نوع مقاله : مقاله پژوهشی
مدرسه هاى اسلامى بخش ارزشمندى از فرهنگ درخشان و تمدن عظیم اسلامى است ولى متأسفانه تا امروز مورخان و اندیشه وران امامیه چنانکه باید تاریخ و نقش والاى آنها را در توسعه فرهنگ و تمدن اسلامى مورد رسیدگى و ارزیابى قرار نداده اند. همچنین در تاریخ فقه شیعه و چگونگى سیر تکامل آن به بررسى نپرداخته اند و تحقیقات پراکنده اى که در این باب صورت گرفته است توان آن را ندارند که ما را در شناخت حوزه هاى علمى شیعه و دانشگاههاى گوناگون امامیه یارى کنند و آنچه که در دست داریم مجموعه اى از طبقات فقهاء و زندگى نامه ها و فهرست نوشته هاى علماى شیعه بیش نیست اگر چه خوشبختانه خود مى تواند بهترین منبع جهت بررسى تاریخى در موضوع مراکز علمى و آموزشى اسلامى و تاریخ حوزه هاى شیعه و چگونگى برنامه ها و موارد درسى و تعلیم در آن مدارس و مراکز باشد و این خلأ را پر کند.
حقیر از دوران تحصیل در حوزه زادگاه خود کربلا این خلأ را احساس مى کردم و از این کاستى رنج مى بردم و از همان هنگام در فرصتهاى مناسب از کتابهاى گوناگون خطى و چاپى براى تکمیل این بحث یادداشتهایى برداشت مى کردم تا این که درباره تاریخ مدرسه عظیم کربلاء مقدسه مقاله اى نگاشتم که در هفته نامه کربلاء به نام: المجتمع در تاریخ رمضان سال 1391هـ.ق تحت عنوان: (مؤسس اول مدرسه علمیه فى کربلاء) منتشر شد1. که مورد توجه فضلاء قرار گرفت.
اینک با گذشت بیش از ربع قرن دوباره فرصتى به دست آمده تا سهم این دانشگاه عظیم شیعه را در نشر دانش و فرهنگ نوخاسته اسلامى از قرن اول تا قیام آل بویه ارزیابى کنیم سپس بپردازیم به نقش حوزه کربلا در حرکتهاى سیاسى و اجتماعى و توسعه فرهنگ و تمدن اسلامى و رهبرى نهضتهاى فکرى و علمى.
مدرسه کربلا
مى توان نخستین سال تأسیس مدرسه کربلا را از دهه اول محرم سال 61هـ.ق دانست که امام حسین(ع) دستور نصب خیمه هاى خاندان رسول اکرم(ص) را در صحراى خشک و سوزان کربلا بر روى بلندى استراتژیک در کنار چند تل مرتفع و سوق الجیشى واقع در جنوب شرق دشت وسیع صادر فرمود و نهر علقمى را که نسبتا از این مرکز دور بود یک منطقه بى طرف قرار داد2. که از طرف دشمن این بى طرفى پس از چند روز نقض شد و آب را بر حرم آل على بستند.
ما هرگز قصد بیان وقائع روز عاشورا و موقعیت سپاه دو گروه نبرد را نداریم ولى لازم است براى چگونگى آغاز تاسیس دانشگاه بزرگ شیعى کربلا به بعضى نقاط اشاره کنیم:
آموزش اسلامى در مدرسه کربلا بادعوت امام حسین(ع) نخستین معلم این دانشگاه بزرگ اسلامى در زیر چادرها و گاهى در زیر آسمان آغاز شد و صداى امام(ع) در فضاى کربلا طنین افکند. این سخنرانیها در روز عاشورا به اوج خود رسید که ارباب مقاتل و مورخان از جمله طبرى در تاریخ خویش قسمتى از آن را ذکر مى کند3.
استاد ما سید مصطفى اعتماد خطبه هاى امام(ع) را در کتابى به نام: بلاغة الحسین(ع) گرد آورده است4.
این خطبه ها چنان مستدل و آتشین بود که در روزهاى آرامش و سکون گروه گروه از سپاه بنى امیه به خیمه گاه سیدالشهداء(ع) ملحق مى گشتند که آخرین این افراد در عصر روز عاشورا بود هنگامى که سیدالشهدا(ع) از خطبه آخر خویش فراغت یافت و طلب یارى فرمود.
صاحب الحدائق الوردیة مى نویسد:
(ابوحتوف و برادرش سعد فرزندان حارث انصارى عجلانى که از خوارج نهروان بودند و با عمربن سعد به قصد جنگ با امام(ع) به کربلا آمده بودند در عصر عاشورا پس از این که تمام اصحاب امام(ع) به شهادت رسیدند و از اصحاب فقط سویدبن عمر خثعمى و بشیر بن عمرو حضرمى باقى مانده بودند ابوحتوف و برادر وى سعد با شنیدن سخنان امام(ع) به خود آمدند و شعار معروف و همیشگى خوارج را سردادند: (لاحکم الا اللّه ولا طاعة لمن عصاه) سپس اعلام کردند: (حسین فرزند دختر پیامبر اسلام(ص) است که ما آرزوى شفاعت جدّ او را در روز قیامت داریم چگونه با وى بجنگیم در حالى که آن حضرت در این حال است و یار و یاورى ندارد) و به یارى امام(ع) شتافتند و هر دو به شهادت رسیدند.)5
آموزش اسلامى در مدرسه کربلا با دعوت امام(ع) از روز عاشورا سال 61هـ.ق. با شور و حماسه پایان ناپذیر آغاز گردید و سراسر اقالیم اسلامى را تا عصر حاضر در برگرفت و نقش عظیمى در بیدارى ملتهاى مسلمان ایفا کرد. این حرکت مقدس با گذشت سیزده قرن و نیم همچنان براى آزادى خواهان و پیشوایان نهضتهاى فکرى و اجتماعى و اصلاح گران دینى درس آموز است. خبر شهادت امام حسین(ع) دگرگونى بزرگى در زندگى سیاسى و اجتماعى و ادبى مردم جهان اسلام پدید آورد. تشیّع که یک عقیده دینى از روزگار پیامبر(ص) بین جماعتى از دوستان خاندان رسول اکرم(ص) و یاران امیرالمؤمنین على بن ابى طالب(ع) و آل على بود تبدیل شد به خط سرخ و عقیده مذهبى آمیخته با خون و شعله ور و جوشان در نفوس شیعیان.
حوزه علمیه کربلا پس از شهادت امام حسین(ع)
پس از فاجعه عاشورا و به خاک سپردن پیکر مطهر سید الشهداء(ع) و یاران با وفاى وى در صحراى کربلا این سرزمین خشک مجمع مؤمنان و صالحان گردید. مِورخان و ارباب قلم تأکید دارند که پس از فاجعه طف و شهادت امام حسین(ع) انظار مسلمانان به سوى کربلا متوجه گردید و از همان هنگام قافله هاى بسیار از تمامى سرزمینهاى اسلامى به سوى کربلا روانه شدند که در بین این جمعیت مشتاق صدها نفر از اصحاب و علما و شعراء و متفکران حضور داشتند. دیرى نگذشت که این صحراى خشک تبدیل شد به سرزمینى آباد و پس از حجاز بزرگ ترین مرکز علمى و فرهنگى و دینى.
نخستین زائر قبر مطهر عبیدالله فرزند حربن مجمع جعفى از اشراف کوفه و بزرگان شعراى عصر خویش بود که چندى از شهادت امام(ع) و یاران وى نگذشته بود که براى زیارت قبر مطهر وارد کربلا شد. ورود وى در حالى بود که آثار جنگ هنوز بر روى زمین دیده میشد.
وى سخت اظهار پشیمانى مى کرده از این که آن حضرت(ع) او را به یارى خویش فراخوانده بود و او به یارى فرزند فاطمه نشتافته بود.
پس از ورود در مقابل قبر شریف ایستاد و قصیده معروف خود را سرود که مطلع آن چنین است6:
یقول امیر غادر و ابن غادرالا کنت قاتلت الحسین بن فاطمهونفسی على خذلانه واعتزالهوبیعة هذا الناکث العهد لائمةفیا ندمی ان لا اکون نصرتهالا کل نفس لا تسدد نادمهوانی لأنی لم أکن من حماتهلذو حسرة ما ان تفارق لازمه7
از برجسته ترین شخصیتهاى علمى که با جماعتى از مسلمانان حجاز و شیعیان کوفه در بیستم صفر سال 62هـ.ق. به زیارت قبر مطهر سیدالشهداء(ع) شتافت جابربن عبدالله انصارى (م: 73 یا 79هـ.ق.) از اجلاء مفسران و اصحاب رسول الله(ص) و شیعه امیرالمؤمنین
على(ع) بود.
