نوع مقاله : مقاله پژوهشی
آداب واخلاق اهل علم (2)
بحث در آداب واخلاق اهل علم بود. نخستین ادب از آداب مربوط به حوزویان را در نوشتار پیشین تحت عنوان[ اخلاص در نیت] مطرح نمودیم . دراین بخش به ادامه آن پرداخته و درباره[ اخلاص در عمل] مطالبى را عنوان مى کنیم .
معیارارزش اعمال
اعمال و رفتار آدمى را در رابطه بااهداف واغراض وى باید ارزیابى کرد.اگر عمل و رفتار با مسائلى همچون : حب مال جاه طلبى نام جوئى و تشخص برترى طلبى در میان همنوعان و ... آلوده شود انسان را به فرومایگى شخصیت و سقوط ازارزشهاى والاى انسانى سوق مى دهد و خود و زرووبالى بر دوش انسان خواهد بود و در نتیجه انسان را بصورت پست ترین و زیانکارترین افراد در خواهد آورد 1 .
امااگر هدف و غرض در عمل و رفتار برخاسته از ضمیرى روشن و دور از هرگونه شائبه مادى و نفسانى باشد و آن را با هیچگونه رنگ و صبغه غیرالهى نیامیزد
همانند شجره طیبه اى 2 خواهد بود که آثار وجودش ابدیت پیدا کرده و هیچگاه از میان خواهد رفت . بنابراین محور و کانون ارزش اعمال به اهداف و مقاصد آن بستگى دارد. با توجه به این مقدمه کوتاه مى توان به جایگاه مساله[ اخلاص در عمل] پى برد. عمل خالص مراحلى دارد که به اجمال اشاره مى کنیم :
1. قبل از عمل :انسان باید پیش از عمل که همان مرحله[ نیت] است در بافته ها و یافته هاى ذهنى و فعل وانفعالات روحى و درونى خویش بنگرد و در تصمیم گیریهایش انگیزه عمل خود را روشن سازد و علت آغاز عمل را ارزیابى نماید.اینجاست که مساله[ اخلاص در نیت] و عدم آن جلوه گر مى شود و به عمل آدمى جهت مى بخشد. که در مقاله گذشته به نحو مبسوط از آن یاد کردیم .
2. هنگام عمل : دراین مرحله نیز ممکن است بااغراض فرومایه و پست عمل خویش را فاقدارزش کند و آن را با آفتهاى ریاء و شرک و مانند آن درآمیزد و در نتیجه عمل و تلاشش پوچ و[ هباء منثورا] گردد. و ممکن است کوششهاى خویش را خالصانه و براى کسب رضاى پروردگارانجام داده و خداى را در تمام لحظات زندگانى مراقب و ناظراعمال خویش بداند و در نتیجه این حالت خداجوئى او را به صواب اندیشى و درستى در گفتار و کردار موفق گرداند.
3. پس از عمل : منظوراین است که پس ازانجام عمل نیز مواظب باشد که زحمت و تلاش خویش را که حاصل عمراوست به اندک چیزى از دست ندهد و همان حالت والاى روحى واخلاص در نیت را تداوم بخشد.این مرحله مشکل تراز آن دو مرحله است .امام صادق[ ع] فرمود:
الابقاء على العمل حتى یخلص اشد من العمل 3 .
باقى ماندن بر عمل همراه بااخلاص از آغاز نمودن آن سختتراست .
به عبارت دیگر مى توان عمل و رفتارانسانى را همانند چشمه اى دانست که گاهى از سرچشمه صاف و زلال و بى غل و غش است و در مسیر راه هم به چیزى آلوده نمى گردد و با همان حالت اولى به مقصد مى رسد وازاین ارزش نخستین آن چیزى کم نمى شود. و گاهى از سرچشمه گل آلوداست و در بین راه نیز آلودگى آن افزوده
مى گردد و مالا نیز آن ارزش واقعى را ندارد. و ممکن است که در آغاز صاف و بى آلایش باشد و لکن در برخورد با موانع مسیر راه تغییر ماهیت داده و آن شکل نخستین خویش رااز دست بدهد .
مقصود مااز[ اخلاص در عمل] همان شق اول است یعنى در تمام مراحل سه گانه انسان مراقب خود و عمل خویش باشد تااین که مطامع دنیوى و شوائب مادى به گنجینه گرانبهاى اخلاص او صدمه اى نزند.
اینک که مقصوداین نوشته روشن شد و وجه تمایز آن با مقاله گذشته مشخص گردید مى پردازیم به اهمیت این مساله در معارف دینى و قرآنى .
اهمیت اخلاص در عمل
حیات وارزش انسان به علم است وارزش علم و دانش به عمل وارزش و اهمیت عمل به اخلاص . همانگونه که آب مایه حیات پدیده هاست و عامل شادابى آنها اخلاص نیز موجب حیات وارزش اعمال و پشتوانه اى براى بقاء و دوام آن .اهمیت عمل بیش از آن که به اندازه و مقدار آن مربوط باشد به چگونگى و کیفیت آن ارتباط دارد به همین جهت است که قرآن کریم اینگونه تعبیر مى کند :[...هوالذى خلق الموت والحیاه لیبلوکم ایکم احسن عملا] 4 وارزش اعمال را به درست و صحیح انجام دادن و با اخلاص و خلوص به پایان رساندن مى داند. و نمى گوید:اکثر عملا. درست همانند درختى که بار و میوه فراوان دارداما فاسد و آفت زده . در برابر درختى است که بارش اندک ولى میوه هاش سالم و به دوراز آفت .
