نوع مقاله : مقاله پژوهشی
آه ازاین درد که ترا به بند کشیدند و بر بستند و هیچکس نبود که از تو حمایت با شفاعت کند.
ترا که نزد خردمندان شکوهمندترین و برترین شهریارى با خود مى کشیدند و مى بردند.
عجب از کوهستان که سر خشم بر زمین نمى غزد و نمى لرزد واز ستارگان که فرو نمى پاشند.. بر درگذشت زیدالدین عجبى نیست اگر کوهها بلرزه در آیند بلکه عجب از آرامش آنهاست .
قطعه اى از شعر فتال در مرثبه شهید
در مرثیه قله بلند و برافراشته حوزه هاى علمى تشیع و تاریخ زرین اسلام بنیانگذار جمهورى اسلامى احیاگر شریعت در قرن ظلمت امام خمینى قدس سره الشریف پاى سخن قله اى ازاین رشته قلل سر تعظیم نهادن و با گوش جان مواعظ و دستورالعملهاى او را نوشیدن چه نیکوو و دل انگیزاست .
زین الدین بن على احمد بن محمدبن على بن جمال الدین تقى الدین صالح بن مشرف به سال 911 ه.ق در جبل عامل دیده به جهان گشود. روز تولد او سیزدهم رجب مقارن با زاد روز مولى و مرادش مولى الموحدین
حضرت امیرالمومنین على بن ابیطالب[ ع] بود.اجداداو از علماء ربانى بودند و فرزندان او نیز همچون ستارگانى در آسمان تاریخ اسلام درخشیدند.
دروس مقدماتى رااز پدر بزرگوارش فرا گرفت .این مرد وارسته همراه با آموزش علوم مقدمات عشق به علم و معنویات را در جان و قلب خود جاى داد وازاین روى او در نوجوانى بااسباب و راههاى رشد و کمال آشنا گردید بگونه اى که بعداز پدر راه و رسم آموزش و سازندگى را نیک مى دانست . آن بزرگوار با کمک از تعلیمات پدر پلکان قرب الهى و تکامل علمى را یکى پس از دیگرى پشت سر نهاد.
اندیشه منسجم و ژرف بین و ذهن و فاد و نکته بین او که بعد در کتاب ها و آثارش خودنمائى کرد مرهون همین دوران طلائى و شکوفایى اوست . عشق او به فراگیرى دانش و کسب کمالات معنوى او را بى قرار ساخت بگونه اى که دراین راه همه سختیها را به جان خرید و هر مانعى رااز پیش روى برداشت .
دراین راستا به : میس کرک نوح مصر مکه مدینه بیت المقدس حلب قسطنطنیه بعلبک شهرهاى عراق و دیگراقالیم سفر کرد. دانشها و روشهاى موجود آن حوزه ها راازاساتید فن آموخت و سرآمد عالمان زمان خویش گردید.
مرحوم علامه امینى در کتاب شهداءالفضیله مى گوید:
از گوهران نفیس روزگار و دریاى بیکران دانش زیور دین و آیین استاد فقیهان بزرگ دانشمندى که در فلسفه و عقیده شناسى فقه واصول شعر وادب علوم طبیعى و ریاضیات دست داشت . شهرت عالمگیرش کافى است که مقامش را بنماید و ما رااز هر گونه تعریف و توصیف بى نیاز سازد. خلاصه آن که هر تمجید که از وى بر زبان آید کوچکتراز مقام اوست و هر توصیف نارساتراز حدودى ... .
شهید ثانى قدس سره تنها به فراگیرى علوم نقلى و مرسوم زمان خود بسنده نکرد. بلکه به علوم باطن روى آورد و به سیر و سلوک و ریاضت نفس پرداخت و خود مرشداین علوم گردید.اوازاین که در حوزه هاى علوم دینى معارف شهودى متروک مانده و علوم نقلى و رسمى مایه تفاخر و مباهات گشته است در رنج بود:
دریغا دراین دوران دانش پاکسازى قلب و تکامل دهى به آن نه تنها کهنه و مندرس شده است بلکه آثار آن محو گردیده است .
باتقوا و پارسا دراین زمان به کسانى گویند که از محرمات ظاهرى نوشته شده در کتابهاى فقهى اجتناب کنند ولى بازرسى قلب و پاکسازى آن از صفتهاى ناپسند نزد خداى تعالى همچون : حسد تکبر کینه توزى دشمنى ریا ریاست طلبى برترى جوئى بداخلاقى بداندیشى درباره همنشینها و دوستاران را وا نهاده اند حتى بسیارى ازاین امور را گناه نمى انگارند بااین که این خصایص ریشه و سرچشمه همه گناهان مى باشند....
آرى او یگانه دوران و ستاره زمان خویش شد. دراین سفرها همراه با تعلم و فراگیرى دانشهاى
گوناگون به آموزش و تعلیم در سطح وسیعى پرداخت تااین که بساط هدایت خلق را در شهر بعلبک گسترانید و در آن شهرها هم ملجا حل مشکلات علمى مذاهب پنجگانه بود و هم ارشاگرد سالکان فرزانه .
شاعر گرانمایه سید عمید نجفى در مرثیه آن بزرگورامى سراید:
[ستاره رهنمون از آسمان حکمت و دانائى فرو غلطید دیگر در تاریکیهاى شب راه از چه توان جست . پیشوایى رخ در پرده خاک کسید که دانش بدانگونه اى افشاند که بروز بخشندگى و دهش نعمت مى پراکند.
او کعبه فضل بود و دانش پروهان چونان بگردش گردان که حاجیان بگرد حرم کعبه در طواف] ...
آفاق روحى و مقام اخلاقى شهید:
او از معدود بزرگان و نادر دانشمندانى است که درابعاد مختلف استعدادهاى گوناگون خود را به فعلیت رساند وابعاد وجودى و قواى انسانى خود را در کانال فطرى خویش هدایت کرده و رشد و تعالى بخشید.
خواسته ها و تمایلات نفسانى را قلع و قمع کرد و جانش را با زیت اخلاص و فناى در حق روشن کرد.او با مراقبت دقیق و همه جانبه اعمال و رفتار خود رضاى خدا را در تار و پود لحظه هاى عمر خویش متبلور ساخت و هیچ مقصد و مطلبى را جز[ ابتغاءوجه] دنبال نمى کرد. تمام زندگى او تبلور عشق به خدا عبادت و تلاش در راه حق بود.