سید ابن طاوس (م: 664هـ.ق.) مى نویسد:
(راوى مى گفت: هنگامى که زنان و خاندان ابى عبدالله الحسین(ع) از شام عازم سفر گشتند از راهنماى خود خواستند که مسیر آنان را از راه کربلا قرار دهد. هنگامى که به قتلگاه و قبر مطهر امام(ع) رسیدند با جابربن عبدالله انصارى و جماعتى از بنى هاشم و مردانى از آل رسول الله(ص) در کربلا ملاقات کردند که همگى جهت زیارت قبر مطهر ابى عبدالله الحسین(ع) آمده بودند. سپس مجالس نوحه سرایى و عزا برپا شد.)8
سید محسن امین مى نویسد:
(عطیه عوفى مى گوید: من همراه جابربن عبداللّه انصارى جهت زیارت قبر مطهر ابى عبداللّه الحسین(ع) از مدینه خارج گشتیم. هنگامى که به کربلا وارد شدیم جابر در کنار شط فرات پیاده شد غسل کرد و بهترین جامه هاى خویش را بر تن کرد و عطرى که همراه داشت به خود زد. هر قدمى که به سوى قبر بر مى داشت تکبیر مى گفت و خدا را یاد مى کرد. چون جابر بینایى خود را از دست داده بود از من خواست که دست او را به قبر مطهر سیدالشهداء(ع) بمالم. هنگامى که دست خود را روى قبر شریف گذاشت بر روى قبر افتاد و از شدت ناراحتى و حُزن غش کرد سپس من مقدارى آب به روى صورت وى پاشیدم و او را به حال آوردم. وى سه مرتبه فریاد زد: یاحسین. بعد با خود مى گفت: (حبیب لایجب حبیبه) سپس خطاب به امام(ع) گفت: مى دانم چرا جواب مرا نمى دهى چون: شخبت اوداجک على اثباجک و فرق بین بدنک و رأسک اشهد انک ابن خیر النبیین وابن سید المؤمنین و ابن حلیف التقوى و سلیل الهدى و خامس اصحاب الکسا و ابن سید النقبا و ابن فاطمه سیدة النساء و مالک لاتکون هکذا وقد غذتک کف سید المرسلین و ربیت فى حجر المتقین ورضعت من ثدی الایمان وفطمت بالاسلام فطبت حیا وطبت میتا غیر ان قلوب المؤمنین غیر طیبة بفراقک ولاشاکة فى حیاتک فعلیک سلام اـ ورضوانه…)9
براساس نوشتهاى مورخان قرن اول و دوم هجرى و روایات ائمه معصومین(ع) که به دست ما رسیده است پس از رسیدن خبر شهادت امام حسین(ع) شهرهاى اسلامى را ماتم و حزن و سوگوارى و عزا فرا گرفت و سیل قافله زائران به سوى کربلا سرازیر گشت.
پس از به خاک سپارى پیکر مطهر امام(ع) توسط بنى اسد طولى نکشید که آن صحراى خشک و سوزان به شهرى آباد مبدل گردید و قبر مطهر مرکز تجمع شیعیان و عاشقان خاندان عصمت و نبوت(ع) قرار گرفت و بین آنان صدها تن از فضلا و اصحاب و محدثان و علما و شاعران بودند. چنانکه گذشت عبیدالله جعفى شاعر معروف عرب بر اثر نزدیکى وى به صحنه حوادث نخستین زائر بود.
در اطراف قبر شریف خیمه هایى جهت سکونت زائران نصب شده بود و علما و محدثان و اصحاب کرسى تدریس حدیث و مناقب خاندان نبوت(ع) را به خود اختصاص داده بودند و طلاب علوم دینى و فضلا جهت کسب دانش دور آنان حلقه مى زدند. در کربلا بسان بازار عکاظ شاعران اشعارى را که در رثا و مناقب امام حسین(ع) سروده بودند در جمع حاضران قراءت مى کردند. از این روى بزرگ ترین مسابقه هاى ادبى و شعرى در کربلا پدید آمد و انقلاب عظیمى در ادبیات عرب پدیدار شد و اثر ویژه اى در زندگى اجتماعى وحیات سیاسى مسلمانان از خود باقى گذاشت. شایان ذکر است وجود شخصیتهاى علمى و اصحاب ائمه(ع) مانند جابر انصارى و… بین زائران و اقامت طولانى بعضى از آنان در کربلا گستره مدرسه کربلا را براى ما روشن مى سازد.
نخستین عمارت آستانه حسینى
چنانکه تاریخ براى ما حکایت مى کند مدارس و دانشگاههاى اسلامى مانند دیگر پدیده هاى زندگى یکباره پدید نیامده اند بلکه با گذشت چند قرن رشد و تکامل یافته اند.
در مدرسه کربلا در آغاز جلسه هاى درسى و علمى در فضاى باز و گاه در زیر چادرها تشکیل مى شد تا این که مختار بن ابى عبید ثقفى به سال 66هـ.ق. با کمک ایرانیان به خونخواهى حسین بن على(ع)
در کوفه قیام کرد. در این زمان نخستین آستانه آن حضرت که داراى گنبد گچى و آجرى بود و در کنار آن مسجدى قرار داشت به دستور مختار ساخته شد.
با گذشت زمان در اطراف آن بازار و خانه هایى بنا شد.
این احتمال نیز وجود دارد که عمارت نخستین آستانه حسینى و مسجد توسط بنى اسد که اجساد مطهر امام و اصحاب وى را به خاک سپرده بودند بنا گردیده باشد سپس مختار ثقفى به سال 65 شروع به ساختن قبر مطهر کرده که در سال 66هـ.ق. به پایان رسیده است10.
ابن قولویه قمى (م:367هـ.ق.) در باب آداب زیارت سیدالشهداء مى نگارد:
(آن گاه که به در آستانه حرم حسینى وارد شدى چهار مرتبه تکبیر بگوى.)11
این سخن مى رساند که در قرن اوّل هجرى بر روى قبر مطهر امام(ع) عمارتى بنا شده بوده است.
نخستین اجتماع سیاسى اجتماعى در کربلا
پس از رخداد بزرگ کربلا حرکت انقلابى و مخفیانه توابین شکل گرفت و در آغاز حکومت عبدالملک بن مروان رایت قیام برافراشتند و در شب اول ربیع الاول سال 65هـ.ق. در نخیله (بین راه و کربلا) چادر زدند.
توابین که بیش از چهارهزار و پانصد مرد جنگجو بودند به رهبرى سلیمان بن صرد خزاعى وارد کربلا شدند و دور قبر مطهر گردآمدند و مجالس سوگوارى و نوحه سرایى به پا کردند. صداى ناله و ضجّه توابین در فضاى کربلا طنین افکند. اینان در کنار قبر فرزند رسول اللّه(ص) قسم یاد کردند که انتقام خون آن سرور را خواهند گرفت. یک شبانه روز در کنار مرقد مطهر امام(ع) ماندند. هنگام وداع با قبر شریف یک صدا فریاد زدند:
(یا رب انا قد خذلنا ابن بنت نبیّنا فاغفر لنا ما مضى منا وتب علینا انک انت التواب الرحیم و ارحم حسینا و اصحابه الشهداء الصدّیقین وانا نشهدک یا رب انا على مثل ما قتلوا علیه فان لم تغفرلنا وترحمنا لنکونن من الخاسرین…)12
على رغم اختناق موجود و فشارهاى گوناگون امویان بر شیعیان این گونه گردهماییهاى سیاسى و مذهبى و علمى در سرزمین کربلا ادامه یافت و در مناسبتهاى مختلف دینى علماى امامیه و محدثان و زعماى طائفه امامیه در آستانه حسینى گرد هم مى آمدند.
از مهم ترین عوامل پیشرفت حوزه کربلا جاذبیت روحى و عاطفى و معنوى شدیدى بود که این سرزمین مقدس داشت. زائران ترجیح مى دادند که مدت بسیار طولانى در کربلا اقامت گزینند و حتى آرزو مى کردند مجاور ابدى مرقد مطهر سیدالشهداء(ع) باشند. همان جا بمیرند و همان جا به خاک سپرده شوند.
این عشق و علاقه و اعتقاد نسل پس از نسل پا برجا ماند و پیوند عاطفى با امام حسین(ع) گستردگى هجرت مردم شیعه را به سوى کربلا سبب شد.
