نوع مقاله : مقاله پژوهشی
مبارزه منفى به معناى مبارزه مسالمت آمیز و مقاومت در برابر نیروهاى خصم بدون خشونت است .از آن جا که مبارزه مثبت و قهرآمیز نیاز به وسائل گوناگون دارد و همواره با صرف نیرو و تلفات مالى و جانى همراه است معمولا عاقبت اندیشان و عقل گرایان تا کارد به استخوان نرسد به این گونه مبارزه روى نمى آورند.
اساس مبارزه منفى رااتفاق و وحدت یک جامعه تشکیل مى دهد. یعنى افراد جامعه از صمیم قلب با یکدیگر پیمان مى بندد که با مخالفین خود قطع ارتباط کنند و در کارهاى اجتماعى و شخصى با آنان همکارى نکنند. در بیشتر موارد این حرکت عمومى عرصه را بر مخالفین تنگ و آنان را وادار به تسلیم مى کند.
به خاطراهمیت این نوع مبارزه و کاربرد وسیع آن در برخى از مکاتب به عنوان روش اصلى مبارزه و مقاومت انتخاب شده است . در مسیحیت بودیسم هندو و جائیتى این روش را جزءاصول مذهبى خود به شمار آورده اند. در مسیحیت بااین شعار:
هر که برگونه راست تو طپانچه زند گونه چپ را نیز به سوى او بگردان 1 .
پیروان خود را به عدم خشونت فرا مى خواند.
گاندى پیرو فرقه جائیتى و رهبراستقلال هند ترویج کننده و پایبند به این روش
بود. وى در مبارزه با بریتانیا و سازندگى اقتصادى و سیاسى هند از آن سود جست - توصیه وى به پیروان خوداین بود که در عدم همکارى با دولت از روشهاى مسالمت آمیزاستفاده کنند.از باب نمونه : توصیه کرده بود:
فرزندان خود را به مدارس دولتى نفرستند به دادگاههاى دولتى مراجعه کنند درارتش داخل نشوند هرگاه دولت دستورى داد با آن مخالفت کنند و ضمنا عکس العملهاى ناگوار حکومت همچون : بازداشتها برخوردهاى وحشیانه و... را با بردبارى و ملایمت تحمل کنند.
گاندى این روش را درابتداء در مورد خویش به اجراء در آورد و مانند همه مرتاضان به منظور خودسازى و سرکوب کردن تمایلات طبیعى این کار را شروع کرد.این فلسفه معلول حادثه اى بود که برایش در افریقاى جنوبى رخ داده بود. وى مى گوید:
[در زندان روزى از پزشک زندان خواهش کردم به ما کمى (کارى) [چاشنى غذا] بدهند. واجازه بدهند در هنگام طبخ غذا به آن نمک بیفزائیم . وى در جواب گفت : ...این جا به مهمانى تشریف نیاورده اند تا حظ مذاقى ببرند] 2 .
گاندى این سخن را به گوش گرفت و بعدها با خوداندیشید که آدمى چرا باید نفس را فرمان برد و چرا در روزگار راحت ناکامى را به خود نیاموزاند.از آن پس با تحریم لذائذ زندگى و روزه هاى پى در پى به ورزش روحى پرداخت .این فکر اندک اندک به صورت فلسفه اى نمودار شد و او جنبش خویش را [ساتیا گراها] نامید یعنى اروپائیان نام[ مقاومت منفى] بر آن نهادند. حال باید دید که دیدگاه اسلام نسبت به آن چیست و تا چه اندازه آن را تایید مى کند؟
با مراجعه به متون اسلامى و سیره بزرگان دین در مى یابیم که این روش نه به طور مطلق بلکه به عنوان مراحلى از مبارزه با گناه و منکر و جهاد پذیرفته شده است .
در قرآن کریم اعراض از گناهکاران و عدم شرکت در مجالس آنان وسیله اى براى مبارزه با گناه یاد شده است .
واذا رایت الذین یخوضون فى آیاتنا فاعرض عنهم حتى یخوضوا فى حدیث غیره 3 .
چون کسانى را ببینى که درباره آیات ما سخن به ناسزا گوینداز آنان روى برتاب تا به سخن دیگر بپردازند.
مسلما اعراض و عدم مجالست و دورى در مرحله اى در رشد و هدایت گناهکار و توبه وى موثر است .
امیرالمومنین ( ع ) نیز این تباعد و مبارزه منفى رااولین مرحله مبارزه توصیف کرده است .
ادنى الانکار تلقى اهل المعاصى بوجوه مکفره 4 .
پائین درجه مبارزه با گناه این است که : با صاحبان گناه با صورتهاى عبوس روبه رو شوید.
