوین جمعى, به این برنامه مى پردازند و آن را در دستور کار خود قرار مى دهند. پس جا دارد ذهنیت دهى معنوى در پایگاه و نمایشگاه هاى مهم فرهنگى در بیرون از مرزها صورت بگیرد و مجله حوزه در کنار دیگر فراورده هاى فرهنگى, فکرى و عقیدتى جمهورى اسلامى در نمایشگاه ها, فرادید علاقه مندان قرار بگیرد.
امروزه, با وجود آن که بسیارى از مقاله هاى علمى, فرهنگى, پزشکى, فنى, مهندسى, الکترونیک و… دانشمندان و نویسندگان ایران, در نشریه هاى معتبر جهان, نشر مى یابد, اما مجله حوزه, از این زمینه و بستر آماده بهره نمى برد!
2. از کارکردهاى رسانه اى مجله حوزه, فضاسازى سالم براى تواناسازى خرد جمعى و برخورد اندیشه هاست. این فضا, کم و بیش, در داخل به گونه اى پدید آمده; اما در بیرون از مرزها, خیر. عالمان و اندیشه وران اسلامى و دیگر ادیان, از راه گوناگون: گفت وگو, میزگرد و مقاله مى توانند در مجله حضور داشته باشند, که این حضور, بسیار بسیار کم رنگ است.
3. ارائه الگوى رفتارى و عملى در حوزه هاى: حقوقى, سیاسى, اجتماعى و فرهنگى برآمده از اسلام که توانایى بیش تر و درخورى جایگزینى الگوهاى رایج را داشته باشد, در کارآمدسازى رسالت راهنمایى و راهبرى جامعه بشرى براساس آموزه هاى اسلامى, بسیار حیاتى است. بخشى از این فرایند, به شناخت و شناساندن نیازها و خواستهاى حقیقى و انسانى و نه مجازى, کسانى که در خارج از قلمرو اسلام زندگى مى کنند و طرح همه جانبه مسائل و موضوعهایى که برآورنده این نیازها باشد, بستگى دارد.
این موضوع, در عین این که از کارکردهاى رسانه اى مجله حوزه به شمار مى آید, از وظیفه ها, کارها و رسالتهاى مهمى است که مى بایست جامه عمل به خود بپوشد.
3ـ1: توزیع و پوشش فراگیر: این کار به دو گونه انجام مى گیرد: کمّى و کیفى. در پوشش کمّى, همگان, بویژه جویندگان این گونه آموزه ها, به آسانى به آن دست مى یابند و در پوشش کیفى, سازوار با قلمروهاى رسالت مجله, پیامهاى تولید شده, به گونه همزمان و پیاپى, ذهن مخاطبان را به سوى خود مى کشد و به کار مى گیرد.
پوشش بهنگام, آن گاه به حقیقت مى پیوندد که:
نخست آن که: پیامها با نیازها, بایسته هاى عینى و حیاتى جامعه و مخاطبان همسویى و سازگارى داشته باشد.
دو دیگر: این پیامها در ظرف خودش تولید و به مصرف برسد.
روشن است که به حقیقت پیوستن این دو امر, به کارآمدى مجله حوزه در ذهنیت دهى و ذهنیت سازى مى انجامد. در غیر این صورت, از میزان کارامدى کاسته مى شود.
2. سازوکارهاى نرم افزارى: از جمله بازوانِ پر توانِ کارآمدى مجله حوزه در فرایند تلاش رسانه اى, به ابعاد نرم افزارى آن مربوط مى شود; یعنى به هویت و ویژگیهاى پیامها.
به نظر مى رسد کارآمدى هر پیام, با دو ویژگى برآورده مى شود. به دیگر سخن, هر پیام, با دو ویژگى توانایى راهنمایى و راهبرى خود را به نمایش مى گذارد:
الف. بنیادى بودن پیامها.
ب. راهبردى و کاربردى شدن آنها.
بنیادى شدن پیامها خود به دو عامل بستگى دارد:
1. حقیقت یابى و حقیقت گویى: همگام و همراه توسعه و تکامل رسانه هاى جمعى, بویژه در ابعاد تکنولوژیکى آنها, مصرف گرایى و تجارى شدن کالاهاى رسانه اى, تمامى ویژگیهاى دیگر پیامها را زیر سیطره خویش پنهان و کم فروغ نگه داشته است. یکى از این ویژگیها, که بیش از دیگر ویژگیها, از آن بهره بردارى نادرست شده, حقیقت است.
چه بسیار پیش آمده که رسانه ها, باطل را حق, غیر واقع را واقعیت جلوه داده اند. این سیاست, نه تنها در حوزه اجتماعى و سیاسى به کار گرفته مى شود, بلکه دامن علم, فلسفه و اخلاق را نیز گرفته است.
(مشکل زمانى بروز مى کند که تلویزیون, تمامى مقولات: علم, فلسفه, اخلاق, دین, سیاست, تاریخ, فرهنگ و حتى خبر را در قالب سرگرمى و تفریح عرضه کند….)10
بنابراین در چنین ساختارى که مصرف, تجمل, سرگرمى و تجارت بر کارکرد رسانه هاى جمعى غلبه پیدا مى کند و حقیقت گویى و حقیقت یابى از گردونه کار رسانه ها برکنار مانده, ضرورى به نظر مى رسد که رسانه هاى دینى پیشتاز, از جمله مجله حوزه, در قامت رسانه دینى, دغدغه حقیقت را سرلوحه تلاشهاى خویش قرار دهد و پیامها را بر محور حقیقت تولید کند.