مدرسه کربلا در عصر ائمه(ع)
حضرت سجاد (36 ـ 95هـ.ق.) و فرزند او امام محمدباقر(ع) (56 ـ 114هـ.ق.) که شاهد حادثه غم انگیز کربلا بودند نخستین زائران قبر امام حسین(ع) از بین امامان معصوم بودند.
امام سجاد(ع) پس از ورود به کربلا به مناقب پدرش سیدالشهداء(ع) پرداخت و از بنى اسد بر نگاه دارى مرقد مطهر امام(ع) پیمان گرفت.
دیگر امامان معصوم(ع) نیز همگى شیعیان را به زیارت و مجاورت مرقد سیدالشهداء(ع) تشویق مى کردند و خود آن بزرگواران در پیشاپیش صفوف زائران را هى کربلا مى شدند.
ابن قولویه (م:367هـ.ق.) بیشتر صفحه هاى کتاب کامل الزیارات را روایاتى که در فضائل زیارت قبر مطهر سیدالشهداء(ع) و مجاورت در کربلا از ائمه روایت گردیده اختصاص داده است13. بین امامان(ع) نام حضرت امام صادق(ع) (80 ـ 148هـ.ق.) در حوزه کربلا بیش از سایر ائمه(ع) مى درخشد. او چندین بار همراه اصحاب و جماعتى از شیعیان حجاز به کربلا سفر کرده و به مدت طولانى در این سرزمین مقدس اقامت داشته است. در این هنگام صدها تن از اصحاب و محدثان و فقهاء دور او حلقه مى زدند و از محضر مبارک و پرفیض وى کسب فیض
مى کردند. مکانى که حضرت صادق(ع) در کربلا منزل مى فرمود در کنار نهر علقمى بود و زمینهاى آن ناحیه تا عصر حاضر به نام آن حضرت مشهور است و آنها را (اراضى الجعفریات) مى خوانند و هنگامى که فنا خسرو عضدالدوله بویهى در سال 367هـ.ق. وارد بغداد شد به زیارت کربلا شتافت و دستور بناى مجللى را در مکانى که حضرت صادق(ع) منزل مى کرده داد. سپس این بنا بر اثر مرور زمان و طغیان نهر علقمى فرسوده شد و توسط جهان دده شاعر صوفى در حدود سال 950هـ.ق. تجدید بنا گردید و بعد در مطلع قرن چهاردهم هجرى تمامى زمینهاى اطراف این مقام توسط مدرس الطف الشیخ میرزا علینقى آل صالحى (1253 ـ 1320هـ.ق)14 تبدیل به باغ شد و وقف نامه اى براى آنها نگاشت و امروزه داراى حرم و گنبد عدسى شکل است و مردم جهت اعتکاف و زیارت و گرفتن حاجتها به این مقام مى شتابند.
علامه شیخ محمد حسین اعلمى در دائرة المعارف خویش سال یکى از اقامتهاى حضرت صادق را در این مکان 144هـ.ق.ذکر مى کند:
(حضرت جعفر صادق(ع) هنگام اداى زیارت نخست در نهر علقمى غسل مى کرد سپس جامه هاى پاک و مخصوص خویش را برتن مى کرد و بعد پیاده به سوى حرم مطهر جدّش ابى عبداللّه الحسین(ع) حرکت مى کرد و پس از ورود به حرم شریف بر روى قبر مطهر مى افتاد و مى خواند: (السلام علیک یا وارث آدم صفوة اللّه….)و منزل اقامت او را که در شمال شهر کربلا واقع است الجعفریات مى خوانند.)15
دانشگاه بزرگ کربلا در عصر عباسیان
دوران عباسیان (به جز برهه اى کوتاه) بهتر از عصر امویان براى شیعیان و دانشگاه کربلا نبود. یکى از شاعران شیعه که دامنش به آتش هر دو دولت: امویان و عباسیان سوخته بود مى سراید:
یا لیت جور بنى مروان دام لناولیت عدل بنى العباس فى النّار
پس از این که عمربن عبدالعزیز (جلوس99 ـ م:101هـ.ق.) به قدرت رسید و خلافت امویان را در دست گرفت کربلا محل امنى براى شیعیان شد. وى به آل على علاقه نشان مى داد. در ایّام خلافت او که دو سال و پنج ماه به طول انجامید هجرت گسترده اى به سوى کربلا انجام شد و حوزه کربلا رونق بسیار یافت.
از جمله مهاجران ابوالعباس سفاح بود که از فرصت استفاده کرد و کربلا را مقرّ فرماندهى خویش قرار داد; زیرا امن ترین مرکز براى تماس با شیعیان و سران قبائل و علماى امامیه بود. وى توانست با کمک ابومسلم خراسانى دولت عباسیان را در زیر لواى علویان در سال 132هـ.ق. تأسیس کند.
از ائمه معصومین(ع) که نام او را در عصر عباسیان در حوزه کربلا مى درخشد و آثار وى تا عصر حاضر در کربلا به جاى مانده امام موسى کاظم(ع) است.
وى در نزد شیعیان محبوبیت بسیار داشت و از سراسر قلمرو پهناور اسلامى براى ایشان وجوهات مى فرستادند از این روى خلیفه عباسى به هراس افتاد و آن حضرت را به بغداد فراخواند و به زندان افکند. پس از مدتى حضرت را از زندان آزاد کرد. در این هنگام بود که حضرت جهت زیارت قبر جدّش سیدالشهداء(ع) به کربلا مشرف شد و در محلى واقع در بین الحرمین سکنى گزید. این مکان مقدس به مقام موسى بن جعفر مشهور است و بیشتر ساکنان این محل که در کوچة السادة واقع شده احفاد وى و سادات موسوى هستند.
این مقام از زیارتگاههاى کربلاست و مردم براى گرفتن حاجت به آن جا مى روند و متوسل مى شوند. در بالاى این مقام این ابیات نوشته شده است:
موسى بن جعفر کلى جاءناالى هنا برغبة یسکنمن حوله احفاده قد اتواصار لهم من حوله مسکن
در هنگام اقامت امام در کربلا اصحاب محدثان و فقیهان دور او حلقه مى زدند و از محضر مبارک ایشان کسب فیض مى کردند.
در این هنگام کربلا به اوج شکوفایى خود رسیده بود و شیعیان از دور و نزدیک براى سکونت به آن دیار مقدس رهسپار مى شدند.
طولى نکشید که امام(ع) ترجیح داد که به مدینه بازگردد و از پایتخت عباسیان فاصله بگیرد; از این روى راهى حجاز شد.
گویند: المهدى خلیفه عباسى از حضرت موسى بن جعفر(ع) تعهد گرفته بود که علیه او و فرزندانش قیام نکند. استقبال پرشکوه مردم کربلا امکان داشت خلیفه عباسى را برانگیزد و علیه امام و یاران او دست به کارهاى خلافى بزند و براى شیعیان اضطراب و تشویش به وجود بیاورد.
زمخشرى در ربیع الابرار مى نویسد:
(هنگامى که هارون الرشید به سفر حج رفت با امام ملاقات کرد و به وى پیشنهاد داد: فدک را تحویل بگیرد.
امام نپذیرفت. وقتى اصرار کرد امام فرمود: مى پذیرم به شرط آن که تمام آن ملک را با حدودى که تعیین مى کنم به من واگذارى. هارون گفت: حدود آن چیست؟
امام فرمود: یک طرف آن به عدن مى رسد و طرف دیگر آن به سمرقند و طرف سوم آن به آفریقا و طرف چهارم آن به کنار دریا تا ارمینیه.
هارون الرشید از شنیدن این سخن سخت برآشف و گفت: پس براى ما چه چیز باقى مى ماند؟ امام فرمود: مى دانستم اگر حدود فدک را تعیین کنم آن را به ما مسترد نخواهى کرد.)
همچنین نقل مى کنند:
(هارون الرشید هنگام زیارت قبر رسول اکرم(ص) در حضور امام سران قریش رؤساى قبایل عرب علما و فضلا و قضات شهرهاى اسلامى گفت: السلام علیک یا رسول اللّه السلام علیک یابن عمّ.
امام فرمود: السلام علیک یا رسول اللّه السلام علیک یا ابتا.)
مى گویند: این موضع گیرى امام سبب شد که هارون الرشید کمر به قتل امام ببندد. حضرت را دوباره به بغداد فرا خواند و در زندان به دست سندى بن شاهک مسموم گردید و در کاظمین دفن شد.