امام صادق[ ع] فرمود:
ماانعم الله عزوجل على عبداجل من ان لایکون فى قلبه مع الله غیره .
نعمت و موهبتى بزرگترازاین نیست که خداوند به انسان حالتى بدهد که دراندیشه و فکرش جز خدا به هیچکس نیاندیشد 5 .
اخلاص چیزى است که به جوهره عمل ارزش و کرامت مى بخشد و کیمیاى کم یابى است که مس اعمال آدمى را طلاى ناب مى سازد. به همین جهت است که از خالص سازى عمل بعنوان] سر] و رازالهى یاد شده است :
الاخلاص سر من اسرارى اودعه فى قلب من احببته 6 .
چقدر زیبا و دلپذیراست اگر بشر در هر کارى به همان نسبت که به حفظ ظاهر
و کالبد عمل مى اندیشد به روح و جان عمل نیزاهمیت دهد. امام مخلصین امیرالمومنین[ ع] اینگونه آرزو مى کند:
این الذین الخلصوااعمالهم و طهروا قلوبهم لمواضع نظرالله 7 .
کجایند کسانى که براى خدا کار خالص انجام دهند و دل را که جایگاه نظر خداونداست از هرگونه ناخالصى و گناه پاک کنند.
عمل بدون اخلاص مصداق این حکایت سعدى در گلستان است :
[زاهدى مهمان پادشاهى بود چون به طعام بنشستند کمتراز آن خورد که عادت او بود و چون به نماز برخاستند بیش از آن کرد که عادت او بود تا خلق صلاحیت در حق او زیادت کنند... چون به مقام خویش آمد سفره خواست تا تناول کند پسرى صاحب فراست داشت گفت :اى پدر بارى به مجلس سلطان طعام نخوردى ؟ گفت : در نظرایشان چیزى نخوردم که بکار آید. گفت : نماز را هم قضا کن که چیزى نکردى که بکار آید]... 8 .
عبادت به اخلاص نیت نکوست وگرنه چه آید ز بى مغز پوستچه زنارمغ در میانت چه دلقکه در پوشى از بهر پندار خلق 9
على[ ع] عمل خالص رااینگونه مى ستاید:
طوبى لمن اخلص لله العباده والدعاء و لم یشغل قلبه بماترى عیناه و لم ینس ذکرالله بما تسمع اذناه و لم یحزن صدره بمااعطى غیره 10
خوشا بحال کسانى که عبادت و دعاى خویش را خالصانه انجام مى دهند و قلب خود را به آنچه دیدگانشان مى بیند گرفتار نمى سازند و همواره به یاد خدایند و شنیدنیها آنان رااز یاد خدا غافل نمى کند واز آنچه که دیگران دارند به دل خوداندوهى راه نمى دهند.
مخلص ومخلص
اخلاص در عمل بر دو گونه است :
1. گاهى عامل در عملش خود را مى بیند و تلاش مى کند که کارش را در جهت صحیح و مطلوب خداوندى به انجام رساند و آن را با هیچ انگیزه دیگرى آمیخته نسازد.این افراد را غالبا قرآن[ مخلص] معرفى مى کند. گویا هنوز در آغاز کاراست و قدمهاى اولیه خودسازى را بر مى دارد زیرا مى گوید :[من] کار خالصانه
کردم و عمل[ من] براى خدا بود.
2. قسم دوم آن است که انسان گردنه ها را در نور دیده واز موانع پیش راه به سلامتى گذشته واز نفوذ و وسوسه هاى شیاطین مصونیت پیدا کرده به گونه اى که در برابرانحرافات و لغزشها مصونیت یافته است . ازاین افراد قرآن به نام[ مخلص] یاد مى کند.
[فبعزتک لاغوینهم اجمعین الا عبادک منهم المخلصین] . به عزتت سوگند که همه آنان را گمراه خواهم کرد جز بندگان مخلصت .
آرى اینان کسانى هستند که[ خود] خویش را پشت سر گذاشته و بجانب خدا در حرکتند و محو جمال و جلال حق شده اند و بت انانیتها را درهم شکسته و در جلوه حق متجلى گشته اند.
چیست اخلاص دل از خود کندکار خود را به خداافکندن نقد دل از همه خالص کردن روى چون زر بخلاص آوردن دل به اسباب جهان نادادن دیده بر حور جنان ننهادن
امیرالمومنین(ع)درباره این گروه چنین فرموده است:
[ عبدالله ان من احب عبادالله عبدااعانه الله على نفسه فاستشعرالحزن و تجلبب الخوف فزهر مصباح الهدى فى قلبه واعد القرى لیومه النازل به فقرب على نفسه البعید و هون الشدید نظر فابصر و ذکر فاستکثر قد خلع سرابیل الشهوات و تخلى من الهموم الاهما واحداانفرد به ... قداخلص للله فاستخلصه فهو من معادن دینه و اوتادارضه] 12 .
اى بندگان خدا محبوبترین بندگان نزد خداوند کسى است که او را در راه پیروزى بر هوسهاى سرکش نفس یارى کرده آن کس که جامعه زیرینش اندوه و جامه روئینش ترس از خداست چراغ هدایت در قلبش روشن شده و وسایل لازم براى روزى که در پیش دارد فراهم ساخته دورها را خود نزدیک و شدائد را بر خود آسان نموده است .
