نوع مقاله : مقاله پژوهشی
احیاء دین و تفکر دینى در میان مسلمانان مساله اى است مهم واساسى که با رشد و گسترش اسلام در پیوند بوده واز وظایف و مسوولیتهاى اصلى عالمان دینى به شمار آمده است .
بدین جهت دو طول تاریخ اسلام حفظ و گسترش مکتب اندیشه مومنان راستین را به خو مشغول داشته و همواره نگهبانان شریعت و دیانت براى حفظ و نمو آن در دغدغه بوده اند.
جوامع اسلامى نیز هر چند گاه شاهد حرکت قلبهاى تپنده و بیدارگرانى بوده است که توانسته اند حرکت بیافرینند و سهمى بزرگ در رشد حرکتهاى اسلامى و مبارزه با موانع ایفا نمایند.
امام خمینى[ رض] دراین میان درادامه حرکت رهروان دین توفیقاتى را نصیب خویش کرده است که دیگر مصلحان و پرچم داران اسلامى کمتر بدان دست یافته اند. بدین جهت این نوشتار را به شناسایى عواملى اختصاص مى دهیم که امام خمینى[ رض] از آنها در جهت احیاء دین سود جسته و به موفقیت نیز رسیده است . به امیداین که باالگزو قرار دادن آن امام فقید خط و راه او را دنبال نموده و حیات دینى را در سراسر جهان گسترش دهیم .
سخن دراین مقال را با ذکر مقدمه اى در مفهوم احیاء جایگاه آن در فرهنگ اسلام پیشینه جنبش احیاء و امتیاز امام خمینى قدس سره در دیگر محییان آغاز نموده و ادامه آن
را در بخش ذیل پى مى گیریم :
1. عوامل و موجبات احیاء دین از دیدگاه امام خمینى قدس سره .
2. موانع احیاء دین از دیدگاه امام خمینى قدس سره .
مفهوم احیاء
واژه احیاء به معناى زنده کردن و زندگاین بخشیدن است . در متون دینى بر مواردى همچون : زنده کردن مردگان حیات بخشیدن طبیعت هدایت کردن گمراهان و زنده نمودن شریعت به کار رفته است . در فرهنگ اسلامى بر کسانى که در صراط احیاء شریعت گام برمى دارند [ محیى] گفته مى شود ازاین روى درباره حضرت مهدى[ عج] گفته شده است :
... و یحیى میته الکتاب والشریعه . 1
در فرهنگ اسلامى احیاء گران مورد تشویق و لطف قرار گرفته اند.
رحم الله عبدا احیى امرنا . 2
خداى رحمت کند آن کس را که امر ما را (ولایت) زنده نماید.
بنابراین اصطلاح (احیاء دین) عنوانى است که از متون اسلامى گرفته شده است و ریشه در فرهنگ غنى اسلام دارد.
مقصود از احیاء دین
ممکن است گفته شود: اسلام که خود محیى است و حیات بخش چگونه ممکن است . نیاز به احیاء دیگران داشته باشد؟ مگر رسالت دین احیاء دیگران نبوده واز دوام و جاودانگى برخوردار نیست که محتاج تجدید واحیاء باشد؟ مگر دین را مرگى است که حیاتى بایدش ؟
دراین جهت باید گفت : درست است که دین حیات بخش بوده و هدف از رسالت آن زنده کردن روان انسانها و جوامع انسانى است چنانکه قرآن مى فرماید:
یاایهاالذین آمنوااستجیبوالله وللرسول اذا دعاکم لما یحییکم . 3
اى مومنان چون خداوند و پیامبر شما را به آیینى فرا خوانند که سرچشمه حیات و زندگى است بپذیرید.
لکن این بدان معنا نیست که دینى که خود ذاتااحیاگراست براثر عواملى دچار آفت و مردگى نگردد همانند: آب بااین که پاک کننده و حیات بخش است نیازمند حفاظت از آفات و آلودگیهاست . بر فهم مقصوداز احیاء دینى نخست باید عوامل زوال دین را مورد توجه قرار داد تا به مقتضاى آن منظورازاحیاء دین نیز مشخص گرددازاین روى دراین قسمت از بحث ابتدا به عوامل زوال دین مى پردازیم :
موجبات افول دین
عواملى که ممکن است اهداف و رسالت دین را ضربه پذیر واز مدار حیات بخشى خارج نماید بسیاراست که در این میان دو عامل از
اهمیت بیشترى برخورداراست :
1. تحریف مفاهیم دینى .
2. همگام نبودن با زمان .
تحریف مفاهیم دینى
هر دینى در صورتى کارآیى و رشد و بالنگدى لازم را دارد که مشوب به پیرایه هاى تحریف گران و مغرضان نگشته واز همان صافى اولیه خویش برخوردار واصالت خویش را حفظ کرده باشد.
ادیانى بسیارى با دور شدن از سرچشمه اصلى ازاهداف اولیه خود منحرف گردیده اند که آیین مسیح و یهوداز مصادیق بارز آن است واکنون جز شبه و آثار کم رنگ از آنها چیزى به جاى نمانده است . برخورد با حوادث و جریانات مختلف و وارد شدن فرهنگها و مکاتب بیگانه در حوزه دین از جمله عوامل تحریف دینند.
دین مثل رودى روان در بستر طبایع گوناگون روائح مختلف را به خود جذب مى نماید که بدون تصفیه و زدودن ناخالصى ها بى ثمر و گاه مضر مى گردد.اسلام نیز در برخورد با جریانات غیراسلامى و الحادى ممکن است دچار آفت شده باشد و تهى از محتوى و مفهوم اصلى خود به تعبیر دیگر التقاط نامرئى و تحریفى بسیار ظریف در آن ریشه دوانیده باشد. بى شک دست پنهان و مرموز مخالفان دین و مستبدان ستمگر در راستاى دستیابى به اهداف شوم خود در تحریف بخشى از حقائق و مفاهیم دینى موثر بوده است .اینان سعى داشته اند با تحریف مفاهیم دینى به مقاصد خویش پشتوانه دینى بدهند یا حداقل از مزاحمت آن جلوگیرى نمایند سر مسخ بسیارى از حقائق اسلامى وارزشهاى دینى را مى توان دراین امر جستجو کرد. و نیز رشد یک بعدى بسیارى از مفاهیم دینى معلول دخالت همین دستهاى پنهان دشمنان مغرض بوده است .اینان و دوستان ناآگاه فریب خورده موجب شدند دین از صورت مجموعه اى به هم پیوسته و نظامى متشکل خارج گردد و هر جزء آن بدون ارتباط با دیگر اجزاء تفسیر گردد و مفاهیمى که براى ستمگران و قدرتمندان خطر آفرین نبوده ترویج و مفاهیم ارزشمند دیگر همچون : عدالت قسط جهاد حج ابراهیمى شهادت و... به بوته فراموشى سپرده شود. پس دین محتاج نگهبانانى است آگاه به اصول شریعت که همواره به تفسیر و تبیین درست مفاهیم دینى بپردازند و آن رااز گزند بلایا و تحریفات حفظ کنند و حیات اصلى اش را بدو باز گردانند .
حیات دینى به این تعبیر به معناى پاسدارى ازارزشهاى اصیل و زدودن خارها و موانعى است که طراوت و شادابى گلستان شریعت را تهدید مى کنند. تنها دراین صورت است که سرچشمه دین زلال مى ماند و همچون دارویى شفابخش بیماردلان را شفا و تشنگان را سیراب و گم گشتگان در سرابهاى ضلالت را راهنماست و گر نه نه تنها حیات بخش نبوده که ممکن است علیه اصول اساسى خود به کار رود
و به ابزارى خطرناک در دست صاحبان زور و زر و تزویر در جهت استثمار مستضعفان به کار آید. در این باب از گذشته تاریخ اسلام واز عصر حاضر نمونه هاى بسیار داریم . این همان چیزى است که امام امت[ رض] از آن به : [ اسلام آمریکائى] تعبیر کرده اند.
همگام نبودن با زمان
مذهب و مکتب الهى نمى توان از تحولات و دگرگونیهاى زندگى واندیشه ها و مسائل بشرى فاصله بگیرد واز تحولات جوامع و رخدادها و به تعبیر فقهى[ حوادث واقعه] بر کنار باشد. بر کنارى از رویدادهایى که در فرهنگ و جامعه تاثیر دارند و یا نداشتن پاسخى مناسب براى شرائط ویژه و نیازها و موضوعات جدید به معناى انزوا و خروج از صحنه عمل و نفوذاست بدین جهت حاملان دین مى بایست با درک عمیق از مسائل دینى راه اندیشه ها را به سوى درک مسائل آینده باز کنند و رابطه دین و دیندارى را با مسائل گوناگون زندگى روشن کنند. مسلم است که اندیشه دینى در صورت عدم انطباق با مسائل زمان و نداشتن پایگاه در میان نسل جدید رو به خاموشى مى رود و نفوذ و جایگاه واقعى خود رااز دست مى دهد.
سرگذشت عبرت انگیز کلیسا مى تواند خیلى از مسائل را براى ما واضح کند و ما را به سوى یک حرکت صحیح درارائه دین راهنمایى کند زیرا کلیسا با موضع گیرى نابجا و عدم تفسیر درس از رویدادهاى اجتماعى و دانش بشرى از متن جامعه به گوشه کلیساها عقب نشینى کرده و سالیانى دراز به دوراز زندگى مردم بسر برد آنگاه که به خود آمد به جاى جبران اشتباهات گذشته به اشتباه بزرگترى گرفتار آمد و آن آشتى با علم و دانش و پیدا کردن موضع اجتماعى به قیمت روى گرداندن ازارزشهاى معنوى واصالت بود.اسلام نیزازاین رودر روئى بر کنار نیست و با گذشت زمان اهمیت آن بیشتراحساس مى شود.انسان معاصر با مسائل بى شمارى روبروست که در گذشته وجود نداشته است .
اسلام به عنوان مکتبى که جوابگوى همه نیازهاى زندگى بشراست باید پاسخگوى این نیازها باشد. بر مفسران شریعت است که با آگاهى به زمان و شناخت صحیح از[ خوادث واقعه] به استخراج احکام مورد نیاز بپردازند و با در دست داشتن نبض جوامع پیشاپیش به استقبال حل مشکلات آنان بروند که در صورت عدم هوشیارى به موقع سرنوشت کلیسا یعنى عقب نشینى از جوامع علمى و فرهنگى درانتظار اسلام خواهد بود. ضرورت این موضع راامام راحلمان این گونه گوشزد مى نماید:
[روحانیت تا در همه مسائل و مشکلات حضور فعال نداشته باشد نمى تواند درک کند که اجتهاد مصطلح براى اداره جامعه کافى نیست . حوزه ها و روحانیت باید نبض تفکر و نیاز آینده جامعه را همیشه در نظر داشته باشد و
همواره چند قدم جلوتراز حوادث مهیاى عکس العمل مناسب باشند. چه بسا شیوه هاى رائج اداره امور مردم در سالهاى آینده تغییر کند و جوامع بشرى براى حل مشکلات خود به مسائل جدیداسلام نیاز پیدا کند علماء بزرگواراسلام از هم اکنون باید براى موضوع فکرى کنند] 4 .
بنابراین دورى از درک نیازهاى انسان معاصر و عدم پاسخ صحیح به آن افول تدریجى دین وانزواى آن از صحنه اجتماع بشرى را در پى خواهد داشت .
احیاء دین دراین صورت به معنى همراه شدن با زمان و درک احتیاجات فکرى بشرى واستخراج آن از مبانى و متون اسلام وارائه آن است .
اهمیت احیاء دین
ارزش و احیاء دین به معنایى که بیان شد در مکتب اسلام اهمیت وارزش خاصى دارد واحیاگران دراین میان از جایگاه ویژه اى برخوردارند. در متون اسلامى رااحیاء دین هم در بعد پیرایش و هم در بعد همراهى با زمان سخن به میان آمده و بر آن تاکید شده است . در بعد پیرایش همواره مردمان را به مبارزه با منکر و بدعتها فراخوانده و آن رااز وظائف اصلى عالمان که پاسداران شریعت اند بر شمرده است .
اذا ظهرت البدع فى امتى فلیظهرالعالم علمه فمن لم یفعل فعلیه لعنه الله 5 .
هرگاه بدعت در میان امتم آشکار گردد بر عالم است که علم خویش را ظاهر نماید و گرنه لعنت خدا براو باد.
على[ ع] در یادآورى صحنه هاى دلاورى یاران شهید صفین با آهى سوزان از حماسه اى آنان یاد کرده واز آنان به عنوان ستیزندگان با بدعتها و احیاگران سنت و شریعت نام مى برد:
اوه على اخوانى الذین فراوا القرآن فاحکموه و ندبروا الفرض فاقاموه احیواالسنه و اما توا البدعه 6 .
آه چقدر متاسفم بر درگذشت برادرانم . برادرانى که قرآن را با استوارى خواندند و واجبات رااز روى بینش واندیشه بر پا داشتند سنت ها را زنده و بدعتها را نابود کردند.
على (ع) در وصف امام زمان(عج) مى فرماید:
.. فیریکم کیف عدل السیره و یحیى مینه الکتاب والسنه. 10
او امام زمان( ع) عدالت را نشان شما خواهد داد که چگونه است واحکام قرآن و طریقه پیامبر[ص] را زنده خواهد کرد.
و نیز در جهت احیاء دین به عنوان قانون حاکم براى همه عصرها و زمانها و قابلیت طرح آن در جوامع مختلف بر ضرورت آگاهى عالم دین به زمان تکیه شده و به این مطلب تاکید گردیده که آنچه ممکن است مردم را نسبت به اسلام بى تفاوت نماید عدم تبیین صحیح و فهم درست از آن است و گرنه در صورت طرح صحیح
و شناسایى زمان مردمان آمادگى پذیرش آن را خواهند داشت :
امام رضا( ع) فرمود:
رحم الله عبدااحیاامرنا فقلت له کیف یحیى امرکم قال یتعلم علومنا و یعلمهاالناس فان الناس لو علموا محاسن کلامنا لاتبعونا. 8
خداى رحمت کند بنده اى را که امر ولایت ما را زنده کند. گفتم : چگونه امر شما را زنده کند. فرمود: علوم ما را فرا گیرد و به مردم بیاموزاند.اگر مردم زیباییهاى سخن ما را بدانند ما را پیروى خواهند کرد.
روشن است هر کس نمى تواند حامل این رسالت باشد و پرچم اصلاح واحیاء واحیاء و تجدد را بر دوش کشد بلکه رهروان این راه را ویژگیهایى لازم است که در صورت برخوردارى از آن خواهند توانست این رسالت را به سرانجام برسانند. آگاهى از مبانى کامل کتاب و شریعت و تفسیر درست ازاهداف وحى و رسالت شرط اساسى در خدمت به دین است . فقیه جامع الشرایط با نگرش به اسلام به عنوان مجموعه اى یک پارچه و به هم پیوسته و توجه به همه مسائل اسلام وامور مسلمانان است که مى توانداز عهده این امر برآید که در غیراین صورت باعث اماته دین خواهد شد نه احیاء.
براى این سخن شواهد فراوانى از تاریخ مى توان اقامه کرد که افرادى آهنگ احیاء کرده اند و پرچمى برافراشته اما ره نیافته و در وادى ظلمت خود وانبوهى از مردم را گرفتار کرده اند محیى باید دغدغه دین داشته باشد و غیرت دینى در رگهایش جارى باشد که دست یابى به اهداف فقط در سایه غیرت دینى و شجاعت برخاسته از غیرت دینى میسوراست . توان و قدرت و نیروى لازم نیز در حدانجام وظیفه در هر مرحله از شرایطى است عقلایى که در هر کار لازم مى آید.
حضرت امام[ رض] در برابر حملات فریبکارانه رژیم ستمشاهى به حوزه ها در لواى اصلاح واحیاء آن مى نویسد:
[کسى مى تواند دست اصلاح به این دستگاه دراز کند که چند شرط زیر را داشته باشد:
1. تخصص در علوم روحانیه که سخنهاى او کورکورانه واز روى جهالت نباشد.
2. علاقمندى به دیانت و روحانیت و عقیده به این که روحانیت در کشور لازمست .
3. پاک بودند نیت او که دست درازیش براى نفع طلبى نباشد.
4. عقل تدبیر و تمیز صلاح و فساد تا کارهایش از روى نقشه هاى خردمندانه باشد.
5. نفوذ روحانى که نقشه هاى خود را بتواند عملى کند]. 9
روشن است وقتى که این شرائط براى کسى که بخواهد به اصلاح واحیاء تنها یک نهاداساسى ازاسلام بپردازد لازم است و گرنه به فساد دچار مى شود براى احیاءاسلام واحیاء تفکر مسلمانان نیزاین شرائط و بالاتراز آن لازم
خواهد بود. و به همان اندازه که مسوولیت و هدف سنگین تر مى شود شرائط و ویژگیها نیز گسترده تر مى گردد.
پیشینه احیاء فکر دینى
همانطور که گفته شد سخن ازاحیاء دین واحیاء فکر دینى از دیرباز در میان مسلمانان وجود داشته است . و عالمان دین در طول زمان به این وظیفه پرداخته اند ولى احیاء دینى به معناى کنونى از سده هاى اخیر رایج گردیده است .
هجوم استعمارگران غربى به ممالک اسلامى را مى توان سرآغاز پیدایش اصطلاح احیاء فکر دینى به شمار آورد.افسار گسیختگى و هجوم غرب به بلاد دیگر ( به قصد تصرف آنها) بدون زحمت و مانع انجام نپذیرفت . سلطه گران دراین باره با موانع و دشواریهاى بسیار روبرو گردیدند. ملى و فرهنگ و مذهب از مهم ترین موانع در راه سیطره مهاجمین بود که دراین میان مذهب خصوصا دین اسلام قوى ترین قدرتى بود که پیروان خویش را متشکل کرد و بر سلطه جویان راه بست .استعمارگران به تدریج توانستند با[ ملیت] کنار آمده واز ناسیونالیسم که در آغاز به استعمارگران به چشم بیگانه مى نگریست و آن رااز خود دور مى کرد به عنوان ابزارى کارساز در جهت تفرقه ملتها و نژادهااستفاده نمودند. به عنوان نمونه : مرزبندیها در ممالک مختلف جهان از آثار ملیت و ناسیونالیسم و دیگر حرکات استعمارى است .
بسیارى از فرهنگها و مذاهب مختلف نیز به سرانجامى مشابه ملیت گرفتار آمدند. آنان اصول اساسى وارزشهاى راستین ادیان را مسخ کرده واز آن علیه خود آن مذهب بهره گرفتند از باب نمونه :با جلوه دادن خود به عنوان حامیان دین مسیح توانستنداکثریت مسیحیان جهان را به تسلیم وادارند.
امااسلام به دلیل جامعیت و جهان شمولى و ستم ستیزى و سایر خصوصیات بالنده اى که داشت مردم را به مقابله با بیگانگان فرا مى خواند و با شعار همراز نشدن با دشمنان اسلام نفى حکومت غیر مسلمانان بر آنان و... بدین جهت مسلمانان درابتدا بدانان به چشم بیگانه نگریسته واز همکارى با آنان دورى جستند و به هنگام توان به مبارزه دست مى یازیدند.
آنان براى شکست صولت و قدرت مسلمانان درابتدا به هجوم نظامى و سلطه قهرآمیزى روى آورده و جنگهاى خونینى را علیه مسلمانان برپا ساختند ولى از آنجا که این راه قابل ادامه نبوده و دیر یا زود با نیرو گرفتن مسلمانان کم رنگ مى شد به راهى باثبات و کم خرجى روى آوردند که عبارت بوداز: تبلیغات و ترفندهاى وسیع و دامه دارى براى خارج کردن اسلام از صحنه سیاسى -اجتماعى - از جمله : مسخ اسلام تحریف مفاهیم دینى و بى محتوى کردن مفاهیمى همچون : سیاست حکومت
جهاد بى تفاوت کردن اقشارى از جامعه را نسبت به سرنوشت اسلام و حیات سیاسى مسلمانان بدبین کردن مردم نسبت به روحانیت و خارج کردن روحانیت از صحنه جامعه به دیگر حیله ها و نفوذ در برخى از آنان و..