هارون الرشید به شهادت موسى بن جعفر(ع) اکتفا نکرد و دامنه ظلم خود را به سوى کربلا گستراند و عرصه را بر شیعیان حائر شریف تنگ کرد و به آزار و اذیت مردمان مظلوم آن دیار پرداخت. سرانجام دستور خرابى تمام خانه ها و بازار و عمارت آستانه حسینى را صادر کرد. پس از خرابى قبر مطهر آن را شخم زد و درخت سدره را که در نزدیکى مرقد شریف قرار داشت و راهنماى کاروانهاى زائر بود قطع کرد.
امروزه یکى از درهاى صحن مطهر حسینى به دَرِ سدره مشهور است. احتمال مى رود این درخت سدره در نزدیکى آن قرار داشته است16.
و این مى رساند که امام با دوراندیشى و درایت حوزه کربلا را ترک گفته است; زیرا به نیت خلفاى بنى عباس پى برده و از پشت پرده خبر داشته است.
از اصحاب و علماى امامیه که به زیارت قبر مطهر سیدالشهداء(ع) مشرف شده و در کربلا رحل اقامت افکنده شیخ ابو عبداللّه جابر فرزند یزید بن الحرث بن عبد یغوث جعفى تابعى (م: 128 یا 132هـ.ق) از مفسران شیعه و محدثان تابعین بوده است.
وى حدیث و تفسیر را از محضر امام محمد باقر(ع) فرا گرفته و از خواص و ملازمین امام(ع) بوده است.
ابن حجر (م: 582هـ.ق.) وى را از ضعفا و رافضى و دشنام دهنده اصحاب معرفى کرده است17!
ذهبى (م: 748هـ.ق.) وى را یکى از عالمان برجسته شیعه دانسته و او را توثیق کرده است:
(جابر جعفى متورع در حدیث و راستگو بود.)
به نقل از یحیى بن ابى بکیر از شعبة مى افزاید:
(کان جابر اذا قال اخبرنا وحدثنا و سمعت فهو من اوثق الناس.)18
تمامى رجالیّون شیعه وى را توثیق کرده و او را عادل خوانده اند.
ابوالعبّاس نجاشى (م: 450هـ.ق.) وى را از اصحاب حضرت امام باقر و حضرت صادق(ع) ذکر کرده است و تفسیر وى را باپنج واسطه از او روایت مى کند.19
شیخ طوسى (385 ـ 460هـ.ق.) در رجال خود وى را از اصحاب حضرت باقر و امام صادق(ع) ضبط کرده است20.
در الفهرست تفسیر قرآن او را با شش واسطه از وى روایت مى کند21.
ابوعبداللّه جابر جعفى در اسناد پاره اى از روایات قرار گرفته و از تفسیر وى در کتابهاى تفسیرى امامیه مطالبى نقل شده است22.
همچنین بسیارى از روایات او در کتابهاى معتبر شیعه از جمله کتابهاى چهارگانه نقل شده است23.
از نوشته هاى اوست: تفسیر القرآن مقتل الحسین صفین نهروان و مقتل امیرالمؤمنین(ع). از جمله بزرگان امامیه که در کربلا اقامت گزیده ابومحمدبن مهران اعمش کوفى (61 ـ 148هـ.ق.) از مشاهیر علماى قرآن و حدیث است.
او ایرانى تبار و در کوفه به دنیا آمده و در همان جا از دنیا رفته است. حدود هزار و سیصد حدیث از تابعین روایت کرده است. شیعه و سنى او را توثیق کرده اند و به جلالت قدر و تبحر او در علوم قرآن و حدیث تصریح دارند. پدرش مهران از حاضران در عاشورا بوده و او نیز در همین روز چشم به دنیا گشوده است.
سمعانى (م:562هـ.ق.) مى نویسد:
(وى از ائمه کوفه بود و پدرش از مردم دماوند که به کوفه هجرت کرده بود و اعمش در روز شهادت ابى عبدالله الحسین سال 61هـ.ق. در کوفه متولد گردید.)24
او پس از تکمیل فنون ادب و علوم عربى نزد افاضل علماى کوفه حدیث و سایر علوم را از حضرت امام صادق(ع) و سفیان ثورى و یحیى بن وثاب و… فرا گرفت.
شیخ طوسى در رجال خود او را از اصحاب امام صادق دانسته است25.
وى پس از کسب فیض از محضر ائمه(ع) و اعیان علما در حجاز کوفه و بغداد به مقام بالاى علمى و اجتهاد رسید و از ائمه علوم قرآن وحدیث شیعه در عصر خود گردید.
اعمش مى گفت:
(هنگامى که نزد مجاهد (21 ـ 105هـ.ق.) مى رفتم مى گفت: اگر
توان راه رفتن داشتم من نزد تو مى آمدم.)26
ابن سعد در الطبقات الکبرى او را آشناترین مردم به تفسیر و فنون قرآن مى خواند.
همو مى افزاید:
(ابوحیّان تیمى قرآنى را با خود داشت که آن را بر اعمش عرضه مى داشت و براساس قراءت او تصحیح مى کرد و این صحیح ترین مُصحف بود.)27
ابن عماد حنبلى او را از شیوخ محدثان کوفه مى خواند که سند هزاروسیصد حدیث در تفسیر و سایر موارد به او منتهى مى گردد28.
ابن خلکان به نقل از عیسى بن یونس مى نویسد:
(در قرن حاضر و گذشته کسى را سراغ نداریم و ندیده ایم که این چنین اغنیاء و سلاطین در نزد او حقیر باشند على رغم فقر و تنگدستى و حاجت او به آنان.)29
خطیب بغدادى (م:463هـ.ق.) پس از ذکر جمع زیادى از مشایخ او او را داراى مقام شامخى در علم تفسیر وصف کرده است30.
ابن شهرآشوب مازندرانى او را از خواص حضرت صادق(ع) ذکر کرده است.
وى از دوستاران خاندان عصمت و طهارت بوده و بسیارى از روزهاى عمر شریف خویش را در کنار قبر مطهر سیدالشهداء(ع) سپرى کرده است و در حوزه کربلا کرسى تدریس داشته و جمعى بسیار از علماى تفسیر و قراءت در محضر او دانش آموخته اند.
از مشهورترین شاگردان او و روایت گران از او عبارتند از: سفیان ثورى شعبة بن حجاج حفص بن غیاث شیبان بن عبدالرحمن سفیان بن عینیة ابواسحاق سبیعى على بن مهر وجریر بن عبدالحمید و… اعمش افزون بر این که خود به زیارت قبر مطهر سید الشهداء(ع) مشرف مى شد و حلقات درس خویش را در حوزه کربلا تشکیل مى داد و در این سرزمین مقدس اقامت مى گزید مردم را نیز تشویق به زیارت قبر مطهر امام(ع) مى کرد و در بیشتر وقتها خود با شاگردان و یاران راهى کربلا مى شد.
وى در نوادر حکایات خویش مى گوید:
(در کوفه همسایه اى داشتم که گه گاهى به دیدار او مى رفتم. شب جمعه اى به دیدار او رفتم و از او پرسیدم: چه مى گویى درباره زیارت قبر مطهر ابى عبداللّه الحسین(ع)؟
پاسخ داد: هى بدعة وکل بدعة ضلالة وکل ضلالة فى النار!
من از این سخن شدیداً ناراحت شدم و خانه وى را ترک گفتم.
با خود گفتم: هنگام سحر نزد او خواهم رفت و از فضائل ابى عبداللّه الحسین(ع) برایش نقل خواهم کرد اگر اصرار و عناد بر رأى فاسد خویش ورزید وى را به قتل خواهم رسانید.
هنگام سحر به دَرِ منزل او رفتم و در منزلش را زدم و به نام او را صدا کردم ولى همسرش آمد و گفت: شوهرم در اوّل شب به قصد زیارت قبر مطهر ابى عبداللّه الحسین(ع) راهى کربلا گردید.
بى درنگ در پى او راه کربلا را در پیش گرفتم. هنگامى که وارد حرم شریف شدم دیدم شیخ در حال سجده با گریه و زارى از خدا طلب بخشش مى کند.
هنگامى که سر خود را از سجده برداشت و چشمش به من افتاد مهلت پرسش به من نداد که از وى بپرسم: چه چیز باعث تغییر عقیده ات گردیده است.
گفت: اى سلیمان! مرا ملامت مکن چون براى من روشن نبود امامت اهل بیت. آن شب [که آن گونه با تو سخن گفتم] خوابى دیدم و از شدت ترس بیدار شدم. از همان لحظه به قصد زیارت ابى عبداللّه الحسین(ع) عازم کربلا گردیدم و از گفتار خود توبه کردم.
