نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
چکیده
کلیدواژهها
مقدمه
آرزوى دیرین و همیشگى بشر، زیستى شایسته همراه با آرامش، آسایش و بىدغدغه بوده است. بهشت موعود زمینى و مدینه فاضله و آرمانشهر، در مکتبهاى گوناگون در طول تاریخ، انسانها را به خود مشغول کرده و آنان را به آن سمت و سو جلب و جذب نموده است.
آیا در اندیشه و فرهنگ دینى و آموزههاى قرآنى وروایى مىتوان به چنین زندگى دست یافت؟ آیا اسلام نسبت به زیستن انسان و زندگى متعالى همراه با پیشرفت و توسعه و تمدن همراه با معنویت، طرحى دارد یا خیر؟
به باور ما، که از قرآن، سنت و سیره رسول اعظم(ص) و ائمه معصومین(ع) نشأت مىگیرد، اسلام به بهترین وجه و با آموزههاى دقیق و کاربردى به زیست شایسته و سرشار از آرامش رهنمون است و وعده داده است که هر کس در مسیرى که از سوى خدا و از زبان وحى ترسیم گردیده حرکت کند، بى تردید به حیات پاک شایسته، دست خواهد یافت.
مبانى سبک زندگى بر اساس معیارهاى الهى و قرآنى در آموزههاى دینى به شیوهاى زیبا، ظریف و هنرمندانه ترسیم شده است، به گونهاى که سیماى زندگى اسلامى را به خوبى مىتوان از متن آیات قرآنى به همراه روایات رسیده از پیشوایان دینى و با تفسیر و تبیین عالمان ربانى، به دست آورد و ویژگیهاى آن نوع از سبک زندگى را در حوزههاى فرهنگى، سیاسى، اجتماعى، اقتصادى و دیگر حوزهها به تصویر کشید.
در این نوشتار، تلاش بر آن است که با بهره گیرى از قرآن مجید و سخنان پیشوایان معصوم(ع) پارهاى از مبانى سبک زندگى اسلامى را از نظر بگذرانیم. امید آن که فرهیختگان و پژوهشگران حوزوى، این بخش که به فرمایش مقام معظم رهبرى)اصل قضیه( است را با ژرف نگرى پى بگیرند و زمینههاى زندگى نمونه و تراز قرآنى را مهیّا سازند.
حیات طیبه شاخص سبک زندگى اسلامى
مفهوم مهم و محورى قرآنى، ترسیمگر دقیق و روشن مبانى سبک و سلوک زندگى اسلامى و شاخص و آیینه تمام نماى آن »حیات طیبه» است.
این ترکیب و تعبیر قرآنى، یک بار در قرآن بهکار رفته و در ادعیه و روایات نیز فراوان به چشم مىخورد. در سوره نحل آمده است:
»من عمل صالحا من ذکر او اُنثى و هو مؤمن فلنحیینّه حیاةً طیبةً و لنجزینهم أجرهم بأحسن ما کانو یعملون. »1
هرکه کار نیک کند، از مرد و زن، و گرویده باشد، او را به زیستنى خوش، زندگى دهیم. ما، مزدشان را به بهترین کارى که مىکردهاند، دهیم.
خداوند در این آیه شریفه، به دو رکن رکین و دو اصل اصیل سبک زندگى الهى و قرآنى اشاره کرده است و آن دو، ایمان و عمل صالح است. به دیگر سخن، در این آیه، هم به »حسن فاعلى» و هم به »حسن فعلى» اشاره شده است. ایمان، حسن فاعلى و انگیزه الهى و معنوى داشتن است و »عمل»، بعد رفتار و »حسن فعلى» انسان است.
یعنى باور ژرف اگر بارور به عمل صالح و شایسته گردد، زندگى ایده آل و درخور قبولى را ترسیم مىکند.
عنوان »حیات طیبه» در ضمن آموزههاى رسیده از پیشوایان معصوم هم بهکار رفته است، از جمله مىتوان به موارد زیر اشاره کرد:
»... و ارغد عیشى و اظهر مروّتى و اصلح جمیع احوالى و اجعلنى ممّن اطلت عمره و حسّنت عمله، و اتممت علیه نعمتک و رضیت عنه، و احییته حیاةً طیبةً فى ادوم السّرور و اسبغ الکرامة و اتمّ العیش. »2
زندگىام را خوش و خوب و مروت ومردانگى ام را استوار و آشکار و تمام حالاتم را اصلاح فرما. و مرا از کسانى قرار ده که عمرشان، طولانى و رفتارشان را نیک گرداندهاى. نعمت را برآنان تمام کردهاى و از آنان خشنودى و به آنان زندگى و حیات طیبه و پاکیزه، با نیکوترین نشاط و مکرمت و کاملترین معیشت عطا فرمودهاى.
واژههاى بهکار رفته در این فراز از این دعاى عالیة المضامین در رابطه با سبک زندگى در خور درنگ، دقت و توجه است:
»ارغد عیشى»
زندگى خوش و خوب.
»و احییته حیاةً طیبةً»
زندگى پاک و پاکیزه.
»فى ادوم السرور»
نشاط مدام.
»اسبغ الکرامة»
کرامت فراگیر.
»اتمِّ العیش»
کاملترین زندگى.
مفهوم حیات طیبه
براى تبیین مفهومى حیات طیبه و نشان دادن جانمایه زندگى به سبک آن، لازم است به دوگونه جهان بینى، با دونگاه متفاوت اشاره شود، تا جایگاه این مفهوم در نظام ارزشى اسلامى روشن تر گردد:
الف: نگاه مَرتَعى: مقصود از این تعبیر آن است که شمارى از انسانها و یا بسیارى از آنان، نگاهشان به دنیا و آنچه در آن است نگاه مرتعى است، گویى دنیا را چراگاهى بزرگ مىبینند که باید در آن بچرند، فربه شوند. خور و خواب و شهوت و شکم ولذّت و مانند آن در جلو چشم آنان همواره قرار دارد. به عبارت دیگر، دنیا را »آخُر» مىبینند و علفزارى که باید هرچه بیشتر از آن بهره گیرند و هدف دیگر براى خلقت خود نمىبینند.
ب: نگاه مَتْجَرى: در این نوع نگاه، دنیا بازارى است که با سرمایه عمر مىتوان در آن به تجارت پرداخت و با کمترین هزینه، بیشترین سود را گرفت و براى آخرت خود ذخیرهاى اندوخت تا در عالم واپسین، از آن سود جست. البته در این نگرش جسم و جان، دنیا و آخرت، ماده ومعنى، با هم معنى مىشوند و هیچگونه تضاد و تزاحمى ندارند. دنیا وسیلهاى است براى آخرت، ابزارى است براى کسب فضیلت و فرا رفتن به جایگاههاى برتر.
به دیگر سخن، در این نگاه، انسان موجودى است که نه تنها اسیر شکم و شهوت نمىشود; بلکه بر آنها امیر مىگردد و نه تنها دنیا را جیفه و مردار نمىبیند، بلکه آن را نردبان صعود به معراجِ معنى مىبیند. نگاه متجرى به دنیا نگاهى است که از ظاهر پدیدهها، نقبى به ژرفاى آن مىزند و عبرت مىگیرد و از آن مىگذرد. در این نگاه، انسان، مخدوم و دنیا خادم اوست. تکنولوژى و صنعت از کمال او نمىکاهد; بلکه راههاى میانبُر براى رسیدن به پیشرفت مادى و معنوى را براى او میَسَّر و فراهم مىسازد. حاصل سخن آن که نگاه مَتْجَرى، نگاهى است همراه با شناخت ژرف از ابعاد وجودى انسان، که دنیا را مرکب راهورى براى رسیدن به قلّه ارزشها مىبیند.
روشن شد که اسلام با نگاه مرتعى مخالف و با نگاه متجرى موافق است. در نگاه اسلام، چون آدمى استعدادهاى فراوانى دارد، در صورت به کارگیرى آنها، از ملک و فرشته برتر مىشود و ثروت و قدرت دنیا را وسیلهاى براى عبودیت و کسب بهشت جاودان قرار مىدهد و هیچگاه در دام زرق و برق دنیا اسیر و زمینگیر نمىگردد.
امام على (ع) در برابر شخصى که دنیا را مورد نکوهش قرار داده بود به شدت ایستاد و فرمود: چرا این گونه به دنیا مىنگرى، مگر نمىدانى که:
»انّ الدنیا دار صدق لمن صدقها، و دار عافیةً لمن فَهِمَ عَنها و دار غِنىً لمن تزوّد منها، و دار موعظةً لمن اتّعظ بها. مسجد احباء اللّه و مصلى ملائکة اللّه و مهبط وحى اللّه و متجر اولیاء اللّه. »3
دنیا خانه راستى است براى کسى که آن را راستگو انگاشت، و خانه تندرسى است آن را که شناختاش و باور داشت و خانه بى نیازى است براى کسى که از آن توشه اندوخت و خانه پَنداست براى آن که از آن پند آموخت. مسجد محبّان خداست، و نمازگاه فرشتگان او، و فرود آمد نگاه وحى خدا و تجارت جاى دوستان او.
