نوع مقاله : مقاله پژوهشی
حوزه : با تشکراز حضرت عالى که مصاحبه با مجله ما را پذیرفتید لطفا در زمینه یکى ازابعاد و ویژگیهاى برجسته حضرت آیه الله العظمى بروجردى مطالبى را براى ما و خوانندگان عزیز بیان کنید.
استاد: بنده درباره ویژگیهاى اخلاقى آیه الله العظمى بروجردى براى شما و خوانندگان مجله مطالبى را عرض مى کنم :
از بهترین و پربارترین سالهاى عمر من سالهایى بود که در درس آیه الله العظمى بروجردى شرکت داشتم . دراین مدت هم علم و دانش از او مى آموختیم و هم ادب واخلاق . بدون شک او عالمى بزرگ بود. مى دانیم که علم به تنهائى دلیل بر شخصیت نیست . آنگاه علم داراى عظمت است که آمیخته بااخلاق شایسته آن مقام علمى باشد. چه جالب است که استاد هم علم و دانش بیاموزد و هم اخلاق و تقوا را.
او در درسهایش زیاد به بحث اخلاق نمى پرداخت بلکه گه گاهى درباره مسائل اخلاقى سخن مى گفت ولى در عمل همه چیز را نشان مى داد.
سخنانش نفوذ عجیبى داشت .
نگاههایش بسیار نافذ بود.
سکوتش پرمعنى بود.
رفت وآمدش درس و سرمشق بود.
اگر کسى به راستى در حرکات و سکنات او دقیق مى شد مسائل اخلاقى بسیارى رااز آن مرد بزرگ مى توانست بیاموزد.
من نمى توانم تمام فضائل اخلاقى آن مرد بزرگ را دراین مختصرر بازگو کنم .
تنها فرازهایى از آن را براى شما عزیزان شرح مى دهم :
1. تقواى فوق العاده
تقوى معیار شخصیت انسان وارج او در پیشگاه خدا 1 و بهترین زاد توشه قیامت 2 و سبب روشنایى دل و بهره مندى از فرقان حق و باطل است .3
او به تمام معنى[ متقى] بود. با کمال دقت مواظب بود تااز سخنش نامش دستگاهش سخنى یا کارى که بر خلاف رضاى خداشت تراوش نکند.
یکى ازاصحاب نزدیک ایشان درباره او جمله اى مى گفت که در آغاز زعجیب به نظر مى رسید اما دقت و تامل در آن مفهوم خاصى استفاده مى شد.
او مى گفت : در خلال مدتى که با آیه الله بروجردى مصاحبت داشتم فهمیدم : او قیامت را باور کرده است !
مگر یک مرجع بزرگ تقلید ممکن است قیامت را باور نکرده باشد؟ ولى این باور همان باورى است که على ( ع ) در خطبه متقین مى فرماید:
فهم والجنه کمن قدر آها و هم فیها منعون و هم والنار کمن قدرآها و هم فیها معذبون .
روزى اصحاب ایشان در خدمت آن بزگوار گفتگواز خدمات معظم له داشتند آثار خدماتى را که ایشان انجام داده بود شرح مى دادند.
یکى ازاصحاب مى گوید: من در میان آن جمع خاموش بودم .
آیه الله بروجردى رو به من کرد و فرمود :[تو هم سخنى بگو].
عرض کردم : مطلبى ندارم جز حدیثى که ازاجدادمم به خاطر دارم اگر اجازه بفرمایید جدیث را عرض کنم ؟
فرمود: بگو.
عرض کردم : جدم رسول خدا مى فرماید:
اخلص العمل فان الناقد بصیر 5
عمل خود را خالص کن زیرا بازرس عمل بسیار بینااست .
همین که این حدیث را خواندم اشک از چشمان آن مرد بزرگوار سرازیر شد و فرمود :[راستى اگراعمال ما خالص و براى خدا نباشد چه خواهد شد؟]
فراموش نمى کنم : پس ازاین ماجرا هر وقت سخن از خدمات ایشان به میان مى آمد نگاهى به من مى کرد و مى فرمود :[ اخلص العمل فان الناقد بصیر]!
2.احترام به حقوق دیگران
حرمت و حق مومن تا آن حد عظمت دارد که امام صادق ( ع ) آن را با عظمت تراز کعبه مى دادند.