2. افزایش گنجایى تفکر و توانایى خردورزى: از دیگر ویژگیهاى بنیادى پیامهاى تولیدى این است که خرد جمعى را توانا سازند و قدرت تفکر منطقى را افزایش دهند, به گونه اى که بتواند در میان انبوهى از داده ها و اطلاعات, به داورى, پردازش و نتیجه گیرى خردمندانه و درست دست بیازد.
این, به عنوان یک نیاز حیاتى, بیش از گذشته احساس مى شود. چون با رشد رسانه ها و به میدان آمدن رسانه هاى شنیدارى و دیدارى, زمینه ها دگرگون گردیده است. از یک سوى, گونه گونى, شتاب و کمیت داده ها و اطلاعات رو به افزایش و گسترش است و از دیگر سوى, مصرف گرایى, تجارى و سیاسى شدنِ اطلاعات, بازارِ گرمى پیدا مى کند. این چگونگى, هم زمینه و انگیزه تواناسازى تفکر و خردورزى را فراهم مى سازد و هم بزرگ ترین تهدید براى آن به شمار مى رود. در واقع, همین تهدید و بیم, سبب خواهد شد که قدرتِ تفکر را جدّى بگیریم.
بهترین رسانه اى که از انجام این مهم برمى آید و با کارکردش تناسب دارد, رسانه نوشتارى است:
(تمامى دانشمندان که به بررسى تأثیر مطالعه و نوشته ها و کتابخوانى, بر افزایش قدرت استنتاج و بازدهى فکرى و روحى انسانها پرداخته اند, به این نتیجه رسیده اند که این کار پرورش دهنده عقل و بالا برنده قدرت تفکر است….)11
بنابراین, به نظر مى رسد که مجله حوزه, با توجه به زمینه هاى موجود در این عصر و آینده, پیامهاى خود را به گونه اى سازمان ببخشد که قدرت تفکر و خردورزى سامان مند و پایدار را در مخاطبان خود بیدار و توانا مى سازد.
اما کاربردى شدن پیام به موردها و عاملهاى زیر بستگى دارد:
1. انعطاف پذیرى پیام: بدین معنى که پیامها در بسترها و زمینه هاى گوناگون, شایستگى نفوذ و برابرسازى داشته باشد و براى گروه مخاطبان, درخور فهم باشد. از سوى دیگر, از تصلب بپرهیزد و جاى درنگ, تکامل, افزایش و کاهش را باز بگذارد.
2. پیامها رو به آینده داشته باشند, نه گذشته. لازمه این عنصر آن است که آفتها و آسیبها و بازدارنده ها و چالشها, به گونه روشن و شفاف و واقع بینانه, شناسایى و بازتاب پیدا بکند و همگام با آن, نیروها و گنجاییهاى موجود و یا شایسته و درخور تولید, شناسانده و براساس آن, سیستم سازى, طراحى, برنامه ریزى و سیاست گذارى عملیاتى ارائه گردد.
3. پیام مى باید فرایند اعتمادسازى را در درون جامعه نهادینه کند و امید به آینده را در درون خود زنده نگهدارد. مانند اعتمادسازى میان مردم, نهادهاى دینى و دیگر نهادهاى اجتماعى ـ سیاسى.
4. تواناسازى فرهنگ مسؤولیت و مسؤول بودن, یکى از وظیفه ها و کارهاى مهم و راهبردى رسانه ها, بویژه رسانه هاى دینى است.
زیرا مسؤولیت, چونان زیرساخت مدیریتى آزادى, عدالت, قدرت و قانون در جامعه است. و از سوى دیگر, راهنمایى و راهبرى جامعه به سمت حیات و زندگى شایسته و سالم, در گرو به حقیقت پیوستن این مقوله ها و وجود دادوستد و پیوند ترازمند و سازوار میان آنهاست. به طور طبیعى در نبود این زیرساخت (مسؤولیت) هیچ کدام از این مقوله ها به معناى واقعى, به حقیقت نمى پیوندد و آشکار نمى شود و در نتیجه راهبرى و راهنمایى از هدف خود باز مى ایستد.
بنابراین از وظیفه هاى مهم رسانه هاى دینى, از جمله مجله حوزه, تولید پیام است, پیامى که در راستاى نهادینه سازى فرهنگ (مسؤولیت) باشد.
کارنامه مجله حوزه در عرصه سازوکارهاى نرم افزارى کارآمدى, هرچند بیان گر گامهاى بلندى است که در گذشته برداشته است, اما کافى نبوده, بویژه در ارائه و تولید پیامهاى راهبردى, کاستیهایى دارد که امید مى رود با همّت بلند, این کاستیها دور شود.
در پایان یادآورى این نکته بایسته است که بیان کاستیها و بایستگیهاى رسانه اى مجله حوزه, در این نوشتار, یک ارزیابى نسبى از میان ارزیابیهاى بسیارى است که به هیچ روى ادعاى قطعیت و تمامیت ندارد. از این روى, مجال نقد این ارزیابى و تحلیل فراهم خواهد بود.