و در فرازى از خطبه همام، در وصف پرهیز گاران مىفرماید:
»صبروا ایّاما قصیرة اعقبتهم راحة طویلة. تجارة مربحة یسّرها لهم ربّهم، ارادتهم الدنیا و لم یریدوها. و اسرتهم ففدوا انفسهم منها. »4
روزى چند را با شکیبایى به سر بردند که آسایشى دراز مدت را براىشان به دنبال آورد. تجارتى سودمند بود که پروردگارشان براى آنان فراهم کرد. دنیا آنان را خواست و آنان دنیا را نطلبیدند، اسیرشان کرد و به بهاى جان، خود را از بند آن خریدند.
همانگونه که از سخنان مولا به دست مىآید دنیا جایگاهى است که مىتوان از آن بهترین زندگى را ساخت و زیستى شایسته در جهت شکوفایى تمام ابعاد وجودى انسان داشت ولکن اسیر و ذلیل آن نشد.
در دنیا زیستن و اسیر نشدن هنر است، ثروت داشتن و سرکشى نکردن ارزش است، به قدرت رسیدن و مست نشدن قیمت دارد و هنر است. بنابراین، اسلام از یک سو، دنیا را با این نگاه مَتْجَرى تأیید مىکند و همگان را به چنین نگاهى فرا مىخواند تا سبک زندگى خود را بر اساس آن سامان دهى کنند; و از دیگر سوى، نگاه مَرْتَعى را مىنکوهد و همگان را از آن پرهیز مىدهد.
قرآن در نکوهش کافران مىفرماید:
»والذین کفروا یتمتّعون و یأکلون کما تأکل الأنعام و النار مثوًى لّهم»5
کسانى که ناباور شدهاند، برخوردار شوند و خورند، چنان که ستوران خورند. آتش جایگاه استشان.
امام سجاد (ع) در صحیفه سجادیه مىفرماید:
»و عمِّرنى ما کان عمرى بذلة فى طاعتک فاذا کان عمرى مرتعاً للشیطان فاقبضنى الیک قبل ان یسبق مقتک الى اویستحکم غضبک علىّ»6
]بار خدایا[ و تا عمرم در کار فرمانبردارى از تو صرف مىشود، به من عمر ده و اگر عمرم چراگاه شیطان شود، پیش از آن که دشمن تو به سوى من شتابد، یا خشم تو بر من استوار گردد، جان مرا بستان.
مقام معظم رهبرى، تفسیر دقیق و راه گشایى از »حیات طیبه» دارد، بدین شرح:
»اسلام مىخواهد انسانها را آنچنان بالا ببرد، دلهاى آنها را آنچنان نورانى کند، بدیها را آنچنان از سینه من و شما بیرون کند و دور بیندازد، که ما آن حالت لذت معنوى را در همه ى آنات زندگىمان، نه فقط در محراب عبادت، بلکه در محیط کار، در حال درس، در میدان جنگ، در هنگام تعلیم و تعلم و در زمان سازندگى احساس کنیم. »خوشا آنانکه دائم در نمازند» یعنى این. در حال کسب و کار هم با خدا، در حال خوردن و آشامیدن هم باز با خدا. اینگونه انسانى است که در محیط زندگى و در محیط عالم، از او نور پراکنده مىشود. اگر دنیا بتواند اینگونه انسانهایى تربیت کند، ریشه این جنگها و نابرابریها و ظلمها و پلیدیها و رجسها کنده خواهد شد. این حیات طیبه است...
حیات طیبه، یعنى دنیا و آخرت را با هم داشتن. حیات طیبه، یعنى آن ملتى که تلاش مىکند، سازندگى مىکند، صنعت و بازرگانى و کشاورزى را به اوج مىرساند، قدرت علمى و تکنیکى پیدا مىکند... امّا در همه ى این حالات، دل او هم با خداست و روز به روز هم با خدا آشناتر مىشود. این هدف نظام اسلامى است این هدفى است که پیامبران اعلام کردند. »7
در این بیان، به روشنى و زیبایى سبک وشیوه زندگى اسلامى ترسیم شده است. گوهر گرانبهاى این نوع از زندگى لذت معنوى و بهره بردارى از حیات طیبه است که در پرتو آن زندگى مادى و ظاهرى شکل مىگیرد، ساختارهاى علمى، اقتصادى، سیاسى، نظامى و هر آنچه در یک جامعه پیشرفته وجود دارد در کنار لذتهاى معنوى تعریف مىشود، توسعه همراه با اخلاق، توسعه همراه با پاکى و پاکدامنى، توسعه همراه با تربیت، توسعه همگام با عدالت، توسعهاى است که اسلام و آموزههاى دینى به آن ترغیب و تشویق مىکنند.
مقام معظم رهبرى، در فرازى دیگر در معنى و مفهوم »حیات طیبه» و در تفسیر آیه شریفه »فلنحیینّه حیاةً طیبه» مىگوید:
»حیات طیبه یعنى چه؟ زندگى پاکیزه یعنى چه؟ یعنى زندگى که در آن، هم روح انسان هم جسم انسان، هم دنیاى انسان، هم آخرت انسان تأمین است. زندگى فردى در آن تأمین است، آرامش روحى در آن است، سکینه و اطمینان در آن هست، آسایش جسمانى در آن وجود دارد، فواید اجتماعى، سعادت اجتماعى، عزت اجتماعى، استقلال و آزادى عمومى هم در آن تأمین است. یعنى همه اینها، یعنى آن زندگىاى که در آن عزت هست، امنیت هست، رفاه هست، استقلال هست، علم هست، پیشرفت هست، اخلاق هست، گذشت هست. »8
جلوههاى حیات طیبه در قرآن
قرآن مجید، تار و پود زندگى خردورزانه انسان و زیست شایسته او را به زیبایى درهم تنیده و فراروى او نهاده است و زیرساختهاى حیات طیبه را با اشارات لطیف و ظریف تبیین نموده است.
1. ذرّیه طیبه: تردیدى نیست که یکى از زیباییهاى زندگى و دستاورد مهم آن، فرزندان هستند. از نظر قرآن فرزندان زینت زندگى به شمار مىروند:
»المال و البنون زینةالحیوة الدنیا»9
خواسته و فرزند، زیور زندگى فرودین است.
فرزند صالح و سالم سرمایه زندگى است، فرزندان شایسته، آینده جامعه سالم و سودمند را نوید مىدهند، در جامعهاى که نسل و ذرّیه پاک و پاکیزه باشند، آن جامعه آیندهاى مورد اعتماد و درخشان خواهد داشت، از این روى، حضرت زکریا، این گونه از خداى متعال درخواست مىکند:
»هنالک دعا زکریا ربّه و قال ربّ هب لى من لدنک ذرّیة طیبة انّک سمیع الدعاء»10
آن جا، زکرّیا، پروردگار خویش را بخواند. گفت: پروردگار من، مرا از نزد خود، فرزندانى نیکو بخش که تو شنواى خواهشى.
روشن است اگر فرزندان جامعه دینى نا خلف و نا شایسته باشند، سبک و شیوه زندگى دگرگون خواهد شد و بستر گناه و شهوت و میان دارى شیطان فراهم خواهد گشت و ارزشهاى دینى یکى پس از دیگرى از جامعه رخت بر خواهند بست، قرآن در این باره مىفرماید:
»فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلوة و اتّبعوا الشّهوات فسوف یلقون غیاً. »11
آن گاه از پىشان کسانى آمدهاند که نماز را تباه ساختهاند و از خواهشها پیروى کردهاند. پس زودا که به ناکامى رسند.
نسلى که نماز را )که نماددیانت و سد صیانت است( تباه سازد و نسبت به آن اعتنایى نداشته باشد و در شهوات و لذات مادى غوطهور باشد، نسلى تبهکار خواهد شد و با چنین ذرّیهاى در انتظار»حیات طیبه» و زندگى اسلامى نباید بود.
شاید این سوال مطرح شود که ذرّیه پاک و نسل صالح چه ویژگیهایى دارد؟ پاسخ این پرسش را امام سجاد(ع) به روشنى بیان فرموده است که به سرفصلهایى از آن بسنده مىکنیم: صحت و تندرستى در بدن، سلامت دینى و اخلاق، عافیت در بهره گیرى از عمر، رزق فراوان، نیکوکارى، تقوا، بصیرت، حرف شنوى و اطاعت از خداوند، دوستدار اهل بیت و اولیاى الهى، خیر خواهى براى رهبران، جبهه گیرى در برابرمعاندان، زینت محضر و جلسات، مایه یاد پدر، جانشین او در حال غیبت، کمک کار بر نیازها، دوستدار خانواده، فرمانبردار، و قرار نگرفتن در مسیر عاق و مخالفت و خطا12.