این مساله به تنوع گناه مختلف مى شود. مثلا از مراحل نخست مبارزه با زنان ناشزه و سرکش از فرمان شوهران اعراض از همبسترى است .این عمل یک نوع مبارزه منفى است .
واللاتى تخافون نشوزهن فعظوهن واهجروهن فى المضاجع 5 .
زنانى را که از نشوز و سرکشى آنان بیم دارید موعظه کنید و در بستراز آنان دورى گزینید.
در سیره پیامبر(ص ) نیز مبارزه منفى دیده مى شود از جمله : در جنگ تبوک به دلیل سختى راه و مشکلات جنگ سه نفراز مسلمانان از همراهى با پیامبر(ص ) تخلف کردند و بسترهاى راحت را بر گرما و شدائد نبرد ترجیح دادند.
پیامبراکرم (ص ) براى تنبیه آنان دستور داد:
لاتکلمن احدا من هولاءالثلاثه ...
واعتزل المسلمون کلام اولئک النفرالثلاثه 6 .
هیچ کس بااین سه نفر سخن نگوید.
مسلمانان نیزاز سخن گفتن با آنان خوددارى کردند.
این وحدت همگانى به گونه اى بود که خویشاوندان و زنان و کودکان متخلفین نیز از معاشرت با آنان خوددارى کردند و چنان وضعیتى براى ایشان پیش آمد که به تعبیر قرآن :
وعلى الثلاثه الذین خلفوا حتى اذا ضاقت علیهم الارض بمارحیت و ضاقت علیهم النفسهم 7 .
زمین بااین گستردگى بر متخلفان تنگ شد و خود نیز بر خود مشکل آمدند. نتیجه این شد که گناهکاران توبه کردند و دیگران عبرت آموختند.
البته پیش ازاین واقعه پیامبر(ص ) در غزوه حمراءالاسد ازاین روش براى تنبیه متخلفان استفاده کرده بود. در جنگ احد عده اى از همراهى لشکراسلام سرپیچیدند و عده اى نیز بر جبهه کارزار پشت کردند. این نافرمانیها سبب گردید بر لشکراسلام ضرباتى وارد شود. فرداى جنگ به امر رسول خدا(ص ) منادى ندا در داد سپاه به تعقیب دشمن بپردازد.
دراین هنگام برخى از متخلفان به عذرخواهى برخاستند و خواستار همراهى با سپاه اسلام شدند.
پیامبر به ندادهنده فرمود اعلام کند:
لایخرج معنا الا معنا الا من شهد القتال بالامس 7 .
آنچه گفته آمد در حوزه داخلى بود. در حوزه خارجى آن گاه که بیم توطئه و دگرگونى هویت فرهنگى مسلمان مى رود خداوند به مسلمانان دستور مى دهد:
یا ایها الذین آمنوا لاتتخذوا عدوى و عدوکم اولیاء 9 .
اى مومنان ! دشمن من و دشمن خود را دوست مگیرید.
ائمه ( ع ) نیز در برابر حکمان جور همواره پیروان خود را به ترک همراهى دعوت مى کردند. از جمله :
من تحاکم الیهم فى حق او باطل فانما تحاکم الى الطاغوت 11 .
هر کس حکومت به سوى آنان برد چه در حق و چه در باطل گویا به سوى طاغوت به دادرسى رفته است .
فتواى میرزا مبارزه منفى
در تاریخ سیاسى مسلمانان بالاخص در فرهنگ شیعه به لحاظ وضعیت اجتماعى خاصى که بر آن حاکم بود این شیوه مبارزه بسیار دیده مى شد. فتواى میرزاى شیرازى بر ترک استعمال و خرید و فروش تنباکو از بارزترین نمونه مقاومت منفى در برابراستبداد داخلى واستعمار بریتانیاست .البته این مرحله بودازاعتراض به قرارداد رژى و بى اثر بودن آن صورت گرفت .این حکم چنان نفوذ پیدا کرد که همه اصناف مردم با هر فکر و نظرى براین نقطه متفق و همداستان شدند. فتوا به سرعت گسترش یافت به گونه اى که دراندک زمانى قلیانها و وسایل و ابزاراستعمال دخانیت جمع شد.این حرکت و مبارزه منفى چنان بشکوه بود که یهود و نصارى به اقیانوس بى کرانه ملت ایران پیوستند و ترک دخانیات کردند.
[مردم هم اطاعت کرده و نمى کشند.این خود یک شورش و نافرمانى ساکت و پنهان است] 12 .
مشاهد مشرفه یى از پایگاههاى بزرگ تحصن و مبارزه منفى به شمار مى رفت :
[در مشهد مردم به رهبرى علماى مذهبى اعتراض خود را با بستن دکانها واجتماعى در ضحن و حرم آشکار مى کنند. دخالت نیروهاى دولتى در عزم واراده مردم تاثیر مى گذارد. واین آشوب ترس بزرگ در دل خارجیان و نماینده[ رژى] مى آفریند] 13 .
