نوع مقاله : مقاله پژوهشی
بسم الله الرحمن الرحیم
زنان در غربت استضعاف زیستند گمنام و محروم چونان نسیم در هر سوى و چون خاک بى مقدار سالیان طولانى زخم درد را چشیدند و آن بر نیاوردند. نسل مذکر بى پروا و بدون توجه به آموزه هاى دینى بر سر و صورت آنان داغ نهاداما زنان این مظلومان همیشه تاریخ چاره اى جز ماندن نداشتند. تحمل کردن و نواى اعتراض برنیاوردن سیره این نسل دربند شده بود سنتى تغییرناپذیر دختران را با آن به خانه شوهران فرستادندد و مادران کام فرزندان را با آن برداشتند و ضعف و زبونى و تسلیم را در ذائقه دختران جاودانه کردند .
مشرق زمین داستان مکرر ظلم و جور مردان شد اگر گاه و بى گاه مردانى برآمدند و ترک سنت کردند قطره بارانى در کویر بودند بى حاصل و نایاب .اگر جرقه اى برمى آمد و زنانى حضور و نقش مى یافتند دیرى نمى پایید و یا زنان اشراف بودند و نه محرومان . زن این سامان به این تاریخ خو گرفت و با آن عجین شد. در بستر آن عادت کرد و نغمه اعتراض را از ضمیر پنهان نیز زدود.
در دوره هجوم تمدن غربى هنگامه اى بپا شد و[ حقوق زنان] در صدر مسائل عمده درآمد. شاید بیش از هزار سال حتى در بحث و نظر از آن سخن نبود. نوشته اى و رساله اى در تبویت و تنظیم و بررسى حقوق زن در اسلام که نغمه دلنواز آزادى مشروع زن را در عصر دیجور جاهلیت نواخت به نگارش نیامد. وزش سهمگین تمدن غربى در بنایدها خلل افکند و مسائل مغفول را به خاطر آورد.از جایگاه واقعى زن در شریعت سخن به میان آمد و ردیه ها و دفاع ها شکل گرفت . ناقدان و طاعنان به نیت طعن از حقوق زن دراسلام سخن گفتند و متشرعان در مقام پاسخ و دفاع به رساله نویسى و طرح مباحث پرداختند. در صد سال اخیر در تفسیر و کلام و نوشته هاى مستقل عالمان و مولفان اسلامى ازاین مقوله سخن به میان آمد واین محصول دراین هنگامه تعارض افکار واندیشه ها پدیدار شد .
دراین گفتار مختصر درابتدا از مشکلاتى یاد مى شود که دامنگیر تحقیق این مقوله است و دشواریهایى که عالمان سخت کوش را نیز در محاصره خویش داشته و ره بردن از سد آن کار آسانى نبوده و نیست .
دشواریهاى تحقیق
در بررسى مقوله حقوق زن دراسلام کاربردهاى عام تحقیق مفاهیم و ارزشهاى دینى را بایستى به کار گرفت واز متداجتهاد پیروى کرداما محقق این مقوله نمى تواند بدون توجه به پیش زمینه هاى لازم و خاص این مقوله به نتایج تحقیق اطمینان یابد. بحث از حقوق زن پیچیدگى ها و ظرافتهاى ویژه اى دارد که در پرتو توجه به آن (و دارا بودن مقدمات لازم استنباط) مى تواند به بهره هایى از حقیقت دست یافت .
دراین زمینه نکات ذیل اهم مسائلند:
1. عوام زدگى : متدینان عامى به مسائلى خو کرده اند و آن را جزء مبانى شریعت پنداشته اند. توهمات آنان گریبانگیر خواص مى شود واندیشه وران راازاظهارنظرهاى صریح و قاطع باز مى دارد. سالهاى سال گروهى معتنابه از مراجع
دینى از عدم وجوب حجاب صورت براى زن سخن گفتند 1 و حتى عده اى ادعاى اتقان و اجماع را بر آن نمودند 2اما سیره عوام چیزى دیگر بود.از دوره کهن عادت کرده بودند که چهره باروبند و... بینند و در تصورشان جزء لاینفک شریعت تلقى شده بود. بااین تلقى عام کسى جرات ابرازاین واقعیت را نداشت که از حکم شرعى واقعى سخن بگوید.این زمینه ها موجب آن مى شد که ابراز واظهاراین حکم شرعى با غوغا سالارى عوام (و حتى جانبدارى برخى از خواص ) همراه شود. همگان از تهاجم پنهانى و علنى نوشته ارجمنداستاد شهید مطهرى با عنوان[ مساله حجاب] اطلاع دارنداستاد شهیدمرتضى مطهرى در پاسخهایى به نقد کتاب مساله حجاب نوشته اند:
[در جامعه اى مانند جامعه ما که معیارها فقط شعارهاست بر روحها و معناها کارى نیست و جامعه ما...از نظر شعار علوى است واز لحاظ روح و معنا ضدغلوى . واى به حال کسى که بخواهد مانند على صراحت و صلابت به خرج دهد واسلام را بر مشایخ ... مقدم بدارد... من خواسته ام ... آینه به دست خشکه مقدسان بدهم ... و بفهمند که از دست امثال آنها چه بر سر مسلمین آمده و مى آید...این فکر که زن فقط و فقط باید در کنج خانه محبوس بماند و حتى با حفظ حریم و رعایت عفاف هم از علم واز هر کمالى الزاما باید محروم بماند و کارى جز اطفاى شهوت مرد و خدمتکارى او ندارد و... علاوه براین که بااسلام جور نمى آید ضدعواطف انسانى است]. 3
2.احتیاط گرایى : مذاق روآورى به احتیاط و دفع مفاسد محتمل نیک مى نمایداما گاه و بى گاه یکسونگریهایى را پدید مى آورد. در بسیارى از موارد تحدیدها و تضییق ها بااین استدلال قرین مى شود که ازاین احتیاط و محکم کارى سرى نمى شکند و...