حضرت امام[ رض] ازاین شیوه فریبکارانه استعمار چنین یاد مى کنند:
[ استعمار در ممالک اسلام یکى از فعالیتها را که مى کند این است که اسلام را به یک طریقت عقب افتاده کهنه شده معرفى کند. سران قوم مى گویند. کهنه پرستى است ارتجاع است] 10
و در جاى دیگرامام[ رض] در پیام به دانشجویان دلسوز به اسلام مى فرماید:
[ دراین عصر استعمار وابستگان و دنباله روهاى خود را در دل جهان اسلام به کار گماشته است تا در زیر شعارهاى پر زرق و برق و فریبا واحیانا شعاراسلام تعالیم و فرهنگ قرآن رااز واقعیتهاى زندگى مجتمع اسلامى دور کنند تا بدین وسیله راه براى تامین منافع اربابان باز و بى مانع شود]. 11
استعمارگران براى دست یابى به اهداف شوم خود از همه ابزارها و وسائل ممکن کمک گرفتند: از روحانیت براى نفوذ در عامه مردم و براى دستیابى به مراکز قدرت و فرماندهى جامعه از دانشگاه که بیشتریت کرسیهاى وزارت و دولت و مجلس و مدیران جامعه از آنن پر مى شود استفاده بردند. حضرت امام[ رض] راین باره مى فرماید:
[براى رسیدن به مطامع استعمارى خود لازم دیدند که مردم راازاسلام دور کنند به وسائل مختلف بر ضداسلام تبلیغ و دسیسه کردند مبلیغینى که در حوزه ها و روحانیت درست کردند عمالى که در دانشگاه ها و موسسات تبلیغاتى دولتى و یا بنگاههاى انتشاراتى درست کردند و مستشرقینى که در خدمت دولتهاى استعمارگر هستند همه دست بدست هم داده و در تحریف حقائق اسلام کار کردند]. 12
بدین وسیله شکوت و قدرت اسلام را در هم شکسته و هویت دینى مسلمانان رااز بین بردند و در نهایت اسلام به مثابه یک قدرت و عامل حاکم از میان جوامع مسلمان رخت بربست و تنها در زوایاى احکام فردى و بى ضرر به استعمارگران باقى ماند.
غیرت دینى از ممالک اسلامى رخت بربست و نگاه بیگانه ستیز مسلمانان نسبت به اجنبیان ستمگر تبدیل به نگاه محبت آمیز گردید. با تسلیم پذیرى فکر واندیشه مسلمانان عرصه نفوذ فرهنگى بیگانگان براى مبارزه بااسلام گسترش یافت واندک اندک با کهنه جلوه دادن مطالب اسلامى و قابل اجراء ندانستن آن در زمان حاضر دین اسلام را دلیل انحطاط مسلمانان معرفى کرده و زمینه را براى رشد مکاتب مادى باز کردند. شیوه بت کردن علوم جدید و میدان دادن به آن را جایگزین شیوه
قدیمى مذهب سازى نمودند. سرانجام استعمارگران با به کارگیرى شیوه هاى نو مذهب ستیزى به موفقیتهاى بسیارى نائل آمدند.این حرکت شوم استعمارى سبب گردید امید به احیاء دین وایجاد حکومت اسلامى تبدیل به یاس شود. و بازگشت اسلام و حکومت آن تنها در محدوده یک آرمان باقى ماند و آن هم پس ازاندک زمانى به دست فراموشى سپرده شد.
یکى از متفکران مسلمان ترکیه تفکر حاکم را در آن سالها چنین به تصویر مى کشد:
تا آن زمان ما جوانان مسلمان همیشه به عنوان جوانان ایده آلیست در نظر دیگران مجسم مى شدیم . بله در آن موقع در بعضى از محافل این تصور غلط حاکم بود که شریعت مى آید ولى بطور کلى ماانسانهایى بودیم که در پى امور غیرممکن مى دویدیم 13 .
احیاگران
با همه سلطه و سیطره دشمنان اسلام بر فرهنگ واجتماع شعله اسلام خواهى واصلاح طلبى در دلها به کلى خاموش نگردید و سینه هایى حس مسئولیت و دغدغه و نگرانى حفظ دین را در خود مى پروراندند و گه گاه فریادهایى سکوت سهمگین را مى شکست پردهاى یاس و حرمان را درهم مى درید و حرکتهاى عظیمى را در جهان اسلام به وجود مى آورد. آن فریادها نداى دلسوازنه محییان و مصلحان واسلام خواهانى بود که خطر رااحساس کرده و دلشان از تسلط باطل وانحطاط مسلمانان به درد آمده بود لذا در مقابل منکرات قیام کردند و در حد توان و استعداد خویش در راه احیاء دین و مذهب و آرمانهاى اسلامى گام برداشتند و توانستند موفقیتهاى را دراین راه کسب نمایند.
این خدمتگزاران دین و مذهب در راه دفاع از آن و باز گرداندن حیات دوباره به اسلام و مسلمانان بااشتراک در بسیارى از مواضع خصوصا بازگشت به اسلام اصیل و سلف صالح طریق واحدى را نپیمودند و هر یک به حسب بینش خود در درک دردها وارائه درمان راههاى مختلفى را رفته اند: گروهى براى تجدید حیات دینى بر نشر متون دینى تفسیر قرآن و درس و بحث و تربیت شاگردان و مبلغان تکیه کردند و حفظ شعائر و ظواهراحکام اسلامى و فروعات دینى را مهمترین طریق حفظ دین و دیانت در میان مسلمانان طریق حفظ دین و دیانت در میان مسلمانان دانستند. اینان اکثریت رهروان راه اصلاح و حیات را تشکیل مى دهند گر چه برخى به آنان عنوان محیى نمى دهند.
گروهى دیگر رازانحطاط مسلمانان را در عقب ماندگى مسلمانان از قافله تمدن و علوم جدید تشخیص داده و نزدیکى به علوم جدید و بهره گیرى از دستاوردهاى بشرىرا کلید و رمز مطرح شدن اسلام در صحنه بین المللى و رمز حیات دوباره اسلام و مسلمانان معرفى کردند.
عده دیگر تجدید حیات اسلام و مسلمانان
را در پیرایش اسلام از خرافات و شناختن ریشه هاى آن دانسته اند و بر بعد خرافه زدائى تکیه کرده اند و آن رااز موانع رشد حیات اجتماعى برشمرده اند. برخى پا راازاین فراتر نهاده و بر هویت و همبستگى مسلمانان تکیه کرده اند و تشتت و خودباختگى مسلمانان را رمز مردگى آنان دانسته اند.اینان بیشتر بر بعد سیاسى اسلام اصرار ورزیده و در مواردى نیز مردمان را به مبارزه بااستعمارگران فرا خواندند.
این محییان گر چه کم و بیش توفیقاتى را نصیب خود کرده و به حیات علمى و سیاسى مسلمانان به سهم خود کمک کردند ولى کوشش آنان بیشتر در جهت نشر فکر و نوشتن کتاب و مقاله و سخنرانى و تدریس بوده است واگر احیانا به راههاى مهمترى روى آورده اند دراثر نداشتن نیروى قوى و یا تکیه براستوانه هاى نااستوار و یا گسترش فاجعه و آسیب زدگى در عصر خود و یا علل دیگر کمتر توانسته اند به اهداف خود نائل آیند.اینان و خدمات بسیارى را به دنیاى اسلام ارائه کردند و حرکتهایى را به وجود آوردند ولى در به وجود آوردن نظامى اسلامى و رژیمى بر مبناى آن اظهار یاس کردند و یااگر در طرح وارائه آن پیش قدم بودند در مرحله عمل و حرکت به شکست منتهى گردیدند.این شکستهاى پى در پى دستاویزى براى میدان دارى مکاتب الحادى گردید و آنان را در رسیدن به آرزوى خود (دور کردن اسلام از صحنه زندگى و سیاست ) موفقتر مى نمود.
درهنگامه غربت اسلام و سیطره مکاتب شرقى و غربى برافکار جوانان و دورانى که بیگانگان عرصه را براسلام تنگ کرده بودند و به خیال خود همه سنگرها را فتح کرده اند و در دیدگاه غربیان : مارکسیسم تنها خطر موجود بود و در دیدگاه شرق : غرب تنها دشمن محسوب مى گشت بار دیگر خورشید فروزانى ازافق سرزد و آفتاب روشنایى بخش امامت روح خدا خواب آرام دشمن را بر آشفت .
آن حضرت[ رض] با طرح دوباره اسلام در صحنه حیات بشرى بویژه در جهان اسلام روحى تازه دمید و کالبد مرده جوامع اسلامى و حوزه هاى علمى را حیات بخشید.این ندا که از سوى مجتهدى اندیشه ور عارفى راه یافته و نفس کشته و آگاه از جایگاه بلند حوزوى بر مى خاست ندایى بود که دشمن بااین که کمر به نابودى آن بسته بود نتوانست به اهداف شوم خود نائل آید. علیرغم میل استکبار جهانى نهضت اسلامى به پیروزى رسید واثرات خود را بر جهان اسلام بر جاى گذاشت .
شرائط زمانى امام به هنگام احیاء
امام امت در روزگارى پا به میدان نهادند که استعمار با حربه هاى نو به میدان آمده بود واز همه امکانات جدید و دانش بشرى و تجربیان دانشمندان در راه اهدافش سود مى جست و راه خود را به وسیله روشنفکران غرب زده و عالمان
خودفروخته و ناآگاه هموار ساخته بود. غفلت زدگى همه را فرا گرفته بود و ترس از مبارزه در دلها لانه کرده بود. ظلمت سکوت و هراس بر همه جا حکومت مى کرد. مسائل اصلى فراموش گردیده بود. در حوزه ها متون دینى به طور یکنواخت خوانده مى شد و تفسیر قرآن جایى نداشت واکثریت روحانیان طبق وظیفه حرکت نمى کردند و روحیه امید به پیروزى واتحاد و همبستگى جاى خود را به یاس و تشتت داده بود. دراین چنین روزگارى بود که ذخیره خداوند حضرت امام خمینى برخاست تا غبار غربت از چهره اسلام بزداید و مسلمانان را عزت و قوت بخشید و پاسدار و یاور همه ارزشهایى گردد که بى حامى مانده است . آنچه امام امت[ رض] درادامه راه احیاگران و نگهبانان این شعله فروزان توانست به انجام برساند چیزى بود که : عالمان واندیشه گران در آرزوى آن بودند یعنى احیاءاسلام به عنوان نظام سیاسى وانقلابى .این صداى رسا همچون صوراسرافیل بر روانهاى خفته دمید و همه مسلمانان جهان علماء دینى و روشنفکران را به حرکت فرا خواند و خواب راحت سلاطین مستبد و ظالمان و دانشمندان خودفروخته و یا بى تفاوتان جاهل را برآشفت .
امام راحل[ رض] دراین راه با قوى ترین قدرت موجود جهانى پنجه در پنجه افکند. علاوه بر پیروزى که در صحنه هاى سیاسى فرهنگى و... به ارمغان آورد در میان مسلمانان جهان آثار معنوى بسیارى به جاى گذاشت و درافق دورتر شعله هاى امید به پیروزى را در میان همه مستضعفان جهان برانگیخت و یاسى که در دلها خانه کرده بود تبدیل به امید کرد. به اعتراف همه موافقان و مخالفان گسترش نهضت هاى آزادى بخش اسلامى در سرتاسر جهان اسلام برخاسته از نهضت اسلامى ایران بوده است . نهضت هایى که شکستهاى پى درپى و ناامیدى آنان را منزوى کرده بود و یا دست از مبارزه برداشته بودند دوباره به حرکت درآمدند و باورشان آمد که دشمن با همه عظمت و قدرت قابل شکست وامکان پذیر وجود دارد.
متفکر مسلمان ترکیه اى درباره تاثیرانقلاب اسلامى ایران در ترکیه مى گوید:
وقتى انقلاب اسلامى ایران متحقق شد ما جوانان امیدوار شدیم و کسانى را که در مقابلمان قرار داشتند دچار ترس و وحشت ساختیم . مگر مى شد که موفق بشویم ؟ چرا نمى شدامروز درایران فردا در ترکیه 15 . .
انقلاب اسلامى و حرکت عظیم امام خمینى علاوه برایجاد هویت در میان مسلمانان و به تلاش واداشتن آنان غیر مسلمانان بسیارى را به نیز به مطالعه و تحقیق درباره انقلاب اسلامى برانگیخت و آنان را مجذوب خویش ساخت .
جوانانى که تا دیروز محرمات الهى را نادیده مى گرفتند اینک گروه گروه به سبب تاثیر شگرف انقلاب در آنان به مساجد روى
آورده اند.
به گفته یکى از خاورشناسان مسلمان :
[ به هیچ وجه نمى توان تاثیر عظیم انقلاب را بر ملل شرق به طوراعم و بر ملل اسلامى به صورت اخص نادیده گرفت .
مى توان ادعا کرد که :انقلاب ایران یک تجدید حیان فرهنگى (رنسانس ) واقعى بود...این انقلاب تنهاانقلاب جهان معاصراست که براساس یک ایدئولژى اسلامى پایه ریزى شده است ... در راس این رهبرى امام خمینى قرار داشت که با خضوصیات خود الگوى تمام عیاراز یک فرد مذهبى را در جهان اسلام ارائه مى دهد. با مطالعه شخصیت امام خمینى مى توان روح اسلام واقعى را در شکل بدیع آن شناخت .
سرزمینى که به عنوان کشورى شیعى مذهب و واپسگرا به جهان معرفى شده بود اکنون کعبه امید و آمال همه مسلمانان زجر کشیده دنیا در: فیلیپین هندوستان افغانستان و... غیره و کلیه مستضعفان جهان گردیده است] 16 .
و به نوشته روزنامه لوبرآن :
[ در پایتخت کشورهاى عربى تنها منظره خیابانها نشان دهنده خصوراسلام نیست . جوانان با ریش و دختران جوان با لباسهاى کاملا پوشیده و به رنگ تیره در حالى که موهاى سر خود را با روسرى کاملا پزشانده اند بخصوص دراطراف دانشگاه ها همه روزه مشاهده مى شوند. روز جمعه در ساعت نماز در دسته هاى صد نفرى براى شنیدن نطق و خطابه هاى امامان خود... مى شتابند] 17 .
وامروز تجلى این شعله مقدس را در سرتاسر کشورهاى اسلامى مشاهده مى کنیم . بدین جهت بود که خشم استعمار را برانگیخت و همه دشمنان اسلام با همه اختلافات داخلى خود در جهت مخالفت بااین حرکت روبه گسترش متحد شدند. و با حذف مناطق بحرانى خود را براى رودرویى با اسلام آماده کردند. بى سبب نیست که دست نشاندگان استکبار غربى در بعضى از کشورهاى اسلامى دست نشانده به مارکسیستها اجازه فعالیت داده و آزادى آنان را محترم مى شمارد ولى زندانهاى آن کشورها مملواز مسلمانان مبارزاست و یا در قضیه عصیان و شورش ملتهاى گوناگون علیه نظام حاکم بر شوروى آمریکااز هجوم شوروى علیه به آذربایجان و قتل عام مسلمانان استقبال کرداما در مقابل از یورش نظامیان شوروى علیه غیر مسلمانان آن کشورانتقاد و آن را محکوم کرد.
روزنامه لاریوبیکا در مقاله اى تحت عنوان : [ اتحاد بزرگ علیه پیامبر] مى نویسد:
پش ازاین واشنگتن ...اعتقاد داشت که : تقویت جنبش اسلامى که خطرتر از توسعه شوروى است و... على رغم این که امام خمینى آمریکا و شوروى را در یک ردیف قرار مى داد مسکواین تصور را داشت که : طوفان اسلام فقط به سمت غرب خواهد وزید.
ولى هم اکنون جرج بوش على رغم مواضع مخالف در قبال لیتوانى از گسیل ارتش سرخ به آذربایجان حمایت کرد. و بدین صورت واشنگتن و مسکو پس از سالها تلاش براى جلوگیرى از نفوذانقلاب اسلامى یعنى آنچه که اکنون خطر مشترک مى دانند با همدیگر متحد شده اند 18 .
اینک پس از نظرى کوتاه به حرکت احیاگرانه امام و آثار با عظمت آن در سالگرداین عزیزاز دست رفته بر ماست که عوامل موفقیت و اهرمها و تکیه هاى امام امت[ رض] را در راستاى احیاءاسلام ریشه یابى کرده و بدنیم که همان عواملى که موجب پیروزى و به قدرت رسیدن اسلام شده باعث تداوم آن بوده است و فراموشى و تحریف آنها مى تواند در کندى و یاانحراف این هضت عظیم موثرافتد. همانطور که حضرتش کرارا اشارت کرده اند:استعمار و عوامل آنان از پاى ننشسته و دست از شیطنت برنخواهد داشت مگر آن که انقلاب رااز حالت اسلامیش خارج کرده واسلام را با پیرایه هایى از صحنه خارج سازند. کسانى که فکر مى کنند:استعمار دست از دسیسه برخواهد داشت و به راه مستقیم باز مى گردد ساده اندیش اند و نه ماهیت اسلام و مکتب را مى شناسند و نه ماهیت دشمنان اسلام را. پس توجه به رمز حرکت و موفقیت امام امت[ رض] دراحیاء دین به منظور حفظ و تداوم آن امرى است لازم و ضرورى از این روزى این مقاله رااختصاص مى دهیم به عوامل و موجبات احیاء دین .
عوامل و موجبات احیاء
امام خمینى قدس سره در طریق احیاء دین براصولى پاى فشرد و ضرورت حفظ و تداوم آنها را براى گسترش حیات دین توصیه مى نمود که اهم آنها به شرح زیراست .
بخش اول : عوامل و موجبات احیاء دین
1. جامعیت اسلام
مکتب اسلام شریعتى است جامع که در آن تمام زوایا وابعاد زندگى انسان از تولد تا به گور مورد توجه قرار گرفته است . دراین دین شریف از فردى ترین تااجتماعى ترین اعمال انسانها تبیین شده است و انسانها براى عمل به آنها فرا خوانده شده اند. شریعت اسلام در نگاه صحیح به متون دینى مجموعه دستورات و قوانینى است منسجم و مرتبط به یکدیگر که همچون زنجیرى واحد مجموعه و نظام را تشکیل داده و جدائى ناپذیراست .
اسلام مسائل مادى و معنوى را در کنار یکدیگر در تکامل انسان سهیم دانسته و همراه باارتباط انسان به عالم معنى جامعه اى را بر پایه قسط و عدل پایه ریزى مى کند و پیروان خود را به مبارزه با ستمگران و ظالمان فرا مى خواند. مسلم است که چنین دینى کامل و ستم ستیز از وجود دشمن و موانع خالى نیست .
دشمنان کینه توزاسلام در طول تاریخ براى استقرار سیطره خویش و بر مسلمانان واز بین بردن بینش بلند و جامع آنان به تحریف احکام و کم رنگ کردن مسائل اساسى واجتماعى اسلام پرداختند واندک اندک اسلام رااز صحنه اجتماعى خارج ساختند وافکار واندیشه هاى خود را به عنوان اندیشه اسلامى و خویش را به عنوان نماینده اسلام و خلیفه پیامبر[ص] بر مردم تحمیل کردند.
پس از هجوم گسترده استعمار و همزمانى آن با طرح مسائل نو و رخدادهاى جدید در جهان
موجب شد که این صحنه رنگ دیگر به خود گیرد.
از یک طرف استعمارگران براى مقابله بااسلام در سراسر جهان و تصرف پایگاه هاى آن در میان نسل نو براین نکته پا مى فشردندکه :اسلام در دنیاى جدید قدرت تداوم ندارد و تنها جوابگوى مسائل دنیاى قدیم و جوامع بسیط است . آنان سعى نمودنداسلام را همانند مسیحیت تنها منحصر به امور عبادى فردى بنمایند تا براى رسیدن به منافع خود مانعى نداشته باشند. طرح نیازهاى جدیداجتماعى عدم تفسیر و پاسخ درست و عکس العمل به موقع از ناحیه مسلمانان موجب شد که : دشمنان اسلام این مساله را دستاویز قرار داده و دین را شریعت ناقصى معرفى کنند که قدرت همراهى با کاروان بشرى رااز دست داده است .این مساله سبب پیدایش شکاف گسترده اى دراردوگاه موحدین گردید و پیامدهاى ناگوارى در میان مسلمانان و سوءاستفاده هاى وسیع دشمنان اسلام را فراهم آورد.
