پاسداشت صحیفه حوزویان

نوع مقاله : مقاله پژوهشی


بارها و بارها راهمان نمود. شگفتیم و شاد باش گفتیم ولى از هیاهوى تبریک و آفرین و… فرا نرفتیم.

از گهر گفته هاى او روحمان اوج نگرفت و انقلاب درونى در ما ایجاد نشد وگرنه غیر از این بودیم که هستیم.

شمع بر راهمان بداشت گرفتیم ولى چندگامى پیش نرفته از شب هراس به دل راه دادیم و از حرکت بازماندیم.

گوش به تحلیلهاى نااهلان بیهوده گوییهاى کژ اندیشان و بیغوله زیان دادیم شمع را از دست بدادیم و دگر بار گرفتار همانانى شدیم که تاریک اندیشى را زندگى و تنگ فکرى و حماقت خمیرمایه بقا و دوامشان است.

توفان هواى تاریک پرستان شمع مان را خاموش کرد چه بر سر او از جان مایه ننهادیم.

دردشناس از سر سوز و درد دردها را بگفت و نسخه درمان بداد. نسخه اش را به کار نبستیم و صحیفه اش را پاس نداشتیم. عیادتمان کرد دستمان بگرفت با همه گرفتاریها در دار الاسلام به گوشه خانه ما آمد ملاطفت کرد از روى جدّ لطف او در پاس نداشتیم. ناز کردیم فروتنى کرد و نازمان کشید. رو گرفتیم باز هم به سراغمان آمد شاید که بیدار شویم.

راستى این همه چرا؟ نگرانى سکاندار امّت اسلامى از چیست؟ چرا این همه بر بسامانى و بهسازى حوزه ها پاى مى فشارد.

اگر گفته ها و پیامهاى او را مرور کنیم بیشترین دغدغه او را در باب حوزه و بالندگى و رشد آن مى یابیم.

چند سال پیش در جمع نمایندگان طلاب گفت:
(بنده نسبت به مسائل مربوط به حوزه همان طور که اول هم اشاره کردم به هیچ وجه خودم را غیر مسؤول نمى دانم; یعنى وجدان: وجدان طلبگى و وجدان مسؤولیت کنونى من به هیچ وجه اجازه نمى دهد که مسأله اهمّ اسلامى جامعه مان و کشورمان از نظر من یک مسأله درجه دو باشد. خیر مسأله مهمّى است. مسأله درجه یکى است. من خودم را مسؤول مى دانم نسبت به این قضایا و نسبت به قم و آینده اش و ترتیباتش و هر کارى که شرعاً به عهده من باشد و تشخیص بدهم ان شاء اللّه انجام خواهم داد…)

او به چه مى اندیشد چه مى بیند از چه چیز نگران است که اصلاح و سامان دادن حوزه ها را مسأله اهم کشور و جامعه اسلامى مى داند.

در پس این همه فریاد چه درد جان فرسایى است که گاه زمام کلام را از او مى رباید و بسان جدّش على(ع) (شقشقیه) مى سراید.

اگر خام اندیشان مولاى مان را نیافتند و خشک فکران به جاى همراهى و درک درد او یاوه سراییدند و با غوغاى سالارى و مقدّس بازى درد او را به چاه حوالت کردند.

ما تجربه برگیریم جغدوشانى را که پس از هر پیام و کلام جان فزا و سرنوشت ساز سلاله اش بر خرابه ها مى نشینند نغمه (واحوزه ها) سر مى دهند رسوا کنیم که دیگر تنهایى على(ع) تکرار نشود.

جان کلام او را نوش کنیم از عطر خطابه اش طراوت گیریم نا هوشیاران را هشدار دهیم بى دردان را برانگیزانیم دلسوزان را یار باشیم و غرض مداران را در زندان نفس پرغرضشان گرفتار کنیم. و از شادباشهایى که فرجامش شکستن قامت بلند کلام اوست و بهانه براى دیگران دامن گیریم و با چهچه هاى نابهنگام طنین هنگامه و پیام نورانى او را کم فروغ نکنیم. جان کلام را بنوشیم و از پیام جانان پاسى شایسته بداریم.

در این نوشتار پرتوى از انوار صحیفه او را مى نمایانیم و با تفرّج در بوستان سرسبز کلام او از مبارک رهنمودهایش راه مى گیریم.
جان کلام رهبر
در نخستین نگاه به خطابه مبارک رهبر به ذهن مى زند که پیام اصلى و جان گفته هاى او بایستگى
تحول و بالنده سازى حوزه ها و بسامانى و تجهیز حوزه هاى علوم دینى اسلامى براى پاسخ گویى به نیازهاى فردا و فرداهاست ولى هر تحوّل و بسامانى را مبادى مبانى و پیش فرضهاى فکرى و نظرى است که اساس و قاعده تحوّل را تشکیل مى دهند و نیز بازدارنده هایى است که چه بسا طرح تحوّل را نافرجام مى کنند. رسیدن به مطلوب بدون ژرف کاوى در این اصول نشاید. دامنه این اصول نیز تنها به دایره نظرى محدود نمى شود بلکه در هر دو بعد: نظرى و عملى مطالعه و کارشناسى جدّى مى طلبد; چه طرح پیشنهادى مقام معظّم رهبرى ریشه در میراث هزارساله احیاگران و مجدّدان حوزه ها دارد محصول سالها اندیشیدن در بهسازى حوزه هاست ثمره میمون شناخت واقع بینانه جهان اسلام نیازهاى نظام وضعیت حوزه و رسالتى است که باید حوزویان پرچم آن را برفراز دارند.