محتاطان در دایره یک و یا چند تن متشرع و مرتاض مسائل را محدود مى کنند که با خوددارى و رهبانیت و کف نفس مى توانند روزگار را به سرآرند و دم برنیارند وازاصل شریعت و دیانت روبرنتابنداما براستى آیااکثریت مردمان توان و تاب چنین احتیاطهایى را دارند؟ آیا در جوامعى که اکثریت ازانجام وظائف و تکالیف قطعى و
الزامى شرعى طفره مى روند و جاى سخن گفتن والزام کردن احتیاطهاى ممدوح شرعى هست ؟ 6
آرمان گرایان از[ وقوف در شبهات] سخن مى گویند وازاین نکته دفاع مى کنند که نبایستى راه گردنه ها را گشود. در غیراین صورت رهنوردان بى تجربه در دام مى افتند واز آن راه گریز نمى یابند.این سخنان بى بهره از واقعیت نیست اما آیا باالزامات واحتیاطات مکرر دامها و گردنه هاافزونتر نمى شوند و عده اى فراوانتر در باتلاق گناهان بزرگتر فرو نمى روند؟
در جهان تزاحم نمى توان به خیر مطلق اندیشید.از هر تکلیف و سخن کسانى هستند که به جاى هدایت طریق ضلالت را مى پویند و در بیابان هلاکت فرو مى افتند. بایستى زمینه هاى اکثریت را جست و تاب و تحمل آنان را کاوش کرد. گر چه معدودى با درهم شکستن احتیاطهاى ممدوح ممکن است به راه گناه کشانده شوند امااکثریت جامعه دیانت را در شکل سهل و آسان یاب آن خواهند دید و به راحتى از آن عدول نخواهند کرد با دیانتى مواجه مى شوند که ذوق عاطفه احساس و غرائزانسانى راارج نهاده و آن را تخریب ننموده و ضدارزش نخوانده است .
عالم روشن بین مرحوم میرزاى قمى در پاسخ مکتوب حکیم ملاعلى نورى به نکته اى اساسى اشاره کرده اند و آن موارد تعارض احتیاطات است . سوال آن بود که :
[مستخدمه اى در خانه داشته اند و براى محرم شدن او را به عقد کودک خردسال خود درآورده اند و زمان عقد موقت و محرمیت 90 ساله بوده است . اکنون آن زن مستخدمه قصد رفتن از خانه را دارد و نیز هواى پیدا کردن خانه و کاشانه . حکیم نورى پرسیده بودند که آیا ولى صغیر حق هبه و بخشیدن مدت را دارد یا خیر؟ مرحوم میرزاى قمى به این نکته اشاره کرده اند که گر چه احتیاط در باب نوامیس اقتضاى آن را دارد که تا زمان بلوغ و رشد کودک چنین حقى را ولى نداشته باشد امااز آن سو نگاهداشت آن زن در قیداین ازدواج مفسده هایى را براى آن زن ممکن است در پى داشته باشد زیرا چه بسا آن زن تاب و تحمل چنان مدت را نداشته باشد و در گناه بیفتد. و یا دوره شباب رااز دست بدهد و مردان مناسب ازدواج را نیابد] 4 .
مورد فوق نمونه اى از نمونه هاست احتیاط ورزان یکسونگرى مى کنند. ازاین زاویه مى خواهند تمام مسائل را حل و فصل کنند.ازاحتیاط در عفت حجاب ناموس و... سخن مى گویند و غلظت و شدت آن را مطلوب مى شمرنداما دراین میان مسائلى است رااز کف مى دهند. در دهه انقلاب بر خلاف اندیشه بنیانگذار واقع نگرانقلاب ازاین گونه افراطرویهاى احتیاطى مواردى بسیار رخ داده است . در پوشش و حجاب زنان نکاتى لازم الاجرا دانسته شد که ربطى به الزامات شرعى نداشته و ندارند و فقط اقدامات احتیاطى برنامه ریزان محتاط و بدبین بوده است : حجاب الزامى براى کودکان غیرمکلف الزام رنگهاى تیره و ناخوشایند براى لباس و پوشش دختران اجبار حجاب در مدارسى که مردان در آن رفت و آمد ندارند لازم شمردن مقنعه و روسرى حتى در کلاسهایى که معلمان و دبیران زن عهده دار تدریس آن بودند و...
