نوع مقاله : مقاله پژوهشی
پیدایش تمدنها و فرهنگهاى اصیل و با ارزش مرهون تلاش رادمردان اندیشه ورى است که با دانش گسترده و بینش ژرف خویش بنیاد اندیشه هاى نو را پى ریختند و در این راه از هیچ نهراسیدند نه از قدرتها و نه از غوغاى عوام و نه حسد خواص.
اینان با این که در هردوره اندک شمارند ولى به خاطر پایدارى در راه هدف و ایمان به راه پایه تمدنهاى عظیمى را پى ریخته اند و اندیشه هاى نوى را بنیان نهاده اند.
اینان چونان پیام آوران الهى بر بام تاریخ بشر نور افشاندند و ره گم کردگان را ره نمودند.این طلایه داران چنان نبود که با تشویق و به به خاص و عام در کار سترگ خویش باشند که بارهاى بار در هرآن و لحظه
زهرکین بود که در کام آنان فرومى چکاندند. آماج تهمتها بودند و نامردمیها.
ولى آن روى قضیّه پاکان و پاک سیرتان و بى آلایشانى بودند که در نهان خانه دل خود جایشان داده بودند و افکار و دیدگاههاى آنان را مى پذیرفتند و در کوى و برزن مى گستراندند و از این سرزمین به آن سرزمین انتقال مى دادند و جامه جهانى بر قامت اندیشه هاى نو پیداى تمدن آفرینان مى پوشاندند.
اینان بودند که پیام آنان را به نسلها و عصرها رساندند.
هسته مرکزى و اصلى ملتها مکانت بزرگان خویش را پاس داشتند و با شرح اندیشه آنان و حفظ آثار و کشف راز و رمز توفیق و پیروزى اندیشه وران خود زندگى و مشى اینان را اسوه خویش و نسلهاى امروز و فرداى ملت خویش قرار دادند و در کشاکش دهر از اندیشه هاى ناب این اسوه ها بهره بردند و به سوى ترقى و تعالى و بهروزى پیش رفتند.
تاریخ جهان بویژه تاریخ تمدن ملتها گواه این مدعاست.
ملتهاى با تمدن و بزرگ نه تنها دانشوران و مصلحان خود را بر قله نشاندند که با انتقال افکار و آثار آنان به جاى جاى گیتى از آنان چهره هاى جهانى و تاریخى ساختند.
ملت ما بزرگ مى دارد دانشوران خود را پاس مى دارد از شخصیت آنان مزارشان را الهام بخش قرار مى دهد ولى این گرامى داشتها در سطح انجام مى یابد و به ژرفا راه نمى یابد و بیرون مرزها را در نمى نوردد و براى گشودن کار بسته زندگى از اندیشه هاى ناب این خداوندان اندیشه کمک گرفته نمى شود.
امروز نسل تحصیل کرده ما (کانت) (هاید گر) (پوپر) و... را از شخصیتهاى برجسته و نوآور و تحول آفرین خود بهتر مى شناسد.
چنان به دور از اندیشه وران زیسته ایم که آثار گرانقدر آنان طعمه موریانه شده اند و یا به تاراج رفته اند.
اگر تنى چند از میراث بانان بزرگ چونان: آقا بزرگ تهرانى سید محسن امین و... نبود امروز ما از پیشینه تاریخى خود بریده شده بودیم و از آن همه حماسه در عرصه دانش معنویت فرهنگ و ایثار محروم.
امروز که دولت کریمه پاگرفته و همه امکانات براى شناختن و شناساندنِ معارف فرهنگ و رجال اسلامى مهیاست باید دامنه تلاش را گسترد و ناکامیها و کاستیهاى گذشته را جبران کرد و افتخارات و سرمایه هاى فرهنگى و معنوى خود را به بهترین وجه شناساند.
امروز باید تلاش اندیشه وران بزرگ ما در متون آموزشى نمایانده شود تا طالب علمان در حوزه و دانشگاه افزون بربهره ورى به پیشینه پرافتخار خویش آشنا شوند.
اگر چنین شود نسلى پیشرو سازنده و پیش برنده فرهنگ و تمدن اسلامى ظهور مى کند و جامعه موعود قرآن را (وراثت مستضعفان و حاکمیت آنان) جامه عمل مى پوشاند.
پیمودن این راه مجاهدتهاى خالصانه در عرصه هاى گوناگون مى طلبد که از مهم ترین آنها اسوه کردن طلایه داران و بزرگانى است که خاستگاه و عامل این انقلاب افکار و اندیشه ها و جهاد علمى و فکرى آنان بوده است. آنان که پرچم فرهنگ نواندیشى دینى را برافراشتند و اصول و قواعد تفکر این انقلاب را پى ریختند.