اى سلیمان! به خدا سوگند من دیگر قبر مطهر ابى عبداللّه الحسین را ترک نخواهم کرد تا این که مرگ من فرا رسد.)31
اعمش آثار سودمندى از خود باقى گذاشته و احادیث وى در کتابهاى معتبر شیعه ضبط شده اند32.
حوزه علمیه کربلا در عصر مأمون
همان گونه که پیش از این اشاره کردم در عصر هارون الرشید به دستور وى کربلا ویران گردید و در پى آن حوزه
علمیه از هم پاشید ولى از نصوص تاریخى و قرائن و شواهد بر مى آید که قریه هاى اطراف کربلا از نگاه شقاوت آمیز هارون در امان ماند مانند: غاضریه نینوا و… و مردم شهر و عالمان دین به این جاها پناه بردند تا این که هارون وفات یافت و بین مأمون و برادرش امین بر سر خلافت جنگ درگرفت. شیعیان از این فرصت استفاده کردند و در کربلا گرد آمدند و آستانه حسینى را ساختند و پس از این که امین در سال 198هـ.ق. به قتل رسید و مأمون (م:218هـ.ق) پیروز شد و بر اریکه خلافت استقرار یافت از آن جا که به ظاهر گرایشى به شیعه داشت (این گرایش به اندازه اى بود که ابن کثیر شامى و قاضى نوراللّه شوشترى تصریح به تشیّع وى کرده اند)33. شیعیان رفاه و امنیت نسبى یافتند و حوزه کربلا فعالیت خود را ازسر گرفت و قافله هاى زائران از تمامى شهرهاى اسلامى به سوى کربلا سرازیر گردید.
مأمون ازافاضل خلفاى بنى عباس بود و در علم و فصاحت و… شهرت بسیار داشت. در روزگار خلافت وى کتابهاى حکمت نجوم و دیگر علوم از زبانهاى یونانى و… به عربى ترجمه گردید. در بغداد کتابخانه اى تأسیس کرد که دانشمندان نصارا در آن جا نوشته هاى یونانى را به عربى ترجمه مى کردند. براى به دست آوردن رضایت علویان و شیعیان خراسان و تقویت جبهه خود علیه مخالفان امام رضا(ع) راولیعهد خود قرار داد و دختر خود را به عقد امام جواد(ع) درآورد.
این گرایش به شیعه سبب شد شیعیان قدرت بیابند و حوزه ها از جمله حوزه کربلا رونق بگیرد34.
حوزه کربلا در عصر متوکل عباسى
از رونق و فعالیت مجدد حوزه علمیه کربلا چندان نگذشته بود که کربلا مورد بغض و کینه متوکل عباسى (جلوس232 ـ م:247هـ.ق.) واقع گردید.
او سر سخت ترین دشمن تشیّع و آل ابى طالب بود و بر ایشان بسیار سخت مى گرفت و دقیقه اى از آزار و اذیت و قتل آنان فروگذار نمى کرد.
وى فرمان تخریب عمارت آستانه مطهر سیدالشهداء(ع) و تمامى خانه هاى اطراف آستانه را که شیعیان و علویان بنا کرده بودند صادر کرد و زمین آن را شخم زد و آب بست. تمام معالم شهر کربلا و حوزه حائرشریف را از بین برد و بسیارى از علما و مدرسان را به زندان افکند و سپاه بسیارى در اطراف کربلا گماشت تا این که از قافله هاى زائران جلو بگیرند.
طبرى در حوادث سال 236هـ.ق. مى نویسد:
(متوکل عباسى دستور داد عمارت آستانه حسینى و تمامى خانه هاى اطراف آستانه را ویران کنند و زمین آن را شخم زنند. به افراد سپاه خود اعلام کرد: هر فردى را که در نزدیکى قبر مطهر دیدند بازداشت کنند.)35
حمداللّه مستوفى مى نویسد:
(آن را مشهد حائرى خوانند جهت آن که چنان ذکر رفت که به عهد متوکل خلیفه آب در او بستند تاخراب شود. آب حیرت آورد و زمینى که ضریح حضرت حسین است خشک ماند.)36
همو در گزیده مى نویسد:
(متوکل با اهل شیعه تعصب داشتى و در سنه 236هـ.ق. گور حسین بن على المرتضى(ع) سبط رسول را خراب کرد چنانکه زمین را شخم کردند و مردم را از زیارت کردن و مجاور شدن منع نمود و آب در صحرا افکند تا گور به کلى باطل گردد چندانکه گور بود آب حیرت آورد و به آن نرسید بدین سبب آن را مشهد حائرى خوانند.)37
مورخان و ارباب قلم شرح مبارزات مردم کربلا و در پیشاپیش آنان علماى اعلام حوزه علمیه کربلا را با متوکل خلیفه عباسى در نوشته هاى خویش آورده اند و ما در این جا به سخن شیخ طوسى (امالى328/ ـ 329) در این باره اکتفا مى کنیم:
(به متوکل گزارش دادند که مردم بسیارى براى زیارت قبر حسین بن على در سرزمین نینوا اجتماع کرده اند و همه روزه خلق عظیمى به سوى قبر ایشان روانه مى شوند.
متوکل یکى از فرماندهان خود را به رأس سپاه بسیار روانه کربلا کرد تا از گردهمایى آنان جلو بگیرد و آنان را
اززیارت بازدارد.
وى در سال 237هـ.ق. براى اجراى دستور خلیفه وارد طف گردید. در این هنگام همه طبقات مردم کربلا قیام کردند و علیه سپاه متوکل شوریدند و به امیر لشکر گفتند: (اگر همه را بکشى هرکس از ما زنده بماند از زیارت قبر دست بردار نیست.)
امیر لشکر جریان را به متوکل گزارش داد.
از خلیفه دستور رسید آنان را به حال خود رها کن و بازگرد.
در سال 247هـ.ق باز به متوکل گزارش رسید که سیر قافله از کوفه و سایر شهرها به سوى کربلا سرازیر شده و شیعیان قصد دارند در آستانه ابى عبدالله الحسین گردهم آیند بازار و خانه بنا کرده اند و….
متوکل عباسى سپاهى تهیه دید و کربلا را به محاصره در آورد و راههاى منتهى به کربلا را قطع کرد و مردم را از زیارت قبر امام(ع) بازداشت. به این هم اکتفا نکرد شیعیان و آل ابى طالب را شناسایى مى کرد و آنان را به قتل مى رسانید.)
برخلاف فراز و نشیبهاى حوزه کربلا فشارهاى سیاسى و مذهبى که بر این حوزه وارد آمد همچنین محنتها و ویرانیها و… هرگز مبارزات مردم کربلا متوقف نشد. نهضتهاى شیعى ادامه یافت و محفلها و مجلسهاى درس و نقل روایت و تفسیر قرآن مناقب اهل بیت در قریه هاى مجاور مانند نینوا غاضریه و در خانه هاى پیشوایان مذهبى و فقها گاه به طور پنهان و گاه آشکارا ادامه داشت تا این که متوکل عباسى به دست پسرش المنتصر باللّه در سال 247هـ.ق. کشته شد. شیعیان فرصت را مغتنم شمردند و به گونه گسترده به سوى کربلا روانه شدند و خانه ها و بازار بنا کردند و طولى نکشید که شهر کربلا به یکى از بزرگ ترین شهرهاى عراق تبدیل گردید.
تأسیس نخستین دانشگاه کربلا
کربلا در قرن سوم و مطلع قرن چهارم هجرى به عنوان یکى از بزرگ ترین مراکز علمى و آموزشى بر صحنه پهناور تاریخ فرهنگ اسلامى ظاهر
گردید.
شیعیان در تأسیس علوم اسلامى از سایر فرقه ها پیش بوده اند.
علامه سید حسن صدر در کتاب گرانقدر خویش: تاسیس الشیعه للعلوم الاسلام با ذکر دلایلى مستند و مستدل آن را به اثبات مى رساند.
مدرسه کربلا به موازات مدرسه بصره و کوفه پیش رفت. قبر مطهر مولاى متقیان حضرت امیر(ع) که مخفى بود و جز ائمه و خواص شیعه از محل آن کسى آگاهى نداشت در سال 170هـ.ق ظاهر گردید38 و شیخ طوسى در حدود سال 450هـ.ق. حوزه نجف را تأسیس کرد و آن مرکز مقدس گسترش یافت و محل تجمع علماى برجسته شیعه شد39.