المومن اعظم حرمه من الکعبه . 6
آیه الله بروجردى با کمال دقت مواظب بود کارى که حقى از حقوق دیگران را پایمال کند ازاو سر نزند.
به عنوان نمونه آن مرد بزرگ گاه در لابلاى بحثهایى که در درس مى فرود در برابراشکالات بیجا کمى عصبانى مى شد ( البته نه آنچنان عصبانیتى که او را در خلاف رضاى خد وارد کند) ولى پس از درس سخت از آن عصبانیت پشیمان مى شدند دنبال طرف مى فرستادند وازاو عذرخواهى مى کردند. گاهى براى جلب محبت او کمکهاى مالى نیز مى کردند.
خلاصه : تا رضایت او را کاملا جلب نمى کردند آرام نمى گرفتندازاین جهت در میان دوستان این مزاح معروف شده بود که :
[عصبانیت آیه الله بروجردى مایه برکت است]!
گاه به این هم قناعت نمى کردند روز بعد هنگامى که بر منبر تدریس مى نشستند
در حضور جمع شاگردان از آن فرد عذرخواهى مى کردند. در حالى که مى دانیم میان شاگردان واستادان این مسائل معمول نیست . استاد به منزله پدر و شاگرد همچون فرزنداست و توبیخ و خشونت پدر براى فرزند گوارااست.
اینها هم نشان دهنده این است که : آن حضرت تا چه اندازه به حقوق دیگران احترام مى گذاشت .ازاین که خداى نکرده حیثیت و آبروى انسانى هر چند شاگرداو باشد ضایع بشود در پیشگاه خدا بیم داشت .
3. پشتکار عجیب
همیشه مردان بزرگ بااستقامت و پشتکار به جائى رسیده اند و به گفته قرآن در آن تعبیر کوتاه و زیبا عامل هدایت و پیروزى دو چیز است :
[جهاد همه جانبه] و[ اخلاص] .
والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا
آیه الله بروجردى نمونه اتم این معنى بود.
مرجعیت آیه الله بروجردى مرجعیت و زعامت عامه بود زیرا در آن عصر امثال واقران ایشان چشم از جهان فروبسته بودند واو در طبقه خود تنها مانده بود. گرفتاریهاى ناشى از چنین مرجعیت عظیم و عالمگیر به طور طبیعى بسیار زیاداست . بااین حال هرگز مطالعه را فراموش نمى کرد و در تمام طول عمرش ساعاتى براى مطالعه داشت .از ایشان نقل مى کردند که فرموده بود:
من از مطالعات علمى خسته نمى شوم بلکه هرگاه که از کارهاى دیگر خسته مى شوم با مطالعات علمى خستگى خود را رفع مى کنم !
گاه دستور مى دادند: در خانه یا اطاق را در ساعات معینى ببندند و مراجعین را نپذیرند تاایشان بهتر بتوانند به مطالعات علمى خود برسند.
مى فرمود:
[در دوران جوانى گاه شبها چنان گرم مطالعه مى شدم که با صداى موذن متوجه مى شدم صبح طلوع کرده است و من هنوز غرق مطالعه بودم].
آنان که بااین مرد بزرگ معاشرت داشتند نقل مى کردند:
ایشان غالبا در نیمه دوم شب از خواب بر مى خاست و به مطالعه و عبادت مشغول
مى شد.این روش تا آخر عمر با برکتش ادامه داشت .
داستانى از خودم عرض کنم : براى اولین بار در نوجوانى کتابى نوشته بودم به نام[ جلوه حق] این کتاب درباره اشتباهات متصوفه و طرفداران عرفان التقاطى بود. کتاب را خدمت آیه الله بروجردى فرستادم . یک روز ایشان دنبال من فرستادند خدمتشان رفتم .
فرمودند:
[ فلانى کتاب تو راازاول تا به آخر مطالعه کردم]!
