وصیت نامه اخلاقى عالم ربانى ملا محمد تقى مجلسى ره

نوع مقاله : مقاله پژوهشی


وصیّتى از عالم ربّانى علاّمه محمد تقى مجلسى قدّس سرّه
عالم عارف فقیه بیدار دل ملامحمد تقى بن مقصود على معروف به (مجلسى اوّل) ستاره فروزان حوزه هاى علوم شیعه است و اسوه اى کامل براى طالب علمان و سالکان.

او از کوثر علوم علوى نوش کرد و با معارف اهل بیت(ع) بالید و دوستى و عشق آنان را زاد و چراغ راه خویش کرد تا این که در عرصه علم و عمل جلودار زمان خویش شد.

نسبت او ازپدر به حافظ بزرگوار ابونعیم اصفهانى1 و از مادر به مولى درویش محمدبن حسن نطنزى2 مى رسد.

پدرش که هم عارف بود و هم شاعر و برخوردار از اُنسى ویژه با قرآن و ارادتى کامل به آل محمّد(ص) این دو گوهر گرانبها را در روح و روان فرزند بنهاد.
مادرش نیز که هم عارف بود و هم متقى و صالح درس نظم و شهد عبادت و مناجات را در جان و روان پسر بریخت و فطرت پاک او را با پاکان و پاکیها رشد داد. در دقّت مادر در تربیت او گفته هایى شنیدنى است.

از خردسالى شیفته علم و معنویت شد و از سیماى او ایمان و بزرگوارى پیدا بود. خود در (شرح من لایحضره الفقیه) پس از بیان احکام میّت مى نویسد:

(… الحمد للّه ربّ العالمین که بنده در چهارسالگى همه اینها را داشتم; یعنى خدا را و نماز و بهشت و دوزخ و نماز شب مى کردم در مسجد منا و نماز صبح را به جماعت مى کردم و اطفال را نصیحت مى کردم به آیت و حدیث به تعلیم پدرم رحمه الله.)3

مادر از کوچکى او و برادرش ملاّ صادق را به خدمت عالم پارسا ملاّ عبداللّه شوشترى براى فراگیرى علوم دینى برد و از او خواهش کرد در تربیت و تعلیم آنان بکوشد.

او نزد ملاعبدالله شوشترى فقه الحدیث و معارف آموخت و در بحار انوار احادیث غوطه ور شد.

از محضر فقیه عارف و اندیشه ور حکیم شیخ بهائى دانشهاى گوناگون بویژه علم فقه و اصول فرا گرفت و نیز از محضر امیر اسحاق استرآبادى معروف به (طى الأرض) کسب فیض کرد.

از این هر سه جز دانشهاى نظرى سلوک عملى و معنوى بیاموخت تا این که در علوم اسلامى مکانتى بلند یافت و در عرصه اخلاقى معنوى و عرفانى نیز به مقاماتى والا برآمد و در هر دو میدان جلودار عالمان زمان خویش شد.

تاریخ نگاران و شرح حال نویسان با تعبیرات بلندى از او یاد کرده اند:
(در فهم حدیث یگانه دوران بود). (بر احیاى احادیث پاى مى فشرد و حریص بود). (داناترین کس به علم رجال بود). (توانش را در خدمت نشر گفته هاى اهل بیت بذل کرد). (دستورها و معارف آنان را پاس داشت). (در عدالت سیطره بر نفس پارسایى در فتوا و تقوا در عمل زبان زد بود) و…

محدث بزرگوار شیخ عباس قمى سیماى او را چنین رسم مى کند.

(الشیخ الأجل الاکمل الأفضل الأوحد الأزهد الأعبد الأسعد جامع الفنون العقلیه والنقلیّه حاوى الفضائل العلمیّة والعملیّة صاحب النفس القدسیة والسّمات الملکیه والمقامات العلیة والمنامات الصادقة الرّوحانیة والالهامات الرّبانیّة. ناشر اخبار الدینیة المؤیّد بالفیض القدسی…)4

او فقیهى زبردست بود. یک دوره فقه را به گونه رساله هاى عملیه امروز در همه بابهاى فقه به فارسى نگاشت و مرجع پرسشهاى شرعى مردم و جامعه اسلامى بود.

او محدّثى بصیر و ژرف نگر بود و در این موضوع کتابها و رساله هایى به یادگار نهاد.

در علم اخلاق و سیر و سلوک مکتب و روشى خاص داشت. شیوه اى که برگرفته از گفته هاى اهل بیت(ع) بود و انوار قرآن.