شیخ حُمید نینوى بنیان گذار دانشگاه کربلا
دانشگاه عظیم کربلا در نیمه نخست قرن سوم هجرى به دست تواناى شیخ ابوالقاسم حُمید فرزند زیادبن حمادبن زیاد دهقان نینوى حائرى از شیوخ علماى حدیث و اعاظم فقهاى امامیه تأسیس شد. ولادت وى چنانکه از اسانید روایات او استفاده مى شود حدود سال195 هـ.ق. است; زیرا با یک واسطه از جابربن یزید جعفى (م:128 یا 132هـ.ق.) روایت مى کند. مرگ او به سال 310هـ.ق. پس از یک عمر طولانى در کربلا به وقوع پیوست.
وى ایرانى تبار است. همه شرح حال نگاران او را از مردم نینوا قریه اى در کنار نهر علقمى کربلا ضبط کرده اند.
شیخ حُمید جهت فراگیرى دانش و معارف اسلامى و حدیث بسیار مسافرت کرده و از محضر مشایخ بزرگ امامیه بهره ها برده است.
مشهورترین شیوخ و اساتید وى در روایت اینان هستند: شیخ ابى جعفر محمدبن عیاش بن عیسى شیخ یونس بن على شیخ ابراهیم بن سلیمان نهمى شیخ ابى العباس عبیدالله بن احمد دهقان شیخ حسن بن محمد اسدى شیخ احمد بن محمدبن رباح شیخ حسن بن محمد کندى شیخ حسن بن موسى خشاب شیخ محمدبن ایوب خشاب شیخ عبداللّه بن احمد نهیکى شیخ عبیداللّه بن نهیک و… وى با یک واسطه از
ابى حمزه ثابت بن دینار (م:150هـ.ق.) توسط استادان خود: ابى جعفر محمدبن عیاش و یونس بن على روایت مى کند40.
وهمچنین با یک واسطه از جابربن یزید جعفى (م: 128 یا 132هـ.ق) توسط استادش ابراهیم بن سلیمان نهمى بسیارى از اصول از جمله اصل جابر را روایت کرده است41.
وى کربلا را پایگاه حرکت فکرى و مرکز جنبش مذهبى خود قرار داد و دانشگاه بزرگ شیعه را در این شهر مقدس بنیان نهاد و کرسى تدریس را در نیمه دوم قرن سوم هجرى به خود اختصاص داد.
نام شیخ حُمید شهرت آفاق گردید. در محافل علمى آوازه بلند یافت و از تمام همروزگاران خویش پیشى گرفت و فحول علما به مقام علمى وى اعتراف کردند. عاشقان فضیلت و اهل علم تحقیق و طلاب از اطراف و اکناف به سوى کربلا شتافتند و به دور او حلقه زدند و مدرسه وى را جایگاه آرزوهاى خود یافتند.
او در سه بخش تدریس داشت: فقه حدیث و کلام. حلقات درس او در شب و روز به طور مرتب تشکیل مى شد و جمع بسیارى از فحول علماى امامیه و راویان حدیث و اعیان فقها در حوزه وى تربیت یافتند و از او روایت مى کنند.
به منظور اجتناب از به درازا کشیدن سخن از پرداختن به جزئیات خوددارى مى شود ولى براى این که خوانندگان به اهمیت و شکوه این مدرسه و گستردگى و نقش بسیار مهم آن در نشر فرهنگ شیعى و تمدن والاى اسلامى در ایران و عراق پى ببرند ناگزیریم به مشهورترین شاگردان این دانشگاه عظیم شیعى اشاره کنیم:
1. شیخ ابى جعفر محمد فرزند یعقوب کلینى رازى (م:329هـ.ق.) شیخ شیعه وثقة الاسلام والمسلمین صاحب کتاب گرانقدر کافى یکى از اصول چهارگانه مورد استناد امامیه.
وى ریاست فقهاى شیعه را در عصر المقتدر باللّه خلیفه عباسى (جلوس 289 ـ م:295 هـ.ق.) به دست گرفت و عصر سفارت حضرت مهدى(عج) را درک کرد.
در عصر او جنبش فکرى و تدریس
امامیه به بغداد انتقال یافت و این شهر یکى از مراکز بحث و تحقیق فقه و حدیث و کلام شیعى شد و اصناف علما از دور و نزدیک به مدرسه او پیوستند.
استاد دکتر شیخ حسین محفوظ در مقدمه خود بر کتاب کافى مى نویسد:
(…و کان مجلسه مثابة اکابر العلماء الراحلین فى طلب العلم. کانوا یحضرون حلقته لمذاکرته و مفاوضة والتفقه علیه.)42
وى از شاگردان مدرسه کربلاست و نیز در کتاب کافى بسیار از استادش شیخ حُمید نینوى روایت مى کند43 و در مقدمه کافى هنگام ذکر مشایخ و اساتید کلینى از حُمید نینوى یاد شده است44.
2 . شیخ ابوالحسن على (زنده در سال 307هـ.ق.) فرزند ابراهیم بن هاشم قمى معروف به على بن ابراهیم قمى از ائمه حدیث و مفسران بزرگ شیعه و طرق اجازات و شیخ مشایخ علماى امامیه. همه رجال شناسان شیعه وى را توثیق کرده اند.
ابوالعباس نجاشى درباره او مى نویسد:
(… ثقة فى الحدیث ثبت معتمد صحیح المذهب…)45
شیخ آقا بزرگ تهرانى پس یاد کردن از سى وهفت نفر از مشایخ او مى نویسد:
(اجازه مورخه 307هـ.ق. را جهت شریف حمزة بن احمدبن السکین نگاشته است.)46
وى از مشایخ شیخ ابى جعفر محمد کلینى ابوالحسن على بن بابویه محمدبن على ما جیلویه و… است. على بن ابراهیم در اسناد بیش از هفت هزار و صدوچهل روایت قرار گرفته است47.
روایات او در کتابهاى معتبر شیعه از جمله کتب اربعه ذکر شده است48.
وى از شاگردان مدرسه کربلا و روایت گر از حُمید نینوى است49.
نوشته هایى دارد از جمله: ناسخ و منسوخ قرب الاسناد شرایع توحید و شرک فضائل امیرالمؤمنین مغازى انبیاء و…
از مشهورترین آثار او تفسیر قمى است که از مهم ترین منابع تفسیرى امامیه
به شمار مى آید.
3 . شیخ ابوعبداللّه الحسین فرزندعلى بن سفیان بزوفرى (زنده در سال 352هـ.ق.) از بزرگان علماى شیعه و ثقات محدثان و طرق روایات امامیه.
وى فقه و حدیث را از علماى عصر خویش فرا گرفت و در کربلا به حوزه درس حُمیدبن زیاد نینوى پیوست سپس متصدى تدریس فقه و حدیث شد و جمعى از علماى شیعه در حوزه درس وى تربیت یافتند و بزرگان علماى امامیه از او روایت مى کنند.
وى از مشایخ شیخ مفید (م: 413هـ.ق.) است.
ابوالعباس احمدبن على بن نوح سیرافى در شعبان 352هـ.ق. ازوى استماع حدیث کرده است50.
احمدبن محمدبن عیاش جوهرى صاحب کتاب مقتضب الاثر (م:401هـ.ق.) احمدبن عبدالواحد معروف به ابن عبدون ابوعبداللّه الحسین بن عبیداللّه غضائرى ابومحمد هارون بن موسى تلعکبرى از شاگردان اویند و از مشایخ ابوالعباس نجاشى و شیخ طوسى51.
بزوفرى از طبقه شیخ صدوق و ابن قولویه است و ابوالعباس نجاشى که با یک واسطه از وى روایت مى کند او را توثیق کرده است52.
بزوفرى آثار گرانقدرى دارد از جمله: احکام العبید ثواب الاعمال الحج الرد على الواقفه وسیرة النبى والائمه فى المشرکین.53
4 . شیخ ابوعلى احمد (زنده در سال 365هـ.ق.) فرزند جعفربن سفیان بزوفرى از شیوخ علماى حدیث شیعه و طرق روایات و از شاگردان مدرسه بزرگ کربلا.
وى علوم اسلامى را از بزرگان علماى عصر خویش از جمله: احمدبن ادریس اشعرى (م: 306هـ.ق) فرا گرفت و سپس به حوزه کربلا پیوست و از محضر حُمید نینوى (م:310هـ.ق.) و دیگران روایت مى کند. در حوزه کربلا حدیث و فقه تدریس مى کرد و در مسند فتوا قرار داشت.