به دنبال آن جمله تشویق آمیزى فرمودند که از ذکر آن صرف نظر مى کنم . ولى بیش از آنچه آن سخن تشویق آمیز در من اثر گذاشت جمله [تمام کتاب راازاول تا به آخر مطالعه کردم] اعجاب مرا برانگیخت که یک مرد بزرگ در آن سن و سال با آن همه مشغله چگونه حوصله دارد کتابى که اولین قلم یک طلبه نوجوان است از آغاز تا پایان مطالعه کند؟
4. سعه صدر
امیرمومنان على ( ع ) در آن گفتار معروفش ابزار ریاست و مدیریت را سعه صدر و دورى از تنگ نظرى مى شمرد:
اله الریاسه الصدر . 7
حضرت آیه الله بروجردى سعه صدر فوق العاده اى داشت مخصوصااین ویژگى در مسائل علمى که جایگاه حساس این مطلب است بروز بیشتر داشت .
هنگامى که مساله اى را عنوان مى نمود با کمال بى طرفى اقوال و نظریات علماى بزرگ را با متانت و بااستدلال کامل بدون تعصب تشریح مى کرد. برخى ازافراد نظرات مخالفان را به گونه اى ضعیف نقل مى کنند که جواب آن در آن نهفته باشد ولى ایشان چنین نبود بلکه در تایید نظرات دیگران آنچنان جدى استدلال مى کرد که شاگردان قبل از پایان بحث نمى توانستند بفهمند که ایشان با کدام نظر موافق است .
ازاین بالاتر گاه در پاره اى از مباحث بعداز شرح اقوال مختلف بدون بیان نظر خود از آن مساله مى گذشتند گویا مى خواستند بااین برنامه شاگردان خود را در
یک جو کاملا آزاد فکرى و علمى قرار بدهند تا بتوانند نبوغ وابتکار خود را به خرج دهند و پرورش علمى پیدا کنند.
فراموش نمى کنم : گاه که براى اثبات نظریه خوداستدلال مى کردند و برخى از شاگردان ایراد مى گرفتند مى فرمودند:
[من دلیل خودم را مى گویم قصد تحمیل آن را به دیگرى ندارم . هدف من بیان دلیل است نه تحمیل عقیده]
در سعه صدرایشان همین بس که کتابى درباره علم رجال و طبقات آن نوشته بودند که بسیار مهم هم بود ولى وقتى کتاب جامع الرواه اردبیلى به دست ایشان رسید فرمود:
[ این مرد بزرگ قبل از من این راه را رفته است کوشش کنیداول کتاب او را چاپ کنید]
لذا کتاب جامع الرواه زیر نظرایشان و با هزینه علاقمندان ایشان به چاپ رسید وانتشار یافت و هنوزاثر نفیس رجال ایشان به چاپ نرسیده است !
5. علاقه شدید به تربیت شاگردان
مرحوم آیه الله بروجردى عشق عجیبى به تربیت شاگردان داشت . باانواع وسائل و تشویقهاى مادى و معنوى آنان را در جهت پرورش و سوق به سوى کمال تشویق مى کرد. و نشان مى داد ه براى علم و فضیلت ارزش خاصى قائل است . گاه یک طلبه کوچک را به خاطر یک کار قابل ملاحظه علمى چنان تشویقى مى کرد که در خور یک عالم بزرگ بود. 6
نسبت به مسائل اخلاقى توجه کامل داشت . گاه ازاستاد بزرگ اخلاق و تقوى مرحوم حاج میرزا على آقاى شیرازى که ستاره درخشانى براى پویندگان سیر و سولک الله بود و به مصداق[ و بالنجم هم یهتدون] مایه هدایت آنان بود دعوت مى نمودند که ازاصفهان تشریف بیاورند و در حوزه علمیه قم جلسات درس اخلاق برقرار کنند و محصلین علوم اسلامى را ازانفاس قدسیه خود بهره مند سازد.
6. سخاوت کم نظیر
سخاوت سیره انبیا واولیا و معصومان و پیروان خط و مکتب آنان است . در حدیث نبوى آمده است .
السخا خلق الله الاعظم 8
ایشان از نظر بخشش و سخاوت بسیار بلند نظر بودند و در مواقع حساس به فریاد مردم مستمند مى رسیدند. نقل مى کنند.