تربیت فرزندانى با این ویژگیها، زمینهساز محیطى سالم و حیات طیبه و زندگى گوارا و خوشایند خواهد بود.
2. بلده طیبه: قرآن در سوره سبأ مىفرماید:
»بلدة طیبة و ربّ غفور»13
شهرى خوش و پروردگارى آمرزگار.
این آیه، از سرنوشت قوم سبأ که تمدنى درخشان و زندگى پیشرفته و آبادى داشتند، ولى بر اثر کفران نعمت همه آن دستاوردها را بر باد دادند، براى درسآموزى، سخن به میان آورده است:
»لقد کان لسبإً فى مسکنهم آیة جنّتان عن یمین و شمال، کلوا من رزق ربّکم و اشکروا له بلدة طیبة و ربّ غفور. فأعرضوا فأرسلنا علیهم سیل العرم و بدّلناهم بجنّتیهم جنتین ذواتى اُکلً خمط و اَثلً و شىءً من سدر قلیل. ذلک جزیناهم بما کفروا... . »14
سبائیان را در شهرشان نشانهاى بود: دو پردیس از راست و چپ که از روزى پروردگارتان خورید و سپاس او گزارید. شهرى خوش و پروردگارى آمرزگار.
پس روى بگردانیدند و ما آن سیل شکننده را بر آنان فرستادیم و دو پردیسشان را به دو پردیس با میوههاى تلخ و شورهگز و چیز اندکى از کنار ]درخت سدر[ بدل ساختیم.
از آیه فوق مىتوان نکتههایى را در باب پدیدآورى و حفظ حیات طیبه، به دست آورد:
1. نعمتها را باید با نگاه به آیات و نشانههاى حق مورد توجه قرار داد.
2. از نعمتها بهره گرفت و در برابر، شکر و سپاس خداى را به جاى آورد.
3. خدا را به عنوان ربّ و مربى، آن هم مربى مهربان و آمرزنده شناخت که لغزشها را مىبخشد و در مسیر آن بندهاش را کمک مىکند.
با این نگرش، مىتوان »بلده طیبه» و سرزمینى آباد و تمدنى درخور کرامت و شأن انسانیت بنیان نهاد.
جامعههایى که در باتلاق شهوات و معاصى گرفتار شوند و به جاى ذکر و یاد الهى اعراض از حقایق عالم را پیش گیرند، در ورطه هلاکت و نابودى گرفتار خواهند شد:
»و من اعرض عن ذکرى فإن له معیشة ضنکاً... »15
هر که از سخنام سر تابد، اوراست زندگى تنگ...
3. قول طیب: قرآن مجید یکى از ویژگیهاى بهشتیان را »سخنان پاکیزه» مىشمارد. در کنار نعمتهاى مادى از قبیل بوستانها و نهرهاى جارى و دستبندهایى از طلا و مروارید و لباسهاى حریر و مانند آن مىفرماید:
»و هدوا الى الطّیب من القول و هدوا الى صراط الحمید. »16
به سخن پاک و راه خداى ستوده، رهنمونشان شوید.
کلمات روح پرور، جملهها و الفاظى نشاط آفرین و واژههایى پر از صفا و معنویت که روح را در مدارج کمال سیر مىدهد ودل انسان را مىنوازد و پرورش مىدهد. از ویژگیهاى بهشتیان، خوش کلامى است. در پارهاى از تفاسیر آمده است: »منظور از »طیب من القول» توحید و اخلاص است و منظور از »صراط الحمید» ولایت وپذیرش آن. »
گفتار پاک و پاکیزه نشانه سلامت فکر و نفس و نیت و جان و قلب آدمى است. از کوزه همان تراود که در اوست. سخن پاک، نهالى را مانند است که اگر درست غرس شود، تبدیل به »شجره طیبه» مىگردد و از بار و بر آن، بسیارى بهره مند و برخوردار خواهند شد:
»الم تر کیف ضرب اللّه مثلا کلمةً طیبةً کشجرة طیبة اصلها ثابت و فرعها فى السماء تؤتى اکلها کلّ حین بأذن ربّها»17
آیا ندیدهاى که خداوند چگونه مَثَلى زده است. سخنى پاک را که چون درختى است پاک، بُناش بر جاى است و شاخهاش در آسمان. میوهاش را به فرمان پروردگارش همه هنگام دهد.
کلمه طیبه همان کلمه »لا اله الا اللّه» و اعتقاد حقیقى و پایدار به توحید و یکتایى خداوند است که هرگز از بین نمىرود و تغییر و تبدیل در آن راه ندارد. به همین جهت به ریشه درخت مانند شده است که ریشه، اساس میوه و برکات درخت است. پاکیزگى سخن به پاکیزگى محتواى آن است، یعنى اعتقادات صحیح در قالب مفاهیمى صالح که میوه آن عمل صالح است.
اگر در جامعهاى اعتقادات پاک، اخلاق نیک و اعمال شایسته، با گفتمانى پاک و پاکیزه فرهنگ شود، زندگى واقعى انسانها شکل مىگیرد و سبک زندگى آنان رنگ الهى و معنوى پیدا مىکند که در عین برخوردارى از آبادانى مادى و پیشرفت امور دنیایى از معنویت فراگیر نیز برخوردار مىگردند.
براى سبک و شیوه و روش زندگى الهى و اسلامى، باید به ریشهها و بنیادهاى اعتقادى و اجتماعى همت گماشت، اصول را شناخت و پاىبندى نشان داد، فروع و موضوعات دست دوم و حاشیهاى را به جاى مسائل اصلى قرار نداد. در این صورت است که چهره زندگى به سبک اسلامى رخ مىنماید و زندگى بر اساس فرهنگ غربى رخت بر مىبندد.
4. روزى پاک و حلال: از آموزههاى قرآنى چنین به دست مىآید که زندگى سالم و مورد رضاى خداوند، زندگى است که در آن حلال طلبى، حلال خواهى حرف اوّل را بزند. مردم در خرید و فروش، معاملات و معاهدات اقتصادى و اجتماعى، در خوردن و آشامیدن و تبادل اموال و ثروتشان راه شرع و شریعت را بپیمایند و از حرام خورى و تقلب و دو رنگى، کم فروشى و گران فروشى، احتکار و اختلاس و بى انصافى به دور باشند، در این صورت است که چهره جامعه دوست داشتنى و روابط اقتصادى آنان سالم و پاک و پاکیزه خواهد شد.
قرآن مجید در آیات فراوانى به این حقیقت اشاره کرده است:
»فکلوا ممّا رزقکم اللّه حلالاً طیبا و اشکروا نعمت اللّه ان کنتم ایّاه تعبدون»18
پس از آن چه خدا روزىتان کرده است روا و پاک خورید و سپاسِ نعمت خداى گزارید، اگر همو را پرستید.
لازمه عبودیت و بندگى رعایت مقررات الهى است. حلال خواهى و حلال خورى و سپاسگزارى از نعمتها، نشانه عبودیت و حرف شنوى و فرمانبردارى انسان از مولا و پروردگارش است.
»فکلوا ممّا غنمتم حلالاً طیبا و اتّقو اللّه ان اللّه غفور رحیم»19
پس، از آن چه به جنگ ستاندهاید، روا و پاک خورید و پرواى خدا کنید خداوند آمرزگار است، مهربان است.
غنائم جنگى، یا هر دستاورد مادى که از راه حلال باشد زمینه ساز تقوا و خود سازى و در نتیجه جامعه سازى است. اگر این سنگ زیرین درست نهاده شود، کوتاهىها و لغزشهاى در مسیر زندگى را خداوند، با مهربانى و کرامتاش جبران مىکند.
بنابراین، براى ساختن جامعه مطلوب و زندگى سالم و شایسته، باید لقمهها را پاک و طیب و حلال ساخت. لقمانها خروجى لقمههاى حلال است. کسى که در حوزه ورودى جانش حاکمیت نداشته باشد و واردات شکم خود را از مسیر بازرسى و نظارت شریعت مطهر عبور ندهد، صادرات او حالش معلوم است.
5. ساده زیستى و قناعت: از جلوههاى »حیات طیبه» و زندگى اسلامى آن است که مردم با رضایتمندى از زندگى، از تشریفات و تجملات بکاهند و خود را به ساده زیستى همراه با روحیه استفاده بهینه از نعمتهاى اندک بیارایند.
از امام على(ع) معناى »فلنحییَنّه حیاةً طیبةً» را پرسیدند، ایشان فرمود: حیات پاک و زندگى پاکیزه همان »قناعت»20 است. در آموزههاى دینى از قناعت به عنوان بهترین و سالمترین سبک و شیوه زندگى و در عین حال گواراترین و دلنشین ترین زندگى یاد شده است.
على (ع) فرمود:
»کفى بالقناعة ملکاً»21
قناعت، دولتمندى را بس.
امام صادق(ع) فرمود:
»اقنع بِقَسَم اللّه لک یصفُ عیشک. »22
»به آنچه خداوند برایت نصیب کرده، قانع باش تا صفاى زندگى را دریابى.