در مقدمه اللمعه الدمشقیهدراین زمینه آمده است :
[فقد کان الشهید من المعدودین من اولیاءالله المرقبین و ممن وفق لتهذیب نفسه و تکملیها والتغلب على عوامل الشهوده والهوى و الطاغوت فى نفسه والاخلاص لله تعالى حق الاخلاص فى کل جزء من سلوکه . و کانت لیالیه عائره بذکرالله واستغفاره والصلاه له و تسبیحه و نهاره عامر بالدراسه والتالیف والتعرض لحاجات الناس و توجیه الناس وارشادهم فکانت حیاته کلها حلقات متصله من العمل والدرراسه والعباده والجهاد فى سبیل الله]....
دراین راستا شهید بزرگوار در حوزه تفکر واندیشه بر علوم باطنى احاطه اى کم نظیر یافت و دراین زمین هصاحب راى و نظر گردید.
چنانکه مرحوم خونسارى پس از ذکر فضایل او مى گوید:
[واماالسلوک والتصوف فقد کان له فیه تصرف واى تصرف]... .
در حوزه عمل و سلوک روحى با رسیدن به روح عبادات و ربانى کردن جان واندیشه خود به فرامرز طبیعت و عالم ماده پاى نهاد و با پرواز در آفاق ملکوتى این عالم به مقامات واسراى دست یافت و باطن عالم را شهود کرد.
این جان پاک و روح الهى مورد توجه و عنایت حضرت ختمى مرتبت پیامبر اسلام[ ص] قرار گرفت و در خواب حضرت رسول[ ص] او را به مقاماتى تشرف داد.
بااین تشرف قله قرب فرائض و نوافل را طى کرده و دراین زمینه تالى تلو معصومین صلوات الله
علیهم اجمعین گردید.
صاحب روضات الجنات در این زمینه مى گوید:
[ تااین زمان (سال 1263 ه.ق )از دانشمندان بزرگ کسى را به عظمت شان و علو مقام و ظرفیت اخلاقى و خوش فهمى و قدرت اراده و حسن سلیقه و راست روى و نظم تحصیلى و کثرت استاد و ظرافت طبع و لطافت هنر و معنویت سخن و کمال تالیف وى نیافته ام حتى در تخلق به اخلاق الهى چیزى نمانده بود که به مقام معصومین برسد]....
شهید والامقام مرزبانى هوشیار و بیدار براى اسلام بود. نه تنها نقطه هاى کور نفوذ دشمن را شناسائى و سد کرد و مواضع آسیب پذیر را ترمیم نمود بلکه با نفوذ به درون دشمن جان مایه هاى فرهنگ تشیع را در پیکره اندیشه و فرهنگ آنان تزریق کرد.انجام این رسالت در بیشتر سفرهاى علمى و فرهنگى او متبلور و نمایان است که این مقال را گنجایش بیان آن نیست .
در بعداجتماعى زندگى او سراسر تلاش و کوشش در جهت بسط احکام و معارف تشیع در آن فضاى خفقان آور بود.او در راه ترویج اسلام ناب محمدى از هیچ چیز واهمه نکرد. شهید به بهانه[ تقیه] در آن دوران خفقان عافیت طلبى را پیشه نکرد بلکه چونان کوه استوار سینه خود را سپر همه حوادث وابتلائات قرار داد.
خوداو دراین زمینه مى گوید:
ان من الالقائات الى التهلکه فعل من یعرض نفسه للقتل فى سبیل الله اذا راى فى قتله بسبب ذلک عزه للاسلام . ولاشبهه ان ذلک من افعال الکرام دون الئام و من خصال اولیاءالله البرره الاعلام الذین لهم الاسوه الحسنه بالحسین الشهیدالمظلوم علیه السلام... .
از مصادیق[ القاء فى التهلکه] عمل کسى است که در راه خدا جانش را به خطر مى اندازد و با قتل خود به اسلام عزت مى بخشد.این نوع[ القاء فى التهلکه] بى شک ازافعال شایسته و گرانبها واز خصایص اولیاء خداى مى باشد خوبان و بزرگانى که شهید کربلا رااسوه اى نیکو براى خود قرار داده اند .
اندیشه نافذ و تلاش بى امان او خواب رااز چشم ستم پیشگان ربودازاین روى دانشمند نمایان مقام طلب همانند جغدهاى شوم بر هر ویرانه نشستند واز هر فرصتى بهره جستند تااو را شهید کردند.
او همانند آقا و مولایش حسین در غربت به شهادت رسید و سه روز بدن مبارکش بر زمین افتاده بود. شهادت او چنان ولوله اى در جهان اسلات بیفکند و چنان ارواح حق طلبان را به خروش و جوش آورد که شاعران با شور خود و سخنوران با سخنان شورانگیز خود و نویسندگان با قلم خود پرچم خونین رسالت او را به اهتزاز در آوردند و بر بام بشریت برافراشتند.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد
بسم الله الرحمن الرحیم
اى برادر من ! خداى تعالى من و تو را در پیروى وانجام دادن دستورهایش موق کند. ما را به راهى که خشنودى او در آن است بدارد و بر نیکیها آگاهمان کند تا آنها را بکار گیریم و صفتهاى بد را به ما بشناساند تااز آنها دورى گزینیم . و در همه این امور با توفیق نیکویش یاریمان کند که او صاحب و سرپرست هر یارى و توفیق است . نخستین توصیه ام به تواین است که : در همه کارها چه آنها که انجام مى دهى و چه آنها که ترک مى کنى تقواى الهى را پیشه کن زیرااین سفارش پروردگار جهانیان است :
ولقد وصیناالذین اوتواالکتاب من قبلکم وایاکم ان اتقواالله 1 .
پیروان ادیان پیش از شما و شما را به[ تقوا] سفارش کردیم .
این سخن در عین ایجاز در بردارنده نیکیهاست بهمین جهت آن را وصیت خود بر همه اهل عالم قرار داد.