هنگامى که در بروجرد بودند املاکى را که پدر به ارث برده بودند قسمت کردند و نیمى از آن را در یکى از سالها که مردم در فشار و سختى زندگى مى کردند فروخته و به مستمندان دادند و به سنت جد بزرگوارشان امام مجتبى ( ع )اقتدا کردند. 9
از عجائب سخاوت ایشان این بود که :اگر پولى از دست ایشان به دست کسى مى افتاد هر چنداشتباهى بود پس نمى گرتف !از جمله شنیدم :
2 هنگامى که در بروجرد زندگى مى کردند بخشى ازاملاک خود را براى کارى فروخته بودند دراین موقع شخصى نیازمند به ایشان مراجعه مى کند.ایشان مبلغى را که در پاکتى گذاشته بودند که به آن نیازمند بدهند گویا وکیل خرج ایشان اشتباها به جاى این پاکت آن پاکت را مجموع پول ملک در آن بود به آن نیازمند داده بود. بعدا آن مرد نیازمند متوجه مى شود که باید اشتباهى صورت گرفته باشد. پول را بر مى گرداند ولى ایشان قبول نمى کنند و مى گویند پولى را که داده ایم پس نمى گیریم!
روزى در بیرون منزل خودشان در قم که مرکزارباب رجوع بود نشسته بودند که شخصى مقدارى سهم امام ( ع ) به ایشان داد. در همین موقع که پول در برابر روى ایشان بود بادى وزید واسکناسها را به اطراف پخش کرد طلابى که در آن جا بودند پول را جمع کردند که به ایشان بدهند قبول نکردند و فرمودند: پس نمى گیرم . به اهلش رسیده !
7. طرفدارى شدیداز نظم وانضباط
عدالت و نظم محور عالم هستى و کلید ربوبیت پروردگاراست : [ و با العدل قامت السموات والارض]
وامیرمومنان على ( ع ) در واپسین لحظات زندگى پرافتخارش تمام فرزندان و دوستان خود را به آن دعوت فرمود:
اوصیکم بتقوى الله و نظم امرکم . 10
مرحوم آیه الله بروجردى معتقد بودند: حوزه علمیه بایداز هر نظر منظم باشد لذا براى اولین بار جمعى از علما را به عنوان هیات حاکمه تعیین کردند. تااگر بى نظمى و خلاف اخلاق از طلبه اى مشاهده شود به سراغ او بفرستند نخست او را با نصیحت و موعظه ازاشتباهش برگردانند و در صورت عدم تاثیر شدت عمل به خرج دهند حتى در صورت لزوم او رااز قم اخراج کنند تا گرد و غبار بى نظمى و بداخلاقى او بر دامان حوزه علمیه ننشیند.
درابتداى سال تحصیلى گاه اتفاق مى افتاد که ایشان به خاطر کسالت نمى توانستند درس را شروع کنند ولى براى این که درسهاى حوزه نظم خود را پیدا کند به ناچار چند روزاول را به هر زحمت و مشقتى بود درس مى گفتند تا چرخهاى حوزه علمیه به گردش درآید و بعد به بستر مى رفتند تا کسالتشان بر طرف گردد!
در زندگى داخلى و وضع خانه و بیرونى لباس و ظاهر خود نیز بسیار منظم و مرتب بودند.
8. حفظ کیان روحانیت
قرن مجید عزت را مخصوص خدا و پیامبر و مومنان مى شمرد:
ولله العزه ولرسوله وللمومنین 11
مومنان حق ندارنداین عزت الهى را با هیچ چیز مبادله کنند.
او معتقد بود: باید روحانى عزیز باشد هرگز تن به ذلت ندهد و در برابرارباب زروزور سر تعظیم فرود نیاورد.اگر کسى خدمت ایشان مى رسید و سهم امام هنگفتى هم مى آورد ولى شائبه تحقیر در آن بود ن پول را نمى پذیرفتند. حتى نسبت به رحال و شخصیتهاى مملکتى معتقد بودند: وقتى به حضور مرجع اسلام مى آیند باید کمال ادب را داشته باشندازاین روى هنگامى که یکى از رجال معروف آن زمان به خدمت ایشان آمده بود و روى سکویى که کمى از سطح مجلس بلندتر بود نشست آیه الله بروجردى وقتى این بى ادبى راازاو دید با ناراحتى فرموده بود:
بنشین پائین !