شیخ مفید شیخ الحسین بن عبید اللّه الغضائرى شیخ هارون بن موسى
تلعکبرى شیخ احمدبن على بن نوح و… از مشهورترین راویان از وى و شاگردان او و از مشایخ شیخ طوسى و ابوالعباس احمد نجاشى54. استرآبادى در رجال خود احتمال داده که وى با احمدبن محمدبن جعفر صولى یکى است ولى وحید بهبهانى در تعلیقه خود آن را رد مى کند.
شیخ آقابزرگ تهرانى به نقل ازوحید بهبهانى مى نویسد:
(صرف این که هر دو آنان از ابى على احمد بن ادریس اشعرى روایات مى کنند و نیز هر دو از مشایخ شیخ مفید هستند دلیل بر یکى بودن آنان نمى شود.)55
آیت اللّه خویى نیز یکى بودن وى را با احمد صولى مردود مى داند56.
5 . شیخ ابوالحسن على (زنده در سال 350هـ.ق.) فرزند حاتم بن ابى حاتم قزوینى از بزرگان اسلام و شیوخ علماى امامیه.
وى فقه و حدیث و کلام را از محضر علماى بزرگ عصر خویش از جمله: محمد بن احمد بن کاتب محمدبن عبداللّه بن جعفر حمیرى على بن سلیمان الحسن بن الجهم و ابن عقده فرا گرفته و در حدود سال 300هـ.ق به حوزه کربلا پیوسته است و در سال 306هـ.ق. در مدرسه حُمید نینوى کتاب رجال او را بر او مى خواند57. پس از آن کرسى تدریس و مشیخه حدیث را در آن حوزه به خویش اختصاص مى دهد و جمعى بسیار از شیوخ علماى حدیث و فقه در حوزه وى تربیت مى شوند و از او روایت مى کنند.
از جمله شاگردان و راویان از وى بدین قرارند: ابن قولویه قمى (م:369هـ.ق.) شیخ صدوق (م: 381هـ.ق.) شیخ ابوعبداللّه حسین بن على بن شیبانى قزوینى شیخ ابوعبداللّه محمدبن على بن شاذان قزوینى و…58.
شیخ طوسى در الفهرست مى نویسد:
(او داراى نوشته هاى بسیار نیکو و مورد اعتماد است که شمار آنها به سى عدد مى رسد.)59
اقا رضى قزوینى (م: 1096هـ.ق.) در کتاب خود ضیافة الاخوان به تفصیل به شرح اصول وى مى پردازد و مى نویسد:
(وى از مشاهیر قدماى شیوخ امامیه
است و عصر غیبت صغرى را درک کرده است.)60
وى از بنیان گذاران مدرسه فقهى قزوین است و روایات او در کتابهاى فقهى و حدیثى شیعه از جمله کتب اربعه نقل شده است.61
از آثار اوست: کتاب التوحید کتاب الحج کتاب الصلوة کتاب الصوم کتاب الزکاة و…
6 . شیخ ابوالقاسم على (زنده در سال 332هـ.ق) فرزند حبش بن قونى بن محمد الکاتب از بزرگان علماى شیعه و فحول فقهاى امامیه.
وى از محضر احمدبن لاحق و دیگران کسب فیض کرده سپس به مدرسه عظیم کربلا پیوسته و از حوزه درس حُمید نینوى بهره مند شده است و از وى روایت مى کند.
در مدرسه کربلا کرسى تدریس داشته و بسیارى از دانشمندان شیعه از وى کسب فیض و روایت کرده اند.
او از مشایخ و اساتید شیخ مفید علم الهدى سید مرتضى تلعکبرى (م:385هـ.ق.) احمد بن عبدون احمدبن محمدبن عیاش (م:401هـ.ق)63و مشایخ شیخ صدوق است و روایات او در کتابهاى معتبر حدیث شیعه از جمله کتب اربعه نقل شده است63.
شیخ طوسى او را در کتاب رجال خود در قسمت کسانى که از ائمه روایت نکرده اند یاد کرده است سپس مى نویسد:
(تلعکبرى از سال 332 هـ.ق تا هنگام وفات از وى استماع حدیث کرده است.)64
در کتاب الفهرست کتاب (الهدایا)ى او را توسط استادش احمد بن عبدون با یک واسطه روایت مى کند65.
7 . شیخ ابوجعفر محمدبن جعفر بن احمد بن بَطه مودّب قمى از اعاظم علماى حدیث و فحول فقهاى امامیه و شیخ قمیین و صاحب کتاب قرب الاسناد و از علماى عصر غیبت صغرى است (260 ـ 329هـ.ق) فقه و حدیث را از دانشمندان بزرگ عصر خود: احمدبن محمدبن خالد برقى (م: 274 یا 280هـ.ق.) و محمدبن الحسن صفار
(م: 290هـ.ق.) فرا گرفت.
وى سالها ساکن نوبختیه بغداد بوده و از محضر ابوالمفضل محمدبن عبداللّه شیبانى کسب فیض مى کرده است66 و سپس به حوزه کربلا مى پیوندد و از حوزه درس حُمیر نینوى بهره مى گیرد و از وى روایت مى کند67.
ابوالعباس نجاشى وى را چنین وصف مى کند:
(کان کبیر المنزله بقم کثیر الادب والفضل والعلم…)
آن گاه پانزده عنوان از نوشته هاى او را نام مى برد68.
وى از مؤسیسن حوزه قم و طریق شیخ طوسى به حُمید نینوى است.
روایات وى در کتابهاى معتبر شیعه از جمله کتب اربعه نقل شده است69.
از نوشته هاى اوست: قرب الاسناد تفسیر اسماء اللّه تعالى و…
در این مقال قصد آن رانداریم که نام تمام فقها و محدثان ومتکلّمان دانشگاه کربلا را بازگو کنیم. فقط لازم دانستیم که خوانندگان عزیز با گستره این حوزه علمى بزرگ و برخى از چهره هاى برجسته که در آن مهد دانش دانش آموخته اند و تربیت شده اند و بالیده اند آشنا گردند و اندکى از دَینى که به این مدرسه داریم ادا شود.
دانشگاه کربلا با این که شاگردان بسیار تربیت کرده و در پایه ریزى تمدن بزرگ شیعى نقش بنیادین داشته ناشناخته مانده و به دست فراموشى سپرده شده است.
بى گمان تمدن اسلامى در قرن چهارم و پنجم هجرى یک شبه به وجود نیامده بلکه تلاش یک قرن دانشمندان و فقهاى بزرگ دانشگاه کربلا و مدرسه علمى این شهر مقدس بود که این بناى با شکوه را پى ریخته است.
این مهم را مى شود از شرح حال عالمان بزرگ شیعه فهمید که همه آنان به گونه اى به حوزه کربلا وابسته اند.
دانشمندان قرن چهارم و پنجم یکى از ادوار طلایى تمدن شیعى چون: شیخ مفید شیخ ابو احمد عبدالعزیز جلود (م:332هـ.ق) دو برادر علم الهدى شریف مرتضى و شریف رضى (359 ـ 406هـ.ق.) شیخ ابواسحاق احمد
ثعالبى (م:427هـ.ق) شیخ الرئیس ابوعلى سینا (370 ـ 428هـ.ق.) ابوصلاح تقى الدین نجم الدین حلبى شیخ طوسى و… به طور مستقیم یا غیر مستقیم به مدرسه کربلا وابسته اند.
متأسفانه بى اطلاعى فضلا حتى خواص از تاریخ علمى و تراث عظیم فکرى مدرسه کربلا و مجهول ماندن ابعاد آن و مسؤولیت حساس این حوزه در روزگار تقیّه سبب شده نامى و یادى از نهضت فکرى و جنبش علمى آن و اثر شگفتى که در به وجود آوردن عصر طلایى شیعه یعنى دوران آل بویه گذاشته در کتابهاى تاریخى و یا نوشته هایى که از تطور ادوار فقه شیعه سخن گفته اند به میان نیاید و در بوته فراموشى گذارده شود.
این غفلت بزرگ ما را بر آن داشت که اشاره اى به حرکت عظیمى که حوزه کربلا به وجود آورده و شیعیان را نسل پس از نسل از خوان خودبهره مند ساخته داشته باشیم شاید اهل درد را و آنان را که در فکر اصلاح حوزه اند به کار آید و از آن حماسه پرشور قبسى برگیرند.
مقام علمى شیخ حُمید نینوى
نجاشى پس از توثیق وى مى نویسد:
(او از مردم نینوا قریه اى در کنار نهر علقمى از توابع شهر حائر شریف بود. استماع حدیث کرد و به نگاشتن کتابها پرداخت.)