عده اى دیگر در شکل تنزل یافته آن به التقاطى پنهان و آشکار روى آورده اند و بااین اندیشه که :اسلام پاسخگوى نیازهاى جدید نخواهد بود به التقاط مکاتب دیگر و نشر آن به اسم شریعت اسلامى پرداختند و نتیجه آن شد که جوامع اسلامى و غیراسلامى میدان تاخت و تاز عناصر مرتد و نغمه هاى شوم دشمنان اسلام گردید واین مساله را چنان با تبلیغات و تلقینات گسترش دادند که زمینه براى پذیرش این مطلب تلخ و ناگوار یعنى عدم جامعیت اسلام و پاسخگویى آن به نیازهاى بشرى در میان قشر وسیعى از مسلمانان فراهم آوردند. عده اى از مسلمانان براین باور شدند که رسالت اسلام فقط تامین آخر و تنها در محدوده تکالیف فردى است واگراحیانا به سیاست و مسائل اقتصادى مى پردازد خارج از محدوده مسوولیت او واصالت ندارد و فرعى و تبعى است .
با عقب راندن اسلام از صحنه جامعه راه صدور فرهنگ و قوانین غربى به جوامع اسلامى باز شد و زمینه براى سلطه و رشد مستشاران و عوامل بیگانه فراهم آمد.البته در دنیاى اسلام این هجوم همه جانبه بى جواب نماند و پاسداران ارزشهاى اسلامى در سرتاسر بلاد و کشورهاى اسلامى با نشر کتب مقالات و... به دفاع ازاسلام پرداختند و ثابت کردند که : چنین نیست اسلام از جامعیت یک مکتب سعادت آفرین برخورداراست .
حضرت امام[ رض] دراین میان از ویژگیهاى خاص برخوردار مى باشد. ایشان سرچشمه خطر را تشخیص داد و به معرفى آن پرداخت و راه حل مقابله با آن را نیزارائه داد.
استعمار سرچشمه خطر
امام[ رض] استعمارگران وایادى آنان را علت ناامیدى و سرخوردگى ملتهاازاسلام معرفى کرده و مى فرماید:
[... تبلیغ کردند که اسلام دین جامعى نیست دین زندگى نیست براى جامعه نظامات و قوانین ندارد طرز حکومت و قوانین حکومتى نیاورده است اسلام فقط احکام حیض و نفاس است اخلاقیاتى هم دارداما راجع به زندگى واداره جامعه چیزى ندارد. تبلیغات سوء آنها متاسفانه موثر شده است] 19 .
در وصیت نامه خود که مخاطب آن همه مسلمانان هستند برادامه این حرکت مرموزاز جانب دشمنان و کج اندیشان هشدار داده و مى فرمایند:
[ از توطئه هاى مهمى که در قرن اخیر خصوصا در دهه هاى معاصر و بویژه پس از پیروزى انقلاب اسلامى به چشم مى خورد تبلیغات دامنه دار باابعاد مختلف براى مایوس نمودن ملتها و خصوصا ملت فداکار ایران ازاسلام است . گاهى ناشیانه و با صراحت به این که احکام اسلام که هزار و چهارصد سال پیش وضع شده است نمى تواند در عصر حاضر کشورها اداره کند و یا آن که اسلام یک دین ارتجاعى است و با هر نوآورى و مظاهر تمدن مخالف است و در عصر حاضر نمى شود کشورهااز تمدن جهان و مظاهر آن کناره گیرند ].
شریک جرم
امام امت در بیرون کردن اسلام از صحنه اجتماع و زندگى مسلمانان و گسترش موج بى دینى تنهااستعمار و دشمنان اسلام را مسؤول ندانستند بلکه بسیارى از روحانیان را که براثر عدم بینش درست و یا سهل انگارى و یا ضعف هاى دیگر تنها به تبیین بخشى از دستوران اسلام پرداخته واز معرفى بخشى دیگر غافل مانده اند مقصر مى دانند:
[ دستهاى اجانب براى این که مسلمین و روشنفکران مسلمان را که نسل جوان ما باشندازاسلام منحرف کنند وسوسه کرده اند که :اسلام چیزى ندارد.
اسلام پاره اى احکام حیض و نفاس است . آخوندها باید حیض و نفاس بخوانند. حق هم همین است ! آخوندهایى که اصلا به فکر معرفى نظریات و نظامات و جهان بینى اسلام نیستند و عمده وقتشان را صرف کارى مى کنند که آنها مى گویند و سایر کتابهاى اصولى اسلام را فراموش کرده اند باید مورد چنین اشکلات و جملاتى قرار بگیرند. آنها هم تقصیر دارند مگر خارجى ها تنها مقصرند...اکنون کار به اینجا رسیده که لباس جندى سربازى را جزو خلاف مروت و عدالت مى دانند] 20 !
تبیین معرفى اسلام
امام امت راه حل را در تلاش و معرفى صحیح اسلام مى داندازاین روى همواره به تشویق علماء و طلاب و دانشجویان براى فهم درست اسلام و معرفى آن به جهانیان پرداخته است و بر جامعیت و قدرت نفوذاسلام براى اداره مردمان
هر عصر تکیه کرده واصول اساسى اسلام را متذکر شده است و خود نیز در عین درگیریهاى مستمر مبارزاتى و زندانى و تبعیدها در حد توان دراین راه گام برداشته است .
[بر علماءاعلام است که تمام شؤون اسلام را تدوین و بیان کننده و به تمام دنیا عرضه نمایند. واگرامکانات اجازه داد فرستنده اى پیدا کنند و حقائق اسلام را به صورت وسیعترى بیان نمایند] 21 .
[ما موظفیم ابهامى را که نسبت به اسلام به وجود آورده اند بر طرف سازیم . تااین ابهام راازاذهان نزداییم هیچ کارى نمى توانیم انجام بدهیم ...
امروز حوزه قم و حوزه مشهد و حوزه هاى دیگر موظفند که اسلام را ارائه بدهند.
واین مکتب عرضه کنند] 22 ..
و در وصیت نامه گرانقدر خویش ضرورت استمراراین جریان را براى همه مسلمانان تبیین مى نماید:
[ اسلام و حکومت اسلامى پدیده الهى است که با به کار بستن آن سعادت خود و فرزندان خود را در دنیا و آخرت به بالاترین وجه تامین مى کند و قدرت آن را دارد که قلم سرخ بر ستمگریها و چپاول گریها و فسادها و تجاوزها بکشد وانسانها را به کمال مطلوب خود برساند. واسلام مکتبى است که بر خلاف مکتبهاى غیرتوحیدى در تمام شوون فردى واجتماعى و مادى و معنوى و فرهنگى و سیاسى و نظامى واقتصادى دخالت و نظارت دارد واز هیچ نکته ولو بسیار ناچیز که در تربیت انسان و جامعه پیشرفت مادى و معنوى نفش دارد فروگذار ننموده است و موانع و مشکلات سر راه تکامل را دراجتماع و فرد گوشزد نموده و به رفع آن کوشیده است].
امام راحل[ رض] در پاسخ اتهام ارتجاعى بودن اسلام تضاد با نوآوریها و مظاهر تمدن و عدم پاسخگوئى به مسائل مورد نیاز به بى اطلاعى این دسته ازافراد درباره حکومت و قانون و سیاست اسلام و یا غرض ورزى آنان اشاره کرده و مى فرماید:
اجراء قوانین بر معیار قسط و عدل و جلوگیرى از ستمگرى و حکومت جائرانه و بسط عدالت فردى واجتماعى و منع از فساد و فحشاءوانواع کجرویها و آزادى ر معیار عقل و عدل واستقلال ؟ خودکفائى و جلوگیرى ازاستعمار واستثمار واستعباد و حدود و قصاص و تعزیزات بر میزان عدل براى جلوگیرى از فساد و تباهى یک جامعه و سیاست و راه بردن جامعه به موازین عقل و عدل وانصاف و صدهاازاین قبیل چیزهایى نیست که با مروز زمان در طول تاریخ بشر و زندگى اجتماعى کهنه شود.ایتن دعوى به مثابه آن است که گفته شود: قواعد عقلى و ریاضى در قرن حاضر باید عوض شود و به جاى آن قواعد دیگر نشانده شود.
اگر در صدر خلقت عدالت اجتماعى باید جارى شود واز ستمگرى و چپاول و قتل باید
جلوگیرى شود امروز چون قرن اتم است آن روش کهنه شده ؟ وادعاى آن که :اسلام بانوآوردها مخالف است همان سان که محمدرضاپهلوى مخلوع مى گفت که :اینان مى خواهند با چار پایان دراین عصر سفر کنند یک اتهام ابلهانه پیش نیست زیرااگر مراد از مظاهر تمن و نوآوردها اختراعات وابتکارات و صنعتهاى پیشرفته که در پیشرفت و تمدن بش دخالت دارد است هیچ گاه اسلام و هیچ مذهب توحیدى با آن مخالفت نکرده و نخواهد کرد بلکه علم و صنعت مورد تاکیداسلام و قرآن مجیداست واگر مراداز تجدید و تمن به آن معنى است که بعضى از روشنفکران حرفه اى مى گویند که آزادى در تمام منکرات و فحشاء حتى هم جنس بازى وازاین قبیل تمام ادیان آسمانى و دانشمندان و عقلا با آن مخالفند گرچه غرب و شرق زدگان به تقلید کورکورانه آن را ترویج مى کنند. 23
ضرورت پویایى اجتهاد
امام امت در عین تکیه بر فقه سنتى واجتهاد جواهرى اجتهاد اسلام رااجتهادى پویا تسیم مى کنند که زمان و مکان و تبدل موضوعات نقش اساسى در تفاوت احکام و مسائل دارد. همچنى آن حضرت شناخت دقیق از مسائل اقتصادى و سیاسى واجتماعى و آشنایى به روش برخورد با حیله ها و تزویرهاى فرهنگ حاکم بر جهان و داشتن بصیرت و دید در مسائل اقتصادى را از ویژگیهاى یک مجتهد جامع الشرائط مى دانند:
[ اما در مورد دروس تحصیل و تحقیق حوزه ها اینجانب معتقد به : فقه سنتى واجتهاد جواهرى هستم و تخلف از آن را جایز نمى دانم .اجتهاد به همان سبک صحیح است ولى این بدان معنا نیست که فقه اسلام پویا نیست . زمان و مکان دو عنصر تعیین کننده دراجتهادند. مساله اى که در قدیم داراى حکمى بوده است به ظاهر همان مساله در روابط حاکم بر سیاست واجتماع واقتصاد یک نظام ممکن است حکم جدیدى پیدا کند... آشنایى به روش برخورد با حیله ها و تزویرهاى فرهنگ حاکم بر جهان داشتن بصیرت و دیداقتصادى اطلاع از کیفیت برخورد بااقتصاد حاکم بر ] 24 جهان شناخت سیاستها و حتى سیاسیون ...از ویژگیهاى یک مجتهداست .
2. پیونداسلام با سیاست
در بخش معرفى صحیح اسلام موضوع پیوند دین با سیاست بیش از همه مورد توجه امام است . در بیشتر سخنرانیها و پیامهاى خویش مسلمانان را به حساسیت موضوع متوجه ساختند و بر دفاع از آن پاى فشردنداز نظر امام[ رض] تز جدائى دین از سیاست تزاستعمارى است که براى کنار زدن اسلام از صحنه اجتماعى مسلمانان القاء شده است .
از نظرامام[ رض] استعمارگران براى این مقصود از دو راه بسیار مرموز و ظریف وارد شدند:
1.انکار وجود سیاست دراسلام والقاءاین فکر که : رابطه اى بین اسلام و سیاست وجود ندارد.
امام عزیز[رض] دراین باره چنین مى فرماید:
[جدائى دین از سیاست را... استعمارگران و عمال سیاسى آنها درست کردند تا دین رااز تصرف امور دنى و تنظیم جامعه مسلمانان بر کنار سازند و ضمنا علماى اسلام رااز مردم و مبارزان راه آزادى جدا کنند] 25 .
یکى از عمال استعمار دراین باره به صراحت مى گوید:
[ ما با خواستار شدن جدائى دین از سیاست از دین مى خواهیم که : خودش به دلخواه و با رضایت خاطر خودکشى کند] 26 .
2. راه دیگر که از ظرافت دقیقى برخوردار بود تحقیر سیاست و سبک شمردن آن براى علماء به منظور دور کردن آنان از صحنه سیاست است .
دشمنان اسلام براین ترفند موذیانه اصرار ورزیدند که دخالت درامور سیاسى با زهد و تقدس تناقص دارد و سیاست را نوعى حقه بازى معرفى کردند که به تعبیر حضرت امام[ رض] : عالم سیاسى یک توهین به شمار مى آمد و مخالف شان علما واهل علم بود:
[گاهى موذیانه و شیطنت آمیز به گونه طرفدارى از قداست اسلام تبلیغ مى کنند که :اسلام و دیگرادیان الهى سروکار دارند با معنویات و تهذیب نفوس و تحذیراز مقامات دنیایى و دعوت به ترک دنیا واشتغال ه عبادات واذکار وادعیه که انسان را به خداى تعالى نزدیک واز دنیا دور مى کند و حکومت و سیاست و سررشته دارى بر خلاف آن مقصد و مقصود بزرگ و معنوى است چه اینها براى تعمیر دنیاست و آن مخالف مسلک انبیاء عظام است .
و مع الاسف تبلیغ به وجه دوم در بعضى از روحانیان و متدینان بى خبرازاسلام تاثیر گذاشته که حتى دخالت در حکومت و سیاست را به مثابه یک گناه و فسق مى دانستند و شاید بعضى بدانند واین فاجعه بزرگى است که اسلام مبتلاى به آن بود] 27 .
نتیجه آن شد که اسلام عملااز صحنه سیاست بیرون رفت و حاکمان و مستبدان تسلط یافتند و بسیارى ازاحکام اسلام که ارتباط تنگاتنگ با مساله سیاست داشت متروک شد و کم کم از رساله هاى عملیه نیز حذف گردید.
عکس العمل امام[ رض] در برابراین جریان استعمارى علاوه بر هشدارها تلاش در جهت معرفى اسلام به عنوان دین سیاست و برخورد با کسانى بود که از تبلیغات استعمارى اثر پذیرفته بودند:
[باید به این نادانان گفت که : قرآن کریم و سنت رسول الله[ ص] آن قدر که در حکومت و سیاست احکام عبادى اسلام عبادى سیاسى است که غفلت ازاین مصیبت ها را به بارآورده . پیامبراسلام تشکیل حکومت داد. ] 28
و در جاى دیگر مى فرماید:
[ از یک دوره کتاب حدیث که حدود پنجاه کتاب است و همه احکام اسلام را در بر دارد 3و4 کتاب مربوط به وظایف انسان نسبت به پروردگار است مقدارى ازاحکام هم مربوط به اخلاقیات است بقیه مربوط به اجتماعات اقتصادیات حقوق سیاست و تدبیر جامعه است] 29 .
موضعگیرى امام[ رض] در برابر مخالفان پیوند دین و سیاست بسیار شدیداست .امام[ رض] جدائى از سیاست راانکار دین و نفى رسالت انبیاء و طرفداران این نظریه را دشمنان خدا و رسول مى دانند:
[آن که که مى گوید: دین از سیاست جداست تکذیب خدا را کرده تکذیب رسول خدا را کرده است تکذیب ائمه هدى[ ع] را کرده است] 30 .
از دیگر گامهاى مهمى که امام خمینى قدس سره در جهت شناساندن اسلام جامع برداشت طرح ولایت فقیه به عنوان الگوى حکومت اسلامى بود که در احیاء دین بویژه بعد نظام سیاسى آن در عصر حاضر بسیار موثر بوده است .
3. ولایت فقیه الگوى حکومت
طرح ولایت فقیه پدیده اى نیست که به تازگى مطرح شده باشد بلکه مساله اى است که ریشه دراصول اساسى اسلام داشته واز جایگاهى ویژه و استوار برخورداراست . در متون اسلامى فقیه به عنوان حاکم بر جامعه معرفى شده است . علما و فقهاى گذاشته نیز بر ولایت و رهبریت فقها تاکید کرده اند. ویژگى حضرت امام دراین خصوص طرح مساله به عنوان الگوى حکومت اسلامى آوردن عالمان واسلام شناسان به صحنه رهبرى جامعه و تدبیرامور مسلمانان مى باشد. سالیان درازى بود که فقیهان از موضع رهبرى جامعه به کنار بودند و سرنوشت مسلمانان به دست جاهلان و خودکامگان رقم مى خورد.
امام حکومت اسلامى را در مرحله تئورى و طرح حیات دوباره بخشید و در عمل آن را به جایگاه اصلیش برگرداند.
امام در فضایى به طرح و تشریح این موضوع اساسى پرداخت که : مخالفتها بااصل تشکیل حکومت و ولایت فقها پیش از آن که از جانب دشمنان باشد از ناحیه دوستان بود. برخى سخن از تشکیل حکومت را در زمان غیبت جایز نمى دانستند. و معتقد بودند که تشکیل حکومت از وظایف ولى عصراست و علاوه بر
عدم وجوب اقدام به این کار حرام است و فرجامى جز شکست درانتظارش نخواهد بود. برخى دیگر آن را غیرممکن و تنها در حد یک آرمان و آرزوى دور به حساب مى آوردند.
حضرت امام در برابر همه این تفکرات محکم ایستادند و با دلائل محکم ضرورت آن رااثبات کردند. آن حضرت ثابت کردند که : انحصار حکومت به پیامبر وامامان معصوم بر خلاف ضرورت دین است واجراء احکام اسلام و بقاء آن ضرورت تشکیل حکومت ار طلب مى کند 31
در زمینه ضرورت تشکیل حکومت در زمان غیبت مى فرمایند:
اعتقاد به ضرورت تشکیل حکومت و برقرارى دستگاه اجرا واداره جزئى از ولایت است . رسول اکرم هم تشکیل حکومت داد...احکام اسلام تا ابد باقى و لازم الاجراءاست و تنها براى زمان رسول اکرم[ ص] نیامده تا پس از آن متروک شود. هر که اظهار کند که : تشکیل حکومت اسلامى ضرورت ندارد منکر ضرورت اجراى احکام اسلام شده است و جامعیت احکام و جاودانگى دین مبین اسلام راانکار کرده است .
افزون براین اقدام براى تشکیل حکومت رااز وظائف و مسئوولیتهاى فقهاءاسلام دانسته است و مى فرمایند:
[لازم است فقها اجتماعا و یاانفرادا براى اجراء حدود و حفظ ثغور و نظام حکومت اسلامى تشکیل دهند.این امراگر براى کسى امکان داشته باشد واجب عینى است و گرنه واجب کفائى است] 32 .
و در وصیت نامه در تداوم این راه مى فرمایند :[حکومت از ظلم و جور و اقامه عدالت اجتماعى ...از بزرگترین واجبات واقامه آن از والاترین عبادت است].
حکومتى را که امام امت به عنوان الگوى حکومتى اسلام معرفى مى کند داراى ویژگیهایى است که مهمترین آنها به شرح ذیل است .
1. فقیه جامع شرایط در راس اهرم حکومت
[ولایت و رهبرى فقیه جزء لاینفک حکومت اسلامى است واصولا مشروعیت حکومت بسته به حضور فقیه جامع شرایط در راس حکومت و نظارت دقیق وى براجراى احکام و قوانین اسلام مى باشد. والى مسلمین در واقع وارث پیامبر وائمه معصومین است که باید شایستگى آن رااز هر جهت داشته باشد واطاعت مسلمانان از کسى که داراى شرائط لازم نباشد جایز نیست .
فقیه کسى است که صلاحیت و سرپرستى مسلمانان را داراست . و قیام براى تشکیل حکومت از قبیل واجب کفایى بر فقهاء عادل است بنابراین اگر یکى از فقها موفق به تشکیل حکومت گردید بر دیگران واجب است
از او پیروى کنند] 33 .
و در زمینه نفى شایستگى غیر فقیه مى فرمایند:
مسلما از عقل به دور است که خداوند جاهل و فاسق را والى مسلمانان و حاکم بر مقدرات و مال و جانشان قرار دهد بااهتمام فراوانى که نسبت به جان و مال مردم دارد. و نیزاز خرد به دوراست 34که قانون آن طور که باید تحقق یابد مگر به دست والى عالم و عادل .