برگزارى سمینارها و نشستهاى شتاب زده با مضامینى تکرارى و در دایره اى تنگ چونان که آن اندیشه بلند را برنتابد بیراهه رفتن است و نشان دادن سراب به جاى آب. کار با ظاهرسازیها سامان نمى گیرد.

حتى یک قشر و دو قشر از حوزه هم اگر به کارى جدّى و حساب شده و درازمدّت دست بزنند باز هم به آن قلّه بلند نخواهند رسید زیرا درد عمیق تر از این حرفهاست. بسیج هر افکار و گروهها حوزه: عالمان فاضلان کارشناسان دردمندان وفن شناسان را مى طلبد.

بهره ورى درست و بجا از همه مهارتها راهى فراسوى آن آرمان بزرگ خواهد گشود.

ما با توان اندک خود این شماره و شماره هایى را در آینده به پاسداشت این صحیفه نورانى ویژه کرده ایم به امید آن که بتوانیم روزنى به روشنایى بگشاییم.

در این کوتاه نوشته اندیشه هاى او را مرور کرده و پرتوى از مبانى (طرح تحول) را مى آوریم تا در مجالى دیگر روشهاى اجرایى آن را بنمایانیم.
خاستگاه فکرى و نظرى طرح
هر طرحى بویژه طرحهاى اجتماعى آن هم با صبغه دینى زیر ساخت فکرى برگرفته از اصول و هدفهاى جارى در پیکره و ساختار آن دین را دارد اصولى که مبانى و مبادى طرح بر آنها استوار است و قواعد ساماندهى از آن تغذیه مى کنند.
در این بخش به برخى عناصر زیر ساخت اصولى مبانى و مبادى اشارت کرده پرتوى از تفکّر و اندیشه اى را که در پس صحیفه حوزویان به ذهن مى زند مى آوریم:

1 . دین براى اداره جهان بهسازى زندگى بشر ساختن جامعه اى همسو با فطرت انسان ها و شکوفایى استعدادها و برانگیختن دفینه هاى اندیشه و خرد بشر آمده است.

2 . انسان اسلام تک ساختى نیست. ندیدن دنیا به عنوان مزرعه آخرت و تجارتگاهى براى آن دنیا و چشم بستن به واقعیتهاى این جهانى به همان اندازه انحراف است که غفلت از آخرت و شیفتگى به این دنیا.

انسان اسلام با راهنمایى وحى ابزار علم و شناخت و مرکب ایمان و تقوا از همین خاکستان به لقاى اللّه عروج مى کند و در همه کارها و برنامه هایش حضور در پیشگاه الهى را بسان قیامت مى بیند.

3 . دین اسلام بویژه شریعت کامل و جامع آن در هر زمانى طرحى مناسب براى اداره جوامع و پاسخى در خور براى نیازهاى فکرى معنوى و تربیتى بشر دارد.

4 . شریعت را اصولى است جاودان که معیار هر تحول و پویایى در درون و مجموعه زیرین آن اصول است.

5 . دین شناسى کارى تخصصّى زمان پر و نیرو گیر است باید مراکزى و در هر دوره کار خود را وقف تربیت اسلام شناسانى در عرصه هاى گوناگون دینى کنند و در هر عصرى عناصرى مناسب با رسالت و هدفهاى دین و پاسخ دهنده به نیاز نسل و عصر بسازند.

6 . چنین مراکزى در درازاى تاریخ نام (حوزه هاى علوم دینى) به خود گرفته و میراثى چشم نواز در جهاد علمى و عملى به یادگار نهاده اند.

7 . حوزه ها دستگاه تولید فکر دینى با زبان قوم خویش و کارخانه تربیت عالمانى ربّانى و زمان شناس اند.

8 . حوزه هاى علوم دینى عالمان و حکیمانى بزرگ در میدانهاى گوناگون دانش در طول تاریخ به جامعه بشر ارزانى کرده آنان نیز با همه تنگناهاى شدید رسالت خود را نیک به فرجام رساندند.

9 . حوزه هاى کنونى میراث دار دانش تلاش علمى افکار و اجتهاد عالمان سلف هستند. پاسدارى این میراث به بهره ورى از روشهاى و سیرت اندیشیدن و روش اجتهادى آنان است نه زندانى
شدن در انظار و افکار و کتابهاى آنان.

10 . حوزه ها نیز مانند دیگر پدیده ها مرگ و زندگى دارند آفت پذیرند لاغر و فربه مى شوند رنجور و مریض مى کردند.