امام راحل در همه عرصه ها علامه طباطبایى شهید مطهرى شهید صدر شهید بهشتى و دیگر اندیشه وران روشن اندیش اسلامى اسوه هاى قله سان امت محمدى(ص) هستند. آنان که از مشرب فکرى این بزرگان ارتزاق کرده اند و اهداف خط مشى و روش آنان را نه در یک بعد که کامل و جامع نوش کرده اند بایسته است راه و رسم خط تفکر شیوه دریافت چگونگى برخورد آنان را با توطئه هاى فکرى و فرهنگى دشمنان دلیل راه
طالب علمان کنند و خود چونان آنان بیندیشند و کارى را در اولویت قرار دهند که اگر آنان بودند چنین مى کردند.
اگر درنبود آن بزرگواران پرچم افکار و انظار آنان بر بام فرهنگ و اندیشه این مرز و بوم برافراشته نماند و بسان آغاز پیروزى انقلاب دلیل راه جوانان دانشجویان طالب علمان و دیگر گروههاى این مملکت نباشد نسل جدید حوزه و نسلهاى آینده مسلمان راه گم خواهند کرد و دشمنان آگاه به تحریف راه و رسم و چهره آنان خواهند پرداخت و دوستان تنگ اندیش نیز در همین تور گرفتار خواهند آمد و به جاى فراخ کردن اندیشه خویش و کمال بخشیدن به فهم و شعور فرهنگى خود وجود دریاوش و افکار بى کرانه آنان را در برکه بى عمق ذهن و تصور خود به تفسیر خواهند نشست و دو باره اندیشه هاى جاهلى پیش از انقلاب اسلامى سر بر خواهد آورد و ساحت فکرى و فرهنگى جامعه هاى اسلامى را فرو خواهد پوشاند و میدان را بر اندیشه ناب اسلامى تنگ خواهد کرد و آن همه تلاش و رنج را که شخصیتهاى والامقامى چون: مطهرى و صدر در راه احیاى اسلام متحمل شدند در باتلاق جهل از فرادید مشتاقان و شیدایان اسلام ناب نهان خواهند داشت.
از این روى امروز که لشکر جهل از هرسوى بر جامعه اسلامى یورش آورده و تاریکى مى پراکند بیش از هرحرکت بازدارنده بایسته است صاحبان اندیشه هاى بیدارى آفرین را بشناسانیم و الگوى آموزشى و تربیتى نسل نوخواسته قرار دهیم تا آسمان قلعه آگاهى براى همیشه از ابرهاى تیره جهل مصون بماند.
به باور ما اگر شهید مطهرى و شهید صدر درست براى ملت ما شناسانده شوند و همه ابعاد فکرى آنان شرح شود و در حوزه به گونه جدّى و دقیق محور بحث و کندوکاو قرار بگیرند و بویژه روى نقاط مشترک اندیشه
آنان درنگ و دقت بیشترى شود اندیشه و فرهنگ در جامع ما در مسیر درستى ره خواهد پیمود.
در این مقال روى ویژگیهاى مشترک این دو فرزانه که امروز گره از کاربسته ما مى گشاید و سمت و سوى حرکت فرهنگى ما را استوار مى سازد تکیه مى کنیم. به امید آن که مفید افتد.
هم اندیشى
گویا در دو سرزمین (ایران و عراق) دو پیام آور را پروردگار برگزید تا معارف ناب اسلامى را به جهانیان بنمایانند و غبار سالیان دراز انزواى اندیشه دینى را بسترند و چراغ هدایت دو ملت مسلمان را در این روزگار تاریک دردست گیرند و از سر درد و تعهد امواج خروشان و ایمان سوز فرهنگ و اندیشه ناسازگار با ارزشهاى دینى را بشکافند و دلهاى جوانان مسلمان را مجذوب گواراى زلال معارف اسلامى کنند و در اندیشه آنان انقلابى ژرف بیافرینند.
این دو عالم ربانى با این که دور از یکدیگر مى زیستند و در کار آموختن و آموزاندن و بازسازى اندیشه دینى بودند امّا از آن جا که از لایه هاى رویین گذشته بودند و به هسته اصلى دست یافته بودند و روح اسلام در جان روان خط مشى و زندگى آنان اثر ژرفى گذارده بود بسیار نزدیک به هم مى اندیشیدند. این یگانگى و پیوند چنان بود که نظاره گر از برون اگر آشنایى با دو حوزه درسى آنان نمى داشت چنین مى پنداشت که در محضر یک استاد چیره دست تیزبین و جامع نگر پرورده شده و بالیده اند و در مقوله هاى گوناگون اسلام و چگونگى احیاى آن به طراحى پرداخته اند و نقشه بناى عظیم تفکر تحول آفرین اسلام را باهم ترسیم کرده اند.
وقتى در آثار آن دو به تفرّج مى پردازى بوى اسلام ناب محمّدى به مشام
مى رسد. در روش تبیین شیوه استدلال جهت گیرى سخن یک آهنگ دارند. دغدغه ها و دردهاى هردو یکى است.