اگر در بین خصلتهاى نیک صفتى شایسته تر و فراگیرتر براى بندگان بود اقتضاى لطف و عنایت خداوند گزینش آن بود و یا آن صفت را نیز به بندگان خود سفارش مى کرد. خداوند تعالى در کتاب خود [ تقوا] را ستوده است و ویژگیها و فوائد و آثار بسیارى را براى[ تقوا] بر شمرده است که اینک به برخى از آنهااشاره مى کنیم :
آثار و نتایج تقوا
آمرزش گناهان و بسامان کردن کارها:
یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و قولوا قولا سدیدا یصلح لکم اعمالکم و یغفرلکم ذنوبکم 2 .
اى مومنان ! تقواى الهى را پیشه سازید. راست استوار و پر مایه سخن گویید تااو کارهایتان را بسامان کند و گناهانتان را بیامرزد.
رهائى از آتش جهنم :
ثم ننجى الذین اتقوا 3
زیست جاودانه در بهشت :
اعدت للمتقین. 4
یارى و پشتیبانى خدا:
ان الله مع المتقین. 5
حفظ و حراست از دشمنان :
وان تصبروا و تتقوا لایضرکم کیدهم شیئا. 6
برترین و باارزشترین اثر تقوا محبت خداى تعالى به متقین است :
ان الله یحب المتقین . 7
درباره قدس جلال و کبریائى حق تقوا پیشگان بر دیگران مقدمند.
ان اکرمکم عندالله اتقاکم . 8
بر طرف کردن گرفتاریهاى سخت و سرو سامان دادن به امور زندگى که بزرگترین موهبت براى با تقوایان است . و آنان مى توانند در پرتو آن با خاطر آسوده و فراغت بال خدا را عبادت کنند:
و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لایحتسب و من یتوکل على الله بالغ امره . 9
تبیین مفهومى تقوا
تقوا: عبارت است از سر برانجام خدا نهادن واز آنچه او نهى کرده است است دورى گزیدن . براین اساس است که همه نیکیها را در بر دارد.
ازامام صادق[ ع] پرسیده شد: تقوا چیست ؟ایشان فرمودند:
ان لایفقدک حیث امرک و لایراک حیث نهاک. 10
هرجا خداوند تو را فرمان داده است حضور داشته باشى و در جائى که نهیت کرده دیده نشوى .
بر تو باد برادرم (خدا تو را توفیق دهد) به مراعات این وصیت جامع زینت دادن زندگى و رفتار خود براساس آن .
از عمر کوتاه خود در دنیا که سرمایه زندگى آن سرا و مایه خوشبختى جاودان و کرامت همیشگى است به نیکى بهره گیر.
شگفتا! بااینسرمایه ناچیز به چه سود بزرگى مى توان دست یافت .
آنان که دراین معامله کوتاهى کرده واز سرمایه عمرشان بهره نگرفته اند بهنگام دیدن جایگاه بلند سابقین جلوداران در کسب فضیلت ها و مقام والاى واصلان بحث و نتایج تلاش کوشندگان در عبادت سخت پشیمان شده و بر کوتاهى کردن خود افسوس مى خورند و حال آن که فرصت از دست رفته و جبران آن ناممکن است .اگر بدانى که بهادى سعادت جاودانى آخرت چه چیزاست واز سوى دیگر درباره قدر وارزش آن سعادت و رستگارى بى پایان بیندیشى هرگز به خوداجازه نمى دهى با غفلت و سستى و تنبلى آن خوشبختى جاودانه از کفت برود و به حسرت فقدان آن دچار شوى . با دقت دراین نکته حقایق
زیادى برایت روشن خواهد شد. مى دانیم که به چنگ آوردن سعادت جاودانى آخرت تنها دراین عمراندک دنیا میسوراست است . عمرى که تازه آنان که آرزوى طولانى شدنش را دارند امید ندارند به صد سال برسد. دراین عمراندک مگر چقدر آن صرف اعمالى مى شود که بهاى زندگى جاودانى است ؟
یک محاسبه ساده پاسخ این سوال را روشن مى کند: بخش مهمى از آن بناچار صرف خواب واستراحت مى شود. بخش دیگر آن صرف ضروریات زندگى از قبیل کار و تحصیل معاش نظافت و ... مى شود. ما بقى عمر که صرف این امور نمى شود (مشروط براین که درست مواظبت شود تا هرز نرود و در گناه مصرف نشود) ثمن و بهاى خوشبختى جاویداست .
حیات جاویدى که بقاء بدون فناء لذت بدون مشقت خوشحالى بدون ناراحتى بى نیازى بدون فقر کمال بى نقصان بى ذلت و ... است بالاخره هر چه مطلوب و مرغوب است بگونه اى که به هیچ وجه از آن اندکى کم نگردد واز نامحدودیتش کاسته نشود. به این مقال براى روشن شدن حقیقت امر توجه کنید:اگر فضاى این جهان مادى ازاعماق زمین تا آسمان پراز مورچه هاى ریزه که گفته اند: و زن صدتاى آنها به اندازه یک دانه جواست باشد و پرنده اى در هر صد صال بلکه در هر چند صد سال یکى از آنها را بخورد تا آنها تمام شود از نامحدود چیزى کاسته نشوداساسا نمى شود بین محدود و نامحدود مقایسه کرد.
بنابراین سزاواراست دراین مدت کوتاه عمر که با هر نفسى از آن گنج هایى بدست مى آید و رسیدن به سعادت آن سرا جز در همین ایام کوتاه امکان پذیر نیست آستین همت را بالا زده و تمام توان خود را در جهت کسب سعادت جاودان بکارگیرى . چقدر زشت است سستى و کوتاهى در بدست آوردن آن براى کسى که اعتقاد به وجود آخرت دارد اعتقادى که از ارکان
ایمان است و هیچ مکلفى را گریزى از عقیده به آن نیست زیرا وجود جهان دیگرازامورى است که آیات و روایات بسیارى درباره آن وارد شده است .
