از خرداد تا خرداد با آرمانهاى امام (ره)

نوع مقاله : مقاله پژوهشی


جهان سرد بود و یخ زده کرختى سالیان حاکمیت ستم در ژرفاى جانها ریشه دوانده بود و لحظه بلحظه بیشتر مى شد. ناامیدى و تسلیم در درون مصلحان بیدار دل جاى پا باز مى کرد و هر روز شاهد فرود مصلحى در عمق بى انتهاى درماندگى و بریدگى بودیم .

شور واحساس جوانى در آسیاب استدلال عاقله مردان مومن به دیدگان خویش نرم مى شد و چون گرد بدبختى و سیه روزى بر سر و صورتشان مى نشست و دلیران آزاداندیش را به عصا بدستان دلهره آلود تبدیل مى ساخت .

سموم ستم بى وقفه بر دشت سبز جوانى مى وزید و باغ پر طراوات حیات را در بهار زندگى پژمرده مى ساخت وانبوه یاس بود که در صحراى زندگى بر هم انباشته مى شد.

اندیشه ها و ایده هاى[ رهایى] چون تیرى رها شده در دل تاریکى به سنگ زمانه مى خورد کمانه مى کرد و در قلب تیره سرنوشتان سیه روزگار مى نشست .

بسیارى از طرحهاى درافکنده دردى بر دردها مى افزود زنجیراسارت را سخت تر مى کرد و گره بردگى را کورتر مى ساخت .انسان تحت ستم که با شنیدن هر آواز[ رهایى] بر خویشتن فشار مى آورد و بر زانوان خود نیم خیز مى ایستاد با دیدن نشانه هاى پوچى و درماندگى بار دیگر بر

صورت به زمین مى خورد و به سرنوشت محتوم باور مى آورد.

بیشتر داعیان[ رهایى] و مدعیان[ آزادى] پس کوتاه زمان راه رفتن به پوچى ایمان مى آوردند و زاد راه را بر آستان سایه بان ستم که فرا راهشان برافراشته بودند مى افکندند و وجدان انسانى را به تیغ سر مى بریدند و آسوده خاطر کاسه لیس جور مى گشتند.

...دراین وانفساى زندگى که[ حیات] به دیدگان محتضر مى ماند و تیرگى سرشت انسان تلقى مى شد یکباره افق خون فام گشت .

خون نگارى افق گواه صادق بود که این بار به عوض آفتاب تندیس آفتاب فرا روى انسان[ شب اخت] قرار نمى گیرد و باید به طلوع خورشیدایمان آورد و فصل زیستن را باور کرد... که آفتاب بى خونبارى افق هیچگاه سر از بالین بر نمى دارد.

15 خرداد چون خطى سرخ در دفتر زندگى انسان که سیاه مشق قرون بود نگاشته شد.این آغاز فصل دیگرى بود که با قلم و سرانگشتى جز همیشه نگار سرنوشت تیره انسان نگارش مى یافت .از آغاز پیدا بود که این باب تا فرجام باید همچنان با خط سرخ نگارش یابد تا آنگاه که بر تیرگى چیره گردد و سردى و کرختى از جان انسانى بیرون آید.

آفتاب فراز آمد موانع را فرازد درخشید کوههاى یخ انسانى را آب کرد رودها را براه انداخت دیدگان جهانى را خبره ساخت و در نیمروز بیدارى و دراوج پرتوافشانى در سالروز طلوعش به غروب نشست .

واینک این مائیم و گرماى حیاتبخش که از آن آفتاب غروب کرده در عمق جانمان ذخیره ساخته ایم و راهى پر سنگلاخ و پرپیچ که از هر سوى ابرهاى تیرگى در آن طمع کرده اند.

تا خداى کشتى نجات دراوج خروش گردابها رهایمان ساخت و سبکبال پر کشید و در ساحل امن الهى در جوار ملیک مقتدر جاى گرفت و ناخدایان دیگر را زمام سفینه سپرد تا در متن گرفتاریها و دست و پنجه نرم کردن با خشم دریا دریادارى کنند و بر پاى خویش ایستند. و دراین راه فرا رویمان مشعل نجاتى چند بر نهاد تا راه گم نکنیم و در طلاطم دریا غرق نشویم .

این مشعل هاى نجات آرمانهاى بلند آن دریاسالار موج آشناست که هستى خویش را بر پایشان قربانى ساخت . بر ماست که مقدسشان داریم و بر دست یابى بدانان تلاش کنیم .

ما عاشقان و دلدادگان آن دلدار سفر کرده بر آن شدیم که از لابلاى کلام و پیام آن عزیز آرمانهاى والایش را گرد آوریم و تقدیم خوانندگان کنیم .امید که لطف یار یارمان گردد و ره بصواب بپیماییم .

اهداف امام :
امام امت از آغاز پى آرمانهایى چند بود و توان خویش را در راه تحقق آن بکار گرفت و در طول حیات سیاسى و زعامتى خود به پر رنگ تر کردن آن در روند کار پرداخت واز فراموش گشتن آن مانع گشت . آرمانهاى مزبور اساسى ترین نقش را در سرنوشت انسان دارد و تحول شگرفى را در حیات انسانى موجب مى گردد. آرمانهایى که دقیقا اهداف پیامبران و رسولان در طول زندگى بشر بوده و با توجه به شرایط زمانى و مکانى شکلهاى تحقق متفاوتى را مى طلبیدند.این اهداف در چهارچوب موجبات عصر کنونى که بشریت از طریق خود گم کردگى فراگیر درانحطاط فرو رفته است نمودى پرهیزگرایانه و فرایندى خودیابانه داشت که نوعى ستیز با وضع موجود و پى افکنى طرح نو را مى طلبید. توضیح اهداف اشاره شد به بسط کلامى نیازمنداست که در ذیل مى آید:

الف : آزادى جهان اسلام
آزادى جهان اسلام از آرزوهایى همیشگى امام امت بود.از روز نخست که وارد گود سیاست شد در فکر نجات مسلمانان و رهایى جهان اسلام بود. در سال 43 ضمن اعلامیه اى ضمن اعلامیه اى که با دیگر مراجع صادر فرمود چنین اظهارامیدوارى کرد:

[ماامید واثق داریم که ملل اسلامى در آتیه نزدیکى براسعمار چیره شود. و ما در موقع خود به خواست خداى تعالى از هیچگونه فداکارى دریغ نمى کنیم]. 1

اعتقاد به آزادى جهان اسلام براى امام امت و دیگر مراجع بعنوان یک تکلیف الهى بود و نه

صرفا یک اقدام سیاسى چنانکه در همان اعلامیه متذکر شده اند.

[مااز جانب خداى تعالى مامور حفظ ممالک اسلامى واستقلال آنها هستیم و ترک نصیحت و سکوت را در مقابل خطرهایى که پیش بینى مى شود براى اسلام واستقلال مملکت جرم مى دانیم] 2 .

امام امت در آزادى جهان اسلام دو هدف عمده را در نظر داشت و براى تحقق آن تلاش مى کرد:

مجداسلام :
اسلام در روزگارى از مجد و عظمت فوق العاده اى برخوردار بود و دنیا و برابر آن سر تعظیم فرود مى آورد.این مجد و عظمت مانع از آن مى شد که مسلمانان در ذلت و تباهى و فقر و بدبختى گرفتار شوند.امام امت دراندیشه بود که مسلمانان بتوانند حکومت قدرتمندى از جهان اسلام بدانگونه که در صدراسلام بود بوجود آورند.اعتقاد داشت که : .

[ اگر یک حکومت بود مثل صدراسلام که یک حکومت بود و همه تابع ما به این روز نمى نشستیم]. 3

حتى آن بزگوار حکومت یک پارچه اى چون دولت عثمانى را بمراتب بهتراز وضع کنونى جهان اسلام مى دانستند که مسلمانان در تفرقه و جدایى طعمه مناسب براى استعمار شده اند چون :

[دولت عثمانى یکى از دولتهاى بود که اگر با شوروى طرف مى شد گاهى او را زمین مى زد. سایر دولتها حریف میدان او نبودند. دولت عثمانى یک دولت اسلامى بود که سیطره اش گرفته بود تقریبا از شرق تا غرب را000 دولت عثمانى در تحت ظل خلافت اسلامى در تحت اتکاء به قرآن مجید آن مجد را داشت]. 4

از نظرامام امت اصل اتحاد و یک پارچگى مسلمانان ارزش بود و موجب مجد و عظمت مسلمانان ازاین رو با آن که معتقد بود:

[بیشتر حکام دولت عثمانى لیاقت نداشتند و بعضى از آنها فاسد بودند و رژیم سلطنتى

داشتند] آن حکومت راارزشمندتراز وضع کنونى تلقى مى کرد چون بر این باور بود که : با وجود چنان قدرت متمرکز[ این خطر براى استعمارگران بود که افراد صالحى از میان مردم پیدا شوند و به کمک کردم در راس این دولت قرار گرفت با قدرت وحدت ملى بساط استعمار را برچیند]. 5

امام امت با بودن حاکمان کنونى امیدى به تحقق[ اتحاد همگانى] نداشت و راه چاره را در آزادسازى جهان اسلام از دست حکومتهاى دست نشانده جهان اسلام مى دید و بارها مى فرمود :[مشکل ماالان دولتهاى ماست . مشکل اسلام دولتهاى اسلام است .این مشکل باید حل شود]. و چون معتقد بود که:[ حکومتهاى ما براى خودشان هستند... و بااسلام هیچ کارى ندارند] 6 بناچار مى گفت: این مشکل هست تا وقتى سایر کشورها مثل ایران شود.ایران با مشت این مشکل را حل کرد. و باید همه کشورها با مشت خودشان این مشکل را رفع کنند. 7

هر آنچه بود یکى ازانگیزه هاى امام امت از آزادسازى جهان اسلام دستیابى به مجد و عظمت اسلامى در برابر جهان کفر و شکر بود تا آن که اسلام بعنوان یک قدرت بزرگ و با فرهنگ وایدئولوژى توانمند وارد گود مدیریت جهانى شود وانسان را عزت و شرافت ببخشد.

