نوع مقاله : مقاله پژوهشی
پیام آور بیدارى و خودآگاهى امت بزرگ اسلام فرزند غیرت وحمیت این نسل فجرانقلاب اسلامى در شرایطى سیزدهمین سپیده صبح تولد خویش را بر تارک بلند تاریخ امت اسلام به ثبت مى رساند که خدا یگان دروغین زمین و داعیه داران فریبکار آزادى و حقوق انسان خانه خانه سرزمین اسلام را در جستجوى کشتن این فرزند به آتش کشیده اند.
کاهنان دربارامپریالیسم دیرى است که از تولداین صاعقه عظیم کفر ستیز پرده برداشته خواب رااز چشم خون گرفته استکبارر بوده اند.
فرزندى که از نظراهریمنان نمى بایست نطفه اش منعقد شود و سرزمینهاى اسلامى را تکه تکه کردند و مردش رااز هم گسیختند تا جلوى بعثت این اهورایى را سد کنند.اکنون علیرغم همه دسیسه ها و تدبیرهایشان تولد یافته است .
هر روز که بر عمر آن مى گذرد شعاعى دیگرازامید و باور خودیابى در خلوت تایک محفل زندانیان استکبار مى تابد.
زندانیان استکبار مستضعفان زمین که دیرى است تحت تاثیر تبلیغات دشمن ضعف و ناتوانى ذاتى خویش را باور کرده اند در پرتو شعاع روشن این فجر زنجیرهاى استعمار را بر دست و پا واندام خویش با چشم خود مشاهده کردند. باورهاى گذشته خود را که نتیجه تبلیغات و تلقینات شیطانى اهریمن استکبار بود با شک نگریستند. بر خود جنبیدند خون را در رگهاى درشت پاهایشان احساس کردند.
صداى لرزش زنجیرها در سرداب نمور قرن حاکمیت استبداد پیچید. شیطان هراسناک و دلواپس از شکستن سد خروش و قهر ملتها دیوانه وار به زمین و زمان شراره مى ریزد.
اکنون نفیرش گوش جهان را کر کرده واز چنگالهایش که هنوز خاک به خون آغشته ویتنام بر آن کبره بسته بوى خون تازه زنان و کودکان و محرومان بى پناه به مشام مى رسد.
مست است .. نه مست شراب که از خون رنجیدگان زمین .
این ابلیس عاشق طلاى سیاه است .
از ذخیره کردن و دزدیدن و چپاول آن لذت مى برد.
او به همه یانکیها قول داده است که چلچراغ جشن کریسمس فرزندانشان را به عصاره مغز واستخوان فرزندان محمد[ص] روشن نگاه مى برد.
ولى به ایمانمان سوگند که اگر همه خانه هاى قبیله قرآن را ویران کند واگر همه فرزندان نسل محمد[ص] را سر ببرد کشتى این انقلاب مقدس موساى بیدارى و رهایى را از گزند طوفانها درامان خواهد داشت .
خداوندى که در هجوم استبداد آن را پدید آورد در طوفان استکبار نیز مى تواند آن را حمایت کند واز شرار کینه فرعونیان ایمنش سازد.
انقلاب این فجر بزرگ عالم اسلام اکنون دوران نوپایى را گذارنده و نوجوانى برومند و دلاور گشته است .
امااستکبار این دیوانه شراب سیاه هنوز هم در آرزوى کشتن این پیامدار رهایى خواب به چشمانش ره نمى یابد. داس بلندش را بر شاخه هاى تازه این سرو مى ساید بى خبرازاین که بلند ماذنه بیدارى چونان درختان محکم جنگل با بریدن شاخه هایش رشد مى کند و فرازتر مى روید.
این رااو نمى فهمد ولى ما باید بدانیم که این ماذنه را تنها یک چیز تهدید مى کند :[فروخفتن تکبیرها سست گشتن و پوسیدن پایه هااز درون]! .
تکبیرهاى ماذنه فجر همان اصول وارزشها و باورهاى مقدسى است که تکبیرگویان شهادت هزاران بار به درستى آن شهادت داده اند. و در فضاى تاریخ خویش با تحقق آنها فرهنگ انقلاب] را تجسم بخشیده اند.