و همه پیامبران الهى بر آن اتفاق کرده اند و در تمام ادیان و مذاهب بشرى با وجوداختلاف در مرام بدان اذعان دارند. شگفتا!اهل دنیا را مى بینیم که تمام توان خود را مصرف رسیدن به سوداندک کوتاه مدت و همراه با رنج و آلام کرده و در راه رسیدن به آن رنجها کشیده و سختیها را به جان مى خزند واز بهره ها و سودهاى خود براى رسیدن به آن مى گذرند. در حالى که به این سود بدست آمده بر فرض سلامت آن از آفات نمى شودامید بست که هیچ خردمندى به بقاء آن امید ندارد.
بى شک دنبال این سعادت نرفتن و در تهیه مقدمات آن کوتاهى کردن برخاسته از ضعف ایمان به آخرت است و گر نه عقل ناقص به انسان حکم مى کند که براى رسیدن به این سعادت عظیم آستین همت بالا زند چه رسد به عقل کامل .
بدان ! ضبط اوقات عمر و بارورى لحظه هاى آن براى رسیدن به خوشبختى و سعادت جاودانه جز با مراعات پاسدارى محاسبه و مراقبه نفس ممکن نیست .
در صورت سستى و کوتاهى نفس درانجام وظایف باید آن را تنبیه کرد به آنگونه که در مسائل مادى که سود آن ناچیز واز دست رفتن آن چندان زیانى ندارد با طرف معامله خود برخورد مى کنى .
همچنانکه یک تاجر از شریک خود کمک مى گیرد و سرمایه خویش را براى تجارت به او مى سپارد و پس از آن مراقبت و حسابگرى از آن تاجر را سرلوحه کار خویش کرده و در صورت کوتاهى یا زیان او را سرزنش مى کند عقل هم که تاجر راه آخرت است بایداز[ نفس] دراین تجارت
کمک بگیرد تجارتى که سود آن تزکیه نفس است و تنها با پیراستن جان از بدیها و آراستن آن به نیکیها صورت مى گیرد. چنانکه خداوند در قرآن مى فرماید:[ قداقلح من زکیها و قد خاب من دسیها] آن که جان خود را تزکیه کرد فلاح یابد و آن که به هوا آلوده گشت نابود گردد. بله خرد باید دراین تجارت سترگ از نفس کمک بگیرد واز آن در آنچه مایه رفعت و کمال اوست بهره گیرد همانگونه که تاجراز شریک و غلام خود کمک مى گیرد.
بى شک همانگونه که تاجر شریک را به منزله دشمنى در جدال مى بیند و در طى چندمرحله با او برخورد مى کند: (قرارداد نظارت محاسبه سرزنش و مجازات در صورت کوتاهى ) عقل انسان نیز باید نخست با نفس قرارداد ببندد و وظایفى را بعده او بگذارد و برانجام آن وظایف پیمان ببندد و راه رستگارى و فلاح را به او نشان دهد و پس از آن از نظارت و مراقبت بر نفس خویش غفلت نکند زیرا کسى که نفس خویش را بخود وانهد ارمغانى جز خیانت و تباهى سرمایه ازاو نخواهد دید همانطور که غلام خائن وقتى مال را به او بسپارى واو را بخود واگذارى چنین کند.
در مرحله بعد لازم است که ازاو حساب کشد وانجام وظایف و عمل به قراردادها راازاو بخواهد. چون سوداین تجارت بهشت برین و رسیدن به سدره المنتهى که مقام انبیاء و شهداست مى باشد. و زیان آن (پناه بخدا) عذاب جهنم و همزبانى با فرعونها و بدبختهاست چون آن سرا را دو مقام بیش نیست : بهشت و یا جهنم . بهشت براى تقوا پیشگان آماده شده و جهنم براى آنان که در بهره ورى ازاستعداد واوقات خویش کوتاهى کرده اند پس دقت و وسوسه در حساب کشى دراین زمینه بسیار مهمتراز دقت در سود بهره هاى دنیائى است زیرا سود کوتاه مدت دنیا در قبال نعمت هاى جاودانه عقبى بسیار ناچیزاست .
در سود بى دوام خیرى نیست بلکه شر زودگذر بهتراز سود گذراست . چه سختیهاى زودگذر شادمانى در پى دارد و سودگذرا تاسف و حسرت بدنبال دارد. به گفته شاعر:
اشدالغم عندى فى سرور تیقن عنه صاحبه انتقالا 12
نزد من سخت ترین اندوه خوشى اى است که صاحب آن یقین بزوالش دارد.
بنابراین بر مومن دوراندیش است که از حسابگرى و سخت گیرى بر حرکات سکنات و لغزشهاى نفس غفلت نورزد زیرا هر نفسى از نفسها عمر گوهر گرانبها و بى همتائى است که مى توان به آن گنجى از گنجهاى بى پایان آن سرا را خرید.
سپرى کردن این نفسها و لحظه هاى عمر بدون به چنگ آوردن سود زیان دهشت انگیزى است که هیچ عاقلى به آن تن ندهد.
دراین راستا بایسته است که مومن به خدا و آخرت از پگاه پس از فراغت ازانجام فریضه صبح همچون یک تاجر تا پایان روز با نفس خود برخورد کند. ساعتى با نفس خود خلوت کرده واو را چنین مخاطب قرار دهد: هان اى نفس ! مرا جز همین لحظه اى زندگى زودگذر سرمایه اى نیست . هر نفسى که بگذرد بخشى از سرمایه جان من نابود شده و من از تجارت و سود ناامید خواهم شد.
بدان !امروز روز جدیدى است که خدا با لطف و کرم خود به من مهلت داده است واجل مرا به تاخیرانداخته است .اگر جانم را مى گرفت آرزو مى کردم براى حتى یک روز به دنیا بر گردم و به جبران خسارتها وانجام کارهاى شایسته موفق شوم .