ارکان و ساختار مکتب تربیتى و سلوکى او قرآن حدیث و دعا بود. گرچه این مقال شرح گستره و چگونگى آن مکتب را بر نمى تابد ولى بر گواه گفت خویش اشارتى گذرا مى کنیم:

قرآن
برخلاف سخن سست برخى او پیامبر و دیگر معصومان را از منظر
قرآن مى دید و از باب (کان خلقه القرآن) سیماى پیامبر را در تلاوت و تدبر آیات قرآن مى جست و داراییهاى معنوى خود را مرهون تفکّر در قرآن مى دانست و همدمى با قرآن را سکوى عروج و باب وصول مى شمرد بر این معنا در جاى جاى کتاب روضة المتّقین اشارتها دارد:

(دریافته هایى را که این ضعیف در دوران ریاضت خویش به دست آوردم مرهون دورانى است که به مطالعه تفاسیر قرآن مشغول بودم. شبى بین خواب و بیدارى سرور پیامبران را دیدم با خود گفتم: سزاوار است در اخلاق و کمالات او تدبّر کنم هر چه در خلق و خوى او مى اندیشیدم بزرگى عظمت و انوارش بیشتر نموده مى شد تا جایى که فضاى وجودم را نور عظمت او فرا گرفت و بیدار شدم. دریافتم که خلق و خوى او قرآن است و باید در قرآن تدبّر کنم. هر چه در آیه اى بیشتر مطالعه و تدبر مى کردم حقایق بیشترى نصیبم مى شد تا جایى که ناگهان معارف بیکرانى سرازیر شد و سپس در هر آیه اى از قرآن که مى اندیشیدم به چنین مواهبى دست مى یافتم.)5

او از این که برخى از این ریسمان محکم الهى براى درد خود مرهم نمى جویند در شگفت بود:

(والعجب من جماعة ترکوا القرآن رأساً واخذوا بالأخبار مع أنّها ایضاً مثل القرآن فى المحکم والمتشابه مع أنّ اللّه تعالى یقول: (کتاب انزلنا الیک مبارک لیدبّروا آیاته ولیتذکّر اولوا الألباب) وقوله تعالى (افلا یتدبّرون القرآن… الى غیر ذالک مِنَ الآیات). فیجب أن یتدبّر فى الآیات و الأخبار بعد أن یبتهل إلى اللّه تعالى کما تقدّم فى وصیة امیرالمؤمنین علیه السلام حتّى یفیض الله تبارک وتعالى علیه ماهو الحق.)6

شگفت است از کسانى که قرآن را وانهادند و تنها به احادیث چنگ زده اند.
با این که روایات چونان قرآن محکم و متشابه دارد [گویا توجه نکردند به فرموده] خداى تعالى که فرمود: (کتابى بر تو فرو فرستادم تا در آیات آن تدبّر کنید و خردمندان راه جویند.) و فرموده دیگر او: (شگفتا چرا در قرآن تدبر و ژرف اندیشى نمى کنند) و آیاتى دیگر در این زمینه. بنابراین بایسته است با حالت تضرّع در قرآن تدبر و ژرف اندیشى کرد همان گونه که در وصیّت امیرمؤمنان به فرزندش محمّد حنفیّه گذشت. تا پروردگار تبارک و تعالى حق را بر او بنمایاند.

او با پرتوگیرى از روایات رابطه قرآن را با پیروان آن چنین ترسیم مى کند:

(… قرآن فرمان و دستورالعمل خدا به بندگانش است; از این روى شایسته است دست کم چونان فرمان یک پادشاه آن را پاس داشت. بى گمان وقتى رهبر و حاکمى فرمانى به کسى دهد او با دقت آن را مطالعه مى کند و در فهم اشارات کنایات و… مى کوشد. بایسته است هر مؤمنى در آیه آیه قرآن بیندیشد و با دیده تفکر و تدبر در آن بنگرد.)7

خود از این راه: [تدبّر و أنس با قرآن] بهره ها گرفت و به مقامات رسید:

(والّذى وجد هذا الضّعیف فى أزمنة الرّیاضات إنّى کنتُ فى مطالعة التفاسیر إلى أن رأیتُ فى لیلة فیما بین النّوم والیقظة سیّد المرسلین(ص) فقلت فى نفسى تدبّر فى کمالاته واخلاقه فکلّما کنتُ أتدبّره یظهر لى عظمته(ص) و أنواره بحیث ملأ الجوّ واستیقظتُ فألهمتُ بأنّ القرآن خُلْق سیّد الانبیاء(ص) فینبغى أنْ أتدبّر فیه فکلّما ازداد تدبّرى فى آیة واحدة کان یزداد الحقائق إلى أن ورد علیّ مِنَ العلوم مالاتناهى دفعة واحدة ففى کلّ آیة کُنْتُ أتدبّر فیها کان یظهر مثل ذالک ولایمکن التصدیق بهذا المعنى قبل الوقوع فأنّه کالممتنع العادى.)8
عترت
اُنس با گهر گفته هاى خاندان وحى عشق به عترت رسول خدا و ارتباط و پیوند باطنى با اولیاى الهى بخشى از اندامواره مکتب سلوکى او را مى سازد و در این باب نکته ها گفته ها و خاطره ها دارد که این مقال را مجال آن نیست9:

(والّذى اقوله هو عین آیات اللّه واخبار سید المرسلین والأئمّة المهتدین الهادین علیهم صلوات الله علیهم اجمعین.)10

آنچه مى گویم روح آیات الهى و گفته هاى آقاى پیامبران و امامان راه شناس و راهنماست.

ارتباط روحى او با امامان معصوم(ع) چنان بود که در خواب مشکلات علمى وى را حل مى کردند و در انجام کارها راهش مى نمودند. شرح من لایحضر احیا و شرح صحیفه کامله سجّادیّه و شرح بر زیارت جامعه از برکات همین ارتباط بود. به مناجات و زیارت امامان معصوم(ع) بسیار مأنوس بود و بر اُنس دائمى با دعاى (خمسة عشر) سفارش مى کرد:

(وروى عن سید السّاجدین علیه السلام خمس عشر مناجاة ینبغى للسالک ان یداوم علیها وهى مشهورة بین الناس.)11

در مکتب سلوکى او کتاب مصباح الشریعة منسوب به امام صادق(ع) مکانتى ویژه داشت. سالکان را به اُنس و تدبّر در آن صحیفه گرانمایه توصیه مى کرد و انتساب کتاب را به امام صادق علیه السلام درست و صحیح مى دانست:

(وعلیک بکتاب مصباح الشّریعة رواه الشهید الثانى رضى الله عنه باسانیده عن الصّادق علیه السلام ومتنه یدلّ على صحة.)12
بر تو باد به همدمى با کتاب مصباح الشریعة. این کتاب را شهید ثانى به اسناد خودش روایت کرده است. بلندى و استوارى متن آن گواه درستى آن است.

وى نیز بارهاى بار برخى روایات آن کتاب را به سند خویش روایت کرده است.

او امامان(ع) را وجه خدا صراط خدا و دست آویز و دست گیر سالکان الى الله مى دانست. خلق و خوى آنان را تجلّى عینى کتاب وحى مى شمرد و رسیدن به حقیقت مکانت و مقام والاى آنان را براى مقرّبان دشوار مى دانست.

در ذیل روایات (مقام الأئمه) کتاب من لایحضره الفقیه مى نویسد:

(والحاصل انه کما لایمکن ادراک ذواتهم کما ورد الاخبار المتواترة فیه… ولاریب ان الجمیع [العلماء] عندهم کالأطفال فمتى یمکن ادراک علومهم وکمالاتهم. وروى بطرق متکثرة انّه قال رسول اللّه(ص) لعلى بن ابى طالب(ع) یا على لایعرف اللّه تعالى الا انا وانت ولایعرفنى إلاّ الله وانت ولایعرفک الاّ اللّه وانا…)13

او با تدبّر در کتاب خدا و عشق و پیروى از حجتهاى او به مقامى بسیار بلند و شامخ رسید. افزون بر مهارت و ژرف کاوى در علوم شریعت و بهره ورى نیکو از معارف و تعالیم وحیانى و علوى در علم طریقت سرآمد زمان خویش شد و سرپرست ایتام آل محمد(ص) و دستگیر آنان در علوم ظاهر و باطن گردید. خود حال و مقامش را در روضة المتقین چنین مى نگارد:

خاک پاى ائمه معصومین(ع) پس از ریاضات نفس به جایى رسید که در هر ساعتى معارف و علوم بى شمار به او افاضه مى شد.
بیان سیماى تابناک او از پس حجابهاى صدها سال گذر زمان نشاید. نوشته هاى مبارک او و بیان برخى از حالاتش در لابه لاى آن نوشته ها روزنه اى به برخى از آفاق وجودى اوست.