البته باید معلوم باشد که مقصود از تأکید و توصیه پیشوایان معصوم (ع) به قناعت، قناعت در مصرف است، نه در تولید. امت و جامعه اسلامى در امر تولید علمى، اقتصادى، فرهنگى و تولید نیروى انسانى کارآمد و کاربلد، باید سرآمد باشد، زندگى خویش را بر اساس دستاوردهاى خود و خود باورى برآورده سازد و از وابستگى و چشم به دست دیگران داشتن دورى گزیند.
على(ع) فرمود:
»والتقلل و لا التوسل»23
و به اندک ساختن و به این و آن نپرداختن.
گزیده سخن آن که: یکى از جلوههاى حیات طیبه و زندگى و سلوک اسلامى ترویج فرهنگ قناعت در مصرف و تلاش در تولید است. اگر چنین حرکتى در جامعه دینى روى دهد، جامعه دینى چهره دلپذیرى به خود مىگیرد و گواراترین زندگى خود را نشان مىدهد.
على(ع) فرمود:
»القناعة اهنأ العیش»24
قناعت گواراترین زندگى است.
اخوت دینى
در سبک زندگى اسلامى، مفهوم بنیادین دیگرى وجود دارد که مى توان گفت از ابتکارات ادیان الهى و توحیدى، بویژه دین مبین اسلام است و آن »اخوت دینى» و یا »اخوت فى اللّه» است.
لغت دانان این واژه را این گونه ریشه یابى کردهاند:
»الاخ اصل اخو هو المشارک آخر فى الولاده... و یستعار فى کل مشارک لغیره فى القبیله او فى الدین او فى صنعه اوفى المعامله او فى مودة و فى غیر ذلک من المناسبات. »25
اصل اخ همان اخوُبه معناى اشتراک در ولادت است و درباره کسانى که از یک قبیله وتبارند، یا هم کیش و هم آیین هستند، یا از لحاظ شغلى و داد و ستد با هم شریکاند و یا با همدیگر رابطه دوستى دارند. و مانند آن نیز، به کار مىرود.
مفهوم معناى اخوت، با مفاهیمى از قبیل رفیق، شهروند، همکار و مانند آن فرق اساسى دارند; زیرا در مفهوم اخوت نوعى عطوفت و رأفت و احساس وابستگى روحى نهفته است که در واژههاى مشابه، این بار مفهومى وجود ندارد.
به دیگر سخن، گویى آموزههاى قرآنى و دینى مسلمانان را به مانند یک خانواده کلان دیدهاند که اعضاى آن همانند برادر و خواهر به یکدیگر اظهار علاقه مىکنند و در دشواریها و گشایشها، اندوهها و شادیها، خود را شریک هم مىبینند.
قرآن مجید این واژه را بارها به کار برده است.
1. »اذ قال لهم اخوهم لوط الاتتقون. »26
2. »واذکروا نعمت اللّه علیکم اذ کنتم اعدأً فألف بین قلوبکم فأصبحتم بنعمته اخواناً. »27
3. »و نزعنا ما فى صدورهم من غلّ اخوانا على سرر متقابلین. »28
4. »ربّنا اغفر لنا و لاخواننا الذین سبقونا بالأیمان. »29
آیات مورد اشاره، کاربرد این واژه را در دعوت پیامبران الهى و توحیدى نشان مىدهد که مردم را برادر مىنامیدند و از روى دلسوزى و علاقه، آنان را به بزرگراه هدایت فرا مىخواندند.
و نیز پیامبر اکرم (ص) به مردم جزیرة العرب خطاب مىفرماید که گذشته از هم گسسته و عداوت پیشه خود را بنگرید و به آغوش اسلام پناه آورید که دین پرمهر و عاطفه انسانى است و بزرگترین نعمتى است که دلها را به یکدیگر پیوند مىزند و الفت و دوستى را در جامعه دینى مىگستراند.
ونیز قرآن از بهشتیان این گونه گزارش مىدهد که آنان در گفتوگوهاى خود همدیگر را برادر مىنامند و براى هم طلب آمرزش وسرور و شادى مىنمایند.
بنابراین، اخوت دینى، مهندسى قرآنى و وَحیانى است که در متن قانون اساسى دین خدا )قرآن( جاسازى شده است و بر همین اساس، سیره پیامبر و امامان نیز شکل گرفته و تداوم یافته است.
در گزارش تاریخى از زندگى پیغمبر اکرم (ص) مىخوانیم که آن حضرت در آغاز ورود به مدینه )یثرب( دست به دو کار بنیادین و اساسى زد:
1. بنیانگذارى مسجد به عنوان پایگاه اجتماع دلها و ارتقاى فکرها و اندیشهها وژرفایى آرمانها.
2. تألیف قلوب و طرح اخوت فى اللّه به عنوان سرمایههاى انسانى و اسلامى همدل و هم فکر در جهت پیشبرد اهداف و آرمانها و مدیریتها و دفع مزاحمتها، شعارى که درهمان روزهاى آغازین هجرت به مدینه عملیاتى و اجرایى شد و فضاى حاکم بر جامعه نوپاى مدینه را تلطیف و دلنواز کرد و روحیه فداکارى و ایثار و انفاق و ایواء را گسترش داد.
»هشت ماه بعد از هجرت بود که رسول خدا، میان مهاجر و انصار، قرار برادرى نهاد که در راه حق یکدیگر را یارى دهند و پس از مرگ از یکدیگر ارث برند.30
اینان، نود نفر، یا صد نفر بودند، نیمى از مهاجران و نیمى از انصار که رسول خدا به آنان گفت:
»تآخوا فى اللّه اخوین اخوین»
در راه خدا دو نفر دو نفر، با هم برادرى کنید. »31
و این طرح زیبا در عمل نیز اجرا شد. پیامبر دستهاى هر دو نفر را با همدیگر به عنوان دو برادر به هم گره زد و این سنت ابتکارى و جدید اسلام، کینهها و کدورتها، نفاقها و پراکندگیها را زدود و صلح وصفا وعشق و محبت را در جامعه نبوى نهادینه ساخت، تا آن جا که مسلمانان مدینه به برادران جدید خود مىبالیدند و داراییها و منازل مسکونى خود را در اختیار آنان مىگذاشتند و حتى در پوشاک و خوراک از همدیگر حمایت مىکردند و تار و پود مدینةالنبى را با این طرح نو، بنیان نهادند و فتح الفتوحها آفریدند.
اخوت دینى در نگاه پیشوایان معصوم
این مفهوم پربار و پر پیمانه از معنویت و عطوفت و رأفت در گفتار رسول خدا(ص) و امامان معصوم به زیبایى ترسیم وتبیین شده است که به چند نمونه ار آن بسنده مىکنیم:
رسول خدا (ص):
»المسلم اخوا المسلم لا یظلمه و لا یخذله و لایسلمه. »32
مسلمان برادر مسلمان است، به او ظلم نمىکند، دست از یاریش برنمىدارد او را در برابر حوادث تنها نمىگذارد.
و نیز فرمود:
»مثل الأخوین مثل االیدین یغسل احداهما الاخرى. »33
دو برادر دینى مانند دو دوست هستند که هر یک در شستن دیگرى را کمک رسانى مىکنند.
امام صادق (ع) فرمود:
»المؤمن اخو المومن عینه ودلیله لا یخونه و لا یظلمه و لا یغشّه و لا یعده عدة فیخلفه. »34
مومن برادر مومن است مانند چشم اوست و اورا راهنماست به او خیانت نمىورزد و ستم روا نمىدارد با او بى صداقتى نمىکند و از وعده خلاف به او مىپرهیزد.
رسول خدا(ص) فرمود:
»المؤمن مرآة لاخیه المومن»35
مومن آینه برادر ایمانى خویش است.
امام باقر(ع) مىفرماید:
»من استفاد اخاً فى اللّه على الأیمان بالله و وفاءاً بأخائه طلباً لمرضات اللّه فقد استفاد شعاعا من نوراللّه و امانا ً من عذاب اللّه و حجة یفلح بها یوم القیامه و عزا باقیاً و ذکراً نامیاً، لأن المومن من اللّه عزوجل لا موصول و لا مفصول.
قیل: ما معنى لا مفصول و لا موصول
قال (ع): لا موصول به انه هو و لا مفصول منه انه من غیره»36
آن که بر اساس روابط ایمانى، برادرى در راه خدا را به دست آورد و در راه اخوت دینى دنبال رضایت الهى باشد، در پرتویى از نور الهى قرار گرفته است و از عذاب خداوندى امان نامه دریافت کرده است و دلیلى محکم و روشن بر این برادرى براى روز قیامت در دست دارد، عزتى پایدار و یادى پرآوازه پیدا مىکند; زیرا مومن از سوى خدا، نه پیوسته است و نه گسسته.