چنین پندار که مرده اى و دوباره به دنیا بازگشته اى پس بترس واندیشه
کن از تضییع اوقات واز دست دادن لحظه هاى این روز چه هر نفسى از نفسهاى تو گنجى است بى پایان . آگاه باش اى نفس شب و روز را بیست و چهار ساعت است . در حدیث آمده است :
[در قیامت در برابر هر شبانه روز عمرانسان بیست و چهار صندوق لاک مهر شده دراختیارش قرار مى گیرد و جلواو یک بیک گشوده مى گردد. یکى را مى گشایند پراز نوراست زیرااین ساعتى است که در آن ساعت در دنیا اعمال نیک انجام داده است . با دیدن این انوار که پلکان قرب به فرمانرواى جبار روز قیامت یعنى خداى متعال است چنان بشارت خوشحالى و شادمانى به او روى مى آورد که اگراین شادمانى و بشارت را براهل جهنم توزیع کنند بگونه اى واله و شیداى این نور مى گردند که درد و رنج آتش جهنم را درک نمى کنند. چون صندوق دیگرى را گشایند سیاه و تاریک باشد و بوى گند و آن پخش گردد و تاریکى آن را فراگیر شود این ساعتى است که در دنیا فرمان خدا راانجام نداده است . در اینجا چنان وحشت و ترس براو رسد که اگر براهل بهشت تقسیم کنند عیش آنها را مکدر و شادیشان را به اندوه مبدل کند .
صندوق دیگرى را گشایند. تهى نه در آن مایه خوشبختى و خشنودى است و نه مایه تیرگى و ظلمت این انعکاس ساعتهائى است که در آن بغیر ضرورت خوابیده است و یا در غفلت گذرانده و یا به امور مباح دنیا مشغول بوده است .
دراین حال بر بهره نگرفتن ازاین ساعت حسرت و پشیمانى بر وى روى آورد همچون ندامت و غم کسى که فرصت بدست آوردن سود کلانى را داشت ولى براثر سهل انگارى واهمال کارى از آن سود عظیم محروم شده است واو را جز حسرت و تاسف چاره اى نیست .اینچنین کلیه صندوقهاى اوقات عمر بشر براو عرضه گردد] 13 .
پس باید نفس را مورد خطاب قرار دهد و بگوید: دراین چند روز جدید تلاش کن که صندوقهاى اوقات عمر را آباد کنى و لحظه لحظه هاى آن را بارور سازى . مبادا ساعت هاى عمرت از گنجهائى که اسباب قرب و نزدیکى به خداونداست خالى باشد. به کسالت استراحت و ولنگارى روى نیاور زیرااز رسیدن به مقامات الهى باز مانى و با حسرت و ندامت طولانى همدم گردى .اگر در بهشت هم مقام کنى بر محرومیت از مقامهاى بالاتر حسرت خورى . گر چه درداین حسرت فروتراز درد آتش است ولى باز هم توان تحمیل آن را ندارى .
بعضى از بزرگان درباره غبن و حسرت آخرت گفته اند:
[بر فرض این که فرد بدکار مورد عفو قرار گیرد با محرومیت از پاداش و مقام خوبان چه خواهد کرد. مگر نه این است که مقام خوبان را از دست داده است]. 14
خداوند متعال مى فرماید:
یوم یجمعکم لیوم الجمع ذلک یوم التغابن. 15
آنچه که گفته شد نخستین مقام و قرارداد با نفس است که مربوط به پیش از عمل است و به آن محاسبه گفته مى شود.
ارزیابى روزانه
باید در پایان هر روز ساعتى قرار دهد و در آن ساعت همه کارهاى روزانه نفس راارزیابى کند. شگفتا بازرگانان در دنیا ازارزیابى شریک خود غفلت نکرده در روز یا ماه یا سال کارهاى او راارزیابى مى کنند که مبادا سودى که نبود آن بهتراست و بود آن بى دوام و مایه گرفتارى از دست برود. چگونه عاقل وقتى را در روز براى ارزیابى کارهاى روزانه که خوشبختى و
بدبختى همیشگى او در گرو آن اعمال است قرار ندهد. خداوند دراین زمینه مى فرماید:
اتقوالله ولتنظر نفس ما قدمت لغد. 16
هان اى مومنان از خدا پروا گیرید و بنگرید که نفس شما براى فردایتان چه چیز فرستاده است .
پیامبر خدا در همین زمینه مى فرماید:
حاسبواانفسکم قبل ان تحاسبوا. 17
پیش از آن که اعمالتان راارزیابى کنند خود آنها راارزیابى کنید.
روزى مردى نزد رسول خدا[ ص] آمد و عرض کرد:[ اى فرستاده خدا دستورالعملى عنایت فرمایید]. حضرت پرسیدند:[ یا آن را آویزه گوش مى کنى ؟] عرض کرد:[ بلى] حضرت فرمود:
اذا هممت بامرفتد بر عاقبته فان کان رشدا فامضه وان کان عیا فانته عنه. 18
وقتى که برانجام کارى همت کردى به فرجام آن بیندیش چنانچه رشد و کمال تو در آن است اقدام کن واگر مایه گمراهى توست ترک کن .
پیامبر[ص] در گفتار دیگر مى فرماید:
ینبغى للعاقل ان یکون له اربع ساعات : ساعه یحاسب فیها نفسه ... 19
بر خردمنداست که اوقات روزانه خود را چهار بخش کند: در ساعتى اعمال روزانه اش راارزیابى کند.
چنانکه در محاسبه با شریک باید سرمایه سود و زیان راارزیابى و مشخص کرد تا سوداز زیان معلوم گردد همین سان باید متوجه بود که سرمایه بنده واجبات دین سود آن مستحبات و خصایص نیک و زیان آن گناهان و زمان این تجارت گسترده شب و روز مدیرعامل آن نفس اماره بالسوءاست .
دراین راه باید نخست واجبات راازاو مطالبه کرد چنانچه انجام داده است خداى را سپاس گفت واو را به انجام دیگر واجبات ترغیب کرد واگر واجبى رااز دست داده است تدارک او را به انجام دادن قضاء آن واجب ازاو خواست چنانچه واجبات را ناقص آورده است او را وادار کرد که جبران کند.
اگر مرتکب گناه شده است بایداو را عقاب کرد تا به ترمیم و جبران و تدارک آن اقدام کند و همانند یک تاجر که از مدیر عامل خود درخواست غرامت مى کند بایداز نفس غرامت گرفت .این ارزیابى باید بطور دقیق انجام گیرد همانگونه که یک تاجر نسبت به مدیرعامل و یا شریک خود حتى از درهم و کمتراز درهم هم نمى گذرد تا ضررى متوجه او نگردد به طریق اولى بر سالک است که از مکر و خدعه نفس مکار و حلیه گر خود را درامان ندانسته و بطور دقیق و بدون انعطاف و گذشت کارهاى او راارزیابى کند .
