نوع مقاله : مقاله پژوهشی
قلم به همه گستاخى اش از وصف او عاجزاست .اندیشه با همه وسعت و اوجش از درک آفاق وجودى او قاصر. سالهاى درازى باید بگذرد و تاریخ روند تکامل خویش را بپماید تا عظمت و بلنداى مقام آن بزرگمرد نموده شود وابعاد و خصایص آسمانى او دراین پهندشت خاکى تفسیرى بسزا یابد. شهید مطهرى درابعاد وجودى استاد خود نوشته است :
[ این مرد بسیار بسیار بزرگ وارزنده ... مردى است که صد سال دیگر باید بنشینند وافکاراو را تجزیه و تحلیل کنند و به ارزش او پى ببرد]. 1
عشق به او به ما جرات بخشید تا در سالگرد عروجش با زمزمه نام و گرامى داشت یادش نمى ازیم صفات و فضایلش برگیریم .
علامه و مفسر کبیر از [قلتات تاریخ] و قله هاى بلند جامعه بشرى بود.او در خانواده اى پاک واصیل از سلاله آل رسول دیده به جهان گشود. چونان جدش رسول خدا در کودکى یتیم شد و در دامن عموى بزرگوارش رشد کرد.
با همتى بلند اراده اى استوار و تلاشى بى امان اقیانوس علوم : معقول و منقول را با سفینه تزکیه تقوا و مراقبت دائمى در نوردید.امواج سهمگین هواهاى نفسانى را بااستعانت از شب زنده دارى و ترنم هاى عاشقانه سحرى درهم شکست و غوکهاى هوس را با کمک از ذکرى مدام و توفیق الهى بر درگاه وصال حق سربرید.
حقیقت علوم مرسوم در حوزه ها را چشید و به هر درس و کسى که امید نور و کمال مى برد سرزد. نوشیدن حقیقت علوم عطش او را پاسخ نگفت . عشقى دیگر در سر داشت و رازى والا در دل .
جان جهان بین او دراین سراى محدود نمى گنجید و علوم رسمى خواسته هاى آن سویى او را بر نمى تابید.او پیوستن به جان جهان و بقاى ابدى را مى جست . پس از طى علوم عقلى و نقلى و پیمودن راههاى شهود و عرفان در دریاى گفتار معصومان شناور گشت و حیات نورانى را از[ بحارالانوار] علوم آنان مى خواست .
فرو رفتن در دریاى گفته هاى زندگى ساز آیات کبراى الهى و نوش کردن حقایق گفتار ولوى . حیرا و مدهوشش کرد واو چنان :[ میتى] تسلیم غسال ربوبى حجابهاى همه علوم را کنار زد و و زروبال لغات و کلمات را با سدر و کافور حقایق شست و به جان مایه بیرنگى حیات ابدى پیوست . دریاى ناآرام و وجوداو در پیشگاه قرآن به آرامش نشست و ناله هاى فراق او را انس با کلام خداوند فرو نشانید و قرآن میزان اندیشه و عمل او شد.
نگاهى کوتاه به زندگى مبارک او گواه گفته هاى ماست . علامه از کوچکى مورد عنایت خاص ربوبى و تحت توجهات حضرت حجت ( ع ) بود. به مجرد ورود به نجف علوى عارف الهى مرحوم قاضى به سراغ او آمد. مقامات الهى را براو نمایاند و عشق حق و عرفان حقیقت هستى را در روح و جانش دمید.
[وقتى به نجف رسیدم لدالورود رو کردم به قبر و بارگاه امیرالمومنین ( ع ) و عرض کردم : یا على ! من براى ادامه تحصیل به محضر شما شرفیات شده ام ولى نمى دانم چه روشى را پیش بگیرم و چه برنامه اى راانتخاب کنم .از شما مى خواهم که در آنچه صلاح است مرا راهنمایى کنید. منزلى اجاره کردم و در آن ساکن شدم . در همان روزهاى اول قبل ازاین که در جلسه درس شرکت کرده باشم در منزل نشسته بودم و به آینده خود فکر مى کردم . ناگاه در خانه را زدند. در راباز کردم دیدم یکى از علماى بزرگ است . سلام کردم . داخل منزل شد. دراتاق نشست و خیر مقدم گفت . چهره اى داشت بسیار جذاب و نورانى . با کمال صفا و صمیمیت به گفتگو نشست و باامن انس گرفت . در ضمن صحبت اشعارى برایم خواند و سخنانى بدین مضمون برایم گفت :
[ کسى که به قصد تحصیل به نجف مى آید خوب است : علاوه بر تحصیل به فکر
تهذیب و تکمیل نفس خویش نیز باشد واز نفس خود غافل نماند].این را فرمود و حرکت کرد 2 .
این استادالهى و عارف واصل علامه را شیفته خویش کرد واو در زمره اصحاب آن بزرگ استاد در آمد. با بهره ورى از دستورالعملهاى اخلاقى مرحوم قاضى و عمل به آنها پا بر فرق این عالم خاکى نهاد و با گذراز مرز ماده به فرامرز عالم مثال رسید و با طى این هر دو عالم با ملکوت عالم قدس همنوا گردید.
[در ماههاى آخر عمرش دیگر به امور دنیا توجهى نداشت .ازامور دنیا غافل بود و در عالم دیگر سیر مى کرد. ذکر خدا بر لب داشت .از دنیا بریده بود و به جهان دیگر پیوسته بود] 3 .
آرى او پیش از مدت طبیعى با مرگ ارادى خود با عالم دیگر مانوس گشت و با آنچه مرتبط به این عالم ماده بود وداع کرد.