2. چگونگى حکومت
از نظرگاه حضرت امام حکومت اسلامى با دیگر حکومتهااختلاف اصولى دارد:
[ اسلام حکومتى را تاسیس کرده که نه بر شیوه حکومت استبدادى است که راى فرد و تمایلات نفسانى وى حاکم بر جامعه باشد و نه به روش حکومت مشروطه یا جمهورى است که براساس قوانین بشرى آراء جمعى از بشر بر جامعه حکومت کند بلکه حکومتى است که در تمام اموراز قانون الهى مایه مى گیرد و هیچ یک از رهبران حق استبداد راى ندارند بلکه تمامى آنچه در حکومت واداره مملکت به اجراء در مى آید باید بر طبق قانون الهى باشد حتى اطاعت از سرپرستان امور.
آرى والى و رهبر حق داد که در موضوعات طبق آنچه به صلاح مسلمانان یا کسانى که در پهنه حکومتش به سر مى برند عمل کند واین استبداد به راى نیست بلکه رایش تابع صلاح جامعه است . همانطور که عملش نیز براساس صلاح جامعه است] 35 .
شیوه اجراء حکومت دراسلام
آنچه در نظام اسلامى مهم است : حاکمیت ولى فقیه بااختیاراتى است که اسلام به عنوان جانشین پیامبر[ص] وامام به وى محول نموده است . امااعمال این ولایت و شیوه اجراى حاکمیت فقیه موضوعى است دراختیار ولى فقیه تا به استفاده از مبانى دینى عاقلانه ترین شیوه اجرا و نزدیکترین روش را براى اجراى قوانین اسلامى و حاکمیت توحید و عدالت در جامعه برگزیند.این شیوه قابل تغییر و تحول در بستر زمان و امکنه مختلف خواهد بود. چنانچه مجلس خبرگان در تدوین قانون اساسى شیوه جمهورى را نزدیکترین راه براى حفظ مبانى اسلام واداره مسلمانان تشخیص داد و آن را در قانونى اساسى پیشنهاد کرد واخیرا با استفاده از تجربیات چندین ساله بعدازانقلاب این شیوه در بعضى فروعات اندکى تغییر یافت و پست نخست وزیرى در ریاست جمهورى ادغام گردید و هر دو روش مورد تاییدامام امت قرار گرفت .این بیانگر انعطاف پذیرى پیوه اجرایى نظام حکومتى اسلام در دیدگاه امام خمینى است .
البته این از موضوعات بسیار مهمى است که فرصتى دیگر لازم است تا به مبانى و مستندات آن پرداخته شود.
4. تکیه بر اصل نه شرقى و نه غربى
تاکنون انقلابهاى بسیارى در تاریخ به وقوع پیوسته است که بیشتر آنان براثر نداشتن اصالت و عدم برخوردارى از بینش درست به طرف شرق و یا غرب و یا مکاتب گوناگون دیگر گرایش داشته اند و یااگر درابتداء از هویتى مستقل برخوردار بوده اند در تداوم کار خویش به دامان یکى از قدرتهاى بزرگ سقوط کرده و به انحراف دچار آمده اند.
این مساله این بینش را در میان مردم جهان به وجود آورده بود که هیچ نهضتى بدون اتکا وامداد قدرتهاى جهانى نمى تواند به راه خویش ادامه بدهد.
از آغاز شروع نهضت مقدس امام خمینى چه بسیار کسانى که مدعى مبارزه بودند و خود را در بارورى انقلاب سهیم مى دانستنداما مرموزانه سعى درانحراف نهضت نمودند.اینان تلاش مى کردند نهضت را به یکى از قدرتهاى بزرگ متکى کنند.
آنچه موجب مى شد که براین امر پاى بفشرند وازاظهار صریح مطلب ابایى نداشته باشند عبارت بوداز:
1. وابستگى شدید به مکاتب و جناحهاى وابسته به شرق و یا غرب .
2. ناباورى نسبت به نهضت اسلامى و توان آن براى تداوم و پیشرفت .
حضرت امام با بهره گیرى از بینش اسلامى و تکیه بر تجارب نهضت هاى اسلامى پیشین به تبیین این مساله پرداختند: که اسلام در دات خود غنى و محتاج به دیگران نخواهد بود و در تمام شوونات :اقتصادى سیاسى و...از برنامه و قوانین لازم برخورداراست . که مى باید فقیهان و قوانین لازم برخورداراست . که مى باید فقیهان و دانشمندان به استخراج و تبیین آن بپردازند. و همچنین با موضعگیرى قاطع در برابر وابستگان به اردوگاه غرب و یا شرق خواستار طرد آنان از صحنه سیاست و قدرت جمهورى اسلامى گردید .
ایشان کرارا خطرانحراف و وابستگى را گوشزد نموده و مى فرمایند.
...اگرازاین راه مستقیم رفتیم که نه شرقى است و نه غربى نه یمین و نه شمال ... بى نهایت سعادتمندیم واگر چنانچه خداى ناخواسته انحراف به چپ وانحراف به راست انحراف به یمین یاانحراف به یسار باشد منحرف هستیم . 36
[ما با کمونیزم بین المللى به همان اندازه در ستیزیم که با جهانخواران غرب به سرکردگى آمریکا... و دوستان عزیزم بدانید که خطر قدرتهاى کمونیستى از آمریکا کمتر نیست و خطر آمریکا به حدى است که اگر کوچکترین غفلتى کنید نابود مى شوید] 37 .
و با تکیه بر هویت نه شرقى و نه غربى انقلاب اسلامى مى فرمایند:
[تمام انقلاباتى که واقع شده یک وابستگى به شرق و غرب داشته است ... لکن انقلاب ایران انقلاب غیر وابسته است ...انقلاب
اسلامى است نظیر انقلاباتى که در طول تاریخ به دست انبیاءانجام مى گیرد که وابستگى در کار نبود الا یک وابستگى به آن وابستگى به مبدا وحى وابستگى به خداى تبارک و تعالى] 38 ...
این سیاست امام برخاسته والهام گرفته از سیاست و حکومت علوى مى باشد. على[ ع] در برابر منحرفین مارق و جناحهاى مترف و مستکبر که سرتسلیم به حکومت الهى آن حضرت نیاوردند و مردم را به انحراف مى کشانیدند فرمودند:
الیمین والشمال مضله والطریق الوسطى هى الجاده علیها باقى الکتاب و آثارالنبوه 39 .
راست و چپ گمراهى است و راه میانه راه رسیدن به کمال مقصود مى باشد.
واخذوا یمینا و شمالا ظعنا فى مسالک الغى وترکا لمذاهب الرشد. 40
آنان گرایش به چپ و راست یافتند یعنى توجه به راههاى ضلالت و رها کردن راههاى رشد و هدایت .
بدین جهت حضرت امام با موضعى قاطع در برابر عناصر منحرف خواستار طرد وانزواى آنان از رهبرى جامعه شده است .
سیاست نه شرقى و نه غربى را در تمام زمینه هاى داخلى و خارجى حفظ کنید و کسى را که خداى ناخواسته به غرب و یا شرق گرایش دارد هدایت کنید واگر نپذیرفت او را منزوى کنید واگر در وزارتخانه هاى و نهادهاى دیگر کشور چنین گرایشى باشد که مخالف مسیراسلام و ملت است اول هدایت و در صورت تخلف استیضاح نمایید که وجود چنین عناصر توطئه گر در راس امور و یا در قطبهاى حساس موجب تباهى کشور خواهد شد 41 .
در راستاى حفظ اصل نه شرقى و نه غربى به عنوان یک ضرورت براى حفظ انقلاب واسلام وصیت مى کنند.
[من اکنون به ملتهاى شریف ستمدیده و به ملت عزیزایران توصیه مى کنم که ازاین راه مستقیم که نه به شرق ملحد و نه به غرب ستمگر کافر وابسته است بلکه به صراطى که خداوند به آنها نصیب فرموده است محکم واستوار و متعهد و پایدار پاى بند بوده و لحظه اى از شکراین نعمت غفلت نکرده و دستهاى ناپاک عمال ابرقدرتها چه عمال خارجى و چه عمال داخلى بدتراز خارجى تزلزلى در نیت پاک واراده آهنین آنان رخنه نکند] 42 .
5.اهمیت وحدت مسلمانان
در زمینه وحدت و مسائل مربوط به آن سخن بسیار گفته و نوشته شده است . آنچه ما دراینجا برآنیم سخن از تکیه امام[ رض] بر وحدت امت اسلامى واحیاء روحیه اخوت و برادرى در میان آنان و نقش آن دراحیاء دین اسلام است .
از دیدگاه امام خمینى[ رض] ایجاد تفرقه سیاست استعمارى است که باید با آن به مبارزه برخاست . دامن زدن به اختلافات مذهبى و
فرقه اى در جهت سیاست دشمنان اسلام گناهى است بزرگ . در سایه حفظ وحدت است که مى توان دشمنان اسلام را سرکوب نمود و به مسلمانان عزت از دست رفته خویش را باز گرداند و دست ابرقدرتها رااز کشورهاى اسلامى کوتاه نموده و به برقرارى حکومت اسلامى توفیق یافت .
با توجه به نقش مهم وحدت حضرت امام در هر فرصت و مناسبت مسلمانان جهان را به وحدت و همبستگى فرا خواندند وارزش وحدت را به آنان گوشزد نمودند و پیامدهاى مثبت وحدت و آثار منفى تفرقه را کرارا بازگو فرمودند:
[ اسلام آمده تا تمام ملل دنیا را عرب را عجم را ترک را فارس را همه را با هم متحد کند و یک امت بزرگ به نام امت اسلام در دنیا برقرار کند تا کسانى که مى خواهند سلطه اى براین دولتهاى اسلامى مراکزاسلامى پیدا کنند بواسطه اجتماع بزرگى که مسلمین از هر طایفه اى هستند نتوانند. نقشه قدرتهاى بزرگ و وابستگان آنها در کشورهاى اسلامى این است که :این قشرهاى مسلم را که خداى تبارک و تعالى بین آنهااخوت ایجاد کرده است و مومنان را به نام اخوت یاد فرموده است از هم جدا کنند و به اسم : ملت ترک ملت کرد ملت عرب ملت فارس از هم جدا بلکه با هم دشمن کنند. واین درست بر خلاف مسیراسلام و مسیر قرآن کریم است . تمام مسلمین با هم برادر و برابرند و هیچ یک از آنهااز یکدیگر جدا نیستند و همه آنها زیر پرچم اسلام و زیر پرچم توحید باید باشند .
اینهایى که بااسم ملیت و گروه گرایى ملى گرایى بین مسلمین تفرقه مى اندازند لشکرهاى شیطان و کمک کنندگان به قدرتهاى بزرگ و مخالفین قرآن کریم هستند] 43 ....
و در فرازى دیگر جمهورى اسلامى را عامل اجراى وحدت در میان مسلمانان جهانى معرفى کرده و مى فرماید:
[جمهورى اسلامى مى خواهد مطلبى را که قرآن و خدا و رسول فرموداست در همه کشورهاى پیاده کند وایران مقدمه آن است . مى خواهد به همه کشورها بفهماند که اسلام بنایش بر برابرى و برادرى و وحدت است و همه مسلمین ید واحد هستند در برابر دیگران . ما مى خواهیم به همه ملتها بفهمانیم که اسلام دین وحدت است] 44 .
در بخش آثار و ثمرات وحدت امام خمینى[ رض] وحدت مسلمانان را موجب بازگشت مجدد و عظمت از دست رفته آنان مى داند واز مسلمانان جهان مى خواهد در زیر پرچم توحید گرد بیایند و دست ابرقدرتها رااز ممالک و خزائن خود کوتاه کنند:
[ اى مسلمانان جهان که به حقیقت اسلام ایمان دارید بپاخیزید و در زیر پرچم توحید در سایه تعلیمات اسلام مجتمع شوید و دست خیانت ابرقدرتان رااز ممالک خود و خزائن سرشار خود کوتاه کنید و مجداسلام را اعاده
کنید و دست ازاختلاف و هواهاى نفسانى بردارید که شما داراى همه چیز هستید] 45 .
امام پیروزى بر دشمنان اسلام و پیروزى برابر قدرتهاى را تنها در سایه اتحاد مسلمین مى داند و مى فرماید:
[ هان اى مسلمانان جهان و مستضعفان تحت سلطه ستمگران بپاخیزید و دست اتحاد به هم دهید وازاسلام و مقدرات خود دفاع کنید واز هیاهوى قدرتمندان نهراسید که این قرن به خواست خداوند قادر قرن غلبه مستضعفان بر مستکبران و حق بر باطل است] 46 .
امام خمینى[ رض] کسب استقلال اسلامى در همه کشورها 47 آسیب ناپذیر شدن مسلمانان رمز پیروزى انقلاب اسلامى ایران 49 و... رااز دیگر ثمرات وحدت واتحاد مسلمانان مى شمارد.
و نیزازاستعمار 50 حکومتهاى فاسد 51 آخوندهاى دربارى 52 روشنفکران غربزده و شرق زده 53 ملى گرایى 54 قومیت 55 و هواهاى نفسانى 56 به عنوان عوامل مهم انگیزه هاى اختلاف یاد مى کند. واز مبارزه علیه صهیونیسم 57 مراسم حج 58 بزرگداشت شعائراسلامى و اعتقاد به مهدویت 60 به عنوان ایجاداتحاد یاد مى کند
لازم به یادآورى است که امام امت در هر کدام از محورهاى فوق سخنان بسیارى دارند که از نقل آن به خاطراطاله کلام صرف نظر مى کنیم .
6. توجه به نیروى متفکر جامعه
نیروى متفکر و عالم در هر جامعه ارزشمندترین نیروهاى جامعه را تشکیل مى دهدازاین رواز جایگاه ویژه اى برخوردارند زیرا آنان عقل بیدار مردم اند و نبض جامعه را دراختیار دارند. آنان با ترسیم خط مشى جامعه مى توانند راه را به مردم نشان دهند و با نگاه تیزبین و آینده نگر علاوه بر نظارت بر مردم و جلوگیرى از نارساییها مردم را از خطرها و دشمنیهاى پنهان و آشکار دیگر با خبر مى سازند. روشن است که در صورت سلامت این نیرو جامعه از قوت و توان لازم بر خوردار خواهد بود و در صورت انحراف و فساد و یا دور شدن نیروى کار آمد و اندیشه وراز رهبرى جامعه فساد به سایراقشار مردم سرایت کرده و سایراعضا در برابر هجوم عناصر ناباب مقاومت نخواهند داشت .این نیرو در جامعه اسلامى از دیرباز در غالب عالمان و فقیهان متمرکز بوده و علماء نگهبانى دین و شریعت را بر عهده داشته و وظائف حساس جوامع اسلامى را بر دوش مى کشیده اند. حوزه هاى دینى تا قبل از پدید آمدن عصر جدید علاوه بر عهده دارى امور معنوى جامعه بسیارى از چیزهاى مورداحتیاج جامعه آن روز و آنچه امروزه در دانشگاهها فرا گرفته مى شود را نیز عهده دار بوده اند. رشد علوم تجربى در غرب و پدید آمدن علوم جدید و پیدایش دانشگاه به معناى مصطلح امروزى سبب شد که
مسولیتها تقسیم و دانشگاه بسیارى از رشته هاى علوم تجربى را عهده دار گردد.
متاسفانه همزمانى این پدیده با رنسانس علمى اروپا و تنازع علم و دین و سیاست در آن دیار موجب شد که این نداى شوم به سرزمین اسلامى ما نیز سرایت واین دو دیار قدیمى و مغز متفکر جامعه رااز یکدیگر جدا کند واندک اندک بیگانگى فرهنگى بین دو قشر یعنى روحانیان و دانشگاهیان را فراهم آورد و هر یک را نسبت به دیگرى بدبین کند.این حرکت تا آنجا پیش رفت که هر یک زبان یکدیگر را نمى فهمید. دشمنان اسلام که به اهمیت و نقش این دو نیرو واقف بودند و اتحاد و همبستگى این دو قدرت را براى خود خطرآفرین مى یافتند توسط ایادى خود درصدد برآمدند که به این پدیده دامن زنند و آنان را به عنوان دو قطب مخالف و رقیب سرسخت به مقابله با یکدیگر فرا خوانند. دراین راه به موفقیتهاى بسیارى دست یافتند.این جداییها خسارتهاى بسیارى به جامعه اسلامى ما و سایر جوامع اسلامى وارد کرد که علاوه بر خالى شدن محیط دانشگاه از معنویت و خلوص زمینه براى میدان دارى انحراف و مکاتب الحادى فراهم آمد و در بعضى از مواردافکاراسلامى به مسخره گرفته شد و حوزه نیز با دور بودن از دستاوردهاى علم جدید از علوم و فواید بى شمارى بى بهره گردید .
امام خمینى[ رض] به عنوان پاسدارارزشهاى از یاد رفته و چشم بیدار مسلمانان به اهمیت این دو گروه فرهنگى توجه و مسؤولیت سنگین آنان را یادآورى کردند.از آغاز حرکت چه در سخنرانیها و نوشته ها و چه در عمل وارتباط با گروههاى مختلف آنان را به وظائف خود آشنا کردند و به نقش استعمار به عنوان عامل آشنا کردند و به نقش استعمار به عنوان عامل اصلى جداییها و دورماندنها هشدار دادند و روشن ساختند: رژیم ستمشاهى واستعمار بقاى خود را مدیون فساد ناآگاهى و دور ماندن نیروى متفکر و عالم از رهبرى جامعه مى دانند. آنچه در سخنان حضرت امام[ رض] به عنوان مهمترین عوامل احیاءاین دو گروه عظیم الهى یاد شده است و آن را مز بقاء ملت و رشد و شکوفایى یاد مى کنند بدین قراراست :
1. توجه به اهمیت و نقش حساس این دو نیرو
2.مهذب شدن عالمانن و دانشجویان .
3.وحدت و همبستگى این دو قشر.
جایگاه دو گروه متفکر
امام[ رض] جایگاه این دو نیروى الهى را بسیار بلند و رفیع مى دانند. به تعبیر آن بزرگوار: مسوولیت دانشجویان و حوزویان همان مسوولیت انبیاست که حساسترین مسوولیت است زیرا آنان وارث پیامبران و امامان هستند. روشن است هرچه مسوولیت سنگین و باارزش باشد وظائف و مشکلات نى بیشتر خواهد بود. پس این امر از عهده هر کسى بر نمى آید و هر کسى شایستگى جانشینى پیامبران را نخواهد داشت .
امام خمینى مى فرماید:
[ما روحانیون با دانشگاهها یک مسیر داریم . و مسوولیت این دو طایفه از طوائف دیگر بیشتراست چنانکه شغلشان شریفتراست .شغل شریف تراست براى این که دانشگاهى و روحانیت اگر چنانکه به شرائط عمل بشودانسان درست مى شود واین است که که شغل انبیابوده است . پس این شغل شغل بسیار شریفى است و مسوولیت بسیار زیاداست براى این که ... مقدرات کشورازاین دو دانشگاه ناشى مى شود] 61 .
و در بیان دیگرى مى فرمایند:
[دانشگاه و حوزه هاى علمیه (روحانیون ) مى توانند دو مرکز باشند براى تمام ترقیات و تمام پیشرفتهاى کشور و مى توانند دو مرز باشند براى تمام انحرافات و تمام انحطاطات از دانشگاه هست که اشخاص متفکر و متعهد بیرون مى آید] 62 ...
تهذیب نفس
امام(رض) تهذیب نفس و خودسازى را سنگ زیرین همه مسؤولیتها معرفى مى کنند و بر این تکیه مکرر اصرار مى ورزند که : صلاح و فسادامت در گروه صلاح و فساد دو گروه متفکر و رهبریت جامعه است . تهذیب نفس را بازوى علم وو آگاهى معرفى مى کنند که بدون آن همچون پرنده اى یک بال مى گرد که نمى تواند پرواز کند. عالم و دانشمند بى تعهد و بى تقوا نه تنها مفید حال جامعه نیست بلکه زیانهاى آنان را دیگر گروههاى جامعه بیشتر خواهد بود.