2. عزت مسلمانان :
اسلام براى انسان عزت و کرامت معتقداست و ذلت براى انسان مسلمانان را بهیچ وجه قبول ندارد لکن در جهان معاصر مسلمانان از جوامع ذلیل و تحقیر شده بحساب مى آیند. تبختر و تفرعن جهان غرب ایجاب مى کند که مسلمانان بعنوان ملتى ضعیف و بى شخصیت باشند تا براى همیشه آقایى و سرورى آنان را قبول داشته باشند.این وضع براى هر کسى که عرق دینى داشته باشد بسیار سخت و ناگواراست . و براى فردى چون امام خمینى که عشق و علاقه وافرى به دین اسلام داشت غیر قابل تحمل بود .

امام امت در برابر یکى ازاین تحقیرها که در کشورایران انجام گرفت چنین اعلام موضع

کردند:

[من تاثرات قلبى خودم را نمى توانم اظهار کنم . قلب من در فشاراست . از روزى که مسائل اخیرایران را شنیدم خوابم کم شده ناراحت هستم . قلبم درفشاراست . من با تاثرات قلبى روزشمارى مى کنم چه وقت مرگ پیش بیاید.ایران دیگر عید ندارد. عیدایران را عزا کردند. عزا کردند و چراغانى کردند و دستجه جمعى رقصیدند. ما را فروختند.استقلال ما را فروختند. باز هم چراغانى کردند و پایکوبى کردند... عزت ما پایکوب شد. عظمت ایران از بین رفت . عظمت ارتش ایران پایکوب کردند. قانونى به مجلس بردند... که اگر یک خادم آمریکایى یا یک آشپز آمریکایى مرجع تقلید شما را در وسط بازار ترور کند زیرپاى خود منکوب کند پلیس ایران ! حق ندارد جلواو را بگیرد دادگاههاى ایران حق محاکمه ندارند باید پرونده به آمریکا برود و در آنجا اربابها تکلیف را معین کنند]... 8 .

این احساس رنج و ناراحتى از منکوب شدن عزت و شرف مسلمانان امام امت را بر آن داشت تا راهى براى بازیابى عزت از دست رفته بجویدتا انسان مسلمان با عزت و شکوت سخن خویش را در جهان مطرح کند. تحقق چنین هدفى جز به آزادى جهان اسلام از یوغ بردگى و بندگى نبوداز این رو آن بزرگوار براى تحقق هدف یاد شده به فکر آزادسازى مسلمانان افتاد. دست یابى به هدف مزبور نیازمند به شناخت علل عقب ماندگى و فلاکت مسلمانان بود.امام امت علت اصلى را در تفرقه مسلمانان مى دید تفرقه اى که در شکلهاى زیر نمود پیدا کرده بود :

1. تفرقه سیاسى :
تفرقه سیاسى از شیوه هاى بسیار معمول استعمار در جهان سوم است . نمونه کشورهایى که تجزیه شده اند تا براى همیشه اختلاف داخلى داشته باشند فراوان هستند. با مراجعه به نقشه جهانى کشورهاى زیادى با تقسیم بندى شمالى و جنوبى دیده مى شود که شکل روشن تجزیه کشورهاست . نوع دیگراز تجزیه تجزیه اى است که در یک منقطه هم فرهنگ کشورهاى گوناگونى با نامهاى مختلف بوجود آورده اند. آمریکا لاتین آفریقا جهان اسلام و خاور دورانباشته از کشورهایى است است که هیچ دلیل منطقى یا منطقه اى براى تجزیه شان جز خواست استعمار

وجود ندارد. در جهان اسلام نیز،

[وطن اسلامى رااستعمارگران و حکام مستبد و جاه طلب تجزیه کردند امت اسلام رااز هم جدا کردند و بصورت چندین ملت مجزا در آوردند. یک زمان هم که دولت بزرگ عثمانى بوجود آمد استعمارگران آن را تجزیه کردند. روسیه وانگلیس واتریش و سایر دولتهاى استعمارى متحد شدند و با آن جنگها کردند و هر کدام قسمتى از قلمروآن را به تصرف یا تحت نفوذ خود در آوردند... واز قلمرو آن ده پانزده مملکت یک وجبى پیدا شد هر وجب را دست یک مامور یک دسته اى از مامورین خود دادند]... 9

2. تفرقه نژادى :
تفرقه نژادى از شیوه هاى استعمار نو است .استعمار پس از آن که احساس کرد: حضور مستقیم موجب تنفر و انزجار جهان سوم مى شود براى آن که زمینه اتحاد بر پایه فرهنگ واعتقاد همگون رااز بین ببرد اندیشه نژادى را در بین مصلحان گسترش داد.از این تاریخ نهضتهاى ناسیونالیستى براساس تفسیر نژادى در جهان سوم و بویژه بین مسلمانان گسترش پیدا کرد و تفرقه میان مسلمانان پشتوانه ایدئولوژیکى پیدا کرد.امام امت ازاین تحول نامیمون چنین یاد مى کند:

[... آن چیز مهمى که دول اسلامى را بیچاره کرده است واز ظلل قرآن کریم دور مى کند آن قضیه نژادبازى است .این نژاد ترک است باید نمازش را ترکى بخواند!این نژادایران است بایدالفبایش هم چطور شود! آن نژاد عرب است عروبت باید حکومت کند نه اسلام ! نژاد آریایى باید حکومت کند نه اسلام]! 10

امام امت در وراى نژادگرائیهاى جهان اسلام بروشنى دست استعمار را مى دید و علت عمده براى طرح مزبور را ترس از قدرت اسلام مى دانست و مى فرمود:

[آن قدرتهاى بزرگى که مطالعه کردند روى کارها... در جامعه هااین را یافتند که اسلام است که مى تواند جلو آنها را بگیرد.ازاین جهت آن چیزى که از همه چیز براى آنها بیشتر مطرح است اسلام است و آن چیزى که سر راه اسلام قرار دارنداین حکومتهاى فاسداست . با دست حکومتهاى فاسد و با تبلیغ حکومتهاى فاسداین نژادپرستیها و گروه پرستیها در بین

مسلمانان رشد کرده است . عربها را در مقابل عجمها و ترکها قرار دادند و عجمها را در مقابل عربها و ترکها و ترکها را در مقابل دیگران قرار دادند و همه نژادها را در مقابل همدیگر]... 11

این برداشت و تلقى امام از مساله نژادگرایى بود که وى را بر آن مى داشت تا مکرر بفرمایند:

[ملى گرایى است بدبختى مسلمین است]. 12

3. تفرقه مذهبى :
ادیان بزرگ جهانى بطور طبیعى داراى مذهبى گوناگون در درون خویش هستند زیرا تفسیرها و برداشتیهایى که از یک دین در طول حیاتش انجام مى گیرد موجب پیدایش نحله ها و مذاهب مختلف مى گردد.این مذاهب تا زمانى که به خاطر تعصبهاى بیجا اصول مورد قبول همه را فداى برداشتها و تفسیرها خود نکنند نمایى از وحدت دینى باقى مى ماند و شکوه و مجداصل دین خدشه دار نمى گردد لکن وقتى علاقه هاى مفرط قربانى شدن اصول را بر پاى مذاهب پذیرفتنى ساخت زمینه لازم براى بهره بردارى دشمنان آغاز مى شود.استعمار غرب براى بهره گیرى از زمینه مذهبى به تشدید تعصبها در جهان اسلام دست یازید و نزاع و جدال را براى حل اختلافات مذهبى جایگزین مباحثه و مناظره ساخت تا جهان اسلام هر نوع زمینه اتحاد رااز دست بدهد و کم گرفتن از شرک و کفر را براى تصفیه حسابهاى مذهبى قابل قبول دست بدهد و کمک گرفتن از شرک و کفر را براى تصفیه حسابهاى مذهبى قابل قبول بداند.

امام امت براین باور بود که :

[دولتهاى استعمار طلب دولتهایى که مى خواهند ذخایر مسلمین را ببرند با وسیله اى مختلف با نیرنگهاى متعدد دول اسلام را - سران دول اسلامى را اغفال مى کنند. گاهى به اسم شیعه و سنى اختلاف ایجاد مى کنند... در دول اسلامى بین طوایف مسلمین به اسم اسلام و به اسم مذهب چیزهایى پخش مى کنند تبلیغاتى مى کنند که طوایف مسلمین به جان هم بیفتند و با هم اختلاف شیعه و سنى پیدا بکنند و آنها به ذخایرى که مسلمین دارند دسترسى پیدا کنند و نتوانند مسلمین کارانجام بدهند]. 13

وجوداختلافاتى ازاین دست مانع عمده در راه رسیده به مجد گذشته و دستیابى به عزت فراموش شده بود و براى آزادى جهان اسلام باید موانع مزبور رااز بین برد.امام امت دو روش را براى این کار در پیش گرفت :

1.انقلاب
امام امت براین باور بود که دولتهاى دست نشانده در جهان اسلام مامور حراست از تفرقه ها و جدایى ها هستند. با وجود آنان نمى توان به اتحاد جهان اسلام دست یافت ازاین روى مى فرمود:

...حکومتها با هم تفاهم کنند ملتها تفاهم خواهند کرد. ملتها با هم مخالف نیستند حکومتها نمى گذارند که ملتها با هم تفاهم کنند.اگر این مشکل حکومت برداشته بشوداز ممالک اسلامى هیچ قدرتى بالاتراز قدرت اسلام و مسلمین نیست براى این که بیش از یک ملیارد جمعیت دارند. 14

راه چاره خلاصى مسلمانان از سلطه این نوع حکومتهاست . و مطلوبترین روش روشى است که ملت مسلمانان ایران در پیش گرفت . به همین خاطر امام امت مى فرمودند:

[ ایران با مشت این مشکل را حل کرد و باید همه کشورها با مشت خودشان این مشکل را رفع کنند]. 15

2. آگاهى بخشى به مسلمانان :
امام امت در هر فرصت ممکن تلاش مى کرد که مسلمانان را به وضع نکبت بارشان آگاه سازد. و به توانایى و قدرت فراوانى که از آن غافلند رهنمون گردد.از سخنرانى براى هیئتهایى که به ایران مى آمدند تا دادن پیام به حجاج بیت الله الحرام از پیامهاى نوروزى تا پیامهاى اعیاداسلامى در همه آنها کوشش مى کرد تا مسلمانان جهان را به دنیاى نور و روشنایى اسلامى راهنمایى کند.