9. مبارزه با عوام زدگى
عوامزدگى مصیبت بزرگ و آفت مهم براى[ روحانیت] بخصوص[ مرجعیت] است . مردان بزرگ هنگامى مى توانند به وظیفه خود در مقام رهبرى خلق عمل کنند که از عوامزدگى برکنار باشند و گرنه ازاوج[ رهبرى] به حضیض[ دنباله روى] ازامیال و هوسهاى مردم سقوط خواهند کرد سنت شکنى انبیاى بزرگ همچون نوح وابراهیم و محمد(ص ) چهره اى از مبارزه با عوامزدگى است و تنهائى بسیارى از رهبران الهى در دوران عمر خود نیز به خاطر همین موضوع بوده است .
آیه الله بروجردى از کارهائى که به منظور جلب توجه عوام از بعضى سر مى زد سخت بیزار بود هرگزاو دنبال خوشایند عوام نبود.
او پیشواى عوام بود نه دنباله رو عوام . دراین زمینه کارهایى مى کرد که شرح آن به درازا مى کشد. حتى در مسائل مربوط به عزادارى امام حسین ( ع ) که گاه آلوده با کارهاى خلاف از سوى عوام مى شود و بعضى ازافراد روى ملاحظات مختلفى حاضر نیستند تذکرات لازم را دراین زمینه به عوام بدهند آن مرد بزرگ وظیفه خود راانجام مى داد و در برابر انجام وظیفه ملاحظه خوشایند عوام را نمى کرد حتى اگر با حرکات و سخنان نامودبانه اى از سوى آنان مواجه مى شد.
دراین زمینه پیغام ایشان به بعضى از دسته هاى عزادارى قم دائر به ترک کارهاى ناروا و جواب آنان که گفتند: ما در 364 روز سال مقلد شما هستیم ولى در یک روز (روز عاشورا) مقلد شما نیستیم معروف است .
10. علاقه به نظافت و پاکیزگى
نظافت نشانه ایمان و کلید محبوبیت و دلیل شخصیت است مخصوصا براى شخصیتهاى روحانى .
آیه الله بروجردى به نظافت و پاکیزگى اهمیت خاصى مى داد حتى در موقعى که روزهاى آخر عمرش را در بستر بیمارى مى گذراند و پروفسور [موریس] متخصص قلب از پاریس براى معالجه ایشان به قم دعوت شده بود وقتى آمد خدمت ایشان
چنان تحت تاثیر جذبه ظاهرى و معنوى آن مرد بزرگ قرار گرفت که گفته بود:
[ هیچ مقام روحانى تاکنون مرااین اندازه تحت تاثیر قرار نداده است]
بعضى ازاصحاب ایشان نقل مى کردند: قبل ازاین که پرفسور موریس به خدمت ایشان بیاید بااین که به شدت از ناراحتى قلب رنج مى بردند فرموده ند:
[شانه اى بیاورید تا من محاسن خودم را مرتب کنم زیرا پیشواى مسلمین نباید نامنظم باشد].
11.ایمان قوى به رابطه دین و سیاست
سیاست به معنى واقعى کلمه (دوراز مصطلح سیاست بازان شیاد حرفه اى ) همان تدبیرامور جامعه اقامه قسط و عدل احقاق حقوق واجراى حدود تامین آزادیهاى الهى وانسانى و برقرار ساختن نظم وامنیت است و این همان چیزى است که به عنوان یکى از مهمترین اهداف بعثت انبیا ذکر شده است :
لیقوم الناس بالقسط 12
ویضع عنهم اصرهم والاغلال التى کانت علیهم 13
امامتنا نظاما للمله 14
...ان الامامه زمان الدین و نظام المسلمین...