موارد فوق و دهها نمونه مشابه از زمره مسائلى بودند که به عنوان تمهیدات احتیاطى صورت گرفتند. برنامه ریزان براى جلوگیرى ازاتفاقات محتمل به اکراههاى بى شمار رو آوردند. تمامى اسن مسائل عوارض جسمى و روانى بسیارى بر نسل جدید برجاى نهاد.
پیامدهایى که به زودى قابل زدایش از جسم و روان جامعه زنان نیست و در کنار تمام آن پیامدها عارضه دلزدگى وافسردگى را بایدافزود. تمایل غریزى انسانى در گرامى داشت زیبایى و رنگهاى مناسب و شاد و نیاز به حضور بى تکلف تر و آزادتر (در موارد مشروع ) دراین جبارها و الزام ها سرکوب شدند و یا حداقل تضعیف گشتند.
دراین میان براستى چه کسانى مقصرند؟ متفکران واسلام شناسان سطح بالاى کشور که بیشترین نقش را در حضوراجتماعى زن مسلمان داشتند و تلاشها در راه آزادى مشروع زن کردند و یا آنان که بدبینانه روزنه هاى گناه را در همه چیز رویت کردند و به زعم خویش به مسدود کردن هر دریچه پرداختند و گمان بردند که راه عفت و حیات در ییچ و خم سنگین و دشواریاب مى گذرد؟
حاصل این روند آن بود که : بر روح و روان زن زجر دیده امور غیر لازم و دست و پاگیر سنگینى کند که خود توان بازگو کردن آن را نداشته باشد. چاره چیست ؟ کنار گذاشتن اصل حجاب و پوشش زن ؟این سخن را هیچ مسلمان و متشرعى
بر زبان نمى آورد و در خاطر نمى گذارند. راه منحصر در حذف قیود و پایبندهاى غیر لازم و پایان دادن به نقش ناآشنایان به احکام اسلام در برنامه ریزى است .
به پاره اى ازاین قیود غیر لازم سابقااشاره شد.اگر بخواهیم در درازمدت ازاصل حجاب و پوشش واجب زن فاصله نگیریم بایستى از جونب و پیرایه هاى خود ساخته بر حجاب فاصله بگیریم و دراین میان هیچ احتیاطى به اندازه نگاهداشت اصل عمل به حجاب ضرورت و فوریت نخواهد داشت .
مورداحتیاطات بى جا و ناروا در حدود و ثغور مساله حجاب زنان محدود و محصور نمى ماند. درارتباط با حقوق زنان نیز این موارد بسیارند. به عنوان نمونه در وظیفه[ همسران مفقودان] فقیهان نکاتى را یادآور شده اند واز آن جمله : در مواردى که یقین به حیات اوست زن مکلف به صبراست واگر مشکوک بود و شوهر دارایى داشت و زن مى توانست از آن دارایى مخارج - خود را بردارد دراین صورت نیز بایستى صبر کند و تنها در صورتى حق متارکه را پیدا مى کند که شوهرش نفقه او را درا ختیار نگذارده باشد و کسى از طرف او نیز تامین مخارج زن را بر عهده نگیرد. دراین صورت زمان با مراجعه به حاکم شرعى (و پس از تفحص و جستجواز مکان مرد و چهار سال صبر وانتظار) مى توانداز حکم متارکه استفاده کند. 5
احکام فوق از روایات واستصحاب بقاى زوجیت و نیزاحتیاط در باب نوامیس استفاده شده است فقیه متبحر مرحوم سیدمحمدکاظم یزدى این حکم را در محبوسین و شوهران تنگدست و غیر قادر به پرداخت نفقه تعمیم داده اند واستناد فرموده اند:
[ممکن است گفته شود که : زن با مراجعه به حاکم شرعى حق متارکه را پیدا مى کند از باب قاعده حرج و ضرر بخصوص اگر زن جوان باشد و صبر او موجب شود که در مشقت و مشکلات فراوان قرار گیرد] 6 .
همچنین ایشان درارتباط با همسران مفقودان نیز فرموده اند:
و من هذا یمکن ان یقال فى مساله المفقود اذا امکن اعمال الکیفیات المذکوره من ضرب الاجل والفحص لکن کان موجبا للوقوع من المعصیه یجوز المبادره الى طلاقها من دون ذلک 7 .
ممکن است پذیرفت که اگر در رابطه با مفقودان روشهاى یاد شده (تفحص وانتظار 4 سال ) ممکن باشد امااعمال آن موجب شود که زن به معصیت و گناه رو
آورد. حاکم شرع مى تواند زن را طلاق دهد بدون فحص و قبل از مدت یاد شده .
دیدگاه روشن بینانه فوق گر چه بااحتیاط در باب نوامیس منافات دارد اما دراین میان نظر به جوانب دیگراحتیاطى نیز لازم و واجب است . تمامى زنان در کف نفس و خود نگهدارى در یک سطح قرار ندارند برخى مى توانند سالیان طولانى رنج و مشقت دورى از شوهر را تحمل کنند و گروهى نیز یافت مى شوند که تحمل چنان شرائطى را ندارند و بستن راه مشروع بر آنان زمینه انحطاط و فساد آنا نرا فراهم مى کند. مرحوم سیدکاظم یزدى با دیدن این جوانب مختلف راى یاد شده راابراز فرموده اند .