به آن حضرت گفته شد: معناى نه پیوسته است و نه گسسته چیست؟
فرمود: به او چنان پیوسته نیست که خود او باشد و از او چندان گسسته نیست که جز او باشد.
در نگاه پیامبران و پیشوایان معصوم، پیوند ایمانى اخوت و برادرى پیوندى است ژرف و عمیق و پایدار و ماندگار که رخدادهاى زود گذر و ناپایدار، آن را سست نمىکند و از هم نمىگسلد.
پیوند برادرى و طرح اخوت دینى برگرفته از پرتو نور الهى است که دلها را جلا و صفا مىبخشد وکینه و کدورتها را مىزداید. در طرح اخوت دینى، مومنان، آینه یکدیگرند، هم کمالها و هم کاستیهاى یکدیگر را نشان مىدهند. سعى و تلاششان آن است که واقعیتها را شفاف و رودررو مطرح کنند، تا گرفتار بیمارى غیبت، تهمت و افترا نگردند. صداقت و صفاى آینه را دارند، واقعیتها را درشت نمایى نمىکنند، نه خوبیها را بیش از آن چه که هست نشان مىدهند تا صفت ضد ارزش تملق و چاپلوسى شکل گیرد و نه از آنچه که هست کم مىگذارند تا مرض حسادت رخ بنماید.
عیب ونقصها را آن گونه که هست، باز گو مىکنند، تا برادران ایمانىشان در صدد برطرف کردن کاستیهاى اخلاقى، خلقى و رفتارى خود برآیند. آن را دو چندان و صد چندان نمىکنند، که برادران دینى از اصلاح خویش مأیوس گردند. این آن چیزى است که جانمایه و و روح سبک زندگى اسلامى را در قالب طرح قرآنى اخوت دینى مطرح مىسازد.
مبانى و زیر ساختهاى برادرى دینى
اخوت دینى، با همان مفهومى که از آن ارائه دادیم طرحى است براى زیست شایسته و زندگى سالم ایمانى. در این طرح انسانهاى خود ساخته و صالح، براى ساختنِ جامعهاى سالم و حیات طیبه، احساس وظیفه مىکنند. دو فریضه امر به معروف ونهى از منکر را به عنوان دو بال پرواز و دو رکن رکین و دو اصل اصیل رشد و بالندگى فرد و جامعه به شمار مىآورند. در این طرح ابتکارى قرآنى »من»ها به »ما» تبدیل مىشود و امت واحده و یک دست در برابر هجمههاى دشمنان و مستکبران شکل مىگیرد که در بین خود و در رابطه با یکدیگر مهربان و عطوف و نوع دوست، و در برابر دشمنان محکم و استوار و پر صلابت هستند.
مبانى این سبک از زندگى را مىتوان با الهام از آیات و روایات، این گونه ترسیم کرد:
1. تقوا و پارسایى: مهم ترین جامعه اسلامى در قالب اخوت دینى آن است که شالوده آن بر پارسایى و پاکى و پرهیز گارى استوار است، در قرآن چنین مىخوانیم:
»انما المؤمنون اخوة فأصلحوا بین اخویکم و اتقوا اللّه لعلکم ترحمون»37
مؤمنان برادر یکدیگرند، بکوشید تا بین آنان صلح و آشتى برپا شود و دراین مسیر از عنصر تقوا مدد بگیرید که زمینه ساز رحمت الهى است.
در این آیه، ارتباط برادران دینى بر اساس تقوا، طرح وترسیم شده است.
در آیه دیگر، پیوند تقوایى مؤمنان در دنیا را پیوندى پیوسته و نا گسستنى به شمار مىآورد، به گونهاى که در روز قیامت و روز واپسین که همه پیوندها از هم مىگسلد )حتى پیوندهاى فامیلى و دوستى( پیوند تقوایى همچنان پابرجا و استوار خواهد ماند.
»الأ خلاء یومئذ بعضهم لبعض عدو الّا المتّقین. »38
دوستان در روز و اپسین، دشمن یکدیگرند مگر پرهیز گاران.
قرآن در سوره آل عمران، چهار عنصر اصلى و اساسى را براى جامعه ایمانى و روابط اجتماعى مسلمانان مطرح مىکند که پشتوانه آنها همان تقوا و خویشتن بانى است.
»یا ایها الذین امنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتّقوا اللّه لعلکم تفلحون.»39
اى کسانى که گرویدهاید، بشکیبید، پایدارى کنید، مرزبانى کنید و پرواى خدا کنید، باشد که رستگار شوید.
از مجموع این آیات، به دست مىآید که جامعه ایمانى با مشخصه اخوت دینى مدل و سبک زندگى است که شالوده و بنیاد آن بر تقوا استوار است. این نکته در روایات هم اشاره شده است:
»التقى رئیس الأخلاق. »40
پرهیزگارى سَرِ خُلقهاست.
بنابراین، مبناى اصلى و اساسى در طرح اخوت دینى، گسترش تقوا و جلوههاى آن است که در پرتو آن زندگى به سبک اسلامى رخ مىنماید.
2. صلح و آشتى: زیر ساخت دیگر در زندگى اسلامى با توجه به نمونه برادرى دینى، همدلى، صلح، آشتى و مهرورزى است. به این واقعیت، قرآن با عناوین گوناگون پرداخته است.
- »رحماء بینهم»41
- »الصلح خیر... »42
- »فاصلحوا بین اخویکم... »43
- »واذکروا نعمت اللّه علیکم اذ کنتم اعدأً فألّف بین قلوبکم فأصبحتم بنعمته اخواناً. »44
رحمت ومهربانى، صلح وسازش، الفت وهمدلى، از پایهها و زیر ساختهاى سبک زندگى اسلامى است.
امام على (ع) فرمود:
»زیادةُ الشّح تشین الفتوَّة و تفسد الاخوّة»45
بخل و فشرده دستى، جوانمردى را تباه مىسازد و برادرى را فاسد مىسازد.
در جامعه دینى، مواساة و همدردى در امور مالى و عاطفى و نیز غنى سازى برادر دینى مورد تشویق و ستایش قرار گرفته است:
»خیر اخوانک من واساک و خیر منه من کفاک»46
بهترین برادر تو کسى است که مساوات کند با تو و بهتر از او کسى است که کافى باشد ترا.
3. نصیحت: نصیحت کاربرد فردى و اجتماعى دارد و مفهوم آن خیرخواهى براى دیگران است در برابر غش، بد خواهى و ناخالصى است که در روابط مسلمانان ممکن است رخ دهد. اسلام خیرخواهى را جوهر و گوهر دین و دین دارى بر شمرده است:
»الدین النصیحة»47
]تمامى[ دین خیر خواهى است
امام على (ع): از جمله مبانى اخوت دینى را خیر خواهى متقابل مؤمنان نسبت به یکدیگر معرفى کرده است:
»تُبتنى الاخوة فى اللّه على التناصح فى اللّه... . »48
برادرى براى خدا، زیر بنایش بر خیرخواهى خالصانه نسبت به یکدیگر استوار است.
و نیز فرموده است:
»خیر الأخوان انصحهم و شرّهم اغشّهُم»49
بهترین برادران دینى، خیرخواه ترین آنان است و بدترین آنان، غشدارترین آنان به شمار مىرود.
ودر جاى دیگر فرمود:
»شرُّ اخوانک الغاسُّ المداهن»50
بدترین برادر تو آن است که با تو از روى بدخواهى برخورد کند و عیب ترا به تو نگوید.
در روایات دیگر، بهترین برادران دینى، کسانى برشمرده شدهاند که در یاد آورى نقطه ضعفها، شفاف و بىپرده باشند و با پرده پوشى بر عیوب و یادآور نشدن آن به برادر دینى، او را در جهل قرار ندهند:
»خیر الاخوان اقلهم مصانعةً فى النصیحة. »51
بهترین برادر آن است که کمترین سازش، مداهنه و مدارا در خیرخواهى داشته باشد.
برادر دینى اهل تملق و چاپلوسى و پرده پوشى کارهاى نادرست برادرش نیست، بلکه با نقد خیرخواهانه او را از مسیر نادرست باز مىدارد.
امام على (ع)، در رابطه با مبناى اخوت دینى مىفرماید:
»تبتنى الاخوه فى اللّه على... التناهى عن معاصى اللّه... . »52
بنا گذاشته مىشود برادرى در راه خدا بر... بازداشتن یکدیگر از نافرمانى خدا...
خیرخواهى که برادرش را به گریه بیندازد، از انسان چاپلوسى که او را به خنده وا دارد، ارجمند تر و دوست داشتنى تر است.
قرآن دعوت به خیر و تواصى به حق را از عناصر ایمانى به شمار آورده است.53
3. تعاون و همکارى: این اصل قرآنى، محور و مدار حرکت برادران دینى در کارهاى اجتماعى است. برادران دینى، در جامعه دینى، در کارهاى نیک و گسترش تقوا، یک صدا، همراه و همگاماند:
»تعاونوا على البرّ و التّقوى»54
در نیکى و پرهیز، همیارى کنید.