تا زمانى که اصول وارزشهاى این حرکت الهى و فرهنگ انقلاب زنده باشد انقلاب همچنان رشد کرده و پیش خواهد تاخت . ولى آن روز که این فرهنگ فراموش شود واین ارزشها مسخ گردد دیگرامید بالیدن بر آن نمى توان بست .
مصلحان و محروماتى که این فرزند مقدس را لحظه به لحظه با جان و مال و هستى خویش پروریده اند باید تنهاازاین سونگران باشند واین کمینگاه طوفان را حراست کنند.
والبته این هشدار هشدارى تازه نیست چرا که باغبان پیراین انقلاب نیز همواره بدان اشارت داشته وى فرمود:
[دشمنها همیشه دنبال این هستند که ما رااز داخل بپوسانند] 1 .
[ .... شما آن قدر دشمنان مشترک دارید که باید با همه توان در برابر آنان بایستید لکن اگر دیدید کسى از اصول تخطى مى کند در برابرش قاطعانه بایستید] 2 .
اصولى که امام رضوان الله تعالى علیه از آن یاد مى فرمود همان روح فرهنگ اسلام وانقلاب بود فرهنگى که از چشم زلال اسلام ناب محمدى نشات گرفته و باابر رحمت انقلاب تمامى فضاى جامعه اسلامى را زیر پوشش قرار داد و بنیان فرهنگهاى استعمارى وارداتى مصرفى و ذلت آور و حقارت بار رااز جا کند
ماهیت فرهنگ انقلاب
آنچه دراین جا باید یادآور شویم این است که : فرهنگ انقلاب همانگونه که در پیدایش و تحقق آن نیازمند تلاش تدبیر ایثار و مجاهدت واخلاص آگاهى وایمان بود در تداوم واستمرار و ثمربخشى نیز بدان عناصر سخت محتاج است .
فرهنگ انقلاب همانند فصلى است که به هنگام آمدن از دل مرده زمین اندیشه ها و باورها جوانه هاى حیات و شجاعت و خودباورى وایمان را مى رویاند واگراین فصل تداوم نیابد همه جوانه ها محکوم پاییزند!
رویشها حیات نشاط و خلاقیت انقلاب تا زمانى تضمین خواهد بود که فرهنگ آن سالم بماند. و آسیب نبیند.
فرهنگ یک جریان کلى باور و گرایش جمعى و تده اى وایمان خواهد بود وامید همگانى است نه یک سلیقه و برداشت فردى و تمایل شخصى .
انقلاب اسلامى بنیادهاى اصیل فرهن اسلامى رااز عمق خروارها خاک فراموش و بى اعتنایى و تهمت و بى مهرى بیرون کشید و آن را جلا و اعتبار و شکوفایى و حیات نو بخشید و در پرتواین فرهنگ نسلهاى میلیونى را متحول ساخت . ترس و جهل و خودخواهى رااز آنان به یکباره دور کرد. فلق رخ داد و فجر تحقق یافت و سیاهى مغلوب .امااین کافى نبود. طلوع باید تداوم مى یافت .
شک نیست که این فرهنگ امروز تداوم یافته است ولى نه آن گونه که در آرمان بنیانگذارانقلاب و رهبران فکرى و ایدئولوژیک نظام بوده است .
ما در طول دورانى که بر عمر شکوفایى این فرهنگ مى گذرد در سطوح مختلف اجتماعى شاهد برخى تعرب هاى بعدالجهره بوده و هستیم . گرایشهاى مادى مصرفى و تجملى تقلیدها و تظاهرهاى پوچ بى تفاوتها در برابر رخدادهاى اجتماعى سیاسى و فرهنگى و...از جمله موادى است که گاه در راستاى انکار و رذایش فرهنگ انقلاب و یا نهایه غفلت از آن به چشم مى آید. واین امر بى تردید هواداران و شیفتگان انقلاب را به تامل و تدبر واداشته و مى دارد.
جا دارد که حوزه هاى علمیه به عنوان اصلى ترین پایگاه تبلیغ و ترویج فرهنگ انقلاب با دقت و کندوکاو این پدیده رااپى گیرند. علل آن را شناسایى کرده و به اصلاح آن بکوشند.
سخن در علل پیدایش سستیها و رخنه ها مجالى وسیع و موشکافانه و نگاهى تخصصى را مى طلبد و ما دراین فرصت تنها به یادآورى برخى از اصول مه این فرهنگ مى پردازیم چه این که یاآوردن واقعیتها وارزشها نقش بارزى در حیات و به
کارگیرى دارد.