در معاشرت رفت و آمد و زنان نیز اقدامات احتیاطى غیر لازم دیده مى شود. گروهى گمان بردند که حفظ عفت و روابط سالم اجتماعى دراین است که زنان از هرگونه رفت و آمد دورى گزینند و در خانه هاى خویش محصور بمانند. در باور آنان احتیاط همه جانبه را بایستى دنبال کرده و راه احتیاط را در به حداقل رساندن آمد و شد زنان تلقى نموده اند.
به عنوان نمونه به نوشته ذیل ازامام غزالى بنگرید:
[ومرد تا تواند بیرون نگذارد و فرا بام و در نگذارد و نگذارد که هیچ نامحرم وى را ببیند و نگذارد که وى نیز هیچ نامحرمى را ببیند و نگذارد که به روزن و پاکانه به نظاره مردان شود که همه آفتهااز چشم خیزد و آن از درون خانه نخیزد بلکه از روزن و پالکانه و در و بام خیزد] 8 .
این گونه نگرشها موجب تضییقات و تشدیدات مى شد. به عنوان نمونه از شیخ احمدجام نقل کرده اند که :
[یکى از زنانش را به جرم این که از خلوتگاه شیخ از روزن به بیرون نگریسته بود کور کرده بود] 9 .
این گونه سخت گیریها را همان عامل احتیاطى پدید آورده است .
در نقل و حکایت دیگر مى خوانیم که شخصى از حکام قدیم شهر قم مى گفته است :
[من چندین سال عامل و والى قم بودم و در آن مدت نظر من در کوچه و محله اى بر هیچ زنى نیفتاد]. 10
این تلقیات تضییق آمیز تا به آنجا پیش مى روند که در کتابهاى تاریخ مى خوانیم :
[ فخرالدین کرت (707ه) در هرات به پیروى از الحاکم بامرالله فاطمى دستور مى داد که عورات روزاز خانه بیرون نیایند و هر عورتى که روز بیرون آید شمس الدین قادسى که محتسب است چادراو را سیاه کند واو را سر برهنه بر محله ها و کوچه ها برآرد تا تجربه دیگران شود] 11 .
مشاهده مى کنید که احتیاط کاریها چگونه به مخالفت صریح با شروع منتهى شده اند: کور کردن زنان سربرهنه ساختن آنان در ملا عام و... تمام این امور با نیت احتیاط در عفت عمومى پدید آمدند اما دراین میان دهها مساله دیگر مغفول و فراموش شد. بالا رفتن سطح فرهنگ عمومى دانشهاى لازم و خاص زنان دانش واجبات دینى و مسائل بى شمار دیگر از خاطر زدوده شدند و زن مسلمان در جوامع مختلف اسلامى به موجودى خرافى و کم فرهنگ و سطحى نگر مبدل شد. بى سوادى در جامعه زنان مسلمان مرضى شایع گردید و رمالان و جادوگران و حرز نویسان و دهها حرفه سودآور از بى عمقى و کم اطلاعى زنان در قرنهاى مختلف سوء استفاده کردند و جیب خویش را پر کردند و خانه ها و کاشانه ها را واژگون ساختند و ...
این گونه احتیاطات به فرهنگ و شریعتى منتسب مى شود که دخت گرامى پیامبر آن دیانت در ملا عام خطابه مى خواند واحقاق حق مى کند و به فرموده امام صادق(ع) :
[ هر پگاه شنبه از مدینه تااحد مى رفت و بر مزار شهیدان آن وادى بویژه در جوار قبر عموى خود حمزه طلب رحمت الهى براى آنان مى کرد]12 .
همچنین دخترامام حسین سکینه در مجلس شعر وادب حاضر مى شد واز شاعران بنام عرب شعر مى شنید و رهنمود مى داد. 13
نمونه هاى آمد و شد زنان در تاریخ اسلام افزون از موارد فوقند.اما احتیاطکاران دیده را بر آن تاریخ بستند و گمان بردند که زن موجود خانگى است ! و دراین میان اکثریت جامعه زنان از راه اعتلا و ترقى فرهنگى بازماندند و معدود کسانى توانایى ترقى را یافتند که یا در محیطى آزادتر پرورش یافتند و یا محیط خانوادگى آنان اجازه و زمینه آموزش را به آنان مى داد.
3. سنتها و عادتهاى اجتماعى : عرف و عادت جوامع در مواردى خطا آفرین مى شوند و مرزهاى شریعت و عادت در هم مى آمیزند و تفکیک به سادگى ممکن نمى گردد بخصوص سنتها و روشهایى که مدت زمانى از تاریخ آن گذشته و در چند نسل ریشه دوانده باشد.
مرحوم مظفر در بحث سیره متشرعه به این نکته اساسى اشاره اى شایسته داشته اند که در بسیارى از موارد این گونه سیره ها تاریخى کهن و متصل تا صدراسلام را ندارند اغلب آن روشها عادتهاى اجتماعى هستند که گاه و بى گاه توسط اقلیتى پدیدار شدند و بعدا به واسطه قدرت و سیطره آنان و یااحترام و موقعیت آن افراد و یا عوامل دیگر به مرور گسترش یافته اند و در زمان کوتاه و یا طولانى در ژرفاى خلق و خوى یک جامعه جاى گرفته اند و به گونه اى قداست یافته اند که ترک آن عمل نابهنجاراجتماعى و شرعى تلقى شده است و 14 ....