به این جهان نگاه کرده حقایق آن را با دیده بصیرت دیده به یاد خداافتاده واعمال نیک فراوان بجا آورده است . جامعه شهوات از تن بیرون کرده و به جز یک غم از تمام غمها خود را بر کنار داشته است . از صف کوران مشارکت و هواپرستان خارج شده و کلید درهاى هدایت و قفل درهاى ضلالت و پستى گردیده است . براى خدا
اعمال خویش را خالص کرده آنچنان که خداوند خلوص او را پذیرفته است اواز گنجینه هاى آئین خدا وازارکان زمین اوست .
زمینه اخلاص
براى رسیده به هر کمال و مقامى دو نکته قابل دقت و فراهم کردن آن ضرورى است : یکى ایجاد مقضتى و زمینه مناسب و دیگرى بر طرف نمودن موانع اخلاص که عالیترین مرحله کمال روح آدمى وارزش دهنده اعمال او مى باشد نیز ازاین قانون مستثنى نیست و براى بدست آوردن آن باید زمینه و شرایط مناسبى را بوجود آورد.
یکى از زمینه هاى اصلى واساسى جهت دست یابى به اخلاص نبرد با خواهشهاى نفسانى است که بدون مغلوبیت و کنترل آنها به این در گرانبها وارزنده نمى توان دست یافت . على[ ع] مى فرماید:
کیف یستطیع الاخلاص من یغلبه هواه 13 .
چگونه به اخلاص دست مى یابد کسى که مغلوب هواى نفس است .
در درون انسان جنگى همیشگى و جبهه گرم و پر خطرى وجود دارد. قدرت عقل با نیروى نفس و هوى همواره گلاویزند. قهرمان و برنده این جهاد کسى است که عقل و بعد ملکوتى وجود خویش را بر نفس و بعد حیوانى اش غالب سازد و با سرافرازى ازاین میدان بدر آید. على[ ع] در توصیف و ترسیم یکى از چهره هاى محبوب و برادران دینى اش اینگونه مى فرماید:
و کان اذا بدهه امران فینظرایتهمااقرب الى الهوى فیخالفه 14 .
هرگاه سر دو راهى قرار مى گرفت و دو کار برایش پیش مى آمد مى اندیشید که کدام به هوى و هوس نزدیکتراست با آن مخالفت مى ورزید.
بى شک براى دست یابى به حالت روحى اخلاص باید در قدمهاى نخستین آن عقل راازاسارت هوى و هوسهاى رها ساخت چرا که على[ ع] فرمود:
کم من عقل اسیر تحت هواى امیر 15 .
چه بساانسانهایى که عقل آنها دراسارت هوى و هوسهایشان قرار گرفته است .
هواپرستى فروغ عقل را مى گیرد و چهره حقایق را در نظراو دگرگون مى کند و سرانجام وى را به پرتگاه سقوط مى کشاند. واز زمینه هاى دیگر مى توان دل نبستن
به مادیات و توجه به معنویات و آخرت و پایان کارانسانها نام برد که هر یک ازاینها به نوبه خود درایجاداخلاص و زدودن موانع آن موثر و کار سازند. غزالى زمینه هاى مناسب براى پیدایش صفت و حالت اخلاص رااینگونه بر مى شمرد:
فعلاج الاخلاص کسر حظوظ النفس و قطع الطمع عن الدنیا والتجرد للاخره بحیث یغلب ذلک على القلب فاذ ذاک یتیسرالاخلاص 16 .
مبارزه با خواهشهاى نفسانى و شکستن آنها عدم شیفتگى به دنیا و توجه تام و تمام به آخرت و معاد زمینه ها و مقدمات اخلاص مى باشند.
آثاراخلاص
اگر بذراخلاص در نیت کاشته شود و در سرزمین دل جوانه زند و در عمل و رفتار رشد و بالندگى داشته باشد بى تردید داراى آثار و ثمرات سودبخشى خواهد بود دراینجا بگونه اى گذرا به برخى از آنهااشاره مى کنیم :
1. معرفت و بصیرت در سایه اخلاص :انسانى که ظرف ذهن و زمینه دل را از کدورتها بزداید و قلب را که خانه رحمان است ازاغیار خالى کند خواهد توانست حقایق و معارف را زودتر و کاملتر بگیرد و در خود هضم و سپس پیاده کند.
خلوت دل نیست جاى صحبت اغیار دیو چو بیرون رود فرشته درآید
چنانکه در روایت رسول اکرم[ ص] فرموده است :
من اخلص لله اربعین صباحا فجرالله ینابیع الحکمه من قلبه على لسانه 17 .
آن کس که چهل شبانه روز عمل خالص انجام دهد چشمه هاى علوم و معارف از دل به زبانش جارى مى شود.
زدودن موانع و پاکسازى دل از حجابهاى ظلمانى و بالاخره غرس نهال اخلاص در وجود آدمى به او توان فهم درست و بصیرت در مسائل را مى بخشد بگونه اى که همواره به استقبال حوادیث رفته و قلب مشکلات را با بینش و بصیرت خویش مى شکافد و حقایق راستین رااز مکائد شیاطین باز مى شناسد. على[ ع] فرمود:
عند تحقق الاخلاص تستنیرالبصائر 18 .
با وجوداخلاص بصیرتها و بینش ها نافذ و نورانى مى شود.