نخست از همه گفته هایى که در طول روزازاو سرزده است پاسخ صحیح بخواهد.
سزاواراست بر آنچه روز قیامت ازاو بازخواست مى کنند پس از رسوا شدن فرا دیداهل عالم اهل عالم در آن روز خود در خلوت از نفس بخواهد.
او که از آشکار شدن عیوبش نزد دوستان و همسایگانش هراس دارد و بخاطر چشم مردم ترک اعمال ناشایسته مى کند هراس از رسوایى روز قیامت که همه کارهاى انسان در معرض دید همه اهل عالم اعم از پیامبران امامان ستمگران و پیروان آنهاازاولین و آخرین و ... قرار مى گیرد سزاوارتراست .
این چنین نفس خود راارزیابى کند و در تمام عمر نسبت به همه اعضاء باطنى و ظاهرى این روش رااعمال کند درباره یکى از بزرگان که همواره
حسابگر خویش بوده چنین حکایت شده است . [در شصت سالگى روزى اعمال خود راارزیابى مى کرد روزهاى زندگى اش را شمرد. دریافت که بیست و یک هزار و پانصد روزاز عمر گذشته است . بناگاه فریاد زد و گفت :اى واى بر من .اگر روزى یک گناه از من سر زده باشد خداوند عالم را با بیست و یک هزار گناه باید ملاقات کنم . سپس ناله اى سر داد و بیهوش شد. وقتى به بالین او رفتند دار فانى را وداع کرده بود.
دراینجا شنیدند: گوینده اى ندا مى دهد: خوشا بحال او چه بسرعت به سوى بهشت پرواز کرد]. 20
بله اینچنین باید نفس را براى هر نفسى و نیز براى عمل قلب و همه اعضاء بدن بازخواست کرد زیرااگرانسان نافرمانى هاى خود را شناسایى و جبران نکند دو فرشته موکل گناهان او را ثبت مى کنند: [ احصاه الله و نسوه] 21 .
قلمرو تقوا
بدان تقوا را دو رویه است : رویه کسب و به چنگ آوردن و رویه ترک و دورى .اولى انجام طاعات عبادات و دستورات خداوندى و دومى ترک معاصى و گناهان .
دورى از گناه دشوارتراست و رعایت آن سزاوارتر زیراانجام واجبات در توان همه است ولى ترک معاصى تنها در توان مومنان راستین و صدیقین مى باشد.
دراین راستاست که پیامبراسلام مى فرماید:
المهاجر من هاجرالسوء والمجاهد من جاهد هواه. 22
مهاجر واقعى کسى است که از سر هوا و هوسهایش برخیزد مجاهد راستین آن
است که با هوسهاى خود ستیز کند.
حضرت رسول بهنگام بازگشت از جهاد به یاران رزمنده خود مى فرماید:
رجعنا من الجهادالاصغرالى جهادالاکبر. 22
مااز جهاد کوچکتر به سوى جهاد بزرگتر که مبارزه با نفس است بازگشتیم .
باید توجه داست که رویه[ پرهیز] در تقوا با وجوداندکى ازاطاعات و عبادات رشد مى کند ولى رویه[ انجام وظایف] اگر چه فراوان باشد و بااندکى نافرمانى و گناه از رشد خود باز مى ماند. در همین راستا حضرت ختمى مرتبت[ ص] مى فرماید:
[به همان اندازه که نمک براى طعام کافى است دعا خوبیها را بس است] 24 و یا در پاسخ کسى که پرسید:[ ما درختهاى بهشتى زیادى در بهشت داریم ؟] مى فرماید :[ نعم ولکن ایاکم ان ترسلواعلیها نیرانا فتحرقوها] 25 .
و در همین باره مى فرماید:
الحسد یاکل الحسنات کما تاکل النارالحطب. 26
حسد خوبیها را مى خورد همانطور که آتش هیزم را.
روایات وارده دراین باب بسیاراست ما بهمین مقدار بسنده مى کنیم .
اگر تو موفق به تحصیل هر دو رویه تقوا شدى به حقیقت تقوا رسیده اى ولى چنانچه به واجبات بسنده کنى فریب شیطان را خورده اى و مثل تو همانند کشاورزى خواهد بود که بهمراه کشتش علف هرزهایى روییده است که کشتش را فاسد مى کند.او بجاى این که علف هاى هرزه را از بن در آورده سر آنها را مى چیند و ریشه را رها مى کند دراین صورت پیوسته ریشه آنها نیرومندتر مى گردد تا کشت رااز بین مى برد.
یا مثل تو همانند کسى خواهد بود که به بیمارى[ گر] مبتلا شده است و
براى مداوا هم باید ضد عفونى کند و هم دار و بخورد: دارو براى خشکاندن ریشه آن و ضدعفونى بارى درمان ظاهر آن ولى او به ضدعفونى کردن بسنده کند و علاوه بر چیزهایى که موجب رشد بیمارى[ گر] مى شود مصرف کند. روشن است که عفونت در درون او همچنان رشد کرده و نه تنها مرض او بهبود نمى یابد که گسترش هم پیدا مى کند.
یا مثل تو همانند بنائى خواهد بود که خانه اى رااستوار مى سازد و در درون آن حشرات گوناگون همچون : مار عقرب و... مى باشد ولى او بجاى از بین بردن آنها خانه را زینت داده و با فرشها و پرده هاى فاخر بیاراید! بى شک حشرات از باطن به بیرون آمده فرشها را پاره کرده و پوششها رااز بین مى برند تااین که خوداو نیز از گزند آنها درامان نخواهد ماند.
اگر خردش را بکار مى گرفت بایسته بود که پیش از فرش و آذین به دقع حشرات بپردازد و خانه رااز وجود آنها پاک سازد تا فرشها و نیز خودش از شر آنها درامان باشد.
چه مى گوییم ؟ نیش زهراگین مارهاى دنیاى کجا و زهر کشنده گناهان و معاصى کجا. دردنیش مار دنیا مدتى اندک از وجودانسان رخت بر مى بندد و هر چه باشد بالاخره با مرگ پایان مى پذیرد ولى درد جانگدازافعى هاى گناه در آتش جهنم هم باقى است .از آن به خدا پناه مى بریم وازاو طلب بخشش و رحمت مى کنیم .