درارتباط با حقوق زنان ازاین گونه امور بسیارند. عادتهاى منطقه اى و یا گسترده اى که به سنت اجتماعى مبدل شده اند و گاه و بى گاه به عنوان حکم شرعى تلقى گردیده اند و براى محقق حقوق زن نوعى ابهام (و یا حتى گمراهى ) پدید آورده اند.
استاد مطهرى به نمونه هایى ازاین عادتهاى اجتماعى اشاره فرموده اند:
آنچه بعدها حتى در میان متشرعین تحت تاثیر عادات و عرفها پیدا شد مافوق توصیه هاى اخلاقى اسلامى مسلم است . در عرفهاى متاخر حتى ذکر نام همسر نوعى کشف عورت تلقى مى شود.
پیغمبراکرم وامیرالمومنین و سایرائمه اطهار در محاورات خود نام همسرشان را مى برند... ولى امروزاگر یک مرجع تقلید نام همسر خود را بدون تعبیراتى از قبیل[ اهل بیت] یا[ والده] فلانى یا[ خانواده] وامثال اینها ببرد کارى زشت تلقى مى شود. در صورتى که رسول اکرم[ ص] از همسرش با کلمه[ حمیرا] تعبیر مى کند که نشان دهنده زیبایى و رنگ پوست اوست .
همچنین ... ستروجه و کفین به اجماع فقهاى فریقین واجب نیست حداکثر این است که مستحب است امااگر همسر یک روحانى موجه میان عوام . ستروجه و کفین نکنداز هر فسقى براى آن روحانى مهمتر جلوه مى کند 15
با توجه به این مجموع نکات محقق مسائل زنان بایستى مرزهاى عادت و شریعت را تمیز دهد واز خلط آن دو پرهیز کند. بسیارى از عادتها و عرفها منطقه اى و یا زمانى هستند و وابسته کردن احکام ثابت شریعت به عادتهاى منطقه اى زمانى و نو پدید کارى شایسته و روا نخواهد بود. به عنوان نمونه اى روشن امروزه هر چادر سیاه حجاب و پوشش مناسب در این مرز و بوم تلقى مى شود اما در صفحات گذشته از هرات در سده هشتم هجرى مطلبى خواندیم و مشاهده کردید که چگونه سیاه کردن چادر زمان در آن شهر براى تحقیر به کار مى بردند و زنان مجرم را با چادر سیاه در شهر مى گرداندند!این نمونه نشانه اى از تغییر عادتها و سنتهاست و مواردازاین یک مورد و چند موردافزون است . و بر محقق این تکلیف مى ماند که از دیدى منطقه اى و زمانى پا را فراتر نهد و به دیدگاه کلى شریعت راه پیدا کند .
4. درک احساس و نیاز زنان :از نکات و شایسته اى که شهید مطهرى به آن اشاره کرده اند تاثیر محیط زیست موقعیت و... دراستنباطات فقهى است . چیزى که ایشان بااین تعبیرارائه کرده اند که : فتواى فقیه عرب بوى عربى مى دهد و فتواى فقیه عجم بوى عجم .
به نکته اساسى فوق در مقوله مورد بحث نیز بایستى توجه کرد. با تاسف تمام در حوزه فقاهت واجتهاد از زنان نام آور چندان خبرى نیست و در تاریخ فقهات شیعى و نیز سنى زنان اندکى به رتبه اجتهاد نائل شده اند واز آن کمتر کسانى که به عرضه افکار پرداخته و شهرتى یافته اند. در نتیجه این شرایط تاریخى فقه به گونه اى ناخودآگاه با احساس و غرائز و نیازهاى مردان الفت بیشترى یافته است .
تلقى فوق بى اعتبار کردن فقاهت نیست . مجتهدان و فقیهان بنام توان و تلاش خویش را به کار گرفتند واز کوشش دریغ نداشتند اما تاثیرات طبیعى و ناخودآگاه را نمى توان از درک بشرى زدود. و به عنوان نمونه : به کارگیرى واستفاده از قاعده ضرر و حرج در حوزه حقوق زنان نیاز به آن دارد که میزان ضرر و حرج در موراد متعدد احکام و فتاوى درک شود و در مواردى به واسطه فاصله داشتن از آن احساس و عواطف ابعاد ضرر و حرج بدرستى احساس نشده اند.