امام على (ع) مىفرماید:
»تبتنى الاخوة فى اللّه، على... التعاون على طاعة اللّه... و التناصر فى اللّه»55
برادرى دینى، بر یارى رساندن یکدیگر بر محور فرمان الهى و کمک کردن خداپسندانه است.
روحیه جمعى در جامعه دینى، سبکى است که اسلام بر آن اهتمام ویژه دارد.
اسلام، انزوا و گوشه نشینى و گریز از جمع و جماعت را براى پیروان خویش نمىپسندد، بلکه در برابر، از آنان مىخواهد که با روحیه اجتماعى با هم نوعان و هم کیشان، کارها را سامان دهى کنند و مشکلات و معضلات اجتماعى را برطرف نمایند.
»و اعتصموا بحبل اللّه جمیعاً و لا تفرقوا»56
همگى چنگ به ریسمان خداى زنید و مپراکنید.
کارهاى بزرگ وطرحهاى کلان را با همت جمعى آغاز کنید و با همان روحیه تداوم بخشید.
رسول اکرم (ص) فرمود:
»الجماعه رحمة و الفرقه عذاب»57
جماعت مایه رحمت و تفرقه موجب عذاب است.
در جامعهاى که بر اساس اخوت دینى شکل مىگیرد، همگان خود را بر سرنوشت جمعى مسؤول مىدانند و به تکلیف فردى و اجتماعى اهتمام مىورزند.
روایاتى که مىگوید: »من اصبح لا یهتم بأمور المسلمین فلیس منهم»58
نشان دهنده آن است که مسلمانان پیکر واحدند »چو عضوى به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار» قرار و ثبات و آرامش جامعه دینى با طرح برادرى دینى آن است که همگان به امور اجتماعى یکدیگر اهتمام جدى داشته باشند و از حرکتهاى خود سرانه و خودخواهانه بپرهیزند.
امام على (ع) مىفرماید:
»خیر اخوانک من سارع الى الخیر و جذّبک الیه و امرک بالبرّ و اعانک علیه»59
بهترین برادران تو کسى است که شتاب کند به سوى خیر و بکشد ترا به سوى آن. و امر کند ترا به نیکویى و یارى کند ترا بر آن.
اخوت دینى (بایدها و نبایدها)
در نمونه و سرمشق سبک زندگى اسلامى براساس برادرى دینى، بایدها و نبایدهایى وجود دارد که عینیت بخشیدن به آنها جلوه حیات طیبه و زندگى شایسته ستایش را به نمایش مىگذارد. تردیدى نیست که التزام به بایدها و آنچه جهت اثباتى دارند و پرهیز از نبایدها و آنچه سمت وسوى سلبى دارند، در مجموع انسان و جامعهاى مىسازد که مىتواند استعدادهاى خود را در جهت واقعى و در بستر رویش و بالندگى قرار دهد.
براى ترسیم برادرى دینى و زندگى بر اساس این طرح زیباى دینى و اسلامى، بهترین شاهد و نمونه مستند، کلام و سخن امیر بیان، على (ع) است که ترسیم زیبایى از زندگى یک برادر دینى به دست مىدهد:
»کان لى فیما مضى اخ فى اللّه، و کان یعظمه فى عینى صغر الدّینا فى عینه، و کان خارجاً من سلطان بطنه، فلا یشتهى ما لا یجد و لا یکثر اذا وجد، وکان اکثر دهره صامتاً. فإن قال بذّ القائلین و نقع غلیل السائلین. و کان ضعیفا مستضعفاً فان جاء الجدّ فهو لیث غادً و صِلّ واد، لا یُد لى بحجّة حتى یأتى قاضیاً. و کان لا یلوم احداً على مایجد العذر فى مثله حتى یسمع اعتذاره. و کان لایشکو وَ جَعاً الاّعند بُرئه. وکان یقول ما یفعل و لایقول ما لا یفعل. و کان اذا غُلب على الکلام لم یُغلَب على السکوت. و کان على ما یسمع احرص منه على ان یتکلّم. و کان اذا بدهه امران نظر ایّهما اقرب الى الهوى فیخالفه.
فعلیکم بهذه الخلائق فالزموها و تنافسوا فیها، فان لم تستطیعوها فاعلموا أنَّ اخذ القلیل خیرُ من ترک الکثیر. »60
در گذشته مرا برادرى بود که در راه خدا برادریم مىنمود. خُردى دنیا در دیدهاش، وى در چشم من بزرگ مىداشت، و شکم بر او سلطه نداشت، پس آنچه را نمىیافت، آرزو نمىکرد و آنچه را مىیافت، فراوان به کار نمىبرد. بیشتر روزهایش را خاموش مىماند و اگر سخن مىگفت، گویندگان را از سخن مىماند ]باز مىداشت[ و تشنگىِ پرسندگان را فرو مىنشاند. افتاده بود و در دیدهها ناتوان و به هنگام کار، چون شیر بیشه و مار بیابان. تا نزد قاضى نمىرفت، حجّت نمىآورد و کسى را که عذرى داشت، سرزنش نمىنمود، تا عذرَش را مىشنود. از درد شکوه نمىنمود، مگر آن گاه که بهبود یافته بود. آن چه را مىکرد، مىگفت و بدان چه نمىکرد، دهان نمىگشود. اگر با او جدال مىکردند، خاموشى مىگزید. و اگر در گفتار بر او پیروز مىشدند، در خاموشى مغلوب نمىگردید. بر آن چه مىشنود، حریصتر بود، تا آن چه گوید. و گاهى که او را دو کار پیش مىآمد، مىنگریست که کدام به خواهش نفس نزدیکتر است، تا راه مخالف آن را پوید.
بر شما باد چنین خصلتها را یافتن و در به دست آوردنش بر یکدیگر پیشى گرفتن و اگر نتوانستید، بدانید که اندک را به دست آوردن، بهتر تا همه را واگذاردن.
در این ترسیم جامع و فراگیر از چهره برادرى در راه خدا )اخوت فى اللّه( چند اصل اساسى در زمینه بایدها و نبایدها در حوزه اخوت دینى مىتوان به دست آورد:
اول. کسى را به عنوان برادر دینى بر گزینیم که دنیاى با این بزرگى، در نگاه او کوچک باشد. چنین کسى در نگاه امام، شخصیتى بزرگ و والا دارد. روشن است آن کس که بنده دنیا نشود و دنیازدگى او را از بندگى دور نسازد و دنیا را وسیلهاى براى زیست شایسته و رسیدن به هدف انسانى بداند، نگاهى ژرف و چشم اندازى گسترده دارد که برادرى با او مایه افتخار است و همنشینى با او آموزنده سبکى است که وحى و اولیاى الهى از آن یاد کردهاند.
دوم: انسانى که امیر بر هوا و هوس و و شهوت وشکم باشد و از اسارت این امور خود را آزاد کند، انسانى است قابل اعتماد، و معاشرت و برادرى با او آدمى را به معراج ارزشها نزدیک مىسازد و از منجلاب شهوتها و شکم بارگیها مىرهاند. چنین انسانى، نه اهل آرزوهاى دست نیافتنى است و نه درمیدان بهره گیرى از داشتهها، به وادى اسراف و تبذیر مىافتد.
سوم. اگر سخن گفتن نقره است، سکوت طلاست. سکوت سکوى پرش ونردبان معرفت و عرفان است. از باند سکوت است که مىتوان به سوى ملکوت پرید. پُر سخنى، نشانه کم خردى است. به جستوجو پرداز و برادرى را پیدا کن که در جاى سکوت، لب از لب نمىگشاید، ولى هنگام لزوم سخن، شیر بیشه میدان است و تشنگان معارف را به سرچشمه حکمت رهنمون مىشود.
چهارم. تن پرورى، رفاه زدگى، شکم بارگى و فربه شدن از لحاظ جسمى، نشانه کمال نیست. چه بسا انسانهایى استخوانى و به ظاهر لاغر و کم گوشت که چابک و چالاکاند و در هنگام رویارویى با دشمن، او را از جلو راه برمىدارند و مانند مار بیابان بر او مىپیچند. روحیه مقاومت و شجاعت و غیرت است که آدمى را در صحنههاى سخت و دشوار پیروز مىگرداند.
برادرى که بنده شکم وشهوت است، اعتمادى بر او نیست. ممکن است دوستى به ظاهر ضعیف و ناتوان داشته باشى که با روحیهاى قوى در میادین حساس زندگى، تو را یار و مددکار باشد. این گونه کسان را جستوجو کن وبه برادرى برگزین.
پنجم. هر سخن جایى و هر نکته مقامى دارد. اگر دلیل منطقى و مستند محکمه پسند دارى آن را در هر جا باز نگو و به کار نگیر، بگذار تا محکمه بر پا شود و داور بر کرسى داورى بنشیند، آن گاه آن را ارائه ده، تا بتوانى حقِّ از دست رفته ات را به شایستگى و مسالمت آمیز دریافت کنى و بستانى.