بدین جهت تهذیب اخلاق دانشجویان و طلاب رااز وظائف اصلى مسؤولان حوزه و دانشگاه به شمار آورند.
در توصیه به دانشجویان وطلاب مى فرمایند:
اگر دانشگاه واقعا دانشگاه باشد و دانشگاه اسلامى باشد یعنى در کنار تخصیلات محقق در آنجا تهذیب هم باشد تعهد هم باشد یک کشورى رااینها مى توانند به سعادت برسانند. و اگر حوزه هاى علمیه مهذب باشند و متعهد باشند یک شکور را مى توانند نجات بدهند ... تمام این ادیانى که ساخته شده است از دانشمندان و علماء سرچشمه گرفته است علمى که پهلوى او اخلاق و تعهد اسلامى نبوده است تهذیب نبوده است دنیا را دانشگاه به فساد کشانده است و دنیا را دانشگاه مى تواند به صلاح بکشد... فرق بین دانشگاه و حوزه هاى علمیه نیست . دراین که اگر همراه با علم تعهد باشد تزکیه باشد باااین دو بال علم واخلاق و عمل مملکت خودشان را کشور خودشان را نجات مى دهند... منشا همه گرفتاریهاى یک کشوراز دانشگاه هست و حوزه هاى علمى و منشاهمه سعادتها مادى و معنوى از دانشگاه هست و حوزه هاى علمى ... باید همه اشخاصى که علاقه دارند به این کشور علاقه دارند به اسلام علاقه دارند به این ملت توانشان را روى هم بگذارند براى اصلاح دانشگاه . خطر دانشگاه از
خطر بمب خوشه اى بالاتراست . چنانچه خطر حوزه هاى علمیه هم از خطر دانشگاه بالاتراست ... مهم این است که دانشگاه یک کسى که از آن بیرون مى آید بفهمد که : من با بودجه این مملکت تحصیل کردم متخصص شدم ... باید براى مملکت کار کنم ...از آن طرف هم دانشگاه ازش اشخاص شریف بیرون مى آیند و ما هم مى خواهیم همه آنها شریف باشند. 63
تلاش در جهت وحدت و همبستگى
حضرت امام[ رض] با تیزبینى مخصوص به خود استعمارگران را موثرترین عامل در پیدایش جو تشتت و تفرقه معرفى کرده اند و روشن ساخته اند که استعمار با طرح مسائل غیر اصولى و یا وارد کردن اتهامات واهى توسطایادى خود نسبت به حوزه از ناحیه روشنفکران و یا نسبت به حوزه از ناحیه روشنفکران و یا نسبت به دانشگاهیان از ناحیه حوزویان درصدداست که بر تفرقه و اختلافها بیفزاید و زحمات دلسوزان را نسبت بدان بى ثمر کند .
امام امت[ رض] حربه تکفیر رااز عواملى معرفى مى کنند که : ذهن حوزه و علما را نسبت به روشنفکران و دانشگاهیان تیره مى سازد و آنان را موجوداتى بى دین و منحرف مى نمایاند که باید با آنان به مبارزه برخاست و آنان رااز صحنه فعالیت جامعه خارج ساخت . رژیم شاه نیز که به اهمین این مساله پى برده بود در صدد سوءاستفاده از حساسیت جامعه دینى نسبت به منحرفین برآمد و توسط ایادى خود مساله مارکسیسم اسلامى را علم کرد و با تحریف سخنها و یا با طرح نوشته هاى بعضى از محرفین و نسبت دادن به اکثریت گروه روشنفکر مذهبى در صدد برآمد که آنان را منزوى سازد و با کوبیدن شخصیت آنان به حذف شخصشان بپردازد. دراین باره حضرت امام[ رض] مى فرماید:
[مى آمدند پیش روحانیون مى گفتند:اینها دین ندارنداینها یک مشت فکلى بى دین هستند و طورى تزریق مى کردند که مع الاسف بعضى ازاشخاص بى عمق باورشان مى آمد] 64 .
و در بیان دیگرى مى فرمایند:
لکن یک جایى نقشه شان گرفت و آن جدا کردن روحانیت از دانشگاهها. یک روحانى حق نداشت از یک دانشگاهى صحبت بکند مى گفتند مارکسیست است 65 ...
از آنجا که روحانیت نفوذ بیشترى در جامعه برخوردار بوده و در طول تاریخ مبارزاتى مسلمانان پرچم ضداستعمارى را در دست داشته است استعمارگران در بدبین کردن و منزوى ساختن آنان در مجامع دانشگاهى و دور کردن آنان ازارتباط با دانشجویان اهمیت بیشترى داده و با حربه نوطلبى و رشد واصلاح به مبارزه با آنان برخاستند .
تهمت ارتجاعى
اتهام کهنه گرائى وارتجاع از نغمه هاى شومى بود که از دیرباز در مبارزه با روحانیت به
کار مى رفت و ذهن دانشگاهیان را نسبت بدانان تیره مى ساخت . حضرت امام[ رض] این شیوه استعمارى را چنین به تصویر مى کشند:
[ما را کهنه پرست معرفى مى کنند ما را مرتجع معرفى مى کنند... جرائد خارج ازایران آنهایى که با بودجه هاى گزاف براى کوبیدن ما مهیا شده اند در خارج ما را مخالف اصلاحات معرفى مى کنند] 66 .
و در جاى دیگر مى فرمایند:
[ اکنون ایادى شاه براى خرد کردن روحانیت که اساس استقلال و آزادى این مملکت است کلمه ارتجاع را در دهان فرزندانم که از عمق جریانات مطلع نیستندانداخته اند] 67 .
تهمت دربارى
از اتهامات دیگرى که نسبت به علماء داده شده و آنها رااز دل و دیده دانشگاهیان انداخته است تهمت دربارى است حضرت امام[ رض] در جمع اساتید یکى از دانشگاها مى فرمایند:
من امیدوارم که تا آخر رابطه بین روحانیت و دانشگاه که آن هم روحانیت است برقرار باشد. اجانب که روحانیون را مى دیدند که اشخاص موثر هستند... ولهذا گفتند روحانیون دربارى هستند. آنها اصلا عمال دربار هستند. اینها اشخاص هستند که مى خواهند مردم را خواب کنند و دیگران از این مردم استثمار کنند. 68
نتیجه این فعالیتهاى مرموز استعمارى آن شد که دانشگاه از وجود عناصر مفید روحانى تهى شد و زمینه براى میدان دارى مکاتب مختلف الحادى و نشر افکار غیر اسلامى فراهم آمد واندک اندک با القاى تز اسلام منهاى روحانیت دراندیشه ها و بیرون راندن روحانیت از صحنه عمل موفق شدند جامعه ما را گرفتار امورى کنند که دیگر جوامع اسلامى را گرفتار کردند.
واز آن طرف جامعه روحانیت نیزاز دستیابى به تجربیات و ستاوردهاى مفید علمى بى اطلاع ماندند و مرزهاى واهى بین این دو نیرو برقرار گردید.
امام امت[ رض] با نشان دادن دستاویزهاى دشمنان در جهت حمله به روحانیت و دانشگاه به دفاع از جایگاه وارزش این گروه بر آمدند و یاوه گوییهاى یاوه سرایان را به نقد کشیدند. دراین راستاامام راحل[ رض] خطاب به دانشگاهیان مى فرمایند:
مسلم بدانید که منهاى آخوند هیچ کارى از پیش نمى برید و شما در هر شهرى بروید متوجه مى شوید که اقشار شهر براى اعلام بستن و باز نمودن دکاکین و سایراموراجتماع و راهپیمایى در دست یک ملا و عالم است . 69
و در جواب توطئه گرانى که باالقاى تزاسلام منهاى روحانیت پرداخته بودند فرمودند:
[آخوند یعنى اسلام . روحانیین بااسلام در هم مدغم اند. آن که به روحانیین به طور کلى (نه به یک آخوند نه با من . هر کس به من هر چه
بگویند مانعى ندارد)
...اگر گفتند:اسلام منهاى روحانیت بدانید بااسلام هم موافق نیستند این را براى گول زدن مى گویند.این را براى این که این دژ را بشکنند دنبالش اسلام رفته است دیگر محتاج به چیزى نیست .اسلامى که گوینده اسلامى ندارد این اسلام نیست] 70 .
از آن طرف نیزامام[ رض] در برابر تکفیرها و حملات گروههاى ناآگاه به روشنفکران و دانشگاهیان متعهد ساکت ننشسته و به دفاع همه جانبه از آنان برآمده مى فرمایند:
[ از آن طرف آخوند نمى تواند بگوید منهاى دانشگاه و منهاى جبهه هاى سیاسى آن نیز صحیح نیست براى این که او هم در تمام امور کارشناس لازم دارد. ملا و آخوند کارشناس اسلامى است و قواعد و قوانین اسلامى را مى داند ولى از حل بعضى مسائل سیاسى بى اطلاع است و محتاج جبهه هاى سیاسى] 71 .
حضرت امام[ رض] با زحمتهاى فراوان و توصیه هاى بسیار سعى در تلفیق واتحاداین دو نیروى مهم کردند و در هر فرصت خواستار همبستگى و یگانگى آنان شدند:
تمام توجه ما به این باشد که قشر دانشگاهى و قشر مدارس قدیمه همگام گردند و با هم جوش بخورند. یکى از کارهایى که در سالهاى طولانى کردنداین بود که : دانشگاهى را که عضو مهممى در هر کشوراست از روحانیت که عضو مهمى در کشور مااست از هم جدا کنند...
...باید دانشگاهها و مدارس و همه جا توجه داشته باشند... باید دانشگاه پیوند خودش را با فیضیه محکم کند. و فیضیه محکم کند پیوستگى خود را با دانشگاه ... 72
فرجام این تلاشهاى گسترده امام و یارانش در پیوند و خدمات متقابل این دو گروه : روحانیت و دانشگاهى به یکدیگراین شد که :این دو نیرواز خواب چندین ساله بیدار شوند و پس از خانه تکانى به کمک یکدیگر بپردازند و بارهاى گرانى را از دوش یکدیگر بردارند. همداستانى این دو گروه در مبارزه علیه رژیم ستمشاهى و پیروزى بر آن از نتایج شیرین این بیدارى و همیارى است . ادامه وارائه خدمات علمى متقابل حوزه و دانشگاه به یکدیگراز ثمرات پیونداین شجره طیبه و همبستگى این دو گروه است .امام امت[ رض] دراجتماع دانشجویان و طلاب خوشحالى خود را ازاین اتحاد و ثمره آن ابراز کرده مى فرمایند:
[چه مجلس شورانگیزى است و چه اجتماع مبارکى . یک روز بود که : دانشگاه و حوزه هاى علمیه نه این که از هم جدا بودند جوى به وجود آورده بودند که با هم شاید دشمن بودند... بحمدالله دراین نهضت اسلامى این انقلاب اسلامى این تحول بزرگ حاصل شد... و حالا شما برادران دانشگاهى و برادران روحانى در کنار هم براى رفع مشکلات و براى به پیروزى رساندن انقلاب مجتمع هستید] 73 .
در حوزه ها و دانشگاهها در تلاش اند تا بااستفاده از روحیه انزوا فردگرایى و خود محورى در جناحهاى مختلف آنان را به یک سو کشانده و از راه باز دارند و خداى نکرده دوباره این دو نیروى بزرگ ملت را در مقابل یکدیگر قرار دهند که اینک بر ماست که با تکیه به راه و وصایاى امام گامهاى بزرگترى در راستاى استفاده بهترازاین نیروى خلاق و متفکر جامعه برداریم .
7.ارزش دادن به معنویات
یکى دیگراز عوامل موثر در حیات دین و فکر دینى توجه به معنویات و تحولات روحى است .
در همه ادیان آسمانى بویژه در شریعت مقدس اسلام توجه به معنویت انسانها یعنى آشنایى آدمیان باارزشها و مفاهیم عالى معنوى والهى ازاهداف اصلى رسالت انبیاء به شمار آمده است . پیامبران در صدد ساختن انسان خودساخته اى که فقظ راه خدا را طى کند و در مقابل او به کرنش برخیزد و خویشتن رااز زبونیهاى شرک و گناه و پلیدیها و سستى ها برهاند و در یک کلمه رنگ خدایى بگیرد بوده اند.انسان صالح در جامعه الهى انسانى است که سجایاى اخلاقى همچون : یقین صبر ایثار شجاعت غیرت و... درانسان به کمال مى رسد. جامعه اى که خدا براو حکومت کند جامعه اى است زنده و داراى حیات و روح . روشن است انسانى که فقطاز خدا دستور پذیرد از هوى و هوس به دوراست و تنهاارزشهاى معنوى در نظرش بزرگ مى آید و هیچ قدرت فرهنگى و نظامى نمى تواند در او نفوذ کند واو راازذلت و رقیت خود در آورد. حاکم بودن روح معنوى در ملتها همیشه از موانع بزرگ در راه سلطه فرهنگى نظامى ابرقدرتها به شمار آمده است . بدین جهت دشمنان اسلام در راستاى گسترش نفوذ خویش بر ملتهاى دیگر با صدور فرهنگ مبتذل خود در میان آنان در ابتدا روحیه غیرت و شجاعت رااز آنها سلب مى کنند و با مشغول کردن مردم بویژه جوانان به فساد و رهبران آنان به دنیاطلبى و دویدن در پى ارزشها کاذب و دروغین آنان را همچون گوسفند برده وار به دنبال خویش به حرکت وا مى کوبند. در رژیم ستمشاهى ترویج فساد و فحشاء و تبلیغ ارزشهاى کاذب و رونق دادن فرهنگ غربى از برنامه هاى مهم غربیان در جهت از بین بردن معنویت به شمار مى رفت . رسانه هاى گروهى در تباهى ملت بر یکدیگر پیشى مى گرفتند. معنویت کمرنگ شده و گرد و غبار غربزدگى وافتخارات پوچ افق شریعت را تیره ساخته بود و فساد و گمراهى از جامعه تا درون خانه ها رخنه کرده بود .
امام امت در ترسیم این وضعیت اسفبار مى فرمایند:
[رادیو و تلویزیون و مطبوعات و سینماها و تئاترها ازابزارهاى موثر تباهى و تخدیر ملتها
خصوصا نسل جوان بوده است ... مجله ها با مقاله ها و عکس هاى افتضاح بار واسف انگیز و روزنامه ها با مسابقات در مقالات ضدفرهنگى خویش و ضداسلامى باافتخار مردم بویژه طبقه جوان موثر را به سوى غرب و یا شرق هدایت مى کردند.اضافه کنید بر آن تبلیغ دامنه دار در ترویج مراکز فساد و عشرت کده ها و مراکز قمار و لاتار و مغازه هاى فروش کالاهاى تجملاتى واسباب آرایش و بازیها و مشروبات الکى و بویژه آنچه از غرب وارد مى شد] 74 .
سرانجام آن شد که بسیارى ارزشهاى معنوى الهى در بسیارى از طبقات اجتماعى به ضدارزش تبدیل شد و به جاى آن افتخارات بى جا نسبت به مال و ثروت و تفاخر و شهوت و ریاست ارزشمند گردید.
امام امت بااحیاى ارزشهاى اسلامى و معنوى وایجاد تحول در روح و جان انسانها توانست بالاترین خدمت را به جامعه اسلامى ماارزانى دارد و با روح مسیحایى خویش روح از دست رفته را به کالبدهاى بى جان باز گرداند. حضرتش توانست که نخست حیثیتهاى پایمال شده را قوام بخشد و ارزشهاى اصیل حیات و زندگى بشرى را یادآورى کند و خفتگان را متوجه هدف از آفرینش و بعثت انبیاء بنماید. چنین شد که جوانان از میکده به مسجد و مردان از غوغاى بازار و دنیاطلبى به محراب روى آورده و زنان از تفاخر به ارزشهاى کاذب زینب وار جامه شهادت پوشیدند.
امام امت این تحول را چنین ارزیابى مى کنند:
به نظر من این تحول روحى که در جامعه ما بحمدلله پیدا شده است و رو به رشد است ( و امیدوارم که کمک کنید هر کس به رشد خودش برسد) اهمیت این تحول روحى بیشتر از اهمیت این پیروزى است . این یک پیروزى معنوى است . اهمیت پیروزى معنوى بیشتر از پیروزى نظامى که در نفوس پیدا شده است این یک معجزه الهى است 75 .
آنچه که باعث موفقیت این تحول روحى بود متخلق بودن قافله سالار این کاروان و شاگردانش به اخلاق الهى و برخوردارى از زهد و تقوى و عبادت و دعا بود که توانست در دلهااثر کند و مردم را تحول بخشد که سخن چون از دل برخیزد بر دل نشیند.این تحول الهى دگرگونیهاى وسیعى در جو جامعه ایران و سایر مسلمانان به وجود آورده است .
اینک به نمونه اى از محورها واهرمهایى که امام[ رض] بر آنها تکیه نموده است تااین تحول معنوى همراه با برکات بسیار آن به وجود آمده اشاره مى کنیم تاالگوئى باشد براى تداوم خط و راه آن بزرگوار
اهمیت به عبادت و دعا وانس با قرآن
در جامعه ما دعا و عبادت و رابطه با خداى هستى اندک اندک کمرنگ مى شد مساجد و
محافل بى روح و مناجات و نماز و قرآن رو به فراموشى مى رفت . بالاترازاین در بین عده اى از مدعیان مبارزه رابطه با خداوند و دعا و نیایش به استهزاء گرفته مى شد. توصیه هاى مکررامام در اهمیت به دعا و عبادت و رابطه با خداوند همراه باانفاس قدسیه آن حضرت موجب شد که با شروع نهضت مقدس صفوف نماز فشرده گردیده مساجد آباد و جوانان ما همراه با مناجات على و کمیل با خداى خود به راز و نیاز پرداختند. براى داخل کشوراسلامى که محتاج به نمونه نیست و در خارج از مرزهاى میهن اسلامى نیزاین تحول معنوى رخ نمود. و باعث وحشت دشمنان گردید.
تایمز مالى این تحول روحى را در بین جوانان مسلمان فرانسه چنین به تصویر مى کشد:
[جوانان مسلمان که تا یک سال پیش به حدى غربزده بودند که این امر سبب نگرانى والدینشان شده بود. پس از مدرسه جست و خیزکنان به سالنهاى رقص مى رفتند و براى خوردن غذاى[ مک دونالد] حلال و حرام را نادیده مى گرفتند اینک گروه گروه به مساجد روى مى آورند] 76 .
شهادت طلبى
ترس از مرگ انسانها را به زبونى کشانیده و آنان رااز تحمل بار مشکلات راه انسانیت گریزان نموده بود. فرهنگ سلطه آدمیان را چنان به زندگى دلبسته کرده بود که اکثریت جامعه حاضر بودند براى زنده ماندن بالاترین ارزشها را قربانى کنند. رسالت حسین و فریاد شهادت طلبى او تبدیل به مراسمى خشک و بى روح گردیده بود. و مفهوم جهاد و شهادت و فداکارى در راه خدا اندک اندک از صحنه هاى اجتماعى و نیز کتب فقهى محو گردید.
امام امت با تبیین درست مکتب و عینیت بخشیدن به عاشوراى حسینى توانست دوباره روحیه شهادت طلبى و مرگ سرخ را زنده کند و آن را جایگزین مرگ تدریجى و زندگى ذلت بار نماید خطابه ها و حماسه هاى آن بزرگوار باعث شد که انسان ها بسان موج به حرکت در آیند واز جان و مال در راه معبود خویش بگذرند و همچون اسماعیل و حسین در قربانگاه عشق حضور یابند و حماسه هاى جاویدانى را در تاریخ را در تاریخ ثبت کنند.
حضرت امام از جوانان شهادت طلب چنین یاد مى کنند:
[یک نفر همراه من آمد و گفت : دعا کنید من شهید بشوم . گفتم : من دعا مى کنم شما ثواب شهید را پیدا کنید.اینها تحولاتى است که پیدا شده است] 77 .