ودر نتیجه حکم مناسب اعلان نشده است . به عنوان نمونه : در بحث ازدواج با
اذن ولى براى دختر و پسر قبل از بلوغ این بحث مطرح شده است که آیا پس از بلوغ دختر و پسر مى توانندازدواج را فسخ کنند؟ فقهاء گفته اند که دختر چنان حقى را ندارد واما در رابطه با پسر اختلاف شده است و برخى گفته اند که : پسر حق فسخ را پیدا مى کند زیراگر اجازه فسخ نداشته باشد ضرر براو پدید مى آید زیرا بایستى متحمل نفقه و مخارج زن بشود بنابراین قاعده لاضرر براى اواثبات خیار مى کند. 16
در فتواى فوق نمونه اى ازاین تاثیرپذیرى را مى بینید مردان به نفقه و... مى اندیشند و تحمل آن را در یک ازدواج ناخواسته ضرر مى شمرند اما آیا براى زنان ازدواج ناخواسته توسط ولى (در صورت عدم رضایت بعداز بلوغ ) ضررها و مشقاتى را به همراه ندارد؟ آیا ماندن آنان در زندگى خانوادگى که دیگرى براى او تشکیل داده واکنون در مقابل عمل واقع شده است در مواردى ایجاد ضرر و مشقتهاى سنگین بر زن را ندارد؟ آیا ضرر و گزند فقط براى پسر (در شرایط یاد شده )است و دختر در هیچ یک ازاین ضررهاى سنگین واحتمالى قرار نمى گیرداگر جواب این پرسشها منفى است چه چیزى موجب شده است که این گونه ضررها نادیده انگاشته شوند؟ آیا جزاز موضع مردانه به استنباط پرداختن و زوایاى روحى و نیازهاى جسمى و عاطفى زنان را نادیدن !
5. شناخت تمدن جدید: شناسایى تمدن و وضع کنونى زیست شعر از ضروریات و مبادى اصلى استنباط حقوق زن در شرایط کنونى است . دراین مقوله نقش زمان و مکان دراستنباط واجتهاد جدى واساسى است و بدون درک صحیح از آن توقع راه حل مفید و مطلوب و مشروع غیرممکن است .
پاره اى ازایده ها و نظریات از عدم شناخت شرایط جدیداست . دیدهاى سطحى نگرى که از خانه و کاشانه خود پا را فراتر نگذارده اند و گمان برده اند در زمان پیدایش صدها و هزاران نیاز جدید اجراى آن تئوریها و یا حتى طرح آن میسور و ممکن است . به عنوان نمونه : نویسنده محترمى در نوشتار جدیدالانتشارشان نوشته اند:
[زنان باید پیوسته یا حامله باشند و یا شیر دهند تا در کاروان انسانیت .... با مردان هماهنگ باشند] 17 .
این دیدگاه به زن به عنوان کارخانه مولدانسان مى نگرد ازاین روى هرگونه اشتغال و کاربیرونى زن را ناپسند مى شمرد واظهار مى کند:
[ اگر زنى به جاى دخول و شرکت در کارها و فنون و صنایع اجتماعى بچه بزاید و بزرگ کند و تحویل اجتماع دهد خدمات وجود خود را دراعلاترین درجه با ضریب تعداد فرزندان خود بالا برده است] 18 .
این قلم نیت اهانت به نگارنده محترم سطور فوق را ندارد و تلاش دارد که ساحت اندیشه و نظر را از جسارت و توهین به دور سازد اما آیا براستى چنین جامعه اى در تمدن جدید ممکن و میسوراست ؟ آیا در شهرهاى بزرگ اشتغال طاقت فرساى مردان وجود صدها مقوله مورد نیاز و مراجعه زنان و...امکان محدود کردن دامنه اشتغال وانحصار آن دراختیار مردان وجود دارد؟ و براستى چه کسانى از طرح این مسائل سود مى برند؟ جز کسانى که سالهاست در تضاد و تمدن سخن گفته اند؟ ·
در جوامع سنتى به واسطه محدود بدون انواع اشتغال سنتى بودن جامعه جمعیت اندک و شهرها و... مردان مى توانستنداحتیاجات غیرمتنوع جامعه را برآورده کنند امااینک در آموزش عالى و دانشگاهها همه آموزش و پرورش طبابت و پرستارى و صدها مشغال جدید توصیه به کنار گذاشتن کاراجتماعى و دعوت به خانه دارى چه سمت و چه مفهومى را تعقیب مى کند؟ بویژه در کشوراسلامى ایران چه کسانى آینده را در اختیار خواهند گرفت ؟اگر زنان متدین و متشرع از حوزه کارهاى اجتماعى لازم زنان فاصله بگیرند و به خانه دارى و بچه دارى مشغول شوند در آینده چه کسانى عهده دار مناص و مشاغل خاص زنان خواهند شد؟ جز لاابالیان و بى عصمتان . سالیان سال زنان متدین جامعه ما به واسطه همین گونه توصیه ها خانه نشین شدند واز فضاى تحصیل وارتقاء بازماندند و دختران و زنانى به این سو آن سو راه یافتند که بیشتر تعلقات دینى آنان چندان ریشه دار نبود.اکنون باید خلا گذشته را جبران کرد تا جامعه زنان متدین در مناصب و مشاغل مختلف راه بیابند و فضاى دیانت را در بخشهاى مختلف گسترده سازند.
ضرورت بازنگرى
در مورد حقوق زنان مسائل متعددى زمینه تحقیق را داراست و کاوشگران بلند همت را مى طلبد که از همینه عوام نهراسند و با قوت و قدرت علمى به مصاف تتبع و تحقیق برآیند. حاصل این تلاش مى تواند بر غناى فرهنگ و معارف دینى بیفزاید واز شبهات معاندان بکاهد و توفیق اجرایى دیانت راافزون کند.