بدیهى است چنین آپینهائى نه تنها با سیاست رابطه دارد بلکه به یک معنى عین سیاست است . هر فقیهى که بحث قضاءاسلامى و حدود و دیات و جهاد و مانند آن را دارد بحث سیاسى مى کند. چه بى خبرند آنان که مى خواهند دین رااز سیاست تفکیک کنند. گوئى مى خواهند[ تار] و[ پود] پارچه اى رااز هم جدا سازند
آیه الله بروجردى با درک عمیق و صحیح و جامعى که از دین داشت به خوبى این مساله را باور داشت و بر آن تاکید و تکیه مى کرد. روزى در درس نمازجمعه مطلبى از ایشان شنیدم که عمق بینش آن مرد بزرگ را درارتباط این دو مساله با هم نشان مى داد. سخنى فرمود که حاصلش این بود:
[ما چگونه مى توانیم مسائل سیاسى رااز مسائل دینى جدا سازیم در حالى که حج یکى از عمیق ترین عبادات اسلامى است که رابطه انسان را با خدا به طرز نیرومندى بقرار مى سازد واز نظر بعد عبادى چنان است که انسان را به کلى از ما سوى الله
جدا کرده و به خداوند بزرگ مربوط مى سازد ولى بااین حال بعد سیاسى آن به قدرى نیرومنداست که از مهمترین ارکان سیاست اسلامى محسوب مى شود]!
آیه الله بروجردى گر چه به خاطر حوادث دردناک مشروطیت که سیاست بازان حرفه اى و عامل دست اجانب سر رشته کار رااز دست روحانیت خارج ساختند و ضربه بر کیان مسلمین ایران زدند نسبت به بسیارى از حرکتهاى سیاسى بدبین بود و با سوظن به آنها مى نگریتس ولى این امر در نگرش کلى او نسبت به مسائل سیاسى و حکومت اسلامى تاثیرى نداشت و به همین جهت بااستفاده از مقام ولایت فقیه کارهائى انجام مى داد که گاه در نظرافراد عادى عجیب به نظر مى رسید!
12.اهتمام فوق العاده به مساله وحدت مسلمین
عامل پیروزى مسلمین صدراول :[اعتصام به حبل الله و عدم تفرقه] بود. 15
عامل ضعف و زبونى زمانهاى بعد تنازع و فشل و تزلزل روح اخوت و برادرى بود. 16
یکى از هدفهاى اساسى مرحوم آیه الله العظمى بروجردى بزرگ پیشواى فقید عالم تشیع حسن تفاهم بین مذاهب اسلامى وایجاد هماهنگى بیشتر بین مسلمانان جهان بود.
فقید معظم هدفهاى تقریب بین مذاهب اسلامى را تقدیر نمود و با مکتبه و مراسله با زعماى دانشگاه اسلامى الازهر و دارالتقریب آنان را دراین راه مقدس تشویق مى فرمود.
درست به خاطر دارم که روزى در مجلس درس خود در ضمن مساله اى که مورد بحث قرار داده بودند ازاین که شیخ جامع از هر در بعضى از فتاواى خود نظریات فقها و فقه شیعه را مورد مطالعه قرار داده و مطابق راى شیعه فتوى داده است اظهار خوشنودى نمودند و ضمنااز این که در تحقق این موضوع موثر بوده اند خوشحال به نظر مى رسیدند.
نماینده ایشان مرحوم علامه شیخ محمدتقى قمى در دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه گامهاى برجسته اى به کمک ایشان دراین راه برداشت و سرانجام به فتواى تاریخى شیخ شلتوت دراین زمینه منتهى شد.
و همچنین هنگامى که هیات نمایندگى علماى ایران در موتمراسلامى بیت المقدس بعداز مسافرت به کشورهاى عربى اسلامى و ملاقات با شیوخ الازهر واستاد بزرگ
شلتوت گزارش امور و مذاکرات خود را به معظم له عرض مى کردند فرمودند:
[ امیدوارم روزگارى برسد که این تقریب و همکارى بین مسلمانان به وحدت واتحاد آنان تبدیل شود].
آرى این یکى از آرزوهاى آن مرد بزرگ و آرزوى هر مسلمان دلسوز و بیدار بوده و هست .
دو سند تاریخى مهم
بد نیست در ختام این بحث ترجمه دو نامه تاریخى که از دو شخصیت بزرگ عالم تسنن به مرحوم آیه الله العظمى بروجردى است و هر یک به جاى خود بسیار پرارزش است مطرح کنیم .
نامه اول :از رئیس فقید دانشگاه الازهر استاد شیخ عبدالمجید سلیم است که در مجله رساله الاسلام (شماره 2 سال 4.218) درج شده است و نامه دوم آخرین نامه استاد بزرگ شیخ محمود شلتوت است که رونوشت آن توسط مرحوم محمدتقى قمى دبیرکل دارالتقریب به دست بعضى از برادران رسیده است .