بیان بعد دیگر تقوا یعنى طاعات و عبادات در کتابهاى مربوط به عبادت آمده است . گر چه ما دراین زمینه نیز به بیان وظائف قلبى و دقایق علمى و علمى فراوانى نیازمندیم که در بسیارى از کتب فقهى نیامده است . و تنها کسانى موفق به فهم وانجام این امورند که توفیق خداوندى قلب آنها را به صراط مستقیم هدایت کرده است .
منهیات اخلاقى
رویه دیگر تقوا یعنى آنچه را که بایدازاو دورى گزید بر حسب موضوع متفاوت است . بخشى از آنهااز وظایف قلبیه اند و بخشى مربوط به عضوهاى ظاهر بدن .اعضائى که از آنها گناه سر مى زند هفت تاست به تعداد درهاى جهنم . هر کس این اعضاى هفت گانه رااز گناه باز دارد درهاى جهنم براو بسته خواهد شدانشاءالله .این اعضاء عبارتنداز: چشم گوش زبان شکم زیر شکم دست و پا. فلسفه وجود چشم اهتداء به او در تاریکى ها یارى گرفتن بر رفع نیازها نگریستن به ملکوت زمین و آسمانها عبرت از آیات حوادث و پدیده هاى و نظر در کتاب خدا و سنت رسول الله و مطالعه کتابهاى اخلاق و عرفان براى بیدارى دل و جان است . مبدا که با آن به روى نامحرم و یا به مسلمانى به دیده تحقیر بنگرى و یا بر عیب مسلمانى چشم بدوزى . بایداز همه زوائدى که مورد نیاز نیست چشم برگیرى زیرا خداوند بزرگ از نگاهههاى بیهوده پرسش کند به همانگونه که کلام بیهوده را مورد سوال قرار خواهد داد.
گوش را بایداز شنیدن بدعت دشنام غیبت اباطیل و بدگویى مردمان حفظ کرد زیرا فلسفه وجودى گوش شنیدن کلام خداى متعال و سنت رسول و اولیاء خداست . و همچنین گوش فرا دادن به دانشهائى که به وسیله آنها مى توان به نعمت جاودانى بهشت دست یافت .
فلسفه وجودى زبان گفتن ذکر خدا تلاوت قرآن ارشاد بندگان خدا و ابراز خواسته هاى انسان اعم از نیازهاى دینى و دنیایى است .اگر در غیر مواردى که براى آن آفریده شده است بکارگیرى نعمت خداى سبحان را کفران و ناسپاسى کرده اى .
زبان بر سایراعضاء بر سایراعضاء آفرینش درانسان غلبه دارد زیرااو مهارى نیست و بکارگیرى آن مونه اى نمى طلبد ولى از سوى دیگر جنایات بزرگى همچون : غیبت دروغ ستایش خود بدگویى مردم ستیزه جوئى و آفتهاى بسیارى دیگر از آن سر مى زند زیرا هیچ چیزى همانند نشخوارهاى زبان انسان را به[ روى] به جهنم نمى افکند.
پس تمام تلاشها و توان خود را براى غلبه براو بکارگیر تا تو را به[ روى] به جهنم نیفکند.
در حدیثى آمده است :
ان الرجل لیتکلم بالکلمه فیهوى بها فى جهنم سبعین خیریفا
گاهى انسان سخنى مى گوید که به خاطر آن بمدت هفتاد سال در جهنم سقوط مى کند.
و نیز روایت شده است مردى در میان مبارزه به شهادت رسید یکى گفت : بهشت گوارایش باد. پیامبر[ص] فرمود: چه مى دانى شایداو سخنان بیهوده گفته باشد و بیجا بخل ورزیده باشد. 28
اما شکم آن را همواره از پرخورى بازدارو مواظب باش حتى از حلال سیر نخورد زیرا سیرى قساوت قلب مى آورد ذهن را فاسد حافطه را کور و حفظیات را باطل کند شهوات را درانسان قوى نماید لشکریان شیطان را یارى رساند واعضاء بدن رااز عبادت باز دارد. بطور خلاصه آگاه باش پرخورى سرچشمه هر بدى است .
این چنین بقیه اعضاء را خود بازرسى و وظیفه شناسى کن زیرا فرمانبرى و نافرمانیهاى آنها پوشیده نیست .
وظایف قلب
وظایف قلب بسیاراست و راه پالایش آن رااز پستیها و رساندن آن به رستگارى بسیار طولانى و مشکل است . دریغا! که دراین دوران دانش پاکسازى قلب و تکامل دهى به آن نه تنها کهنه و مندرس شده است بلکه آثار آن هم محو گردیده است .
با تقوا و پارسا دراین زمان به کسانى مى گویند که از محرمات ظاهرى نوشته شده در کتابهاى فقهى اجتناب کنند ولى بازرسى قلب و پاکسازى آن از صفتهاى ناپسند نزد خداى متعال همچون : حسد تکبر کینه ورزى و دشمنى ریا ریاست طلبى برترى جوئى بداخلاقى بدخواهى نسبت به همنشینها و دوستان را وانهاده اند حتى بسیارى از مردم این امور را گناه نمى شمارند بااین که این خصایص ریشه و سرچشمه همه گناهان است .
پیامبراکرم[ ص] درباره[ ریا] که یکى از مرضهاى قلب است مى فرماید:
ادنى الریاءالشرک. 29
کمترین مرحله ریا شرک محسوب مى شود.
درباره کبر پیامبر[ ص] مى فرماید:
لا یدخل الجنة من فى قلبه مثقال ذرة من کبر30.
کسى که در قلب او ذره اى کبر و خود بزرگ بینى باشد وارد بهشت نخواهد شد.
درباره حسد پیامبر[ص] مى فرماید:
الحسد یاکل الحسنا کما تاکل النارالحطب. 31
حسد کارهاى خوب را مى خورد همچون آتش هیزم را.
درباره حب مال پیامبر(ص) مى فرماید:
حب المال والشرف ینبتان النفاق ما ینبت الماءالبقل 32
دوستى مال و ریاست نفاق را در وجودانسان مى رویاند همانگونه که آب سبزى را.