هردو اندیشه هاى درست را از نادرست خیلى زود تشخیص مى دادند و آنچه درست بود بر جامعه علمى و فرهنگى عرضه مى داشتند و از آنچه نادرست بود حذر مى دادند.هردو اندیشه وارداتى و تباهى آفرین شرق و غرب را عالمانه و موشکافانه به نقد مى گذاردند: یکى با نوشتن (اقتصادنا) نظام اقتصادى شرق و غرب را به بوته بررسى مى نهاد و عالمانه و به دور از هو و جنجال آن جاها که به حال جامعه زیان داشت مى نمایاند و موضع اسلام را در برابر آنها اعلام مى داشت و دیگرى با درسهایى در باره مارکسیسم و درنگى عمیق و راه گشا و واقع بینانه در اصول حاکم بر اقتصاد اسلامى آب را از سراب متمایز مى کرد و راه درستِ معیشت را روشن مى کرد.
یکى با ارائه تحلیلى درست از تاریخ اسلام تشیّع را مولود طبیعى اسلام معرفى مى کند که شالوده آن به دست پیامبر(ص) و به فرمان پروردگار پى ریزى شده و اساس آن استوار گردیده است و دیگرى با سیرى تحقیقى و ژرف در نهج البلاغه و نمودن و آشکار کردن جاذبه ها و دافعه هاى على(ع) و تحلیل حساس ترین فراز تاریخ اسلام چنان على(ع) را مى شناساند که هرخواننده منصفى از گروههاى اسلامى به خوبى درک مى کند که زندگى بدون حضور جدّى على(ع) تاریک است و پریشان.
او با بررسى حماسه حسینى سیره امامان کندوکاو در رهبرى در اسلام و ولاءها و ولایتها راه را از کژراهه باز مى شناساند و غبار خرافه را از سیماى امامان مى زداید و به گونه اى به ترسیم زندگى آنان مى پردازد که براى هرکس که اراده پیروى از آنان بکند به آسانى عملى باشد. امامى مطرح نمى کند در هاله اى از تقدس و دست نیافتنى و غیر قابل الگوگیرى.
شیعه پس از غیبت حضرت مهدى(عج) با موجى از پرسش روبه رو شد چه از درون و چه از برون. فرقه هاى گوناگونى به وجود آمدند گروهى به انکار برخاستند و گروهى به دفاع. عالمان بیدار و موقع شناس شیعى توان علمى خود را به کار بستند تا ابهامها را بزدایند و شیعه را که به خاطر این باور مقدس در تنگناى سختى گرفتار آمده بود و از هرسو امواج تهم ت سیلى به صورت او مى زد و غریب تر و بى کس تر از پیش سر در گریبان داشت به ساحل رهایى برساند و سرفراز در برابر هرگردن فرازى بایستد و از عقاید خود به دفاع برخیزد.
این کار سترگ پس از غیبت امام عصر تاکنون در هرزمانى به اقتضاى همان زمان و پرسشها و ابهامها ادامه داشته و در عصر ما از جمله کسانى که عالمانه به این وادى گام نهادند و شیعه را بحق سرافراز کردند و چهره علمى و دقیقى از شیعه در این بعد نمایاندند این دو عزیز بودند.
آن دو فلسفه اسلامى را درست شرح کردند و نقاط قوّت آن را به گونه اى شایسته نمایاندند و برتریهاى آن را بر فلسفه غرب و شرق نشان دادند و شبهات را با این ابزار کارآمد برطرف کردند و به پرسشهاى گوناگون پاسخ در خور عرضه داشتند.
با قرآن انسى ویژه داشتند و در عمومى کردن فهم قرآن و حضور جدّى کتاب الهى در متن جامعه و نظام آموزشى حوزه ها تلاشها کردند. روشهاى نوى را در تفسیر قرآن عرضه داشتند. هردو حرکت عظیم مردم مسلمان ایران را به رهبرى معمار بزرگ انقلاب حضرت امام خمینى از عمق جان مى ستودند و براى تغذیه فکرى آن از دل و جان مایه گذاشتند و سرمایه عظیم علمى را که در کف داشتند بى دریغ نثار کردند.
شهید صدر با شجاعتى شگفت انگیز در عراق مخوف و در دوران حاکمیت ستم پیشه ترین حاکمان روزگار همه امکانات خود را در خدمت انقلاب گذارد و با همت و پشتکاردارى فراوان یک سرى نوشته هاى عمیق
و کارگشا عرضه داشت تا در پى ریزى جامعه اسلامى به کار آید.
او علاقه شدید خود را به امام خمینى در سخت ترین شرایط اعلام مى دارد. همه حوزویان و آزادگان را به ذوب شدن در وجود نورانى و ملکوتى امام راحل فرامى خواند. خالصانه از خداى خود مى خواهد که دامنه مبارک جمهورى اسلامى را به همه کشورهاى اسلامى بگستراند.