مجله رساله الاسلام ، تحت عنوان : بین شیخى السنه والشیعه ، (رابطه دو پیشواى سنى و شیعه ) مى نویسد:
چون استاد جلیل دبیرکل دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه ازایران به قاهره برگشت پیامى از حضرت مستطاب آقاى حاج آقا حسین بروجردى براى استاد بزرگ شیخ عبدالمجید سلیم رئیس دانشگاه الازهر داشت که استاد شیخ عبدالمجید سلیم در جواب آن پاسخ کتبى ذیل را فرستاد:
بسم الله الرحمن الرحیم
خدمت حضرت آیه الله السیدالجلیل حاج آقاحسین بروجردى حفظه الله سلام علیکم و رحمته .
اما بعد:استاد محترم حضرت شیخ محمدتقى قمى دبیرکل دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه پیام شفاهى آن جناب را که دستور داده بودید به من برسانندابلاغ نمودند.
شمااظهار لطف نموده و به ایشان از تقدیر و تشکر خود درباره کوششهائى که ما و
جماعت تقریب بین المذاهب اسلامى در راه خدمت به اسلام و مسلمین مى کنیم واز تاثیراین کوششها در راه وحدت کلمه مسلمین وایجاد تفاهم بیشتر و هماهنگى بهتر واصلاح فسادى که مغرضین به وجود آورده اند سخن گفته اید.
خدا مى داند که این امر بهترین و عزیزترین آرزوهاى من در زندگى است و تا زنده ام به خاطر آن و در راه آن کار مى کنم واز خداى بزرگ مسالت دارم که به این آرزوها جامه عمل بپوشاند و کسانى را که در راه آن مى کوشند تایید فرماید.
ازاعتماد و وثوق حضرت عالى نسبت به شخص من وازاین عطف توجه به کوششهاى من تشکر مى کنم .
من با آنچه که از شما مى دانم و سراغ دارم همکارى شما را دراین جهاد بزرگ خدایى بسیار بزرگ مى شمارم زیرا که شما با علم و دانش و مقام و نفوذى که درایران و غیرایران دارید همیشه در راه اصلاح امر ملت اسلام کار مى کنید.
فکر تقریب بین مذاهب اسلامى از توجه و عنایت شما بسیار بهره مند بوده واز کمکها و مساعدتهاى پر ارزش شما در مناسبات مختلف برخوردار بوده است . زیرا همانطور که از امثال جناب عالى انتظار مى رود با علم و تقوى و بصیرتى که دارید ارزش واهمیت بزرگداشت مقام مسلمین و تقویت شوکت و عظمت آنان و رساندن آنان را به مقام شامخ ولایتى که بایست بدان برسند به خوبى درک کرده اید:[ولله العزه و لرسوله و للمومنین].
آقاى بزرگوار! دانشمندان و علما که پرچمداران رسالت اسلامى هستند و به شهادت قرآن با خدا و فرشتگان قیام به عدالت دارند و وظیفه خطیر و مهمى به عهده گرفته اند لازم است که در تبلیغ این رسالت جهانى با همدیگر همکارى کنند و با همه دورى راهها واختلاف ملتها در اوضاع اسلامى تبادل نظر نمایند. !
روزگارى بر مسلمین گذشت که در آن مورد هدف بسیارى از دسیسه هاى فکرى بودند که مى خواستند به آن وسیله آنان رااز حق و حقیقت دور ساخته و به سوى باطل بکشانند واز دعوت به سوى خدا و جهاد در راه او بازداشته و مشغول به خود کنند. و آنان را طورى بااختلافات و جدالها از هم دور نمایند که به کلى نابود شوند واز بین بروند.