شایدازاین جهت باشد که در دعا بصیرت واخلاص در عمل در کنار هم آمده
است :
واجعل النور فى بصرى والبصیره فى دینى والاخلاص فى عملى 19
ازاینجا مى توان نتیجه گرفت که تنگ نظریها جمود و جهلها لجاجتها کارشکنیهاى کودکانه و حرکتهاى موذیانه بعضى در برابر مردان الهى همه و همه ریشه در عدم خلوص آنان دارد.
2. پیروزى و موفقیت : گروهى چنین مى اندیشند که با زور و زر و تزویر مى توان به هر مقصدى رسید ولى از دیدگاه قرآن و معارف دینى هیچ راهى براى تسخیر دلها و نفوذ در قلبها و رسیدن به هدفها جزاخلاص و پاکسازى نیت عمل نیست . على[ ع] مى فرماید:
اخلص تنل . 20
اخلاص بورز تا به مقصد برسى .
قرآن مجید راز محبوبیت در دلها راایمان و عمل صالح (که لازمه اش اخلاص است ) مى داند:
ان الذین آمنوا و عملواالصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا 21 .
ایمان و عمل شایسته است که دوستى و محبت انسان را در دلها مى افکند.
3. ملاک ارزش اعمال :اخلاص روح اعمال یک فرد مسلمان و بدون این روح کالبد عمل هیچگونه ارزشى نخواهد داشت .
رسول اکرم[ ص] فرمود:
اذا عملت عملا فا عمل لله خالصا لانه لایقبل من عباده الاعمال الا ماکان خالصا 22 .
هرکارى که انجام مى دهى خالصانه و براى رضاى خدا باشد زیرا جز عمل خالص در پیشگاه خداوندى پذیرفته نمى شود.
ازاینرو که امیرالمومنین[ ع] مى فرماید:
العمل کله هباءالا مااخلص فیه 23 .
کار و عمل آدمى پوچ و بى ثمراست جز آنچه خالص باشد.
بنابراین عزت ظاهرى و دنیایى و محبوبیت بین مردم و بهره مندى از معرفت و
حکمت و برخوردارى از نعمت پیروزى و توفیق و بالاخره آبرومندى در پیشگاه خداوند همه و همه در گرواخلاص است و بس . آنهایى که غیر ازاین راه حرکت کنند سخت دراشتباه و به مقصود نخواهند رسید بلکه نتیجه عکس خواهند گرفت .
امام صادق[ ع] فرمود:
لا تراء بعملک من لایحیى ولا یمیت ولا یغنى عنک شیئا 24 .
کارهاى نیک خود را بخاطر خودنمائى و نشان دادن به مردمى که نه زندگى به دتس آنهاست و نه مرگ و نه قدرت دارند مشکلى را براى تو بگشایند انجام مده .
آفات اخلاص
اخلاص درختى است که میکربهاى خطرناکى در کمین اوست و عدم آشنایى با آنها به ریشه و شاخه و مالاز به آثار و ثمرات آن آسیب جبران ناپذیرى خواهد زد.این آفتها ممکن است پیش از آغاز عمل و یا در حین انجام آن و یا پس از پایان کار خود را نشان دهند.
1. آفت قبل از عمل : روشن است که اگرانگیزه انسان در آغاز یک عمل نمایاندن آن به دیگران (ریاء) و یا فهماندن آن به آنان (سمعه ) بوده باشد این عمل آفت زده است و در نتیجه زمینه رشد و شکوفاهیى آن از بین خواهد رفت ازاینروست که در روایات و معارف دینى از ریاء بعنوان یک خطر که همردیف شرک است یاد شده است .
پیامبراسلام فرمود:
ان اخوف مااخاف علیکم الشرک الاصغر قالوا: و ماالشرک الاصغر یا رسول الله قال : هوالریاء یقول الله تعالى یوم القیامه اذا جازى العباد باعمالهم اذهبواالى ابذین کنتم تراوون فى الدنیا فانظروا هل تجدون عندهم الجزاء 25 .
از شرک کوچک بر پیروانم بسیار بیمناکم . سوال شد: شرک اصغر چیست ؟ فرمود: ریاء و خودنمایى . خداوند در روز پاداش اعمال به ریاکاران گوید: بروید پاداش خویش رااز کسانى که براى آنان عملتان راانجام داده اید پاداش گیرید...
اصولاانگیزه و هدف انسان از عمل ریایى یکى ازاین اموراست :
ممکن است یکى ازامور ترس از نکوهش دیگران باشد. براى این که او را سرزنش نکنند عملى راانجام مى دهد تا ذهنیت مردم را نسبت به خویش عوض کند لیکن انسانى که قدم در وادى اخلاص نهاده است همواره خود را شامل این آیه مى داند که:[ ان الله یدافع عن الذین آمنوا] 26 . خدا مدافع مومنان است . و لذا فرد مخلص در راه هدفش از هیچ ملامتى نمى هراسد[ ولایخافون لومه لائم] 27 و ممکن است عمل ریایى بخاطر عشق به ستایش و تعریف از ناحیه دیگران باشد که این نیز آفتى است مهلک و دردناک .امام صادق[ ع] فرمود:
الرجل یعمل شیئا من الثواب لایطلب به وجه الله انما یطلب تزکیه الناس یشتهى ان یسمع به الناس فهوالذى اشرک بعباده ربه .
کسى که عمل نیکى را بخاطر تعریف و توصیف دیگران انجام دهد بى شک در آن عمل و عبادتش مشرک است .