شهید مطهرى نیز هرچه داشت در کف گرفت و تقدیم ملت خداجوى ایران کرد.
او تحقق هدفهاى خود را در جمهورى اسلامى مى دید. تلاش فراوان کرد تا مبانى اسلامى این حرکت عظیم را روشن کند.با سرمایه عظیم علمى خود به تبیین اهداف و برنامه هاى انقلاب اسلامى پرداخت و با این حرکت سنجیده در برابر اندیشه هاى باطل ایستاد و براى حاکمیت ارزشهاى اصیل اسلامى پاى فشارد.
آن دو عزیز از آن جا که هرحرکت فکرى را بدون جهاد اکبر و حرکت عمیق معنوى و تحول عظیم روحى سترون مى دیدند تلاش فراوان کردند تا روح معنویت را به جامعه بدمند و حرکت فکرى اسلامى را با این ویژگى از دیگر حرکتها مشخص کنند و راه را از بیراهه بنمایانند و به همه علاقه مندان به اسلام راستین و تحول آفرین این نکته را گوشزد کنند که حرکت اصلاحى اسلام مبارزات سیاسى اسلام و... از اخلاقیّات و معنویات جدایى ناپذیر است.
آرى شهید مطهرى و شهید صدر با پاسخ به پرسشهاى زمان حلّ معضلات فکرى جدید عرضه افکار نوپیدا بر منابع اسلامى حرکت فکرى جدیدى را پى ریختند و بناى تمدن نوى را گذاردند.
اینان با نشان دادن قدرت دین در اداره زندگى بشر و تفسیر عصرى از دین معمار تمدّن و فرهنگ جدید در این روزگار شدند.
استمرار راه آن دو بزرگ در گرو شناخت آرمانهاى آنان روشهایى که در تفسیر دین به یادگار گذاردند قواعدى که براى احیاى عصرى دین پى ریختند و... است.
آن دو بزرگ حساسیتها و دردهاى مشترک داشتند. شناخت و تبیین این حساسیتها و دردها کارى است بزرگ بردوش متفکران و فرهیختگان ایران اسلامى که باید با بهره ورى درست از امکانات موجود در رأس برنامه فکرى خود بگذارند تا نسلى متفکر هدفمند درست اندیش ظهور کند و ببالد و بازوى توانمند انقلاب اسلامى شود.
در این جا برخى از موضوعاتى را که دو متفکر اسلامى روى آنها حساسیت ویژه داشتند و در جاى جاى آثارشان بدانها پرداختنه اند اشاره و چند نمونه را گزینش مى کنیم و با شرح بیشترى مى آوریم:
1 . دغدغه کارآمد کردن دین و نمایاندن تواناییهاى آن در اداره جامعه و حلّ مشکلات آنها.
2 . اصلاح و سامان دادن به حوزه ها.
3 . برخورد دقیق و بر اساس موازین با انظار و اندیشه هاى دیگران.
4 . آزاداندیشى و آزادگى.
5 . حراست از مرزهاى عقیدتى و ارزشى اسلام.
6 . مبارزه اصولى و بسامان با علل انحراف و پرهیز از درگیرى با معلولها.
7 . نگاه نظامواره به اسلام.
8 . احیاى ابعاد اجتماعى سیاسى و اقتصادى و دمیدن روح حماسه به اندام فکرى دینى.
9 . دغدغه حلّ مشکلات فکرى نظام و سلامت حرکت نظام اسلامى.
10 . برهان گرایى و احیاى جایگاه خرد انسانى در فرهنگ و نظام
تعلیمى استنباطى و معرفتى اسلام.
11 . تلاش براى حضور جدّى قرآن در متن جامعه و حوزه هاى علمى به عنوان محک منابع و ادله دیگر.
12 . توجه به نقش زمان و مکان و فرادید داشتن مقتضیات زمان در استنباط و عرضه معارف احکام و مقررات اسلامى.
13 . استخراج اصول و قواعدى نو براى بالندگى و شکوفایى معارف و دانشهاى دینى.
دغدغه کارآمد کردن دین
درد دینى و دغدغه حفظ عزّت و صلابت اسلام و برترى منطق قرآن بر همه منطقها فلسفه ها و مکتبها ویژگى این دو اندیشه ور بود. پیاده شدن احکام دین در جوامع تفهیم و تعلیم روزآمد حقایق و معارف وحى به انسانها همِّ جدّى و عینى زندگى شان بود.
تب و تاب این دو عالم ربّانى اثبات منطق و شعار: (ولاتهنوا ولاتحزنوا و انتم الأعلون ان کنتم صادقین) بود. از نفاق عدم صدق و فاصله عمل و عنوان مسلمانى رنج مى بردند و در پى ساختن زندگى بر اساس اندیشه ها و ارزشهاى اسلامى بودند.