هنوز هم آثاراین دسیسه ها بصیرتها و عقلها را تاریک ساخته و قلبها و دلها را به خود
مشغول نموده و در میان بسیارى از مردم رسوخ دارد و آنان رااز فهم صحیح حقیقت دین و درک اسرار و حقایق آن و قربانى دادن در راه اعتلاى نام آن باز مى دارد پس اولین وظیفه اى که به عهده ما علماى اسلامى است خواه شیعه باشیم یا سنى این است که : ازاذهان وافکار مردم این مطالب را پاک کنیم و حقایق وارجدار و روشن اسلام واصول محکم و شریعت سهل و ساده آن را طورى نشر دهیم که مردم را با حقیقت و هدایت خداوند بیدار و بینا سازد و آنان را با قدرت و جمال دل آرائى که دارد در برگیرد. نان را طورى تربیت کند که از روى فهم و محبت و علاقه پذیراى اسلام باشند نه از روى تقلید و وراثت زیرا هر کس که حق را بفهمد آن را دوست دارد و کسى که آن را دوست داشت ایمان مى آورد ایمانى که با وجود آن فداکارى واز خود گذشتگى آسان مى شود و هیچ یک از زرق و برقهاى دنیاى مادى و فانى مانع راه آن نمى تواند بشود.
دیگراین که اخیرا از فوت عالم جلیل مرحوم سیدمحسن امین عاملى باخبر شدم . من وقتى از علم واخلاص و جهاداو در راه دین و ملت مطالبى شنیدم از خبر وفات آن مرحوم سخت متاسف شدم .
واکنون خالصترین تسلیت هاى خود را به حضور جناب عالى و به همه برادران شیعه امامیه اعلام مى دارم واز خداى بزرگ مى خواهم که فقید محترم را غریق رحمت نماید و به ما و شما دراین مصیبت اجر و ثواب صابرین را عطا فرماید.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته .
جمادى الثانى 1731
عبدالمجید سلیم شیخ الجمامع الازهر - قاهره
نامه دوم از شیخ شلتوت شیخ جامع الازهر
دفتر رئیس دانشگاه الازهر
بسم الله الرحمن الرحیم
آقاى بزرگوار! برادرارجمند امام بروجردى - قم ایران
سلام الله علیکم و رحمه الله .
اما بعد:
قبل از همه چیز از سلامتى گرانبهاى آن برادرارجمند جویا بوده و دعا مى کنم که آن بزرگوار همیشه مصدر و منبع برکات براى مسلمین و وحدت کلمه آنان باشد خداوند عمر شما را طولانى کند و پیروزى و موفقیت را نصیب شما گرداند.
فرصتى را که با مسافرت برادر علامه و مکرم من استاد قمى ایده الله فى جهاده المشکور پیش آمده مغتنم مى شمارم تا نامه اى به ساحت آن جناب نوشته واز کوششهاى شما تقدیر کنم .
واز خداى بزرگ و توانا خواستارم که آنچه را که براى خیر واصلاح مسلمین آرزو مى کنید تحقق بخشد و شما را در کوششها و زحمات اصلاح طلبانه در راه جمع کلمه مسلمین وایجادالفت و محبت بین قلوب آنان بیش از پیش موفق فرماید.
من به شما مژده مى دهم که گامها و قدمهاى ما در راه تقریب این گامها و قدمهائى که یقین دارم شما با تمام قوا آن را تایید مى فرمائید و به آن بزرگترین توجه واهتمام و عنایت را مبذول مى دارید بخواست و لطف خداوند و در سایه دعاى خیر شما که بدرقه راه ماست در راه پیشرفت موفقیت آمیزى پیش مى رود.
گروه برگزیده اى از رجال الازهر و برادرانى که در تقریب صمیمانه جهاد کرده اند از روى ایمان و یقین ما را کمک و یارى مى کنند و به آنچه که براى دین و رسالت ارجدار جهانى وانسانى که بدان گردن نهاده اند بر آنان واجب شده قیام و اقدام مى کنند.
من امیداوارم که برادر عزیز جناب استاد قمى به زودى پیش ما برگردد تاان شاءالله ازاخبار مسرت بخش شما خوشوقت شویم واز نظریات عالى و محکم شما در برآورده شدن آرزوها و آرمانهاى مشترک خود مطلع گردیم . من بسیارى از مسائل را براى ایشان توضیح دادم تا به تفصیل خدمت شما عرض کنند.
[والله المسئول یجمع بیننا فى رضاه - وان یدیم ربط قلوبنا للعمل فى سبیله انه سمیع الدعا لطیف لما یشا]
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
. 24 ذیقعده الحرام 1379 ه.
حوزه : در پایان از حضرت عالى به خاطراین که وقت شریفتان را در اختیار ما گذاشتید تشکر مى کنیم .
استاد:امیدوارم موفق باشید.