آن گاه یازده عنوان از نوشته هاى وى را نام مى برد و تمام آنها را از طریق استاد خود شیخ احمدبن على بن العباس بن نوح سیرافى روایت مى کند.70
شیخ طوسى وى را در رجال خود در بخش کسانى که از ائمه اطهار(ع) روایت نکرده اند ذکر مى کند و مى نویسد:
(او از اهل نینوا که قریه اى است در کنار حائر شریف بوده است. وى عالمى بزرگوار داراى دانشى گسترده و نوشته هاى بسیار بوده است. طریق روایت خود را تا وى در کتاب الفهرست یاد کرده ام.)71
همو در الفهرست مى نویسد:
(وى نوشته هاى بسیارى دارد و بیشتر
اصول را روایت کرده است.)72
علامه حلّى (648 ـ 726هـ.ق) مى نویسد:
(والوجه عندى قبول روایته اذا خلت عن المعارض.)73
شیخ محمد حائرى اردبیلى (م:1101) وى را توثیق کرده است و جمع بسیارى از طرق روایات ومشایخ و شاگردان را ذکر مى کند74.
استاد ما شیخ آقابزرگ تهرانى در جاى جاى الذریعه نوشته هاى وى را ضبط کرده و در طبقات اعلام الشیعه و مصفى المقال به شرح حال وى پرداخته است75.
سید محسن امین در اعیان الشیعه ج253/6 خیرالدین زرکلى در الاعلام ج283/2 و بغدادى در کتاب خود ایضاح المکنون ج198/2 به بعد عمر رضا کحاله در معجم المؤلفین ج83/4 و بسیارى از معاصران او را یاد کرده اند.
عصر بنیان گذار مدرسه کربلا شیخ نینوى
وى در سالهاى آخر زندگى حضرت رضا(ع) چشم به هستى گشود. دوران امامت امام جواد امام هادى و امام حسن عسکرى و امام منتظر حضرت مهدى(ع) را درک کرد.
در روزگار سفارت حسین بن روح نوبختى (م:326هـ.ق) نایب خاص حضرت چشم از جهان فرو بست.
این بزرگوار با نبوغ درایت و دوراندیشى که داشت توانست در عصر اختناق و حساس ترین روزگار که شیعه در تنگناى شدید بود و متوکل عباسى بر اریکه قدرت حوزه کربلا را بنیان بگذارد و صدها فقیه و کلامى و مفسر برجسته تربیت کند و به جاى جاى قلمرو پهناور اسلامى گسیل کند و به برکت این حرکت علمى مقدس حوزه هاى فراوانى پا بگیرند.
مقام شیخ حمید نینوى در طبقات حدیث امامیه
وى در اسناد بسیارى از روایات واقع شده که به بیش از چهارصد و هشتاد و هفت مى رسد76.
تمامى روایات او در کتابهاى مهم حدیثى از جمله کتب اربعه77 و تفسیر
قمى78 نقل شده است.
او توسط استادش محمدبن حسین با سه واسطه از امام صادق(ع) روایت مى کند. آیت اللّه خویى طبقه او را در حدیث چنین مى نویسد:
(او از ابن سماعه روایت کرده و شمار روایات وى از ابن سماعه بیش از یکصد و پنجاه و چهار مورد است و همچنین ازحسن بن محمد کندى و حسن بن موسى خشاب و محمدبن ایوب خشاب و عبداللّه بن احمد نهیکى روایت مى کند.)79
آثار قلمى شیخ حمید نینوى
وى داراى نوشته هاى بسیارى است. مشهورترین نوشته هاى وى که توسط علماى بزرگ امامیه روایت شده عبارتند از:
1 . کتاب مجامع فى انواع الشرائع
2 . کتاب الخمس.
3 . کتاب الرجال.
4 . کتاب من روى عن الصادق علیه السلام.
5 . کتاب الدعاء.
6 . کتاب الفرائض.
7 . کتاب الدلائل.
8 . کتاب ذم من خالف الحق واهله.
9 . کتاب فضل العلم والعلماء.
10 . کتاب الثلاث والاربع.
11. کتاب النوادر.
12 . کتاب النوادر الکبیر.
13 . الفهرست.
و…
حوزه علمیه کربلا در عصر آل بویه
شیعیان پس از چند قرن مبارزه خونین علیه امویان و عباسیان در آغاز قرن چهارم هجرى به قدرت رسیدند و دو دولت عظیم و مقتدر تشکیل دادند:
1 . دولت اسماعیلى فاطمى (297 ـ 567هـ.ق.) که قدرت نیرومند جهانى بود و قلمرو امپراتورى آن از شام تا مغرب اقصى و از سیسیل تا یمن را در بر مى گرفت. عتبات مقدسه حجاز نیز به دست آنان افتاد و در شهرهاى مکه و مدینه به نام امیرالمؤمنین على(ع) و سلاطین فاطمى خطبه مى خواندند.
از نمونه هاى بارز آثار شیعه فاطمى
دانشگاه الازهر است. این دانشگاه از قدیمى ترین دانشگاههاى جهان و نام آن یادآور نام بانوى بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهرا(س) است.
دانشگاه الازهر در روز جمادى الاولى سال 359 هـ.ق. به فرمان جوهر الکاتب الصقلى سردار فاتح فاطمى (م: 381هـ.ق.) در قاهره نخستین پایتخت تشیع بناى آن آغاز شد. همچنین کتابخانه اى به نام دارالحکمة یا دارالعلم به دستور حاکم بامر اللّه بن عزیز در سال 395هـ.ق. ساخته شد و کتابهاى موجود در کتابخانه کاخهاى سلطنتى به آن جا انتقال یافت.
در این دارالحکمة قاریان ستاره شناسان پزشکان استادان لغت و نحو و سایر علوم به کار گرفته شده بودند و املاکى نیز براى اداره آن وقف شده بود.
از این فراز تاریخ روشن مى شود که شیعیان از نخستین کسانى هستند که محفلهاى درسى را از مسجد به مراکز علمى و مدارس و دانشگاهها انتقال داده اند.
2 . دومین دولت شیعى حکومت آل بویه (321 ـ 448هـ.ق.) بود. بنیان گذاران دولت آل بویه فرزندان بویه على عمادالدوله و حسن رکن الدوله و احمد معزالدوله اند.
اینان نخست به حکومت کرج رسیدند سپس مردم به آنان گرویدند و حسن رکن الدوله اصفهان رى شیراز و همدان را تسخیر کرد و احمد معزالدوله کرمان را تصرف کرد و آن گاه با لشکر خود در سال 334هـ.ق. وارد بغداد شد و مستکفى خلیفه عباسى با وى بیعت کرد و دستور داد تا نام سه برادر بر روى سکه ها ضرب گردد.
با آغاز حکومت آل بویه در ایران و عراق مدارس شیعى نیز در بیشتر شهرهاى اسلامى بویژه نقاط شیعه نشین به سرعت تأسیس و گسترش یافت. کهن ترین مدرسه کربلا مدرسه عضدیه است که فنا خسرو عضدالدوله بویه هنگامى که به زیارت قبر سیدالشهداء(ع) مشرف شده دستور ساخت آن را داده است.
وى وقتى که دستور ساخت بناى مجلل آستانه حسینى را صادر کرد در
جنب دَر سدر صحن حسینى (این جا بر حسب قول مشهور محلى است که ابن سعد سر مبارک امام حسین(ع) را در شب یازدهم محرم نگاهدارى کرده و فرداى آن به کوفه حمل کرده است و از همان هنگام شیعیان این مکان را مقدس شمرده اند و مسجدى در آن مکان بنا نهاده اند که به مسجد رأس الحسین معروف بوده است) مسجد رأس الحسین را به گونه اى بسیار با شکوه تجدید بنا کرد و در ضلع غربى آن مدرسه بزرگى ساخت که به نام مدرسه عضدیه مشهور شد.
این مدرسه در دوران صفویه در اختیار آنها قرار داشت و آبادان بود و پس از انقراض آنها رو به ویرانى نهاد تا این که در سال 1368هـ.ق. هنگام ایجاد فلکه در اطراف صحن شریف مسجد رأس الحسین و این مدرسه تخریب شدند.
عضدالدوله مدرسه دیگرى نیز بنا نهاده که در آن به صحن کوچک محل دفن سلاطین آل بویه راه داشته است و این مدرسه نیز تخریب شده و اثرى از آن نیست80.