این تحولى که الان درایران پیدا شده است اصلا نظیر ندارد که ظرف مدت کوتاهى یک ملتى که در فسادها زندگى مى کند یک دفعه متحول شدند به این که دواطلب شوند براى جنگ داوطلب شدند براى شهادت و
خوشحالى مى کنند گریه مى کنند بعضى ها که : ما را اجازه نمى دهند برویم ... این تحول معجزه آسایى است که شده و امیدوارم که این تحول محفوظ باشد. 78
ایثار
و نیزاین تحول روحى سبب گردید که روحیه ایثار و گذشت و فداکاریهاى ملت در راه هم مسلکان و همنوعان خود در عالى ترین شکل آن تجلى کند. چنان بود که مردمان در راه کمک به مستضعفان و محرومان جامعه از بذل مال و جان دریغ نورزیدند وانانیت ها جاى خود را به ایثار و گذشت سپرد. در سایه این تحول معنوى بود که نهضت اسلامى توانست در طول سالیان دراز در برابر محاصره اقتصادى و جنگ مقاومت کند.
آزادى واعاده روح عزت
از برکات بزرگ این تحول روحى و احیاء مسلمانان اعاده روحیه آزادى و مردانگى واحساس عزت و مجد به آنان مى باشد. پیش ازاین روح عزت از مسلمانان رخت بر بسته و ذلت و خوارى جایگزین آن گردیده بود تا بدانجا که سران کشورهاى اسلامى کرنش در برابر دشمنان اسلام راافتخار دانسته و شخصیت ها در کنار معابد فرومایگان قربانى مى گردیدامام امت ملت مسلمان را به خود آوردند و آنان را به هویت واصالت خویش توجه دادند. به سران کشورهاى اسلامى که مساجد را تزیین مى کنند و به ظواهراسلام توجه بیشترى دارند ولى ذلیلانه عزت را در پیروى از دشمنان اسلام مى جویند مى گوید:
پیامبر اکرم(ص) ... به دنبال مجد و عظمت پیروان بوده و شما نیز چنین باشید . کارنامه سیاه و ننگین حاکمان بى درد کشورهاى اسلامى حکایت از افزون درد و مصیبت بر پیکر نیمه جان اسلام و مسلمین دارد. پیامبر اسلام نیازى به مساجداشرافى و مناره ها و تزئینات ندارد. پیامبر اسلام دنبال مجد و عظمت پیراوان خود بوده که متاسفانه با سیاستهاى غلط حاکمان دست نشانده به خاک مذلت نشسته اند... خودتان و کشور و مردم اسلامى رااین قدر در برابر آمریکا ذلیل و ناتوان نکنید. اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید79
این فریاد رسا چنان ملت ما را به خروش درآورد که رداى ترس و یاس را از تن برآوردند و لباس حریت در پوشیدند و بزرگترین حماسه ها را خلق کردند و خاطره حماسه هاى : بدر و صفین و کربلا... را بار دیگر مجسم کردند.
امام امت در بیان این تحول در جواب منفى بافان بى طرف چنین مى گوید:
مى آییم سراغ ملت که به بینیم ملت همان ملت است ؟ تحول پیدا کرده است یا نه ؟... این ملت همان بود!؟ یک پاسبان مى آمد در بازار مى گفت که : روز 4 آبان است همه باید بیرق بزنید. احدى به خودش اجازه یک تخلف
بکند نمى داد. واگر تخلف مى کرد او را جلب مى کردند. چه شد که ... ریخت در خیابان و گفت : ما اصل رژیم شاهنشاهى را نمى خواهیم . شما این را کم حساب مى کنید؟!... یک روزى از پاسبان مى ترسید یک بازار تهران ... و یک روزى ... نه از تانکهاى اینها و نه از مسلسلهاى اینها نترسیدند... بانوان ما مثل مردان شجاع و مثل شیران شجاع بیرون آمدند و جمهورى اسلامى را به دست خود آنها و برادرهاشان اقامه کردند 80 .
احیاءارزشهاى اخلاقى
از بین رفتن فسادها وارزشهاى پوچ وپیدایش ارزشهاى نو بر مبناى اسلام از برکات دیگراین تحول روحى بود که در آغاز به شمه اى از آن اشارت رفت .
امام امت در جمع بانوان چنین مى فرماید:
چنین تحولى که درانسانها پیدا شده است و آن ارزشى که امروز در کشورهاى اسلامى اسلامى خصوصاایران پیدا شده است این است که در رژیم سابق شان و مرتبت عبارت از آرایش مهوع و لباسهاى کذا و منزلگاههاى کذا بود وامروز ارزش ارزش انسانى است ارزش اخلاقى است که بواسطه همین تحول در قشر بانوان دیگر آنهایى که با آرایشهاى فاسد و لباسهاى فاجر مى خواستند فخرفروشى کنند در بین جامعه بانوان ما محکومند و خجالت زده اند...این تحول یک تحولى است که بالاترین تحول است در جامعه.
8.احیاء شعائراسلامى
یکى دیگراز عوامل احیاءاسلام و گسترش آن از دیدگاه امام خمینى قدس سره برگزارى شعائراسلامى واستفاده درست از آن است پیش از آن که اهمیت شعائراسلامى و نقش آن را دراحیاء دین بیان کنیم لازم است تعریفى از شعائرارائه شود: شعائر جمع شعیره به معناى علامت و نشانه است . شعائرالله یعنى معالم الطریق سرفصل ها و علامانى که آیین خدا را مجسم کند. شعائر یعنى پرچم و مشعلى که بر بلندى نصب گردیده تا کاروانیان را راهنمایى کند واز گمراهى نجات دهد. مکتب و شریعت نیز داراى علائم و نشانه هایى است که از ویژگى خاصى برخوردار بوده و رمز حیات و شکوت مکتب محسوب مى شود.
در قرآن کریم از تعظیم و بزرگداشت شعائر سخن به میان آمده و بزرگداشت آن را نشانه تقواى قلوب و صفاى آن دانسته است: [ و من یعظم شعائرالله فانها من تقوى القلوب]. 82 و مردمان را از بى توجهى و سبک شمردن شعائر خداوند برحذر داشته است :[ لاتحلوا شعائرالله ]. 83 تعظیم شعائر خدا یعنى زنده کردن موقعیت وارزش آن در ذهنهاى مردم واعلام حضوراسلام . بدینسان که برگزارى آن چنان باشد که خدا در آن متجلى بوده و مردمان را به راه او فرا خواند.
واین فرا خواندن از روى بصیرت و آگاهى باشد نه تبلیغ صرف و برانگیختن احساسات
زودگذر که در بطن شعائر شعور و عرفان نهفته است . در شریعت اسلام گر چه بسیارى از مسائل آن از جلوه خاص در میان سایر ادیان و مذاهب برخورداراست ولى مسائلى از آن از برجستگى بیشترى برخوردار بوده و همچون چراغى در میان سایر علامتها مى درخشد. همانند: حج جمعه جماعت مسجد و ...اینها دراسلام جنبه فردى ندارند بلکه به سرنوشت اسلام بستگى دارند و رمز قوت و شوکت مسلمانان محسوب شده اند .
حضرت امام[ رض] درباره اهمیت این دسته از دستورات اسلامى مى فرماید:
[بسیارى ازاحکام عبادى اسلام منشا خدمات اجتماعى و سیاسى است . عبادتهاى اسلام اصولا توام با سیاست و تدبیر جامعه است مثلا نمازجماعت واجتماع حج و جمعه در عین معنویت و آثاراخلاقى و اعتقادى حائز آثار سیاسى است .اسلام این گونه اجتماعات را فراهم کرده تااز آنهااستفاده دینى بشود عواطف و همکارى افراد تقویت شود رشد فکرى بیشترى پیدا کنند] 84 ...
حج
در میان شعائراسلامى حج ازاهمیت بیشترى برخورداراست . در قرآن حج و قربانى از مصادیق بارز شعائر خدا برشمرده شده است .
على[ ع] سبحانه و تعالى علما للاسلام 85 .
خداوند حج را پرچم اسلام قرار داد
زیرا حج با شکوهترین عبادت گروهى مسلمانان است که در آن هر ساله مسلمانان از هر رنگ و نژاد و سرزمین با رنگ واحد بر گرد خانه خدا فرود آمده و همچون قطره اى به دریا مى پیوندند و به مراسم و عبادت مى پردازند.
ابراهیم از جانب خداوندگار ماموریت یافت تا مردم را به گرد خانه خدا فرا خواند که علاوه بر عبادت خداى یکتا از منافع آن سود برند. منافع شامل همه منافع عبادى سیاسى اقتصادى اجتماعى و... مى گردد. به تعبیر دیگر قرآن کریم حج را موجب قیام و به پا داشتن مردم مى داند.
2- قیاما للناس 86 ... .
حج به معناى قصد حرکتى است از خود به سوى خدا همراه با خلق و کنده شدن از زندگى و علقه ها و وابستگى هاى شخصى نفى سکون هجرت به سوى خدا و طواف خانه معبود و تحصیل عرفان و شعور و قربانى در راه او. در یک کلمه حج کانونى است جهانى که مسلمانان در آن اجتماع کرده و مردمان ازاخبار جهان اسلام و حرکتهاى اسلام و رنج و شادى یکدیگر با خبر گردند و نسبت به رهبرى مسلمانان وامامت به گفتگو مى پردازند
بدین جهت از دیر باز دشمنان اسلام و پیامبر[ص] سعى کردند که حج را از محتوا خالى کرده و حجى بسازند بى روح که مردمان بسان اشباح بى روح به دوراز یکدیگر به گرد
خانه به چرخش در آیند و ظواهر و آداب جانشین محتوى و مقصد گردد.این مطلب با روى کار آمدن خاندان سعودى توسط استعمارگران گسترش بیشترى پیدا کرد.
آنان در سایه حکومت این خاندان حج رااز رنگ خدائى و محتوا خالى کردند و مردمان را به بى خبرى و دنیا زدگى مشغول و سرگرم نمودند. حج به جاى کانون وحدت محل افتراق مسلمانان گردید.
امام[ رض] از دیرباز خطر رااحساس کرده واز تفرقه و تشتت مسلمانان در رنج بود واحیاء حج رااحیاءاسلام و مسلمانان مى دانست و دراین جهت بسیار تلاش و کوشش نمودند و با سخنرانیها و پیامها در جهت آگاهى و بیدارى مسلمانان نسبت به فلسفه حج و تلاش دشمنان در مسخ آن و گرفتن بعد سیاسى از حج هشدارها دادنداز جمله :
[یکى از فلسفه هاى بزرگ حج بعد سیاسى اوست که دستهاى جنایتکاراز همه اطراف براى کوبیدن این بعد در کار هستند و تبلیغات دامنه دار آنها مع الاسف در مسلمین هم تاثیر کرده است که بسیاراز مسلمین سفر حج را یک عبادت خشک و خالى بدون توجه به مصالح مسلمین مى دانند. حج از آن روزى که تولد به مصالح مسلمین مى دانند. حج از آن روزى که تولد پیدا کرده بعد سیاسى اش کمتراز بعد عبادى اش نیست] 87 .
امام[ رض] با فرستادن سفیران اسلام حج ابراهیمى را به نمایش در آورد و کاروان عارفان که حاملان پیام ابراهیمى امام بودند این ندا را در سراسر دنیاى اسلام سر داده که حج باید کانون بیدارى مسلمانان و مرکزاعلام خطر دشمنان باشد.
امام خمینى[ رض] در پیام هاى حج مردمان رااز خطر حکام جائر و تسلط مستکبران بر دنیاى اسلام و غصب سرزمین هاى اسلامى و تسلط اسرائیل واز بر باد رفتن ثروتشان با خبر کرد و آنان را به یکدلى و وحدت فرا خواندند.امام امت[ رض] در تشریع فلسفه حج مى گوید:
حج از مسائلى است که جنبه سیاسى اش بسیار بیشتراست از جنبه هاى عبادیش و شما آقایان ... باید توجه به این معنى داشته باشید واین فکراستعمارى را که در مغز بسیارى حتى روحانیون ممالک اسلامى گنجانیده شده است ازاله کنید. در صحبت هایتان دراجتماعاتتان به آنها بگویید که اسلام وضعش این نیست که تاکنون ماها داشته ایم که مسلمین بیایند و فقط چند مرتبه دور خانه مبارک بگردند و بعد هم وقوف و چه و چه هیچ کار نداشته باشند که مستکبرین بر مردم دنیا و مسلمین چه مى کنند بى تفاوت باشند 88...
و در جهت چگونگى برگزارى حج به مسلمانان چنین توصیه مى نماید:
مسلمین باید در حج زنده یک حج کوبنده و یک حجى که محکوم کننده این شوروى جنایتکار و آن آمریکاى جنایتکار باشد انجام دهند. یک
همچو حجى مقبول است .اگر ما حج برویم و مصالح مسلمین رانظر نگیریم بلکه برخلاف مصالح مسلمین هى روى جنایتها پرده بپوشیم نگذاریم مسلمین صحبت بکننداز جنایتهایى که بر مسلمین مى گذرد و جنایت هایى که از حکومتها واز قدرتهاى بزرگ بر مسلمین مى گذرد.این حج نیست یک صورت بى معناست 89 ...
این پیام ها و فریادها آثار بسیارى در جهان اسلام برانگیخت و برکات بسیارى را در پى داشت و به آگاهى و رشد و تشکل مسلمانان کمکهاى بسیارى کرد و جنبشهاى اسلامى را به حرکت درآورد و چنین شد که دشمن تحمل نیاورده واین ریاد را با خون در آمیخت واسماعیلیان پیام خود را با خون خویش امضاء کردند
جمعه و جماعات
از دیگر شعائراسلامى نماز جمعه و جماعت است .این دواجتماع عبادى و سیاسى مسلمانان که در سطح نازلتراز حج در شهرها و بلاد مسلمانان به صورت مستمر هر روزه و در هر هفته برگزار مى شود اجتماعى است نمایانگر تجلى اسلام و جلوه و شکوه و عظمت مسلمانان نمازجمعه نمازى است که ذکر خدا را توام بااجتماع مسلمانان تامین مى کند. و در آنجا تن ها در کنار دلها به هم پیوسته و مردم بسان برادرانى یکدل در کنار یکدیگر قرار گرفته و به نیایش خداوندگار مى پردازند. نمازجمعه فریضه اى است سمبلیک و نشانگرابعاد گوناگون.
حضرت امام[ رض] در رابطه با محتواى نماز چنین مى فرماید:
اسلام دین سیاست است . دینى است که دراحکام او در مواقف او سیاست به وضوح دیده مى شود... در هر هفته یک اجتماع بزرگ از همه در یک محل برگزار مى گردد. نمازجمعه مشتمل بر دو خطبه است که در آن باید مسائل روز احتیاجات کشور احتیاجات منطقه از جهات سیاسى جهات اجتماعى جهات اقتصادى مطرح شود و مردم مطلع بشوند بر این مسائل ...اسلام مردم را براین مقاصد بزرگ به این اجتماعات دعوت کرده است 90 ...
چنین بود که از آغاز اسلام جمعه و جماعات مرکزاجتماع مسلمانان و آگاهى آنان ازاحوال یکدیگر به شمار مى رفت و پیامبراسلام[ ص] بر اقامه آن تاکید داشتند و خود نیز بدان عمل مى کردند و هر هفته با تکرار آن خون تازه آگاهى و وحدت در رگهاى مسلمانان جارى مى شد ولى سالیان سال بلکه قرنها مى گذرد که این اجتماع عظیم شادابى خود رااز دست داده و آثار با برکتش رخت بربسته بود. نمازجمعه در بسیارى از بلاداسلامى یا متروک گردیده و یااز روح و محتوا و رسالت خویش غافل مانده بود. چنان بود که این نماز دیگر کسى را به وحدت فرا نمى خواند و فریاد
دادخواهى و ظلم ستیزى از خطبه هایش بلند نمى گردید و براى دشمن خطرى نداشت. از جمله تلاشهاى امام خمینى[ رض] احیاءاین شعار بزرگ الهى و باز گرداندن آن به جایگاه اصلى اش است . با پیروزى انقلاب اسلامى دوباره صف ها به هم پیوست و مردم هر جمعه دراجتماع انبوه در کنار یکدیگر به سخنان امامانى گوش فرا مى دهند که آنان را دعوت به وحدت و موضع گیرى در مسائل سیاسى واجتماعى جهان اسلام مى کنند.
در راستاى این شعار بزرگ اسلامى حضرت امام[ رض] در کتاب ارزشمند تحریرالوسیله نسبت به محتواى خطبه هاى جمعه چنین مى فرماید:
سزاواراست که امام جمعه در ضمن خطبه اش آنچه را که به مصلحت دین و دنیاى مسلمانان است بیان دارد. واز آنچه در کشورهاى اسلامى و غیراسلامى مى گذرد و به سود و یا زیان آنان است و آنچه را که مسلمانان در زندگى دنیوى واخروى به آن نیاز دارند مطلع سازد وازامور سیاسى واقتصادى که دراستقلال و آزادى آنان دخالت دارد و چگونگى رفتار آنها با سایر ملتها سخن گوید و آنان رااز مداخله دولتهاى ظالم واستعمارگر درامور سیاسى و اقتصادى که منجر به استعمار واستثمار آنان است آگاه گرداند. خلاصه نمازجمعه و دو خطبه آن مانند حج و عیدین و غیره از مواقف عظیمه براى مسلمانان است ولى متاسفانه مسلمانان از وظایف و مواقف مهم سیاسى این عبادت غافل و ناآگاهند 91 .
و چنین شد که نمازجمعه در کشوراسلامى ما منشا آثار و برکات بسیارى گردیده است و قوت و شوکت مردم از آن بر مى خیزد و وحشت و هراس دائمى را در دلهاى دشمنان اسلام زنده نگه مى دارد. بى جهت نیست که منافقان این سرسپردگان دشمنان اسلام امامان جمعه را نشانه رفته و عده اى از آنان را به شهادت رساندند .
اینک برماست که به این شعار بزرگ الهى ارج بگذاریم و هر چه با شکوهتر آن را برگزار کنیم واز شرکت در آن غفلت نورزیم که خسران ما در سست شدن این شعارالهى است . حضرت امام[ رض] بارهاازامت اسلامى خواستار شرکت گسترده دراین مراسم شده فرموده اند:
[نمازهاى جمعه را باشکوه بجا بیاورید. نمازهاى غیرجمعه را هم که شیطانهااز نماز مى ترسند] 92 .
و در وصیت نامه سیاسى الهى خویش بر مداومت آن تاکید مى ورزید:
[ از نمازجمعه و جماعت که بیانگر سیاسى است هرگز غفلت نکنید که این نمازجمعه از بزرگترین عنایت حق تعالى بر جمهورى اسلامى ایران است].
مساجد
مساجد در میان مسلمانان از آغاز مرکز
نیاش عبادت تلاوت وانس با قرآن مرکز برپایى جماعات و فراخواندند مردم براى کارهاى بزرگ و مورد نیاز مسلمانان بوده است .
بانگاهى به صدراسلام و زندگى پیامبر [ص] متوجه مى شویم که مساجد علاوه بر محل نیایش مرکز فرماندهى قضاوت و رسیدگى به امورایتام دانش اندوزى مرکز رهسپارى سپاه اسلام به میدانهاى نبرد و در یک کلمه مرکزیت تدبیرامور مسلمانان بوده است .
سالیان دراز بوده که در کشوراسلامى ما و دیگر بلاداسلامى مساجد هویت و رسالت خود رااز دست داده بودند و جز در مواردى اندک تبدیل به مرکزى گردیده بود براى نیایش آن هم براى عده اى کهنسال . مساجد رسالت اولیه خود یعنى محل تجمع و آگاهى و وحدت مسلمین و... رااز دست داده بودند. در کنار فزونى گرفتن بناى مساجد بر زیور و آرایش ظاهرى آن افزوده مى گشت ولى از محتوا خالى بودند ساختن مساجد نه به قصد وحدت واجتماع مسلمانان که در راه تفرقه و ریا و رودرویى با مساجد دیگر فزونى مى گرفت .
حضرت امام[ رض] با تکیه بر نقش اصلى مساجد مردم را به رسالت و هدف مسجد واجتماع در متوجه کرد واز مردم و عالمان دینى خواست که نسبت به مساجد رسالتى را دنبال کنند که پیامبراسلام[ ص] دنبال مى کرد.