ازاین روى مى فرمود:

[علماى هر ملتى ملت خودشان را آگاه کنند به نقشه هایى که اجانب و مستعمرین

کشیده اند براى تفرقه اندازى این تکلیفى است که بر همه رهبران مذهبى لازم است که انجام دهند]. 16

امام امت راه نجات مسلمانان را در بیدارى و آگاهى آنان از توطئه ها مى دانست و معتقد بود که این بیدارى باید همه گیر باشد چون :

[ امروز روزى نیست که مسلمانها هر کدام در یک گوشه زندگى تنهایى بکنند خودشان بین خودشان در هر کشورى یک زندگى خاصى به خود داشته باشند نمى شوداین معنى . در یک همچون زمانى که سیاستهاى ابرقدرتها بلعیدن همه جاست مسلمین باید بیدار بشوند... و همه تحت لواى اسلام و تحت سیطره قرآن باشند]... 17

امام امت معتقد بود که باید نمازهاى جماعت و جمعه و نیز کنگره بزرگ حج را به استخدام این هدف عالى در آورد زیرا یکى از فلسفه هاى اینگونه تشکلها آگاهى بخشى به مسلمانان است و:

[خداوند تعالى ... سر وانگیزه حج و غایت قرار دادن کعبه و بیت الحرام را نهضت و قیام مسلمانان براى مصالح ناس و توده هاى مستضعف جهان ذکر مى فرماید. باید دراین اجتماع عظیم الهى که هیچ قدرتى جز قدرت لایزال خداوند نمى تواند آن را فراهم کند مسلمانان به بررسى مشکلات عمومى مسلمین پرداخته و در راه رفع آنها با مشورت همگانى کوشش کنند]. 18

3. بازسازى دین :
از جمله آرمانهاى حضرت امام بازسازى و پیرایش دین وارائه چهره حقیقى اسلام بود.امام امت براین اعتقاد بود که اسلام در طول تاریخ بدست حاکمیتهاى باطل مورد دستبرد قرار گرفته و سیماى درست آن در هاله اى از غبار غفلتها و غرضها مدفون گشته است ازاین روى باید تلاشى گسترده انجام گیرد تااسلام با محتواى راستین آن به مردم معرفى شود.این معرفى نخست به بازشناسى درست نیازمنداست که امام امت این مهم رااز روحانیون و قشر متعهد دانشگاهى مى خواست و مى فرمود :

اینجانب دراین تبعیدگاه ثانوى چشم امیدم به جوانان روحى و دانشگاهى مسلمان بوده وانتظار دارم که با تهذیب نفس واخلاص مطالعات و تحقیقات وسیع و دامنه دارى را در زمینه شناخت احکام اسلام و مبانى نورانى قرآن آغاز نمایند.اسلام واقعى را بشناسند و بشناسانند. ملت اسلام را بیدار و آگاه ساخته تباین اسلام پیغمبر خدا واولیاى او راازاسلام ساختگى امثال معاویه و حکومتهاى غاصب و جائر و دولتهاى دست نشانده استعمار که از تلویزیونها رادیوها و وزارتخانه ها به خورد مردم مى دهند به آنان برسانند. و به دنیا بفهمانند:این اسلامى که دولتهاى دست نشانده از آن دم مى زنند و کنفرانس به اصطلاح وحدت اسلامى تشکیل مى دهند اسلام ساخته و پرداخته سلاطین اموى و عباسى مى باشد که در برابر قرآن و آیین مقدس پیامبر اسلام درست شده است19 .

امام امت براین هدف خویش دو دلیل عمده داشت که براساس آن تجدید بناى دین بازسازى درست آن فوریت و ضرورتى انکارناپذیر داشت و تعلل در آن فرصتهاى لازم رااز جامعه اسلام مى گرفت .

1-نجات تفکر دینى :
در پى انقلاب صنعتى دراروپا و تحقق رنسانس نفرت وانزجاراز دین و تفکر دینى در جهان باب شد و فریفته شدگان به بازده علوم تجربى به [زایده] بودن اندیشه دینى ایمان آوردند. متولیان مسیحیت و پاره اى از مومنان تلاش لازم را براى حفاظت دین از قربانى شدن در پاى معبد علوم نمودند لکن هجوم علوم تجربى قویتراز آن بود که متولیان مذهب مسیحیت فکر مى کردندازاین روى دست به عقب نشینى زدند و به تقسیم حوزه هاى وجودى انسان گردن نهادند و به تنظیم روابط روحى و معنوى بین خدا و خلق او قانع شدند. علوم مادى که به بازدهیهاى خود مغرور گشته بود بمرور به فکر دست یازیدن به سهم دین از حیات انسانى افتاد و گاه بیگاه باالقاء شک و تردید روابط معنوى انسان و خدا را نیز مورد تهدید قرار داد. آثار ناگواراین تحول در جهان اسلام بمراتب آفت بارتر و مصیبت زا تر بود بویژه آن که نقشه هاى شیطانى واستعمارى غرب به کمک هجوم علوم مادى شتافت و هدایت آن را بدست گرفت .. تداوم این روند در آینده
نه چندان دورى آثار مذهب را بکلى از بین مى برد و تفکر دینى را به موضوعى تاریخى تبدیل مى ساخت . بازده مستقیم فرایند مزبور پایان خط انسانیت و ظهور بن بست در حیات انسانى بود که فاجعه غمبار یاس و ناامیدى عمومى را در تاریخ حیات انسانى موجب مى گشت . 20 آنان که از تیزبینى لازم برخوردار بودند بروشنى پایان کار را مى دیدند و به تحمل ناپذیر بودن زندگى بى حضور تفکر دینى اعتقاد داشتندازاین روى به تلاشهایى براى باز گرداندن مذهب به زندگى انسان دست زدند. روند کار در جهان غرب در شکل پیرایش دین ظهور کرد و نحله هاى دینى فراوانى در درون مذهب مسیحیت بوجود آمد. در جهان اسلام این کار به دو صورت انجام یافت : گروهى به پیروى از غرب در تلاش هماهنگ کردن احکام دینى با داده هاى علوم مادى بر آمدند و آنچه را که از معارف دینى با بازده علوم نمى خواند به کنار نهادند. نتیجه طبیعى این روند مثله کردن مذهب و تهى نمودن آن از محتواى حقیقى اش بود که در نهایت به بى دینى و خاموشى فروغ دین منجر مى گشت . گروه دیگر که از آگاهى بیشترى به مبانى و داده هاى دین اسلام برخوردار بودند براین اعتقاد بودند که اسلام حقیقى از قوتى برخورداراست که اگر بدرستى و بدوراز پیرایه هاى ضمیمه شده از سوى حاکمیتهاى باطل یا برداشتها و تفسیرهاى غلط معرفى گردد نه تنها در برابر هجوم علوم تجربى مقاومت خواهد کرد بلکه هدایت و راهنمایى علوم را بعهده خواهد گرفت و آنها را در خدمت انسان در خواهد آورد.این گروه که به مجددان مذهب و احیاگران دین مشهور گشتند در طول صد سال اخیر تلاشهاى گوناگونى انجام دادند و به طرق مختلف به معرفى سیماى حقیقى اسلام پرداختند و جهان اسلام را به بازشناسى درست دین فرا خواندندچرا که معتقد بودند :

[ اسلام یک دینى آسمانى است که براى ارشاد ملتها و رفع اختلاف بین آنان و هدایت به کمالات انسان و رفع ظلم و بیدادگرى آمده است لکن مسلمین مجموعا و تقریبا همینطور دولتهاى اسلامى از آن سرى که اسلام براى آن آمده است یا غافل بودند یا تغافل کردند و همه گرفتاریهایى که براى مسلمین در طول تاریخ ایجاد شده است براى همین جهت است که از تعلیمات اسلام دور بودند و نتوانستند آن هدایتى را که اسلام براى آن آمده است ادارک کنند و یا بواسطه اغراضى که داشتند نتوانستندانجام بدهند. مشکل عمده مسلمین

همان دورى ازاسلام و قرآن است]... 21

امام امت ازاین که مى دید تفکر دین در جهان و در بین مسلمانان رو به افوال است رنجیده خاطر گشت بویژه وقتى مى دیدافول تفکر دینى به طبقات تحصیل کرده سرایت کرده است و آنان نیز به خاطر درک نادرست اسلام از آن دلزده شده اند مى فرمود:

[ الان گذشته از عامه مردم طبقه تحصیل کرده چه دانشگاهى و چه بسیارى از محصلین روحانى اسلام را درست نفهمیدند واز آن تصور خطایى دارند. همانطور که مردم افراد[ غریب] را نمى شناسنداسلام را هم نمى شناسند و در میان مردم دنیا بوضع غربت زندگى مى کنند. چنانکه کسى بخواهداسلام را آنطور که هست معرفى کند مردم به این زودیها باورشان نمى آید... دستهاى اجانب براى این که مسلمین و روشنفکران مسلمانان را که نسل جوان ما باشند ازاسلام منحرف کنند وسوسه کرده اند که اسلام چیزى ندارداسلام پاره اى ازاحکام حیض و نفاس است]... 22 .