در این مقال به یک گفته از خود او بسنده مى کنیم:

(خاک درگاه آنان سرور پیامبران امیرمؤمنان صادق آل محمّد و قائم آل محمّد صلوات اللّه علیه اجمعین را در رخدادهاى گوناگون دیده است. پیامبر خدا و امیرمؤمنان را بارها مشاهده کرده است. در هر بار طبق عادت آنان را به مظاهر اخلاق خدا و تبلور کمالات او در علم و قدرت و دیگر صفات خدا مى ستودم. آنان مرا تصدیق مى کردند تا این که شبى حضرت امیر(ع) را در خواب دیدم در حالى که ورد زبانم این بود:

(السّلام علیک یا من اختاره اللّه بعد رسول الله. السّلام علیک یا من اصطفاه الله بعد رسول اللّه) همچنین آنچه به یاد داشتم از فقرات زیارتى مى خواندم. حضرت چشم گشود و فرمود: (علیک السّلام ورحمة الله و برکاته) سپس نشست خودم را بر پایش انداختم سرم را بلند کرد و بر روى زانوى خود نهاد. من گریه مى کردم و اشک مى ریختم و او مرا مورد لطف قرار مى داد. بیدار شدم و فورى پیاده به زیارت او رفتم. در راه مکاشفاتى برایم پیش آمد پیرامون مرقدهاى مطهّر آنان واردات قدسیّه بى شمارى به قلبم نازل شد…)14

دستورالعملى که فرادید دارید توصیه آن بزرگمرد است به خلف شایسته و دانشورش علامه محمد باقر مجلسى قدس سره در پایان اجازه روایى بلند او.

امید آن که از گهر گفته هایش پند گیریم و راه آن بزرگان را بپوییم.
بسم اللّه الرحمن الرّحیم
او و نفس خطا پیشه خود را به تقوا و ترس از خداى تبارک و تعالى سفارش مى کنم:

1 . تقوا توصیه خداى بلندمرتبه به همه بندگانش از آغاز تا پایان آفرینش است. تلاش در مراقبت و واداشتن نفس را به تقواى پروردگار سرلوحه کار خود کند. در علم و عمل رفتار و کسب دانش اخلاص ورزد. همه کارها خالص و به تمامى براى او باشد; چه همه مردم در تیررس آفات هستند مگر دانش مردان. دانش مردان هم در معرض نابودیند مگر کسانى از آنان که دانسته هاى خویش را به کار گیرند و دستورات خدا را مدار رفتار خود کنند. آنان نیز آماج آفات و لغزشهایند مگر مخلصان. وارستگان نیز بر پرتگاهى بزرگ و مخوفند.

2 . هر روزى جزئى از قرآن عظیم را از روى تدبّر بخواند و در آن تفکر و اندیشه کند.15

3 . وصیّت مولاى موحّدان امیرمؤمنان به فرزندش امام حسن مجتبى(ع) سرور همه جوانان اهل بهشت را بنگرد و آموزه هاى آن را چراغ زندگى خویش کند. این وصیت نامه در نهج البلاغه آمده است.

نیز وصیّتهاى دیگر مولا و سفارشهاى امامان معصوم(ع) دیگر را پیش دید خویش نهد.16

4 . ریاضات شرعى و جهاد با نفس را ترک نکنند. چه خداى تعالى شأنه فرمود:
(والذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا وإنّ اللّه لَمع المحسنین.)17

5 . بر اوست تدبّر در جوامع روایى بویژه در آگاهى از اخلاقهاى پسندیده و حالات و خصلتهاى نارواى آمده در روایات و دامن گرفتن از بدیها ونارواییها.18

6 . بر اوست دائم نیایش کردن و به پیشگاه او نیاز بردن.19 ازخدا بخواهد او را از اولیاى خود قرار دهد همانان که در وصف آنان فرمود:

(الذین لاخوف علیهم ولاهم یحزنون.)20 خواسته هایم از او همین بود. آرزومندم در زندگى و مرگم مرا فراموش نکند بویژه به گاه اجابت دعاها و پس از نمازها.

نگاشت به دست راست نیازمندترین پرورده ونیازمند به رحمت پروردگار بى نیاز محمد فرزند تقى فرزند مجلسى عفى الله عنهما.

والحمد لله ربّ العالمین والصلوة والسّلام على اشرف الانبیاء محمد خاتم النبیین وعترته الطّاهرین.21