طرح مباحث نهاد خانواده نظام حقوق زن و.... پیش از پاسخ به یاوه گویى آنانى که دین را کهنه پرستى مى شمرده اند و غیر قابل عمل نشان دادن کارآمدى و توانایى دین بود.
آنان براین باور بودند که براى نشان دادن کارآمدى دین باید اصول زیر را تبیین احیاء و پى گرفت.
1 . فطرى بودن احکام ارزشها مقررات و قوانین دینى: در
این باب معارف مهمى را نمایاندند که خود نوشتارى جدا مى طلبد.
آنان به این باور بودند که: اگر جمال حقایق و معارف دین بر جان پاک و خرد سالم بشر عرضه شود و احساس نیاز انسانها به دین زنده شود خود به دین روى خواهند آورد هم پاسدارِ آن خواهند شد و هم پیاده کننده آن:
(وظیفه ما این است که این احساس احتیاج [به دین] را در بشر بیدار کنیم و این امر مورد نیاز را به این بشر محتاج عرضه بداریم... سپس اسلام را عارى از هرپیرایه اى عرضه بداریم. دیگر همین کافى است لازم نیست ما و شما نگهدارش باشیم او خود جاى خود را باز مى کند1.)
2 . دمیدن روح حماسه در دین: اسلام دین حماسه است. آیین پیش برنده انسانها به سوى ارزشهاى متعالى است. خداى انسان امور متعالى و والا را دوست دارد و خلق خویش را نیز بدان سو فرا مى خواند.
تکیه قرآن و اسلام بر عزت اسلام و مسلمانان: (العزّة للّه وللرّسول وللمؤمنین) اهتمام قرآن به کرامت و برترى بشر دعوت قرآن به استخدام همه توان خلقت براى عروج و پیشرفت. معارف گفتار و توصیه هاى بسیارى از این دست در قرآن و سنّت همه و همه نشانه جایگاه بلند حماسه در پیکره اسلام است.
شهید صدر و شهید مطهرى یکى از علل انحطاط مسلمانان را همین گرفتن روح حماسه از پیکره دین مى دانستند. وقتى حماسه حسینى به غم خانه حسینى بدل مى شود مطهّر دین (حماسه حسینى) را مى سراید و (تحریفات عاشور) را برملا مى کند. او بر آن است که امامان(ع) را به عنوان اسوه راه و روش اسوه معاد و معاش اسوه کار و تلاش و ستیز با نفاق و رو در رویى با بازدارندگان از کمال معرفى کند و این فکر باطل را که سالهاى سال است در
خانه دل مسلمانان آشیان گزیده که ما کجا و ائمه کجا و آنان چنان در اوج عظمت و مجدند که ما خاکیان را به ساحت مقدس آن مقدسان راهى نیست از صفحه ذهن مسلمانان بزداید.
شهید صدر نیز از همین زاویه به مشکل مى نگرد. مشکل رکود خمودگى ره گم کردگى و... را در چگونگى ارتباط شیعه با امامان خود مى بیند. از این روى تلاش مى کند شیعه را از این حالت برکند و او را علیه باورهایى که زمین گیرش کرده بشوراند. روح حماسه در باورها مى دمد. به گونه اى به زندگى سرتاسر حماسه ائمه(ع) نگاه مى اندازد که به کار زمینیان بیاید در قالب نهضت ظلم برافکن و مظلوم نواز حماسى و هدفدار.
اینک برماست که با مطالعه دقیق آثار این بزرگان حماسه دینى را در رفتار تعلیم و تربیت قوانین اجتماعى سیاست اداره حوزه ها دانشگاهها و ... متبلور سازیم تا در پرتو این حرکت حماسى نسلى برومند سربلند شجاع و حماسه ساز پا به عرصه زندگى بگذارد.
3 . خرافه زدایى از سیماى دین: خرافه رسوبات فرهنگ جاهلى عادات و رسوم ناهماهنگ با ارزشهاى دینى بویژه آن گاه که رنگ دینى مى گیرند و در تفسیر و دریافت از دین نقش بازى مى کنند از پیچیده ترین بازدارندگان حرکتهاى اصلاحى اند.
دشوار ترین مبارزه انبیا امامان و مصلحان بزرگ تاریخ مبارزه با خرافه ها بوده است.
مبارزه با فرهنگ به ظاهر مقدسى بود که از سوى مقدس مآبان بیگانه با روح حرکت و تلاش مؤمنانه ترویج مى شد و انسانها را از انرژى گرمابخش و زندگى ساز دین بى بهره مى کرد.
شهید صدر و شهید مطهرى با شجاعت تمام با خرافه گرایان درگیر شدند و از غوغاى عوام نهراسیدند و به خواص نهیب زدند و تهمتها و تکفیرها و نامهربانیها آنان را از مبارزه بازنداشت و به تلاش روشن گرانه خویش ادامه دادند و رد پاى خرافه را در جاى جاى معارف اسلامى نشان دادند و دینِ به دور از خرافه ارائه کردند و حقایق ناب را از باتلاق خرافه ها به درآوردند و علیه متولیان و کشیک بانان خرافه به پا خاستند و دیگران را به خیزش فراخواندند.