فذکران الذکرى تنفع المومنین 3 .
در حقیقت باید گفت که ترسیم و تبیین مداوم اصول وارزشها خود تضمین کننده نیرومند فرهنگ ارزشى است .ازاین روى که قرآن به عنوان مهمترین کتاب هدایتى در بیان رسالت خویش مى گوید:
ان هوالا ذکر للعالمین 4
1.انگیزه توحیدى و مکتبى
کلى ترین اصل حاکم براصول ارزش فرهنگ انقلاب داشتن انگیزه الهى و ایمان و عقیدهخ واخلاص مى باشد.
به حقیقت مى بایست این اصل ر محور و ما در همه اصول وارزشهاى دیگر به شمار مى آورد چرا که این اصل مایه هر خیرى در حرکتهاى انقلاب بوده و نیز نبود آن ریشه هرانحراف و ضدیت باانقلاب مى باشد.
ایمان به ارزشها و حرکت براساس انگیزه الهى یک شعار نیست و ما نباید براثر تکرار آن را صرفا به عنوان یک شعار تلقى کنیم . و ماننداذکارى که عامیان بر زبان مى رانند و معناى آن را نمى دانند بر زبان جارى کنیم .
بسیارى از مشکلات اجتماعى در سطوح مختلف جامعه :ادارات اصناف کارمند کارگر تولید کننده و مصرف کننده عالم و جاهل حوزوى و دانشگاهى و... ناشى از عدم رشد بایسته انگیزه هاى مکتبى است . تعللها کارشکنیها خلاف کاریها رشوه ها غشها و بى تفاوتیها نمودار و آثارى از ضعف باورها وانگیزه هاى مکتبى است . واگر چه عوامل مختلفى دراین امر موثرند ولى بزرگترین مسؤولیتها دراین راستا متوجه حوزه ها و روحانیت است . آنهایند که باید با برنامه ریزى صحیح و خودسازى و تلاش روح تقوا وایمان را در سطوح مختلف جامعه بدمند.
این خوش باورى است که حوزه ها گمان کنند با بسیج ده روزه و یک ماهه در ماه محرم و رمضان و با به کارگیرى فنون ابتدایى سخن ورى و وعظ و خطابه قادرند همه نسلهاى تحصیل کرده و و غیرتحصیل کرده را تحت تاثیر قرار داده وانگیزه هاى متعالى مکتبى را در آنان تقویت نمایند.
دراین بحران عظیم تبلیغات و تشتت اندیشه ها و تنوع شگردهاى شیطانى و جاذبه هاى نیرومند ضدمکتبى ما به عنوان فرزندان حوزه بایداعتراف کنیم که قدم بایسته اى را بر نداشته ایم خطر وجود و رشدانگیزه هاى غیرالهى نه تنها مردم عادى جامعه را تهدید مى کند که در راس آن بر خاستگاه از حوزه و شاغلان در صحنه هاى اجتماعى و سیاسى را.
2. مبارزه بى امان با ظلم واستکبار
چنانکه روح مکتب گواهى مى دهد و کفر به طاغوت لازمه قرین تفکیک ناپذیرایمان به خدا شمرده شده است در فرهنگ انقلاب نیز قیام الله با خشم و هجوم بى امان علیه مستکبران پیوندى ناگزیر دارد.
استکبار گاه مستبداست و گاه دلقک مزاج . به هر حال مسوولان نظام اسلامى و حامیان انقلاب در عین ملاحظه واقعیتها و عینیتهاى جارى و رعایت اصول صحیح دیپلماسى باید از فریب و خدعه کشورهاى استعمارگر که خود خصلت ذاتى گرگ را دارند هرگز خود را مصون نشمارند.
اگر مصالح کلى نظام ایجاب کرد که از نظر تبلیغات و برخوردها و روابط خارجى از تهاجم خویش علیه برخى کشورهاى استعمارى بکاهند. متوجه باشند که این موضع گیریهاى استراتژیک و مقطعى نباید روحیه ظلم ستیزى واستعمارى زدایى را در نسل انقلاب تضعیف کند و فرهنگ جهاد و شهادت نباید فراموش و کمرنگ شود.