ولى انسان مخلص به فکرانجام وظیفه است و خداوند هم وعده داده است که به انسانهاى مومن و مخلص موقعیت و محبت مردمى واجتماعى عنایت کند:[ سیجعل لهم الرحمن ودا] شاید هم در نظر برخى از مردم طمع و چشم داشت به آنچه دیگران دارند واو ندارد باعث ریاء آنها مى شود که دراین زمینه قرآن هشدار مى دهد:
مالکم لاترجون لله وقارا29 .
چرا توجه به خدا و عظمت و بزرگى آن ندارید و چراارزش و بهاء را به خدا نمى دهید.
2. آفت هنگام عمل : ممکن است در نیت وانگیزه خالص باشد لکن در حین عمل آفت دمنگیرش شود.از جمله آفات[ عجب و غرور]است .امام باقر[ ع] فرمود:
ثلاث هن قاصمات الظهر: رجال استکثر عمله و نسى ذنوبه واعجب برایه 30 .
سه چیز براى انسان کمرشکن است : 1. عملش را زیاد پندارد. 2. گناهاش رااز یاد ببرد. 3. عجب و خودبینى دراو باشد.
درباره این آفت زشت امام على[ ع] مى فرماید:
سیئه تسوک خیر عندالله من حسنه تعجبک 31 .
کار بدى که ترا ناراحت و پشیمان مى سازد نزد خدا بهتراست از نیکى که تو را مغرور سازد.
امام سجاد[ ع] از شراین آفت به خدا پناه برده و مى فرماید:
و عبدنى و لاتفسد عبادتى باالعجب 32 .
خدایا توفیق عبودیت و بندگى ام ده و آن را با عجب و خودپسندى من تباه نکن .
3. آفت پس از عمل : چه بساانسان کار را خالصانه شروع مى کند و با اخلاص هم به پایان مى رساند ولى پس ازاتمام عمل آن را تباه مى سازد. از آنجمله است منت نهادن . قرآن کریم مى گوید:
یاایهاالذین آمنوا لاتبطلوا صدقاتکم بالمن وللاذى
اى کسانى که ایمان آورده اید صدقاتتان را با منت نهادن تباه نسازید.
وامام زین العابدین[ ع] مى فرماید:
واجر على یدى الخیر ولاتمحقه باالمن 34 .
خدایا به انجام کار نیک موفقم بدار و آن را با منت گذارى ناحیه من تباه نکن .
آرى عمل نیک کردن آسان آن را حفظ و حراست نمودن مشکل . عمل خالص انجام دادن دشوار و آن را باقى گذاردن دشوارتر.
روحانیون و اخلاص
آنچه درباره اخلاص در عمل و فات آن گفتیم درباره روحانیون از اهمیت ویژه اى برخورداراست زیراایشان وابسته به نظام فکرى و فرهنگى اسلام و عامل نشر و گسترش ارزشهاى والاى قرن هستند. بر روحانیون متعهد و مسوول ضرورى است که دامن خود رااز هر ناخالصى دور سازند و در تمام مراحل زندگى و مسندهاى علمى اخلاص را فرا راه خویش قرار دهند که عزت و عظمت روحانیون در همین است .
امام صادق[ ع] فرمود:
من تعلم العلم و عمل به و علم لله دعى فى ملکوت السماوات عظیما فقیل : تعلم لله و عمل لله و علم لله 35 .
آن کس که در فراگیرى علم و عمل به دانش خود و یاددان آن به دیگران خدا را در
نظر داشته باشد در ملکوت آسمانها نامش به عظمت یاد مى شود و گفته مى شود که این شخص : تعلم و تعلیم و عملش فقط براى خدا بوده است .
از بیان به خوبى بدست مى آید که دانشجوى حوزه و طالب علوم دینى باید در درس و بحث انگیزه و هدفى جز[ الله] نداشته باشد و گرنه این خانه از پایه ویران است و جز تباهى عمر و خسران در دنیا و آخرت نصیبى نخواهد داشت ازاین روست که بزرگان و پیشتازان حوزوى همواره به طلاب واهل علم اخلاص در عمل را گوشزد نموده و آن رااساس کار دانسته اند.
[خلوص نیت و جلب نظر خداوند متعال اسباب کار طلبه است ...
اگرسعى و کوشش فراوان مقرون به نظر خالص و همراه با تقوى و تهجد کامل باشد شخص موفق مى شود... کم کارى و تنبلى آفت انسان و نداشتن خلوص و تقوى آفت کارانسان است] 36 .