4 . عقل مدارى: دو شهید بر این باور بودند: آنان که بر ظاهر جمود مى ورزند و در گذر از نقل شهامتى ندارند و پایشان مى لرزد نمى توانند در برخورد فرهنگها درآوردگاه فکرها نقشى داشته باشند و اثرى بگذارند.
آنان که جایگاه خود را خوب شناخته اند و از آن بهره مى برند و با منطق خود به مصاف اندیشه ها مى روند در جولانگاه فکرها جایگاهى خواهند داشت و به حساب خواهند آمد.
(اى بسا یک مجتهد مى تواند یک حلال منصوص شرعى را به خاطر مفسده اى که عقلش کشف کرده تحریم کند یا حتّى یک واجب را تحریم کند یا یک حرام را به حکم مصلحت لازم ترى که فعلاً عقلش آن را کشف کرده واجب کند و...)2
چنین جایگاهى براى عقل و این گونه توانى براى اسلام شناسان در بهره ورى از خرد حرفى است بسیار بلند و در خور مطالعه دقیق و درنگ بسیار. اصلى که جاودانگى اسلام را و نقش سازنده آن را در هردوره و زمانى تضمین مى کند و احکام و مقررات و معارف و ارزشهاى آن را بر قلّه مى دارد.
5 . مرزبانى: عالم دینى بسان مرزبانى تیزنگر که حرکات دشمن را آن به آن زیر نظر دارد تا از مرز پا به این سو ننهد اندیشه هاى مهاجم و ناسازگار با اندیشه خودى را با تمام وجود زیر نظر دارد و حرکات آن را دنبال مى کند و در گاه رخنه سریع به سراغش مى رود و با قوّت منطق و استدلال راه را بر آنها مى بندد.
در روزگار گذشته اندیشه هاى بیگانه با این زرق و برق امروز جلوه گرى نمى کردند اندیشه تا این حدّ پل و راه سلطه نبود. قدرتها تا این اندازه احساس نیاز به جلودارى اندیشه نمى کردند. بیشتر زر و زور به کار مى آمد. امّا امروز اندیشه و فکر مثل گازهاى تخدیرکننده ابتدا سرزمینى را فرامى گیرند و مردم آن سرزمین را از خود بى خود مى کنند آن گاه لشکر مجهز دشمن آن هم نه با توپ و تانک که با صنعت و تکنیک و دستهاى به ظاهر آبادگر وارد آن سرزمین مى شوند. فکر راه را هموار مى کند زمینه مى سازد در پناه فکر دشمن به کار خود مشغول است و براى به دست آوردن منافع و حفظ آن نقشه مى کشد.
امروز فکر و اندیشه قدرتهاى غالب براى ورود به جهان مغلوب و ضعیف و عقب نگهداشته شده از قافله تکنیک و صنعت دَر و دَروازه مشخصى ندارد سوار بر امواج از دیوارهاى قطور درهاى بسته اتاقهاى تودرتو وارد مى شود و حتى اندرونیها و نهانى ترین جاى خانه را در مى نوردد و پیام خود را بى کم و کاست به گوش اعضاى خانه مى رساند.
چنان دشمن براى رساندن پیام خود پیچیده عمل مى کند و تور صیدش نامرئى است که انسان فکر نمى کند که با آهنگهاى او گام برمى دارد صحبت مى کند معاشرت با دیگران را ترتیب مى دهد و در تور او مى زید.
در چنین عصرى رهانیدن مردم از سلطه امواج و تورهاى نامرئى کارى است بسیار مشکل و پیچیده. نخست این که فهماندن این نکته به انسان
گرفتار که تو گرفتارى کار آسانى نیست. برمى آشوبد و مبلغ را مزاحم آسایش و راحت خود مى پندارد و تباه کننده زندگى خوش خود و بازدارنده از کمال و ترقى.
دو این که گفتار پند و اندرز آن هم به گونه مستقیم نمى تواند این انسان گرفتار را رهایى بخشد زیرا نصیحت در این جا بسان نصیحت و راهنمایى کسى است به مراعات نکات ایمنى که در شعله هاى سرکش آتش گرفتار آمده است.
سه این که تشخیص این که کدام فکر درست است و کدام نادرست به ظاهر درست چه هدفى در سر دارد و آن جایى که انسان را مى خواهد فرود بیاورد کجاست و نادرست چه ویژگیها دارد با چه لباس وارد مى شود و چه حرکات و سکناتى دارد روى چه نکاتى بیشتر تکیه دارد و حساسیت از چه سوژه هایى بهره مى برد با چه گروهى در مى افتد با چه گروهى همراه مى شود ابزارش چیست و ... کارى است پیچیده و از کسى ساخته است که به پیچیدگیهاى دشمن دقیق آشنا باشد وریشه ها و سرچشمه هاى اندیشه ها را بداند و از برنامه هاى آنها براى انسان و جامعه ها آگاهى عمیق و همه جانبه داشته باشد.