11 . حوزه هاى امروز باید پایگاه اجتماعى رسالت عصرى و وضعیت فعلى خود را نیک بشناسند و خود را براى پاسخ گویى به نیازها و وظایف سنگینى که پیدایى حکومت اسلامى و بیدارى مسلمانان جهان بر دوششان نهاده است تجهیز و آماده کنند.

12 . حوزه ها اکنون از زمان و پایگاه بایسته خویش بسیار واپس مانده اند چه عامل آن ظهور تکنولوژى و بهره ورى قدرتهاى بزرگ از تکنیک جدید رسانه اى و ابزارهاى تحمیل فرهنگ به جهان سوّم باشد یا کم کارى حوزه ها یا پذیرش شعار شوم جدایى دین از سیاست و یا حرکت پرشتاب انقلاب اسلامى و بیدارى ملتها و پرسشهاى بى شمار و….

13 . هم سرنوشتى نظام اسلامى با حوزه هاى دینى واقعیتى روشن و انکار ناپذیر است. حوزه همان گونه که علّت پیدایى نظام بوده است باید عامل حفظ دوام و رشد آن باشد. مرگ و حیات این دو نهاد به یکدیگر بسته است.

14 . بیداریى نظام اسلامى بیدارى جهانى را در پى داشته و حرکتها و نهضت هایى را در کشورهاى جهان سوّم بویژه کشورهاى اسلامى به وجود آورده است.

15 . هم سرنوشتى نظام و حوزه عامل حساسیّت دشمن نسبت به حوزه ها شد او تهاجم خود را علیه حوزه ها از هر زمان سنگین تر آغاز کرده است و با تمام توان و ابزار و باهزار دست و دستان به مقابله با فرهنگ ناب اسلامى برخاسته است.

16 . حوزه ها نباید در مقابله با تهاجم فرهنگى در آستانه خانه خویش به دفاع برخیزند بلکه تکلیف دینى و عقلى آن است که دشمن را در خانه خودش مورد هجوم فکرى و فرهنگى قرآر دهد و این با موج بیدارى جهان چندان دشوار نیست.

17 . براى حفظ نظام اسلامى و مبارزه فکرى و فرهنگى با دشمنان اسلام بایسته است حوزه ها خود را براى بر آوردن نیازها و کادرهاى نظام تجهیز کرد مصالح فکرى و انسانى را براى رشد نظام و اسلامى کردن همه زوایا و ابعاد سازمانها و برنامه هاى جامعه آماده سازند.
19 . حوزه ها باید تکلیف فعلى خودش را واقع بینانه بشناسند و علل عقب ماندگى را دریابند بازدارنده هاى بالندگى حوزه را بر طرف کند.

20 . مرگ یک نهاد گاهى به گرد و غبارهاى گذشت زمان است که بر روشهاى آموزشى تشکیلات و حتى چگونگى نگاه به وظایف آن نهاد نشسته است از این روى مى باید با تجدید نظر در هدفها و برنامه هاى حاکم بر حوزه ها رنجورى آن را به طراوت و سلامت تبدیل کرد.

21 . ترمیم تحوّل بالنده سازى حوزه ها در نگاه رهبرى امرى فورى و ضرورى است آنهم ترمیم و تحوّلى حساب شده و همه جانبه.

22 . تحوّل در یک نهاد بدون دگرگونى در اندیشه تلقى و جهان بینى عملى نیست. مجریان تحوّل باید خود اهل درد ناراضى از وضعیّت موجود حوزه و داراى هدفها و افکارى در بسامان سازى حوزه ها باشند.

23 . تحوّل در حوزه به معناى آوردن اندیشه هاى بیگانه و خودباختگى نسبت به نظامها و روشهاى برون حوزوى نیست. حوزه ها شیعه تحول و تکامل را در درون سازمان و نهاد خود دارند نیازى به عامل بیرونى نیست.

24 . حوزه ها باید از دانشگاه فقه به دانشگاه دین شناسى تغییر برنامه دهند. و خود را براى برآوردن همه انتظارات از دین در روزگار ما آماده سازند. فقیه به مقدار نیاز مبلّغ رشید به قدر کافى پژوهشگران و اندیشه وران روشن و بیدار در علوم و فنون گوناگون اسلامى و… پروریده شود و براى برآوردن نیازهاى همه نهادهاى دینى برنامه ریزى کند.

چگونگى پیاده کردن این اصول گفته شده و اصول ناگفته دیگر نیاز به همت شجاعت صلابت احاطه فکر و برنامه ریزى در خور و مناسب دارد که باید نقطه آغاز را در اجراى این اصول شناخت و با صراحت و شهامت بر رفع موانع راه و شناسایى ابزار کار پاى فشرد.

امید آن که به سهم خویش توفیق پاسداشت درد و سوز و عنایتهاى رهبرى را به حوزه ها پیدا کرده و در این امر مهمّ و مبارک که به تعبیر آن بزرگ از اهمّ امور است گامى هر چند کوچک برداریم.

امید آن که متولیّان حوزه هاى علوم دینى بابرنامه ریزى حساب شده همه گفته ها نوشته هاو پیامهاى او را گردآورده چراغ راه کرده و طرحى مناسب و پاسخ دهنده به رسالت عصرى حوزویان در اندازند.