مسجد در صدراسلام مرکز جنبش حرکتهاى اسلامى بوده واز مسجد تبلیغات اسلامى شروع مى شده است واز مسجد قواى اسلامى براى سرکوبى کفار و وارد کردن در بیرق اسلام بوده است . همیشه در صدر اسلام مسجد مرکز حرکات و جنبشها بوده است . شما که اهالى مسجد واز علماى مسجد هستید باید پیروى از پیامبر اسلام(ص) واصحاب آن سرور کنید و مساجد را براى تبلیغ اسلام و حرکت اسلامیت و براى قطع ایادى شرک و کفر و تایید مستضعفین در مقابل مستکبرین قرار بدهید 93 .
چنین بود که با شروع نضهت مقدس مساجد پر گردید و مرکزى براى جهاد وایراد خطبه هاى جمعه گردید واز مساجد رزمندگان روانه صحنه هاى نبرد گردیدند و دوباره عظمت دیرین خویش را به دست آورند. ما باید این دستاورد بزرگ را حفظ کرده و نگذاریم مساجد همچون گذشته خالى باشد که آن هنگام کشور ما بى دفاع خواهد شد .
حضرت امام[ رض] به این فریضه الهى - سیاسى این چنین سفارش مى کند:
[من تکلیفم را بایدادا کنم . به شما بگویم به شما (دانشگاهیها) شما دانشجوها همه تان مساجد را بروید پر کنید. سنگراست اینجا. سنگرهاى را باید پر کرد...امروزاز همه وقت براى ما حساس تراست براى این که همه چیز درست شده است ... شیطانهاازاطراف جمع شده اند مى خواهند... بعداز خالى کردن این سنگرها حمله کنند] 94 .
بخش دوم : موانع احیاء دین و گسترش آن
مبارزه پى گیر با موانع
گام برداشتن در جهت اصلاح کارهاى بنیادین و دشوار افزون برشناخت عوامل و موجبات شناسایى موانع و آفتها و مبارزه پى گیر با آن ضرورى است و گر نه غفلت از موانع و آفتهاى اصلاح چه بسا آب در هاون کوبیدن است و فرجامى جز شکست و ناکامى نخواهد داشت . و چه بسا به تباهى بیشتر نیز خواهدانجامید.
ازاین روى پاسدار شریعت و آن کس که به احیاء تفکراسلامى و ارزشهاى از یاد رفته آن بر مى خیزد بایداز ذکاوتى عمیق و دیده اى دشمن شناس برخوردار باشد تا مواضع رخنه دشمن را شناسائى کرده و در جهت بستن آن اقدام کند.ازاین جهت مرزبانان اسلام به دیدبانى مانند که بر بلنداایستاده و بر تمام جوانب نظاره کند دیده اش نخفتد واز حساسیت لازم برخوردار باشد و دشمن را در شکل هاى مختلف شناسایى کرده واعلام خطر کند.
حضرت امام[ رض] دیده بیدار و عقل هوشیار ملت اسلام بود که خداوند دراین عصر به ما هدیه کرد.
قرنها بود که دشمنان اسلام در شکل هاى مختلف به مبارزه بااسلام برخاسته بودند و باالقاءافکار شیطانى و با کمک وامداد توطئه گران و مستبدان داخلى و ملى گرایان و با بهره گیرى از نساک جاهل و دیگر ماموران بى مزد و مواجب توانستند شریعت را به غربت افکنده و راه را بر مصلحان واحیاگران اسلام
ببندند. حضرت امام از شروع مبارزه تا پایان راه با توطئه هاى مرئى و نامرئى آنان روبرو بودند. حضرتش با دیدى تیز و هوشیارى به موقع توانستند موانع و نقطه هاى نفوذ دشمن را در پنهان ترین شکل آن شناسائى و مردم را به مبارزه با آن فرا خواند.
نکته اى که حضرت امام رااز دیگران رهروان این راه ممتاز مى کند توجه به موانعى است که دیگران بدان توجه نداشته و یا نتوانسته اند با آن مبارزه کنند وازاین جهت چه بسیاراز مصلحانى را مى بینیم که در راه اصلاح به موانعى به جاى عوامل تکیه کردند که نه تنها مصلح نبوده که پاسدار ضدارزشها محسوب گردیده و در نهایت به دست آنان مقهور و گرفتار شده اند.
وامتیاز دیگر در موضع گیرى قاطع و صریح حضرتش مى باشد که دراین راه هیچ گونه درنگ نکرده و چیزى او رااز کار باز نمى داشت . و بااقتدا به على[ ع] بود که توانست با نساک مارق و با نمازشب خوانان جاهل و آلت دست تبلیغات دشمن به مبارزه برخیزد واز موقعیت و مقام خود نهراسد و سرانجام به پیروزى برسد.
موانع راه اصلاح واحیاء دین و به تعبیر دیگر موجبات افساد در راه اسلام و حرکتهاى اسلامى بسیاراست که دراینجا به ذکراهم آنها که در کلمات حرت امام به عنوان موانع و دشمنان اسلام یاد شده است مى پردازیم . باشد که دشمن را دراشکال دیگر شناسایى کرده و تداوم بخشى این راه باشیم .
استعمار
استعمارگران وایادى خائن آنان را باید بزرگترین مانع و سد راه احیاءاسلام راستین به شمار آورد از آنجا که مطرح بودن فرهنگ و قوانین اسلامى در بیان جوامع اسلامى بزرگترین خطر در راه منافع آنان به شمار مى آید و مردم را به جهاد و مبارزه علیه سلطه بیگانگان فرا مى خواند آنان بیکار ننشسته و به توطئه هاى ناجوانمردانه دست یازدیده و نقشه هاى فراوانى براى کوبیدن اسلام و نهضتهاى اسلامى به اجراء در آورده و مى آورند. حضرت امام از استعمارگران وایادى آنان به عنوان سداحیاءاسلام محمدى یاد کرده است و سالها قبل از پیروزى نهضت دراین زمینه به حوزه هاى علمیه هشدار داده واز آنان مى خواهد که : مراقب توطئه هاى دشمنان دشمنان اسلام باشند و ساکت ننشینند و قوانین اسلام را در میان مردم مطرح کنند تا تحریفى حاصل نیاید و دشمن نتواند به وسیله آن مردم رااغوا کند و همچنین لزوم به هدم و نابودى مراکز توطئه را به مسلمانان گوشزد مى کنند:
[در شرایط کنونى که سیاستهاى استعمارى و حکام ستمگر و خائن و یهود و نصارى و مادیون در تحریف حقایق اسلام و گمراه کردن مسلمانان تلاش مى کنند دراین شرایط مسوولیت ما براى تبلیغات و تعلیمات بینش از هر وقت است ...از طرف دیگر عده اى از
مستشرقین که عمال تبلیغاتى موسسات استعمارى هستند مشغول فعالیت اند تا حقایق اسلام را تحریف و وارونه کنند. مبلغین استعمارى سرگرم کارند. در هر گوشنه از بلاد اسلامى جوانهاى ما را با تبلیغات سوء دارنداز ما جدا مى کنند. نه این که یهودى و نصرانى کنند بلکه آنها را فاسد و لاابالى و بى دین مى سازند و همین براى استعمارگران کافى است . در تهران ما مراکز سوء کلیسا و صهیونیسم و بهائیت به وجود آمده که مردم را گمراه مى کند و ازاحکام و تعالیم اسلام دور مى سازد. آیا هدم این مراکز که به اسلام لطمه مى زند وظیفه ما نیست] 95 .
استعمارگران بعداز پیروزى اسلام در ایران و نقش بر آب شدن نقشه هاى آنان در جلوگیرى از پیروزى خطر را نزدیکتراحساس کردند و در مبارزه بااسلام جدى تر شدند و به حیله هاى پیچیده تر و نوى در راستاى محدود کردن و جلوگیرى گسترش آن در بلاد دیگر بر آمده و دراین راه از هیچ توطئه اى دریغ نورزیدندالکساندر هیک مى گوید:
[به نظر من خطرناکتر و مهمترازاین (مشکلات بین المللى ) عواقب گسترش بنیادگرایى اسلامى است که درایران پا گرفته واکنون عراق و ثبات تمام رژیمهاى عرب میانهرو را در منطقه تهدید مى کند.این پدیده اگراز کنترل خارج شود منافع ابرقدرتها را به خطرناکترین وجه به مخاطره خواهدانداخت] 96 .
و دراین راستا به تشکیل سمینارها دست زده تا با مطالعه و بحث درباره علل پیروزى و گسترش نهضت اسلامى ایران از گسترش آن جلوگیرى کنند:
تلویزیون رژیم صهیونیستى در برنامه ویژه اى تحت عنوان رویدادهاى هفته گذشته گزارشى از کنفرانس موسوم به : سمینارانقلاب ایران و جهان اسلام را پخش کرد. به گفته تلویزیون یاد شده دراین سمینار بیش از چهل کارشناسى مسائل سیاسى از کشورهاى مختلف از جمله : آمریکا و فرانسه و ترکیه شرکت داشتند و طى 3 روز بررسى ابعادانقلاب اسلامى ایران و تاثیرات آن را در جهان مورد بررسى قرار دادند. 97
استکبار جهانى از آغاز پیروزى نهضت با شگردهاى مختلف : تحریف تبلیغات جنگ و ... در مقابل اسلام موضع خصمانه گرفت .امام امت با اشاره به رودروئى جهان استکبار بااسلام در قضیه سلمان رشدى خواستار هوشیارى در مقابلت توطئه آنان و قطع وابستگى به آنان گردید:
همه توطئه هاى جهان خواران علیه مااز جنگ تحمیلى گرفته تا حصر اقتصادى و غیره براى این بوده است که ما نگوییم :اسلام جوابگوى جامعه است و حتما در مسائل واقدامات خوداز آنان مجوز بگیریم . ما نباید غفلت بکنیم . واقعا باید به سمتى حرکت نماییم که ان شاءالله تمام رگه هاى وابستگى کشورمان از چنین
دنیاى متوحشى قطع شود.
... ما کینه دنیاى غرب را با جهان اسلام و فقاهت از همین نکته ها به دست مى آوریم . قضیه آنان قضیه دفاع از یک فرد نیست قضیه حمایت از جریان از ضداسلامى و ضدارزشى است که بنگاههاى صهیونیستى وانگلیس و آمریکا به راه انداخته اند و با حماقت و عجله خود را روبروى همه جهان اسلام قرار داده اند...این که دیگر مساله عرب و عجم و فارس و ایران نیست بلکه اهانت به مقدسات مسلمانان است ... و نتیجه نفوذ بیگانگان در فرهنگ مکتب اسلام است که اگر غفلت کنیم این اول ماجرا است واستعمارازاین مارهاى خطرناک و قلم به دستان اجیر شده در آستین فراوان دارد 98 .
2. حکام کشورهاى اسلامى
یکى از موانع احیاء دین و گسترش آن سران کشورهاى اسلامى اند.اکثراینان اسیر و برده قدرتهاى بزرگ هستند. نه تنها در جهت نشر و پخش اسلام عمل نمى کنند بلکه به انحاء گوناگون راههایى که ممکن است مسلمانان را با عمق تعالیم و فرهنگ حیات بخش اسلامى آشنا کند مى بندند. برخى ازاین رژیمها که از تمکن مالى خوبى نیز برخوردارند در تلاشند که با ساختن مساجد بزرگ و چاپ قرآنهاى بسیار مرغوب تنها ظاهرى ازاسلام براى مردم خود به نمایش بگذارند. در حقیقت آن اسلامى را ترویج مى کنند که اربابانشان به آنان دستور مى دهند. و بااین عمل هم خود رااز خطرات اسلام راستین حفظ کرده و هم منافع نامشروع ابرقدرتها را. براى این رژیمهاى سرسپرده گرایش به فرهنگ غرب بسیار سودمندتراست تا فرهنگ غنى و انقلابى اسلام .امام خمینى[ رض] مکرراز آنان به عنوان سد راه اسلام و گرایش به اسلام واقعى یاد مى کند واز آنان را به عنوان مشکل مسلمانان و عامل ابرقدرتها به مسلمانان جهان معرفى مى کنند:
[مشکل مسلمین حکومت هاى مسلمین است .این حکومت ها هستند که مسلمین را به این روز رسانده اند. ملت ها مشکل مسلمین نیستند. ملتها با آن فطرتى که دارند مى توانند مسائل را حل کنند لکن مشکل دولتها هستند. شما سرتاسر ممالک اسلامى را وقتى ملاحظه کنید کم جائى را مى توانید پیدا کنید که مشکلاتشان بواسطه حکومتهاایجاد نشده است .این حکومتها هستند که بواسطه روابطشان باابرقدرتها و سرسپردگى شان به ابرقدرتهاى چپ و راست مشکلات را براى ما و همه مسلمین ایجاد کرده اند.اگراین مشکل از پیش پاى مسلمین برداشته شود مسلمین به آمال خودشان خواهند رسید و راه حلش با دست ملتهاست] 99 .
امام خمینى(رض) در منشور دوم انقلاب مى فرمایند:
کارنامه سیاه و ننگین حاکمان بى درد
کشورهاى اسلامى حکایت از افزودن درد و مصیبت بر پیکر نیمه جان اسلام و مسلمین دارد. پیامبر اسلام نیازى به مساجداشرافى و مناره هاى تزییناتى ندارد پیامبر اسلام دنبال مجد و عظمت و پیروان خود بوده که متاسفانه با سیاستهاى غلط حاکمان دست نشانده به خاک مذلت نشسته اند.
و در وصیت نامه سیاسى الهى خویش نمونه اى از حکومتهاى منحرف و وابسته به اسلام که در راه تثبیت مقاصد شیطانى ابرقدرتها عمل مى کنندارائه مى دهد.
اخیرا قدرتهاى شیطانى بزرگ بوسیله حکومتهاى منحرف خارج از تعلیمات اسلامى که خود را به دروغ به اسلام بسته اند براى محو قرآن و تثبیت مقاصد شیطانى ابرقدرتها قرآن را با خط زیبا طبع مى کنند و به اطراف مى فرستند و بااین حیله شیطانى قرآ ن رااز صحنه خارج مى کنند. ما هم دیدیم قرآنى را که محمدرضاخان پهلوى طبع کرد و عده اى رااغفال کرد و بعضى آخوندهاى بى خبراز مقاصداسلامى هم مداح او بودند و مى بینیم که[ ملک فهد] هر سال مقدار زیادى از ثروتهاى بى پایان مردم را صرفغ طبع قرآن کریم و مجال تبلیغات ضد مذهب ضد قرآنى مى کند و وهابیت این مذهب سراپا بى اساس و خرافاتى را ترویج مى کند و مردم و ملتهاى غافل را سوق به سوى ابرقدرتها مى دهد وازاسلام عزیز و قرآن کریم براى هدم اسلام و قرآن بهره بردارى مى کند.
امام راحل[ رض] دراین فرازاز سخنانشان به چند نمته مهم واساسى اشاره مى کنند:
1. قدرتهاى شیطانى بزرگ جهت نابودى اسلامى و تحریف حقائق آن در تلاشند.
2.از حکومتهاى منحرف اسلامى به عنوان عامل قدرتهاى شیطانى یاد مى کند.
3. حکومتهاى منحرف در کشورهاى اسلامى از راه اسلام علیه اسلام براى اغفال مردم استفاده مى کنند.
4. وهابیت را به عنوان یک مذهب خرافاتى معرفى مى کند.
امام خمینى[ رض] در جمع اعضاء شرکت کننده در کنگره آزادى قدس پس ازاشاره به مشکلات مسلمین و تحلیل آن راه حل آن رااین گونه ارائه مى دهند:
[باید ملت را بیدار کرد... و ملتهااز دولتهاى خودشان بخواهند که تسلیم شوند والا همان کارى را که ملت ایران کرده به آنها بکنند تا حل مشکل بشود] 100 .
و درادامه بیانات گهربار خود سران کشورهاى اسلامى و غیراسلامى را مانع رشد فکرى و معنوى و مادى ملتها دانسته و پیشرفت مسلمانان و رشد جوانان را در سایه نابودى آنان مى دانند.
مسلمانان باالهام ازانقلاب اسلامى ایران راه خود را پیدا کرده اند. حکام خائن امروز دراکثر کشورهاى اسلامى با مردمى روبرو هستند که در صدد جایگزینى اسلام راستین به جاى
اسلام آمریکایى مى باشند.امروزه مردم فلسطین شعار[ الله اکبر والااله الاالله] سر مى دهند و با صهیونیستها مقابله مى کنند. دانشجوى مصرى با نداى [ الله اکبر] در بیدادگاههاى مصرى حاضر مى شود و مردم مراکش و تونس و... راهپیمایى مى کنند.
مسلمانان جهان در هم ریختن کاخهاى سران خائن کشورهاى اسلامى را تنها راه براى عظمت خود واسلام دانسته اند و دراین جهت به حرکت در آمده اند و مردم انقلابى ایران نیز دراین جهت باید به تکلیف خود عمل کنندامام خمینى[ رض] دراین زمینه مى فرمایند:
[من بصراحت اعلام مى کنم که جمهورى اسلامى ایران با تمام وجود براى احیاء هویت اسلامى مسلمانان در سراسر جهان سرمایه گذارى مى کند و دلیلى هم ندارد که مسلمان جهان را به پیروى ازاصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نکند و جلوى جاه طلبى و فزون طلبى صاحبان قدرت و پول فریب را نگیرد. ما باید براى پیشبرداهداف و منافع ملت محروم ایران برنامه ریزى کنیم . ما باید درارتباط با مردم جهان و رسیدگى به مشکلات و مسائل مسلمانان و حمایت از مبارزان و گرسنگان و محرومان با تمام وجود تلاش نماییم واین را بایدازاصول سیاست خارجى خود بدانیم . ما باید خود را آماده کنیم تا در برابر جبهه متحد شرق و غرب جبهه قدرتمنداسلامى انسانى با همان نام و نشان اسلام وانقلاب ما تشکیل شود و آقایى و سرورى محرومین و پابرهنگان جهان جشن گرفته شود] 101 .
امام خمینى[ رض] در وصیت نامه الهى - سیاسى خویش توصیه مى کن که ملتهاى مسلمان از حکومت جمهورى اسلامى ایران و ملت مجاهدایران الگو گیرند و حکومتهاى جائر را در صورتى که به خواست آنان گردن ننهند ساقط کنند:
[به ملتهاى اسلامى توصیه مى کنم که از حکومت جمهورى اسلامى واز ملت مجاهدایران الگو بگیرید و حکومتهاى جائر خود را در صورتى که به خواست ملتها که خواست ملت ایران است سر فرود نیاورند با تمام قدرت به جاى خود بنشانید که مایه بدبختى مسلمانان حکومتهاى وابسته به شرق و غرب مى باشند واکیدا توصیه مى کنم : که به بوقهاى تبلیغاتى مخالفان اسلام و جمهورى اسلامى گوش فرا ندهید که همه کوشش دارند که اسلام رااز صحنه بیرون کنند که منافع ابرقدرتها تامین شود].
3. روشنفکران وابسته
چنانکه جمود و تحجراز دیدگاه امام خمینى[ رض] آفت احیاء و گسترش دین بود پیروى کورکورانه از تمدن خیالى غرب و شرق نیز به عنوان یک عامل بسیار قوى مانع احیاء مجدداسلام و گسترش آن بوده است . به جد مى تواند گفت که : این دسته سد و سنگ راه
اسلام واقعى اند. اینان فرهنگ و قدرت خود را تحقیر کرده و شرق و غرب را نژاد برتر و فرهنگ آنان را والاتر و آن دو قدرت را قبله گاه عالم و وابستگى به یکى از آن دو را ضرورى مى داننداینان براین عقیده اند که اسلام نمى تواند زندگى انسان را در عصر تمدن امروزى اداره کند. و براین باورند که : مسلمانان بایداسلام و معیارهاى آن را کنار بگذارند و نظام ارزشى شرق یا غرب را دربست بپذیرند.
امام خمینى[ رض] در پیامها و بیانات مکرر به مسلمانان جهان هشدار داده و آنان را به خطر روشنفکران غرب زده و شرق زده متوجه کرده اند. ایشان ضربه هایى که مسلمانان از روشنفکران خورده و مى خورند کشنده و کوبنده دانسته و مبارزه همه جانبه با آنان رااز مسلمانان خواستار شده اند:
[ اى مسلمانان جهان که به حقیقت اسلام ایمان دارید بپاخیزید و در زیر پرچم توحید و در سایه تعلیمات اسلام مجتمع شوید... بر فرهنگ اسلامى تکیه زنید و با غرب و غربزدگى مبارزه نمایید. و روى پاى خودتان بایستید و بر روشنفکران غربزده و شرق زده بتازید و هویت خویش را دریابید و بدانید که روشنفکران اجیر شده بلایى بر سر ملت و مملکتشان آورده اند آورده اند که تا متحد نشوید و دقیقا به اسلام راستین تکیه ننمائید بر شما آن خواهد گذشت که تاکنون گذشته است .