ممکن است مقاصدى همچون : مقام خواهى مال دوستى شهرت طلبى و دلخوشى به پیروان دبستگى به تعریف دیگران و مانند آن در ذهن واندیشه طلبه نفوذ کند که هر کدام از آنها روزنه اى است از مکاید و وساوس شیطان و هر چه زودتر و پخته تر بایداز آن باایجاد صفت اخلاص جلوگیرى کرد اگر چه این دریاى عمیقى است که غواصى ما هر و زبردست مى طلبد که به سلامتى خود را به ساحل نجات برساند. شهید ثانى در کتاب منیه المرید مى نویسد:
[ اگرانسان با خود بیندیشد و در خویشتن فرو رود و حقیق و ماهیت رفتار خود را تفتیش و بازرسى کند مى بیند که آمیزه اخلاص دراعمال و رفتار اواندک و ناچیز مى باشداما شائبه هاى فساد در عقیدت به اعمال او روى آورده و عامل مخل به اخلاص در رفتاراو رو به تزاید و تراکم نهاده است بخصوص کسانى که داراى عنوان علم و دانشمند و دانشجو و متعلم هستند بیش از دیگران در معرض هجوم این عوامل مخل به اخلاص قرار دارند و بالاخص که انگیزه عمومى طلاب و دانشجویان و نیزاهل علم - در آغاز کار - در آغاز کار از مجموعه اى از شوائب مادى و دنیوى فرم یافته است که عبارتنداز: جاه طلبى مال اندوزى نام آورى لذت برترى جوئى دلخوشى و شادمانى به مقام و منصب رهبرى و داشتن پیروان زیاد و برانگیختن مدح دیگران و جلب و ستایش مردم به سوى خود. گاهى شیطان آنان را دچاراشتباه مى سازد و مى گوید: هدف شما دانشمندان و دانشجویان عبارت از نشر دین و حمایت و دفاع
از شریعت و آیین است که رسول گرامى اسلام آن را بنیاد نهاده است] 37 .
بدین ترتیب مى یابیم که حوزویان چگونه در خطر لغزش و فریب شیطان هستند و همواره باید خود را بیازمایند که اگر با افرادى از خود بهتر و عالم تر مواجه شوند چه احساسى خواهد داشت : مسرت ؟ و یاافسردگى ؟
اگرانگیزه یک عالم و دانشجو در تعلیم و تحصیل منحصرا عبارت از دین و آیین خدا باشد بى تردید در صورت مشاهده عالم و دانشمند دیگر که بااواشتراک مساعى کرده واو را در تعلیم و نشر دین یارى مى دهد باید بسیار خوشحال گردد نه آن که دچار حالات دگرگونى و غیرت زنانه شود که چراارادتمندان و معاشرانش ازاو روى برتافته و به شخص دیگرى روى آورده اند. لذا باید با پایدار شدن عالم دیگرى این چنین خداى را سپاسگزارى کند که او را با وجود چنان دانشمندى مدد رسانده و دراداء وظیفه و تعلیم یاریش داده است.38
اخلاص از کمالات عقل عملى است که تحصیل آن است اما تبدیل آن به ملکه بدون ریاضت و مجاهدت میسور نیست ازاینرو همواره باید به عواملى که این حالت اخلاص را درانسان تعمیق مى بخشند اندیشید و به دنبال آن عوامل گام برداشت . یکى از آن راهها نشستن پاى سخن استادى است مخلص که خود مراحل را پیموده و سخن از دل مى گوید واز روى خلوص بیان مى کند. بى شک اینگونه مجالس و محافل که در حوزه کم و بیش تحت عنوان[ درس اخلاق] موجوداست در تحصیل و رسوخ حالت اخلاص تاثیر چشمگیرى خواهد داشت . دیگرى توجه به توصیه و دستورالعملهایى است که بزرگان حوزه نوشته و بعنوان ذخیره و یادگار براى ما باقى گذارده اند. مطالعه اینگونه آثار که از روح پاک و نفس قدسى آنان برخاسته است کم شایانى در تحصیل و تعمیق صفات شایسته واز آنجمله صفت و حالت [ اخلاص] به حوزویان خواهد کرد.
دراینجا گوش دل مى سپاریم به سخن مرشد مخلصى که هنگام نوشتن این مقاله خبر رحلت و عروجش جانمان را سوخت و قلم را تا مدتى از دستمام گرفت و درد فراقش روحمان را آزرد. همان انسان مخلصى که سراسر عمرش را با نام و یاد خدا سپرى کرد و به هیچ چیز جز خدا نمى اندیشید.او به هیچ قدرتى جز پروردگاراتکاء نداشت . آن انسان وارسته که به حق [روح خدا] بود در کالبد مردم و همان حسنه دهر و نسیم الهى که حضرت آیت الله العظمى اراکى مدظلله العالى وى رااینگونه مى ستاید :
[آقاى خمینى شخص نیک نفسى است که جاى شک نیست قسم مى شود خورد بوالله که این مرد نیک نفس آدمى است و هیچ غرضى دراو جز ترویج دین نیست]... 39 .
آرى این تحفه الهى و نعمت عظمى و لطف خفى باریتعالى دراین قرن در یکى از تالیفاتش به طلاب و حوزویان اینگونه سفارش به[ اخلاص] مى کند:
[...پس اى عزیز در کارهاى خود دقیق شو واز نفس خود در مل حساب بکش واو را در هر پیش آمدى استنطاق کن که آیااقدامش در خیرات و امور شریفه براى چیست ؟ دردش چیست ؟ که مى خواهداز مسائل نماز شب سوال کند یااذکار آن را تحویل بدهد. مى خواهد براى خدا مساله بفهمد. یا بگوید یا مى خواهد خود رااهل آن قلمداد کند؟!... باید به خداى تعالى از شر نفس پناه ببریم که مکاید آن دقیق است ولى اجمالا مى دانیم که اعمال ما خالص نیست .اگر ما بنده مخلص خدائیم چرا شیطان در مااینقدر تصرف دارد با آن که او با خداى خود عهد کرده است که به[ عبادالله المخلصین] کار نداشته باشد. و دست بساحت قدس آنها دراز نکند. به قول شیخ بزرگوار ما: شیطان سگ درگاه خداست اگر کسى با خدا آشنا باشد به او عو نکند. پس اگر دیدى شیطان با تو سروکار دارد بدان کارهایت از روى اخلاص نیست .