این تلقى از شرایط موجود در جهان موجب مى شد که مصرفى درست اسلام یکى از آمال آن بزرگوار باشدازاین روى مى فرمود:

[ همه آمال مااین است که احکام اسلام به آن طورى که هست در بین مسلمین پیاده شود واسلام آن طورى که هست معرفى بشود]... 23

2-نجات مسلمین :
امام امت نجات مسلمانان را در گرو تجدید بناى دین و بازسازى آن مى دانست و براین باور بود که بااسلام نادرستى که از سوى حکومتها و قدرتهاى استعمارى تبلیغ مى شود امکان رهایى براى جهان اسلام صفراست زیرااسلامى که به تعبیرامام امت [ اسلام آمریکایى] است در راستاى محکم کردن گره بردگى و بندگى مسلمانان جهان ساخته و پرداخته شده است و فاقد هر نوع تحرک و پویایى است . بدین خاطر باید نخست اسلام را آنگونه که بود به مردم معرفى شود و سپس آنان را بر پایه رهنمودهاى اسلام حقیقى به قیام وانقلاب فراخواندازاین روى مى فرمود: .

[ما تا به اسلام برنگردیم تا به اسلام رسول الله برنگردیم مشکلاتمان سرجاى خودش

است . نه مى توانیم قضیه فلسطین را حل کنیم و نه افغانستان را و نه سایر جاها را. ملتها باید برگردند به صدراسلام]. 24

این دوانگیزه عمده بهمراه بهمراه انگیزه هاى چند دیگر موجب گشت که امام امت کمر به بازسازى دین و به تعبیر دقیق تر معرفى درست اسلام بپردازد و تحقق آن را بعنوان یک آرمان در طول حیات خویش دراندیشه داشته باشد.امام امت چند فرق اساسى بین اسلام متداول واسلام حقیقى مى دید و بر آن بود که این تفاوتها رااز میان بردارد تااسلام موجود در جوامع اسلامى را به زلالت نخستین آن برگرداند. تفاوتهاى مزبور عبارت بودند:

1. محدودیت
اسلام متداول در بین مسلمانان معاصر بسیار جزئى تر و محدودتراست ازاسلامى است که پیامبر[ص] براى سعادت بشر آورده است .اسلام متداول دینى است فراگرا که تنها مسوولیت تنظیم رابطه فردى انسان و خدا را بعهده دارد و چون مسیحیت تحریف شده قدرت مداخله در دیگر شوون زندگى انسان رااز دست داده است .امام امت در تبیین فرق دین واقعى و دین متداول چنین مى گفت :

[شمااگر صدراسلام را ملاحظه کنید مى بینید که اسلام از زمان پیغمبر(ص) حکومت تشکیل داده است . قواى نظامى وانتظامى داشته است و در سیاست دخالت مى کرده است و مسجدالنبى مرکز سیاست اسلامى بوده است و ثقل قدرت اسلامى . دستهاى ناپاک و عقلهاى ضعیف موجب این شد که بعداز رسول الله[ ص] و صدراسلام کم کم مردم رااز آن مسائل اصلى که در نظر اسلام بوده است منحرف کنند و مردم را متوجه به فقط یک مسائل جزئى بکنند و در مسائل عمومى کلى که کشورهااسلامى به آن احتیاج دارند بیطرف باشند واحیانا هم مخالف باشند.این یک نقشه شیطانى بوده است که زمان بنى امیه و بنى عباس طرح ریزى شده است و بعداز آن هم هر حکومتى که آمده است تاییداین امر را کرده است واخیرا هم که راه شرق و غرب به دولتهاى اسلامى باز شد این امر دراوج خودش قرار گرفت که اسلام یک مسائل شخصى بین بنده و خداست و سیاست از

اسلام جداست و نباید مسلمانان در سیاست دخالت کنند]. 25

2. جوهره زدایى دین
از فرقهاى اساسى بین اسلام متداول واسلام حقیقى فقدان جوهره و محتواى درست در آداب واحکام اسلامى متداول در عصر کنونى است .اسلام حقیق محتوایى غنى داشت و هیچ دستورى از آن فاقد سرى ازاسرارالهى اجتماعى سیاسى اقتصادى وانسانى نبود. اعمال رفتار لغو و بى پایه در آن یافت نمى شد و حتى اعمالى که بظاهر غیرمنظقى بنظر مى رسید شکلى سمبلیک داشت و به حقیقتى والا رهنمون بود لکن بمرور زمان محتوى واصالت از آداب و مقررات اسلامى گرفته شد و رفتارهاى دینى به اعمالى مرموز تشریفاتى تبدیل گشت .امام امت آرزومند بود که :

[مسلمین مطلع بشوند که این بوقهاى استعمارى آنها را دارندازاسلام جدا مى کنند واسلام زدایى مى کنند و محتواى اسلام رااز آن چیزى که دارد خالى مى کنند. منجمله مساله امامت جمعه در صدراسلام مسائل سیاسى در مسجد و به وسیله آنهایى که امام جمعه بودند حل و فصل مى شد و نقشه هاى جنگ در آنجا کشیده مى شد و مع الاسف ما را مى رسانند به آنجا که در خطبه هاى جمعه جز چند کلمه موعظه و تحذیر وازاین که مبادا درامور دخالت کنید چیزى نبوده است . یا نماز جمعه نبود یااگر بود محتوا نداشت . یا حج را نمى گذاشتند بروند واگر مى گذاشتند حج بى محتوا بود. حجى که یک تجمع عمومى است براى مسلمین و همه مسلمین در آنجا گرفتاریهاى ایام سالشان را باید حل بکنند... به یک صورت بى محتوا و مبتذل بیرون آوردند]. 26

3. خرافه آلودگى
اسلام به موازات خالى شدن از جوهره خویش به سوى خرافه انباشتى پیشرفت و هر آنچه از محتواى غنى آن کاسته شد باورهاى خرافى و پیرایه هاى خارج از دین بدان ضمیمه گشت بگونه اى که اسلام متداول در جهان کنونى با صدراسلام تفاوت فاحشى پیدا کرد. مفاهیم اولیه

اسلام از جامعه اسلامى رخت بربست و مفاهیم جدیدى جایگزین شد تا بتواند جامعه اسلامى را براى قبول بردگى واسارت آماده کند.امام امت در پیام خود به روحانیت وضع مزبور را چنین توضیح مى دهد:

[وقتى شعار جدایى دین از سیاست جاافتاد و فقهات در منطق ناآگاهان غرق شدن دراحکام فردى و عبادى شد... حماقت روحانى در معاشرت با مردم فضیلت شد. بزعم بعضى افراد روحانیت زمانى قابل احترام و تکریم بود که حماقت از سر و پاى وجودش ببارد والا عالم سیاسى و روحانى کاردان و زیرک کاسه اى زیر نیم کاسه داشت . واین از مسایل رایج حوزه ها بود که هر کس کج راه مى رفت متدین تر بود. یاد گرفتن زبان خارجى کفر و فلسفه و عرفان گناه و شرک بشمار مى رفت27 .

رواج چنین وضعى انبوه خرافات را در پى آورد تا تقدس[ حماقت] را توجیه کند و براى پذیرش نمایندگان دینى آنگونه اى دلیل مکفى بوجود آید.

امام امت با ملاحظه این وضع دست به کار تجدید بناى اسلام و بازگرداندن آن به خلوص نخستین شد و دراین آرزو بود که هدف مزبور را در تمام جهان اسلام تحقق بخشد و همه مسلمانان را به اسلام حقیقى معتقد سازدازاین روى مى فرمود:

[ همه با هم قیام کردیم که اسلام را دراینجا زنده کنیم وانشاءالله انقلاب را به همه جا ما صادر کنیم]. 28

امام امت در پیشگفتار وصیت نامه سیاسى والهى خویش به این آرمان بلنداشاره مى کند و پس از آن که وضع نابسامان دین متداول بین مسلمانان را ترسیم مى کند بازسازى دین حقیقى را بعنوان افتخارى براى جامعه اسلامى قلمداد کرده مى فرماید:

[ما مفتخریم و ملت عزیز سر تا پا متعهد به اسلام و قرآن مفتخراست که پیرو مذهبى است که مى خواهد حقایق قرآن که سرتاسر آن از وحدت بین مسلمین بلکه بشریت دم مى ززنداز مقبره ها و گورستانها نجات داده و بعنوان بزرگترین نسخه نجات دهنده بشراز جمیع قیودى که بر پاى و دست و قلب و عقل او پیچیده است واو را بسوى فنا و نیستى و بردگى و بندگى طاغوتیان مى کشاند نجات دهد]. 29

هر آنچه از حیات انقلاب مى گذشت امام امت به بازسازى دین اعتقاد مصممترى مى یافت تا آنکه سخن نهایى را در پیام حج سال گذشته مطرح کرد و ضرورت تفسیر جدید دین را توصیه کرد:

[به همان اندازه اى که آن کتاب زندگى و کمال و جمال در حجابهاى خود ساخته ما پنهان شده است و دراین گنجینه اسرار آفرینش در دل خروارها خاک کج فکریهاى ما دفن و پنهان گردیده است و زبان انس و هدایت و زندگى و فلسفه زندگى سازاو بزبان وحشت مرگ و قبر تنزل کرده است حج نیز بهمان سرنوشت گرفتار شده است سرنوشتى که میلیونها مسلمان هر سال به مکه مى روند و پا جاى پاى پیامبر وابراهیم و اسماعیل و هاجر مى گذراند ولى هیچکس نیست که از خود بپرسدابراهیم و محمد علیهاالسلام که بودند و چه کردند هدفشان چه بود؟از ما چه خواسته اند؟ گویى به تنها چیزى که فکر نمى شود همین است . مسلم حج بى روح و بى تحرک و قیام حج بى برائت حج بى وحدت و حجى که از آن هدم کفر و شرک بر نیاید حج نیست . خلاصه همه مسلمانان باید در تجدید حیات حج و قرآن کریم و بازگرداندن این دو به صحنه هاى زندگیشان کوشش کنند و محققان متعهداسلام باارائه تفسیرهاى صحیح و واقعى از فلسفه حج همه بافته ها و تافته هاى خرافاتى علماء دربارى را بدریا بریزند]. 30