3. خودباورى و عدم وابستگى
خودباختگى مسخ فرهنگى بى اعتمادى به خویش درون مایه ذلت و خفت همه ملتهایى است که در دامان امپریالیستها به استضعاف کشانده شده اند.
مستکبران حق معرفى کردن خویش و فرهنگ و ملیت را نیزاز ملتهاى تحت استعمار بوده اند. فرهنگ اقتصاد کشاورزى صنعت دانشگاه عمران بازرگانى و سیاست کشورهاى تحت نفوذ را خود کفالت کرده و به آنان قبولانده اند که خودشان کفایت انجام آن امور را ندارند.
حتى جامعه شناسان آنان باید ساختاراجتماعى و سنتها و مناسبات آن را شناسایى و
تعریف کنند مستشرقان باید تاریخ گذشته ایشان را رقم زنند و هرگونه که مى خواهند گذشته امتها را فاقد کمترین ارزش و اعتبار معرفى کنند.
استعمارگران و مستشرقان تا بدانجا تند تاختند که از میان خودشان صداى شکوه و نداى توبیخ برآمد. تو گویى سلاخ نیز براین گوشت قربانى ترحم آورده است !
یکى از آنان مى نویسد:
...با وجوداین که دنیاى اسلام 1300 سال است پیش روى اروپا قرار داردامااطلاعات اروپائیان دراین باب کمترازاطلاعاتشان از بعضى تمدنها و ملتهاى انحطاط یافته دیگراست . و آن مقداراطلاعات قلیل هم که دارنداکثرا غلط است ...این گناه به گردن آن نوع تاریخنویس غربى اى است که دراروپا صدها سال وسیله احتمالات غلطى رهبرى شده که در بین مسیحیان رایج بوده است شمایل آن را ناموزون کرده کارهاى عظیم تمدن اسلامى را خفیف جلوه داده و جعل نموده است. 5
همین نویسنده درادامه این مطالب مى نویسد:
[مسلمانان سبب رساندن گنجینه تمدن یونان به اروپا بودند.این تنها چیز مثبتى است که اروپائیها درباره اعراب و مسلمانان اظهار کردند. در حالى که بااین بیان نقش مسلمانان را به حد یک نامه رسان تاریخ تخفیف مى دهند]... 6 .
غرب با به کارگیرى چنین شگردهایى تاریخ ملتها را تحریف کرده و به خودایشان تحویل داده و یا بر آنان تحمیل کرده است تا آنان بپذیرند که اصولااسلام مایه عقب ماندگى ایشان بود و یااصولا نژاد و خون و مغز آنان استعداد رشد و خلاقیت وابتکار را ندارد.
یکى از بزرگترین رهاوردهاى انقلاب مبارزه بااین نوع تفکر بوده .
در سخنان حضرت امام رحمه الله علیه کمتر موردى است که یادى از فرهنگ و تمدن اسلامى و آموزش و پرورش و دانشگاه و حوزه به میان آمده باشد و در آن ردى بر وساوس و تلقینات باطل استعمار نشده باشد. بنیانگذار فرهنگ انقلاب همواره اصرار داشت که :
[باید هشیار و بیدار و مراقب باشید که سیاست بازان پیوسته به غرب و شرق با وسوسه هاى شیطانى شما را به سوى این چپاولگران بین المللى نکشند و بااراده و
مصمم و فعالیت و پشت کار خود به رفع وابستگیها قیام کنید و بدانید که نژاد آریا و عرب از نژاداروپا و آمریکا و شوروى کم ندارد واگر خودى خود را بیابد و یاس رااز خود ور کند... در دراز مدت قدرت همه کار و ساختن همه چیز را دارد] 7 .
ایجاد و تقویت روحیه خودباورى واعتماد به نفس ازامورى است که برنامه ریزیها و طرحهاى تبلیغى آموزشى اقتصادى مسؤولان نظام در آن نقش اساسى را داراست .
ایجاد روحیه ابتکار خلاقیت و کشف واختراع وابداع در نسلهاى جوان و جایگزین ساختن این تمایلات به جاى شوقهاى کاذب به برخى ورزشهاى بى هدف وافراطى و وقت گذارنیهاى باطل و گرایشات تجملى کارى است که از عهده تبلیغات و ترسیم گران فرهنگ عمومى جامعه بر مى آید.