واى به حال طاعت و عبادت و جمعه و جماعت و علم و دیانت که وقتى چشم بگشایند وسلطان آخرت خیمه بر پا کند خود راازاهل معاصى کبیره بلکه ازاهل کفر و شرک بدتر ببینند و نامه اعمالشان سیاه تر باشد] 40 .
بیائیم واین هشدار قافله سالاراین راه را آویز گوشمان قرار دهیم و همچون او براى خدا باشیم و وقف دین او در پى نام و نشان چه این که هرکسى براى خدا و با خدا باشد بى شک خدا با اوست و نام و آوازه و علاقه در دلها را نیز به او خواهد بخشید. یکى ازاساتید حوزه چنین موعظت مى نماید:
[ از خصوصیات مشترک در میان علماى بزرگ اسلام یکى اخلاص در عمل است . مهمترین چیز در نزد بزرگان ما خلوص نیت در تعلیم و تعلم تالیف و تصنیف است .از مطالعه حالات آنان بخوبى به دست مى آید که به کمتر چیزى تااین اندازه اهمیت مى دادند. سعى مى کردند که تمام کارهایشان براى خدا باشد مثلا نوشته اند:از
میرداماد بیست سال هیچ فعل مباحى دیده نشد یااز شهیداول مادام العمر بعداز بلوغ هیچ فعل مباحى صادر نگشت ...این در سایه خلوص نیت امکان دارد. آنقدر به فکر خدا بودند و نیتى جز رضاى او در سر نداشتند که تمام افعال به صورت مستحب در بیاید] 41 .
نمونه هایى عالى اخلاص
ره چنان رو که رهروان رفتند. یکى از بهترین روشهاى تربیتى روش [ الگوئى] است . به این بیان که در نشاندادن ارزشهاى متعالى مجسمه هاى عملى و عینى آن ارزشها را ترسیم کنیم و سپس از روش عمل آنهاالهام بگیریم . در فرهنگ اسلام و معارف دینى به این روش بهاء فراوانى داده شده است و قرآن کریم وجود پیامبراکرم[ ص] راالگوى تمام عیاراسلام معرفى کرده است :
لقد کان لکم فى رسول الله اسوه حسنه لمن کان یرجوالله والیوم الاخر 42 .
البته شما را دراقتداى به رسول خدا خیر و سعادت بسیاراست . براى آن کس که به ثواب در روز قیامت امیدوار باشد.
براى رسیدن به[ اخلاص] بویژه براى حوزویان و طلابى که قدم در میدان علم و دانش نهاده اند بهترین و کارآمدترین روش فراگیرى اخلاص مطالعه و دقت در زندگى و سیره بزرگان حوزه است که نمونه هاى عالى وارزشمند بااخلاص در مان آنان در حداعلاى آن به چشم مى خورد. و ما دراینجا به چند نمونه بسنده مى کنیم و تفصیل آن را به موارد آن ارجاع مى دهیم 43 .
[چند روز قبل از فوت مرحوم آیت الله بروجردى عده اى خدمت ایشان مى رسند در حالیکه آقا را خیلى ناراحت مى بینند. آقا در چنین حالتى مى گوید: خلاصه عمر ما گذشت و ما رفتیم و نتوانستیم چیزى براى خود پیش بفرستیم و عمل باارزشى انجام دهیم ! یک نفر به ایشان گفت : آقا شما دیگر چرا؟ ما بیچاره ها بایداین حرفها را بزنیم شما چرا؟ وقتى سخنش تمام شد مرحوم بروجردى جمله اى را گفتند (که البته حدیث است ) ایشان فرمودند:
خلص العمل فان الناقد بصیر بصیر.
عمل را باید خالص انجام داد نقاد آگاه آگاهى آنجاست . تو حیال کردى اینها که در منطق مردم به این شکل است در پیشگاه الهى هم همینطوراست که تو
قضاوت مى کنى ؟!ان الله خبیر بما تعملون] 44 .
آرى آنان که خود را در حوزه مهذب ساختند واز همان شروع تحصیل تزکیه را بر تعلیم و تعلم مقدم دانستند در هر شرایطى که قرار گرفتند خود رااز دایره اخلاص و خلوص خارج نکردند و به عبارت دیگر آنچه اساس فکر و ذکر آنان بود خدا بود و بس .
بزرگان نکردند در خود نگاه خدا بینى از خویشتن بین مخواه
[روزى آخوند ملاعبدالله شوشترى به دیدار شیخ بهائى رفت . ساعتى نزد شیخ بود تا آن که بانگ اذان فراز آمد. شیخ بهائى به ملا عبدالله گفت : همینجا نماز بخوانید تا ما هم به شمااقتدا کنیم و به فیض جماعت برسیم . ملا تاملى کرد و نپذیرفت که نماز را در خانه شیخ بخواند بلکه برخاست و به خانه خویش رفت .ازاو پرسیدند: چگونه خواهش شیخ رااجابت نکردید و نماز را در خانه شیخ نخواندید بااین که درباره خواندن نماز دراول وقت وقت اهتمام دارید؟
در پاسخ فرمود: قدرى در حال خودم تامل کردم دیدم چنان نیستم که اگر شیخ پشت سر سر من نماز بخواند فرقى نکند ! بلکه در حالم تغییر پیدا مى شود لاجرم اجابت نکردم] 45 .