بازسازى حوزه هاى عملیه
حوزه هاى علمیه از دیرباز مورد نقد و بررسى میان صاحبان اندیشه قرار گرفته است و در حول آن نظرات وایده هاى مختلفى ارائه شده است . پاره اى دراصل ضرورت آن تردید دارند و خیر را در دست شستن از مجموعه اى به نام روحانیت و حوزه هاى عملیه مى بینند.این ایده آبشخور برون مرزى دارد واز بستراستعمارى سر برآورده است و در پى تهاجم استعمار غرب به کشورهاى اسلامى و ظهور مقاومتهاى منفى از سوى حوزه هاى علمیه بوجود آمد. و زمانى این ایده را طرح کردند که :

دیدنداگر نفوذ روحانیون باشد نمى گذارداین ملت یک روزاسیر انگلیس و یک روز دیگراسیر آمریکا باشد.اگر نفوذ روحانیون باشد نمى گذارداسرائیل اقتصادایران را قبضه کند. 31

این ایده به دواستدلال بظاهر منطقى مبتنى است که دقت لازم بى پایگى هر دو را مبرهن مى سازد.استدلال نخست بر مقاومتهاى منفى بخشى از روحانیت در برابر پاره اى از مظاهر تمدن بشرى تکیه دارد.از آنجایى که گروهى از روحانیت بااین استدلال که مظاهر تمدن غربى بى بار سیاسى راهى جهان سوم نمى شود 32 و گروه دیگر بدون آگاهى از چند و چون قضایا با بخشهایى از بازدهیهاى علوم مادى به مخالفت برخواستند بهانه لازم را دراختیار معتقدان به باور فوق گذاشتند.استعمار هم تلاش کرد بااین بهانه ضرورت بقاء حوزه هاى علمیه را زیر سوال ببرد و با وجود روحانیت حصول پیشرفت براى جهان اسلام را با تردید روبرو کند و[ شروع کردند به تبلیغات که اسلام و روحانیت اسلام را در نظر مردم یک چیز مخالف با زندگى مخالف با عقل ارتجاعى بدرد نخور] 33 معرفى کنند.

دلیل دیگراین[ باور] وجود پاره اى از نواقص خلافکایها و ندانم کاریها در سازمان روحانیت است .ان قبیل کمبودها لازمه انفکاک ناپذیر هر تشکیلاتى است بویژه تشکیلاتى که نظم خود جوش داشته و بر پایه قرار داد خاصى انسجام نیافته است لکن براى استعمار که در پى نابودى حوزه هاى علمیه است این مقدار نواقص نیز مى توان دلیل مکفى براى ارائه طرح انحلال سازمان روحانیت باشد.

در برابراینان ایده اى وجود دارد که هر نوع دست یازیدن به سازمان روحانیت را نادرست مى شمارد و به حفظ آن در شکل کنونى تاکید مى ورزد.این ایده از ترس و واهمه اى مرموز سرچشمه مى گیرد که سالیان سال است در حوزه هاى علمیه ریشه دوانده است . ترس یادشده زاییده آگاهیهاى سیاسى از معادلات جهانى و نقشه اى که استعمارگران براى حوزه هاى عملیه در سر دارند نیست زیرا عمده افرادى که ازایده مزبور دفاع مى کنند اشخاصى هستند که در لاک خود فرو رفته اند و دنیایى بیشتراز چهاردیوارى حوزه ها را نمى شناسند. براى اینان واژه هایى چون : توطئه نقشه استعمار وامثال آن بى مفهوم است . ترس اینان ازاعتقاد و باور به تقدس آراء

گذشتگان سرچشمه مى گیرد. واندیشه خویش را در برابر فکر بزرگان گذشته و بویژه پایه گذاران حوزه هاى عملیه ناقص و کم برد مى دانند و براین باور هستند که هر آنچه گذشته گان بدان دست یافته اند عین حقیقت مى باشد. و دخل و تصرف در آن نوعى دهن کجى به بزرگان و صالحان سلف است .

این نوع باورها در طول تاریخ اسلام در شکلهاى مختلف وجود داشته است و پایه آن بر ترس ناخودگاهى است که در لباس احترام به اندیشه بزرگان ظاهر مى شود.این ترس جامعه را به رکود مى کشاند اندیشه ها رااز بارورى باز مى دارد زمینه لازم را براى مخالفان اندیشه دینى آماده مى کند از همراهى فکر دینى با تحولات زمان مانع مى شود و در نهایت اعتقاد به استبداد راى را در شکلهاى گوناگون بوجود آورد.

در برابراین دو باورافراطى و خطرناک نظریه اى وجود دارد که واقع گرایان تیزهوش بدان معتقدند و در پى اجراى آن مى باشند.اینان بقاء سازمان روحانیت را ضرورى مى دانند و فقدان آن را مضر مى شمارند لکن اصلاح و بازسازى آن را نیز حتمى مى دانند و بر آن تاکید مى ورزند. و براین باورند که معرفى وارائه درست اسلام مستلزم اصلاح حوزه هاى روحانى است :

[به این ترتیب که برنامه هاى درسى و روش تبلیغات و تعلیمات تکمیل گردد. سستى و تنبلى و یاس و عدم اعتماد به نفس جاى خود را به جدیت و کوشش وامید واعتماد به نفس بدهد آثار که تبلیغات بیگانگان در روحیه بعضى گذاشته از بین برود افکار جماعت مقدس نما که مردم رااز داخل حوزه هاى روحانیت ازاسلام واصلاحات اجتماعى باز مى دارداصلاح شود آخوندهاى دربارى که دین را به دنیا مى فروشندازاین لباس خارج واز حوزه ها طرد واخراج شوند]. 34

امام امت قدس الله نفسه الزکیه ازافرادى بود که به بقاء حوزه علمیه واصلاح و بازسازى آن معتقد بود. نه چون پاره اى فکر مى کرد که حوزه هاى علمیه عارى از نقص و عیب است و نه بمانند گروهى براین باور بود که چنین سازمانى ارزش حراست را ندارد بلکه کرارا مى گفت :

[من با هر که معمم است واسم خودش را روحانى گذاشته است موافق نیستم . و من کرارا

گفتم که روحانى که بر خلاف مسک روحانیت اسلام عمل بکند و توطئه گر باشداین از ساواکى بدتراست ... قضیه این نیست که من بگویم که هر که عمامه سرش است مورد تاییداست خیر من از بسیارى از آنها متنفرم و با بسیارى از آنها کارى ندارم]. 35

و در کناراین باور معتقد بود که روحانیت بمثابه سدى است که نباید شکسته شود چرا که :

[شکستن این سد شکستن قرآن است شکستن این سد شکستن اسلام است .اگر بیرق اسلام در راس ملمت ما نباشد تا آخر بردگى و کارکن دیگران خواهند بود]. 36

امام امت براى باور خویش در خصوص حفظ روحانیت دو دلیل عمده داشت و بیشتر مواقع آن را مستند نظر خود قرار مى داداین دو دلیل عبارت بود:

1. بقاء روحانیت بقاء دین
امام امت براین باور بود که دراسلام بقاء دین وابسته به بقاء روحانیت است . هرگونه تزلزل در آن ن تزلزل در دین را در پى دارد. کنار گذاشتن آن به اخراج دین از زندگى جامعه اسلامى منتهى مى گردد و حراست از یان حوزه ها به حفاظت از دین منجر مى گرددازاین روى

[ اسلام تا آخراحتیاج دارد به این علماء این علماءاگر نباشنداسلام از بین مى رود.اینها کارشناسان اسلام هستند و حفظ کردنداسلام را تاکنون و بایداینها باشند تااسلام محفوظ بماند]. 37

چنین باورى آن بزرگوار را بر آن مى داشت که با تمام توان از کیان حوزه ها دفاع کند واز هرگونه جریانى که موجب تردید دراصل[ سازمان روحانیت] مى گردد جلوگیرى کند. مخالفت امام امت با شعار[ اسلام منهاى روحانیت] ازاین باور نشات مى گرفت که بدون روحانیت اسلام نمى تواند زنده بماندازاین روى مکرر مى گفت :

[آخوند یعنى اسلام . روحانیین بااسلام در هم مدغم اند. آن که با روحانیین بطور کلى نه به یک آخوند نه با من - هر کس به من هر چه بگوید مانعى ندارد آن که با عنوان روحانین و آخوند مخالف است آن دشمن شماست ...اگر گفتنداسلام منهاى روحانیت بدانید بااسلام هم موافق نیستند.اینها را براى گول زدن مى گویند.اینهااگراین دژ را بشکنند

دنبالش اسلام رفته است دیگر محتاج به چیزى نیست . اسلامى که گوینده اسلامى ندارد این اسلام نیست .اسلام که در کتاب نیست . کتابش را هم فردااز بین مى برند. آن کسى که روحانیت را مى خواهداز بین ببرد کتاب روحانیت را هم مى خواهد بریزد به دور.اگر روحانیت رفت تمام کتب دینى ما بدریا ریخته مى شود آتش زده مى شود].38

2. روحانیت سد نفوذاجانب
امام روحانیت را سد نفوذاجانب مى دانست . شکست این طبقه را به مثابه بازشدن راه سلطه جهان اسلام مى شمرد و تمام تلاش ایادى استعمار براى بى اعتبار ساختن روحانیت را زاییده این واقعیت مى دانست . در یکى ازاعلامیه هاى خود در سال 1382 هجرى قمرى چنین نوشت :

[مطبوعات کشور آزادانه یا به اجبار به هتک واهانت قلم فرسایى مى کنند. گویندگان بااشاعه اکاذیب به هتک و تضعیف روحانیت یگانه پشتوانه مملکت کوشا هستند واز هیچ تهمت وافترایى خوددارى نمى کنند.این پشتوانه باید شکسته شود تااجانب آزادانه به مقاصد شوم خود برسند]. 39

امام به این دلیل عمده بقاء حوزه هاى علمیه را ضرورى مى دانست و فقدان آن را به حال اسلام و مسلمین مضر مى شمرد لکن موکدا مى گفت :