امروز زمانى است که ملتها چراغ راه روشنفکرانشان شوند و آنان رااز خودباختگى و زبونى در مقابل شرق و غرب نجات دهند که امروز روز حرکت ملتهاست] 102 .
و در بیانات خویش در جمع کارکنان صدا و سیما و مدیرعامل و سرپرست آن به نوشته هاى روشنفکران وابسته وانحرافى اشاره کرده مى فرمایند: از گفته ها و نوشته هاى آنان خوف و ترس به خودتان راه ندهید آنان یک مملکت غربى و ى زندگى لوکس مى خواهند. آنها با صورت اسلام مبارزه ندارند بااسلام راستین مبارزه دارند. حضرت امام پس ازاین جملات مبارزه شدید و عملى با غربزدگان را خواستار مى گردند:
[باید شدیدا با روشنفکران غربزده مبارزه کرد.ازاین جهت شما ماموریت دارید با همکارى کارمندان مسلمان و متعهد و غیرمنحرف این سازمان را تصفیه کنید بدون این که خوف از کس یا گروهى داشته باشید] 103 ...
و درجاى دیگر وظیفه مسلمانان راایستادگى و مقاومت در برابر ابرقدرتها دانسته پیروزى آنان را دراین میدان به این مى داند که روشنفکران از غربزدگى و شرق زدگى دست بردارند:
[وظیفه ماست که در برابرابرقدرتها بایستیم و قدرت ایستادن هم داریم به شرطاین که روشنفکران دست از غرب و شرق و غربزدگى و شرق زدگى بردارند و صراط مستقیم اسلام و ملیت را دنبال کنند] 104 ...
رهنمودهاى پیامبرگونه امام فقیدمان گامى بزرگ درافشاى ماهیت و شکست اسطوره غربزدگى و شرق زدگى در جهان بود. عینیت رهنمودهاى آن فرزانه درانقلاب اسلامى تمامى جریان غرب گرائى و شرق گرائى را در جهان سوم به زیر سوال کشید و به روشنفکران خود باخته قاطعان نشان داد که نمى توانند واقعیات جوامع اسلامى را با دریافت کلیشه اى عاریه از غرب یا شرق تغییر دهند.
هر چند موج غربگرائى و شرق گرائى با پیروزى انقلاب اسلامى و رهنمودهاى امام امت[ رض] فروکش کرده و به جاى آن تکیه براصالت فرهنگ اسلام مشهوداست ولى در عین حال خطراین افراد منتفى نشده است . لذا بر دانشمندان اسلامى است که به پیروى ازامام راحل[ رض] در راه شناختن و شناساندن این گروه اقدامات لازم و ضرورى راانجام دهند.
4. مقدس نماها
امام خمینى رضوان الله تعالى علیه از مقدس نماها به عنوان یکى دیگراز موانع شناخت احیاء و گسترش اسلام یاد کرده و با تمام توان نابودى این مشعل داران تحجر و حماقت را خواستاراست . براى گسترش اسلام ناب محمدى شناخت و زوال و نابودى آنان را ضرورى مى داند. شناخت معرفى این گروه به عنوان یکى از موانع احیاء دین و گسترش آن از ویژگیهاى آن امام مهاجرالى الله است . دیگراحیاگران ازاین گروه نامى نبرده اند. تنهاامام خمینى[ رض] است که با تیزبینى و شهامت مخصوص به خود خطراین گروه را در مقاطع گوناگون گوشزد نموده و تندترین حملات را علیه آنان دارد و از آنان به نام مقدس نما مقدس ماب متحجرین و جاهلان متنسک یاد مى کنند:
[... آمریکا واستکبار در تمامى زمینه هاافرادى را براى شکست انقلاب اسلامى در آستین دارند. در حوزه ها و در دانشگاه ها مقدس نماها را که خطر آنان را بارها و بارها گوشزد کرده ام اینان با تزویرشان از درون محتواى انقلاب واسلام را نابود مى کنند.اینها با قیافه حق به جانب و طرفدار دین و ولایت همه را بى دین معرفى مى کنند. بایداز شر اینها به خدا پناه ببریم] 105 ...
و در جاى دیگراز چهره آنان پرده برداشته و آنان را مروج اسلام آمریکایى قلمداد مى کند واز حوزویان مى خواهد که در برابر آنان اتحاد و همبستگى داشته باشند:
[در حوزه هاى علمیه هستندافرادى که علیه انقلاب واسلام ناب محمدى فعالیت دارند امروز عده اى با ژست مقدس مابى چنان تیشه به ریشه دین وانقلاب و نظام مى زنند که گویى وظیفه اى غیرازاین ندارند. خطر تحجرگرایان و مقدس نمایان احمق در حوزه هاى علمیه کم نیست طلاب عزیز لحظه اى از فکراین مارهاى خوش خط و خال کوتاهى نکنند.اینها مروج
اسلام آمریکایى اند و دشمن رسول الله . آیا در برابراین افعى ها نباید اتحاد طلاب عزیز حفظ شود؟] 106
این عده با تظاهر به تعبد و زهد که از ویژگیهاى این گروه است بزرگترین ضربه را در طول تاریخ بر پیکره دین وارد آورده اند. نمونه بزرگ این گروه را[ مارقین] در زمان حکومت على[ ع] تشکیل مى دادند. اینان با ظاهرى آراسته و یدک کشیدن زهد و تعبد ضربه اى بزرگ بر حکومت عدل گستر على[ ع] وارد آوردند. !
امروز پیروان آنان با مطرح کردن ولایت و شعار ظاهرى محبت اهل بیت سعى در جدائى دین از سیاست و به فراموشى سپردن لزوم تشکیل حکومت اسلامى و مقابله با معتقدان راستین به ولایت را دارند.
امام خمینى[ رض] به مناسبت سیزدهم رجب پس از تشریح عمیق ابعاد عرفانى مولاى متقیان على[ ع] وافشاى چهره ولایتى ها و مقس ماب ها و بیان مسوولیت عارفان زاهدان و فقیهان در دخالت درامور سیاسى به عنوان یکى وظیفه الهى مى فرمایند:
[قدرت اسلام است که دنیا را دارد به خیال آنها به خطر مى اندازد. حالا آنها براى اصل اسلام نقشه مى کشند ما حالا بنشینیم بگوییم که ما اهل ولایت حقیقى هستیم ؟اگر شمااهل ولایت هستید چراالان که کشور ولایت فقیه در معرض خطراست نشسته اید؟ شمااهل دیانت هم نیستیداهل ولایت هستید؟]
خطراین گروه را نباید کوچک شمرد.اینان به راحتى ابزار دست دشمنان اسلام واقع مى شوند. بزرگترین ضربه ها رااسلام در طول تاریخ حیات خود ازاین مقدس نماها خورده است .اینان زود فریب مى خورند و زود تحریک مى شوند و شایعه را به زودى قبول مى کنند و پس از آن احساس وظیفه مى کنند! و متاسفانه ریشه این گروه چنانکه امام بزرگوارمان[ رض] مى فرمایند در حوزه هاى روحانیت است :
[ امروز جامعه مسلمین طورى شده که مقدسین ساختگى جلو نفوذاسلام و مسلمین را مى گیرند و به اسلام اسلام به اسلام صدمه مى زنند. ریشه این جماعت که در جامعه وجود دارد در حوزه هاى روحانیت است . در حوزه هاى : نجف قم مشهد و دیگر حوزه هاافرادى هستند که روحیه مقدس نمایى دارند واز آنجا روحیه وافکار خود را به نام اسلام در جامعه سرایت مى دهند] 107 ...
5. آخوندهاى دربارى
حکام جور در طول تاریخ واستعمارگران وایادى خائن آنان براى مبارزه با مذهب بویژه اسلام راستین و قوانین آن روشها و شیوه هاى گوناگون دارند:
یکى از آن روشها:استفاده و به کارگیرى آخوندهاى دربارى و علماى سوءاست . در
گذشته رژیم شاه معدوم براساس نقشه هاى شوم ارباب خود براى تحکیم پایه هاى حکومت خود از معممین جاه طلب استفاده مى کرد و امروز استعمارگران و حکام جور در جهان : در کشورهاى اسلامى و غیراسلامى روحانى نمایان بسیارى را براى این کار به خدمت گرفته اند.
هماهنگى علماى وهابى عربستان سعودى با روحانى نمایان بسیارى از کشورهاى اسلامى در تایید جنایات آل سعود در جمعه خونین مکه شاهد صدق مدعاى ماست .
امام خمینى[ رض] در مقاطع گوناگون خطراین گروه را گوشزد کرده و تندترین حملات را علیه آنان دارند واز آنان به نام : آخوندهاى دربارى وعاظ السلاطین مروجین اسلام آمریکایى روحانى نما و ... یاد مى کنند.
امام خمینى[ رض] سالها پیش ازانقلاب در دوران تبعید در نجف در درسهاى[ ولایت فقیه] خویش خطر آخوندهاى دربارى و روحانى نمایان را براى پیشرفت اسلام اینگونه بیان مى کنند:
[ اینها دین شما رااز بین مى برند.اینها را باید رسوا کرد تااگر آبرو دارند در بین مردم رسوا شوند ساقط شوند.اگراینها دراجتماع ساقط نشوند امام زمان را ساقط مى کنند اسلام را ساقط مى کنند. باید جوانهاى ما عمامه اینها را بردارند. عمامه این آخوندهایى که به نام فقهاى اسلام به اسم علماى اسلام این طور مفسده در جامعه مسلمانان ایجاد مى کنند باید برداشته شود] 108 .
امام در پاسخ به دانشجویان مسلمان مقیم اروپا و آمریکا در پیامى پس از بیان ماموریت رژیم شاه دراسلام زدایى و نیاز آن رژیم به روحانى نمایان و تکیه روى مسؤولیت مردم در برابر آنان مى فرماید:
[ما پیش از هر کارى لازم است تکلیف خود را با روحانى نماها که امروزاز خطرناکترین دشمنها براى اسلام و مسلمانان محسوب مى شوند و به دست آنها نقشه هاى شوم دشمنان دیرینه اسلام و دست نشاندگان استعمار پیاده واجراء مى گردد روشن سازیم و دست آنان رااز حوزه هاى علمیه مساجد و محافل اسلامى کوتاه کنیم] 109 .
و در پیام به حجاج بیت الله (سال 60)از عالمان دربارى به عنوان ایادى خائن قدرتمندان واستعمارگران در جهت اختلاف و تفرقه بین مذاهب اسلامى با بهره گیرى از قلم و بیان یاد کرده مى فرمایند:
[طرح اختلاف بین مذاهب اسلامى از جنایاتى است که به دست قدرتمندان که ازاختلاف بین مسلمین سود مى برند و عمال از خدا بى خبر آنان از آن جمله : وعاظ السلاطین که از سلاطین جور سیاه روى ترند ریخته شده و هر روز بر آن دامن مى زنند] 110 .
و در آخرین پیام به حجاج بیت الله (در حج خونین سال 66) خطر علماى سوء و آخوندهاى
دربارى را براى گسترش اسلام گوشزد مى نمایند:
[روحانیون متعهداسلام بایداز خطر عظیمى که از ناحیه علماء مزدور و سوء و آخوندهاى دربارى متوجه جوامع اسلامى شده است سخن بگویند چرا که این بى خبران هستند که حکومت جائران و ظلم سران وابسته را توجیه و مظلومین راازاستیفاء حقوق حقه خویش منع و در مواقع لزوم به تفسیق و کفر مبارزان و آزادى خواهان در راه خدا حکم مى دهند. که خداوند همه ملتهاى اسلامى رااز شرور و ظلمت این نااهلان و دین فروشان نجات دهد] 111 .
در بیان دیگر به افشاى چهره حقیقى آنان مى پردازد و آنان را مزدوران آمریکا معرفى مى نمایند:
[ آن ضررى که اسلام ازاین آخوندهاى دربارى مى خورد بدتراز آن ضررى است که از آمریکا مى خورد براى این که اینها با یک ظاهر اسلامى اسلام را منزوى مى کنند. آمریکااین کار را نمى تواند بکند آمریکااینها را وادار مى کند] 112 .
اینها همه نمونه اى از بیانات امام[ رض] در رابطه بااین گروه است . اگرامام[ رض] بر شناسائى و شناساندن و خطراین گروه تاکید مى ورزد براى این است که :اگراسلام آن چنانکه هست تبلیغ شود وجدانهاى پاک وانسانهاى طالب حق و حقیقت آن را مى پذیرند. ولکن اگرافرادى به نام اسلام غیراسلام را تبلیغ کردند و ظلمت را به جاى نور و سراب را به جاى آب به مردم تشنه حقیقت عرضه کردند در حقیقت علیه اسلام تبلیغ کرده واسلام را منزوى کرده اند. لازم به یادآورى است که : هر چند امام[ رض] با نام آخوند دربارى وعاظ السلاطین و...ازاین گروه یاد مى کردند ولى این خیانت درانحصاراین قشر نیست بلکه کلیه دانشمندان جامعه شناسان هنرمندان نویسندگان شاعران و سایر گروههاى فرهنگى که وابسته به دربارها و سلاطین جور هستند از همین گروه به شمار مى آیند یعنى همه این افراد و گروهها وعاظ السلاطین اند که باید شناخته شوند و شناسنانده شوند تا مردم فریب آنان را نخورند.
ملى گراها
استعمارگران در سرزمین هاى اسلامى دین مقدس اسلام را بزرگترین مانع حضوراستعمارگرانه خویش دانسته و با تمامى توان تلاش مى کنند: با ترویج ناسیونالیسم اسلام رااز صحنه خارج کرده و همانند مسیحیت در غرب تبدیل به یک دین مرده و بى خاصیت نمایند. ناسیونالیسم دام نوى است که استعمار صلیبى براى ضربه وارد کردن براسلام تدارک دیده است تا موفقیتى را که در طى تاریخ با برافروختن جنگهاى صلیبى نتوانست به آن دست یازد از راه خزنده و با گسترش ناسیونالیسم
به دست بیاورد. با سیرى در نوشته هاى مستشرقین و خاورشناسان مى توانیم این آرزوى استعمارگران را دریابیم واعماق این توطئه را درک کنیم . .
علاوه براین ناسیونالیسم وسیله اى است براى شکستن وحدت امت اسلامى و جلوگیرى از یک پارچگى جهان اسلام که منافع استعمارگران را به خطر مى اندازد و تهدید بالقوه اى براى استعمار در سیاست بین المللى محسوب مى شود. قومیت پرستى در جاهلیت متداول بودامااسلام آن راالقاء کرد. پیامبراسلام مى فرماید:
ایها الناس کلکم من آدم و آدم من تراب لافضل لعربى على عجمى الا بالتقوى 113 .
شما فرزندان آدم هستید واز خاک آفریده شده اید. عرب بر غیر عرب برترى ندارد مگر به تقوى .
بنى امیه عنصر عربیت را به جاى اسلامیت تقویت کردند. متاسفانه برخى از کشورهاى اسلامى با تاسى به بنى امیه دراین مساله به قدرى دچارافراط شده اند که اسلام را تحت الشعاع تعصب قومى و نژادى قرار داده اند واین در حقیقت نوعى ارتجاع و بازگشت به جاهلیت قبل از اسلام و خواسته دشمنان اسلام است .
امام خمینى[ رض] در بیانات خود در جمع اعضاء شرکت کننده در کنگره آزادى قدس پس از بیان این مطلب که استعمارگران دریافته اند که اسلام سد راه آنهاست به وسیله حکومت هاى دست پرورده خود نژادپرستى ها و گروه پرستى ها را گسترش داده و عرب را در مقابل عجم و ترک قرار دادند تاازاین راه مانع گسترش اسلام گردند و مى فرمایند
[ این که من مکرر عرض مى کنم که این ملى گرائى اساس بدبختى مسلمین است براى این است که :این ملى گرایى ملت ایران را در مقابل سایر ملتهاى مسلمین قرار مى دهد و ملت عراق را در مقابل دیگران و ملت کذا را در مقابل کذا.اینها نقشه هایى است که مستعمرین کشیده اند که مسلمین با هم مجتمع نباشند. در عراق حکومت عراق حکومت سابق تراز این حکومت (که این بدتراز آن است )اینها طرح مى کردند که ما مى خواهیم مجد بنى امیه رااحیا کنیم در مقابل اسلام اسلام که آمده بود همه مجدها را فانى کند در مجدالله اینها مى گفتند ما مجد بنى امیه را بایداحیا کنیم واین چیزى نبود که شعوراینها برسد تلقینى بود که ابرقدرتها مى کردند که :اسلام متفرق بشود مسلمین با هم متفرق بشوند دشمن هم بشوند. درایران از سالهاى طولانى اشخاص بى اطلاع از اساس مسائل (ولو فرض کنید بعضى شان مغرض نبودند)اینها هم هى طبل ملیت را کوبیدند. همان ملیتى که مى خواست اساس اسلام را درایران برچیند. اسلام آمده است که : همه نژادها با هم اند مثل
دنده هاى شانه مى مانند هیچ کدام بر هیچ کدام تفوق ندارند: نه عرب بر عجم و نه عجم بر عرب و نه ترک بر هیچ یک ازاینها و نه هیچ نژادى بر دیگرى و نه سفید بر سیاه و نه سیاه بر سفید. هیچ کدام بر دیگرى فضیلت با تعهد است با تعهد به اسلام است .اینها تبلیغاتى بوده است که تلقیناتى بوده است که ازابرقدرتها که مى خواستند ما را بچاپند شده است و مع الاسف بعضى اشخاص مسلمان صحیح هم باورشان آمده است 114 .
امام[ رض] درادامه این بیانات از دولتهاى کشورهاى اسلامى متکى بر قومیت به عنوان مشکل مسلمین یاد کرده است و نجات فلسطین و دیگر ملتها را در بازگشت به اسلام راستین و کنار گذاشتن قومیت و عربیت مى دانند:
مشکل اسلام دولتهاى اسلامى هستند.این مشکل باید حل شود.اگر دولتهاى اسلامى به خود بیایند و گرایش کنند به اسلام و از عربیت برگردند به اسلامیت واز ترکیت برگردند به اسلامیت حل مى شود مسائل ... تا به اسلام رسول خدا[ص] برنگردیم نه مى توانیم قضیه فلسطین را حل کنیم نه افغانستان را و نه سایر جاهارا 115 .
آنچه تاکنون ذکر شده نمى بوداز یم و قطره اى از دریاى بى کران و مواج اندیشه هاى آن امام راحل درباره موضوع احیاء دین و مسائل مربوط به آن . واز نظر کیفى بلندى وعمق سخنان آن عزیز به گونه اى است که قلم هر نویسنده اى رااز تحلیل و توضیح ناتوان مى سازدازاین روى معترفیم که آنچه دراینجا به یاد آن امام فقید آورده ایم نه استقصاء کامل و همه جانبه که نگرشى است کلى واز حد برگفتن قبسى از شعله هاى نور پا فراتر ننهاده است . هر یک از فروعاتى که دراین نوشتار از آن یاد شده است نیازمند تدوین کتابى است مستقل و در خود تحقیقى جداگانه .
غرض تنهاارائه کلى سرفصلهاى مطالب بجا مانده ازامام[ رض] از این بعد خاص بود و تحقیق شایسته و کامل را به محققان توصیه مى کنیم . امیداست که محققان و دانش پژوهان به شرح ابعاد مختلف اندیشه ها و مبانى و کارهاى بزرگ حضرتش در زمینه هاى گوناگون : فقهى سیاسى اقتصادى پرداخته و آن را دراختیار مشتاقان قرار بدهند.اینک بر ماست که به وصایاى آن راحل الى الله توجه نموده و در تداوم راه حضرتش در حفظ واحیاءاسلام کوشا باشیم و موانع و مشکلات را بشناسیم و در رفع آن دریغ نورزیم تاان شاءالله دین همچنان پایدار و با طراوت بماند واین امانت عظیم الهى به صاحب اصلى اش سپرده شود.