راستى این گنجینه هاى پنهان در گوشه و کنار حوزه ها که در سراسر تاریخ گمنام زیسته اند از چه همت والا و عظمت روحى برخوردار بوده اند که انسان در برابر قله رفیع شخصیتشان احساس کوچکى مى کند و براى رسیدن به این نقطه هاى اوج رشگ مى برد و حسرت مى خورد. آرى راز و رمز این همه بزرگیها و کرامتها در سایه اخلاص است و نه جز آن . بنابراین میدان بازاست و مسابقه برقرار و جوایز درانتظار خوشا بحال کسانى که گوى سبقت از دیگران بربایند و زود به هدف برسند.
وهب لى الجد فى خشیتک والدوام فى الاتصال بخدمتک حتى اسرح الیک فى میادین السابقین واسرع الیک فى البارزین واشتاق الى قربک فى المشتاقین وادنو منک دنوالمخلصین 46 .
مى گویند: مرحوم آیت الله سیدحسین کوه کمرى که از شاگردان صاحب جواهر و شیخ انصارى و مجتهدین و مشهور بود و حوزه درسى معتبرى داشت هر روز طبق معمول در ساعت معین به یکى از مسجدهاى نجف مى آمد و تدریس مى کرد. (چنان که مى دانیم حوزه تدریس خارج فقه واصول زمینه ریاست و مرجعیت
است )... یک روز آن مرحوم از جایى بر مى گشت و نیم ساعت بیشتر به وقت درس باقى نمانده بود. فکر کرد در این وقت کم اگر بخواهد به خانه برود به کارى نمى رسد بهتراست برود به محل موعود و به انتظار شاگردان بنشیند. رفت و هنوز کسى نیامده بود ولى دید در یک گوشه مسجد شیخ ژولیده اى با چند شاگرد نشسته و تدریس مى کند. مرحوم سیدحسین سخنان او را گوش کرد با کمال تعجب احساس مى کرد که این شیخ ژولیده بسیار محققانه بحث مى کند. روز دیگر راغب شد عمدا زودتر بیاید و به سخنان او گوش کند. آمد و گوش کرد و براعتقاد روز پیشین افزوده گشت .این عمل چند روز تکرار شد و براى مرحوم سیدحسین یقین حاصل شد که این شیخ از خودش فاضلتراست واواز درس این شیخ استفاده مى کند واگر شاگردان خودش بجاى درس او به درس این شخص حاضر شوند بهره بیشترى خواهند برد.اینجا بود که خود را میان تسلیم و عناد ایمان و کفر آخرت و دنیا مخیر دید. روزى دیگر که شاگردان آمدند و جمع شدند گفت : رفقا امروز مى خواهم مطلب تازه اى به شما بگویم :این شیخ که در آن کنار با چند شاگرد نشسته براى تدریس از من شایسته تراست و خود من هم ازاواستفاده مى کنم همه با هم مى رویم به درس او..این شیخ ژولیده همان است که بعدها به نام شیخ مرتضى انصارى معروف شد... چنین حالتى در هر کس که باشد مصداق : اسلم وجهه اسلم وجهه لله است 47 . نمونه دیگراز فرزانه دیگر:
محدث قمى[ ره] براى فرزند بزرگش نقل کرده است که : وقتى کتاب[ منازل الاخره] را تالیف و چاپ کردم و به قم آمد به دست شیخ عبدالرزاق مساله گو (که همیشه قبل از ظهر در صحن مطهر در صحن معصومه سلام الله علیها - مساله مى گفت )افتاد. مرحوم پدرم کربلائى محمدرضا از علاقه مندان شیخ عبدالرزاق بود و هر روز در مجلس او حاضر مى شد. شیخ عبدالرزاق روزها کتاب[ منازل الاخره] را گشوده و براى مستمعین مى خواند. یک روز پدرم به خانه آمد و گفت : شیخ عباس ! کاش مثل این مساله گو مى شدى و مى توانستى منبر بروى واین کتاب را که امروز براى ما خواند بخوانى چند بار خواستم بگویم آن کتاب از آثار و تالیفات من است اما هر بار خوددارى کردم و چیزى نگفتم و فقط عرض کردم : دعا بفرمایید خداوند توفیق مرحمت فرماید . 48
بى جهت نیست که کتاب[ مفاتیح الجنان] آن مرحوم همه جا در کنار قرآن
مجیداست . در هر خانه و کتابخانه اى که قرآن را مشاهده نمایى کتاب و نوشته این مردالهى را هم مى بینى .اساسا آنچه براى خدا باشد و صبغه خدایى داشته باشد ماندنى است و گر نه رفتنى و ناپایدار است :
ما عندکم ینفد و ما عندالله باق 49 .
آنچه نزد شماست پایان پذیراست و آنچه پیش خداست ماندنى .
بدینسان مى باید آدمى به قالب اعمال خویش محتواى ابدیت و جاودانگى ببخشد که این بدون[ اخلاص] میسر و ممکن نیست . پس همه کنیم و بیش از آن که به کمیت کار توجه مى کنیم به کیفیت و روح آن اهمیت بدهیم و در زندگى والگوهاى ساخته شده مکتب و پرورش یافتگان حوزه ها که الهام بخش راه درست و جهت صحیح زندگى ما مى باشند درس بگیریم و بدانیم که براى علم و عزت زندگى و پشتوانه عمل و رمز پیروزى مردان بزرگ در سایه اخلاص در عمل نهفته است و بس .