وجوداستانداردهاى بالا براى صنایع و تولیدات داخلى براعتبار صنایع خودافزوده و عطش مصرف اجناس خارجى را مى زداید و حس خودباورى را در نسلهاى آینده و رو به رشد تقویت مى کند.
واینها همه کمترین کارهایى است که صورت گرفته و صورت مى گیرد.
البته خودباورى و قطع وابستگى به معناى عدم بهره گیرى از دانش و تجربه علوم دیگران نیست بلکه منظور حل نشدن و بى اراده نبودن در برابر هرگونه تئورى نظریه و طرح است .
[بدیهى است که براى اثبات اصالت یک فرهنگ و یک تمدن ضرورتى ندارد که آن فرهنگ از فرهنگها و تمدنهاى دیگر بهره نگرفته باشد بلکه چنین چیزى ممکن نیست . هیچ فرهنگى در جهان نداریم که از فرهنگى و تمدنهاى دیگر بهره نگرفته باشد ولى سخن در کیفیت بهره گیرى واستفاده است . یک نوع بهره گیرى آن است که فرهنگ و تمدن دیگر را بدون هیچ تصرفى در قلمرو خودش قرار دهد.اما نوع دیگراین است که ... مانند یک موجود زنده آنها را در خود جذب و هضم کند و موجودى تازه به وجود آورد. فرهنگ اسلامى از نوع دوم است]. 8
4. عدالت اجتماعى و حمایت از محرومان
فرهنگ انقلاب مردمى ترین فرهنگ بشرى است چرا که همتش کاستن رنج محرومان و رهاساختن مظلومان و برقرار ساختن عدالت اجتماعى براساس ملاکهاى مکتبى است . مسؤولان نظام باید در تحقق و تداوم این بعداز فرهنگ انقلاب سخت بکوشند چرا که رشد نابرابرى تبعیضهاى اجتماعى و رفاهى عمده ترین حامیان نظام را که محرومان و مستضعفان هستنداز انقلاب باز مى ستاند.
رشدهاى کاذب اقتصادى برخى عناصر سودجو در دوران جنگ وایجاد جو مفت خوارگى و رفاه جویى بى زحمت و تلاش سبب گردید تا جوانان سالمى که چه بسا روزگارى را به تلاشى و جهاد پرداخته اند براى تامین زندگى معمولى دچار لغزشها مختلف مالى اخلاقى گرداند.
دراین محور حوزه ها و دانشگاه و مسؤولان نظام هر یک تاثیرى در خور دارند.
حوزه ها مى بایست با تدوین و تحقیق مباحث نواقتصادى براساس واقعیتها وامکانات و شرایط زمان نظریه ها و قوانین مستند به ادله معتبرارائه دهند و در راستاى این مباحث اجتهادى از جمود واحتیاطهاى بى جا پرهیز نمایند که موجب اختلال نظام و خدشه دار شدن حیثیت اسلام نشود.
نقش دانشگاهها در تحقق عدالت اجتماعى ارائه کردن راههاى علمى و اجرایى و طرحهاى علمى براساس ضوابط شرعى است ( البته این جداسازى به لحاظ وظیفه و کارآیى و رسالت است نه به لحاظ شخص زیرا چه بسا فردى داراى حیثیت حوزوى دانشگاهى باشد و در هر دو صحنه حضور فعال پیدا کند) و نقش مسؤولان از یکسو در بهره جستن از متخصصان متعهد و صاحبان دانش و بینش در حل معضلات اجتماعى واقتصادى است واز سوى دیگر در ساده زیستن ایشان میان جامعه و حضور در محیط زندگى و رفت و آمد مردم به منظورالگو دادن به آنان .
حضرت امام رحمه الله علیه در وصیتنامه سیاسى الهى خویش مى فرماید:
[... رئیس جمهور و وکلاء مجلس از طبقه اى باشند که محرومیت و مظلومیت مستضعفان و محرومان جامعه را لمس نموده و در فکر رفاه آنان باشند نه از سرمایه داران و زمین خواران و صدرنشینان معرفه و غرق در لذات و شهوات که
تلخى محرومیت و رنج گرسنگان و پابرهنگان را نمى توانند بفهمند] 9 .