[ما هرگز نمى گوییم که این طبقه یکسره خوب و منزهند و براى اصلاح آنها نباید قدمى برداشت .اینها هم مثل سایر طبقات خوب و بد دارند و بدهاى آنهااز همه بدها فساد و ضررشان بیشتراست چنانچه خوبهاى آنهااز تمام طبقات نفعشان هم براى مردم و هم براى کشور واستقلال آن بیشتر و بالاتراست]. 40

امام امت چندین اشکال عمده در سازمان روحانیت مى دید و بر آن اعتقاد بود که روحانیت را بایداز آنها نجات داد تا سازمان روحانیت به شکل مطلوب خود دست بیاید واز مضار آن جلوگیرى بعمل آید. ایرادهاازاین قراراست :

1. کوتاهى در وظیفه
امام امت بر این باور بود که حوزه هاى علمیه به تمام وظیفه خود عمل نمى کنند و کار خود را به محدوده کوچکى منحصر کرده اند.اشتغال به فقه در شکل حل مسائل عبادى اسلام و پرهیزاز توسعه آن به دیگر جوانب احکام اسلامى و نیز دورى گزیدن از تدریس و تحصیل شعب دیگر علوم اسلامى حوزه هاى علمیه رااز تمام وظیفه باز داشته است . بنابراین سفارش مى کرد که :

شمایى که بایدارشاد کنیداین ملت را باید مجهز بشوید باید مجهز به جمیع انحاءارشادات . مردم از شما توقع جمیع انحاءارشادات را دارند.اسلام همان طور که ابعاد مختلفه دارد بر حسب ابعادى که انسان دارد. براى انسان آمده است . براى انسان سازى آمده است . قرآن کتاب انسان سازى است . همان طور که قرآن ابعاد مختلفه دارد حسب ابعادى که دارد علماء همه بایدابعاد مختلفه داشته باشند. 41

امام امت در وراءانحصار حوزه هاى علمیه به محدوده خاص ازاحکام عبادى اسلام دست اجانب را مى دید و مى فرمود:

دستهاى اجانب براى این که مسلمین و روشنفکران مسلمان را که نسل جوان ما باشند ازاسلام منحرف کنند وسوسه کرده اند که اسلام چیزى ندارد اسلام چیزى ندارد اسلام پاره اى احکام حیض و نفاس دارد. آخوندها باید حیض و نفاس بخوانند. حق هم همین است ! آخوندهایى که اصلا به فکر معرفى نظریات و نظامات و جهان بینى اسلام نیستند و عمده وقتشان را صرف کارى مى کنند که آنها مى گویند و سایر کتابهاى اسلام را فراموش کرده اند باید مورد چنین اشکالات و حملاتى قرار بگیرند.42

بااین وصف بود که حضرت امام توسعه کار حوزه ها را سفارش مى کردند و معتقد بودند یکى ازاصلاحات عمده در نظام حوزه ها اصلاحات تحصیلى است که براساس آن باید حوزه ها ضمن تحصیل فقه در شکل جامع آن به دیگر شعب علوم اسلامى و نیز تهذیب نفس بپردازند واز محدودنگرى تحصیلى بپرهیزند.

2. تحجرگرایى
ایراد دیگرى که امام امت در حوزه ها سراغ داشت وجود قشرى متحجر بود که به نام[ تقدس] با هر آنچه صلاح و خیراست به مخالفت بر مى خواستند.امام امت وجود چنین اندیشه هائى را آفت حوزه ها و مانع هرگونه پیشرفت در علوم اسلامى مى دانست واصلاح حوزه ها را منوط به حل مشکل مقدس نمایان مى کرد آن مرحوم در کتاب ولایت فقیه گزارشى از یک مجمع سیاسى در زمان آقاى بروجردى و نظریه خویش را در آن باب ارائه مى دهد که خواندنى است :

[روزى مرحوم آقاى بروجردى مرحوم آقاى حجت مرحوم آقاى صدر و مرحوم آقاى خوانسارى رضوان الله علیهم براى مذاکره در یک امر سیاسى در منزل ما جمع شده بودند. به آنها عرض کردم که : شما قبل از هرکار تکلیف این مقدس نماها را روشن کنید. با وجود آنها مثل این است که دشمن به شما حمله کرده و یک نفر هم محکم دستهاى شما را گرفته باشد.اینهایى که اسمشان[ مقدسین] است - نه مقدسین واقعى - و متوجه مفاسد و مصالح نیستند. دستهاى شما را بسته اند واگر بخواهید کارى انجام بدهید حکومتى را بگیرید مجلسى را قبضه کنید که نگذاریداین مفاسد واقع شود آنها شما را در جامع ضایع مى کنند. شما قبل از هر چیزى فکرى براى آنها بکنید]. 43

و آنگاه ادامه مى دهد:

[ امروز جامعه مسلمین طورى شده که مقدسین ساختگى جلو ساختگى جلو نفوذاسلام و مسلمین را مى گیرند و به اسم اسلام صدمه مى زنند. ریشه این جماعت که در جامعه وجود دارد در حوزه هاى روحانیت است . در حوزه هاى نجف و قم و مشهد و دیگر حوزه ها افرادى هستند که روحیه مقدس نمایى دارند وازاینجا روحیه وافکار سوء خود را به نام اسلام در جامعه سرایت مى دهند]. 44

امام امت این آفت عمده را در حوزه ها مى دید و در هر فرصت به زدودن آن تاکید مى ورزید که نمونه آن را در وصیت نامه سیاسى الهى آن حضرت مى توان دید.

3. بى نظمى
آفت دیگرى که امام امت در حوزه ها سراغ داشت بى نظمى بود. حوزه هاى علمیه از وقتى که بعنوان یک تشکیلات خود جوش و مردمى و بدوراز سیطره حکومتها در جامعه شیعى ظهور کرده است فاقد نظام و سیستم لازم است . در گذشته احساس مى شد: [ ایجاد نظم در حوزه ها]امکان تسلط حاکمیتها را بر حوزه هاى علمیه بیشتر مى کندازاین رو ترجیح مى دادند که حوزه هااز نظم و سیستم خاصى پیروى نکند.اگر چنین احتمالى مقرون بصواب باشد نمى توان کار گذشتگان را به انتقاد گرفت لکن در شرایط کنونى که بى نظمى زمینه نفوذ قدرتهاى خارجى را بوجود مى آورد واحتمال پیدایش خطوط انحرافى در حوزه هاى علمیه را بالا مى برد وجود نظم غیرقابل انکاراست .امام امت براى اصلاح حوزه ها پیدایش نظم را ضرورى مى شمردند و سفارش مى کردند:

تا فرصت از دست نرفته تا دشمن بر همه شوون دینى و علمى شما دست نیافته فکرى کنید بیدار شوید بپاخیزید. در مرحله اول در مقام تهذیب و تزکیه نفس واصلاح خود بر آیید مجهز و منظم شوید در حوزه هاى علمیه نظم وانضباط برقرار سازید...اگر شما منظم و مهذب شوید همه جهات شما تحت نظم و ترتیب باشد دیگر به شما طمع نمى کنند راه ندارند که در حوزه هاى علمیه و جامعه و جامعه روحانیت نفوذ کنند]... 45 .

با توجه به این ایرادهاى مهم واشکالات مختصر دیگر تهذیب واصلاح حوزه ها را قطعى و ضرورى مى دانست لکن بر خلاف دیگر معتقدان به اصلاح و بازسازى حوزه ها مرجع معتبر دراصلاح آن را نیز معرفى کرده و براین باور بود که :

[کسى مى تواند دست اصلاح به این دستگاه دراز کند که چند شرط زیر را داشته باشد:

1. تخصص در علوم روحانیه که سخنهاى او کورکورانه واز روى جهالت نباشد.

2. علاقه مندى به دیانت و روحانیت و عقیده به این که روحانیت در کشور لازم است .

3. پاک بودن نیت او که دست درازیش براى نفع طلبى نباشد.

4. عقل تدبیر و تمیز صلاح و فساد تا کارهایش از روى نقشه هاى خردمندانه باشد.
5. نفوذ روحانى که نقشه هاى خود را بتواند عملى کند.

این شرایط اگر پیدا شود فقط در روحانیین درجه اول پیدا مى شود و دیگران به کلى ازاین حساب خارجند. بعضى از آنها نیز کم و بیش به اصلاح کوشیده و مى کوشند ولى البته آن نتیجه روشن را که اصلاح تمام افراد باشد نگرفته اند]. 46

قیام به اصلاح حوزه ها از سوى افرادى که داراى شرایط فوق هستند یکى از آرزوهاى امام امت را جامه عمل مى پوشاند و عمل به وصیت آن حضرت را تحقق مى بخشد زیرا آن بزرگوار در وصیت نامه سیاسى والهى خود فرمودند:

[... وصیت اینجانب آن است که در همه اعصار خصوصا در عصر حاضر که نقشه ها و توطئه ها سرعت و قوت گرفته است قیام براى نظام دادن به حوزه ها لازم و ضرورى است که علماء و مدرسین وافاضل عظیم الشان صرف وقت نموده و با برنامه دقیق و صحیح حوزه ها را و خصوصا حوزه علمیه قم و سایر حوزه هاى بزرگ و بااهمیت را دراین مقطع از زمان از آسیب حفظ نمایند]... 47

آزادى قدس
قدس مظهر ملیت جهان اسلام است . بیت المقدس نقطه تلافى قدرت شرق و غرب مى باشد. میدان رزمى است که پیروزى در آن تفوق جهان را در پى دارد و شکست آن تسلیم و ذلت . در قدس سرنوشت نسلها تعیین مى گردد. تاریخ آن تاریخ درگیریهاى مداوم حق و باطل است مصلحان بزرگ به قدس عنایت خاصى داشتند و آخرین رزمکده بین تمدن اسلامى و توحش غربى را در آنجا مى دیدند.امام امت نیز به قدس توجه خاصى داشت . در میان کشورهاى اسلامى آنچه که بیشتر ذهن آن بزرگوار را بخود مشغول داشت قضیه فلسطین بود. وى چنانچه در دیدار سفیر سومالى در سال 58 متذکر شده اند سالهاست که به فلسطین مى اندیشد:

[تایید مااز فلسطین وانزجار ماازاسرائیل این تازگى ندارد. ما قریب بیست سال پیش ازاین تا حالا راجع به این مسائل بحث و گفتگو کردیم و دولتهاى عربى را و سایر مسلمین

را دراین راه نصیحت کردیم که راجع به این مسائل با هم تشریک مساعى بکنند. واگر دول عرب دول عربى که جمعیت زاید و گروههاى زیادى دارند اینها با هم اتفاق داشتند این مصیبتها براى فلسطین و براى قدس پیش نمى آمد]. 48

آزادى قدس از آرزوها و آرمانهاى امام بود وامید داشت که روزى مسلمانان در مسجدالاقصى قبله اول مسلمانان نماز بگذارند واسرائیل را که بمثابه غده سرطانى در جهان اسلام است از بین ببرند:

[من امیداوارم که شما عزیزانى که ازاطراف آمده اید براى روز قدس موفق بشوید و همه مسلمین موفق بشوند. وانشاءالله یک روزى همه مسلمین با هم برادر وانشاءالله یک روزى همه ریش هفساداز همه بلاد مسلمین قطع شود واین ریشه فاسداسرائیل از مسجدالاقصى واز کشورهاى اسلامى ما قطع بشود. وانشاءلله با هم برویم در قدس نماز وحدت بخوانیم]. 49

علاقه امام به آزادى قدس چنان بالا بود که از هیچ امکانى روى گردان نبود. با آن که مى فرمود:

[دعوتهاى مرا رژیمهاى مختلفى که در کشورهاى مسلمان بر سر کار آمدند نشنیدند]. 50

لکن اضافه مى کرد:

[من امیدوارم بالاخره این دعوتها شنیده شود من دراین راه پایدارى خواهم کرد]. 51

امام امت دراصرار خود براى آزادى قدس دلائل ویژه داشت که وجود هر کدام از آنها براى توجه مزبور دلیل کافى بود:

1. صهیونیسم نماینده استعمار
امام امت صهیونیسم را گماشته استعمار مى دانست وافراشته بودن پرچم اسرائیل را نشانه استیلاء غرب مى شمرد و در وجود[ صهیونیسم] توافق بین المللى علیه جهان اسلام را مشاهده مى کرد:

[ استعمار چپ و راست دست به دست هم داده براى نابودى اسلام و کشورهاى اسلامى

کوشش مى کنند و در راه اسیر کردن بیشتر ملتهاى مسلمان و غارت سرمایه سرشار و منابع طبیعى آنان با یکدیگر سازش کرده اند. اسرائیل با تبانى و همفکرى دولتهاى استعمارى غرب و شرق زاییده شد. براى سرکوبى واستعمار ملل اسلامى بوجود آمد وامروزاز طرف همه استعمارگران حمایت و پشتیبانى مى شود.انگلیسى و آمریکا با تقویت نظامى و سیاسى و با گذاشتن اسلحه هاى مرگبار دراختیاراسرائیل آن را به تجاوزات پى در پى علیه اعراب و مسلمین وادامه اشغال فلسطین و دیگر سرزمینهاى اسلامى تحریص و وادار مى سازند. و شوروى با جلوگیرى از مجهز شدن مسلمانان و با فریب و خیانت و سیاست سازشکارانه موجودیت اسرائیل را تضمین مى نماید]. 52

امام امت صهیونیسم را آلت دست قدرتهاى بزرگ و جاسوس آنان در جهان مستضعفین مى دانست و وجود آن را در جهان معاصر نشانه تفوق بى دینى علیه ادیان الهى چون : یهودیت مسیحیت واسلام بحساب مى آورد و مى فرمود:

[ما حساب جامعه یهود رااز حساب صهیونیستها جدا مى دانیم آنها جزء اهل مذهب نیستند. قیام بر ضد مستکبرین طریقه حضرت موسى سلام الله علیه بود و درست این بر خلاف برنامه صهیونیستهاست . صهیونیستها با مستکبرین بودند و جاسوس آنها هستند و بر ضد مستضعفین عمل مى کنند... و ما با آنها مخالف هستیم و مخالفت ما براى این است که آنها با همه 53ادیان مخالف هستند. آنها یهودى نیستند آنها مردمى سیاسى هستند]...

این تلقى از صهیونیسم که واقعى ترین برداشت است موجب مى شدامام امت بعنوان مظهر خروش خشم فرو خورده جهان مستضعفان علیه صهیونیسم فریاد بکشد و خطاب به انسانها بفرماید:

[ هان اى مسلمانان جهان و مستضعفان گیتى بپاخیزید و مقدرات خود را بدست گیرید. تا کى نشسته اید که مقدرات شما را واشنگتن یا مسکو تعیین کنند؟ تا کى باید قدس شما در زیر چکمه تفاله هاى آمریکا اسرائیل غاصب پایکوب شود؟ تا کى سرزمین قدس فلسطین لبنان و مسلمانان مظلوم آن دیار در زیر سلطه جنایتکاران بسر برند و شما تماشاچى باشید و بعضى حکام خائن شما آتش بیار آنان باشند؟] 54

2. قدس گذرگاه سلطه
امام امت تسلط غرب به بیت المقدس را معبر سلطه بر تمام کشورهاى اسلامى و بویژه حرمین شریفین مى دانست و هر نوع کوتاهى مسامحه را زمینه ساز نابودى مقدسات اسلام بدست صهیونیسم مى شمرد و مى فرمود:

[ اسرائیل بیت المقدس رااز مسلمین گرفت و با مسامحه دولتها مواجه شد.اکنون چنانکه آثارش ظاهر شده است آمریکا و شاخه فاسد آن اسرائیل در صدداست که مسجدالحرام و مسجدالنبى را قبضه کند]. 55

امام از روز نخست که به اهداف تجاوزکارانه دول استعمارگر در ایجاداسرائیل پى برد در هر فرصت ممکن به افشاگرى پرداخته و توسطه طلبى صهیونیستها را گوشزد کردلا در جریان طرح[ فهد] در جمع مجروحین و معلولین فرمود:

[ من به همه اخطار مى کنم که اگراین طرح بگذرد فردااسرائیل مکه و مدینه رااز چنگ شما بیرون مى آورد]. 56

سران صهیونیست در مواقع متعدد به توسعه طلبى و فزون خواهى خویش اعتراف کرده بودند.امام بااستناد به همین اعترافات به مسلمانان جهان تذکر مى داد که بیدار باشند واز ساده لوحى دست بشویند و فکر نکنند که آنان تنها بر بیت المقدس و فلسطین اکتفاء خواهند کرد بلکه دراندیشه خود حکومتى از نیل تا فرات را دارند 57 لکن سران کشورهاى اسلامى به خاطراختلافات داخلى و هوسهاى زودگذر خویش نتوانستند عمق فاجعه را درک کنند و به راهنمائیهاى امام امت گوش فرا دهندازاین روى امام امت امید به ملتهاى مسلمان بست و جریان مبارزه با صهیونیسم را بطور کامل مردمى ساخت و روز[ قدس] را بوجود آورد. تعیین روز قدس بتنهایى براى اثبات آرزوهاى بلندامام در آزادى بیت المقدس کافى است .امام امت از روز قدس انتظارى فزونتراز آزادى فلسطین داشت و براین امید بود که با تعیین روز قدس همه مستضعفان جهان وارد گود شوند و با درهم شکستن صهیونیسم عامل و نماینده استعمار دست استکبار رااز مردم مستضعف جهان کوتاه سازند ازاین رو مى فرمود

روزقدس یک روز جهانى است روزى نیست که فقط اختصاص به قدس داشته باشد روزمقابله مستضعفین با مستکبرین است روز مقابله ملتهایى است که در زیر فشار ظلم آمریکا و غیر آمریکا بودند روزى است که باید مستضعفین مجه بوشند در مقابل مستکبرین و دماغ مستکبرین را به خاک بمالند... روزى است که باید تمام مستضعفین رااز چنگال مستکبرین بیرون بیاوریم ... روزى است که باید به همه ابرقدرتها هشدار داد که باید دست خود رااز روى مستضعفین بردارید و سر جاى خود بنشینند58 .

3. قدس شرافت ملى
امام امت در[ قدس] شرافت ملى جهان اسلام را مى دید و پایکوب شدن آن زیر گامهاى صهیونیسم را نشان پایمال شدن عزت مسلمانان مى دانست . ریشه این پایمال شدن را در تفرقه و جدایى حاکمان کشورهاى اسلامى و بى تفاوتى آنان در برابراسرائیل مى شمرد:

[ همه دولتهاى مرتجع منطقه ترس ازاین دارند که این قدرت تخیلى که باید بگویم به هیچ ارزش ندارد ازشان گرفته بشودازاین جهت آنطور خاضع شدند در مقابل آمریا و بدترازاو و فجیع ترازاو در مقابل اسرائیل که الان همه جست و خیزهایى که دراکثراین کشورهاى اسلامى مى شود براى این است که اسرائیل را به رسمیت بشناسند]. 59

و همین ترس از دست دادن حاکمیت چند روزه است که آنان را به تفرقه و جدایى سوق داده و به اسرائیل امکان اهانت به مقدسات اسلامى را مى دهد.امام امت معتقد بود که مسلمانان نبایداجازه بدهند عزت و شرف آنان در زیر چنگال اسرائیل به نابودى کشانده شود چون :

اگر ما همه از بین برویم بهتراز این که ذلیل باشیم زیر دست صهیونیسم و زیر دست آمریکا... ننگ بر آن اعرابى که براى خاطر سلطه کمى که به کشورى پیدا کنند براى خاطر استفاده هایى که پیدا کنند تن به یک همچو ذلتى بدهند]. 60

امام امت دست یابى به عزت و شرافت مسلوب شده را در آزادى فلسطین و بازگرداندن بیت المقدس مى دانست ازاین رو در هر فرصت ممکن مسلمانان جهان را به آزادسازى آن

معبد مقدس فرا مى خواند.این آوا در دل مسلمانان بیدار شده طنینى خوش آهنگ داشته و دارد تا بدان روز که عزت مغصوب شده فرا چنگ آید.