هر چنداین نافرمانى آرام و شورش پنهانى مردم براثر سرسختى دولتیان به خشونت مى گراید و مردم مغازه ها را مى بندند شیشه هاى منزل نایب السلطنه را با سنگ و کلوخ مى شکنند زمان منبرى ثناگوى دربار رااز منبر پایین مى آورند و به گزارش اعتمادالسلطنه :
[ اهل شهر به دورارک جمع آمدند ارک را گرفته اند تمام دکاکین شهر را بستند مردم شوریده اند] 14 .
یا دراعلامیه ها دولت به قیام مسلحانه تهدید مى شود:
[ما هم به فکر کارافتاده چنانچه شاید و باید براى خودمان به فضل خداوند تهیه لوازمات جنگ واستعداد مقابله با توپ و تفنگ تو را دیده حتى این که مخصوصا از قبیل تفنگهاى[ مارتینى] که تمام دلگرمى و خاطر جمعى تو با آنهاست . چقدر حاضر و آماده داریم] 15 .
به گفته ناظم السلام :
[مردم راستى به خیال جهادافتادند. درصدد کارسازى تهیه و تدارک و فراهم کردن اسلحه برآمدند] 16 .
حتى روستائیان نیز خود را براى نبرداحتمالى آماده مى کردند و مى گفتند:
[ ما چون شنیدیم جهاداست مبلغى اسلحه خریده ایم و آمده ایم و ببینیم آقا چه مى گویند] 17 .
این گزارشها مرتب به میرزا مى رسید و رهبر شیعیان در جریان وقایع قرار مى گرفت . واز آن طرف عده اى ازافراد دلسوز با فرستادن نامه و یا حضورااز میرزا خواستاراقدام خشونت آمیز و مبارزه رویاروى با حکومت مى شدند. ولى میرزا هوشیارتراز آن بود که عجولانه به قیام مسلحانه فرمان دهد وارتش و ملت را روى در روى یکدیگر قرار دهد و گرهى را که با دست مى توانست بگشاید با دندان واکند.
میرزا با نفوذ معنوى و شیوه حکیمانه خود دلهاى ارتشیان را تسخیر کرد و آنان را به عدم همکارى با فرماندهان خود فرا خواند و در یک کلمه خانه دشمن رااز درون تسخیر کرد. تا آن جا که کلفتها و خدمه اندرون شاه نیز دست به قلیان نمى زدند. سربازان وارتش نیز مطیع مجدد بودند.
[شاه تلغرافى به امیرنظام حسنعلى خان گروسى وزیر ولیعهد فرمودند که : مقدارى کافى اسلحه و قورخانه دارى به سربازهاى تبریز فشنگ بده و در میان شورشیان شلیک نما.
جواب امیرنظام این شد که : چندین هزار یاغى که مسلح هستند دادن اسلحه و مهمات حرب را جایز نمى دانم .
یعنى سرباز و نوکر هم داخل شورشیان مى باشند] 18 .
و به گفته خلیفه ارامنه تبریز در گفتگو با نماینده انگلیس :
سربازان محلى کوچکترین عملى مخالف دستورات مراجع مذهبى خود نخواهند کرد و نخستین کسانى خواهند بود که دست به غارت دراز کنند. 19
و عینیت این ماجرا در تهران چنان بود که :
[سربازان ترک تبریزى را حکم شلیک دادند اطاعت نمودند و گفتند: به علماء و سادات و مسلمانان چطور گلوله بیندازیم] 20 .
نتیجه مبارزه نفى این شد که حرکت مقدس ملت ایران بى خون ریزى و هرج و مرج و هرز رفتن نیروها به ثمر بنشیند.
مبارزه مثبت
چنانکه گفته آمد مبارزه منفى از مراحل نخستین مقاومت و پیکاراست . مبارزه منفى نمى تواند همه جا و در برابر همه کس به عنوان قانونى ثابت مورداستفاده قرار بگیرد. چه بسا در برهه اى از زمان در برابر برخى از ستمبارگان مبارزه منفى و عدم توسل به خشونت آب در هاون کوفتن باشد و ثمره اى جز پر و بال باز کردن گردن فرازان نداشته باشد.
ازاین روى اسلام که آیینى واقعیت گراست با در نظر گرفتن واقعیتها حکم مى دهد و پیروان خود را در منگنه اى خاص قرار نمى دهد که گریزاز آن امکان پذیر نباشد بلکه براساس شرایط موجود حکم مى دهد. اگر دشمن با مبارزه منفى تسلیم حق شود خشونت را مجاز نمى داند و اگر دشمن با مبارزه منفى تسلیم حق نشود راههاى دیگر از جمله خشونت را در دستور کار قرار مى دهد.
اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا وان الله على نصرهم لقدیر.الذین اخرجوا من دیارهم بغیر حق الاان یقولوا ربناالله ولولا دفع الله بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد 21 .
به مومنان که مورد حمله جنگى قرار مى گیرنداجازه کارزار داده شد و خدا بر یارى
آنان تواناست . آن کسانى که از دیارشان به ناحق رانده شده اند تنها بدین سبب که مى گویند پروردگار ما خداست . واگر خداى بعض مردم را به برخى دیگر دفع نمى کرد دیرها و کلیساها و کنشتها و مسجدها ویران مى شد .
این یک سنت الهى است که همواره گروهى از مردم مى بایست به مقابله ستم برخیزند و دفاع از حق و حقیقت را وجهه همت خود قرار دهند و با نابودى باطل نظام حق را استوار سازند.انسانهاى سرکش و زراندوزانى که از خون مردم ارتزاق مى کنند با پند و موعظه و برخوردهاى مسالمت آمیز واخلاقى دست از منافع خود بر نمى دارندازاین روى اسلام در برابر ستم ستمکاران و جفاى جفاکاران و نابکاران و متجاوزین به حقوق محرومان پیروان خود راامر مى کند که تیغ برکشند و سرکشان را رام کنند. حرکت گاندى که بدان اشارت شد حرکت تک بعدى بود. در مبارزه بااستکبار بایداز روشهاى گوناگون بهره گرفت .
ازاین روى بسیارى از مبارزان استقلال طلب هند براندیشه هاى گاندى و پافشارى وى براصل[ عدم خشونت] خرده گرفته اند.این مشى را در شرایط جدید جهانى پیدایش ارتشهاى قوى و تجاوزگر طبقات منفعت طلب و حریص استعمارگران قوى پنجه و بى عاطفه آب در هاون کوفتن مى دانند و غیر منطبق با مشى سلطه طلب طبقات ممتاز.
جواهر لعل نهرو در برابراین اندیشه و مشى مى نویسد:
[در واقع کسى که تصور کند فقط از راه معتقد ساختن یک طبقه با یک دولت متجاوز یااز راه استدلال منطقى و درخواست عدالت از دولت و طبقه مسلط و حاکم مى توان به عدالت رسید خود را فریب مى دهد و اغفال مى کند. تصور باطلى است که خیال کنیم مثلا یک قدرت مسلط استعمارى به میل خوداز تسلط بر کشورى صرف نظر کند یا طبقه متمتع و ممتاز بدون فشار که همان نیروى اجبار باشد ازامتیازات خود دست بردارند] 22 .
البته نهرو روش عدم خشونت را به کلى مردود نمى داند بلکه منصفانه با آن برخورد مى کند و معتقداست :
[روش مقاومت مسالمت آمیز و بدون خشونت و تاکتیک عدم خشونت در مبارزه چه براى هند و چه براى سراسر جهان ارزش فراوان دارد و گاندى جى با متوجه ساختن افکار جدید زمان ما به این روش جالب توجه و ملاحظه خدمت بسیار و پراهمیتى به جامعه بشرى انجام داده است] 23 .
در هر حال با روش گاندى و مشى وى در مبارزات ضداستعمارى وى مبارزان استقلال طلب به مخالفت برخاستند.از جمله کنگره هند با ریاست مولاناابولکلام آزاد بااین مشى مخالف بود. گاندى جى در کوران مبارزه به خاطر حس شدید ناسیونالیستى تغییر موضع داد.
نهرو مى نویسد:
[تمایلات ناسیونالیستى گاندى جى و میل شدیداو براى کسب آزادى هند او را وادار ساخت که با شرکت کنگره در جنگ به شرط آن آه هند بتواند به صورت کشورى آزاد عمل کند موافقت داشته باشد].
سپس آن را چنین تفسیر مى کند:
[ در مورد گاندى جى این تغییر نظر فوق العاده و حیرت انگیز مى نمود و مسلما با مقادیر زیادى رنج روحى و فکرى همراه بود. دراین مود جنبه عملى شخصیت سیاسى او بر جنبه پیامبرى سازش ناپذیرش برترى یافت] 24 .
روشن شد که اسلام در کشاکش میان اصل عدم خشونت و نبرد در مبارزه هیچ کدام را نفى نکرده است واز هر یک در مرحله اى از حرکت خویش سود جسته است وانتخاب این دو روش محصول آزمایش دقیق و روان انسانهاست که محتاج درمانهاى گوناگون و متناسب است . تعیین هر یک محتاج دیدى نافذ و بصیرتى عمیق است.