در میان احکام مربوط به زنان زمینه هاى تحقیق بسیارند و کارهاى فراوانى بر جاى مانده اند و نباید گمان برد که پیشینیان کارى بر جاى مانده نگذارده اند. بر سفره مائده تشریع الهى چون فیض تکوین او ذخائر بسیارند و طالبان رزق بى روزى باز نمى گردند. به عنوان نمونه دادرسى و قضاوت زنان از مسائلى است که طرح آن سابقه اى دیرینه دارد و در جوامع اسلامى (و کشور ما)از مسائل مبتلا به روزگاراست .
مشهور و رایج در میان متاخران آن است که زنان حق قضاوت ندارند 19اماازاین حکم کثیرالاثار دراکثر کتابهاى فقهى به اشارت عبور شده است . مفصل ترین تتبع و تحقیق رااز مرحوم سید محمد طباطبائى (معروف به سیدمجاهد) دراختیار داریم حدود یک صفحه درارتباط با بحث و تحقیق این مساله نگاشته اند امااکثر فقیهان به سطورى مختصر اکتفا کرده اند 20 .
کم بهادادن به این مساله (و مسائلى چون آن ) در آن زمان که فقهات در صحنه اجرا نبود واز سوى دیگر موارد وابتلائات و شکایات در این حد گسترده نبودند چندان مشکل آفرین نبود امااکنون براى طرح و دفاع از آن نظریه این مقداراز تحقیق و تتبع کافى است ؟
همگان مى دانیم که قضاوت زنان در بسیارى از کشورهاى جهان رایج و معمول است و در کشور ما نیز سابقه اى را گذارنده است آیا مى توان در ممنوعیت قضاوت زنان دراسلام دراین حداز بحث و تحقیق را گذارند؟
این تصور ممکن است راه بیابد که شاید مساله در حدى از ضرورت و بداهت بوده است که طرح تفصیلى آن غیر ضرورى تلقى مى شده است لکن مراجعه به متون و منابع فقهى این تصور را باطل مى کند. در میان فرق اسلامى کسانى هستند که
قضاوت زنان را به نحو عام و یا در مواردى تجویز کرده اند. و در میان علماى شیعى از میان قدماء فقط شیخ طوسى از نفى حق قضاوت براى زنان سخن گفته اند و دیگر متقدمان به طرح این شرط واعلان نظر موافق و مخالف نپرداخته اند و در میان متاخران مرحوم محقق اردبیلى نسبت به ادله و مستند ممنوعیت قضاوت زنان تردید نموده واز ضعف و نااستوارى آن سخن گفته اند 21 .
گر چه در میان متاخران نفى حق قضاوت زنان شهرتى وافر یافته است و حتى دعوى اتفاق واجماع بر آن شده است اما عدم اظهار متقدمان تردید زا خواهد بود. گمان مااین است که :از زمان محقق حلى و علامه حلى به بعد اشتهار آن پدید آمده است و مساله که در قبل فقطاز سوى شیخ طوسى و معدودى دیگر مطرح شده بود به عنوان مساله اى اجماعى و تردید ناپذیر تلقى گردیده است 22 .
دراین مقام نیت تحقیق و بررسى این مقوله نیست اما سطور فوق نشانگر آنند که نمى تواند از مساله اى مبتلا به عام البلوى (که از مسائل فارغ التحصیلان زن دانشکده هاى حقوق و دادگسترى کشوراست ) به راحتى و به سهولت گذشت . در حالى که برخى از فروع نادر فقهى روزهاى طولانى بحث و تحقیق را به خوداختصاص مى دهند واوراق بسیارى را پر مى کند نمى توان از چنین مسائلى به سادگى گذشت و حکم قطعى ولایتغیر الاهى را به سرعت اعلان کرد.
مذاق شریعت
در مقوله مورد بحث گروهى به این سمت رو آورده اند که از ذائقه شریعت درارتباط با روابط اجتماعى زنان سخن بگویند و در مجموع قاعده اولیه واصلى را نفى هرگونه آمد و شد شناخته اند و فضیلت را در خانه نشینى یافته اند و کناره گیرى ازاین قانون را یا به عنوان ضرورت تجویز کرده اند و یا در فرض جواز از آن به عنوان امرى مکروه و ناپسند یاد نموده اند و دورى از آن را ترغیب و ترویج نموده اند.
یکى از بزرگان معارف دینى فرموده اند:
ان الطریقه المرضیه من حیاه المراه فى حیاه المراه فى الاسلام ان تشتغل بتدبیرامورالمنزل الدخلیه الاولاد و هذاوان کانت سنه مسنوعه غیر مفروضه لکن الترغیب
والتحریض الندبى ... کانت تحفظ هذه السنه 23 .
روش پسندیده در زندگى زن در اسلام آن است که به اداره امور داخلى و تربیت فرزندان مشغول باشند. این شیوه گر چه واجب نیست اما ترویج و ترغیب استحبابى موجب نگاهداشت این سنت شده است .