چهار این که در دنیاى پیچیده کنونى که روى هرحرف و نظرى حساب باز مى شود دفاع از دین از هرکسى ساخته نیست. زبان دفاع زبان ویژه اى است.
اگر در دفاع آشنایى به تمام زوایاى دینى که به دفاع از آن پرداخته مى شود زبان ویژه به کار گرفته نشود در شرایط مقتضى دفاع انجام نگیرد چه بسا دفاع به ضد دفاع تبدیل شود و از اصل اندیشه را ویران کند.
پنج این که شناخت دشمن از مشغول کنندگان و بازدارندگان از دشمن به آسانى میسور نیست.
دشمن گاه براى اجراى نقشه ها و بسط تفکر و اندیشه هاى خود افرادى را مى آراید و به لباس دشمن درمى آورد تا اندیشه وران دفاع کننده از دین از برنامه هاى اصلى که دشمن دارد غافل بمانند.
شهید صدر و شهید مطهرى با آشنایى با این پیچ و خمها پا به عرصه مرزبانى و دفاع گذاشته بودند.
آنان دیده بانان و مرزداران تیزنگر بودند و هوشیارانه کوچک ترین حرکات دشمن را در هرشکل و چهره اى مى شناختند: باطل حق نما و حقِ در باطل فروپوشانده. چون مولى که فرمود:
(وایم اللّه لابقرن الباطل حتى اخرج الحق من خاصر3)
به خدا سوگند درون باطل را چاک مى زنم تا حق را از تهیگاه آن بیرون کنم.
با استمداد از بصیرت ملکوتى فرقان الهى زیرکى مؤمنانه زمان شناسى دقیق خاستگاه جریانهاى فرهنگى و فکرى را نیک شناسایى کرده باطل را در مقدس ترین و انقلابى ترین چهره آن رسوا کردند و رگه هاى مادى را از لابه لاى گفته ها و نوشته ها به درآوردند و نقد کردند.
آنان نیک دریافته بودند که تفکر جدید تنها مدعى ستیز با ادیان الهى نیست بلکه داعیه جانشینى در سر دارد. آراء و مکتبهاى نو خود را چنان عرضه مى دارند که گویى مذهبهاى جدیدند که براى رهایى انسان آمده اند. چنان به پیش مى آیند که ذهن و فکر و زندگى بشر را پر مى کنند و مذاهب و ادیان منزوى مى شوند. از این روى این دو بزرگوار منطقى خرد پسند سیستمى و با پى ریزى پایه هاى محکم و اصیل به مقابله برخاستند و همان سوژه هایى را که دشمن به بوته تفسیر و تحلیل گذارده بود اینان با تکیه دقیق و برنامه ریزى شده به منابع اسلام و کندوکاو در دل منابع همان سوژه ها و
موضوعات را به تحلیل و بررسى گذاردند و موضع اسلام را روشن کردند. جهان بینى الهى انسان شناسى شناخت فلسفه اقتصاد فرد و جامعه و... از آن جمله اند.
آزادگى و آزاداندیشى
آزاداندیشى ثمره آزادگى است. آن که جانش در زنجیر (احتیاط)هاى بى جا و وسواس جانکاه گرفتار است و در زندان ترس حفظ موقعیت و جلب ذهن و زبان مردم اسیر است کى مى تواند حق را بدون ترس از غوغاى عوام و تکفیر خواص بگوید حق سنگین است و تلخ (الحقّ مرّ ثقیل).
آزاداندیشان جهان در مهد آزادگى پروریدند تا توان و توفیق آزادسازى جوامع و بشر را پیدا کردند.
شهید مطهرى و شهید صدر از آن دست عالمان و ظیفه بانى بودند که در حفظ و صیانت اسلام واقعى تبیین و بازگویى حقایق اسلامى و مبارزه با جمود خود را نمى دیدند. آنچه مطمع نظر آنان بود و دل مشغولشان داشت حراست از مکتب و نمایاندن توانائیها آن بود. آنان با ژرفایى اندیشه تخصّص در علوم اسلامى کندوکاو در قرآن نهج البلاغه وجوامع روایى به میدان مبارزه اندیشه ها مى رفتند و با آزادى تمام توصیه قرآن را آویزه گوش کرده بودند: سخنها را مى شنیدند و نیکوترین را برمى گزیدند. آنان از اسارت اندیشه در دام تلقینات عوام محیط عرف و عادات در رنج بودند.
(... مطلب دیگر مسأله آزاد بودن و آزاد کردن عقل است از حکومت تلقینات محیط عرف عادات و به اصطلاح امروزز از نفوذ سنتها و عادتهاى اجتماعى و به تعبیر عربهاى امروز از ایقاعات اجتماعى4.)