آنچه که بعنوان آرمانهاى امام امت یاد شده موضوعاتى بود که آن بزرگواراز روز نخست گام نهادن در میدان مبارزه در پى تحقق آنها بود و هر آنچه پیشتر مى آمد آرزو و علاقه آن بزرگوار روشن تر و پر رنگ تر مى شد و در سالهاى آخر حیات آن عزیزاز صراحت و قاطعیتى فوق العاده برخوردار شد. چنین بود که در پیام به گورباچف نیازمندى جهان بشریت را به تفکر دینى بصراحت اعلام کرد و به بن بست رسیدن اندیشه مادى را متذکر شد:

[باید به حقیقت روى آورد. مشکل اصلى کشور شما مساله مالکیت و اقتصاد و آزادى نیست . مشکل شما عدم اعتقاد واقعى بخداست همان مشکلى که غرب را هم به ابتذال و بن بست کشیده و یا خواهد کشید. مشکل اصلى شما مبارزه طولانى و بیهوده با خدا و مبدا هستى و آفرینشى است] .

و در پى آن اسلام حقیقى را بعنوان تنها درمان درد مزمن بشریت ارائه داد:

[ اکنون ...از شما مى خواهم درباره اسلام بصورت جدى تحقیق و تفحص کنید واین نه بخاطر نیازاسلام و مسلمین به شما که بجهت ارزشهاى والا و جهان شمول اسلام است که مى توان وسیله را حتى و نجات همه ملتها باشد و گروه مشکلات اساسى بشریت را باز کند]. 61

در مورد دست یابى به مجد و قدرت جهانى در پیام حج سال 67 خطاب به مسلمانان فرمودند:

[باید بدانند تا زمانى که تعادل قوا در جهان بنفع آنان برقرار نشود همیشه منافع بیگانگان بر منافع آنان مقدم مى شود و هر روز شیطان بزرگ یا شوروى به بهانه حفظ منافع خود حادثه اى را بوجود مى آورند. راستى اگر مسلمانان مسایل خود را بصورت جدى با جهان خواران حل نکنند و لااقل خود را به مرز قدرت بزرگ جهان ترسانند آسوده خاطر خواهند بود؟] 62

چون هدف امام رسیدن مسلمانان به قدرت و عظمت بزرگ جهانى بود سفارش مى کرد که :

[ باید بسیجیان جهان اسلام در فکرایجاد حکومت اسلامى باشند واین شدنى است چرا که بسیج تنها منحصر به ایران اسلامى نیست . باید هسته هاى مقاومت را در تمامى جهان بوجود آورد و در مقابل شرق و غرب ایستاد63

و در رابطه با بازسازى حوزه هاى علمیه پیام مهم به روحانیون را صادر فرمودند و لزوم پاک سازى حوزه ها رااز قشرهاى مقدس نما و متحجر متذکر شدند واز مسوولان حوزه ها خواستند تا حوزه هاى علمیه را در سرتاسر کشور طورى سامان دهند که تنها منادى اسلام ناب محمدى[ ص] باشند.[واجتهاد] را طورى تنظیم کنند که در نهایت با حفظ اصالت آن به تجدید بناى دین بینجامد.

اینک بر مسلمانان جهان و بویژه مردم ایران و در راس آنان حوزه هاى علمیه و مسوولان کشوراست که آرمانهاى بلندامام را فرا روى خویش بنهند و حرکت خروشان امت اسلامى را در جهتى سوق دهند که دین اسلام به خلوص نخستین آن برگردد عظمت از دست رفته باز آید کشورهاى اسلامى از چنگ استعمار آزاد شود قدس به آغوش اسلام باز گردد و حوزه هاى علمیه در سرتاسر جهان اسلام به کانونهاى هدایت جهان به بند کشیده به سوى آزادى و رهایى تبدیل شود و عدالت جهانى چهره نماید. تحقق این آرمانها مستلزم بلندنگریهاى است که از ویژگیهاى امام امت بود و باید مسوولان کشور نیز در تعمیق آن بکوشند واز غلطیدن به دام تفرقه واختلافات پرهیز کنند و دیده را فراتراز یک کشور باز کنند. سرنوشت همه مسلمانان جهان را همگون تلقى کنند وارزش حیات انسانى را در راستاى اهداف بلند دینى وانسانى بجویند.از قدرت طلبى ها و ریاست جوئیهاى شخصى دورى کنند و به نجات انسان بیندیشند چرا که انقلاب اسلامى ایران بعنوان سرفصل حیات جدیدى در جهان انسانى مطرح است و کوتاهى در پیاده کردن آن خیانت به نسلهایى است که در سایه ساراین حیات نو به سعادت و بهروزى خواهند رسید .

به امید تحقق اهداف آن بزرگ مرد تاریخ
حوزه

 
پاورقى ها
1. نهضت امام خمینى ج 1.679 چاپ اول حمید روحانى .
2. همان مدرک .
3. سخنرانى براى مسلمان قطر 57/12/16.
4. سخنرانى در مسجداعظم 43/06/18.
5. ولایت فقیه .41.
6. سخنرانى براى شرکت کنندگان کنگره قدس 59/05/19.
7. همان مدرک .
8. نهضت امام خمینى ج 1.716.
9. ولایت فقیه .42.
10. سخنرانى در مسجداعظم 43/06/18.
11. سخنرانى در جمع شرکت کنندگان کنگره قدس جهانى قدس 19.59.
12. همان مدرک .
13. صحیفه نور ج 1.86.
14. پیام به مناسبت تهدیدات نظامى واقتصادى آمریکا 58/08/30.
15. سخنرانى در جمع شرکت کنندگان کنگره قدس 58/05/19.
16. سخنرانى در جمع خبرنگاران خاورمیانه 57/12/5.
17. سخنرانى در جمع نمایندگان شیعیان لبنان 59/03/1.
18. پیام به مسلمانان در آستانه حج 60/06/16.
19.پاسخ به نام دانشجویان مسلمان مقیم اروپا آمریکا و کانادا 51/12/24راه امام از کلام امام 15.38.
20.تحولات اخیر شوروى و شاهد گویاى بر صدق این پیش بینیهااست و مطالعه آن بسیار ضرورى مى باشد.
21سخنرانى در دیدار سفیر یمن شمالى با وى 58/04/28.
22ولایت فقیه /09
23سخنرانى در جمع روحانیون قم 57/12/15.
24سخنرانى در جمع شرکت کنندگان کنگره قدس 59/05/19.
25در دیدار مسوولان ادارات استان خراسان و تولیت آستان قدس رضوى 61/05/4.
26در جمع شرکت کنندگان کنگره جهانى ائمه جمعه و جماعات 61/10/13.
27پیام به روحانیت 67/12/3.
28سخنرانى در جمع وعاظ و خطباء 59/08/15.
29وصیت نامه سیاسى الهى 68/03/20.
30پیام حج 67/04/29.
31.نهضت امام خمینى ج 1.718.
32پیام امام به روحانیت :1367/12/03 مخالفت روحانیون با بعضى از مظاهر تمدن در گذشته صرفا به جهت ترس از نفوذاجانب بوده است . احساس خطراز گسترش فرهنگ اجنبى خصوصا فرهنگ مبتذل غرب موجب شده بود که آنان بااختراعات و پدیده ها برخورداحتیاط آمیز کنند. علماء راستین از بس که دروغ و فریب از جهانخواران دیده بودند به هیچ چیز اطمینان نمى کردند وابزارى از قبیل رادیو و تلویزیون در نزدشان مقدمه وروداستعمار بود لذا حکم به منع استفاده از آنها را مى دادند
33راه امام از کلام امام 8.46 57/08/8.
34ولایت فقیه .187.
35سخنرانى در جمع بازاریان قم 59/09/1.
36سخنرانى در جمع نظامیان و مردم 58/02/3.
37سخنرانى در جمع روحانیون کاروانهاى حج 60/06/21.
38سخنرانى در جمع دانشجویان و فرهنگیان اهواز 58/03/3.
39نهضت امام خمینى ج 1.392.
40. کشف الاسرار .210.
41. پیام نوروزى 58/01/6.
42. ولایت فقیه /09
43. همان مدرک .196.
44. همان مدرک .195.
45. جهاداکبر .62.
46. ولایت فقیه .202.
47. وصیت نامه سیاسى الهى 68/03/20.
48. در دیدار با سفیر سومالى 58/02/19.
49. سخنرانى در جمع شرکت کنندگان کنگره قدس 59/05/19.
50. مصاحبه با روزنامه لوموند 57/02/16.
51. همان مدرک .
52.پاسخ به نامه دانشجویان مسلمان مقیم اروپا امریکان و کانادا 51/04/22 راه امام از کلام امام ج 19.23.
53. سخنرانى در جمع کلیمیان ایران 58/02/25.
54. پیام به مناسبت روز جهانى قدس 60/05/10.
55. پاسخ پیام سازمانهاى آزادى بخش 58/09/4.
56. سخنرانى در جمع مجروحین و معلولین 60/08/26.
57. سخنرانى در جمع نهادهاى انقلابى و طلاب مدارس قم و کاشان :1360/11/04راى آنهااین است که اسرائیل از همه نژادها برتراست و از فرات تا نیل مال اوست و همه این جاها باید برگردد به اسرائیل .
58. سخنرانى در روز قدس 58/05/25.
59. سخنرانى در جمع نمایندگان مجلس شوراى اسلامى 61/06/10.
60. سخنرانى در جمع معلولین و مجروحین 60/08/26.
61. پیام به گورباچف 67/10/11.
62. پیام حج خونین 67/04/29.
63. پیام امام به مناسبت سالگرد بسیج مستضعفان 2.
67/ 9/