دراین باب روایات بسیارى در کتب روائى آمده است .
پیامبر[ص] مى فرماید:
ان الله لاینظرالى صورکم و لاالى اموالکم وانما ینظرالى قلوبکم واعمالکم.
خدا به مال و ظاهر شما نظر نمى کند بلکه او به کارهاى شما نظر مى کند.
این پرتوى ازابعاد تقواست که خداوند متعال به ما سفارش کرده است . تفصیل و بسط آن را فرصتى فراخ باید. چه زیبا و شایسته است که در پایان شرح وصیت پروردگار متعال (منظور آیه کریمه[ ولقد وصینا الذین]... است که در آغاز دستورالعمل آمده وصیت حضرت رسالت را به مولى الموحدین على[ ع] بیاوریم :
[یا على من تو را درباره خویش به چند چیز سفارش مى کنم که یادداشت کن .
(راوى مى گوید پس ازاین سخن پیامبر[ص] فرمود :[اللهم اعنه] خدایا یاریش کن .)
1. راستگوئى مبادا هرگز دروغى از دهانت بیرون آید.
2. ورع و پارسائى . مبادا بر خیانتى دلیر گردى .
3. ترس از خداى عزوجل بدانسان که گویااو را ببینى .
4. گریستن بسیاراز ترس خدا که به هراشک ریختنى هزار خانه در بهشت برایت ساخته شود.
5. نثار کردن مال و جان خود را براى خدا و دینت .
6. پیروى از سنت و روش من در نماز و روزه و صدقه اما نماز پنجاه رکعت واما روزه در هر ماه سه روز: پنجشنبه اول ماه و چارشنبه وسط ماه و پنجشنبه آخر ماه واما صدقه تا حدى که به تو بگویند:اسراف و زیاده روى کردى و بااین که اسراف نمى کنى .
بر تو باد به نماز شب و بر تو باد به نماز زوال ظهر و بر تو باد به نماز زوال و بر تو باد به نماز زوال . پیامبر[ص] این جمله را (بر تو باد به نماز زوال ) را سه بار تکرار مى فرمایند.
و بر تو باد به خواندن قرآن در هر حالى . و بر تو باد به این که دستهاى خود را در نمازت بلند کنى و بگردانى یعنى در حال تکبیر گفتن و برگرداندن آن .
و بر تو باد به مسواک کردن با هر وضو. و بر تو باد به اخلاق خوب . با مردم بااخلاق خوب رفتار کنى وازاخلاق بد دورى جوئى واگر نکردى جز خویشتن را نباید ملامت و سرزنش کنى 33 .
امیر مومنان صلوات الله و سلامه علیه وصیت ارزشمندى به فرزندانش امام حسن مجتبى[ ع] کرده است که در نهج البلاغه 34 و جز آن 35 نقل شده است . مطالعه و تامل در آن که شامل پندها و حکمتهاى فراوانى است لازم بر ضرورى است .
روایت شده است که شخصى از پیامبر صلى الله علیه و آله طلب کرد که : یا رسول خدا مرا پندى ده .
حضرت فرمود: هرگز غضبناک مشو و در هیچ واقعه و حادثه غضب به
خود را مده زیرا که هیجان غضب عنان اختیاراز دست آدمى مى رباید و گاه باشد که در حین استیلاى غضب حرف چند بگوید که موجب خسران دنیا و آخرت باشد.
آن شخص گفت : یا حضرت زیاد کن . حضرت فرمود: کارى مکن که محتاج عذر شوى یعنى باید کار تو در ظاهر و پنهان یکسان باشد و کارى نباشد که هرگاه ظاهر شود محتاج بعذر شوى چه هر چه محتاج بعذراست البته خالص نیست . هر چه خالص نیست شرک خفى است و شرک خفى مانند شرک جلى اجتناب ازاو لازم است . و فرق میان شرک جلى و خفى آن است که شرک جلى العیاذبالله اعتقاد به شریک براى ذات اقدس الهى است مانند نصارى که به الوهیت عیسى و مریم علیهماالسلام قائلند و شرک خفى غیر خدا را در عمل خیر داخل کردن است و بمضمون :[ و جعل الهه هواه] عمل نمودن واز مضمون بلاغت مشحون : [ولایشرک بعباده ربه احدا]انحراف ورزیدن .
آن شخص گفت : یا حضرت زیاد کن . حضرت فرمود: در نماز بسیار با خضوع و خشوع باش . در هر نماز که مى گزارى بنا را براین بگذار که آخرین نمازاست که مى گزارى و به نماز دیگرى نخواهى رسید. آن شخص گفت : یا حضرت زیاد کن . حضرت فرموداز خداوند عالم شرم کن چنانکه از همسایه ملاحظه مى کنى وازارتکاب بعضى از قبایح اجتناب مى نمایى . حضرت بارى جمع کرده است کل وصیتها را در یک خصلت : [ تقوى] . خداوند در قرآن کریم مى فرماید : لقد وصینا الذین اوتوا الکتاب من قبلکم و ایاکم ان اتقواالله . 36
تقوى جمع کرده است تمام عبادات را. به سبب تقوى انسان به درجات
عالیه و مرتبه هاى بلند مى رسد. به سبب تقوا زندگى خود را با خداوند مى گذارند زندگى پاک و پاکیزه . یار و مونس متقى نیست مگر حضرت بارى عزاسمه 37 .
قال الله تعالى : ان المتقین فى جنات و نهر مقعد صدق عند ملیک مقتدر 38 .
آنچه تااینجا ذکر شد در فرصتىاندک و خاطرى پریشان فراهم آمد.
وافزون بر آنچه آمد توفیق دست نداد. شاید انشاءالله همین مقدار هم که گفته آمداگر به دقت مراعات شود سالک طریق حق را کافى باشد. خداوند ما و شما را در گفتار و کردار به آنچه مى پسندد توفیق دهد واین چند روز باقیمانده عمر را وقف طاعت خود کند واز آنچه مایه دورى از آن ذات اقدس است باز دارد. تنهااو ولى این امراست واعتماد ما در هر جا براوست .
هو حسبنا و نعم الوکیل