واصولا روحانیت و مسؤولاتى که در کسوت روحانیت مى باشند دراین جهت نقش عمده اى دارند. ساده زیستى آنان و حمایت ایران از محرومان نقش اساسى ترى را در تسکین خاطر رنجدیدگان و نیز رسیدگى به آنها ایفا مى کند. یکى از بهترین امتیازات روحانیت این است که بیشتر آنان از میان مردم رنجدیده و محروم برخاسته اند و در دوران طلبگى مشلات را تجربه کرده اند واین مزیت باید در جهت درک نیازها وانتظارهاى قشر محروم به کار گرفته شود واین گونه نباشد که آنان پس ازاشتغال در مسوولیتهاى اجتماعى کارهاى قضایى یا قانونگذارى واجرایى از زندگى توده مردم فاصله بگیرند واین پشتوانه و پایگاه اصیل مردمى رااز دست بدهند.
5.الفت و تعاون واتحاد:
فرهنگ انقلاب از نخستین مراحل تکوین نمودى جذاب ازالفت و تعاون و وحدت یک ملت بود:از لحظه اى که مشتها را در هم گره مى زند و در مقابل گارد دشمن مى ایستادند تا زمانى که سنگرهاى نبرد را نگهبانى مى دادند و یا در صحنه هاى انقلاب حضور مى یافتند.
این پیونداجتماعى بزرگترین رحمت الهى فرهنگ انقلاب است چرا که خداوند بر مومنان صدراسلام که در پرتو فرهنگ قرآنى به چنین وحدت و همدلى والفتى دست یافتند منت نهاده و مى فرماید:
واذکروا نعمه الله علیکم اذکنتم اعداء فالف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخواتا .
اخوت اجتماعى میان قشرهاى مختلف مردم گارگر و کارمند نظامى و انتظامى مسوولان و مردم و حوزه و دانشگاه و... رمز پیروزى شگفت این ملت بر دشمنان نیرومند خویش بود. و شکى نیست که تداوم وابقاى آن ازاستمرار پیروزیهاى گذشته و دستیابى به موفقیتهاى دیگرى است . نظام اسلامى بایداز طریق ایجاد روابط سالم در مناسبات اجتماعى وانقلاب ادارى دراز بین بردن موانع انجام سریع و سهل امور و شکستن بوروکراسى وایجاد جواعتماد و بستن راههاى سودجویى و رشوه خوارى که همه اینها در زدایش بدبینى بى اعتمادى و تشتت قلبها تاثیر دارد تلاش نماید
ایجاد تعادل اقتصادى واز میان بردن راههاى سوءاستفاده و جو ناسالم و بى ثبات اقتصادى از جمله عوامل تقویت روحیه اعتماد والفت میان اقشار جامعه است .این واقعیتى است که در شرایط نابسامانى اقتصادى تضادهاى ناشى از سودجویى و سوءاستفاده ها تبعیضها و محرومیتها بذر کینه و ناامنى روحى میان مردم پاشیده شده وحدت و یکدستى جامعه را تهدید مى کند.
در کناراین وظائف که به مسؤولان و مدیران نظام مربوط مى شود حوزه هاى علمیه وظیفه و رسالت خاصى را بر عهده دارند چه این که رفتار آنان و چگونگى مواجهه ایشان با مردم چه در پستها و مسؤولیتها و چه در روابط عادى اجتماعى نقش عمده اى درایجاد روح برادرى والت اجتماعى دارد.
باید سوگمندانه اظهار کنیم که ناآشنایى برخى از راه یافتگان به حوزه با آداب بایسته یک روحانى در میان جامعه و حتى آداب صحیح اسلامى در بسیارى از مواقع برخوردها و عکس العملهاى سردى آور و جدایى افکن میان روحانیت و مردم را به دنبال دارد. و تصحیح این گونه مشکلات نیازمند برنامه ریزى آموزشى و تربیتى عمیقى است که نظام مدیریت و آموزشها حوزه ها باید تدارک ببیند.
ازاین زاویه که نیز بگذریم بعد دیگرى از روابط اجتماعى وجود دارد که ناهماهنگى و ناسالمى آنها مى تواند نظام سیاسى و حاکمیت اسلامى را تضعیف و چه بسا مضمحل سازد و آن عبارت از مناسبات رجال سیاسى با یکدیگر.