این دیدگاه به اتکاى آیات و روایاتى به این نتیجه و جمع بندى رو آورده است .از آن جمله تکلیف الهى در آیه سوره احزاب[ : و قرن فى بیوتکن] عام گرفته اند و آن را به معناى خانه نشین تفسیر کرده اند و تمامى زنان را (و نه فقط زنان پیامبر) مکلف به آن دستور دانسته اند 24 .
استاد شهید مطهرى در تحقیق پرارج خویش درباره[ حجاب] ازاین دیدگاه روتابانیده و حجاب را به معناى[ پرده نشینى] ندانسته اند واین گونه تلقى از حجاب را برخاسته از خشونت عربى به ضمیمه واردات رهنگى اقوام دیگر تلقى کرده اند. تفصیل دیدگاه ایشان را در آن کتاب و نیز در پاسخهاى ایشان به یکى از نقدها (که اخیرا چاپ و منتشر شده است ) مى توان یافت .
دراین مقام قصد تحقیق نیست و شناخت ذائقه شرعى چندان آسان و راحت یاب نبوده و نیست تا با مرورى مختصر توان ادعاى کلى ممکن باشد اما دراین میان تذکر چند نکته بى سود نیست :
1. شریعت دستگاه و سیستمى به هم پیوسته است و دریافت مذاق شرع در یک بخش بدون تصویر و برداشتى کلى از کلیت شریعت نادرست و غیرممکن است . نمى توان به مذاق شریعت در تکامل علوم رشد و توسعه رفاه گسترش بهداشت .استقلال و خودکفایى اقتصادى و دهها مساله دیگر بى توجه بود و تنهااز زاویه چند روایت مربوط به بحث زنان به مذاق شریعت دست یافت .
2. در دریافت ذائقه شریعت نبایستى به اقوال معصومان کفایت کرد بلکه بایستى قرآن سیره وافعال پیامبر وائمه علیهم السلام را نیز مورد مطالعه قرار داد. آیا زنان پیامبر وامامان و یا دختران و نزدیکان آنان چگونه عمل مى کردند؟ بهترین رهیافت به مذاق شریعت روش الگویى است که زنان در صدراسلام پذیرفته اند؟ آیاارتباطات بیرونى جامعه زنان تقلیل یافت ؟ یا به تعبیر شهید مطهرى فقط حریم پیدا کرد؟
3. براى تلقى صحیح از تصویر کلى شریعت چاره اى جز نگرشى اجتهادى به روایات مختلف نیست . نگاهى گذرا و عبورى مطالبى خطاب گونه را در دسترس مى نهداما در کفه تحقیق اعتبارى نمى یابد. آیا براستى به همانگونه که در فروعات فقهى به نقد و بررسى سند و عمق در دلالت و حل و جرح روایات متعارض پرداخته ایم دراین مقوله نیز چنین کارى صورت گرفته است ؟
در پایان سخن نمى توان از تذکراین موضوع اغماض کرد که متاسفانه با تمامى میدان باز تحقیق و موضوعات متنوع در زمینه حقوق زنان ازاستاد شهید مرتضى مطهورى کارى در خور شایسته عرضه نشده است .از حدود 20 سال پیش تاکنون تنها نوشتارهاى تحقیقى دراین مقوله کتابهاى ایشان است و بس . و آیا مایه تاسف نیست که در چندان مساله اى حساس واساسى هنوز بر جاى پاى ایشان کسى گام ننهاده است ؟
نکته دیگر میزان حضور زنان در نظام اجرایى و تقنینى کشوراست . جامعه زنان که نیمى از جمیعت کشور را تشکیل مى دهند وقتى احساس حضور جدى تر در صحنه حیات اجتماعى کشور را پیدا مى کنند که در بخشهاى اصلى و کلیدى حضورى محسوس داشته باشند و متاسفانه در صحنه مقامات بالاى اجرایى از زنان آزموده و متخصص خبرى نیست و در مجلس شوراى اسلامى اقلیتى به چشم نیامدنى را تشکیل داده اند. آیاادامه چنین سیمائى از تصویر عمومى کشور اذهان کسانى را تقویت نمى کند که اسلام ناب محمدى را چون اسلام سعودى مى دانند و حذف زنان رااز صحنه هاى عمومى اجتماعى در مذهب و فرهنگ دینى جستجو مى کنند.این گونه تلقیات حتى به صحنه هاى پایین تر و کم نقش ترى نیز سرایت کرده است به عنوان نمونه : دراخبار سیماى جمهورى اسلامى نقش جنبى به اخبارگوى زن داده مى شود .
ازاین کارها و مردانه کردن همه چیز چه سمتى را تعقیب مى کنیم و ارضاى چه کسانى را مى طلبیم ؟ آیا راضى نگاهداشتن معدودى خشکه مقدسان نق زن تا چه حداهمیت محوریت دارد؟ بیاییم در محدوده حلال الهى راه تضییق را بر بندیم و با برخوردى مساوى با زن و مرد (در مشاغلى که مجازند) زمینه هر تبعیض و نابرابرى رااز بین ببریم و بااین تصویر از سیماى مترقى ایدئولوژى اسلامى غبارها را بزدائیم و وجهه عملى و قابل اجراى آن را به جهانیان نشان دهیم .
[حوزه]