ششم. عذر پذیر باش و تا جایى که زمینه پذیرش عذر از سوى کسى فراهم است، آن را توجیه نکن. کسى را بر آنچه کرده سرزنش مکن، تا زمانى که عذر او را بشنوى این هم نشانهاى دیگر از رفتار یک برادر دینى است.
هفتم. زندگى ما انسانها آمیزهاى است از شادى و غم، سلامتى و بیمارى، نوش و نیش، درد و درمان. برادر نمونه کسى است که به هنگام درد آه وناله و داد و فریاد نمىکند. از درد، زبان به شکوه نمىگشاید، مگر هنگامى که سلامتىاش را باز یابد. این رفتار، یعنى روحیه تسلیم در برابر حوادث نا خواسته و جارى در عالم هستى. شِکْوَه و شکایت، نشانه کم جنبگى و کم توانى آدمى است. مؤمن در سختیها، صبور است و در خوشیها شکور.
هشتم. صداقت اصل مهمى است در سبک زندگى اسلامى، دو صد گفته چون نیم کردار نیست. التزا م عملى به آنچه مىگوییم، نشانه صداقت است. امام على(ع) از برادرى سخن مىگوید که خود را مقید کرده بود به عمل به آنچه مىگفت.
نهم. آدمى دو گوش دارد و یک زبان، یعنى باید دو برابر آنچه مىگوید بشنود. حرص بر گفتن نشانه شهوت در کلام و ضعف در شخصیت است. یکى از ویژگیهاى برادر امام على (ع) آن بود که بر شنیدن حریصتر بود تا گفتن.
دهم. به هنگام قرار گرفتن بر سر دو راهىها، گزینش درست، کارى است توان فرسا. على (ع) دستورالعملى راهگشا ارائه مىدهد:
آن مسیرى را که هواى نفس و هوسهاى نفسانى با آن موافق است، رها کن و آنچه مخالف با هواهاى نفسانى است برگزین. این است نشانه عزم درست وتدبیر شایسته در میدان زندگى اسلامى.
یازدهم. سرعت در کارهاى خوب و شتاب در کسب فضایل و خصایص انسانى، امرى ستوده ومورد ستایش است اما سبقت در این میدان کارى است کارستان که مؤمنان راستین داراى این دو ویژگىاند:
»اولئک یسارعون فى الخیرات و هم لها سابقون»61
آنان در کارهاى نیک مىشتابند و بدان پیشى مىگیرند.
امام على (ع) مىفرماید برادر من ملتزم بر کار خیر بود و با دیگران رقابت مىکرد و پیشتاز بود.
دوازدهم. اصل دیگرى که در سبک زندگى اسلامى و جامعه براساس اخوت دینى، درخور توجه است آن است که اگر نمىتوانیم همه بایدها را بهدست آوریم و یا ازهمه نبایدها دست بشوییم، دست کم، آنچه براىمان مقدور است انجام دهیم، یا ترک کنیم.
این بود نگاهى کلان وکلى به آنچه یک برادر دینى در زمینه بایدها و نبایدها باید از آن برخوردار باشد و یا گریزان.
نگهداشت حقوق برادران دینى
مقام معظم رهبرى در ضرورت تبیین سبک زندگى اسلامى یادآور مىشود:
»باید به دنبال این باشیم که فرهنگ زندگى را تبیین کنیم، تدوین کنیم و به شکل مطلوب اسلام تحقق بخشیم، البته بُن مایههاى یک چنین فرهنگى را براى ما معین کرده است. بُن مایههاى این فرهنگ، عبارت است از: خردورزى، اخلاق، حقوق. اینها را اسلام در اختیار ما قرار داده است اگر ما به این مقولات، به طور جدى نپردازیم، پیشرفت اسلامى تحقق پیدا نخواهد کرد در تمدن نوین اسلامى شکل نخواهد گرفت... . باید به دنبال این بخش زیاد کار کنیم»
اخوت دینى، الزامات و حقوق و رفتارهایى را مىطلبد که به حقیقت پیوستن آنها، یعنى اجرایى و عملیاتى سازى سبک زندگى اسلامى.
پایه اخوت دینى را عقلانیت و خردمندى تشکیل مىدهد این عامل ریشه درخت برادرى است - ساقهها و تنههاى این درخت را اخلاق و رفتار شایسته مىتوان نامید; اما ثمره و میوه درخت برادرى، رعایت حقوق و التزام و پاىبندى به آن در زندگى اجتماعى، اقتصادى، فرهنگى و سیاسى است. بهترین سندى که براى ترسیم این حقوق و ترویج آن در شکل گیرى سبک زندگى اسلامى مىتوان ارائه داد، این حدیث شریف، از رسول خدا (ص) است که مىفرماید:
»للمسلم على اخیه ثلاثون حقاً، لا براءة له منها الا باالأداء او العفو:
هر مسلمانى به عهده برادر دینىاش سى حق دارد که از آنها رهایى ندارد، مگر به رعایت آنها، یا گذشت برادرى دینى از آن حقوق:
1. یغفر زلته. لغزشهایش را مىبخشد.
2. و یرحم عبرته. در ناراحتیها نسبت به او مهربا ن است.
3. و یستر عورته. اسرار او را پنهان مىکند.
4. و یقیل عثرته. اشتباهات اورا جبران کند.
5. و یقبل معذرته. عذر او را مىپذیرد.
6. و یردُّ غیبته. در برابر بدگویان از او دفاع مىکند.
7. و یدیم نصیحته. همواره خیر خواه او مىباشد.
8. و یحفظ خلّته. دوستى اورا پاس مىدارد.
9. و یرعى ذمّته. پیمان اورا رعایت مىکند.
10. و یعود مرضته. در حال بیمارى به عیادتش مىرود.
11. و یشهد میّته. در تشییع جنازه او شرکت مىجوید.
12. و یجیب دعوته. دعوت او را اجابت مىکند.
13. و یقبل هدیّته. هدیه او را مىپذیرد.
14. و یکأ فى صلته. عطاى او را جبران مىکند.
15. و یشکر نعمته. نعمت او را شکر مىگوید.
16. ویحسن نصرته. در یارى او مىکوشد.
17. و یحفظ حلیلته. ناموس او را حفظ مىکند.
18. و یقضى حاجته. حاجت اورا برمىآورد.
19. و یشفّع مسألته. براى برآوردن خواستهاش شفاعت مىکند.
20. و یسمّت عطسته. عطسهاش را تحیت گوید.
21. و یرشد ضالته. گمشدهاش را راهنمایى مىکند.
22. و یردُّ سلامه. سلامش را جواب مىدهد.
23. و یطیّب کلامه. گفته او را نیکو مىشمارد.
24. و یبرّ انعامه. انعام او را خوب قرار مىدهد.
25. و یصدّق اقسامه. سوگندهایش را تصدیق مىکند.
26. و یوالى ولیه و لا یعادیه. دوستش را دوست مىدارد و با او دشمنى نکند.
27. و ینصره مظلوما و ظالما فأمّا نصرته ظالماً فیردُّه عن ظلمه. در یارى او بکوشد خواه مظلوم باشد و خواه ظالم ]بدین معنى که او را از ظلم باز دارد[.
28. و لا یسلّمه. او را در برابر حوادث تنها نگذارد.
29. و لا یخذله. دست از یاریش برندارد )و او را در ناگواریها رها نمىکند(.
30. و یحبُّ له من الخیر ما یحبُّ لنفسه و یکره له من الشر ما یکره لنفسه و یکره له من الشرِّ ما یکره لنفسه.62
آنچه از نیکى براى خود دوست مىدارد براى او دوست بدارد و آنچه براى خود بد مىداند براى برادرش بد بداند.
نقشه راه برادرهاى دینى در سبک زندگى اسلامى را در این تابلوى زیباى محمدى (ص) مىتوان دید از کوچکترین مسائل انسانى تا بزرگترین و مهم ترین مسائل حقوقى را در این منشور زندگى مىتوان یابید. به راستى اگر این نکتههاى ناب و این رهنمودهاى راهگشا و این راهکارهاى عینى و عملى در زندگى اجتماعى ما مسلمانان مورد توجه و اهمیت قرار گیرد، شاهد جامعهاى دل پذیر و رفتارهاى دل نواز خواهیم بود. نگاه همه سویه و همه جانبه بنیان گذار اسلام عزیز به حقوق انسانى و اسلامى در جامعه دینى مىتواند حیات طیبه وزندگى همراه با محبت و صفا و مودّت و وفا را به نمایش بگذارد و تنشها و تند رویها و نیز تنگ نظریها و تنگناها را از جلو راه بردارد.