سیاسیون در صورتى که حدودالهى واخلاقى را در نقد مسؤولان نظام رعایت نکنند و همچنین اگر مسوولان نظام در تحمل و درک سخن منتقدان شکیبایى وانصاف به کار نگیرند جو ناسالم خصومت و درگیرى پدید مى آید و جبهه گیریها و گروه گرایها مصالح نظام و مردم و جامعه را تهدید خواهد کرد.
بدیهى است که هرگزاختلاف سلیقه ها و برداشتها و دیدگاههااز میان نرفته و نخواهد رفت .این چیزى است که حضرت امام قدس سره بارها و بارها بدان تصریح داشت . پس آنچه در حیطه کنترل و قابل اجراست رعایت حدود و عدم تخلف ازاصول وارزشهاى اخلاقى و قانونى والهى است .
نقد وانتقاد هرگز زیان آور نیست تجاوزاز حدوداخلاقى و قانونى و تلاشى براى تحمیل نظریه وافکار خویش بر دیگران امرى شکننده و برباد دهنده دستاوردهاى
انقلاب است . در صحنه سیاست همواره دو طیف حضور دارند طیفى حاکم و طیفى انتقاد کننده که ممکن است درادوار مختلف این دو طیف خود را با یکدیگر عوض کنند.
نظام سیاسى ما و سیاسیون ما باید تحمل این جابجاییها را داشت باشند چرا که مطلق دیدن خویش و مجال نخواستن براى غیر خود استبداد واقعى است .این استبداد چه از ناحیه طیف حاکم و چه از ناحیه طیف منتقد نامطلوب و زیانبار خواهد بود.
طیف حاکم براى گریزاز تکروى و نیز براى بهره گیرى از همه آرا و اندیشه ها در جهت تنظیم صحیح حرکتهاى اجتماعى باید آزادى مشورع و قانونى را به طور کامل دراختیار دیگران قرار دهد واز آن حمایت نماید و حتى با مخالفان سیاسى خویش که دراهداف اصولى انقلاب واسلامى همسویند مشورت نماید و تا جایى که میسراست جو تفاهم را حاکم سازد.
و طیف منتقد (که چه بساا خود روزى میدان دار مسائل اجرایى نظام بوده واز طیف حاکم به شمار مى آمده ) باید حدود و شؤون آزادى را رعایت کند.
آزادى بیان و قلم نباید مورد سوءاستفاده قرار گیرد واز پایگاه این آزادى به قلمرواستقلال و عزت واعتبار نظام حمله شود.
در نظام و فرهنگ اسلامى انقلاب شگردهاى تبلیغى غرب در بسیارى از موارد خائنانه و نامشروع است اگر عناصر سیاسى براى محکوم جلوه دادن مخالفان خویش به شگردهاى غیراخلاقى و موذیانه روى آورند بى تردید هم به خویش و هم به نظام لطمه زده اند.
به کارگیرى الفاظ ناشایست طعنه هاى ناروا ضداخلاق اسلامى و فرهنگ وحدت عمومى است . سوءاستفاده از آزادى بیان به منظورایجاد موانع قانونى بر سر راه[ آزادى بیان] و سپس بهره گیرى از آن در جهت مظلوم جلوه دادن و محق شناسان خویش به دیگران روشى ناسالم است .
همه عناصرى که دلبسته تحقق و حاکمیت اسلامند باید در حفظ حیثیت نظام و رهبریت و مسؤولان آن بکوشند و بدانند که به فرموده حضرت امام :
[ اگراین جمهورى اسلامى شکست بخورد به جاى آن یک رژیم ... مطیع امر شما آقایان تحقق نخواهد پیدا کرد]...
چرا که آنقدر گرگهاى نشسته در کمین هستند که با سست شدن بنیادهاى حیات نظام به دیگران مهلت در دست گرفتن زمام امور را نخواهند داد.
این سزوار نیست که تنها به وقت هجوم مشکلات دست از تفرقه برداشته واتحاد نمایند. در یک نظام الهى اصولا نباید رگه هاى تشتت و تخاصم مشاهده شود. کسانى که از سر عدم خلوص سعى در جریان آفرینى دارند باید بدانند که توده ها در نهایت خالص و ناخالص را تشخیص خواهند داد.