[چند روز قبل از وفاتش به یکى از دوستان فرمود بود: من دیگر میل به چاى ندارم و گفته ام سماور را در جهان آخرت روشن کنند. میلم به غذا نمى کشد و غذا نمى خواهم و بعداز آن هم غذا میل نفرمود. با کسى سخن نمى گفت و حیرت زده به گوشه اتاق نگاه مى کرد] 4 .
حالات او در آخر عمر خود گواهى بود بر کسانى که مقامات معنوى را انکار کرده و یا کسب مقامات را جدى نمى گیرند.
او ساعتهاى آخر عمر کلید رسیدن به این مقامات را نمود و در پاسخ پرسش یک ازاصحابش که ازاو رمز توجه به خدا و حضور قلب در نماز را پرسید وى در جواب گفت :
[توجه مراوده مراقبه توجه مراوده]... .
این جمله را آن بزرگوار بیش از ده بار تکرار کرده بود .
عشق او به خاندان رسالت باعث شد که ساعات آخر عمر خود را با دیدار و ملاقات آن بزرگواران بگذارند و آخرین لحظه هاى وداع دنیا را با وصال اولیاءالهى پایان ببرد.
[ما بیرون رفتیم و یکى از دوستان که بعداز ما چند ساعت دیگر در حضوراستاد باقى مانده بود مى گفت :استاد ساعتى به هوش آمد واز جا حرکت کرد به طورى که گویا مى خواهد بپا خیزد. عرض کردم : میل دارید برخیزید؟ فرمود: آن دو نفر که درانتظارشان بودم آمدند]. 6
اینک گوش جان را به ره آوردهاى ملکوتى و حیاتبخش آن مردالهى مى سپاریم و با توفیق ربوبى و توسل به انوار هدایت الهى آموزه هاى این دستورالعملها را به کار مى گیریم .
بعون الله
السلام علیکم
براى موفق شدن و رسیدن به منظورى که در پشت ورقه مرقوم داشته اید لازم است : همتى برآورده و توبه نموده به مراقبه و محاسبه بپردزید. به این نحو که : هر روزه که طرف صبح از خواب بیدار مى شوید قصد جدى کنید که : هر عملى که پیش آید رضاى خدا عزاسمه را مراعات خواهم کرد. آن وقت در هرکارى که مى خواهیدانجام دهید نفع آخرت را منظور خواهید داشت به طورى که اگر نفع اخروى نداشته باشد انجام داد هر ه باشد. و همین حال را تا شب وقت خواب ادامه خواهید داد.
وقت خواب چهار - پنج دقیقه اى در کارهایى که روزانجام داده اید فکر کرده و یکى یکى از نظر خواهید گذارنید هر کدام مطابق رضاى خدا انجام یافته شکر بکنید و هر کدام تخلف شده استغفار بکنید و هر کدام تخلف شده استغفار بکنید. واین رویه را هر روزادامه دهید. این روش اگر چه در بادى حال . سخت و در ذائقه نفس تلخ مى باشد ولى کلید نجات و رستگارى است .
و هر شب پیش از خواب توانستید سور مسبحات یعنى : سوره حدید و حشر و صف و جمعه و تغابن را بخوانید واگر نتوانستید تنها سوره حشر را بخوانید و پیش از بیست روز از حال اشتغال حالات خود را براى بنده در نامه بنویسید.ان شاءالله موفق خواهید بود.
محمدحسین طباطبایى
السلام علیکم
به عرض شریف مى رساند:
نامه شریف دوم زیارت شد. قبلا نیز یک نامه دیگرى رسیده بود که تاکنون پاسخ آن نوشته نشده .اصولا در زمستان گذشته دراثر کسالت مزاج و ناراحتى اعصاب نه تنها نامه جناب عالى بلکه نامه هاى زیاد دیگرى که دراین مدت رسیده تاامروزها براى هیچ کدام نتوانسته ام جواب بنویسم .
امروزها که کمى حالم را به بهبوداست تدریجا جواب مى فرستم . به هر حال عذر گذشته مى خواهم . عرض کنم :
روشى که براى ما در همه حال و همه شرائط در حد ضرورت است روش بندگى و به عبارت دیگر خداشناسى است .
و راه آن طبق آنچه از کتاب و سنت بر مى آید همانا یاد خدا و امتثال تکالیف عملى است .
یعنى :
همان مراقبه و محاسبه است که در نامه اولى خدمتتان عرض شده .
فعلا به این ترتیب که هر صبح که از خواب بیدار مى شوید تصمیم بگیرید که خدا را فراموش نخواهید کرد. آن گاه به طوراستمرار خود را در برابر خدا تصور کنید.
محمدحسین طباطبائى
بسمه تعالى
برادر عزیز!
حالتى که به شما رخ مى دهد حالت (جذبه )است . لازم است که به مراقبت بپردازید و با تمامى قوا به سوى خداى متعال توجه کنید و خود را در برابر حق ببینید و تصور کنید.
و ضمنا روزانه اقلا با خداى خود عزاسمه ساعتى خلوت کرده و به ذکراو مشغول باشید.
بااستخاره یکى از دو ذکر شریف :
[لاالله الاالله] روزى هزار مرتبه یا هزار و هفتصد و پنجاه مرتبه یااگر توانستید سه هزار مرتبه مشغول شوید.
و در خوردن و نوشیدن حرف زدن معاشرت و خواب ازافراط و تفریط بپرهیزید. فرصت را غنیمت شمارید چنانکه مى فرماید:
ان لربکم فى ایام دهرکم نفحات .الا فتعرضوا بها ولاتعرضوا عنها وفقکم الله وایدکم ان شاءالله .
محمدحسین طباطبائى