نوع مقاله : مقاله پژوهشی
اماما عاشق توییم و دوستدار دوستاران تو و خاک پاى منتظران تو اما فسوسا که خود خانه دل را براى انتظار تو مهیا نساخته ایم.
اماما با مژگان نروبیده ایم گرد راه را با اشک نشسته ایم غبار دل را.
اماما نروبیده ایم غبار گناه از دل امّا عاشقیم نمى دانیم این عشق سوزان در کجاى جانمان جاى گرفته که بى تابمان کرده.
اماما شرمنده ایم که خانه دل را براى حکمرانى
تو پاک نساخته ایم.
اماما از کاروان عاشقان تو عقب مانده ایم مرکب راهوار نداریم که به این کاروان شورانگیز دست یابیم.
اماما راه پیچاپیچ است و پراز گردنه هاى هراس انگیز ما بى پا افزار و توشه سرگردان.
اماما خمینى آمد و گزید و برد و ما پس مانده ها و وازده ها ترسیم که هیچ گاه به آن آستان جلال راه نیابیم و غبار شویم و در هوا معلق و سرگردان نه آرامشى نه قرارى نه پناهى و نه منزلى.
اماما بیم آن داریم در عمق شب گم شویم و گرفتار رهزنان.
اماما مى دانیم که خود خود را به وادى هول انگیز بلا افکنده ایم امّا هنوز کورسویى از چراغ عشق در جانمان سو سو مى زند.
اماما دریا آشنایان به عمق دریاى عشق فرو رفتند و ما در ساحل مانده ایم نه چشمى که آن همه زیبایى را ببینیم و نه اُنسى با امواج که با آنها در آمیزیم و نه پرتوى از عشق که به جانِ حقیقت راه یابیم.
اماما عشق رخى نمود و جلوه اى کرد ولى ما
سرگرم بودیم و از شربت گواراى عشق ما را بهره اى نرسید.
اماما نسیم عشق وزید و ما در غفلت بودیم اینک بى نصیبى از نسیم عشق چگونه از این بیابان آتشناک رهایى یابیم و جانهاى پژمرده خود را با نسیم دل انگیز صبح شاداب کنیم.
اماما راه دشوار است و رهزن بسیار و عجبا همه در لباس مهر و محبت و راهنما و دل مى سوزانند و به نرمى و گرمى راه مى بندند که ما راه مى نمایانیم.
اماما بوجهل ها بسیار شده اند. همانان که تا دیروز خَسى بودند و اسیر باد امّا اینک که به پایمردى روح خدا پایبند شدند و استقرار یافتند کوس اَنَا رَجل مى زنند و پرچمى در دست گرفته اند و در کنار کاروان عظیم خمینى بزرگ ایستاده اند و مردمان را که چشم به افقهاى بالا دارند به خود مى خوانند.
اماما (بولهب) ها نیز بسیار شده اند. لهیب کینه هاشان سرکش است و سوزنده. توان دیدن هیچ زیبایى را ندارند دوست دارند همه چیز را خاکستر ببینند.
اماما (حمالَةَ الحطب) ها روزان و شبان هیزم کشى مى کنند تا آتشهاى کینه ها را بگیرانند و همیشه آنها را سوزنده و سرکش نگهدارند.
اماما رسوایان و ناخالصان رانده شده ناصافان تصفیه شده دو چهرگانِ نقاب افکنده شده مرتجعان زمین گیر شده کژاندیشان عود شده و… در بیغوله ها وتاریک خانه ها پناه گرفته اند و درکار غیبت مردان حاضر در صحنه هاى کارند و جهاد و به سخره گرفتن مردان راسخ در دین.
اماما فسونگران گروه گروه در ویرانه ها گردهم آمده اند و بر گرهها مى دمند تا گره در کار زمینه سازان انقلاب جهانى تو اندازند و سرعت این حرکت مقدس را کُند کنند.
اماما خدعه ها و ترفندها بسیار به کار بستند و مى بندند تا عاشقان تو را از راهى که برگزیده اند باز دارند و نگذارند نور حق جلوه کند.
اماما با این همه عشق به تو چنان سوزان است و حرکت آفرین که در جلو راه مردان و زنانى که به عشق تو مى زیند هیچ مانعى و هیچ بازدارنده اى تاب مقاومت ندارد همه مى سوزند و بر باد مى روند.
اماما تا پیش از طلوع خورشید 57 تصویر روشنى از حرکت جهانى تو نداشتیم که چگونه ملیونها انسان سر بر آستان تو مى سایند و به امر تو عاشقانه سر مى دهند و جگرگوشه هاى خود را تقدیم مى دارند در تو ذوب مى شوند و بسان پولاد مقاومند صخره وش جلوى دشمن تو صف مى بندند زمین زیر گامهایشان به لرزه در مى آید در عین حال چهره هاى آرامى دارند و لبهاى خندان و دستان یتیم نواز و قلبهاى پر از مهر و صفا.
امّا در فجر 57 و پس از طلوع خورشید گرمابخش در بهمن سرد به بهار خرم و شاد که همه آلاله ها در پاى تو مى ریزند همه گلهاى سرخ سرخ بر تو لبخند مى زنند همه مرغان نغمه خوان به عشق تو مى سرایند همه چشمه ها به عشق تو مى جوشند گل و گیاه به عشق تو جان مى گیرند و طراوت و شادابى مى یابند ایمان آوردیم.
ایمان آوردیم که (دجّال) ها رسوا مى شوند.
ایمان آوردیم که (سفیانى) ها سربه نیست مى شوند.
ایمان آوردیم که فریاد تو نداى حیات بخش تو مهرورزیهاى تو کران تا به کران را در خواهد
نوردید و فوج فوج به سوى تو خواهند آمد و تو را چو نگینى در آغوش خواهند گرفت.
اماما نسیمى از بوستان عشق تو در این مُلک وزید حیات آفرید مردگان را زنده کرد و شورى عظیم انگیخت اگر خدا لطف کند و تو از پرده به دَرْ آیى و پا در این ملک گذارى و آن نسیم دل انگیز شبان و روزان بوزد چه خواهد شد؟ آیا مرگ هم معنى خواهد داشت؟ یا همه چیز و همه کس به آب حیات دست خواهند یافت و رقصان و پاى کوبان به سوى وادى ایمن وادى بى خزان وادى بى مرگ ره خواهند سپرد و در آن سرزمین بى گزند جاودانه خواهند زیست.
(حوزه)