1 . احمدبن عبدالله بن احمد بن اسحاق بن موسى بن مهران مشهور به ابونعیم اصفهانى محدث و داراى کتابهایى بسیار است. خاندان وى بیشتر اهل علم و زهد و شناخته شده در اصفهان بوده اند. نیاى مادرى او زاهد مشهور محمدبن یوسف بنّاست که در زهد و تصوّف و حدیث تألیفاتى داشت. گفته اند که مستجاب الدّعوه بود و مریدان بسیار در اصفهان داشته
است. او چندین کتاب در فضائل حضرت على(ع) و دیگران از اهل بیت(ع) و…نوشته است مانند: مانزل من القرآن فى امیرالمؤمنین(ع) منقبة المطهّرین ومرتبة الطیبین اربعون حدیثا فى المهدى(ع) الخصائص فى فضل على(ع) حلیة الأولیاء وطبقات الأصفیاء دلائل النبوّة وذکر اخبار اصفهان و…
براى آگاهى بیشتر و شناخت منابع پژوهش در زندگى وى ر . ک: (دائرة المعارف بزرگ اسلامى) ج336/6.
2 . (اعیان الشیعه) محسن امین ج192/9 دارالتعارف بیروت.
محدث قمى مى نویسد: (فاضل صالح زاهد متقى از اکابر ثقات و از تلامذه شهید ثانى و پدر والده محمد تقى مجلسى است کمال الدّین از اهل زهد عبادت بود و مدفون است در نطنز و از براى اوست بقعه معروفه.)
3 . (فوائد الرّضویه) محدث قمى 440/ به نقل از شرح فقیه ملا محمد تقى مجلسى.
4 . (فوائد الرّضویه) 439/.
5 . (روضة المتّقین) محمدتقى مجلسى ج127/13.
6 . (همان مدرک)136/.
7 . (همان مدرک).
8 . (همان مدرک).
9 . (فوائد الرضویة)442/.
10 . (روضة المتّقین)ج128/13.
11 . (همان مدرک)128/.
12 . (همان مدرک)201/.
13 . (همان مدرک)273/.
14 . (همان مدرک)234/.
15 . روایات بسیار از ائمه اطهار(ع) زینت بخش کتابهاى روایى است که بزرگان سفارش به خواندن با تدبر قرآن و تصمیم بر پیاده کردن پیامهاى آن کرده اند از جمله: امام محمد باقر(ع) مى فرماید:
(قال رسول اللّه(ص): من قرأ عشر آیات فى لیلة لم یکتب من الغافلین و من قرأ خمسین آیة کتب من الذّاکرین ومن قرأ مائة آیة کتب من القانتین و من قرأ مائتى آیة کتب من الخاشعین ومن
قرأ ثلاث مائة آیه کتب من الفائزین ومن قرأ خمسمائة آیة کتب من المجتهدین…)
اصول کافى ج612/2
16 . (نهج البلاغه) نامه 31. در این نامه تجربه هاى والاى مولاى موحدان على(ع) به فرزندش امام برگزیده حسن بن على آمده است. این گرامى نامه کامل ترین صحیفه سلوک عاشقان معارف ولوى و راهیان کوثر علوى است.
17 . سوره (عنکبوت) آیه 69.
18 . جوامع حدیثى و روایى شیعه چونان قرآن آهنگى معنوى دارند. افزون بر آمدن اخلاقیات پسندیده و ناپسند در بیشتر روایات و دعوت به بالا رفتن و والاییها را دیدن بخش بزرگى از گفتار امامان ویژه اخلاق و کمالات انسانى است. همدمى با گفته هاى معصومان نه تنها راهنماى انسان به خوبیها و دورنگهداشتن از بدیهاست که حالت معنوى ویژه اى را در انسان بر مى انگیزد. این است که حافظان حدیث مدح شده اند و بر از برکردن و فهمیدن و عمل کردن بدانها توصیه هایى جدّى شده است:
(مَنْ حفظ اربعین حدیثا جَرَت فى قلبه ینابیع الحکمة.)
19 . دعاهاى امامان(ع) قرآن صاعد و صحیفه معراج سالکان هستند. شیعه تناورترین پرمایه ترین دعاها را با مفاهیم و مضامین راه گشا و تکامل بخش دارد. دعاهایى که آهنگ آن روح را عروج مى بخشد و اندیشه و فکر را رشد مى دهد و بالا مى کشد.
دعاهایى مانند دعاى کمیل کتاب دعایى چونان صحیفه سجادیه مناجاتى بسان مناجات شعبانیه و… را در کدام مکتب و مذهب مى توان یافت.
دعا روح را لطیف مى کند روان را آرامش مى بخشد ایمان را مى فزاید تلاش مؤمن را پشتیبان مى شود ترس از غیرحق را از دل بپیراید و مؤمن را در کشاکش دهر و فراز و نشیب زندگى نگاهبان باشد. مهم ترین نقش آن اوج روح است به کوى دوست پیوند زدن جان به جانان:
(الدّعا سلاح المؤمن وعمود الدین و نور السماوات والارضین).
اصول کافى ج468/3.
20 . سوره (یونس) آیه62.
21 . (روضة المتقین) ج233/13.