گذشت از لغزشها، گسترش مهربانیها، نادیده گرفتن خطاها، پذیرش عذرها، دفاع از آبروها، فرهنگ نمودن خیرخواهیها، پاىبندى به دوستیها، رعایت پیمانها، دیدار از بیمارها، اجابت دعوتها، پذیرش بخششها، جبران کردن خوبیها، سپاسگزارى از خدمتها، یارى رسانى به مظلومان، حفظ ناموسها، برآوردن نیازها، واسطه شدن در گرفتاریها، حتى ریزترین موضوعات انسانى، مانند: پاسخ دادن به عطسه و راهنمایى گمشده مومن و برگرداندن جواب سلام و خوش کلامى و پرهیز از کلام آزار دهنده در اسلام وارد شده است و همگان به اداى آنها فراخوانده شدهاند.
نگهداشت این حقوق انسانى و اسلامى در جامعهاى که قرار است بر اساس آموزههاى دینى داراى سبک ویژهاى باشد، جامعهاى را ترسیم مىکند که رابطه فرد درآن جامعه رابطهاى است صمیمى و شفاف، همراه با راستى و درستى، به گونهاى که همگان به مرحلهاى از رشد و بالندگى رسیدهاند که آنچه براى خود مىپسندند براى دیگران بپسندند و آنچه برخود نمىپسندند براى دیگران نیز نمىپسندند.
این معیارها و خوبیها و خصلتهاست که برادرى دینى را در جامعه ارزشى متجلى مىکند و به سمت تعالى انسانى و تکامل ایمانى سوق مىدهد.
در برابر کسانى که از این آموزهها بهرهاى ندارند و نبردهاند، در سلوک اجتماعى و روابط انسانى خود سود نگر و ظاهر اندیشاند. در جامعه غربى و به دور از ارزشهاى قرآنى، انسانها مانند آجرهایى هستند که کنار هم چیده شدهاند و هیچ گونه ملاطى آنان را به یکدیگر پیوند نمىزند.
ولى در جامعه آرمانى و آرمانشهر ومدینة النبى، جوهر و گوهر جامعه را محبت و دوستى، صلح وصفا، صداقت ونجابت، اعتماد و اطمینان، آرامش و امنیت، رأفت و مهربانى تشکیل مىدهد.
از این روى، در آموزههاى دینى، زیر عنوان حقوق مؤمنان، سرفصلهاى زیباى انسانى وجود دارد که عقل معاش و عقل معاشرت را به نمایش مىگذارد.
مقام معظم رهبرى در این زمینه مىگوید:
»تمدن نوین اسلامى - آن چیزى که مىخواهیم عرضه کنیم - در بخش اصلى از این چیزها تشکیل مىشود، اینها متن زندگى است. این همان چیز است که در اصطلاح اسلامى به آن مىگویند »عقل معاش» عقل معاش فقط به معناى پول در آوردن و پول خرج کردن نیست. همه این عرصه وسیعى که گفته شد، جزو عقل معاش است. در کتب حدیث اصیل و مهم ما، ابوابى وجود دارد به نام کتاب العشره . آن کتاب العشره درباره همین چیزهاست»63
حقوق برادرى از نگاهى دیگر
در پایان این نوشتار به پارهاى از آداب و اخلاق معاشرت و نگهداشت حقوق برادرى از منظرى دیگر مىپردازیم.
در جامعه دینى، برادران دینى همه در یک سطح و جایگاه نیستند. ممکن است کسانى باشند که در اوج برادرى وصداقت قرار بگیرند و کسانى باشند که هنوز به آن مرحله نرسیده باشند، ولى ارتباط با آنها در همان سطح سفارش شده است.
امام صادق (ع) مىفرماید:
»من عامل الناس فلم یظلمهم، و حدّثهم فلم یکذبهم، و وعدهم فلم یخلفهم کان ممّن حرمت غیبته و کمل مروءته و ظهر عدله و وجبت اُخوّته». 64
آن که در تعامل با آنان ستم نمىکند و در گفتارش با آنان دروغ نمىگوید و برسر وعدهها و پیمانهایش، استوار مىماند، چنین انسانى غیبتاش حرام و جوانمردىاش تمام و عدالتاش آشکار است. با این گونه مؤمنان واجب است پیوند برادرى بسته شود.
در این حدیث نورانى: عدالت و صداقت و وفا، به عنوان سه عامل شایسته براى اخوت دینى مطرح شده است که مفهوم آن این است: کسانى که اهل ستم ودروغ و وعده خلافىاند دوستان و برادرانِ درخور اعتمادى نیستند و نمىتوان با آنان پیمان دوستى و اخوت بست.
در حدیث دیگرى از امام على (ع) برادران دینى به دو گونه ترسیم شدهاند:
»لأخوان صنفان: اخوان الثقة و اخوان المکاشَرة... فاذا کنت من اخیک على حدّ الثّقَة فابذل له مالک و بَدَنک و صاف من صافاه و عادِ من عاداهُ و اکتم سِرَّهُ و عیبه و اظهِر منه الحسن و اعلم ایّها السائل انّهم أقلّ من الکبریت الاحمر. »65
اخوان الثقه و اخوان مکاشره. دسته اول کسانىاند که پناهگاه یکدیگرند و به منزله پَر در پرواز، شایسته برادرىاند و مال و ثروت خویش را در اختیار یکدیگر مىگذارند و از هزینه آن در راه برادر دینى خود دریغ ندارند. با چنین برادران مورد اعتماد و قابل وثوقى عقد اخوت ببندید و از بذل و کمک انسانى با آنان دریغ نورزید، با دوستانشان دوست و با دشمنانشان دشمن باشید، راز آنان را پوشیده نگه دارید و عیب آنان را فاش نسازید، خوبیهاىشان را آشکار کنید ]و به دیگران منتقل نمایید[ این گونه برادران دینى، از »کبریت احمر» کمیابترند.
و اما گروهى برادران »خنده و شادى»اند. از آنان کسب شادى مىکنى. پیوندت را با آنان قطع نکن و بیش از این، از آن چیزى طلب مکن. به اندازهاى که با تو گرم مىگیرند از جهت خوشرویى و شیرین زبانى، توهم با آنان آن گونه باش ]نه بیشتر[.
امام صادق(ع) برادران را به سه گروه، دستهبندى فرموده است:
»الاخوان، ثلاثة: فواحد کالغذاء الذى یحتاج الیه کل وقت فهو العاقل و الثانى فى معنى الداء و هو الاحمق و الثالث فى معنى الدواء و هو اللبیب.»66
برادران، سه گونهاند: یکى چون غذایى است که هماره بدان نیاز است و آن خردمند باشد، و دوّمى به منزله بیمارى است و آن بى خردى باشد و سوّمى به جاى داروست و آن زیرکِ هوشیار باشد.
در روایت دیگر از حضرت نقل شده است که فرمود:
»والاخوان ثلاثة مواس بنفسه و آخر مواسً بماله، وهما الصادقان فى الأخاء، و آخر یأخذ منک البلغة و یریدک لبعض اللذة فلاتعده من اهل الثقه»67
برادران سه گونهاند: آن که با جان خویش ]با برادرش[ همراهى کند، دیگرى آن که به مال خود همراهى کند. این دو در دوستى راست اند و دیگرى آن که از تو دست مایه زندگانى گیرد و تو را براى پارهاى لذتها خواهد، او را در خود اعتماد مشمار.
بنابراین اخوت دینى داراى سطوح و مراتب گوناگون است نسخه یکدست ویکسان نیست، مراتب دوستى و برادرى متفاوت و داراى جایگاههاى گوناگون است، شمارى از برادران غذاى روحاند شمارى درد بىدرماناند و گروه دیگرى دواى هر دردىاند.
آنچه در سبک زندگى انسان مسلمان اثر دارد، شناخت حقوق برادرى است و رعایت آن از یک سو; و دوم شناخت انواع برادران دینى و چگونگى ارتباط و اعتماد با آنان از دیگر سوى.
زندگى بر اساس عقل معاشرت و عقل معاش آن است که آدمى سبکهاى اصیل زندگى را از سبکهاى بدلى تمیز دهد و انسانهاى سالم و صالح ومورد وثوق را از انسانهاى ظاهرکار و فریب گر و منافق صفت، شناسایى کند و طرح دوستى و برادرى را با دوستان صمیمى و باصفا تقویت کند و گسترش دهد و با انسانهاى متذبذب و چند چهره، روابط را به حداقل برساند و به آنان اعتماد و اطمینان نکند.
نتیجه
در این مقال روشن شد زیست شایسته که همان »حیات طیّبه» است در قرآن و روایات، به چه زیستى اطلاق مىشود و راه رسیدن و دستیابى به چنین زیستى چگونه ممکن است و چه راههایى را باید پیمود و گامهایى را برداشت تا به ذِروَه زیبا، روح افزا و دلانگیز آن دست یافت و از خنکاى جان فزاى آن، همه گاه، بهره برد. و در ادامه برادرى دینى، که اسلام آن در قابى بس باشکوه، به نمایش گذارده، به بوته بررسى نهاده شد و در حقیقت شاخصى دیگر از سبک زندگى اسلامى فراروى جویندگان کمال گذارده شد.