آنان کسانى را که قوت خویش را در جلوگیرى از سخن دیگران مى دیدند و از این راه برضعفهاى خود سرپوش مى نهادند محکوم کرده و صراط مستقیم و راه صحیح انقلاب را در آزاد گذاشتن اندیشه ها و افکار مى دانستند.
(... هرکس مى باید فکر و بیان و قلمش آزاد باشد. تنها در چنین صورتى است که انقلاب اسلامى ما راه صحیح پیروزى را ادامه خواهد داد. اتفاقاً تجربه هاى گذشتگان نشان داده است که هروقت جامعه از یک نوع آزاد فکرى (ولو از روى سوء نیت) برخوردار بوده است این امر به ضرر اسلام تمام نشده بلکه در نهایت به سود اسلام بوده است.5)
آزاداندیشى طرح پرسش و اشکال را رمز پیشرفت فرهنگ و شکوفایى معارف دینى مى شمردند و در این عرصه تسامح و تساهل را روا و لازم مى دانستند.
اصلاح حوزه ها
به روحانیت عشق مى ورزیدند از این روى هیچ کژى را بر نمى تابیدند. خدمات روحانیت را و پیشینه افتخارآفرین او را دربه دریها گرسنگیها رنجها شکنجه ها و مصیبتهاى او را به خوبى مى شناختند. خدماتى را که این نهاد مقدس به کشورهاى اسلامى و اسلام کرده بود یک یک مى دانستند. از دانشهایى که عالمان برخاسته از این نهاد پى ریخته بودند با سربلندى یاد مى کردند و به تشریح آنها مى پرداختند و... امّا از اوضاع کنونى در رنج بودند و این رنج را چنان ظریف و دقیق مطرح مى کردند که دشمن نتواند سوء استفاده کند و براین با روى مقدس یورش برد و کارهاى سترگ این نهاد برومند را به سخره بگیرد.
طرح درست درد نیمى از درمان درداست. اینان چون در کار درمان بودند ناگزیر از درد سخن مى گفتند و درست ابعاد آن را باز مى کردند تا بهتر بتوانند درمان کنند و نقاط کور درد را بشناسند. مصلح یعنى این. شهید مطهرى در قضاوت نسبت به روحانیت طبیعى ترین منطقى ترین و منصفانه ترین نظرگاهها را دارد. اگر خرده مى گیرد نمى خواهد بنیان را برکند. اگر عیب را مى بیند و مى گوید هنر را هم مى بیند و مى گوید. اگر انتقاد مى کند براى واداشتن به شتاب بیشتر است.
برآن است که حوزه را کارآمد سازد روشن است که این بدون آفت زدایى امکان ندارد.
(همواره گفته ام و مى گویم که روحانیت ما درخت اصیل و با ارزش و زنده آفت زده است که خودش را باید حفظ کرد و با آفاتش مبازره نمود و...)6
تز اسلام منهاى روحانیت را استعمارى مى داند. سیاست گریزى و کنار رفتن روحانیت از صحنه ها و عرصه هاى اجتماعى را تنگ نظرانه جاهلانه و به دور از روح اسلامى مى شمارد. شهید صدر نیز براى اصلاح امور حوزه و مرجعیت طرح مى دهد و خود پا پیش مى گذارد.
او براى تحول در رساله نویسى (الفتاوى الواضحة) را مى نگارد با تقسیم بندى و جهت گیرى و نگاه جدید. و در (المحنه) طرحى نو در باب مرجعیت ارائه مى دهد.
پس کار این دو مصلح بالیده در حوزه از نوعى دیگر است نباید برداشتهاى ناروا از آنها بشود و سخنان آنان حربه اى براى کوبیدن روحانیت اصیل و خدمتگزار و انقلابى و پرتلاش در میدان سیاست و مدافع سرسخت استقلال و تمامیت ارضى کشورهاى اسلامى باشد.
آنان با روحانیت کژاندیش و گریزان از سیاست و خدمت به مردم و نان به
نام دین خور در ستیز بودند نه با روحانیتى که همه زندگى خود را وقف دین و مردم کرده و تمام توان و دانش خود را در راه اصلاح جامعه و مردم به کار بسته است. این گروه نه نان دین مى خورند که نان از بازوى خود مى خورند.
مطهرى و شهید صدر عاشق این چنین خدمتگزارانى بودند و همه تلاش آنان در این جهت بود که افرادى این چنین در حوزه ها تربیت شوند و کمر به خدمت خلق خدا بربندند و وجوه شرعى در چنین راههایى به مصرف برسد همان گونه که مراجع عظام عقیده داشته و دارند که وجوه شرعى برکسانى رواست که خدمت به دین خدا و خلق خدا برنامه اصلى زندگى آنان باشد.