در پایان این نگاه بایداعتراف کنیم که فرهنگ انقلاب در جامعیت و ارجش همچنان ناگفته باقى ماند و ما در ساحل این زلال پاک محمدى تنها به قدر مجال و توان و ضورت ازو آن چشیدیم . بدان امید که حامیان حاکمیت الله شرایط دشوار جهان اسلام و رسالت نظام جمهورى اسلامى را در بیدادگرى امت بزرگ محمد[ص] درک کنند و به جاى پرداختن به مسائل گروهى و منافع قشرى توان و همت وابتکار خویش را در تحقق آرمانهاى انقلاب و گسترش آن به کار گیرند.
هشدار
جریانها و تحولاتى که دراین ایام رخ مى دهد باید هشدارى براى حوزه هاى علمیه و روحانیت اسلام و همه جوامع اسلامى باشد چرا که آنچه را به ظاهر مى نگریم باطنى بس خطراناکتر و شوم تر دارد. تجاوز آمریکا و متحدان اروپائیش به سرزمینهاى اسلامى مقدمه اى است بر تحقق طرحها و نقشه هاى صهیونیسم جهانى که در دهها سال قبل پیش بینى و طراحى شده است .
بزرگترین هدفى که آمریکا دراین تجاوزها دنبال مى کند و سلطه بر منابع وامکانات مادى وانسان ملل اسلامى است و عمده ترین نقشه اى را که صهیونیسم جهانى دنبال مى کند تجزیه کشورهاى اسلامى به بخشهاى کوچکترى و ضعیفترى مى باشد. کشورهاى کوچک و ناتوان و همیشه در تنازعى که هرگز توان مقابله با توسعه طلبیهاى اسرائیل را دارا نباشد.
اینک براى هشدار همه نیروهاى مومن به اسلام وانقلاب دراین شرایط بحرانى تاریخ امت اسلامى گوشه اى هر چند بسیاراندک ازاهداف صهیونیستى این بحران را تبیین مى کنیم تا شاید آنان که سر در لاک مناقشات گروهى و سیاسى بى اساس
دارند قدرى به خود آیند!
سازمان صهیونیستى در مقاله اى مى نویسد:
[...اسطوره[ مصر رهبر دنیاى غرب] به کلى مرده است ... مصراز همین حالا یک جسد مرده است ... هرگاه که مصر چنین متلاشى و محروم از قدرت مرکزى شد کشورهایى مثل لیبى سودان و دیگر کشورهاى دورتر نیز به همین تلاشى دچار خواهند شد...انفجار و تلاش سوریه و عراق ... باید در درازمدت هدف اولیه اسرائیل باشد واولین مرحله آن همانا تخریب قدرت نظامى این کشورهاست] 12 ... .
از عمراین سخنان بیش از ده سال مى گذرد.این سخنان از سوى سازمان صهیونیستى ابراز شده و غیب گویى و پیش گویى نیست بلکه ارائه و تدوین طرح و برنامه است و آنچه امروز توسط آمریکا و متحدانش صورت مى گیرد عملى ساختن این بایدهاى صهیونیستى است .
اینجاست که اظهارات نخست وزیراسبق فرانسه میشل ژوبر به واقع نزدیک مى نماید:
[آمریکا نقشه اشغال واستقرار در عربستان را سالها پیش تهیه دیده بود. آمریکا قصد داشت صدام حسین درگیر شود و به او ضربه بزند همانطور که این اقدام را براى جمهورى اسلامى ایران کردند... سرپیچى و جاه طلبى صدام به آنها خیلى کمک کرد تااو را در دام کویت گرفتار کنند] 13 .
بنابراین تجزیه و تضعیف قواى نظامى و نیروى انسانى وامکانات و تکنولوژى کشورهاى اسلامى در صدداهداف آمریکا واسرائیل و متحدان آنها قرار دارد.
مسوولان نظام اسلامى و هواخواهان قدرت بزرگ و متحدامتهاى مسلمان باید در چنین شرایطى تمام همت خویش را در راه ایجاد وحدت درونى میان اقشار مختلف جامعه و نیروهاى سیاسى از یک سو وایجادالفت و اعتماد میان کشورهاى اسلامى از سوى دیگر مبذول داند.
بدان امید که نقشه هاى خائنامه استکبار در پرتو وحدت و بیدارى و تلاش و جهادامت اسلامى براثر گشته و سرانجام به خودآگاهى ملتها و رسوایى بیشتر دشمنان اسلام منتهى گردد.
فان مع العسر یسرى ان مع العسر یسرى . 14